جمع بندی اگر جایی بین عقل خودم و حکم مرجع تقلید تضادی دیدم؛ آیا اجازه اعتراض به آن حکم را خواهم داشت؟

تب‌های اولیه

21 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اگر جایی بین عقل خودم و حکم مرجع تقلید تضادی دیدم؛ آیا اجازه اعتراض به آن حکم را خواهم داشت؟

سلام ...
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشین ...
سوالی که برای من پیش اومده این هست که ... اگر عقل من با حکم یک فقیه در تضاد بود آیا باید حکم اون فقیه رو بپذریم ... و نسبت به این قضیه تو اون دنیا مورد بازخواست قرار نمیگیرم ...

اجازه بدین کمی مستند تر و با ذکر دو مثال بحث رو ادامه بدم ...

مثال اول : دبیرستانی که من توش درس میخوندم ... فوق مذهبی بود و در دوران دبیرستان هر سه سالش ... همیشه یه کلاس احکام Advanced داشتیم ... دیگه هممون احکام امام خمینی رو حفظ شده بودیم ... یادمه زمان کنکور دادنمون بود ... یکی از بچه ها دست بلند کرد و از معلم پرسید ... خانوم هیچ راه حلی برای اینکه ما امسال روزه نگیریم وجود نداره ... این 30 روز ... روزه نگیریم به جاش یه زمانه دیگه روزه بگیریم ... خانوم معلم هم گفت نه !!! ولی یه راه بهتون نشون میدم که میتونین ازش استفاده کنین ... شما سحر بلند میشین ... سحری میخورین ... دم ظهر که شد ... قبل از اذان ... دستتون رو میکنید تو حلقتون و بالا میارین ( ببخشید کلمه دیگه ای نتونستم پیدا کنم ) در اینصورت به جای اینکه 30 تا 60 روز روزه بگیرین ... کافی هست که 30 روز روزه بگیرین ... چون اگر از قصد هم عمل بالا آوردن رو انجام بدین ... طبق فتوای امام خمینی کافی هست معادلش یک روز روزه بگیرین ... اینجوری بود که در ماه رمضون دور و بر 60 تا 70 تا دم ظهر و زنگ تفریح میرفتن جلوی روشویی و ....

مثال دوم : چند وقت پیش آقا رضا مطلبی رو تو سایت عنوان کردند مبنی بر ازدواج با فرزند خوانده و شرعی بودن این عمل رو پرسش کرده بودند ... که پاسخگوی محترم سایت ... به نقل از یکی از مراجع عنوان کردند اگر منع نسبی نداشته باشه ... مشگلی در مورد ازدواج با فرزند خوانده وجود نداره ه ... یعنی یه مرد 60 ساله میتونه بره یه دختر 4 ساله رو به فرزند خوندگی بگیره و بعدش هم ...

خوب !!!
به نظره من و با عقل ناقصی که من دارم این حرف ها و این صحبت ها مشگل دارند ... آیا اگر من این چیزها رو میشنوم و نسبت بهش اعتراضی نکنم گناهکار نیستم ؟؟؟ آیا باید مغز خودم رو در پذیرش چنین چیزهایی که اصلا عقلایی نیستن آماده کنم و بگم حکم حکم خداست ؟؟؟ آیا اگر من مرجع تقلیدی داشته باشم و ایشون چنین اعمالی رو جایز بدونن ... نسبت به اینگونه امور تو اون دنیا بازخواست نمیشم ...

ممنون از پاسخگوئیتون ...

با نام الله





کارشناس بحث: استاد هادی

با سلام و عرض ادب

یکی از حکمت های تقلید از مجتهد جامع الشرایط این هست که چون برای عموم مقدور نیست که علوم مربوط به اجتهاد را فرا بگیرند و دسترسی آنان به احکام الهی (بدون اینکه خود مجتهد باشند و بدون اینکه از مجتهد تقلید کنند ) ممکن پذیر نیست لذا هر فردی موظف است یا خود به مقام اجتهاد برسد و احکام الهی را خود از منابع روایی و ... استنباط کند و یا به متخصص در این زمینه مراجعه کند .

«فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» ( نحل، آيه 42 - انبيا، آيه 7) «اگر نمى‏دانيد از آگاهان بپرسيد» و سخن امام صادق(ع): «و امّا من كان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدينه، مخالفا لهواه مطيعا لامر مولاه فللعوام ان يقلدوه» ( حر عاملى، وسائل الشيعه، ج 18، ص 94) «هر كس از فقهاى امّت ما كه نفس خود را مواظبت كند و از دينش پاسدارى نمايد، با هواى نفس مخالفت و فرمان مولاى خود را اطاعت كند؛ سزاوار است كه مردم از او تقليد كنند»(تقلید به معنی رجوع جاهل به عالم )

لذا بسیاری از حکمت های احکام برای عموم مردم معلوم نیست چون نه منابع دینی در اختیار دارند و نه قدرت بر استنباط احکام شرعی را دارا هستند ، لذا نوع نگرش ما نسبت به مرجع تقلید و مجتهد جامع الشرایط باید تغییر کند ، باید بدانیم مرجع تقلید یک متخصص مسلم در زمینه فقه است لذا ما در رابطه با مسائل شرعی خود به یک متخصص رجوع می کنیم بنابراین موظف به انجام وظیفه هستیم ، و در مواردی که به ظاهر برخی احکام با عقل ما در تضاد هستند بایستی دقت و مطالعه بیشتری داشته باشیم چون ما تخصصی در این زمینه نداریم کسی که تخصصی در یک زمینه ندارد حق اعتراض نخواهد داشت و در قیامت نیز عند الله معذور است و در قیامت بازخواست نخواهد شد .
تنها وظیفه ای که مقلد می تواند داشته باشد تحقیق و پژوهش در رابطه با حکمت های احکام الهی است ، اگر با تحقیق و پژوهش نیز به نتیجه ای نرسید بایستی تابع مرجع تقلید خود باشد.

در رابطه با دو مثالی که مطرح کردید :
راه حلی که خانم محترمه برای دوست شما دادند راه حل شرعی نیست ، چون برخی مراجع فرموده اند اگر کسی بدون دلیل عمدا قی کند باید کفاره افطار عمدی بدهد . (امام خمینی، توضیح المسائل (محشّى)، محقق و مصحح: بنى هاشمى خمینى، سید محمد حسین، ج‌1، ص 921، م 1646، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ ‏هشتم، 1424ق)

مسئله بعدی اینکه ازدواج با فرزند خوانده از منظر فقهی اشکالی ندارد اما برخی از احکام الهی تابع مصالح و مفاسد هستند(التنقيح فى شرح العروه, باب اجتهاد و تقليد ص 45 ، 55) ؛ مثلا با آنکه دروغ از گناهان کبیره است، ولی گاه که مصلحت مهمی در دروغ نهفته باشد و دروغ باعث حفظ جان و مال مسلمانی شود، جایز و گاهی راجح و بلکه واجب است. ازدواج با فرزند خوانده نیز با توجه به اینکه در عصر حاضر قبیح شمرده می شود با توجه به مفسده ای که ممکن است این حکم به دنبال داشته باشد فقها می توانند چنین حکمی را تغییر دهند .

