«امام زادگان»

تب‌های اولیه

42 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
«امام زادگان»

دوستان عزیز سلام:Gol:
انشاءالله به یاری خداوند در این تاپیک ها همه چیز در مورد امام زادگان قرار می دهم.
در شهر های ما چندتا امام زاده است؟
با ما همراه باشید!
موفق و پیروز باشید

برچسب: 

شناسایی «امامزادگان» و نكوداشت آنان در علم رجال از مباحث مفید و ضروری است.

واژه «امامزاده» مركب از واژگان : «امام» و «زاده» است.

منظور از امام، پیشوایان دوازده گانه تشیع می باشد كه بر اساس نص و نصب از سوی خداوند انتخاب شده و تعداد آنها 12 نفر معصوم هستند.[1]

مقصود از زاده، فرزندان بی واسطه و با واسطه آن ها می باشند. البته نام بانوان «بانوان سادات» معمولاً با ضمیمه واژگان سیّده, بی‌بی و خاتون, مورد خطاب و یاد قرار می گیرد؛ همچون: «سیّده نفسیه» در شهر قاهره (مصر).

امامزادگان را می توان به چند گروه تقسیم كرد:

1. امامزادگان بی واسطه؛ فرزندان بلافصل امامان علیهم السلام هستند تعداد این گروه، اندك بوده و بخش مهمی از آرامگاه آنان در عراق، عربستان، ایران و سوریه واقع شده است؛ همانند: آرامگاه حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ در قم و حضرت شاه چراغ (سید احمد) و برادرش ( سید محمد ) در شیراز. این سه بزرگوار، فرزندان امام كاظم ـ علیه السلام ـ می باشند.

2. امام زادگان با واسطه؛ بسیاری از سادات جلیل القدر كه در كشورهای گوناگون دارای آرامگاه و پایگاه معنوی هستند، در واقع جزو این دسته می باشند. برخی از آنان با یك یا دو واسطه به معصوم ـ علیه السلام ـ می رسند؛ اما تعداد بی شماری نیز با چندین واسطه انتساب دارند.

امام زادگان از جهت فضائل و امتیاز های معنوی، در مرتبه های متفاوتی قرار دارند:

الف) بعضی مراحلی از عصمت را دارند؛ مانند: حضرت زینب و حضرت فاطمه معصومه ـ علیهما السلام ـ و حضرت ابوالفضل – علیه السلام- و ...

ب) برخی مورد توجه ویژه امام یا امامان بوده اند؛ مانند: حضرت عبدالعظیم حسنی ـ علیه السلام ـ كه از سوی امام هادی ـ علیه السلام ـ در شهر ری «وكالت و نیابت» داشته، و ثواب زیارت مرقد شریفش بسان پاداش زیارت مزار مقدس امام حسین ـ علیه السلام ـ شمرده شده است.

ج) عده ای در سلسله نسب، به چند معصوم پیوند و بستگی دارند؛ مثل : سادات موسوی و طباطبائی

د) بعضی نیز به علت تأثیر گذاری در گسترش اسلام و تشیع، حائز اهمیت و رتبه والاتری هستند.

هـ) گروهی به فیض «شهادت» رسیده اند.

و) تعدادی از آنان به جهت هم عصر بودن با دوره زندگی معصومان ـ علیهم السلام ـ افزون بر امتیاز خدادادی «سیادت»، جزو اصحاب و شاگردان ائمه ـ علیهم السلام ـ نیز بوده و احادیثی از آن بزرگواران نقل كرده و از علمای بزرگ محسوب شده اند.[2]

در برخی از متون تاریخی و عرف برای امامزاده ها عناوین ذیل اطلاق شده كه نمایانگر ملجا و مركز معنویت بودن آن ها برای مردم می باشد.

1. امامزاده؛

2. امامزاده سید؛

3. امامزاده سلطان؛

4. امامزاده شاه؛

5. امامزاده شاه زاده؛

6. سلطان؛

7. سلطان سید؛

8. شاه؛

9. شاه سید؛

10. شاه زاده؛

11. شاه زاده سید .

12.حضرت.[3]

علت نامیده شدن امام زادگان با این القاب و عناوین را می توان چنین توجیه كرد:

الف) سلطان، شاه و شاهزاده، در كشوری چون ایران، به عنوان بالاترین نهاد رسمی كه قادر به حل تمام مشكلات مردم باشد قدرت شاهان بوده لذا ایرانیان «سادات جلیل القدر» را مصداق واقعی شكوه و حكومت دانسته كه در رفع مشكلات مادی و معنوی به آنها مراجعه می كرده اند.

و به سخن دیگر، از دیرباز ایرانیان نام نامی امام علی ـ علیه السلام ـ و امام رضا ـ علیه السلام ـ را با عناوین: شاه مردان، شاه عرب و عجم، سلطان دین، شاه خراسان، سلطان طوس و غیره بیان كرده اند. لذا فرزندان و نوادگان ائمه ـ علیهم السلام ـ را شایسته عناوین فوق می دانند؛ همانند: شاهزاده (شهزاده) علی اكبر ـ علیه السلام ـ و شاه عبدالعظیم حسنی ـ علیه السلام ـ از جهتی چون مردم آنها را صاحب حقیقی قدرت و حكومت می دانسته اند و استعمال این عناوین را در دیگران مجاز می شمرده اند به آن حضرات القابی چون سلطان و شاه و ... اطلاق می كردند و برخی گفته اند:

گرچه آرامگاه مردان و زنان صالح از سلسله سادات، مزار و مطاف فرشتگان و مؤمنان است؛ لیكن نامیدن همه زیارتگاه ها به «امام زاده»، صحیح نخواهد بود. چرا كه اگر در سلسله نسب به یك یا چند امام اتصال نداشته باشند، نامگذاری به این عنوان، امری خلاف واقع و مصداق «تحریف» است. از باب نمونه: پسران و دختران پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ (قاسم، عبدالله، ابراهیم، زینب و ...) پیامبر زاده هستند نه امام زاده!

همچنین برادران و برادرزادگان امام علی ـ علیه السلام ـ، همانند: جعفر طیار، عبدالله بن جعفر و مسلم بن عقیل، علی رغم برخورداری از مقامات و مناقب والا، فقط از سادات و خویشاوندان امامان علیهم السلام شمرده می شوند.

به عبارت دیگر: هر زیارتگاهی، منسوب به امامان علیهم السلام نیست. لذا شایسته است شجره نامه و عناوین آنان (صحابی، محدث و غیره) برای زائران و گردشگران معرفی شود.

درفرهنگ تشیع عناوینی چون: «سید» و «امامزاده» از قداست و جایگاه والایی برخوردار است. لذا اطلاق این اسامی مشروط به شرایطی است؛ به گونه ای كه عده ای از دانشمندان نسب شناس، شجره نامه سادات و امام زادگان را تدوین كرده و برای انتساب افراد به هر یك از خاندان های سیادت، شرایط ویژه ای قرار داده اند.[4] چرا كه منسوب بودن به امامان ـ علیهم السلام ـ دستاورد و مزایای گوناگونی (دینی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی) به همراه دارد. از این رو، ممكن است افراد دغل و نا اهل برای بهره مندی از موقعیت و امكانات، خود را جزو «سادات» معرفی كرده و خسارات مختلفی به وجود آورند. بنابر این، گواهی كتبی نسب شناسان و علمای نسابه، یكی از مهم ترین دلایل ثبوت «سیادت» است.

همان گونه كه بیان شد، فرزندان و نوادگان ائمه ـ علیهم السلام ـ افرادی وارسته، پارسا، غیور، شجاع، مبارز و صالح بودند.

برخی از آنها نیز تحت تأثیر احساسات خاص مثل حسادت، حب جاه و مقام، گرایش به دنیا و مادیات، همنشین بد و ... لذا ارتباط معنوی و عقیدتی آنها با «خاندان وحی» دچار گسستگی شده و نام و مدفن شان، ستودنی و ارزشمند نخواهد بود.[5] البته گاهی همین ها نیز توبه نموده و از گذشته ی خود اظهار پشیمانی نموده اند.

پسر نوح بابدان بنشست

خاندان نبوتش گم شد

باقیات الصالحات (توفیق آسمانی؛ خدمتی ماندگار)

آرامگاه سادات در مرحله نخست، توسط شیعیان و بازماندگان مورد تجلیل و عمران قرار گرفته و سپس با تشكیل دولت ها و حكومت های شیعی، به گسترش و توسعه رسیده است. از آنجا كه گستره جغرافیایی و زمانی «حكومت صفویه» بیشتر از سایر دولت مردان شیعی بوده، زیارتگاه ها و قبور مطهر شخصیت های دینی و مذهبی توسط شاهان صفوی مورد بازسازی قرار گرفته است. بنابر این، زیبنده تر خواهد بود كه مسئولان حكومت «جمهوری اسلامی ایران»، مراجع، دانشمندان و نیكوكاران، در نكوداشت علمی و فرهنگی و نیز توسعه و آبادانی آرامگاه مقدس امام زادگان، بیش از گذشته، توفیق «خدمت» داشته باشند تا مصداق كلام آسمانی باشند كه:

« اَلَّذینَ إنْ مَكَّنّاهُمْ فِی الْارْضِ اَقامُوا الصَّلاهَ وَ اتَوُا الزَّكوهَ وَ اَمَروُا بِالْمَعروُفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَلِلهِ عاقِبَهُ الْاُموُر»[6]

هشدار به ...! (پرهیز از افراط و تحریف؛ انگیزه های ناصواب)

بی شك وجود آرامگاه امام زادگان در هر سرزمینی (كشور، شهر و روستا) بركات گوناگونی به همراه خواهد داشت؛ اما این مسئله، دلیل بر این نمی شود كه فرد یا افرادی ـ خارج ازمقررات شرعی و قانونی ـ در منطقه زندگی خود، قبری را بازسازی كرده و به عنوان «امام زاده» برای آن، ضریح، بارگاه و نذوراتی تدارك ببینند كه صحیح نیست و با خواب دیدن هر كس نمی توان امام زاده بنا كرد و زیارتگاهی تأسیس نمود. در این گونه امور باید به اهل علم و خبرگان دینی مراجعه كرد و تا سندی معتبر بر این مطالب دلالت نكند اعتباری نخواهد داشت.

ستایش و نیایش
امامزادگان؛ سفیران هدایت و ستارگان پرفروغ ایمان و میهمانان خوش یمن و میزبانان پر سخاوت و پل ارتباطی امام است و واسطه مستحكم آسمان و زمین هستند.

آرامگاه آنان؛ طور سینای نیایش و چشمه سار فضیلت و دانش است. بارگاه آنان؛ قطعه ای از بهشت و یاد آور مزار معصومان و برگزیدگان و آستان ملكوتی آنان؛ زیارتگاه فرشتگان و كعبه دلهای شیدا است که با دیدار از آنها و زیارتشان معنویت سرشار و یاد خدا و توحید و حمد الهی در دل زنده می شود.

پس ای زائر وادی قدس!

بكوش تا با هر زیارتی به «حریم معرفت» نزدیك تر شوی و به قرب الهی برسی.

محمد ابراهیم احمدی- مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه
___________________
[1]. برار آگاهی بیشتر ر. ك: آیه الله ابراهیم امینی، بررسی مسائل كلی امامت، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم.

[2]. برای آگاهی ر. ك: منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، بخش «فرزندان و نوادگان هر یك از ائمه ـ علیهم السلام ـ»؛ اختران تابناك، شیخ ذبیح الله محلات، ج 1 و 2.

[3]. ر. ك: لغتنامه دهخدا؛ تربت پاكان قم، عبدالحسین جواهر كلام، ج1, ص 161 ـ 131، انتشارات انصاریان، قم، اول، 1382 ش.

[4]. برجسته ترین نسابه معاصر، آیه الله العظمی مرعشی نجفی ـ رحمه الله ـ می باشد كه به نگارش آثاری ارزشمند مثل «مشجرات آل رسول ا لله الأكرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ پرداخته است.

در صدر اسلام، موقعی كه مسئله خلافت پیغمبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ از حال طبیعی و مجرای اصلی منحرف گشت، برای نخستین بار حق و حقوق اهل بیت ـ علیهم السلام ـ غصب شد و دوره خلفاء چندان طولی نكشید كه مقام مقدس خلافت به سلطنت منفور و ظالمانه اموی و حكومت منحوسه تبدیل شد و اوضاع بیشتر رو به وخامت گذاشت، و اشخاصی كه فاقد قوه دیانت و بصیرت بودند، دور معاویه ظالم و مكار جمع شده، با حیله و تهدید، ظلم و شكنجه، حقایق را مستور، و بازار حیله و فریب روز به روز رواج بیشتری پیدا كرد و حقیقت همچنان در پس پرده پنهان باقی ماند.
حتی اغلب صحابه پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ و كسانی كه شخصاً شاهد و ناظر حقایق بوده عقیده داشتند كه «الصَّلوهُ خَلْفَ عَلِیٍّ أَتَمْ، وَ بِساطُ مُعاوِیَهَ أَدْسَمْ» یعنی نماز در پشت سر امیر المؤمنین علی ـ علیه السلام ـ كاملتر است، ولی بساط و سفره معاویه چربتر! لذا لذائذ شام و سفره رنگین معاویه، آنها را فریب داد، و از اكمال نماز و یاری علی ـ علیه السلام ـ صرف نظر و روی پستی ذاتی و شكم پرستی با قبول ذلت به ترویج ظلم و جور پرداختند.
در دوره معاویه، و به طور كلی در دوران خلافت غاصبانه و منحوس أموی، ذكر فضائل آل محمد ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ و اهل بیت عصمت و طهارت ـ علیهم السلام ـ و بحث در احوال ایشان، به حدی مشكل بوده كه می بینیم در دوره اقتدار بنی امیه از حق و حقیقت، اثری به جای نمانده و احوال آل محمد ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ و ائمه ـ علیهم السلام ـ ، و امامزادگان عظیم الشأن در پس پرده دسایس مستور مانده است.
آری، هنگامی كه دوره خلافت جائرانه بنی امیه به سر آمد و نوبت ریاست بنی عباس فرا رسید، وضع آل علی ـ علیه السلام ـ تغییری ننمود، و با آن كه آنان به اسم اهل بیت ـ علیهم السلام ـ و قرابت با ایشان حكومت را بدست گرفته بودند، آل محمد ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ به حقوق مغصوبه خویش نرسیده، همواره در حبس و تبعید به سر برده و مسموم یا مقتول می گشتند.
در این دوره به طوری كار بر آل محمد ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ و امامزادگان عالی مقام تنگ شد كه احدی جرأت نداشت نام آنها را بر زبان بیاورد چه رسد به اینكه از آن ها تفقد یا دلجویی نماید. چنان كه حضرت امام محمد باقر و امام موسی كاظم و امام رضا ـ علیهم السلام ـ را به بهانه این كه مدعی خلافت هستند یكی پس از دیگری، از میان برداشته و به شهادت رساندند.
از این مقدمه معلوم می شود كه آوارگی و مهاجرت خاندان پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ از حجاز و كوفه و پراكندگی آنان در ایران، منحصراً در اثر خصومتهای ممتد خلفای غاصب و ظالم أموی و عباسی، به ویژه متوكل كه یكی از خلفای با شقاوت و خونخوار بنی العباس است می باشد؛ چه این كه متوكل عباسی و حجاج بن یوسف ثقفی، والی كوفه، در خلافت ولید بن عبدالملك بن مروان، كار خصومت با آل علی ـ علیه السلام ـ و امامزادگان شریف را به سرحد كمال كشانده و دشمنی را به جایی رساندند كه حتی تاب دیدار قبور بنی هاشم و اهل بیت عصمت و طهارت ـ علیهم السلام ـ را هم نداشتند؛ چنان كه متوكل دستور داد تا مزار منور سید الشهداء ـ علیه السلام ـ را ویران نمایند.
آری، با اندك مراجعه به تاریخ خلفاء، به خوبی روشن می شود كه دودمان جلیل علوی، از شدت جور و ستم عباسیان مجبور بودند كه برای حفظ جان، از اوطان خود هجرت كرده و با پنهان کردن سیادت و علویت به طور ناشناس به شهرهای دور دست پراكنده شوند تا كسی آنها را نشناخته و به نسب و حالات آنان پی نبرد.
از این جهت، خاندان شریف نبوی، ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ آن هایی كه توانستند جان سالم بدر برند، پنهانی و در تاریكی شب ها خود را از مقر حكومت و خلافت عباسیان، دور و ناشناس به اطراف بلاد پراكنده شده و با كمال رنج و محنت زندگی می كردند و برای تأمین نیازهای حیاتی خود از قبول هیچ گونه كاری مضایقه نورزیده، و با آن امرار معاش می نمودند.
آری كشتار سادات در عصر عباسی به اوج خود رسیده و این جنایات بزرگ به نحو وسیع و هولناك از زمان منصور، خلیفه دوم عباسی، آغاز و در عهد هارون بشدت گرایید و پس از او نیز در میان این سلسله خبیثه ادامه داشت و اینك گوشه ای از مصائب این اختران فروزان در دوران خلفای عباسی را به استناد روایات خدمت شما خوانندگان عزیز تقدیم می نماییم.
مرحوم علامه مجلسی ـ رحمه الله ـ در كتاب گرانسنگ «بحارالانوار»[1] می نویسد:
احمد بن سهل از عبیدالله بزاز نیشابوری نقل می كند كه گفت: میان من و حمید بن قحطبه طایی طوسی معامله و داد و ستدی بود. روزی از نیشابور به قصد ملاقات او به طوس رفتم، هنگام ظهر به منزلش وارد شدم اتفاقاً ماه رمضان بود، سفره غذا آوردند، دیدم او نیز با من در صرف طعام شركت نموده، من گفتم: مگر نه این كه ماه رمضان است؟ گفت: آری. گفتم: لابد شما بیمارید؟ گفت: خیر، هیچ عذری ندارم، این را گفت و اشك از دیدگانش سرازیر شد. پس از صرف طعام سبب گریه اش را پرسیدم، وی گفت: اوقاتی كه هارون در طوس بود، شبی دیر وقت كسی را به دنبال من فرستاد، من رفتم، دیدم خلیفه شمعی روشن در برابر خود نهاده و شمشیری برهنه در كنارش می باشد و غلامی روبرویش ایستاده، چون مرا دید سر برداشت و گفت: تو تا چه حد در اطاعت ازفرمان امیرالمؤمنین آماده ای؟ گفتم: جان و مالم را در طاعت او نثار می كنم. وی مقداری به فكر فرو رفت و گفت: می خواهی به خانه بازگرد.
من به خانه رفتم، هنوز لحظاتی از استراحتم نگذشته بود كه باز پیك خلیفه آمد و مرا خواست، چون رفتم خلیفه گفت: تا چه حد تسلیم اوامر ما هستی، گفتم: جان، مال و فرزندان, همه را در راه خلیفه فدا می كنم، وی تبسمی نمود و گفت: خواستی به خانه ات برگرد. به خانه برگشتم، مجدداً پیك خلیفه به دنبال من آمد، چون رفتم رو به من كرد و گفت: بگو تا چه حد در اجرای اوامر خلیفه آماده ای؟ گفتم: به جان، مال، فرزندم و دینم فرمان خلیفه را اجرا می كنم.
این بار، آنچنان از پاسخ من شادمان گشت كه خندید و به من گفت: این شمشیر را بردار و آنچه را که این غلام به تو گوید اطاعت كن.
غلام شمشیر را برداشت و به من داد و مرا به درب اتاقی دربسته برد، چون در را باز کرد، در وسط اتاق چاهی بود و سه اتاق دیگر نیز به این اتاق راه داشتند، درب یكی از آن اتاقها را باز كرد بیست مرد را در آن جا دیدم كه كتفهایشان بسته بود و برخی جوان و برخی پیر بودند و معلوم شد همه از فرزندان علی ـ علیه السلام ـ و فاطمه ـ علیها السلام ـ می باشند.
غلام به من گفت: خلیفه امر كرده همه این ها را سر ببری! پس غلام، یك یك آنها را بیرون آورده و من با شمشیر گردن آنها را می زدم و غلام جسد آنها را به چاه می انداخت.
سپس درب اتاق دوم را باز کرد، در آن اتاق نیز بیست نفر بودند به همان كیفیت آنها را نیز سر بریدم و معلوم شد آن ها نیز از اولاد علی ـ علیه السلام ـ و فاطمه ـ علیها السلام ـ بودند؛ پس از آن، درب اتاق سوم را باز کرد، آنجا نیز بیست تن بودند، نوزده نفرشان را كشتم و چون خواستم نفر بیستم را نیز, كه پیر مردی بود، گردن بزنم به من گفت: وای بر تو ای بدبخت! چون روز قیامت جدم را ملاقات كنی و به تو گوید: به چه جرمی اولاد و فرزندانم را كشتی، چه پاسخ خواهی داد؟ در این هنگام تازه به خود آمدم و دستم لرزید و رعشه بر تمام اندامم مستولی شد؛ غلام چون مرا چنین دید نگاه به من كرد و نهیبم داد. من او را نیز كشتم و غلام جسدش را به چاه افكند.
ای عبیدالله، برای من كه چنین عملی را مرتكب شده ام، نماز و روزه چه سودی خواهد داد؛ یقین دارم به آتش دوزخ، جاوید خواهم بود!
ابن ابی الحدید در كتاب «شرح نهج البلاغه»[2] خود، فرمایشی را از امام محمد باقر ـ علیه السلام ـ در مورد سختگیری های خلفای عباسی و عمالشان به سادات نقل می نماید كه سیار تكان دهنده می باشد. وی می نویسد:
«امام محمد باقر ـ علیه السلام ـ فرمود: شیعیان ما را در هر شهری كه به دست می آوردند می كشتند و دست و پاها را به گمان شیعه بودن قطع می كردند، و كسی كه نامش به دوستی ما آشكار می شد زندانی می گردید، یا مالش غارت شده و یا خانه او را خراب می نمودند. این بلاها روز به روز شدت پیدا كرده و تا زمان عبیدالله بن زیاد كه امام حسین ـ علیه السلام ـ را كشت ادامه داشت. پس از آن حجاج آمد، او شیعیان را می كشت، و به اتهام شیعه بودن، زندانی و شكنجه می كرد. آن قدر وضع شیعه و دوستداران اهل بیت ـ علیهم السلام ـ خطرناك بود كه اگر به كسی می گفتند، تو كافر هستی، بیشتر دوست می داشت تا بگویند شیعه علی ـ علیه السلام ـ هستی.»
آری، خلفاء بنی عباس به نام سلسله جلیله علویین و مبارزات پیروان از جان گذشته آنان اوج گرفتند، ولی پس از تثبیت مقام خود به آل علی ـ علیه السلام ـ بی اعتنایی نموده و قساوت قلب و ظلم خود را آشكار ساختند و در این دوره بود كه آل علی ـ علیه السلام ـ و اهل بیت رسول ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ به حقوق غصب شده خویش نرسیده، بلكه همواره در زجر و حبس و تبعید بسر برده و از ترس جان و ناموس خود، به طور ناشناس به سرزمین های دور دست و أمن فراری و با پنهان کردن نسب خود زندگانی را با وحشت و ترس از عمال عباسیان، به سر می بردند.
لذا عمده دلایل هجرت این اختران فروزان به ممالك اسلامی مخصوصاً ایران، از قرار ذیل می باشد:
الف: مهاجرت سادات حسنی و حسینی به نقاط أمن سرزمین های شرقی اسلامی یعنی ایران، از همان صدر اسلام در حكومت جائرانه امویان و خاصه در عهد حجاج بن یوسف ثقفی و تسلط او بر عراقین (75 ـ 95 هـ. ق) آغاز شده بود و با به وجود آمدن دولت غاصب دیگری به نام عباسیان، این مهاجرت به دلیل شدت فشار و سخت گرفتن بر سادات به اوج خود رسید.
ب: هنگامی كه امام رضا ـ علیه السلام ـ به ولایت عهدی رسید، سادات گروه گروه از مدینه و عراق عازم ایران شدند تا زیر سایه آن امام همام با آرامش و بدون هیچ تنگنایی به زندگانی مشغول باشند.
ج: عده ای دیگر از امامزادگان به دلیل خروج بر خلیفه، مورد تعقیب و آزار و اذیت قرار می گرفتند. در این میان، عمال خلیفه اطرافیان و منسوبین انقلابیون را به جهت دست یافتن به خود آنان، قلع و قمع می نمودند.[3]
[1]. بحارالانوار، 48 : 176.
[2]. شرح نهج البلاغه 3 : 15 طبع قدیم؛ و 11 : 43 طبع جدید.
[3]. روضات الجنات 1: 171؛ دائره المعارف تشیع اسلامی 1: 392 و 393: اختران تابناك 1: 16؛ انوار پراكنده102:1؛ اختران فروزان: 87.

