چرا خداوند چند قسمت ندارد؟

تب‌های اولیه

16 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا خداوند چند قسمت ندارد؟

سلام
چگونه خداوند می تواند همزمان رئوف، عادل، قادر و... باشد ولی نمی تواند تشکیل شده از چند قسمت مثل پدر، پسر و ... باشد؟
این جمله که امام رضا (ع) می گویند صفات خداوند غیر از خود خدا هستند یعنی چه؟؟

با نام الله



کارشناس بحث: استاد اندیشمند

با سلام خدمت شما کاربر گرامی

صفات خداوند اقسامی دارد و در یکی از این تقسیم بندی ها به صفات ذات و فعل تقسیم بندی می شود و صفات ذات خداوند عین ذات هستند.

صفاتى را ذاتیه گويند كه از كمال ذات الهى انتزاع مى‌يابند؛ همانند حیات، علم و قدرت.
صفات فعلی آن‌اند كه بر اثر رابطه خداى متعال با آفریدگان پديد مى‌آيند؛ مانند خالقیت و رزاقیت. اين گونه صفات، از افعال خداوند انتزاع مى‌يابند [1]

بنده به حدیثی که اشاره به این مطلب داشته باشد که صفات ذات خدا غیر از ذات خدا باشند برخورد نکردم در حالیکه دلایل عقلی[2] و نقلی خلاف این مطلب را اثبات می کنند:

در احادیثی كه از ائمه اهل بیت ـ علیهم السلام ـ روایت شده، توحید صفاتی مورد تأكید بسیار قرار گرفته، ‌و اعتقاد به زیادت صفات ذاتی خداوند بر ذات او مردود دانسته شده است. امام علی ـ علیه السلام ـ نفی صفات زائد بر ذات را كمال اخلاص در توحید دانسته فرموده است:
«و كمال توحیده الاخلاص له، و كمال الاخلاص له نفی الصفات عنه».

آنگاه افزوده است: لازمه اعتقاد به صفات زائد بر ذات اعتقاد، به نوعی كثرت انگاری و تجزیه پذیری در ذات خداوندی است كه نشانه جهالت به ساحت و مقام الوهی است.
«فمن وصف الله سبحانه فقد قرنه، و من قرنه فقد ثناه، و من ثناه فقد جزأه، و من جزأه فقد جهله[3]؛ آن كس كه خداوند را به صفاتی (مغایر با ذات او) توصیف كند، برای او قرین قائل شده است، و آن كسی كه برای او قرین قائل شود، او را دوگانه دانسته است. و آن كس كه به دوگانگی او قائل شود، ذات خدا را تجزیه پذیر دانسته، و آن كس كه چنین باوری داشته باشد، به خداوند جهل ورزیده است.

بدیهی است مقصود از نفی صفات از خداوند صفات زائد بر ذات است، نه واقعیت صفات، زیرا نفی صفات كمال از خداوند محال است، و از طرفی، امام علی ـ علیه السلام ـ در سخنان بسیاری خداوند را به صفات كمال (چون علم، ‌قدرت، اختیار، و...) توصیف كرده است.

امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ فرموده است:

صفات خداوند از نظر واقعیت با یكدیگر اختلاف ندارند، زیرا اگر چنین باشد، ذات خداوند از نظر كمالات وجودی متناهی و محدود خواهد بود: «و لا اختلاف صفه فیتناهی».[4]

امام جواد ـ علیه السلام ـ فرموده است:

خداوند «احدی المعنی» است و معانی و صفات كثیر و مختلف در ذات او راه ندارد: «انه واحد احدی المعنی، و لیس بصفات كثیره مختلفه»[5]

از برخی روایات به دست می‎آید كه اعتقاد به صفات زائد بر ذات در عصر ائمه طاهرین ـ علیهم السلام ـ رواج داشته است تا آن جا كه برخی از شیعیان نیز به آن گرایش داشته‎اند، و ائمه اهل بیت ـ علیهم السلام ـ با صراحت، آن را نادرست دانسته‎اند. دلایلی كه در روایات بر نادرستی این نظریه ذكر شده عبارت است از:

1. اعتقاد به صفات زائد بر ذات، گونه‎ای شرك (شرك غیرصریح) است.
2. این اعتقاد مستلزم تشبیه گرایی است.
3. با بساطت و احدیت ذات اقدس الهی منافات دارد.
[6][7]

عدم قسمت پذیری خداوند بدین علت است که در وجود خدا ترکیب راه ندارد زیرا هر مرکبی نیازمند اجزای خود می باشد در حالیکه خداوند بی نیاز مطلق است و ترکیب داشتن خدا با این مطلب در تناقض است.

