جمع بندی فلسفه مجازات سوزاندن در اين دنيا !

تب‌های اولیه

18 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
فلسفه مجازات سوزاندن در اين دنيا !

با سلام

آيا در قران كريم و در زمان پيامبر (ص) حكم به سوزاندن شده است ؟

مجازات سوختن در اسلام مربوط به چه گناهاني است و چرا ؟

آيا درختان و حيوانات موذي را ميتوان سوزا ند ؟

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد محسن



با سلام

آيا در قران كريم و در زمان پيامبر (ص) حكم به سوزاندن شده است ؟

مجازات سوختن در اسلام مربوط به چه گناهاني است و چرا ؟

آيا درختان و حيوانات موذي را ميتوان سوزا ند ؟


به نام خدا:

مناسب است به هر یک از پرسش ها به طور جدا گانه پاسخ داده شود.

1. آیا در قرآن کریم و در زمان رسول خدا صلوات الله علیه حکم به سوزاندن مجرم شده است؟

پاسخ این است که :

بسیاری از احکام شرعی به طور مستقیم در کتاب خدا نیامده است، اما پیامبر صلوات الله علیه و نیز امامان معصوم سلام الله علیهم اجمعین از راه سنت به تبلیغ و تبیین احکام الهی پرداخته آن را به خوبی تفسیر کرده اند.

از جمله احکام الهی، مسئله حدود یعنی تبیین مرز مجازات اسلامی در باره افراد متخلف است و نوع مجازات ها در روایات مربوط به باب حدود، معلوم شده است.

البته در کتاب خدا مجازات مرگ و قطع دست و پا برای قاتل و مفسد فی الارض و دزد آمده است اما از سوزاندن سوزاندن مجرم با آتش در زمینه مجازات دنیوی به صراحت بیانی وارد نشده است و در این باره نقل معتبری که در زمان رسول خدا صلوات الله علیه این نحوه مجازات وجود داشته یا اجرا می شده است،به چشم نمی خورد.

شاید به این دلیل باشد که در زمان حضرت اسلام تازه شکل گرفته بود و بسیاری از قوانین آن به مرور زمان از زبان مبارک پیامبر به مردم ابلاغ می شد و در آن دوره به دلیل مواجهه های سر سختانه ای که از طرف جبهه های کفر در مقابله با اصل اسلام صورت می گرفت،در نتیجه برای اجرای احکام الهی فرصت کافی به دست نمی آمد علاوه حضرت نیز وقت کافی برای ایجاد حکومت در اختیار نداشت.

2.مجازات سوختن در اسلام مربوط به چه گناهاني است و چرا ؟

پاسخ این سوال را می توان در منابع احکام اسلامی وارده از معصومین سلام الله علیه مشاهده کرد که یکی از مجازات های لواط، سوزاندن شخص مجرم است.

نوشته اند:

دربارۀ چگونگی اجرای مجازات "اعدام" صورت‌های مختلفی در دین مبین اسلام بیان شده است که هر کدام به تناسب نوع جرم، در حق مُجرم اجرا می‌گردد. به عنوان نمونه، علما در باب حد لواط می‌گویند: مجازات هر کسى که حکم لواط علیه وى (با انجام دخول) ثابت شده باشد، یکى از پنج چیز است: پرت کردن از جاى بلند، خراب کردن دیوار بر وى، گردن زدن، سنگسار، سوزاندن با آتش.(1)

در این متن مجازات سوزاندن فقط محدود به گناه لواط است و چرایی آن مشخص است زیرا گناه لواط آن اندازه سنگین است که خدای متعال مجازات مرگ را برای شخصی که این کار را انجام داده تعیین کرده است و فقط مرگ می تواند این ناپاکی را از بین ببرد.

در عین حال می بینیم اگر چه اصل مجازات ها چون قصاص قاتل یا اعدام افراد محارب و مفسد فی الارض و یا کسانی که به نوامیس مردم تعرض یا با هم جنس لواط کرده اند دربسیاری از کشورها از جمله ایران اجرا می شود؛ اما دست قاضی در نحوه اجرای آن باز است و درعصر حاضر آن شکل مجازات یعنی سنگسار کردن، از بالای بلندی انداختن یا سوزاندن و... به دلیل وضع خاص جامعه و در نظر گرفتن مصالح عمومی منسوخ شده است و مجازات مرگ به طور معمول در پای چوبه دار رقم می خورد.

البته در زمان صدر اسلام برای مجرمین مجازات اعدام وجود داشته که شدید ترین نوع آن سنگسار کردن یا سوزاندن فرد مجرم بوده است و حتی در موردی نادر که به بخشیده شدن شخصی لواط کار منجر شده بود، در زمان حیات پر برکت مولای متقیان سلام الله علیه اتفاق افتاد که در اثر عذاب وجدان به نزد حضرت رفته اعتراف کرد و حتی اصرار داشت حضرت او را مجازات کند. امام تعیین نوع مجازات را بر عهده آن شخص گذاشت و او سخت ترین نحوه مردن که سوزاندن بود را انتخاب کرد چون این نحوه مجازات او را به طور کامل از خباثتی که مرتکب شده بودند پاک می کرد و با طهارت روح شان نزد خدا حاضر می شدند به هر حال آن شخص گناهکاردر اثر تاثری شدیدی که از حالت توبه برایش ایجاده شده بود، مورد مغفرت الهی قرار گرفته از سوختن در آتش مکافات نجات پیدا کرد.

3.آيا درختان و حيوانات موذي را مي توان سوزا ند ؟

همان طور که اشاره شده سوزاندن یکی از سخت ترین مجازات ها است. فرقی نمی کند در باره انسان باشد یا دیگر موجودات که البته بیان کردیم در این باره استثنائاتی وجود دارد که برای انسان های مجرم مورد اشاره قرار گرفت. اما در باره حیوانات دو نوع روایت وجود دارد.

درروایت اول از قول رسول خدا صلوات الله علیه نقل شده است که ایشان از

از سوزاندن هر جان داری نهی فرمود.(2)

و در جایی دیگر در بیان امام صادق سلام الله علیه است در پاسخ فردی که نظر ایشان را در مورد کشتن مارها و مورهای‌های موجود در خانه خواسته بود، فرمود:اگر باعث اذیت و آزار هستند، کشتن و سوزاندن آن ها ایرادی ندارد.(3)

جمع میان این دو روایت چنین است، چون بیان رسول خدا صلوات الله علیه عام است، می توان آن را به روایت امام صادق سلام الله علیه قید زد کرد که می توان حیوانات موذی را خصوصا اگر موجب به خطر افتادن جان انسان می شوند از بین برد و اگر از بین بردن آن ها متوقف به سوزاندن است، اشکالی در این کار نیست. پس موذی بودن یک قید و از بین بردن آن ها فقط به سوزاندن قید دیگری است به این معنا حیوان باید موذی بوده و آسایش انسان را سلب کند و اگر به شکل دیگری می توان آن را دور کرد یا از بین برد،پس نمی توان سوزاند.

