انقلاب اسلامی و اهداف و آسیب ها

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
انقلاب اسلامی و اهداف و آسیب ها



انقلاب اسلامی و اهداف و آسیب ها یك نهضت و حركت اجتماعی برای آن كه بهتر و سریع تر به اهداف خود نایل شود باید هر چند وقت یك بار خود را ارزیابی كند و نقاط مثبت و منفی خویش را برشمرد و راه آینده را با چشم باز و در پرتو رفع نقایص بپیماید. انقلاب اسلامی ایران نیز ازاین قاعده مستثنی نیست. باید انتقاد از خود كنیم و ببینیم آیا راه را درست پیموده ایم یا نه، اگر درست پیموده ایم دركجای راه قرار داریم و تا مقصد چقدر فاصله داریم، و اگر درست نپیموده ایم چگونه باید به راه اصلی بازگردیم. این ارزیابی و قضاوت، دو شرط اساسی دارد، یكی رعایت انصاف و خالی بودن از حب و بغض ها و برخورداری از تقوای الهی كه به فرموده قرآن كریم موجب روشن بینی است، و دیگر بهره مندی از اطلاعات كافی در زمینه های مختلف به طوری كه ارزیابی تفصیلی انقلاب اسلامی از عهده یك شخص بیرون است و یك كار گروهی می باشد. لذا این بنده با اذعان به فاقد بودن هر دو شرط به طور كامل، مدعی چنین ارزیابی نیست و این مقاله صرفا یك ارزیابی اجمالی و كلی و نه تفصیلی و جزئی از انقلاب اسلامی در 23 سال گذشته است، بدان امید كه مقدمه و زمینه ای باشد برای آن كار بزرگ.

برای آن كه این ارزیابی صورت بگیرد ابتدا باید اهداف انقلاب اسلامی را بشناسیم، بدون تردید انقلاب ما ماهیت اسلامی دارد. نگاهی به ریشه ها، شعار ها و رهبری این انقلاب، هرگونه شكی در این زمینه را زایل می كند. بنابر این اهداف این انقلاب همان اهداف كلی اسلام و همان اهداف انقلاب صدر اسلام به رهبری پیغمبر اكرم - صلی الله علیه و آله - است. از این رو این انقلاب با هیچ انقلابی از انقلاب های قرون اخیر مانند انقلاب كبیر فرانسه، انقلاب اكتبر روسیه و انقلاب فرهنگی چین قابل قیاس نیست و تنها با انقلاب صدر اسلام قابل مقایسه است. اگر اهداف آن انقلاب ها را نیز دارد، در قالب و شكل اسلامی دارد. مثلاً آزادی، دموكراسی، حقوق بشر و عدالت اجتماعی از اهداف انقلاب ماست اما در شكل و قالب اسلامی. پس اهداف این انقلاب به طور كلی در حاكمیت اسلام و اجرای احكام این آخرین پیام الهی و تحقیق جامعه الگوی اسلامی در ایران و سپس سراسر جهان خلاصه می شود و به طور جزئی شامل چندین هدف می شود كه اهم آن ها عبارت است از: استقلال سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، عدالت اجتماعی، حاكمیت مردم، آزادی، حقوق زن، اخلاق و معنویت، پیشرفت علمی و صنعتی.

هر یك از این اهداف را می توان در سه دوره مورد ارزیابی قرار داد، دوره پیروزی انقلاب اسلامی تا پایان جنگ، دوره سازندگی و دوره بعد از دوم خرداد 76 كه به ترتیب، آن ها را دوره اول، دوم و سوم نامگذاری می كنیم.



1. استقلال سیاسی

از استقلال سیاسی آغاز می كنیم. بدون تردید ایران، مستقل ترین كشور جهان از نظر سیاسی است. حتی آمریكا به این حد از استقلال سیاسی نمی رسد زیرا مقدرات آن را صهیونیسم جهانی و كشور نامشروع اسرائیل معین می كند. ایران بعد از انقلاب، خود برای خود تصمیم می گیرد و از قدرت های بزرگ جهان و سفارتخانه های آن ها در تهران متأثر نیست. این امر در هر سه دوره انقلاب بر قرار بوده است. تنها در سال های اخیر كه غرب گرایان و مرعوبان غرب در نظام اسلامی راه پیدا كرده اند نشانه هایی از این گرایش و مرعوبیت دیده شده است. گاهی دم از پیوستن به روند صلح خاورمیانه زده اند و گاهی از لزوم برقراری رابطه با آمریكا سخن رانده اند كه به فضل خدا با درایت و آگاهی مردم چاره خواهد شد.



2. استقلال اقتصادی

در این زمینه انقلاب ما كارنامه خوبی ندارد. و به استقلال نسبی در این زمینه دست نیافته ایم و گاهی ناجی كمپانی های خارجی بوده ایم. در زمینه صادرات غیر نفتی آن چنان كه شایسته انقلاب اسلامی است پیشرفتی نداشته ایم و در باب استخراج میدان های نفتی گاه قراردادهایی مخالف عزت و استقلال و منافع ملت ایران منعقد شده است. (قراردادهای بیع متقابل).

دوره اول انقلاب، صرف دفاع از انقلاب شد و بدیهی است كه نمی توان از آن انتظار زیادی از نظر پیشرفت و استقلال اقتصادی داشت. همین مقدار كه انقلاب توانست در مقابل نقشه های شوم دشمنان خود كه مهمترین آن ها جنگ تحمیلی بود مقاومت كند و كشور را اداره نماید كار بزرگی بود و این نبود مگر به همت مردمی كه انقلاب و نظام را از خود می دانستند. در این دوره جهاد سازندگی فعالیت های بسیار مفیدی در عمران و آبادانی روستا ها از خود نشان داد.

