جمع بندی توصیه مشورت پیامبر با مردم ؛ چرا؟

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
توصیه مشورت پیامبر با مردم ؛ چرا؟

فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ ﴿۱۵۹﴾

سلام

خواستم تفسیر عبارت شاورهم فی الامر را بدانم چرا فرمان به مشورت داده است ؟

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد یاسین

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و احترام


« فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلينَ»[1]( به (بركت) رحمت الهى، در برابر آنان [مردم‏] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراكنده مى‏شدند. پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب! و در كارها، با آنان مشورت كن! اما هنگامى كه تصميم گرفتى، (قاطع باش! و) بر خدا توكل كن! زيرا خداوند متوكلان را دوست دارد.)


اين دستور بخاطر آن است كه پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) قبل از آغاز جنگ" احد" در چگونگى مواجهه با دشمن با ياران خود مشورت كرد و نظر اكثريت بر اين شد كه اردوگاه، دامنه احد باشد و البته اين نظر، محصول رضايت بخشى نداشت. در اينجا اين فكر به نظر بسيارى مى‏رسيد كه در آينده پيامبر ص نبايد با كسى مشورت كند. قرآن به اين طرز تفكر پاسخ مى‏گويد و دستور مى‏دهد كه باز هم با آنها مشورت كن هر چند نتيجه مشورت در پاره‏ اى از موارد، سودمند نباشد زيرا از نظر كلى كه بررسى كنيم منافع آن رويهم رفته بمراتب بيش از زيانهاى آن است و اثرى كه در آن براى پرورش فرد و اجتماع و بالا بردن شخصيت آنها وجود دارد از همه اينها بالاتر است.


اكنون ببينيم پيامبر ص در چه موضوعاتى با مردم مشورت مى‏كرد.


گرچه كلمه" الامر" در" شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ" مفهوم وسيعى دارد و همه كارها را شامل مى‏شود ولى مسلم است كه پيامبر ص هرگز در احكام الهى با مردم مشورت نمى‏كرد بلكه در آنها صرفا تابع وحى بود.


بنا بر اين مورد مشورت، تنها طرز اجراى دستورات و نحوه پياده كردن احكام الهى بود و بعبارت ديگر پيامبر ص در قانون‏گذارى، هيچوقت مشورت نمى‏كرد و تنها در طرز اجراى قانون نظر مسلمانان را مى‏خواست و لذا گاهى كه پيامبر ص پيشنهادى را طرح مى‏كرد مسلمانان نخست سؤال مى‏كردند كه آيا اين يك حكم الهى است؟ و يك قانون است كه قابل اظهار نظر نباشد و يا مربوط به چگونگى تطبيق قوانين مى‏باشد اگر از قبيل دوم بود اظهار نظر مى‏كردند و اگر از قبيل اول بود تسليم مى‏شدند.[2]



[/HR][1] - سوره آل عمران،آیه159.

[2] - تفسير نمونه، ج‏3، ص142- .143


یاسین;393089 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و احترام
اين دستور بخاطر آن است كه پيامبر ص- همانطور كه اشاره كرديم- قبل از آغاز جنگ" احد" در چگونگى مواجهه با دشمن با ياران خود مشورت كرد و نظر اكثريت بر اين شد كه اردوگاه، دامنه احد باشد و ديديم كه اين نظر، محصول رضايت بخشى نداشت.

[1] - سوره آل عمران،آیه159.

[2] - تفسير نمونه، ج‏3، ص142- .143

سلام

با تشکر از پاسخگویی برای پرهیز از حاشیه ها به اصل مطلب می پردازم.

علما بر این اعتقاد هستند که پیامبر از نتیجه ی جنگ ها با خبر بوده اند و البته با خبر بودن عمومیت هم داشته است و منحصر به جنگ هم نمی شده است.

مثلا حتی پیامبر وقتی مرده ای را خاک می کرده اند به مردم خبر می داده است که برسر مرده چه خواهد آمد

یا در مورد اویس قرن که موفق به دیدار با پیامبر نشد پیامبر از مشکل او در سرپرستی مادرش خبر داد بدون این که حتی اویس را بشناسد و یا خودش و یا از طرف دیگران از مشکلش با خبر شده باشد.

این موارد همه می رساند که پیامبر از نتیجه جنگ اخد با خبر بود پس چرا تسلیم شد و جنگ را در محلی رهبری کرد که نتیجه اش مرگ مسلمانان از جمله حمزه شد .

