جمع بندی چرا خدا انسان را آفرید؟

تب‌های اولیه

24 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا خدا انسان را آفرید؟

نیاز خدا واسه آفریدن انسان چه بود ؟ چرا واقعا؟

چرا وقتی خدا از اینده انسان ها خبر داره اونا رو مورد امتحان قرار میده؟ اصلا چرا به دنیا بیاره امتحانشون کنه ببرتشون جهنم؟

خوب همون چندتا مشتیشو بسازه دیگه این همه ادم میسازه واسه چی ؟

اگه ابلیس یا همون شیطان با خدا کل انداخته انسانها رو به دربدر کنه چرا خدا اینهمه قدرت به او داده ؟

این حق انتخاب انسان کجاست پس؟ هر کار اشتباهی بکنی دهنت سرویسه چه این دنیا چه اون دنیا.

این اتیشا که تو جهنمه چه مدلیه مثل آتیشای زمینه؟

اگه کشتن نفس حرامه چرا این همه اعدام سیاسی داریم ما ، تو تاریخ جمهوری اسلامی؟

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد شعیب


با سلام خدمت شما دوست عزیز
از این که سوالات به این مهمی را با سایت خودتان در میان گذاشتید خرسندیم
یکی از مهمترین سوالاتی که در طول زندگی ذهن انسان را مشغول می کند سوال درباره فلسفه آفرینش انسان است این که چرا خدا انسان را خلق کرد چه نیازی به این کار داشت و ...
قبل از پاسخ به این سوال مهم دانستن این نکته خالی از لطف نیست که پرسیدن این سوالات ذهنی نه تنها مذموم و بد نیست بلکه سفارش شده دین و نشانه رشد و ترقی ذهنی دینی فرد است
جواب:
خدا هیچ نیازی به کسی ندارد و هر چه آفریده است از روی لطف کرم و حکمتش بوده است. خدا هر موجودی را که امکان بودن داشته است را آفریده است خدا چون خدا است می آفریند چون جود و کرم و لطف دارد آفریده است خدا غنی و بی نیاز است و همه چون مخلوق اویند به او نیاز دارند.
چشمه چون چشمه است می جوشد خورشید چون خورشید است می تابد و اگر به دیگران فایده می دهد نه به خاطر نیازش است بلکه مقتضای ذاتش تابش است.
خدا انسان را آفریده است چون می دانسته این انسان می تواند با اختیار خود به کمال برسد برای همین زمینه را برای این هدف فراهم کرد. این انسان می تواند با اختیار خود به بالا ترین درجات انسانی برسد و تا آنجا بالا رود که از ملایکه نیز بالاتر رود تا جایی که خدا امتیازهایی را به او می دهد که کارهای خدایی انجام دهد. مریض شفا دهد از غیب خبر دهد مرده زنده کند و حتی از گل موجود زنده خلق کند.
پس چرا خدا این چنین موجودی را نیافریند؟
اگر خدا موجودی را که می توانست باشد نیافرید این نشانه نقص و ضعف در خدا نیست(نعوذ بالله)؟
خدا انسان ها را می آفریند و وسایل و اسباب آزمایش آنها را فراهم می آورد و آنها را می آزماید که کدام رستگار و کدام راه معصیت را در پیش می گیرند.
پدری چندین کودک دارد و با روحیات آنها آشناست و می داند که کدام درس خوان و کدام تنبل اند اما با این وجود هیچ کدام را از مدرسه و درس خواندن باز نمی دارد حداقل فایده ای که این کار دارد اتمام حجتی است برای بچه ها که فردا کسی اعتراض نکند که من هم اگر درس می خواندم به درجات بالا می رسیدم.
آری خداوند با علم وسیع خود می داند که انسانها سعادتمند یا شقاوتمند خواهند بود ولی این دانستن به معنای مجبور کردن نیست همانگونه که معلمی می داند فلان دانش آموز توانایی جواب دادن به سوال امتحان را دارد و این کار را به سادگی هم انجام می دهد ولی او را با دیگر افراد یک کلاس، و در یگ گروه کلی مورد آزمون و امتحان قرار می دهد. پس علم معلم به اینکه فلان دانش آموز توانایی خوبی در جواب دادن به سوالات دارد، مانع از این نمی شود که از او امتحان نگیرد و همچنین علم معلم به این مطلب، منافاتی با اختیار دانش آموز ندارد. خداوند نیز انسان را دارای اختیار خلق کرده و مورد آزمایش قرار می دهد و اگر چه می داند که سرنوشت آزمون او چه خواهد بود ولی این به آن معنا نیست که دانستن خدا، موجب جبر می شود چرا که خداوند به نتیجه ی اختیار انسان آگاه است و از آن خبر دارد.
انسان در درون خود دو عامل برای انجام امور اختیاری دارد یکی عقل و دیگری نفس و خوبی ها و بدی ها در درون او نهادینه شده است همانگونه که در قرآن می فرماید " فالهمها فجورها و تقوی ها" و همچنین در بیرون هم دو راهنما و گرایش متفاوت قرار داد تا این برنامه تکلیفی به طور کامل اجرا شود. خدا زمینه را برای این انتخاب فراهم کرده است
از طرفی شیطان فقط وسوسه می کند و هیچ کونه تصرف در زندگی انسان ندارد
وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الأَمْرُ إِنَّ اللّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ أَن دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلاَ تَلُومُونِي وَلُومُواْ أَنفُسَكُم مَّا أَنَاْ بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَآ أَشْرَكْتُمُونِ مِن قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ
ترجمه:
در روز قیامت :
چون كار از كار گذشت [و داورى صورت گرفت] ........
شيطان مى‏گويد در حقيقت‏خدا به شما وعده داد .....وعده راست و من به شما وعده دادم و با شما خلاف كردم و مرا بر شما هيچ تسلطى نبود جز اينكه شما را دعوت كردم و شما اجابتم نموديد
پس مرا ملامت نكنيد و خود را ملامت كنيد من فريادرس شما نيستم و شما هم فريادرس من نيستيد من به آنچه پيش از اين مرا [در كار خدا] شريك مى‏دانستيد كافرم آرى ستمكاران عذابى پردرد خواهند داشت.
تمام وعده به بهشت و نار و ساختن و سوختن ها برای به کمال رسیدن انسان و از روی حکمت الهی است.

