صدور انقلاب اسلامی ایران
تبهای اولیه
صدور انقلاب اسلامی ایران اندیشه و تحلیل ها
صدور انقلاب یكی از پدیده هایی بود كه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی؛ بحث ها، اختلاف نظر ها و دیدگاه های گوناگونی را موجب شد. بنابر این در این قسمت در ابتدا به نگرش های اولیه در زمینه ی صدور انقلاب اسلامی، سپس انتقاد های موجود به این نگرش ها و در نهایت آرای حضرت امام درباره ی صدور انقلاب اسلامی می پردازیم.
الف) ملی گراها: ناسیونالیسم به مفهوم ملیت پرستی در تاریخ ایران سابقه ی دیرینه ای داشت، لیكن از دوران مشروطیت به بعد جمعی از ناسیونالیست ها ظهور كردند كه ریشه در قدمت حضور فرهنگ غرب در ایران داشتند. این ناسیونالیست ها كه غالباً در خدمت حكومت رضا خان بودند، پس از شهریور 1320 به صورت یك جریان سیاسی مخالف دخالت بیگانگان مطرح و تدریجاً در دوران حاكمیت مصدق به اوج شكوفایی خود رسیده بودند، در یك موضع گیری انفعالی به این جمع بندی گرایش یافتند كه بدون توجه به فاكتور های بین المللی تنها باید در صدد بهبود اوضاع ملی و ارتقای سطح كیفی دانش و تكنولوژی برآمد و از ایجاد حساسیت های جهانی جلوگیری نمود.
تكنوكرات های میان سال و پیری كه طی سه دهه، حركت های انتقادی مبتنی بر قانون اساسی مشروطه علیه رژیم حاكم پهلوی داشتند، میدان را عرصه ی بارور نمودن اندیشه ی خود قرار می دهند. شعار بازسازی ملی در قالب هماهنگ با نظام و عرف بین المللی، بدون توجه به شرایط انقلابی اولین آمیزه ی این دیدگاه بود. اینان به موازات داغ شدن بحث صدور انقلاب، مخالفت تلویحی خود را با اعلام اولویت بازسازی داخلی مطرح نمودند. طرفداران این دیدگاه مدعی بودند تنها باید در قبال ملت ایران احساس مسؤولیت نمود و تمام محور های توسعه و رشد باید صرفاً منافع ملت ایران را در بر گیرد و ایرانیت محور اصلی پیشرفت تلقی می شد. این تفكر، نگاهی انفعالی و خنثی نسبت به تحولات جامعه ی جهانی داشت و تنها نسبت به آن بخش از تحولات جهانی واكنش نشان می داد كه به تعهدات بین المللی و مدون كشور ارتباط داشت. برخورد ارزشی با نظام جهان از این دیدگاه عملی ناپسند و مطرود تلقی می گردید. كرانه ی شعار ها به این نكته بسنده می شد كه باید ایرانی آباد، آزاد و مستقل بسازیم و با تمامی كشور ها یك رابطه ی متقابل و مستمر برقرار نموده و به جمع وضع موجود جهانی بپیوندیم. این گروه معتقد بودند ارزش های انقلاب تنها در چارچوب مرزهای ملی قابل قبول بوده و نباید نسبت به محیط پیرامون، موضعی تعرضی داشته باشد، لذا به طور كلی مخالف صدور انقلاب بوده و آن را عملی خلاف شؤونات بین المللی می پنداشتند[1] و البته واضح است كه به ارزش های اسلامی و حتی ماهیت انقلاب اسلامی توجهی نداشتند.
