جمع بندی خلقت نخستین نشانگر قدرت خدا برای برپایی قیامت است؟

تب‌های اولیه

22 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خلقت نخستین نشانگر قدرت خدا برای برپایی قیامت است؟

سلام. قرآن در برخی آیات، در پاسخ به شکّاکان در روز قیامت، با اشاره به خلقت نخستین انسان از گل و نطفه،می فرماید چنین خالقی قادر به زنده کردن مردگان است.(به عنوان مثال، سوره دهر: 40-37) همچنین گاهی به زنده کردن زمین بعد مرگ آن، با بارش باران، اشاره شده است. سؤالات من هم پیرامون منطقی بودن این استدلال است:

1.آیا اینکه خدا انسان را به تغبیری از هیچ، و به تغبیری از خاک و سس از نطفه آفریده است، می تواند ثابت کند که او می تواند ذرات تجزیه شده بدن انسان را پس از پوسیدن یا سوختن یا خورده شدن توسط درندگان، جمع کرده و همان انسان اوّل را با همان خصوصیات روانی و جسمی بسازد؟

2.نظر به اینکه آفرینش نخستین انسان با آفرینش مجدّد او پس از پوسيده شدن در خاك یا سوختن یا خورده شدن، دو امر كاملاً متفاوت هستند، آیا این قیاس صحیح و منطقی است؟ در واقع وقتی دو فعل الف و ب، با هم متفاوت هستند، رخ دادن الف از سوی یک فاعل، به معنای رخ دادن ب از سوی او نیز خواهد بود؟

3.در مورد آیات مربوط به زنده شدن زمین پس از مرگش، با بارش باران:

الف: آیا اساساً درست است که بگوییم باران باعث زنده شدن زمین می شود، وقتی که اگر بذری در زمین و آفتابی در آسمان نباشد، باران باعث رویش هیچگونه روییدنی نخواهد شد؟

ب: اگر بارش باران باعث زنده شدن خاک می شود، این امر چگونه می تواند زنده شدن مردگان در قیامت را ممکن و شدنی نشان بدهد؟

ج:آیا قدرت خدا بر بر زنده کردن زمین مرده، نشانگر قدرت او بر بازگرداندن مردگان نیز خواهد بود؟

4.برای بررسی ممکن بودن معاد جسمانی، ما باید ثابت کنیم که این امر محال نیست، یا اثبات محال بودن به عهده مخالفین است و ما نیازی به اثبات محال نبودن نداریم؟

یکی دو سؤال دیگر هم دارم که پس از پاسخگویی به این سؤالات، عرض خواهم کرد.

با نام الله




کارشناس بحث: استاد صدیق

مسلمان ایرانی;394325 نوشت:
سلام. قرآن در برخی آیات، در پاسخ به شکّاکان در روز قیامت، با اشاره به خلقت نخستین انسان از گل و نطفه،می فرماید چنین خالقی قادر به زنده کردن مردگان است.(به عنوان مثال، سوره دهر: 40-37) همچنین گاهی به زنده کردن زمین بعد مرگ آن، با بارش باران، اشاره شده است. سؤالات من هم پیرامون منطقی بودن این استدلال است:
1. آیا اینکه خدا انسان را به تغبیری از هیچ، و به تغبیری از خاک و سس از نطفه آفریده است، می تواند ثابت کند که او می تواند ذرات تجزیه شده بدن انسان را پس از پوسیدن یا سوختن یا خورده شدن توسط درندگان، جمع کرده و همان انسان اوّل را با همان خصوصیات روانی و جسمی بسازد؟
2.نظر به اینکه آفرینش نخستین انسان با آفرینش مجدّد او پس از پوسيده شدن در خاك یا سوختن یا خورده شدن، دو امر كاملاً متفاوت هستند، آیا این قیاس صحیح و منطقی است؟ در واقع وقتی دو فعل الف و ب، با هم متفاوت هستند، رخ دادن الف از سوی یک فاعل، به معنای رخ دادن ب از سوی او نیز خواهد بود؟


باسلام
خداوند متعال در آیات 49 تا 51 سوره اسرا می فرماید:«وَ قالُوا أَ إِذا كُنَّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَديداً (49)قُلْ كُونُوا حِجارَةً أَوْ حَديداً (50)أَوْ خَلْقاً مِمَّا يَكْبُرُ في‏ صُدُورِكُمْ فَسَيَقُولُونَ مَنْ يُعيدُنا قُلِ الَّذي فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ... الخ(51» در این آیات خداوند در مقابل شبهه منکرین معاد و کسانی که به خاطر پودر شدن و خاکستر شدن بدن انسان، به انکار معاد می پرداختند، می فرماید همان کسی که شما را اولین بار خلق کرد میتواند همین کار را دوباره انجام دهد. بر اساس آیات قران کریم اولین انسان از خاک آفریده شده است. بنابراین آفریده شدن انسان از خاک امکان دارد. این تشبیه تنها تا همین حد را بیان میکند. یعنی میگوید همانطور که اولین بار شما را از خاک خلق کردیم بار دیگر نیز میتوانیم چنین کاری را انجام بدهیم. اين آيه شريفه، اشاره به اين است كه قدرت مطلقه الهى را تجديد خلقت هيچ چيزى به ستوه نمى‏آورد، چه استخوانهاى پوسيده و توتيا شده، و چه آهن و چه غير آن.و معنايش اين است كه به ايشان بگو اگر از هر چيزى باشيد سخت‏تر از استخوان‏هاى پوسيده مانند سنگ يا آهن و يا مخلوقى ديگر و در نتيجه استبعادتان چند برابر و از اين بيشتر باشد.خداوند به زودى شما را به خلقت اولتان برخواهد گردانيد، و مبعوثتان خواهد نمود.(تفسیر المیزان، ج13 ص 116) اما در مورد ادامه شبهه و اینکه چطور اجزای پراکنده شده را میتواند دوباره دور هم جمع کند، ربطی به این تشبیه ندارد و خداوند تنها به قدرت خود اشاره دارد و می فرماید چنین خدایی میتواند شما را دوباره بیافریند. اما به نحوه آن اشاره ای ندارد. اینکه خداوند چطور دوباره میتواند این اجزاء را بازگرداند و اینکه اصلا کدام اجزاء باز میگردد، به بحث معاد جسمانی باز میگردد که قران کریم تنها به بیان اصل آن اشاره دارد ولی اشاره ندارد که چطور این کار را خداوند انجام میدهد.

مسلمان ایرانی;394325 نوشت:
3.در مورد آیات مربوط به زنده شدن زمین پس از مرگش، با بارش باران:
الف: آیا اساساً درست است که بگوییم باران باعث زنده شدن زمین می شود، وقتی که اگر بذری در زمین و آفتابی در آسمان نباشد، باران باعث رویش هیچگونه روییدنی نخواهد شد؟

بله، رویش گیاه بر روی زمین معلول یک سری عوامل و شرایط و فقدان یک سری موانع است، ولی در دید مردم آب مایه حیات است و زندگی بدون آن امکان پذیر نیست به همین جهت آنرا عامل زنده شدن زمین دانسته است. این نیز یک بیان خطابی است نه بیان دقیق علمی و فلسفی.

مسلمان ایرانی;394325 نوشت:

ب: اگر بارش باران باعث زنده شدن خاک می شود، این امر چگونه می تواند زنده شدن مردگان در قیامت را ممکن و شدنی نشان بدهد؟
ج:آیا قدرت خدا بر بر زنده کردن زمین مرده، نشانگر قدرت او بر بازگرداندن مردگان نیز خواهد بود؟

خداوند متعال در آیه شریفه 57 سوره اعراف می فرماید: «وَ هُوَ الَّذي يُرْسِلُ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ حَتَّى إِذا أَقَلَّتْ سَحاباً ثِقالاً سُقْناهُ لِبَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَنْزَلْنا بِهِ الْماءَ فَأَخْرَجْنا بِهِ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ كَذلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتى‏ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ».
این آیات نیز با تشبیه مسئله زنده کردن مردگان با مسئله زنده شدن زمین و رویش دوباره، به دنبال رفع کردن استبعاد مخالفان معاد است. یعنی میخواهد بگوید ببینید چطور زمینی که از درخت خشک شده، با باریدن باران، دوباره زنده میشود، زنده شدن مردگان نیز شبیه این امر است. در اين آيه شريفه براى مساله معاد و زنده كردن مردگان احتجاج به زنده كردن زمين مى‏كند، چون به گفته دانشمندان" حكم الامثال در مواردی که مجاز است و محال است یکی است، وقتى منكرين معاد احياى زمين را در فصل بهار به چشم خود مى‏بينند ناگزيرند معاد را هم قبول كنند، و نمى‏توانند بين آن دو فرق گذاشته و بگويند احياى زمين بيدار كردن درختان و گياهان خفته است، و اما معاد، اعاده معدوم است، زيرا انسان مرده هم به تمام معنا معدوم نشده، تا زنده كردنش اعاده معدوم باشد بلكه جانش زنده و محفوظ است، تنها اجزاى بدن است كه آنهم از هم پاشيده مى‏شود، نه اينكه معدوم شده باشد، بلكه در روى زمين به صورت ذراتى پراكنده باقى است، هم چنان كه اجزاى بدن نبات در فصل پائيز و زمستان پوسيده و متلاشى مى‏شود، اما روح نباتيش در ريشه آن باقى مانده و در فصل بهار دوباره همان زندگى فعال خود را از سر مى‏گيرد. پس مساله معاد و زنده كردن مردگان هيچ فرقى با زنده كردن گياهان ندارد، تنها فرقش اين است كه بعث بشر در قيامت بعث كلى، و بعث نباتات جزئى است(المیزان، ج8 ص 160)

مسلمان ایرانی;394325 نوشت:
4.برای بررسی ممکن بودن معاد جسمانی، ما باید ثابت کنیم که این امر محال نیست، یا اثبات محال بودن به عهده مخالفین است و ما نیازی به اثبات محال نبودن نداریم؟

هر کسی هر ادعایی دارد باید برای ادعای خود دلیل بیاورد. حال خواه گاه به صورت مستقیم به امکان ذاتی و امکان وقوعی آن اشاره میکنیم و گاه به ممتنع نبودنش. بنابراین چون ما مدعی هستیم که معاد ممکن است، باید برای ادعای خود دلیل بیاوریم. در آیات قران کریم نیز به مسئله ممتنع نبودن معاد جسمانی اشاره شده است و مثالهایی را برای آن ذکر نموده است و آنرا همانند خلق اولیه آنها یا رویاندن دوباره گیاهان بر روی زمین و زنده کردن دوباره زمین تشبیه کرده است.بنابراین همین که ما به امکان معاد جسمانی بپردازیم جواب شبهه ممتنع بودن آنرا داده ایم. اما بحث در مورد برخی شبهات ریزتر و جزیی تر، نیاز به بحثهای دیگری دارد.

با عرض سلام و تشکر از استاد صدیق.