اگر سوال دیگری بود بنده در خدمت شما بزرگوار هستم.
التماس دعا

hamed224;401949 نوشت:
نیاز خدا واسه آفریدن انسان چه بود ؟ چرا واقعا؟

سلام
ذات باریتعالی بی نیاز است و فوران این بی نیازی رحمتی است که جهان را پدید آورده است

hamed224;401949 نوشت:
چرا وقتی خدا از اینده انسان ها خبر داره اونا رو مورد امتحان قرار میده؟ اصلا چرا به دنیا بیاره امتحانشون کنه ببرتشون جهنم؟

امتحان ایجاد فرصت برای بروز دادن استعدادها و تمایلات و کلا مکنونات ذاتی افراد است ونه ابزاری برای مچ گیری و بهانه ای برای عذاب

hamed224;401949 نوشت:
خوب همون چندتا مشتیشو بسازه دیگه این همه ادم میسازه واسه چی ؟

همه برای رحمت خلق شده اند و در مجموعه ای بهم پیوسته قرار داده شده اند تا در فرصتهای زندگی از روی اختیار نیکی ها را بروز دهند

hamed224;401949 نوشت:
اگه ابلیس یا همون شیطان با خدا کل انداخته انسانها رو به دربدر کنه چرا خدا اینهمه قدرت به او داده ؟

ابلیس مانند هر موجودی که میتواند انسان را از فرصتها محروم کند عمل می کند این انسان است که باید با تکیه بر نور عقل و ایمان فصتها را غنیمت بشمرد و مدارج را طی کند
زندگی مسابقه ای برای رسیدن به قله هاست
اما حرکت در کوهها خطرناک است

hamed224;401949 نوشت:
این حق انتخاب انسان کجاست پس؟ هر کار اشتباهی بکنی دهنت سرویسه چه این دنیا چه اون دنیا.

انسان حق انتخاب دارد اما نه تام و تمام چون او در مجموعه بزرگ بهم پیوسته موجودات حضور دارد و خیلی عادی است که انتخاب او گاهی محقق میشود و گاهی نه و دیگر اینکه خدای متعال جهان را برای جبران خطاها و عقب ماندگیها تنظیم کرده است ما باید فرصتها را از دست ندهیم

hamed224;401949 نوشت:
این اتیشا که تو جهنمه چه مدلیه مثل آتیشای زمینه؟

آتشی از جنس حسرت و ندامت یا خشم و غضب اما خالصتر و قویتر و سوزاننده تر

hamed224;401949 نوشت:
اگه کشتن نفس حرامه چرا این همه اعدام سیاسی داریم ما ، تو تاریخ جمهوری اسلامی؟

قتل نفس به غیر حق حرام است نه به حق وگرنه خدای متعال به جنگ با کفار و منافقین و کشتن آنها فرمان نمی داد
والله الموفق

سلام

شعیب;402802 نوشت:
آری خداوند با علم وسیع خود می داند که انسانها سعادتمند یا شقاوتمند خواهند بود ولی این دانستن به معنای مجبور کردن نیست

ولی گاهی اوقات جبر بیشتر از اختیار در زندگی بعضی از انسانها،خودنمایی میکنه! دلیلش چیه؟

ممنون:Gol:

تندیس;402867 نوشت:
ولی گاهی اوقات جبر بیشتر از اختیار در زندگی بعضی از انسانها،خودنمایی میکنه! دلیلش چیه؟

جبر و تفویض انسان در حدیث زیر از امام صادق (ع) خلاصه میشود:
[=2 Titr]لا جبر و لا تفویض و لکن امر بین امرین .
نه جبر است و نه تفویض ، بلکه چیزى میان این دو است . اصول کافى ، ج 1، ص 160
حالا مراحل بعدی که به جبر بیشتر یا تفویض بیشتر سوق داده شود بیشتر دست خود انسان هست
فرض کنیم یکی میره نوکر یه ارباب خشن میشه مسلما خودش رو بیشتر گرفتار جبر کرده
و یکی تلاش میکنه رییس میشه و حیطه اختیار خودش رو افزایش میده

سلام

ابوالفضل;402870 نوشت:
حالا مراحل بعدی که به جبر بیشتر یا تفویض بیشتر سوق داده شود بیشتر دست خود انسان هست

به نظر من نمیشه با این قطعیت گفت بیشتر دست خود انسان هست.
چون گاهی اوقات اتفاقاتی خارج از اختیار بشر صورت میگیره و جبر رو بیشتر نمایان میکنه...

تندیس;402871 نوشت:
به نظر من نمیشه با این قطعیت گفت بیشتر دست خود انسان هست.
چون گاهی اوقات اتفاقاتی خارج از اختیار بشر صورت میگیره و جبر رو بیشتر نمایان میکنه...

بالاخره مربوط به دنیای مادی هست و ربط داره به مدیریت انسانها .دانش انسانها . و جنگ و صلح انسانها
مثلا جنگ بر یه سری انسان تحمیل میشه که باز مربوط میشه به یه سری انسان نادان که جنگ رو شروع میکنن
زلزله که رخ میده مربوط هست به دانش انسان که میتونه نقاط زلزله خیز رو بشناسه و از ان ها دور بشه
پس برخی مواقع جبر از روی سهل انگاری به ما تحمیل میشه

hamed224;401949 نوشت:
چرا خدا انسان را آفرید؟

سلام علیکم
سوال شما بخش های مختلفی داره که انشاءالله پاسخ داده خواهد شد!
علت و فلسفه آفرینش انسان، مثل فلسفه عمومی خلقت است. این دو ماهیتی جدای از هم ندارند. باید دید كه هدف خداوند از آفرینش همه موجودات چیست تا آن گاه فلسفه آفرینش انسان و هدف اصلی آن برای ما روشن گردد.

تصور ما از انجام کارها، معمولا به دست آوردن سود یا رفع یک نیاز است؛ زیرا ما انسان ها موجوداتی محدود و ناقص هستیم و همواره اعمال ما به یکی از این دو امر برمی گردد؛ اما خداوند، هیچ نقصی ندارد تا با افعالش، قصد رفع آن را داشته باشد. خدا فاقد هیچ کمالی نیست تا به کمال رسیدن برای او متصور باشد؛ بلکه خدایی او اقتضای آفرینش دارد؛ خداوند در قرآن می فرماید:
«مَا كَانَ عَطَآءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً؛[1] عطاى پروردگارت از كسى منع نمى ‏شود.»

هر چیزی که اقتضای وجود و هستی داشته یا امکان وجود داشتن آن باشد، فیض وجود از خدا دریافت می کند. خداوند بخل در وجود و هستی دادن ندارد تا موجودی که امکان وجود آن است، وجود را دریافت نکند.جهان هستی با تمام نظم و زیبایی هایش نمادی از لطف، مهربانی، علم، قدرت و حکمت خداست؛ به طوری که بدون آفرینش، صفات جمال و جلال خدا مخفی و پنهان می ماند.

هر «بود»ی، «نمود»ی دارد. نمی شود خدا فیاض باشد، اما فیضی نداشته باشد. همان گونه که نمی تواند نور باشد. اما روشنایی نداشته باشد و رحمت باشد، اما بخشش نداشته باشد. بنابراین، از همین جا می توان نتیجه گرفت که خلقت جهان و از جمله انسان، نتیجه صفات خداوند است.

خداوند فیض و بخشش دارد و لازمه آن این است که هر چه امکان وجود دارد، فیض و هستی خداوند را دریافت کند. چون قابلیت وجود برای جهان هستی بود، خداوند آن را آفرید. بنابراین، جهان هستی نشان دهنده و نتیجه صفات خداوند است . از این رو، خلقت جهان هستی با تمامی نظم و زیباییش، جلوه گر جمال خداست.خداوند از آن جا که "علم" و "قدرت" و "فضل" و "جود" بی نهایت دارد، جهان و انسان را آفریده است.
لازمه این صفات آن است که اولا، جهان را بیافریند. ثانیا، خلقت او بهترین و کامل‏ترین آفرینش باشد. در مجموعه هستی اگر وجود مخلوقی، زیبایی و کمال آفرینش مجموعه عالم را افزایش دهد، لازم است خدا آن موجود را خلق کند؛ و عدم خلقت آن موجود، ناشی از جهل، ضعف یا بخل است که در خدای متعال راه ندارد.