و اما درباره درختان اگر انسان قصد هرس دارد یا که برای تهیه هیزم مجبور است درختی را قطع کند این کار اشکال ندارد. اما اگربدون جهت درختی را قطع کند یا آن را بسوزاند کاری ناشایست انجام داده حتی ممکن است در قیامت او را باز خواست کنند. و نقلی معروف از پیامبر خدا صلوات الله علیه به ما رسیده که شکستن شاخه ای از درخت به منزله شکسته شدن بال فرشتگان است.

پی نوشت ها:

1.راوندی، قطب الدین، سعید بن عبد الله ، ‌فقه القرآن، محقق حسینی، سید احمد، قم،انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی،سال 1405 هجری قمری،چاپ دوم، ج 2، ص 377 و 378.


2.شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه،قم،انتشارات اسلامی،سال 1413 ه ق، ج 4، ص 5. 3.شیخ حرّعاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعة،قم،انتشارات موسسه آل البیت،سال 1409 هجری قمری، ج 11، ص 534، حدیث 15470.
3.شیخ حرّعاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعة،قم،انتشارات موسسه آل البیت،سال 1409 هجری قمری، ج 11، ص 534، حدیث 15470.


با سلام

آيا در قران كريم و در زمان پيامبر (ص) حكم به سوزاندن شده است ؟

مجازات سوختن در اسلام مربوط به چه گناهاني است و چرا ؟

آيا درختان و حيوانات موذي را ميتوان سوزا ند ؟

به نام خدا:


مناسب است به هر یک از پرسش ها به طور جدا گانه پاسخ داده شود.

1. آیا در قرآن کریم و در زمان رسول خدا صلوات الله علیه حکم به سوزاندن مجرم شده است؟

پاسخ این است که :

بسیاری از احکام شرعی به طور مستقیم در کتاب خدا نیامده است، اما پیامبر صلوات الله علیه و نیز امامان معصوم سلام الله علیهم اجمعین از راه سنت به تبلیغ و تبیین احکام الهی پرداخته آن را به خوبی تفسیر کرده اند.

از جمله احکام الهی، مسئله حدود یعنی تبیین مرز مجازات اسلامی در باره افراد متخلف است و نوع مجازات ها در روایات مربوط به باب حدود، معلوم شده است.

البته در کتاب خدا مجازات مرگ و قطع دست و پا برای قاتل و مفسد فی الارض و دزد آمده است اما از سوزاندن سوزاندن مجرم با آتش در زمینه مجازات دنیوی به صراحت بیانی وارد نشده است و در این باره نقل معتبری که در زمان رسول خدا صلوات الله علیه این نحوه مجازات وجود داشته یا اجرا می شده است،به چشم نمی خورد.

شاید به این دلیل باشد که در زمان حضرت اسلام تازه شکل گرفته بود و بسیاری از قوانین آن به مرور زمان از زبان مبارک پیامبر به مردم ابلاغ می شد و در آن دوره به دلیل مواجهه های سر سختانه ای که از طرف جبهه های کفر در مقابله با اصل اسلام صورت می گرفت،در نتیجه برای اجرای احکام الهی فرصت کافی به دست نمی آمد علاوه حضرت نیز وقت کافی برای ایجاد حکومت در اختیار نداشت.

2.مجازات سوختن در اسلام مربوط به چه گناهاني است و چرا ؟

پاسخ این سوال را می توان در منابع احکام اسلامی وارده از معصومین سلام الله علیه مشاهده کرد که یکی از مجازات های لواط، سوزاندن شخص مجرم است.

نوشته اند:

دربارۀ چگونگی اجرای مجازات "اعدام" صورت‌های مختلفی در دین مبین اسلام بیان شده است که هر کدام به تناسب نوع جرم، در حق مُجرم اجرا می‌گردد. به عنوان نمونه، علما در باب حد لواط می‌گویند: مجازات هر کسى که حکم لواط علیه وى (با انجام دخول) ثابت شده باشد، یکى از پنج چیز است: پرت کردن از جاى بلند، خراب کردن دیوار بر وى، گردن زدن، سنگسار، سوزاندن با آتش.(1)

در این متن مجازات سوزاندن فقط محدود به گناه لواط است و چرایی آن مشخص است زیرا گناه لواط آن اندازه سنگین است که خدای متعال مجازات مرگ را برای شخصی که این کار را انجام داده تعیین کرده است و فقط مرگ می تواند این ناپاکی را از بین ببرد.

در عین حال می بینیم اگر چه اصل مجازات ها چون قصاص قاتل یا اعدام افراد محارب و مفسد فی الارض و یا کسانی که به نوامیس مردم تعرض یا با هم جنس لواط کرده اند دربسیاری از کشورها از جمله ایران اجرا می شود؛ اما دست قاضی در نحوه اجرای آن باز است و درعصر حاضر آن شکل مجازات یعنی سنگسار کردن، از بالای بلندی انداختن یا سوزاندن و... به دلیل وضع خاص جامعه و در نظر گرفتن مصالح عمومی منسوخ شده است و مجازات مرگ به طور معمول در پای چوبه دار رقم می خورد.

البته در زمان صدر اسلام برای مجرمین مجازات اعدام وجود داشته که شدید ترین نوع آن سنگسار کردن یا سوزاندن فرد مجرم بوده است و حتی در موردی نادر که به بخشیده شدن شخصی لواط کار منجر شده بود، در زمان حیات پر برکت مولای متقیان سلام الله علیه اتفاق افتاد که در اثر عذاب وجدان به نزد حضرت رفته اعتراف کرد و حتی اصرار داشت حضرت او را مجازات کند. امام تعیین نوع مجازات را بر عهده آن شخص گذاشت و او سخت ترین نحوه مردن که سوزاندن بود را انتخاب کرد چون این نحوه مجازات او را به طور کامل از خباثتی که مرتکب شده بودند پاک می کرد و با طهارت روح شان نزد خدا حاضر می شدند به هر حال آن شخص گناهکاردر اثر تاثری شدیدی که از حالت توبه برایش ایجاده شده بود، مورد مغفرت الهی قرار گرفته از سوختن در آتش مکافات نجات پیدا کرد.

3.آيا درختان و حيوانات موذي را مي توان سوزا ند ؟

همان طور که اشاره شده سوزاندن یکی از سخت ترین مجازات ها است. فرقی نمی کند در باره انسان باشد یا دیگر موجودات که البته بیان کردیم در این باره استثنائاتی وجود دارد که برای انسان های مجرم مورد اشاره قرار گرفت. اما در باره حیوانات دو نوع روایت وجود دارد.

درروایت اول از قول رسول خدا صلوات الله علیه نقل شده است که ایشان از

از سوزاندن هر جان داری نهی فرمود.(2)

جایی دیگر در بیان امام صادق سلام الله علیه است در پاسخ فردی که نظر ایشان را در مورد کشتن مارها و مورهای‌های موجود در خانه خواسته بود، فرمود:اگر باعث اذیت و آزار هستند، کشتن و سوزاندن آن ها ایرادی ندارد.(3)

جمع میان این دو روایت چنین است، چون بیان رسول خدا صلوات الله علیه عام است، می توان آن را به روایت امام صادق سلام الله علیه قید زد کرد که می توان حیوانات موذی را خصوصا اگر موجب به خطر افتادن جان انسان می شوند از بین برد و اگر از بین بردن آن ها متوقف به سوزاندن است، اشکالی در این کار نیست. پس موذی بودن یک قید و از بین بردن آن ها فقط به سوزاندن قید دیگری است به این معنا حیوان باید موذی بوده و آسایش انسان را سلب کند و اگر به شکل دیگری می توان آن را دور کرد یا از بین برد،پس نمی توان سوزاند.

