آیا دلیل تحریم شطرنج، قمار بوده است؟

تب‌های اولیه

61 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا دلیل تحریم شطرنج، قمار بوده است؟

سلام. در زیر تعدادی از احادیث تحریم شطرنج را می بینید:

نقل قول:

81- بَابُ تَحْرِيمِ اللَّعْبِ بِالشِّطْرَنْجِ وَ نَحْوِهِ‏

15186-[1] دَعَائِمُ الْإِسْلَامِ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع: أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ[2] فَقَالَ الرِّجْسُ مِنَ الْأَوْثَانِ الشِّطْرَنْجُ وَ قَوْلُ الزُّورِ الْغِنَاءُ.

15187-[3] زَيْدٌ النَّرْسِيُّ فِي أَصْلِهِ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ فِي حَدِيثٍ: وَ أَمَّا الشِّطْرَنْجُ فَهُوَ الَّذِي قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ‏[4] الْخَبَرَ.

15188-[5] الصَّدُوقُ فِي الْمُقْنِعِ، وَ فِي التَّفْسِيرِ، عَنِ الصَّادِقِ ع:[6] أَنَّ الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ الشِّطْرَنْجُ.

15189-[7] جَامِعُ الْأَخْبَارِ، رَوَى عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَسْعُودٍ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص مَرَّ بِقَوْمٍ يَلْعَبُونَ بِالشِّطْرَنْجِ قَالَ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنْتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ:.

عَوَالِي اللآَّلِي، عَنْهُ ص: مِثْلَهُ.[8]
15190-[1] الْقُطْبُ الرَّاوَنْدِيُّ فِي لُبِّ اللُّبَابِ، عَنِ النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قَالَ: مَلْعُونٌ مَنْ جَرَّ اللَّعْبَ بالإِسْتِرِيقِ يَعْنِي الشِّطْرَنْجَ.

15191-[2] الشَّيْخُ أَبُو الْفُتُوحِ فِي تَفْسِيرِهِ، عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع: أَنَّهُ مَرَّ بِقَوْمٍ يَلْعَبُونَ بِالشِّطْرَنْجِ فَقَالَ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنْتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ وَ أَخَذَ قَدْراً مِنَ التُّرَابِ وَ طَرَحَهُ فِيهِ قَالَ الشَّيْخُ يَقُولُ الَّذِينَ يَتَعَاطَوْنَ لَعْبَ الشِّطْرَنْجِ إِنَّهُ كُلَّمَا بَسَطَ نَطْعَهُ وَجَدَ فِيهِ شَيْئاً مِنَ التُّرَابِ.

[3] 82- بَابُ تَحْرِيمِ الْحُضُورِ عِنْدَ اللَّاعِبِ بِالشِّطْرَنْجِ وَ السَّلَامِ عَلَيْهِ وَ بَيْعِهِ وَ شِرَائِهِ وَ أَكْلِ ثَمَنِهِ وَ اتِّخَاذِهِ وَ النَّظَرِ إِلَيْهِ وَ تَقْلِيبِهِ وَ أَنَّ مَنْ قَلَّبَهُ يَنْبَغِي أَنْ يَغْسِلَ يَدَهُ قَبْلَ أَنْ يُصَلِّيَ‏

15192-[4] الشَّيْخُ أَبُو الْفُتُوحِ فِي تَفْسِيرِهِ، عَنِ النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قَالَ: مَلْعُونٌ مَنْ لَعِبَ بِالْإِسْتِرِيقِ يَعْنِي الشِّطْرَنْجَ وَ النَّاظِرُ إِلَيْهِ كَآكِلِ لَحْمِ الْخِنْزِيرِ:.

جَامِعُ الْأَخْبَارِ، عَنْهُ ص: مِثْلَهُ‏[5]

وَ فِي خَبَرٍ آخَرَ: النَّاظِرُ إِلَيْهِ كَالنَّاظِرِ إِلَى فَرْجِ أُمِّهِ.

[6]

15193-[7] فِقْهُ الرِّضَا، ع: فَأَمَّا الشِّطْرَنْجُ‏ فَإِنَّ اتِّخَاذَهَا كُفْرٌ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ وَ اللَّعْبُ بِهَا شِرْكٌ وَ تَقَلُّبُهَا كَبِيرَةٌ مُوبِقَةٌ وَ السَّلَامُ عَلَى اللَّاهِي بِهَا كُفْرٌ وَ مُقَلِّبُهَا كَالنَّاظِرِ إِلَى فَرْجِ‏ أُمِّهِ.

15194-[8] عَوَالِي اللآَّلِي، قَالَ الصَّادِقُ ع: اللَّاعِبُ بِالشِّطْرَنْج‏ مُشْرِكٌ وَ السَّلَامُ عَلَى اللَّاهِي بِهِ مَعْصِيَةٌ.

همانطور که ملاحظه می کنید، در این روایات، ابداً به بحث قمار بودن و برد و باخت اشاره نشده است و صرف بازی با آن و یا حتی نگاه به آن، حرام است و تعابیر خاصی نیز برایش ذکر شده است.

با این حساب، چرا اکثر مراجع به صرف نبودن برد و باخت در آن و از بین رفتن کامل قمار بودنِ آن، آنرا حلال می دانند؟

با نام الله



کارشناس بحث: استاد اسراء

مسلمان ایرانی;400653 نوشت:
سلام. در زیر تعدادی از احادیث تحریم شطرنج را می بینید:

همانطور که ملاحظه می کنید، در این روایات، ابداً به بحث قمار بودن و برد و باخت اشاره نشده است و صرف بازی با آن و یا حتی نگاه به آن، حرام است و تعابیر خاصی نیز برایش ذکر شده است.

با این حساب، چرا اکثر مراجع به صرف نبودن برد و باخت در آن و از بین رفتن کامل قمار بودنِ آن، آنرا حلال می دانند؟

ضمن عرض سلام و ادب
لازم است چند نکته را عارض شوم:
1)وظیفه ی مقلدین مراجعه ی به احادیث نیست و فهم احادیث و برداشت انچه به جرات بتوان با حجت قاطعه به دین نسبت داد و حجت نزد خدا بر ان اقامه نمود کار مجتهد و مرجع تقلید است . اگر بنا باشد برای فهم احکام همه ی ما به احادیث و منابع خام مراجعه کنیم در اینصورت باید مجاز بدانیم که مثلا یک بیمار قلبی برای یافتن داروهای درمانی خود ،شخصا به کتب فوق تخصص قلب مراجعه کند و به این ترتیب بدنبال یافتن در مان خود باشد .و این را احدی مجاز نمیداند .مراجعه ی به خبره ی هر فنی ،امری معقول و متداول و عقلایی است و ارتکاب خلاف ان موجب مذمت عقلاست .
2) در بین روایات گاه روایات اخلاقی و فقهی در کنار یکدیگر دیده میشوند که تشخیص اخلاقی و فقهی بودن ان بعهده ی فقیه است و کار خبره است. چنانکه در روایات فوق می بینیم در بعضی از انها فقهی و برخی اخلاقی است ،مثلا روایاتی که می فرماید سلام کردن به قمار باز معصیت است یا ایشان مشرکند و... و بقیه فقهی هستند و این نیز نشانه ی دیگر بر لزوم مراجعه ی متخصص به روایات است .
3)سوال شما مقداری تخصصی است و لذا پاسخ نیز باید مقداری تخصصی باشد :
همه ی مراجع بازی با الاتی که عرف ان را الات قمار میدانند را در حکم قمار و حرام میدانند و کسی ان را منوط به برد و باخت ننموده ،بله اگر بازی خاصی مثلا فوتبال ،مخصوص قمار نباشد و عرف ان را الات و بازی قمارانه نمیداند ولی عده ای در ان بردو باخت قرار دادند یعنی پولی وسط گذاشتند و گفتند هرکه برنده شد پول ها برای او باشد ،اینهم ملحق به قمار و حرام است و این نیز مورد اختلاف هیچیک از علما نیست.
3)چنانچه در روایات فوق ملاحظه نمودید حکم و حرمت روی بازی کردن با ابزار و الات قمار امده یعنی روی بازی با وسیله و ابزاری امده که عرف ان را قمار میدانند (خطابات ملقات به عرف هستند و مرائ از موضوعات در احکام بیان شده از طرف شرع موضوعات عرفی است بعبارت دیگر تشخیص موضوعات بعهده ی عرف است )و طبیعتا وسیله و ابزاری که دیگر در زمان ما با ان قمار بازی نمیشود و عرف ان را وسیله ی قمار بازی نمیداند مراد کسی که میگوید بازی با ابزار قمار جایز نیست نمیتواند باشد . بله ممکن است کسی بگوید معصوم علیه السلام سخن از خصوص شطرنج اورده اند و این نشان از منفوریت خصوص شطرنج دارد و ملاک قمار بودن یا نبودن ان نیست جواب میدهیم:تشخیص این که ملاک حرمت شطرنج بازی با ابزار قمار بودن شطرنج است یا منفوریت خصوص شطرنج بعهده ی مجتهد است و اتفاقا منشااختلاف مراجعی مثل حضرت امام و رهبری که شطرنج را در صورتی که عرف ان را ابزار قمار نداند جایز میدانند با مراجعی چون ایات عظام سیستانی و بهجت که شطرنج را مطلقا حرام میدانند بر سر همین تشخیص است.

بسم الله

سلام
ممنون از کارشناس بزرگوار
ایا علاوه بر این دلایلی که شما گفتید صفحه ی سفید سیاه بازی شطرنج دلیل دیگه ای برای حرمت این باز ی نزد برخی از مراجع نیست

مسلمان ایرانی;400653 نوشت:
ابداً به بحث قمار بودن و برد و باخت اشاره نشده است و صرف بازی با آن و یا حتی نگاه به آن، حرام است

با توجه به اینکه نگاه کردن رو هم حرام دونستن

:.صبا:.;401347 نوشت:
بسم الله

سلام
ممنون از کارشناس بزرگوار
ایا علاوه بر این دلایلی که شما گفتید صفحه ی سفید سیاه بازی شطرنج دلیل دیگه ای برای حرمت این باز ی نزد برخی از مراجع نیست

با توجه به اینکه نگاه کردن رو هم حرام دونستن


دلایلی که گفتیم دلیل محکم و بسیار قابل اعتنایی بود ،ایا دلیلی محکم تر از نهی صریح امام معصوم از بازی با شطرنج؟وبالاتر از نهی صریح پیامبر از شطرنج و لعن شطرنج باز توسط پیامبر ؟ و اینکه امام معصوم بازی با شطرنج را معادل کفر و شرک بدانند؟شرک و کفری که از ان بالاتر گناه سراغ نداریم!!!
البته اجماع نیز هست هرچند مدرکی است
و اگر منظورتان کلی قمار باشد صریح ایه ی قران هم هست که خداوند میفرماید انما الخمر و المیسر رجس من عمل الشیطان:براستی که شراب خواری و قمار پلیدی است و کارشیطان است ؛
و لی اینها ادله است و مهم برای هر کسی فتوای مرجع تقلید اوست.

اسراء;401358 نوشت:
دلایلی که گفتیم دلیل محکم و بسیار قابل اعتنایی بود

بسم الله
سلام

من دلایل شما رو رد نکردم فقط سوال پرسیدم

با سلام و عرض ادب.

تجربه شخصی حقیر:

در شهریور ماه سال 1367 که مطابق فتوای امام خمینی(ره) ورزش فکری شطرنج پس از چند سال وقفه در ایران از سر گرفته شد، با مطالعه آکادمیک این رشته، تحولی شگرف و پیشرفتی عظیم را در زمینه تقویت حافظه و قدرت تحلیل و تعمق و تفکر در خود مشاهده نمودم. که حتی در زندگی شخصی و نیز مطالعات درسی و دانشگاهی و تحقیقات علمی تاثیری مثبت و شگرف داشت و دارد.

موفق باشید:Gol:

[="Microsoft Sans Serif"]

استوار;401380 نوشت:
با سلام و عرض ادب.
تجربه شخصی حقیر:
در شهریور ماه سال 1367 که مطابق فتوای امام خمینی(ره) ورزش فکری شطرنج پس از چند سال وقفه در ایران از سر گرفته شد، با مطالعه آکادمیک این رشته، تحولی شگرف و پیشرفتی عظیم را در زمینه تقویت حافظه و قدرت تحلیل و تعمق و تفکر در خود مشاهده نمودم. که حتی در زندگی شخصی و نیز مطالعات درسی و دانشگاهی و تحقیقات علمی تاثیری مثبت و شگرف داشت و دارد.
موفق باشید:Gol:

هیچ دلیل پذیرفتنی‌ای برای ناروا بودن این بازی بسیار پرورشی، نیست.

بزرگان نیز «فتوا»‌های دوگانه‌ای داده‌اند که خود این نشان‌دهنده‌ی نبود دستور استواری از جانب خداست زیرا فرمان خدا، نباید دوگانه باشد و اینکه گروهی آنرا ناروا و گروهی آنرا بی‌مورد دانسته‌اند، نشان‌دهنده‌ی بیراهه‌ رفتن آنان است.

زیرا بدون‌شک، یکی از اینان اشتباه می‌کند!

اگرچه کارشناسان نمی‌توانند سخنی در برابر فتواها بگویند، ولی بهتر دست از این سخنان برداشته شود؛ هنگامی که بازی‌های شطرنج به‌گونه‌ای گسترده در ایران برگزار می‌شود، چه جای گفتن این سخن است؟

کسی که در بازی شطرنج، برنده می‌شود و پولی را دریافت می‌کند، پول دست‌رنج خود را می‌گیرد زیرا او سال‌ها فسفر مغز سوزانده است و شطرنج‌باز چیره‌ای گشته است که بتواند در بازی‌ها همه را شکست بدهد.

همه میدانیم که کارهای ذهنی، خیلی بیشتر از کارهای بدنی، نیرو از بدن می‌گیرد.

اسراء;401328 نوشت:
تشخیص این که ملاک حرمت شطرنج بازی با ابزار قمار بودن شطرنج است یا منفوریت خصوص شطرنج بعهده ی مجتهد است و اتفاقا منشااختلاف مراجعی مثل حضرت امام و رهبری که شطرنج را در صورتی که عرف ان را ابزار قمار نداند جایز میدانند با مراجعی چون ایات عظام سیستانی و بهجت که شطرنج را مطلقا حرام میدانند بر سر همین تشخیص اس

استاد کسی در بین مراجع امروز قائل هست که شطرنج به خودی خود (نه مصداق قمار بودن) حرام هست؟
در بین بزرگان فقهای گذشته به طور اجماع یا مشهور آن را مصداق قمار میدانسته اند یا این که به خودی خود حرام؟

البته من نظر آقای سیستانی رو که در این زمینه دیدم حتی ایشون هم مصداق قمار میدونند نه این که برای شطرنج موضوعیت قائل باشند:

سؤال :

اگر بازى با شطرنج به عنوان يك علم ، هنر و يك ورزش فكرى انجام شود و مسلما هيچگونه قمار يا شرط بندى هم در كار نباشد آيا اشكالى وجود دارد ؟
جواب :

بازى با شطرنج جايز نيست بلى اگر احراز شود در هيچ كجا بازى با برد و باخت مالى با آن معمولا انجام نمى شود بازى با آن جايز خواهد بود ولى ظاهرا اين فرض محقق نيست .

http://www.sistani.org/index.php?p=8...e=2&perpage=10

سؤال :

آيا بازى كردن با شطرنج بدون برد و باخت با توجه به اينكه در عرف به عنوان آلت قمار استفاده نمى شود؛ جايز است؟ در رابطه با تخته نرد چطور؟
جواب :

شطرنج هنوز هم در دنيا به عنوان قمار مطرح است و بازى با آن حرام است و همچنين تخته نرد و و اما پاسور اگر در شهر شما معمولاً وسيله قمار باشد به احتياط واجب جايز نيست.
http://www.sistani.org/index.php?p=614984&id=819

بـــــسم الله

سلام
ایا علاوه بر موضوع قمار و..صفحه ی شطرنجی هم یکی از دلایل حرمت این بازی بوده؟

آبـرنـگـ;401384 نوشت:
هیچ دلیل پذیرفتنی‌ای برای ناروا بودن این بازی بسیار پرورشی، نیست.

