جمع بندی نسبت دین و اخلاق

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نسبت دین و اخلاق

"فلانی اهل خدا و پیغمبر است" ؛ "فلان کس اهل نماز و روزه است" ؛ "طرف حلال و حرام سرش می شود" .
چنین عبارت هایی را همه ما شنیده ایم. بسیاری از مردم چنین جملاتی را به کار می برند اما انگیزه و هدف از کاربرد چنین عباراتی چیست؟ اندکی که تامل و تعمق می کنیم و دقت به خرج می دهیم که مردم در چه مواردی از این جملات استفاده می کنند، پی می بریم در نهایت هدف این است که بگویند فلانی آدم خوب و قابل اطمینان و اخلاق گرایی است.
در واقع عده زیادی از مردم اخلاق و دین را مساوی با هم تصور می کنند و وقتی می خواهند در مورد پایبندی به اصول اخلاقی صحبت کنند، به پایبندی فرد به فرایض دینی و مذهبی اشاره می کنند. به همین خاطر هم هست که اغلب افراد به شدت مذهبی، تصور می کنند آنهایی که کمتر مذهبی هستند یا غیر مذهبی اند، هیچ پایبندی به اخلاق ندارند، زیرا اخلاق برای آنان در دل دین تعریف شده است. آنان پشتیبان اخلاق را دین می دانند و از نظر آنان جایگاه اخلاق درون دین است و اخلاق خارج از مذهب برای آنان تعریف نشده و بی معناست.
احتمالا اشتراک بین بعضی احکام دین و اصول اخلاقی موجب شده که بسیاری از مردمان امروز و دیروز، بین دین و اخلاق نسبت "این همانی" قائل باشند. برای مثال هم دین می گوید ظلم بد است، هم اخلاق می گوید. هم دین می گوید کمک کردن به نیازمندان خوب است، هم اخلاق اینچنین می گوید. در این میان اما مسائلی هم در دین وجود دارد که جامعه امروز آن را اخلاقی نمی داند. برای نمونه دین می گوید چند همسری مجاز است، اما جامعه امروز چند همسری را اخلاقی نمی داند. موارد اینچنینی در دین وجود دارد که نشان می دهد دین و اخلاق مساوی با هم نیستند. چند همسری شاید زمانی در شرایط زمانی و مکانی خاص اخلاقی تلقی می شده اما جامعه امروز آن را اخلاقی نمی داند. بنابراین "احکام دین" باید به تناسب شرایط زمان و مکان با در نظر گرفتن "اخلاق" سنجیده شود.
به این ترتیب با کمی تامل به سادگی می توان دریافت که جایگاه اخلاق کجاست. اخلاق برآمده ی از عقل و وجدان بشری است. اگر ظلم بد است، اگر نیکی کردن خوب است، اگر قتل نفس ناشایست است، اگر پاکیزگی خوب است، اگر مهربانی خوب است، اگر فحاشی بد است، همه این ها به این جهت است که عقل و وجدان بشر حکم می کند. به همین خاطر است که حتی اغلب مذهبی ها سعی در عبور از احکامی دارند که اصول اخلاقی جامعه امروز پذیرای آن نیست.
اصول مسلم اخلاقی را با تفکر و تامل و با مراجعه ی به عقل و وجدان بشری به راحتی می توان دریافت. رفتاری که اگر از دیگران سر بزند خوب ارزیابی می کنید، اخلاقی و رفتاری که بد ارزیابی می کنید، غیراخلاقی است. اخلاق از عقل و وجدان بشر می جوشد و احکام و مقررات اجتماعی هم در هر دوره و در هر شرایط زمانی و مکانی باید از "خرد جمعی" و "وجدان جمعی" حاصل شود. در واقع احکام مذهب باید با ترازوی اخلاق برآمده از عقل و وجدان بشر سنجیده شود و به روز گردد. پویایی دین در گرو پررنگ شدن نقش عقلانیت است. اتفاقا در فقه شیعه هم عقل نقش مهمی دارد که بسیاری از آن غفلت کرده اند.
اگر به این نکته پی برده شود که اخلاق برآمده از عقل و وجدان بشر است، آن عده ای که با گفتن عباراتی همچون "فلانی اهل نماز و روزه است" می خواهند بفهمانند فلان کس آدمی خوب و اخلاق مدار است، به عبارات دیگری روی خواهند آورد. مثلا خواهند گفت"فلانی انسانیت دارد" یا "فلان کس انسان با وجدانی است".
اتفاقا وقتی بیشتر تعمق می کنیم، می بینیم که وقتی اخلاق مداری انسان ها از سر "انسانیت" است چقدر زیباتر است. مقایسه کنید فردی را که فقط برای به دست آوردن ثواب و بهشت به نیازمندان کمک می کند با کسی که از روی انسانیت دست نیازمندان را می گیرد. مقایسه کنید آن کسی که از ترس عذاب دوزخ به اموال دیگران دست درازی نمی کند و مردم را مورد آزار و اذیت قرار نمی دهد، با فردی که از این رفتارها به جهت بیداری وجدان و علاقه به هم نوعان پرهیز می کند. واضح است که کدام زیباتر است.

