من اشتباهی نکردم، به شوهرم باید چی بگم؟

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
من اشتباهی نکردم، به شوهرم باید چی بگم؟

با سلام و عرض ادب
یکی از کاربران محترم سایت از بنده خواستن که مشکلشون رو مطرح کنم
مشکل ایشون

نقل قول:
منم مثل همه ی ادم های روی زمین عادی ام ....اما شوهرم اینطور حس نمیکنه ...هیچ وقت فکر نمیکردم مردی وارد زندگیم بشه که اینقدر منو عاشقونه دوست داشته باشه ..( اونم با شرایط خاصی که من دارم ...........خودمم نمیدونم پاداش کدوم کار م بود ....خوشحال بودم ...زندگی بهم لبخند میزد ..عاشق فقط یه کلمه اس ...اما برای توصیف کارهای یه عاشق به زمان زیادی احتیاج دارم ....یه روز از خونه ی مادر شوهرم تماس گرفتن که سریع خودت و به کلانتری .()...برسون ...شوهرت با پسر عموش دعواش شده ....بعد ها فهمیدم به خاطر مساله ای که مربوط به منه دعواشون شده .....از اینکه همسرم تکیه گاه محکمی برامه و اجازه ی یاوه گویی به اطرافیان و نمیده خیلی خوشحال شدم ....اما از اون روز به بعد نگاه خانواده ی شوهرم به من عوض شد ...من و باعث و بانی دعوای بین دو خانواده میدونستن ....
جشن عروسی به خوشی تمو شد ....یه هفته بعد ... شوهرم برای ماموریت کاری به شمال کشور میره ...متاسفانه نمیتونه هم تماس بگیره ....
یه روز از روزای خدا ...پسر عمه ی همسرم باهام تماس گرفت و خیلی خودمونی بدون پسوند خانوم اسمم و خطاب قرار داد و گفت ..میشه چند تا اس ام اس عاشقونه برام بفرستی ....دارم با دوستم کل کل میکنیم (منظورش رو کم کنی بود )
یه کم تعجب کردم ...از لحنش خودمونیش ...قطع کرد ...با دوستم تماس گرفتم و موضوع رو بهش گفتم
اونم گفت دنیا اینقدر بد شده که نمیشه به سادگی به دیگرون اعتماد کرد ....این اقا هم حق نداشت باهات خودمونی حرف بزنه و همچین تقاضایی بی شرمانه ای در خواست کنه ...خیلی خشک و جدی جواب بده ..اقای فلانی ..من اهل اس ام بازی نیستم ...خداحافظ
چند روز گذشت و یه روز تماس گرفت ...ترسیدم ...اما بازم جواب دادم
ایشون هم گفت که شماره ی تماسی از همسرم داره ...منم خوشحال شماره رو گرفتم ...و تشکر کردم ...وقتی تماس گرفتم گفتن همسرم امروز اونجا نیست و یه هفته ی دیگه برمیگرده
مادر شوهرم ازم خواست که تنها نباشم (خونشون شهرستانه )برم خونشون
منم قبول کردم و رفتم
بازم تماس ها ..از استرس شدید قلبم تیر میکشید ....یه حسی میگفت پشت این تماس ها و حرف ها یه خبر بده .....همین هم شد
نمیدونستم جلوی چشما های تیز و خیره ی خانواده ی شوهرم رد تماس بدم یا هر کار دیگه ای ..مجبور شدم جواب بدم
خیلی خشک گفتم بله
-سلام .....) بازم اسمم و بدون پسوند خانوم صدا زد
-سلام شما ؟
ای بابا فراموشی گرفتی ها .........
-نخیر اشتباه گرفتید
و قطع کردم ...قلبم تند تند میزد وووکف دستم خیس عرق بود ...احساس میکردم جون تو تنم نیست
دوباره زنگ زد ...
خواهر شوهرم گوشی رو برداشت و گفت e این که شماره ی پسر عمه اس ..چی کارت داره ؟
هول گفتم –حتما میخواد شماره ی محل کار داداشت و بهم بده
جواب دادم
بله
سلام ......... هر بار که اسمم و اینجوری اسمم و صدا میزد یخ میکردم و بیشتر توی خودم جمع میشدم
سلام
-چرا اینقدر ناراحتی ؟کجایی؟
صدای خواهر شوهرم که گفت سلام برسون به اونور خط رسید
-خونه ی دایی هستی؟ واسه چی رفتی اونجا ...واسه همین ناراحتی؟
-نه چون شوهرم نیست ناراحتم
-بهش زنگ نزدی؟
-اونجا نبود
-کی برمیگرده ؟
-نمیدونم ..
-بهتر ..بیشتر میتونم ببینمت و صدات و بشنوم
دنیا دور سرم چرخید ....
رفتم توی اتاق و اروم گفتم –حرف دهنتون و بفهمید
-اخه چرا تو اینقدر احمقی که .......دوست داری؟ فکر میکنی اون فقط با توئه ؟ نه احمق جون 100تا داف دور و برشه
-خیلی بی شرمی اشغال
-گذاشتیم دم در ....حالا گوش کن ...من که حرف بدی نزدم ازت خواستم باهام دوست باشی
-خفه شو ..من شوهر دارم
-چه ربطی داره ..یعنی شما تو خونتون تلویزیون هست دیگه سینما نمیرید ؟
قطع کردم و یه دل سیر گریه کردم و به بخت سیاهم لعنت فرستادم
زنگ زد
رد تماس دادم و اس ام اس دادم
یه بار دیگه تماس بگیری به شوهرم میگم
جواب داد – تو حیفی ...رو پیشنهادم فکر کن
-واسه ی شوهرم متاسفم که با ادم نمک به حرومی مثل تو دوست و همسفره بوده
-قبول کن ضرر نمیکنی ...ولی گه قبول نکنی ...ابروت و میبرم
-هیچ غلطی نمیتونی بکنی
-تو یه راز بزرگ تو زندگیت داری؟
-شوهرم میدونه
ارم خنده اشکال نداره ..مردم که نمیدونن
-ازت شکایت میکنم
-منم تا اخر عمرم تو زندون نمیمونم ..یه روز به عمرت مونده میام و تلافی میکنم
ایـــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــ خــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــدا
من چیکار کنم ؟
اگه به شوهرم بگم که میکشش ..میدونم یه جنگ بزرگ بر پا میشه ...میدونم ماجرا با دو تا مشت و لگد حل نمیشه ...
اگه نگم ؟ ابروم و میبره
خدا ...تو که میدونی ...چپ نرفتم ...حالا این انصافه ..به خاطر لذت یکی دیگه ابروم و ببره ؟