و اما درباره درختان اگر انسان قصد هرس دارد یا که برای تهیه هیزم مجبور است درختی را قطع کند این کار اشکال ندارد. اما اگربدون جهت درختی را قطع کند یا آن را بسوزاند کاری ناشایست انجام داده حتی ممکن است در قیامت او را باز خواست کنند. و نقلی معروف از پیامبر خدا صلوات الله علیه به ما رسیده که شکستن شاخه ای از درخت به منزله شکسته شدن بال فرشتگان است.

پی نوشت ها:

1.راوندی، قطب الدین، سعید بن عبد الله ، ‌فقه القرآن، محقق حسینی، سید احمد، قم،انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی،سال 1405 هجری قمری،چاپ دوم، ج 2، ص 377 و 378.


2.شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه،قم،انتشارات اسلامی،سال 1413 ه ق، ج 4، ص 5. 3.شیخ حرّعاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعة،قم،انتشارات موسسه آل البیت،سال 1409 هجری قمری، ج 11، ص 534، حدیث 15470.
3.شیخ حرّعاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعة،قم،انتشارات موسسه آل البیت،سال 1409 هجری قمری، ج 11، ص 534، حدیث 15470.

با سلام وتشكر

قبلا مطالبي جمع كرده بودم كه البته صحيح همانست كه نوشتيد واسناد ساير اخبار در مورد احراق و كوركردن و دوشقه كردن و .... ضعيف هستند :

https://sites.google.com/site/hojjah/rasul.zip

محسن;405304 نوشت:
یکی از مجازات های لواط، سوزاندن شخص مجرم است.

تقصیر خودتون هست.
انقدر به جوون فشار آوردید تو این کشور.از طرفی انقدر وضع اقتصاد خراب شده که جوون جرائت ازدواج نداره.پول صیغه کردن نداره.در نتیجه میره دنبال لواط.
البته نه همه بلکه 40% کسانی که لواط کردند به این دلیل بود.
بعدش بجای اینکه کمکش کنید به راه درست برگرده میسوزونیدشون. (این چه دینی هست آخه)

@ღ ☆♥★█ تئوس █☆♥★ღ@;407197 نوشت:
تقصیر خودتون هست.
انقدر به جوون فشار آوردید تو این کشور.از طرفی انقدر وضع اقتصاد خراب شده که جوون جرائت ازدواج نداره.پول صیغه کردن نداره.در نتیجه میره دنبال لواط.
البته نه همه بلکه 40% کسانی که لواط کردند به این دلیل بود.
بعدش بجای اینکه کمکش کنید به راه درست برگرده میسوزونیدشون. (این چه دینی هست آخه)

با سلام

انسان راههاي زیادی براي زندگی خود دارد خلاصه اینکه بدون مذهب نمیشود پس چه بهتر بجای اینکه سر سپرده شیطان پرستان شود وعاقبتش به خونخوری و جنین خواری ومدفوع خواری وآلت پرستی و.... به اسفل السافلین سقوط کند از دستورات مترقی اسلام پیروی کند وخود وجامعه اش را به سعادت برساند .

مذهب اسلام مخصوصا شیعه راههای درستی برای زندگی انسان ارائه کرده واگر شخصی بطور ناهنجار بخواهد حقوق خود و دیگران مخصوصا جامعه را فاسد کند مجازات سختی دارد همچنانکه سایر ملل وادیان هم بصورتی خشن تر دارند .

نکته ای که باید در فلسفه مجازاتهای خشنی مانند رجم واحراق مد نظر قرار داد جنبه ارعابی وبازدارندگی است و نه جنبه اجرايى وچون مساله فساد ونابودی نسل بشر وسایر مفاسد عظیم برآن مترتب است شارع کمترین تسامحی ندارد . زیرا کمتر دیده شده که شرایط دیدن 4 شاهد بصورت ایقابی محرز شود البته اگر در مواردی که با اقرار خودمجرم حد صورت گرفته و جرم موضوع اجتماعی نبوده ، معصومین علیهم السلام تا آنجا که ممکن بوده وی را از اقرار برحذر میداشته اند و حتی عفو کرده اند واین کمال محبت دین مترقی اسلام را میرساند .

خیر البریه;407808 نوشت:

با سلام

انسان راههاي زیادی براي زندگی خود دارد خلاصه اینکه بدون مذهب نمیشود پس چه بهتر بجای اینکه سر سپرده شیطان پرستان شود وعاقبتش به خونخوری و جنین خواری ومدفوع خواری وآلت پرستی و.... به اسفل السافلین سقوط کند از دستورات مترقی اسلام پیروی کند وخود وجامعه اش را به سعادت برساند .

مذهب اسلام مخصوصا شیعه راههای درستی برای زندگی انسان ارائه کرده واگر شخصی بطور ناهنجار بخواهد حقوق خود و دیگران مخصوصا جامعه را فاسد کند مجازات سختی دارد همچنانکه سایر ملل وادیان هم بصورتی خشن تر دارند .

نکته ای که باید در فلسفه مجازاتهای خشنی مانند رجم واحراق مد نظر قرار داد جنبه ارعابی وبازدارندگی است و نه جنبه اجرايى وچون مساله فساد ونابودی نسل بشر وسایر مفاسد عظیم برآن مترتب است شارع کمترین تسامحی ندارد . زیرا کمتر دیده شده که شرایط دیدن 4 شاهد بصورت ایقابی محرز شود البته اگر در مواردی که با اقرار خودمجرم حد صورت گرفته و جرم موضوع اجتماعی نبوده ، معصومین علیهم السلام تا آنجا که ممکن بوده وی را از اقرار برحذر میداشته اند و حتی عفو کرده اند واین کمال محبت دین مترقی اسلام را میرساند .

سلام و درود خدمت شما.
آیا میتوانید برای متنی که فرمودید سند ارائه فرمایید.

@ღ ☆♥★█ تئوس █☆♥★ღ@;407812 نوشت:
سلام و درود خدمت شما.
آیا میتوانید برای متنی که فرمودید سند ارائه فرمایید.