پس جهانی که خدا خلق می کند، باید کامل‏ترین صورت ممکن را داشته باشد. هر چه امکان تحقق دارد، از طرف خداوند فیض وجود دریافت می کند. و در حقیقت، غایت و هدف افعال الهی همان خود اوست. خداوند چون خداست، می‌آفریند. آفرینش، لازمه خدایی اوست؛ او این فیض را از عالم دریغ نمی نماید؛ در عین حال، آفرینش خداوند هم بر اساس صفات حکمت و علم او در نهایت اتقان و استحکام و هدف مندی است.
و برای درك حقیقت هدف خداوند تذكر این نكته ضروری است كه هدف دو گونه است: یکی هدف فعل و دیگری هدف فاعل. بین این دو تفاوت وجود دارد. به این مثال توجه نمایید:
صنعتگری موتوری را می سازد که قادر به حرکت با سرعت 800 کیلومتر در ساعت است. هدف این موتور که فعل صنعتگر است، رسیدن به سرعت مورد نظر است. اما هدف اصلی سازنده موتور، نشان دادن توانمندی خود یا رسیدن به شهرت و مانند آن است. با این توضیح باید گفت که فارغ از هدف خداوند در خلقت عالم و اقتضای ذات و صفاتش، این عالم هم مسیر و مقصدی را در پیش دارد که هدف آن به شمار می رود. این هدف، تکامل انسان و رسیدن به غایت نهایی ذات انسانی اوست.
در آیات قرآن آزمایش[2] و عبادت[3] به عنوان علّت آفرینش انسان شناخته شده است. در عین حال، آفرینش بسیاری از مظاهر خلقت مانند آنچه در زمین است، برای انسان تعریف شده است.[4] از این امر می توان نتیجه گرفت که غایت حکیمانه ای که خداوند در مسیر خلقت عالم در نظر گرفته، تکامل انسان و رسیدن او به درجات والای وجودی و در نهایت، بهره مندی او از این کمالات و رشد و پیشرفت آدمی است.
___________________
[1]. اسراء (17) آیه‏ 20.
[2]. ملک (67) آیه 2. «الَّذِى خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ لِیَبْلُوَكُمْ أَیُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَهُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ»
[3]. ذاریات(51) آیه 56.«وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ »
[4]. بقره (2) آیه 29. «هُوَ الَّذِى خَلَقَ لَكُم مَّا فِى الْأَرْضِ جَمِیعاً ثُمَّ اسْتَوَى‏ إِلَى‏ السَّمَآءِ ... »

فرض کنید یه بچه ای معلول به دنیا میاد... بعد از چندین روز مثلا پدرش فوت میکنه و مادرش بیمار میشه. نه مرگ دست انسان بوده و نه بیماری،نه معلولیت اون بچه! فرض کنید شرایط مالی و روحی بسیار شدیدی براشون حکمفرما میشه... اینجا نقش جبر بیشتره تا اختیار...

ابوالفضل;402875 نوشت:

مثلا جنگ بر یه سری انسان تحمیل میشه که باز مربوط میشه به یه سری انسان نادان که جنگ رو شروع میکنن

البته بحث من در مورد جنگ و زلزله و ... نیست و نمیخوام بحث به این مسائل منحرف بشه ولی فرض کنید جنگ ایران و آمریکا شروع بشه... انگیزه از جنگ رو هم عنوان میکنن: نبرد حق علیه باطل
اینجا دیگه نمیگن از روی نادانی بوده!!! میگن؟

توی همین تحریمها، دارو کمیاب هست و به بیماران یا دارو نمیرسه یا یه سری داروی تقلبی به بیماران داده میشه. خب کی مسئوله؟ نادانی از طرف کی بوده؟ سختیش برای کی بوده؟

تندیس;402884 نوشت:
البته بحث من در مورد جنگ و زلزله و ... نیست و نمیخوام بحث به این مسائل منحرف بشه ولی فرض کنید جنگ ایران و آمریکا شروع بشه... انگیزه از جنگ رو هم عنوان میکنن: نبرد حق علیه باطل
اینجا دیگه نمیگن از روی نادانی بوده!!! میگن؟

توی همین تحریمها، دارو کمیاب هست و به بیماران یا دارو نمیرسه یا یه سری داروی تقلبی به بیماران داده میشه. خب کی مسئوله؟ نادانی از طرف کی بوده؟ سختیش برای کی بوده؟


تندیس;402884 نوشت:
فرض کنید یه بچه ای معلول به دنیا میاد... بعد از چندین روز مثلا پدرش فوت میکنه و مادرش بیمار میشه. نه مرگ دست انسان بوده و نه بیماری،نه معلولیت اون بچه! فرض کنید شرایط مالی و روحی بسیار شدیدی براشون حکمفرما میشه... اینجا نقش جبر بیشتره تا اختیار...

من نظرم اینه حالا دوستان دیگه هم نظری داشتن بیان کنن:
یه قانون توی دنیا حاکمه:
تاوان کم و کاستی یه عده رو باید یه عده دیگه پس بدهند و نمیشه از این قانون فرار کرد
کودک معلول در اثر کاستی والدین هست که مربوط میشه به ژنتیک ( با ازمایش و ... میتونستن از تولد چنین کودکی جلوگیری کنن)
میشه جنگ ایران و امریکارو اسمشو جنگ حق و باطل گذاشت اما علتش میتونه زور گویی امریکا باشه

ابوالفضل;402887 نوشت:

تاوان کم و کاستی یه عده رو باید یه عده دیگه پس بدهند و نمیشه از این قانون فرار کرد

بله یه عده اشتباه میکنند. یه عده به خاطر مقام و ثروت و تنوع طلبی و ... ، از جان و مال دیگران مایه میذارند و یه عده تسلیم این شرایط میشن!
یه پزشک سهل انگاری میکنه و یه بیمار فوت میکنه.
یه مسئول داروی تقلبی وارد بازار میکنه و یه بیمار مصرف میکنه و جانشو از دست میده!
یه مسئول کم کاری میکنه و بچه های فلان مدرسه آتیش میگیرن
یه مسئول کم کاری میکنه و با اردوهای راهیان نور، سالیانه صد نفر رو راهی گور میکنند!!!!!! بعدشم میگن شهادتتان مبارک و ... !