چه نتایجی از مشورت بدست میاد که مهمتر از خسارات این جنگ بود . آیا مردم اطراف پیامبر نمی دانستند که پیامبر علم به نتیجه دارد

اگر می دانستند چرا در مشورت نمی گفتند هر جا ما پیروز می شویم تلفات ما کمتر می شود پس همان جا جنگ کنیم .

و بلاخره اینکه مشورت تبادل نظر است یا تسلیم آرا شدن حتی اگر مطمئن باشیم که مردم اشتباه می کنند؟

اعجمی;393115 نوشت:
سلام

با تشکر از پاسخگویی برای پرهیز از حاشیه ها به اصل مطلب می پردازم.

علما بر این اعتقاد هستند که پیامبر از نتیجه ی جنگ ها با خبر بوده اند و البته با خبر بودن عمومیت هم داشته است و منحصر به جنگ هم نمی شده است.

مثلا حتی پیامبر وقتی مرده ای را خاک می کرده اند به مردم خبر می داده است که برسر مرده چه خواهد آمد

یا در مورد اویس قرن که موفق به دیدار با پیامبر نشد پیامبر از مشکل او در سرپرستی مادرش خبر داد بدون این که حتی اویس را بشناسد و یا خودش و یا از طرف دیگران از مشکلش با خبر شده باشد.

این موارد همه می رساند که پیامبر از نتیجه جنگ اخد با خبر بود پس چرا تسلیم شد و جنگ را در محلی رهبری کرد که نتیجه اش مرگ مسلمانان از جمله حمزه شد .

چه نتایجی از مشورت بدست میاد که مهمتر از خسارات این جنگ بود . آیا مردم اطراف پیامبر نمی دانستند که پیامبر علم به نتیجه دارد

اگر می دانستند چرا در مشورت نمی گفتند هر جا ما پیروز می شویم تلفات ما کمتر می شود پس همان جا جنگ کنیم .

و بلاخره اینکه مشورت تبادل نظر است یا تسلیم آرا شدن حتی اگر مطمئن باشیم که مردم اشتباه می کنند؟



بسم الله الرحمن الرحیم

در مورد علم امام(علیه السلام) و پیامبر(صلی الله علیه و اله) در كتاب كافى در بابى تحت عنوان« ان الأئمة اذا شاؤا ان يعلموا علموا» امامان هر گاه بخواهند چيزى را بدانند به آنها تعليم داده مى‏شود"، از جمله در حديثى از امام صادق ع مى‏خوانيم:

«اذا اراد الامام ان يعلم شيئا اعلمه اللَّه بذلك»[1]: هنگامى كه امام اراده مى‏كند چيزى را بداند خدا به او تعليم مى‏دهد" اين وجه جمع بسيارى از مشكلات را در زمينه علم پيامبر ص و امام ع حل مى‏كند، از جمله اينكه: چگونه آنها، آب يا غذايى را كه مثلا مسموم بود مى‏خوردند، در حالى كه جايز نيست انسان به كارى كه موجب خطر براى او است اقدام كند، بايد گفت در اين گونه موارد پيامبر ص يا امام ع اجازه نداشته ‏اند كه اراده كنند تا اسرار غيب بر آنها آشكار گردد.[2]

در مورد مشورت هم باید گفت، پیامبراکرم(ص) در مواردی که از جانب خداوند علم به وقایع هم داشتند، مامور به اظهار علم نبودند چون در این صورت اصلا مشورت معنی پیدا نمی کرد و فایده ای نداشت و مردم نمی توانستند به خرد ورزی و عقل جمعی روی بیاورند و سیره آن حضرت(صلی الله علیه و اله) را الگو قرار دهند، و این یکی از مهمترین فواید مشورت کردن پیامبر(صلی الله علیه و اله) محسوب می شود.