[1]مصباح یزدی،محمد تقی ،آموزش عقايد، ۷۴
[2]ر.ک:مقاله عینیت ذات و صفات واجب الوجوداز دیدگاه صدرالمتألهین و حکیم سبزواری ،زیر نظر: استاد دکتر حسینی شاهرودی،گرد آورنده: فائزه علی اکبری
[3]نهج البلاغه، خطبه اول
[4]شیخ صدوق، توحید، باب 2، حدیث 5
[5]همان، باب 11، حدیث 9
[6]در این باره به كتاب «الالهیات فی مدرسه اهل البیت ـ علیه السلام ـ» علی ربانی گلپایگانی رجوع شود
[7]برگرفته از کتاب عقائد استدلالی،نویسند:علی ربانی گلپایگانی

Hrm;393699 نوشت:
چگونه خداوند می تواند همزمان رئوف، عادل، قادر و... باشد ولی نمی تواند تشکیل شده از چند قسمت مثل پدر، پسر و ... باشد؟
این جمله که امام رضا (ع) می گویند صفات خداوند غیر از خود خدا هستند یعنی چه؟؟

سلام
یک شی می تواند در شوون مختلفی ظهور کند
مثلا خود شما یکوقت شاد و خوشحال بر دیگران ظاهر نمیشوید و گاهی غمگین و ناراحت در حالی که یکی بیش نیستید
آنوقت دیگران از شما اوصاف مختلف بلکه متضادی برداشت می کنند و به شما صفت شاد یا غمگین می دهند
خدای متعال نیز به انحاء مختلف برای ما متجلی می شود و به حسب هر نحو تجلی صفتی به او می دهیم اما حقیقت همه این صفات یکی است
و اما غیریت صفت و ذات هم از اینجا فهمیده میشود که صفت نحو تجلی خاص است در حالیکه ذات باریتعالی مستجمع همه این حقایق و جمع همه این حقایق است لذاست که می توان بین ذات و صفت مغایرتی قائل بود البته منظور از صفت در اینجا صفت فعل است نه صفت ذات چراکه صفت ذات با ذات یگانه است
و اما اینکه چرا نمی توان خدا را چند پاره دانست مثلا پاره ای پدر پاره ای پسر ووو چون که چند تکه بودن مستلزم جدایی است در حالیکه در حقیقت هستی فرض جدایی و چندگانگی محال است به عبارت ساده تر صرف تصور ذات و حقیقت هستی که ملازم وحدت و یگانگی است چندگانگی و چندپاره بودن را ممتنع می کند
پس قرار نیست به حسب گفته های این و ان خدایی بسازیم که ظاهرا امکان چندگانگی هم داشته باشد بلکه قرار است خدای متعال خود را به ما بشناساند و انطور که او خود را شناساند او حقیقت یگانه هستی است و این حقیقت ذاتا دو بردار نیست
والله الموفق

استغرالله اگه فرض کنیم خداوند چند قسمت بود
اون موقع یه قسمت مثلا زمین رو افریده بود و قسمت دیگر ستاره هارو..
اون موقع اون قسمتی که زمین رو افریده در مقابل اون قسمتی که ستاره هارو افریده محدود میشد و به چیز محدود خدا نمیگیم
بنابراین نتیجه میگیریم خداوند یک وجود واحدی هست سراسر عالم رو احاطه کرده است.

اندیشمند;395113 نوشت:
در احادیثی كه از ائمه اهل بیت ـ علیهم السلام ـ روایت شده، توحید صفاتی مورد تأكید بسیار قرار گرفته، ‌و اعتقاد به زیادت صفات ذاتی خداوند بر ذات او مردود دانسته شده است. امام علی ـ علیه السلام ـ نفی صفات زائد بر ذات را كمال اخلاص در توحید دانسته فرموده است:
«و كمال توحیده الاخلاص له، و كمال الاخلاص له نفی الصفات عنه».

