جمع بندی آیا انحصار تفسیر صحیح قرآن به ائمه نقص قرآن نیست؟

تب‌های اولیه

31 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا انحصار تفسیر صحیح قرآن به ائمه نقص قرآن نیست؟

هر وقت ایرادی به متن قران گرفته میشه با احادیث و... جواب میدن و میگن منظورش فلان است نه فلان!!شاید ظاهر این باشد اما ما از احادیث میفهمیم منظور اصلی این نیست... و میگن مفسر اصلی قران خود پیامبر است و ائمه.خب این رو میشه در مورد هر متن دیگه اورد و وقتی هم فردی ایراد گرفت نویسنده شروع به توجیه بکند و بگد مفسر حقیقی این متن خود منم!!!و مدام برای ایرداتی که در متنش هست دلیل بیاره و توضیحاتی اضافه کنه.خب معلومه از این متن نمیشود هیچ ایرادی گرفت!!....چرا خود قران واضح نیست؟چرا قران بدون احادیث ائمه کتابی ناقص است؟!

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد میقات

[="Tahoma"]

هارب;407902 نوشت:
هر وقت ایرادی به متن قران گرفته میشه با احادیث و... جواب میدن و میگن منظورش فلان است نه فلان!!شاید ظاهر این باشد اما ما از احادیث میفهمیم منظور اصلی این نیست... و میگن مفسر اصلی قران خود پیامبر است و ائمه.خب این رو میشه در مورد هر متن دیگه اورد و وقتی هم فردی ایراد گرفت نویسنده شروع به توجیه بکند و بگد مفسر حقیقی این متن خود منم!!!و مدام برای ایرداتی که در متنش هست دلیل بیاره و توضیحاتی اضافه کنه.خب معلومه از این متن نمیشود هیچ ایرادی گرفت!!....چرا خود قران واضح نیست؟چرا قران بدون احادیث ائمه کتابی ناقص است؟!

با سلام و درود

در این زمینه چند نکته عرض می شود:

1. هیچ اشکالی ندارد که خود متکلم بگوید اگر در فهم قسمتی از کلام من ابهام بود و نمی توانستید بفهمید، به اهلش مراجعه کنید.

2. خود قرآن گفته که در تأویل و تفسیر متشابهات به راسخان در علم مراجعه کنید: «وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْم‏»؛ و تفسير آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمى‏دانند. (آل عمران، 7)

3. ما یک قدرمتیقنی از قرآن را می فهمیم و این برای تحقق ایمان کافی است.

4. هر متکلمی می تواند قرینه استظهار از کلامش را بیان کند، به شرطی که قدر متیقنی از آن، قابل برداشت باشد. در مورد قرآن، چنین است.

5. مراجعه به مفسران حقیقی قرآن (معصومین علیهم السلام)، به معنای ناقص بودن قرآن نیست. خداوند خود فرموده که کلام من فرق می کند، محکم و متشابه دارد. «هُوَ الَّذي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهات‏»؛ او كسى است كه اين كتاب (آسمانى) را بر تو نازل كرد، كه قسمتى از آن، آيات «محكم» [صريح و روشن‏] است كه اساس اين كتاب مى‏باشد (و هر گونه پيچيدگى در آيات ديگر، با مراجعه به اينها، برطرف مى‏گردد.) و قسمتى از آن، «متشابه» است [آياتى كه به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات ديگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفى در آن مى‏رود ولى با توجه به آيات محكم، تفسير آنها آشكار مى‏گردد]. (آل عمران، 7)

6. ضرورت تفاوت افق علم خدا و علم انسان، این اقتضاء را دارد که قدر متیقن از کلام الهی را بفهیم و بقیه را به اهلش ـ راسخان در علم که اهلبیت علیهم السلام هستند ـ مراجعه کنیم.

هارب;407902 نوشت:
چرا خود قران واضح نیست؟چرا قران بدون احادیث ائمه کتابی ناقص است؟!

سلام
باید گفت عقل انسان ناقص هست و ممکنه برخی مواقع برداشت نادرست کند در حالی که کتاب خدا کامل هست.
پیامبر درجه اش بالاتر هست و با خدا هم سخن و 2 هم سخن سخن همدیگر رو بهتر میفهمند.
یاعلی

[="Tahoma"]

هارب;407902 نوشت:
.چرا خود قران واضح نیست؟چرا قران بدون احادیث ائمه کتابی ناقص است؟!

سلام
قرآن به منزله قانون اساسی است که باید در موارد و مصادیقش تبیین گردد و این امر بر عهده معصومین گذاشته شده است
نسبت قرآن و سنت نسبت اجمال و تفصیل است پس قرآن ناقص نیست بلکه مجمل است چرا که طرح اصول هدایت الهی بیش از این اقتضا نمیکرده فلذا تفصیل تعالیم قرآن در بیان ائمه ع آمده است
والله الموفق

میقات;408976 نوشت:
4. هر متکلمی می تواند قرینه استظهار از کلامش را بیان کند، به شرطی که قدر متیقنی از آن، قابل برداشت باشد. در مورد قرآن، چنین است.

لطف میکنید در این مورد بیشتر توضح بدین.

میقات;408976 نوشت:
. ضرورت تفاوت افق علم خدا و علم انسان، این اقتضاء را دارد که قدر متیقن از کلام الهی را بفهیم و بقیه را به اهلش ـ راسخان در علم که اهلبیت علیهم السلام هستند ـ مراجعه کنیم.

با این حساب این ایه بی معنی نمیشود؟
أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً

ابوالفضل;409021 نوشت:
باید گفت عقل انسان ناقص هست و ممکنه برخی مواقع برداشت نادرست کند در حالی که کتاب خدا کامل هست.
ولی مخاطب قران عقل ماست!ماییم که باید ایجازشو تشخیص بدیم!....

میقات;408976 نوشت:
1. هیچ اشکالی ندارد که خود متکلم بگوید اگر در فهم قسمتی از کلام من ابهام بود و نمی توانستید بفهمید، به اهلش مراجعه کنید.