با سلام

کدام قسمت متن ؟


با سلام

سوال مهمي از كارشناسان مربوطه دارم واينكه آيا تغيير عرف (فرهنگ و بلوغ فكري) و جامعه و زمان ميتواند در حكم تغييري ايجاد كند مثلا در حديثي از امير المومنين (ع) آمده كه چون عرب قتل را چيز مهمي نميشمارد پس مجازات سنگينتري مثل احراق در نظر بگيريد :

أحمد بن أبي عبدالله البرقي في ( المحاسن ) عن جعفر بن محمد ، عن عبدالله بن ميمون ، عن أبي عبدالله ( عليه السلام ) قال : كتب خالد إلى أبي بكر : سلام عليك ، أما بعد فاني اتيت برجل قامت عليه البينة أنه يؤتى في دبره كما تؤتى المرأة ، فاستشار فيه أبوبكر ، فقالوا : اقتلوه ، فاستشار فيه أمير المؤمنين علي بن أبي طالب ( عليه السلام ) فقال : أحرقه بالنار فان العرب لا ترى القتل شيئا ، قال لعثمان : ما تقول ؟ قال : أقول ما قال علي : تحرقه بالنار ، فكتب إلى خالد : أن أحرقه بالنار

بزبان ديگر اكنون مللي متمدن مانند ايرانيان مجازات قتل را بسيار شديد ميدانند تا رسد به سوختن ، آيا حكم تابع شرايطي است يا ثابت ؟

خیر البریه;409296 نوشت:

با سلام

سوال مهمي از كارشناسان مربوطه دارم واينكه آيا تغيير عرف (فرهنگ و بلوغ فكري) و جامعه و زمان ميتواند در حكم تغييري ايجاد كند مثلا در حديثي از امير المومنين (ع) آمده كه چون عرب قتل را چيز مهمي نميشمارد پس مجازات سنگينتري مثل احراق در نظر بگيريد :

أحمد بن أبي عبدالله البرقي في ( المحاسن ) عن جعفر بن محمد ، عن عبدالله بن ميمون ، عن أبي عبدالله ( عليه السلام ) قال : كتب خالد إلى أبي بكر : سلام عليك ، أما بعد فاني اتيت برجل قامت عليه البينة أنه يؤتى في دبره كما تؤتى المرأة ، فاستشار فيه أبوبكر ، فقالوا : اقتلوه ، فاستشار فيه أمير المؤمنين علي بن أبي طالب ( عليه السلام ) فقال : أحرقه بالنار فان العرب لا ترى القتل شيئا ، قال لعثمان : ما تقول ؟ قال : أقول ما قال علي : تحرقه بالنار ، فكتب إلى خالد : أن أحرقه بالنار

بزبان ديگر اكنون مللي متمدن مانند ايرانيان مجازات قتل را بسيار شديد ميدانند تا رسد به سوختن ، آيا حكم تابع شرايطي است يا ثابت ؟

به نام خدا :
گاهی در نظر گرفتن یعضی از مصالح موجب می شود که نحوه یا شکل اجرای حدود تغییر کند. مثلا اگر اجرای حد سنگسار موجب بازتاب ناخوشایندی عموم مردم شود، به طوری که این گونه مجازات را تحمل نکنند و شاید نسبت به اصل دین بدبین شوند که چرا چنین مجازات های به ظاهر خشونت باری را تجویز می کند، قاضی می تواند به شکل دیگری شخص محکوم را مجازات کند. همانطور که گاهی دیده شده است متهمی که قرار است در جلو دیدگان مردم به دار آویخته شود این کار با توجه به تبعات منفی اجتماعی اش در داخل خود زندان انجام می شود مگر آن که عمل مجرمانه متهم به گونه ای سنگین باشد که اعدام او در ملا عام، باعث عبرت دیگران شده و هدفش بازدارندگی باشد.البته این نکته اضافه شود، مجازات سوزاندن مجرم به شکل استثناء در صدر اسلام دیده شده است که از آن پس سابقه ای حد اقل در کشور ما ندارد.
بنا بر این ،حاکم شرع می تواند با در نظر گرفتن مصالحی،حتی اعدام متهم را به مجازات حبس تبدیل کند که چنین کاری در دستگاه قضایی کشور از قبل بوده و حتی امروزه هم انجام می شود. و چنین نیست که حدود اسلامی خشن جلوه داده شود و علاوه نمی توان هر متهمی را به سادگی به اعدام محکوم و حکم را جاری کرد. خشن جلوه دادن همه نوع احکام دینی اسلام که در باره حدود است، متاسفانه ریشه در تبلیغات منفی اسلام ستیزان دارد.
نوشته اند:
حاکم اسلامی برای حل معضلات جامعه و رفع شبهات دشمنان اسلام، دارای اختیاراتی است که بر اساس آن اختیارات می تواند در مواردی آن هم برای مدت محدودی، اگر اجرای حد سنگسار در زمانی به خاطر شرایط اجتماعی به مصلحت اسلام نباشد و مثلاً تبلیغات علیه اسلام سبب خشن جلوه دادن اسلام شود ،اجرای آن را متوقف کرده و مجازات جایگزین معین کند .تشخیص مصلحت نبودن اجرای آن با مجتهدان و خبرگان و اسلام شناسان متعهد است (1).
برای آگاهی بیش تر از اختیارات حاکم اسلامی، به کتاب ولایت فقیه، آیت الله جوادی آملی مراجعه نمایید.
پی نوشت:
1 . آیت الله جوادی آملی ، کتاب ولایت فقیه .

خیر البریه;409296 نوشت:

با سلام

سوال مهمي از كارشناسان مربوطه دارم واينكه آيا تغيير عرف (فرهنگ و بلوغ فكري) و جامعه و زمان ميتواند در حكم تغييري ايجاد كند مثلا در حديثي از امير المومنين (ع) آمده كه چون عرب قتل را چيز مهمي نميشمارد پس مجازات سنگينتري مثل احراق در نظر بگيريد :

أحمد بن أبي عبدالله البرقي في ( المحاسن ) عن جعفر بن محمد ، عن عبدالله بن ميمون ، عن أبي عبدالله ( عليه السلام ) قال : كتب خالد إلى أبي بكر : سلام عليك ، أما بعد فاني اتيت برجل قامت عليه البينة أنه يؤتى في دبره كما تؤتى المرأة ، فاستشار فيه أبوبكر ، فقالوا : اقتلوه ، فاستشار فيه أمير المؤمنين علي بن أبي طالب ( عليه السلام ) فقال : أحرقه بالنار فان العرب لا ترى القتل شيئا ، قال لعثمان : ما تقول ؟ قال : أقول ما قال علي : تحرقه بالنار ، فكتب إلى خالد : أن أحرقه بالنار

بزبان ديگر اكنون مللي متمدن مانند ايرانيان مجازات قتل را بسيار شديد ميدانند تا رسد به سوختن ، آيا حكم تابع شرايطي است يا ثابت ؟