[/HR][1] - الكافي (ط - دارالحديث)، ج‏1، ص: 641

[2] - تفسير نمونه، ج‏25، ص: 150

سلام

یاسین;393463 نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم

در مورد علم امام(علیه السلام) و پیامبر(صلی الله علیه و اله) در كتاب كافى در بابى تحت عنوان« ان الأئمة اذا شاؤا ان يعلموا علموا» امامان هر گاه بخواهند چيزى را بدانند به آنها تعليم داده مى‏شود"، از جمله در حديثى از امام صادق ع مى‏خوانيم:

«اذا اراد الامام ان يعلم شيئا اعلمه اللَّه بذلك»[1]: هنگامى كه امام اراده مى‏كند چيزى را بداند خدا به او تعليم مى‏دهد" اين وجه جمع بسيارى از مشكلات را در زمينه علم پيامبر ص و امام ع حل مى‏كند، از جمله اينكه: چگونه آنها، آب يا غذايى را كه مثلا مسموم بود مى‏خوردند، در حالى كه جايز نيست انسان به كارى كه موجب خطر براى او است اقدام كند، بايد گفت در اين گونه موارد پيامبر ص يا امام ع اجازه نداشته‏اند كه اراده كنند تا اسرار غيب بر آنها آشكار گردد.[2]

نتیجه ای که من از این دو جمله گرفتم این است که

پیامبرو امام برای اراده کردن نیاز به اجازه دارند و خدا هم در بعضی موارد اجازه نمی دهدوعلم آنها محدود می شود.
در حالی که قبلا من شنیده بودم که علم پیامبر محدودیتی ندارد. و پیامبرقادر است به تمام سوالات پاسخ بگوید.

نتیجه ای که من می گیرم این است که اصولا در چنین مواردی که پیامبر عالم است مشورت واقعی نیست ومشورت کردن پیامبر تصنعی بوده است . حالتش مانند مشورتی که برای زدودن جهل بین جاهلین انجام می شود نیست

حالتش مشورت عالم از جاهل و انتخاب راهی اشتباه که نتایج درد آوری هم اتفاقا داشته است. جنگ احد با تلفات و شکست.

یاسین;393463 نوشت:

در مورد مشورت هم باید گفت، پیامبراکرم(ص) در مواردی که از جانب خداوند علم به وقایع هم داشتند، مامور به اظهار علم نبودند چون در این صورت اصلا مشورت معنی پیدا نمی کرد و فایده ای نداشت و مردم نمی توانستند به خرد ورزی و عقل جمعی روی بیاورند و سیره آن حضرت(صلی الله علیه و اله) را الگو قرار دهند، و این یکی از مهمترین فواید مشورت کردن پیامبر(صلی الله علیه و اله) محسوب می شود.



[/HR][1] - الكافي (ط - دارالحديث)، ج‏1، ص: 641

[2] - تفسير نمونه، ج‏25، ص: 150

در مورد جنگ احد بنا به احادیثی که نوشته اید دو حالت وجود دارد

1- پیامبر اجازه اراده کردن داشته و از نتیجه جنگ با خبر بوده و مشورتش تصنعی بوده است.

سوالی که من قبلا پرسیدم در همین مورد بود که چرا پیامبر با واقف بودن به نتیجه جنگ باز هم تن به آرای عمومی داد اگر مشورت به معنی قبول نظر اکثریت آرا باشد باز هم سوال باقی است که پیامبر با وجودی که می دانست جنگ احد هیچ سودی ندارد و هفتاد نفر از مسلمانان و عمویش شهید می شوند پیشنهاد را قبول کرد در حالی که در آیه شریفه وجود دارد که خودتان را به هلاکت نیندازید این چگونه قابل درک است؟

مگر فایده مشورت سود رسانی نیست مشورتی که نتیجه اش تحمیل نظرجاهلین بر علم پیامبر باشد چه معنی ای دارد ؟
مگر پیامبر وظیفه تعلیم و تربیت و تزکیه ندارد اینها برای من قابل فهم نیست نمی توانم ارتباط منطقی بین اینها را بفهمم یعنی از پیامبر بعید می دانم که دانسته مردم را به جایی ببرد که می داند شهید می شوند .

من این نتیجه را ازبحث گرفتم که مشورت این قدر مهم است که پیامبر تابع اکثریت جاهل شد. در حالی که من فکر می کردم مشورت یعنی رسیدن به بهترین راه که هم هزینه کمتری داشته باشد و هم سود بیشتری نصیب شود

مثلا در مشورتی که ملکه سبا با مشاورانش کرد مشاوران گفتند اگر می خواهی بجنگ اما ملکه گفت نه بهتر است تسلیم شویم به دلیل....

و می دانیم که اگر جنگ می کرد سلیمان مملکتش رابا تحمیل خسارات زیاد تصرف می کرد.این نوع مشورت تبادل نظر است اما ملکه رای مشاوران را قبول نکرد و خودش تصمیم گرفتدر حالی که نظر شما این است که پیامبر با علم به شکست تسلیم مشاوران شد .