سلام

قسمتی از کلام الهی مبهم است و قابل فهم نیست بعد متکلم گفته به اهلش مراجعه کنید
و این اهلش را هم مبهم گذاشته است
و گفته راسخون در علم
یعنی مبهم در مبهم
خوب پس خداوند نباید ایجاد فرقه های مختلف اسلامی و مذاهب مختلف را
که از این مبهم در مبهم ایجاد می شود بشر را مقصر بداند
بلکه مشکل اصلی رایاید در همان مبهم در مبهم دانست

موفق باشید

بی نظیر;409633 نوشت:
قسمتی از کلام الهی مبهم است و قابل فهم نیست بعد متکلم گفته به اهلش مراجعه کنید
و این اهلش را هم مبهم گذاشته است
و گفته راسخون در علم
یعنی مبهم در مبهم

سلام
قرآن اهلش را مبهم نگذاشته و صریحا پیامبر را مفسر قرآن معرفی کرده و این مبهم نیست
وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ
و خود این پیامبر در حدیثی که بین شیعه و سنی متواتر است بیان کرده که إني تارك فيكم ‏ ‏الثقلين ‏، ‏أحدهما أكبر من الآخر ، كتاب الله حبل ممدود من السماء إلى الأرض ‏، ‏وعترتي ‏ ‏أهل بيتي ، وأنهما لن يفترقا حتى يردا علي الحوض.
که بیان می کند قرآن و اهل بیت (مفسران قرآن) از هم جدا نمی شوند تا بر حوض بر من وارد شوند

حامد;409195 نوشت:
قرآن به منزله قانون اساسی است که باید در موارد و مصادیقش تبیین گردد و این امر بر عهده معصومین گذاشته شده است
نسبت قرآن و سنت نسبت اجمال و تفصیل است پس قرآن ناقص نیست بلکه مجمل است چرا که طرح اصول هدایت الهی بیش از این اقتضا نمیکرده فلذا تفصیل تعالیم قرآن در بیان ائمه ع آمده است

خب چرا باید این طور باشد؟چرا نباید قران به گونه ای میبود که بتواند کافی باشد؟

[="Tahoma"]

هارب;409678 نوشت:
خب چرا باید این طور باشد؟چرا نباید قران به گونه ای میبود که بتواند کافی باشد؟

سلام
چون هدایت الهی علاوه بر کتاب آسمانی ، همیشه قائم به انسانی الهی در میان بشر بوده است و با حضور او نیاز به تفصیلی بیش از این نبوده است چون او برای تفصیل کتاب کافی است به عبارت ساده تر جامعه بشری را یک انسان الهی هدایت می کند
والله الموفق

حامد;409680 نوشت:
چون هدایت الهی علاوه بر کتاب آسمانی ، همیشه قائم به انسانی الهی در میان بشر بوده است و با حضور او نیاز به تفصیلی بیش از این نبوده است چون او برای تفصیل کتاب کافی است به عبارت ساده تر جامعه بشری را یک انسان الهی هدایت می کند

خب دلیل همین مسئله چیست؟مهم رسیدن دستورات بی عیب الهی به بشر است و بشر مختاری که انتخاب کند انها را اجرا کند یا نه و راه سعادت را برود یا نه...
چه نیازی به انسانی الهی هست؟

[="Tahoma"]

هارب;409682 نوشت:
خب دلیل همین مسئله چیست؟مهم رسیدن دستورات بی عیب الهی به بشر است و بشر مختاری که انتخاب کند انها را اجرا کند یا نه و راه سعادت را برود یا نه...
چه نیازی به انسانی الهی هست؟

سلام
خدای حکیم برنامه تعالی انسان را با یک انسان متعالی ارائه کرده است
در این کار حکیمانه چه بسیار حکمتها و اسرار است
کمترین آن این است که انسانها در یک جریان عادی با انسانی همچون خود مواجه هستند که ایشان را به حقیقت برتری که خود متحقق به آن است دعوت می کند و انها را به تدریج به مقصد نزدیک می سازد
به نظر شما این ارتباط حکیمانه است یا اینکه انسان از محلی ناشناخته و موجودی ناشناخته تر هدایت شود ؟
والله الموفق

حامد;409701 نوشت:
کمترین آن این است که انسانها در یک جریان عادی با انسانی همچون خود مواجه هستند که ایشان را به حقیقت برتری که خود متحقق به آن است دعوت می کند و انها را به تدریج به مقصد نزدیک می سازد
به نظر شما این ارتباط حکیمانه است یا اینکه انسان از محلی ناشناخته و موجودی ناشناخته تر هدایت شود ؟

مسئله این نیست که انسان بخواهد با موجودی ناشناخته هدایت شود بنده میگم رسیدن قوانین و دستورات الهی به دست بشر کافیست....این طور نیست؟!اگر خیر چرا؟یا بهتر بپرسم چرا این قوانین رو ما نباید بتوانیم فقط از قران دریافت کنیم چرا باید حتما کسی باشد که او قران را برای م توضیح دهد و قوانین درست را به ما بگوید؟چرا کتاب کافی نیست و به شخص نیاز هست؟

[="Tahoma"]

هارب;409704 نوشت:
مسئله این نیست که انسان بخواهد با موجودی ناشناخته هدایت شود بنده میگم رسیدن قوانین و دستورات الهی به دست بشر کافیست....این طور نیست؟!اگر خیر چرا؟یا بهتر بپرسم چرا این قوانین رو ما نباید بتوانیم فقط از قران دریافت کنیم چرا باید حتما کسی باشد که او قران را برای م توضیح دهد و قوانین درست را به ما بگوید؟چرا کتاب کافی نیست و به شخص نیاز هست؟

سلام
خیر دین صرفا یک پیام نیست بلکه مکتب تربیتی است بخصوص که تربیت پر استعدادترین موجود هستی ، دقیقتر و پیچیده تر از آن است که خود افراد تحت تربیت با یک پیام بتوانند از عهده آن برایند لذا حضور یک انسان به مقصد رسیده بعنوان مربی الهی در میان آنها لازم است که عهده دار این امر شود تا حجت الهی کامل گردد
والله الموفق

