زندگینامه شهید ولي الله سليماني فرد

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
زندگینامه شهید ولي الله سليماني فرد

شهيد والامقام حجت الاسلام ولي الله سليماني فرد در پاييز سال 1337 در روستاي ازني از بخش چهاردانگه شهرستان ساري استان مازندران در خانواده اي كشاورز، و در دامان مادري از سلاله ي زهرا سلام الله عليها ديده به جهان گشود. پدرش فيض الله و مادرش سيده بي بي موسوي نام دارد. ايشان دوره ابتدايي را در دبستان روستاي ازني طي نمودو به دليل علاقه وافري كه به مسايل مذهبي داشت ، در جلسات سخنراني وعاظ حضور مي يافت و عينا مطالب را در سينه ضبط نموده و براي همسالان خود بيان مي كرد به طوري كه تحسين عموم را بر مي انگيخت. همين عامل جرقه اي شد كه وي پس از طي دوران ابتدايي جهت فرگيري دروس حوزوي به شهرستان ساري عزيمت نمود و در مدرسه علميه مصطفي خان و تحت اشراف مرحوم آيه الله شفيعي به تحصيل حوزوي پرداخت. مادر شهيد مي گويد:« در ايام ماه مبارك رمضان ، شهيد سليماني در حسينه روستاي ازني به سخنراني و نوحه خواني مي پرداخت كه مورد توجه بيش از پيش مرحوم حجه الاسلام و المسلمين مهدوي (امام جمعه فقيد كياسر، جويبار) قرار گرفت و ايشان شهيد را براي مهاجرت به قم و توشه گيري از علما و مراجع بزرگ ترغيب نمود و در نتيجه عازم شهر مقدس قم شد.»


ايشان در سال 1357 با بانويي از خانواده اي كشاورز و شيفته و علاقمند به اسلام و روحانيت، ازدواج نمود كه حاصل اين ازدواج پربركت دو فرزند يك دختر به نام زهره و يك پسربه نام روح الله مي باسد كه پسر ايشان بعد از شهادت ايشان متولد شد.

پس از هجرت به شهر قم از محضر اساتيد بزرگي همچون استاد شهيد مرتضي مطهري و آيت الله العظمي مكارم شيرازي، آيت الله نوري همداني و... كسب فيض نمود.

در عرصه تبليغ دين با سفر به نقاط مختلف كشور از جمله شيراز، كرمان، خمين، زاهدان، اراك، ساري، گرگان و... به افشاگري و مبارزه عليه رژيم پهلوي مي پرداخت و با سخنراني هاي كوبنده و آتشين كه هنوز در اذهان مردم نقش ماندگارش باقي است، خشم عمال رژيم طاغوت را بر انگيخت تا جايي كه همين افشاگري ها سبب شد كه ساواك ايشان را دستگير كرد و مورد شكنجه قرار داد. زماني كه آزاد شد، از ايشان سوال كردند:«خيلي به شما سخت گذشت؟» ايشان در پاسخ گفتند:«كاري كه براي اسلام باشد مشكل نيست».

عضويت فعال شهيد و همسرش در جمعيت موتلفه اسلامي از جمله فعاليت هاي سياسي و مبارزاتي ايشان بود.

شهيد سليماني فرد علاوه بر مبارزات سياسي براي رفع فقر فرهنگي و تبعيض در جامعه آن روز اقدامات موثري از برگزاري كلاس قران و احكام براي جوانان در روستاي ازني اقدام به تاسيس كتابخانه در جوار مسجد زادگاهش انجام داد. اين كتابخانه به ظاهر كوچك ملجا و پناهگاه جويندگان علم و حقيقت علي الخصوص جوانان شد.

به علاوه ايشان با تهيه جزوات مذهبي و تنظيم و تكثير نوارهايي با صداي دلنشين كه مشتمل بر زندگي ائمه بود، به ارشاد و هدايت جوانان مي پرداخت.

شهيد سليماني با پيروزي انقلاب، سنگر مبارزه عليه طاغوت را به سنگر سازندگي مناطق محروم تبديل كرد. پيگيري مستمر ايشان در زمينه عمران روستايي منجر به تاسيس حمام عمومي توسط جهاد سازندگي در روستاي ازني شد. رايزني شهيد براي تاسيس و بهسازي مدرسه نمونه اي ديگر از خدمات وي بود.

با آغاز جنگ تحميلي رژيم بعث عراق برگ زرين ديگري از كتاب عشق و حماسه اين روحاني فداكار ورق خورد و مبارزاتش رنگ خون گرفت. علاقه وافر اين روحاني به اعتلاي پرچم اسلام و وطن به حدي بود كه با داشتن طفلي چند ماهه و فرزندي كه چشم انتظار به دنياآمدنش بود و علاقه به همسر فداكارش مانع از رفتن به جهاد در راه خدا نشد و به خاطر خدا از تمامي علايق دنيوي دست شست.

در همان روز هاي ابتدايي جنگ به عنوان اولين گروه رزمي تبليغي روحانيون در معيت حضرت آيت الله العظمي نوري همداني عازم جبهه هاي حق عليه باطل شد و مدال پرافتخار شهادت زينت بخش وجودش شد.

شهيد سليماني فرد در مدت حضورش در منطقه عملياتي سرپل ذهاب در جبهه هاي غرب كشور به انجام رسالت تبليغي و جهادي خود پرداخت.

سر انجام اين روحاني وارسته و مبارز خستگي ناپذير در بيست دوم مهر 1359 در سرپل ذهاب به خيل شهداي اسلام پيوست و خاكيان را رها نموده و با جسم و روحش به افلاك پركشيد و همانند مادرش زهرا سلام الله عليها مدفنش مخفي ماند و عزيزانش را چشم به راه گذاشت.

مادر شهيد مي گويد:«پس از شهادت فرزندم ولي الله و مفقودالاثر (جاويدالاثر) شدن او، خيلي گريه و بي تابي نمودم تا اينكه شبي در عالم خواب فرزندم را ديدم كه پرچمي به دست داشت و بر بالاي بلندي ايستاده بود. رو به من كرد و گفت: مادر چرا ناراحتي؟ من طلبه امام زمان بودم و در راه ياري امام زمان به شهادت رشيدم، ديگر گريه و زاري جايي ندارد.»