ما همیشه به این معتقدیم که تا خدا نخواد،هیچ اتفاقی نمی افته. اراده ی خدا مافوق اراده ی ماست و همه چیز به خواست خدا انجام میشه.
اگه یه نفر در حالت مستی رانندگی میکنه و جان یکنفر رو میگیره، تقصیر طرف دوم چی بوده؟! حتما به این باید اکتفا کنیم که مرگ قضای حتمی هست. هرکسی به یه نحوی مرگ رو تجربه میکنه.
بیاییم از اون طرف هم نگاه کنیم... یه نفر داره راه خودشو میره، یه نفر دیگه از روی مستی و درحالتی که هوشیاریشو از دست داده با سرعت بالا رانندگی میکنه و میاد میزنه به طرف، اون فرد فوت میکنه! و حداقل یک خانواده رو داغدار میکنه. یتیمی، جبری بود برای فرزند اون خانواده. بیوه شدن جبر بود برای مادر خانواده.
به جز مرگ، مثالهای زیادی رو میشه زد که به انسان تحمیل میشه و اختیار انسان نقشی در اون ماجرا نداره.

ابوالفضل;402887 نوشت:
کودک معلول در اثر کاستی والدین هست که مربوط میشه به ژنتیک ( با ازمایش و ... میتونستن از تولد چنین کودکی جلوگیری کنن)

شما به الان نگاه نکنید که انواع و اقسام آزمایشها رو میشه انجام داد!! گذشته ها که آزمایش ژنتیک نبود!

بعدشم فرض کنید کسی تا قبل از به دنیا اومدن معلول نباشه! ممکنه در ساعات اولیه تولد دچار معلولیت ذهنی یا حرکتی بشه . مثلا یه بچه بود که سالم به دنیا اومد و متاسفانه از دست یکی از پرستاران میوفته زمین!!! و از نظر ذهنی مشکل پیدا میکنه. اینکه دیگه تقصیر پدر و مادر بچه نبوده!
نمیشه که گفت بازم پدر و مادر کاستی داشتن، و باید میرفتن یه بیمارستان دیگه!!!!!!
بعضی اتفاقات خارج از اختیاره. و به انسان تحمیل میشه

تندیس;403020 نوشت:
ما همیشه به این معتقدیم که تا خدا نخواد،هیچ اتفاقی نمی افته. اراده ی خدا مافوق اراده ی ماست و همه چیز به خواست خدا انجام میشه.

بله درسته اراده خداوند مافوق اراده هاست و از طرفی جهان هم از یه نظم و قانون پیروی میکنه
و این علم بشر بر اساس همین نظم و قانون حاکم بر جهان شکل گرفته و اگر نظم نبود علم ثابت هم وجود نداشت.
علم میگه اگه با سرعت بدوی و به دیوار برخورد کنی خواهی مرد علم این حرف رو بر اساس همون نظم و قانون میگه
بهتره خداوند رو همیشه با 99 صفت تصور کنیم و تک بعدی به قضیه نگاه نکنیم

تندیس;403020 نوشت:
شما به الان نگاه نکنید که انواع و اقسام آزمایشها رو میشه انجام داد!! گذشته ها که آزمایش ژنتیک نبود!

بعدشم فرض کنید کسی تا قبل از به دنیا اومدن معلول نباشه! ممکنه در ساعات اولیه تولد دچار معلولیت ذهنی یا حرکتی بشه . مثلا یه بچه بود که سالم به دنیا اومد و متاسفانه از دست یکی از پرستاران میوفته زمین!!! و از نظر ذهنی مشکل پیدا میکنه. اینکه دیگه تقصیر پدر و مادر بچه نبوده!
نمیشه که گفت بازم پدر و مادر کاستی داشتن، و باید میرفتن یه بیمارستان دیگه!!!!!!
بعضی اتفاقات خارج از اختیاره. و به انسان تحمیل میشه

نکته مهم اینجاست که این عوامل مربوط به خود انسان و انسانهای دیگر هستن. اصل افرینش خدا بین جبر و اختیار هست ( یعنی از یی طرفی انسان رو مجبور به یه
سری کار کرده و از طرف دیگه برا انجام یه سری کار مختار)
علم ژنتیک در گذشته هم بوده ولی کسی عقلشو به کار نمی انداخت تا کشفش کنه و مندل اومد کشفش کرد
من اینطور میخوام نتیجه گیری کنم:
اصل افرینش بر اساس بین دو امر هست
اگر جبری بر انسان بعد افرینش تحمیل شود مربوط به نظام حاکم بر جهان مادی هست که از بیشتر انها راه فرار ندارد.
مثلا کودکی که در منطقه جنگ زده متولد میشود مجبور به جنگ هست
کودکی که در خانواده فقیر متولد میشود مجبور به تحمل فقر هست
با اینکه اصل افرینش کودک بین الامرین هست اما در دنیای مادی گرفتار جبر میشه.

تندیس;402867 نوشت:
گاهی اوقات جبر بیشتر از اختیار در زندگی بعضی از انسانها،خودنمایی میکنه! دلیلش چیه؟

با سلام خدمت شما دوست گرامی
اختیار انسان به عنوان رکن اصلی تشکیل دهنده هویت انسانی دارای چارچوب های خاص خود است بدین معنی که همه کارها و فعالیت هایی که در زندگی بشر رخ می دهد تحت اختیار انسان نیست و حتی همان کارهای اختیاری انسان نیز گاه تحت الشعاع افعال اختیاری و غیر اختیاری دیگران قرار می گیرد اما در اعمال اختیاری انسان تا آنجا که اختیاری است وصف اختیار در آن می باشد. یعنی اگر چه عوامل بر آن تاثیر می گذاردولی به کلی اختیار را سلب نمی کندو
پس برای بهتر رسیدن به جواب باید محدوده اختیار را درک کنیم تا از اختیار انسان انتظار اضافی نداشته باشیمو
اما آن جاهی که می بینیم عواملی مثل وراثت جنگ ها فقر ها بر حوزه اختیارات انسان تاثیر می گذارد یک نوع واقع شدن در نظام علی و معلولی است که از قوانیین لاینفک دنیایی است که ما در آن زندگی می کنیم.
ما در حوزه هایی مختاریم و با اختیار خود مسیر را انتخاب می کنیم و اگر چه عوامل بر این انتخاب تاثیر گذار اند اما منتفی کننده اختیار نیستند و به عبارت دیگر علت تامه برای انتخاب های ما نیستند.

شعیب;403228 نوشت:
همه کارها و فعالیت هایی که در زندگی بشر رخ می دهد تحت اختیار انسان نیست و حتی همان کارهای اختیاری انسان نیز گاه تحت الشعاع افعال اختیاری و غیر اختیاری دیگران قرار می گیرد اما در اعمال اختیاری انسان تا آنجا که اختیاری است وصف اختیار در آن می باشد. یعنی اگر چه عوامل بر آن تاثیر می گذاردولی به کلی اختیار را سلب نمی کند

سلام
تشکر از پاسختون...