حامد;409705 نوشت:
خیر دین صرفا یک پیام نیست بلکه مکتب تربیتی است بخصوص که تربیت پر استعدادترین موجود هستی ، دقیقتر و پیچیده تر از آن است که خود افراد تحت تربیت با یک پیام بتوانند از عهده آن برایند لذا حضور یک انسان به مقصد رسیده بعنوان مربی الهی در میان آنها لازم است که عهده دار این امر شود تا حجت الهی کامل گردد

خب لطف کنید قسمتی رو که بلد کردم رو اثبات کنید

[="Tahoma"]

هارب;409708 نوشت:
خب لطف کنید قسمتی رو که بلد کردم رو اثبات کنید

سلام
استعداد انسان بسیار گستره و پیچیده است
کمال انسانی با پرورش استعدادهای او تحقق می یابد
پرورش استعدادها همیشه با هدایت و همراهی عملی یک مربی صورت می گیرد
نتیجه :
استعدادهای گسترده و پیچیده انسان هم با وجود یک مربی کامل تحقق می یابد
البته حضور این مربی اقتضای اتمام حجت هم هست یعنی اگر حجت از سوی خدای متعال برای انسانها نیاید حجت خدا بر مردم تمام نیست
والله الموفق

هارب;407902 نوشت:
هر وقت ایرادی به متن قران گرفته میشه با احادیث و... جواب میدن و میگن منظورش فلان است نه فلان!!شاید ظاهر این باشد اما ما از احادیث میفهمیم منظور اصلی این نیست... و میگن مفسر اصلی قران خود پیامبر است و ائمه.خب این رو میشه در مورد هر متن دیگه اورد و وقتی هم فردی ایراد گرفت نویسنده شروع به توجیه بکند و بگد مفسر حقیقی این متن خود منم!!!و مدام برای ایرداتی که در متنش هست دلیل بیاره و توضیحاتی اضافه کنه.خب معلومه از این متن نمیشود هیچ ایرادی گرفت!!....چرا خود قران واضح نیست؟چرا قران بدون احادیث ائمه کتابی ناقص است؟!

به نام یزدان بخشاینده بخشایشگر
قرآن کریم یک تفسیر داره و یک تاویل
تفسیر رو هر کسی می‌تونه انجام بده ولو ضد قرآنی باشه! ولی تفسیر پیشوایان (معنی پیشوا می‌دونید یعنی چی؟) و حجت‌های خداوند از همه مردم بهتر تفسیرشون رو بلد هستند
اما تاویل : تاویل یعنی اولویت داشتن, و خداوند می‌فرماید که تفسیرشون رو جز ریشه‌داران دانش - درختان دانش! - نمی‌دانند (آل عمران:7) پس در مورد تاویل ما باید حتما به این بزرگواران مراجعه کنیم چون دین رو قراره از سرچشمه‌اش بگیریم نه از دکان بقالی‌ها!

مورد دوم این که قرآن کریم مثل هر نوشته‌ای می‌تونه تحریف بشه برخلاف باور عمومی!
قرآن کریم تحریف شده ولی خداوند اون رو بوسیله اهل بیت (ص) حفظ کرده, یعنی متن اصلیش رو حفظ کرده
موردی هم که گفتید احتمالا به این موضوع ربط داره

[="Tahoma"]

هارب;409627 نوشت:

لطف میکنید در این مورد بیشتر توضح بدین.

با این حساب این ایه بی معنی نمیشود؟
أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً

با سلام و درود

1. هر گوینده ای می تواند به مخاطبین بگوید هر کجای حرف های مرا متوجه نشدید، به فلان شخص مراجعه کنید یا به فلانی بگویید او می داند منظور من چیست. این طبیعی و منطقی است.

البته کلام گوینده نباید به گونه ای باشد که هیچ مقداری از آن قابل فهم نباشد، زیرا لغو پیش می آید، لذا باید مقداری از کلامش قابل فهم باشد تا او نسبت به بقیه کلامش که فهمش مشکل است، بگوید به دیگری مراجعه کنید.

2. خیر، بی معنا نمی شود، چرا که در همان قدر متیقن ها و همان مقداری که می فهمیم، نیز هیچ اختلافی نیست.

[="Tahoma"]

هارب;409704 نوشت:

چرا کتاب کافی نیست و به شخص نیاز هست؟

افق و جنس کلام خالق با افق و جنس کلام مخلوق، فرق دارد، قرآن کلام خالق است و ما به تنهایی نمی توانیم مراد او را درک کنیم، بلکه کسی می خواهد که با گفتار و کلام الهی آشنا باشد تا آن را برای ما تبیین کند.

به بیان دیگر، به خاطر این تفاوت افق ها، نمی شود آن معارف الهی بطور مستقیم به انسان عادی تعلیم داده شود. بلکه نیاز به واسطه ای است که تعلیم دیده و آشنا با ادبیات کلام الهی باشد.

این واسطه، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و ائمه معصومین علیهم السلام هستند.

میقات;409944 نوشت:
. خیر، بی معنا نمی شود، چرا که در همان قدر متیقن ها و همان مقداری که می فهمیم، نیز هیچ اختلافی نیست.

خب از کجا میفهمیم که این بخش قدر متقین است و ان یکی نیست؟چه ملاکی هست؟(چون مثلا میشه هر جا که کسی خواست ایراد بگیره بگن این بخش جز چیزهایی است که باید از هلش بپرسی...!حالا ملاکی هست؟)

میقات;409945 نوشت:
افق و جنس کلام خالق با افق و جنس کلام مخلوق، فرق دارد، قرآن کلام خالق است و ما به تنهایی نمی توانیم مراد او را درک کنیم، بلکه کسی می خواهد که با گفتار و کلام الهی آشنا باشد تا آن را برای ما تبیین کند.

