تعریف تصوف

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تعریف تصوف

تصوف :

1.تعریف تصوف : مسلکی است که با مذهب آمیخته است و طرفداران این مسلک عقیده دارند که دراین طریقه بهترین راه برای رسیدن به حق می باشد و انسان پس از تامل و تفکر و تجربه و مشاهده و سیر و سلوک می تواند به مقصود نهایی و مطلوب اصلی خود برسد .

2.معانی واژه صوفی ، صوفی به معنای پشم یا پشمین است و اهل تصوف به مناسبت پوشیدن چنین جامعه هایی بدین نام شهرت یافتند

3.منشا تصوف : درباره منشا تصوف عقاید مختلف است

‌أ.نظریه اول : عده ای معتقدند تصوف منشعب از مذهب بود می باشد

‌ب.نظریه دوم : بعضی تصوف را از فلسفه و مخصوصا " فلسفه افلاطونی اقتباس شده می دانند

‌ج.نظریه سوم : عده ای عقیده دارند تصوف کشورهای اسلامی از امور خارجی سرچشمه نگرفته بلکه تحولات سیاسی و اجتماعی موجب گردیده است این مسلک به وجود آید

‌د.نظریه چهارم : دیگر اینکه خود صفویه همه این عقاید و افکار را ناستوده می دانند و می گویند این گونه انتسابات به فرقه صوفیه گناه بزرگی است ، آنها می گویند تصوف عبارت است از لبّ عصاره و باطن قرآن و احادیث پیغمبر .0بنابر این در مسلک صوفیان ، شریعت نقطه خروج است و رهبر انسان است برای وصول به حقیقت

4.عقاید صوفیه :
1.پیروان این مسلک عقیده دارند که خداوند بوده است و بقیه امور نبود . چنانچه مولوی می گوید : ما عدمهائیم و هستی ها نما بر وجود مطلق و هستی ما .

2.راز پوشی یکی از دیگر عقاید فرقه صوفیه است و می گویند چون هر کسی نمی تواند از حقیقت این مسلک وقوف یابد در نتیجه اظهار و عقاید صوفیه برای این دسته از مردم و نه تنها سودی در بر ندارد بلکه زیانی واهم مشاغل می شود .

3.عقیده سوم : عواطف و احساسات صوفیه همیشه با احساسات عواطف سر و کار دارند و با ذوق و عشق حلاجی قی کنند و با عقل چندان مشورتی ندارند .

4.خویشتن پمکاتب بزرگ تصوف :

از قرن سوم هجری که تعالیم مشایخه صوفیه توسعه پیدا کرد فرق مختلف که وجود آمد اگر چه در اصول عقاید اختلافی با یکدیگر نداشته ولی در راه و سبک و رویه تزکیه نفس ورسیدن به حقیقت هر فرقه آداب و نظام جداگانه ای را مورد عمل قرار دادند .

بعضی از این فرقه ها به مرور زمان از میان رفتند یا در فرق دیگر ادغام شدند .
1.اویسیه
2.کبر اویه
3.سهروردیه
4.مولویه
5.نور بخشیه
6.نقشبندیه
7.صفویه

رستی و تنفر از آن صوفیه از خویشتن پرستی متنفرند

تصوف و نقش آن درشکل گیری حکومت صفویه :

طریقت صوفی از روزگار شیخ صفی وارد یک دروه آشکار و هدفداری شد . صوفیان که شاه را مرشد کامل خود می دانستند و مقام او را نیمه الهی تلقی می کردند . اما این صوفیان بانی اصلی دولت صفویه بودند . پایداریها و استقامات آنها طی چند سال از زمان شیخ صفی که پیروان صوفی را عهده دار شد تا زمان شاه اسماعیل اول که رسما" حاکم و شاه صوفیان گردیده بیانگر ثبات قدم و ارادت پیروان صوفی به طریقت صوفی می باشد .

همچنین مریدان صوفی بودند که زمانی که شاه اسماعیل هفت ساله بود به پیروی وی حمایت او زمینه های قدرتش را فراهم کردند تا اینکه درسن 13 سیزده سالگی توانست قدرت را به دست گیرد .

بنابراین اگر چه تشکیل دولت صفوی عامل مهم وعنصر اساسی تشکیل قدرت بودند اما همانند نیروهای تشکیل دهنده دولتهای دیگر وضعیت چندان خوشایندی پس از رسمی شدن حکومت برایشان ایجاد نگردید .