2 -اما اگر در این مورد خدا اجازه اراده کردن را به ایشان نداده است نتیجه می گیریم که پیامبر مشورت را برای این باید انجام دهد تا بهترین محل جنگ یا آرایش نیروها را به بحث بگذارد . در جنگ ها ی افراد عادی این چنین است.

سوال این است برطبق آیه شریفه که می فرماید چون تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن آیا تصمیم گیری بنابر نظریه غالب بوده است یا بنا بر بهترین نظریه

اگر بنا بر نظریه غالب باشد و غالب هم اشتباه کنند توکل بر خدا به چه معنی است؟من فکر می کردم که بهترین نظر باید درست باشد نه نظریه ای که طرفداران بیشتری دارد.

سوالم این است به نظر شما آیا پیامبر بنا بر بهترین نظریه عمل می کرد یا بنا بر نظریه اکثریت یا اینکه پیامبرنظرات را می شنید تا اطلاعاتش پیرامون جنگ افزایش یابد و در نهایت تصمیم بگیرد چه کند ؟

ابهامات این قضیه چگونه قابل بر طرف شدن است آیا مشورت به معنی قبول آراء اکثریتی است که اشتباه می کنند یا اقلیت و اکثریت مهم نیست بهترین نظر مهم است؟

اعجمی;392626 نوشت:
چرا فرمان به مشورت داده است ؟

سلام
چون برنامه الهی بر مبنای رشد دادن انسانها در ابعاد گوناگون علمی و عملی است لذا هم به اجتهاد در علم دعوت شد و هم به تلاش عملی تشویق
والله الموفق

بسم الله الرحمن الرحیم


همانطور که اشاره کردین مشورت برای رسیدن به بهترین راه و مناسبت ترین تصمیم می باشد. ما با تجربه های شخصی خودمان نیز می توانیم ادعا کنیم در مواردی که با شرایط مناسب مشورت کردیم به نتیجه بهتری رسیدم و در مواردی که بدون مشورت، کاری را که تخصص کافی و لازم نداشتیم انجام دادیم نتیجه مطلوب نیز به دست نیامد.


یک نکته این است که پیامبر(ص) چون الگوی مسلمانان هستند« لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»[1] با رفتار عملی شان می بایست این درس را به صورت عملی به مردم آموزش می دادند، هر چند در موردی هزینه ای نیز در بر می داشت، اما چون نهادینه کردن یک آموزه دینی از ارزش بالایی برخوردار است، هزینه آن نیز پذیرفته می شود.

نکته دیگر اینکه مشورت به معنی پذیرفتن نظر اکثریت هر چند آن نظر به صورت قطعی باطل و ناصحیح باشد نیست، بلکه مشورت به معنی راهی جهت پیدا کردن بهترین شیوه برای انجام عمل است هر چند اکثریت با آن مخالف باشند.[2]


در مورد مشورت در جنگ احد، ظاهر نظر اکثریت مسلمانان که خواستار جنگ در منطقه بیرون از شهر بودند، مساله ی اشتباهی نبود و شکست در جنگ به صورت مستقیم به این موضوع مربوط نمی شد.


بلکه عامل اصلی شکست مسلمانان در جنگ احد، تخلف از دستور پیامبر(ص) و رها کردن گردنه مورد سفارش آن حضرت و ضعف ایمان مسلمانان بود.[3]



[/HR][1] - سوره احزاب،آیه21.

[2] - قاموس قرآن، ج‏4، ص88.

[3] - ترجمه الميزان، ج‏4، ص 75.


سوال: تفسیر عبارت « شاورهم فی الامر» چیست؟

پاسخ:

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام

«فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِين‏»[1](به (بركت) رحمت الهى، در برابر آنان [مردم‏] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراكنده مى‏شدند. پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب! و در كارها، با آنان مشورت كن! اما هنگامى كه تصميم گرفتى، (قاطع باش! و) بر خدا توكل كن! زيرا خداوند متوكلان را دوست دارد(.

اين دستور بخاطر آن است كه پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) قبل از آغاز جنگ" احد" در چگونگى مواجهه با دشمن با ياران خود مشورت كرد و نظر اكثريت بر اين شد كه اردوگاه، دامنه احد باشد و البته اين نظر، محصول رضايت بخشى نداشت. در اينجا اين فكر به نظر بسيارى مى‏رسيد كه در آينده پيامبر ص نبايد با كسى مشورت كند. قرآن به اين طرز تفكر پاسخ مى‏گويد و دستور مى‏دهد كه باز هم با آنها مشورت كن هر چند نتيجه مشورت در پاره‏ اى از موارد، سودمند نباشد زيرا از نظر كلى كه بررسى كنيم منافع آن رويهم رفته بمراتب بيش از زيانهاى آن است و اثرى كه در آن براى پرورش فرد و اجتماع و بالا بردن شخصيت آنها وجود دارد از همه اينها بالاتر است.