به بیان دیگر، به خاطر این تفاوت افق ها، نمی شود آن معارف الهی بطور مستقیم به انسان عادی تعلیم داده شود. بلکه نیاز به واسطه ای است که تعلیم دیده و آشنا با ادبیات کلام الهی باشد.

این واسطه، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و ائمه معصومین علیهم السلام هستند.


انبیا هم با کلام خود اینها رو به بشر میگن درسته؟خب همان کلام رو که پیامبری میخواد بگه خود خداوند در کتابش می اورد.همان جملاتی که پیامبر میگوید و برای بشر عادی قابل فهم است رو خداوند در قران می اورد!؟چرا این طور نشد؟شاید روح بشر عادی به خاطر پایین بودن ظرفیت نتواند با عوالم بالا ارتباط برقرار کند اما در مورد حل این مشکل نبی به عنوان منتقل کننده پیام کافی است.من هنوز متوجه نشدم چه ضرورتی دارد این نبی خودش مفسر هم باشد.به نظر من قانونی قانون کامل و بی عیب است که به قدری واضح و جامع باشد که اصلا نشود از ان برداشت غلط کرد یا تفسیر نادرست.خودش واضح است و به همه ی جوانب پرداخته.با این وصف نیازی به مفسر ندارد.

هارب;410100 نوشت:

خب از کجا میفهمیم که این بخش قدر متقین است و ان یکی نیست؟چه ملاکی هست؟(چون مثلا میشه هر جا که کسی خواست ایراد بگیره بگن این بخش جز چیزهایی است که باید از هلش بپرسی...!حالا ملاکی هست؟)

انبیا هم با کلام خود اینها رو به بشر میگن درسته؟خب همان کلام رو که پیامبری میخواد بگه خود خداوند در کتابش می اورد.همان جملاتی که پیامبر میگوید و برای بشر عادی قابل فهم است رو خداوند در قران می اورد!؟چرا این طور نشد؟شاید روح بشر عادی به خاطر پایین بودن ظرفیت نتواند با عوالم بالا ارتباط برقرار کند اما در مورد حل این مشکل نبی به عنوان منتقل کننده پیام کافی است.من هنوز متوجه نشدم چه ضرورتی دارد این نبی خودش مفسر هم باشد.به نظر من قانونی قانون کامل و بی عیب است که به قدری واضح و جامع باشد که اصلا نشود از ان برداشت غلط کرد یا تفسیر نادرست.خودش واضح است و به همه ی جوانب پرداخته.با این وصف نیازی به مفسر ندارد.

با سلام و درود

1. قدر متیقن، پس از خواندن قرآن ملاک است، یعنی هر شخصی در تعامل با قرآن و با توجه به یقینیات بیرونی اش، یک چیزهایی از قرآن را می فهمد. این برای او قدر متیقن محسوب می شود.

در ارتباط با دیگران نیز، آن اشتراکاتی که همه وقتی قرآن می خوانند، از آن دریافت می کنند، قدر متیقن است.

2. افق علم انسان ها رشد می کند و قرآن باید کلامی بگوید که با همه افق های دانش بشری و برای همه زمان ها، مفید باشد.

معصوم می آید و به حسب نیاز زمان، معارف را برای مردم بیان می فرماید.

لذا درست است که یک قانون خوب آن است که واضح و جامع باشد، ولی هیچ قانونی نیست که قرار باشد برای همه زمان ها و همه انسان ها، تا قیامت، مفید باشد و در عین حال، ثابت باشد.

افق علم و فهم بشر در حال رشد است و انسان های بعدی فهم و درک بیشتری می توانند از آیات قرآن داشته باشند، لذا قرآن باید به گونه ای باشد که برای آن ها هم مفید و راهنما باشد.

بنا بر این:

خداوند متعال، کلامی آورده که برای همه انسان ها در همه دوران ها، با توجه به رشد علمی و درک بشری، متناسب با زمان، مفید باشد. و این هدف تامین نمی شود مگر این که همراه قرآن، مفسرانی باشند که از مراد کلام الهی آگاهی داشته و آن را متناسب با نیاز بشر در هر زمان، تبیین کنند.

ملاصدرا;409636 نوشت:
سلام
قرآن اهلش را مبهم نگذاشته و صریحا پیامبر را مفسر قرآن معرفی کرده و این مبهم نیست
وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ
و خود این پیامبر در حدیثی که بین شیعه و سنی متواتر است بیان کرده که إني تارك فيكم ‏ ‏الثقلين ‏، ‏أحدهما أكبر من الآخر ، كتاب الله حبل ممدود من السماء إلى الأرض ‏، ‏وعترتي ‏ ‏أهل بيتي ، وأنهما لن يفترقا حتى يردا علي الحوض.
که بیان می کند قرآن و اهل بیت (مفسران قرآن) از هم جدا نمی شوند تا بر حوض بر من وارد شوند

سلام

تا جایی که به پیامبر مربوط است حرف شما صحیح

ولی انجایی که پای حدیث ثقلین پیش می اید اختلافها شروع می شود
چون این حدیث اولا خودش مبهم است مثلا از هم جدا نمی شوند یعنی چه ؟
حوض کوثر چیست ؟و در کجاست ؟

و ابهام دیگر در صحت و سقم حدیث است حتی متواتر
و پذیرش احادیث نمی توان به قطعیت قران عمل کرد
چون خداوند تضمینی برای تحریف احادیث نداده است

موفق باشید

میقات;410937 نوشت:
لذا درست است که یک قانون خوب آن است که واضح و جامع باشد، ولی هیچ قانونی نیست که قرار باشد برای همه زمان ها و همه انسان ها، تا قیامت، مفید باشد و در عین حال، ثابت باشد.