سلام.
ممنون بابت این پست.
ما هم قبول داریم که مرجع تقلید تو حوزه دین متخصص و اعلم هست ولی این رو هم باید قبول کرد که ما هم تو حوزه تحصیلی خودمون حرفی برا گفتن داریم!
مثلا" یکی از مراجع یه حکمی دادند تو حوزه تحصیلی من (مثلا" کپی رایت) که من با عقل و شرایط فعلی ایران و جهان می گم این حکم درست نیست!
یا مثلا" گفته میشه (در غیر از رشته تحصیلی من) شرط بندی برای اسب سواری از اون جهت که باعث تقویت میشه اشکالی نداره. خوب اگه دیروز اسب بود امروز که دیگه اسب به اون معنا تو جنگ کاربردی نداره. چرا نمیگن شرط بندی برای ماشین سواری و موتورسواری اشکالی نداره؟
یا یه حکمی داده میشه که که به هیچ وجه قابل قبول نیست!
اینجا تکلیف ما چیه؟
به فرض اگه به خود مرجع هم بگیم و ایشون و من دلایل خودمون رو برا هم بگیم ولی دلایل ایشون قانع کننده نباشه چی؟ با هم مجبوریم از حکم ایشون پیروی کنیم؟
اگه یه حکمی رو قبول نداشته باشیم و نسبت بهش اعتراض داشته باشیم به غیر از خود مرجعی که حکم داده باید به کی بگیم؟
ما پیروی از مرجع رو قبول داریم ولی همون خدایی که گفته از مرجع پیروی کنید یه عقلی هم به ما داده!
با تشکر

منم یه تاپیک ایجاد کردم که به این موضوع مربوط میشه. ولی به خاطر ارزیابی کارشناس هنوز فعال نشده :Ghamgin:

اگه فعال نشه حرفمو اینجا می زنم :ok:

به این فتواها انتقاد دارم لطفا من را راهنمایی کنید. :Gol:

انجمن
_ فقه و احکام شرعی _ مسائل متفرقه _ احکام بانکی و ورزشی _ به این فتواها انتقاد دارم لطفا من را راهنمایی کنید.

هادی;408121 نوشت:
تنها وظیفه ای که مقلد می تواند داشته باشد تحقیق و پژوهش در رابطه با حکمت های احکام الهی است ، اگر با تحقیق و پژوهش نیز به نتیجه ای نرسید بایستی تابع مرجع تقلید خود باشد.


تفکر و تدبر در حکمت احکام که در نتیجه تاثیری نداشته باشد به چه درد میخورد!!
البته سوال ایشان این نیست که آیا اجازه دارند راجع به حکمت احکام الهی تحقیق کنند یا خیر!
سوالشان این است که آیا راجع به انجام دادن یا ندادن یک حکمی شخصا میتوانند تعقل و تدبر نمایند ؟ که البته مطابق فرمایش شما و متون دینی جوابش خیر است...نه خیر نمیتوانند.

بنابراین تنها وظیفه ای که مقلد میتواند داشته باشد همانا تقلید است و بس...و السلام.
ضمنا به بار معنایی تقلید باید توجه کرد یعنی انجام بی چون و چرا

.

با عرض سلام و درود خدمت دوستان این تاپیک. مطالب را خواندم. به نظرم بحث قشنگی است که رعایت احترام مراجع و فقها نیز بر زیبایی آن افزوده است. از آنجا که این موضوع تازه کلید خورده برای ارائه یک پاسخ همه جانبه شاید باید منتظر نقطه نظرات دیگر باشیم اما با این وجود اجازه دهید در کنار پاسخ کارشناس محترم، بنده نیز مطالبی را اضافه کنم.
قبل از هر چیز باید دانست که ما با دو مسئله عمده و مجزا مواجهیم: مسئله اعتبار احکام شرعی و مسئله فلسفه احکام شرعی. سوالاتی که در مسئله اول میگنجد از این دست است: چه کسی گفته است روزه واجب است یا افطار عمدی روزه، کفاره دارد یا ازدواج با فرزند خوانده جایز است؟ یا شرط بندی حرام است یا .... . اینجا در واقع از اعتبار احکامی که به عنوان احکام خدا به ما معرفی شده پرسش میکنیم و میخواهیم بدانیم آیا واقعا خدا این احکام را تشریع کرده است یا خیر. اما در مسئله دوم عمدتا با این فرض که آنچه بیان شده حکم خداست وارد سوال میشویم و میپرسیم: چرا خدا این احکام را تشریع کرده است؟ مثلا چرا خدا روزه را واجب کرد و... .
طبیعی است که این دو سوال هر یک پاسخی متناسب را میطلبد. برای دریافت پاسخ سوال اول به سراغ فقه و فقها میرویم و دلیل آنچه به عنوان حکم شرعی بیان شده را از آنها جویا میشویم اما در خصوص سوال دوم باید به سراغ علم کلام و دانشمندانی رفت که پیرامون خدا و صفات او از جمله حکمت و علم و قدرت خدا بحثهای مبسوطی ارائه داده اند و احکام تشریع شده را با حکمت و لطف الهی پیوند زده اند.
وظیفه فقیه استخراج احکام شرعی از منابع دینی همچون قرآن و روایات است. اگر از او بپرسیم چرا روزه واجب است تنها وظیفه دارد بگوید: زیرا آیه قرآن میگوید: (يا ايهاالذين امنوا كتب عليكم الصیام كما كتب على الذين من قبلكم) و بر اساس علم لغت و مباحثی از علم اصول، این آیه دال بر وجوب روزه و صیام است. اما برای دریافت پاسخ این سوال که چرا خدا روزه را واجب کرده به سراغ متکلم میرویم و او با استناد به آیات و روایات در کنار سلسله مباحث عقلی و عقلایی که ضرورت تشریع احکام را اثبات میکند به ما پاسخ میگوید. البته باید توجه داشت پی بردن به حکمت، مصالح و مفاسد و در یک کلمه، عقبه تک تک احکام کار ساده ای نیست زیرا منابعی که میتواند در این زمینه مورد استفاده قرار گیرد بس محدود است. این محدودیت هم کمّی است و هم کیفی؛ مثلا آیات و روایات معتبر درباره فلسفه احکام به غایت اندک است (کمّی) و عقل آدمی که یکی از منابع کشف فلسفه احکام است آن اندازه رشد و ترقی نکرده است تا بتواند به صورت تمام و کمال، مصالح واقعی احکام را دریابد بلکه تا به امروز جز نمایی کلی و گاهی ظنی درباره فلسفه احکام ارائه نداده است (کیفی). بله یک پاسخ قطعی درباره فلسفه احکام وجود دارد و آن عبارت است از حکیمانه بودن احکام الهی به دلیل بی نقص بودن خدا و مطمئن بودن مسیری که از خدا تا احکام شرعی وجود دارد: نبوت نبی، امامت امام و نیابت فقیه و استحکام منابع احکام (مانند قرآن و روایات معتبر). اگر این مسیر از خدا تا استنباط حکم شرعی و عرضه به ما را دنبال کنیم به این نتیجه میرسیم که راه مطمئنی را طی کرده ایم هرچند نتوانسته ایم تمام زوایا و گوشه کناره های راه را به خوبی و تمام و کمال دریابیم.
با توجه به آنچه بیان شد به سراغ سوال مطرح شده در این تاپیک میرویم:
اگر عقل من با حکم یک فقیه در تضاد بود آیا باید حکم آن فقیه را بپذریم؟
پرسشگر این سوال میتواند یکی از این دو شخصیت باشد:
1. کسی که به حکم فقیه شک دارد و احتمال قوی میدهد که فقیه در مسیر استنباط حکم شرعی از منابع دینی دچار اشتباه شده باشد.
در جواب او باید گفت تنها کسی میتواند بگوید عقل من حاکی از اشتباه فقیه در استنباط حکم است که به مرتبه فقاهت رسیده باشد همانطور که تنها کسی میتواند بگوید فلان تشخیص پزشک متخصص از نظر عقل من درست نیست که خود در حد آن پزشک تخصص داشته باشد. شخص غیرمتخصص چاره ای جز تن دادن به حکم شخص متخصص ندارد. این قانون در سرتاسر زندگی بشریت جاری بوده و است و در قبول این قانون فرقی میان مسلمان و نامسلمان و فقه و غیرفقه وجود ندارد.
2. گرچه به درستی استنباط فقیه مطمئن است اما اصل این حکم با عقل او جور در نمی آید.
اینجا باید گفت مسئله وارد محدوده فلسفه تشریع و فلسفه احکام شده است. احکام شرعی تابع قانونی بالادست به نام حفظ مصالح و مفاسد نوعی است یعنی اگر به درستی از دل آیات و روایات حکمی بیرون آید این حکم با استناد به حکمت الهی نمیتواند عبث و بیهوده باشد بلکه بدون تردید در صدد جذب مصلحت یا دفع مفسده ای از نوع انسان است. باید توجه داشت شاید ما نتوانیم پی به خصوص این مصلحت یا مفسده بریم ولی این مجوز انکار ما نمیتواند باشد زیرا مسیر مطمئن است گرچه دید من قادر به مشاهده تمام مناظر نیست. همچنین حکمت احکام ناظر به تمام بشریت از زمان تشریع حکم تا پایان زمان آن است. پس نمیتوان با استناد به دوره زمانی خاصی یا محدوده جغرافیایی خاصی درباره آن حکم قضاوت نمود.
با استناد به آنچه بیان شد کسی که میگوید حکم الهی با فهم من جور در نمی آید در حقیقت فهم خود را در مقابل علم الهی قرار داده است و گمان نمیکنم کسی که از خدا و صفات او شناخت درستی داشته باشد تن به ادعای چنین تضادی دهد. سرّ مطلب این است: فهم من محدود است و علم الهی نامحدود. فهم من اکثرا گرفتار احساسات و منفعت طلبی من و اطرافیانم است و این امور در خدا راه ندارد.
اینجاست که سخن گفتن از عقل من، فهم من و... را باید با احتیاط بیشتری بکار برد. انسان فهم و عقل بالنده ای میتواند داشته باشد اما یادمان باشد این بالندگی محدود است.
با این حساب دلیلی ندارد نگران باشیم که عمل ما به احکام فقها مایه عذاب الهی باشد. ما مسیر مطمئنی را طی کرده ایم و خدایی که ما میشناسیم انسانی را که تلاش کرده تا به وظیفه خود عمل کند را عذاب نمیکند.
در پایان اشاره ای میکنم به یک مورد از مسائل شرعی مطرح شده توسط دوستان یعنی ازدواج با فرزند خوانده.
دوستی که مساله ازدواج با فرزند خوانده را مطرح کرده آن را پیوند زده است با مسئله سن ازدواج. بنابراین اگر فرضا مرد 15 ساله ثروتمندی، از سر دلسوزی دختر 8 ساله فقیر و یتیمی را به عنوان فرزند خوانده خود انتخاب کند و پس از 5 سال به او علاقه مند شود از نظر پرسشگر مورد نظر نباید اشکال چندانی داشته باشد. به نظر میرسد این اشکال بیش از آنکه ناشی از عقل باشد ناشی از احساسات است. از اینکه بگذریم عقل (به معنای واقعی کلمه) چه فرقی میبیند میان دو نفر که مثلا 5 سال میانشان صرفا به صورت ظاهری (نه حقیقتا) رابطه پدری و فرزندی است با دو دانشجویی که از دوره کاردانی تا دکتری در خوابگاه دانشگاهی در کنار هم به سر میبرند و از لفظ برادر برای هم استفاده میکنند. به نظر میرسد عقل اینجا تفاوت چندانی نمیبیند. بله عرف ممکن است تفاوت بگذارد. ولی آیا فهم عرف میتواند مرجع مطمئنی برای تشریع حکم الهی باشد؟ به نظر میرسد پاسخ منفی است زیرا عرف از کشف مصالح و مفاسد واقعی ناتوان است و عمدتا گرفتار منفعت طلبی شخصی، خصومتهای فردی، رفتارهای احساسی و اموری از این دست است.
از صمیم دل منتظر نظرات سازنده شما هستم.
والسلام 