بدان كه در غالب بلاد مسلمین قبر امامزادگان محترم موجود است كه بلا واسطه یا به یك واسطه به معصوم می رسند و قبورشان محل نزول رحمت و بركات و ملاذ درماندگانست و مكرر از بسیاری از آنها كرامات و خوارق عادات مشاهده می شود، چون در زمان خلفاء بنی امیه مخصوصاً زمان معاویه و زیاد بن ابیه و حجاج بن یوسف ثقفی و نیز زمان خلفاء بنی العباس مخصوصاً زمان منصور و هارون الرشید بسیاری از امام زاده ها را شهید كردند یا در حبس از دنیا رفتند چنان كه كیفیت حبس آن ها به طور مفصل ذكر می شود.
و بسیاری از امامزادگان محترم را میان دیوار به گچ و آجر گرفتند چنان چه در عیون روایت كرده كه چون منصور دوانیقی بغداد را بنا نمود قصری بنام قصرالحمراء بناء كرده سادات را طلب می كرد و به هر یك كه می رسید او را در جوف دیوار می گذارد راوی گفت یك روز در مجلس منصور دوانیقی نشسته بودم سید حسن الوجهی را یعنی علامت حسن داشت از اولاد امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ آوردند در حدود ده یا نه سال داشت آورنده چیزی گفت بگوش منصور آن مرد آقازاده را از مجلس بیرون آورد راوی گفت من هم ببهانه از مجلس بیرون شدم تعقیب آنها را نمودم تا این كه آورد بقصد الحمراء امر كرد كه او را جوف دیوار بگذارند بنّاء دلش بحال آن سید كه حسن صورتش مثل ماه چهارده بود سوخت و در دیوار فرجه گذارد و آهسته بگوش آقازاده گفت: نترسید و غصه مخورید نصف شب خودم می آیم و تو را از جوف دیوار خارج می كنم چون نصف شب شد بناء رفت و آن سید جلیل را از جوف خارج كرد دید هنوز نفسش باقی است و گفت من ترسیدم كه روز قیامت جد تو پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ خصم من باشد موهای سر او را با آلت گچ كاری قطع نمود و بناء گفت: غب نفسك عن هذه البلده اعنی بغداد، خون را حفظ كن و در این شهر نمان آقازاده فرمود پس خبر مرا بمادرم بده و موهای مرا نشانه ببر كه مادرم بداند من نجات یافته ام و خیلی جزع و اضطراب نكند و منزل مادرش را نشان داد و آن جوان رفت و معلوم نشد كجا رفت بعد بناء گفت من رفتم بمنزل مادرش بهمان نشانه كه داده بود دیدم صدای ضجه و گریه مثل زنبور عسل بگوشم خورد كه می گوید: یا بنی بای ارض طرخوك و بای سیف قتلوك، دانستم كه این صدای گریه مادر این جوان است خبر سلامتی جوانش را باو دادم و موهای او را هم دادم و برگشتم و بعداً در تاریخ اسمی از آن جوان حسن ذكر نیست و معلوم نشد كجا رفته است.
و بسیاری از امامزاده های محترم جلاء وطن نمودند و متحصن بودند تا از دنیا رفتند چنان چه از كتاب عمده الطالب فی مناقب آل ابی طالب نقل شده كه: محمد بن محمد بن زید بن علی بن الحسین بپدرش در مدینه رسول خدا گفت من دوست دارم كه عمویم جناب عیس بن زید را ببینم فرمود می روی بكوفه و بفلان محل می نشینی شخص گندم گون از آنجا می گذرد كه در پیشانیش آثار سجود است و شتری دارد كه دو مشك آب بر او حمل كرده و قدمی بر نمی دارد مگر تكبیر و تسبیح و تهلیل و تقدیس می كند همان شخص عموی تو عیس هست جناب محمد بن محمد بن زید گفت من رفتم بكوفه و در همان موضع نشستم دیدم شخص متصف به همان اوصاف از راه عبور كرد پس برخاستم دست و پای او را بوسیدم عمویم عیس فرمود تو كیستی گفتم برادرزاده تو محمد بن محمد هستم شترش را خوابانید و در سایه دیواری نشست و از احوال اقارب و دوستانش كه در مدینه بودند سؤال نمود بعد از من وداع كرد و فرمود دو مرتبه نیائی نزد من كه می ترسم مشهور بشوم و مردم عارف به نسب من بشوند.
و از شیخ تاج الدین نقل كرده كه عیس بن زید در اوقاتی كه مستتر بود در كوفه عیالی گرفت و خداوند دختری باو مرحمت فرمود دختر كبیره شد جناب عیس از برای بعضی از سقاها آب كشی می كرد آن سقا پسر جوانی داشت خیال كرد كه دختر عیس بن زید را از برای جوان خود خطبه نماید در حالتی كه نمی دانست جناب عیس را از چه قبیله است و نسبش به كه منتهی می شود مادر آن جوان رفت بخواستگاری منزل جناب عیس زوجه جناب عیس كه فهمید بسیار خشنود شد كه نزدیك بود عقلش از شوق و شعف پرواز كند پس به شوهرش جناب عیس اظهار كرد آن جناب متحیر شد كه چه جواب بگوید چون آن زن نسب شوهرش را نمی دانست پس جناب عیس دو ركعت نماز خواند و دعاء كرد كه آن دختر بمیرد و دعایش مستجاب شد و آن دختر از دنیا رفت گریه جناب عیس شدت كرد و خیلی جزع می كرد از فوت دختر خود بعد یكی از اصحاب و اصدقاء جناب عیس گفت اگر از من سؤال می كردند كه اشجع اهل زمین كیست من از تو تجاوز نمی كردم و تو از فوت دخترت چنین جزع و اضطراب می كنی عیس فرمود والله جزع و اضطراب من نه از فوت این دختر است بلكه بجهت آن است كه این دختر مرد و ندانست بضعه و پاره تن پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ است نه دختر یك عمله.
و در شرح صحیفه سید جلیل سید علی خان مدنی است كه جناب عیس در كوفه از دنیا رفت در سن شصت سالگی و نصف عمرش را از خوف بنی العباس مستور و پنهان بود.
الحاصل وقتی كه سادات ذوی العز و الاحترام شنیدند كه حضرت رضا(ع) تشریف برد خراسان و مأمون آن حضرت را ولی عهدی خود نمود سادات روی آوردند بجانب ایران و عجم بقصد تشرف خدمت حضرت رضا ـ علیه السلام ـ كه شاید امنیت و رفاهیت بر ایشان حاصل شود بعد كه شنیدند حضرت رضا ـ علیه السلام ـ را در خراسان شهید كردند آقا زاده ها هر كدام بهر كجا كه بودند واقف شدند تا از دنیا رحلت فرمودند.
بنابراین محتمل است كه غالب این بقاع و قبور شریفه نسبت به آن بزرگواران صحیح باشد لكن چون مردم در مقام ضبط اسامی آن بزرگواران نبوده اند بلكه از ترس دشمنان جرئت نداشتند در سابق اظهار كنند و رسم هم نبوده در سابق كه سنك لوحی روی قبر بگذارند لذا غالب آن بزرگواران اسم شریفشان و موضع دفنشان بر ما مخفی مانده است!
جامع الانساب، ص17

امام زادگان مشهور قم، غیر از کریمه اهلبیت (ع) حضرت معصومه - سلام الله علیها- (که مفصل بیان مغŒ گردد) عبارتند از:
موسی مبرقع (ع)
نخستین كسی كه از فرزندان امام در سال 256 ه.ق یا در سال 259 هجری قمری به قم آمد، حضرت موسی بن امام جواد ـ علیه السلام ـ است[1] و فرزند بلافضل امام نهم می باشد و قبر مباركش به نام بارگاه شاهزاده موسی مبرقع[2] در كنار مقبره چهل اختران خیابان آذر، معروف و مشهور است، وی در شب چهارشنبه 22 ربیع الثّانی سال 296 از دنیا رفت و اكنون مزار او با گنبد و صحن، باشكوه و مورد توجّه است.
او شخصی جلیل القدر بود، محدّث نوری كتاب مستقل به نام بدر مشعشع در زندگانی او نگاشته است، همه سادات رضوی از نسل او هستند، محلّی كه هم اكنون مرقد او در آن قرار گرفته، خانه او بوده است و در كنار قبرش یكی از نواده هایش احمد بن محمّد بن احمد بن موسی مبرقع مدفون است.
چهل اختران
در كنار بقعه موسی مبرقع ـ علیه السلام ـ مرقد بزرگ با ساختمان شكوهمندی، است كه چهل اختران نام دارد، به طوری كه از كتیبه ای كه در آنجا در سال 851 ه.ق نوشته شده، مقبره جمعی از سادات و امامزادگان است.[3]
ولی بنای با شكوه ساختمان آن، در سال 950 ه.ق توسّط شاه طهماسب صفوی، ساخته شده است.
و در آنجا امّ سلمه و امّ كلثوم دختران محمّد بن احمد بن موسی مبرقع و جمعی دیگر، دفن شده اند و همچنین قبر محمّد بن احمد بن موسی مبرقع و محمّد بن موسی مبرقع در آنجا است.
شاه حمزه (ع)
یكی دیگر از امامزادگان معروف، حمزه بن موسی به جعفر برادر شاه چراغ شیراز (احمد بن موسی بن جعفر) است، كه در مقبره او اختلاف است كه آیا همین است كه در قم در كنار خیابان آذر، بارگاه مجلّلی دارد و یا بارگاه معروف كنار بقعه شاه عبدالعظیم، و یا در اطراف شیراز بقعه ای است كه به نام حمزه بن موسی به جعفر می باشد.
شاهزاده احمد (ع)
در كنار قبر امامزاده حمزه، مقبره دیگری معروف به امامزاده احمد هست كه نسبت او را چنین نوشته اند: احمد بن اسحق بن ابراهیم بن موسی بن ابراهیم بن موسی بن جعفر ـ علیه السلام ـ .
امامزاده زید
امامزاده زید از نبیره های امام سجّاد ـ علیه السلام ـ است و در چهل اختران مدفون می باشد، صحن مخروبه آن جزء صحن بنای موسی مبرقع ـ علیه السلام ـ است.
امامزاده احمد (ع)
احمد بن قاسم بن علی بن جعفر الصادق ـ علیه السلام ـ از مردان عابد و با فضیلت عصرخود بود، مزار شریف او دارای صحن و گنبد در ناحیه جنوب قم (دروازه قلعه) معروف می باشد و خواهرش فاطمه ـ علیهاالسلام ـ هم در همانجا مدفون است.
امامزاده سلطان محمّد شریف
سلطان محمّد شریف بن علی بن محمّد بن حمزه بن احمد بن محمّد بن اسمعیل بن محمّد بن عبدالله الباهر بن امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ ، در سمت دروازه قلعه، بقعه و گنبد متوسّطی دارد و آن محلّه به نام او در قم معروف است. آن جناب از امامزاده های بسیار جلیل القدر و معتبر قم است و جدّ بزرگوار امامزاده یحیی مدفون در تهران می باشد، از تعبیرات عالی المضامینی كه علّامه بزرگوار شیخ منتخب الدّین در اوّل فهرس خود كه به اسم امامزاده سلطان محمّد شریف و امامزاده یحیی تألیف نموده جلالت قدر آن دو بزرگوار معلوم می شود.
امامزاده علی بن جعفر (ع)
علی بن جعفر الصّادق عریضی، مردی عالم و پرهیزكار بوده و زمان چهار امام را درك كرده است، قبر مقدّسش در آخر خیابان چهارمردان، معروف به در بهشت است و دارای صحن و ضریح چوبین و بارگاه مجلّل می باشد.
و رواقش از كاشیهای قرن هشتم آراسته شده و از كاشیها در موزه آستانه مقدّسه حضرت معصومه ـ علیهاالسلام ـ موجود است. دو مزار دیگر نیز به او منسوب هستند.
1. در خارج قلعه سمنان
2. در قریه عریض در یك فرسخی مدینه.[4]
در نزدیك بارگاه علی بن جعفر ـ علیه السلام ـ بقعه ای هست كه در مرقد آن ابراهیم بن احمد بن موسی بن جعفر نگاشته اند و نیز بقعه ای وجود دارد كه به محمّد بن موسی الكاظم ـ علیه السلام ـ معروف است.
سه قبر باغ گنبد سبز
در بیرون دروازه كاشان (آخر چهارمردان) باغی بود معروف به باغ گنبد سبز، كه در آنجا سه بقعه مجلّل و ممتاز هست كه منسوب به بزرگان و شخصیّتهای برجسته قم می باشد و اكنون آن باغ به میدان و ساختمان، تبدیل شده است.
در نزدیكی علی بن جعفر، بقعه ای است كه در كتیبه آن نوشته شده:«مضجع ابراهیم بن موسی بن جعفر ـ علیه السلام ـ ».
امامزاده ابراهیم و امامزاده محمّد
مرقد این دو بزرگوار كه از فرزندان امام كاظم ـ علیه السلام ـ هستند، در زیر یك بقعه عالی، جنب هم مدفون می باشند، در پشت ایستگاه راه آهن قم معروف است.[5]
امامزاده جعفر معروف به شاه جعفر (ع) و مرقد سیّد معصوم
در امتداد خیابان شاه ابراهیم، بارگاهی با شكوه، به نام مزار شاه جعفر است كه منسوب به امام كاظم ـ علیه السلام ـ می باشد و به عقیده بعضی، در این مكان، سیّد جلیل، جعفر، نقیب علویّین در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم، مدفون است.
در همین امتداد، در فاصله حدود یك كیلومتری، مرقد كوچكی قرار دارد كه به بقعه سیّد معصوم از فرزندان امام سجّاد شهرت دارد.
امامزاده سیّد علی، معروف به شاه سید علی (ع)
مرقد این امامزاده، در دروازه ری، (پشت خیابان باجك فعلی) واقع شده است، نسب نامه وی چنین است:
«علی بن ابراهیم بن ابی جعفر حسن بن عبیدالله بن ابی الفضل العباس» بنابراین حضرت عبّاس ـ علیه السلام ـ ، جدّ سوم او است.
این امامزاده، مورد توجّه خاصّ مردم است و همواره زائران بسیار دارد و مردم كرامات فراوان از محضر او دیده اند، او نوزده پسر داشت، از جمله عبیدالله بن علی كه سیّدی شجاع بود، و كتاب جعفریّات را كه دوره كامل فقه شیعه، در چند جلد است، تألیف نموده و در سال 312 ه.ق رحلت كردند.[6]
امامزاده احمد
در نزدیكی مزار شاهزاده سیّد علی، مزار شاهزاده احمد ـ علیه السلام ـ است، از قرار آنچه در روی قبرش نوشته شده: این بزرگوار از نوادگان محمّد بن حنفیّه است، دارای بقعه و صحن متوسّط و گنبدی از كاشی می باشد، و در صفحه سقف آن، نامهای مبارك چهارده معصوم ـ علیهمالسلام ـ را به خطّ ثلث از گچ، بیرون آورده اند.
امامزادگان خاك فرج
در انتهای خیابان خاك فرج، مرقد شریف دو امامزاده (پدر و پسر) به نامهای: امامزاده احمد و امامزاده علی، ملقّب به حارث، از نوادگان امام سجّاد ـ علیه السلام ـ قرار گرفته، كه دارای بارگاه مجلّل و صحن و سرای زیبا است.
نسب نامه پدر عبارت است از:
ابوالحسین احمد بن ابی الخیر محمّد بن علیّ بن عمر بن حسن الافطس بن علی اصغر بن امام سجّاد ـ علیه السلام ـ .
نسب نامه پسر نیز چنین است:
علی الحارث بن ابوالحسن احمد بن ابی الخیر ... .
امامزاده صفورا ـ علیها السلام ـ و عمویش
در پشت بارگاه امامزاده خاك فرج، بقعه ای وجود دارد، معروف به بقعه صفورا، كه از نوادگان حضرت علی ـ علیه السلام ـ می باشد، در جنب مرقد حضرت صفورا ـ علیهاالسلام ـ مرقد عموی او، معروف به امامزاده محمّد ـ علیه السلام ـ از نوادگان حضرت علی ـ علیه السلام ـ قرار گرفته است، بنای گنبد این مرقد، در سال 378 ه.ق ساخته شده، كه كلمه صفورا به حساب ابجد، مطابق با 378 است كه نشان دهنده سال وفات سیّده صفوراء، و سال بنای بقعه و گنبد او است.[7]
امامزاده ناصر ـ علیه السلام ـ
یكی از امامزادگان از نوادگان امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ امامزاده ناصر، معروف به شاهزاده ناصر ـ علیه السلام ـ است، كه بقعه او در خیابان آذر، روبروی در بزرگ مسجد امام، نزدیك پل قرار دارد.
نسب نامه او چنین است:
ناصرالدّین علی بن مهدی بن محمّد بن حسین به زید بن محمّد بن احمد بن جعفر بن محمّد بن عبدالرّحمن بن محمّد البطحایی بن قاسم بن حسن بن زید بن امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ .
كه در اواخر قرن هشتم و آغاز قرن نهم می زیسته و از شخصیتهای برجسته آن زمان بوده است.
و اینكه به زبان عوام، معروف است كه در این بقعه مرقد احمد بن اسحاق قمی وكیل امام حسن عسكری ـ علیه السلام ـ در قم قرار دارد، نادرست است، این توهّم از اینجا ناشی شده كه گفته اند احمد بن اسحاق، مسجد امام را به امر امام حسن عسكری ـ علیه السلام ـ ساخت، و قبرش را در كنار همین مسجد قرار داد، ولی حقیقت این است كه احمد بن اسحاق - رحمه الله علیه - هنگام بازگشت از سامرّا، در سرزمین سرپل ذهاب (نزدیك اسلام آباد غرب) وفات یافت و در همانجا به خاك سپرده شد.[8]
شاهزاده احمد بن قاسم (ع)
از جمله امامزادگان معروف قم، شاهزاده احمد، فرزند قاسم بن احمد بن علی بن جعفر الصّادق ـ علیه السلام ـ است. او مردی پرهیزكار و عابد بود. قبر شریفش در جنوب قم، در محلّه دروازه قلعه، واقع است، و فاطمه خواهر گرامیش نیز در همانجا دفن است، بقعه و صحن متوسّطی دارد و تاریخ بنای آن را سال 708 هجری قمری، نوشته اند.
امامزادگان دیگری نیز در قم و اطراف قم وجود دارند كه ما به خاطر رعایت اختصار به همین مقدار اكتفا می كنیم. مرقد بسیاری از این امامزادگان را نگارنده از نزدیك دیده است، ولی شرح حال آنها در كتابهای زیر آمده است:
مختار البلاد در تاریخ قم، تألیف ناصرالشّریعه، راهنمای قم، تألیف آقای برقعی، گنجینه آثار قم، تألیف عبّاس فیض، ترجمه تاریخ قم، و باب الرّضوان فی مناقب سلطان خراسان و ... كه ما در تدوین امامزادگان معروف قم، از این كتابها، استفاده كرده ایم.
[1] . خواهران موسی مبرقع به نامهای: زینت و امّ محمّد و میمونه و سپس دخترش بریهیّه پس از او به قم آمده و قبر آنها در جنب مرقد مطهّر حضرت معصومه ـ علیها السلام ـ است.
[2] . موسی شمایلی زیبا و صورتی نورانی داشت و به روی خود نقاب می افكند، از این رو او را مبرقع خواندند.
[3] . در نزدیك چهل اختران، اواخر خیابان آذر مزاری به نام سید سربخش هست، وی به اسماعیل بن محمّد بن جعفر الصّادق معروف می باشد.
[4] . یگانه كسی كه فرموده حضرت علی بن جعفر ـ علیه السلام ـ در قم است مرحوم علّامه بزرگوار ملا محمّد تقی (مجلسی اوّل) در شرح خود بر مشیخه من لایحضره الفقیه می باشد.
[5] . بنای قبّه امامزاده ابراهیم با سعی حضرت آیه الله العظمی نجفی به نفقه و خرج مرحوم حاج حسینعلی گرجی آشتیانی ساخته شده است نسب آن بزرگوار را حضرت آیه الله معظم، تا حضرت كاظم ـ علیه السلام ـ بر سر در مقبره اش نوشته اند.
___________
[6] . گنجینه آثار قم، جلد 2، صفحه 262.
[7] . همان مدرك، صفحه 281، 282، 287 و 288.
[8] . گنجینه آثار قم، جلد 2، صفحه 684 -686.