سلام

بزرگوار همین مطلب و اگر ما کاربران بگیم شما مخافت می کنین و می گین نه قران برای همه زمانها
و قانونش هم برای همه زمانها و مکانهاست
در حالی که الان خودتان همین حرف و عقیده و مارو بیان کردید

چطوری است که گاهی موافق این عقیده و گاهی با ان مخالفت می کنید ؟

موفق باشید

[="Tahoma"]

بی نظیر;411115 نوشت:
سلام

تا جایی که به پیامبر مربوط است حرف شما صحیح

ولی انجایی که پای حدیث ثقلین پیش می اید اختلافها شروع می شود
چون این حدیث اولا خودش مبهم است مثلا از هم جدا نمی شوند یعنی چه ؟
حوض کوثر چیست ؟و در کجاست ؟

و ابهام دیگر در صحت و سقم حدیث است حتی متواتر
و پذیرش احادیث نمی توان به قطعیت قران عمل کرد
چون خداوند تضمینی برای تحریف احادیث نداده است

موفق باشید

با سلام و درود

جای این بحث این جا نیست و پرداختن به آن موجب خروج از موضوع تاپیک می شود، ولی در جواب فرمایش شما عرض می کنم:

در قرآن آیات متعددی داریم که دلالت بر جانشینی اهلبیت علیهم السلام دارد؛ از جمله آیه ابلاغ رسالت:

«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ»؛ اى پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، كاملًا (به مردم) برسان! و اگر نكنى، رسالت او را انجام نداده‏اى! خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم، نگاه مى‏دارد و خداوند، جمعيّت كافران (لجوج) را هدايت نمى‏كند. (مائده، 67)

که پس از معرفی حضرت علی علیه السلام به عنوان جانشین، آیه اکمال دین نازل شد:

«الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً»؛ امروز، كافران از (زوال) آيين شما، مأيوس شدند بنا بر اين، از آنها نترسيد! و از (مخالفت) من بترسيد! امروز، دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم‏. (مائده، 3)

در ضمن، واضح و روشن است که وجود احادیث مجعول و غیر موثق، دلیل بر این نیست که پس همه احادیث چنین باشند. افزون بر این که معلوم است مراد از حوض کوثر و ... اشاره به چیست.

[="Tahoma"]

بی نظیر;411116 نوشت:
سلام

بزرگوار همین مطلب و اگر ما کاربران بگیم شما مخافت می کنین و می گین نه قران برای همه زمانها
و قانونش هم برای همه زمانها و مکانهاست
در حالی که الان خودتان همین حرف و عقیده و مارو بیان کردید

چطوری است که گاهی موافق این عقیده و گاهی با ان مخالفت می کنید ؟

موفق باشید

با سلام و درود

به عرض بنده دقت نفرمودید.

عرض بنده این بود که چنین قانونی نداریم که بتواند برای همه زمان ها و در همه دوران ها مفید و راهنما باشد؛ به همین خاطر قرآن چنین نیست و در کنار قرآن، اهلبیت علیهم السلام به عنوان مفسران قرآن قرار دارند تا کلام الهی را متناسب با نیاز انسان در هر زمان برای او بیان کنند.

به همین خاطر در کنار قرآن، به اهلبیت علیهم السلام نیز نیازمندیم.

میقات;410937 نوشت:
1. قدر متیقن، پس از خواندن قرآن ملاک است، یعنی هر شخصی در تعامل با قرآن و با توجه به یقینیات بیرونی اش، یک چیزهایی از قرآن را می فهمد. این برای او قدر متیقن محسوب می شود.
من خوب متوجه نمیشوم!!مثال میزنید لطفا؟
با این حساب بدون احادیث اهل بیت ما از قران هیچ چیز جدیدی نمیفهمیم؟!!از طرفی این تفسیر به رای نیست؟
میقات;410937 نوشت:
2. افق علم انسان ها رشد می کند و قرآن باید کلامی بگوید که با همه افق های دانش بشری و برای همه زمان ها، مفید باشد.

معصوم می آید و به حسب نیاز زمان، معارف را برای مردم بیان می فرماید.

لذا درست است که یک قانون خوب آن است که واضح و جامع باشد، ولی هیچ قانونی نیست که قرار باشد برای همه زمان ها و همه انسان ها، تا قیامت، مفید باشد و در عین حال، ثابت باشد.

افق علم و فهم بشر در حال رشد است و انسان های بعدی فهم و درک بیشتری می توانند از آیات قرآن داشته باشند، لذا قرآن باید به گونه ای باشد که برای آن ها هم مفید و راهنما باشد

میقات;410937 نوشت:

خداوند متعال، کلامی آورده که برای همه انسان ها در همه دوران ها، با توجه به رشد علمی و درک بشری، متناسب با زمان، مفید باشد. و این هدف تامین نمی شود مگر این که همراه قرآن، مفسرانی باشند که از مراد کلام الهی آگاهی داشته و آن را متناسب با نیاز بشر در هر زمان، تبیین کنند.

قران مگر مجموعه ای از قوانین ثابت نیست؟مگر ما حلال و حرام خداوند رو بدون تغییر نمیدانیم؟و امکان نسخ انها رو بعد از پیامبر غیر ممکن میدنیم؟چه طور ائمه این قوانین ثابت رو با نیاز زمانه متناسب میکنن بدون انکه ان رو تغییر بدن؟!
از طرفی تفاسیری که از ائمه هست خود ایات رو توضیح میده یا مواردی رو ضافه میکند که در ایات نیست و انهام ثابت وبدون تغییرند.مثلا در مورد بعضی احکام حج ظاهر ایات یک سری اعمال رو واجب معرفی میکند اما ائمه گفتند نیست.این ربطی به نیاز زمانه ندارد!یا مثلا در مورد احکام دیگه برای نماز و روزه قضا یا....که قران تا حدی رو توضیح داده و باقیش رو ائمه گفتند.اینکه شامل قاعده ی بیان شده ی شما نیست؟!!!