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد حامی

سلام
ممنون از اعتمادتون
ببینید باید جدی باشید و از تهدید ایشان که گفته من هم آبروی شما را می برم نترسید
نمی دانم شوهر شما کجاست که نمی توانید مستقیم با او در ارتباط باشید
ولی این را بدانند که اگر پیوسته این مرد مزاحم را تهدید کنید مطمئن می شود که خبری نیست و بیشتر مزاحم می شود. بهتر است جواب ایشان را به هیچ وجه ندهید و خطتان را عوض کنید.
اگر باز هم او ادامه داد. ابتدا از شوهرش بخواهد که مثلا من از این آقا خوشم نمی آید و به نظرم آدم درستی نیست و....
اگر باز شوهرشان ادامه دادند داستان را به مادر شوهرتان - اگر خانم عاقلی است - بگویید تا او پشت شما باشد، چون اگر به شوهرتان بگویید ممکن است غیرتش سبب مشاجره فیزیکی شود.
ولی در کل باید متوجه باشد که مدیریت این ارتباط با این خانم است او تنها پیشنهاد داده شما می توانید تدابیر قطع ارتباط را تنظیم کند
نیز اصلا با این آقا کل کل و مشاجره نکنید چون در اغلب موارد مردان مزاحم این را یک توجه می دانند و روی تهدید شما هم فکر نمی کنند و بالاخره اگر هم بحث ها ادامه یابد ممکن است شما هم جایی در ارتباط کم بیاورد به خصوص این که این آقا در سخنانش از کلمات رمانتیک و ...استفاده کند
دعا و توسل و صدقه حتما فراموش نشود.