یكی از محدثین جلیل القدر و روات بزرگوار كه شرافت نسب و طهارت مولد را با فضیلت علم و تقوی به هم آمیخته، حضرت عبد العظیم حسنی ـ علیه السلام ـ است. وی سیدی شریف و بزرگوار، متقی، پارسا، پرهیزگار، از مشایخ حدیث و از زهاد و عبّاد زمان خود بود.
مرحوم شیخ عباس قمی ـ رحمه الله علیه ـ در كتاب خود می فرماید: «حضرت عبد العظیم ـ علیه السلام ـ مكنی و أبوالقاسم است و قبر شریفش در ری معروف و مشهور است و به علو مقام و جلالت شأن معروف و از أكابر محدثین و أعاظم علما و از زهاد و عباد بوده و از اصحاب حضرت امام جواد و امام هادی ـ علیهما السلام ـ است و محقق داماد ـ رحمه الله ـ در رواشح فرمود احادیث بسیاری در فضیلت و زیارت حضرت عبدالعظیم ـ علیه السلام ـ روایت شده است كه هر كه زیارت كند قبر او را، بهشت بر او واجب می شود».[1]
از مطالعه تاریخ زندگانی حضرت عبد العظیم ـ علیه السلام ـ این مطلب روشن می شود كه او نسبت به ائمه زمان ـ علیهم السلام ـ خود اخلاص و اعتقاد كاملی داشته و به محضر سه نفر از ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ رسیده و از آن بزرگواران نقل حدیث كرده است. از اخبار منقوله به طور وضوح استفاده می گردد كه وی مورد علاقه و محل اعتماد و اطمینان حضرات ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ بوده است. فرمایشات حضرت امام رضا ـ علیه السلام ـ در پیامی كه توسط ایشان برای شیعیان فرستاده اند، خود شاهدی روشن برای اثبات این موضوع و حدیث «عرض دین» او خدمت امام هادی ـ علیه السلام ـ و تصدیق آن حضرت اعتقادات حضرت عبد العظیم ـ علیه السلام ـ را، دلیلی بزرگ بر ایمان و قداست و عقیده ثابت او به ائمه هدی ـ علیهم السلام ـ و مذهب حنیف جعفری می باشد.
حضرت عبد العظیم ـ علیه السلام ـ در زمان خود، دارای موقعیتی بس عظیم داشت. وی با بزرگان شیعه و روات درجه اول ارتباط كامل داشته و با عده كثیری از اصحاب حضرت امام صادق و امام كاظم و امام رضا ـ علیهم السلام ـ معاصر و هم نشین بود ... هشام بن حكم، ابن أبی عمیر، علی بن جعفر ـ علیهم السلام ـ[2]، حسن ابن محبوب، كه از مشایخ او هستند، دلیل بارزی است كه وی دارای مقام رفیع و ارجمندی بوده، و با این گونه اشخاص كه از خواص اصحاب حضرت امام صادق و امام موسی بن جعفر ـ علیهم السلام ـ بودند، مجالست داشته است. علمای رجال و فقهای بزرگ، حضرت عبدالعظیم ـ علیه السلام ـ را در كتب خود آورده و او را توصیف و تمجید كرده اند، و همگان او را به خلوص عقیده و صفای باطن و اعتقاد صحیح و راسخ ستوده و معرفی می نمایند.[3]
نسب شریف و والدین حضرت عبد العظیم ـ علیه السلام ـ
نسب آن حضرت با چهار واسطه به امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ منتهی می شود، بدین نحو: عبدالعظیم بن عبدالله بن علی بن حسین الامیر بن زید بن امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ[4]. جده مادری او «لبابه» از بنی هاشم و دختر عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب است. او در ابتدا همسر حضرت أبوالفضل العباس ـ علیه السلام ـ بود كه از او عبید الله به دنیا آمد و پس از شهادت آن حضرت به همسری زید بن امام حسن ـ علیه السلام ـ در آمد و از آن جناب حسن الأمیر به دنیا آمد پس معلوم شد كه پدر حضرت عبدالعظیم حسنی ـ علیه السلام ـ عبدالله قافه و مادرش دخترزاده اسماعیل بن ابراهیم و یا به گفته منتقله الطالبیه ام ولد بوده است، اما ابونصر بخاری نام مادر حضرت عبدالعظیم ـ علیه السلام ـ را امینه دختر اسماعیل بن ابراهیم می داند.[5] كنیه حضرت عبدالعظیم، ابوالقاسم بود. و به آن شهرت داشت به گفته صاحب بن عباد، ابوالفتح، كنیه و شهرتش بوده است.[6]
ایمان، مقام علمی و فضایل اخلاقی عبد العظیم (ع) از زبان ائمه معصومین (ع)
صدوق ـ رحمه الله در كتاب كمال الدین ـ[7] در ضمن حدیث «عرض دین» آورده است: وقتی كه حضرت عبدالعظیم ـ علیه السلام ـ خدمت امام هادی ـ علیه السلام ـ مشرف شد و عقاید خود را اظهار نمود، امام فرمود: تو از دوستان حقیقی ما هستی.
أبو نصر بخاری در بیان حالات فرزندان امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ از ابو علی محمد بن همام[8] از حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السلام ـ روایت كرده كه در نزد آن جناب از عبدالعظیم حسنی ـ علیه السلام ـ صحبت به میان آمد، حضرت فرمود: اگر عبدالعظیم حسنی ـ علیه السلام ـ نبود، می گفتم علی بن حسن بن زید بن حسن ـ علیه السلام ـ فرزندی از خود باقی نگذاشته است.[9]
مؤلف كتاب جنه النعیم یا روح و ریحان و دیگران نوشته اند: شخصی به نام اباحماد رازی از شیعیان و موالیان شهر ری با مشكلات آن زمان به سامراء رفت و خدمت امام زمانش حضرت امام علی النقی ـ علیه السلام ـ رسید و مسائلی را پرسید.
پس امام پاسخ او را چنین داد:
«اما بعد یا أباحماد اذا اشكل علیك شیء من امر دینك فاسئل عنه من عبدالعظیم الحسنی و اقرأه منّی السلام».
ای اباحماد! هرگاه مشكلی از امور دینی برایت پیش آمد، جواب مشكل خود را از عبدالعظیم حسنی بخواه و سلام مرا به او برسان.»[10]
حضرت عبدالعظیم ـ علیه السلام ـ از نظر علمای رجال
سید جلیل القدر حضرت عبدالعظیم حسنی ـ علیه السلام ـ در میان فرزندان ائمه هدی ـ علیهم السلام ـ، گذشته از چند تن، از همه افضل و اعلا، بلكه از اجلاء الساداه و ساده الأجلاء بوده و شیخ بزرگوار صدوق[11] (علیه الرحمه) او را چنین ستوده است: «كان عبدالعظیم الحسنی عابداً ورعاً مرضیاً؛ حضرت عبدالعظیم ـ علیه السلام ـ شخصی خداپرست، پارسا و پسندیده خدا و رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ و مردم بوده است».
اسماعیل بن عباد معروف به صاحب بن عباد، كه وزیر فخر الدوله دیلمی بود، می گوید:
«عبدالعظیم حسنی ـ علیه السلام ـ مردی با ورع، پارسا و پرهیزگار و دیندار و خداپرست، معروف به امانت داری، و دارای صداقت لهجه، و دانای به امور دین، و گویای توحید، و عدل بسیار بود و در زمان خودش در علم و ادب و فضل و دانش و تقوا بعد از امام زمانش، بر تمام معاصران خویش برتری داشته و اتكایی كامل و نهایت توسل به معصومین ـ علیهم السلام ـ را دارا بود. هیچ كس را منزلت او نبوده و به تمام معنا تبعیت و تقلید از حضرات ائمه می نمود و در اولاد و احفاد حضرت امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ كسی به قدر رتبه و مقام او به منصه ظهور نرسیده است»[12]
تاریخ تولد و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی ـ علیه السلام ـ
از تاریخ تولد حضرت عبدالعظیم ـ علیه السلام ـ اطلاع درستی در دست نیست. مورخان از سال ورود آن حضرت به ری و این كه آیا وی به مرگ طبیعی از دنیا رفته و یا به شهادت رسیده است، اخبار دقیقی نقل نكرده اند و هر یك قولی را برگزیده اند و درباره تاریخ ولادت و وفات یا شهادت او، كمتر سخن به میان آورده اند، اما دانشمند فرزانه جناب علامه محقق مرحوم شیخ آغا بزرگ تهرانی ـ رحمه الله ـ با تحقیقات فراوان در كتاب خود[13] تاریخ تولد وفات آن حضرت را به دست آورده است.
ایشان در كتاب بسیار پر اهمیت الذریعه الی تصانیف الشیعه از كتابی به نام الخصائص العظیمیه در شرح زندگانی حضرت عبدالعظیم ـ علیه السلام ـ نام می برد، و نویسنده آن كتاب را شیخ جواد بن مهدی لاریجانی متوفای سوم جمادی الثانی 1355 هـ . ق معرفی می كند، و می گوید: این نویسنده، كتاب دیگری به نام نورالآفاق لشهاب الأنهار النفاق دارد، كه این كتاب در سال 1344 هـ . ق به چاپ رسیده است، و در این كتاب از كتاب الخصائص العظیمیه نقل كرده است كه ولادت آن حضرت چهارم ربیع الثانی به سال 173 هجری[14] در مدینه واقع شده، و آن بزرگوار در روز جمعه پانزدهم شوال 252 هـ .ق، در شهر ری وفات یافته است.[15]
روی این حساب، حضرت عبدالعظیم ـ علیه السلام ـ 79 سال عمر كرد اما كیفیت شهادت یا وفات حضرت عبد العظیم نیز دقیقاً معلوم نیست، و برخی از مورخان او را مسموم می دانند و بعضی دیگر می گویند كه حضرت عبدالعظیم را زنده به گور كرده اند. چنانكه در كتاب روح و ریحان[16] به نقل ار فخر الدین طریحی كه در منتخب خود نوشته: «و ممن دفن حیا عبدالعظیم حسنی بری...؛ از كسانی كه زنده به گور دفن شد، جناب عبدالعظیم حسنی ـ علیه السلام ـ می باشد كه در شهر ری دفن گردیده است».
فخر رازی در كتاب «الشجره المباركه»[17] می نویسد: «از فرزندان عبدالله بن علی، دو تن دارای فرزند پسر بودند كه یكی از آنها عبدالعظیم مقتول در شهر ری می باشد كه مشهد او معروف و مشهور است.» با وجود گفتار طریحی و فخر رازی، مشهور چنین است كه آن حضرت بر اثر بیماری از دنیا رفته است، صاحب بن عباد هم كه رساله ای درباره آن حضرت نوشته، همین قول را اختیار كرده است.
همسر و فرزندان حضرت عبدالعظیم ـ علیه السلام ـ
علمای انساب و نویسندگان، زوجه و همسر محترمه حضرت عبدالعظیم ـ علیه السلام ـ را به نام «خدیجه بنت قاسم بن حسن الامیر»[18] كه دختر عموی پدر آن حضرت بود، را ثبت نموده اند، و در حالات قاسم نوشته اند كه وی به زهد و ترك دنیا معروف بوده و از طرف پدر و مادر به حضرت امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ بر می گرد، زیرا كه مادرش ام سلمه دختر حسین بن اثرم بن حسن بن علی بن أبی طالب ـ علیهم السلام ـ می باشد.
در رابطه با فرزندان حضرت عبدالعظیم بین مورخین اختلاف نظر وجود دارد. لذا ما به جهت جمع این اقوال می گوییم:
اولاً: به طور یقین برای حضرت عبدالعظیم ـ علیه السلام ـ فرزندی به نام محمد بوده، كه به جهت فرزند نداشتن محمد، عده ای از علمای انساب من جمله صاحب كتاب تهذیب الأنساب، خود عبدالعظیم ـ علیه السلام ـ را بدون فرزند تصور می نماید كه می توان چنین توجیه نمود كه چون تنها فرزند حضرت عبدالعظیم ـ علیه السلام ـ، محمد بود و او فرزند نداشت، لذا علمای انساب، خود عبدالعظیم ـ علیه السلام ـ را بدون فرزند تصور نموده اند.
ثانیاً: همان طوری كه بیان گردید، عده ای از مورخان و علمای انساب، نسبت به نام و نسب همسر محترمه حضرت عبدالعظیم ـ علیه السلام ـ اختلاف كرده و برخی زوجه حضرت عبدالعظیم را خدیجه بنت قاسم بن حسن بن زید[19] و برخی دیگر فاطمه بنت عقبه بن قیس الحمیری[20] می دانند.
باید گفت كه خدیجه دختر قاسم بن حسن بن زید به اتفاق جمیع علمای انساب و مورخان زوجه جناب حضرت عبدالعظیم ـ علیه السلام ـ بوده و مؤلف كتاب انساب مجدی به آن تصریح كرده، و هیچ جای تردید نیست، اما مؤلف كتاب «منتقله الطالبیه» هم، در كتابش برای آن حضرت زوجه ای به نام فاطمه دختر عقبه ذكر كرده كه احتمال داده میشود، هر دوی این بانوان محترمه، منكوحه جناب عبدالعظیم ـ علیه السلام ـ بوده باشند.
اما در این كه كدام یك از فرزندان، (محمد، خدیجه، رقیه، ام سلمه، قاسم، احمد، صفیه و فاطمه) متعلق به این بانوان باشد، اختلاف است.
اما چون اكثر علما در این كه «محمد» و «ام سلمه» از «خدیجه بنت قاسم» هستند اتفاق دارند، می توان برای آن بانو، این دو فرزند را قائل شد.
ابن طباطبا در «منقله الطالبیه»، خدیجه، رقیه و أحمد را كه اتفاق نظر در آن است، برای فاطمه دختر عقبه بن قیس محسوب نمود.
و باید یادآور شد كه چون قاسم و صفیه را هیچ كدام از قدمای علمای أنساب در تعداد فرزندان حضرت عبدالعظیم ـ علیه السلام ـ بر نشمرده اند، لذا این احتمال می رود كه برادر زادگان آن حضرت را به او نسبت داده باشند. والله العالم.
عبادت و سخاوت حضرت عبدالعظیم ـ علیه السلام ـ
در كتاب زندگانی حضرت عبدالعظیم ـ علیه السلام ـ ، تألیف دانشمند محترم جناب آقای شیخ محمد شریف رازی، بعد از مبحث روش آن حضرت در مدینه و عراق قبل از مهاجرتش به ایران، كه همراه با تقیه و اختفا بوده است، می نویسد:[21]
«در عبادت حضرت عبدالعظیم ـ علیه السلام ـ رسیده است كه در مدت عمر شریفش بیشتر روزها، بلكه غالب ایام را روزه و شب ها را به عبادت و ستایش خداوند متعال می گذرانید». این مطلب را صاحب بن عباد بیان نموده كه مرحوم نوری در آخر كتاب مستدرك الوسائل[22] خود چنین آورده:
«حضرت عبدالعظیم حسنی ـ علیه السلام ـ از حكومت زمان خود در هراس و مورد تهدید بود، و به همین دلیل وطن خود را ترك كرد و به طور ناشناس از این شهر به آن شهر می گریخت، تا این كه وارد «شهر ری» شد و در محله «ساربانان»، خانه یكی از شیعیان، در «كوی بردگان» ساكن گردید و به عبادت و راز و نیاز با قاضی الحاجات و پروردگار خود مشغول شد.
وی روزها را در «سرداب» خانه به سر می برد و روزه می گرفت و شب ها را به نماز و مناجات می پرداخت.»
از این رو علامه نسابه سید جعفر اعرجی نجفی حسینی متوفای 1332 هـ. ق می نویسد؛ «اما عبدالعظیم بن عبدالله بن علی، فهو السید الجلیل الزاهد العابد التقی النقی، سنی الفضائل و المناقب»[23]
عبدالعظیم حسنی ـ علیه السلام ـ سیدی جلیل، پرهیزگار، عابدی متقی و پاك كه دارای فضایل و مناقب بی شماری است.
اما در بذل و بخشش وجود و سخاوت آن بزرگوار وارد شده است كه تنها كسی كه اقتدا و تبعیت از جد بزرگوار خود امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ نمود، او بوده است یعنی همان طوی كه حضرت امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ ، سخی ترین مردم در زمان خود بود، به گونه ای كه چند مرتبه تمام اموال خویش را میان فقرا و بی نوایان تقسیم نموده و چیزی را برای خود نگه نداشت، همین طور فرزند ارجمند و نواده بزرگش حضرت عبدالعظیم ـ علیه السلام ـ چندین مرتبه اموال خود را میان فقرا و ضعفا تقسیم نمود و بیچارگان را مدد و یاری كرد كه البته باید گفت «الولد سر ابیه» كلامی است صادق:
حضرت عبدالعظیم به تمام معنا فرزند آن پدر است.
كیفیت زیارت حضرت عبدالعظیم ـ علیه السلام ـ
درباره زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی ـ علیه السلام ـ جای شك و تردید نیست كه از سوی امام معصوم ـ علیه السلام ـ برای اصل زیارت وی توصیه شده است، لذا از وظایف اخلاقی و دین ما محسوب می شود كه به زیارت آن بزرگوار بشتابیم و از فیض زیارت وی بیش از پیش بهرمند گردیم.

در بیانی «مرحوم محدث قمی ـ رحمه الله» از امام معصوم روایت می كند، پاداش زیارت حضرت عبدالعظیم ـ علیه السلام ـ را بهشت معین فرموده است.[24]
و همچنین جعفر بن محمد بن جعفر بن موسی بن قولویه قمی ـ رحمه الله ـ، كه در قرن چهارم هجری می زیست، با واسطه علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی ـ رحمه الله ـ، و محمد بن یحیی عطار قمی ـ رحمه الله ـ، كه همگان از رجال بزرگ علم حدیث و از ثقات بوده اند[25]، از قول مردی از «ری» روایت كرده اند، كه گفته است:
من به هنگام بازگشت از كربلاء در شهر سامراء به حضور امام هادی ـ علیه السلام ـ رسیدم، آن حضرت فرمود: كجا بوده ای؟
گفتم: از زیارت حضرت سید الشهدا ـ علیه السلام ـ بر می گردم.
آن حضرت فرمود: اَما انَّكَ لَوْ زُرْتَ قَبْرَ عَبْدُالْعَظیم عنْدَكُمْ، لَكُنْتَ كَمَنْ زارَ الْحُسَیْنَ ـ علیه السّلام ـ[26]؛
اما اگرتو، قبر حضرت عبدالعظیم ـ علیه السلام ـ را كه نزد خود‌ شماست زیارت می كردی، مثل كسی بودی كه حضرت امام حسین ـ علیه السلام ـ را زیارت كرده باشد.
_________________________________________
[1]. منتهی الآمال 1: 461.
[2]. حالات این امامزاده واجب التعظیم مفصّلاً در جلد اول این كتاب، كه مربوط به زندگانی امامزادگان مدفون در استان قم می باشد، نگاشته شده است.
[3]. اقتباس از كتابهای منتهی الآمال1: 461؛ زندگانی چهارده معصوم ـ علیهم السلام ـ : 1043؛ زندگانی حضرت عبدالعظیم ـ علیه السلام، عطاردی: 24؛ زندگانی حضرت عبد العظیم ـ علیه السلام ـ، رازی: 3؛ اختران فروزان ری و طهران 15؛ شاگردان مكتب ائمه ـ علیهم السلام ـ 3 :4.
[4]. تهذیب الأنساب: 139؛ أنساب مجدی: 35؛ سراج الأنساب:47؛ الشجره المباركه: 67؛ الفصول الفخریه 107؛ عمده الطالب: 71؛ سر السلسله: 24؛ مشاهد العتره الطاهره: 96
[5]. سرالسلسله العلویه: 24.
[6]. سرالسلسله العلویه: 24.
[7]. كمال الدین صدوق ـ رحمه الله علیه ـ 2: 51؛ بحار الأنوار 69 : 2.
[8]. أبو علی محمد بن أبی بكر همام بن سهیل كاتب اسكافی از بزرگان علما و محدثین جلیل القدر بوده. شیخ در رجال خود این راوی را از ثقات روات و مشایخ عظیم الشأن شمرده است. نجاشی نیز او را توثیق كرده و از وی به عظمت یاد می كند. علامه درقسم اول خلاصه از این محدث جلیل القدر تجلیل زیادی به عمل آورده است. محمد بن همام از معاصران شیخ كلینی ـ رحمه الله علیه ـ بوده كه در سال 332 هـ . ق وفات نموده است.
[9]. عبد العظیم ـ علیه السلام ـ حیاته و مسنده: 26.
[10]. اختران فروزان ری و طهران: 37؛ زندگانی عبدالعظیم ـ علیه السلام ـ ، رازی: 29.
[11]. من لا یحضره الفقیه 2 : 80؛ سفینه البحار 2 : 121.
[12]. زندگانی حضرت عبدالعظیم ـ علیه السلام ـ رازی: 22.
[13]. الذریعه الی تصانیف الشیعه، شیخ آغا بزرگ تهرانی : 169.
[14]. نورالآفاق: 15.
[15]. الذریعه الی تصانیف الشیعه، شیخ آغا بزرگ تهرانی 7: 169.
[16]. روح و ریحان: 399.
[17]. الشجره المباركه: 64.
[18]. منتهی الآمال 1: 460. جناب آقای اردستانی دركتاب خود، خدیجه را دختر حسن بن حسن نوشته است كه یقیناً غلط می باشد، زیرا هیچ یك از مورخان و علمای انساب برای حسن فرزندی به نام حسن ثبت ننموده اند و اگر هم منظور ایشان حسن فرزند امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ بوده، وی دختری به نام خدیجه نداشته است. ر. ك: انساب مجدی: 20؛ انساب فخری: 130؛ تهذیب الأنساب: 105؛ عمده الطالب: 72؛ سراج الأنساب: 34؛ الشجره المباركه: 41.
[19]. سفینه البحار 2: 121؛ منتهی الآمال 1: 461؛ مناهل الضرب: 97.
[20]. منتقله الطالبیه: 157.
[21]. زندگانی حضرت عبدالعظیم ـ علیه السلام ـ، رازی: 28.
[22]. مستدرك الوسائل 3: 613.
[23]. مناهل الضرب: 162ـ 163.
[24]. سفینه البحار 2: 121؛ مفاتیح الجنان: 1036.
[25]. جامع الروات 1: 158 و 574؛ همان 2: 213؛ زندگانی عبدالعظیم ـ علیه السلام، اردستانی: 208.
[26]. كامل الزیارات: 321؛ بحار الانوار 99: 268؛ مفاتیح الجنان: 1036 و ...

نام شریف آن بزرگوار فاطمه و القاب ایشان معصومه، فاطمه كبری و ستّی (بی‏بی) است، پدرش حضرت موسی بن جعفر_ علیه السلام _ و مادرش نجمه خاتون مادر حضرت رضا_ علیه السلام _ می‏باشد.[1]
شناخت اجمالی حضرت معصومه‏_ علیها السلام -:
از ولادت تا هجرت: آن حضرت اول ذی القعده سال 173 ه قمری در مدینه منوره به دنیا آمدند و در سنّ 28 سالگی در روز دهم یا دوازدهم ربیع الثانی سال 201 هقمری در شهر قم رحلت فرمودند.[2]
شرح حال حضرت:
فاطمه معصومه‏_ علیها السلام - در سال 201 ه قمری یعنی یك سال پس از سفر تبعید گونه حضرت رضا_ علیه السلام _ به شهر مرو همراه عده‏ای از برادران خود به قصد دیدار با امام رضا_ علیه السلام _ و تجدید عهد با امام زمان خویش وارد ایران شد.[3]
در طول راه به شهر ساوه رسیدند، ولی از آن‏جا كه در آن زمان مردم ساوه از مخالفین اهل بیت_ ‏علیهم السلام _ بودند با مأموران حكومتی همراهی نموده و با همراهان حضرت وارد نبرد و جنگ شدند كه عدّه‏ای از همراهان حضرت در این حادثه غم‏انگیز به شهادت رسیدند حضرت در حالی كه از غم و حزن بسیار مریضه بود با احساس نا امنی در شهر ساوه فرمود: مرا به شهر قم ببرید، زیرا از پدرم شنیدم كه فرمود: شهر قم مركز شیعیان ما می‏باشد. سپس حضرت به طرف قم حركت نمود. بزرگان قم وقتی از این خبر مسرّت بخش مطّلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند و در حالی كه موسی بن الخزرج بن سعد بزرگ خاندان اشعری زمام شتر آن مكرّمه را به دوش می‏كشید، ایشان در میان شور و احساسات مردم قم وارد آن شهر مقدّس و در منزل شخصی موسی بن الخزرج اجلال نزول فرمود: آن بزرگوار هفده روز در شهر ولایت و امامت به سر برد و در این مدّت مشغول عبادت و راز و نیاز با پروردگار متعال بود و واپسین روزهای عمر پر بركت خویش را با خضوع و خشوع در برابر ذات پاك الهی به پایان رساند و چشم از جهان فرو بست. طبق قولی نیز حضرت در ساوه به وسیله زنی مسموم گردید و مرگ وی بر اثر همان مسمومیّت بوده است.[4] (و الله العالم).
مراسم خاكسپاری:
بعد از غسل و كفن او را به سوی قبرستانی به نام بابلان حركت دادند و به علّت نبودن محرمی كه بتواند او را داخل قبر بگذارد از پیرمردی صالح به نام قادر در خواست نمودند این كار را انجام دهد. همه منتظر آمدن آن پیرمرد بودند كه حاضرین دیدند دو سواره از جانب ریگزار آمدند و پیاده شدند و بر جنازه حضرت نماز خواندند و جسم پاك ریحانه رسول خداصلی الله علیه وآله را در داخل سردابی كه از قبل آماده شده بود دفن كردند و بدون این كه با كسی سخن بگویند سوار شده و رفتند و كسی هم آن‏ها را نشناخت. بعد موسی بن الخزرج سایبانی از حصیر و بوریا بر قبر شریف آن بزرگوار برافراشت و این سایبان برقرار بود تا زمانی كه حضرت زینب دختر امام جواد_ علیه السلام _ وارد قم شدند و قبّه‏ای آجری بر آن مرقد شریف و مطهّر بنا نهادند.[5]
در مورد فضیلت آن بانوی مجلّله احادیث متعددی از ائمه _ ‏علیهم السلام _ وارد شده است كه نمونه‏هایی از آن احادیث ذكر می‏گردد:
قال الرضا_ علیه السلام _: « مَنْ زَارَ المعصومه بِقُمْ كَمَنْ زارَنی ؛[6] ‏كسی كه معصومه را در قم زیارت كند مثل این است كه مرا زیارت كرده است.» همچنین امام صادق‏_ علیه السلام _ در زمان حضور خود فرموده است: « مَنْ زارها فلَه الجَنَّه[7] ؛ ‏كسی كه او را زیارت كند برای او بهشت است.» در حدیثی دیگر از همان امام همام به مقام شفاعت و عظمت آن بانوی مكرّمه پی می‏بریم: « تدخُل بِشفاعَتِها شِیَعتی الجنّه بِأَجْمَعِهِم[8] ؛ ‏شیعیان ما همگی به سبب شفاعت او داخل بهشت می‏گردند.» در بعضی از كتب نیز روایاتی از خانم فاطمه معصومه‏_ علیها السلام - نقل گردیده است.[9]
خلاصه: فاطمه معصومه‏_ علیها السلام - دختر هفتمین امام شیعیان و خواهر امام رضا_ علیه السلام _ می‏باشد، در سال 173 ه قمری در مدینه متولد گردید و در سنّ 28 سالگی در راه عزیمت به خراسان جهت دیدار با برادر خویش در شهر ساوه بیمار و سپس به قم می‏روند و در منزل موسی بن الخزرج پس از هفده روز از دنیا می‏روند كه در مورد فضیلت زیارت او در قم احادیثی ذكر گردیده است.
____________________
[1] . شیخ عباسی قمی، منتهی الآمال (انتشارات جاویدان علمی) ج 2، ص 290.
الیاس محمد بیگی، فروغی از كوثر (انتشارات زائر، آستان مقدّس حضرت معصومه‏_ علیها السلام -) ص 32.
[2] . همان مدرك.
[3] . علی نمازی شاهرودی، مستدرك سفینه البحار (دراسات الاسلامیه مؤسسه بعثت) ج 8، ص 257.
شیخ عباس قمی، منتهی الآمال (انتشارات جاویدان علمی) ج 2، ص 273.
[4] . همان مدرك.
[5] . شیخ عباس قمی، منتهی الآمال (انتشارات جاویدان علمی، ج 2، ص 274.
علی نمازی شاهرودی، مستدرك سفینه البحار، دراسات الاسلامیه مؤسسه بعثت، ج 8، ص 257.
[6] . ابن بابویه مشهور به صدوق، عیون اخبار الرضا_ علیه السلام _ (انتشارات نور) ص 517.
[7] . همان مدرك.
[8] . شیخ عباس قمی، سفینه البحار (آستان قدس رضوی) ج 3، ص 935 (چاپ اول 1418 هق)
الیاس محمد بیگی، همان، ص 43 (چاپ اول زمستان 1374 هش).
شیخ عباس قمی، همان.
[9] . علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 68، ص 76. علامه امینی، الغدیر، ج 1، ص 196 (بیروت دارالكتب العربی).

:Gol:

وقتی كه به گوشه و كنار سرزمین عزیزمان ایران نگاه می كنیم در اكثر نقاط شاهد قُبه امامزاده ای هستیم كه بیشتر آنها از ذریه پاك ائمه اثنی عشر و از خاندان پیامبر می باشند كه در زمان خودشان به خاطر ظلم و ستم حكام غاصب از وطن اصلی خود كوچ كرده و به سرزمین دیگری رفتند و از آنجائی كه ایرانیان از همان ابتدای مسلمان شدنشان به خاندان پیامبر و ائمه ـ علیهم السلام ـ ارادت خاصی داشتند لذا اكثر این امامزادگان به ایران آمده و در ایران ساكن شدند و باز هم از ظلم و ستم حكام دست نشانده در امان نمانده و اغلب شهید شدند. یكی از این بزرگان كه در ری مدفون است امام زاده حمزه هست كه فرزند امام موسی كاظم ـ علیه‎ السلام ـ هفتمین امام شیعیان است كه به احتمال زیاد در سال 151 هجری قمری متولد شده و درحدود سالهای 201 تا 204 به شهادت رسیده و حدوداً 53 سال عمر كرده هر چند در مورد تاریخ وفات و تولد آن حضرت بین مورخین اختلاف هست ولی این احتمال طرفداران بیشتری دارد.[1]
در مورد مادر امامزاده حمزه دو احتمال دارد یكی اینكه مادرش ام ولد (كنیزی) بوده كه امام بعد از خرید آن كنیز با او ازدواج می كند.[2]
احتمال دیگر اینكه مادرش زنی بنام ام احمد بود و بنابراین با امامزاده احمد شاه چراغ كه در شیراز، مقبره دارد از یك مادر بودند[3] كه این زن خانمی محترم و مورد توجه امام موسی كاظم ـ علیه‎ السلام ـ بود
در رابطه با هدف آمدن امامزاده حمزه به ایران نیز نظریه های مختلفی بیان شده كه در مجموع اشاره به این دارد كه وقتی امام رضا توسط مأمون از مدینه به ایران انتقال داده شد و ولایت عهدی ظاهری را پذیرفت لذا برادران و عموزادگان حضرت به ایران سفر كردند این در صورتی است كه قبل از شهادت امام رضا به ایران آمده باشند.[4] اما اگر بعد از شهادت امام رضا به ایران آمده باشند به خاطر فشار حكومت غاصب مأمون بوده كه بیشتر امامزادگان از وطن خود كوچ كردند و چون ایرانیان هم از همان ابتدا دوستدار خاندان پیامبر و سادات بودند لذا این امامزاده ها به ایران هجرت نموده و به تبلیغ و ارشاد مردم ایران می پرداختند.
گفته شده كه وقتی كاروانی كه امامزاده حمزه و برادرش احمد (شاه چراغ) هم در آن بوده به نزدیكی شیراز رسیدند از طرف قتلغ خان كه یكی از امرای مأمون بوده مورد حمله قرار گرفته كه در این هجوم شاه چراغ شهید شده و امامزاده حمزه مجروح می شود و مخفیانه خودش را به ری رسانده و با همان زخم در ری به شهادت می رسد.[5]
در مورد امامزاده حمزه و مقام منزلت او گفته شده كه حضرت عبدالعظیم حسنی وقتی كه در ری بوده به زیارت آن حضرت می رفته و دوستداران اهلبیت را نیز به زیارت آن حضرت دعوت می كرد و می فرمود: «این قبر بهترین مرد از فرزندان موسی بن جعفر است كه من زیارت می كنم.[6]
امامزاده حمزه مردی عالم و فاضل، متقی و محدث بوده و گفته شده كه سه پسر داشته بنامهای حمزه بن حمزه، قاسم بن حمزه و علی بن حمزه.
امامزاده طاهر:
باید گفت كه متأسفانه در رابطه بیشتر امامزاده ها كه با چند واسطه به ائمه ـ علیهم السلام ـ می رسند در منابع تاریخی اطلاعات دقیق و بیشتری نیامده و این امر یا بخاطر زندگی مخفی آن بزرگان بوده كه بر اثر اختناق حكومت جور امویان و عباسیان صورت می گرفته. امامزاده طاهر هم از این قاعده بیرون نیست زیرا كه در مورد آن حضرت نیز به اطلاعات اندكی در منابع بر می خوریم.
امامزاده طاهر كه نام اصلیش عبدالله است از نوادگان امام زین العابدین ـ علیه‎ السلام ـ و با هشت واسطه به آن حضرت می رسد یعنی طاهر پسر محمد پسر محمد پسر حسن پسر حسین پسر عیسی پسر یحیی پسر حسین پسر زید پسر امام زین العابدین می باشد[7] كه باین صورت نام پدرش محمد بوده و نام مادرش زینب كه به جعفریه مشهور بوده.[8]
امام زاده طاهر از جمله علمای اوایل قرن چهارم هجری قمری بوده و در شهر ری دارای وجهه و شخصیت تامی بوده و معمولاً مردم برای رفع مشكلات اجتماعی به این حضرت مراجعه می كردند و او سیدی بزرگوار و جلیل القدر بود و دارای كرامت می باشد. از كیفیت و دلایل هجرت امام زاده طاهر و نحوه زندگی و اولاد و خصوصیات دیگر وی متأسفانه مدركی در دست نیست ولی احتمال دارد كه در نیمه نخست قرن چهارم هجری با پدر بزرگوارش یعنی محمد كه ملقب به مبرقع به ری هجرت كرده و در آنجا ساكن گشته.[9]
_________________
[1] . محمدمهدی فقیه بحرالعلوم، امامزادگان ری، ج 1، مؤسسه فرهنگی انتشارات گرگان، چاپ اول، 79، قم، ص 336.
[2] . محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 48، مؤسسه وفاء بیروت لبنان، چاپ دوم، 1403، ص 285.
[3] . بحرالعلوم، پیشین، ص 334.
[4] . همان، ص 363.
[5] . همان، از صفحه 338 تا 350.
[6] . همان از صفحه 338 تا 350.
[7] . محمد شریف رازی، اختران فروزان ری و طهران، انتشارات مكتبه الزهرا، ص 530.
[8] . احمد صادق اردستانی، زندگانی حضرت عبدالعظیم، انتشارات حافظ، چاپ اول، 68، ص 145.
[9] . همان، ص 140.