ضمن عرض ادب و احترام فراوان خدمت کاربر محترم جناب ابرنگ
بحث احکام بر خلاف مباحث اعتقادی ،کاملا درون دینی و پس از گذشتن از در ورودی دین یعنی اعتقادات است و بر پایه ی اصول دین یعنی بر روی پایه ی اعتقادات استوار است . بحث ما برای کسانی است که معتقد باشد به حقانیت و معجزه و راهنما بودن قران و باطل بودن هرانکس که بر خلاف قران سخن بگوید .(چنانچه خودتان فرمودید حق نمیتواند دوتا باشد) پس برای چنین کسی پذیرفتنی ترین دلیل کلام حق متعال در قران کریم است که در فوق اورده شد :

[=noor_titr]المائدة ،الجزء[=noor_titr] 7،الصفحة[=noor_titr]: 123،الآية[=noor_titr]: 90



يَاأَيُّهَاالَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَاالْخَمْرُوَالْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصَابُ وَ الْأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ

آبـرنـگـ;401384 نوشت:
و اینکه گروهی آنرا ناروا و گروهی آنرا بی‌مورد دانسته‌اند، نشان‌ دهنده‌ ی بیراهه‌ رفتن آنان است.

این سخن شما با فقه و مبانی ان ناسازگار است در اجتهاد و فقه ،فقیه بدنبال حجت است نه واقع،و بنا نیست انچه در لوح محفوظ و حکم واقعی است را کشف کند بلکه در فقه ،فقیه بدنبال حکمی است که برای ان دلیل و مدرک داشته باشد و نزد خداوند و درپیشگاه خدا بتواند پاسخگوی مدرک ان باشد.
آبـرنـگـ;401384 نوشت:
کسی که در بازی شطرنج، برنده می‌شود و پولی را دریافت می‌کند، پول دست‌رنج خود را می‌گیرد زیرا او سال‌ها فسفر مغز سوزانده است و شطرنج‌باز چیره‌ای گشته است که بتواند در بازی‌ها همه را شکست بدهد.

همه میدانیم که کارهای ذهنی، خیلی بیشتر از کارهای بدنی، نیرو از بدن می‌گیرد.


این فرمایش شما معارض با اصل حکم حرمت قمار است که قران و روایت ائمه ی اطهار صلوات الله علیهم اجمعین بشدت ان را مذمت فرموده اند و مرتکبین ان را در حد مشرک و کافر دانسته اند. یعنی در واقع شما می فرمایید اصلا چه معنا دارد که قمار بازی با شطرنج حرام باشد،بالاخره مهارت داشته و مزد مهارت خود را میگیرد، سخنی که در باره ی برنده ی فوتبالی که بر سر ان قمار شده و هر قمار دیگری می اید. و قران بسیار مختصر پاسخ شما را فرموده ،پاسخی که برای زانو زنندگان مکتب وحی بسیار قابل اعتنا است :قمار و... پلیدی است و از عمل شیطان است.

[=noor_titr]البقرة ،الجزء[=noor_titr] 2،الصفحة[=noor_titr]: 34،الآية[=noor_titr]: 219



[=me_quran]سْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ [=me_quran]الْمَيْسِرِ[=me_quran] قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا



در باره شراب و قمار از تو سؤال میكنند، بگو: «در آنها گناه و زيان بزرگى است و منافعى (از نظر مادى) براى مردم در بردارد (ولى) گناه آنها از نفعشان بيشتر است‏
إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَ الْبَغْضَاءَ فىِ الخَْمْرِ وَ الْمَيْسرِِ وَ يَصُدَّكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلَوةِ فَهَلْ أَنتُم مُّنتهَُون‏
شيطان مى‏خواهد به وسيله شراب و قمار، در ميان شما عداوت و كينه ايجاد كند، و شما را از ياد خدا و از نماز بازدارد. آيا (با اين همه زيان و فساد، و با اين نهى اكيد،) خوددارى خواهيد كرد؟

[=arial]الان که می بینید تیم شطرنج در ایران فعال است و هیچ مجتهدی هم آن را حرام اعلام نکرده

بله در صورتیکه از آلات قمار باشد حرام است یعنی مورد شرط بندی باشد

dinshenasii;401397 نوشت:
استاد کسی در بین مراجع امروز قائل هست که شطرنج به خودی خود (نه مصداق قمار بودن) حرام هست؟
در بین بزرگان فقهای گذشته به طور اجماع یا مشهور آن را مصداق قمار میدانسته اند یا این که به خودی خود حرام؟

بله در زمان ما ایت الله بهجت فتوا بحرمت نفسی شطرنج میدادند .و نظر علمای سابق بخاطر اینکه در ان زمان مطلقا شطرنج از نظر عرف ابزار قمار بود فتوای بحرمت بود ووجه ان تمایز داده نشده و بصراحت اشاره به حرمت نفسی یا بجهت قمار بودن نشده ولی غالبا بحث قمار را مطرح نموده اند.

اسراء;401433 نوشت:
بله در زمان ما ایت الله بهجت فتوا بحرمت نفسی شطرنج میدادند .و نظر علمای سابق بخاطر اینکه در ان زمان مطلقا شطرنج از نظر عرف ابزار قمار بود فتوای بحرمت بود ووجه ان تمایز داده نشده و بصراحت اشاره به حرمت نفسی یا بجهت قمار بودن نشده ولی غالبا بحث قمار را مطرح نموده اند.

پس آقای بهجت چه فتوای خاصی داشته اند. چون آقای سیستانی هم موضوعیت نمیگن میگن اگه از حالت قمار خارج بشه جائزه.
نظر آقای خوئی چه بود؟

dinshenasii;401398 نوشت:
البته من نظر آقای سیستانی رو که در این زمینه دیدم حتی ایشون هم مصداق قمار میدونند نه این که برای شطرنج موضوعیت قائل باشند:

سؤال :

اگر بازى با شطرنج به عنوان يك علم ، هنر و يك ورزش فكرى انجام شود و مسلما هيچگونه قمار يا شرط بندى هم در كار نباشد آيا اشكالى وجود دارد ؟
جواب :

بازى با شطرنج جايز نيست بلى اگر احراز شود در هيچ كجا بازى با برد و باخت مالى با آن معمولا انجام نمى شود بازى با آن جايز خواهد بود ولى ظاهرا اين فرض محقق نيست .

http://www.sistani.org/index.php?p=8...e=2&perpage=10

سؤال :

آيا بازى كردن با شطرنج بدون برد و باخت با توجه به اينكه در عرف به عنوان آلت قمار استفاده نمى شود؛ جايز است؟ در رابطه با تخته نرد چطور؟
جواب :

شطرنج هنوز هم در دنيا به عنوان قمار مطرح است و بازى با آن حرام است و همچنين تخته نرد و و اما پاسور اگر در شهر شما معمولاً وسيله قمار باشد به احتياط واجب جايز نيست.
http://www.sistani.org/index.php?p=614984&id=819

عرض سلام و ادب
بنده با پاسخگویان دفتر معظم له در این باره مشورت کردم ایشان فرمودند نتیجه ی هر دو بحث یکی است زیرا در هر صورت فعلا معظم له شطرنج را حرام میدانند ،(البته برخی فرمودند ملاک و مبنای ایشان برای ما معلوم نیست ولی )بهرحال شطرنج حرام است
ایشان فرموده اند اگر در هیچ جای دنیا با ان قمار بازی نکردند ،شرطیکه تحقق ان فعلا میسر نیست ،بنابر این:
هرچند نمیتوان ادعا نمود نظر ایت الله سیستانی حرمت نفسی شطرنج است ولی بهرحال نتیجه ی فتوای ایشان با قائلین بحرمت نفسی شطرنج یکی است

dinshenasii;401436 نوشت:
پس آقای بهجت چه فتوای خاصی داشته اند. چون آقای سیستانی هم موضوعیت نمیگن میگن اگه از حالت قمار خارج بشه جائزه.
نظر آقای خوئی چه بود؟

مرحوم ایت الله بهجت :مطلقا شطرنج حرام است چون معصومین نهی فرموده اند ،چه عرفا ابزار قمار باشد چه نباشد.
مرحوم ایت الله خویی:شطرنج حرام است.

اسراء;401440 نوشت:
مرحوم ایت الله خویی:شطرنج حرام است.

منظورم این بود که مثل آقای بهجت خارج از بحث قمار حرام میدونستند یا مثل آقای سیستانی که در استفتائات سایتشون نوشتن اگه معمولا از حالت قمار خارج بشه حرام نیست و این فرض محقق نشده است

[=Microsoft Sans Serif]درود بر کارشناس بزرگوار :Gol:

اسراء;401401 نوشت:

ضمن عرض ادب و احترام فراوان خدمت کاربر محترم جناب ابرنگ
بحث احکام بر خلاف مباحث اعتقادی ،کاملا درون دینی و پس از گذشتن از در ورودی دین یعنی اعتقادات است و بر پایه ی اصول دین یعنی بر روی پایه ی اعتقادات استوار است . بحث ما برای کسانی است که معتقد باشد به حقانیت و معجزه و راهنما بودن قران و باطل بودن هرانکس که بر خلاف قران سخن بگوید .(چنانچه خودتان فرمودید حق نمیتواند دوتا باشد) پس برای چنین کسی پذیرفتنی ترین دلیل کلام حق متعال در قران کریم است که در فوق اورده شد :

[=noor_titr]المائدة ،الجزء[=noor_titr] 7،الصفحة[=noor_titr]: 123،الآية[=noor_titr]: 90



يَاأَيُّهَاالَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَاالْخَمْرُوَالْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصَابُ وَ الْأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ

آری ولی پیوستگی‌ای میان شطرنج و این آیه نیست!

شطرنج نمی‌تواند قمار باشد زیرا:


  • در خانواده‌هایی که دوستانه بازی می‌کنند، پولی هزینه نمی‌شود (مگر استثنا که استثنا مورد گفت و گو و بحث، قرار نمی‌گیرد)
  • در بازی‌ها و مسابقه‌ها، همانند دیگر مسابقه‌ها، برنده‌ای که بیشتر تلاش کرده است، جایزه دریافت می‌کند؛ این در مورد مسابقه‌های قرآنی هم هست که هرکسی بیشتر تلاش کرده و روخوانی یا درون‌خوانی بهتری از از قرآن داشته باشد، جایزه می‌گیرد.
  • این بازی، برای باز شدن اندیشه‌ی آدمی، بسیار سودمند است و آدمی می‌تواند درس‌های بسیاری را از این بازی دریافت کند.
  • کسانی که شطرنج بازی می‌کنند، در پیری کمتر دچار فراموشی می‌شوند.
  • دیدگاه بزرگان، متفاوت است و سخن استواری در ناروا بودن این بازی نیست

«قمار برای این نارواست و خدا از آن بدش می‌آید، چون باعث سست شدن اقتصاد کشورهای اسلامی می‌شود و کسانی که این بازی‌ها را انجام می‌دهند، پول خود را به‌جای آن‌که در چرخه‌ی اقتصادی هزینه کنند، در کارهای بیهوده هزینه می‌کنند (در صحبت قرآن / حسین قمشه‌ای)

اکنون کسی که شطرنج بازی می‌کند یا مسابقه‌ی شطرنج می‌دهد، چنین کاری را می‌کند؟

اگر آن سخن قرآن که گفته است، «میسر» را بخواهیم به شطرنج پیوست کنیم، پس باید همه‌ی مبادله‌های پولی و بازرگانی را هم قمار بدانیم، باید بورس اوراق‌بهادار را (که اگر نباشد، کشور نابود می‌شود) هم، قمار بدانیم زیرا در این‌جاها نیز فرد سرمایه‌گذاری می‌کند و از سرانجام کار خود، آگاهی‌ای ندارد و نمی‌داند که سود می‌کند یا زیان و چه بسیار آدم‌های ناآگاهی که در بورس، بدبخت شده‌اند و چه بسیار آدم‌های دانایی که خوشبخت.

اگر آن سخن قرآن را بخواهیم به گرفتن پول در مسابقه‌ها پیوست کنیم، همه‌ی مسابقه‌ها باید ناروا باشند و کشور ما باید همه‌ی ورزش‌ها را از میان بردارد!

نقل قول:
این سخن شما با فقه و مبانی ان ناسازگار است در اجتهاد و فقه ،فقیه بدنبال حجت است نه واقع،و بنا نیست انچه در لوح محفوظ و حکم واقعی است را کشف کند بلکه در فقه ،فقیه بدنبال حکمی است که برای ان دلیل و مدرک داشته باشد و نزد خداوند و درپیشگاه خدا بتواند پاسخگوی مدرک ان باشد.

بفرمایید مدرک ناروا بودن شطرنج چیست؟

خواهشمندیم که دوباره سوره‌ی «انعام» را نیاورید زیرا آن یک سخن همه‌جانبه است و اگر بخواهیم همانند بزرگان برداشت کنیم، می‌تواند خیلی چیزها را در بر بگیرد؛ همانگونه که در بالا آمد.

اکنون کسانی که شطرنج را «کفر» می‌دانند، بفرمایند روی چه سخنی و روی چه زیانی نهادینه‌ شده‌‌ای، شطرنج را کفر می‌دانند. خداوند برای هر کاری، دلیل استوار دارد و هیچ‌چیزی را بدون دلیل، نمی‌گوید.

نقل قول:
این فرمایش شما معارض با اصل حکم حرمت قمار است

حکمی که به گفته‌ی خودتان از روی واقعیت نباشد و از روی باورهای آن‌کس باشد، حکم استواری نیست گواه سخنمان در مورد سلیقه‌ای بودن حکم‌ها نیز، متفاوت‌ بودن دیدگاه‌ها در این مورد و خیلی از مورد‌های دیگر است که هرکسی از روی دیدگاه خودش، سخن می‌گوید وگرنه اگر بزرگان و سخنوران از روی کیش اسلام، از روی اسلام «راستین»، سخن می‌گفتند، این همه دوگانگی و تفاوت نبود!

زیرا خدا یکی‌ست و سخن خدا نیز، یکی‌ست که قرآن است و این سخنی کامل است که هیچگاه دگرگون نمی‌شود؛ نه همانند دیگر نوشتارهای مسیحیان یهودیان که قرآن آنرا کامل کرده است.

نقل قول:
که قران و روایت ائمه ی اطهار صلوات الله علیهم اجمعین بشدت ان را مذمت فرموده اند

در قرآن، سخنی از شطنج نیامده است و اگر بخواهیم تفسیر به زأی بکنیم، می‌توان خیلی چیزها را ناروا دانست.

در مورد سخنان امامان یا احادیث نیز، بارها گفته‌ایم که برکه‌ی این احادیث، آنقدر گل‌آلود است که نمی‌توان در مورد استواری آنان سخنی و دیدگاهی داشت.

گواه سخنانمان هم، فتواهای بزرگان و فقیهان است که در مورد چیزهایی همچون: موسیقی، رقص، خوانندگی و ...، دیدگاه‌های متفاوتی دارند؛ چون این چیزها در قرآن ناروا نیستند و آنان از روی حدیث‌ها، دیدگاه خود را بیان می‌کنند و دیده می‌شود که دیدگاه‌ها چقدر متفاوت‌اند:

  • موسیقی، «مطلقاً» حرام است و حتی نگهداری ساز موسیقی نیز، گناه بزرگی‌ست.
  • بنا بر احتیاط واجب، جایز نیست
  • اگر گمراه کننده نباشد، موردی ندارد

آیا حرام خدا، حرام نیست؟
آیا حلال خدا، حلال نیست؟

آیا عمرخطاب را به خاطر این‌که حلال و حرام خدا را دگرگون کرده است را ملامت نمی‌کنید؟

چرا گروهی از بزرگان آنرا حرام قطعی می‌دانند و گروهی، آنرا حرام نمی‌دانند؟
آیا در اینجا، دست‌کم یک گروه از بزرگان، حلال را حرام و یا حرام را حلال نکرده‌اند؟

گروهی می‌گویند موسیقی بر روی روان آدمی هنای بسیار بدی می‌گذارد, اگر چنین هنای ژرفی بر روی روان آدمی می‌گذارد، چرا خدا در قرآن، حتی اشاره‌ای هم به آن نکرده است؟

برخی می‌گویند همه چیز در قرآن نیامده است، همانند چهار رکعت بودن نماز ظهر.