بله،من هم منظورم این بود که در زندگی عده ای اختیار نقش کمتری داره. یعنی به قول شما کارهای اختیاری هم تحت تاثیر اعمال و افعال اختیاری و غیر اختیاری دیگران قرار میگیره. و کلا جوری پیش میره که شرایطی به فرد تحمیل میشه.
حالا فرض کنید یه نفر در طول زندگیش، چنین شرایطی بهش تحمیل بشه، شرایطی که اختیار فرد رو در خیلی از موارد، کمرنگ میکنه و فرد رو در یک شرایط تحمیلی و جبری قرار میده. این فرد مجبور میشه با این شرایط زندگی کنه، بعدش هم مرگش فرا میرسه و زندگی دنیوی تمام! وقتی به زندگی چنین فردی نگاه کنیم میبینیم اکثرش عذاب و رنج و درد بوده، خب اصلا چرا این فرد به دنیا اومد؟ هدف آفرینش این فرد چی بوده؟ واقعا اینجور زندگی ها چه ارزشی داره؟

تندیس;403316 نوشت:
بله،من هم منظورم این بود که در زندگی عده ای اختیار نقش کمتری داره. یعنی به قول شما کارهای اختیاری هم تحت تاثیر اعمال و افعال اختیاری و غیر اختیاری دیگران قرار میگیره. و کلا جوری پیش میره که شرایطی به فرد تحمیل میشه.
حالا فرض کنید یه نفر در طول زندگیش، چنین شرایطی بهش تحمیل بشه، شرایطی که اختیار فرد رو در خیلی از موارد، کمرنگ میکنه و فرد رو در یک شرایط تحمیلی و جبری قرار میده. این فرد مجبور میشه با این شرایط زندگی کنه، بعدش هم مرگش فرا میرسه و زندگی دنیوی تمام! وقتی به زندگی چنین فردی نگاه کنیم میبینیم اکثرش عذاب و رنج و درد بوده، خب اصلا چرا این فرد به دنیا اومد؟ هدف آفرینش این فرد چی بوده؟ واقعا اینجور زندگی ها چه ارزشی داره؟

با سلام خدمت شما دوست گرامی
اگر نگاه ما دنیایی باشد و یک جهانبینی مادی داشته باشیم حرف شما قابل تامل است اما اگر ما بدین اعتقاد داریم که ورای این دنیا آخرتی است و انسانها فقط در دار دنیا سنجیده نمی شوند و با دارایی های خود سنجیده می شود و لا یکلف الله نفسا الا وسعها را قبول داریم به راحتی به این سوال جواب می دهیم .
انسان با پا گذاشتن به عالم ماده وارد دار تزاحمات شده و تابع قانون های طبیعی و علی و معلولی قرار گرفته و متاثر محیط خود می باشد و این ناموس طبیعت است و خدا انسان را در این محیط پر تزاحم و علی و معلولی مکلف کرده است.
نکته مهمی که راه گشای ذهن ما می تواند باشد آیه ایست که در ابنتدای کلام آورده شد." لا یکلف الله نفسا الا وسعها" خدا به همان مقدار دارایی که به انسان داده ارز وی تکلیف خواسته است . اگر در محیطی بزرگ شده که عوامل محیطی بر او بسیار تاثیر گذاشته و تا حدود زیادی اختیارش را محدود کرده خدا در همان محدوده از او تکلیف می خواهد و او را در درجه ای قرار می دهد که با دارایی خود تلاش کرده شاید یک گام او در آن شرایط برابر باشد با فرسنگ ها راهی که در شرایط دیگر پیموده می شود.
این حقیقت را خدای تعالی در قرآن کریم به بهترین شکل می فرماید: " لیس للانسان الا ما سعی" قسمت حقیقی انسان آن مقداری است که تلاش می کند نه آن مقداری که دارایی دارد.
اگر این مضمون درک شود آرامش عجیبی به حوزه افعال اختیاری انسان روی می آورد دیگر دچار اضطراب و یاس نمی شود و دیگر سرمست از داشته ها نمی شود.
مهم جهت گیری است نه داشته ها.
گاه داشته انسانی 100 است ولی جهت گیری او منفی است و گاه داشته های انسان 10 است و جهت گیری انسان مثبت است رستگاری با دسته دوم است( دقت شود)
آری در این تفکر فرد با هر داشته ای - هر چند کم- می تواند امید رستگاری داشته باشد و در مقابل هیچ کس نمی تواند به داشته های خود غره شود و مهم جهت گیری است.
در این صورت انسان مختار در دایره افعال اختیاری خود باید به بهترین نحو حرکت کند و هیچ گاه نایستد هر چند که محیط اختیار او را محدود کرده باشد و این تا بدانجا ادامه دارد که فردی ادعا شود که هیچ اختیاری نداشته و اراده ای از خود ندارد که این چنین فردی یا اصلا یافت نمی شود یا آنقدر نادر است که به حساب نمی آید
.

شعیب;403398 نوشت:
مهم جهت گیری است نه داشته ها.

سلام مجدد خدمت استاد شعیب بزرگوار :Gol:

تشکر میکنم به خاطر وقتی که میذارید و پاسخ میدید...

مهم جهت گیری هست ولی داشته ها میتونن در جهت گیری موثر باشند...

یه فرد معلولی بود که پاهاش اصلا حرکت نمیکردند، و چندتا از انگشتهای یه دستش حرکت میکردند. اصلا نمیتونست بشینه و اختیار بدنش رو نداشت، مثلا گردنش رو نمیتونست کنترل کنه.
از نظر مالی وضعیت بدی داشتند. و این فرد صبح تا شب مجبور بود اکثرا در حالت خوابیده باشه و تمام دنیاش محدود شده بود به یه اتاق کوچک. صبح تا شب ، شب تا صبح، خیره به دیوارهای اتاق.
این فرد تعریف میکرد که مدتی رو به حفظ قرآن میگذروند. ولی بعد از یه مدت دیگه انگیزه اش هم تموم شد... از خدا دلگیر شد که چرا نه بهبودی به دست میاره و نه از دنیا میره! اصلا چرا به دنیا اومد؟ برای زجر کشیدن؟ اون هم آرزوهایی داشته، اون هم مثل همه انسانها کمال طلب بوده!

ببینید اینکه انسان باید امیدوار باشه و به خدا توکل کنه و اعتقادش قوی باشه و به اندازه ی توانایی خودش سعی در انجام واجبات و دوری از محرمات داشته باشه و به یاد خدا و مرگ باشه و ... رو کاملا قبول دارم ولی یه موقع هست که انسان هم کم میاره، بالاخره یه توجهی از خدا میخواد، تا بتونه ادامه بده! وقتی خودش رو در بن بست میبینه ترسی تمام وجودش رو میگیره که این بن بستها نتیجه ی چیه؟ براش سوال پیش میاد که آیا تقصیر منه یا تقدیر من؟ براش سوال پیش میاد که اصلا هدف از آفرینش من چی بوده ؟ و ... .
اینکه بگیم خدا مصلحت ما رو میدونه، بگیم خدا حکیم هست و هر کارش حکمتی داره و اینکه بگیم خدا خودش وعده های زیادی داده و ... ، همه قبول! ولی یه ترسی همیشه همراه انسان هست چون آخرت برای ما مجهول هست. مرگ تا حد زیادی مجهوله. از کجا معلوم که یه نفر که در این دنیا تمام زندگیش رو به درد و رنج و سختی گذرونده، در آخرت رو سفید باشه و در آسایش و راحتی باشه؟

خلاصه میخواستم بگم داشته ها در جهت گیری خیلی موثر هستند

با تشکر:Gol:

نتیجه گیری من از پاسخ های شما

hamed224;401949 نوشت:
نیاز خدا واسه آفریدن انسان چه بود ؟ چرا واقعا؟

خدا نیاز به هیچ موجودی که میآفریند ندارد ، فقط نیاز دارد بیافریند مثل مخترعی که صد سال عمرشو میزاره واسه اختراعی که شاید به درد خودش نخوره.

