جمع بندی چرا یهودیان حضرت عیسی (ع) را قبول ندارند؟

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا یهودیان حضرت عیسی (ع) را قبول ندارند؟

سلام
چرا با آن همه معجزه حضرت عیسی (ع)، یهودیان انگشت شماری به ایشان ایمان آوردند؟
من در جایی می خواندم که از نظر تورات، مسیح موعود به صلیب کشیده نخواهد شد و چون از دید مردم ایشان به صلیب کشیده شدند او را به عنوان پیامبر قبول نکردند. آیا چنین چیزی صحیح است؟
همچنین لطفا توضیح دهید که آیا حواریون هم باور کردند که حضرت عیسی (ع) به صلیب کشیده شد یا آنها فهمیدند که شخص دیگری بالای صلیب رفت؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صادق

Hrm;398842 نوشت:
سلام
چرا با آن همه معجزه حضرت عیسی (ع)، یهودیان انگشت شماری به ایشان ایمان آوردند؟
من در جایی می خواندم که از نظر تورات، مسیح موعود به صلیب کشیده نخواهد شد و چون از دید مردم ایشان به صلیب کشیده شدند او را به عنوان پیامبر قبول نکردند. آیا چنین چیزی صحیح است؟
همچنین لطفا توضیح دهید که آیا حواریون هم باور کردند که حضرت عیسی (ع) به صلیب کشیده شد یا آنها فهمیدند که شخص دیگری بالای صلیب رفت؟

پاسخ:
با سلام وتقدیر از شما . برای پاسخ جامع از این پرسش باید گفت :
در انجیل­های چهارگانه (یوحنا، مرقس، متی و لوقا) آمده است که عیسی به صلیب و دار آویخته و کشته و سپس زنده شد و به آسمان پرواز نمود.
یهودیان نیز معتقدند و افتخار می­کنند که ما عیسی را کشتیم،(1) ولی قرآن کریم می­فرماید: و ما قتلوه و ما صلبوه و لکن شبّه لهم؛ آنان نه مسیح را کشتند و نه او را به دار آویختند لیکن واقعیت امر بر آنها مشتبه شد.(2)
یهودی­ها فرد دیگری - به احتمال قوی شخصی به نام یهودای اسخریوطی- که شباهت خیلی زیادی به حضرت
عیسی (ع) داشت و از شاگردان او بود و با جاسوسی خود به آن حضرت خیانت کرده بود ـ به جای حضرت مسیح
دستگیر کردند و او را به صلیب کشیدند و کشتند.(3)
اسخریوطی فردی ضعیف النفس بود که به علت ترس و اضطرابی که پیدا کرده بود نتوانست از خود دفاع کند. وقتی که یهودی­ها در صدد دستگیری و کشتن حضرت عیسی برآمدند، خداوند جریان امر را به او خبر داد و فرمود:اذ قال اللّه یا عیسی انّی متوفّیک و رافعک الیّ....(4)؛ به یاد آورید هنگامی را که خدا به عیسی فرمود من تو را بر می­گیرم و به سوی خود بالا می­برم...
بر اساس مضمون بسیاری از روایات عیسی زنده است و هنگام ظهور امام زمان­(ع) از آسمان نازل می­گردد و جزء اصحاب خاص آن حضرت قرار می­گیرد. امام زمان (ع)هنگام اقامه نماز، امامت جماعت را به او پیشنهاد می­کند، ولی حضرت عیسی قبول نمی­کند و می­گوید: امیر و امام غیر از من است ـ اراده خدا بر این تعلق گرفته که امیر و امام شما باشید ـ سپس نماز به امامت امام زمان­(ع) اقامه می­گردد و حضرت مسیح نیز به او اقتدا می‌کند.(5)
اما دیدگاه حواریون در باره مصلوب شدن مسیح دقیقا روشن نیست چون تورات های اصیل از بین رفته است و
آنچه امروز به نام تورات و انجیل در دست است، ساخته و پرداخته و احبار و رهبان و یهودیت و مسیحیت است. اناجیل موجود نوشته هائی است که در طی ادوار مختلف گذشته به دست افرادی نوشته شده است. در قرن چهارم میلادی امپراطوری روم که دین عیسی را پذیرفت، از میان یکصد و شصت انجیل و رساله و کتب تاریخ که در میان مسیحیان رواج داشت، فقط بیست و هفت کتاب و رساله را انتخاب کرد که به نام ((عهد جدید)) در برابر ((عهد عتیق )) قرار گرفت. در سال 1046 میلادی انجمن مسیحیان کاتولیک هر گونه شک تردید در آسمانی بودن این کتب را تحریم کرد. (6)
پی‌نوشت‌ها:
1. نساء (4) آیه 15.
2. همان.
3. ناصر مکارم شیرازی و همراهان، تفسیر نمونه، ج 4 ص 202.
4. آل عمران (3) آیه 55.
5. تفسیر نمونه، ج 21 ص 100.
6. ‌تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ، ج 2، ص 747.