صدیق;395651 نوشت:
می فرماید همان کسی که شما را اولین بار خلق کرد میتواند همین کار را دوباره انجام دهد. بر اساس آیات قران کریم اولین انسان از خاک آفریده شده است. بنابراین آفریده شدن انسان از خاک امکان دارد. این تشبیه تنها تا همین حد را بیان میکند. یعنی میگوید همانطور که اولین بار شما را از خاک خلق کردیم بار دیگر نیز میتوانیم چنین کاری را انجام بدهیم.

بزرگوار، چنین استدلالی، این مشکل را پیش می آورد که مگر خلقت نخستین انسان از خاک، اثبات شده است؟ توجه بفرمایید که تنها راه اثبات این ادّعا، مجرای نقل و قرآن است، و کسی که قرآن را بپذیرد، دیگر در پذیرش معاد مشکلی ندارد.

از سوی دیگر، بزرگوار، مورد سؤال الزاماً موارد اشاره به خلقت از خاک نیست، برای مثال آیات 37 تا 40 سوره قیامه(که به اشتباه آنرا الدهر نوشتم) می فرمایند:
آيا آدمى قطره آب نطفه نبود كه (در رحم) ريزند؟ و پس از نطفه خون بسته شد و آن گاه (خدايش به اين صورت زيباى حيرت انگيز) آفريد و آراسته ساخت. پس آن گاه از او دو صنف نر و ماده پديد آورد. آيا چنين خداى (با قدرت و حكمت) باز نتواند مردگان را زنده گرداند؟

این آیات را که نمی شود به خلقت مجدد از خاک تفسیر کرد. آیا بین به وجود آمدن از نطفه و برخاستن زنده شدن مردگان، تناسب و ارتباطی هست؟

صدیق;395651 نوشت:

خداوند متعال در آیه شریفه 57 سوره اعراف می فرماید: «وَ هُوَ الَّذي يُرْسِلُ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ حَتَّى إِذا أَقَلَّتْ سَحاباً ثِقالاً سُقْناهُ لِبَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَنْزَلْنا بِهِ الْماءَ فَأَخْرَجْنا بِهِ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ كَذلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتى‏ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ».
این آیات نیز با تشبیه مسئله زنده کردن مردگان با مسئله زنده شدن زمین و رویش دوباره، به دنبال رفع کردن استبعاد مخالفان معاد است. یعنی میخواهد بگوید ببینید چطور زمینی که از درخت خشک شده، با باریدن باران، دوباره زنده میشود، زنده شدن مردگان نیز شبیه این امر است. در اين آيه شريفه براى مساله معاد و زنده كردن مردگان احتجاج به زنده كردن زمين مى‏كند، چون به گفته دانشمندان" حكم الامثال در مواردی که مجاز است و محال است یکی است، وقتى منكرين معاد احياى زمين را در فصل بهار به چشم خود مى‏بينند ناگزيرند معاد را هم قبول كنند، و نمى‏توانند بين آن دو فرق گذاشته و بگويند احياى زمين بيدار كردن درختان و گياهان خفته است، و اما معاد، اعاده معدوم است، زيرا انسان مرده هم به تمام معنا معدوم نشده، تا زنده كردنش اعاده معدوم باشد بلكه جانش زنده و محفوظ است، تنها اجزاى بدن است كه آنهم از هم پاشيده مى‏شود، نه اينكه معدوم شده باشد، بلكه در روى زمين به صورت ذراتى پراكنده باقى است، هم چنان كه اجزاى بدن نبات در فصل پائيز و زمستان پوسيده و متلاشى مى‏شود، اما روح نباتيش در ريشه آن باقى مانده و در فصل بهار دوباره همان زندگى فعال خود را از سر مى‏گيرد. پس مساله معاد و زنده كردن مردگان هيچ فرقى با زنده كردن گياهان ندارد، تنها فرقش اين است كه بعث بشر در قيامت بعث كلى، و بعث نباتات جزئى است(المیزان، ج8 ص 160)

آیا صحیح است اگر (در برابر ادّعای از هم پاشیدن بدن در خاک، دشوار بودن جمع کردن تمام ذرات آن مردگان، به عنوان یک احتمال) گفته شود، که ما یک حقیقت ثابت داریم که آن حقیقت می ماند و جسم هم مانند لباسی برای اوست، و پاداش و عذاب آخرت را نیز، همان حقیقت حس می کند و نه جسم؟

صدیق;395651 نوشت:
هر کسی هر ادعایی دارد باید برای ادعای خود دلیل بیاورد. حال خواه گاه به صورت مستقیم به امکان ذاتی و امکان وقوعی آن اشاره میکنیم و گاه به ممتنع نبودنش. بنابراین چون ما مدعی هستیم که معاد ممکن است، باید برای ادعای خود دلیل بیاوریم. در آیات قران کریم نیز به مسئله ممتنع نبودن معاد جسمانی اشاره شده است و مثالهایی را برای آن ذکر نموده است و آنرا همانند خلق اولیه آنها یا رویاندن دوباره گیاهان بر روی زمین و زنده کردن دوباره زمین تشبیه کرده است.بنابراین همین که ما به امکان معاد جسمانی بپردازیم جواب شبهه ممتنع بودن آنرا داده ایم. اما بحث در مورد برخی شبهات ریزتر و جزیی تر، نیاز به بحثهای دیگری دارد.

آیا همین که محال بودن معاد قابل اثبات نیست، نشانگر ممکن بودن معاد نیست؟

مسلمان ایرانی;395748 نوشت:
بزرگوار، چنین استدلالی، این مشکل را پیش می آورد که مگر خلقت نخستین انسان از خاک، اثبات شده است؟ توجه بفرمایید که تنها راه اثبات این ادّعا، مجرای نقل و قرآن است، و کسی که قرآن را بپذیرد، دیگر در پذیرش معاد مشکلی ندارد

باسلام
این بحث در مورد مقایسه این دو فرایند در قران است. یعنی سوال ازاین بود که چه رابطه ای میان خلقت نخستین از خاک و برانگیختن مردگان از خاک وجود داشته که خداوند این دو را به هم مقایسه نموده است. مخاطبان این آیه درآن زمان و زمانهای بعد کسانی هستند که خلقت نخستین انسان از خاک را قبول داشته و دارند.
اما اگر کسی این بحث را قبول نداشته باشد و نخواهد بپذیرد که خلقت انسان نخستین از خاک بوده است، این بحث و مقایسه از اساس کنار میرود. به عبارت دیگر، اگر کسی یک طرف قیاس را قبول داشته باشد و بپذیرد که خلقت نخستین از خاک بوده، میتوان برای او این مسأله را با مسأله معاد جسمانی مقایسه کرد نه کسی که این را قبول ندارد و آیه برای این افراد نیست.
در مورد کسی که خلقت نخستین از خاک را قبول ندارد، روش بحث فرق میکند. دقت کنید، هر کلام وخطابی، به اقتضای قواعد بیان، باید بر اساس فهم مخاطبش و مجرای بحثش وارد شود و این بحث چون با کسانی بوده که خلقت از خاک را قبول داشته اند و آنرا پذیرفته بودند صورت گرفته است. به عبارت دیگر، طرف اول تشبیه و مقایسه( خلقت از خاک) امری مسلم بوده و بحث در خلقت دوم و ثانوی از خاک بوده که با این مقایسه درصدد رفع استبعاد و استدلال بر امکان آن بر امده اند.
بعلاوه، اینطور نیست که کسانی که در معاد جسمانی و فهم ان مشکل داشته اند، قرآن را قبول نداشته اند. فلاسفه اسلامی که همگی قرآن را قبول داشته اند در فهم چگونگی آن مشکل داشته اند. ابن سینایی که می گوید من از نظر عقلی نمیتوانم معاد جسمانی را بفهمم و اثبات کنم اما چون صادق مصدّق فرموده قبول میکنم و ایمان به آن می آورم، موید همین نکته است.

مسلمان ایرانی;395748 نوشت:
از سوی دیگر، بزرگوار، مورد سؤال الزاماً موارد اشاره به خلقت از خاک نیست، برای مثال آیات 37 تا 40 سوره قیامه(که به اشتباه آنرا الدهر نوشتم) می فرمایند:
آيا آدمى قطره آب نطفه نبود كه (در رحم) ريزند؟ و پس از نطفه خون بسته شد و آن گاه (خدايش به اين صورت زيباى حيرت انگيز) آفريد و آراسته ساخت. پس آن گاه از او دو صنف نر و ماده پديد آورد. آيا چنين خداى (با قدرت و حكمت) باز نتواند مردگان را زنده گرداند؟
این آیات را که نمی شود به خلقت مجدد از خاک تفسیر کرد. آیا بین به وجود آمدن از نطفه و برخاستن زنده شدن مردگان، تناسب و ارتباطی هست

در این مقایسه هم محور مقایسه امکان خلقت انسان است. یعنی همانطور که انسان با این شکل و قیافه و وزن و اندازه بتواند از دو سلول بسیار ریز و میکروسکوپی از مردو زن بوجود بیاید( از نطفه)، باز هم میتواند از خاک پدید بیاید. خاک که تمام مواد معدنی مورد نیاز بدن را در خود دارد و بصورت بالقوه توان تبدیل شدن به سلولهای بدن انسان را دارد. نشانه ان نیز این است که همین بدن، پس از مرگ دوباره به خاک تبدیل میشود و چیزی ازآن باقی نمیماند. بنابراین، اصل امکان معاد در این آیه مورد بحث است و مقایسه بر سر این است. خداوند قادراست که چنین کاری را دوباره به شکلی دیگر انجام بدهد.

مسلمان ایرانی;395748 نوشت:
آیا صحیح است اگر (در برابر ادّعای از هم پاشیدن بدن در خاک، دشوار بودن جمع کردن تمام ذرات آن مردگان، به عنوان یک احتمال) گفته شود، که ما یک حقیقت ثابت داریم که آن حقیقت می ماند و جسم هم مانند لباسی برای اوست، و پاداش و عذاب آخرت را نیز، همان حقیقت حس می کند و نه جسم؟

عرض شد که قران کریم تنها به امکان معاد جسمانی اشاره دارد و نمونه هایی از آن را نیز ذکر نموده است. اما چگونگی این امر در آیات قران کریم به بحث گذارده نشده است و به دنبال شبهات بازتر و دقیق تر در کلام و فلسفه مطرح شده است. جوابهایی نیز در فلسفه به صورت عقلی به این شبهه داده شده است. البته بیشتر این جوابها به نوعی نشان دهنده این مطلب هست که با عقل بشری نمیتوان معاد جسمانی به همان صورتی که در اذهان وجود دارد و از آن اصطلاح متبادر به ذهن میشود را فهمید و اثبات کرد. یعنی اینکه همین بدنی که در این دنیا داریم با تمام مشخصاتش باز میگردد یا اینکه برخی از اجزای بدن جسمانی این دنیا بازگردانده میشود یا بدن مثالی که مشابه همین بدن است برانگیخته و ساخته میشود.
باقطع نظر از این شبهات و پاسخهایی که به آن داده شده، یک نکته نباید مورد غفلت واقع شود و آن قدرت خداوند است که نامحدود و مطلق است. البته به شرطی که آن چیز خودش محال نباشد. بنابراین اگر خلق اجسام به صورتی قابل انجام دادن باشد و تنها استبعاد مخاطبین وجود داشته باشد، با اثبات قدرت مطلق الهی میتوان به آن ایمان آورد وانرا نیز قبول کرد.