چرا وقتی خدا از اینده انسان ها خبر داره اونا رو مورد امتحان قرار میده؟ اصلا چرا به دنیا بیاره امتحانشون کنه ببرتشون جهنم؟

خدا میخواد انسانها رشد کنند به واسطه همین امتحان ها .حالا چرا اینقدر سخت

خوب همون چندتا مشتیشو بسازه دیگه این همه ادم میسازه واسه چی ؟

به نظر خودم دنیا اصلا جذابیتی نداشت اگه همه ادمها عالی و پرفکت بودن و عاری از هر گناه اینجوری کلی فرشته بیکار میموندن

اگه ابلیس یا همون شیطان با خدا کل انداخته انسانها رو به دربدر کنه چرا خدا اینهمه قدرت به او داده ؟

به نظر خودم با توجه به گفته های شما هممون سر کاریم شیطانم نا خواسته کارمند خداست ()،چون یادمه یه داستانی خوندم وقتی سلیمان (ع) شیطان را در بند کرد همه مردم رفتن تو قبر خوابیدن منتظر اون دنیا شدن.

این حق انتخاب انسان کجاست پس؟ هر کار اشتباهی بکنی دهنت سرویسه چه این دنیا چه اون دنیا.

به نظرم با توجه به توضیحات شما اگه انسان حق انتخاب نداشت سنگین تر بود بین این همه ادم که افریده شده چندتا راه متعالی رو پیمودن مگه ،اینطوری جهنم خیلی شلوغه انگار

اگه کشتن نفس حرامه چرا این همه اعدام سیاسی داریم ما ، تو تاریخ جمهوری اسلامی؟

ای کاش انسان برای اعطلای خویش ،مجبور به کشتن انسان دیگر نبود ، ولی اگه کشتن آدمهایی که به قول شما از کفار هستن و ما اونها رو کافر میخوانیم

حلال است باید موقعی که پیامبر بر کفار پیروز شد ابو سفیان و سایر کسانی که قلبا و فکرا فاسد بودن می کشت . اما حالا تو این حکومت جمهوری اسلامی به

نام همین اسلام چه کسانی که اعدام نشدن در صورتی که میشد همانند دوره صدر اسلام به انها فرصت زندگی کردن داد. و فقط به خاطر تفاوت عقیده به اون دنیا نفرستاد.

ابوالفضل;402870 نوشت:
جبر و تفویض انسان در حدیث زیر از امام صادق (ع) خلاصه میشود:
[=2 Titr]لا جبر و لا تفویض و لکن امر بین امرین .
نه جبر است و نه تفویض ، بلکه چیزى میان این دو است . اصول کافى ، ج 1، ص 160
حالا مراحل بعدی که به جبر بیشتر یا تفویض بیشتر سوق داده شود بیشتر دست خود انسان هست
فرض کنیم یکی میره نوکر یه ارباب خشن میشه مسلما خودش رو بیشتر گرفتار جبر کرده
و یکی تلاش میکنه رییس میشه و حیطه اختیار خودش رو افزایش میده

کلا بحث در مورد جبر و اختیار بی فایده است ، این بسته به نوع فکر آدم داره
به قول علما خدا به همون اندازه از انسان انتظار داره که بهش نعمت داده

خوب به یکی بیشتر فرصت ،ثروت و بالندگی داده به یکی کمتر حالا دلیلش چیه

فقط خود خدا میداند.در مورد این مسائل هزارتا مثال میشه زد که یکی ، یکی دیگه رو نقض کنه.

به هر حال همه مون تو این دنیا گیر کردیم باید تموم بشه .به قول چارلی چاپلین

شاید زندگی آن جشنی نباشد که انتظارش را داشتی حال که دعوت شدی تا میتوانی زیبا برقص.

شعیب;403228 نوشت:

با سلام خدمت شما دوست گرامی
اختیار انسان به عنوان رکن اصلی تشکیل دهنده هویت انسانی دارای چارچوب های خاص خود است بدین معنی که همه کارها و فعالیت هایی که در زندگی بشر رخ می دهد تحت اختیار انسان نیست و حتی همان کارهای اختیاری انسان نیز گاه تحت الشعاع افعال اختیاری و غیر اختیاری دیگران قرار می گیرد اما در اعمال اختیاری انسان تا آنجا که اختیاری است وصف اختیار در آن می باشد. یعنی اگر چه عوامل بر آن تاثیر می گذاردولی به کلی اختیار را سلب نمی کندو
پس برای بهتر رسیدن به جواب باید محدوده اختیار را درک کنیم تا از اختیار انسان انتظار اضافی نداشته باشیمو
اما آن جاهی که می بینیم عواملی مثل وراثت جنگ ها فقر ها بر حوزه اختیارات انسان تاثیر می گذارد یک نوع واقع شدن در نظام علی و معلولی است که از قوانیین لاینفک دنیایی است که ما در آن زندگی می کنیم.
ما در حوزه هایی مختاریم و با اختیار خود مسیر را انتخاب می کنیم و اگر چه عوامل بر این انتخاب تاثیر گذار اند اما منتفی کننده اختیار نیستند و به عبارت دیگر علت تامه برای انتخاب های ما نیستند.

این بحث اگر در جهت زندگی مادی گرایانه باشه متفاوت خواهد بود ،اما آدم در همون شرایط بد هم میتونه انتخاب داشته باشه که چگونه باشد ،مثلا زنی که به واسطه جبر فقیر شده میتونه

تبدیل به یه فاحشه بشه یا نه توانایی هاشو افزایش بده و سربلند بشه.

در مورد ثروتمندان هم همینطور:

یا ثروتمندی که از ثروتش در جهت بی بندو باری و تخریب استفاده میکنه در صورتی که میتونست بهترین کارها رو انجام بده و خودش و دیگران رو سربلند کنه.

به هر حال به نظر خودم همه چی به خود خود آدم برمیگرده اینکه جبر زندگی از شما چه انسانی ساخته ، یا شما با اختیاری که دارید چقدر خودتان را قوی ساختید.

تندیس;403473 نوشت:
سلام مجدد خدمت استاد شعیب بزرگوار :Gol:

تشکر میکنم به خاطر وقتی که میذارید و پاسخ میدید...

مهم جهت گیری هست ولی داشته ها میتونن در جهت گیری موثر باشند...