بسیار ممنون از پاسختان.
اما چرا یهودیان آن دوران با اینکه معجزات ایشان را می دیدند ایمان نیاوردند؟

و والد و ما ولد

Hrm;398842 نوشت:
سلام
چرا با آن همه معجزه حضرت عیسی (ع)، یهودیان انگشت شماری به ایشان ایمان آوردند؟
من در جایی می خواندم که از نظر تورات، مسیح موعود به صلیب کشیده نخواهد شد و چون از دید مردم ایشان به صلیب کشیده شدند او را به عنوان پیامبر قبول نکردند. آیا چنین چیزی صحیح است؟
همچنین لطفا توضیح دهید که آیا حواریون هم باور کردند که حضرت عیسی (ع) به صلیب کشیده شد یا آنها فهمیدند که شخص دیگری بالای صلیب رفت؟

با سلام
در مورد قو م یهود و خوصوصیا ت آنها هیچ کتابی به اندازه قرآن در مورد آنها درست نفرموده خداوند به خوبی از ا ین قوم لعنت شده یاد کرده
ای کاش یهودیها ، موسی ع را هم قبول داشتند
اما اینکه چرا مسیح ع را قبول ندارند دلایل زیادی دارد

در تَلْمود بابِلی چنین می‌خوانیم:

«چنین تعلیم داده شده‌است: در شب عید فِصَح، یَشوع (تلفظ عبری نام عیسی) را به دار آویختند. و یک منادی برای مدت چهل روز در مقابل او می‌رفت و می‌گفت:

[1] «.او قرار است سنگ‌سار شود، زیرا مرتکب جادوگری شده، اسرائیل را گمراه کرده‌است اگر کسی چیزی دارد که در دفاع از او بگوید، بیاید و شهادت خود را ارائه دهد.» اما چون چیزی به نفع او یافت نشد، او را در شب عید فِصَح به دار آویختند.»

گفته یوسفوس مورخ یهودی قرن یک:

«در این زمان، شخصی بود به نام عیسی.
او انسانی بود دانا، «اگر درست باشد که او را انسان بنامیم»، چرا که او انجام‌دهندهٔ کارهای شگفت‌انگیز بود، معلم افرادی که حقیقت را با خرسندی می‌پذیرند. او بسیاری از یهودیان و غیریهودیان را به سوی خود جذب نمود. او مسیحای موعود بود؛ و وقتی پیلاطُس، به خواست رؤسا و بزرگان ما، او را محکوم به صلیب نمود، آنانی که او را از ابتدا دوست می‌داشتند، ترکش نگفتند. زیرا او در روز سوم خود را بر ایشان زنده ظاهر ساخت، همانطور که انبیای خدا این را وعده داده، هزار چیز شگفت‌انگیز دیگر را در مورد او پیشگویی کرده بودند و طایفهٔ مسیحیان که نام آنها را از او گرفته‌اند، تا به امروز از میان نرفته‌اند.»

محققین پیرامون این مطالب اتفاق نظر ندارند. چرا که یوسفوس مورخی یهودی بوده و نه مسیحی و نکاتی دربارهٔ عیسی گفته که از یکی یهودی دین‌دار بعید است. به نظر می‌رسد بخش‌هایی از این نوشته که به قیام مسیح اشاره می‌کنند، بعدها توسط مسیحیان به پاراگراف فوق اضافه شده‌اند. با این حال اگر این عبارات را از متن حذف کنیم، از نوشتهٔ یوسِفوس کاملاً آشکار است که او عیسی را یک مرد دانا می‌دانسته که معجزه می‌کرده و تعالیم عمیقی می‌داده‌است.-2

1-لوقا۲۳: ۳۹؛ غَلاطیان ۳: ۱۳
2-کتاب عیسی، شخصیتی تاریخی-منابع مستند خارج از کتاب‌ِمقدس در مورد اشارات تاریخی به عیسای ناصری-نویسنده پروفسور جاش مَک داوِل

رضا;403742 نوشت:
. زیرا او در روز سوم خود را بر ایشان زنده ظاهر ساخت،

اسلام به صلیب کشیده شدن آن حضرت را رد می کند. اما آیا اسلام بازگشت مسیح در روز سوم را تایید می کند؟ یا آیا این هم دروغی دیگر است؟ اصلا آن حضرت کی غیب شدند؟ قبل از به صلیب کشیده شدن آن فرد که شبیه ایشان بوده؟ یا در همان زمان که برای دستگیری ایشان اقذام کردند؟

Hrm;403820 نوشت:
اسلام به صلیب کشیده شدن آن حضرت را رد می کند. اما آیا اسلام بازگشت مسیح در روز سوم را تایید می کند؟ یا آیا این هم دروغی دیگر است؟ اصلا آن حضرت کی غیب شدند؟ قبل از به صلیب کشیده شدن آن فرد که شبیه ایشان بوده؟ یا در همان زمان که برای دستگیری ایشان اقذام کردند؟

سلام


هر چهار انجيل چگونگى دست گيرى، محاكمه و به صليب كشيده شدن حضرت عيسى را با تفاوت هايى جزئى نقل كرده اند. خلاصه ى داستان از انجيل مرقس بدين قرار است:

دو روز به عيد فصح مانده بود. سران كاهنان و ملايان يهود درصدد بودند عيسى(عليه السلام) را مخفيانه دست گير كنند و به قتل برسانند. آنان مى گفتند: اين كار را در ايام عيد نبايد كرد مبادا كه مردم آشوب كنند... بعد از آن يهوداى اسخريوطى، كه يكى از آن دوازده حوارى بود، پيش سران كاهنان رفت تا عيسى را به آنان تسليم نمايد. آنان وقتى اين را شنيدند تسليم شدند و به او وعده ى پول دادند. يهودا به دنبال فرصتى بود تا عيسى را تسليم كند... او هنوز صحبت مى كرد كه ناگهان يهودا، يكى از آن دوازده حوارى، همراه با جمعيتى كه همه با شمشير و چماق مسلح بودند، از طرف سران كاهنان به آن جا رسيدند.
تسليم كننده ى او به آنان علامتى داده و گفته بود: «كسى كه مى بوسم همان شخص است او را بگيريد». پس همين كه يهودا به آن جا رسيد، فوراً پيش عيسى(عليه السلام) رفت و گفت: «اى استاد» و او را بوسيد. آنها عيسى را گرفتند و محكم بستند... سران كاهنان و تمام اعضاى شوراى يهود درصدد بودند كه مدركى عليه عيسى به دست آورند تا حكم اعدامش را صادر كنند، اما مدركى به دست نياوردند. بسيارى عليه او شهادت نادرست دادند، اما شهادت هايشان با يكديگر سازگار نبود... كاهن اعظم از او پرسيد «آيا تو مسيح پسر خداى متبارك هستى؟».

عيسى گفت: «هستم; و تو پسر انسان را خواهى ديد كه در دست راست خداى قادر نشسته و بر ابرهاى آسمان مى آيد.»
كاهن اعظم گريبان خود را چاك زد و گفت: «ديگر چه احتياجى به شاهدان هست، شما اين كفر را شنيديد. رأى شما چيست؟»
همه او را مستوجب اعدام دانستند... پيلاطس دستور داد عيسى را تازيانه زده، بسپارند تا مصلوب شود... .
سربازان او را بيرون بردند تا مصلوب كنند. آنان شخصى به نام شمعون اهل قيروان را مجبور كردند كه صليب عيسى را حمل كند. آنها عيسى را به محلّى به نام «جُل جتّا» برده به او شرابى دادند كه آميخته به دارويى به نام مرّ بود، اما او آن را قبول نكرد، پس او را به صليب ميخ كوب كردند... ساعت 9 صبح بود كه او را مصلوب كردند... در وقت ظهر تاريكى تمام آن سرزمين را گرفت و تا سه ساعت ادامه داشت. در ساعت سه بعدازظهر عيسى با صداى بلند گفت: «ايلى ايلى لما سَبَقتنى; خداى من خداى من چرا مرا ترك كردى؟»... عيسى فرياد بلندى كشيد و جان داد... .
در آن جا عدّه اى زن بودند كه از دور نگاه مى كردند و در بين آنها مريم مجدليه و مريم مادر يعقوب كوچك ديده مى شدند. اين زنان وقتى عيسى در جليل بود به او گرويدند و او را كمك مى كردند. بسيارى از زنان ديگر نيز همراه او به اورشليم آمده بودند. غروب همان روز، يوسف از اهل رامه كه يكى از اعضاى محترم شوراى يهود بود، پيش پيلاطس رفت و جسد عيسى(عليه السلام)را از او خواست. پيلاطس باور نمى كرد كه عيسى به اين زودى مرده باشد. پس به دنبال سروانى كه مأمور مصلوب كردن عيسى بود فرستاد و از او پرسيد: «آيا او به همين زودى مرد؟» وقتى پيلاطس از جانب سروان اطمينان يافت، به يوسف اجازه داد كه جنازه را ببرد. يوسف كتان لطيفى خريد و جنازه ى عيسى را پايين آورد و در آن پيچيد و او را در مقبره اى كه از سنگ تراشيده شده بود قرار داد و سنگى جلوى در آن غلطاند.
مريم مجدليه و مريم مادر شويا ديدند كه عيسى كجا گذاشته شد.
پس از پايان روز سبت مريم مجدليه و مريم مادر يعقوب و سالومه روغن هاى معطرى خريدند تا بروند و بدن عيسى را تدهين نمايند. صبح زود روز يكشنبه، بر سر قبر رفتند.
آنها به يكديگر مى گفتند: «چه كسى سنگ را براى ما از جلوى قبر خواهد غلطاند؟» وقتى خوب نگاه كردند، ديدند كه سنگ بزرگ از جلوى قبر به عقب غلطانيده شده است.
پس به داخل مقبره رفتند و در آن جا مرد جوانى را ديدند كه در طرف راست نشسته بود و لباس سفيد بلندى در برداشت. آنها متحيّر ماندند، اما او به آنان گفت: تعجب نكنيد، شما عيساى ناصرى مصلوب را مى جوييد. او زنده شده و ديگر اين جا نيست. نگاه كنيد; اين جا جايى است كه او را گذاشته بودند. حالا برويد و به شاگردان او، خصوصاً پطرس، بگوييد كه او پيش از شما به جليل خواهد رفت و همان طور كه خودش به شما فرموده بود او را در آن جا خواهيد ديد... .[35]

اين گزارش انجيل مرقس را سه انجيل ديگر با تفاوت هايى جزئى نقل كرده اند.[36] بر اساس اين گزارش ـ كه مسيحيان به آن عقيده دارند ـ حضرت عيسى به صليب كشيده و دفن شد، ولى پس از سه روز زنده شد و به آسمان رفت و نزد خداوند جاى گرفت.
قرآن نيز اين ماجرا را گزارش مى دهد، و بر اساس آن مسيح اكنون زنده است و در نزد خدا جاى دارد; با اين تفاوت كه ظاهر قرآن دلالت بر اين دارد كه حضرت عيسى مصلوب نشد و او را نكشتند، بلكه اين امر بر دشمنان او مشتبه شد و حضرت مستقيماً به آسمان برده شد.