مسلمان ایرانی;395748 نوشت:
آیا همین که محال بودن معاد قابل اثبات نیست، نشانگر ممکن بودن معاد نیست؟

بله، محال نبودن یک پدیده و ممکن بودن آن، دو بیان از یک مسأله و دو نوع نگاه به یک مسأله است.

مسلمان ایرانی;394325 نوشت:
آیا اینکه خدا انسان را به تغبیری از هیچ، و به تغبیری از خاک و سس از نطفه آفریده است، می تواند ثابت کند که او می تواند ذرات تجزیه شده بدن انسان را پس از پوسیدن یا سوختن یا خورده شدن توسط درندگان، جمع کرده و همان انسان اوّل را با همان خصوصیات روانی و جسمی بسازد؟

سلام
چه تفاوتی بین این دو موضوع از لحاظ نشان دادن قدرت خدای متعال است ؟

مسلمان ایرانی;394325 نوشت:
نظر به اینکه آفرینش نخستین انسان با آفرینش مجدّد او پس از پوسيده شدن در خاك یا سوختن یا خورده شدن، دو امر كاملاً متفاوت هستند، آیا این قیاس صحیح و منطقی است؟

شما چه تصوری از معاد دارید مگر شما معاد را دیده اید که به تفاوت آن با مساله خلقت نخستین تصریح می کنید ؟ تفاوت این دو در چه بعدی است که یکی دلالت بر دیگری ندارد ؟

مسلمان ایرانی;394325 نوشت:
آیا اساساً درست است که بگوییم باران باعث زنده شدن زمین می شود، وقتی که اگر بذری در زمین و آفتابی در آسمان نباشد، باران باعث رویش هیچگونه روییدنی نخواهد شد؟

ذکر یک عامل اساسی به معنای نفی عوامل دیگر نیست در معاد هم چنین است

مسلمان ایرانی;394325 نوشت:
اگر بارش باران باعث زنده شدن خاک می شود، این امر چگونه می تواند زنده شدن مردگان در قیامت را ممکن و شدنی نشان بدهد؟

ظاهرا زنده شدن انسانها هم به همین نحو قابل تحقق است چه اینکه هردو با جمع شدن ذرات در یک ساختار وجودی محقق می شود هرچند ممکن است طریقه این تجمیع فرق بکند

مسلمان ایرانی;394325 نوشت:
برای بررسی ممکن بودن معاد جسمانی، ما باید ثابت کنیم که این امر محال نیست، یا اثبات محال بودن به عهده مخالفین است و ما نیازی به اثبات محال نبودن نداریم؟

اساسا معتقدیم ایات مذکور بیانگر :
1- قدرت خدای متعال بر زنده کردن مردگان است
2- دلالت ایات بر نحوه این کار کلی است یعنی جزئیات روییدن گیاه از خاک مرده با باران مد نظر نیست بلکه آنچه مد نظر است این است که انسان در شانی دیگر از همین عالم بر می اید همچنانکه گیاه با خاک با آن ساختار کاملا متفاوتش از زمین مرده بر می آید
والله الموفق

با سلام مجدّد.

با تشکّر از پاسخها، پرسشها و پاسخها را بازخوانی کردم. چنانکه استاد فرمودند، اینجا بحث بر سر امکان معاد است و از منظر ایشان، قرآن اینجا بحث امکان خلقت از خاک را برای کسی که پیشتر نیز از خاک یا دو سلول خلق شده است، را یادآوری نموده است.

امّا چالشی دیگر که وجود دارد، بر سر ماهیت رستاخیز از منظر قرآن است:

جناب صدّیقین، آنگونه که رستاخیز جسمانی در تمثیل سوره بقره، برای پرندگان حضرت ابراهیم نمایش داده شده است و آیه قبل از آن(بقره:260-259)، رستاخیز به معنای بازگشت اعضای جسم مرده است و نه خلقتی دوباره.

به عنوان یک مثال، شما یک موقع اجزای یک کامپیوتر را تهیه می کنید و به اصطلاح یک سیستم می بندید، ولی یک موقع این اجزا را جدا می کنید و هر یک را در یک خیابان رها می کنید. اینجا اینکه شما دوباره کامپیوتر پیشین خود را داشته باشید(بنا به تمثیل قرآن)، به معنای این نیست که دوباره همان اجزا مثل اوّل را تهیه کنید، بلکه به معنای یافتن تک تک اجزای پخش شده در خیابانهاست. اینکه شما توانستید بار اوّل اجزا را حتی خودتان بسازید، به معنای این نیست که می توانید دوباره تمام آنها را که در خیابانها پخش کرده اید، جمع کنید و کامپیوتر خود را بازسازی کنید.

اینجا، و در نگرش کلامی، با تکیه بر علم حضوری خدا، بر اینکه ذرات جسد پس از تجزیه شدنِ هر یک از این اجزا به کجا رفتند، می توان شبهه را برطرف کرد.

ولی موردی که قرآن به آن اشاره دارد، مورد دیگری است، قرآن اشاره به خلقت نخستین می فرماید. اینجا، چه تناسبی هست، بین خلقت نخستین و جمع آوری و بازیابی اجزای مردگان؟

شما می فرمایید «بر اساس آیات قران کریم اولین انسان از خاک آفریده شده است. بنابراین آفریده شدن انسان از خاک امکان دارد.» ولی مشکل اینجاست که قرآن، رستاخیز جسمانی را یک خلقت ندانسته است، که حال با ایجاد از خاک یا نطفه قابل قیاس باشد. از دیدگاه قرآن، رستاخیز جسمانی، یعنی بازگشت ذرات بدن جسد، و در واقع تمثیل پرندگان حضرت ابراهیم و آن فرد که به روستایی متروک رسید، در سورۀ بقره، یک بازگشت از اجزاء و بازگشت از مرگ است، و نه یک خلقت.

قرآن نیز می فرماید: «و براى ما مثلى زد و آفرينش خود را فراموش كرد، گفت: اين استخوانهاى پوسيده را باز كه زنده مى‏ كند؟ بگو: آن خدايى زنده مى‏ كند كه اول بار آنها را ايجاد كرد و او به هر آفريده‏اى داناست. آن خدايى كه از درخت سبز و تر براى انتفاع شما آتش قرار داده كه بر مى‏ افروزيد آيا آن خدايى كه آسمانها و زمين را آفريده بر آفرينش مانند اين كافران قادر نيست؟ چرا و او آفريننده و داناست.»(یس: 81-78)

در این آیات گوهربار سورۀ یس، نیز قرآن احیای استخوان پوسیده را می پذیرد، و صحبت از خلقتی جدید نمی فرماید، ولی دلیل، همان دلیل است. خدای توانا بر خلقت، قادر به جمع آوری اجزای از دست رفته نیز هست. فقط سؤال اینجاست که چه تناسبی هست بین خلقت و جمع آوری اجزا و سر هم بندی و احیای مجدّد؟

با تشکر

مسلمان ایرانی;397777 نوشت:
در این آیات گوهربار سورۀ یس، نیز قرآن احیای استخوان پوسیده را می پذیرد، و صحبت از خلقتی جدید نمی فرماید، ولی دلیل، همان دلیل است. خدای توانا بر خلقت، قادر به جمع آوری اجزای از دست رفته نیز هست. فقط سؤال اینجاست که چه تناسبی هست بین خلقت و جمع آوری اجزا و سر هم بندی و احیای مجدّد؟

دوست عزیز قرار است در معاد جسمانی، جسمی که اجزایش پراکنده شده است، به قدرت الهی دوباره در یک جا جمع شود و روحی که از ان جدا شده بود، دوباره به آن ملحق گردد و به تدبیر آن بپردازد. در این فرض- باقطع نظر از چگونگی تعلق قدرت خداوند به انجام این کار- جسمی که متلاشی شده بود و به ذرات خاک تبدیل شده بود، دوباره تغییر شکل میدهد و به شکل انسان و د رقابل اجزای استخوانی و ماهیچه ای و ... در می آید. این چه تفاوتی با خلقت نخستین دارد. خصوصا در مورد حضرت آدم که تمام اجزای بدن او از خاک آفریده شد. در آنجا نیز بدن انسان از چیزی(خاک) ساخته شده که در ظاهر هیچ سنخیتی با بدن ندارد در رستاخیز نیز بدن انسان که متلاشی شده بود و تبدیل به خاک شده به گوشت و استخوان تبدیل میشود که در ظاهر هیچ سنخیتی میان انها نیست. دقت شود، بدنی که برگردانده شده، فقط تکه تکه نشده تا بتوان گفت همان برگردانده شده است و فقط سرهم شده است. بلکه اجزای قبلی تغییر شکل نیز داده و از حالت بدن انسان به خاک تبدیل شده است. همین را میتوان خلقت نامید. خلقت است نه ابداع و در خلقت نیز اجزای موجود خلق شده قبلا وجود دارد و ماده ان قبلا موجود است و از ان خلق شده است.

با تشکر از پاسخهای شما، چند سؤال و شبهه هم در مورد معاد جسمانی هست، که فکر می کنم با این تاپیک مرتبط باشد، خواهشمندم به اینها هم جواب بدهید:

1.روز قیامت چگونه این همه انسان در ادوار مختلف بر روی زمین جا می شوند، تا حسابرسی گردند؟

2.چرا خدا پس از مرگ هر کسی به حساب او رسیدگی نمی کند، این مسئله را به روز قیامت موکول می فرماید؟

3.لطفا در مورد پاسخ به این شبهه که ممکن است ذرات بدن تجزیه شده ی یک انسان، وارد بدن یک انسان دیگر بشود،(مثلاً از راه تغذیه یا هر طریق دیگر) و در قیامت معلوم نیست باید در بدن چه کسی قرار بگیرد توضیح بدهید.

متشکرم

مسلمان ایرانی;400580 نوشت:
1.روز قیامت چگونه این همه انسان در ادوار مختلف بر روی زمین جا می شوند، تا حسابرسی گردند؟

2.چرا خدا پس از مرگ هر کسی به حساب او رسیدگی نمی کند، این مسئله را به روز قیامت موکول می فرماید؟

3.لطفا در مورد پاسخ به این شبهه که ممکن است ذرات بدن تجزیه شده ی یک انسان، وارد بدن یک انسان دیگر بشود،(مثلاً از راه تغذیه یا هر طریق دیگر) و در قیامت معلوم نیست باید در بدن چه کسی قرار بگیرد توضیح بدهید.