مساله ی دیگری که به نظر من علاوه بر تناقض عقل انسان با احکام صادره جای بحث دارد تناقض آشکاری است که گاه بین احکام صادر شده توسط مراجع اعظام تقلید رخ می دهد. معمولا جوابی که به این مساله می دهند این است که فقه و احکام هم یک علم هست و همان طور که علمای سایر علوم ممکن است با هم اختلاف نظر داشته باشند مثلا دو پزشکی که در مورد یک مساله با هم اختلاف نظر دارند مراجع تقلید اعظام هم ممکن است در مورد مساله ای با هم اختلاف نظر داشته باشند. اما به راستی می توان دین را که با زندگی آخروی و دنیوی انسان ها گره خورده است را با سایر علوم مقایسه کرد ؟! شاید در مورد مسائلی مانند احکام جزئی نماز اختلافات زیاد مهم نباشند و یا در مواردی که عقل با حکمی در تناقض است بتوان این سخن را راحت گفت که :

سراج;408396 نوشت:
با این حساب دلیلی ندارد نگران باشیم که عمل ما به احکام فقها مایه عذاب الهی باشد. ما مسیر مطمئنی را طی کرده ایم و خدایی که ما میشناسیم انسانی را که تلاش کرده تا به وظیفه خود عمل کند را عذاب نمیکند.

اما در مواردی نمی توان اختلاف نظر علما با یکدیگر و یا تناقض حکمی با عقل را ساده پنداشت چرا که ممکن است مساله مهم تر از آن باشد که ما فکرش را می کنیم و تاثیر بسزایی در سرنوشت جامعه در دنیا و آخرت داشته باشد به فرض مثال مساله ربا ، که قرآن آن را جنگ با خدا و رسول می داند و معصوم می فر ماید : (کیفر شخص رباخوار هفتاد گونه عذاب میباشد که کمترین آن مانند عذاب شخصی است که با مادر خود در خانه کعبه و مسجد الحرام زنا کرده باشد) حال احکام بانکی را در نظر بگیرید آیا می توان با تناقضات کنار آمد ؟

سوالاتی در این باره چندی بود که ذهنم را مشغول کرده بود و تاپیکی را در این باره ایجاد کرده ام تحت عنوان : به این فتواها انتقاد دارم لطفا من را راهنمایی کنید.که متاسفانه هنوز به دلیل ارزیابی کارشناس فعال نشده تا فردا صبر خواهم کرد اگر فعال نشد سوالم را در این جا مطرح خواهم کرد .

اما در مورد مساله ای که فرمودید :

سراج;408396 نوشت:
کسی میتواند بگوید عقل من حاکی از اشتباه فقیه در استنباط حکم است که به مرتبه فقاهت رسیده باشد همانطور که تنها کسی میتواند بگوید فلان تشخیص پزشک متخصص از نظر عقل من درست نیست که خود در حد آن پزشک تخصص داشته باشد. شخص غیرمتخصص چاره ای جز تن دادن به حکم شخص متخصص ندارد. این قانون در سرتاسر زندگی بشریت جاری بوده و است و در قبول این قانون فرقی میان مسلمان و نامسلمان و فقه و غیرفقه وجود ندارد.

manmehdiam;408332 نوشت:
تنها وظیفه ای که مقلد میتواند داشته باشد همانا تقلید است و بس...و السلام.
ضمنا به بار معنایی تقلید باید توجه کرد یعنی انجام بی چون و چرا.