ابتدا، باید گفت که به نماز خواندن بارها و بارها در قرآن اشاره شده است و آنرا یک کار بسیار خوب و سودمند دانسته‌ است.

پس از آن باید گفت: در میزان رکعت‌های نماز، در دیدگاه بزرگان، هیچ تفاوتی نیست و همگی آن‌ها یک دیدگاه دارند.

پس موسیقی، شطرنج و دیگر چیزهایی که دیدگاه‌های سستی دارند و هرکسی در مورد آن سخنی می‌گوید را نباید با چنین چیزهایی مقایسه کرد.

نقل قول:

[=noor_titr]البقرة ،الجزء[=noor_titr] 2،الصفحة[=noor_titr]: 34،الآية[=noor_titr]: 219

[=me_quran]سْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ [=me_quran]الْمَيْسِرِ[=me_quran] قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا

در باره شراب و قمار از تو سؤال میكنند، بگو: «در آنها گناه و زيان بزرگى است و منافعى (از نظر مادى) براى مردم در بردارد (ولى) گناه آنها از نفعشان بيشتر است‏
إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَ الْبَغْضَاءَ فىِ الخَْمْرِ وَ الْمَيْسرِِ وَ يَصُدَّكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلَوةِ فَهَلْ أَنتُم مُّنتهَُون‏
شيطان مى‏خواهد به وسيله شراب و قمار، در ميان شما عداوت و كينه ايجاد كند، و شما را از ياد خدا و از نماز بازدارد. آيا (با اين همه زيان و فساد، و با اين نهى اكيد،) خوددارى خواهيد كرد؟

در همین آیه‌ی پایانی آمده است که قمار باعث دشمنی میان مردم می‌شود: چند نفر از شطرنج‌بازان پس از بازی شطرنج، دشمنی و کینه در دل گرفته‌اند؟

گفتیم، اگر شما با دلیل بفرمایید که شطرنج حرام است و با دلیل بگویید که شطرنج قمار است، سخنتان پذیرفتنی است و این سخن ما نیست؛ سخن هزاران هزار ایرانی است که چون دلیل پذیرفتنی‌ای از بزرگان نشنیده‌اند، به سخن آنان گوش نمی‌کنند و این را هرکسی، تأیید می‌کند.

این برای خود بزرگان بد است؛ زیرا ارزش هرکس به این است که استوار و محکم سخن بگوید و رفتار کند.

[="Navy"]

آبـرنـگـ;401452 نوشت:
سخن هزاران هزار ایرانی است که چون دلیل پذیرفتنی‌ای از بزرگان نشنیده‌اند، به سخن آنان گوش نمی‌کنند و این را هرکسی، تأیید می‌کند.

مقدّمتاً باید دانست که فلسفه‌ی بسیاری از عبادات، نامعلوم است.
این رویّه‌ای که شما و امثال شما پیش گرفته‌اید یعنی اینکه هرچه که دلیلش را درک کنید قبول کنید و هرچه که دلیلش را درک نکنید ردّش کنید این همان رویّه‌ی ابلیس است؛
ابلیس نتوانست دلیل سجده به آدم را درک کند بلکه دلیلی بر خلاف امر الهی یافت و از سجده کردن ابا کرد.
به فرموده‌ی امیرالمؤمنین(ع) در خطبه‌ی قاصعه، خداوند حکمت و فلسفه عبادات را مخفی کرده تا مطیع از غیر مطیع مشخّص شود.
وگرنه در صورتی که فلسفه و حکمت عبادات روشن بود خیلی از افراد بی‌ایمان مثل ابلیس هم مؤمن می‌شدند و دیگر بین مؤمن حقیقی و دیگران فرقی ظاهر نمی‌شد.
بندگی یعنی اینکه اگر مولا به چیزی دستور بدهد بدون چون و چرا اطاعت شود (لا یُسأل عمّا یفعل و هم یُسألون)
بنابراین اگر توسّط روایات ثابت شود که شطرنج -حتّی بدون برد و باخت- حرام است (همچنان که لسان بسیاری از روایات هم همین است) دیگر جایی برای جون و چرا نیست.
و تشخیص صحّت و سقم روایات هم به عهده متخصّصین فن است نه شما. شما تکلیفتان رجوع به متخصّص است.
متخصّصان هم حدّ اکثر این را گفته‌اند که شطرنج به شرطی که در جامعه قمار شناخته نشود جایز است، نه مطلقاً.
هزاران هزار ایرانی و غیر ایرانی هم هر چه بگویند دلیل بر صحّت چیزی نمی‌شود. چه بسا تمام اهل جهان بر یک امری باطل اجماع کنند دلیل بر صحّت آن امر نمی‌شود؛
هوی و هوس انسان‌ها حکم الهی را تغییر نمی‌دهد (و لو اتّیع الحقّ أهواءهم لفسدت السّموات و الأرض و من فیهنّ (مؤمنون: 71))
و کثرت اهل باطل معیاری برای تشخیص حقیقت نیست (قل لا یستوی الخبیث و الطّیّب و لو أعجبک کثرة الخبیث (مائده: 100))[/]

سلام.
برادرم، جناب hadi99g

Hadi99g;401462 نوشت:
و کثرت اهل باطل معیاری برای تشخیص حقیقت نیست (قل لا یستوی الخبیث و الطّیّب و لو أعجبک کثرة الخبیث (مائده: 100))

ضمن تشکر از شما.
در حال حاضر در کشوری با حکومت جمهوری اسلامی زندگی میکنیم که ورزش فکری شطرنج در آن جایز است.
لطفا اجازه دهید ما در پلیدی و خباثت این بازی فکری به لجن کشیده شویم.
شما هم بر طبق احادیث عمل نموده و طیب و پاک باقی بمانید.

موفق باشید:Gol:

[=Microsoft Sans Serif]درود بر آقای هادی:Gol:

بزرگوار، ابتدا باید بگوییم: ما نه با هم دشمنی‌ای داریم و نه هیچ چیز دیگری در میان ما نیست که بخواهیم این‌گونه تند با همدیگر سخن بگوییم و اندیشه‌ی دیگران را اندیشه‌ای اهریمنی بدانیم!

به همین‌روی، خواهشمندیم ادب را پاس بدارید و به دیگران، از این‌گونه سخنان نیش‌دار نزنید.

Hadi99g;401462 نوشت:

مقدّمتاً باید دانست که فلسفه‌ی بسیاری از عبادات، نامعلوم است.

برای نمونه بفرمایید، فلسفه‌ی کدام عبادت، پنهان است؟

نماز؟
روزه؟
دعا؟
کردار نیک؟
گفتار نیک؟
پندار نیک؟
دانش‌آموزی؟
گرامی‌داشتن پدر، مادر، آموزگار، همسایه و ...؟

همه‌ی این‌ها عبادت‌اند و اگر فلسفه‌ی هرکدام از این‌ها از دیدگاه شما پنهان است، می‌توانید از هر کسی، بی‌شمار فلسفه و ویژگی، در مورد باید بودن این کارها دریافت کنید.

نقل قول:
این رویّه‌ای که شما و امثال شما پیش گرفته‌اید یعنی اینکه هرچه که دلیلش را درک کنید قبول کنید و هرچه که دلیلش را درک نکنید ردّش کنید این همان رویّه‌ی ابلیس است؛
ابلیس نتوانست دلیل سجده به آدم را درک کند بلکه دلیلی بر خلاف امر الهی یافت و از سجده کردن ابا کرد.

فرشتگان، به کسی همچون خدا - که هیچ پلیدی ندارد، اعتراض می‌کنند که آیا چنین آفریده‌ی پستی را می‌خواهی بر ما سروری ببخشی؟

خداوند در آن هنگام «با زبان» پاسخ آن‌ها را نمی‌دهد و می‌گوید: «من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید» پس کمی شکیبا باشید.

پس از پایان یافتن آفرینش آدم، خداوند، ابتدا به فرشتگان و اهریمن فرمود: این نام‌هایی که بر شما می‌گویم را، برایم بازگو کنید.

اما هیچکدام از آن‌ها نتوانستند چنین کاری کنند؛ سپس خداوند به آدم فرمود:

آدم اَنبئهم به اسما، درس‌گو /// شرح کن اسرار حق را مو به مو

خداوند، با کردار خود، به آن‌ها گفت که این است دلیل برتری آدم از شما که «به‌آسانی» آنرا دیدید

این دلیل کمی بر بزرگی آدمی نبود که فرشتگان آنرا دریافتند ولی اهریمن، نه!

پس خداوند ابتدا بزرگی آدم را نمایان کرد، سپس از فرشتگان خواست بر او سجده کنند

همانگونه که در (حجر / 29) آمده است: «پس هرگاه، «معتدل و استوارش ساختم و از روح خود در او دمیدم»، پس سجده‌کنان، پیش او بیفتید»

با همه‌ی این‌ها، ما گفتیم که اگر سخنی در قرآن، در مورد این بازی‌ها آمده است، به ما بگویید، ما آنرا می‌پذیریم.

نقل قول:
به فرموده‌ی امیرالمؤمنین(ع) در خطبه‌ی قاصعه، خداوند حکمت و فلسفه عبادات را مخفی کرده تا مطیع از غیر مطیع مشخّص شود.
وگرنه در صورتی که فلسفه و حکمت عبادات روشن بود خیلی از افراد بی‌ایمان مثل ابلیس هم مؤمن می‌شدند و دیگر بین مؤمن حقیقی و دیگران فرقی ظاهر نمی‌شد

ما هرچه گشتیم، چنین سخنی را در این خطبه ندیدیدم! اگر می‌شود بفرمایید در کدام قسمت آن است.

نقل قول:
اما شیرخدا در قسمت «تعصب ورزیدن زشت و زیبا» می‌فرمایند:

من در رفتار جهانیان نظر دوختم، هیچ‌کس را نیافتم که «بدون علت» درباره‌ی چیزی تعصب ورزد؛
مگر با دلیلی که بخواهد با آن «ناآگاهان» را بفریبد و برهانی بیاورد که بخواهد در خرد نادانان نفوذ کند.
مگر شما! زیرا درباره‌ی چیزی تعصب می‌ورزید که «نه دلیلی دارد و نه سببی»

فلسفه‌ی عبادات پنهان نیست؛ چراکه اگر چنین بود، در زمان پیامبر، تازیان بی‌سوادی که در پی شیرینی‌های زودگذر بودند و چیزی به نام محدودیت و دین را نمی‌پذیرفتند، آنگونه استوار به اسلام نمی‌گرویدند و آن همه پیشرفت نمی‌کردند.

در همین خطبه، فلسفه‌ی بسیاری از عبادت‌ها آمده است و ما از سخن شما هنوز در شگفتیم!

نقل قول:
بندگی یعنی اینکه اگر مولا به چیزی دستور بدهد بدون چون و چرا اطاعت شود (لا یُسأل عمّا یفعل و هم یُسألون)
بنابراین اگر توسّط روایات ثابت شود که شطرنج -حتّی بدون برد و باخت- حرام است (همچنان که لسان بسیاری از روایات هم همین است) دیگر جایی برای جون و چرا نیست.

خداوند، بدون چون و چرا، به آدمی فرمان نمی‌دهد و ابتدا در هر سخنی، دلیل می‌آورد، سپس دستور می‌دهد:

  • آیا در روز قیامت و برانگیخته شدن، شک دارید؟ آیا به خود نمی‌نگرید که ما چگونه شما را از هیچ آفریدیم؟ پس در آن روز نیز بر این کار تواناییم!
  • در آسمان بنگرید، آیا شکافی در آن می‌بینید؟ - پس بدانید که من خدایی توانا هستم که چنین زیبایی و یکپارچگی‌ای را آفریده‌ام.
  • اگر در آسمانی بودن این قرآن شک دارد، آیه‌ای همانند آن بیاورید و گرنه به آن باور بیاورید که این برای شما بهتر است.
  • در زمین گردش کنید و ببینید که چگونه کسانی که در پی رسیدن به من نبوده‌اند، نابود شده‌اند!
  • و ...

مولای ما، نوشتاری به‌نام قرآن دارد که گفته است این نوشتاری برای راهنمایی آدمی است و سخن دیگر گفتارها چون اشتباه در آن زیاد است را نمی‌توان پذیرفت و بدون‌شک هر سخنی که توسط امامان گفته شده است، پایه‌ی قرآنی دارد.
البته تنها سخنانی که تفاوت در آن زیاد است و گرنه سخنانی در مورد سودهای نیکی کردن و گفتار خوب، اشتباهی در آن نیست

نقل قول:
و تشخیص صحّت و سقم روایات هم به عهده متخصّصین فن است نه شما. شما تکلیفتان رجوع به متخصّص است.

هنگامی متخصصین فن، دیدگاه خود را نمی‌توانند یکپارچه کنند، نشان‌دهنده‌ی این است که فرمانی از سوی خدا برای این‌کار نیامده است و آنان از روی دیدگاه خود و دیگر فاکتورها، نظری می‌دهند که مردم را دچار سردرگمی ‌می‌کنند.
اکنون چگونه می‌توان به گفته‌ی چنین کسانی باور داشت؟

ما تکلیفمان، پژوهش در گفته‌های خدا و کارهای اوست (تفکروا فی آلا الله)

نقل قول:
متخصّصان هم حدّ اکثر این را گفته‌اند که شطرنج به شرطی که در جامعه قمار شناخته نشود جایز است، نه مطلقاً.

اگر به همان نشانی‌ای که آقای «دین‌شناسی» گذاشته‌اند، نگاهی انداخته شود، دیده می‌شود که شطرنج را حرام می‌دانند – اگرچه در همان برگ‌ها نیز دوگانگی دیده می‌شود! و گاهی گفته شده که شطرنج «هنوز هم قمار است» و گاهی هم گفته شده است، اگر قمار محسوب شود!، حرام است .

نقل قول:
هزاران هزار ایرانی و غیر ایرانی هم هر چه بگویند دلیل بر صحّت چیزی نمی‌شود. چه بسا تمام اهل جهان بر یک امری باطل اجماع کنند دلیل بر صحّت آن امر نمی‌شود؛

این سخن شما بدین‌مایه است که تنها فقیهان می‌فهمند و اگر دیگران چیزی بگویند، از روی نادانی است؟

این سخن هنگامی درست است، که مردمان دیگر، خرد و شعور نداشته باشند و گرنه یک کودک خردسال نیز می‌داند که دروغ، بد است، برهنه بودن، بد است و او هرگناه دیگری را می‌تواند گناه بودنش را درک کند.

چه برسد به یک آدم بزرگ!

چرا نگاه به صفحه ی شطرنج حرام است.