قرآن در مورد بنى اسرائيل مى گويد:

و به خاطر قولشان كه: «ما، مسيح، عيسى بن مريم، پيامبر خدا را كشتيم.» در حالى كه نه او را كشتند و نه به صليب كشيدند، لكن امر بر آنها مشتبه شد. و كسانى كه در مورد قتل او اختلاف كردند، از آن در شك هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پيروى مى كنند و قطعاً او را نكشتند، بلكه خدا او را به سوى خود بالا برد، و خداوند توانا و حكيم است.[37]
مسئله ى به صليب كشيده شدن حضرت مسيح(عليه السلام) از مسائل بسيار مهم و اساسى در مسيحيت به شمار مى رود، به گونه اى كه مى توان گفت: «همان طور كه اساس اعتقادات مسلمانان را «عقيده به توحيد و يكتاپرستى» تشكيل مى دهد، اساس عقايد مسيحيت را در آموزه ى «تصليب» و «فدا» و «رستاخيز» حضرت عيسى(عليه السلام) بايد جستوجو كرد».[38]

برخى از انديشمندان مسيحى، كه سعى در نزديك كردن مواضع قرآن با انجيل دارند، مى كوشند كه آيه ى فوق را به گونه اى معنا كنند تا تعارض از بين برود:
آيه ى 156 سوره ى نساء مستقيماً عليه يهوديان است و تأكيد مى كند آنان عيسى را نكشته اند. در يك معنا اين موضوع حقيقت دارد; زيرا تصليب، كار سربازان رومى بوده است; و نيز در معناى عميق ترى هم صحيح است; چون وقتى به تصليب از ديدگاه رستاخيز عيسى بنگريم، مى بينيم كه بر صليب شدن عيسى، براى يهوديان پيروزى به بار نياورد.

جمله ى «شبّه لهم; بر آنها مشتبه شد»، را مى توان به طرق نسبتاً متفاوتى تفسير كرد. تفسير رايج در ميان مسلمانان دال بر اين است كه شخص ديگرى و احتمالاً «يهودا» به جاى عيسى تصليب شده است. پيروان فرقه ى احمديه[39] در زمان معاصر معتقدند: «عيسى فقط بر روى صليب از هوش رفت و سپس او را زنده پايين آوردند و بهبود يافت و آن گاه به سوى مشرق زمين رفت».[40]
آن چه از تأمل در مورد مسئله ى مصلوب شدن يا نشدن حضرت مسيح(عليه السلام)به دست مى آيد اين است كه: هر چند اين مسئله به ظاهر ساده به نظر مى رسد ـ چون واقعيت هرچه باشد، حضرت مسيح الآن زنده و در آسمان ها نزد خداست ـ لكن تأكيد قرآن بر «مصلوب نشدن حضرت عيسى به خاطر اين است كه برخى از عقايد مسيحيت، مانند الوهيت حضرت عيسى و آموزه ى گناه ذاتى و بازخريد گناهان بازاء مصلوب شدن آن حضرت كه همگى از عقيده به مصلوب شدن آن حضرت نشأت گرفته اند،[41]را تخطئه كند و توجه مسيحيان را به اين نكته جلب نمايد كه «نجات» را در گرو اعمال بايد ديد، نه در پناه بردن به صليب; و عيسى مسيح پيامبرى هم چون ساير پيامبران بزرگ خدا بود، نه خدا و نه پسر خدا. و «فدا» و قربانى شدن، به خاطر گناهان ديگران نمى تواند مطلبى منطقى باشد و هر كس در گرو اعمال خويش است و رستگارى نيز از راه ايمان و عمل صالح ميسر مى شود.
از ديدگاه برخى مفسّران قرآن، قراينى وجود دارد كه مسئله ى «مصلوب شدن حضرت عيسى» را تضعيف مى كند:

1. كسانى كه براى دست گيرى حضرت عيسى(عليه السلام) رفته بودند، عده اى از سربازان رومى بودند كه عيسى را نمى شناختند.
2. حمله به محل حضرت عيسى(عليه السلام)، شبانه انجام گرفت و طبعاً شناسايى در تاريكى شب نمى تواند دقيق باشد.
3. شخص گرفتار شده، در حضور «پيلاطس» (حاكم رومى بيت المقدس) سكوت اختيار كرده و در برابر اتهامات از خود دفاعى نكرد; در صورتى كه حضرت عيسى(عليه السلام)، شخصى شجاع و سخن دان و داراى بيانى شيوا و رسا بود.
4. شخص محكوم بر روى صليب فرياد مى زند «خدايا خدايا چرا مرا تنها گذارده اى؟!» در حالى كه اگر حضرت عيسى(عليه السلام)، همان خداى متجسّد است كه به دنيا آمده و به دار آويخته شده تا قربانى گناهان بشر شود، نبايد چنين جمله اى از دهان او خارج گردد.[42]

[35]. انجيل مرقس، باب 14 و 15.
[36]. انجيل متى، باب 26 و 27; انجيل لوقا، باب 22 و 23; انجيل يوحنا، باب 18 و 19.
[37]. سوره ى نساء، آيه ى 156 ـ 157.
[38]. محمدر ضا زيبايى نژاد، درآمدى بر تاريخ و كلام مسيحيت، ص 164.
[39]. پيروان احمد بن موسى (شاه چراغ).
[40]. ويليام مونتگمرى وات، برخورد آراء مسلمانان و مسيحيان، ص 37.
[41]. نامه ى پولس به قرنطيان.
[42]. ناصر مكارم شيرازى و ديگران، تفسير نمونه، ج 4، ص 200 ـ 202.