در مورد مسائل تخصصی فقه ،افرادی مثل من که هیچ اطلاعی در این باره ندارند باید از نظر فقیه متخصص پیروی کنند . اما گاه ممکن است فردی انتقادی به حکمی داشته باشد به نظر شما آیا بهتر نیست مسیر انتقاد تسهیل گردد، ممکن است فرد پرسشگر و انتقاد کننده دچار اشتباه شده باشد و با بیان سوال خود جوابش را دریافت کند .
در مورد مفهوم تقلید و انجام بی چون و چرا : تنها کسی که باید از او اطاعت بی چون و چرا کرد ولی معصوم هست چرا که او ولی خداست و فرمانش عین فرمان خداست و السلام. همان طور که فردی به معصوم می گوید : اگر شما فرمان دهید که نصف این سیب حلال هست و نصفش حرام من بی چون و چرا قبول خواهم کرد . اما در مورد فقیه مساله فرق می کند چرا که وظیفه ی فقیه کشف احکام و قوانین الهی است نه تعیین آن (مگر در موارد خاص که از معصوم اجازه دارند) پس اطاعت بی چون و چرا منتفی است. بحمدالله اکثر احکام صادره از فقهای شیعه در طول تاریخ مطابق قرآن ، احادیث معصومین و عقل بوده است. اما به آیین ضاله ی وهابیت بنگرید که چه راحت مفتی هایشان احکامی متضاد با قرآن، سخنان رسول خدا و عقل صادر می کنند و پیروانشان بی چون و چرا از آنان اطاعت می کنند!
پس اگر فضای انتقاد و تفکر حفظ شود و تعصبات خشک و خالی و مطرح کردن موضوعاتی مثل انجام بی چون و چرا کنار گذاشته شود می توان سرنوشت تشیع را بیمه کرد تا احتمال اینکه تشیع آینده ای مثل وهابیت و حکومت کلیسا داشته باشد را صفر کرد.

[="Times New Roman"][="Navy"]

ali H;408437 نوشت:
قاد دارم لطفا من را راهنمایی کنید.که متاسفانه هنوز به دلیل ارزیابی کارشناس فعال نشده تا فردا صبر خواهم ک

ali H;408238 نوشت:
به این فتواها انتقاد دارم لطفا من را راهنمایی کنید.

انجمن _ فقه و احکام شرعی _ مسائل متفرقه _ احکام بانکی و ورزشی _ به این فتواها انتقاد دارم لطفا من را راهنمایی کنید.

سلام علیکم و رحمه الله

لطفا دوستان در چارچوب موضوع تاپیک نظرات خود را مطرح نمایند. موضوعات مربوط به احکام فقهی
و
بررسی فلسفه و حکمت احکام فقهی با سوالاتی مرتبط در این بخش مطرح میشود :

http://www.askdin.com/forum527.html

لذا جناب ali H سوالات خود را یا در همان بخش احکام پیگیری نموده و یا در بخش فوق الذکر مطرح نمایید.

باسپاس

یاحق[/]

felfely;408132 نوشت:
ما هم قبول داریم که مرجع تقلید تو حوزه دین متخصص و اعلم هست ولی این رو هم باید قبول کرد که ما هم تو حوزه تحصیلی خودمون حرفی برا گفتن داریم!
مثلا" یکی از مراجع یه حکمی دادند تو حوزه تحصیلی من (مثلا" کپی رایت) که من با عقل و شرایط فعلی ایران و جهان می گم این حکم درست نیست!
یا مثلا" گفته میشه (در غیر از رشته تحصیلی من) شرط بندی برای اسب سواری از اون جهت که باعث تقویت میشه اشکالی نداره. خوب اگه دیروز اسب بود امروز که دیگه اسب به اون معنا تو جنگ کاربردی نداره. چرا نمیگن شرط بندی برای ماشین سواری و موتورسواری اشکالی نداره؟
یا یه حکمی داده میشه که که به هیچ وجه قابل قبول نیست!

اینجا تکلیف ما چیه؟
به فرض اگه به خود مرجع هم بگیم و ایشون و من دلایل خودمون رو برا هم بگیم ولی دلایل ایشون قانع کننده نباشه چی؟ با هم مجبوریم از حکم ایشون پیروی کنیم؟
اگه یه حکمی رو قبول نداشته باشیم و نسبت بهش اعتراض داشته باشیم به غیر از خود مرجعی که حکم داده باید به کی بگیم؟
ما پیروی از مرجع رو قبول داریم ولی همون خدایی که گفته از مرجع پیروی کنید یه عقلی هم به ما داده!
با تشکر

سلام علیکم

با تشکر از نکته نظرات دوستان

دوست عزیز همچنانکه در پست قبل عرض کردم رسیدن به مقام اجتهاد با سعی و تلاش علمی و عملی صورت می گیرد و لازمه اش این است که مجتهددر علومی همچون اصول فقه ، رجال ، درایه ، کلام ، فلسفه ، صرف ، نحو و ... متخصص باشد ، مجتهد تا زمانی که در این علوم به تخصص کافی نرسد نمی تواند احکام الهی را استنباط کند لذا فرموده اند بر مقلدین لازم است بر مجتهد اعلم تقلید کنند.

مطلب دیگر اینکه به غیر از معصومین علیهم السلام همه اشتباه می کنید و ما هم نگفتیم مجتهد معصوم از خطا و اشتباه است ، ممکن است مجتهد در مقام استنباط احکام دچار اشتباه شود. برای نمونه آیت الله مکارم شیرازی چند سال پیش استعمال انواع دخانیات را به صورت مشروط حرام اعلام فرمودند(توضیح المسائل المحشى للإمام الخمینی، ج‏2، ص: 600مسأله 2630) اما با توجه به اینکه از طریق اطبا و دانشمندان بر مضرات دخانیات اطلاع یافتند حکم قطعی به حرمت استعمال دخانیات از جمله سیگار دادند .1
حضرت عالی در رابطه با تخصص خود توضیح ندادید و نفرمودید که حکم چی بود و و چرا درست نیست ، به هر صورت طبق مطالبی که در فوق عرض شد ، ممکن است اگر دلایل خود را به صورت مستند و برهانی برای فقیه بیان کنید فقیه از یافته های علمی جدید آگاه شده و در نظر خود تجدید نظر بکند.