آخ آخ که از بی ناموس جماعت متنفرم
همیشه یکی از ترس هام همین بوده که آدم ازدواج کنه و یه حروم زاده مثل اون مرتیکه بخواد زندگی شو خراب کنه
به نظر من اون خانوم باید به شوهرش بگه
من جا شوهرش بودم بلایی به سره طرف میاوردم که نفس کشیدن یادش بره
......................................................................................................................................................
اون نقطه ها فحش بود :Nishkhand:

خانوم به شوهرت بگو
عب نداره بذار بکشتش
این آدم ها مرده شون فایدش بیشتره

[="Tahoma"][="#4169e1"]سلام علیکم
یه نظر شخصی:
اگه بنابه توصیه آقای حامی عمل کرد و شوهر با اون مرد، قطع رابطه نکرد
اتفاقاً اینکه راز زندگیشو شوهرش میدونه و از اونطرف ارتباط خوبی با همسرش داره، خیلی پوئن های مثبته؛ و با توکل به خدا از همین دو ابزار نهایت استفاده رو برا خودش ببره
اگه شوهرش در یه فضای راحت و صمیمی و دور از تنش، بفهمه مساله اصلی چیه شاید راحت تر قطع رابطه کنه.

شاید اصلاً نیازی نباشه بگه به شوهرش که تهدید به بی ابرویی شده؛ شاید همینکه بگه غیر مستقیم فهمیده پسرعمه چیزایی از رازش میدونه کافی باشه تا شوهرش تدبیری چاره کنه. قطع رابطه کنه حتی[/]

سلام
نميدونم نيروي انتظامي اين موقع ها كجاي زندگي ما قرار ميگيره
دوبار دهنشو آسفالت كنن
ديگه از اين چيزها نميخوره
به كسي كه فكر بازتري داره و ترجيحا مرد هم باشه بگيد با هم بريد كلانتري پاسگاهي دادگاهي جايي و شكايت كنيد
حتما شكايت كنيد
قانوني

تا ساحل آرامش;398169 نوشت:
.خیلی خشک و جدی جواب بده ..اقای فلانی ..من اهل اس ام بازی نیستم ...خداحافظ

اولین اشتباهتون همین جا بود.
حتی نباید این جواب رو هم میدادید.(میگن نقطه ی مقابل عشق_ که البته این هوس است_ بی محلی است نه نفرت یا...) خیلی ها که مزاحم میشن حتی کار ندارن از طرف مقابل چه میشنوند فحش و تهدید یا صحبت عاشقانه فرقی ندارد فقط جوابی که میشنوند براشون بسه!!!گاهی "مزاحم نشید" یک خانوم در عمل به معنی "مزاحم بشید" است....
خطتتونو عوض کنید که عالیه.اگرم نتونستید حتی از هزارتا اس ام اس و زنگ یکیشم نباید جواب بدین.اصلا محتوی جوابتون مهم نیست.همین که جواب بدین برای اون ادم کلی معنی داره...
در مورد باقی مواردم توصیه های جناب حامی به نظر من از انچه دوستان نوشتن و منجر به یه برخورد هیجانی میشه بهتره.
ولی هر کاری میخوایم بکنید زودتر انجام بدین چون هر چی بیشتر طول بکشه باعث میشه اگر اطافیان بفهمند به شما راحت تر تهمت بزنند.(کلا نذارین افراد زیادی متوجه بشن برای خودتون خوب نیست تا مجبور نشدین در مورش با کسی صحبت نکنین.میشه یه کلاغ و چهل کلاغ و خدایی نکرده نتیجه این یک کلاغ چهل کلاغ میرسه به گوش همسرتون و...)

من توی این جور مواقع بدجور قاطی میکنم
باید گردن اون یارو رو با دو تا دست فشار داد تا خفه بشه
کشتن اینجور ادما ثوابه...

ابوالفضل;399118 نوشت:
من توی این جور مواقع بدجور قاطی میکنم
باید گردن اون یارو رو با دو تا دست فشار داد تا خفه بشه
کشتن اینجور ادما ثوابه...

