جمع بندی روایت همنشین موسی(ع) در بهشت

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
روایت همنشین موسی(ع) در بهشت

سلام. لطفاً اسناد و متن روایاتی که ماجرای همنشین حضرت موسی(ع) در بهشت اشاره دارند، را ارائه فرمایید.

با نام الله





کارشناس بحث: استاد صدیقین

سلام دوست عزیز

داستانی درباره اینکه "موسای کلیم از خدای متعال درخواست کرد همنشین بهشتی اش را به او معرفی کند و نهایتا به قصابی که به مادرش خدمت می کرد رسید" نقل می کنند، اما پس از بررسی و جستجو در منابع روایی، سندی برای آن نیافتم! (شاید باشد اما بنده نیافتم)

اما به روایت دیگری رسیدم که یکی از همنشینان بهشتی موسای کلیم را معرفی می کند:

أربع خصال سألت عجوزَ بني إسرائيل موسى ع‏
حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع أَنَّهُ قَالَ احْتُبِسَ الْقَمَرُ عَنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ فَأَوْحَى اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ إِلَى مُوسَى ع أَنْ أَخْرِجْ عِظَامَ يُوسُفَ مِنْ مِصْرَ وَ وَعَدَهُ طُلُوعَ الْقَمَرِ إِذَا أَخْرَجَ عِظَامَهُ فَسَأَلَ مُوسَى عَمَّنْ يَعْلَمُ مَوْضِعَهُ فَقِيلَ لَهُ هَاهُنَا عَجُوزٌ تَعْلَمُ عِلْمَهُ فَبَعَثَ إِلَيْهَا فَأُتِيَ بِعَجُوزٍ مُقْعَدَةٍ عَمْيَاءَ فَقَالَ لَهَا أَ تَعْرِفِينَ مَوْضِعَ قَبْرِ يُوسُفَ قَالَتْ نَعَمْ قَالَ فَأَخْبِرِينِي بِهِ قَالَتْ لَا حَتَّى تُعْطِيَنِي أَرْبَعَ خِصَالٍ تُطْلِقَ لِي رِجْلِي وَ تُعِيدَ إِلَيَّ شَبَابِي وَ تُعِيدَ إِلَيَّ بَصَرِي وَ تَجْعَلَنِي مَعَكَ فِي الْجَنَّةِ قَالَ فَكَبُرَ ذَلِكَ عَلَى مُوسَى فَأَوْحَى اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ إِلَيْهِ يَا مُوسَى أَعْطِهَا مَا سَأَلَتْ فَإِنَّكَ إِنَّمَا تُعْطِي عَلَيَّ فَفَعَلَ فَدَلَّتْهُ عَلَيْهِ فَاسْتَخْرَجَهُ مِنْ شَاطِئِ النِّيلِ فِي صُنْدُوقٍ مَرْمَرٍ فَلَمَّا أَخْرَجَهُ طَلَعَ الْقَمَرُ فَحَمَلَهُ إِلَى الشَّامِ فَلِذَلِكَ يَحْمِلُ أَهْلُ الْكِتَابِ مَوْتَاهُمْ إِلَى الشَّام‏ (الخصال، ج‏1 ، ص 205، ح 21)

(چهار چيزى كه پيرزن بنى اسرائيل از موسای درخواست کرد)
از امام کاظم (ع) نقل شده که فرمود:
ماه بر بنى اسرائيل طلوع نكرد. خداوند متعال به موسى وحى كرد كه مى‏ بايست استخوان هاى يوسف را از مصر خارج كنى تا ماه برآيد. موسى [به میان قوم خویش رفت و] پرسيد: كسى جاى آن را مى‏ داند؟ گفتند: پيرزنی اينجاست كه جایش را مى‏داند. كسی را به دنبالش فرستاد تا اینکه پيرزن را آوردند كه زمين گير و كور بود. موسى گفت: جاى قبر يوسف را مى‏ دانی؟ گفت: بله. گفت: جايش را به من نشان بده! گفت: نه [نشان نمی دهم] تا چهار چيز به من بدهى: پايم را از زمين‏گيرى رها كنى و جواني ام را به من بازگردانى و بینایی ام را به من برگردانی و مرا در بهشت با خودت همنشين سازى! امام کاظم (علیه السلام) فرمود: اين خواسته ‏ها بر موسى گران آمد! پس خداى متعال به او وحى‏ فرستاد كه: اى موسى! آنچه مي خواهد به او بده كه به عهده من مي دهى! [یعنی من عهده دار و ضامن انجام همه آنها خواهم بود.] موسى خواسته‏ هاى او را انجام داد. او نيز جاى قبر يوسف را نشان داد. پس موسى يوسف را از كنار رود نيل كه در ميان صندوقى از مرمر بود بيرون آورد، پس چون او را بيرون آورد ماه برآمد! پس جنازه يوسف را به شام برد، از اين روست که يهودیان، مردگان خويش را به شام مى‏ برند.