ب) آرمان گرایان؛ دسته ای دیگر عناصری ظاهراً انقلابی بودند كه مرزهای ملی را ساخته ی دوران سلطه ی استعمار دانسته و معتقد بودند كه جهان اسلام زمانی یك كل یكپارچه بوده است، كه بر اثر تهاجم دو قطب فرهنگ غرب یعنی ناسیونالیسم و استعمار تجزیه شده و به فراخور منافع دول قدرتمند، مرزها و پرچم های ملی شكل گرفته اند و تفاخر نژادی و ملی تقویت شده، ارزش های فرهنگ اسلام را تحت الشعاع قرار داده اند. طرفداران این دیدگاه به تئوری توطئه، اعتقاد داشته و هرگونه نابسامانی، عقب ماندگی، تحجر فرهنگی و مرزبندی ها را ناشی از توطئه ی برنامه ریزی شده ی دولت های استعمار گر می دانستند، توجیه قدرتمند، «اسلام مرز نمی شناسد» حربه ی مناسبی برای این گروه بود كه در قالب آن مشروعیت شایان توجهی نیز برای خود تدارك دیده بودند. باقی ماندن در مرزهای ملی و حركت برای توسعه ی داخلی را نوعی توطئه و شیوه ی میانه رو می دانستند كه به نظر آنان می توانست در پی تهاجم جامعه ی جهانی به ارزش های انقلابی، از بین رفته و الگوی تحقق یافته ی انقلاب را به شكست بكشاند، تهاجم دائمی و مستمر به ارزش های وضع موجود و تلاش در جهت نابود ساختن رژیم های پیرامونی هدف اصلی این دیدگاه بود.
استفاده از توانمندی های نظامی، چریكی و اطلاعاتی و تجهیز تسلیحاتی جنبش های آزادی بخش و به خطر افكندن پایه های حكومت های مستبد، در كانون توجه این دسته قرار داشت. رشد ملی تنها در قالب ایجاد زنجیر های انقلابی در ملت های مسلمان و به خطر افكندن منافع جهانی استعمار قابل قبول بود، لذا این دیدگاه به سرعت در برابر دیدگاه اول عرض اندام نمود. در این دیدگاه منافع ملی با منافع آرمانی یكسان فرض شد، و اولویت در سیاست خارجی به منافع ایدئولوژیك داده می شود. هر نوع پذیرش قوانین بین المللی مطرود بوده و تمامی سازمان ها، مؤسسات و قواعد بین المللی به كلی مطرود تلقی می شود و درگیری دایمی تا نابودی كامل این سیستم ظالمانه و تحقق ارزش های انقلابی از طریق اعمال زور و قدرت مورد توجه این دسته می باشد.
ج) میانه رو ها: طرف داران این دیدگاه معتقد بودند كه باید تلاش كنیم در داخل، یك امت نمونه بسازیم و از تمامی ابزار های انقلابی، قانونی و حتی خشن نظامی برای تحقق این هدف سود جوییم. در رابطه با جامعه ی جهانی نیز این دیدگاه، سیاست مسالمت آمیز توأم با فرصت طلبی را دنبال می كرد و معتقد بود هر جا مصالح و منافع ملی اقتضا نمود و شرایط نیز آماده بود. به رژیم های وابسته و مستبد ضربه وارد نماییم و اگر شرایط مناسب نبود به تفاهم با وضع موجود ادامه دهیم.
این دیدگاه تلفیقی از دو دیدگاه اول و دوم را دنبال می نمود و طرف داران آن اعتقاد داشتند مادامی كه در داخل موفق به تثبیت اوضاع نشده ایم، نباید در قبال جامعه ی جهانی، موضعی تعرضی داشته باشیم، بلكه پس از آن كه توانستیم اوضاع را در داخل بهبود بخشیده و به اهداف خود دست یابیم، باید تدریجاً وارد یك مخاصمه با جامعه ی جهانی و محیط پیرامون شویم. در صورتی كه منافع ما در نقطه ای به خطر افتاد و مخاصمه و برخورد خشن كارساز نبود، اقدام به یك مصالحه ی بین المللی و تفاهم با كشوری قدرتمند ضروری است. این دیدگاه تا حدود زیادی در داخل متأثر از اندیشه ی انقلابی و در جامعه جهانی، مدافع تفاهم با سیاست دولت های قوی بود. در این دیدگاه استفاده از تمام شیوه ها برای دست یابی به اهداف انقلابی، مشروع بوده و قابل قبول تلقی می شد.[2]
دیدگاه حضرت امام درباره «صدور انقلاب»
نظرات امام خمینی ـ كه نه تنها سنخیت كاملی با ارزش های انقلاب اسلامی داشته، بلكه سمبل عینی این ارزش ها بودند ـ موضع دقیقی در این زمینه ارائه می نمایند كه در متن مفاهیم خود، سه دیدگاه را به طور نسبی طرد می نمایند.