در دوره سازندگی، كارهای اساسی و زیربنایی خوبی در صنایع برق، راه، سدسازی و آبخیز داری، فولاد و آلومینیم و پتروشیمی انجام شد و چرخ تولید به حركت درآمد گرچه به دلیل شتاب در افتتاح برخی طرح ها ضرباتی نیز به اقتصاد كشور وارد شد.

دوره سوم انقلاب یعنی دوره بعد از خرداد 76 را باید دوره ركود اقتصادی و كندی عمران و آبادانی نامید. در این دوره، به بهانه توسعه سیاسی بهای لازم به اقتصاد كشور داده نشد و فرصت طلایی بعد از دوم خرداد از نظر حمایت های مردمی، از دست رفت و به دلیل شدت یافتن گروه گرایی در نهاد های سیاسی كشور، وقت دولت و ملت صرف اختلافات بیهوده گروه های سیاسی گردید.



3. استقلال فرهنگی

استقلال فرهنگی از استقلال سیاسی و استقلال اقتصادی مهم تر است، بلكه پایه و اساس آن ها است. این جمله از استاد شهید مطهری مشهور است كه «استعمار سیاسی و اقتصادی آن گاه توفیق حاصل می كند كه در استعمار فرهنگی توفیق به دست آورده باشد.» اگر ملتی به فرهنگ و مكتب خود بدبین شد و در مقابل، فرهنگ و مكتب بیگانه در نظر او زیبا جلوه كرد، در واقع طوق بندگی آن بیگانه را به گردن خود آویخته است و از نظر سیاسی و اقتصادی نیز تحت سیطره او خواهد بود. از این رو برای استثمار یك ملت ابتدا اعتماد او را به داشته های معنوی خود سلب می كنند، آن گاه به راحتی وی را به دنبال خود می كشانند. متأسفانه ظاهر دل فریب تمدن غربی و پیشرفت صنعت و تكنیك در آن سامان، باعث شده است كه نزد عده ای نقاط ضعف فرهنگ غربی پوشیده بماند و ناخود آگاه این گونه استدلال كنند كه اگر فرهنگشان غلط بود به این پیشرفتهای علمی و فنی نایل نمی شدند. بعضی خیال می كنند كه چون تكنیك غرب برتر است پس نظام خانوادگی یا اقتصادی یا حكومتی آن نیز برتر است، در حالی كه ده ها نقص در این نظام ها وجود دارد كه فریاد فرزانگان آن ها را بلند كرده است و اگر این نقایص وجود نمی داشت پیشرفت علمی و صنعتی آن ها نیز چند برابر بود.



البته پیدایش اومانیسم و انسان گرایی در غرب كه انسان را محور جهان هستی می داند و ظهور این اندیشه كه بهشت موعود را باید در همین جهان ایجاد كرد نه این كه در انتظار آن بود، و خوی برتری طلبی غربی، از عوامل پدید آمدن این پیشرفت فنی بوده است و به همین جهت این پیشرفت كه پشتوانه معنوی و الهی ندارد بلای جان بشر شده و تیغی است در كف زنگی مست و در راه ظلم و استثمار ملتهای ضعیف به كار می رود. در مقابل، انسان شرقی بیشتر به دنبال تكالیف خود بوده است تا حقوق خویش، و هیچ گاه خود را محور جهان ندانسته و به فكر سیطره بر عالم نبوده است، لذا دنبال ابزار آن نیز نرفته و طبعاً از نظر علم تجربی و صنعت آن چنان پیش نرفته است گرچه در علوم الهی و فلسفی و انسان شناسی و اخلاق و معنویت و روش زندگی انسانی به مراتبی رسیده است كه برای انسان غربی بسیار دور دست است.

نباید از این نكته غفلت كرد كه برخی جریان های فكری در دنیای اسلام مانند تصوف و زهد به معنی دنیا گریزی و بی توجهی به عمران و آبادانی دنیا و برداشت غلط از رابطه میان دنیا و آخرت، از عوامل عقب ماندگی مسلمین در علوم تجربی بوده است.

به هر حال، انقلاب ما بیش از هر چیز یك انقلاب فرهنگی است و با فطرت خداجویی و خدا آگاهی انسان ها سروكار دارد. به همین جهت بود كه قلبهای بسیاری از كارگزاران رژیم شاه را تسخیر كرد و این رژیم از درون تهی شد و چاره ای جز تسلیم نداشت. مردم ندای امام خمینی را ندایی آشنا و ندای پیغمبر اسلام و امیر المؤمنین و امام حسین - علیهم السلام - تلقی كردند و به عنوان وظیفه شرعی وارد میدان شدند. انقلاب اسلامی تحولات فرهنگی جامعه ایران را به سرعت نشان داد. ارزش ها دگرگون و بالا و پایین شد، آن دسته از ارزش ها كه در بالا قرار داشتند پایین آمدند و آن دسته كه پایین بودند بالا رفتند. مال و ثروت و پست و مقام و تجدد گرایی غربی از ارزش بودن افتاد و جای آن را ایمان و تقوا و علم و فداكاری و ایثار و جهاد و شهادت و عفت و پاكدامنی گرفت، درست همان تحولی كه در صدر اسلام پدید آمد.

andisheqom.com

موضوع قفل شده است