اقا با شما همدردي ميكنم
متوجه احساس هم نوع دوستي شما هم هستيم
اما مملكت قانون داره
نيروي انتظامي داره
من نميدونم شماهاي نوعي چرا كار اول رو آخر انجام ميديد
اگه ايشون يه تماس به كلانتري پاسگاهي ميزد
اونها بلدند با اين جماعت چه كنند.

بنام او

باسلام

البته بدلیل شرایط بسیار حادی که بر زندگی شما حاکم گردیده {البته منظور همان شخص میباشد} هیچ راهکار مناسبی هم فعلا نمیتوان ارائه نمود و حتی اقدامات قانونی هم بدون سند و مدرک ره بجایی نخواهندبرد اما و ازطرفی دیگر بهترین گزینه هم خواهندشد بشرط آنکه ابتدا بصورت پنهان با آنان درمیان گذارده و با مجوز قانونی و یک قاضی دلسوز بتوانید اس ام اس ها و صداهای او را ضبط کرده تا چنانچه عقب نشینی ننمود و خواستید به قانون متوسل شوید .. با دست پر و درست و حسابی هم متوسل شوید که البته کاش میشد که نفهمد از کجا خورده چون احتمال انتقام هم خودش یک بحث و یک بخش قضیه خواهدشد لذا بهتر است که بهترین اقدام را بررسی نموده و البته هرچه زودتر دست بکارهم شوید اینجور که این بابا دارد با شما صحبت میکند خداییش آدم را به شک می اندازد که نکند بله .. رابطه ای انگار از قبل وجود داشته و .. و البته این شاید سیاست طرف مقابل شما هم باشد که قصد دارد اگر کسی صدای مکالمه شما دونفر را میشنود چنین تصوری درمورد شما نموده تا یا بشما بدگمان شود یا بطور کلی پایش را از قضیه کمک بشما کنار بکشد یا نهایتا یکطرفه و به نفع شما به قاضی نرود..
در هر صورت ابتدا همسرتان را هم آگاه نمایید که اگرفردا خودش و قبل از بیان شما بفهمد و بداند ، دیگر عدم اعتماد بین او با شما به این زودی ها و راحتی ها رخت برنخواهدبست..

بهرحال اینهم از مشکلات و معضلاتی ست که ممکن است هرازگاهی و بلکه یک در میلیون گریبان انسانی را گیرد که متاسفانه و فعلا شما همان یک در میلیون شدید .. واقعا چه بدشانس..؟؟ امیداوریم خداوند کمکتان نماید و حتم داشته باشید که همیشه حق پیروز خواهدبود اگر چه با پرداخت غرامت و تاوان که انشاا... با بکارگیری بهترین گزینه های دوستان ازطرف شما این غرامتها و تاوان به حداقل خود برسند..انشاا...

{باسپاس}

بنام او

باسلام مجدد..

pargaj;399179 نوشت:
در هر صورت ابتدا همسرتان را هم آگاه نمایید که اگرفردا خودش و قبل از بیان شما بفهمد و بداند ، دیگر عدم اعتماد بین او با شما به این زودی ها و راحتی ها رخت برنخواهدبست..

البته فراموش نمودم مطلب مهمی را برایتان بیشتر بشکافم و آن نحوه گفتن به همسرتان خواهدبود..؟؟

اگر همسر شما فعلا در دسترس نمیباشند {که فرمودید نیست} حداقل به یکی دونفر آدم قابل اعتماد موضوع را بگویید که اگر قبل از افشای شما همسرتان زودتر ازشما گفتند من خودم فهمیدم و احتمالا شما نمیخواستید بمن بگویید و از این حرفها .. آن دو تن بیایند و شهادت دهند که همسر شما قصد بیان مطلب بشمارا داشتند فقط منتظر بوجود آمدن موقعیت خوب برای آنرا داشتند تا بدینطریق همسرتان شمارا همچنان باور داشته باشند یا ..؟؟
{اینراهم به این دلیل بیان نمودم که فرمودید اگرهمسرتان فعلا بفهمد خون بپا میکند که فعلا بهترین گزینه یا یکی ازبهترین گزینه ها بعد از نظر سایر دوستان و اساتید شاید این باشد}