[=&quot] . [=&quot]به نام خدا[=&quot] :
[=&quot]گاهی در نظر گرفتن یعضی از مصالح موجب می شود که نحوه یا شکل اجرای حدود تغییر کند. مثلا اگر اجرای حد سنگسار موجب بازتاب ناخوشایندی عموم مردم شود، به طوری که این گونه مجازات را تحمل نکنند و شاید نسبت به اصل دین بدبین شوند که چرا چنین مجازات های به ظاهر خشونت باری را تجویز می کند، قاضی می تواند به شکل دیگری شخص محکوم را مجازات کند[=&quot]. [=&quot]همانطور که گاهی دیده شده است متهمی که قرار است در جلو دیدگان مردم به دار آویخته شود این کار با توجه به تبعات منفی اجتماعی اش در داخل خود زندان انجام می شود مگر آن که عمل مجرمانه متهم به گونه ای سنگین باشد که اعدام او در ملا عام، باعث عبرت دیگران شده و هدفش بازدارندگی باشد.البته این نکته اضافه شود، مجازات سوزاندن مجرم به شکل استثناء در صدر اسلام دیده شده است که از آن پس سابقه ای حد اقل در کشور ما ندارد[=&quot].
[=&quot]بنا بر این ،حاکم شرع می تواند با در نظر گرفتن مصالحی،حتی اعدام متهم را به مجازات حبس تبدیل کند که چنین کاری در دستگاه قضایی کشور از قبل بوده و حتی امروزه هم انجام می شود. و چنین نیست که حدود اسلامی خشن جلوه داده شود و علاوه نمی توان هر متهمی را به سادگی به اعدام محکوم و حکم را جاری کرد. خشن جلوه دادن همه نوع احکام دینی اسلام که در باره حدود است، متاسفانه ریشه در تبلیغات منفی اسلام ستیزان دارد[=&quot].
[=&quot]نوشته اند[=&quot]:
[=&quot]حاکم اسلامی برای حل معضلات جامعه و رفع شبهات دشمنان اسلام، دارای اختیاراتی است که بر اساس آن اختیارات می تواند در مواردی آن هم برای مدت محدودی، اگر اجرای حد سنگسار در زمانی به خاطر شرایط اجتماعی به مصلحت اسلام نباشد و مثلاً تبلیغات علیه اسلام سبب خشن جلوه دادن اسلام شود ،اجرای آن را متوقف کرده و مجازات جایگزین معین کند .تشخیص مصلحت نبودن اجرای آن با مجتهدان و خبرگان و اسلام شناسان متعهد است (1[=&quot]).
[=&quot]برای آگاهی بیش تر از اختیارات حاکم اسلامی، به کتاب ولایت فقیه، آیت الله جوادی آملی مراجعه نمایید[=&quot].
[=&quot]پی نوشت[=&quot]:
[=&quot]1 .
[=&quot]آیت الله جوادی آملی ، کتاب ولایت فقیه[=&quot] .

عبدالرسول;406221 نوشت:
سلام

چون در اینجا قضیه کور کردن هم مطرح شد ، خواستم بدانم که جواب شما عزیزان به ماجرای مردم العرنیین چیست ؟

در مورد سند اینکه این مطلب در اکثر کتب روائی و تاریخی با سند صحیح وارد شده است .

پاسخ اسلام به خشونت بالای پیامبر در برخورد با مردم العرنیین چیست ؟

آیا لازم بود که دست و پای آنان بریده شود و به چشمانشان آهن گداخته کشیده شود ؟

با تشکر .

به نام خدا:
و اما برای آگاهی از چند و چون و دلیل این حادثه، مناسب است این پرسش به گروه تاریخ ارجاع داده و با آن عزیزان مشورت شود.

خیر البریه;407172 نوشت:
با سلام

جهت تكميل بحث سوالي بايد جواب داده شود :

- آيا خشونتي كه در اسلام ديده ميشود متاثر از تورات محرَف است ؟ مثل سنگسار و احراق و ...

همانطور كه ميدانيم خلفا با يهوديان روابط حسنه اي داشتند و متاثر از آنها بودند حال بايد مشخص شود كه كداميك از مجازاتها اصيل ومورد تاييد اسلام است .

به نام خدا:
بیان این مقدمه ضروری است که ما باید میان خشونت و مجازات مرز قایل شویم و این دو را از ارتباط با هم دور کنیم. اگر در دین مقدس اسلام مطابق با وزن و آثار گناه و نیز آسیبی که به شخص و جامعه وارد می کند تنبیهی در نظر گرفته شده است ، نباید این تنبیه که نامش مجازات است خشونت نامیده شود.
البته ممکن است ظاهر بعضی از مجازات ها که مطابق با دستور دین اجرا می شود، شکلی خشونت بار داشته باشد، اما در برابر اثر تنبیهی که برای فرد مجرم یا بازدارندگی برای دیگران دارد ،مورد تحمل و حتی استقبال عرف جامعه قرار می گیرد.مثلا اگر از همه افراد اجتماعی سوال شود آیا حاضرند برای آن که درصد امنیت محیط زندگی شان بالا برود، قوانین سختی پی ریزی و اجرا شود وحتی اگر شخصی به خلافی روی آورد و به تشخیص شرعی قرارشد سخت ترین مجازات را تحمل کند آن را می پذیرند که البته پاسخ آری است. چون نتیجه این کار تامین آسایشی است که حق هر کسی در زندگی می باشد. علاوه جامعه از لوث وجود انسان های خلاف کار پالایش می شود.
پس ما نباید قوانین سختی که برای مصلحت جامعه در دین اسلام وضع شده است را خشونت تفسیر کنیم .مجازات خشونت نیست.
اینک در باره پاسخ به پرسش شما باید گفت: در اسلام دو گونه احکام وجود دارد، احکام امضایی و احکام تاسیسی . احکام ا مضایی احکامی اند که شارع مقدس حکمی را که در زمان های قبل و میان ادیان دیگر رواج و با روح اسلام سازگاری داشته تایید کرده و اما احکام انشایی یا تاسیسی احکامی اند که در گذشته سابقه نداشته و شارع مقدس آن را به مسلمانان ابلاغ کرده است.
با این توضیح بعضی از مجازات ها از جمله حکم سنگسار را باید حکمی امضایی بدانیم که در ادیان گذشته چون یهود سابقه و در تورات اصیل وجود داشته است که داستان آن در قرآن ذکر شده است.
اکنون که بحث به اینجا رسید، مناسب است به واقعه ای در قرآن که در باره ریشه داشتن مجازات سنگسار در عصر یهود است، اشاره کنیم.
برخی از مفسران ، بر این نظرند که آیه 43 سوره مائده به کمک برخی روایات، بر سنگسار زناکارِ همسردار، دلالت دارد.
خدای متعال در این آیه می فرماید: "كَيْفَ يُحَكِّمُونَكَ وَ عِنْدَهُمُ التَّوْراةُ فيها حُكْمُ اللَّهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ ما أُولئِكَ بِالْمُؤْمِنينَ"
یعنی: چگونه تو را داور قرار مى‏دهند، در حالى كه تورات كه حاوى حكم خداست در نزد آن ها است؟ سپس از حكم تو روي گردان مى‏شوند و اينان ايمان نياورده‏اند.
در باره شأن نزول آیه، تفاسیر آورده اند: زنی سرشناس از یهودیان خیبر در حالی که شوهر داشت، با مردی از اشراف رابطه داشته،چون از دیدگاه تورات کیفر آنان سنگسار بود و اجرای این حکم بر یهودیان سخت بود، به هم کیشان خود در مدینه نوشتند که این موضوع را از پیامبر اسلام بپرسید و تلاش کنید حکم را تغییر دهد.
گروهی به سرپرستی کعب بن اشرف به محضر رسول خدا صلوات الله علیه آمدند و از حکم رابطه زن شوهردار پرسیدند، فرمود: آیا نسبت به داوری من احترام می گذارید و آن را می پذیرید؟ پاسخ دادند : آری، حضرت چند لحظه سکوت کرد، جبرییل فرود آمد و همین آیه را نازل کرد که در آن از تأیید حکم تورات سخن رفته است.
رسول خدا صلوات الله علیه حکم خدا را بر آنان ابلاغ نمود، ولی آنان بر خلاف تعهدشان حکم مزبور را نپذیرفتند. (1)
البته لازم است بیان شود در باره سنگسار و حکم آن از نظر شرع اسلام، مطلب تصریح شده ای در قرآن وجود ندارد، ولی در روایات معتبری که از معصومان رسیده، این حکم برای زناکار همسردار، اعم از زن و مرد بیان شده است.
اگر سنگسار یا دیگر مجازات ها در میان ادیان دیگر هم وجود داشته است، دلیل نمی شود که اختصاص به همان ادیان داشته و در دین اسلام تکرار نشود. نماز و روزه و حجاب و ..... نیز در ادیان دیگر وجود دارد. آیا می توان گفت که این امور مربوط به ادیان گذشته است و نباید در اسلام بیاید.
علاوه، روابط حسنه خلفا با پیروان دیگر ادیان، دلیل بر تقلید آنان از احکام شان و یا داخل کردن مجازات های شان در شرع اسلام نمی شود. قرآن وسنت نبوی خود گویای احکام دینی اند و قبل از خلفا مورد عمل قرار داشتند.
ما در دین خودمان دو منبع مهم قرآنی و روایی داریم که منشأ صدور بسیاری از احکام شرعی است و مطابق با روایات صادره از معصومین سلام الله علیهم اجمعین ما مکلف به پیروی از قرآن و عترتیم و باید از آن دو پیروی کنیم :
رسول خدا صلوات الله علیه فرمود: "إنّي تارك فيكم الثّقلين ما إن تمسّكتم بهما لن تضلّوا، كتاب اللَّه و عترتي أهل بيتي و إنّهما لن يفترقا حتّى يردا عليّ الحوض، فانظروا كيف تخلفوني فيهما."(2)
من دو چيز گران بها در ميان شما باقى مى‏گذارم، تا زمانى كه به آن دو پناهنده شويد گمراه نخواهيد شد: كتاب خدا و عترتم كه خاندان من اند. اين دو از يك ديگر جدا نمى‏شوند تا در كنار حوض بر من وارد شوند، ببينيد در مورد اين دو چيز چگونه جانشین من می گردید
نکته پایانی:
پاسخ دادن دقیق به این که کدام حکم تاسیسی و کدام امضایی است، در این مجال وجود ندارد و باید از نظر تاریخی مورد بررسی قرار گیرد.
پی نوشت ها:
1. .شیخ طبرسی، تفسیر مجمع البیان، تهران ،انتشارات اسلامیه،سال 1382 هجری قمری، ج 6، ص 669
2.مجلسی محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار،تهران،انتشارات اسلامیه،چاپ مکرر، ج‏2، ص286