[="Tahoma"]

هارب;411361 نوشت:
من خوب متوجه نمیشوم!!مثال میزنید لطفا؟
با این حساب بدون احادیث اهل بیت ما از قران هیچ چیز جدیدی نمیفهمیم؟!!از طرفی این تفسیر به رای نیست؟

قران مگر مجموعه ای از قوانین ثابت نیست؟مگر ما حلال و حرام خداوند رو بدون تغییر نمیدانیم؟و امکان نسخ انها رو بعد از پیامبر غیر ممکن میدنیم؟چه طور ائمه این قوانین ثابت رو با نیاز زمانه متناسب میکنن بدون انکه ان رو تغییر بدن؟!
از طرفی تفاسیری که از ائمه هست خود ایات رو توضیح میده یا مواردی رو ضافه میکند که در ایات نیست و انهام ثابت وبدون تغییرند.مثلا در مورد بعضی احکام حج ظاهر ایات یک سری اعمال رو واجب معرفی میکند اما ائمه گفتند نیست.این ربطی به نیاز زمانه ندارد!یا مثلا در مورد احکام دیگه برای نماز و روزه قضا یا....که قران تا حدی رو توضیح داده و باقیش رو ائمه گفتند.اینکه شامل قاعده ی بیان شده ی شما نیست؟!!!

با سلام و درود

1. یک مسلمان به مجموعه ای از مسائل در حیطه اصول و فروع دین اسلام اعم از اعتقادی و ...، باورمند است، اموری مانند توحید، نبوت، غیب، عصمت، قیامت و یا احکام تکلیفی مانند روزه و نماز و ... .

کسی که با این مجموعه از باورهای ثابت شده به محضر قرآن می رود، آن مقدار که می فهمد، قدر متیقن محسوب می شود.

لازم به ذکر است که این تفسیر به رأی نیست زیرا تفسیر به رأی آن است که بدون توجه به قرائن عقلی و نقلی، نظرات شخصی یا گروهی را بر قرآن تحمیل کنیم؛ در حالی که ما با قرائن دیگری که آن ها نیز در راستای همین تعالیم قرآنی و برگرفته از آیات و رایات است، به باورهایی رسیده ایم. لذا این با تفسیر به رأی تفاوت اساسی دارد.

2. برخی امور از ثابتات هستند که قابل تغییر نیستند مثلا قمار، ربا، و ... حرام هستند و این حرمت تا ابد باقی است.

آن چه می تواند تغییر کند، موضوعات هستند. اگر چیزی در زمانی موضوع قمار، ربا یا ... بوده و حرام بوده است، در صورتی که در زمانی دیگر تغییری در آن ایجاد شده و دیگر از موضوع قمار یا ربا و ... خارج شده است، حکم حرمتش هم برداشته می شود.

پس احکام حلال و حرام الهی تا قیامت ثابتند، بلکه این موضوعات هستند که تغییر می کنند و موجب می شوند حکم یک چیز، با تغییر موضوع، تغییر پیدا کند.

بنابر این، ائمه نمی آیند حکم الهی را تغیر دهند، بلکه با توجه به تغییر موضوع، متناسب با نیاز آن زمان، حکم متناسب با آن را می دهند.

ببخشید. بقیه مطلبتان برایم مفهوم نیست.

سلام

میقات;412002 نوشت:
بقیه مطلبتان برایم مفهوم نیست.

منظورم این است که شما در پاسخ به ایراد بنده که گفتم
هارب;410100 نوشت:
قانونی قانون کامل و بی عیب است که به قدری واضح و جامع باشد که اصلا نشود از ان برداشت غلط کرد یا تفسیر نادرست.خودش واضح است و به همه ی جوانب پرداخته.با این وصف نیازی به مفسر ندارد.
گفتید:
میقات;410937 نوشت:
خداوند متعال، کلامی آورده که برای همه انسان ها در همه دوران ها، با توجه به رشد علمی و درک بشری، متناسب با زمان، مفید باشد. و این هدف تامین نمی شود مگر این که همراه قرآن، مفسرانی باشند که از مراد کلام الهی آگاهی داشته و آن را متناسب با نیاز بشر در هر زمان، تبیین کنند.
خواستم با مثالهایی توضیح بدم همیشه این طور نیست.ائمه خود ایات رو توضیح دادند و مواردی رو از ایات بیان کردند که قوانین ثابت و لایتغیر است و با گذشت زمان هم تغییر نمیکند.,و یا احکامی رو اضافه بر انچه در قران هست بیان میکردند که انها هم ثابت است(علاوه بر این ، نبود این احکام در قران هم یک مسئله است که باز مصداق ایرادی است که عرض شد)همیشه این طور نیست که تفسیر ایشان فقط برای وقتی باشد که میخواهند ایه را متناسب با زمان توضیح بدند.پس این ایراد در باره این موارد حداقل باقیست.این یک مسئله
میقات;412002 نوشت:
پس احکام حلال و حرام الهی تا قیامت ثابتند، بلکه این موضوعات هستند که تغییر می کنند و موجب می شوند حکم یک چیز، با تغییر موضوع، تغییر پیدا کند.

دوم اینکه با وجود ثبوت حکم باز هم نیاز به مفسر نیست.چون وقتی حکم اصلی به وضوح بیان شود تشخیص موضوع یا متعلق حکم هم برای همه ممکن است.یعنی باز شما دارید یک سری احکام ثابت را بیان میکنید که در زمان تغییر نمیکنند همان ها اگر در قران واضح بیان میشد چه نیازی به تفسیر متناسب با نیاز زمان بود؟!پس باز دلیل قانع کننده ای نیست.
میقات;412002 نوشت:
1. یک مسلمان به مجموعه ای از مسائل در حیطه اصول و فروع دین اسلام اعم از اعتقادی و ...، باورمند است، اموری مانند توحید، نبوت، غیب، عصمت، قیامت و یا احکام تکلیفی مانند روزه و نماز و ... .
کسی که با این مجموعه از باورهای ثابت شده به محضر قرآن می رود، آن مقدار که می فهمد، قدر متیقن محسوب می شود.
لازم به ذکر است که این تفسیر به رأی نیست زیرا تفسیر به رأی آن است که بدون توجه به قرائن عقلی و نقلی، نظرات شخصی یا گروهی را بر قرآن تحمیل کنیم؛ در حالی که ما با قرائن دیگری که آن ها نیز در راستای همین تعالیم قرآنی و برگرفته از آیات و رایات است، به باورهایی رسیده ایم. لذا این با تفسیر به رأی تفاوت اساسی دارد.
با این حساب ان طور که بنده متوجه شدم منبع تشخیص این قدر متیقین را عقل و نقل معرفی کردید.به نظر من نقل که مورد پذیرش نیست چون دور است!اما در مورد عقل یعنی من میتوانم احکام رو با عقل بسنجم و اگر ایراد عقلانی از ان گرفتم این ایراد وارد و به حق است؟