[=verdana, tahoma, arial, helvetica, sans-serif] و این مربوط به ۴ هزار سال پیش میشود که انسانها با تسخیر اجنه دست به کار های شیطانی زدند و از خدا روی برگرداندند و جن یا شیطان را پرستیدن و حتما از خود میپرسید چه ربطی به شطرنج دارد بله چون یکی از ابزار های اصلی برای تسخیر جن و ارتباط با شیطان صفحه شطرنجی است همانطورکه میدونید کف معبد سلیمان نبی شطرنجی بود و این بخاطر تسخیر جن های شیطانی برای گمراه نکردن انسانها بود و در آن زمان بیشترین رواج این کار بود که سلیمان به دستور خدا آن ها را به سلابه گرفت

[=verdana, tahoma, arial, helvetica, sans-serif]و در حال حاظر نیز در لژ های ماسونی از این زمین شطرنجی استفاده میشود و در کل بازی شطرنج مهره های برنامه ریزی شده ای دارد که در بازی به ما میگوید نبرد مقابل سفید و سیاه و و همانطور که میبینید یک ترکیب نظامی است و نماد جنگ

[=verdana, tahoma, arial, helvetica, sans-serif]واژه «شطرنج» تلفظ فارسی «چاتورانگا» است، کلمه‌ای که در زبانسانسکریت برای نام گذاری این بازی به کار برده می‌شود، هند جایی‌ست که معمولاً از آن به عنوان نخستین زادگاه این بازی یاد می‌شود. اگر چه بازیهای مشابهی در کره، چین، ژاپن و تایلند رواج داشته، اما شطرنج امروزی به این بازی هندی برمی گردد که در دوره ساسانیان واردایران شده و آنگاه در کشورهای اسلامی، اروپا و روسیه تکامل پیدا کرده‌است.

رخ مهره‌ای قوی در شطرنج محسوب می‌شود که حضور آن به ویژه در انتهای بازی راهگشاست. رخ به همراه وزیر «سوارهای سنگین» نامیده می‌شوند. هر بازیکن شطرنج ۲عدد رخ در اختیار دارد و در مجموع ۴ رخ در کل صفحه موجود است که هر کدام در یکی از چهار گوشهٔ صفحهٔ شطرنج (A۱, A۸, H۱, H۸) قرار می‌گیرند. رخ در شطرنج به صورت عمودی و افقی حرکت می‌کند و می‌تواند در صورت نبودن مانع یا اشغال خانهٔ مقصد، یک ستون یا یک ردیف کامل را هم طی کند.

حرکت مهره رخ نماد دو ستون معبد سلیمان را نشان میدهد




سلام

Omid.;401819 نوشت:
حرکت مهره رخ نماد دو ستون معبد سلیمان را نشان میدهد

از شما سپاسگزاریم که با کلامی به غایت منطقی و مملو از عقلانیت، ما را بر حرام بودن فعلمان آگاه ساختید.

از دیگر نمادهای ستونهای معبد سلیمان میتوان به عدد 11 و نیز شمعدان‌های سر سفره عقد اشاره نمود. بلا به دور:ajab!:

با سلام
ارتباط صفحه شطرنج با مراسم جن و جنگیری می تونه یک نظریه باشه که در مورد اون بحث زیاد شده .
به موارد بالا اضافه می کنم صفحه سیاه و سفید شطرنج نماد ادقام دو بعد ( دنیا ) با هم می باشد و ....

------------------------

البته اگر موارد ذکر شده در این مورد تنها جنبه نمادی داشته باشند پس با تغییر شکل ظاهری مهره ها مثلا نمونه "مهره تخت" و تغییر رنگ صفحه شطرنج از سیاه و سفید به رنگ های دیگر می توان این مشکل را حل کرد . شاید ؟

اسراء;401438 نوشت:
شطرنج را حرام میدانند

دوستان اینجا انجمن احکام شرع است
سوال پیشین من در این انجمن جواب داده نشده
سوال جدید:
به نظر مراجعی که شطرنج را حرام می دانند آیا نگاه به شطرنج هم حرام است؟(با توجه به احادیث نگاه به شطرنج)

استوار;401826 نوشت:
از شما سپاسگزاریم که با کلامی به غایت منطقی و مملو از عقلانیت، ما را بر حرام بودن فعلمان آگاه ساختید.

از دیگر نمادهای ستونهای معبد سلیمان میتوان به عدد 11 و نیز شمعدان‌های سر سفره عقد اشاره نمود. بلا به دور


با سلام.
:shad::khaneh:
و من الله توفیق

آبـرنـگـ;401452 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]درود بر کارشناس بزرگوار :Gol:

آری ولی پیوستگی‌ای میان شطرنج و این آیه نیست!

شطرنج نمی‌تواند قمار باشد زیرا:


  • در خانواده‌هایی که دوستانه بازی می‌کنند، پولی هزینه نمی‌شود (مگر استثنا که استثنا مورد گفت و گو و بحث، قرار نمی‌گیرد)
  • در بازی‌ها و مسابقه‌ها، همانند دیگر مسابقه‌ها، برنده‌ای که بیشتر تلاش کرده است، جایزه دریافت می‌کند؛ این در مورد مسابقه‌های قرآنی هم هست که هرکسی بیشتر تلاش کرده و روخوانی یا درون‌خوانی بهتری از از قرآن داشته باشد، جایزه می‌گیرد.
  • این بازی، برای باز شدن اندیشه‌ی آدمی، بسیار سودمند است و آدمی می‌تواند درس‌های بسیاری را از این بازی دریافت کند.
  • کسانی که شطرنج بازی می‌کنند، در پیری کمتر دچار فراموشی می‌شوند.
  • دیدگاه بزرگان، متفاوت است و سخن استواری در ناروا بودن این بازی نیست

«قمار برای این نارواست و خدا از آن بدش می‌آید، چون باعث سست شدن اقتصاد کشورهای اسلامی می‌شود و کسانی که این بازی‌ها را انجام می‌دهند، پول خود را به‌جای آن‌که در چرخه‌ی اقتصادی هزینه کنند، در کارهای بیهوده هزینه می‌کنند (در صحبت قرآن / حسین قمشه‌ای)

اکنون کسی که شطرنج بازی می‌کند یا مسابقه‌ی شطرنج می‌دهد، چنین کاری را می‌کند؟

اگر آن سخن قرآن که گفته است، «میسر» را بخواهیم به شطرنج پیوست کنیم، پس باید همه‌ی مبادله‌های پولی و بازرگانی را هم قمار بدانیم، باید بورس اوراق‌بهادار را (که اگر نباشد، کشور نابود می‌شود) هم، قمار بدانیم زیرا در این‌جاها نیز فرد سرمایه‌گذاری می‌کند و از سرانجام کار خود، آگاهی‌ای ندارد و نمی‌داند که سود می‌کند یا زیان و چه بسیار آدم‌های ناآگاهی که در بورس، بدبخت شده‌اند و چه بسیار آدم‌های دانایی که خوشبخت.

اگر آن سخن قرآن را بخواهیم به گرفتن پول در مسابقه‌ها پیوست کنیم، همه‌ی مسابقه‌ها باید ناروا باشند و کشور ما باید همه‌ی ورزش‌ها را از میان بردارد!

بفرمایید مدرک ناروا بودن شطرنج چیست؟

خواهشمندیم که دوباره سوره‌ی «انعام» را نیاورید زیرا آن یک سخن همه‌جانبه است و اگر بخواهیم همانند بزرگان برداشت کنیم، می‌تواند خیلی چیزها را در بر بگیرد؛ همانگونه که در بالا آمد.

اکنون کسانی که شطرنج را «کفر» می‌دانند، بفرمایند روی چه سخنی و روی چه زیانی نهادینه‌ شده‌‌ای، شطرنج را کفر می‌دانند. خداوند برای هر کاری، دلیل استوار دارد و هیچ‌چیزی را بدون دلیل، نمی‌گوید.

حکمی که به گفته‌ی خودتان از روی واقعیت نباشد و از روی باورهای آن‌کس باشد، حکم استواری نیست گواه سخنمان در مورد سلیقه‌ای بودن حکم‌ها نیز، متفاوت‌ بودن دیدگاه‌ها در این مورد و خیلی از مورد‌های دیگر است که هرکسی از روی دیدگاه خودش، سخن می‌گوید وگرنه اگر بزرگان و سخنوران از روی کیش اسلام، از روی اسلام «راستین»، سخن می‌گفتند، این همه دوگانگی و تفاوت نبود!

زیرا خدا یکی‌ست و سخن خدا نیز، یکی‌ست که قرآن است و این سخنی کامل است که هیچگاه دگرگون نمی‌شود؛ نه همانند دیگر نوشتارهای مسیحیان یهودیان که قرآن آنرا کامل کرده است.

در قرآن، سخنی از شطنج نیامده است و اگر بخواهیم تفسیر به زأی بکنیم، می‌توان خیلی چیزها را ناروا دانست.

در مورد سخنان امامان یا احادیث نیز، بارها گفته‌ایم که برکه‌ی این احادیث، آنقدر گل‌آلود است که نمی‌توان در مورد استواری آنان سخنی و دیدگاهی داشت.

گواه سخنانمان هم، فتواهای بزرگان و فقیهان است که در مورد چیزهایی همچون: موسیقی، رقص، خوانندگی و ...، دیدگاه‌های متفاوتی دارند؛ چون این چیزها در قرآن ناروا نیستند و آنان از روی حدیث‌ها، دیدگاه خود را بیان می‌کنند و دیده می‌شود که دیدگاه‌ها چقدر متفاوت‌اند:

  • موسیقی، «مطلقاً» حرام است و حتی نگهداری ساز موسیقی نیز، گناه بزرگی‌ست.
  • بنا بر احتیاط واجب، جایز نیست
  • اگر گمراه کننده نباشد، موردی ندارد

آیا حرام خدا، حرام نیست؟
آیا حلال خدا، حلال نیست؟

آیا عمرخطاب را به خاطر این‌که حلال و حرام خدا را دگرگون کرده است را ملامت نمی‌کنید؟

چرا گروهی از بزرگان آنرا حرام قطعی می‌دانند و گروهی، آنرا حرام نمی‌دانند؟
آیا در اینجا، دست‌کم یک گروه از بزرگان، حلال را حرام و یا حرام را حلال نکرده‌اند؟

گروهی می‌گویند موسیقی بر روی روان آدمی هنای بسیار بدی می‌گذارد, اگر چنین هنای ژرفی بر روی روان آدمی می‌گذارد، چرا خدا در قرآن، حتی اشاره‌ای هم به آن نکرده است؟

برخی می‌گویند همه چیز در قرآن نیامده است، همانند چهار رکعت بودن نماز ظهر.

ابتدا، باید گفت که به نماز خواندن بارها و بارها در قرآن اشاره شده است و آنرا یک کار بسیار خوب و سودمند دانسته‌ است.

پس از آن باید گفت: در میزان رکعت‌های نماز، در دیدگاه بزرگان، هیچ تفاوتی نیست و همگی آن‌ها یک دیدگاه دارند.

پس موسیقی، شطرنج و دیگر چیزهایی که دیدگاه‌های سستی دارند و هرکسی در مورد آن سخنی می‌گوید را نباید با چنین چیزهایی مقایسه کرد.

در همین آیه‌ی پایانی آمده است که قمار باعث دشمنی میان مردم می‌شود: چند نفر از شطرنج‌بازان پس از بازی شطرنج، دشمنی و کینه در دل گرفته‌اند؟

گفتیم، اگر شما با دلیل بفرمایید که شطرنج حرام است و با دلیل بگویید که شطرنج قمار است، سخنتان پذیرفتنی است و این سخن ما نیست؛ سخن هزاران هزار ایرانی است که چون دلیل پذیرفتنی‌ای از بزرگان نشنیده‌اند، به سخن آنان گوش نمی‌کنند و این را هرکسی، تأیید می‌کند.

این برای خود بزرگان بد است؛ زیرا ارزش هرکس به این است که استوار و محکم سخن بگوید و رفتار کند.



عرض سلام و ادب فراوان
بله عرض کردم در فقه ملاک حجیت است نه واقع و این بمعنای غیر واقعی بودن ان نیست توضیح بیشتر را از برادران عقاید بخواهید .بسیار خطاست که دوست عزیزمان اختلاف مراجع را حمل بر سلیقه ای نظر دادن کنند و ان را دلیل بر بدون اتکا بودن به وحی و احادیث بدانند .خطای بزرگی است که منابع بزرگ و غنی احادیث شیعه را برگه ای گل الود بدانیم ،خصوصا احادیث فقهی که مراجع عظام با وسواسی وصف ناشدنی نسبت به سند و ناقلین و روات ان ،حدیث را در چنته ی نقد و دقت قرار میدهند و پس از عبور از هفت خان نقد سند و نقد دلالت و عدم اعراض و مانند ان به ان فتوا میدهند.بنده خود چند سالی است پای درس خارج تنی چند از فقهای عظام مینشینم و پیش از حوزه نیز در رشته ی ریاضی و در دبیرستان نمونه دولتی مشغول تحصیل بودم و از علاقمندان درس فیزیک و حسابان،اذعان میکنم بحق دقت و حل دقائق فقهی بضمیمه ی دقت در اسناد روایات و تلاش برای جمع بین دلالت احادیث و رد شبهات وارد شده در ان انصافا از حل مسائل فیزیک و حسابان سخت تر است و این بی مهری به تلاش هفتاد ساله ی فقهای عظام است که ان را اعمال سلیقه ای نابخردانه بدانیم و اینکه خدا و کلام خدا یکی است را دلیل بطلان تلاش فقها در اختلاف نظرات و فتاوایشان بپنداریم.از شما دوست عزیز خواهشمندم علل اختلاف فتاوای فقها را بعنوان یک سوال مستقل در سایت پیگیر شوید و بی شک-از انجایی که مشغولیت روزانه و درگیری معمول حقیر با این مساله هست و ان را از نزدیک درک و لمس میکنم - با بررسی ادله ی ان قانع خواهید شد.
اما اینکه شطرنج امروزه دیگر از منظر عرف عقلا یک ابزار قمار نیست و بلکه یک ورزش فکری است،هیچ اختلافی با شما ندارم و کسی هم ان را منکر نیست. چنانکه میبینید فقهای عظامی که مبنایشان حرمت شطرنج از باب قمار بودن انست نیز -بجز ایت الله سیستانی که مبنایشان اندکی فرق دارد- دقیقا بخاطرهمین نکته ای که حضرتعالی فرمودید (یعنی تغییر موضوع در شطرنج و ابزار قمار نبودن ان نزد عرف در این زمان ) ان را حلال میدانند و دقیقا بهمین دلیل در کشور ما یعنی جمهوری اسلامی این ورزش قانونی و مجاز دانسته شده و شک نداشته باشید که اگر امام یا رهبری ان را حرام میدانستند در کشور بعنوان یک ورزش اجرا نمی شد،خلاصه اینکه در این مطلب بنده هم باشما هم عقیده ام و کسی اختلافی باحضرتعالی ندارد ،بله فقهایی که از باب نهی معصوم از ذات شطرنج حکم بحرمت ان داده اند مانند ایت الله بهجت رحمت الله علیه ،ان را حرام میدانند و این ربطی بقمار بودن یا نبودن شطرنج نداردو اصولا صاحب این فتوا هم مدعی قمار بودن یا نبودن ان نیست.

امید انکه همه ی ما درسایه ی عمل به فرمایشات قران و ائمه صلوات الله علیهم اجمعین به سرمنزل مقصود یعنی نهایت بندگی خدای متعال که هدف خلقت بشریت است برسیم و با دیدن منازل و زیباییهای ظاهری مناظر منازل راه از هدف و غافله باز نمانیم تا اهل ملکوت فریاد برنیارند:
کاروان رفت و تو در خواب وبیابان در پیش کی روی ؟ره ز که پرسی؟ چه کنی ؟چون باشی؟
انشاء الله

dinshenasii;401912 نوشت:
دوستان اینجا انجمن احکام شرع است
سوال پیشین من در این انجمن جواب داده نشده
سوال جدید:
به نظر مراجعی که شطرنج را حرام می دانند آیا نگاه به شطرنج هم حرام است؟(با توجه به احادیث نگاه به شطرنج)

بله نگاه کردن به بازی قمار و حضور در جمع انان حضور در مجلس گناه بوده و جایز نیست

[="Microsoft Sans Serif"]با درود بر کارشناس گرامی :Gol:

از دیدگاه ما، تلاش کاری خوبی است؛ ولی تلاش بدون فرجام، تلاش سودمندی نمی‌تواند باشد.