اولاً دیدگاه ناسیونالیستی به دلیل آن كه پایه های غیر دینی را وارد ارزش های اسلامی انقلاب می نمایند، به طور نسبتاً آشكاری مورد نفی امام قرار می گیرد، چه آن كه «ایران مداری» لزوماً معادل «اسلام مداری» نبوده، بلكه به مراتب محدود تر از آن می باشد.
از سوی دیگر دیدگاه ناسیونالیستی كاملاً انفعالی بوده و هیچ گونه سنخیتی با شرایط انقلابی ندارد و محدود كردن هرگونه تحول و توسعه ای به درون مرزهای ملی و حركت پیرامون تحقق آن، مبین نوعی بی توجهی به جامعه ی جهانی تلقی می شود. اعلام صریح امام مبنی بر قطعی بودن صدور انقلاب، بیانگر طرد صریح و روشن این دیدگاه به حساب می آید. ثانیاً طیف دیگر را نیز از آن جایی كه استفاده از هر وسیله ی ممكنی را برای نفی جامعه ی جهانی مجاز می دانند، مطرود امام هستند؛ چه آن كه چنین دیدگاهی با سنت های مرسوم در دوران استعمار مباینتی نداشته و تهاجم نظامی به كشورهای هم جوار و سرنگون كردن قهرآمیز رژیم های كشور های اسلامی و جهان سومی، یاد آور به كارگیری شیوه های استعماری است. اعتقاد به انقلاب زنجیره ای با تجهیز و تقویت گروه های چریكی و پارتیزانی و از طریق تشویق و ترغیب به بمب گذاری و ترور و نفی مطلق رژیم های موجود كه تعمیق حركت توده ای را مورد توجه قرار نمی دهد، از سوی امام خمینی شیوه ی غیر ممكن و نادرستی به حساب می آید.
و برخی گروه های دیگر را نیز به دلیل آن كه نوعی فرصت طلبی را در قاموس خود دارند و از تمهیدات قانونی و غیر قانونی در شرایط مناسب برای تحقق اهداف خود بهره برده و صدور انقلاب را نیز در این چارچوب مورد تأیید و پذیرش قرار می دهد، از سوی امام نفی شده و از آن جایی كه تكیه ی اصلی این تفكر بر محور بازسازی ملی قرار داشته و تعرض به جامعه ی جهانی را به طور محدود مورد شناسایی قرار می دهد، نوعی موضع گیری انفعالی به حساب می آید.
امام ضمن طرد و نفی این دیدگاه ها و بیان نواقص هر یك به فراخور زمان و در قالب سخن رانی ها و مكتوبات خود، به معماری یك استراتژی همه جانبه در این راستا همت می گمارد كه در تاریخ انقلاب های قرن بیستمی بی نظیر است. گرچه انقلاب های قرن بیستم هر یك در قالب اهداف و ارزش های خود به یكی از سه دیدگاه فوق تن در داده اند، لیكن انقلاب اسلامی در این مسیر با همه ی انقلاب ها متفاوت است؛ چه آن كه امام راحل با نفی دیدگاه های فوق، روش و آرمان جدیدی را بنیان می نهد كه فراتر از تمامی آن ها می باشد، از دیدگاه امام وفاداری به ارزش های والای اسلام و عمل به آن ها در اولویت قرار دارد و اسلام دین تمامی ابنای بشر است.
صدور انقلاب اسلامی ایران پس اعتقاد به ارزش های اسلامی مبین نوعی احساس مسؤولیت نسبت به جامعه ی جهانی است، نفی فرهنگ ها و ارزش های مادی، كه الگوی حكومت در شرق و غرب می باشد، و نیز مبارزه با كج روی ها، توطئه ها و آگاهی دادن به ملت ها در مضار چنین فرهنگ هایی، نوعی احساس مسؤولیت دائمی در قبال جامعه ی جهانی است، لذا در این دیدگاه، بستن مرزها و اسیر شدن در قیودات لازمی نظیر توسعه و رشد ملی، بدون توجه به سرنوشت سایر ملت ها، طرد می شود.