-----------------------------------
* ممکن است منظور از «طلوع نكردن ماه» در این روایت، ناپیدا بودن آن به واسطه تراكم ابرها یا چیز دیگری مانند آن بوده كه پس از بيرون آوردن استخوان هاى يوسف، برطرف شده و ماه دوباره هویدا شده است.

سلام و با تشکر.

اساساً آیا روایتی داریم که نشان بدهد که پیامبری همنشین کسی در بهشت خواهد شد که پیامبر نیست؟

مسلمان ایرانی;401890 نوشت:
سلام و با تشکر. اساساً آیا روایتی داریم که نشان بدهد که پیامبری همنشین کسی در بهشت خواهد شد که پیامبر نیست؟
سلام

آیات و روایاتی را بررسی کردم و به این مطالبی که عرض می کنم رسیدم. شاید اگر آیات و روایات بیشتری بررسی شود، این پاسخ نیازمند اصلاح یا تکمیل بیشتر باشد. در هر صورت، نتیجه ای که بنده بدست آوردم را در ضمن دو پست عرض می کنم:

الف) در برخی روایات، مطالبی در این باب آمده:

1- روایت ضعیف السندی داریم که پیامبر اکرم فرمود: یا علی! هر کس مرا در زمان زندگانی ام یا بعد از وفاتم زیارت نماید یا تو را در زمان زندگانی ات یا بعد از وفاتت زیارت کند یا دو فرزند تو [امام حسن و امام حسین] را در زمان زندگانی یا بعد از وفاتشان زیارت نماید، برایش ضمانت می کنم که روز قیامت او را از سختی های آن روز نجات دهم تا آنجا که در درجه خودم با خود همراه سازم. (1)

2- روایت صحیح السند دیگری داریم که از امام رضا (علیه السلام) نقل شده که فرمود: روزها و شبها به پایان نمی رسد [یعنی دیر زمانی نمی گذرد] تا اینکه طوس [= مشهد مقدس] محل رفت و آمد شیعیان و زیارت کنندگانم می شود. آگاه باشید کسی که مرا در غربتم در طوس زیارت کند، در روز قیامت با من و در درجه من خواهد بود، در حالی که گناهانش آمرزیده می شود. (2)

3- در روایت ضعیف السندی نقل شده که میثم گفت: امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب سراغم را گرفت [وقتی پیش حضرت آمدم، آقا از خبری غیبی که در آینده برایم رخ خواهد داد، به من آگاهی داد] و فرمود: ای میثم! چگونه خواهی بود آن زمانی که فرزند ناپاک بنی امیه، عبید الله بن زیاد، تو را به بیزاری از من فرا خواند؟! عرض کردم: ای امیرالمؤمنین! به خدا سوگند، از تو بیزاری نمی جویم! فرمود: در آن صورت، به خدا سوگند که تو را می کشد و به دار می کشد! گفتم: شکیبایی می کنم [چرا که] [تحمل ] آن [مصیبت]، در راه خدا اندک است [یعنی تحمل این طور مصیبت ها در راه خدا، سخت نیست]. پس فرمود: ای میثم! در آن صورت، همراه من در درجه من خواهی بود... (3)

4- در صحیح ترمذی و مسند احمد بن حنبل (از کتاب های معتبر اهل سنت) نقل شده

که: پیامبر خدا دست حسن و حسین را گرفت و فرمود: کسی که مرا دوست بدارد و و این دو [یعنی امام حسن و امام حسین] و پدرشان [یعنی امام علی] و مادرشان [یعنی فاطمه زهرا] را دوست بدارد، در روز قیامت، همراه با من در درجه من خواهد بود. (4)

در برخی از این روایات که ذکر شد، قید «یوم القیامه» وجود دارد و ناظر به احول قیامت است. در آن روز هر گروهی را با پیشوایش فرا می خوانند:

يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ... (اسراء/71)
(به ياد آوريد) روزى را كه هر گروهى را با پيشوايشان مى‏خوانيم...