@█ عشق من خدا █@;407197 نوشت:

تقصیر خودتون هست.
انقدر به جوون فشار آوردید تو این کشور.از طرفی انقدر وضع اقتصاد خراب شده که جوون جرائت ازدواج نداره.پول صیغه کردن نداره.در نتیجه میره دنبال لواط.
البته نه همه بلکه 40% کسانی که لواط کردند به این دلیل بود.
بعدش بجای اینکه کمکش کنید به راه درست برگرده میسوزونیدشون. (این چه دینی هست آخه)



به نام خدا:
به حتم مقصود از "خودتون" پرسشگر محترم کسانی اند که می توانند امور زندگی جوانان را ساماندهی کنند. به آن ها شغل بدهند،و اگر در کوتاه مدت شغلی وجود نداشته باشد، حد اقل برای تسهیل در امر ازدواج شان بودجه ای از بیت المال مملکت کنار بگذارند. اما متاسفانه از این کار حیاتی غفلت شده است و اگر در جامعه گناهی انجام شود، به حتم آن ها نیز در عذاب آن شریک خواهندبود. البته اگرهمه اسباب یک زندگی راحت یا حداقل رفاه نسبی برای جوانان فراهم شد، ولی باز هم مشکل اخلاقی بروز کرد،قاضی باید برای تنبیه مجرمی که اتهامش به اثبات رسید، اقدام کند. آن هم بعد از اقرار های متعددی که شخص گناهکار در دادگاه انجام دهد تا حاکم شرع به یقین و علم برسد، یا که چهار نفر شاهد عادل، دو نفری که با هم خلاف کردند را هم زمان دیده باشند تا بتوانند در دادگاه شهادت بدهند و سپس حد جاری شود. پس اثبات یک اتهام به سادگی نیست.در تاریخ نوشته اند زمان حکومت مولای متقیان سلام الله علیه شخصی که لواط انجام داده بود نزد حضرت رفته اقرار می کند،حضرت به حرفش توجه نمی کند و او را باز می گرداند تا آن که آن شخص در اثر عذاب وجدانی که داشته سه بار دیگر نزد امام آمده اقرار می کند و از حضرت می خواهد او را به بدترین نحو که همان سوزاندن بود مجازات کند. حتما بقیه داستان را می دانید که در اثر توبه واقعی آن شخص مجرم ،خدای متعال او را می بخشد و... پیامی که این داستان دارد، علاوه بر عبرت انگیزی اش، این است با این که حضرت از راه علم غیب پی برده بودند که آن شخص کار زشت را مرتکب شده است، اما با باز گردان او اولا می خواستند به ما یاد بدهند که اثبات و سپس مجازات چنین جرم هایی به سادگی نیست. ثانیا گوش نکردن به سخنان او تا سه بار، شاید به این دلیل بوده که آن شخص برود توبه کند و خود را در معرض مجازات قرار ندهد. که اگر هر کسی قبل از اثبات جرمش در دادگاه توبه ای واقعی بکند، امید بخشش الهی وجود دارد.
در هر صورت اگر این عمل غیر اخلاقی ثابت شد،به طور معمول او را نمی سوزانند و چه بسا به دلیل عدم اثبات جرم، اصل مجازات منتفی خواهد شد.
نکته مهم این است که انسان خدا ترس تمام سعی خود را خواهد کرد حتی در اوج نیاز جنسی اگر به هر دلیلی نتواند آن نیاز را از مسیر شرعی بر طرف کند، با خودش مبارزه کند، تا زمانی که وضع عوض شود و به حاجت خود برسد.چنین ریاضتی نزد خدای متعال ارزش دارد. اگر چه باز هم برایند این خود داری ها و مقاومت های برابر نفس اماره، چیزی از مسئولیت متولیان امور جوانان نمی کاهد و آن ها تا کار جوانان را ساماندهی نکنند همچنان مسئول اند.
سخن پایانی این که اگر مشکل از خود ما است، تقصیر آن را به عهده اسلام نگذاریم و این دین سراسر رحمت وبرکت را با قضاوت های نا آگاهانه خود زیر سوال نبریم.اسلام کامل ترین دین است تقصیر یا از ضعف ایمان ماست، یا این که علاوه بر ضعف ایمان ما، متولیانی که مسئولیت زندگی مردم بر عهده شان است و کوتاهی می کنند، بی تقصیر نیستند، پس اگر گناهی انجام شود در آن شریک خواهند بود.