نکته مهم:
(«سيد محمد كاظم يزدي مي نويسد: تقليد نه در موضوعات مستنبط عرفي يا لغوي و نه در موضوعات صرف جاري نمي شود، اما موضوعات مستنبط شرعي، مانند روزه و مانند آن دو، همانند احكام عملي مجري تقليد واقع مي شوند» (العروه الوثقي، سيد محمد كاظم يزي، ج 1، ص 67، اجتهاد و تقليد) حضرت امام خميني(قدس) نيز در حاشيه عروه الوثقي همين ديدگاه را تقويت كرده است) فقیه حکم و نظر شارع مقدس را بیان می کند و کاری با موضوعات ندارد مثلا می فرماید هر چیزی که مصداق ضرر قابل توجه باشد از منظر دین اسلام حرام است ، حال ممکن است از نظر یک مرجع سیگار دارای ضرر قابل توجه باشد و از منظر مرجع دیگر ضررقابل توجهی نداشته باشد لذا یکی به حرمت و دیگری به عدم حرمت فتوا می دهد .1

مرحوم آيت الله خويي مي فرمايد: عدم جواز تقليد در موضوعات صرف سزاوار هيچ گونه توقفي نيست، زيرا تطبيق بكريات بر صغراهايش در حد وظايف مجتهد نيست تا لازم باشد كه نظرش پيروي شود، تطبيقات امور حسي هستند و مجتهد و مقلد در آن مساوي مي باشند، بلكه گاهي مردم در اين گونه تطبيقات آگاه تر از مجتهد هستند و بر مقلد واجب نيست كه در مانند اين امور از مجتهد پيروي نمايد، اما موضوعات مستنبطه شرعي مانند نماز، يا مستنبطه عرفي و لغوي، نظر صحيح وجوب تقليد در اين قبيل موضوعات است(عوائد الايام، ملااحمد نراقي، ص 192، قم، انتشارات مكتبه بصيرتي و التنقيح في شرح العروه الوثقي، ج 1، ص 412، مسئله 67، عروه)2

برخی اوقات اجتهاد به عهده خود مقلد است بدین معنی که حکم را از مجتهد گرفته و بر مصدایق منطبق می کند ، مثلا فقیه حکم کرده که هرآن چیزی که ضرر قابل توجهی برای انسان داشته باشد حرام است ، اما مصداق آن را مشخص نفرموده لذا برای مقلد شبهه ایجاد می شود که آیا سیگار و امثال آن برای بدن مضر است یا نه ، بعد از تحقیق فراوان از طریق دانشمندان یقین پیدا کرد که سیگار مضرات قابل توجهی دارد در این صورت مقلد لازم است از سیگار اجتناب کند ، اما دیگری ممکن است بعد از تحقیق و تفحص بدین نتیجه برسد که سیگار برای بدن ضرر قابل توجهی نمی رساند ، این فرد لازم نیست از سیگار اجتناب بکند .

نمونه های فراوان دیگری هم وجود دارد که به یک نمونه دیگر اشاره می کنم :
در رابطه با عید سعید فطر فقیه حکم می کند ملاک مشاهده هلال ماه است ، هر کس قرص ماه را با چشم خود مشاهده کند برای خود وی افطار واجب است اگر چه از نظر مجتهد عید فطر نباشد . ممکن است تنها یک نفر ماه را ببیند لذا برای وی افطار کردن واجب است چون برای وی روی هلال اتفاق افتاد و عید برایش ثابت شده است .
در سایر موارد مشابه نیز به همین صورت عمل می شود از جمله کپی رایت و ... که در تخصص حضرت عالی است.

.................................................................................................................................
1. وظيفه فقيه در تشخيص موضوعات، از مسائل بسيار مهم و قابل تامل در فقه است ، در اینکه آیا فقیه وظیفه ای در تشخیص موضوع و مصداق دارد یا نه نظرات مختلفی مطرح شده است . برخی نظرشان مثبت ، برخی منفی و برخی قائل به تفصیل شدند (برای اطلاع بیشتر به «فقیه و تشخیص موضوع» استاد احمد عابدی مراجعه بفرمایید)

2.فقیه نمی گوید که من به موضوع شناسی کاری ندارم، در نظر او فقه از آن جهت که فقه است، در موضوع شناسی بحث نمی کند؛ یعنی نباید از مرجع تقلید توقع داشت که افزون بر بیان احکام، به موضع شناسی هم بپردازد و آن را در اختیار مردم قرار دهد. اما همین فقیه وقتی که در سمت قضا قرار می گیرد، مباشرتا با مشورت کارشناسان، نخست با دقت موضوع شناسی می کند و سپس حکم می دهد و حکم قضایی او، بر شناخت موضوع متوقف است
فقیه جامع الشرایط در سمت ولایت و حکومت به موضوع شناسی، کارشناسی و مشورت با متخصصان نیازمند است و این کار را که برای اجرای احکام دین در جامعه ضروری است، انجام می دهد.
بنابراین فقه از آن جهت که فقه است، به موضوع شناسی کاری ندارد و فقیه نیز در سمت مرجعیت که تنها با فقه سروکار دارد، موضع شناسی نمی کند؛ اما همین فقیه در سمت قضا و ولایت، موضع شناسی می کند و این کار بخشی از وظیفه اوست؛ خواه با مباشرت، خواه با مشورت و خواه با تسبیب(جوادی آملی نسیم اندیشه)

manmehdiam;408332 نوشت:

آیا راجع به انجام دادن یا ندادن یک حکمی شخصا میتوانند تعقل و تدبر نمایند ؟

.

دوست بزرگوار سلام علیکم

طبق فرمایش بزرگان هر فرد مسلمانی اگر بخواهد به نظر شخصی خود عمل کند بایستی قدرت بر اجتهاد داشته باشد و خود بشخصه از آیات و روایات احکام الهی را استنباط و بدان ها عمل نماید ، اما اگر چنین قدرتی نداشت و علوم مورد نیاز برای اجتهاد را فرا نگرفت ، به حکم عقلی می بایست از مجتهد تقلید بکند ، حقیقت تقلید هم رجوع جاهل به عالم است؛ مقلد با توجه به اینکه در همه رشته ها نمی تواند تخصص داشته باشد به ناچار به فرد متخصص در زمینه فقهی مراجعه می کند.

حضرت عالی اگر برای مثال سر مبارک درد گرفت برای درمان آن یا خود باید طبیب باشید و یا به طبیب حاذق مراجعه کنید ، طبیب حاذق ممکن است یک دارویی را برای هر روز سه بار و داروی دیگر را دو بار تجویز کند ، اگر شما اطلاع از علم پزشکی نداشته باشید به ناچار و به حکم عقل به گفته های طبیب اعتماد کرده و بر اساس تجویز طبیب عمل می کنید.
فقیه و مرجع تقلید نیز یک متخصص بوده و تقلید به معنی رجوع جاهل به عالم است برای بر طرف شدن جهل ، نه تقلید کورکورانه(پست قبل را ملاحظه بفرمایید)

ali H;408437 نوشت:
در مورد مسائل تخصصی فقه ،افرادی مثل من که هیچ اطلاعی در این باره ندارند باید از نظر فقیه متخصص پیروی کنند . اما گاه ممکن است فردی انتقادی به حکمی داشته باشد به نظر شما آیا بهتر نیست مسیر انتقاد تسهیل گردد، ممکن است فرد پرسشگر و انتقاد کننده دچار اشتباه شده باشد و با بیان سوال خود جوابش را دریافت کند .

دوست عزیز سلام علیکم

همچنانکه مدیر اجرایی انجمن کلام و عقاید جناب bina88 فرمودند این مباحث را جناب کارشناس احکام بهتر توضیح می فرمایند ؛ اما جهت اینکه مطالبی پیرامون فرامایشات حضرت عالی مطرح شده بود به اختصار پاسخ حضرت عالی داده می شود ، انشاء الله برای دریافت پاسخ تفصیلی به لینک ارجاعی مراجعه کنید .