بیش از هزار و دویست سال است كه منطقه فارس متبرك به وجود احمد بن موسی است. او یكی از شخصیت های معنوی و از رجال بزرگ شیعه به شمار می رود. احمد فرزند و برادر امام و فرزند و برادر شهید است. پدرش موسی بن جعفر ـ علیه السلام ـ یگانه عصر و هفتمین ستاره آسمان ولایت و مادرش ام احمد از زنان فاضله دوران خویش است.
احمد بن موسی، در عبادت حق، پرهیزكاری، زهد، كرامت نفس و جوانمردی زبانزد همگان بود و بزرگواریش سبب گردید، در طول حیاتش مردم دو بار به عنوان امام با او بیعت كنند و در هر دو بار او مردم را به مسیر صحیح هدایت كرد.
پس از هجرت حضرت رضا ـ علیه السلام ـ چون تحمل فراق برادر برایش ناگوار شد، با عده زیادی راهی ایران شد و نزدیكی شیراز گرفتار حیله گری های مأمون شد و احمد پس از نبردی نابرابر به شهادت رسید و به دلیل خفقان موجود تا سال ها قبرش بر شیعیان مخفی ماند،
تا این كه در زمان «عضدالدوله دیلمی» و در پی واقعه ای شگفت، قبر آن بزرگوار آشكار شد.
از آن زمان تا كنون، شیعیان، به ویژه فارس نشینان به سان پروانگان به گرد بارگاه نورانی آن حضرت در طوافند. كراماتی كه شیعیان با توسل به این بزرگوار مشاهده كرده اند موجب شده است تا علاقه مندان آن حضرت از راه های دور و نزدیك به زیارت او بیایند و كسب فیض نمایند. مردم فارس نیز از این كه پذیرای زیارت كنندگان اویند، همیشه بر خود می بالند.
هجرت به ایران
امام رضا ـ علیه السلام ـ در سال 183 ق. و در 35 سالگی عهده دار امامت شیعیان شد. دوره امامت ایشان كه بیست سال بود، مصادف با خلافت هارون الرشید، محمد امین و مأمون بود. بعد از مرگ محمد امین پس از كشمكش ها و شورش های مختلف خلافت به دست مأمون افتاد. اما او از ناحیه علویان هراس داشت و دلیل اصلی آن نیز موقعیت معنوی امام رضا ـ علیه السلام ـ بود. مأمون تصمیم گرفت، حكومت خود را از ناحیه علویان در امان نگه دارد. مطمئن ترین راه نزدیكی به امام رضا ـ علیه السلام ـ و آرام نگه داشتن علویان، را انتخاب كرد. او در سال 200 هجری قمری امام رضا ـ علیه السلام ـ را بر خلاف میل قلبی اش مجبور كرد تا از مدینه به مرو هجرت كند. عموم شیعیان نیت باطنی مأمون را نمی دانستند و همین جهل عمومی، سبب گردید سیل هجرت سادات و علویان به سوی ایران سرازیر شد. در این میان دو كاروان از اهمیت ویژه ای برخوردار بود. یكی كاروانی كه سرپرستی آن به عهده حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ بود و دیگری، كاروانی كه به كاروانسالاری احمد بن موسی ـ علیه السلام ـ روانه ایران شد. تعداد جمعیت كاروان احمد بن موسی ـ علیه السلام ـ ظاهراً قابل توجه بوده است. در برخی منابع جمعیتشان را تا پانزده هزار نفر هم نوشته اند. تعداد زیادی از سادات و نزدیكان امام هشتم علاوه بر احمد و محمد و حسین از فرزندان امام كاظم ـ علیه السلام ـ در این كاروان حضور داشتند.
چگونگی آشكار شدن قبر
قبر احمد بن موسی ـ علیه السلام در بین سالهای 338 ـ 372 ق. در زمان حكومت عضدالدوله دیلمی آشكار گردید . بنا به گزارش دیگری قبر آن بزرگوار در سال 745 ق. در زمان حكومت شاه ابو اسحاق كه از ممدوحان حافظ است، كشف گردید. البته آن چه برخی از محققان به دست آورده اند این است كه ظاهراً قبر آن حضرت در زمان عضد الدوله دیلمی ظاهر گشته. اما بر اثر مرور زمان و زلزله های پی در پی قبر وی از دیده ها مخفی گردید، تا این كه مجدداً در سال 745 ق. آشكار گردید. چنان كه مجدالاشرف (یكی از متولیان حرم در عصر نادرشاه) كه مطالبی درباره احمد بن موسی از خود به یادگار گذاشته است می گوید: «قبر امام زاده معصوم امیر احمد بن موسی ـ علیه السلام ـ را امیر مقرب الدین مسعود بن بدر ... عمارتی در خاطر داشت.»[1] این بیان می رساند كه اطلاعاتی هر چند مختصر از قبر آن امام زاده وجود داشته است. در كتاب بحرالانساب و آثار الاحمدیه، شرحی مفصل در مورد چگونگی آشكار شدن قبر آن حضرت در زمان عضدالدوله آمده است. گرچه بر اثر مرور زمان این ماجرا گرفتار مطالبی آمیخته با افسانه شده است، اما همین مطالب راهگشای خوبی هستند. آن چه كه در بیشتر گزارش ها آمده است بر این نكته تأكید دارد كه شب ها نوری از قبر ایشان ساطع می شد و پیكر وی نیز كه چندین قرن از شهادت او می گذشته هنوز سالم و تازه به نظر می رسید و انگشتر در دستش بود كه نگینش منقش به جمله «العزه الله احمد بن موسی» بود و همین انگشتری سبب شناسایی او شد. پس از ظاهر شدن قبر در شیراز مدت ها جشن و سرور برپا بود.[2] و از آن موقع تاكنون بارگاه ایشان بهتر از گذشته آباد و ملجأ شیفتگان آن حضرت شده است.
مدفن حضرت احمد بن موسی
به دلیل گذشت زمان و بروز حوادث و حاكم بودن حكومت های ضد شیعی، در مورد مدفن ائمه و فرزندان آنان اختلاف هایی وجود دارد، اما با وجود همه فشارها و تضییقاتی كه نسبت به شیعیان وارد شد، علما و بزرگان شیعه توانستند با جان فشانی های فراوان فقه و تاریخ شیعه را حفظ كنند و برای آیندگان نگاه دارند چنان كه تا مدت ها مدفن امام علی ـ علیه السلام ـ مخفی بود ولی اولیاء خاص از آن اطلاع داشتند.
در مورد مدفن حضرت احمد بن موسی نیز برخی منابع معتقدند كه او در ناحیه ای از خراسان مدفون است. اما اكثر مورخین و سیره نویسان, شیراز را مدفن او می دانند و این نظریه از شهرت بیشتر و مطمئن تری برخوردار است.[3]
________________________
[1]. مجد الاشراف، آثار الاحمدیه، ص 16.
[2]. رك: زر كوب شیرازی، شیرازنامه، ص 197 و آثار احمدیه.
[3]. برخی از دانشمندانی كه شیراز از مدفن وی می دانند، عبارت اند از: حمدالله مستوفی از مورخان قرن هشتم در كتاب نزهه القلوب، ص 116، فرصت الدوله در آثار المعجم، ص 444، زركوب شیرازی از علمای قرن هفتم در شیرازنامه ، ص 197، معین الدین ابوالقاسم جنید شیرازی از علمای قرن هشتم در هزار مزار، ص 335، علامه محمد حسین قزوینی در كتاب ریاض القدس، ص 31، ابن بطوطه از جهانگردان قرن هشتم در سفرنامه خود، ص 261.

در ابتدای خیابان سه راه ورامین, بقعه و بارگاه با شكوهی وجود دارد كه متعلق به امامزاده جلیل القدر و عظیم الشأن حضرت ابو عبد الله حسین بن عبدالله, معروف به امامزاده عبدالله می باشد.
نسب شریف این امام زاده با پنج واسطه به حضرت امام زین العابدین علی بن الحسین ـ علیهما السلام ـ می رسد به این كیفیت : أبو عبد الله حسین بن عبد الله الأبیض بن عباس بن عبد الله الشهید بن حسن الأفطس بن علی الأصغر بن امام علی بن الحسین زین العابدین ـ علیهم السلام ـ[1]
پدران این بزرگوار, همه از بزرگان سادات اهل بیت عصمت و طهارت ـ علیهم السلام ـ و از مشاهیر خاندان پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ بودند؛ آن گونه كه از تاریخ استفاده می شود و در فصل آینده تقدیم شما خوانندگان عزیز خواهد گردید, أبو عبدالله حسین بن عبدالله, فرزند پدران و اجدادی است كه آنان عموماً در طول زندگی خود با حاكمان ظالم و غاصبان حقوق اهل بیت ـ علیهم السلام ـ درگیر بودند و پیوسته در اسارت و زندان دشمنان اسلام بوده و یا به شهادت رسیدند و خودِ او و بسیاری از بستگانش نیز از مبارزانی بودند كه هجرت و آوارگی در راه دین را اختیار كرده, و در اثر ظلم و فشار و اختناق دستگاه ظالم و غاصب عباسی متواری گشته, و به ایران و شهر ری و قم پناهنده شدند.
اینان مهاجران الی الله بودند كه برای احیای دین و به دلیل انتساب به علی و فاطمه ـ علیهم السلام ـ سختی های طاقت فرسایی را متحمل شدند.
در این كه مدفون در این بقعه, عبدالله الأبیض است یا أبو عبدالله حسین, میان علما و مورّخان اختلاف است.[2] عده ای از مورّخان قائل شده اند كه مدفون در بقعه فعلی در ری, عبدالله الابیض است, اما این قول اصلی ندارد؛ چرا كه با دلایلی مستند و متقن ثابت خواهد شد كه جناب امامزاده عبدالله الابیض به ری هجرت ننموده و در شهر مقدس قم مدفون می باشد.
مدفون در بقعه امام زاده عبد الله كیست؟
مدفون در بقعه امامزاده عبدالله شهر ری, جناب سید جلیل القدر حضرت امامزاده أبو عبدالله حسین الأبیض بن عبدالله می باشد, به دلیل این كه مؤلف تاریخ قم[3] در كتابش می نویسد:
«دیگر از امامزاده هایی كه به قم آمدند, عبد الله بن عباس بن عبدالله الشهید بن حسن اَفطس بن علی الأصغر بن امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ بود كه از بصره به قم آمد و او را علی بن محمد علوی صاحب زنج در بصره بود و چون صاحب زنج را در بصره به قتل رسانیدند, عبدالله با برادرش حسن بن عباس از بصره گریختند و به قم آمدند و متوّطن شدند. از عبدالله بن عباس در قم دو پسر به نام أبوالفضل العباس و أبو عبدالله حسین ملقب به اُبیض و سه دختر به دنیا آمدند... .
از عباس بن عبد الله بن عباس بن عبدالله الشهید, ابو علی أحمد به وجود آمد و اما أبو عبدالله حسین اُبیض بن عبدالله بن عباس از قم به ری رفت و اعقاب او در ری هستند».
پس با عبارات مؤلف تاریخ قدیم قم, ثابت می شود كه مدفون در بقعه شهر ری, أبو عبدالله حسین, پسر عبدالله می باشد, نه عبدالله بن عباس.
از این رو, اكثر علمای انساب و پاره ای از مورخان شهیر این قول را پذیرفته اند: نسابه شهیر قرن پنجم, ابو أسماعیل ابراهیم بن ناصربن طباطبا در منتقله الطالبیه[4] تصریح می نماید كه مدفون در بقعه ری جناب امامزاده حسین بن عبدالله الابیض می باشد و می فرماید:
از اولاد حسن افطس بن علی بن زین العابدین ـ علیه السلام ـ كه وارد شهر ری شدند, یكی از آنان فرزند عبدالله بن حسن افطس (أبو عبدالله حسین بن عبدالله بن حسن افطس) است».
«از كسانی كه از كوفه به ری آمدند, أبو عبدالله حسین ابیض است كه شاعر بود و فرزند عبدالله بن عباس بن عبدالله بن حسن افطس است.»
«از این سخنان چنین استنباط می شود كه مرقد مشهور موجود را باید از آنِ أبو عبدالله حسین بن عبدالله بن عباس, متوفای سال 319 هـ . ق دانست».
تعداد فرزندان و اعقاب امامزاده حسین
اكثر علمای انساب در كتبشان, نسل حسین بن عبدالله را از یك فرزند او به نام عبدالله دانسته و او را به عنوان شاعر معرفی كرده اند[5]
نسابه قرن پنجم, نجم الدین علی بن محمد بن علی بن محمد العلوی العمری, در المجدی فی أنساب الطالبیین[6] می نویسید:
«عبدالله بن الحسین بن عبدالله الأبیض بن العباس, از شعرای گرانقدر بوده و برادر او أباالقاسم از حیث بیان و زبان از او مقدم بود».
از عبارت فوق بر می آید كه حسین بن عبدالله دو فرزند به نام های عبدالله و ابوالقاسم داشت.
بقعه و بارگاه امامزاده أبو عبدالله حسین
بقعه امامزاده أبو عبدالله كه به بقعه امامزاده عبدالله مشهور است, در جانب شمالی شهر ری واقع است كه به صورت زیبا و متناسبی ساخته شده است و به احتمال قوی تصور می رود ساختمان آن متعلق به قرن یازدهم هجری باشند.
تزئینات و ایوان اصلی آن (در جانب شرقی حرم) توأم با بعضی تغییرات و تصرفات, توسط میرزا كاظم خان نظام الملك در سال 1274 قمری صورت گرفته است. در سال های اخیر از سوی اداره اوقاف و امور خیریه شهرستان ری و تولیت بقعه مزبور, تعمیرات بسیار عالی و دقیق, مخصوصاً داخل حرم مطهر انجام گردیده است كه می توان آن را از بهترین نمونه های تعمیرات صحیح ابنیه تاریخ به شمار آورد.
امام زاده أبو عبدالله حسین, دارای بارگاه زیبا و حرم با صفایی كه روحانیت خاصی دارد. نقاشی های جالب حرم مطهر, و گنبد كاشی, و ایوان بلند, صحن وسیع, و باغ بزرگ آن برای تنُّبه غافلان و بیداری به خواب رفتگان بهترین موعظه و نصیحت است.
مرحوم سید محمد تقی مصطفوی در كتاب آثار تاریخی تهران[7] در توصیف این بارگاه می نویسد:
«بقعه آبادی است كه در ابتدای قصبه شهر ری از طرف شمال واقع گردیده است و از جاده آسفالت به وسیله خیابانی مشجر و با صفا به محوطه وسیع و با نزهت آن می رسند.
در داخل محوطه هم خیابان مشجری است كه از مدخل صحن تا جلو ایوان امتداد دارد و بر خلاف بقعه بی بی زبیده زوار و توده مردم در سایه درختان نارون چتری و كنار نهر آب جاری می توانند ساعاتی بیاسایند, چون از چندین سال پیش هم طبقات متوسط و خواص تهران, خوابگاه ابدی كسان خود را بیشتر در اراضی دلباز محوطه این بقعه انتخاب می كنند كه موجبات آبادانی و رونق آن جا را بیش از پیش فراهم آورده است و خوشبختانه تعمیرات فوق العاده عالی و دل پسندی در سال 1329 در داخل حرم آن به عمل آمده كه در خور تحسین می باشد.
ازاره كاشی بقعه با نقاشی دیوار و مقرنس كاری ها و رنگ آمیزی تمام داخل حرم به حد اعتلا شیوا و صحیح و با سلیقه انجام گرفته است و با جام های شیشه ای ضخیم روی قسمت دسترس دیوار نصب نموده اند تا لطمه نبیند. بر خلاف تعمیراتی كه مثلاً در مسجد امام تهران توأم با سلیقه و تفنن های ناروا اجرا می گردد, در حرم امامزاده عبدالله استادان نقاش, نهایت سلیقه و دقت را در انجام تعمیرات با پیروی از نسب اصلی و قدیمی بنا رعایت كرده اند كه تماشای آن به راستی بیننده را خرسند می سازد.
بنای اصلی بقعه از آثار دوره صفوی است كه رواق بزرگی در مشرق حرم داشت و دری هم از رواق و در دیگری از حرم هر دو رو به جنوب باز می شد و مشرف به جاده ای بود كه در ازمنه قدیم از ری به قزوین می رفت.
________________________
[1]. الشجره المباركه: 177, عمده الطالب: 215, منتقله الطالبیّه: 164 و 165, تهذیب الأنساب: 255, تاریخ قم: 229, أنجم فروزان: 165, مشاهد العتره الطاهره: 96, جنه النعیم: 490, اختران فروزان ری و طهران: 319, منتخب التواریخ: 735, النقض: 185, ری باستان 401:1, انوار پراكنده 1: 558 الی 563.
[2]. سراج الأنساب؛ 169.
[3]. تاریخ قدیم : 229.
[4]. منتقله الطالبیّه: 164 و 165.
[5] . تهذیب الأنساب: 255؛ لباب الأنساب 1: 230؛ الشجره المباركه: 177؛ الأصیلی: 316؛ المجدی: 220.
[6]. المجدی: 220.
[7]. آثار تاریخی طهران: 162.

[h=2]

ستاره خوزستان
[/h] علی بن مهزیار اهوازی از فقهاء و محدثان مشهور و بزرگ شیعه بودکه علاوه بر مقام علمی و فقهی از برجستگی های اخلاقی ارزنده ای نیز برخوردار بود.
او در میان خانواده ای مسیحی دیده به جهان گشود و رشد و نمو یافت ولی چند سالی بیش از بهار عمر او نگذشته بود که بالطف خداوند متعال پدر او به دین اسلام مشرف شد و او نیز اسلام را دین خود قرار داد. در این زمینه رجال شناس معروف نجاشی درکتاب خویش اینگونه نگاشته است:
علی بن مهزیار اهوازی کنیه اش ابوالحسن بود و از مردم دورق محسوب می شد و پدرش دارای دین مسیح بود و بعدها مسلمان شد و علی نیز در همان دوران کودکی به دین اسلام مشرف شد و خداوند بالطف خویش او را بصیر در دین نمود.
وی از صحابی خاص حضرت رضا(ع) و حضرت امام جواد و امام هادی(ع) به شمار می رفت و در نزد این امامان هدایت دارای منزلتی بس عظیم بود.
شرح حال این دانشمند بزرگ در منابع مهم رجالی بیان شده و همانگونه که مرحوم نجاشی بیان کردند کسی او را مورد سرزنش و نکوهش قرار نداده است. شیخ طوسی دررجال خویش علی را از اصحاب حضرت رضا می داند و می فرماید:
«او دانشمندی مورد اعتماد و دارای اعتقادی راسخ و صحیح بود و از اصحاب امام جواد و امام هادی نیز به حساب می آمد».
کشی از دیگر رجال شناسان معروف اینگونه از وی یاد می کند:«علی بن مهزیارمسیحی بود ولی خداوند متعال او را هدایت کرد. وی از مردم هند(هندیجان) بود که از روستاهای فارس محسوب می شد که بعدها در اهواز سکنی گزید».

دیگر از مزارات شریفه كاشان زیارت حضرت سلطان حبیب بن موسی ـ علیه السلام ـ است كه در محله پشت مشهد كاشان واقع, دارای صحن و سرای عالی و خدمه و نذورات و مورد توجه و مطاف و مزار اهالی است از صاحب روضات الجنات نقل شده كه در پشت مشهد كاشان امامزاده ای منسوب بیكی از اولاد های امام محمد باقر ـ علیه السلام ـ و بعضی گفته كه منسوب است بیكی از اولاد های حضرت موسی بن جعفر ـ علیه السلام ـ و اسمش حبیب الله است و الله العالم: انتها: و در بقعه منوره آن می باشد مدفن مرحوم شاه عباس كبیر و در صحن این امام زاده مقبره جمعی از علماء اعلام است از آن جمله مقبره كثیر الانوار سید الفقهاء و المجتهدین و سند الاتقیاء و الزاهدین الحاج السیدمحمدتقی بن المیرعبدالحی بن ابراهیم بن السید ماجدبن السیدابراهیم الكاشانی است كه در اواسط قرن سیزدهم هجری میزیسته جامع علوم ظاهری و باطنی و صاحب كرامات و خوارق عادات و محل توجه عامه ناس از عوام و خواص و از تلامذه صاحب ریاض بوده و در سنه یك هزار و دویست و پنجاه و هشت هجری در محل امامت خود كاشان وفات فرموده و مقبره آن جناب زیارتگاه ارباب نیاز و مطاف صاحبان قلوب صافیه است رحمه الله علیه و در مقابل مقبره سید مذكور است مقبره مرحوم خلد مقام آیت الله آقای سید محمد رضا یثربی كاشانی طاب ثراه كه از علماء بزرگ كاشان و مورد توجه اهالی بوده و در جوار ایشان است مدفن نجل جلیلش حضرت آیه الله علی‌الانام مرحوم آقای آقا میرسید علی یثربی ـ رحمه الله علیه ـ كه از مشاهیر فقهاء و مجتهدین و مراجع بشمار می رفته و در ماه رجب سنه یك هزار و سیصد و هفتاد و نه هجری تقریباً در سن شصت و نه سالگی وفات فرمود تعطیل عمومی برای فوت آن جناب شده مجالس ترحیم بسیار منعقد گردید و شعراء اشعار زیادی در مرثیه آن مرحوم سرودند.