شیخ مفید، به سند صحیح از امام علی النقی(سلام الله علیه) روایت کرده است که « محمد بن حسین بن ابی الخطاب» گفت: در خدمت امام علی النقی (سلام الله علیه) در مسجد النبی بودم که در آن حال جمعی از اصحاب آن حضرت شرفیاب حضور آن حضرت شدند و در میان ایشان « ابو هاشم جعفری» نیز بود که او مردی بسیار بلیغ و با کمال بود و در نزد آن حضرت مقام و منزلت عظیمی داشت و چون اصحاب در کنارش قرار گرفتند، به ناگاه جمعی از صوفیه داخل مسجد شدند و حلقه زدند و مشغول ذکر گردیدند، حضرت فرمودند: « لا تلتفتوا الی هؤلاء الخدّاعین فإنّهم خلافاء الشیاطین و مخربوا قواعد الدین یتزهّدون لراحه الاجسام و یتهجّدون لتصیید الانعام یتجوّعون عُمراً حتی ... .»
« به اين حيله گران اعتنا نكنيد زيرا جانشينان شياطين و خراب كننده قواعد دين مي باشند. زهد ايشان براي راحتي بدن هايشان و تهّجد و شب زنده داريشان براي صيد كردن عوام است. عمري را در گرسنگي به سر برند تا عوام و ناداني را مانند خرها پالان كنند و زين بر پشت آن ها گذارند.»
« لا یهلّلون الا لغرور الناس و لا یقلّلون الغذاء الا لملأ العساس و اختلاف الدِّفناس یتکلمون الناس باملائمهم فی الحب و یطرحونهم باذلالهم فی الجبّ اورادهم الرقص و التصدیه و أذکارهم الترنّم و التغنیه فلا یتبعهم الا السفهاء و لا یعتقدهم الا الحمقاء فمن ذهب الی زیارة أحدٍ منهم حیّاً أو میّتاً فکأنّما ذهب الی زیارة الشیطان و عبدة الاوثان و من أعان أحداً منهم فکأنّما أعان یزید و معاویه و اباسفیان.»
« ذكر نمي گويند مگر براي فريب مردم و خوراك خود را كم نمي كنند مگر براي پر كردن قدح و ربودن دل احمقان ، با مردم دم از دوستي خدا زنند تا ايشان را به چاه اندازند ،اوراد ايشان رقص و كف زدن و غنا و آوازه خواني است و كسي به سوي آن ها ميل نكند و تابع ايشان نگردد مگر آنكه از جمله سفيهان و احمقان باشد هر كس به زيارت يكي از آنان در حال حيات و يا بعد از مرگ برود، مانند آن است كه به زيارت شيطان و بت پرستان رفته باشد و هر كس ياري ايشان كند، گويا يزيد و معاويه و ابو سفيان را ياري كرده است. »
در همان موقع يكي از اصحاب آن حضرت عرض كرد: « و إن كان معترفاً بحقوقكم؟» اگر چه آن كس به حقوق شما اقرار داشته باشد؟! حضرت نگاه تندي به او كردند و فرمودند:
« دع ذا عنک من اعترف بحقوقنا لم یذهب فی عقوقنا أما تدری أنّهم أحسّ طوایف الصوفیه و الصوفیه کلّهم من مخالفینا و طریقتهم مغایرة لطریقتنا وإنّهم الّا نصاری و مجوس هذه الامّه اولئک الذین یجهدون فی إطفاء نور الله و الله یتّم نوره و لو کره الکافرون.»(1)
« اين سخن را ترك كن، مگر نمي داني هر كس حق ما را بشناسد، مخالفت امر ما نمي كند، آيا نمي داني ایشان پست ترین طوایف صوفیه می باشند و این فرق صوفیه عموما مخالف ما هستند و طریقه ی آنان باطل و برخلاف طریقه ی ما است و اين گروه، نصاري و مجوس اين امت هستند و آنان سعي در خاموش كردن نور خدا (محو اسلام) مي كنند و خداوند نور خود را تمام مي كند اگر چه كافران خوش ندارند.»

در این روایت صحیح که متن و ترجمه ی آن بیان گردید، چند نکته مهم قابل توجه است:
الف- مضمون انکار و مذمت تمام صوفیه است و تصریح به این که عموم فرق صوفیه مخالف طریقه ی اهل بیت (سلام الله علیهم) می باشند و اگرچه گروهی از آنان دم از علی (سلام الله علیه) و اولاد او بزنند و ادعای تشیع نمایند، آنان از سایر فرق صوفیه پست تر و نزد شیطان محبوبترند زیرا آن ها باعث گمراهی شیعیان می شوند.
ب- واکنش غضب آلود آن حضرت نسبت به آن مرد که گفت: « و لو معترف به حقوق شما باشد» و در پاسخ فرمودند: آن کس که معترف به حقوق ما می باشد با ما مخالفت نمی کند، نشان می دهد که آنان در ادعای خود دروغگو هستند و اعتراف به حقوق اهل بیت (سلام الله علیهم) با تصوف و صوفیگری سازگار نمی باشد.
ج- آن جا که فرمودند: صوفیه هم پیمان شیطان هستند و زیارت ایشان زیارت شیطان است معلوم می شود ایشان روابط تنگاتنگی با شیطان دارند و گمراه کردن بندگان خدا و غیب گویی و مکاشفات ادعای ایشان همه به کمک شیطان است.
د- فرمودند: هر که یاری و زیارت زنده و مرده ایشان کند یاری و زیارت یزید و معاویه و ابوسفیان را کرده با آن ها محشور خواهد شد. پس کسانی که نسبت به ایشان خوش بین بوده و کلمات کفرآمیز و آلوده به خرافات آنان را تأویل و یا حمل به معانی صحیح می کنند، گناه بزرگی مرتکب شده اند چون یاری ایشان نموده اند و در واقع بدتر از یزید و پدران وی هستند زیرا او بدن های اهل حق را پایمال کرد و ایشان افکار و عقائد آنان را نابود کردند!
ه- این که از آن ها تعبیر به نصاری و مجوس این امت شده است، شاید به خاطر این است که تأثیر مسیحیت و ادیان قدیم ایرانی در تصوف بیشتر بوده است بنابراین، صوفی ها اگرچه خود را مسلمان می نامند ولی در میان مسلمانان بسان نصاری و مجوس می باشند.
وـ حضرت آنان را به بت پرستان تشبیه فرموده اند، شاید برای آن است که آنان به اصطلاح خودشان، صورت ملکوتی مرشد و قطب خود را در حال عبادت مانند بت مورد توجه قرار می دهند.


(1)
- الإثنی عشریه، ص28- حدیقة الشیعه، ص 602- سفینة البحار، ج2، ص58- شرح نهج البلاغه خویی، ج6،ص304. در روضات الجنات در ترجمه ی حسین بن منصور حلّاج گفته که در کتاب ایجاز المطالب سید مرتضی رازی و در کتاب دلایل الربوبیه شیخ مفید این روایت نقل شده است.

موضوع قفل شده است