ماهیت اصلی این تفكر مبتنی بر نفی ظلم و ظلم پذیری، نفی سلطه و سلطه گری، نفی سكوت و برخورد انفعالی است. از دیدگاه امام تنها در صورتی می توان الگوی مناسبی برای ملت ها گردید كه آن ها حس كنند در قبال مسائل و معضلاتشان احساس مسؤولیت انقلابی وجود دارد، بنابر این همان گونه كه ملاحظه می شود، مخاطب انقلاب اسلامی، ملت ها هستند و هدف، آگاهی دادن به آن هاست. در این قالب مفهوم صدور انقلاب با اتخاذ مشی روشن گرانه ای كه ملت ها خود در تغییر سرنوشت خویش اقدام نمایند، كاملاً عجین گردیده است و حركت های نظامی گرایانه كه مستلزم اخذ تصمیم و اقدام به جای ملت ها باشد، به كلی نفی می شود. در این مسیر ارتباط دیپلماتیك با حكومت ها نیز وجود دارد، چه آن كه دعوت به فرهنگ انقلابی به آنان نیز قابل تسری است.
در این دیدگاه، ضمن آن كه صدور انقلاب یك وظیفه ی حتمی و انقلابی به شمار می آید، چنین روندی در صورتی موفق خواهد شد كه بتواند در داخل نیز یك الگوی موفق تدارك دیده و با عنوان امت الگو و نمونه تلقی شود، لذا در یك جمع بندی كلی، صدور انقلاب از دیدگاه امام به مفهوم تأكید بر تحقق ارزش ها در داخل و اهتمام جدی به ارائه و اشاعه ی ارزش ها و آرمان های انقلاب در خارج می باشد.
در هر صورت حضرت امام مسأله ی صدور انقلاب را در درجه ی اول به عنوان خصلت ذاتی یا اجتناب ناپذیر انقلاب اسلامی معرفی می نماید؛ چرا كه به لحاظ اسلامی بودن انقلاب و حضور میلیون ها مسلمان در اقصی نقاط گیتی كه عزت و عظمت اسلام را هم چون گمشده ای محبوب جستجو می كنند، اشاعه ی پیام رهایی بخش و عزت آفرین انقلاب اسلامی لزوماً موكول به اخذ تصمیم از جانب منادیان یا اجازه ی نشر از جانب مخالفان نیست. علاوه بر این، اصل كلی پیوستگی امور انسانی و اجتماعی مانع از آن است كه رخداد و حادثه ای به عظمت انقلاب اسلامی ایران در عصری كه وسایل و لوازم ارتباطی به چنان سطحی از پیشرفت رسیده اند و خبر و پیام های كلی این قبیل رخداد ها به سرعت منتشر می شود، دیگر انسان ها و جوامع را تحت تأثیر قرار ندهد؛ بویژه اگر این انقلاب علیه درد و رنج مشترك انسان ها ندا داده باشد، این تأثیر و تأثر اجتناب ناپذیر خواهد بود.
اما حضرت امام به صدور انقلاب در همین حد بسنده نمی كنند. برای ایشان صدور انقلاب هم یك تكلیف است كه در راستای همان احساسی است كه برای حاكمیت اسلام و احكام تعالی بخش آن در داخل كشور ایران، مسلمین را مكلف به آن می دانستند، (حاكمیت اسلام در سایر بلاد اسلامی و پاسخ گویی به ندای مظلومیت سایر مسلمانان و مستضعفان جهان را نیز وظیفه ی خود و دیگر پیروان اسلام ناب می دانستند.) هم این كه صدور انقلاب را به عنوان یك تاكتیك تهاجمی علیه دشمنان و انقلاب برای دور كردن خطر آنان و به نوعی صیانت از انقلاب ضروری می دانستند و عزم راسخ خود و دیگر مسؤولان نظام را در این زمینه با صراحت اعلام می داشتند.