یه فرد معلولی بود که پاهاش اصلا حرکت نمیکردند، و چندتا از انگشتهای یه دستش حرکت میکردند. اصلا نمیتونست بشینه و اختیار بدنش رو نداشت، مثلا گردنش رو نمیتونست کنترل کنه.
از نظر مالی وضعیت بدی داشتند. و این فرد صبح تا شب مجبور بود اکثرا در حالت خوابیده باشه و تمام دنیاش محدود شده بود به یه اتاق کوچک. صبح تا شب ، شب تا صبح، خیره به دیوارهای اتاق.
این فرد تعریف میکرد که مدتی رو به حفظ قرآن میگذروند. ولی بعد از یه مدت دیگه انگیزه اش هم تموم شد... از خدا دلگیر شد که چرا نه بهبودی به دست میاره و نه از دنیا میره! اصلا چرا به دنیا اومد؟ برای زجر کشیدن؟ اون هم آرزوهایی داشته، اون هم مثل همه انسانها کمال طلب بوده!

ببینید اینکه انسان باید امیدوار باشه و به خدا توکل کنه و اعتقادش قوی باشه و به اندازه ی توانایی خودش سعی در انجام واجبات و دوری از محرمات داشته باشه و به یاد خدا و مرگ باشه و ... رو کاملا قبول دارم ولی یه موقع هست که انسان هم کم میاره، بالاخره یه توجهی از خدا میخواد، تا بتونه ادامه بده! وقتی خودش رو در بن بست میبینه ترسی تمام وجودش رو میگیره که این بن بستها نتیجه ی چیه؟ براش سوال پیش میاد که آیا تقصیر منه یا تقدیر من؟ براش سوال پیش میاد که اصلا هدف از آفرینش من چی بوده ؟ و ... .
اینکه بگیم خدا مصلحت ما رو میدونه، بگیم خدا حکیم هست و هر کارش حکمتی داره و اینکه بگیم خدا خودش وعده های زیادی داده و ... ، همه قبول! ولی یه ترسی همیشه همراه انسان هست چون آخرت برای ما مجهول هست. مرگ تا حد زیادی مجهوله. از کجا معلوم که یه نفر که در این دنیا تمام زندگیش رو به درد و رنج و سختی گذرونده، در آخرت رو سفید باشه و در آسایش و راحتی باشه؟

خلاصه میخواستم بگم داشته ها در جهت گیری خیلی موثر هستند

با تشکر:Gol:

من چند وقت پیش رفته بودم اسایشگاههای معلولین همه این سوالهای شما واسه منم پیش اومد به خودم گفتم اخه چرا ؟ خدا اگه هست اینا دیگه چیه.میگن خدا بی نقصه ،یعنی اینا از دستش

در رفته اینطوری شدن ، خیلیا میگن اینا رو اینطوری افریدن شما که سالمید خدارو شکر کنید ، اخه اینم شد جواب، یعنی اینا زجر عذاب بکشن که ما ها خدارو شکر کنیم ، خدا که به شکر کردنای

منو تو نیاز نداره ، میگن اختلالات ژنتیکیه ، خوب اخه چرا باید همچین اختلالاتی وجود داشته باشه ، بابا این مایکرو سافتم واسه اختلالات یه انتی ویروسم ساخته ، یعنی خدا نمیتونست جلو این

چیزا رو بگیره.خیلی وقته فکر میکنم خدا ، اون خدایی که همه میگن نیست (خدای بخشنده مهربان بی نقص )

hamed224;403745 نوشت:
نتیجه گیری من از پاسخ های شما

با سلام خدمت شما دوست عزیز
زیبایی بحث در رسیدن به واقعیت هاست واقعیتی که همه به آن نیاز داریم و نمی توانیم بر سر آن معامله کنیم حتی با خودمان
دید ما به اطراف و جهان پیرامون و آفریدگار آن زندگی ساز است ترسیم کننده راهی است که در آن هر روز و هر لحظه طی طریق می کنیم چراغی است بر مسیر پر پیچ و خم زندگی و همراهی است در طریق بندگی.
درست دیدن راه ، مسیر را بر ما هموار و روانمان را آسوده از اضطراب های درون نهاد بی هدفان می سازد.
پس باید بهتر دید و بیشتر تلاش کرد که ما نیازمند دانایی هستیم دانشی که ما را بیمه کند در مسیر پر پیچ و خم زندگی ؛ شاهراه بندگی

hamed224;403745 نوشت:
نیاز خدا واسه آفریدن انسان چه بود ؟ چرا واقعا؟

خدا نیاز به هیچ موجودی که میآفریند ندارد ، فقط نیاز دارد بیافریند مثل مخترعی که صد سال عمرشو میزاره واسه اختراعی که شاید به درد خودش نخوره.


خداوند بی نیاز است حتی از آفریدن های بی سود . خدا چون دارا است و بخیل از اعطای به غیر نیست به هر آنکس و هر آنچه که بتواند آفریده شود و قابلیت خلق را داشته باشد نعمت وجود را اعطا می کند. بدون این که هیچ نیازی به آنها داشته باشد .
غنی مطلق و جواد مطلق به دیگران می بخشد نه از این باب که از آنها چیزی به او برسد به خاطر این که به آنها چیزی داده باشد. خدا همه چیز دارد و هیچ نقصی در او نیست که به واسطه خلق موجودات جبران شود همه به او نیازمند اند و او صمد است.
فرق خدا با مخترع این است که مخترع اختراع می کند تا مشهور شود یا نه حس کنجکاوی اش ارضا شود یا ... اما خدا می آفریند چون خداست چون کریم است چون جواد است بخیل نیست

hamed224;403745 نوشت:
چرا وقتی خدا از اینده انسان ها خبر داره اونا رو مورد امتحان قرار میده؟ اصلا چرا به دنیا بیاره امتحانشون کنه ببرتشون جهنم؟

خدا میخواد انسانها رشد کنند به واسطه همین امتحان ها .حالا چرا اینقدر سخت


آهن برای این که به فولاد تبدیل شود بایستی حرارت بالایی را تحمل کند و بعد زیر پتک آهنگر فشار زیادی را تحمل کند و از این امتحان سر بلند بیرون بیاید و خورد نشود تا به مقام فولاد بودن نایل آید حال اگر قرار است آهن فولاد شود باید امتحان شود و زیر پتک آهنگر تاب بیاورد حالا چرا این قدر سخت؟ چرا حرارت 1000 درجه ؟ ؟؟؟؟
کسی برای خلبانی هواپیماهای جنگی با سرعت فوق صوت ثبت نام می کند از او امتحان می گیرند در اتاقی تحت فشار شدید هوا قرارش می دهند آزمون های صحت بدنی از او می گیرند پس چرا این قدر سخت؟؟؟


hamed224;403745 نوشت:
خوب همون چندتا مشتیشو بسازه دیگه این همه ادم میسازه واسه چی ؟

به نظر خودم دنیا اصلا جذابیتی نداشت اگه همه ادمها عالی و پرفکت بودن و عاری از هر گناه اینجوری کلی فرشته بیکار میموندن


عرض شد هر آنکس و هر آنچه از موجودات امکان خلق داشته باشند را خدا می آفریند و خوب و بد را به آنها الهام می کند و آنها با اختیار خود خوب یا بد می شوند.

hamed224;403745 نوشت:
اگه ابلیس یا همون شیطان با خدا کل انداخته انسانها رو به دربدر کنه چرا خدا اینهمه قدرت به او داده ؟

به نظر خودم با توجه به گفته های شما هممون سر کاریم شیطانم نا خواسته کارمند خداست ()،چون یادمه یه داستانی خوندم وقتی سلیمان (ع) شیطان را در بند کرد همه مردم رفتن تو قبر خوابیدن منتظر اون دنیا شدن.