:Gol:

باید اعتراف كرد كه درباره زندگانی امام زاده طاهر ـ علیه السلام ـ هیچ گونه مدرك و مستندی كه شخصیت آن حضرت را كاملاً معرفی كند, در دست نیست و از كیفیت ورود و دلایل هجرت و اولاد و خصوصیات دیگر وی در مدارك و مآخذ مربوطه سخنی نیامده است, اما نگارنده با تحقیقات فراوان توانسته, شمه ای از حالات وی و اجداد بزرگوار این امام زاده را با جستجو در كتب تاریخ به دست بیاورد كه به منظور تجلیل از مقام و مجاهدت های طاقت فرسای آنان در راه حفظ دین و مكتب, و نیز برای آن كه پاكان و اولیای خدا بهتر معرفی شوند, و نیز بیشتر از زندگانی آنان درس دینداری بیاموزیم, آن مطالب را تقدیم خوانندگان عزیز خواهد كرد.
نَسب شریف امام زاده طاهر ـ علیه السلام ـ
نسب شریف امام زاده طاهر ـ علیه السلام ـ با هشت واسطه به امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ می رسد كه بدین كیفیت می باشد: طاهر بن محمد بن محمد بن حسن بن حسین بن عیسی بن یحیی بن حسین بن زید بن امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ .[1]
اجداد امام زاده طاهر, همه از بزرگان و مجاهدان اسلام و شیعه می باشند . قدیمی ترین مدرك و سندی كه به مدفون بودن این امام زاده در شهر ری و ورودش به این شهر اشاره می كند, مولف كتاب منتقله الطالبیه[2] از نسابه قرن پنجم, علامه أبی إسماعیل إبراهیم بن ناصر ابن طباطبا است كه می نویسد:
از كسانی كه وارد ری شدند, جناب امام زاده طاهر فرزند ابی طاهر محمد مبرقع بن الحسن بن الحسین مبرقع بن عیسی بن یحیی بن الحسین بن زید الشهید است و تداوم نسل او از شخصی به نام «مطهر» است كه نام مادرش زینب دختر ابی عماره بود.»
با قراین موجود, احتمال داده می شود كه وی, در نیمه نخست قرن چهارم هجری با پدر بزرگوارش محمد أبو طاهر, به شهر ری هجرت كرد و در آن جا ساكن شد.
مسلم این است كه اجداد امام زاده طاهر, همه از علما، شهدا, فقها, نقبا و قضات بلاد اسلامی بوده اند كه مفصلاً در قسمت اجداد امام زاده طاهر, بحث خواهیم نمود.[3]
همچنین آن طوری كه از تاریخ به دست می آید, امام زاده طاهر و پدر بزرگوارش, از علما و عابدان زمان خود بود و رتق و فتق امور اهالی ری به دست با كفایت ایشان انجام می شد.[4]
ذكر سه كرامت از امام زاده طاهر ـ علیه السلام ـ
امام زاده طاهر ـ علیه السلام ـ با هشت واسطه به امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ بر می گردد. او سیدی بزرگوار و جلیل القدر و دارای كرامت می باشد كه ما در این جا سه كرامت از ایشان را نقل می كنیم:
كرامت اول
مسعود میرزا معروف به ظلّ السّلطان فرزند ناصر الدّین شاه قاجار، كه در اصفهان حكومت مستقلی داشت، برای زیارت حضرت سلطان علی[5] فرزند حضرت امام باقر ـ علیه السلام ـ برادر امام صادق ـ علیه ا لسلام ـ و معروف به امام زاده قالی شوران یا مشهد اردهال كه در هفت فرسخی كاشان واقع است، می رود و از تولیت آن در خواست می كند كه راه و در سرداب را به او نشان دهد تا برود و بدن آن حضرت و یارانش را كه به دست دشمنان دین و اهل بیت ـ علیه السلام ـ شهید شدند، زیارت كند.
به ظل السلطان می گویند: ما مكرّر شنیدیم كه هر كه به سرداب برود و بدن ها را ببیند، نابینا و كور می شود.
او اصرار می كند و می گوید این حرف ها خرافی است. چون با استبداد او رو به رو می شوند، راه سرداب را به او نشان می دهند، او متهورآنه پایین رفته و مشاهده می كند كه تابوت هایی روی هم قرار دارد. پس یكی از آنها را باز نموده و می بیند كه تروتازه است.
ترس و وحشت بر او غالب می شود و تصمیم می گیرد از سرداب بیرون بیاید. اما چشمش جایی را نمی بیند. به هر زحمتی است از آن مكان بیرون می آید و به اصفهان می رود و اطبا را جهت مداوا احضار می نماید، ولی همه آنها اظهار یأس می نمایند. به ناچار به تهران آمده و در آن جا هم نتیجه ای عایدش نمی شود، لذا به فرانسه می رود. در فرانسه هم با وجود اطبای حاذق جواب رد می شنود.
پس شبی در خواب می بیند كه به شهر ری آمده و بعد از زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی ـ علیه السلام ـ به زیارت امام زاده طاهر ـ علیه السلام ـ، كه در آن وقت گنبد و حرم و ضریح این چنین نداشت مشرف شده، و در گوشه ای محزون و غمگین می نشیند. در آن موقع احساس می كند كه آقایی با او سخن می گوید: چرا در این مكان با حال محزون نشسته ای.
ظل السلطان می گوید: من كورم، منتظرم نوكرها بیایند و مرا ببرند.
پس آن شخص دستی به چشم او كشیده و فرمود: چشمت می بیند و دیگر نیاز به كسی نداری، برخیز و ما را هم فراموش مكن!
در آن وقت قبر امام زاده طاهر ـ علیه السلام ـ در سردابی بود كه هیچ كس به زیارتش مشرف نمی شد. چون ظل السلطان بیدار می شود و مشاهده می كند كه به كرامت آن بزرگوار بینایی اش برگشته است، همان روز از فرانسه به تهران، كه دارالخلافه بود، تلگرام می فرستد و به شهردار و فرماندار تهران، رضاقلیخان سراج الملك فرمان می دهد، فوراً مهندس و معمار برده و برای آن حضرت گنبد و حرم و ضریحی فولادین ترتیب دهد.[6]
كرامت 2
هنگامی كه ظل السلطان دستور ساخت گنبد و ضریحی برای امام زاده طاهر داد، در هنگام تخریب بنای قدیمی، به قبر شریف رسیدند و آن را نبش كردند، دیدند جسد شریف آن بزرگوار پس از صدها سال تر و تازه و سالم است، گویی امروز به خاك سپرده شده است.
قبر شریف تعمیر و حرم ساخته شد و بر صندوق قبر، ضریح فولادی بزرگی نهاده شد و گنبد كاشی بر آن بنیان گردید.
كرامت 3
شهر ری از دیرباز اقامتگاه علما و مشاهیر بزرگ و تاریخ ساز بوده است.
در سالهای آغازین عصر منحوس پهلوی، زمانی كه رضاخان برای پیچیدن نسخه غرب، دستور العمل اشاعه بی حجابی را به اجرا گذاشته بود، موجی از اعتراض و خشم از طرف علما و مردم مسلمان به وجود آمد كه منجر به سركوب، شهادت یا تبعید تنی چند از علمای بزرگ گردید.
مرحوم علامه حاج شیخ محمد تقی بافقی ـ رحمه الله ـ، از علما و مراجع بزرگواری است كه در آن سال ها به شهر ری تبعید شده و در آنجا زندگی پر بركت خود را سپری می كرد.
مرحوم شیخ در سال های تبعید همواره تحت نظر مأموران شهربانی بود، اما این محدودیت ها هیچ گاه نتوانست مردم را از فیوضات و كرامات ایشان محروم كند.
آنچه می خوانید از جمله همین كرامت هاست كه توسط مرحوم محمد اسماعیل، خادم ایشان نقل شده است. او از اهالی ورامین بود كه سال های تبعید در خدمت مرحوم شیخ محمد تقی بافقی ـ رحمه الله ـ بود.
مرحوم محمد اسماعیل این ماجرا را بنا به دستور شیخ پس از وفات ایشان نقل كرده است: در مدتی كه در خدمت آقا بودم، بر حسب یك عادت همیشگی نماز مغرب را در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی ـ علیه السلام ـ به جا می آوردم، سپس زیارتی كرده و به منزل باز می گشتم.
یكی از همین شب ها، وقتی از حرم به منزل آمدم، خدمت آقا رفتم تا اگر كاری دارند بر ایشان انجام بدهم. ایشان پرسیدند:
محمد اسماعیل كجا بودی؟
گفتم: آقا! حرم بودم، برای نماز و زیارت.
فرمود: وقتی به زیارت می روی آیا امام زاده طاهر ـ علیه السلام ـ را هم زیارت می كنی یا نه؟
عرض كردم: بله، همیشه از جلوی ایوان، سلامی عرض می كنم و حمد و سوره ای تلاوت می كنم.
فرمود: چرا داخل نمی روی؟
عرض كردم: آقا! از جلوی ایوان كه مسافتی نیست.
فرمود: این بار برو داخل حرم و امام زاده طاهر ـ علیه السلام ـ را زیارت كن. یادت نرود هنگام زیارت، سلام مرا هم خدمتشان برسان.
شب دیگر، مطابق معمول به زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی ـ علیه السلام ـ رفتم. هنگام مراجعت، جلوی ایوان امام زاده طاهر ـ علیه السلام ـ سفارش حاج شیخ به یادم آمد، كفش هایم را در آوردم و به داخل رفتم. به جز خانمی كه در گوشه حرم مشغول نماز بود، كس دیگری نبود. جلوی ضریح ایستادم و حمد و سوره ای قرائت كردم و زیارت نامه را خواندم. زیارتم كه تمام شد. كنار ضریح رفتم و در قلب خود نجوا كردم كه: یابن رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله وسلّم ـ ، حاج شیخ هم سلام می رساند.
به محض آن كه این صحبت در قلبم گذشت، شنیدم صدایی بلند و رسا از داخل ضریح فرمود: و علیك السلام، و علیك السلام و علیك السلام.
این صدا به شدت مرا متوحش كرد. بی اختیار دور ضریح گردیدم.
اما، از صاحب صدا خبری نبود.
با همان حالت اضطراب از حرم بیرون آمدم. وقتی به منزل رسیدم، بلافاصله خدمت آقا رفتم. ایشان كه مرا دید پرسید چه شده آقا اسماعیل؟ چرا رنگ پریده ای؟
جریان را برای ایشان نقل كردم. تبسمی كرد و فرمود: یادت باشد همیشه امام زاده طاهر ـ علیه السلام ـ را در داخل حرم زیارت كن و مطلب را تا من زنده ام به كسی مگو.[7]
________________________________
[1]. رجوع گردد به كتاب های: تهذیب الأنساب: 196؛ منقله الطالبیه: 163؛ جنه النعیم: 495؛ الفخری:45 عمده الطالب: 260 ـ 266؛ ری باستان 1: 397؛ اجساد جاویدان: 109؛ كرامات صالحین: 321؛ اختران فروزان ری و طهران: 53؛ زندگانی حضرت عبد العظیم ـ علیه السلام ـ, رازی: 130, اردستانی: 135.
[2]. منتقله الطالبیه: 163.
[3]. الشجره المباركه: 133؛ الاصیلی: 269؛ الفخری: 44.
[4]. همان.
[5]. حالات این امامزاده در مجلدات بعدی این كتاب كه مربوط به زندگانی امامزادگان مدفون در استان اصفهان می باشد, خواهد بود.
[6]. اختران فروزان ری و طهران: 53 ـ 55؛ زندگانی حضرت عبدالعظیم ـ علیه السلام ـ، رازی: 133؛ كرامات صالحین: 321؛ اجساد جاویدان: 108 ـ 110.
[7]. سرزمین كرامت: 35 ـ 38.

فکر کنم قبلا جناب حامد یه هم چین تاپیکی زده بودن !!! نزده بودن؟زده بودن !
در هرصورت ممنون از اطلاعاتتون

دوستدار علی;402140 نوشت:
فکر کنم قبلا جناب حامد یه هم چین تاپیکی زده بودن

سلام
دوست من!
جناب حامد بزرگوار بحث زندگی امام زادگان را باز نکرده بود! اگر به متن سخنان حقیر توجه کنید متوجه خواهید شد!
بحث بنده بسیار دقیق است و بسیار حساس!
موفق باشید
:Gol:

این مزار كه از دیرباز با همین نام و به عنوان شخصیتی بارز از نسل امام موسی بن جعفر ـ علیهما السلام ـ مطرح بوده ، تطبیق بر مدفن جناب «عبدالله بن احمد الشعرانی بن ابراهیم بن محمد بن عبیدالله بن موسی الكاظم ـ علیه السلام ـ » می شود.
و اما نتیجه بررسی های ما در این باره:
به تصریح مورخین و علمای انساب امام موسی بن جعفر ـ علیهما السلام ـ فرزندی به نام «عبیدالله» داشته است.[1] اگر چه از مناقب و فضائل او در كتاب ها چیزی نقل نشده، اما ایشان مشمول گواهی فراگیر شیخ مفید ـ قدس سره ـ نسبت به فضل و منقبت تمام فرزندان موسی بن جعفر ـ علیهما السلام ـ است.[2]
از تاریخ تولد، رحلت و مدفن جناب «عبیدالله بن موسی الكاظم ـ علیه السلام ـ» در متون تاریخی و انساب چیزی نقل نشده، و فقط در «اورامان لهون» كه در بین مغرب و جنوب كردستان واقع است، در قریه ای به نام «كوسه هجیج» قبری است كه اهالی منطقه آن را «سلطان عبیدالله» برادر امام علی بن موسی الرضاـ علیه السلام ـ می دانند.[3] اما تا آن جا كه نگارنده تتبع كرده مدركی برای این مطلب نیافته است. والله العالم
نام فرزندان «عبیدالله» از این قرار است: اسماء، زینب، فاطمه، جعفر، قاسم، علی، موسی، حسن، حسین، احمد و محمد.[4]
همانطور كه در شجره امام زاده عبدالله مشاهده كردید، ایشان از فرزند زادگان جناب «محمد بن عبیدالله» است كه به محمد «یمانی» و یا «یمامی» معروف است.[5]
به گفته تبار نگاران نسل «محمد بن عبدالله» تنها از طریق فرزندش به نام «ابراهیم» ادامه پیدا كرده است.[6] وی به ابراهیم الاكبر معروف بوده و در شهر مقدس مكه می زیسته است.[7]
نسل ابراهیم بن محمد الیمانی (الیمامی) بن عبیدالله بن موسی الكاظم ـ علیه السلام ـ از طریق دو فرزندش به نام های ابو جعفر محمد و احمد شعرانی ادامه پیدا كرده است.[8]
احمد بن ابراهیم بن محمد بن عبید الله بن موسی الكاظم ـ علیه السلام ـ اولین فردی است كه از این سلسله موسوی به همدان مهاجرت كرده.[9] و در این شهر امارت و ریاست داشته است.[10]
ظاهراً پسوند «شعرانی» در مورد «احمد» به جهت پرپشت بودن و به بسیاری موی او بوده نه این كه منسوب به مكانی باشد.
جناب احمد شعرانی به دست قرامطه كه اعتقاداتی گمراه كننده داشتند به شهادت رسید.[11] و به گفته برخی از دانشمندان فن انساب، شهادت وی در راه مكه روی داده است.[12]
احمد شعرانی پنج فرزند به نامهای ابوتراب علی، قاسم، ابواسحاق، ابراهیم، موسی و عبدالله داشته است.[13]
به تصریح تبار نگاران «عبدالله بن احمد بن ابراهیم بن محمد بن عبیدالله بن الموسی الكاظم ـ علیه السلام ـ » (امام زاده عبدالله) در همدان سكونت داشته است.[14]
فرزندان عبدالله نیز در همدان بوده اند.[15] و در برخی از متون اصلی انساب چنین آمده كه جناب «عبدالله» را فرزندی به نام «ابو طالب محمد» بوده، و او نیز فرزند و فرزند زادگانی در این شهر داشته است[16] بنابر این باید یك تیره از علویان مهاجر و ساكن در همدان را سادات موسوی را از این شجره مباركه دانست.
با توجه به سكونت این سید عالی قدر و امام زاده عظیم الشأن در همدان و با توجه به شهرت بین دانشمندان و قاطبه مردم مسلمان این دیار كه این بقعه مربوط است به امامزاده عبدالله از نسل موسی بن جعفر ـ علیه السلام ـ ما شخص مدفون در این بقعه مباركه را جناب «عبدالله بن احمد بن ابراهیم بن محمد بن عبیدالله بن موسی الكاظم ـ علیه السلام ـ » می دانیم.
داخل بقعه دو مقبره دیده می شود كه یكی از آنها با كاشی سبز رنگ پوشیده شده و بر روی دیگری سنگ قدیمی مشاهده می شود كه به خط كوفی این آیه كریمه بر آن نوشته شده است: «شَهدَ اللهُ اَنّهُ لا الهَ الاّ هو وَ المَلائكَهُ وَ اُولوالعلْم قائماً بالْقسْط لا الهَ الاّ هُوَ العَزیزُ الحَكیمُ»[17] نگاشتن این آیه بر روی قبر نشانگر آن است كه جناب «عبدالله» از شخصیتهای بارز علمی و پیشوایان معنوی مردم بوده است.
گمان ما بر این بوده و هست كه قبر دیگر مربوط به جناب «احمد شعرانی» پدر «عبدالله» است. و اگر هم در بین راه مكه و نه در خود همدان به دست قرامطه كشته شده باشد[18] انتقال جنازه این «امیر»[19] به جایگاه امارت و ریاستش بعید نیست. والله العالم
____________________________
[1]. الارشاد، ص 283، كشف الغمه، ج3، ص 26، بحارالانوار، ج48، ص 303, المجدی، ص 107و تهذیب الأنساب، ص 147.
[2]. الارشاد، ص 284: «و لكل واحدٍ من ولد ابی الحسن موسی علیه السلام فضل و منقبه مشهوره و كان الرضا علیه السلام المقدم علیهم فی الفضل».
[3]. ر. ك: تاریخ مردوخ، ج2/ ص 73 و جغرافیای كردستان/ ص 118 و 119.
[4]. المجدی، ص 111 و نیز ر. ك: الأصیلی، ص 189.
[5]. المجدی، ص 114، تهذیب الأنساب، ص 157، الشجره المباركه، ص 91، الأصیلی، ص 189، الفخری، ص 16 و عمده الطالب، ص 224. لازم به ذكراست «یمانی» منسوب به «یمن» و «یمامی» منسوب به «یمامه» است.
[6]. عمده الطالب، ص 224، الاصیلی، ص 189، الشجره المباركه، ص 91، تهذیب الانساب، ص 157 و الفخری ص 17.
[7]. الفخری، ص 17، الشجره المباركه، ص 91.
[8]. عمده الطالب، ص 224, الفخری ص 17، الاصیلی، ص 189، الشجره المباركه، ص 91 و تهذیب الانساب، ص 157.
[9]. الاصیلی، ص 189، الفخری، ص 17، و تهذیب الأنساب، ص 159.
[10]. جامع الأنساب، ص 82.
[11]. الفخری، ص 17، جامع الانساب، ص 82.
[12]. الشجره المباركه، ص 91.
[13]. الاصیلی، ص 189 و 190 و نیز ر. ك: الشجره المباركه، ص 92 و 91, تهذیب الانساب، ص 159 و الفخری، ص 18.
[14]. المجدی، ص 114، الشجره المباركه، ص 92, عمده الطالب، ص 225، تهذیب الانساب، ص 159 و جامع الانساب، ص 82.
[15]. الشجره المباركه، ص 92، الاصیلی، ص 189، عمده الطالب و جامع الانساب ص 82 و 83.
[16]. تهذیب الانساب، ص 159.
[17]. 18، آل عمران. «خدا به یكتایی خود گواهی می دهد كه جز ذات اقدس او خدایی نیست و فرشتگان و دانشمندان نیز به یكتایی او گواهند، او نگهبان عدل و درستی است. نیست خدایی جز او كه بر عالم توانا و به هر چیز داناست.»
[18]. در این باره ر. ك: الفخری، ص 17، جامع الأنساب، ص 82, الشجره المباركه، ص 91.
[19]. جامع الأنساب، ص 82.

سلام علیکم
دوستان اگر تصویری از امام زادگان شهر خود دارند در تاپیک ایجاد کنند تا من و دیگر دوستان هم تماشا کنیم!
و اگر هم یک توضیع کوتاهی در مورد تصویر بدهند خیلی عالی می شود! انشاءالله موفق باشید
:Gol:

یكی از مشاهد منوّره و مراقد مطهره كه مطاف و محور اهالی كاشان و حوالی آن است مرقد مطهر حضرت هلال بن علی ـ علیه السلام ـ است كه در آران از نواحی كاشان واقعست و در سال خلق كثیری از اشعّه انوار آن شاهزاده عالی مقام استفاده و استفاضه كرده بزیارت آن مشرف می شوند.
در تاریخ كاشان مسطور است: یكی دیگر از مزارات زیارتگاه امامزاده واجب التّعظیم حضرت هلال بن علی كه یك فرسخی شهر (فیمابین قریتین آران و بیدگل) واقع, و گنبد و بارگاه و صحن و سرای بزرگی در ابتدای بندریگ ساخته اند و در شبهای جمعه از آن دو قریه بزیارت می روند و در عرض سال چند روز مخصوص از قبیل روزهای عید و عزیز و روز بیست و یكم ماه رمضان و دهه عاشورا و نظائر آن از كاشان و بلوك آن جمعی كثیر به آنجا شتافته خیرات و مبرّات می كنند.
اوقاتی كه به محضر درس مرحوم آیت الله ملا حبیب الله حاضر می شدیم روزی فرمودند در شبی خواب دیدم مولای متقیان علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ را فرمودند, آیا به زیارت فرزند ما هلال نمی روی؟ لذا در آن سال مرحوم آیت الله با جمعی مشرف بزیارت جناب هلال بن علی ـ علیه السلام ـ شدیم مرحوم مغفور خلد مقام آیت الله آقای آقامیرزا احمد عاملی آرانی كه در زهد و تقوی بی نظیر بوده و در اوقات تحصیل از تلامذه مرحوم آقای ملا حبیب الله نیز بود از تمام ماها پذیرایی شایانی فرمود:
و در حوالی این امامزاده علیمقام مدفن جمعی از فضلاء و دانشمندان می باشد از آن جمله مدفن مبارك خلدآشیان آیت الله آقای میرزا احمد عاملی آرانی سابق الذكر نجل جلیل آیت الله مرحوم آقای ملا محمد علی آرانی است این حقیر در اواخر حیات آن مرحوم مشرف به خدمتش شدم بعض از مؤلفاتش را با صورت اجازاتش مشاهده كردم اهالی آران رساله عملیه او را بنام سبیل الجنان در همان اوقات برای تقلید به چاپ رسانیدند وفات آن جناب در سنه یك هزار و سیصد و شصت و نه قمری در قریه آران اتفاق افتاد.
مخفی نماند كه چون كاشان از قدیم الایام دارالمؤمنین و محل سكونت دوستان اهل بیت طهارت ـ علیهم السلام ـ بوده لذا مزارات امامزادگان عالی مقدار و علماء و دانشمندان در شهر و نواحی آن از اغلب بلدان بیشتر یافت می شود و چون این مختصر گنجایش ذكر تمامی آنها را ندارد و به پاره‌ئی از آن ها اشاره می شود از جمله مزار آقا علی عباس است كه تقریباً در ده فرسخی كاشان می باشد و پیوسته از كاشان و حوالی آن مخصوصاً ایام و لیالی متبركه جمعیت بسیار برای زیارت و بردن نذورات به آن مكان مقدس مشرف می شوند كرامات و خوارق عادات نقل می نمایند به طوری كه در تذكره خطی كه در آن مقام است این محل مدفن دو امامزاده بنام علی و محمد فرزندان حضرت موسی بن جعفر ـ علیهما السلام ـ می باشد.

درحالات امام زاده عالیمقدار سلطان علی بن امام محمد باقر(ع)
بدانكه: یكی از ستارگان آسمان سیادت و جلالت و گلی از بوستان نبوت و ولایت امامزاده عالی مقدار حضرت سلطانعلی بن امام محمد باقر ـ علیه السلام ـ است كه كنیه آن حضرت ابوالحسن ملقب بطاهر برادر بزرگوار و گرامی حضرت امام جعفر صادق ـ علیه السلام ـ پدر یكی از زوجات حضرت كاظم ـ علیه السلام ـ مسمات بفاطمه می باشد، مزار منور این امامزاده بزرگوار تقریباً در هفت فرسخی كاشان محلی كه نامیده می شود به مشهد اردهال ( یا مشهد باركرز یا (باركرس) یا (بار كرسف)، یا (باركرسب،)) یا قبه و بارگاه بسیار عالی قدیمی و عدت و آلت صحنهای متعدد و موقوفات و نذورات و خدمه واقع است و از قدیم الایام تا كنون جمیع مردمان كاشان و فینین و حوالی كاشان و خلق بسیاری از سایر بلاد ایران برای ادراك زیارت و توسل بتربت پاك آن بزرگوار در این محل مبارك مخصوصاً در هفدهم مهر ماه جلالی اجتماع می نمایند و بسیاری از كرامات ظاهره و خوارق عادات باهره از مشهد كثیر الأنوار این شاهزاده نقل می كنند.
و برای اوست قبه بلند عظیمی و ذكر فرموده اند جماعتی از علماء ما، در شأن آن بزرگوار فضائل زیادی و ایراد كرده اند در كرامات او و كرامات مشهدش حكایات بسیاری، از جمله آنهاست شیخ نبیل عبدالجلیل القزوینی الشیعی فاضل مشهور متقدم در كتاب مناقضات العامه و فضائح آنها.
و بدان كه سید جلیل سید احمد معروف به امامزاده احمد مدفون در محله باغات اصفهان بوده است ـ فرزند این سید جلیل یعنی حضرت سلطانعلی، پس بنابر این غافل مباش و از كتاب رجال شیخ نقل شده كه علی بن محمد بن علی بن الحسین ـ علیهم السلام ـ بوده است از اصحاب حضرت صادق ـ علیه السلام ـ : السید الجلیل الحجه الآیه السید الامام ضیاء الدین ابوالرضا فضل الله الحسنی الراوندی القاسانی كه از علماء قرن ششم و در كاشان بوده است. روز جمعه قالی امامزاده را عده زیادی روی دست بطرف محل قالیشوری كه در هشتصد متری واقع است می برند و عده زیادی با چوبدست حاملین قالی را محاصره و مانع رسیدن دست دیگران بقالی می باشند صد متر آخر را بحالت دو انجام و پس از قرار دادن قالی كنار رودخانه با زدن چوبدستی بآب و پاشیدن آب به (قالی) در حالی كه عموم حاملین خیس شده اند قالی را بر می‌گردانند در حال رفتن و برگشتن یك نفر سوار اسب جای نماز امامزاده را روی دست حمل می نماید و این سمت ارثی به او رسیده است، حمل قالی از سالهای كهن اختصاص باهالی فین كاشان دارد، اگر در این مورد دیگران بخواهند اقدام و دستی به (قالی) زنند نزاع در می گیرد و در بعضی از سالها منجر بقتل می شود، مردمان فین این عمل را مایه افتخار خود دانسته و تعصب زیادی بخرج می دهد نكته جالب توجه این است كه همه ساله این عمل در 17 مهر ماه شمسی تجدید می گردد.