یا اینکه اگر چنین اعتمادی را نمیتوانید بکنید همین الان قلم و کاغذی آورده و روی آن با ذکر تاریخ همه وقایع را مانند یک وصیتنامه بنگارید که بد نخواهدشد و ..؟ {و اما بهترین شهود شهود زنده و عادل خواهندبود و اگر اینرا هم خواستید انجام دهید بازهم امضای یکی دو نفر قابل اعتماد پای نوشته هایتان یادتان نرود}

و البته فعلا همین سایت و همین نوشته ها خودشان نیز مدرک خوبی خواهند بود تا همسرتان یقین نماید شما چقدر درعشق خود صادق و وفادار بودید که حتی مجبور شدید آنرا درچنین محیطی به مشاوره و درددل بگذارید که برای نجات عشق و زندگی خود از نظر انسانهای مومن و باایمان و بلکه هم یک سایت رسمی و اعتقادی استمداد و کمک طلبیده اید ..

{و البته اگر کسی از عزیزان ناراحت و دلخور نشوند و البته بلانسبت همه و ازجمله حتی خودم .. بیش از هرکس ابتدا گوش به سخنان و حرف اساتید محترم هم بنمایید که هم حس مسئولیت پذیریشان بیش از همه ما خواهدبود و هم نظراتشان قابل استناد بیشتر..انشاا...}

{البته اینرا بیشتر به این دلیل بیان نمودم که اگر روزی و روزگاری کارتان با همسرتان یا خانواده ایشان به اینجا کشید یا رسید .. همسرتان یا خانواده ایشان آیدی های آبی رنگ را که همگی ازاساتید و روحانیون و ایمانداران خواهندبود بیشتر باور خواهدنمود تا آی های مهمان را که جا برای تهمت زدن بخود را نیز بیشتر بازخواهیدگذاشت}{بهرحال امیدوارم ازاین توصیه حقیر کسی ناراحت و دلخور نشده باشد یا دلخور نگردد که همگی درک نماییم که پای نجات یک زندگی و چندانسان بی گناه در میان میباشد..انشاا...}

{باسپاس}

ابوالفضل;399118 نوشت:
من توی این جور مواقع بدجور قاطی میکنم
باید گردن اون یارو رو با دو تا دست فشار داد تا خفه بشه
کشتن اینجور ادما ثوابه...

من هیچی نمیگم ..چون ایشون جواب دادن

تا ساحل آرامش;398169 نوشت:
اگه به شوهرم بگم که میکشش ..میدونم یه جنگ بزرگ بر پا میشه ...میدونم ماجرا با دو تا مشت و لگد حل نمیشه ...

اگه میخواست زندگیش به خاطر قتل و این چیزا از هم بپاشه که از بغیه کمک نمیخواس

گفتنی ها رو جناب حامی گفتند

از ته دل براش دعا می کنم که این ماجرا ختم به خیر بشه
خدایا! آبروی مومن از خونش عزیزتره. خودت کمکشون کن
:Doaa:

لا حول و لا قوة الا بالله

جوابهای دوستان رو نخوندم و ممکن هست این نظرات رو گفته باشند
با مادر شوهر یا خواهر شوهرتون موضوع رو مطرح کنید
چون اگر خدای نکرده اون آقا بخواد کاری بکنه اولین کسانی که تهمت های اون رو باور میکنند این دو نفرند
تهمت های اون آقا یک طرف زخم زبون این دو نفر یک طرف
موضوع رو به خواهر شوهرتون بگید و کنارش به اون آقا پیام بدید که دست از این کاراش برداره
البته نذارید متوجه بشه که کسی از این موضوع خبردار شده
طوری پیام بدید که همه اتفاقات افتاده رو به گردن بگیره
مثلاً بگید «همون روزی که گفتی چند تا پیامک عاشقانه بفرست که میخوام کل کل کنم حدس زدم خبر بدی باشه »
اجازه ندید دستش آتو بیفته
حتماً حتماً برای این کار یک شاهد از خانواده شوهرتون داشته باشید
چه بهتر مادر شوهرتون باشه
ولی اصلاً نذارید با تهدید کردن شما رو در منگنه بذاره
توکل بخدا هم یادتون نره

موضوع قفل شده است