مسيحيت

سيد محمد اديب آل على

«چنین تعلیم داده شده‌است: در شب عید فِصَح، یَشوع (تلفظ عبری نام عیسی) را به دار آویختند. و یک منادی برای مدت چهل روز در مقابل او می‌رفت و می‌گفت:

[1] «.او قرار است سنگ‌سار شود، زیرا مرتکب جادوگری شده، اسرائیل را گمراه کرده‌است اگر کسی چیزی دارد که در دفاع از او بگوید، بیاید و شهادت خود را ارائه دهد.» اما چون چیزی به نفع او یافت نشد، او را در شب عید فِصَح به دار آویختند.»

منبع این حرفو درتلمود میذارید؟ باتشکر
ایا تلمودهمان تورات وعهدعتیق است؟
و دلیل ما چیست برادعای جعلی بودن کتاب حاضر یهودیها؟

رضا;405321 نوشت:
سلام


هر چهار انجيل چگونگى دست گيرى، محاكمه و به صليب كشيده شدن حضرت عيسى را با تفاوت هايى جزئى نقل كرده اند. خلاصه ى داستان از انجيل مرقس بدين قرار است:

دو روز به عيد فصح مانده بود. سران كاهنان و ملايان يهود درصدد بودند عيسى(عليه السلام) را مخفيانه دست گير كنند و به قتل برسانند. آنان مى گفتند: اين كار را در ايام عيد نبايد كرد مبادا كه مردم آشوب كنند... بعد از آن يهوداى اسخريوطى، كه يكى از آن دوازده حوارى بود، پيش سران كاهنان رفت تا عيسى را به آنان تسليم نمايد. آنان وقتى اين را شنيدند تسليم شدند و به او وعده ى پول دادند. يهودا به دنبال فرصتى بود تا عيسى را تسليم كند... او هنوز صحبت مى كرد كه ناگهان يهودا، يكى از آن دوازده حوارى، همراه با جمعيتى كه همه با شمشير و چماق مسلح بودند، از طرف سران كاهنان به آن جا رسيدند.
تسليم كننده ى او به آنان علامتى داده و گفته بود: «كسى كه مى بوسم همان شخص است او را بگيريد». پس همين كه يهودا به آن جا رسيد، فوراً پيش عيسى(عليه السلام) رفت و گفت: «اى استاد» و او را بوسيد. آنها عيسى را گرفتند و محكم بستند... سران كاهنان و تمام اعضاى شوراى يهود درصدد بودند كه مدركى عليه عيسى به دست آورند تا حكم اعدامش را صادر كنند، اما مدركى به دست نياوردند. بسيارى عليه او شهادت نادرست دادند، اما شهادت هايشان با يكديگر سازگار نبود... كاهن اعظم از او پرسيد «آيا تو مسيح پسر خداى متبارك هستى؟».

عيسى گفت: «هستم; و تو پسر انسان را خواهى ديد كه در دست راست خداى قادر نشسته و بر ابرهاى آسمان مى آيد.»
كاهن اعظم گريبان خود را چاك زد و گفت: «ديگر چه احتياجى به شاهدان هست، شما اين كفر را شنيديد. رأى شما چيست؟»
همه او را مستوجب اعدام دانستند... پيلاطس دستور داد عيسى را تازيانه زده، بسپارند تا مصلوب شود... .
سربازان او را بيرون بردند تا مصلوب كنند. آنان شخصى به نام شمعون اهل قيروان را مجبور كردند كه صليب عيسى را حمل كند. آنها عيسى را به محلّى به نام «جُل جتّا» برده به او شرابى دادند كه آميخته به دارويى به نام مرّ بود، اما او آن را قبول نكرد، پس او را به صليب ميخ كوب كردند... ساعت 9 صبح بود كه او را مصلوب كردند... در وقت ظهر تاريكى تمام آن سرزمين را گرفت و تا سه ساعت ادامه داشت. در ساعت سه بعدازظهر عيسى با صداى بلند گفت: «ايلى ايلى لما سَبَقتنى; خداى من خداى من چرا مرا ترك كردى؟»... عيسى فرياد بلندى كشيد و جان داد... .
در آن جا عدّه اى زن بودند كه از دور نگاه مى كردند و در بين آنها مريم مجدليه و مريم مادر يعقوب كوچك ديده مى شدند. اين زنان وقتى عيسى در جليل بود به او گرويدند و او را كمك مى كردند. بسيارى از زنان ديگر نيز همراه او به اورشليم آمده بودند. غروب همان روز، يوسف از اهل رامه كه يكى از اعضاى محترم شوراى يهود بود، پيش پيلاطس رفت و جسد عيسى(عليه السلام)را از او خواست. پيلاطس باور نمى كرد كه عيسى به اين زودى مرده باشد. پس به دنبال سروانى كه مأمور مصلوب كردن عيسى بود فرستاد و از او پرسيد: «آيا او به همين زودى مرد؟» وقتى پيلاطس از جانب سروان اطمينان يافت، به يوسف اجازه داد كه جنازه را ببرد. يوسف كتان لطيفى خريد و جنازه ى عيسى را پايين آورد و در آن پيچيد و او را در مقبره اى كه از سنگ تراشيده شده بود قرار داد و سنگى جلوى در آن غلطاند.
مريم مجدليه و مريم مادر شويا ديدند كه عيسى كجا گذاشته شد.
پس از پايان روز سبت مريم مجدليه و مريم مادر يعقوب و سالومه روغن هاى معطرى خريدند تا بروند و بدن عيسى را تدهين نمايند. صبح زود روز يكشنبه، بر سر قبر رفتند.
آنها به يكديگر مى گفتند: «چه كسى سنگ را براى ما از جلوى قبر خواهد غلطاند؟» وقتى خوب نگاه كردند، ديدند كه سنگ بزرگ از جلوى قبر به عقب غلطانيده شده است.
پس به داخل مقبره رفتند و در آن جا مرد جوانى را ديدند كه در طرف راست نشسته بود و لباس سفيد بلندى در برداشت. آنها متحيّر ماندند، اما او به آنان گفت: تعجب نكنيد، شما عيساى ناصرى مصلوب را مى جوييد. او زنده شده و ديگر اين جا نيست. نگاه كنيد; اين جا جايى است كه او را گذاشته بودند. حالا برويد و به شاگردان او، خصوصاً پطرس، بگوييد كه او پيش از شما به جليل خواهد رفت و همان طور كه خودش به شما فرموده بود او را در آن جا خواهيد ديد... .[35]