بزرگان و فقیهان، تلاش می‌کنند که ژرف‌نگری و تیزبینی در دستورات کیش اسلام داشته باشند، دستشان درد نکند؛ ولی هنگامی که به فرجام این تلاش‌ها نگاه می‌شود، نمی‌توان خداقوتی به آنان گفت، زیرا آن‌همه تلاش، سرانجامی یکپارچه و سامان‌یافته باید داشته باشد چون همگی فرمان‌ها، فرمان کیش اسلام است و نباید این‌همه تفاوت در میان بزرگان باشد - تفاوتی در اندازه‌ی (180) درجه!

پیشنهاد بسیار زیبایی بود؛ ما گفتاری در مورد دلیل تفاوت دیدگاه سخنوران می‌نگاریم که پی به نادرست بودن دیدگاه خودمان ببریم.


*****

اسراء;401957 نوشت:
اما اینکه شطرنج امروزه دیگر از منظر عرف عقلا یک ابزار قمار نیست و بلکه یک ورزش فکری است،هیچ اختلافی با شما ندارم و کسی هم ان را منکر نیست.
بهمین دلیل در کشور ما یعنی جمهوری اسلامی این ورزش قانونی و مجاز دانسته شده

این گفته‌ی شما، با گفته‌ای که در نوشتار دوم‌تان است، دوگانگی دارد.

بدین‌مایه که در نوشتار بالا، شطرنج را بازی‌ای سودمند می‌دانید که بازی کردن آن، بدون ایراد است؛ اما در نوشتار دوم‌تان، بازی شطرنج را کفر و و بازی‌گر آن‌را کافر داسته‌اید!

نقل قول:
دلایلی که گفتیم دلیل محکم و بسیار قابل اعتنایی بود ،ایا دلیلی محکم تر از نهی صریح امام معصوم از بازی با شطرنج؟وبالاتر از نهی صریح پیامبر از شطرنج و لعن شطرنج باز توسط پیامبر ؟ و اینکه امام معصوم بازی با شطرنج را معادل کفر و شرک بدانند؟شرک و کفری که از ان بالاتر گناه سراغ نداریم!!!

خواهشمندیم، مارا راهنمایی بفرمایید و بگویید این دوگانگی از چه رویی است؟


استاد آیا بهتر نیست انجمنی با نام کلیات و فلسفه فقه به انجمن های قسمت احکام اضافه شود تا بتوانیم علاوه بر جزئیات که نقشی در ذهن پدید نمیآورند با کلیات مسائل فقهی هم آشنا شویم؟

سلام.

dinshenasii;401968 نوشت:
استاد آیا بهتر نیست انجمنی با نام کلیات و فلسفه فقه به انجمن های قسمت احکام اضافه شود تا بتوانیم علاوه بر جزئیات که نقشی در ذهن پدید نمیآورند با کلیات مسائل فقهی هم آشنا شویم؟

بسیار عالی و بجا فرمودید. به نظر حقیر نیز این نیاز به وفور حس می‌گردد. انشاالله مورد توجه واقع شود.:Gol:

به نام خدا

dinshenasii;401968 نوشت:
ستاد آیا بهتر نیست انجمنی با نام کلیات و فلسفه فقه به انجمن های قسمت احکام اضافه شود تا بتوانیم علاوه بر جزئیات که نقشی در ذهن پدید نمیآورند با کلیات مسائل فقهی هم آشنا شویم؟

سلام علیکم

این بخشی که میفرمایید مدتی است که در انجمن ایجاد شده ، منتها بنا بر تشخیص مدیران و به خاطر ارتباط این گونه پرسشها با مباحث کلامی ، این بخش در انجمن کلام ایجاد شد :

http://www.askdin.com/forum524.html

به زودی تمامی تاپیکهایی که سابق بر این در موضوع فلسفه و کلیات احکام و همچنین فروع استنباط ایجاد شده بود به این مکان منتقل میشه تا به صورت منسجم در بیاد و دوستان استفاده کنند .

موفق باشید .

TAHOOR;402170 نوشت:
این بخشی که میفرمایید مدتی است که در انجمن ایجاد شده ، منتها بنا بر تشخیص مدیران و به خاطر ارتباط این گونه پرسشها با مباحث کلامی ، این بخش در انجمن کلام ایجاد شد :

http://www.askdin.com/forum524.html

به زودی تمامی تاپیکهایی که سابق بر این در موضوع فلسفه و کلیات احکام و همچنین فروع استنباط ایجاد شده بود به این مکان منتقل میشه تا به صورت منسجم در بیاد و دوستان استفاده کنند .

موفق باشید .

استاد نام این انجمن دین و حقوق بشر بود در حالی که موضوعی که من گفتم بسیار وسیع تر از این موضوع است برخی از مصادیق این موضوع رو در ادامه ذکر میکنم و چون مربوط به کلیات فقه است بودن آن در انجمن کلام مناسب نیست زیرا بعضا استاد تسلط کافی به جزئیات فقهی ندارد و به همین دلیل نمیتواند کلیات را در این موضوع به خوبی یک کارشناس فقه پاسخ دهد به نظرم این موضوع هم جزو کلام است هم جزو فقه ولی به فقه نزدیک تر است.
در این انجمن از علوم فلسفه فقه که دانش جدیدی است و همین طور اصول فقه و فقه استفاده میشود.
مثلا قلمرو فقه چقدر است؟ آیا در همه مواردی که انسان نیاز داشته حکم هست یا خیر؟ دلیل و گستره حجیت مستندات فقهی مثل عقل قیاس احادیث و ...چیست؟ موارد تعارض فقه با عدالت؟ رابطه فقه و قانون؟ حجیت ولایت فقیه؟ رابطه فقه و اخلاق؟ رابطه فقه و عرف؟ رابطه فقه و علوم؟ احکام ثابت و متغیر؟ ترجیح مصلحت بر قوانین فقه؟ علت اختلافات زیاد فقها؟ و بیشمار سوالات دیگری از این سنخ که برای فهم کلیات فقه و شریعت است.

استوار;401470 نوشت:
لطفا اجازه دهید....

اجازه شما دست من نیست بزرگوار.
شما و ما باید در هر فنّی به متخصّص همان فن مراجعه کنیم، والسلام.

آبـرنـگـ;401802 نوشت:
برای نمونه بفرمایید، فلسفه‌ی کدام عبادت، پنهان است؟

نماز؟


بنده هیچ برخورد تندی نشان ندادم دوست عزیز، حالا نمیدونم چرا شما این برداشت را کردید، به هر حال،
فقط همین نماز رو عرض کنم: نماز صبح چرا دو رکعت است و نماز مغرب چرا سه رکعت؟
نماز صبح و مغرب چرا با جهر خوانده شوند و ظهر و عصر با اخفات؟
سجده چرا دو تا است و رکوع یک بار در هر رکعت؟
ووو
و اگر برای عبادات، حکمت‌ها و فلسفه‌هایی هم گفته شده هیچ مدرک قاطعی ندارد و صرفاً حدس و گمان و احتمال است.

آبـرنـگـ;401802 نوشت:
اگر سخنی در قرآن، در مورد این بازی‌ها آمده است، به ما بگویید، ما آنرا می‌پذیریم.

همه احکام در قرآن مجید نیامده است وگرنه در این صورت قرآن مجید یک کتاب قطور و در چندین مجلّد می‌شد.

قرآن مجید غالباً فقط خطوط کلّی احکام را بیان می‌کند.

الآن یک میّت را چطور دفن و تکفین و تجهیز کنیم؟ احکامش در کجای قرآن مجید بیان شده است؟

به احکام میّت در قرآن مجید اصلاً کوچکترین اشاره‌ای شده؟ چرا مرده‌هایمان را به دریا نیفکنیم تا ماهی‌ها از آن استفاده نکنند؟

آبـرنـگـ;401802 نوشت:
ما هرچه گشتیم، چنین سخنی را در این خطبه ندیدیدم! اگر می‌شود بفرمایید در کدام قسمت آن است.

خب مطالعه نکردی عزیز، و ما را به زحمت انداختی، به هر حال، برای مثال در این قسمت از خطبه:

اگر خداوند می‌خواست، آدم را از نوری می‌آفرید که تابشش چشمان را خیره کند و زیباییش عقل‌ها را مبهوت کند و عطرش جان‌ها را مسخّر کند، ولی

«و لکنّ اللهَ سبحانه یبتلی خَلقَه ببعض ما یَجهلون أصلَه، تمییزاً بالاختبار لهم و نفیاً للاستکبار عنهم و إبعادً للخیلاء عنهم»

(ولی خدای سبحان، بندگانش را با چیزهایی که اصل و منشأش را نمی‌دانند امتحان می‌کند تا با آن تکلیف، آنها را از هم تمییز و سوا کند و کبر و غرور را از آنها دور گرداند)

آبـرنـگـ;401802 نوشت:
خداوند، بدون چون و چرا، به آدمی فرمان نمی‌دهد و ابتدا در هر سخنی، دلیل می‌آورد، سپس دستور می‌دهد:

آیا در روز قیامت و برانگیخته شدن، شک دارید؟ آیا به خود نمی‌نگرید که ما چگونه شما را از هیچ آفریدیم؟ پس در آن روز نیز بر این کار تواناییم!
در آسمان بنگرید، آیا شکافی در آن می‌بینید؟ - پس بدانید که من خدایی توانا هستم که چنین زیبایی و یکپارچگی‌ای را آفریده‌ام.
اگر در آسمانی بودن این قرآن شک دارد، آیه‌ای همانند آن بیاورید و گرنه به آن باور بیاورید که این برای شما بهتر است.
در زمین گردش کنید و ببینید که چگونه کسانی که در پی رسیدن به من نبوده‌اند، نابود شده‌اند!
و ...

اینها ربطی به باب عبادات ندارد. همه اموری که ذکر کردید از اصول دین می‌باشند و اصول دین یک فرق اساسی با باب عبادات دارد و آن اینکه:

اعتقاد به اصول دین باید از روی اندیشه و تفکّر و یقین باشد.

آبـرنـگـ;401802 نوشت:
اکنون چگونه می‌توان به گفته‌ی چنین کسانی باور داشت؟

ما تکلیفمان، پژوهش در گفته‌های خدا و کارهای اوست

ما تکلیفمان مشخّص است:
در اصول دین که عرض شد باید از راه تفکّر به یقین برسیم؛
و در فروع دین یا باید خودمان متخصّص باشیم، که در این صورت خوش به حالمان، وگرنه باید به متخصّص رجوع کنیم؛

و این رجوع به متخصّص هم یک رویّه‌ی عقلائی است که توسّط خود خداوند امضا شده است؛

هر متخصّص هم ممکن است تشخیصش با سایر متخصّصین یکسان نباشد ولی حجّت است؛

آبـرنـگـ;401802 نوشت:
این سخن شما بدین‌مایه است که تنها فقیهان می‌فهمند و اگر دیگران چیزی بگویند، از روی نادانی است؟

چرا مغالطه می‌کنی عزیز؟! در هر فنّی هر کس که متخصّص است دیگران باید در آن فن به او رجوع کنند؛

خود فقیه، در امور پزشکی، به پزشک رجوع می‌کند.

پزشک هم در امور فقهی به فقیه رجوع می‌کند.

مطلب خیلی ساده است.

باز هم مطالعاتتان را بیشتر کنید. به همه جوابها نمی‌توانید از این انجمن برسید. موفّق باشید.

در ضمن، دوستی که سؤال کرده بود: فقهایی که شطرنج را حرام می‌دانند آیا نگاه کردن به آن را هم حرام می‌دانند؟

جوابش را اساتید دادند و بنده یک نکته هم می‌افزایم:

این عدّه از فقها حتّی سلام کردن به شخصی را که دارد شطرنج بازی می‌کند جزو گناهان کبیره می‌دانند. (منهاج الصالحین آیت الله سیّد محمّد سعید حکیم، جلد 1، ص437، مسأله 19)

و نکته پایانی: اگر ما شطرنج را کنار گذاریم و بازی نکنیم، و در روز جزا هم معلوم شود که واقعاً شطرنج حرام نبوده، آیا ما زیان کرده‌ایم؟
و اگر آن روز معلوم شود که واقعاً حرام بوده چه کسی زیان خواهد دید؟

سلام.

Hadi99g;402293 نوشت:
اجازه شما دست من نیست بزرگوار.
شما و ما باید در هر فنّی به متخصّص همان فن مراجعه کنیم، والسلام.

خدا را شکر.
بله و ما نیز همین کار را میکنیم. ابتدا حرام بود بازی نمیکردیم. بعد حلال شد و بازی میکنیم.
این ورزش فکری برای پرورش سلولهای مغزی و تاخیر زوال حافظه و افزایش تمرکز و تسریع در تصمیم گیری و تعمق در مطالب و تفکر قبل از عمل و تقویت حافظه بسیار مؤثر است.
و تا کنون کسی برای این ورزش فکری ضرری بیان ننموده.

Hadi99g;402293 نوشت:
این فقها حتّی سلام کردن به شخصی را که دارد شطرنج بازی می‌کند جزو گناهان کبیره می‌دانند

اگر جواب سلاممان را ندهید ناراحت نمیشویم. چه برسد که اصلا سلام نکنید.

شما بالا بروید پائین بیایید این امر هم اکنون مصداق قمار نیست و در کشور اسلامیمان جایز و جاریست.:ok:

Hadi99g;402293 نوشت:
و نکته پایانی: اگر ما شطرنج را کنار گذاریم و بازی نکنیم، و در روز جزا هم معلوم شود که واقعاً شطرنج حرام نبوده، آیا ما زیان کرده‌ایم؟
و اگر آن روز معلوم شود که واقعاً حرام بوده چه کسی زیان خواهد دید؟

من نگاهی گذار به فتاوای فقها انداختم نیمی از مراجع حرام میدانند نیمی حرام نمیدانند. شخصی که مقلد یکی از مراجعی باشد که حرام نمیداند بار عمل خود را بر دوش مرجعش نهاده لذا در صورت حرمت این عمل در واقع، او به واسطه تقلیدش مسئولیتی ندارد.

استوار;402317 نوشت:
این ورزش فکری برای پرورش سلولهای مغزی و تاخیر زوال حافظه و افزایش تمرکز و تسریع در تصمیم گیری و تعمق در مطالب و تفکر قبل از عمل و تقویت حافظه بسیار مؤثر است.
و تا کنون کسی برای این ورزش فکری ضرری بیان ننموده.

البته هرگاه همه یا عده ی از فقها عملی را حرام بدانند شروع به ذکر مضرات برای آن مینمایند. برای شطرنج من دیدم به جای تعریف شما از ورزش فکری نوشته اند: برخی دانشمندان روانشناس در گزارش های علمی خود شطرنج را عامل بیماری اعصاب، تندخوئی و مانند ان می دانند.
http://www.salaamtv.org/fa/EventsComment.aspx?i=106

استوار;402317 نوشت:
شما بالا بروید پائین بیایید این امر هم اکنون مصداق قمار نیست و در کشور اسلامیمان جایز و جاریست.

هرکس باید مقلد مرجع خودش باشد نصف مراجع حرام می دانند. قوانین کشور بر اساس نظرات فقهی امام خمینی و آقای خامنه ای است و خوب میدانیم با توجه به این که در امور کیفری و جزائی و قوانین مدنی که در بین فقها اختلافات گسترده هست ناگزیر یک نظر بیش تر به عنوان قانون نمیتواند مبنا واقع شود که آن نظر فقهی را نظر رهبر جامعه قرار داده اند.
هم آقای هادی و هم شما چون تقلید کرده اید در عمل خود معذورید. هم چنان که در صدها موضوع دیگر تقلید میشود و احتیاط و جمع بین فقها لازم نیست.

