جمع بندی اصحاب ارديه ، برانس ، سواري .... چه گروهي بودند و چكار كردند ؟

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اصحاب ارديه ، برانس ، سواري .... چه گروهي بودند و چكار كردند ؟

با سلام

أصحاب الأردية المعلمة

أصحاب البرانس

أصحاب السواري

چه حزبي بودند و چه جناياتي كردند ؟

با نام الله





کارشناس بحث: استاد مقداد

خیر البریه;408565 نوشت:
با سلام

أصحاب الأردية المعلمة

أصحاب البرانس

أصحاب السواري

چه حزبي بودند و چه جناياتي كردند ؟

با عرض سلام و ادب

ضمن عرض پوزش بابت تأخیر بوجود آمده در پاسخ به سوال شما،باید عرض کنیم با توجه به بررسی های صورت گرفته در منابع تاریخی مطالب قابل توجهی درباره این گروه هایی که اشاره کرده اید،پیدا نکردیم،ظاهراً کسب اطلاعات مناسب پیرامون این موارد نیازمند انجام مطالعات و تحقیقات مفصلتر و صرف وقت زیادی است که ان شاءالله بعد از رسیدن به مطالب قابل ارائه،خدمت شما عرض خواهیم کرد.

خیر البریه;408565 نوشت:
با سلام

أصحاب البرانس

چه حزبي بودند و چه جناياتي كردند ؟

با سلام

خیر البریه گرامی

در جريان حكميت از طبقه‏اى به نام «قرّاء» بسيار نام برده مى‏شود
قرّاء جماعتى بودند كه قرآن را نيكو تلاوت مى‏كردند و اينها حتى در زمان پيامبر هم بودند و به اين نام شهرت داشتند و از احترام خاصى برخوردار بوندند و حتى در اشغال بعضى از مناصب بر ديگران مقدم مى‏شدند.(1)
بعدها قاريان قرآن براى مشخص شدن خود كلاه مخصوصى به نام «برنس»(2) بر سر مى‏گذاشتند و لذا به آنها «اصحاب برانس» هم گفته مى‏شد.
قرّاء در كارهاى سياسى دخالتى نداشتند اما در حكومت عثمان از كارهاى او انتقاد مى‏كردند و سرانجام به اين دليل كه او از حدود الهى خارج شده است بر او شوريدند و در قتل او شركت جستند.
در جنگ ميان اميرالمؤمنين و معاويه، جمعى از قرّاء از سياسست و جنگ و به قول خودشان از فتنه‏ها كناره گيرى كردند كه از جمله آنها گروهى از ياران عبداللّه بن مسعود بودند كه در جنگ صفين گوشه‏گيرى و اعتزال پيش گرفتند و به كنارى رفتند(3) در مقابل آنها جمع كثيرى از قرّاء كوفه و بصره و مدينه در جنگ صفين، در ركاب على(ع) بودند و جمعى از قرّاء شام هم با معاويه همراهى مى‏كردند(4) و همين قرّاء ساده لوح و مقدس بودند كه در جريان حكميت بازيچه دست توطئه گران و دشمنان على(ع) قرار گرفتند و ستون اصلى حزب خوارج شدند.

1 - دكتر محمود راميار، تاريخ قرآن، ص 131.
2 - برنس نوعى كلاه ساده اسست كه هم اكنون نيز در بعضى از كشورهاى اسلامى بخصوص در شمال افريقا معمول است. رجوع كنيد به: پ. آذرى: فرهنگ البسه مسلمانان، ترجمه حسينعلى هروى، ص 70.
3 - دينورى، الاخبار الطوال، ص 165.
4- ابن ابى الحديد، ج 4، ص 29.

خیر البریه;408565 نوشت:
با سلام

أصحاب الأردية المعلمة

أصحاب البرانس

أصحاب السواري

چه حزبي بودند و چه جناياتي كردند ؟


اصحاب أميرالمؤمنين كانوا يخبرون أن عمر بن سعد قتل الحسين
وروي عبدالله بن شريك العامري قال: كنت أسمع أصحاب علي عليه السلام [1] اذا دخل عمر ابن سعد من باب المسجد يقولون: هذا قاتل الحسين [2] بن علي عليهماالسلام، و ذلك [3] قبل أن يقتل بزمان [4] . [5] .