شاید مراد از دسته ای از این روایات که قید «یوم القیامه» را دارد، همین «در قیامت با پیامبر بودن و سرانجام نجات یافتن و وارد شدن در بهشت» باشد، نه اینکه در خود بهشت هم در رتبه و در درجه پیامبر باشند.

پی نوشت
------------------------------
1- أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا عَلِيُّ مَنْ زَارَنِي فِي حَيَاتِي أَوْ بَعْدَ مَوْتِي أَوْ زَارَكَ فِي حَيَاتِكَ أَوْ بَعْدَ مَوْتِكَ أَوْ زَارَ ابْنَيْكَ فِي حَيَاتِهِمَا أَوْ بَعْدَ مَوْتِهِمَا ضَمِنْتُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَنْ أُخَلِّصَهُ مِنْ أَهْوَالِهَا وَ شَدَائِدِهَا حَتَّى أُصَيِّرَهُ مَعِي فِي دَرَجَتِي (الكافي، ج 4، ص 579، ح2)

2- وَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُؤَدِّبِ وَ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقِ جَمِيعاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ فِي حَدِيثِ دِعْبِلٍ أَنَّ الرِّضَا ع قَالَ لَهُ لَا تَنْقَضِي الْأَيَّامُ وَ اللَّيَالِي حَتَّى تَصِيرَ طُوسُ مُخْتَلَفَ شِيعَتِي وَ زُوَّارِي أَلَا فَمَنْ‏ زَارَنِي فِي غُرْبَتِي بِطُوسَ كَانَ مَعِي فِي دَرَجَتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَغْفُوراً لَهُ (وسائل‏الشيعة، ج 14، ص 558، ح 19819)

3- مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ الْكَشِّيُّ فِي كِتَابِ الرِّجَالِ عَنْ جَبْرَئِيلَ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الصَّيْرَفِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ يُوسُفَ بْنِ عِمْرَانَ الْمِيثَمِيِّ قَالَ سَمِعْتُ مِيثَمَ النَّهْرَوَانِيِّ يَقُولُ دَعَانِي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع وَ قَالَ كَيْفَ أَنْتَ يَا مِيثَمُ إِذَا دَعَاكَ دَعِيُّ بَنِي أُمَيَّةَ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ زِيَادٍ إِلَى الْبَرَاءَةِ مِنِّي فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَنَا وَ اللَّهِ لَا أَبْرَأُ مِنْكَ قَالَ إِذاً وَ اللَّهِ يَقْتُلُكَ وَ يَصْلِبُكَ قُلْتُ أَصْبِرُ فَذَاكَ فِي اللَّهِ قَلِيلٌ فَقَالَ يَا مِيثَمُ إِذاً تَكُونُ مَعِي فِي دَرَجَتِي الْحَدِيثَ (وسائل‏الشيعة، ج 16، ص 227، ح 21428)

4- به نقل از: بحارالانوار، ج 23، ص 116، ح 27 ، و ج 39، ص 268، ح 45.

ب) از طرف دیگر، بهشت دارای درجات متعددی است و هر رتبه متناسب با شأن و لیاقت معنوی فرد بهشتی می باشد؛ در سوره واقعه، مردم را در سه دسته کلی سابقون و اصحاب الیمین و دوزخیان رتبه بندی می کند؛

وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً، فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ، وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ، وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ... (واقعه/7تا11)

بهشت اصحاب الیمین با بهشت سابقون تفاوت زیادی دارد، همانگونه که در ادامه آیات این سوره اشاراتی به این مطلب شده است.