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد بصیر

پارسی;408955 نوشت:
در واقع عده زیادی از مردم اخلاق و دین را مساوی با هم تصور می کنند و وقتی می خواهند در مورد پایبندی به اصول اخلاقی صحبت کنند، به پایبندی فرد به فرایض دینی و مذهبی اشاره می کنند.به همین خاطر هم هست که اغلب افراد به شدت مذهبی، تصور می کنند آنهایی که کمتر مذهبی هستند یا غیر مذهبی اند، هیچ پایبندی به اخلاق ندارند، زیرا اخلاق برای آنان در دل دین تعریف شده است.

باسلام و احترام
علت برداشت نادرست شما در این است که حوزه اخلاق را خارج از دین می دانید و اخلاق را فراتر از دین محسوب کرده ایند در حالیکه باید بدانید حوزه دین فراتر از این حرفهاست و حوزه ی اخلاق را هم در بر می گیرد و هر چه که جزء اخلاق باشد و عقل بدان حکم کند، داخل اخلاق دینی هم هست، «ماحکم به العقل حکم به الشرع» هر آنچه را که عقل بدان حکم کند، شرع و دین نیز بدان حکم خواهد کرد. یعنی اینطور نیست که عقل فراتر از دین باشدو چیزی را بگوید که دین نپذیرد. اما در عین حال چیزهایی هم دارد که عقل توان فهم آن را ندارد،لذا دین هم بخشی عقلی دارد و هم بخشی فراعقلی. البته آن بخشی که فراعقلی است، مخالف با عقل نیست، بلکه کلیت آن موافق عقل است منتها عقل در جزئیات آن،قدرت دخالت و تحلیل ندارد فقط دراین حد می تواند دخالت کند که با وجودش مخالفت ندارد.

پارسی;408955 نوشت:
در این میان اما مسائلی هم در دین وجود دارد که جامعه امروز آن را اخلاقی نمی داند. برای نمونه دین می گوید چند همسری مجاز است، اما جامعه امروز چند همسری را اخلاقی نمی داند. موارد اینچنینی در دین وجود دارد که نشان می دهد دین و اخلاق مساوی با هم نیستند. چند همسری شاید زمانی در شرایط زمانی و مکانی خاص اخلاقی تلقی می شده اما جامعه امروز آن را اخلاقی نمی داند. بنابراین "احکام دین" باید به تناسب شرایط زمان و مکان با در نظر گرفتن "اخلاق" سنجیده شود.

باز شما دچار اشتباهی دیگر شده اید و این به خاطر اطلاع کم شما از مسائل دینی است. همان دینی که می گوید دربرخی شرایط چند همسری خوب است، همان دین در برخی شرایط دیگر، چند همسری را جز هوس بازی و شهوترانی نمی داند. اگر فردی با وجود اینکه همسری خوب و شایسته دارد و هیچگونه مشکلی از این جهت نداشته و فقط و فقط به خاطر هوس به سراغ همسری دیگر برود، دین این را مذمت می کند، مگر این که انگیزه های بالاتر و معنوی ای مدّنظر باشد و موجبات نارضایتی و کم کاری برای خانواده ی اول او را فراهم نیاورد. اگر بخواهد با همسر دوم یا بیشتر، از مهر و محبت و خدمت به خانواده ی اول خود بکاهد، دین این را هم مذمت می کند، چناکه اما صادق علیه السلام به شاگرد خود که درخواست چنین کاری را داشت در حالیکه همسر خوب و شایسته ای داشتند فرمودند:«لاتدنس نفسک بها» یعنی خودت را به این چیزها آلوده نکن.