پرسش:

آيا در قران كريم و در زمان پيامبر (ص) حكم به سوزاندن شده است؟

پاسخ:
بعضی از احکام شرعی به طور مستقیم در کتاب خدا نیامده یا فقط به آن اشاره شده است، اما پیامبر (صلوات الله علیه) از مسیر سنت آن را به مردم اعلام کرده یا آن اشاره را تفصیل داده است .



از جمله احکام الهی،تبیین مرز (حدود) مجازات اسلامی است که در باره افراد متخلف قابل اجرا می باشد.

با این حال حد بعضی از مجازات چون محارب یا مفسد فی الارض بودن و سرقت کردن، در قرآن بیان شده است.



اما نقل معتبری مبنی بر این که در زمان رسول خدا (صلوات الله علیه) مجازاتی چون سوزاندن مجرم اعمال شده است، وجود ندارد.

با این حال در این زمان اسلام تازه شکل گرفته بود و بسیاری از قوانین آن به مرور زمان از زبان مبارک پیامبر به مردم ابلاغ می شد و بسیاری از افراد از نحوه احکام و حدود و اجرای آن بی خبر بودند. علاوه در آن دوره به دلیل هجوم های سر سختانه ای که از طرف جبهه های کفر در مقابله با اصل اسلام صورت می گرفت،تمام همت و سعی رسول خدا (صلوات الله علیه) حفظ اصل اسلام بود. بنا براین، در چنین فضایی وقت کافی برای ایجاد حکومت و اجرای احکام الهی وجود نداشت.

پرسش:
مجازات سوختن در اسلام مربوط به چه گناهاني است و چرا ؟

پاسخ:



در باب احکام حدود برای بعضی از گناه ها چون لواط مجازات سختی در نظر گرفته شده است.


نوشته اند:


دربارۀ چگونگی اجرای مجازات "اعدام" صورت‌های مختلفی در دین مبین اسلام بیان شده است که هر کدام به تناسب نوع جرم، در حق مُجرم اجرا می‌گردد. به عنوان نمونه، علما در باب حد لواط می‌گویند: مجازات هر کسى که حکم لواط علیه وى (با انجام دخول) ثابت شده باشد، یکى از پنج چیز است: پرت کردن از جاى بلند، خراب کردن دیوار بر وى، گردن زدن، سنگسار، سوزاندن با آتش.(1)
در این متن مجازات سوزاندن فقط محدود به گناه لواط است.
اما چرا یکی از مجازات های سنگین برای گناه لواط آتش زدن شخص است؟
پاسخ مشخص است:
زیرا گناه لواط به اندازه ای پلید و خباثت بار است که آثار آن در جامعه جز با مرگ مجرم در وضعی شدید، پاک نمی شود.
با این حال همیشه اینطور نیست که شخص لواط کار با آتش مجازات شود. بلکه دست قاضی در نحوه اجرای آن باز است. درعصر حاضر مجازات به شکل سنگسار کردن، از بالای بلندی انداختن یا سوزاندن و... چون ممکن است موجب تبعات منفی و یا تبلیغ نادرست و خشونت بار از دین شود، قابل اجرا نیست.

آيا درختان و حيوانات موذي را ميتوان سوزا ند ؟

انسان اجازه شرعی دارد حیوان موذی که موجب سلب آسایش او شده را از بین ببرد.



شخصی از امام صادق (سلام الله علیه) در باره از بین بردن مارها و مورهای موجود در خانه اجازه خواست حضرت در پاسخ فرمود:اگر باعث اذیت و آزار هستند، کشتن و سوزاندن آن ها ایرادی ندارد.(2)


در عین حال اگر راهی برای از بین بردن حیوان به غیر از سوزاندن وجود داشته باشد،مناسب است از همان راه اقدام شود.


و اما درباره درختان اگر انسان قصد هرس دارد یا قصدش تهیه هیزم است سوزاندن درخت اشکال ندارد. اما اگربدون جهت درختی را که سبز است و میوه می دهد و نیز مزاحمتی ندارد، قطع کند یا آن را بسوزاند، کاری ناشایست انجام داده حتی ممکن است در قیامت باز خواست شود.سخن معروفی از پیامبر خدا صلوات الله علیه نقل شده که شکستن شاخه ای از درخت، به منزله شکسته شدن بال فرشتگان است.

سوال:
آيا خشونتي كه در اسلام ديده ميشود متاثر از تورات محرَف است ؟ مثل سنگسار و احراق

پاسخ:
بیان این مقدمه ضروری است که ما باید میان خشونت و مجازات مرز قایل شویم و این دو را از ارتباط با هم دور کنیم. اگر دین مقدس اسلام مطابق با وزن و آثار گناه و نیز آسیبی که به شخص و جامعه وارد می کند مجازات در نظر گرفته است ، نباید آن را خشونت تلقی کنیم.
البته ممکن است ظاهر بعضی از مجازات ها که مطابق با دستور دین اجرا می شود، شکلی خشونت بار داشته باشد، اما در برابر اثر تنبیهی که برای فرد مجرم یا بازدارندگی برای دیگران دارد ،مورد تحمل و حتی استقبال عرف جامعه قرار می گیرد.مثلا اگر از همه افراد اجتماعی سوال شود آیا حاضرند برای آن که درصد امنیت محیط زندگی شان بالا برود، زیر بار قوانین سخت بروند و مجرمان با شدت تنبیه شوند، به طورحتم آن را می پذیرند .

اینک در باره پاسخ به پرسش می گوییم: در اسلام دو گونه احکام وجود دارد، احکام امضایی و احکام تاسیسی. احکام ا مضایی احکامی اند که شارع مقدس حکمی را که در زمان های قبل و میان ادیان دیگر رواج و با روح اسلام سازگاری داشته تایید کرده و اما احکام انشایی یا تاسیسی احکامی اند که در گذشته سابقه نداشته و شارع مقدس آن را به مسلمانان ابلاغ کرده است.
با این توضیح بعضی از مجازات ها از جمله حکم سنگسار را باید حکمی امضایی بدانیم که در ادیان گذشته چون یهود سابقه و در تورات اصیل وجود داشته وداستان آن در قرآن ذکر شده است.

حالا که بحث به اینجا رسید، مناسب است به واقعه ای در قرآن که در باره ریشه داشتن مجازات سنگسار در عصر یهود است، اشاره کنیم.
برخی از مفسران ، بر این نظرند آیه 43 سوره مائده به کمک برخی روایات، بر سنگسار زناکارِ همسردار، دلالت دارد.
خدای متعال در این آیه می فرماید: "كَيْفَ يُحَكِّمُونَكَ وَ عِنْدَهُمُ التَّوْراةُ فيها حُكْمُ اللَّهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ ما أُولئِكَ بِالْمُؤْمِنينَ"
یعنی: چگونه تو را داور قرار مى‏دهند، در حالى كه تورات كه حاوى حكم خداست در نزد آن ها است؟ سپس از حكم تو روي گردان مى‏شوند و اينان ايمان نياورده‏ اند.