اكنون ببينيم پيامبر ص در چه موضوعاتى با مردم مشورت مى‏كرد.

گرچه كلمه" الامر" در" شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ" مفهوم وسيعى دارد و همه كارها را شامل مى‏شود ولى مسلم است كه پيامبر ص هرگز در احكام الهى با مردم مشورت نمى‏كرد بلكه در آنها صرفا تابع وحى بود.

بنا بر اين مورد مشورت، تنها طرز اجراى دستورات و نحوه پياده كردن احكام الهى بود و بعبارت ديگر پيامبر ص در قانون‏گذارى، هيچوقت مشورت نمى‏كرد و تنها در طرز اجراى قانون نظر مسلمانان را مى‏خواست و لذا گاهى كه پيامبر ص پيشنهادى را طرح مى‏كرد مسلمانان نخست سؤال مى‏كردند كه آيا اين يك حكم الهى است؟ و يك قانون است كه قابل اظهار نظر نباشد و يا مربوط به چگونگى تطبيق قوانين مى‏باشد اگر از قبيل دوم بود اظهار نظر مى‏كردند و اگر از قبيل اول بود تسليم مى‏شدند.[2]

در مورد اینکه پیامبر(صلی الله علیه و آله) آیا از غیب و نتیجه جنگ خبر داشتند یا نه؟ در مورد علم امام(علیه السلام) و پیامبر(صلی الله علیه و اله) در كتاب كافى در بابى تحت عنوان« ان الأئمة اذا شاؤا ان يعلموا علموا» امامان هر گاه بخواهند چيزى را بدانند به آنها تعليم داده مى‏شود"، از جمله در حديثى از امام صادق ع مى‏خوانيم:

«اذا اراد الامام ان يعلم شيئا اعلمه اللَّه بذلك[3]» هنگامى كه امام اراده مى‏كند چيزى را بداند خدا به او تعليم مى‏دهد" اين وجه جمع بسيارى از مشكلات را در زمينه علم پيامبر ص و امام ع حل مى‏كند، از جمله اينكه: چگونه آنها، آب يا غذايى را كه مثلا مسموم بود مى‏خوردند، در حالى كه جايز نيست انسان به كارى كه موجب خطر براى او است اقدام كند، بايد گفت در اين گونه موارد پيامبر ص يا امام ع اجازه نداشته ‏اند كه اراده كنند تا اسرار غيب بر آنها آشكار گردد.[4]

در مورد مشورت هم باید گفت، پیامبراکرم(ص) در مواردی که از جانب خداوند علم به وقایع هم داشتند، مامور به اظهار علم نبودند چون در این صورت اصلا مشورت معنی پیدا نمی کرد و فایده ای نداشت و مردم نمی توانستند به خرد ورزی و عقل جمعی روی بیاورند و سیره آن حضرت(صلی الله علیه و اله) را الگو قرار دهند، و این یکی از مهمترین فواید مشورت کردن پیامبر(صلی الله علیه و اله) محسوب می شود.

در مورد مشورت در جنگ احد، ظاهر نظر اکثریت مسلمانان که خواستار جنگ در منطقه بیرون از شهر بودند، مساله ی اشتباهی نبود و شکست در جنگ به صورت مستقیم به این موضوع مربوط نمی شد.بلکه عامل اصلی شکست مسلمانان در جنگ احد، تخلف از دستور پیامبر(ص) و رها کردن گردنه مورد سفارش آن حضرت و ضعف ایمان مسلمانان بود.[5]


___________________________________________
[1] . آل عمران:3 /159.
[2] . مکارم شیرازی، ناصر،تفسير نمونه، ج‏3، ص142-143.
[3] . کلینی،محمدبن یعقوب، الكافي (ط - دارالحديث)، ج‏1، ص: 641.
[4] . تفسير نمونه، ج‏25، ص: 150.
[5]. بلاغى سيد عبد الحجت‏،حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، مقدمه‏ دوم‏ ج‏1، ص: 1080.

موضوع قفل شده است