سلام
همه این شبهات به فرض مادی یا همان جسمانی بودن معاد مطرح است که مد نظر ما نیست
والله الموفق

حامد;400610 نوشت:
سلام
همه این شبهات به فرض مادی یا همان جسمانی بودن معاد مطرح است که مد نظر ما نیست
والله الموفق

با سلام خدمت استاد گرامی.
منظورتان معاد مثالی است؟ آیا شاهدی هم از قرآن و احادیث دارید؟ چرا که تا آنجا که بنده می دانم معاد مثالی یک ایده فلسفی است که از فلسفه یونان هم به گونه ای وارد فلسفه اسلامی شد.
در آیاتی که در مورد خواسته حضرت ابراهیم (ع) از خدا ست دقیقا به قیامت و حشر مردگان اشاره دارد که در آن دقیقا تمام عناصر و جسم مادی پرندگان دوباره با امر الهی احیا شده است. این چگونه با معاد غیر عنصری و مثالی همخوانی دارد؟
با تشکر
و من الله توفیق

مسلمان ایرانی;400580 نوشت:
روز قیامت چگونه این همه انسان در ادوار مختلف بر روی زمین جا می شوند، تا حسابرسی گردند؟

باسلام
مسأله ای که مسلم است و عقلی این است که خداوند متعال در روز قیامت، تمامی انسانها را دوباره محشور کرده و به اعمال آنان رسیدگی میکند. اما اینکه مکان جمع آوری آنان در کجاست، مشخص نیست. اما قطعا بر روی زمین فعلی نیست زیرا در روز قیامت، زمین و آسمان فعلی و خورشید و ستارگان از هم متلاشی میشوند(سوره شمس) بعلاوه زمین فعلی چنین وسعتی ندارد که تمام بندگان از ابتدای خلقت تا قیامت در ان جمع شوند.

مسلمان ایرانی;400580 نوشت:
چرا خدا پس از مرگ هر کسی به حساب او رسیدگی نمی کند، این مسئله را به روز قیامت موکول می فرماید؟

علت آن برای ما مشخص نیست. البته پس از مرگ و پس از ورود به عالم قبر و برزخ، به مقداری از اعمال اصلی و اساسی هر کسی رسیدگی میشود و حسابرسی مختصری انجام میشود ولی رسیدگی به تمامی اعمال و جزئیات اعمال بندگان، به روزی موکول شده که دیگر هیچ جنبده ای در زمین و آسمان باقی نمیماند و همگان در محضر الهی حاضر میشوند.

مسلمان ایرانی;400580 نوشت:
لطفا در مورد پاسخ به این شبهه که ممکن است ذرات بدن تجزیه شده ی یک انسان، وارد بدن یک انسان دیگر بشود،(مثلاً از راه تغذیه یا هر طریق دیگر) و در قیامت معلوم نیست باید در بدن چه کسی قرار بگیرد توضیح بدهید.

این مسأله از دیرباز اذهان اندیشمندان دیندار را به خود مشغول نموده است. بر اساس ظاهر عبارات آیات و روایات، معاد انسان جسمانی است و جسم انسان در آن دنیا برانگیخته میشود. اما از سوی دیگر با توجه به تغییراتی که بدن انسان در طول سالهای عمر خودش دارد و نیز متلاشی شدن و خاک شدن ذرات بدن وی در خاک پس از مرگش و احتمال ورود آن اجزا در بدن انسانی دیگر از طریق خاک و گیاه و یا حیوانات اهلی دیگر، این شبهه ایجاد میشود که کدام سلولهایی طول زندگی انسان در آن دنیا برانگیخته میشود و به این انسان اضافه میشود. یا آن قسمتی که در بدن دو انسان در طول زمان متفاوت قرار گرفته در ان دنیا در بدن کدام یک قرار میگیرد. این دوگانگی، اندیشمندان کلام و فلسفه را بر آن داشت که به توجیه ظاهر این آیات و روایات بر آیند، حتی عده ای بر آن شدند که معاد جسمانی را امری بدانند که با عقل قابل اثبات نباشد عده ای دیگر نیز همین معاد را قبول کردند و معتقد شدند که منظور از جسمی که بر انگیخته میشود، تنها قسمتهای اصلی بدن انسان است که در طول زندگی اش تغییر نمیکند و پس از مرگش نیز به هیچ وجه وارد بدن شخص دیگری نمیشود. برخی دیگر نیز معتقد شدند که معاد جسمانی درست است اما مراد جسم مثالی است نه جسم عنصری.
نکته مهمی که نباید در این میان مغفول واقع شود این است که
اولا اصل معاد از نظر عقلی اثبات میشود و کتابهای اسمانی نیز بر ان صحه گذارده و تأکید کرده اند.
ثانیا: ظاهر متون دینی موید این است که این معاد جسمانی است و از نظر ظاهری قابل انکار نیست اما اینکه این جسم چه جسمی است مثالی یا عنصری و اگر عنصری است، ایا تمام اجزای بدن این دنیایی برانگیخته میشود یا برخی از آنها و مابقی در انجا رشد میکند و اگر برخی است، کدام اجزا هست که برانگیخته میشود، یا شبهات و ایرادهایی که در مورد برخی از صورتها به ذهن میرسد، نباید آن مسأله اصلی را تحت الشعاع قرار دهد.
بنابراین یا تنها باید ملتزم به اصل معاد شویم بدون توجه به عنصری یا مثالی بودن آن یا به ظاهر متون متعبد شویم و در کنار قبول عقلی اصل معاد، چگونگی آنرا با تعبد به ظاهر متون دینی قبول کنیم.

شریعت عقلانی;400882 نوشت:
در آیاتی که در مورد خواسته حضرت ابراهیم (ع) از خدا ست دقیقا به قیامت و حشر مردگان اشاره دارد که در آن دقیقا تمام عناصر و جسم مادی پرندگان دوباره با امر الهی احیا شده است. این چگونه با معاد غیر عنصری و مثالی همخوانی دارد؟

سلام
اول اینکه وقایع قیامت با ویژگیهای عالم مثال منطبق تر است . اموری که برای قیامت مطرح شده با ویژگیهای عالم ماده سازگاری ندارد .
دیگر اینکه از برخی روایات بدست می اید که عالم ماده برای همیشه کارخانه انسان سازی بوده و خواهد بود پس معاد مفهوم دیگری دارد
و اخر اینکه همه تمثیلهای قرآنی حاوی جهت شباهتی به معاد حقیقی است در همین موردی که شما مطرح کردید درصدد بیان جمع قوای روحانی از وجود انسانی است که همان تحقق معنای توفا و به تمامی گرفتن است البته آیه در بردارنده اسرار موت ارادی هم هست . حیواناتی که برای این امر انتخاب می شوند در حقیقت نمایندگان غرایز و خصلتهایی است که انسان را از انصراف به باطن خویش مانع میشود و انسان باید به کنترل دقیق یا هدم ایشان بپردازد
در این موضوع بحثهای زیادی شده که میتوانید به تاپیکهای مربوطه مراجعه کنید
والله الموفق

سلام و تشکر از پاسخهای خوب جناب صدیق.

صدیق;402187 نوشت:
این مسأله از دیرباز اذهان اندیشمندان دیندار را به خود مشغول نموده است. بر اساس ظاهر عبارات آیات و روایات، معاد انسان جسمانی است و جسم انسان در آن دنیا برانگیخته میشود. اما از سوی دیگر با توجه به تغییراتی که بدن انسان در طول سالهای عمر خودش دارد و نیز متلاشی شدن و خاک شدن ذرات بدن وی در خاک پس از مرگش و احتمال ورود آن اجزا در بدن انسانی دیگر از طریق خاک و گیاه و یا حیوانات اهلی دیگر، این شبهه ایجاد میشود که کدام سلولهایی طول زندگی انسان در آن دنیا برانگیخته میشود و به این انسان اضافه میشود. یا آن قسمتی که در بدن دو انسان در طول زمان متفاوت قرار گرفته در ان دنیا در بدن کدام یک قرار میگیرد. این دوگانگی، اندیشمندان کلام و فلسفه را بر آن داشت که به توجیه ظاهر این آیات و روایات بر آیند، حتی عده ای بر آن شدند که معاد جسمانی را امری بدانند که با عقل قابل اثبات نباشد عده ای دیگر نیز همین معاد را قبول کردند و معتقد شدند که منظور از جسمی که بر انگیخته میشود، تنها قسمتهای اصلی بدن انسان است که در طول زندگی اش تغییر نمیکند و پس از مرگش نیز به هیچ وجه وارد بدن شخص دیگری نمیشود. برخی دیگر نیز معتقد شدند که معاد جسمانی درست است اما مراد جسم مثالی است نه جسم عنصری.
نکته مهمی که نباید در این میان مغفول واقع شود این است که
اولا اصل معاد از نظر عقلی اثبات میشود و کتابهای اسمانی نیز بر ان صحه گذارده و تأکید کرده اند.
ثانیا: ظاهر متون دینی موید این است که این معاد جسمانی است و از نظر ظاهری قابل انکار نیست اما اینکه این جسم چه جسمی است مثالی یا عنصری و اگر عنصری است، ایا تمام اجزای بدن این دنیایی برانگیخته میشود یا برخی از آنها و مابقی در انجا رشد میکند و اگر برخی است، کدام اجزا هست که برانگیخته میشود، یا شبهات و ایرادهایی که در مورد برخی از صورتها به ذهن میرسد، نباید آن مسأله اصلی را تحت الشعاع قرار دهد.
بنابراین یا تنها باید ملتزم به اصل معاد شویم بدون توجه به عنصری یا مثالی بودن آن یا به ظاهر متون متعبد شویم و در کنار قبول عقلی اصل معاد، چگونگی آنرا با تعبد به ظاهر متون دینی قبول کنیم.

رستاخیز بخشهای اصلی بدن یا رستاخیز جسم مثالی، چگونه با داستان پرندگان ابراهیم سازگاری پیدا می کند؟ در آن داستان می بینیم که اجزای بدن اصلی هر برنده به طور کامل بازگشت می کنند.

امّا تعبد در جایی صحیح است که مسئله با عقل قابل حل نباشد، نه جایی ظاهر امر نشان می دهد که با عقل ناسازگار است، و ابتدا باید نشان بدهیم که این شبهه امکان معاد عقلی را از بین نمی برد و بعد تعبّد بنماییم.

با تشکر.

[=times new roman]

مسلمان ایرانی;402709 نوشت:
رستاخیز بخشهای اصلی بدن یا رستاخیز جسم مثالی، چگونه با داستان پرندگان ابراهیم سازگاری پیدا می کند؟ در آن داستان می بینیم که اجزای بدن اصلی هر برنده به طور کامل بازگشت می کنند.