در باره شأن نزول آیه، تفاسیر آورده اند: زنی سرشناس از یهودیان خیبر در حالی که شوهر داشت، با مردی از اشراف رابطه داشته،چون از دیدگاه تورات کیفر آنان سنگسار بود و اجرای این حکم بر یهودیان سخت بود، به هم کیشان خود در مدینه نوشتند که این موضوع را از پیامبر اسلام بپرسید و تلاش کنید حکم را تغییر دهد.
گروهی به سرپرستی کعب بن اشرف به محضر رسول خدا (صلوات الله علیه) آمدند و از حکم رابطه زن شوهردار پرسیدند، فرمود: آیا نسبت به داوری من احترام می گذارید و آن را می پذیرید؟ پاسخ دادند : آری، حضرت چند لحظه سکوت کرد، جبرییل فرود آمد و همین آیه را نازل کرد که در آن از تأیید حکم تورات سخن رفته است.
رسول خدا (صلوات الله علیه) حکم خدا را بر آنان ابلاغ نمود، ولی آنان بر خلاف تعهدشان حکم مزبور را نپذیرفتند. (5)
البته لازم است بیان شود در باره سنگسار و حکم آن از نظر شرع اسلام، مطلب تصریح شده ای در قرآن وجود ندارد، ولی در روایات معتبری که از معصومان رسیده، این حکم برای زناکار همسردار، اعم از زن و مرد بیان شده است.

اگر سنگسار یا دیگر مجازات ها در میان ادیان دیگر هم وجود داشته است، به معنای اختصاص داشتن به همان ادیان نیست تا در دین اسلام تکرار نشود. نماز و روزه و حجاب و ..... به شکل خاص خودش در ادیان دیگر وجود داشته است. آیا می توان گفت چون این امور مربوط به ادیان گذشته است، نباید در اسلام بیاید.
علاوه، روابط حسنه خلفا با پیروان دیگر ادیان، دلیل بر تقلید آنان از احکام شان و یا داخل کردن مجازات های شان در شرع اسلام نمی شود. قرآن وسنت نبوی خود گویای احکام دینی اند و قبل از خلفا مورد عمل قرار داشتند.
ما در دین خودمان دو منبع مهم قرآنی و روایی داریم که منشأ صدور بسیاری از احکام شرعی است و مطابق با روایات صادره از معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) ما مکلف به پیروی از قرآن و عترتیم و باید از آن دو پیروی کنیم
رسول خدا (صلوات الله علیه) فرمود: "إنّي تارك فيكم الثّقلين ما إن تمسّكتم بهما لن تضلّوا، كتاب اللَّه و عترتي أهل بيتي و إنّهما لن يفترقا حتّى يردا عليّ الحوض، فانظروا كيف تخلفوني فيهما."(6)

من دو چيز گران بها در ميان شما باقى مى‏ گذارم، تا زمانى كه به آن دو پناهنده شويد گمراه نخواهيد شد: كتاب خدا و عترتم كه خاندان من اند. اين دو از يك ديگر جدا نمى‏ شوند تا در كنار حوض بر من وارد شوند، ببينيد در مورد اين دو چيز چگونه جانشین من می گردید.
بیان این نکته لازم است:
پاسخ دادن دقیق به این که کدام حکم تاسیسی و کدام امضایی است، در این مجال وجود ندارد و باید از نظر تاریخی مورد بررسی قرار گیرد.

سوال:

آيا تغيير عرف (فرهنگ و بلوغ فكري) و جامعه و زمان ميتواند در حكم تغييري ايجاد كند مثلا در حديثي از امير المومنين (ع) آمده كه چون عرب قتل را چيز مهمي نمي شمارد پس مجازات سنگين تري مثل احراق در نظر بگيريد


پاسخ:
گاهی در نظر گرفتن یعضی از مصالح موجب می شود که نحوه یا شکل اجرای حدود تغییر کند. مثلا اگر اجرای حد سنگسار موجب بازتاب ناخوشایندی عموم مردم شود، به طوری که این گونه مجازات را تحمل نکنند و شاید نسبت به اصل دین بدبین شوند که چرا چنین مجازات های به ظاهر خشونت باری را تجویز می کند، قاضی می تواند به شکل دیگری شخص محکوم را مجازات کند. همانطور که گاهی دیده شده است متهمی که قرار است در جلو دیدگان مردم به دار آویخته شود این کار با توجه به تبعات منفی اجتماعی اش در داخل خود زندان انجام می شود مگر آن که عمل مجرمانه متهم به گونه ای سنگین باشد که اعدام او در ملا عام، باعث عبرت دیگران شده و هدفش بازدارندگی باشد.
البته این نکته اضافه شود، مجازات سوزاندن مجرم به شکل استثناء در صدر اسلام دیده شده است که از آن پس سابقه ای حد اقل در کشور ما ندارد.

بنا بر این ،حاکم شرع می تواند با در نظر گرفتن مصالحی،حتی اعدام متهم را به مجازات حبس تبدیل کند که چنین کاری در دستگاه قضایی کشور از قبل بوده و حتی امروزه هم انجام می شود. و چنین نیست که حدود اسلامی خشن جلوه داده شود و علاوه نمی توان هر متهمی را به سادگی به اعدام محکوم و حکم را جاری کرد. خشن جلوه دادن همه نوع احکام دینی اسلام که در باره حدود است، متاسفانه ریشه در تبلیغات منفی اسلام ستیزان دارد.
نوشته اند:
حاکم اسلامی برای حل معضلات جامعه و رفع شبهات دشمنان اسلام، دارای اختیاراتی است که بر اساس آن اختیارات می تواند در مواردی آن هم برای مدت محدودی، اگر اجرای حد سنگسار در زمانی به خاطر شرایط اجتماعی به مصلحت اسلام نباشد و مثلاً تبلیغات علیه اسلام سبب خشن جلوه دادن اسلام شود ،اجرای آن را متوقف کرده و مجازات جایگزین معین کند .تشخیص مصلحت نبودن اجرای آن با مجتهدان و خبرگان و اسلام شناسان متعهد است (7).
برای آگاهی بیش تر از اختیارات حاکم اسلامی، به آدرس پی نوشت مراجعه کنید.

پی نوشت ها:
1.راوندی، قطب الدین، سعید بن عبد الله ، ‌فقه القرآن، محقق حسینی، سید احمد، قم،انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی،سال 1405 هجری قمری،چاپ دوم، ج 2، ص 377 و 378.
2. شیخ حرّعاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعة،قم،انتشارات موسسه آل البیت،سال 1409 هجری قمری، ج 11، ص 534، حدیث 15470.
3. سوره مائده،آیه 33
4. آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه ،تهران، انتشارات اسلامیه ،سال 1374 خورشیدی،چاپ اول،جلد چهارم ص 359 هم چنین این داستان در تفاسیر المنار جلد 6 صفحه 353 وقرطبى جلد 3 صفحه 214
5. .شیخ طبرسی، تفسیر مجمع البیان، تهران ،انتشارات اسلامیه،سال 1382 هجری قمری، ج 6، ص 669
6.علامه مجلسی محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار،تهران،انتشارات اسلامیه،چاپ مکرر، ج‏2، ص286
7. آیت الله جوادی آملی ، کتاب ولایت فقیه .

موضوع قفل شده است