به نام خدا

dinshenasii;402255 نوشت:
استاد نام این انجمن دین و حقوق بشر بود در حالی که موضوعی که من گفتم بسیار وسیع تر از این موضوع است برخی از مصادیق این موضوع رو در ادامه ذکر میکنم و چون مربوط به کلیات فقه است بودن آن در انجمن کلام مناسب نیست زیرا بعضا استاد تسلط کافی به جزئیات فقهی ندارد و به همین دلیل نمیتواند کلیات را در این موضوع به خوبی یک کارشناس فقه پاسخ دهد به نظرم این موضوع هم جزو کلام است هم جزو فقه ولی به فقه نزدیک تر است.
در این انجمن از علوم فلسفه فقه که دانش جدیدی است و همین طور اصول فقه و فقه استفاده میشود.
مثلا قلمرو فقه چقدر است؟ آیا در همه مواردی که انسان نیاز داشته حکم هست یا خیر؟ دلیل و گستره حجیت مستندات فقهی مثل عقل قیاس احادیث و ...چیست؟ موارد تعارض فقه با عدالت؟ رابطه فقه و قانون؟ حجیت ولایت فقیه؟ رابطه فقه و اخلاق؟ رابطه فقه و عرف؟ رابطه فقه و علوم؟ احکام ثابت و متغیر؟ ترجیح مصلحت بر قوانین فقه؟ علت اختلافات زیاد فقها؟ و بیشمار سوالات دیگری از این سنخ که برای فهم کلیات فقه و شریعت است.

سلام علیکم

متوجه منظورتون هستم .
اگر دقت بفرمایید چهارمین قسمت از زیربخش های این انجمن ، بخش
فلسفه و حکمت احکام نام داره
همونطور که عرض کردم این بخش یک بخش تازه تأسیس هست و هنوز موضوعات مربوطه به اونجا منتقل نشدند .
مکانش هم در حال گفتگوست که دقیقا کجا مستقر بشه . فعلا چون موضوعاتش یه صورت منسجم به اونجا منتقل نشدند در این مکان قرار گرفته .
در هر حال این بخش دقیقا به همین منظوری که شما می فرمایید و تعدادی از مصادیق اون رو بیان کردید تأسیس شد .
موفق باشید .

[="Microsoft Sans Serif"]درود بر آقای هادی :Gol:

Hadi99g;402293 نوشت:

اجازه شما دست من نیست بزرگوار.
شما و ما باید در هر فنّی به متخصّص همان فن مراجعه کنیم، والسلام.

هنگامی که متخصصان فن فقه، دلیل کارهای خود را نمی‌گویند، ناخودآگاه، آدمیان را دچار یک بدبینی می‌کنند.

آنان می گویند، پزشکان نیز دلیل کارهای خود را نمی‌گویند!

این یک مقایسه‌ی نابه‌جاست که کار پزشکان جسمی را به پزشکان روانی پیوست دهیم؛ زیرا کار پزشک جسمی، به بدن آدمی مربوط است؛ ولی کار سخنوران، به رفتار آدمی. بدین مایه که آدمیان باید به سخنان سخنوران رفتار کنند، بدون آنکه دلیلی برای آن بیابند!

اما یک پزشک جسمی، یک دارو به آدمی می‌دهد، که پس از چند روز از درست یا نادرست بودن آن دارو آگاه می‌شود.

با این ‌همه، چه بسیارست که تارنماهای پزشکی، دلیل هرگونه عمل‌جراحی را با شرح زیاد می‌گویند که اگر این‌کارها انجام شود، آدمی بیمار می‌شود چون این کار باعث رسیدن آسیب به فلان‌جا است و اگر درمان بخواهد، باید این کارها را بکند.

دیروز با بزرگی در همین مورد سخن می‌گفتیم که او نیز سخنان شما را می‌گفت؛ اما هنگامی که کمی از سخن‌هایشان دوگانگی گرفتیم، به او گفتیم چرا اینگونه سخن می‌گویی؟

او گفت اگر قرار باشد من حقایق را بگویم، شاگردان من دیگر سمت دین و بزرگان نمی‌روند!

ما می‌گوییم، این‌کار اشتباه است، جوانان امروز بسیار باهوش‌اند و دلیل می‌خواهند زیرا در قرآن هیچ سخنی در مورد رد شطرنج و موسیقی نیامده است؛ پس اینکه فقیهان به آن رسیده‌اند، نشان از بودن دلیل عقلی‌ای دارد؛ اما اینکه آن دلیل را چرا نمی‌گویند، جای پرسش دارد!

نقل قول:
بنده هیچ برخورد تندی نشان ندادم دوست عزیز، حالا نمیدونم چرا شما این برداشت را کردید، به هر حال،

همانند کردن دیگران به اهریمن از دیدگاه شما، تند نیست؟!

*****

نقل قول:
فقط همین نماز رو عرض کنم: نماز صبح چرا دو رکعت است و نماز مغرب چرا سه رکعت؟
نماز صبح و مغرب چرا با جهر خوانده شوند و ظهر و عصر با اخفات؟
سجده چرا دو تا است و رکوع یک بار در هر رکعت؟
ووو


ما به این سخن شما، در نوشتار دوم خود، پاسخ داده‌ایم:


نقل قول:
[=Microsoft Sans Serif]برخی می‌گویند همه چیز در قرآن نیامده است، همانند چهار رکعت بودن نماز ظهر.
[=Microsoft Sans Serif]ابتدا، باید گفت که به نماز خواندن بارها و بارها در قرآن اشاره شده است و آنرا یک کار بسیار خوب و سودمند دانسته‌ است.
[=Microsoft Sans Serif]پس از آن باید گفت: در میزان رکعت‌های نماز، در دیدگاه بزرگان، هیچ تفاوتی نیست و همگی آن‌ها یک دیدگاه دارند.
[=Microsoft Sans Serif]پس موسیقی، شطرنج و دیگر چیزهایی که دیدگاه‌های سستی دارند و هرکسی در مورد آن سخنی می‌گوید را نباید با چنین چیزهایی مقایسه کرد.



«پایه‌ی» همه‌‌چیز در قرآن آمده است زیرا آن یک نوشتار همه‌جانبه است و این را خود قرآن نیز گفته است.

اما برخی از روی احادیث سخن می‌گویند، و در هرجایی حدیثی می‌آورند که اگر به همین‌ها یک حدیث را از یک نوشتاری همچون «تفسیر نور» را بگوییم که در برابر سخن آنان است، می‌گویند این حدیث، سندی استواری ندارد:

نقل قول:
و اگر برای عبادات، حکمت‌ها و فلسفه‌هایی هم گفته شده هیچ مدرک قاطعی ندارد و صرفاً حدس و گمان و احتمال است.

هنگامی که این‌گونه آسان این حدیث‌ها رد می‌شوند، چه‌جای تکیه کردن دارند؟

خدا یکی است، و هیچ دلیل پذیرفتنی‌ای برای دوگانگی در فرمان‌ها نمی‌توان یافت! حتی در سخنان کارشناس نیز دوگانگی بود که ما را از دلیل آن دوگانگی آگاه نکرد!

*****


نقل قول:
همه احکام در قرآن مجید نیامده است وگرنه در این صورت قرآن مجید یک کتاب قطور و در چندین مجلّد می‌شد.
قرآن مجید غالباً فقط خطوط کلّی احکام را بیان می‌کند.

همانگونه که خود فرموده‌اید، قرآن کلیات را گفته است؛ پس هرچیزی باید پایه‌ی قرآنی داشته باشد چون زیر مجموعه‌ی کلیات قرآن است.

نقل قول:
الآن یک میّت را چطور دفن و تکفین و تجهیز کنیم؟ احکامش در کجای قرآن مجید بیان شده است؟
به احکام میّت در قرآن مجید اصلاً کوچکترین اشاره‌ای شده؟ چرا مرده‌هایمان را به دریا نیفکنیم تا ماهی‌ها از آن استفاده نکنند؟

(ببین برادر من! ما نگفتیم چیزی رو از روی حدیث نیارید؛ آقا برا حرفات دلیل بیار! مگه نمی‌گی باید این کار رو انجام بدی؟ مگه خودت با عقلت به درست بودن این نرسیدی که مردم باید این کار رو انجام بدن؟ خوب پس همونجوری که «آقای فقیه» خودت با عقلت رسیدی به دلیل درستی این فتوا، همون دلیل رو برای مردم هم بگو! آخه کجای این حرف غیر منطقیه؟
مثلاً قوانین رانندگی، در قرآن نیومده؛ اما همه می‌دونن که باید اون رو گوش کنن، چون دلیلش رو می‌دونن و دلیلش، به وجود نیومدن نابه‌سامانی در شهر و کشوره)

برای مردگان تفاوتی ندارد که چگونه خاک شوند، ما در مورد انجام کارهایی سخن می‌گوییم که به ما می‌گویند در «زندگی» آن‌را انجام دهید یا ندهید، بدون آنکه دلیلی بیاورند!

اگرچه

خیلی‌ها از همین روش خاک‌کردن مردگان، ایراد‌هایی گرفته‌اند.

نقل قول:
خب مطالعه نکردی عزیز، و ما را به زحمت انداختی، به هر حال، برای مثال در این قسمت از خطبه:
اگر خداوند می‌خواست، آدم را از نوری می‌آفرید که تابشش چشمان را خیره کند و زیباییش عقل‌ها را مبهوت کند و عطرش جان‌ها را مسخّر کند، ولی
«و لکنّ اللهَ سبحانه یبتلی خَلقَه ببعض ما یَجهلون أصلَه، تمییزاً بالاختبار لهم و نفیاً للاستکبار عنهم و إبعادً للخیلاء عنهم»
(ولی خدای سبحان، بندگانش را با چیزهایی که اصل و منشأش را نمی‌دانند امتحان می‌کند تا با آن تکلیف، آنها را از هم تمییز و سوا کند و کبر و غرور را از آنها دور گرداند)

هنگامی که کسی به‌جز خدا و نزدیکان یا معصومان، سخنی را می‌گوید که هرکسی در مورد آن سخن دیدگاهی دارد، ما باید از کجا پی به این ببریم که این فرمان، فرمان خداست که بخواهیم بدون دانستن آن، آنرا انجام دهیم؟

نقل قول:
ما تکلیفمان مشخّص است:
در اصول دین که عرض شد باید از راه تفکّر به یقین برسیم؛
و در فروع دین یا باید خودمان متخصّص باشیم، که در این صورت خوش به حالمان، وگرنه باید به متخصّص رجوع کنیم؛
و این رجوع به متخصّص هم یک رویّه‌ی عقلائی است که توسّط خود خداوند امضا شده است؛

جالب است! سخن خدا را باید با دلیل بپذیریم و در درستی سخنان «خدا»، اندیشه کنیم، اما سخن فقیهان را بدون چون چرا، باید پذیرفت؟!

ما نگفته‌ایم به کارشناس رجوع نکنیم؛ ما می‌گوییم چرا هنگامی که رجوع می‌شود، دلیلی برای کارهای خود نمی‌آورند!

هیچ متخصصی بدون دلیل کاری را انجام نمی‌دهد و اگر از او دلیل بخواهیم، دلیل‌های بسیاری را برای ما می‌آورد که هرکسی آنرا می‌پذیرد،

اما فقیهان؟

نقل قول:
هر متخصّص هم ممکن است تشخیصش با سایر متخصّصین یکسان نباشد ولی حجّت است؛

تنها سخن خدا و نزدیکانش، حجت است!

گمان کنید کسی از یک کسی پیروی کرده است و سخنان او را بدون چون و چرا پذیرفته‌ است.

در روز رستاخیز خدا به او می‌گوید:

چرا این‌کارها را انجام داده‌ای؟
چرا این چیزها را بدون آنکه فرمانی از من برسد، بر خود حرام کردی؟

او هم بگوید: برای اینکه فلانی به من گفت!

خدا نمی‌گوید: مگر من به تو عقل و شعور نداده بودم که هر سخنی را بدون دلیل پذیرفتی؟

نقل قول:
و نکته پایانی: اگر ما شطرنج را کنار گذاریم و بازی نکنیم، و در روز جزا هم معلوم شود که واقعاً شطرنج حرام نبوده، آیا ما زیان کرده‌ایم؟
و اگر آن روز معلوم شود که واقعاً حرام بوده چه کسی زیان خواهد دید؟

اگر ازدواج نکنیم، اگر شادی نکنیم و اگر خیلی از کارهای دیگر هم انجام ندهیم، آیا زیانی بر ما وارد می‌شود؟

همانگونه که کشیشان نیز ازدواج نمی‌کنند.

اگر با رایانه کار نکنیم، زیانی به ما وارد می‌شود؟
اگر از گوشی استفاده نکنیم، چه؟

پس اگر از این‌ها استفاده نکنیم بهتر است؛ زیرا اگر در روز رستاخیر آگاه شویم که استفاده از این این‌ها گناه بوده، زیان می‌کنیم اما اگر استفاده نکرده باشیم، نه.

با سلام.

dinshenasii;402255 نوشت:
رابطه فقه و اخلاق؟

اخلاق باید مبنای فقه باشد. اعتقادات و باورها هم باید مبنای اخلاق باشد.
dinshenasii;402255 نوشت:
رابطه فقه و علوم؟

در مسایل مبتلا به روز فقها می گویند باید برایتعیین ضرر و زیان امور به علم روز مراجعه شود.
dinshenasii;402255 نوشت:
رابطه فقه و عرف؟

به اعتقاد بنده در این زمینه فقها زیاده روی کرده اند و خود را بالاتر از مردم در تشخیص عرف قرار داده اند. .لکن هیچ دلیلی مبنی بر اینکه کسی که عمرش را صرف تحصیل علوم دینی کرده از کسی که به جای تحصیل در اجتماع رفت و آمد بیشتری کرده عرف را بهتر تشخیص می دهد. لذا به نظر من تشخیص عرف به عهده مکلف است نه مرجع. در این صورت نباید مراجع در زمینه شطرنج اقدام به صدور حکم کنند و صرفا باید بگویند اگر آلت قمار بود حرام و اگر نبود حلال است.
dinshenasii;402255 نوشت:
ترجیح مصلحت بر قوانین فقه؟

در جامعه ما متاسفانه حکومت بر اساس فقه تشکیل شده ولی برای تدام و بقای آن از مصلحت را بر فقه ترجیح داده اند و این تناقضی آشکار است.
dinshenasii;402255 نوشت:
علت اختلافات زیاد فقها؟

اختلاف بیشتر به خاطر اختلاف در تشخیص عرف است. مثل حکم شطرنج که به اعتقاد بنده بر عهده مرجع نیست که بر عهده مکلف است.
و من الله توفیق

آبـرنـگـ;401966 نوشت:
نقل قول نوشته اصلی توسط اسراء نمایش پست ها
اما اینکه شطرنج امروزه دیگر از منظر عرف عقلا یک ابزار قمار نیست و بلکه یک ورزش فکری است،هیچ اختلافی با شما ندارم و کسی هم ان را منکر نیست.
بهمین دلیل در کشور ما یعنی جمهوری اسلامی این ورزش قانونی و مجاز دانسته شده

این گفته‌ی شما، با گفته‌ای که در نوشتار دوم‌تان است، دوگانگی دارد.

بدین‌مایه که در نوشتار بالا، شطرنج را بازی‌ای سودمند می‌دانید که بازی کردن آن، بدون ایراد است؛ اما در نوشتار دوم‌تان، بازی شطرنج را کفر و و بازی‌گر آن‌را کافر داسته‌اید!

دلایلی که گفتیم دلیل محکم و بسیار قابل اعتنایی بود ،ایا دلیلی محکم تر از نهی صریح امام معصوم از بازی با شطرنج؟وبالاتر از نهی صریح پیامبر از شطرنج و لعن شطرنج باز توسط پیامبر ؟ و اینکه امام معصوم بازی با شطرنج را معادل کفر و شرک بدانند؟شرک و کفری که از ان بالاتر گناه سراغ نداریم!!!