همچنانکه در پست شماره 10 در پی نوشت عرض شد فقیه جامع الشرایط در سمت ولایت و حکومت به موضوع شناسی، کارشناسی و مشورت با متخصصان نیازمند است و این کار را که برای اجرای احکام دین در جامعه ضروری است، انجام می دهد. (جوادی آملی نسیم اندیشه) لذا اینگونه تصور نشود که فقیه چون تخصص در زمینه مسائل عرفی (غیر شرعی) ندارد حق اظهار نظر نداشته باشد اظهار نظری که فقیه در رابطه با موضوعات می کند با مشورت کارشناسان متخصص است.
با توجه به مطالب پست های قبل (کار فقیه بیان احکام است نه موضوعات چون فقیه در سمت مرجعیت با فقه و بیان حکم سر و کار دارد نه موضوع شناسی) مسیر انتقاد به موضوعات احکام باز است و کارشناسان متخصص می توانند در زمینه تخصص خود با مرجع تقلید صحبت کنند.

با سلام
ببخشید یه سوال داشتم
خواستم بدونم ما که توی احکام و دستورات دین با هم اختلاف نظر داریم و هیچ وقت هم به نتیجه نمیرسیم مثلا من اگه با این عقایدی که خودم میگم صحیحه ولی مراجع چیز دیگه ای میگن بمیرم تو اون دنیا با من چه برخوردی میشه
:Ghamgin:

(نگین);417211 نوشت:
با سلام
ببخشید یه سوال داشتم
خواستم بدونم ما که توی احکام و دستورات دین با هم اختلاف نظر داریم و هیچ وقت هم به نتیجه نمیرسیم مثلا من اگه با این عقایدی که خودم میگم صحیحه ولی مراجع چیز دیگه ای میگن بمیرم تو اون دنیا با من چه برخوردی میشه

سلام علیکم

خدمت شما بزرگوار عرض می شود ، در اصول دین مقدس اسلام مانند اعتقاد به وحدانیت خداوند ، نبوت ، معاد و ... بین شیعیان اختلافی وجود ندارد همه قائل به وحدانیت خدای سبحان هستند ؛ اگر اختلاف نظری بعضا مشاهده می شود در فروع دین است ، در فروع دین نیز(مانندنماز ، روزه ، حج و ...) اگر هر فرد مطابق نظر مرجع تقلید خود عمل کند معذور است و اگر احیانا حکم فقیه مخالف با احکام واقعی عند الله بود در نزد خداوند معذور خواهد بود . چرا که پیروی از نظر مرجع تقلید دستور خود خداوند است و خداوند بزرگوارتر از این است که چنین فردی را عذاب کند .

منظورتون از اینکه فرمودید:«در احکام دین با مراجع اختلاف نظر داریم» متوجه نشدم ، مباحثی در لینک زیر مطرح شده لطفا مطالعه بفرمایید اگر مشکل حل نشد بزرگواری کرده و در همان جا مطرح کنید در خدمت خواهم بود .

[=arial]اگر جایی بین عقل خودم و حکم یک مرجع تضادی دیدم آیا اجازه اعتراض به آن حکم را خواهم داشت ؟

هادی;417264 نوشت:
منظورتون از اینکه فرمودید:«در احکام دین با مراجع اختلاف نظر داریم» متوجه نشدم

با سلام
متاسفانه تایپیکی که اشاره کردین بسته شده مجبورم سوالم رو اینجا مطرح کنم

سوال من اینه بعضی از احکام رو که مراجع دستور دادن با توجه به اینکه از نظر عرف پسندیده نیست و من هر چقدر تحقیق کردم و از پاسخگویان محترم سوالاتم رو پرسیدم باز قانع نشدم .
حال من با رعایت برخی از اینها در واقع فقط از ترس گناهشه باید احساس حقارتی که در خودم به وجود میاد رو نادیده بگیرم در ضمن این کار نه تنها اثر مطلوبی بر من نداره بلکه گذشت زمان باعث شده دید بدتری نسبت به دستورات در من بوجود امده با این حساب باید چیکار کرد ؟؟

(نگین);417631 نوشت:
با سلام
متاسفانه تایپیکی که اشاره کردین بسته شده مجبورم سوالم رو اینجا مطرح کنم

سوال من اینه بعضی از احکام رو که مراجع دستور دادن با توجه به اینکه از نظر عرف پسندیده نیست و من هر چقدر تحقیق کردم و از پاسخگویان محترم سوالاتم رو پرسیدم باز قانع نشدم .
حال من با رعایت برخی از اینها در واقع فقط از ترس گناهشه باید احساس حقارتی که در خودم به وجود میاد رو نادیده بگیرم در ضمن این کار نه تنها اثر مطلوبی بر من نداره بلکه گذشت زمان باعث شده دید بدتری نسبت به دستورات در من بوجود امده با این حساب باید چیکار کرد ؟؟

با سلام و عرض ادب

رجوع به مرجع تقلید از باب رجوع جاهل به عالم است ، مراجع با توجه به تخصص هایی که دارند احکام الهی را از متون دینی استنباط کرده و به مقلدین اعلام می کنند لذا دستورات مراجع تقلید بر اساس ادله ای است که در باب اجتهاد مطرح است و هیچ حکمی را سر خود بیان نمی کند لذا این احکام هم برای خود فقیه حجت است و هم برای کسانی که از وی تقلید می کنند ، ممکن است برخی از احکام از نظر ما موجه نباشد اما فراموش نفرمایید که ما مجتهد نیستیم و قدرت بر استنباط نداریم لذا نمی توانیم در این رابطه اظهار نظر کنیم ؛ مگر اینکه از مرجع تقلید و یا از کسانی که آگاه به این مسائل هستند سوال کرده و شبهه خود را بر طرف کنیم .
لطفا موارد را به صورت مصداقی بیان بفرمایید کدام دستورات از نظر عرف پسندیده نیست در این رابطه توضیح بیشتری ارائه کنید بهتر می توانیم راهنمایی کنیم .

هادی;418449 نوشت:
با سلام و عرض ادب

رجوع به مرجع تقلید از باب رجوع جاهل به عالم است ، مراجع با توجه به تخصص هایی که دارند احکام الهی را از متون دینی استنباط کرده و به مقلدین اعلام می کنند لذا دستورات مراجع تقلید بر اساس ادله ای است که در باب اجتهاد مطرح است و هیچ حکمی را سر خود بیان نمی کند لذا این احکام هم برای خود فقیه حجت است و هم برای کسانی که از وی تقلید می کنند ، ممکن است برخی از احکام از نظر ما موجه نباشد اما فراموش نفرمایید که ما مجتهد نیستیم و قدرت بر استنباط نداریم لذا نمی توانیم در این رابطه اظهار نظر کنیم ؛ مگر اینکه از مرجع تقلید و یا از کسانی که آگاه به این مسائل هستند سوال کرده و شبهه خود را بر طرف کنیم .
لطفا موارد را به صورت مصداقی بیان بفرمایید کدام دستورات از نظر عرف پسندیده نیست در این رابطه توضیح بیشتری ارائه کنید بهتر می توانیم راهنمایی کنیم .

با عرض سلام خدمت شما بزرگوار ...
امیدوارم که خوب و سلامت باشین ...

1- اگر من حکم یک مرجع رو متفاوت با عقل خودم ببینم آیا باید عقل خودم رو زمین بزارم و بر اساس حکم یه مرجع عمل کنم ... یا اینکه از عقلانیت خودم استفاده کنم ...
شما درپاسخ فرمودید که حکم مرجع حجت است ... برای کسانی که از او تقلید میکنند ... و فرمودید که برخی از احکام ممکن هست از نظره ما موجه نباشه ... ولی فراموش نکنیم که ما مجتهد نیستیم ...

توجه شما رو به دو نکته جلب میکنم ...

