جمع بندی تقریر حقیقت یا تقلیل مرارت، کدام مقدمند؟

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تقریر حقیقت یا تقلیل مرارت، کدام مقدمند؟

با سلام خدمت خوانندگان محترم
مسئله و سوال من سوالی فرضی است فلذا خواهشا بیرون از فرض مسئله بحث نکنید
فرض می کنیم یک فردی که پایبند به اخلاق است اما به وجود خدا و حقانیت هیچ کدام از ادیان نرسیده است
و این امر را حقیقت یافته است!
او نسبت به بقیه افراد جامعه که اعم از سنی و شیعه و مسیحی و یهودی و بودایی و... چه وظیفه ای دارد؟
1.تقریر حقیقت: برای آنها حقیقتی را که یافته است تقریر کند و دلایل خود را بگوید که بتبع معمولا سبب عدم آرامش و ایجاد شک در طرف مقابل می شود
2.تقلیل مرارت:برای آنها حقیقتی را که یافته است تقریر نکند و دلایل خود را نگوید و اگر هم می تواند همه افراد را بر عقاید سابقشان تثبیت کند تا احیانا آرامششان زایل نشود.
نکات:
1.سوالم را صرفا از منظری اخلاقی کرده ام فلذا خواهشا از منظر برون دینی به سوالم پاسخ داده شود
2.پاسخ داده نشود که دین اسلام حق است و آن شخص لائیک اشتباه می کند چون فرض مسئله این است
البته این سوال در مورد همه مطرح است مثلا یک شیعه حق دارد با انداختن سوال و شبهه در یک سنی آرامش او را زایل کند یا خیر.
3.پاسخ نقضی هم داده نشود که اگر این طور است پس کار پیامبر بد بوده و... ! جواب مستدل و کاملا برون دینی باشد
اما چرا در صورت تحرّی حقیقت حداقل در بازه ای از زمان آرامش زایل می شود؟
چون انسان به هر چه وابسته شد دلکندن از آن سبب زوال آرمش او می گردد و عقیده سابق هم یکی از دلبستگیهای انسان است
باتشکر

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد صادق

velayat;393378 نوشت:
با سلام خدمت خوانندگان محترم
مسئله و سوال من سوالی فرضی است فلذا خواهشا بیرون از فرض مسئله بحث نکنید
فرض می کنیم یک فردی که پایبند به اخلاق است اما به وجود خدا و حقانیت هیچ کدام از ادیان نرسیده است
و این امر را حقیقت یافته است!
او نسبت به بقیه افراد جامعه که اعم از سنی و شیعه و مسیحی و یهودی و بودایی و... چه وظیفه ای دارد؟
1.تقریر حقیقت: برای آنها حقیقتی را که یافته است تقریر کند و دلایل خود را بگوید که بتبع معمولا سبب عدم آرامش و ایجاد شک در طرف مقابل می شود
2.تقلیل مرارت:برای آنها حقیقتی را که یافته است تقریر نکند و دلایل خود را نگوید و اگر هم می تواند همه افراد را بر عقاید سابقشان تثبیت کند تا احیانا آرامششان زایل نشود.
نکات:
1.سوالم را صرفا از منظری اخلاقی کرده ام فلذا خواهشا از منظر برون دینی به سوالم پاسخ داده شود
2.پاسخ داده نشود که دین اسلام حق است و آن شخص لائیک اشتباه می کند چون فرض مسئله این است
البته این سوال در مورد همه مطرح است مثلا یک شیعه حق دارد با انداختن سوال و شبهه در یک سنی آرامش او را زایل کند یا خیر.
3.پاسخ نقضی هم داده نشود که اگر این طور است پس کار پیامبر بد بوده و... ! جواب مستدل و کاملا برون دینی باشد
اما چرا در صورت تحرّی حقیقت حداقل در بازه ای از زمان آرامش زایل می شود؟
چون انسان به هر چه وابسته شد دلکندن از آن سبب زوال آرمش او می گردد و عقیده سابق هم یکی از دلبستگیهای انسان است
باتشکر

پاسخ : با سلام .
در این باره آنچه عقل و آخرین وحینامه آسمانی حکم می کند باید عمل کند چون ملاک آن است ونه چیز دیگر .دل بستگی انسان دلیل بر جواز کتمان حقایق نمی شود واگر دراین رابطه کسی به حکم دین پای بند نباشد به حکم عقل باید عمل کند وآن چه حق است به طرف بگوید لذا گفته شده :
من آن چه شرط بلاغ است با تومی گویم ****تو خواه از سخنم پند گیری خواه ملا ل
ودر عرف عقلا نیز رویش کار چنین بوده واست چون عقل نمی پسندد کسی در گمراهی باشد ولی فرد آگاه اورا از حقایق آگاه نسازد .
اما این که گفته شده آرامش او به هم می خورد باید گفت:
آن آرامش کاذب وزود گذر است که موجب به خطر افتادن آرامش ابدی طرف می شود لذا برای تامین آرامش حقیقی وابدی او باید حقایق را با او گفت تا فکری برای آینده ی خود بکند . برای مثال فرض نماید اگر کسی در حال خواب وآرامش کامل استراحت باشد وماری وخزینده ودرنده ای اورا کمین کرده باشد عقل حکم می کند که اورا بیدار کند تا از خطر نجات پیدا کند

سوال :چ
تقریر حقیقت یا تقلیل مرارت، کدام مقدمند؟

پاسخ :
در این باره آنچه عقل و آخرین وحینامه آسمانی حکم می کند باید عمل کند چون ملاک آن است ونه چیز دیگر .دل بستگی انسان دلیل بر جواز کتمان حقایق نمی شود واگر دراین رابطه کسی به حکم دین پای بند نباشد به حکم عقل باید عمل کند وآن چه حق است به طرف بگوید لذا گفته شده :
من آن چه شرط بلاغ است با تومی گویم ****تو خواه از سخنم پند گیری خواه ملا ل
ودر عرف عقلا نیز رویش کار چنین بوده واست چون عقل نمی پسندد کسی در گمراهی باشد ولی فرد آگاه اورا از حقایق آگاه نسازد .
اما این که گفته شده آرامش او به هم می خورد باید گفت:
آن آرامش کاذب وزود گذر است که موجب به خطر افتادن آرامش ابدی طرف می شود لذا برای تامین آرامش حقیقی وابدی او باید حقایق را با او گفت تا فکری برای آینده ی خود بکند . برای مثال فرض نماید اگر کسی در حال خواب وآرامش کامل استراحت باشد وماری وخزینده ودرنده ای اورا کمین کرده باشد عقل حکم می کند که اورا بیدار کند تا از خطر نجات پیدا کند

موضوع قفل شده است