سيد عزيز الله امامت كاشاني - امامزادگان معتبر، ص 30 ـ 32

:Gol:

در زیارت امام زادگان عظام و شاهزادگان عالی مقام كه قبورشان محل فیوضات و موضع نزول رحمت الهی است دستورهایی از ائمه و بزرگان دین درباره مستحب بودن زیارت قبر آنها رسیده است. در گوشه و كنار كشور، این نعمت های الهی مأمن امنی برای شیفتگان به اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ شده اند، در این نوشتار اشاره ای مختصر به یكی از نواده های بزرگ حضرت امام موسی بن جعفر ـ علیهما السلام ـ می شود.
لرستان منطقه ای پهناور و كوهستانی است، كه در غربی ترین نقطه استان در دامنه كوه های مَت یا در امار (در انبار) كنار رود سیمره (كه پرآب ترین رود لرستان و غرب ایران است) روستایی (كه امروزه در تقسیمات كشوری بخش می باشد) بنام یكی از امام زاده های محترم است كه به امام زاده محمد یا شاه محمد مشهور می باشد.
در هر سال جماعت بسیاری از شهرهای دور و نزدیك از نقاط مختلف كشور به پابوس آن حضرت شرفیاب می شوند، كرامات و لطفهای بی پایان آن حضرت به اهالی محل و زوار محترمش كه برای رفع گرفتاریها و شفاء مریضها و... به محضرش می آیند، ما را از سند و دلیل بر شجره آن حضرت بی نیاز می كند، ولی در عین حال حضرت آیت الله العظمی مرحوم مرعشی نجفی (ره) درستی نسب امام زاده را به حضرت امام موسی بن جعفر ـ علیهما السّلام ـ را مورد تأیید قرار داده اند.
همچنین در كتاب تحفه الازها تألیف ضامن بن شد قم المدنی الحسنی اجداد آن حضرت را چنین بیان نموده است.
ابی محمد زاهد بن ابی جعفر احمد زاهد بن تاج الدین ابراهیم مجاب بن محمد العابدین بن الامام موسی الكاظم ـ علیهم السّلام ـ و قبُرُه فی لرستان علی ماء سیمره و یعرف بشاه محمد ـ علیه السّلام ـ [1]
در كتابهای تاریخی معصومین و كتابهای مربوط به امام زاده ها احوال اجداد این بزرگوار ذكر شده:
1. حضرت امام موسی بن جعفر الكاظم.
2. محمد العابدین (كثیرالعباده، قلیل النوم، دائم الصوم) به همین جهت به عابد مشهور شده قبر شریفش در كنار قبر حضرت احمد بن موسی الكاظم ـ علیه السّلام ـ معروف به شاه چراغ در شیراز.
3. تاج الدین ابراهیم مجاب قبر شریفش درحائر حسینی (در حرم ابا عبدالله الحسین ـ علیه السّلام ـ ) می باشد سبب نام گذاری ایشان به مجاب این است كه زمانی وارد حرم حضرت امام حسین ـ علیه السّلام ـ شد، عرض كرد: (السلام علیك یا ابا) صدایی شنید: ( السلام علیك یا ولدی)، امام زاده محمد سه فرزند داشته به نام های محمد كه در حائر حسینی، احمد و علی در كرمان مدفون هستند.
4. امام زاده ابی جعفر احمد زاهد، كه قبر شریفش در قصر بن هبیره است. طبق آنچه در كتاب معجم البلدان و لغت نامه دهخدا آمد ج 35، حرف ق آمده، قصری است منسوب به یزید بن عمر بن هبیره بن معیه والی عراق از طرف مروان بن محمد بن مروان. وی بر كنار فرات شهری ساخت و در آن سكونت كرد، چون مروان به وی سفارش كرد از مردم كوفه پرهیز كن آن شهر را رها ساخته و نزدیك پل سورا، قصری ساخت كه بنام وی مشهور گشت.
تاریخ بنای قبه:
1. آنچه كه از بزرگان منطقه و گذشتگان به طور شفاهی رسیده این است كه در زمان یكی از شاهان مغول (هلاكوخان) اولین بناء بر آن ساخته شده و در زمانهای مختلف بعدی تعمیراتی صورت گرفته است.
2. بر روی سنگی كه بر دیواره شرقی نصب بوده تاریخ بناء و مشخصات مختلفی در 7 بند نوشته كه در سال 1322 هـ .ق. در عهد مظفرالدین شاه، گنبد و گلدسته ای بر این مزار ساخته شده است.
3. همزمان با انقلاب اسلامی تجدید بنا و آبادی و عمران آن منطقه در دستور كار قرار گرفته كه تا حال ادامه دارد و تا حدودی پیش رفته، از جمله زائر سرایی برای رفاه حال زائران ساخته شده هرچند در ایام خاص و تعطیلات جوابگوی زائران محترم نیست.
[1] . كتاب آثار باستانی و تاریخی لرستان، ج اول تألیف حمید ایزد پناه.

كنار جاده قدیم شهر ری به تهران و بالاتر از بقعه ابن بابویه و در وسط قبرستان، بنایی ساده با گنبد عرقچینی وجود دارد كه دارای نوشته ای قدیمی با كاشی معرق روی مرقد درون حرم است و حكایت از بنای بقعه به فرمان شاه طهماسب صفوی دارد. این بقعه را به نام مسجد ما شاءالله می خوانند.
بنای اصلی بقعه به صورت چهار ضلعی با آجر و به طرز كاملاً ساده ساخته شده و به ابعاد داخلی حرم تقریباً 6 * 6 متر است. اطراف مرقد با خشت های كاشی زمینه زرد، دارای گل های بته جقه ظریف عهد قاجاریه مزین گردیده است. سطح فوقانی مرقد، كاشی معرق قدیمی است كه به خط ثلث سفید رنگ بر زمینه لاجوردی، عبارت ذیل بر آن نوشته شده است:
«قد أمر باحداث هذه العماره الرفیعه السلطان المؤیّد من عند الله ساعه (؟) الخیر و الإحسان أبوالمظفّر شاه طهماسب بهادر خان خلد الله تعالی ملكه»
در ضلع شرقی مرقد نیز آمده: «این مرقد شریف حضرت امامزاده هادی بن سرادین بن حضرت امام موسی كاظم ـ علیه السلام ـ با یك خواهرش حضرت زینب خاتون در این جا مدفون و شهید می باشند و قاتل ایشان منصور دمشقی 1286 هـ. ق.»
با توجه به این كتیبه معلوم می شود كه بنای موجود، از آثار زمان شاه طهماسب صفوی ( 984 ـ 930 هـ ق ) است كه در سال 1286هـ. ق در دوره ناصر الدین شاه، مرقد تعمیر گشته و بدنه های اطراف آن با كاشی های خشت هفت رنگ پوشش یافته است و تصور می رود مسجد بزرگ طرف مغرب بقعه كه به نام مسجد ما شاءالله خوانده می شود نیز در همان سال متصل به حرم بقعه مزبور ساخته شده و بنای كوچك قدیمی را از خارج وسیع و بزرگ كرده باشد.[1]
نسب شریف
نسب امامزاده هادی همچنان كه اشاره شد هادی بن سرادین بن امام موسی كاظم ـ علیه السلام ـ نوشته شده و یقیناً این مطلب از كتاب بحر الأنساب فاضل دربندی نقل شده كه فاقد هر گونه ارزش تاریخی است.[2]
زیرا مؤلف آن در كتاب مذكور بالغ بر سیصد فرزند با اسامی دروغ و مضحك برای امام موسی كاظم ـ علیه السلام ـ شمارش نموده كه بسیار قبیح می باشد.
از آن جایی كه نگارنده بالغ بر شش سال وقت خود را در جهت انساب امامزادگان صرف نموده، و ورود و خروج، وفات و تكاثر نسل سادات را در یكایك شهر های ایران از كتب معتبر انساب، رجال، تاریخ، و ... به دست آورده، لذا در مورد امامزاده هادی شهر ری به این حقیقت رسیده كه وی:
هادی بن أحمد (أبو القاسم) بن محمد (شهدانق أبو القاسم) بن حمزه بن أحمد بن عبید الله بن محمد بن عبد الرحمن الشجری بن القاسم بن الحسن بن زید بن الإمام حسن ـ علیه السلام ـ باشد، به چند دلیل :
اول؛ علامه نسابه ابن طباطبا، متوفای قرن پنجم می نویسد:
أبوالقاسم محمد مشهور و ملقب به شهدانق در شهر ری بوده و از او دو فرزند باقی مانده كه یكی جعفر شعرامی و دیگر أبوالقاسم أحمد، پدر همین امامزاده هادی شهر ری می باشد.
بنابر این معلوم گردید كه پدر امامزاده هادی أحمد در شهر ری بوده .
ثانیاً؛ همچنان كه اشاره شد، علمای انساب تداوم نسل أحمد بن عبید الله را در حمزه و او را ساكن شهر ری دانسته[3] و اضافه می كند كه فرزند او محمد الرازی در شهر ری بوده و از او أحمد به وجود آمده و كلاً نسل او در ری و قزوین بوده اند.
ثالثاً؛ علامه نسابه عبیدلی متوفای 435 هـ . ق می نویسد:
محمد بن حمزه، بقیه نسل او از فرزندش أحمد است كه او دارای شش فرزند به اسامی علی، هادی ، زید، حمزه، مانكدیم، أبو الحسن محمد می باشد.[4]
بنابر این با توجه به تصریح علمای انساب، مبنی بر این كه اعقاب احمد در شهر ری بوده اند، لذا به ظن قوی امامزاده هادی شهر ری از نسل همین احمد بن حمزه می باشد و نگارنده جزماً به این مهم اعتراف و صحت این ادعا را قبلاً ثابت نموده است.
______________________
[1]. آثار تاریخی طهران، 163 ـ 165، بناهای آرامگاهی: 214، دائره المعارف تشیع 1: 477.
[2]. بحرا الأنساب: 58 ـ 59.
[3]. لباب الأنساب 2: 594، الفخری؛ 151، الشجره المباركه: 56.
[4]. الفخری: 152 و ابن زیتونه علی، له سته إخوه و فیهم عدد.

آن چه پس از سال ها تتبع و بررسی درباره این بقعه مباركه به آن معتقد شدیم و مدركش را هم بیان خواهم كرد این است كه این مزار مربوط به یكی از علویان حسنی است كه در همدان می زیسته و صاحب كرامت و جلال بوده است. شجره او از این قرار است:
«یحیی بن علی بن علی بن سعید بن علی الأزرق بن داود بن سلیمان بن عبدالله بن موسی الجون بن عبدالله المحض بن الحسن المثنی بن الامام الحسن المجتبی ـ علیه السلام ـ بن الامام علی بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ».
توضیح مطلب و بیان یافته ما درباره این بقعه:
شاخه ای از سادات حسنی از طریق «حسن المثنی» فرزند امام مجتبی ـ علیه السلام ـ به آن امام منتهی می شوند و گروهی از همین سلسله فرزندان «عبدالله المحض بن الحسن المثنی» هستند.[1]
یكی از فرزندان «عبدالله المحض» جناب موسی الجون است كه شجره بسیاری از سادات حسنی به وی می رسد.[2]
«موسی الجون» فرزندی به نام عبدالله داشته كه از او تعبیر به «الشیخ الصالح» و یا «الناسك» می شده است.[3]
برخی از سادات حسنی به «سلیمانیون» معروف هستند و اینان كسانی هستند كه به «سلیمان بن عبدالله الشیخ الصالح بن موسی الجون بن عبدالله المحض بن الحسن المثنی» می رسند.[4]
به تصریح تبار نگاران نسل «سلیمان» فقط از طریق فرزندش به نام «داود» ادامه پیدا كرده است.[5]
«داود» فرزندی به نام «علی» داشته كه به «علی الأزرق» معروف بوده و تباری از سلیمانیون حسنی از نسل وی هستند.[6]
«علی» فرزندی به نام سعید داشته است.[7]
از «سعید بن علی بن داود» فرزندی به نام «علی» یاد شده است.[8]
خود این «علی بن سعید بن علی بن داود» باز فرزندی به همان نام «علی» داشته است.[9]
در علم انساب دو فرزند برای جناب «علی بن علی بن سعید بن علی بن داود» نام برده شده است:
الف: «محمد بن علی بن علی بن سعید»
ب: «یحیی بن علی بن علی بن سعید»[10]
اكنون به عبارت علامه نسابه مرحوم سید جعفر اعرجی ـ قدس سره ـ (1274 ـ 1332 هـ . ق) توجه كنید: «فمن نسل سعید بن علی: علی بن علی بن سعید المذكور، له عقب من ولدیه محمد و یحیی بن علی و هو السید الجلیل صاحب الكرامات كان بهمدان و اولد وله فیها مشهد یزار و یعرف بمشهد یحیی بن علی»[11]
چنان كه می بینید او تصریح می كند كه این مزار مقدس در همدان مربوط به این شخصیت والا و صاحب كرامت است.
علامه نسابه مرحوم سید عبدالرزاق كمونه الحسنی سخن محقق اعرجی را پذیرفته منتها در بیان شجره اشتباهی كه كرده حذف یك نام «علی» است او مزار را مربوط به «یحیی بن علی بن سعید بن ... » می داند[12] در حالی كه شجره صحیح آن است كه دیدید و آن این است: «یحیی بن علی بن علی بن سعید بن ...».
نگارنده اسناد پر ارزش و عتیقی را در اختیار دارد[13] كه همگی ممهور به مهر بزرگانی چون آیه الله العظمی سید شفقی ـ قدس سره ـ و نیز برخی از علمای رضوی همدان ـ قدس سره ـ است. در این اسناد از این شخصیت بزرگ به عنوان «امامزاده لازم التعظیم و التكریم» یاد شده و به گواهی این اسناد این مكان مقدس همواره مورد توجه علما و مجتهدین بوده.
مرحوم ملا هاشم خراسانی در باب امام زادگان همدان گوید:
«اول: قبر منسوب به جناب یحیی بن علی بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ و بسیار عالی و با شكوه است بلكه از سایر مقابر شریفه آن جا شكوهش بیشتر است»[14]
سال ها پیش در محل بقعه, سنگی بسیار عتیق از زیر خاك آشكار شد و حقیر آن را دیدم كه بر آن نام «امام یحیی» حك شده بود. این عبارت نشان می دهد مدفون در بقعه از موقعیت والای مذهبی برخوردار بوده است. این سنگ مدتها بر دیوار صحن امام زاده منصوب بود ولی با كمال تأسف توسط غارتگران ربوده شد.
بنده سابقاً نسخه ای خطی در اختیار داشتم و آن كتابی بود كشكولی به نام «كاسه درویشان» از عالم ربانی مرحوم شیخ علی اكبر صدر الاسلام همدانی ـ قدس سره ـ كه در آن تصریح شده بود مدفون در این مزار از علویان همدان است.
مجموعه ساختمان كنونی از آثار عهد صفویه و قاجاریه است گرچه صندوق روی قبر مربوط به عهد ایلخانیان (654 ـ 750 هـ . ق.) و یا تیموریان (771 ـ 911 هـ . ق . است[15]).
از آن جا كه بی پایه سخن گفتن و سرقت فرهنگی از ویژگی های قوم یهود است، برخی از این گروه ادعا كرده اند كه این مكان مدفن «نحمیا»[16] است در حالی كه:
اولاً: اساساً این ادعا هیچ مدرك و شاهدی ندارد بلكه چنان كه گفتیم همه شواهد و قرائن دالّ بر اسلامی بودن مكان است و نیازی به تكرار گفته ها نیست.
ثانیاً: با مراجعه به «عهد عتیق» و «قاموس كتاب مقدس»[17] در می یابیم كه وقتی «نحمیا» برای دومین بار به «اورشلیم» رفت دیگر مسافرتی نداشته و در همان شهر می زیسته است. مگر این كه وصیت كرده باشد كه جنازه مرا از اورشلیم به همدان منتقل كنید و دفن نمایید!!
ثالثاً: اگر مدفون در این بقعه از شخصیت های یهود بود علی القاعده باید كلیمیانی در حول و حوش آن مدفون می شدند، در صورتی كه هر چه جستجو كنند، چه در داخل بقعه، چه در صحن آن، چه در گورستان های مجاور (كه البته اكنون دیگر ویران شده است) و چه در خانه های اطراف، از الواح و آثار یهود كوچك ترین اثری برای درمان زخم!! نخواهند یافت!!
با توجه به ویژگی های بر شمرده شده از مزار كه همگی نشانگر دفن شخصیتی ممتاز از امام زادگان در این بقعه است و با در نظر گرفتن بطلان نظریاتی كه به آن اشاره شد حقیر معتقد بودم كه این جا مربوط به یكی از علویان حسنی همدان است كه ریاستی هم در این شهر داشته و به «عزالدین» مشهور بوده و او را با قرائنی همان «عزالدین یحیی علوی» معروف می دانستم.
ولی بعداً با مطالعه سخن محقق اعرجی و نیز با تأمل بیشتر از آن نظریه عدول كرده و به اشتباه خود پی بردم.
_____________________________
[1]. عمده الطالب، ص 98 و ص 101، تهذیب الأنساب، ص 34، مناهل الضرب، ص 171 و ص 172. الأصیلی، ص 64، الفخری، ص 85، الشجره المباركه، ص4. النفحه العنبریه، ص 102و تحفه الازهار، ج1 ص 200.
[2]. تهذیب الانساب، ص 34، الأصیلی، ص 69، الفخری، ص 85، الشجره المباركه، ص 4 مناهل الضرب، ص 176، عمده الطالب ص 103، المجدی، ص 37. النفحه العنبریه، ص 103 و ص 120 و تحفه الازهار، ج1، ص 377.
[3]. الأصیلی، ص 91 و ص 92, مناهل الضرب، ص 176، الشجره المباركه، ص6، عمده الطالب ص 112 و ص 116، المجدی ، ص 46، تهذیب الانساب، ص 41، النفحه العنبریه، ص 122 و تحفه الازهار، ج1 ص 385.
[4]. الشجره المباركه، ص 15، الفخری، ص 89، مناهل الضرب، ص 230، المجدی، ص 51، تهذیب الأنساب، ص 47، الأصیلی، ص 92 و تحفه العنبریه، ج1، ص 388.
[5]. الفخری، ص 94، الشجره المباركه، ص 15، مناهل الضرب، ص 230 و عمده الطالب ، ص 122.
[6]. مناهل الضرب، ص 230، الفخری، ص 94، الشجره المباركه، ص 15، عمده الطالب ص 122 و ص 123 و تحفه الازهار، ج1، ص 388.
[7]. مناهل الضرب، ص 231 و عمده الطالب ، ص 123.
[8]. مناهل الضرب، ص 231. و عمده الطالب، ص 123.
[9]. مناهل الضرب، ص 231 و عمده الطالب، ص 123.
[10]. مناهل الضرب، ص 231 و عمده الطالب، ص 123.
[11]. مناهل الضرب، ص 231.
[12]. مشاهد العتره الطاهره، ص 293.
[13]. این اسناد توسط دوست دیرینه مرحوم پدرم ذاكر مخلص حسینی جناب حجه الاسلام حاج سید علی اصغر ابطحی در اختیار ایشان گذاشته شد، از بزرگواری این عزیز متشكرم.
[14]. منتخب التواریخ، ص 770 و 771.
[15]. هكمتانه/ ص 234.
[16]. «لفظ «نحمیا» به معنی تسلی یافته از «یهوه» است او پسر حكیلا برادر «حنانی» از سبط یهودا بود و محتمل است كه از طائفه ملوك بوده، دربابل در مدت اسیری متولد گشت و در شوش به منصب ساقی گری پادشاه ایران اردشیر دراز دست منصوب شد...» قاموس كتاب مقدس، ص 876 و 877.
[17]. ر. ك: قاموس كتاب مقدس، 876 و 877 و عهد عتیق كتاب نحمیا.

بسیاری از فرزندان موسی بن جعفر ـ علیه السلام ـ و همچنین فرزند زادگان و بنی اعمام آن ها با حضرت احمد بن موسی شاه چراغ همراه بودند كه بسیاری از آن ها به قم و كاشان و حوالی این دو شهر آمدند كه در حدود دویست (200) بقعه یا زیادتر در كاشان و نطنز بنام فرزندان و فرزندزادگان موسی بن جعفر ـ علیه السلام ـ یا منسوبین به آن حضرت بچشم می خورد كه هر یك دارای كرامات و خوارق عادات و بقاع متبركه آن ها محل استجابت دعوات می باشد.
شیخ مفید ـ قدس سره ـ در كتاب ارشاد می فرماید: هر یك از فرزندان حضرت ابی الحسن موسی بن جعفر ـ علیه السلام ـ دارای فضیلت و منقبت مشهوری است و فرزند بزرگوارش امام رضا ـ علیه السلام ـ از نظر فضل و برتری مقدم بر همه ایشان است.
اما دو امام زاده عالی مقام حضرت علی عباس و هم جوارش امام زاده محمد برادرش جهت ملاقات حضرت علی بن موسی الرضا ـ علیه السلام ـ به اتفاق حضرت شاه چراغ به ایران آمدند به طوری كه در بعض مخطوطات قدیمه به چشم می خورد این دو امام زاده به اتفاق جمعی از سادات و موالیان به هوالی كاشان وارد شدند اتفاقاً عبدالجبار طبرسی‌نامی در این نواحی فرمانروائی داشت كه در زمره دوستان اهل بیت عصمت و طهارت شمرده می شد، چون از ورود ایشان اطلاع یافت، فوراً بخدمتشان رسیده همه آن ها را به منزل خود برد، مدت هفده (17) شبانه روز از آن ها پذیرائی كرد، و اظهار داشت كه رفتن به طوس برای شما صلاح نیست زیرا خلیفه عباسی مأمون در گفتارش اعتباری نیست اقوال و كردارش روی حساب سیاست سلطنتی خود است، فعلاً بمانید تا خبر صحیح برسد، لاجرم مدتی در حوالی كاشان و فین ماندند سپس حركت كرده تا یزدلان و از آنجا بقریه بادافشان حكمران این نواحی نیز شرفیاب حضور امام زادگان شده خدمت شایسته معمول داشت شاه زادگان چند روزی نیز در این نواحی توقف كرده جمعی كثیر با ایشان ملحق شدند.
روز چهار شنبه هفتم ماه ربیع الاول خبر شهادت حضرت علی بن موسی الرضا ـ علیه السلام ـ به ایشان رسید از این خبر وحشت انگیز عمامه های خود را از سر برداشته و گریبان های خود را چاك زدند و به عزاداری قیام نمودند و مردمان آن نواحی خدمت امام زادگان رسیده عرض تسلیت نمودند تا مدت چهل روز پس آن ها را به حمام برده از لباس عزا بیرون آمدند پس از چندی توقف در قلعه باد افشان تصمیم به برگشت به سوی وطن خود را گرفتند كه منافقین به گوش مأمون رسانیدند كه برادران حضرت امام رضا ـ علیه السلام ـ اراده خروج دارند و جمع كثیری هم تابع آن ها شده تا به طوس آمده و انتقام خون برادرشان را بگیرند مأمون از شنیدن چنین امری به وحشت افتاده، فرمان داد تا لشگر راه را بر آن ها گرفته و در هر كجا سادات علوی خصوصاً اولاد حضرت موسی بن جعفر ـ علیه السلام ـ را بیابند بقتل برسانند.
به طوری كه نقل شده روز چهاردهم جمادی الاولی بود كه امام زادگان از قریه بادافشان در حال كوچ كردن بودند كه لشگر شقاوت كیش مأمون ملعون رسیدند راه را بر آن ها گرفته ایشان را محاصره كردند چندین شبانه روز آن بزرگواران را در محاصره داشتند آب و نان را از ایشان و اصحابشان منع كرده تیغ های آتش بار از نیام كشیده در برابر آن شاهزادگان و اصحابشان صف آرائی كرده آستین ستم بالا زدند، اصحاب یك یك اذن جدال گرفته به درجه شهادت رسیدند.
نقل شده كه آن دو امام زاده عالی مقام در نیمه شب به طور فرار از قریه بادافشان بیرون آمدند بلكه بتوانند خود را از شر لشگر مأمون نجات داده به وطن خود باز گردند چون مقداری راه را پیمودند راه را گم كردند چون صبح دمید و عالم روشن گردید خود را پشت حصار قلعه باد افشان دیدند آن دو بزرگوار فرمودند: انا لله و انا الیه راجعون.
تقدیر پروردگار عالم چنین است كه باید با شكم گرسنه ولب تشنه (مانند جدشان حضرت امام حسین ـ علیه السلام ـ ) به شهادت فائز گردیم، دست در گردن یكدیگر كرده با هم وداع كردند آن جماعت شقی و بد نفس، از خدا و رسول حیا نكرده دور آن شاهزادگان را گرفتند آن دو شیر بچه حیدر كرار را گرفته و آن ها را به شهادت رساندند.
به طوری كه نقل شده جسد مطهر این دو بزرگوار چند شبانه روز در آن بیابان روی ریگ افتاده بود كسی جرئت نمی كرد آن ها را دفن نماید پس زن های خالد آباد به تجهیز آن اجساد مطهره پرداختند مردان چون چنین دیدند تعصب نموده به كمك آن ها شتافتند آن دو بزرگوار عالی مقام را در یك بقعه بخاك سپردند.
یكی از روحانیون نطنز اظهار می داشت من در سن جوانی و در سنواتی كه وسائل نقلیه مناسب برای مسافرت نبود در یكی از سال ها به تهران سفر كردم در تهران به عده ای از دوستان كه عازم سفر به مشهد و زیارت حضرت امام رضا ـ علیه السلام ـ بودند برخورد نمودم به من پیشنهاد كردند كه با آن ها همسفر شوم پاسخ دادم چون خانواده ام خبر ندارند نمی توانم با شما بیایم در هر حال با اصرار دوستان مواجه شدم و بالاجبار با آنها همسفر شدم پس از رسیدن به مشهد و زیارت حضرت امام رضا ـ علیه السلام‍ـ و مدتی اقامت در مشهد مرض سختی بر من عارض شد به نحوی كه دوستان از زنده ماندنم نا امید شدند یك روز همه دوستان به زیارت رفتند و من تنها در اطاق محل اقامتمان بستری بودم لحظه ای بخود آمدم و رو به طرف حرم حضرت امام رضا ـ علیه السلام ـ نموده عرض كردم یا امام رضای غریب من زائر و میهمان تو هستم راضی نباش در غریبی و دور از خانواده ام بمیرم هنوز حرفم تمام نشده بود دیدم درب اطاق باز شد و یك سید جلیل القدری با یك پسر بچه وارد شدند و بلا فاصله با اسم مرا صدا زد و فرمود بلند شو عرض كردم آقا مریضم نمی توانم بلند شوم مجدداً فرمود تو حالت خوب است بلند شو من حركتی بخود دادم و بلند شدم باز فرمود چیزی نمی خواهی عرض كردم مقداری آب می خواهم به پسر بچه همراهش امر كرد آب به او بده آن پسر بچه مقداری آب به من داد نوشیدم آقا فرمود: چرا بخود سختی می دهی و این همه راه به اینجا می آیی هر وقت خواستی مرا زیارت كنی برو به زیارت امام زاده آقا علی عباس ـ علیه السلام ـ این جمله را فرمود و از پیش چشمانم ناپدید شدند پس از آن حالم خوب شد و مرضی احساس نكردم.
از كرامات امام زاده آقا علی عباس و شاهزاده محمد ـ علیه السلام ـ از حضرت آیه الله العظمی مرحوم یثربی سؤال گردیده بود ایشان در پاسخ فرموده بودند از كراماتشان همین بس كه در دل این كویر خشك خود را به مردم نشان داده اند.
عزيزالله حسيني- برگرفته از کتاب آستان مقدس امامزاده آقا علي، ص8

28 صفر ( آقا علی عباس)

امام زاده جعفر ( بروجرد )