باسلام و تشکر
بحث از معاد از سه جنبه قابل بررسی است.
اول از حیث اثبات عقلی اصل معاد، بدون توجه به اینکه این معاد و بازگشت قرار است، جسمانی باشد یا روحانی و نیز باز هم بدون توجه به اینکه در این معاد جسمانی، جسم عنصری است باز میگردد یا جسم مثالی.
دوم از این جهت که این مبحث در ادبیات متون دینی به چه صورتی بیان شده است. و آیا این صورت، ظاهر متون است یا صریح و غیر قابل تأویل است.
سوم هم از این جهت که حالا که متون دینی در مورد جزئیات و نوع بازگشت صحبت میکند، ایا ما به عنوان یک انسان، چه نحوه و صورتی از معاد را میتوانیم بفهمیم، البته بدون توجه به متون دینی. ایا آنچه برای ما قابل اثبات است، جسمانی است یا روحانی و جسمانی نیز عنصری است یا مثالی.
با توجه به این نکته، آنچه در متون دینی ظاهر است یا شاید بتوان گفت صراحت دارد، معاد جسمانی و روحانی به همراه هم است و مراد از جسم نیز جسم عنصری است یعنی همین بدنی که در این دنیا با انسان بوده است. علت این برداشت نیز این است که ظاهرا همین مطلب بوده که مورد نزاع مخالفان و منکران معاد در مواجهه با دینداران و انبیای الهی بوده و برخی آیات مربوط به معاد نیز ناظر به همین شبهه آنان است.«يَقُولُونَ أَ إِنَّا لَمَرْدُودُونَ فِي الْحافِرَةِ*أَ إِذا كُنَّا عِظاماً نَخِرَةً»(نازعات/10و11)
یا مثلا قضیه زنده شدن پرندگان که در داستان حضرت ابراهیم(ع) وارد شده است نیز شبیه همین مسأله را نشان میدهد.«وَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ رَبِّ أَرِني‏ كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى‏ قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى‏ وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبي‏ قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلى‏ كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتينَكَ سَعْياً وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيم»(بقره/260) یا داستان زنده شدن و سرهم شدن دوباره الاغ حضرت عزیر(ع) نیز مشابه همین مطلب را ارائه میدهد.«أَوْ كَالَّذي مَرَّ عَلى‏ قَرْيَةٍ وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى‏ عُرُوشِها قالَ أَنَّى يُحْيي‏ هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ كَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ فَانْظُرْ إِلى‏ طَعامِكَ وَ شَرابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلى‏ حِمارِكَ وَ لِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ كَيْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَكْسُوها لَحْماً فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدير»(بقره/259)
همانطور که گفته شد، جنبه عقلی بحث معاد دو وضعیت متفاوت دارد. در مورد اثبات اصل امکان معاد که مسئله اول بود، گفته شد با توجه به حکمت و عدالت خداوند، معادی باید باشد و این مطلب عقلی است و فعلا محل بحث ما نیست. در مورد جنبه برون دینی و نگاه عقلی به مسئله چگونگی معاد، تمام اختلاف نظرها میان دینداران و اندیشمندانی که اصل معاد را قبول دارند، مربوط به این بخش است.
بنابراین، این سه جنبه باید با هم خلط نشود. اما سوالی که مطرح شد، با دقت در بخش بالا روشن میشود. زیرا وقتی با نگاه عقلی و برون دینی میخواهیم به مسئله چگونگی تحقق معاد نگاه میکنیم، به برخی اشکالات و شبهات میرسیم. متفکران اسلامی برای حل این شبهات، راه حل هایی را ارائه داده اند. از پاک کردن صورت مسئله معاد جسمانی گرفته تا اعتقاد به معاد جسم عنصری تلاشهایی است که انان داشته اند. با این حال، منافاتی میان راه حلهایی که معاد جسمانی را قبول دارد با این داستان نیست. ببینید، این داستان میگوید، گوشت آن پرندگان که از هم جدا شده بود را حضرت با هم مخلوط کرده و هر تکه را در جایی انداخت. در این واقعه، تنها چیزی که روی داده است، جدا شدن و متفرق شدن اجزای بدن پرندگان است و حالت گوشت و پوست و استخوان پرنده به همان صورت قبلی موجود است و تنها با هم قاطی شده است. هرچند بازگردان هر جزء به همان پرنده قبلی و همان ترکیب قبلی در اینجا نیز به علم و قدرت نیاز دارد ولی باز هم راحت تر از آن صورتی است که این اجزاء تبدیل به خاک شده اند و یا بالاتر در گردش حیات، وارد بدن گیاه، حیوان یا انسان دیگری شده اند. البته تمام کسانی که به معاد جسمانی از بعد دینی اعتقاد دارند معتقدند که معاد جسم عنصری شاید به وسیله عقل قابل فهم نباشد ولی چون صادق مصدق بیان کرده است قابل پذیرش است. البته در همان صورت نیز باید علم و قدرت مطلقه ای در کار باشد که این مفهوم قابل توجیه باشد.
بنابراین،یا راه حل را می پذیریم و به توجیه ظاهر متون دست میزنیم. یا راه حل فلسفی در این زمینه را قبول نداشته باشیم که خیلی هم مهم نیست و همینکه اصل معاد اثبات شود برای ما کافی است و مابقی را مانند بیشتر جزئیات و احکام دینی، به صورت تعبدی میپذیریم.

[=times new roman]

مسلمان ایرانی;402709 نوشت:
امّا تعبد در جایی صحیح است که مسئله با عقل قابل حل نباشد، نه جایی ظاهر امر نشان می دهد که با عقل ناسازگار است

بله تعبد در جایی درست است که مسئله به قول معروف عقل ستیز نباشد. یعنی مثلا اگر عقل ما اجتماع نقیضین را محال میداند، هیچ متن دینی نمیتواند به ما بقبولاند که اجتماع نقیضین ممکن است و واقع شده است. در آن مسائل تعبد راه ندارد. اما اگر عقل ما به برخی مسائل قد نداد و برایش قابل فهم نبود، در این گونه مسائل، اگر بتوانیم یک پایه استواری از عقل داشته باشیم، میتوانیم در مورد جزئیاتش به نقلیات معتبر نیز اعتماد کنیم. در این مسئله اصل معاد بوسیله عقل اثبات شده است، در گام دوم متون دینی ، حداقل به نحو ظهور بیان دارند که این معاد جسمانی با جسم عنصری و همین بدن دنیایی است. حال سراغ عقل خود میرویم که در این زمینه چه میفهمد، عقل ما میگوید معاد به نحو جسمانی برایش قابل فهم نیست. نمیتواند بفهمد که چطور میشود اجزایی تبدیل به خاک شده باشد ولی دوباره باز گردد یا بالاتر، چطور میشود اجزایی از بدن یک انسان که هزار سال قبل از دنیا رفته تبدیل به خاک شده باشد و پس از گردش در بدن موجودات نباتی و حیوانی دیگر، حالا وارد بدن انسانی دیگر شده است دوباره برای همان انسان قبلی احیا شود. البته دقت کنید، این جوابهایی که داده شده است، تنها به خاطر این شبهات نبوده است، اصولا خود معاد جسمانی حتی اگر تنها یک انسان در دنیا وجود داشته باشد و بس، نیز برای ما قابل فهم نیست. زیرا همانطور که میدانید تمام اجزای بدن انسان و تمام سلولهای او در طول عمرش چندین بار عوض میشود. انسانی که ده سال پیش با دستش گناهی را انجام داده، الان آن دستش با تمام سلولهای دستش عوض شده است و دست دیگری به جای آن آمده است ولو به مرور. حال در روز قیامت، این انسان اگر بخواهد محشور شود با کدام دستش محشور میشود. با دستی که در 40 سالگی گناه کرده یا با دستی که در 50 سالگی عبادت میکرده. اگر به فهم عرفی از ظاهر ایات بخواهیم رجوع کنیم، قطعا ان دست تبدیل به دو یا چند تا نمیشود. قرار است انسانی با همین شکل و قیافه این دنیایی خلق شود. همین نکات و ابهامات، اندیشمندان را بر آن داشت که در این زمینه به ارائه راه حلهایی بپردازند.

مسلمان ایرانی;402709 نوشت:
ابتدا باید نشان بدهیم که این شبهه امکان معاد عقلی را از بین نمی برد و بعد تعبّد بنماییم.

بنابراین، اصل معاد و امکان ان ربطی به جسمانی یا روحانی بودن ان ندارد. این شبهات نیز مربوط به خصوصیت و چگونگی معاد جسمانی ارائه شده نه در مورد اصل معاد. وگرنه اصل معاد با چند شبهه دیگر روبروست. شبهاتی که مربوط به علم و قدرت مطلق الهی است. با اثبات حکمت و عدل الهی و نیز اثبات علم و قدرت مطلق الهی، دیگر جایی برای این شبهات باقی نمیماند و دیگر برای اثبات اصل معاد لازم نیست، شبهات مربوط به معاد جسمانی را رد کنیم.

صدیق;403296 نوشت:
[=times new roman] متفکران اسلامی برای حل این شبهات، راه حل هایی را ارائه داده اند. از پاک کردن صورت مسئله معاد جسمانی گرفته تا اعتقاد به معاد جسم عنصری تلاشهایی است که انان داشته اند. با این حال، منافاتی میان راه حلهایی که معاد جسمانی را قبول دارد با این داستان نیست. ببینید، این داستان میگوید، گوشت آن پرندگان که از هم جدا شده بود را حضرت با هم مخلوط کرده و هر تکه را در جایی انداخت. در این واقعه، تنها چیزی که روی داده است، جدا شدن و متفرق شدن اجزای بدن پرندگان است و حالت گوشت و پوست و استخوان پرنده به همان صورت قبلی موجود است و تنها با هم قاطی شده است. هرچند بازگردان هر جزء به همان پرنده قبلی و همان ترکیب قبلی در اینجا نیز به علم و قدرت نیاز دارد ولی باز هم راحت تر از آن صورتی است که این اجزاء تبدیل به خاک شده اند و یا بالاتر در گردش حیات، وارد بدن گیاه، حیوان یا انسان دیگری شده اند. البته تمام کسانی که به معاد جسمانی از بعد دینی اعتقاد دارند معتقدند که معاد جسم عنصری شاید به وسیله عقل قابل فهم نباشد ولی چون صادق مصدق بیان کرده است قابل پذیرش است. البته در همان صورت نیز باید علم و قدرت مطلقه ای در کار باشد که این مفهوم قابل توجیه باشد.
بنابراین،یا راه حل را می پذیریم و به توجیه ظاهر متون دست میزنیم. یا راه حل فلسفی در این زمینه را قبول نداشته باشیم که خیلی هم مهم نیست و همینکه اصل معاد اثبات شود برای ما کافی است و مابقی را مانند بیشتر جزئیات و احکام دینی، به صورت تعبدی میپذیریم.

با عرض سلام و خسته نباشید. باید تشکر کنم از این بحث زیرا خیلی مفید فایده و کمک کننده به شناخت بهتر مسئله بوده است.