[="Tahoma"]

هارب;412741 نوشت:
سلام
منظورم این است که شما در پاسخ به ایراد بنده که گفتم
گفتید:
خواستم با مثالهایی توضیح بدم همیشه این طور نیست.ائمه خود ایات رو توضیح دادند و مواردی رو از ایات بیان کردند که قوانین ثابت و لایتغیر است و با گذشت زمان هم تغییر نمیکند.,و یا احکامی رو اضافه بر انچه در قران هست بیان میکردند که انها هم ثابت است(علاوه بر این ، نبود این احکام در قران هم یک مسئله است که باز مصداق ایرادی است که عرض شد)همیشه این طور نیست که تفسیر ایشان فقط برای وقتی باشد که میخواهند ایه را متناسب با زمان توضیح بدند.پس این ایراد در باره این موارد حداقل باقیست.این یک مسئله

دوم اینکه با وجود ثبوت حکم باز هم نیاز به مفسر نیست.چون وقتی حکم اصلی به وضوح بیان شود تشخیص موضوع یا متعلق حکم هم برای همه ممکن است.یعنی باز شما دارید یک سری احکام ثابت را بیان میکنید که در زمان تغییر نمیکنند همان ها اگر در قران واضح بیان میشد چه نیازی به تفسیر متناسب با نیاز زمان بود؟!پس باز دلیل قانع کننده ای نیست.
با این حساب ان طور که بنده متوجه شدم منبع تشخیص این قدر متیقین را عقل و نقل معرفی کردید.به نظر من نقل که مورد پذیرش نیست چون دور است!اما در مورد عقل یعنی من میتوانم احکام رو با عقل بسنجم و اگر ایراد عقلانی از ان گرفتم این ایراد وارد و به حق است؟

با سلام و درود

1. در روایات اهلبیت علیهم السلام هم تغییر داریم و این طور نیست که فقط ثابتات را بیان کرده باشند. اصلا در مباحث استدلالی فقه و اصول، این موضوع مطرح است که اگر دو نقل از معصوم آمده، به آن که متأخر و جدیدتر است، اخذ می شود.

توجه داشته باشید که دوران حضور اهلبیت علیهم السلام، تقریبا 230 سال بوده و تغییر خاصی صورت نگرفته است؛ در حالی که ما اکنون در زمان غیبت هستیم لذا اگر امام زمان علیه السلام بیایند چه بسا احکام جدید و متناسب با نیاز زمان بیان می کنند.

لذا قرآن نیاز به مفسر دارد.

2. ثابتات، یک سطح و یک درجه بندی ندارند. ثابتات قرآنی و ثابتات سنت، با هم فرق دارند. برخی موراد ثابتات سنت را می توان تغییر دارد ولی ثابتات قرآنی را نمی توان تغییر داد.

اجتهاد یکی از کارهایش تشخیص اهم و مهم است که می تواند برخی از آن احکام ثابت را تغییر بدهد.

3. اولا این که بطور کلی حدیث و نقل را مردود بدانیم، معقول و منطقی نیست. ما قرار نیست هر حدیثی را حجت بدانیم، بلکه احادیثی مد نظر است که از فیلترهای مختلف گذشته و موجب اطمینان و وثوق می شوند.

در ثانی مراد بنده، قدر متیقن بعد از توجه به قرآن است، نه قبل از توجه به آن.

عقل چیزهایی را می فهمد، پس از ایمان به وحی و مواجه با قرآن، عقل تاثیر و تاثری از قرآن می گیرد، این تاثیر، خودش قدر متیقنی دارد که حجت است.

البته بیش از قدر متیقن هم فهم دارد ولی دیگر قابل احتجاج نیست؛ بر خلاف نقل اهلبیت علیهم السلام که آن حجت و قابل احتجاج است.

پرسش
چرا آیات قران واضح نیست تا نیاز به مفسر نداشته باشد؟ چرا قران بدون احادیث ائمه کتابی ناقص است؟!


پاسخ

برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه کنید:

نکته اول
:
قرآن ناقص نیست بلکه «تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ء»؛ بیان کننده هر چیزی(1) است، اما عمق برداشت ها متفاوت است! خود ائمه(علیهم السلام) هم فرموده اند ما هر چه می گوییم از کتاب خدا برداشت کرده ایم: «إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاءِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي الْجَنَّةِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي النَّارِ وَ أَعْلَمُ مَا كَانَ وَ أَعْلَمُ مَا يَكُونُ عَلِمْتُ ذَلِكَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْءٍ»(2)
بنابراین قرآن اگرچه در برخی آیات مبهم و متشابه است اما هرگز ناقص نیست.

نکته دوم
:
قرآن برای بیان کلیات آمده است، چرا که اگر می خواست وارد همه جزیات شود و مستقیما از آنها سخن بگوید باید صدها بلکه هزاران جلد می بود، بنابراین به دلالت مطابقی فقط به کلیات اشاره دارد اما به دلالت التزامی و غیر مستقیم که فقط ائمه(ع) و راسخون در علم از آن با خبر میشوند تمام حقائق عالم را شامل میشود.(3)
الان شما کتب روایی را ببینید با اینکه ده ها جلد هستند اما باز در برخی باب های فقهی با کمبود روایت مواجه هستیم و نیازمند انسان معصوم! بنابراین اگر قرآن میخواست خلأ انسان معصوم را پر کند و به گونه ای سخن بگوید که نیاز به تفسیر، تبیین، و جزئیات مسائل از سوی معصوم نباشد می بایست قرآن صدها جلد، بلکه بیشتر می بود!