مجموعه امام زاده جعفر در شرق شهر بروجرد و قرار دارد و شامل بقعه امام زاده جعفر و حواشی آن، بقعه دوخواهران، گورستان عمومی و آرامگاه خصوصی است.
۱) ساختمان اصلی، معروف به بقعه امام زاده جعفر از آثار دوران سلجوقی است که شامل گنبدی مخروطی شکل بر بالای ضریح است. تعمیرات و تغییراتی در دوره ایلخانی نیز در این مجموعه دیده می شود. این نمونه معماری در ایران بسیار نادر است و نمونه دیگر آن آرامگاه دانیال نبی در شوش است. بر خلاف گنبد های گرد و دایره ای شکل که مشخصه بناهای اسلامی است گنبد امام زاده جعفر به یک مخروط بلند شبیه است که شبیه به کلاههای قدیمی ایرانیان می باشد. مقبره اصلی هشت ضلعی است و اندازه كل زیر بنای آن ۲۲ در ۲۰ متر و ارتفاع گنبد آن از سطح زمین نزدیك به ۲۵ متر است. طبقات بقعه یك دست و سالم اند ولی نمای اطراف حرم، اصالت معماری اصلی را از دست داده و به مرور زمان از نظر كالبد ظاهری تغییر كرده است. درگاه ورودی مقبره دارای دو نشیمن است كه با كاشی های عصر صفوی و قاجاری مزین شده است. این درگاه، دری از چوب به اندازه ۵/۱ در ۲ متر دارد كه كنده كاری شده و بر حاشیه آن نیز آیاتی از قرآن حك شده است. كنده كاری و منبت كاری روی لنگه های در و حاشیه آن از هنر و زیبایی فراوان برخوردار است و شاهكاری از هنر دوره صفوی است. زنجیر نفیسی از جنس نقره بر درب چوبین امام زاده قرار داشت که مورد دستبرد قرار گرفت. در كناره درگاه، سنگ قبری از مرمر به اندازه ۳۸ در ۵۰ سانتی متر بر دیوار نصب شده كه بر حاشیه آن آیاتی از قرآن به طور برجسته کنده کاری شده است. این سنگ قبر به بانویی به نام شاخاتون تعلق دارد. در وسط حرم، ضریحی از چوب و ورشو قرار دارد. اصل قبر در طبقه زیرین است و شش پله از كف حرم پایین تر است كه اتاق آجری سردابه آن به بلندی ۳ متر ساخته شده و اندازه آن ۳/۱۰ در ۷۰/۲ متر است.
۲) دروازه غربی امام زاده. این دروازه ورودی اصلی امام زاده جعفر به حساب می آید که سابقا آن را از طریق بازارچه ای به کوی دانگه بروجرد وصل می کرده است. سر در فعلی گویا در دوره قاجار تعمیر و یا بنا شده است.
۳) بقعه دو خواهران. در صحن امام زاده و در شرق بنای اصلی، بقعه ای متبرک به نام دوخواهران وجود دارد که تا کنون مورد پژوهش کارشناسانه قرار نگرفته است اما مردم بروجرد توجه ویژه ای نسبت به زیارت این بنا دارند. این بنای آجری گرد است و فاقد ظرافت های معماری است.
۴) گورستان مجاور امام زاده. صحن جنوبی و شرقی امام زاده جعفر بروجرد، گورستانی عمومی است که در گذشته، شرقی ترین بخش شهر به حساب می آمده و مجاور دیوار قلعه شهر بود. دیواره قلعه باستانی بروجرد تا اواسط دهه شصت بر جا بود که بدون در نظر گیری وجهه تاریخی آن توسط شهرداری تخریب و دیواره جدیدی به جای آن بنا نهاده شد. برخی سنگ قبرهای این گورستان قدیمی اند و صدها سال قدمت دارند که جای دارد نسبت به نگه داری از آنان دقت شود. همچنین آرامگاه خصوصی جالب توجهی در شرق بقعه اصلی قرار داشت که کم کم تخریب شد. در میان افراد مدفون در این محل، شاعران و عالمان مذهبی متعددی دیده می شوند که مشخصه آنها سنگ قبرهای نفیس با نوشته های عربی است.
۵) درختان قدیمی. چند چنار قدیمی در صحن امام زاده جعفر قرار دارد که سن آنها را چند صد سال تخمین می زنند. قدمت و بزرگی این چنارها در بروجرد به مثل تبدیل شده است.
در مورد فرد مدفون در امام زاده نظرات گوناگونی هست. افراد محلی آن را فرزند یا فرزند زاده امام موسی كاظم (ع) می دانند اما بر اساس نوشته های معتبر، نام اصلی صاحب قبر، ابوالقاسم جعفر بن الحسین بن علی بن الحسن المكفوف بن الحسن الافطس بن علی اصغر بن الامام علی بن الحسین (ع) می باشد که با این حساب نسب وی به امام چهارم، زین العابدین (ع) می رسد.
بنای امام زاده جعفر با حواشی و متعلقات آن، بعد از مسجد جامع، قدیمی ترین اثر تاریخی در درون شهر بروجرد است و جای دارد که مورد توجه و تحقیق بیشتر قرار گیرد. تعمیرات غیر کارشناسی، رطوبت و خانه سازی در اطراف حرم، خسارات شدیدی به این بنای دیدنی وارد آورده و بر مردم و مسئولان بروجرد است که در نگهداری آن کوشا باشند.

امام زاده ابوالحسن موسی بن جعفر(ع)

امام زاده ابوالحسن موسی بن جعفر الجمال، این امام زاده اكنون در راسته كوچه در دربندی موسوم به دربند امام زاده واقع است كه سابقاً به نام سنجران (سنجاران) یكی از محلات قدیم تبریز بوده است. نسب این امامزاده به امام موسی الكاظم ـ علیه السلام ـ می رسد، به این ترتیب: ابوالحسن موسی بن جعفر الجمال ابن محمد الاكبر بن ابراهیم الاكبر بن محمد الیمانی بن عبیدالله ابن الامام موسی الكاظم ـ علیه السلام ـ امام زاده ابوالحسن موسی معروف به صاحب الطوق در زمان القائم بأمر الله عباسی از استیلا و جور او در سال 432 ق به آذربایجان رفت و در آن دیار درگذشت. این زیارتگاه را مردم تبریز «امام زاده جمال»، «امام زاده موسی»، «امام‍‍زاده كهنه» و «امام زاده راسته كوچه» می گویند. در جوار آن مسجدی قرار گرفته است.
جمعي از نويسندگان - دايرة المعارف تشيع، ص 407

امام زاده ابوجعفر محمد بن علی(ع)

امام زاده محمد بن علی، واقع در محله مصلای یزد است. گویند امام زاده ابوجعفر، پنجمین نسل طاهر امام جعفر صادق ـ علیه السلام ـ می باشد و نسب او بر اساس سنگ و لوح مزارش چنین است: «السید المعصوم ابو جعفر محمد بن علی بن عبدالله بن احمد بن علی العریضی بن الامام الصادق جعفر بن امام الباقر محمد بن امام السجاد ...» در شرح احوال او نوشته اند كه: در زمان بنی عباس به ایران آمد و از راه بصره به شیراز رسیده كم كم روزگارش به یزد كشانید. در آن وقت یزد در تصرف فخر الدوله دیلمی بود و از جانب او امیر اوجش حاكم بود. این امیر بر اثر خوابی كه دید به جستجوی امام زاده پرداخت و برایش منزلی مرغوب ساخت. چون در سال 424 ق در گذشت، او را در محلی دفن كردند كه امام زاده خود شیری را در آنجا كشته و دفن ساخته بود. گویند: مدفن آن حضرت بر اثر وصیت خودش در آنجا ساخته شده. مزار این بزرگوار نخست بقعه كوچكی بوده كه بنای آن در همان اوان صورت بسته ای داشته تا پس از دو قرن و نیم بلكه سه قرن كه خواجه اسحاق فرزند خواجه حسن خوارزمی به ترمیم و توسعه حرم آن اهتمام كرد. ابتدا بقعه را وسعت داده، ثانیاً سنگ لوحه مزار را مبدل به كاشی نمود، ثالثاً دیواری به دور بقعه كشید. بعد از چندی امیر معین الدین اشرف، درگاهی وسیع و مجلل در آن ساخت و در سال 798 ق سید صدرالدین وزیر قطعه زمینی خریده داخل مزار كرد و خودش هم آن جا مدفون شد. بعد ها پسر امیر قطب الدین تعمیراتی در مدفن پدر نمود. در 854 ق خواجه احمد فراش كه از ملازمان امیر زاده سلطان محمد تیموری بود طرح مدرسه عالی بشكل مسدس در كنار بقعه انداخت و سپس دو در یكی به جانب شرق و دیگری به طرف غرب بقعه گشود. در سال 860 ق سیلی عظیم به شهر یزد روی آورد كه مزار و مدرسه و تأسیسات اطراف آن از میان رفت و فقط مرقد امامزاده سالم ماند. در سال 861 ق سید جلال الدین محمد امام زاده را عمارت و احیاء نمود. بنای گنبد امام زاده حدود هشتاد سال قبل توسط مشیرالممالك مرمت بنیادی و20 سال پیش سطح آن كاشی كاری گردید، و بالای سر مرقد یك قطعه سنگ داخل قابی كتیبه دار از كاشی معرق نصب شده و عبارت سنگ به خط نسخ شامل نسب امام زاده می باشد.
جمعي از نويسندگان - دايرة المعارف تشيع، ص 469

امام زاده جعفر بن موسی الكاظم(ع)

اصل و نسب امام زاده جعفر
در صفحه 59 كتاب كنز الانساب آمده است: «حضرت امام موسای كاظم چهل و دو فرزند داشت كه عبارت اند از: علی موسی الرضا، حسن، عبدالله، جعفر و محمد ...». در صفحه چهارم همین كتاب آمده است كه «چون مأمون الرشید، حضرت علی بن موسی الرضا را از مدینه به شهر طوس دعوت نمود، جمله فرزندان و فرزندزادگان حضرت امام كاظم به تدریج از بغداد رو به ولایت خراسان نهادند. از جمله تعدادی از این بزرگواران همچون جعفر و ابراهیم و ابوالجواد، چون به ناحیه ساوجبلاغ رسیدند، دشمنان از عقب آمدند و مجادله بسیار كردند و آخر الامر حسن بن موسی الكاظم را شهید كردند و بعضی را جراحت رسیده بود و چون شب درآمد، لاعلاج روی به اطراف نهادند. اما جعفر بن حضرت امام موسی الكاظم كه در ساوجبلاغ در حین دفاع مجروح گردیده بودند، در توابع ورامین در محلی به نام سناردك در اثر شدت جراحات وارده به شهادت رسیدند. توضیح این كه در آن زمان نام اصلی شهر پیشوا، سناردك بوده است.
در صفحه 67 بحرالانساب كه جزء كتابهای رجال و انساب می باشد، آمده است كه «حضرت امام موسای كاظم ـ علیه السلام ـ را 39 فرزند بود. نام برخی از این بزرگواران عبارت اند از:
حضرت علی بن موسی، عبدالله، حسن، جعفر، محمد، باقر و ... ».
در صفحه 71 همین كتاب آمده است: «كه به روایت لوط بن یحیی خزاعی ـ علیه الرحمه ـ كه در اخبار آورده اند چون مأمون حضرت امام علی بن موسی الرضا ـ علیه السلام ـ را از مدینه به طوس دعوت كرد و پیشوای خود ساخت، جمله فرزندان و فرزندزادگان حضرت امام موسی كاظم از بغداد رو به ولایت خراسان نهادند. اما اسماعیل، جعفر، ابراهیم و ابوالجواد با همه اولاد و اصحاب و خدم و حشم از بغداد روی به ولایت خراسان نهادند و چون به ساوجبلاغ رسیدند، دشمنان در عقب امام زادگان معصوم و مظلوم درآمدند و بسیار مجادله كردند و آخر الامر حسن بن امام موسی كاظم در به آن مكان شهید كردند و جراحت بسیار به بعضی از امام زادگان رسانیدند. «اما جعفر بن حضرت امام موسی كاظم (در اثر جراحات وارده) در توابع ورامین در محلی به نام سناردك شهید شدند».
در كتاب ریاض الانساب صفحه 158 آمده است كه «علی و حسن و عبدالله و اسماعیل و جعفر بن موسی الكاظم با همه اولاد رو به ولایت خراسان نهادند و چون به ساوجبلاغ رسیدند، معاندین به ایشان تاختند. پس از محاربه آخرالامر حسن بن موسی الكاظم شهید شد و به بعضی از امام زادگان جراحت رسید. چون شب شد لاعلاج متفرق شدند و هر یك رو به طرفی نهادند ... و اما جعفر بن موسی الكاظم نیز در توابع ورامین شهید شد و گویند از فرزندان موسی بن جعفر ـ علیه السلام ـ درساوجبلاغ و اطراف آن یك صد نفر شهید شدند».
كرامات امامزاده جعفر
انسان های دردمند، حاجتمندان و به ویژه بیماران صعب العلاج پس از این كه امیدشان از همه جا قطع می شود و همه درها را به روی خود بسته می بینند، ملجأ و پناهی جز خداوند متعال نمی یابند و با ایمان راسخ و اعتقادات پاك به ذات لایزال و ائمه هدی و فرزندان و اصحابشان متوسل می گردند.
این انسانهای حاجتمند با بیان حوایج و نیازهای خود رحمت و عنایت خداوند رحمان را می طلبند و بدین وسیله به زندگی و حیات خود جان و امید تازه ای می بخشند.
حضرت امامزاده جعفر ـ علیه السلام ـ نیز یكی از فرزندان ائمه اطهار است كه انوار مرقد مطهر ایشان قرنهاست كه بر پهنه ایران اسلامی می درخشد و امیدی است به هنگامی كه دلهای معتقدین و دلسوختگان، از همه نا امید می گردد و مایه بسی افتخار و مباهات اهالی منطقه پیشوا و حومه است كه خداوند متعال مدفن منورش را در این دیار قرار داده است.
عدد كرامات و فضایل ایشان را نمی توان بر شمرد. هر حاجتمندی را كه به درگاه آن حضرت روی آورد نا امید نكرده و حاجت روا می فرماید.
معجزات و كرامات بسیاری از آن امام زاده واجب التعظیم در شفا یافتن بیماران نابینا، سرطانی و بیماران لاعلاج از معتمدین و شفا یافتگان مشاهده و نقل گردیده كه همه آنها نمونه ای از انفاس قدسیه آن حضرت است كه مشمول زوار حاجتمندش گردیده است.
معماری و هنرهای كاربردی بقعه
الف: كلیات
بنای بقعه امامزاده جعفر در شمال شرقی شهر پیشوا بر دامنه تپه های طبیعی ساخته شده است و تقریباً بر اندام قدیم شهر مشرف می باشد و از سایر نقاط شهر نمایان است. بازار قدیمی پیشوا در ضلع غربی آن قرار دارد. به طور كلی مجموعه آستان مقدس امام زاده جعفر كانونی است برای شكل گیری سایر بافت های شهر، به همین لحاظ می توان اظهار داشت كه شكل گیری بافت شهری از آن نقطه آغاز شده و توسعه یافته است. سیر تحول شكل گیری و ساخت مجموعه مذهبی آستان امامزاده جعفر به طور كلی در سه مرحله انجام گرفته است و به مرور زمان به شكل امروزی در آمده است.
مرحله اول: شامل پلانی مربع شكل و مسقف با گنبد و محوطه باز مقابل، كه از آن به عنوان محل تدفین اهالی شهر استفاده می شد.
مرحله دوم: احداث ایوانی است كه در زمان فتحعلی شاه قاجار در ضلع شرقی بقعه به بنا الحاق گردیده است.
مرحله سوم: مربوط به فعالیت های عمرانی پس از پیروزی انقلاب شكوهمند اسلامی است كه در راستای طرح های توسعه ای و جامع تعدادی از اماكن و بناهای پیرامون آستان مقدس خریداری و به مجموعه اضافه گردید و در ضلع شرقی صحن یك سر در رفیع و زیبا با كاشی كاری و مناره های روی سردر ورودی جبهه شرقی و در طرفین آن در دو طبقه ساختمان و كتابخانه، دفتر امور اداری آستان مقدس، سرویس های بهداشتی و زائر سرا ساخته شده است.
ب: جزئیات
در بررسی جزئیات ساخت و سازه این بنا ضرورت دارد نخست اجزای آن را معرفی نماییم و سپس به توصیف تك تك این اجزا بپردازیم. اجزای مورد نظر عبارت اند از: درایگاه و سردر ورودی؛ فضاهای تداركاتی، بهداشتی و كتابخانه؛ میانسرا (صحن)؛ ایوان شرقی؛ مسجد جنب بقعه؛ حرم .
موقوفات آستان
آستان مقدس امام زاده جعفر دارای رقبات موقوفه بسیاری است كه توسط مرحوم شیخ جنید، وقف بر آستان مزبور گردیده و مساحت آن بالغ بر یك میلیون و ششصد و پانزده هزار متر مربع است. بخشی از موقوفات مزبور دارای كاربری تجاری شامل دكاكین واقع در بازار می باشد و كاربری بخشی دیگر نیز آموزشی، اداری، خدماتی و سالن ورزش است. علاوه بر رقبات ذكر شده، اراضی روستاهای كمال آباد،جمال آباد، سه درخت و سربالا و سه قطعه باغ متصل به یكدیگر به انضمام شش دانگ، سه رشته قنات معروف به پاچنار محمود آباد و قنات بزرگ حضرتی و سه رشته قنات دیگر به نام های ذوالقرنین، حسینا و سه درخت كه در حال حاضر مخروبه هستند و نیز یك گنگ حقابه دائم از سیاه آب خاوه به انضمام حقابه مطابق معمول از رودخانه جاجرود كه تماماً تحت شماره 113 اصلی و شماره 17725 اداره ثبت اسناد و املاك به ثبت رسیده است.[1]
[1]. در پایان كتاب دست خط مرحوم حاج شیخ عباس قمی و مرحوم حاج شیخ احمد جنیدی كه درباره سند این امامزاده از حضرت آیت الله مرعشی استفسار كردند آمده است.
محمد ملكي - برگرفته از كتاب سفيران رستگاري، ص 35

امام زاده حسین بن علی النقی (ع)

این بقعه در وسط شهر همدان و نزدیكی مسجد جامع قرار گرفته و از دیرباز اهمیت زیادی نزد مردم این دیار داشته است. ما در اینجا نتیجه بررسی های خود را درباره این امام زاده ذكر می كنیم بدان امید كه آیندگان به نكته های دیگری در این زمینه پی ببرند و مجهولاتی بر آن ها آشكار شود.
این جانب اسناد و مكتوبات عتیق این آستان را دیده ام، این اوراق گرانبها نشانگر پیشینه تاریخ مزار و نیز عظمت و شكوه این مكان در نزد مرم متدین زمان های گذشته است.
با مطالعه آن اسناد پی بردیم كه فرمان تولیت این بقعه مباركه از جانب سلاطین وقت صادر می شده و برخی از متولیان آن مانند شیخ فاضل، شیخ عبدالله و شیخ ابوالفیض سمت نقابت را در همدان داشته اند.
در یكی از این اسناد كه مربوط به پایان كاشی كاری حرم است نوشته بود: «بقعه حسین بن علی النقی ـ علیه السلام ـ مرتسم به كاشی» و آن گاه با خط رقاع تاریخ 738 هـ . ق. ثبت شده بود.
با وجود بررسی های زیادی كه در داخل سرداب انجام شد، آثاری كه راهگشای تحقیق ما باشد یافت نگردید.
تنها تاریخی كه بر دیوارهای این بقعه موجود است مربوط به پایان تعمیراتی در تاریخ 28 رمضان 1321 هـ . ق. می باشد.
به گفته متولیان پیشین، اولین تاریخ بنای بقعه مربوط به سال 423 هـ . ق. می باشد.
بنا به اظهار همین متولیان به نقل از نسل های قبل از خود، این بنا تاكنون سه بار رو به ویرانی نهاده و مجدداً از جمله در زمان هلاكوخان مغول بنا شده است.
به گفته متخصصان، بنای فعلی آستان تركیبی از آثار عهد صفوی و قاجاری است.
این بقعه موقوفه های بسیاری داشته و آن گونه كه از اسناد اوقاف بر می آید مرحوم شیخ علی خان زنگنه وزیر با كفایت سلیمان صفوی بر این موقوفه ها افزوده است.
بنا به نقل متولیان پیشین، «ابقاآن» یا «اباغا» فرزند هلاكو كه در همدان مرده است[1] در حجره شرقی صحن دفن شده است.
وجود یكی از قبرستان های معتبر شهر در كنار این مزار نشانگر تقدس والای این مكان در نزد نسل های پیشین است.
در اسناد عتیق بقعه از این بزرگوار با عنوان «امام زاده لازم التعظیم و التكریم حسین بن علی النقی ـ علیه السلام ـ » یاد شده است.
مورخ متتبع حاج زین العابدین شیروانی در كتاب بستان السیاحه كه در سال 1248 هـ . ق. نگاشته شده ضمن توصیف شهر همدان گوید:
«و حسین بن علی النقی ـ علیه السلام ـ در وسط شهر قرب مسجد جامع مدفون است»[2]
حاج ملا هاشم خراسانی گوید:
«مقبره ی منسوب به شاهزاده حسین میان شهر است و بسیار با شكوه و گنبد عالی دارد»[3]
ما در گذشته با توجه به نام و لقب سیادتی و نیز ریاست «ابوعبدالله الشریف النقی حسین بن علی بن حسین بن حسن بن قاسم بن محمد (البطحائی) بن قاسم بن حسن بن زید بن حسن المجتبی ـ علیه السلام ـ » و نیز فرزندش «ابوالحسین علی بن حسین» مشهور به اطروش در همدان تطبیق این بقعه را بر این علویان حسنی بعید نمی دانستیم، اما با توجه قرائنی كه به برخی از آن ها اشاره شد و در ادامه بحث هم خواهد آمد اكنون به این نظر رسیده ایم كه مدفون در این بقعه جناب حسین بن علی النقی ـ علیه السلام ـ فرزند بلاواسطه امام علی النقی ـ علیه السلام ـ است.
سالها پیش این جانب درباره این بقعه با علامه نسابه آیه الله العظمی مرعشی نجفی ـ قدس سره ـ صحبت كردم، فرمودند: «از مرحوم علم الهدی ملایری (عالم متتبع و جلیلی كه خود از سادات نقوی بوده و كتاب خانه ای عظیم مشتمل بر نسخ های منحصر به فرد داشته است) شنیدم كه ایشان با استناد به یكی از كتاب های قدیمی خطی در علم انساب مدفن جناب حسین بن علی النقی ـ علیه السلام ـ را در همدان می دانست.»[4]
سخن فوق را با شیخنا الاستاد آیه الله العظمی مرحوم آخوند ـ قدس سره ـ در میان گذاشتم فرمودند: هیچ استبعادی ندارد. زیرا در آن زمان نمایندگان ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ به همدان رفت و آمد داشته اند».
سید جلیل القدر و دانشمند متقی مرحوم حاج سید عبدالحسین خسروی طبیب برای حقیر فرمود: در عالم رؤیا دیدم مردم با شتاب به سوی این مزار می روند و می گویند حضرت ولی عصر ـ علیه السلام ـ برای زیارت عموی خود به این آستان رفته اند.
در كتاب های مشهور انساب فرزندی برای حسین بن علی النقی ـ علیه السلام ـ ذكر نكرده اند فقط در كتاب خطی غیر معتبری كه مؤلف آن هم مجهول است.[5] به نام «بحر الانساب» فرزندانی به نام های جعفر، محمد، زین العابدین، غیب الله، رحمه الله، لطف الله، عنایت الله، هدایت الله و نعمت الله برای این بزرگوار ذكر می كند. البته مرحوم محلاتی به نقل از كتاب دیگری به نام «بحرالانساب»
ملك الكتاب چهار فرزند برای جناب حسین ذكر می كند به نام های جعفر، محمود، باقر و زین العابدین و می گوید آن ها بعد از فوت پدر از سامراء به شهر لار مهاجرت كردند و همگی بعد از رسیدن به آنجا به قتل رسیدند.[6]
نتیجه آن چه گفته شد این است كه با توجه به:
تصریح برخی از علمای انساب و تاریخ نسب به دفن جناب حسین بن علی النقی ـ علیه السلام ـ در همدان،
شهرت بین مردم متدین و عدم انكار مزارشناسان،
ظهور عبارت های اسناد عتیق بقعه كه از شخص دفن شده در این مزار به عنوان امام زاده لازم التعظیم و التكریم حسین بن علی النقی ـ علیه السلام ـ یاد كرده است، اطمینان پیدا می كنیم كه این مزار مربوط به این امام زاده است.
ممكن است گفته شود به گفته برخی از دانشمندان فن انساب جناب حسین بن علی النقی ـ علیه السلام ـ پیش از پدر بزرگوارشان در سامراء از دنیا رفته است[7] و نیز مرحوم محدث قمی تصریح می كند كه قبر او نزد مرقد عسكریین ـ علیهما السلام ـ می باشد.[8] در پاسخ عرض می كنیم:
اولاً: با توجه به وجود نظائری برای این مسئله، احتمال این كه امام علی النقی ـ علیه السلام ـ دو فرزند به نام حسین داشته باشد هست.[9]
ثانیاً: اگر هم تعدد را نپذیریم هیچ منصفی نمی تواند قرینه هایی را كه مؤید دفن حسین بن علی النقی ـ علیه السلام ـ در همدان است نادیده بگیرد از این رو در چنین مواردی زیارت هر دو مكان به امید رسیدن به پاداش الهی عملی نیك
خواهد بود.
____________________
[1]. تاریخ مرگ وی آن گونه كه در جامع التواریخ، ج2، ص 780 آمده بیستم ذی الحجه 680 هـ . ق. است.
[2]. بستان السیاحه، ص 613.
[3]. منتخب التواریخ، ص 771.
[4]. در صحبتی كه با آیه الله حاج سید عباس كاشانی (دام ظله) داشتم ایشان فرمودند در كتاب خطی بحرا الانساب، ابوالحسن فتونی عاملی از علمای انساب چنین آمده است كه امام هادی ـ علیه السلام ـ دو فرزند به نام حسین داشت كه یكی در سامراء دفن است و دیگری در همدان.
[5]. این كتاب خطی به شماره 10970 دركتابخانه آیه الله مرعشی موجود است و در ابتدای آن به ابو مخنف یحیی نسبت داده شده است!!!
[6]. مآثر الكبراء فی تاریخ سامراء، ج3، ص 237.
[7]. الشجره المباركه، ص 78.
[8]. ر. ك: مفاتیح الجنان و سفینه البحار، ج2، ص 259.
[9]. چنان كه از بحر الانساب علامه ابوالحسین فتونی عاملی چنین نقل شده است ولی تا كنون با كوشش های زیادی كه شد به نسخه این كتاب دست نیافتیم.