اين گزارش انجيل مرقس را سه انجيل ديگر با تفاوت هايى جزئى نقل كرده اند.[36] بر اساس اين گزارش ـ كه مسيحيان به آن عقيده دارند ـ حضرت عيسى به صليب كشيده و دفن شد، ولى پس از سه روز زنده شد و به آسمان رفت و نزد خداوند جاى گرفت.
قرآن نيز اين ماجرا را گزارش مى دهد، و بر اساس آن مسيح اكنون زنده است و در نزد خدا جاى دارد; با اين تفاوت كه ظاهر قرآن دلالت بر اين دارد كه حضرت عيسى مصلوب نشد و او را نكشتند، بلكه اين امر بر دشمنان او مشتبه شد و حضرت مستقيماً به آسمان برده شد.

قرآن در مورد بنى اسرائيل مى گويد:

و به خاطر قولشان كه: «ما، مسيح، عيسى بن مريم، پيامبر خدا را كشتيم.» در حالى كه نه او را كشتند و نه به صليب كشيدند، لكن امر بر آنها مشتبه شد. و كسانى كه در مورد قتل او اختلاف كردند، از آن در شك هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پيروى مى كنند و قطعاً او را نكشتند، بلكه خدا او را به سوى خود بالا برد، و خداوند توانا و حكيم است.[37]
مسئله ى به صليب كشيده شدن حضرت مسيح(عليه السلام) از مسائل بسيار مهم و اساسى در مسيحيت به شمار مى رود، به گونه اى كه مى توان گفت: «همان طور كه اساس اعتقادات مسلمانان را «عقيده به توحيد و يكتاپرستى» تشكيل مى دهد، اساس عقايد مسيحيت را در آموزه ى «تصليب» و «فدا» و «رستاخيز» حضرت عيسى(عليه السلام) بايد جستوجو كرد».[38]

برخى از انديشمندان مسيحى، كه سعى در نزديك كردن مواضع قرآن با انجيل دارند، مى كوشند كه آيه ى فوق را به گونه اى معنا كنند تا تعارض از بين برود:
آيه ى 156 سوره ى نساء مستقيماً عليه يهوديان است و تأكيد مى كند آنان عيسى را نكشته اند. در يك معنا اين موضوع حقيقت دارد; زيرا تصليب، كار سربازان رومى بوده است; و نيز در معناى عميق ترى هم صحيح است; چون وقتى به تصليب از ديدگاه رستاخيز عيسى بنگريم، مى بينيم كه بر صليب شدن عيسى، براى يهوديان پيروزى به بار نياورد.

جمله ى «شبّه لهم; بر آنها مشتبه شد»، را مى توان به طرق نسبتاً متفاوتى تفسير كرد. تفسير رايج در ميان مسلمانان دال بر اين است كه شخص ديگرى و احتمالاً «يهودا» به جاى عيسى تصليب شده است. پيروان فرقه ى احمديه[39] در زمان معاصر معتقدند: «عيسى فقط بر روى صليب از هوش رفت و سپس او را زنده پايين آوردند و بهبود يافت و آن گاه به سوى مشرق زمين رفت».[40]
آن چه از تأمل در مورد مسئله ى مصلوب شدن يا نشدن حضرت مسيح(عليه السلام)به دست مى آيد اين است كه: هر چند اين مسئله به ظاهر ساده به نظر مى رسد ـ چون واقعيت هرچه باشد، حضرت مسيح الآن زنده و در آسمان ها نزد خداست ـ لكن تأكيد قرآن بر «مصلوب نشدن حضرت عيسى به خاطر اين است كه برخى از عقايد مسيحيت، مانند الوهيت حضرت عيسى و آموزه ى گناه ذاتى و بازخريد گناهان بازاء مصلوب شدن آن حضرت كه همگى از عقيده به مصلوب شدن آن حضرت نشأت گرفته اند،[41]را تخطئه كند و توجه مسيحيان را به اين نكته جلب نمايد كه «نجات» را در گرو اعمال بايد ديد، نه در پناه بردن به صليب; و عيسى مسيح پيامبرى هم چون ساير پيامبران بزرگ خدا بود، نه خدا و نه پسر خدا. و «فدا» و قربانى شدن، به خاطر گناهان ديگران نمى تواند مطلبى منطقى باشد و هر كس در گرو اعمال خويش است و رستگارى نيز از راه ايمان و عمل صالح ميسر مى شود.
از ديدگاه برخى مفسّران قرآن، قراينى وجود دارد كه مسئله ى «مصلوب شدن حضرت عيسى» را تضعيف مى كند:

1. كسانى كه براى دست گيرى حضرت عيسى(عليه السلام) رفته بودند، عده اى از سربازان رومى بودند كه عيسى را نمى شناختند.
2. حمله به محل حضرت عيسى(عليه السلام)، شبانه انجام گرفت و طبعاً شناسايى در تاريكى شب نمى تواند دقيق باشد.
3. شخص گرفتار شده، در حضور «پيلاطس» (حاكم رومى بيت المقدس) سكوت اختيار كرده و در برابر اتهامات از خود دفاعى نكرد; در صورتى كه حضرت عيسى(عليه السلام)، شخصى شجاع و سخن دان و داراى بيانى شيوا و رسا بود.
4. شخص محكوم بر روى صليب فرياد مى زند «خدايا خدايا چرا مرا تنها گذارده اى؟!» در حالى كه اگر حضرت عيسى(عليه السلام)، همان خداى متجسّد است كه به دنيا آمده و به دار آويخته شده تا قربانى گناهان بشر شود، نبايد چنين جمله اى از دهان او خارج گردد.[42]

[35]. انجيل مرقس، باب 14 و 15.
[36]. انجيل متى، باب 26 و 27; انجيل لوقا، باب 22 و 23; انجيل يوحنا، باب 18 و 19.
[37]. سوره ى نساء، آيه ى 156 ـ 157.
[38]. محمدر ضا زيبايى نژاد، درآمدى بر تاريخ و كلام مسيحيت، ص 164.
[39]. پيروان احمد بن موسى (شاه چراغ).
[40]. ويليام مونتگمرى وات، برخورد آراء مسلمانان و مسيحيان، ص 37.
[41]. نامه ى پولس به قرنطيان.
[42]. ناصر مكارم شيرازى و ديگران، تفسير نمونه، ج 4، ص 200 ـ 202.

مسيحيت

سيد محمد اديب آل على

بسیار ممنون.
اما هنوز جواب یکی از سوالات را نگرفته ام.
آیا اسلام برگشت آن حضرت به زمین را در روز سوم تایید می کند؟
در واقع علت پرسیدن این سوال اینست که مسیحیان ادعا می کنند افراد زیادی ایشان را در روز سوم دیده اند. می خواهم بدانم که آیا این ادعایی واهی است یا مورد تایید اسلام نیز است؟

me+;405412 نوشت:
«چنین تعلیم داده شده‌است: در شب عید فِصَح، یَشوع (تلفظ عبری نام عیسی) را به دار آویختند. و یک منادی برای مدت چهل روز در مقابل او می‌رفت و می‌گفت:

[1] «.

او قرار است سنگ‌سار شود، زیرا مرتکب جادوگری شده، اسرائیل را گمراه کرده‌است اگر کسی چیزی دارد که در دفاع از او بگوید، بیاید و شهادت خود را ارائه دهد.» اما چون چیزی به نفع او یافت نشد، او را در شب عید فِصَح به دار آویختند.»

منبع این حرفو درتلمود میذارید؟ باتشکر
ایا تلمودهمان تورات وعهدعتیق است؟
و دلیل ما چیست برادعای جعلی بودن کتاب حاضر یهودیها؟

سلام
قبلا در این تاپیکها توضیحات داده شده چنانچه جواب خود را نگرفتید عنوان کنید

[h=3]تلمود چیست؟[/h]
[h=3]پولس کیست؟[/h]
[h=3]تصویر پیامبران در قرآن و کتاب مقدس[/h]
[h=3]متفکرین مسلمان و تثلیث مسیحی[/h]
[h=3]علت اساسی ازدواج در مسیحیت[/h]
[h=3]فلسفه خلقت زن در کتاب مقدس[/h]
[h=3]۱۰۱تناقض در کتاب مقدس[/h]
[h=3]اسلام و مسیحیت در دادگاه عقل و منطق[/h]
[h=3]تاملی در چالش انگیزترین آیه کتاب مقدس(اول سموئیل ۱۳ : ۱)- قسمت اول[/h]
[h=3]چه نقدهاي كلي بر دين مسيحيت وارد است؟[/h][h=3]درخت و درختکاری در اسلام و مسیحیت(طبیعت در کتاب مقدس)[/h]
[h=3]آیا مسیحیت، دین محبت و دوستی است؟[/h]
[h=3]عقل در اسلام و مسیحیت[/h] [h=3](نقد مسیحیت ) کتاب‌هاي جنگ‌هاي يهوه و ياشَر کجا رفته‌اند؟[/h]
[h=3]پروتستانتيزم، عهد عتيق و لوتر به عنوان راهگشاي مسيح[/h]
[h=3]اينکه پولس مي‌گويد: «عيسي مانند مظهر شخصي است...[/h]
[h=3]آيا تثليث از نظر عقل مورد پذيرش است؟![/h][h=3]چرا هيچ يك از قسمت هاي عهد جديد به منظور بحث و استدلال نوشته نشده است؟[/h][h=3] اگر كتاب مقدس براساس الهام نوشته شده، چرا مشتمل بر ام[/h]