ج) از سوی سوم، هر چه درجه معنوی انسان بالاتر می رود، تقربش به ذات اقدس اله بیشتر می شود و لیاقت درک بیشتر و بهتر معنوی را پیدا می کند و تا جایی می تواند بالاتر برود که دیگران تاب تحمل و توانایی درکش را ندارند:

قَالَ ص لِي مَعَ اللَّهِ وَقْتٌ لَا يَسَعُنِي مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ الْخَبَرَ (1)
پیامبر اکرم فرمود: مرا با خدای متعال زمان هایی است که [حالات آن زمان را] هیچ فرشته مقرب و پیامبر مرسلی تاب تحملش را ندارد.

برای همین است که بالاترین درجات بهشتی، مختص اولیای بزرگ الهی است:

وَ لَيْسَ فِي الْجَنَّةِ دَرَجَةٌ أَقْرَبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ دَرَجَتِي وَ دَرَجَةِ أَوْصِيَائِي وَ أَبِي إِبْرَاهِيم‏ (2)
هیچ درجه ای در بهشت نیست که از درجه من و درجه جانشینان من و پدرم ابراهیم، به خدای عز و جل نزدیک تر باشد [یعنی ما در بالاترین درجات بهشتی هستیم]

دیگران تاب چنین مقامی را ندارند و درک این فیض عظیم، روحی بزرگ و والا می طلبد!

بله، هر قدر سعه وجودی خود را با توشه تقوی و کارهای نیک و دوری از بدی ها، قوت و وسعت بخشیم، بیشتر می توانیم از لیاقت حضور در محضر اولیای الهی بهره ببریم و از خان رحمت الهی، بیشتر بهره مند گردیم، چه اینکه رسول مهربانی فرمود:

اَقرَبُكُم غَدا مِنّى فِى المَوقِفِ اَصدَقُكُم لِلحَديثِ وَاَدَّاكُم لِلاَمانَةِ وَاوفاكُم بِالعَهدِ وَاَحسَنُكُم خُلقا وَاَقرَبُكُم مِن النّاسِ (3)
نزدیک ترين شما به من در قيامت، راستگوترين شما در گفتار و امانت دارترين تان، وفادارترين شما به عهد و پیمان و خوش اخلاق ترين نتان، و نزديک ترين شما به مردم است. (4)

پی نوشت
----------------------
1- بحارالأنوار، ج 79، ص 243
2-
بحارالأنوار، ج 28، ص 52
3-
بحارالأنوار، ج75، ص94، ح 12
4-
با این توضیحات، به نظر می رسد که تعبیر «فی درجتی» در روایات مذکور، بیان کننده مطلبی غیر از آن چیزی است که ما به صورت عرفی در ذهنمان داریم که «در یک درجه بودن» را عبارت می دانیم از «در یک ردیف و به یک اندازه بودن»! لذا این تعبیر را با معنایی وسیع تر تفسیر می نماییم.

پرسش:
سلام و با تشکر. اساساً آیا روایتی داریم که نشان بدهد که پیامبری همنشین کسی در بهشت خواهد شد که پیامبر نیست؟

پاسخ:
سلام
آیات و روایاتی را بررسی کردم و به این مطالبی که عرض می کنم رسیدم. شاید اگر آیات و روایات بیشتری بررسی شود، این پاسخ نیازمند اصلاح یا تکمیل بیشتر باشد. در هر صورت، نتیجه ای که بنده بدست آوردم را در ضمن دو پست عرض می کنم:

الف) در برخی روایات، مطالبی در این باب آمده:
1- روایت ضعیف السندی داریم که پیامبر اکرم فرمود: یا علی! هر کس مرا در زمان زندگانی ام یا بعد از وفاتم زیارت نماید یا تو را در زمان زندگانی ات یا بعد از وفاتت زیارت کند یا دو فرزند تو [امام حسن و امام حسین] را در زمان زندگانی یا بعد از وفاتشان زیارت نماید، برایش ضمانت می کنم که روز قیامت او را از سختی های آن روز نجات دهم تا آنجا که در درجه خودم با خود همراه سازم. (1)

2- روایت صحیح السند دیگری داریم که از امام رضا (علیه السلام) نقل شده که فرمود: روزها و شبها به پایان نمی رسد [یعنی دیر زمانی نمی گذرد] تا اینکه طوس [= مشهد مقدس] محل رفت و آمد شیعیان و زیارت کنندگانم می شود. آگاه باشید کسی که مرا در غربتم در طوس زیارت کند، در روز قیامت با من و در درجه من خواهد بود، در حالی که گناهانش آمرزیده می شود. (2)