امام زاده علی بن محمد(ع)

یكی از ستارگان آسمان سیادت و جلالت و گلی از بوستان نبوت و ولایت امامزاده عالی مقدار حضرت سلطانعلی بن امام محمد باقر ـ علیه السلام ـ است كه كنیه آن حضرت ابوالحسن ملقب بطاهر برادر بزرگوار و گرامی حضرت امام جعفر صادق ـ علیه السلام ـ پدر یكی از زوجات حضرت كاظم ـ علیه السلام ـ مسمات به فاطمه می باشد.
مزار منور این امامزاده بزرگوار تقریباً در هفت فرسخی كاشان محلی كه نامیده می شود به مشهد اردهال (یا مشهد باركرز یا (باركرس) یا (بار كرسف)، یا (باركرسب،)) یا قبه و بارگاه بسیار عالی قدیمی و عدت و آلت صحنهای متعدد و موقوفات و نذورات و خدمه واقع است و از قدیم الایام تا كنون جمیع مردمان كاشان و فینین و حوالی كاشان و خلق بسیاری از سایر بلاد ایران برای ادراك زیارت و توسل بتربت پاك آن بزرگوار در این محل مبارك مخصوصاً در هفدهم مهر ماه جلالی اجتماع می نمایند و بسیاری از كرامات ظاهره و خوارق عادات باهره از مشهد كثیر الأنوار این شاهزاده نقل می كنند.
و برای اوست قبه بلند عظیمی و ذكر فرموده اند جماعتی از علماء ما، در شأن آن بزرگوار فضائل زیادی و ایراد كرده اند در كرامات او و كرامات مشهدش حكایات بسیاری، از جمله آنهاست شیخ نبیل عبدالجلیل القزوینی الشیعی فاضل مشهور متقدم در كتاب مناقضات العامه و فضائح آنها.
و بدان كه سید جلیل سید احمد معروف به امامزاده احمد مدفون در محله باغات اصفهان بوده است ـ فرزند این سید جلیل یعنی حضرت سلطانعلی، پس بنابر این غافل مباش و از كتاب رجال شیخ نقل شده كه علی بن محمد بن علی بن الحسین ـ علیهم السلام ـ بوده است از اصحاب حضرت صادق ـ علیه السلام ـ : السید الجلیل الحجه الآیه السید الامام ضیاء الدین ابوالرضا فضل الله الحسنی الراوندی القاسانی كه از علماء قرن ششم و در كاشان بوده است. روز جمعه قالی امامزاده را عده زیادی روی دست بطرف محل قالیشوری كه در هشتصد متری واقع است می برند و عده زیادی با چوبدست حاملین قالی را محاصره و مانع رسیدن دست دیگران بقالی می باشند صد متر آخر را بحالت دو انجام و پس از قرار دادن قالی كنار رودخانه با زدن چوبدستی بآب و پاشیدن آب به (قالی) در حالی كه عموم حاملین خیس شده اند قالی را بر می‌گردانند در حال رفتن و برگشتن یك نفر سوار اسب جای نماز امامزاده را روی دست حمل می نماید و این سمت ارثی به او رسیده است، حمل قالی از سالهای كهن اختصاص باهالی فین كاشان دارد، اگر در این مورد دیگران بخواهند اقدام و دستی به (قالی) زنند نزاع در می گیرد و در بعضی از سالها منجر بقتل می شود، مردمان فین این عمل را مایه افتخار خود دانسته و تعصب زیادی بخرج می دهد نكته جالب توجه این است كه همه ساله این عمل در 17 مهر ماه شمسی تجدید می گردد.
___________
سيد عزيزالله امامت كاشاني- امامزادگان معتبر، ص 30

امامزاده سهل بن علی(ع)

نتایج بررسی های ما پیرامون این بقعه مباركه:
1. نسّابه مشهور محمد قاسم عبیدلی سبزواری (قرن 10 هـ. ق.) گوید:
«نسل حسن البصری از چند پسر است یكی محمد است كه جمعی از نسل او در همدان و رودبار هستند و طاهر بن علی بن محمد بن حسن البصری نسل زیاد دارد و جمعی از ایشان در همدان و آستانه امام زاده سهل بن امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ در وجود می باشد و سید امیر حسین قاضی همدانی و سید غیاث الدین و سید علی خان برادر زاده ایشان كه نقیب و متولی امام زاده سهل بن علی ـ علیه السلام ـ و سید عبدالمطلب از این قبیله اند».[1]
2. نسابه گرانقدر سید احمد بن محمد بن عبدالرحمن كیاگیلانی (قرن 10 هـ . ق . ) گوید:
«و نسل حسن البصری (ابن) قاسم بن محمد البطحانی از چند پسرند یكی محمد است كه جمعی در همدان و رودبار از نسل اویند. و «طاهر بن علی بن محمد بن حسن البصری» نسل بسیار دارد و ریاست و نقابت همدان داشته اند و در آستانه «امامزاده سهل بن علی ـ علیه السلام ـ » هستند و حالا نیز سادات حسنی كه در همدان می باشند از نسل اویند و بعضی نیز در اصفهانند».[2]
3. در كتاب خطی و نفیسی كه درباره آثار تاریخی همدان است چنین آمده است:
«دو بقعه است در محله پای مصلی مشهور به محله چهار باغ یكی سهل بن علی و یكی اهل بن علی، سهل بقعه كوچك و صحن مختصر خراب و چشمه آبی دارد، شرح این بقعه تفصیلی دارد؛ زمانی كه شاه اسماعیل صفوی آن سلطان مؤیَّد بواسطه به همدان تشریف فرما و در دامنه كوه الوند ییلاق فرمود، خاطر همایونی تعلق در تأسیس بنایی در این ولایت فرمودند كه از آن سلطان عدالت شعار به یادگار بماند.
اتفاق رأی بر آن شد كه بقعه امام زاده سهل بن علی را بنایی مجدد و ارفع از اول بگذارند. لهذا حرمی رفیع و صحنی وسیع مشتمل بر حجرات و مدرسه و گنبدی عالی و چهارباغی پیرامون بقعه مشتمل بر اشجار و انهار و جدار محكم و متین و جریان قنات صحن در آن باغ آراسته و تمام كردند. در فتنه افغان محمود و اشرف كه ولایات عراق و فارس خراب شد اكثر بناهای عالیه از قبیل بیوتات و عمارات و بقاع متبركه با خاك یكسان شد. از آن جمله بوده همین سهل بن علی كه آثار آن از میان رفته بود و تدریجاً محلّ خانه و سكنای رعایا شده بود تا پنجاه شصت سال قبل شخصی خوابی دیده آن محل را شكافتند، آثار امامزاده و صحن خراب و قنات كه در وسط صحن بوده از زیر خاك پیدا شد، بقعه كوچكی كه فعلاً هست بنا كردند و به همین جهت امام زاده تازه مشهور است. گویا از كثرت وضوح كه در آن زمان داشته در تعیین نسب آن بزرگوار در تاریخ عالم‌آرا تسامح كرده اند در انساب هم معلوم نیست كه كدام سهل است. سهل زیاد است. مقبره قاضی جهان قزوینی حسنی[3] كه یكی از وزرای شاه طهماسب اول صفوی است و به امر آن سلطان در همدان شهید شده در پشت ضریح این امام زاده مدفون است.
______________________
[1]. رساله اسدیه، ص 20.
[2]. سراج الأنساب، ص 39.
[3]. برای تعیین نسب او، ر. ك: رساله اسدیه، ص 20 و ص 24 و سراج الأنساب: ص 41 و ص 44 و نیز ر . ك: هفت اقلیم، ج3، ص 171.

امام زاده محسن(ع)

با توضیحی كه از عبارت علامه نسابه ابن فندق بیهقی[1] ارائه خواهد شد نتیجه می گیریم كه این مزار مقدس مربوط است به امام زاده عظیم الشأن جناب: «محسن بن علی بن حسین (الأثرم) بن حسن المجتبی بن علی بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ» است.
در این كه امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ فرزندی به نام «حسین » داشته كه به حسین الاثرم[2] معروف بوده بین دانشمندان فن انساب هیچ اختلافی نیست.[3]
در تاریخ توضیحی درباره حالات حسین اثرم نیامده است و فقط به این مطالب اشاره ای شده است:
الف: او سیدی جلیل القدر و عالمی فاضل و دارای خلقی نیكو بوده است.[4]
ب: دارای فرزند و فرزند زادگانی بوده از جمله «علی»[5] و «ام سلمه»[6] و «ام كلثوم»[7]، گرچه نسل او بعداً منقرض شده[8]و دیگر نمی توان شجره ای را منتهی به او دانست و شاخه ای از سادات را به عنوان «بنواثرم» نامید.[9]
ج: قبر او در «فخ» در شهر مكه قرار دارد.[10]
د: بعضی از كتب خطی[11] نام او را جزء شهدای كربلا ذكر كرده اند ولی این مطلب قطعاً صحیح نیست.
علی بن حسین الأثرم نیز فرزندانی داشته[12] و چنان كه خواهید دید یكی از فرزندان او «محسن» نام دارد.
بیهقی گوید: «محسن بن علی بن الحسن بن امیر المؤمنین علی ـ علیه السلام ـ امّه اخت محمد الباقر ـ علیه السلام ـ دفن بحدود همدان بمسارد و صلّی علیه قاضی همدان»[13] به نظر حقیر در این شجره نام «حسین الاثرم» افتاده است و بهترین شاهد بر این مدعا این است كه در همین عبارت مادر محسن به عنوان خواهر امام باقر ـ علیه السلام ـ (دختر امام سجاد ـ علیه السلام ـ ) معرفی شده، بنابر این پدر «محسن» داماد امام سجاد ـ علیه السلام ـ بوده و به تصریح همین بیهقی داماد امام سجاد ـ علیه السلام ـ «علی بن حسین بن حسن ـ علیه السلام ـ » است[14] نه علی بن الحسن ـ علیه السلام ـ . پس شجره صحیح همان است كه در ابتدا ذكر شده.
نام یكی از دختران امام سجاد ـ علیه السلام ـ «علیّه»[15]و نام یكی دیگر «عبده» بوده است.[16] اما بیهقی در جایی «عبده» را همسر علی بن حسین الاثرم معرفی كرده[17] و در جایی دیگر «علیّه» را همسر او دانسته است[18] اما به هر حال مسلم است كه یكی از دختران امام سجاد ـ علیه السلام ـ با «علی بن حسین الاثرم» بوده است.
با توجه به آن چه گفته شد و با توجه به عبارت مورد بحث از بیهقی، باید گفت امام زاده محسن از طرف پدر با دو واسطه با امام مجتبی ـ علیه السلام ـ و آن گاه به امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ می رسد و از طرف مادر نیز نوه امام سجاد ـ علیه السلام ـ است.
بیهقی از سبب و تاریخ مهاجرت این امام زاده عظیم الشأن به همدان و نیز زمان رحلت او سخنی به میان نیاورده و فقط می گوید او در اطراف همدان «بمسارد» دفن شد و قاضی همدان بر او نماز خواند.
بعد از تتبع درباره كلمه «مسارد» به این نتیجه رسیدیم كه:
الف: این كلمه نام موضع خاصی نیست.
ب: «صرد» (با «ص») در عربی معرَّب واژه سرد در فارسی است. و به معنای مكان های مرتفع از كوه كه هوای آن سرد باشد آمده است.[19] پس اگر واژه مورد نظر با «ص» باشد عبارت منطبق با مكان امام زاده هم خواهد بود زیرا بقعه در محل مرتفع و سردی است.
ج: اما با «س» واژه سرد در عربی به معنای مشك دوختن، به هم پیوستن، كاری پیوسته كردن، سخن نیكو مسلسل گفتن، سوراخ كردن و مسرد به معنای مثقب آمده است.[20] البته باز واژه «مسردبیه»[21] بر گرفته شده از همان كلمه سرد فارسی است.
شیخنا الاستاد آیه الله حاج شیخ علی دامغانی ـ قدس سره ـ مردم را ترغیب به زیارت این مكان می فرمود. از فرزند دانشمندش مرحوم آیه الله حاج میرزا محمد علی دامغانی ـ قدس سره ـ شنیدم كه استاد با استناد به یكی از مخطوطات به نام «بحرالانساب» كه می گوید محسن بن علی النقی ـ علیه السلام ـ در همدان دفن شده، می فرمود چنین نامی تطبیق بر این بقعه می شود.
پاسخ این كه:
الف: تا آن جا كه حقیر تتبع كرده در هیچ یك از منابع تاریخی و نیز كتب انساب فرزندی به نام «محسن» برای امام علی النقی ـ علیه السلام ـ ذكر نشده است.
ب: به ظن قوی در نگارش كتاب «بحرالانساب» اشتباهی روی داده و نام حسین، محسن نوشته شده در این صورت سخن آن كتاب مربوط به امام زاده حسین همدان می شود.
از مرحوم حاج ملا حسین علی همدانی ـ قدس سره ـ شنیدیم وقتی عالم بزرگوار آیه الله حاج سید موسی كمالانی ـ قدس سره ـ به حوالی این مكان می رسیدند به منظور احترام از این بقعه و كسانی كه از عابدان و زاهدان در اطراف آن دفن شده اند با پای برهنه راه طی می كردند.
علمای ربانی شهر همواره نهایت احترام را برای این امام زاده قائل بوده اند و آن گونه كه از اسناد عتیق این بقعه بر می آید فرمان تولیت با صلاحدید بزرگان شهر صادر می شده است.
_______________________
[1]. ابو الحسن علی بن ابی القاسم زید بیهقی مشهور به «ابن فندق» كه پدر و اجدادش از بزرگان علم و ادب بوده اند، در سال 493 هـ . ق. متولد و در سال 565 هـ . ق. وفات یافت. این عالم شیعی كه مدتی كوتاه متصدی امر قضاوت در بیهق بوده از بزرگانی كسب علم و دانش كرد و حدود «76» كتاب از خود به یادگار گذاشت و از آن جمله است كتاب «لباب الانساب و الالقاب و الأعقاب» جهت تحقیق بیشتر ر. ك: معجم الادباء، ج 13 ص 219 به بعد، الاعلام زركلی، ج5، ص 101، معجم المؤلفین، ج7، ص 97، مقدمه آیه الله مرعشی بر كتاب لباب الانساب از ص 145 و ... .
[2]. اثرم كسی را گویند كه دندانش از بن بر افتاده و یا كسی كه دندان پیشین او افتاده باشد، لسان العرب، ج 12، ص 76، لغت نامه دهخدا، واژه اثرم.
[3]. الارشاد، ص 176، بحارالانوار، ج 44، ص 163، تهذیب الانساب، ص 33 و عمده الطالب، ص 68 و ... .
[4]. تحفه الأزهار، ج1، ص 146، مناهل الضرب ص 90 و كشف الغمه، ج2، ص 206.
[5]. لباب الانساب، ج1، ص 231 و 387، و روضه الأحباب, ص 102.
[6]. مناهل الضرب، ص 96، لباب النساب، ج1، ص 387، المجدی ص 21، الشجره المباركه، ص 41.
[7]. لباب الانساب، ج1, ص 387.
[8]. ر. ك: عمده الطالب، ص 68، تهذیب الانساب، ص 33، المجدی، ص 20، مشجر الانساب، ص 44 و لباب الانساب، ج2، ص 449.
[9]. ر. ك: سر السلسله العلویه، ص5، الشجره المباركه، ص4 و تحفه الأزهار، ج1، ص 146.
[10]. تحفه العالم، ص 296.
[11]. مشجر الانساب، ص 44، نسخه های عكسی كتابخانه آیه الله مرعشی، شماره 92.
[12]. روضه الاحباب، ص 102.
[13]. لباب الانساب، ج1، ص 411.
[14]. لباب الانساب، ج2، ص 481.
[15]. ر. ك: لباب الأنساب، ج2، ص 480 و 481. معجم رجال الحدیث، ج23، ص 195، رجال نجاشی، ص 215 و منتهی الامال (معرب)، ج2، ص 65.
[16]. لباب الأنساب, ج2، ص 480 و 481.
[17]. لباب الأنساب، ج1، ص 387.
[18]. لباب الأنساب، ج2، ص481.
[19]. تاج العروس، ج2، ص 395، لسان العرب، ج3، ص248، معجم مقاییس اللغه، ج3، ص 348 و ص 349، اقرب الموارد، ج2، ص 642 و اساس البلاغه، ص 252.
[20]. لسان العرب، ج3، ص 211، تاج العروس، ج2، ص 374.
[21]. ر. ك: همین واژه در لغت نامه دهخدا.

هارون بن موسی بن جعفر(ع)

از جمله امام زادگان عالی مقدار كاشان كه پیوسته مأمن و پناه اهل حاجت است، حضرت سلطان هارون بن موسی بن جعفر ـ علیه السلام ـ است كه فعلاً در جانب شرقی خیابان بابا افضل كاشان واقع و دارای دو صحن و گنبد و بارگاه و مناره عالی و ضریح و معجر و به طوری كه نقل است بنا و تعمیر آن از سلاطین صفویه است, هم چنانكه ساختمان بنای اكثر امامزادگان منسوب به ایشان است و مدفن چند تن دیگر از امام زادگان را در آن مقام كه از آن جمله است امامزاده محمد فرزند آن جناب نیز نسبت می دهند و در جوار این امام زاده مدفن چند نفر از علماء كاشان می باشد از آن جمله مرحوم خلد مقام جناب حجه الاسلام آقای ملا عبدالرسول مدنی متولد یك هزار و دویست و هشتاد هجری و صاحب تألیفات از آن جمله مجمع النصایح ـ فوائد المتكلمین ـ شرح دعای سمات و غیر ذالك و به تلمّذ و مصاهرت مرحوم آیت الله العظمی آقای ملا حبیب الله شریف نیز مفتخر بوده اند تا در ماه صفر سنه یك هزار و سیصد و شصت و شش هجری وفات فرمودند و در مدفن والد ماجدشان مرحوم حجه الاسلام آخوند ملا محمد می باشد.
___________
سيد عزيزالله امامت كاشاني - امام زادگان معتبر

امامزاده یحیی بن موسی

امام زاده یحیی بن موسی، واقع در سمنان مجموعه این زیارتگاه عبارت است از صحنی وسیع، ایوانی رفیع و شكوهمند، گنبدی بزرگ و حرمی زیبا.
به شهادت ابن شهر آشوب در مناقب و صاحب عمده الطالب حضرت امام زاده یحیی فرزند امام موسی كاظم ـ علیه السلام ـ می باشد.
درباره شخصیت امام زاده چنین آمده است كه ایشان در سال 198 هنگام سفر حضرت رضا ـ علیه السلام ـ از مدینه به مرو جزو ملتزمین بوده و زمانی كه به سمنان می رسند حضرت رضا ـ علیه السلام ـ برادر خود حضرت یحیی را مأمور ارشاد مردم سمنان می سازند. پس از شهادت حضرت رضا ـ علیه السلام ـ، برادر ایشان حضرت یحیی نیز به تحریك مأمون به شهادت می رسند و در محل كنونی به خاك سپرده می شوند.
_____________
جمعي از نويسندگان - دايره المعارف تشيع، ص 485

سلام علیکم
تشکر می کنم از دوستانی که در این تاپیک همکاری کردید، انشاءالله که تاپیک مفید باشه!
مطالب این تاپیک تمام شد! و از دوستانی که مطلبی از امام زادگان دارند در خواست می کنم در این تاپیک ایجاد کنند!
موفق باشید
:Gol:

سلام چرا از امام زاده تاج العارفین مطلبی نزدید ، ایشون اسمشون هم در مفاتیح هست؟


امامزاده قاسم بن عباس بن موسی الكاظم (ع) معروف به تاج العارفين


امام‌زاده سید بهلول در شهر خوی

امام زاده سید بهلول این امام زاده در محله‌ای به همین نام در شهرستان خوی واقع گردیده و بزرگترین مکان زیارتی این شهر است. که اکثر رجال مذهبی و سیاسی و نامی این شهر در این مکان مدفون هستند.نقل است جنازه این سید پس از قتل توسط عباسیان که دشمن سر سخت علویان بودند، در این محل که گندم زاری بوده است به صورت شبانه و پنهانی مدفون گردیده بود.که کشاورز این مزرعه هنگام آبیاری آن متوجه می شود آب در قسمتی از زمین فرو نرفته و جمع می شود. به موضوع کشاورز حساس می شود و پس از کندن زمین برای علت این امر، به جنازه سید بهلول می رسد.شیعیان اندکی را که در شهر بودند(اکثر جمعیت شهر اهل تسنن بوده و بسیاری هنوز بر دین مسیح بودند) را خبر می کند تا در آن مکان دفنش می کنند.[۱] به استناد سنگ قبر مرمری که سال ۱۳۷۶ خورشیدی در این مکان کشف گردیده، وی با دو نسل ، منسوب به امام علی النقی می‌باشند که در سال ۳۲۷ هجری پیکرش در این مکان دفن شده‌است. داخل حرم آیینه کاری و منقش کاری زیبایی به چشم می‌خورد.این بنای مذهبی تا کنون بیش از ۳ بار تجدید بنا و بازسازی گردیده است که آخرین بازسازی آن مربوط به سال ۱۳۶۷ می باشد.هم اکنون نیز( سال۱۳۹۱) طرح های گسترش حرم در مورد ایجاد بناهای جدید در اطراف آن در دست اجراست .طرح گسترش و رهاسازی مسیر این امام زاده تا مزار شمس تبریزی که در فاصله ۸۰۰ متری آن است ، در سال های اخیر با جدیت طرح های مطالعاتی آن در شرف تکمیل و اجرا است. در راستای توسعه امکانات زیارتی و گردش گری این مکان زیارتی، هتل بزرگ و مجهزی در سال ۱۳۹۰ در نزدیک این مکان مذهبی افتتاح گردیده است.اطراف این مکان مذهبی از دیر باز به عنوان مکانی مقدس برای دفن اموات بود. که در سال ۱۳۵۹ بخشی بزرگی از این گورستان را دولت تملک نموده و در آن اقدام به ساخت مدرسه و در مانگاه کرد.


ضریح امام زاده سید بهلول

سلام دستتون درد نکنه.مشهد یه امام زاده معروف داره اسمشون یحی بن زید هست ازنوادگان امام سجاد هستند اگه اشتباه نکنم.نزدیکی مشهد مکانی به نام میامی
ببخشید بیشتر ازین اطلاعات ندارم:Gol:

امام زاده یحی بن زید
یحیی بن زید بن علی بن حسین یکی از چهار پسر زید بن علی است. بنا به نقل مشهور وی در سال ۱۰۷ هجری قمری در محله‌ی بنی‌هاشم شهرمکه به دنیا آمد. مادرش ریطه دختر ابوهاشم عبدالله بن محمد حنفیه است. یحیی بن زید در سال ۱۲۵ هجری قمری درگذشت. مقبرهٔ وی در شهر سرپل، افغانستان قرار دارد.
زندگینامه
یحیی بن زید در قیام و خروج پدرش زید بن علی در مقابل هشام خلیفه حکومت اموی حضور داشته و پس از کشته شدن پدرش در سال ۱۲۱ در کوفه و دفن او، اصحاب و یاران زید متفرق شدند و فقط ده نفر از آنان باقی ماندند، یحیی که وضع را اینگونه مشاهده نمود شبانه از کوفه به نینوا و از آنجا به مدائن رفت و چون حاکم عراق در تعقیب او بودند از مدائن به ری و از ری به سرخس رفت.
پس از مدتی از سرخس به جانب بلخ شتافت و در آنجا بماند تا هشام از دنیا رفت و ولید خلیفه شد. یوسف بن عمر ثقفی حاکم عراق برای نصر بن سیار استاندار خراسان نوشت تا یحیی را دستگیر نماید. نصر نیز یحیی و یارانش را دستگیر نموده و در غل و زنجیر محبوس ساخته و گزارش آنرا برای یوسف بن عمر نوشت. یوسف نیز شرح حال را برای ولید خلیفه اموی نگاشت، ولی ولید دستور آزادی یحیی و یارانش را داد و پس از آزادی یحیی به سرخس و سپس به بیهقی رفت و با هفتاد نفر به جنگ عمرو بن زراره حاکم ابرشهر و ده هزار لشکر او شتافت و در پایان عمرو بن زراره را کشت و بر لشکر او پیروز شد و از آنجا به هرات و از هرات عازم جوزجان شد.
درگذشت
صر بن سیار حاکم خراسان لشکری را به دفع او روانه جوزجان کرد که جنگ درگرفت. یحیی سه روز و سه شب با ایشان جنگ کرد تا همه یارانش کشته شدند و در پایان کار تیری بر پیشانی او رسید و کشته شد. سپاهیان نصر سر یحیی را جدا نموده و برای ولید فرستادند و بدن او را برهنه بر دروازه شهر سرپل آویختند و پیوسته بدن او بر دار بود تا حکومت اموی متزلزل و بنی عباس قدرت یافتند.

قیام ابومسلم
ابومسلم خراسانی قاتل یحیی و همه کسانی که در قتل او شرکت داشتند به قتل رساند و بدن یحیی را از دار پائین آورده، غسل داد، کفن نموده، برآن نماز خواند و در همانجا او را دفن نمود و تا یک هفته عزای یحیی را به پا نمودند و در آن سال هر کودکی که در خراسان متولد شد نامش را یحیی گذاردند و کشته‌شدن یحیی در سال ۱۲۵ هجری واقع شد.
[h=2]بقعه[/h]بقعه متبرکه سر یحیی بن زید در در یکی از قصبات حومه شهر کوفه در عراق قرار دارد. امام آنچه که معروف است سر مقدس یحیی بن زید بن علی در جاده مشهد-سرخس به فاصله ۵۵ کیلومتری از شهر مشهد بر فراز بلندی قرار گرفته و یک کیلومتر با روستای میامی فاصله دارد، صحیح نمی باشد بلکه امام زاده جلیل القدر جناب یحیی بن حسین بن زید (برادر زاده یحیی بن زید شهید معروف) در میامی قرار دارد.
[h=2]منابع[/h]

موضوع قفل شده است