1.بزرگوار بحث رستاخیز با جسم مثالی که بر اساس تحقیقات من بیشتر برای زندگی برزخی بدان اشاره شده است تا زندگی اخروی، فقط با این آیه روبرو نیست. در آیه بعد نیز می بینیم که بدن پوسیده و از هم پاشیده الاغی به هم می آید، و نیز در احتجاجات کفّار با پیامبر، می بینیم که استخوانی را خرد می کنند و می گویند چه کسی می خواهد این را زنده کند، قرآن نیز زنده کردن همین استخوان را پذیرفته، می فرماید: آری، قادریم که سر انگشتان او را بسازیم. پس می بینید که آیات مختلف و زیادی در برابر تئوری رستاخیز جسم مثالی قرار دارند و بیشتر آیات بر رستاخیز جسمی که در دنیا بوده است، سخن می گویند. ضمن اینکه تمثیل پرندگان ابراهیم و الاغ آن مرد پرسشگر، برای نشان دادن رستاخیز انسانها هستند و باید تطابق لازم را نیز داشته باشند، و اگر قرار بر رستاخیز جسم مثالی بود، باید پرندگان و الاغی دیگر جایگزین پرندگان و الاغ پیشین می شدند.

2.امّا در مورد رستاخیز در فرضیه جسم عنصری نیز من پرسشی دارم: آیا بر اساس این نظریه افرادی که در این دنیا دست یا پا ندارند، در آن دنیا فاقد آن خواهند بود؟ اگر خیر، این مسئله چگونه با نگاه فرضیه جسم عنصری، که معتقد به بازگشت آخرین بدن است، سازگار خواهد بود؟

مسلمان ایرانی;404788 نوشت:
1.بزرگوار بحث رستاخیز با جسم مثالی که بر اساس تحقیقات من بیشتر برای زندگی برزخی بدان اشاره شده است تا زندگی اخروی، فقط با این آیه روبرو نیست. در آیه بعد نیز می بینیم که بدن پوسیده و از هم پاشیده الاغی به هم می آید، و نیز در احتجاجات کفّار با پیامبر، می بینیم که استخوانی را خرد می کنند و می گویند چه کسی می خواهد این را زنده کند، قرآن نیز زنده کردن همین استخوان را پذیرفته، می فرماید: آری، قادریم که سر انگشتان او را بسازیم. پس می بینید که آیات مختلف و زیادی در برابر تئوری رستاخیز جسم مثالی قرار دارند و بیشتر آیات بر رستاخیز جسمی که در دنیا بوده است، سخن می گویند. ضمن اینکه تمثیل پرندگان ابراهیم و الاغ آن مرد پرسشگر، برای نشان دادن رستاخیز انسانها هستند و باید تطابق لازم را نیز داشته باشند، و اگر قرار بر رستاخیز جسم مثالی بود، باید پرندگان و الاغی دیگر جایگزین پرندگان و الاغ پیشین می شدند.

باسلام
همانطور که عرض شد، تقریر صدرایی از مسئله معاد جسمانی تنها یکی از راه حل ها برای این مسئله است و تمام این مسئله برای این صورت گرفت که اندیشمندان کلام و فلسفه با ابهامات و ایراداتی مواجه شدند. مسئله آکل و مأکول و نیز برخی شبهات دیگر، از جمله سوالاتی بود که آنان را به این سمت کشاند. حال ممکن است جوابها و راه حلها مورد قبول واقع نشود. مسئله ای نیست. جوابهای انان نیز مانند هر یافته بشری خطا بردار است.
با این حال، اگر بخواهیم دفاعی از این نظریه در مقابل نکات شما داشته باشیم، میتوانیم بگوییم که این آیات در صدد بیان تشبیه مسئله معاد جسمانی با مسئله زنده شدن مردگان در همین قالب بدن مادی است. ولی اینکه معاد بدن مثالی را مثال نزد شاید به خاطر این بود که اذهان مخاطبان آشنایی با این نوع از موجودات نبوده است و دیدن ان برایشان امکان پذیر نیست. و شاید نیز به خاطر این باشد که این آیات صرفا در مقابل شبهات منکران معاد جسمانی بوده و وقتی خداوند اصل تحقق آنرا بیان کند و در قالب مواردی در معرض دیدن انان قرار دهد، برای حل شبهه انان کفایت میکند و لازم نیست به صورت دیگری بیان کند.
بعلاوه مسئله معاد جسمانی با جسم عنصری اشکال دیگری نیز دارد. روایات متواتری که بیان میکند که انسانها و خلائق در صحرای محشر بر اساس ملکاتی که در عالم دنیا بر اثر اعمال خود کسب کرده اند، محشور میشوند نشان میدهد که انچه در ان دنیا محشور میشود، همین بدن مادی با جسم عنصری نیست که همه میبینیم. قطعادر این دنیا، انسان به صورت عادی چشم و گوش و د ست و پا و سری دارد که با سایر حیوانانت متفاوت است. پس اینکه برخی به صورت بوزینه یا خوک یا مورچه یا غیره خلق میشوند، چه توجیهی دارد. قطعا اینها بدن مادی این دنیایی انان نبوده است. آنان در دنیا به صورت انسان ظاهری بوده اند اما در ان دنیا، شکلشان به صورت حیوانات است. بنابراین تنها توجیه این است که شکل آنان در این دنیا اینطور بوده هرچند برای ما قابل دیدن نبوده است. حال این بدنی که برای ما در دنیا قابل دیدن نبوده و در اخرت ظاهر شده، ایا بدن مادی انها بوده است؟ قطعا نه. زیرا در این دنیا بدن مادی انان به شکل دیگری بوده است. در زیر این بدن نیز که بدن مادی دیگری نداشته اند که به شکل دیگری بوده باشد. بنابراین قطعا غیر مادی است.
بنابراین، علت روی اوردن به نظریه جسم مثالی، تنها به خاطر حل اشکالات مرتب بر جسم عنصری نبوده بلکه روایاتی نیز داشته ایم که در اوج صحت بوده اند و قبول ان مستلزم عدم قبول معاد با جسم عنصری است یا حداقل اشکال در ان بوده است.

مسلمان ایرانی;404788 نوشت:
2.امّا در مورد رستاخیز در فرضیه جسم عنصری نیز من پرسشی دارم: آیا بر اساس این نظریه افرادی که در این دنیا دست یا پا ندارند، در آن دنیا فاقد آن خواهند بود؟ اگر خیر، این مسئله چگونه با نگاه فرضیه جسم عنصری، که معتقد به بازگشت آخرین بدن است، سازگار خواهد بود؟

در صورت فرض معاد جسم عنصری، پاسخی که به این سوال میتوان داد به صورت احتمالی است و اندیشمندان گذشته نیز تا حدودی به امثال این سوالات پرداخته اند. برخی از آنان معتقد بودند که تنها برخی از ذرات همین بدن دنیایی برمیگردد و مابقی اعضای بدن، همانند این دنیا در ان دنیا ساخته میشود. شاید چیزی شبیه سلولهای بنیادی که با تک سلولها، اعضا و اجزای بدن مادی انسان ساخته میشود. نظریات دیگری نیز وجود دارد. هر یک با ایراداتی همراه است. اما در مورد سوال شما، اینکه این شخص در ان دنیا نیز فاقد دست و پا باشد، چه مشکل عقلی دارد؟ هیچ بعد عقلی ندارد. حداقل احتمال که دارد. اما اگر خداوند نیز دست و پایی به او بدهد، این منافاتی با اعتقاد به بازگشت آخرین بدن ندارد، بلکه موخر از آن است. یعنی برای جواب دادن به این مسئله و اینکه این اشخاص و همینطور سایر اشخاص و انسانها، به چه صورتی خلق میشوند، باید ابتدا بگوییم آخرین بدنی که قرار است برگردد چه بدنی است.

سوال:
از منظر ایات قران کریم بر می آید که رستاخیزی که ادیان معرفی میکنند، معاد جسمانی با جسم عنصری این دنیایی است. در این زمینه چند سوال مطرح میشود. سوال اصلی که مطرح میشود این است که معاد جسمانی باجسم عنصری چگونه است و آیا شبهه آکل و مأکول اصل امکان عقلی معاد را از بین نمیبرد؟

پاسخ:
بحث از معاد از سه جنبه قابل بررسی است.
اول از حیث اثبات عقلی اصل معاد، بدون توجه به اینکه این معاد و بازگشت قرار است، جسمانی باشد یا روحانی و نیز بدون توجه به اینکه در این معاد جسمانی، جسم عنصری است باز میگردد یا جسم مثالی.
دوم از این جهت که این مبحث در ادبیات متون دینی به چه صورتی بیان شده است. و آیا این صورت، ظاهر متون است یا صریح و غیر قابل تأویل است.
سوم از این جهت که حالا که متون دینی در مورد جزئیات و نوع بازگشت صحبت میکند، ایا ما به عنوان یک انسان، چه نحوه و صورتی از معاد را میتوانیم بفهمیم، البته بدون توجه به متون دینی. ایا آنچه برای ما قابل اثبات است و عقل ما میفهمد، معاد جسمانی است یا روحانی و درنوع جسمانی نیز عنصری است یا مثالی.

آنچه از ظاهر متون دینی بر میآید این است که یا شاید بتوان گفت ایات قران کریم صراحت دارد بر معاد جسمانی و مراد از جسم نیز جسم عنصری است؛ یعنی همین بدنی که در این دنیا با انسان بوده است. ظاهرا همین مطلب بوده که مورد نزاع مخالفان و منکران معاد در مواجهه با دینداران و انبیای الهی بوده و برخی آیات مربوط به معاد نیز ناظر به همین شبهه آنان است« تقُولُونَ أَ إِنَّا لَمَرْدُودُونَ فِي الْحافِرَةِ*أَ إِذا كُنَّا عِظاماً نَخِرَةً»(1)
یا مثلا قضیه زنده شدن پرندگان که در داستان حضرت ابراهیم(ع) وارد شده است نیز شبیه همین مسأله را نشان میدهد. «إِذْ قالَ إِبْراهيمُ رَبِّ أَرِني‏ كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى‏ قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى‏ وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبي‏ قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلى‏ كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتينَكَ سَعْياً وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيم»(2)
یا داستان زنده شدن و سرهم شدن دوباره الاغ حضرت عزیر(ع) نیز مشابه همین مطلب را ارائه میدهد. «أَوْ كَالَّذي مَرَّ عَلى‏ قَرْيَةٍ وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى‏ عُرُوشِها قالَ أَنَّى يُحْيي‏ هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ كَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ فَانْظُرْ إِلى‏ طَعامِكَ وَ شَرابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلى‏ حِمارِكَ وَ لِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ كَيْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَكْسُوها لَحْماً فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدير»(3)

جنبه عقلی بحث معاد نیز دارای چند بحث متفاوت است. یک بحث مربوط به اثبات اصل معاد است. ما مدعی هستیم که معاد ممکن است، باید برای ادعای خود دلیل بیاوریم. بنابراین همین که ما به امکان معاد جسمانی بپردازیم، امتناع آن مردود شده است. اصل امکان معاد با توجه به حکمت و عدالت خداوند، جهان آفرینش باید معاد و رستاخیزی داشته باشد تا عدالت و حکمت خداوند محقق شود(4). در آیات قران کریم نیز به مسئله ممتنع نبودن معاد جسمانی اشاره شده است و مثالهایی را برای آن ذکر نموده است و آنرا همانند خلق اولیه آنها یا رویاندن دوباره گیاهان بر روی زمین و زنده کردن دوباره زمین تشبیه کرده است.