3- در روایت ضعیف السندی نقل شده که میثم گفت: امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب سراغم را گرفت [وقتی پیش حضرت آمدم، آقا از خبری غیبی که در آینده برایم رخ خواهد داد، به من آگاهی داد] و فرمود: ای میثم! چگونه خواهی بود آن زمانی که فرزند ناپاک بنی امیه، عبید الله بن زیاد، تو را به بیزاری از من فرا خواند؟! عرض کردم: ای امیرالمؤمنین! به خدا سوگند، از تو بیزاری نمی جویم! فرمود: در آن صورت، به خدا سوگند که تو را می کشد و به دار می کشد! گفتم: شکیبایی می کنم [چرا که] [تحمل ] آن [مصیبت]، در راه خدا اندک است [یعنی تحمل این طور مصیبت ها در راه خدا، سخت نیست]. پس فرمود: ای میثم! در آن صورت، همراه من در درجه من خواهی بود... (3)

4- در صحیح ترمذی و مسند احمد بن حنبل (از کتاب های معتبر اهل سنت) نقل شده که: پیامبر خدا دست حسن و حسین را گرفت و فرمود: کسی که مرا دوست بدارد و و این دو [یعنی امام حسن و امام حسین] و پدرشان [یعنی امام علی] و مادرشان [یعنی فاطمه زهرا] را دوست بدارد، در روز قیامت، همراه با من در درجه من خواهد بود. (4)

5- روایتی وارد شده که یکی از همنشینان بهشتی موسای کلیم را معرفی می کند:
از امام کاظم (ع) نقل شده که فرمود: ماه بر بنى اسرائيل طلوع نكرد. (5) خداوند متعال به موسى وحى كرد كه مى‏ بايست استخوان هاى يوسف را از مصر خارج كنى تا ماه برآيد. موسى [به میان قوم خویش رفت و] پرسيد: كسى جاى آن را مى‏ داند؟ گفتند: پيرزنی اينجاست كه جایش را مى‏داند. كسی را به دنبالش فرستاد تا اینکه پيرزن را آوردند كه زمين گير و كور بود. موسى گفت: جاى قبر يوسف را مى‏ دانی؟ گفت: بله. گفت: جايش را به من نشان بده! گفت: نه [نشان نمی دهم] تا چهار چيز به من بدهى: پايم را از زمين‏گيرى رها كنى و جواني ام را به من بازگردانى و بینایی ام را به من برگردانی و مرا در بهشت با خودت همنشين سازى! امام کاظم (علیه السلام) فرمود: اين خواسته ‏ها بر موسى گران آمد! پس خداى متعال به او وحى‏ فرستاد كه: اى موسى! آنچه مي خواهد به او بده كه به عهده من مي دهى! [یعنی من عهده دار و ضامن انجام همه آنها خواهم بود.] موسى خواسته‏ هاى او را انجام داد. او نيز جاى قبر يوسف را نشان داد. پس موسى يوسف را از كنار رود نيل كه در ميان صندوقى از مرمر بود بيرون آورد، پس چون او را بيرون آورد ماه برآمد! پس جنازه يوسف را به شام برد، از اين روست که يهودیان، مردگان خويش را به شام مى‏ برند. (6)

در برخی از روایات مذکور، قید «یوم القیامه» وجود دارد و ناظر به احول قیامت است. در آن روز هر گروهی را با پیشوایش فرا می خوانند:


يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ... (اسراء/71)
(به ياد آوريد) روزى را كه هر گروهى را با پيشوايشان مى ‏خوانيم...


شاید مراد از دسته ای از این روایات که قید «یوم القیامه» را دارد، همین «در قیامت با پیامبر بودن و سرانجام نجات یافتن و وارد شدن در بهشت» باشد، نه اینکه در خود بهشت هم در رتبه و در درجه پیامبر باشند.