1- خانوم عایشه مرجع تقلید بودند ... مرجع تقلیدی بودند که حضرت محمد (ص) ایشون رو تایید کرده بودند ... بسیاری از اشخاصی که سوال فقهی داستند به ایشون مراجعه میکردند ... درنهایت خانوم عایشه جلوی حضرت علی (ع) وای میستن ... آیا به نظره شما تمام اون کسانی که در جنگ جمل شرکت کردند کاره اشتباهی رو کردند که به مرجع تقلیدی که حضرت محمد (ص) تعیین کرده بود گوش فرا دادند.... یا اینکه باید به عقل خودشون رجوع میکردند ...

2- حدیثی بوده یا روایتی بوده که در جایی خوندم ... که گویا مردی نزده حضرت علی میاد و بهش میگه ... میخوام در راه خدا شهید بشم ... و حضرت میفرمایند با من به میدان مبارزه بیا ... و مرد ناراحت میشه و میگه ... من نمیتونم در مقابل مسلمان قرار بگیرم ... من رو به مرزها بفرست که با کافرین جنگ کنم و نسبت به راهم مطمین باشم ... حضرت علی (ع) اینچنین میکنند ... همچنین به ایشان گوشزد میکنند مسلمان کسی است که عقل و فهم و بصیرت داره و باید بتونه حق رو از باطل تشخیص بده ... سوال من اینه که چرا حضرت علی نگفت ... من مرجع تقلیدت هستم ... هر کاری که بهت میگم رو بکن !!!

ممنون میشم ... به این دو سوالم جواب دهید .... با تشکر ....

[="Tahoma"]

عنکبوت سرخ;407048 نوشت:
خوب !!!
به نظره من و با عقل ناقصی که من دارم این حرف ها و این صحبت ها مشگل دارند ... آیا اگر من این چیزها رو میشنوم و نسبت بهش اعتراضی نکنم گناهکار نیستم ؟؟؟ آیا باید مغز خودم رو در پذیرش چنین چیزهایی که اصلا عقلایی نیستن آماده کنم و بگم حکم حکم خداست ؟؟؟ آیا اگر من مرجع تقلیدی داشته باشم و ایشون چنین اعمالی رو جایز بدونن ... نسبت به اینگونه امور تو اون دنیا بازخواست نمیشم ...

سلام
استنباط احکام شرعی مبانی خودشان را دارند و هرچند عقل مستقل یکی از این مبانی است اما عقل مستقل با گرایشات فردی یا اجتماعی فرق دارد
شما ببینید در پاکستان زن را بخاطر داشتن موبایل اعدام می کنند
ظاهرا عقل مردم آن منطقه از پاکستان اینطور فهمیده که داشتن موبایل برای یک زن برابر با رابطه جنسی نامشروع است
خوب ممکن است در آنسوی عالم جایی بنام آمریکا قضیه کاملا عکس باشد و برخی قائل به روابط نامحدود زن و مرد با هم باشند و انرا حق انسان بدانند و این امر برایشان کاملا معقول هم باشد
اما ما می دانیم که حکم شرع این وسط چیست
شرع این افراط و تفریطهای ناشی از عرف زدگی را قبول ندارد و در صدد حاکمیت فرهنگ الهی و عقلانی خودش است
لذا نباید با شنیدن یک حکم شرعی به ذهنیت خود یا افراد جامعه برای رد و قبول آن مراجعه کنیم بلکه باید در صورت توانایی اجتهاد یا حداقل تحقیق کنیم
اگر اجتهاد یا تحقیق کردیم می توانیم نتایج آنرا به دیگران هم بگوییم یا حتی منتشر کنیم
والله الموفق

FT_Mohammadi;418476 نوشت:
خانوم عایشه مرجع تقلید بودند ... مرجع تقلیدی بودند که حضرت محمد (ص) ایشون رو تایید کرده بودند ... بسیاری از اشخاصی که سوال فقهی داستند به ایشون مراجعه میکردند ... درنهایت خانوم عایشه جلوی حضرت علی (ع) وای میستن ... آیا به نظره شما تمام اون کسانی که در جنگ جمل شرکت کردند کاره اشتباهی رو کردند که به مرجع تقلیدی که حضرت محمد (ص) تعیین کرده بود گوش فرا دادند.... یا اینکه باید به عقل خودشون رجوع میکردند ...

با سلام و عرض ادب ممنون از لطف حضرت عالی

مشهور فقها بر این عقیده اند که بانوان اگر چه فقیه می شوند اما از نظر فقهی نمی توانند مرجع تقلید باشند ؛ ثانیا عایشه از منظر اهل سنت فقیه و دانشمند بود اما دیدگاه شیعه نسبت به عایشه مساعد نیست .

بر فرض که سخن شما حق باشد و عایشه را فقیه بدانیم اولا همچنان که عرض شد بانوان حق مرجعیت ندارند فلذا نمی توان از بانوی مجتهده تقلید کرد ثانیا مرجع تقلید شدن دارای شرایطی است که در فقه شیعه آمده است و هر فقیهی صلاحیت مرجع شدن ندارد از شرایط مرجعیت این است که :مرد باشد ، شیعه دوازده امامی باشد ، حلال زاده و عادل باشد، حریص به دنیا نباشد ، باتقوی و پرهیز گار باشد و از سایر مراجع زمان خود اعلم باشد .(به رساله رجوع کنید) لذا تمام کسانی که از عایشه پیروی کردند محکوم به بی عقلی هستند؛ فقیهی که بر علیه امام زمان خودش قیام کند از مرجعیت ساقط می شود .

خطبه هشتادم نهج البلاغه پس از فراغت از جنگ جمل بيان شده، جنگ جمل فاجعه اى بود كه به رهبرى عايشه به راه افتاد و هزاران نفر از مسلمانان در آن كشته شدند ، طبرى تعداد قربانيان اين جنگ را حداقل 10 هزار نفر كشته ذكر نموده است (تاريخ طبرى، ج 6 ص 2472 ) خطابات موجود در اين خطبه در حقيقت موشكافى يكى از زمينه هاى روانى، شخصى و شخصيتى فاجعه جمل و به گفته يكى از مفسّرين و مورخين مشهور اهل تسنّن، تعريضى به رفتار عايشه مى باشد. «هذا كلّه رمز الى عياشه»، (ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 6، ص 214).

در الامامه والسیاسه جمهرة رسائل العرب تاریخ اعثمی ص174 آمده است که حضرت علی (ع) در نامه ای به عایشه فرمود :

عایشه تو امر خدا وفرمان پروردگارت را زیر پا نهاده ای و گفتار و دستور همسرت رسول خدا (ص؟) را نادیده گرفته ای که از خانه ات به در شدی تو می خواهی کاری را که به تو مر بوط نیست انجام دهی وبا این حال چنین می پنداری که از این راه میان مسلمین ایجاد صلح وصفا خواهی کرد چه قدر اشتباه کرده ای واز حقیقت دور شده ای ای عایشه به من بگو زنان را با لشگر کشی چه کار زن کجا وبا مردان به محل جنگ آمدن کجا عایشه حقیقت این است که تو می خواهی میان مسلمانان ایجاد فتنه وفساد کنی وخون مسلمانان بیگناه را بر زمین بریزی عایشه تو به خیال خودت به خونخواهی عثمان قیم نموده ای تو را با خون عثمان چه کار ؟...