آنگاه افزوده است: لازمه اعتقاد به صفات زائد بر ذات اعتقاد، به نوعی كثرت انگاری و تجزیه پذیری در ذات خداوندی است كه نشانه جهالت به ساحت و مقام الوهی است.

«فمن وصف الله سبحانه فقد قرنه، و من قرنه فقد ثناه، و من ثناه فقد جزأه، و من جزأه فقد جهله[3]؛ آن كس كه خداوند را به صفاتی (مغایر با ذات او) توصیف كند، برای او قرین قائل شده است، و آن كسی كه برای او قرین قائل شود، او را دوگانه دانسته است. و آن كس كه به دوگانگی او قائل شود، ذات خدا را تجزیه پذیر دانسته، و آن كس كه چنین باوری داشته باشد، به خداوند جهل ورزیده است.

خیلی ممنون.
اما من هیچی از این پست و پستهای بعدیتان متوجه نشدم. اگر می شود به زبان ساده توضیح دهید.
بطور مثال من اصلا نمی دانم زیادت صفات ذاتی چیست!

حامد;395199 نوشت:
یک شی می تواند در شوون مختلفی ظهور کند
مثلا خود شما یکوقت شاد و خوشحال بر دیگران ظاهر نمیشوید و گاهی غمگین و ناراحت در حالی که یکی بیش نیستید
آنوقت دیگران از شما اوصاف مختلف بلکه متضادی برداشت می کنند و به شما صفت شاد یا غمگین می دهند
خدای متعال نیز به انحاء مختلف برای ما متجلی می شود و به حسب هر نحو تجلی صفتی به او می دهیم اما حقیقت همه این صفات یکی است

دقیقا! حال اگر شخصی به شما بگوید "خدای متعال نیز به انحاء مختلف برای ما متجلی می شود و به حسب هر نحو تجلی گاهی پسر است گاهی پدر و... اما حقیقت همه این صفات یکی است" چه می گویید؟
من دنبال اینم که فرق چند قسمت بودن و چند صفت داشتن را متوجه شوم. به نظرم فرقی ندارند. شما کافیست صفت حیات و علم و قدرت را با پدر و پسر و ... جایگزین کنید و ادعا کنید که اینها ذاتیه خداوند هستند و همه اینها یکی هستند!
اگر می شود به زبانی ساده توضیح دهید.

حامد;395199 نوشت:
و اما اینکه چرا نمی توان خدا را چند پاره دانست مثلا پاره ای پدر پاره ای پسر ووو چون که چند تکه بودن مستلزم جدایی است در حالیکه در حقیقت هستی فرض جدایی و چندگانگی محال است به عبارت ساده تر صرف تصور ذات و حقیقت هستی که ملازم وحدت و یگانگی است چندگانگی و چندپاره بودن را ممتنع می کند

مثالی می زنم.
مجموعه اعداد حقیقی از منفی بینهایت تا مثبت بی نهایت را فرض کنید. این یک مجموعه ی بی نهایت و بی مرز است. حال من می آیم آن را به چند قسمت تقسیم می کنم. مثلا از منفی بی نهایت تا منفی 1، از منفی یک تا مثبت یک و از مثبت 1 تا بی نهایت. بدون اینکه مشکلی و تناقضی پیش بیاید من سه قسمت مختلف دارم که هیچکدام از آنها به تنهایی مجموعه اولیه نیست اما هر سه با هم همان اولی هستند. بدون اینکه هیچ مشکل محدود شدن یا چیز دیگر پیش بیاید.
می خواستم نظر شما را راجع به این مثال بدانم.

من سوادی در این زمینه ندارم اما در مناظره امام رضا (ع) با عمران صاعی داریم که :

عمـران صابــی : ما خدا را با چه چیز شناختیم ؟
امام ( ع ) : با چیزی غیر از او
عمـران صابــی : غیر از او چیست ؟
امام ( ع ) : مشیت او ، اسم او ، صفت او و هر چیز دیگر شبیه به اینها ، و همگـی مخلوق و حادث و تدبیــر شده خداوند است .