پارسی;408955 نوشت:
به این ترتیب با کمی تامل به سادگی می توان دریافت که جایگاه اخلاق کجاست. اخلاق برآمده ی از عقل و وجدان بشری است. اگر ظلم بد است، اگر نیکی کردن خوب است، اگر قتل نفس ناشایست است، اگر پاکیزگی خوب است، اگر مهربانی خوب است، اگر فحاشی بد است، همه این ها به این جهت است که عقل و وجدان بشر حکم می کند. به همین خاطر است که حتی اغلب مذهبی ها سعی در عبور از احکامی دارند که اصول اخلاقی جامعه امروز پذیرای آن نیست.

این که گفتید اخلاق برآمده از عقل و وجدان است، باید عرض کنم، دین هم خلاف این را نمی گوید، منتها از آن جهت که دین فراتر از اخلاق است، بعضی امور در آن اخلاقی تلقی می شود که حتی عقل شاید فعلا به حسن و قبح آن پی نبرده باشد و جزء آداب دینی است، که خیلی از مسائل آن را امروزه کم کم پی به مصالحش برده اند و این دلیل بر عقب بودن عقل از دین است در عین حالی که دین، عقل و مسائل عقلی را هم پذیرفته است. از این رو نتیجه گیری شما که گفتید اغلب مذهبی ها سعی در عبور از احکامی دارند که اصول اخلاقی جامعه ی امروزی پذیرای او نیست، برداشتی نادرس و غلط خواهد بود.

پارسی;408955 نوشت:
اخلاق از عقل و وجدان بشر می جوشد و احکام و مقررات اجتماعی هم در هر دوره و در هر شرایط زمانی و مکانی باید از "خرد جمعی" و "وجدان جمعی" حاصل شود.

هیچ مسلمانی از این که به تقیدات اخلاقیاتی که برای جامعه، سنت شده وشناخته شده است، بی احترامی و تخلف نمی کند تا جایی که مخالف عقل و شرع نباشد، اما در خیلی از مواقع همین خرد جمعی و وجدان جمعی که شما از آن نام می برید چیزهایی را جزء اخلاق و برخوردهای اجتماعی می داند که هیچ عقل سلیمی نمی تواند آن را بپذیرد، از این رو هر چه را وجدان جمعی برای خود اخلاق کرده باشد ما نخواهیم پذیرفت؛ امروزه شاید در مناطقی از دنیا ارتباط زنهای شوهر دار با مردان دیگر خیلی اخلاقی ومحبت آمیز باشد، ارتباط دختران و پسران در گوشه و کنار خیابانها، خیلی انسان دوستانه و مهرانگیز باشد، اما عقل و اسلام چنین اموری را نخواهد پذیرفت، زیرا با سلامت کانون خانواده و ثبات خانوادگی، منافات خواهد داشت، افرادی که نگاهشان در خیابان به افراد دیگر است، هیچگاه از زن و زندگی خود راضی نخواهندبود چون بالاخره افرادی را مشاهده خواهند کرد که از آنچه که دارند بهتر است و دچار مشکلات خانواده گی خواهند شد، کدام عقل سلیمی این مطلب را می پذیرد که رابطه ی آزاد دختر و پسر، جز اخلاق باشد.

پارسی;408955 نوشت:
اتفاقا وقتی بیشتر تعمق می کنیم، می بینیم که وقتی اخلاق مداری انسان ها از سر "انسانیت" است چقدر زیباتر است. مقایسه کنید فردی را که فقط برای به دست آوردن ثواب و بهشت به نیازمندان کمک می کند با کسی که از روی انسانیت دست نیازمندان را می گیرد. مقایسه کنید آن کسی که از ترس عذاب دوزخ به اموال دیگران دست درازی نمی کند و مردم را مورد آزار و اذیت قرار نمی دهد، با فردی که از این رفتارها به جهت بیداری وجدان و علاقه به هم نوعان پرهیز می کند. واضح است که کدام زیباتر است.

فردی که به شوق بهشت و ترس از جهنم، اخلاق را رعایت می کند، کاری غیر انسانی نکرده، بلکه او به شوق بهشتی که مال خداست، جهنمی که عذاب خداست، این کار را می کند، پس با خداباوری که حسی انسانی است، به این اعمال می پردازد و این خلاف انسانیت نیست، اتفاقا انسانیت یعنی این که خالقت را بشناسی و به خاطر او عمل کنید، تعریفی که شما از انسانیت می کنید، محدود کردن دایره انسانیت به اندازه ی خواستهای انسان مادی است.
موضوع قفل شده است