یک بحث دیگر در مورد نحوه تحقق و چگونگی معاد از نظر عقلی، با قطع نظر از ادله نقلی است. در مورد جنبه برون دینی و نگاه عقلی به مسئله چگونگی معاد، تمام اختلاف نظرها میان دینداران و اندیشمندانی که اصل معاد را قبول دارند، مربوط به این بخش است. وقتی با نگاه عقلی و برون دینی میخواهیم به مسئله چگونگی تحقق معاد نگاه میکنیم، به برخی اشکالات و شبهات میرسیم. متفکران اسلامی برای حل این شبهات، راه حل هایی را ارائه داده اند. از پاک کردن صورت مسئله معاد جسمانی گرفته تا اعتقاد به معاد جسم عنصری تلاشهایی است که انان داشته اند. بنابراین یا ظاهر متون دینی را توجیه کرده و انرا موافق با معاد با جسم مثالی میکنیم یا از دلیل عقلی و روش عقلی تنها دراثبات اصل معاد بهره میگیریم و در مورد جزئیات و کیفیت ان به ادله نقلی اعتماد میکنیم و به عبارت دیگر تعبدا آنرا میپذیریم.

شاید گفته شود که تعبد در جایی است که ان مسئله با حکم عقلی در تضاد نباشد و به عبارت دیگر عقل ستیز نباشد، ولی در اینجا با توجه به شبهه آکل و مأکول، مسئله معاد جسمانی عقل ستیز است.
در مورد این اشکال نیز میگوییم بله تعبد در جایی درست است که مسئله به قول معروف عقل ستیز نباشد. یعنی مثلا اگر عقل ما اجتماع نقیضین را محال میداند، هیچ متن دینی نمیتواند به ما بقبولاند که اجتماع نقیضین ممکن است و واقع شده است. در آن مسائل تعبد راه ندارد.

اما اگر عقل ما به برخی مسائل قد نداد و برایش قابل فهم نبود، در این گونه مسائل، اگر بتوانیم یک پایه استواری از عقل داشته باشیم، میتوانیم در مورد جزئیاتش به ادله نقلی معتبر نیز اعتماد کنیم. در این مسئله اصل معاد بوسیله عقل اثبات شده است، در گام دوم متون دینی ، حداقل به نحو ظهور بیان دارند که این معاد جسمانی با جسم عنصری و همین بدن دنیایی است. حال سراغ عقل خود میرویم که در این زمینه چه میفهمد، عقل ما میگوید معاد به نحو جسم عنصری برایش قابل فهم نیست. نمیتواند بفهمد که چطور میشود اجزایی تبدیل به خاک شده باشد ولی دوباره باز گردد یا بالاتر، چطور میشود اجزایی از بدن یک انسان که هزار سال قبل از دنیا رفته تبدیل به خاک شده باشد و پس از گردش در بدن موجودات نباتی و حیوانی دیگر، حالا وارد بدن انسانی دیگر شده است دوباره برای همان انسان قبلی احیا شود. البته دقت کنید، این جوابهایی که داده شده است، تنها به خاطر این شبهات نبوده است،

اصولا خود معاد جسمانی حتی اگر تنها یک انسان در دنیا وجود داشته باشد و بس، نیز برای ما قابل فهم نیست. زیرا همانطور که میدانید تمام اجزای بدن انسان و تمام سلولهای او در طول عمرش چندین بار عوض میشود. انسانی که ده سال پیش با دستش گناهی را انجام داده، الان آن دستش با تمام سلولهای دستش عوض شده است و دست دیگری به جای آن آمده است ولو به مرور. حال در روز قیامت، این انسان اگر بخواهد محشور شود با کدام دستش محشور میشود. با دستی که در 40 سالگی گناه کرده یا با دستی که در 50 سالگی عبادت میکرده. اگر به فهم عرفی از ظاهر ایات بخواهیم رجوع کنیم، قطعا ان دست تبدیل به دو یا چند تا نمیشود. قرار است انسانی با همین شکل و قیافه این دنیایی خلق شود. همین نکات و ابهامات، اندیشمندان را بر آن داشت که در این زمینه به ارائه راه حلهایی بپردازند.


[/HR][1] . نازعات،10و11
[2] . بقره، 260
[3] . بقره، 259
[4]. آموزش عقائد، استاد مصباح، ص 364- 366


سوال:
چه رابطه ای میان رستاخیز مورد ادعای ادیان که معاد جسمانی است با برخی امور همچون آفرینش نخستین انسان از خاک یا نطفه یا زنده شدن زمین بر اثر بارش باران وجود دارد؟

پاسخ:
در معاد جسمانی، جسمی که اجزایش پراکنده شده است، به قدرت الهی دوباره در یک جا جمع شود و روحی که از ان جدا شده بود، دوباره به آن ملحق گردد و به تدبیر آن جسم میپردازد. در این فرض- باقطع نظر از چگونگی تعلق قدرت خداوند به انجام این کار- جسمی که متلاشی شده بود و به ذرات خاک تبدیل شده بود، دوباره تغییر شکل میدهد و به شکل انسان و در قالب اجزای استخوانی و ماهیچه ای و ... در می ­آید. همانطور که میبینید، این مسئله شباهت زیادی به خلقت نخستین دارد. چه خلقت نخستین انسان( حضرت آدم علیه السلام) از خاک وچه خلقت انسانهای دیگر از نطفه..(1)

در مورد حضرت آدم که تمام اجزای بدن او از خاک آفریده شد، بدن انسان از چیزی(خاک) ساخته شده که در ظاهر هیچ سنخیتی با بدن ندارد. همانطور که در رستاخیز نیز بدن انسان که متلاشی شده بود و تبدیل به خاک شده به گوشت و استخوان تبدیل میشود که در ظاهر هیچ سنخیتی میان انها نیست. دقت شود، بدنی که برگردانده شده، فقط تکه تکه نشده تا بتوان گفت همان برگردانده شده است و فقط سرهم شده است،

بلکه اجزای قبلی تغییر شکل نیز داده و از حالت سلولهای بدن انسان تبدیل به خاک شده است. درهر دو مورد( خلقت نخستین از خاک و رستاخیز انسان) خلقت از چیزی که در ظاهر متفاوت با شیء خلق شده است میتواند نامیده شود. زیرا در خلقت نیز اجزای موجود خلق شده قبلا وجود دارد و ماده ان قبلا موجود است و از ان خلق شده است.

خداوند متعال در آیات 49 تا 51 سوره اسرا میفرماید:«وَ قالُوا أَ إِذا كُنَّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَديداً قُلْ كُونُوا حِجارَةً أَوْ حَديداً أَوْ خَلْقاً مِمَّا يَكْبُرُ في‏ صُدُورِكُمْ فَسَيَقُولُونَ مَنْ يُعيدُنا قُلِ الَّذي فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ... » در این آیات خداوند در مقابل شبهه منکرین معاد و کسانی که به خاطر پودر شدن و خاکستر شدن بدن انسان، به انکار معاد می پرداختند، می فرماید همان کسی که شما را اولین بار خلق کرد میتواند همین کار را دوباره انجام دهد.
بر اساس آیات قران کریم اولین انسان از خاک آفریده شده است. بنابراین آفریده شدن انسان از خاک امکان دارد. این تشبیه تنها تا همین حد را بیان میکند. یعنی میگوید همانطور که اولین بار شما را از خاک خلق کردیم بار دیگر نیز میتوانیم چنین کاری را انجام بدهیم. اين آيه شريفه، اشاره به اين است كه در تجديد خلقت هيچ چيزى قدرت مطلق الهى را به ستوه نمی تواند بیاورد؛ چه استخوانهاى پوسيده و توتيا شده، و چه آهن و چه غير آن.و معنايش اين است كه به ايشان بگو اگر از هر چيزى باشيد سخت‏تر از استخوان‏هاى پوسيده مانند سنگ يا آهن و يا مخلوقى ديگر و در نتيجه استبعادتان چند برابر و از اين بيشتر باشد.خداوند به زودى شما را به خلقت اولتان برخواهد گردانيد، و مبعوثتان خواهد نمود.(2)

اما اینکه چطور اجزای پراکنده شده را میتواند دوباره دور هم جمع کند، ربطی به این تشبیه ندارد و خداوند تنها به قدرت خود اشاره دارد و می فرماید چنین خدایی میتواند شما را دوباره بیافریند. اما به نحوه آن اشاره ای ندارد. اینکه خداوند چطور دوباره میتواند این اجزاء را بازگرداند و اینکه اصلا کدام اجزاء باز میگردد، به بحث معاد جسمانی باز میگردد که ظاهر ایات قران کریم تنها به اصل تحقق آن اشاره دارد ولی اشاره ندارد که چطور این کار را خداوند انجام میدهد.

حال اگر کسی که خلقت نخستین از خاک را قبول ندارد، روش بحث فرق میکند. این بحث تا کنون با کسانی بوده که خلقت از خاک را قبول داشته اند و آنرا پذیرفته بودند صورت گرفته است. به عبارت دیگر، طرف اول تشبیه و مقایسه( خلقت از خاک) امری مسلم بوده و بحث در خلقت دوم و ثانوی از خاک بوده که با این مقایسه درصدد رفع استبعاد و استدلال بر امکان آن بر امده اند. مخاطب این آیات نیز کسانی بوده اند که خلقت نخستین انسان از خاک را قبول داشته اند. اصولا تمام کسانی که اصل معاد را قبول دارند ولی در معاد جسمانی و فهم ان مشکل داشته اند، قرآن و ادعای آن را قبول دارند. فلاسفه اسلامی که همگی قرآن را قبول داشته اند در فهم چگونگی آن مشکل داشته اند.

مقایسه نوع دوم، مقایسه انسانی که از نطفه خلق شده، بارستاخیز است. قران کریم به مسئله خلقت انسان به صورت متفاوتی اشاره دارد و خلقت او را در فرایندی غیر از خلقت از خاک معرفی میکند. این فرایند عبارت است از نطفه ای شروع تا تولد انسانی کامل ادامه مییابد و این چرخه کماکان ادامه دارد. به نظر قران، این فرایند، نشانه خلقت مجدد باشد«أَ لَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنى‏ * ثُمَّ كانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى * فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى‏ * أَ لَيْسَ ذلِكَ بِقادِرٍ عَلى‏ أَنْ يُحْيِيَ الْمَوْتى‏ *»(3)

اين بيان در حقيقت در مقابل منكرانى است كه در مساله معاد جسمانى غالبا دم از محال بودن مى‏زدند، و امكان بازگشت به زندگى را بعد از مردن و خاك شدن نفى مى‏كردند، و قرآن براى اثبات امكان اين معنى دست انسان را گرفته و او را به آغاز خلقتش بازمى‏گرداند، مراحل عجيب جنين، و تطورات شگفت‏انگيز انسان را در اين مراحل به او نشان مى‏دهد، تا بداند او بر همه چيز قادر و توانا است، و به تعبير ديگر بهترين دليل براى امكان يك شى‏ء وقوع آن است.(4)

به عبارت دیگر، در این مقایسه هم محور مقایسه امکان خلقت انسان است. یعنی همانطور که انسان با این شکل و قیافه و وزن و اندازه بتواند از دو سلول بسیار ریز و میکروسکوپی از مردو زن بوجود بیاید( از نطفه)، باز هم میتواند از خاک پدید بیاید. خاک که تمام مواد معدنی مورد نیاز بدن را در خود دارد و بصورت بالقوه توان تبدیل شدن به سلولهای بدن انسان را دارد. نشانه ان نیز این است که همین بدن، پس از مرگ دوباره به خاک تبدیل میشود و چیزی ازآن باقی نمیماند.