خواهشمندیم، مارا راهنمایی بفرمایید و بگویید این دوگانگی از چه رویی است؟


سلام و عرض ادب
دوگانگی ظاهری است و وجه ان از این روی است :(نکته: قسمتی از متن که برنگ قرمز نوشته شده جانب نهی شدید از شطرنج و کفر وشرک دانسته شدن ان را روشن میکند و متن های مشکی رنگ روی دوم کلام را):
نهی معصومین علیهم السلام و معادل کفر و شرک بودن ان بنابر فتوای فقهایی که علت حرمت شطرنج را قمار بودن ان میدانند ،مخصوص شطرنج قماری است یعنی شطرنجی که ابزار عرفی برای قمار باشد یا شطرنجی که (ولو در عرف ابزار قمار نباشد ولی کسی با ان قمار کند). بعبارت دیگر :
فهم برخی فقها از روایات نهی از شطرنج،مثال بودن شطرنج بوده یعنی اینگونه برداشت فرموده اند که :
اگر امام علیه السلام فرموده شطرنج جایز نیست و بازی با ان معادل کفر و شرک است ،خصوص شطرنج منظورشان نبوده بلکه هر وسیله ای که مخصوص قمار است و عرف ان را بعنوان ابزار قمار میشناسد منظورشان بوده،پس اگر زمانی رسید که دیگر شطرنج ابزار قمار نبود این حکم هم نیست. بله حکم حرمت برای شطرنجی که با ان قمار کنند(ولو دیگر ابزارقمار هم نبود) در همه ی زمانهامحکم و پابرجاست(و قدر متیقن و محدوده ی قطعی ان جملات و احادیث تند درباره ی شطرنج این مورد هست و این مورد را قطعا شامل میشود)
فهم و برداشت برخی دیگر از فقها از روایاتی که بشدت شطرنج را نهی فرموده اند:،نهی بخاطر حرمت نفسی و ذاتی شطرنج است یعنی اینگونه برداشت کرده اند که خصوص بازی شطرنج منفور و مبغوض ائمه ی اطهار علیهم السلام بوده چه قمار باشد چه نباشد. بنابر این مبنا اگر شطرنج معادل کفر و شرک دانسته شده ،این حکم حرمت و نهی شدید و تند در همه ی زمانها شطرنج را شامل میشود چه شطرنج از منظر عرف ابزار قمار باشد چه نباشد
پس دو گانگی در بین نیست . جواز شطرنج طبق مبنای اول است(یعنی مبنای کسانی که قائلند:اگر شطرنج قمار نبود جایز است هرچند ان نیز میتواند حرام باشد در صورتی که با ان قمار شودکه بارنگ قرمز نوشته شده)حرمت شدیدو مطلق و بی قید وشرط ان نیز طبق مبنای دوم است(حرمت ذاتی شطرنج)

آبـرنـگـ;402382 نوشت:
هنگامی که متخصصان فن فقه، دلیل کارهای خود را نمی‌گویند، ناخودآگاه، آدمیان را دچار یک بدبینی می‌کنند.

آنان می گویند، پزشکان نیز دلیل کارهای خود را نمی‌گویند!

این یک مقایسه‌ی نابه‌جاست که کار پزشکان جسمی را به پزشکان روانی پیوست دهیم؛ زیرا کار پزشک جسمی، به بدن آدمی مربوط است؛ ولی کار سخنوران، به رفتار آدمی. بدین مایه که آدمیان باید به سخنان سخنوران رفتار کنند، بدون آنکه دلیلی برای آن بیابند!

اما یک پزشک جسمی، یک دارو به آدمی می‌دهد، که پس از چند روز از درست یا نادرست بودن آن دارو آگاه می‌شود.

با این ‌همه، چه بسیارست که تارنماهای پزشکی، دلیل هرگونه عمل‌جراحی را با شرح زیاد می‌گویند که اگر این‌کارها انجام شود، آدمی بیمار می‌شود چون این کار باعث رسیدن آسیب به فلان‌جا است و اگر درمان بخواهد، باید این کارها را بکند.

دیروز با بزرگی در همین مورد سخن می‌گفتیم که او نیز سخنان شما را می‌گفت؛ اما هنگامی که کمی از سخن‌هایشان دوگانگی گرفتیم، به او گفتیم چرا اینگونه سخن می‌گویی؟

او گفت اگر قرار باشد من حقایق را بگویم، شاگردان من دیگر سمت دین و بزرگان نمی‌روند!

ما می‌گوییم، این‌کار اشتباه است، جوانان امروز بسیار باهوش‌اند و دلیل می‌خواهند زیرا در قرآن هیچ سخنی در مورد رد شطرنج و موسیقی نیامده است؛ پس اینکه فقیهان به آن رسیده‌اند، نشان از بودن دلیل عقلی‌ای دارد؛ اما اینکه آن دلیل را چرا نمی‌گویند، جای پرسش دارد!


سلام و ارادت خدمت کاربر محترم
اینکه فقها علت فتاوای خود را بمقلدین نمیگویند ایرادی را متوجه ایشان نمیکند زیرا جهت ان این نیست که دلیلی ندارند بلکه وجهش متوجه نشدن مردم است،مثل اینکه یک فوق تخصص قلب برای مردم عادی بیماری های پیچیده و اصطلاحات و شیوه های دقیق کار قلب را توضیح دهد در حالی که یقین دارد حتی دانشجویان رشته تخصصی قلب هم بسختی ان را متوجه میشوند،بله زمانی ایراد وارد است که فقها هیچ منبعی برای بیان علل فتاوایشان ارائه نداده باشند در حالی که هرگز چنین نیست و اصلا کتب فقه استدلالی دقیقا همین مطالب را بیان میکند. از صدر اسلام تا کنون هزاران مجلد کتاب فقهی نوشته شده که هر فقیه در ان ادله ی دیگران را در هرفتوا نقل میکند و انها را رد میکند و در پایان دلیل خود را بیان میدارد و از ان دفاع میکندو اصلا موضوع بحث درس خارج فقه علما دقیقا همین است : بیان علل فتاوای خود.

آبـرنـگـ;402382 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]
هنگامی که متخصصان فن فقه، دلیل کارهای خود را نمی‌گویند، ناخودآگاه، آدمیان را دچار یک بدبینی می‌کنند.

آنان می گویند، پزشکان نیز دلیل کارهای خود را نمی‌گویند!

جوانان امروز بسیار باهوش‌اند و دلیل می‌خواهند زیرا در قرآن هیچ سخنی در مورد رد شطرنج و موسیقی نیامده است؛ پس اینکه فقیهان به آن رسیده‌اند، نشان از بودن دلیل عقلی‌ای دارد؛ اما اینکه آن دلیل را چرا نمی‌گویند، جای پرسش دارد!
[=Microsoft Sans Serif]درود بر باهوش عزیز.
شما اصلا با متخصّصان فن صحبت کرده‌اید و آنها دلیلشان را نگفته‌اند تا قضاوت کنید؟!
یا اینکه از پیش خودتان قضاوت می‌کنید؟!
چرا از خودتان پیش داوری میکنید و حرف بی پایه میزنید؟!!
بهتر نیست قبل از نوشتن پست‌هایتان اوّل کمی فکر یا تحقیق کنید؟!

ادلّه‌ی حرمت شطرنج در همه منابع فقهی موجود است همه هم به راحتی می‌توانند دسترسی پیدا کنند، نمونه‌اش کتاب مکاسب محرّمه‌ی مرحوم شیخ انصاری.

اصلاً تعریف شما از دلیل عقلی چیه که می‌گید فقیهان با دلیل عقلی به این حکم رسیده‌اند؟!
شما یک مسأله در فقه پیدا کنید که اون رو تنها با دلیل عقلی استنباط کرده باشند.
ادلّه‌ی همه احکام یا قرآن مجید است و یا روایات معصومین.
هیچ فقیهی حق ندارد از پیش خودش و با مراجعه به عقل خودش حکم شرعی را استنباط کند.
اون دلیل عقل هم که جزو ادلّه‌ی اربعه شمرده میشه به کلّی با اونی که در ذهن شماست متفاوته.
اون دلیل عقل که در اصطلاح، «مستقلّات عقلی» نامیده میشه چند تا حکم انگشت شمار است مثل حُسن عدالت و قبح ظلم و مانند این. نه اینی که شما فکرش را می‌کنید.

آبـرنـگـ;402382 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]همانند کردن دیگران به اهریمن از دیدگاه شما، تند نیست؟!
[=Microsoft Sans Serif]من فقط خطبه قاصعه امیر المؤمنین علیه السلام را برای شما ترجمه کردم. حالا هر برداشتی که دوست دارید ازش بکنید.

[=Microsoft Sans Serif]
آبـرنـگـ;402382 نوشت:
پس از آن باید گفت: در میزان رکعت‌های نماز، در دیدگاه بزرگان، هیچ تفاوتی نیست و همگی آن‌ها یک دیدگاه دارند.
پس موسیقی، شطرنج و دیگر چیزهایی که دیدگاه‌های سستی دارند و هرکسی در مورد آن سخنی می‌گوید را نباید با چنین چیزهایی مقایسه کرد.

اوّلا اینکه همه بزرگان یک دیدگاه داشته باشند چیزی از حکمت و فلسفه‌ی حکم را مشخّص نمی‌کند.
ثانیا شاید همه بزرگان اشتباه کرده باشند که نماز صبح دو رکعت هست و باید با جهر خوانده شود؛
ثالثا برخی احکام نماز اجماعی است ولی همه‌اش اینطور نیست؛ بعضی از احکام نماز هم اختلافی هست؛ مثل اختلاف در تعداد تسبیحات اربعه در رکعت سوّم و چهارم و اختلاف در وجوب گذاشتن دستها بر زانو در رکوع و اختلافاتی که در مسائل نماز مسافر هست و غیره.
رابعاً چرا شما فقط در هر مسأله‌ای که اختلافی هست دنبال علّت و دلیل حکم می‌گردید ولی بقیّه را بدون چون و چرا می‌پذیرید؟!
خامساً شطرنج هم در سابق میان فقیهان اجماعی بود که حتّی بدون برد و باخت حرام است و این اختلافات از روزی شیوع پیدا کرد که امام خمینی به یک استفتا در این زمینه پاسخ دادند؛
بنابراین آیا اگر شما در آن روزگاری که هیچ اختلافی در مورد حرمت مطلقه‌ی شطرنج نبود بدون چون و چرا قبول می‌کردید؟
چه تضمینی دارید که این مسائل اجماعیِ امروز هم در آینده مورد اختلاف واقع نشود مثل همین رکعات نماز و غیره؟!

آبـرنـگـ;402382 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]هنگامی که کسی به‌جز خدا و نزدیکان یا معصومان، سخنی را می‌گوید که هرکسی در مورد آن سخن دیدگاهی دارد، ما باید از کجا پی به این ببریم که این فرمان، فرمان خداست که بخواهیم بدون دانستن آن، آنرا انجام دهیم؟
[=Microsoft Sans Serif]بلی مشکل اصلی شما همین جاست.
ما از اینجا پی می‌بریم که اوّلاً این دیدگاه را کسی می‌گوید که عادل است. چون یکی از شرائط مرجع تقلید این است که عادل باشد و به هر فقیهی نمی‌شود رجوع کرد.
ثانیا علاوه بر عادل بودن، متخصّص هم هستش. و رجوع به متخصّص یکی از بنای عقلا است و این بنا و رویّه را هم شارع اقدس امضا کرده و به آن راضی است.
و ثالثا این متخصّص هیچ گاه از عقل خودش حرفی نمی‌زند بلکه همه حرفهایش بر اساس روایات معصومین یا آیات قرآنی است.

آبـرنـگـ;402382 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]ما نگفته‌ایم به کارشناس رجوع نکنیم؛ ما می‌گوییم چرا هنگامی که رجوع می‌شود، دلیلی برای کارهای خود نمی‌آورند!
[=Microsoft Sans Serif]
هیچ متخصصی بدون دلیل کاری را انجام نمی‌دهد و اگر از او دلیل بخواهیم، دلیل‌های بسیاری را برای ما می‌آورد که هرکسی آنرا می‌پذیرد،

اما فقیهان؟

[=Microsoft Sans Serif]من نمیدونم شما چرا به این حرف‌های بی اساس خودتان اصرار می‌ورزید؟! واقعاً خیلی عجیبه که برای سخن خودتان دنبال دلیل نمی‌گردید!
شما اصلاً تا حالا فقیه دیدی؟! فقیه با ملاّ و آخوند و غیره فرق داره. اونی که شما میگی اون فقیه نیست یه چیز دیگه است تو ذهن شما. حالا نمیدونم شما با کی صحبت کردی که فکر کردی یارو فقیه هستش!

آبـرنـگـ;402382 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]گمان کنید کسی از یک کسی پیروی کرده است و سخنان او را بدون چون و چرا پذیرفته‌ است.

در روز رستاخیز خدا به او می‌گوید:

چرا این‌کارها را انجام داده‌ای؟
چرا این چیزها را بدون آنکه فرمانی از من برسد، بر خود حرام کردی؟

او هم بگوید: برای اینکه فلانی به من گفت!

خدا نمی‌گوید: مگر من به تو عقل و شعور نداده بودم که هر سخنی را بدون دلیل پذیرفتی؟

[=Microsoft Sans Serif]
شما اصلاً معنا و مفهوم تقلید و رجوع به متخصّص را درک نکرده‌اید. مشکل اصلیتان هم همینجاست.
تا این را درک نکنید حرف‌ها و شبهه‌های بی‌اساستان همینجور ادامه خواهد داشت تا روز قیامت و هم وقت خودتان را هدر خواهید داد و هم وقت ما را.
بنابراین اوّل باید این مشکل اصلی را برای خودتان حل کنید بعد این مسائل فرعی هم خود به خود حل میشه.
پیشنهاد من اینه که یه تاپیک بزنید و این سؤالی که الآن دارید اونجا مطرح کنید، که ما چرا تقلید می‌کنیم و چرا بدون دلیل باید حرف یک مرجع تقلید را بپذیریم.
هرچند که به علّتش را چند بار یعنی دقیقاً دو بار در این تاپیک عرض کردم.
دلیل عمده‌ی تقلید که همان رجوع به متخصّص است عبارت است از بنای عقلا و سیره‌ی خردمندان که این سیره از سوی شارع اقدس(خدای متعال) در قرآن مجید توسّط آیه «نفْر» و آیه «أهل الذّکر» و غیره امضا و تأیید شده است.
ما باید یا خودمان متخصّص باهوش باشیم و یا از این شیوه تبعیّت کنیم وگرنه در درگاه الهی معذور نخواهیم بود.
شما اگر باهوشی برو متخصّص بشو ما هم از شما تقلید کنیم.

در قرآن مجید خیلی خیلی از احکام شرعی نیامده است ولی پیامبر و امامان آن را بیان کرده اند.
قرار نیست که هرچه در قرآن باشد فقط به آن عمل کنیم و هرچه نباشد یا مبهم و مجمل باشد عمل نکنیم.
قرآن مجید یک بار فرموده: أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أولی الأمر منکم؛
و فرموده: ما آتاکم الرّسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا.
بنابراین، دستور پیامبر و امام، دستور خداست. این است خطوط کلّی قرآن مجید؛

ضمن اینکه در یک جا فرموده که «مَیسِر» نجس است و در روایت آمده که «نرد و شطرنج از مصادیق میسر است».

[=Microsoft Sans Serif]
آبـرنـگـ;402382 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]اگر ازدواج نکنیم، اگر شادی نکنیم و اگر خیلی از کارهای دیگر هم انجام ندهیم، آیا زیانی بر ما وارد می‌شود؟

همانگونه که کشیشان نیز ازدواج نمی‌کنند.

اگر با رایانه کار نکنیم، زیانی به ما وارد می‌شود؟
اگر از گوشی استفاده نکنیم، چه؟

پس اگر از این‌ها استفاده نکنیم بهتر است؛ زیرا اگر در روز رستاخیر آگاه شویم که استفاده از این این‌ها گناه بوده، زیان می‌کنیم اما اگر استفاده نکرده باشیم، نه.