در واقع می خواهم بگویم که همه ی صفات مخلوق خداوند بوده و چیزی غیر از او هستند. یعنی حتی صفات ذاتیه که فرمودید مانند حیات، علم و... هم مخلوق خداوند هستند و ما نمیدانیم خدا چیست. به نظر من منطقی تر بنظر می رسد که همه ی صفات را آفریده خدا بدانیم نه جزیی از خدا. چون اگر آنها جزیی از خدا باشند من جوابی برای کسی که می گوید خدا چند قسمت است ندارم.

کجای این تحلیل اشتباه است؟

ببخشید ظاهرا متن مناظره امام (ع) در پست قبلی درست نوشته نشد!

با عذرخواهی مجدد:

عمـران صابــی : ما خدا را با چه چیز شناختیم ؟


امام ( ع ) : با چیزی غیر از او
عمـران صابــی : غیر از او چیست ؟
امام ( ع ) : مشیت او ، اسم او ، صفت او و هر چیز دیگر شبیه به اینها ، و همگـی مخلوق و حادث و تدبیــر شده خداوند است .

Hrm;395716 نوشت:
خیلی ممنون.
اما من هیچی از این پست و پستهای بعدیتان متوجه نشدم. اگر می شود به زبان ساده توضیح دهید.
بطور مثال من اصلا نمی دانم زیادت صفات ذاتی چیست!

با سلام خدمت شما بزرگوار

منظور از زیادت صفات این است که صفتی غیر از ذات خداوند باشد.مثلا خداوند یک ذات است و اضافه بر این ذات ما بیاییم صفاتی مانند علم و قدرت و...را برای خداوند اثبات کنیم.این زیادت صفات باطل است زیرا باعث نقص در خداوند می شود.

موفق باشید

Hrm;395719 نوشت:
دقیقا! حال اگر شخصی به شما بگوید "خدای متعال نیز به انحاء مختلف برای ما متجلی می شود و به حسب هر نحو تجلی گاهی پسر است گاهی پدر و... اما حقیقت همه این صفات یکی است" چه می گویید؟
من دنبال اینم که فرق چند قسمت بودن و چند صفت داشتن را متوجه شوم. به نظرم فرقی ندارند. شما کافیست صفت حیات و علم و قدرت را با پدر و پسر و ... جایگزین کنید و ادعا کنید که اینها ذاتیه خداوند هستند و همه اینها یکی هستند!
اگر می شود به زبانی ساده توضیح دهید.

سلام
بحث ما بر سر لفظ نیست که بجای فلان صفت عنوان پدر بدهیم و برای دیگری عنوان پسر بلکه مقصود و منظوری است که از لفظ داریم
و اما اقتضای این نوع بیان ( پسر و پدر ) جدایی است یعنی به حسب مصادیق شناخته شده در نزد ما پسر چیزی است و پدر چیزی دیگر لذا ارجاع آنها به یک حقیقت واحد صرف ادعا و مفهوم سازی بی مبناست و در خارج از حقیقتی برخوردار نیست اما صفات الهی ما به ازای حقیقی خارجی دارند و مستلزم جدایی هم نیستند یعنی می توان پذیرفت که ضار و نافع هردو تجلی یک حقیقت باشند اما نمی توان پذیرفت که حقیقتی هم پسر باشد هم پدر ( از یک جهت نه دو جهت ) چرا که پسر و پدر شناخته شده دو موجود مستقل جدا از هم هستند ضمن اینکه اطلاق این معنا به خدای متعال خواه ناخواه به اثبات صفت همسری خدا هم می انجامد چرا که پسر و پدر بدون مادر هم ، پیش ما معنایی ندارد وووو دهها مساله فرعی دیگر که هیچکدام لایق به مقام خدای متعال نیستند .
پس صفات الهی ماخوذ از حقایق موجود بیرونی واقعی هستند و نه صرف ادعا .