المفيد، الارشاد، 135 / 2 رقم 9 عنه: الاربلي، كشف الغمة، 9 / 2؛ الحر العاملي، اثبات الهداة، 479 / 2؛ المجلسي، البحار، 263 / 44؛ البحراني، العوالم، 149 / 17؛ المحمودي، العبرات، 214 / 1؛ مثله المامقاني، تنقيح المقال، 189 / 1 -2

قرأنا علي أبي عبيدالله [6] بن البنا، عن أبي المعالي محمد بن عبدالسلام، أنا علي بن محمد ابن خزفة، أنا محمد بن الحسين بن محمد، نا أبوبكر [7] بن أبي خيثمة، نا عبدالسلام بن صالح، نا ابن عيينة، [8] عن عبدالله بن شريك، قال: أدركت أصحاب الأردية المعلمة و أصحاب البرانس من أصحاب السواري اذا مر بهم عمر بن سعد، قالوا: هذا قاتل الحسين، و ذلك قبل أن يقتله.

ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق، 32 / 48، مختصر ابن منظور، 63 / 19 عنه: المحمودي، العبرات، 214 / 1؛ مثله المزي، تهذيب الكمال، 359 / 21

قال عبدالله بن شريك: أدركت أصحاب الأزدية [9] المعلمة و أصحاب البرانس السود من أصحاب السواري اذا مر بهم عمر بن سعد قالوا: هذا قاتل الحسين و ذلك قبل أن يقتله. [10] .

ابن الأثير، الكامل، 371 - 370 / 3 عنه: القمي، نفس المهموم، / 599؛ الأمين، أصدق الأخبار، ط 72 / 1، ط 90 / 2

و عن ابن مسعود قال: بينا نحن جلوس عند رسول الله في مسجده اذ دخل علينا فتية من قريش و معهم عمر بن سعد (لعنه الله) فتغير لون رسول الله، فقلنا له: يا رسول الله! ما شأنك؟ فقال: انا أهل بيت اختار الله لنا الآخرة علي الدنيا، و اني ذكرت ما يلقي أهل بيتي من أمتي من بعدي من قتل، و ضرب،و شتم، و سب، و تطريد، و تشريد، و ان أهل بيتي سيشردون و يطردون و يقتلون، و ان أول رأس يحمل علي رمح في الاسلام رأس ولدي الحسين، أخبرني بذلك أخي جبرئيل عن الرب الجليل.

و كان الحسين حاضرا عند جده في ذلك الوقت، فقال: يا جداه! فمن يقتلني من أمتك؟ فقال: يقتلك شرار الناس. و أشار النبي صلي الله عليه و آله و سلم الي عمر بن سعد (لعنه الله)، فصار أصحاب رسول الله اذا رأوا عمر بن سعد داخلا من باب المسجد، يقولون: هذا قاتل الحسين عليه السلام. [11] .

الطريحي، المنتخب، 322 / 2


[/HR] [1] [في تنقيح المقال مكانه: «روي في كشف الغمة عن الرجل أنه قال: كنت أسمع من أصحاب محمد و علي صلي الله عليه و آله و سلم..»].

[2] [لم يرد في تنقيح المقال].

[3] [لم يرد في تنقيح المقال].

[4] [في كشف الغمة و اثبات الهداة و البحار و العوالم و تنقيح المقال: «بزمان طويل»].


[5] عبدالله بن شريك عامري حديث كند كه از اصحاب علي عليه السلام مي شنيدم هرگاه كه عمر بن سعد از در مسجد وارد مي شد، مي گفتند: «اين كشنده ي حسين بن علي عليه السلام است.»

و اين جريان زماني دراز پيش از كشته شدن حسين عليه السلام بود.

رسولي محلاتي، ترجمه ي ارشاد، 135 / 2.

[6] [العبرات: «أبي عبدالله»].