شیطان خود امتحان شد و نتوانست سر بلند بیرون آید از آن به بعد خود شد یکی از مهمتری عوامل امتحان انسان.
اگر شیطان هم نباشد باز زمینه برای امتحان انسان هست نفس انسان یک عامل وسوسه کننده است که گاه از شیطان قوی تر عمل می کند

ممنون از وقتی که گذاشتید .

سوال:
نیاز خدا واسه آفریدن انسان چه بود ؟ چرا واقعا؟

چرا وقتی خدا از اینده انسان ها خبر داره اونا رو مورد امتحان قرار میده؟ اصلا چرا به دنیا بیاره امتحانشون کنه ببرتشون جهنم؟

خوب همون چندتا مشتیشو بسازه دیگه این همه ادم میسازه واسه چی ؟

اگه ابلیس یا همون شیطان با خدا کل انداخته انسانها رو به دربدر کنه چرا خدا اینهمه قدرت به او داده ؟

این حق انتخاب انسان کجاست پس؟ هر کار اشتباهی بکنی دهنت سرویسه چه این دنیا چه اون دنیا.

جواب:
یکی از مهمترین سوالاتی که در طول زندگی ذهن انسان را مشغول می کند سوال درباره فلسفه آفرینش انسان است این که چرا خدا انسان را خلق کرد چه نیازی به این کار داشت و ...
خدا هیچ نیازی به کسی ندارد و هر چه آفریده است از روی لطف کرم و حکمتش بوده است. خدا هر موجودی را که امکان بودن داشته است را آفریده است خدا چون خدا است می آفریند چون جود و کرم و لطف دارد آفریده است خدا غنی و بی نیاز است و همه چون مخلوق اویند به او نیاز دارند.
چشمه چون چشمه است می جوشد خورشید چون خورشید است می تابد و اگر به دیگران فایده می دهد نه به خاطر نیازش است بلکه مقتضای ذاتش تابش است.
اما خداوند، هیچ نقصی ندارد که با افعالش، قصد رفع آن را داشته باشد و هیچ کمالی را فاقد نیست، تا به کمال رسیدن برای او فرض شود، پس دليل آفرينش او چيست ؟ در پاسخ اين پرسش بايد گفت كه خدایی او اقتضای آفرینش دارد؛ زیرا «آفریدن» به معنای ایجاد کردن است و هر وجودی خیر است و لازمه فیاض(بخشنده) بودن خداوند، عطا کردن او است: «و ما کان عطاء ربک محظورا؛ و عطای پروردگارت منع نشده است»(1)
خدا انسان را آفریده است چون می دانسته این انسان می تواند با اختیار خود به کمال برسد برای همین زمینه را برای این هدف فراهم کرد. این انسان می تواند با اختیار خود به بالا ترین درجات انسانی برسد و تا آنجا بالا رود که از ملایکه نیز بالاتر رود تا جایی که خدا امتیازهایی را به او می دهد که کارهای خدایی انجام دهد. مریض شفا دهد از غیب خبر دهد مرده زنده کند و حتی از گل موجود زنده خلق کند.
پس چرا خدا این چنین موجودی را نیافریند؟
اگر خدا موجودی را که می توانست باشد نیافرید این نشانه نقص و ضعف در خدا نیست(نعوذ بالله)؟
خدا انسان ها را می آفریند و وسایل و اسباب آزمایش آنها را فراهم می آورد و آنها را می آزماید که کدام رستگار و کدام راه معصیت را در پیش می گیرند.
پدری چندین کودک دارد و با روحیات آنها آشناست و می داند که کدام درس خوان و کدام تنبل اند اما با این وجود هیچ کدام را از مدرسه و درس خواندن باز نمی دارد حداقل فایده ای که این کار دارد اتمام حجتی است برای بچه ها که فردا کسی اعتراض نکند که من هم اگر درس می خواندم به درجات بالا می رسیدم.
آری خداوند با علم وسیع خود می داند که انسانها سعادتمند یا شقاوتمند خواهند بود ولی این دانستن به معنای مجبور کردن نیست همانگونه که معلمی می داند فلان دانش آموز توانایی جواب دادن به سوال امتحان را دارد و این کار را به سادگی هم انجام می دهد ولی او را با دیگر افراد یک کلاس، و در یگ گروه کلی مورد آزمون و امتحان قرار می دهد. پس علم معلم به اینکه فلان دانش آموز توانایی خوبی در جواب دادن به سوالات دارد، مانع از این نمی شود که از او امتحان نگیرد و همچنین علم معلم به این مطلب، منافاتی با اختیار دانش آموز ندارد. خداوند نیز انسان را دارای اختیار خلق کرده و مورد آزمایش قرار می دهد و اگر چه می داند که سرنوشت آزمون او چه خواهد بود ولی این به آن معنا نیست که دانستن خدا، موجب جبر می شود چرا که خداوند به نتیجه ی اختیار انسان آگاه است و از آن خبر دارد.
انسان در درون خود دو عامل برای انجام امور اختیاری دارد یکی عقل و دیگری نفس و خوبی ها و بدی ها در درون او نهادینه شده است همانگونه که در قرآن می فرماید " فالهمها فجورها و تقوی ها" (2) و همچنین در بیرون هم دو راهنما و گرایش متفاوت قرار داد تا این برنامه تکلیفی به طور کامل اجرا شود. خدا زمینه را برای این انتخاب فراهم کرده است
از طرفی شیطان فقط وسوسه می کند و هیچ کونه تصرف در زندگی انسان ندارد
وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الأَمْرُ إِنَّ اللّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ أَن دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلاَ تَلُومُونِي وَلُومُواْ أَنفُسَكُم مَّا أَنَاْ بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَآ أَشْرَكْتُمُونِ مِن قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ (3)
ترجمه:
در روز قیامت :
چون كار از كار گذشت [و داورى صورت گرفت] ........
شيطان مى‏گويد در حقيقت‏ خدا به شما وعده داد .....وعده راست و من به شما وعده دادم و با شما خلاف كردم و مرا بر شما هيچ تسلطى نبود جز اينكه شما را دعوت كردم و شما اجابتم نموديد
پس مرا ملامت نكنيد و خود را ملامت كنيد من فريادرس شما نيستم و شما هم فريادرس من نيستيد من به آنچه پيش از اين مرا [در كار خدا] شريك مى‏ دانستيد كافرم آرى ستمكاران عذابى پردرد خواهند داشت.
تمام وعده به بهشت و نار و ساختن و سوختن ها برای به کمال رسیدن انسان و از روی حکمت الهی است.
«الّذى خلق الموت و الحیاة لیبلوکم ایکم احسن عملاً؛ (4) او است که مرگ و زندگى را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک نیکوکارتر هستید».

پاورقی:
1- اسراء (17) آیه‏ 20.
2- شمس 8.
3- ابراهیم 22
4- الملک (67) آیه 2.

موضوع قفل شده است