FT_Mohammadi;418476 نوشت:
حدیثی بوده یا روایتی بوده که در جایی خوندم ... که گویا مردی نزده حضرت علی میاد و بهش میگه ... میخوام در راه خدا شهید بشم ... و حضرت میفرمایند با من به میدان مبارزه بیا ... و مرد ناراحت میشه و میگه ... من نمیتونم در مقابل مسلمان قرار بگیرم ... من رو به مرزها بفرست که با کافرین جنگ کنم و نسبت به راهم مطمین باشم ... حضرت علی (ع) اینچنین میکنند ... همچنین به ایشان گوشزد میکنند مسلمان کسی است که عقل و فهم و بصیرت داره و باید بتونه حق رو از باطل تشخیص بده ... سوال من اینه که چرا حضرت علی نگفت ... من مرجع تقلیدت هستم ... هر کاری که بهت میگم رو بکن !!!

انتخاب مرجع تقلید باید همراه با بصیرت باشد(یعنی در رابطه با مرجعی که می خواهد انتخاب کند تحقیق لازم را بعمل آورده تا اعلم را برگزیند) لذا کسانی که از عایشه تقلید کردند و بر امام علیه السلام شورش کردند اهل بصیرت و تعقل نبودند چون عایشه صلاحیت مرجعیت نداشت .

امام علیه السلام مرجع تقلید نیست مقام امام بسیار فراتر از مرجع است ، مرجع تقلید فقط در رابطه با احکام الهی فتوا می دهد و مقلدین خارج از محدوده احکام موظف نیستند از مرجع خود پیروی کنند . اما امام علیه السلام ولایت بر مسلمین دارند و مسلمان موظف است طبق دستور ائمه علیهم السلام (در هر زمینه ای) عمل کند .

در رابطه با روایتی که فرمودید البته بنده ازصحت و یا سقم روایت اطلاعی ندارم چون منبع ندادید ، اما اگر روایتی به این کیفیت باشد ، اولا اون فرد یقینا هیچ شناختی از امامت و علم امامت نداشت ؛ یعنی آن فرد بهتر از امام می دانست که دشمن کیست؟ امام پادشاه نیست که دستور بدهد ائمه علیهم السلام برای هدایت بشریت آمده اند لذا امام ارشاد می کند دستور نمی دهد.

اگرفرد مورد نظر اهل بصیرت بود و شناخت کافی از امامت داشت بدون درنگ و بدون اینکه سوالی بپرسد از امام علیه السلام اطاعت می کرد و حضرت را در جنگ یاری می کرد . بارها علی علیه السلام فرمود قرآن ناطق منم ، قرآن جدای از ولایت کاغذ پاره ای بیش نیست لذا رسول خدا تمسک به ثقلین را سفارش فرمود . « ذالک القرآن فاستنطقوه ولن ينطق ولکن اخبرکم عنه ...» (نهج البلاغه خطبه 157 )اين قرآن است پس او را به سخن آوريد که هرگز سخن نگويد اما اين منم که قرآن را به سخن درمي آورم وازآن آگاهتان مي سازم .

پرسش:
اگر جایی بین عقل خود و حکم یک مرجع تضادی دیدم آیا می توان به حکم مرجع تقلید اعتراض کرد؟ در صورت پذیرش حکم فقیه در دنیای باقی مورد بازخواست قرار می گیریم؟

پاسخ:
باید دانست حکم مرجع تقلید بر اساس اجتهاد اوست؛ فقیه احکام شرعی را از منابع دینی همچون قرآن و روایات استخراج می کند. اگر از او بپرسیم چرا روزه واجب است خواهد گفت: زیرا آیه قرآن میگوید:«يا ايهاالذين امنوا كتب عليكم الصیام كما كتب على الذين من قبلكم» و بر اساس علم لغت و مباحثی از علم اصول، این آیه دال بر وجوب روزه می کند.
در صورت تعارض بین حکم فقیه و عقل فردی یقینا حکم فقیه مقدم است؛ چون عقل فردی، ناآشنا به مباني و ضوابط و عقل بدوي و خام است. لذا در صورت تعارض، حکم فقیه مقدم می شود؛ چون حکم فقیه بر اساس عقل ورزيده‏ اي است كه با شيوه‏ هاي برهان و استدلال و تشخيص درست از نادرست و منابع و شيوه ‏هاي كشف حكم الهي آشنا است.
قرآن کریم می فرماید:«فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» (1) «اگر نمى‏ دانيد از آگاهان بپرسيد» و سخن امام صادق(علیه السلام) که فرمود: «و امّا من كان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدينه، مخالفا لهواه مطيعا لامر مولاه فللعوام ان يقلدوه» (2) «هر كس از فقهاى امّت ما كه نفس خود را مواظبت كند و از دينش پاسدارى نمايد، با هواى نفس مخالفت و فرمان مولاى خود را اطاعت كند؛ سزاوار است كه مردم از او تقليد كنند»(تقلید به معنی رجوع جاهل به عالم )

مطلب دیگر اینکه اگر حکم فقیه در ارتباط با موضوعات مسائل باشد و موضوع آن از امور عرفی باشد در این صورت هر فردی می تواند بر اساس تشخیص خود عمل کند ... برای مثال اگر کسی خود هلال ماه شوال را ببینید اگر چه فقیه بگوید فردا عیدفطر نیست تبعیت از فقیه در این مورد جایز نمی باشد چون مکلف موضوع را خود یافته است.
مرحوم آيت الله خويي مي فرمايد:
«عدم جواز تقليد در موضوعات صرف، سزاوار هيچ گونه توقفي نيست، زيرا تطبيق بكريات بر صغراهايش در حد وظايف مجتهد نيست تا لازم باشد كه نظرش پيروي شود، تطبيقات امور حسي هستند و مجتهد و مقلد در آن مساوي مي باشند، بلكه گاهي مردم در اين گونه تطبيقات آگاه تر از مجتهد هستند و بر مقلد واجب نيست كه در مانند اين امور از مجتهد پيروي نمايد، اما موضوعات مستنبطه شرعي مانند نماز، يا مستنبطه عرفي و لغوي، نظر صحيح وجوب تقليد در اين قبيل موضوعات است»(3)

نتیجه اینکه اجازه اعتراض به حکم فقیه زمانی است که اولا خود فرد دارای عقل ورزیده ای باشد و با شیوه های استدلال و شیوه های کشف حکم الهی آشنا باشد و به عبارتی دیگر خودش فقیه و مجتهد باشد. ثانیا: حکم فقیه در موضوعات عرفی باشد، در غیر این دو صورت اعتراض به حکم مجتهد جایز نیست. لذا مسیر انتقاد به موضوعات احکام باز است و کارشناسان متخصص می توانند در زمینه تخصص خود با مرجع تقلید صحبت کنند.
در صورت پذیرش حکم فقیه و عمل به حکم، اگر حکم فقیه با حکم واقعی مغایرت داشته باشد یقینا مکلف معذور است و عقابی ندارد، چون تبعیت از مرجع تقلید (متخصص در زمینه فقه) دستور خود دین است، در حقیقت مکلف به دستور دین، در زمینه مسائل فقهی خود از مرجع تقلید تبعیت کرده است و در صورت عدم مطابقت با حکم واقع عقابی نخواهد داشت.

......................................................................................
1. نحل، آيه 42 - انبيا، آيه 7
2. حر عاملى، وسائل الشيعه، ج 18، ص 94
3. عوائد الايام، ملااحمد نراقي، ص 192، قم، انتشارات مكتبه بصيرتي و التنقيح في شرح العروه الوثقي، ج 1، ص 412، مسئله 67

موضوع قفل شده است