[h=3]چرا حواريون عيسي در زمان مصلوب شدنش فرار اختيار كرده و هيچيك به دفاع ا[/h]

[h=3]اولین دستور قرآن و اولین دستور کتاب مقدس[/h]
[h=3]نتیجه آموزه نسل کشی در کتاب مقدس[/h]

با سلام خدمت برادران
اینگونه که ادعا می شود نیست بلکه بسیاری از یهودیان به او ایمان آوردند اگر کتب را بخوانید متوجه می شوید بسیاری از مردم شهرهای شمالی فلسطین به او ایمان اوردند پس نمی توان گفت به او ایمان نیاوردند . دیگر اینکه بیساری حرفهای یوسفوس را نمی پذیرند چون چند دهه با زمان مسیح فاصله زمانی داشته است .
مطلب بعد اینکه مسیح منادی دین جدیدی نبود و این را هم اناجیل با وجود تحریف شدنشان تأیید می کنند ( من نیامده ام تا کلمه ای از ناموس ( تورات ، شریعت ) را کم و زیاد کنم ) همانطوری که قرآن کریم نیز به این موضوع اشاره می کند . به همین دلیل کسانی که به مسیح ایمان آوردند یهودی بودند و در کنیسه های یهودیان و معبد مانند یهودیان نماز می خواندند و آنها را یهودی پیرو عیسی می خواندند اما بعدها که پولس دین را تحریف کرد مشکلات دیگری آغاز شد که اگر وقت کردم در مورد آن عرض خواهم کرد .

سوال:
چرا یهودیان حضرت عیسی (ع) را قبول ندارند؟

پاسخ:
برای پاسخ جامع از این پرسش باید گفت :
در انجیل­ های چهارگانه (یوحنا، مرقس، متی و لوقا) آمده است که عیسی به صلیب و دار آویخته و کشته و سپس زنده شد و به آسمان پرواز نمود.
یهودیان نیز معتقدند و افتخار می­کنند که ما عیسی را کشتیم،(1) ولی قرآن کریم می­فرماید:" و ما قتلوه و ما صلبوه و لکن شبّه لهم"؛ آنان نه مسیح را کشتند و نه او را به دار آویختند لیکن واقعیت امر بر آنها مشتبه شد.(2)
یهودی­ ها فرد دیگری ( به احتمال قوی شخصی به نام یهودای اسخریوطی- که شباهت خیلی زیادی به حضرت عیسی (ع) داشت و از شاگردان او بود و با جاسوسی خود به آن حضرت خیانت کرده بود ) به جای حضرت مسیح دستگیر کردند و او را به صلیب کشیدند و کشتند.(3)

اسخریوطی فردی ضعیف النفس بود که به علت ترس و اضطرابی که پیدا کرده بود نتوانست از خود دفاع کند. وقتی که یهودی­ها در صدد دستگیری و کشتن حضرت عیسی برآمدند، خداوند جریان امر را به او خبر داد و فرمود:اذ قال اللّه یا عیسی انّی متوفّیک و رافعک الیّ....(4)؛ به یاد آورید هنگامی را که خدا به عیسی فرمود من تو را بر می­گیرم و به سوی خود بالا می­برم...
بر اساس مضمون بسیاری از روایات عیسی زنده است و هنگام ظهور امام زمان­(ع) از آسمان نازل می­گردد و جزء اصحاب خاص آن حضرت قرار می­گیرد. امام زمان (ع)هنگام اقامه نماز، امامت جماعت را به او پیشنهاد می­کند، ولی حضرت عیسی قبول نمی­کند و می­گوید: امیر و امام غیر از من است ـ اراده خدا بر این تعلق گرفته که امیر و امام شما باشید ـ سپس نماز به امامت امام زمان­(ع) اقامه می­گردد و حضرت مسیح نیز به او اقتدا می‌کند.(5)

اما دیدگاه حواریون در باره مصلوب شدن مسیح دقیقا روشن نیست چون تورات های اصیل از بین رفته است و
آنچه امروز به نام تورات و انجیل در دست است، ساخته و پرداخته و احبار و رهبان و یهودیت و مسیحیت است. اناجیل موجود نوشته هائی است که در طی ادوار مختلف گذشته به دست افرادی نوشته شده است. در قرن چهارم میلادی امپراطوری روم که دین عیسی را پذیرفت، از میان یکصد و شصت انجیل و رساله و کتب تاریخ که در میان مسیحیان رواج داشت، فقط بیست و هفت کتاب و رساله را انتخاب کرد که به نام ((عهد جدید)) در برابر ((عهد عتیق )) قرار گرفت. در سال 1046 میلادی انجمن مسیحیان کاتولیک هر گونه شک تردید در آسمانی بودن این کتب را تحریم کرد. (6)

پی‌نوشت‌ها:
1. نساء (4) آیه 15.
2. همان.
3. ناصر مکارم شیرازی و همراهان، تفسیر نمونه، نشر دار الکتب الاسلامیه تهران . ج 4 ص 202.
4. آل عمران (3) آیه 55.
5. تفسیر نمونه، ج 21 ص 100.
6. ‌تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ، نشر مرکز مطالعات اسلامی . تهران . 1378 ش . ج 2، ص 747.

موضوع قفل شده است