[7] [في تهذيب الكمال مكانه: «و قال أبوبكر...»].

[8] [من هنا حكاه في المختصر].

[9] في الطبري [و نفس المهموم و أصدق الأخبار]: «الأردية» و هي صواب.

[10]

عبدالله بن شريك گويد: من خود ديده بودم كه اديها (يكي از سواران) كه داراي علامت و نشان (سپاهي) بودند. همچنين سياه كلاهان از اتباع سوار (به احتمال اسواران ايراني) هرگاه مي ديدند عمر بن سعد بر آن ها مي گذشت مي گفتند: «اين قاتل حسين است. اين قبل از قتل او بود.»

خليلي، ترجمه ي كامل، 104 - 103 / 6.

[11] و ديگر در «كشف الغمه» و «ارشاد مفيد» از عبدالله شريك عامري مروي است، مي گويد: با جماعتي از اصحاب علي عليه السلام در مسجد جاي داشتيم. ناگاه عمر بن سعد از در مسجد داخل شد. همگان گفتند: «اين است قاتل حسين عليه السلام!» و اين قصه زماني دراز قبل از شهادت آن حضرت واقع شد. ([اين مطلب را سپهر در احوالات امام سجاد عليه السلام، 3 / 4 تكرار كرده است].)

سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليه السلام، 329 - 328 / 1.


پرسش:
أصحاب الأردية المعلمة،أصحاب البرانس،أصحاب السواري چه حزبي بودند و چه جناياتي كردند ؟

پاسخ:
با عرض سلام و ادب
بعد از بررسی های صورت گرفته در منابع تاریخی به مطالب قابل توجهی درباره این گروه هایی که اشاره کرده اید،دست نیافتیم.درباره اصحاب البرانس این مطلب قابل ذکر است:

در جريان حكميت از طبقه‏ اى به نام «قرّاء» بسيار نام برده مى‏شود.
قرّاء جماعتى بودند كه قرآن را نيكو تلاوت مى‏كردند و اينها حتى در زمان پيامبر هم بودند و به اين نام شهرت داشتند و از احترام خاصى برخوردار بوندند و حتى در گرفتن بعضى از مناصب بر ديگران مقدم مى‏شدند.(1)
بعدها قاريان قرآن براى مشخص شدن خود كلاه مخصوصى به نام «برنس»(2) بر سر مى‏گذاشتند و لذا به آنها «اصحاب برانس» هم گفته مى‏شد.
قرّاء در كارهاى سياسى دخالتى نداشتند اما در حكومت عثمان از كارهاى او انتقاد مى‏كردند و سرانجام به اين دليل كه او از حدود الهى خارج شده است بر او شوريدند و در قتل او شركت جستند.

در جنگ ميان اميرالمؤمنين و معاويه، جمعى از قرّاء از سياست و جنگ و به قول خودشان از فتنه‏ ها كناره گيرى كردند كه از جمله آنها گروهى از ياران عبداللّه بن مسعود بودند كه در جنگ صفين گوشه‏ گيرى و اعتزال پيش گرفتند و به كنارى رفتند(3) در مقابل آنها جمع كثيرى از قرّاء كوفه و بصره و مدينه در جنگ صفين، در ركاب على(ع) بودند و جمعى از قرّاء شام هم با معاويه همراهى مى‏كردند(4) و همين قرّاء ساده لوح و مقدس بودند كه در جريان حكميت بازيچه دست توطئه گران و دشمنان على(ع) قرار گرفتند و ستون اصلى حزب خوارج شدند.

پی نوشتها:
(1). دكتر محمود راميار، تاريخ قرآن، ص 131.
(2). برنس نوعى كلاه ساده اسست كه هم اكنون نيز در بعضى از كشورهاى اسلامى بخصوص در شمال افريقا معمول است. رجوع كنيد به: پ. آذرى: فرهنگ البسه مسلمانان، ترجمه حسينعلى هروى، ص 70.
(3). دينورى، الاخبار الطوال، ص 165.
(4). ابن ابى الحديد،شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 29.

موضوع قفل شده است