Hrm;395724 نوشت:
مثالی می زنم.
مجموعه اعداد حقیقی از منفی بینهایت تا مثبت بی نهایت را فرض کنید. این یک مجموعه ی بی نهایت و بی مرز است. حال من می آیم آن را به چند قسمت تقسیم می کنم. مثلا از منفی بی نهایت تا منفی 1، از منفی یک تا مثبت یک و از مثبت 1 تا بی نهایت. بدون اینکه مشکلی و تناقضی پیش بیاید من سه قسمت مختلف دارم که هیچکدام از آنها به تنهایی مجموعه اولیه نیست اما هر سه با هم همان اولی هستند. بدون اینکه هیچ مشکل محدود شدن یا چیز دیگر پیش بیاید.
می خواستم نظر شما را راجع به این مثال بدانم.

اول اینکه اعداد امور انتزاعی و ذهنی اند و ما به ازای خارجی ندارند و این بخودی خود مجوز این است که شما هربلایی که بخواهید سر آن دربیاورید چون در خارج حقیقتی ندارد تا با تصورات شما منافات داشته باشد
بالفرض که این مساله را بپذیریم اما خودتان می دانید که این مجموعه سازیها ذهنی است و واقعیتی ندارد بلکه حقیقت یک مجموعه نامتناهی دو سویه است که شما به صرف یک عمل ذهنی آنرا به چند مجموعه جدا تقسیم کرده اید
حال اگر شما ریاضی دان خوبی باشید و برای فهم درست از عدم تناهی اعداد ارزش خاص قائل باشید و در عین حال بدانید این مرزبندی ذهنی مانعی بر سر راه کشف حقیقت باشد اصلا آنرا مطرح نمی کنید
و به طریق اولی مفهوم سازی که مانع فهم و کشف خدای متعال میشود مجاز نیست چون هیچ هدفی بالاتر از شناخت خدای متعال برای دین و زندگی وجود ندارد
لذا این اعتبارات و مفهوم سازیهای دور کننده از حقیقت هستی که صرفا جایگاهشان ذهن انسان است و حقیقتی در خارج ندارند صحیح و مجاز نیست و باید از حقیقت همان گونه تعبیر کرد که هست
والله الموفق

حامد;398882 نوشت:
اول اینکه اعداد امور انتزاعی و ذهنی اند و ما به ازای خارجی ندارند و این بخودی خود مجوز این است که شما هربلایی که بخواهید سر آن دربیاورید چون در خارج حقیقتی ندارد تا با تصورات شما منافات داشته باشد
بالفرض که این مساله را بپذیریم اما خودتان می دانید که این مجموعه سازیها ذهنی است و واقعیتی ندارد بلکه حقیقت یک مجموعه نامتناهی دو سویه است که شما به صرف یک عمل ذهنی آنرا به چند مجموعه جدا تقسیم کرده اید
حال اگر شما ریاضی دان خوبی باشید و برای فهم درست از عدم تناهی اعداد ارزش خاص قائل باشید و در عین حال بدانید این مرزبندی ذهنی مانعی بر سر راه کشف حقیقت باشد اصلا آنرا مطرح نمی کنید
و به طریق اولی مفهوم سازی که مانع فهم و کشف خدای متعال میشود مجاز نیست چون هیچ هدفی بالاتر از شناخت خدای متعال برای دین و زندگی وجود ندارد
لذا این اعتبارات و مفهوم سازیهای دور کننده از حقیقت هستی که صرفا جایگاهشان ذهن انسان است و حقیقتی در خارج ندارند صحیح و مجاز نیست و باید از حقیقت همان گونه تعبیر کرد که هست
والله الموفق

در واقع در مورد مجموعه اعداد می شود گفت که این مجوعه از بینهایت عدد تشکیل شده است. برای همین تقسیم پذیر است. اما خداوند تشکیل شده از چیزی نیست حتی صفات!
و این دقیقا چیزی است که من به آن تاکید دارم. من متوجه نمی شوم که چرا می گویید صفات ذاتی خود ذات هستند. مثلا حیات. به نظر من صفت حیات آفریده خداست تا او را به وسیله ی آن بشناسیم نه اینکه خود خدا باشد. یا صفت قدرت و.... همه اینها آفریده خدا هستند. بنظر من اینکه می گوییم خداوند قادر مطلق است بخاطر اینست که چیز دیگری نمی توانیم بگوییم! و فقط از این طریق او را می شناسیم. به نظر من او مافوق صفات ذاتی است.
نظرتان چیست؟

موضوع قفل شده است