ب) از طرف دیگر، بهشت دارای درجات متعددی است و هر رتبه متناسب با شأن و لیاقت معنوی فرد بهشتی می باشد؛ در سوره واقعه، مردم را در سه دسته کلی سابقون و اصحاب الیمین و دوزخیان رتبه بندی می کند؛
وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً، فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ، وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ، وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ... (واقعه/7تا11)

بهشت اصحاب الیمین با بهشت سابقون تفاوت زیادی دارد، همانگونه که در ادامه آیات این سوره اشاراتی به این مطلب شده است.

ج) از سوی سوم، هر چه درجه معنوی انسان بالاتر می رود، تقربش به ذات اقدس اله بیشتر می شود و لیاقت درک بیشتر و بهتر معنوی را پیدا می کند و تا جایی می تواند بالاتر برود که دیگران تاب تحمل و توانایی درکش را ندارند:

قَالَ ص لِي مَعَ اللَّهِ وَقْتٌ لَا يَسَعُنِي مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ الْخَبَرَ (7)
پیامبر اکرم فرمود: مرا با خدای متعال زمان هایی است که [حالات آن زمان را] هیچ فرشته مقرب و پیامبر مرسلی تاب تحملش را ندارد.

برای همین است که بالاترین درجات بهشتی، مختص اولیای بزرگ الهی است:

وَ لَيْسَ فِي الْجَنَّةِ دَرَجَةٌ أَقْرَبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ دَرَجَتِي وَ دَرَجَةِ أَوْصِيَائِي وَ أَبِي إِبْرَاهِيم‏ (8)
هیچ درجه ای در بهشت نیست که از درجه من و درجه جانشینان من و پدرم ابراهیم، به خدای عز و جل نزدیک تر باشد [یعنی ما در بالاترین درجات بهشتی هستیم]

دیگران تاب چنین مقامی را ندارند و درک این فیض عظیم، روحی بزرگ و والا می طلبد!

بله، هر قدر سعه وجودی خود را با توشه تقوی و کارهای نیک و دوری از بدی ها، قوت و وسعت بخشیم، بیشتر می توانیم از لیاقت حضور در محضر اولیای الهی بهره ببریم و از خان رحمت الهی، بیشتر بهره مند گردیم، چه اینکه رسول مهربانی فرمود:
اَقرَبُكُم غَدا مِنّى فِى المَوقِفِ اَصدَقُكُم لِلحَديثِ وَاَدَّاكُم لِلاَمانَةِ وَاوفاكُم بِالعَهدِ وَاَحسَنُكُم خُلقا وَاَقرَبُكُم مِن النّاسِ(9)
نزدیک ترين شما به من در قيامت، راستگوترين شما در گفتار و امانت دارترين تان، وفادارترين شما به عهد و پیمان و خوش اخلاق ترين نتان، و نزديک ترين شما به مردم است. (10)

با این توضیحات، به نظر می رسد که تعبیر «فی درجتی» در روایات مذکور، بیان کننده مطلبی غیر از آن چیزی است که ما به صورت عرفی در ذهنمان داریم که «در یک درجه بودن» را عبارت می دانیم از «در یک ردیف و به یک اندازه بودن»! لذا این تعبیر را با معنایی وسیع تر تفسیر می نماییم.