بنابراین، اصل امکان معاد در این آیه مورد بحث است و مقایسه بر سر این است. خداوند قادراست که چنین کاری را دوباره به شکلی دیگر انجام بدهد.
اما مقایسه رستاخیز جسمانی با زنده شدن زمین پس از مرگ، نیز به این صورت است. خداوند متعال در آیه شریفه 57 سوره اعراف می فرماید: «وَ هُوَ الَّذي يُرْسِلُ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ حَتَّى إِذا أَقَلَّتْ سَحاباً ثِقالاً سُقْناهُ لِبَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَنْزَلْنا بِهِ الْماءَ فَأَخْرَجْنا بِهِ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ كَذلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتى‏ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ.» همانطور که مشاهده میشود، در این آیات با تشبیه مسئله زنده کردن مردگان با مسئله زنده شدن زمین و رویش دوباره، به دنبال رفع کردن استبعاد مخالفان معاد است.

میفرماید ببینید چطور زمینی که از درخت خشک شده، با باریدن باران، دوباره زنده میشود، زنده شدن مردگان نیز شبیه این امر است. در اين آيه شريفه براى مساله معاد و زنده كردن مردگان احتجاج به زنده كردن زمين مى‏كند، چون طبق قاعده فلسفی حکم الامثال فیما یجوز و فیما لایجوز واحد، حکم دو امری که مثل هم هستند، در مواردی که مجاز و محال است، یکی است. وقتى منكرين معاد احياى زمين را در فصل بهار به چشم خود مى‏بينند ناگزيرند معاد را هم قبول كنند، و نمى‏توانند بين آن دو فرق گذاشته و بگويند احياى زمين بيدار كردن درختان و گياهان خفته است، و اما معاد، اعاده معدوم است؛ زيرا انسان مرده هم به تمام معنا معدوم نشده، تا زنده كردنش اعاده معدوم باشد بلكه جانش زنده و محفوظ است، تنها اجزاى بدن است كه آنهم از هم پاشيده مى‏شود، نه اينكه معدوم شده باشد،

بلكه در روى زمين به صورت ذراتى پراكنده باقى است، هم چنان كه اجزاى بدن نبات در فصل پائيز و زمستان پوسيده و متلاشى مى‏شود، اما روح نباتيش در ريشه آن باقى مانده و در فصل بهار دوباره همان زندگى فعال خود را از سر مى‏گيرد. پس مساله معاد و زنده كردن مردگان هيچ فرقى با زنده كردن گياهان ندارد، تنها فرقش اين است كه بعث بشر در قيامت بعث كلى، و بعث نباتات جزئى است.(5)

حال که بحث به اینجا رسید، شبهه ای به نظر میرسد. ممکن است بدن تجزیه شده ی یک انسان، وارد بدن یک انسان دیگر بشود،(مثلاً از راه تغذیه یا هر طریق دیگر) و در قیامت معلوم نیست باید در بدن چه کسی قرار بگیرد. اگر قائل به معاد جسمانی باشیم، چگونه میتوان این شبهه را جواب داد.
این مسأله از دیرباز اذهان اندیشمندان دیندار را به خود مشغول نموده است. بر اساس ظاهر عبارات آیات و روایات، معاد انسان جسمانی است و جسم انسان در آن دنیا برانگیخته میشود. اما از سوی دیگر با توجه به تغییراتی که بدن انسان در طول سالهای عمر خودش دارد و نیز متلاشی شدن و خاک شدن ذرات بدن وی در خاک پس از مرگش و احتمال ورود آن اجزا در بدن انسانی دیگر از طریق خاک و گیاه و یا حیوانات اهلی دیگر، این شبهه ایجاد میشود که کدام سلولهایی طول زندگی انسان در آن دنیا برانگیخته میشود و به این انسان اضافه میشود. یا آن قسمتی که در بدن دو انسان در طول زمان متفاوت قرار گرفته در ان دنیا در بدن کدام یک قرار میگیرد.

این دوگانگی، اندیشمندان کلام و فلسفه را بر آن داشت که به توجیه ظاهر این آیات و روایات بر آیند، حتی عده ای بر آن شدند که معاد جسمانی را امری بدانند که با عقل قابل اثبات نباشد عده ای دیگر نیز همین معاد را قبول کردند و معتقد شدند که منظور از جسمی که بر انگیخته میشود، تنها قسمتهای اصلی بدن انسان است که در طول زندگی اش تغییر نمیکند و پس از مرگش نیز به هیچ وجه وارد بدن شخص دیگری نمیشود. برخی دیگر نیز معتقد شدند که معاد جسمانی درست است اما مراد جسم مثالی است نه جسم عنصری.
نکته مهمی که نباید در این میان مغفول واقع شود این است که
اولا اصل معاد از نظر عقلی اثبات میشود و کتابهای اسمانی نیز بر ان صحه گذارده و تأکید کرده اند.
ثانیا: ظاهر متون دینی موید این است که این معاد جسمانی است و از نظر ظاهری قابل انکار نیست اما اینکه این جسم چه جسمی است مثالی یا عنصری و اگر عنصری است، ایا تمام اجزای بدن این دنیایی برانگیخته میشود یا برخی از آنها و مابقی در انجا رشد میکند و اگر برخی است، کدام اجزا هست که برانگیخته میشود، یا شبهات و ایرادهایی که در مورد برخی از صورتها به ذهن میرسد، نباید آن مسأله اصلی را تحت الشعاع قرار دهد. بنابراین یا تنها باید ملتزم به اصل معاد شویم بدون توجه به عنصری یا مثالی بودن آن یا به ظاهر متون متعبد شویم و در کنار قبول عقلی اصل معاد، چگونگی آنرا با تعبد به ظاهر متون دینی قبول کنیم.



[/HR][1] . .به عنوان مثال، سوره قیامت: 40-37

[2] . تفسیر المیزان، ج13 ص 116

[3] . سوره قیامت،:37-40

[4] . تفسیر نمونه، ج15 ص 320

[5] . المیزان، ج8 ،ص 160


سوال:
در این میان، دو نظریه معاد جسمانی با جسم عنصری و معاد جسمانی با جسم مثالی خود را موافق با نقل و قران کریم میداند. در نگاه بدوی شاید به نظر برسد که اعتقاد به معاد جسم عنصری مفاد صریح آیات قران کریم همانند داستان حضرت ابراهیم و زنده شدن پرندگان،(1) یا داستان حضرت عزیز و زنده شدن او(2) یا شبهه زنده شدن انسان بعد از خاک شدن استخوانها(3) است و اعتقاد به جسم مثالی اجتهاد در مقابل نص قران کریم است و از نظر دینی نمیتوان به آن معتقد شد.

پاسخ:
به صورت کلی میتوان گفت که تقریر صدرایی از مسئله معاد جسمانی تنها یکی از راه حل ها برای این مسئله است و تمام این مسئله برای این صورت گرفت که اندیشمندان کلام و فلسفه با ابهامات و ایراداتی مواجه شدند. مسئله آکل و مأکول و نیز برخی شبهات دیگر، از جمله سوالاتی بود که آنان را به این سمت کشاند. حال ممکن است جوابها و راه حلها مورد قبول واقع نشود. مسئله ای نیست. جوابهای انان نیز مانند هر یافته بشری خطا بردار است.

با این حال، اگر بخواهیم دفاعی از این نظریه در مقابل نکات شما داشته باشیم، میتوانیم بگوییم که این آیات در صدد بیان تشبیه مسئله معاد جسمانی با مسئله زنده شدن مردگان در همین قالب بدن مادی است. ولی اینکه معاد بدن مثالی را مثال نزد شاید به خاطر این بود که اذهان مخاطبان آشنایی با این نوع از موجودات نبوده است و دیدن ان برایشان امکان پذیر نیست. و شاید نیز به خاطر این باشد که این آیات صرفا در مقابل شبهات منکران معاد جسمانی بوده و وقتی خداوند اصل تحقق آنرا بیان کند و در قالب مواردی در معرض دیدن انان قرار دهد، برای حل شبهه انان کفایت میکند و لازم نیست به صورت دیگری بیان کند.

در مورد داستان حضرت ابراهیم نیز میتوان گفت در داستان حضرت ابراهیم و زنده شدن دوباره پرندگان گوشت آن پرندگان که از هم جدا شده بود را حضرت با هم مخلوط کرده و هر تکه را در جایی انداخت. در این واقعه، تنها چیزی که روی داده است، جدا شدن و متفرق شدن اجزای بدن پرندگان است و حالت گوشت و پوست و استخوان پرنده به همان صورت قبلی موجود است و تنها با هم قاطی شده است. هرچند بازگردان هر جزء به همان پرنده قبلی و همان ترکیب قبلی در اینجا نیز به علم و قدرت نیاز دارد ولی باز هم راحت تر از آن صورتی است که این اجزاء تبدیل به خاک شده اند و یا بالاتر در گردش حیات، وارد بدن گیاه، حیوان یا انسان دیگری شده اند. البته در همان صورت نیز باید علم و قدرت مطلقه ای در کار باشد که این مفهوم قابل توجیه باشد. بنابراین،یا راه حل را می پذیریم و به توجیه ظاهر متون دست میزنیم. یا راه حل فلسفی در این زمینه را قبول نداشته باشیم که خیلی هم مهم نیست و همینکه اصل معاد اثبات شود برای ما کافی است و مابقی را مانند بیشتر جزئیات و احکام دینی، به صورت تعبدی میپذیریم.

سوال دیگری که در مورد اصل معاد مطرح میشود این است که چگونه در روز قیامت این همه انسان که در زمانهای متفاوت از اول خلقت بوده اند، بر روی زمین جمع میشوند تا به حساب آنها رسیدگی شود؟
در پاسخ این سوال میتوان گفت، مسأله ای که مسلم است و عقلی این است که خداوند متعال در روز قیامت، تمامی انسانها را دوباره محشور کرده و به اعمال آنان رسیدگی میکند. اما اینکه مکان جمع آوری آنان در کجاست، مشخص نیست. اما قطعا بر روی زمین فعلی نیست زیرا در روز قیامت، زمین و آسمان فعلی و خورشید و ستارگان از هم متلاشی میشوند(سوره شمس) بعلاوه زمین فعلی چنین وسعتی ندارد که تمام بندگان از ابتدای خلقت تا قیامت در ان جمع شوند.


[/HR][1] . بقره. 260

[2] بقره. 259

[3]. قیامت، 3 و 4

موضوع قفل شده است