بنابراین قرآن کریم کلیات را بیان نموده، و تبیین جزئیات را بر عهده خلفای معصوم گذاشته است، همانطور که خود می فرماید:
«وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِم‏»؛ و کتاب را بر تو نازل کردیم تا آنچه به سوی مردم فرستاده شده را برایشان تبیین کنی.(4)

امام صادق(علیه السلام) هم در پاسخ به سوال ابابصیر به همین مسئله اشاره می فرمایند:
أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: إِنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ فَمَا لَهُ لَمْ يُسَمِّ عَلِيّاً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ ع فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ فَقَالَ قُولُوا لَهُمْ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَزَلَتْ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَ لَمْ يُسَمِّ اللَّهُ‏ لَهُمْ ثَلَاثاً وَ لَا أَرْبَعاً حَتَّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ وَ نَزَلَتْ عَلَيْهِ الزَّكَاةُ وَ لَمْ يُسَمِّ لَهُمْ مِنْ كُلِّ أَرْبَعِينَ دِرْهَماً دِرْهَمٌ حَتَّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ وَ نَزَلَ الْحَجُّ فَلَمْ يَقُلْ لَهُمْ طُوفُوا أُسْبُوعاً...‏»؛(5)
ابى بصير می گوید: «از امام صادق عليه السلام پرسيدم مردم مى گويند: براى چه نام على و اهل بيتش در قرآن نيامده است؟ امام صادق عليه السلام فرمودند: «به ايشان بگوييد حکم نماز بر پيامبر صلى الله عليه وآله نازل شد و خداوند تعداد رکعات که سه يا چهار باشد را معين نکرد و اين رسول خدا صلى الله عليه وآله بود که نماز را چنين تفسير کرد، و حکم زکات بر او نازل شد اما از اینکه هر چهل درهم یک درهم زکات دارد سخنی نگفت، تا اینکه پیامبر(صلی الله علیه و آله) این حکم را برای مردم تبیین کرد، و حکم حج نازل شد اما نفرمود هفت مرتبه طواف کنید...»

نکته سوم:
ابهام و وضوح یک کتاب بستگی به گستره مخاطبین آن دارد، اگر یک کتاب مثلا دانشجویان کنونی نوشته شود خب طبیعتا برای دانشجویان زمان ابن سینا مبهم خواهد بود، و اگر کتابی برای هر دو دسته نوشته شود حداقل بخشی از آن برای دانشجویان زمان ابن سینا ابهام خواهد داشت. بنابراین هر کتابی که قرار است در آینده حرف نو وجدیدی داشته باشد ممکن است در هر زمانی برخی تعالیم آن مبهم باشد، چرا که قرار است گذشت زمان پرده از این ابهامات بردارد.
باید توجه داشت که مخاطب قرآن کریم تمام انسان ها هستند، از زمان صدر اسلام تا روز قیامت؛ طبیعتا با این گستره مخاطین برای یک عده مبهم خواهد بود، وگرنه اگر تمام حرف های قرآن متناسب با فهم یک نسل باشد، دیگر برای نسل های بعد تازگی نخواهد داشت، وا گر قرار باشد با فهم انسان های مطلب جدیدی به ارمغان نخواهد آورد و سرنوشت ان مانند سایر کتاب ها که به تاریخ پیوسته اند خواهد شد!

به عبارت دیگر اگر قرآن متناسب با فهم انسان های ابتدای عصر ظهور اسلام ارسال میشد، برای نسل های آخرالزمان جذابیتی نخواهد داشت، و اگر متناسب با انسان های آخرالزمان ارسال میشد، اصلا برای مردم ابتدایی قابل فهم نمی بود، اما اگر بخواهد برای همه انسان ها قابل استفاده باشد باید ترکیب از آیات مبهم و واضح باشد، بخش عظیمی که قابل استفاده همه است، و بخش اندکی از ایات که قرار است در آینده پرده از رازهای آن گشوده شود.

همانطور که وقتی مردی از امام صادق(عليه السلام) در مورد رمز تازگی و طراوت قرآن سوال کرد، حضرت(عليه السلام) در پاسخ فرمودند: « لِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يُنْزِلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ وَ لَا لِنَاسٍ دُونَ نَاسٍ فَهُوَ فِي‏ كُلِ‏ زَمَانٍ‏ جَدِيدٌ وَ عِنْدَ كُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة»؛ به این خاطر که خداوند آن را برای یک زمان خاص و یک مردم خاص نازل نکرد، بلکه قرآن در تمام زمان ها جدید، و نزد تمام اقوامی که تا روز قیامت خواهند آمد تازه است.(6)

و نیز امام سجاد(عليه السلام) می فرمایند:
«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِمَ أَنَّهُ يَكُونُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ أَقْوَامٌ مُتَعَمِّقُونَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ الْآيَاتِ مِنْ سُورَةِ الْحَدِيدِ إِلَى قَوْلِهِ وَ هُوَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُور»؛ به درستی که خداوند میدانست که انسان های ژرف اندیشی در آخرالزمان خواهند آمد، پس سوره قل هو الله احد و آیات سوره حدید تا «و هو علیم بذات الصدور» را نازل کرد.(7)

پی نوشت ها:
1. نحل:89/16.
2. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد(صلی الله علیه و آله)، ‏ مكتبة آية الله المرعشي النجفي‏، قم، چاپ دوم، 1404ق، ج1، ص128.
3. عبدالحسین خسروپناه، کلام جدید با رویکرد اسلامی، نشر معارف، قم، چاپ دوم، 1390، ص89.
4. نحل:44/16.
5. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج1، ص286 و287.
6. صدوق، محمد بن علی بابویه، عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، نشر جهان، تهران، چاپ اول، 1378ق ج2، ص87.
7. الکافی، ج1، ص91.

موضوع قفل شده است