در هر امری که -صرف نظر از رأی مراجع- مشتبه باشد و شبهه ناک باشد احتیاط و ورع امری پسندیده است،
شبهه ناک بودن شطرنج هم کاملاً واضح است. همچنان که اشاره شد قبل از آن استفتایی که از امام خمینی شد، در حرمت شطرنج اشکالی نبود،
و حتّی بعد از آن استفتا هم یکی از بزرگان به نام آیت الله محمّد حسن قدیری نامه‌ای اعتراض گونه به امام خمینی نوشتند که البته جواب هم دریافت کردند؛
به هر حال منظورم اینه که شبهه در مورد شطرنج خیلی قوی است و همانطور هم که دوست عزیزمان اشاره کردند الآن بیش از نیمی از مراجع، شطرنج را بدون بردوباخت گناه کبیره می‌دانند.
نگاه کردن به آن را گناه کبیره می‌دانند. سلام دادن به بازیکنش را گناه کبیره می‌دانند. آیا این شبهه ناک نیست؟
ازدواج و اون موضوعات دیگه که گفتید کجا و این کجا؟! اینها اصلاً قابل قیاس باهمند؟!
آیا در ازدواج کردن و کار با رایانه و استفاده از گوشی هم همین شبهه‌ها هست؟ چرا شطرنج را با این امور مقایسه می‌کنید؟
چرا قبل از نوشتن مطالبتان کمی فکر نمی‌کنید؟ آیا دارید مسخره می‌کنید؟! یا با احکام الهی بازی می‌کنید؟! یا ما را به بازی گرفته‌اید؟
البته ما را به بازی بگیرید اهمّیّتی نداره ولی احکام الهی نه.
احکام الهی که مثل شطرنج نیست باهاش بازی کنید.
اگر اینگونه ادامه بدهید من دیگر با شما بحثی نخواهم داشت.
بنابراین کسی فکر نکند که حرفهای شما جواب ندارد. بلکه به این علّت خواهد بود که ارزش جواب دادن ندارد.

شریعت عقلانی;402398 نوشت:
به اعتقاد بنده در این زمینه فقها زیاده روی کرده اند و خود را بالاتر از مردم در تشخیص عرف قرار داده اند. .لکن هیچ دلیلی مبنی بر اینکه کسی که عمرش را صرف تحصیل علوم دینی کرده از کسی که به جای تحصیل در اجتماع رفت و آمد بیشتری کرده عرف را بهتر تشخیص می دهد. لذا به نظر من تشخیص عرف به عهده مکلف است نه مرجع. در این صورت نباید مراجع در زمینه شطرنج اقدام به صدور حکم کنند و صرفا باید بگویند اگر آلت قمار بود حرام و اگر نبود حلال است.

اوّلاً که اتّفاقاً فقها همه جا گفته‌اند که تشخیص عرف به عهده خود مکلّف است و حتّی خود مکلّف هم یکی از اهل عرف محسوب می‌شود.
بنابراین این سخن شما سخنی بی‌پایه است.
و ثانیاً نزد فقهایی که شطرنج را مطلقاً حرام می‌دانند ملاک حرمت شطرنج دایر مدار قمار بودنش نیست بلکه بدون قمار و بدون برد و باخت هم حرام می‌دانند و استنادشان در این حکم عبارت است از تعدادی روایات شریف،
و الآن که همه بحمدالله فقیه شده‌اند، باهوش شده‌اند(گویا قبلاً این باهوش‌ها نبودند) می‌توانند به دست بیاورند و سندش را بررسی کنند بخصوص جناب آبرنگ که مدام اصرار می‌ورزند که فقها چرا دلیلش را نمی‌گویند دلیلش را نمی‌گویند!
این روایات در جلد 27 وسائل الشیعه از ص318 تا 326 برای همه قابل دسترسی است به خصوص برای جناب آبرنگ باهوش.

شریعت عقلانی;402398 نوشت:
حکم شطرنج که به اعتقاد بنده بر عهده مرجع نیست که بر عهده مکلف است.

اعتقاد شما فقط برای دو نفر قابل استفاده است: 1- خودتان 2- مقلّدانتان.

[="Microsoft Sans Serif"]ما بخواهیم این گفت و گو را ادامه بدهیم، هیچ پایانی برای آن نیست و تنها بازگویی سخنان است.

ما سخن خود را گفته‌ایم و از برخی هم خواهش کردیم که نیش‌دار سخن نگویند ولی هنگامی که این سخن ساده را گوش نمی‌کنند و بدتر هم می‌کنند، نشان از سستی است که ما سخنی با چنین کسانی نداریم.

در مورد کارشناس هم :Gol: خدمت شما!

ساده‌گویی یک هنر است و کسی که دانشمند باشد، باید بتواند دانسته‌های خود را به زبان ساده بیان کند، تا دیگران نیز آنرا درک کنند و اینکه کسی از فقیهان چنین کاری را نکرده، ...

ما هر سخنی بگوییم، چنان آن سخن پیچ و تاب می‌خورد که از ناکجا آباد سر در می‌آوریم؛ هرچه نیاز بود، گفته شد.

Hadi99g;402835 نوشت:
اصلاً تعریف شما از دلیل عقلی چیه که می‌گید فقیهان با دلیل عقلی به این حکم رسیده‌اند؟!
شما یک مسأله در فقه پیدا کنید که اون رو تنها با دلیل عقلی استنباط کرده باشند.
ادلّه‌ی همه احکام یا قرآن مجید است و یا روایات معصومین.
هیچ فقیهی حق ندارد از پیش خودش و با مراجعه به عقل خودش حکم شرعی را استنباط کند.
اون دلیل عقل هم که جزو ادلّه‌ی اربعه شمرده میشه به کلّی با اونی که در ذهن شماست متفاوته.
اون دلیل عقل که در اصطلاح، «مستقلّات عقلی» نامیده میشه چند تا حکم انگشت شمار است مثل حُسن عدالت و قبح ظلم و مانند این. نه اینی که شما فکرش را می‌کنید.

با سلام خدمت شما دوست عزیز
پس چرا عقل را یکی از منابع چهارگانه فقه محسوب کرده اند؟ درحالیکه به قول شما حتی یک حکم که تنها با دلیل عقل استفاده شده باشد وجود ندارد.

dinshenasii;403131 نوشت:
با سلام خدمت شما دوست عزیز
پس چرا عقل را یکی از منابع چهارگانه فقه محسوب کرده اند؟ درحالیکه به قول شما حتی یک حکم که تنها با دلیل عقل استفاده شده باشد وجود ندارد.[/quot]
بنا نیست عقل هر گاه حکمت احکام را نفهمید ان را عمل نکند ،این عقل گرایی نیست زیرا عقل ابتدا با تمام وجود در مقابل خدا و کلام او یعنی اموزه های وحیانی زانو میزند ، عقلی که این مراحل را طی نموده باشد-با استدلال عقلی عقاید را قبول نموده و پذیرفته - و با تمام وجود عصمت امام را پذیرفته باشد با دلیل و استدلال منطقی ،هرگز با متوجه نشدن حکمت کلام وحی و معصوم از ان سر باز نمی زند بلکه اذعان میکند که این احکام از افقی فراتر از سطح معرفت و فهم من صادر شده و باید ان را بر روی چشم نهم : بوعلی سینا وقتی نتوانست دلیل عقلی برای معاد جسمانی اقامه کند با کمال فروتنی در مقابل وحی فریادی براورد که هنوز صدایش در گوش تاریخ پیجیده است جمله ی زیبایی گفت: عقل من معاد جسمانی را نمی فهمد ولی چون وحی ان را میگوید ،پس قطعا چنین است (زیرا وحی و کلام خدا و معصوم- که جز کلام خدا را ابلاغ نمیکند و الامعصوم نیست - از افق محیط و حاکم بر افق عقل ما سرچشمه گرفته)با توجه به این نکته عقل از منابع فقه است ،اگر حکمی در نقل بود و خلاف عقل بود قبول نمیکنیم ولی اگر عقل ان را نفهمید ولی در عین حال خلاف عقل هم نبود این را نمیتوان گفت باید رد کنیم و اینست معنای اینکه عقل از منابع فقه شیعه است.موفق باشید

اسراء;403239 نوشت:
پس چرا عقل را یکی از منابع چهارگانه فقه محسوب کرده اند؟ درحالیکه به قول شما حتی یک حکم که تنها با دلیل عقل استفاده شده باشد وجود ندارد.[/quot]
بنا نیست عقل هر گاه حکمت احکام را نفهمید ان را عمل نکند ،این عقل گرایی نیست زیرا عقل ابتدا با تمام وجود در مقابل خدا و کلام او یعنی اموزه های وحیانی زانو میزند ، عقلی که این مراحل را طی نموده باشد-با استدلال عقلی عقاید را قبول نموده و پذیرفته - و با تمام وجود عصمت امام را پذیرفته باشد با دلیل و استدلال منطقی ،هرگز با متوجه نشدن حکمت کلام وحی و معصوم از ان سر باز نمی زند بلکه اذعان میکند که این احکام از افقی فراتر از سطح معرفت و فهم من صادر شده و باید ان را بر روی چشم نهم : بوعلی سینا وقتی نتوانست دلیل عقلی برای معاد جسمانی اقامه کند با کمال فروتنی در مقابل وحی فریادی براورد که هنوز صدایش در گوش تاریخ پیجیده است جمله ی زیبایی گفت: عقل من معاد جسمانی را نمی فهمد ولی چون وحی ان را میگوید ،پس قطعا چنین است (زیرا وحی و کلام خدا و معصوم- که جز کلام خدا را ابلاغ نمیکند و الامعصوم نیست - از افق محیط و حاکم بر افق عقل ما سرچشمه گرفته)با توجه به این نکته عقل از منابع فقه است ،اگر حکمی در نقل بود و خلاف عقل بود قبول نمیکنیم ولی اگر عقل ان را نفهمید ولی در عین حال خلاف عقل هم نبود این را نمیتوان گفت باید رد کنیم و اینست معنای اینکه عقل از منابع فقه شیعه است.موفق باشید

ضمن تشکر از استاد گرامی
من استناد فقه به عقاید را که فرمودید و امری منطقی نیز هست میدانم. مطلبی را هم که دوستمان فرمودند که یک حکم که با عقل استفاده شده وجود ندارد. این بیان و استنباط شهید صدر هم هست.(یا آنقدر این استفاده نادر بوده که از چشم فقیه بزرگی چون شهید صدر پنهان مانده) سوال من اینه که با وجودی که استفاده نشده و البته عدم استفاده از اون هم منطقیه( چون ما اگه میتونستیم مصالح و مفاسد احکام شرع رو تشخیص بدیم که در زمینه سایر احکام هم میتونستیم و دخل و تصرف میکردیم اما فرض اینه که دلیل هیچ حکمی رو نمیدونیم و فقط میتونیم حکمت ذکر کنیم) پس چرا به عنوان یکی از منابع فقه شمرده شده؟
قطعا اگه مواردی مثل جمع بندی روایات تشخیص مصادیق تخصیص زدن و از این قبیل باشه اینها به عنوان عقل منبعی نیست عقل ابزاریه که همه انسان ها از جمله اخباری های شیعه یا سنی هایی که عقل جزو منابعشون نیست هم استفاده میکنند.

dinshenasii;401397 نوشت:
کسی در بین مراجع امروز قائل هست که شطرنج به خودی خود (نه مصداق قمار بودن) حرام هست؟

با سلام.

البته بنده از مبنای فقهی حکم هر یک از حضرات اطلاعی ندارم اما تا جایی که می دانم آیات عظام سیستانی و حسینی شیرازی آن را مطلقاً حرام می دانند و آیات عظام صافی و صادق روحانی نیز فتوای حرمت دارند.

موفق باشید.

آبـرنـگـ;401452 نوشت:
آیا در اینجا، دست‌کم یک گروه از بزرگان، حلال را حرام و یا حرام را حلال نکرده‌اند؟

آبـرنـگـ;401452 نوشت:
پس موسیقی، شطرنج و دیگر چیزهایی که دیدگاه‌های سستی دارند و هرکسی در مورد آن سخنی می‌گوید را نباید با چنین چیزهایی مقایسه کرد.

با سلام.

هرچند اختلاف نظر در گروه دوم بیشتر است اما هر دو در این مشترک اند که فلسفه آنها دقیقاً برای ما معلوم نیست.

آبـرنـگـ;401452 نوشت:
گفتیم، اگر شما با دلیل بفرمایید که شطرنج حرام است و با دلیل بگویید که شطرنج قمار است، سخنتان پذیرفتنی است و این سخن ما نیست؛ سخن هزاران هزار ایرانی است که چون دلیل پذیرفتنی‌ای از بزرگان نشنیده‌اند، به سخن آنان گوش نمی‌کنند و این را هرکسی، تأیید می‌کند.

این برای خود بزرگان بد است؛ زیرا ارزش هرکس به این است که استوار و محکم سخن بگوید و رفتار کند.


دو نکته در سخنان شما مستتر است. اول این که خوب است فقها علت هر حکمی را بدانند و بتوانند آن را بیان کنند که ظاهراً ممکن نیست. دوم این که حداقل آرای خود را بر اساس همان قواعد فقهی مورد اتفاق خودشان هماهنگ کنند و به عبارت دیگر صدای واحدی از فقها شنیده شود که متأسفانه علیرغم امکان پذیری تا کنون انجام نشده است.

موفق باشید.

سلام و عرض ادب.

یکی از دلایل اختلاف فتاوا جمع بین روایات است. مثلاً در بعضی از روایات نگاه به صفحه شطرنج و نرد صریحاً حرام اعلام شده است و از آن طرف روایت صحیحه ای داریم که اگر چیزی جزء آلات قمار باشد بازی با آن حرام است. حضرت امام و رهبری و مکارم و ... روایات دوم را کبری می گیرند. اما آقای بهجت و صافی و برخی دیگر معتقدند کلاً حرام است زیرا در مورد آن دو روایت خاصه داریم و استثنا هستند. لذا از این منظر به بیلیارد کسی ایراد حرمت نفسی نمی گیرد.

موفق باشید.

آبـرنـگـ;401802 نوشت:
خداوند، با کردار خود، به آن‌ها گفت که این است دلیل برتری آدم از شما که «به‌آسانی» آنرا دیدید

این دلیل کمی بر بزرگی آدمی نبود که فرشتگان آنرا دریافتند ولی اهریمن، نه!


آبـرنـگـ;401802 نوشت:
خداوند، بدون چون و چرا، به آدمی فرمان نمی‌دهد و ابتدا در هر سخنی، دلیل می‌آورد، سپس دستور می‌دهد:

با سلام.

البته خداوند آنها را به آینده حواله داد نه این که همان لحظه علت آن را دریابند. ضمن این که قرار بود بلافاصله پس از خلقت آدم در مقابل او سجده کنند نه این که اول امتحانش را پس بدهد بعد که دیدند چه موجود شریفی است تصمیم بگیرند که سجده کنند یا نکنند.

نکته سوم این که استدلال خدا هر چه بود برای ابلیس قانع کننده نبود. پس آیا او معذور بوده است چون دلیل قانع کننده ای برای اطاعت نداشته است؟ و نکته چهارم همان است که دوستمان اشاره کردند. خطبه قاصعه نهج البلاغه به ما می گوید که اگر خدا می خواست می توانست انسان را خوشبو و باشکوه بیافریند تا همه مبهوت او شوند. اما این کار را نکرد تا شیطان را بیازماید. پس گویی خداوند اتفاقاً در جزئیات دین اطاعت بی چون و چرا از ما خواسته است.

نکته پنجم این که قرائن دیگری هم برای این نوع آزمون الهی وجود دارد. مثلاً فکر می کنید آیا سپاه داوود ابتدا توجیه شدند که چرا نباید با وجود تشنگی شدید از آب رود بنوشند؟

موفق باشید. :Hedye:

موضوع قفل شده است