پی نوشت
------------------------------
1- أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا عَلِيُّ مَنْ زَارَنِي فِي حَيَاتِي أَوْ بَعْدَ مَوْتِي أَوْ زَارَكَ فِي حَيَاتِكَ أَوْ بَعْدَ مَوْتِكَ أَوْ زَارَ ابْنَيْكَ فِي حَيَاتِهِمَا أَوْ بَعْدَ مَوْتِهِمَا ضَمِنْتُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَنْ أُخَلِّصَهُ مِنْ أَهْوَالِهَا وَ شَدَائِدِهَا حَتَّى أُصَيِّرَهُ مَعِي فِي دَرَجَتِي (الكافي، ج 4، ص 579، ح2)
2- وَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُؤَدِّبِ وَ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقِ جَمِيعاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ فِي حَدِيثِ دِعْبِلٍ أَنَّ الرِّضَا ع قَالَ لَهُ لَا تَنْقَضِي الْأَيَّامُ وَ اللَّيَالِي حَتَّى تَصِيرَ طُوسُ مُخْتَلَفَ شِيعَتِي وَ زُوَّارِي أَلَا فَمَنْ‏ زَارَنِي فِي غُرْبَتِي بِطُوسَ كَانَ مَعِي فِي دَرَجَتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَغْفُوراً لَهُ (وسائل‏الشيعة، ج 14، ص 558، ح 19819)
3- مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ الْكَشِّيُّ فِي كِتَابِ الرِّجَالِ عَنْ جَبْرَئِيلَ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الصَّيْرَفِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ يُوسُفَ بْنِ عِمْرَانَ الْمِيثَمِيِّ قَالَ سَمِعْتُ مِيثَمَ النَّهْرَوَانِيِّ يَقُولُ دَعَانِي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع وَ قَالَ كَيْفَ أَنْتَ يَا مِيثَمُ إِذَا دَعَاكَ دَعِيُّ بَنِي أُمَيَّةَ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ زِيَادٍ إِلَى الْبَرَاءَةِ مِنِّي فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَنَا وَ اللَّهِ لَا أَبْرَأُ مِنْكَ قَالَ إِذاً وَ اللَّهِ يَقْتُلُكَ وَ يَصْلِبُكَ قُلْتُ أَصْبِرُ فَذَاكَ فِي اللَّهِ قَلِيلٌ فَقَالَ يَا مِيثَمُ إِذاً تَكُونُ مَعِي فِي دَرَجَتِي الْحَدِيثَ (وسائل‏الشيعة، ج 16، ص 227، ح 21428)
4- به نقل از: بحارالانوار، ج 23، ص 116، ح 27 ، و ج 39، ص 268، ح 45.
5- ممکن است منظور از «طلوع نكردن ماه» در این روایت، ناپیدا بودن آن به واسطه تراكم ابرها یا چیز دیگری مانند آن بوده كه پس از بيرون آوردن استخوان هاى يوسف، برطرف شده و ماه دوباره هویدا شده است.
6- حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع أَنَّهُ قَالَ احْتُبِسَ الْقَمَرُ عَنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ فَأَوْحَى اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ إِلَى مُوسَى ع أَنْ أَخْرِجْ عِظَامَ يُوسُفَ مِنْ مِصْرَ وَ وَعَدَهُ طُلُوعَ الْقَمَرِ إِذَا أَخْرَجَ عِظَامَهُ فَسَأَلَ مُوسَى عَمَّنْ يَعْلَمُ مَوْضِعَهُ فَقِيلَ لَهُ هَاهُنَا عَجُوزٌ تَعْلَمُ عِلْمَهُ فَبَعَثَ إِلَيْهَا فَأُتِيَ بِعَجُوزٍ مُقْعَدَةٍ عَمْيَاءَ فَقَالَ لَهَا أَ تَعْرِفِينَ مَوْضِعَ قَبْرِ يُوسُفَ قَالَتْ نَعَمْ قَالَ فَأَخْبِرِينِي بِهِ قَالَتْ لَا حَتَّى تُعْطِيَنِي أَرْبَعَ خِصَالٍ تُطْلِقَ لِي رِجْلِي وَ تُعِيدَ إِلَيَّ شَبَابِي وَ تُعِيدَ إِلَيَّ بَصَرِي وَ تَجْعَلَنِي مَعَكَ فِي الْجَنَّةِ قَالَ فَكَبُرَ ذَلِكَ عَلَى مُوسَى فَأَوْحَى اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ إِلَيْهِ يَا مُوسَى أَعْطِهَا مَا سَأَلَتْ فَإِنَّكَ إِنَّمَا تُعْطِي عَلَيَّ فَفَعَلَ فَدَلَّتْهُ عَلَيْهِ فَاسْتَخْرَجَهُ مِنْ شَاطِئِ النِّيلِ فِي صُنْدُوقٍ مَرْمَرٍ فَلَمَّا أَخْرَجَهُ طَلَعَ الْقَمَرُ فَحَمَلَهُ إِلَى الشَّامِ فَلِذَلِكَ يَحْمِلُ أَهْلُ الْكِتَابِ مَوْتَاهُمْ إِلَى الشَّام. (الخصال، ج‏1 ، ص 205، ح 21 )
7- بحارالأنوار، ج 79، ص 243
8- بحارالأنوار، ج 28، ص 52
9- بحارالأنوار، ج75، ص94، ح 12

موضوع قفل شده است