به علاوه، حضرت امام انقلاب اسلامی را الگوی ارزش های مطلوب مردم تحت ستم دانسته، معتقد بودند انقلاب اسلامی از آن جهت كه معرف آرمان های مردم محروم و مسلمانان مظلوم است، مورد پذیرش آنان است. تحت چنین شرایطی مشخص است كه منظور از صدور انقلاب به هیچ وجه هجوم نظامی و لشكر كشی به كشور های مسلمان نیست.[1]
جایگاه صدور انقلاب در قانون اساسی
گسترش انقلاب اسلامی یكی از مهمترین نكاتی است كه در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و در موارد متعدد به آن توجه كافی شده است. چنان كه مفهوم صدور انقلاب به عنوان یكی از مؤلفه های اصلی سیاست نه شرقی نه غربی در ارتباط با مقوله ی استقلال خواهی و مقابله با رخنه پذیری در مقابل نفوذ قدرت های خارجی معنی می یابد؛ یعنی صدور انقلاب خود نوعی جهت گیری راهبردی است كه تشكیل حكومت های مستقل مبتنی بر ارزش ها و تعالیم دینی در كشور های اسلامی را هدف می گیرد، بنابر این اولویت و ترجیح قانون اساسی در تأكید بر این امر، همان مبانی و اصول می باشد.
در مقدمه ی قانون اساسی چنین می خوانیم؛
«قانون اساسی با توجه به محتوای انقلاب اسلامی ایران كه حركتی برای پیروزی مستضعفین بر مستكبرین بود، زمینه ی تداوم این انقلاب را در داخل و خارج كشور فراهم می كند، بویژه در گسترش روابط بین المللی با دیگر جنبش های اسلامی و مردمی می كوشد تا راه تشكیل امت واحد جهانی را هموار كند. (ان هذه امتكم امه واحده و انا ربكم فاعبدون) و استمرار مبارزه در نجات ملل محروم و تحت ستم در تمامی جهان قوام یابد.»
قانون اساسی حتی در بیان وظایف و فلسفه وجودی نیرو های نظامی كاملاً از دید مكتبی نگاه می كند. در قسمتی دیگر در مقدمه ی قانون اساسی آمده است:
«نه تنها سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی حفظ و حراست از مرزها بلكه بار رسالت مكتبی یعنی جهاد در راه خدا و مبارزه در راه گسترش حاكمیت قانون خدا در جهان را نیز عهده دار خواهند بود و اعدوا ما استطعتم من قوه و من روابط الخیل ترهبون به عدو الله و عدوكم و آخرین... منهم.»
این كه چرا در مقدمه ی قانون اساسی به صراحت از جهاد در راه خدا و گسترش حاكمیت قانون خدا به وسیله ی قوای مسلح سخن به میان آمده است، ولی به عنوان یكی از اصول قانون اساسی، این كه دولت یا نهادی را موظف به انجام این امر كند، نیامده است، شاید به دلیل تفكیكی است كه در اندیشه ی سیاسی شیعه بین جهاد ابتدایی و جهاد دفاعی وجود دارد.
در عقیده ی شیعه تنها پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ و ائمه ی معصومین ـ علیه السلام ـ حق دارند جهاد ابتدایی را فرمان دهند و بنا به قول مشهور و در زمان غیبت، فقیه و نایب امام تنها دادن حق فرمان جهاد دفاعی را دارد. البته خود جهاد دفاعی خالی از ابهام نیست. این كه دفاع چه حدود و ثغوری دارد، آیا در شرایط فعلی تنها در مرزهای ایجاد شده ی جدید قابل تصور است و یا دفاع از دارالاسلام مورد نظر است جای بحث دارد. البته دارالاسلام از نظر فقه شیعه هر جایی است كه مسلمانان در آن توطن دارند، اگر چه در قلب دار الكفر باشد. پس در این جا جهاد دفاعی هم بعد وسیعی پیدا می كند كه در عرف بین الملل به عنوان تجاوز و دخالت تلقی می شود، ولی به هر حال این امر نشان دهنده ی این است كه قانون اساسی در گسترش حاكمیت الهی به نصوص كاملاً پای بند بوده است.
اصل 154 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، هدف از نشر و ایده ی انقلابی و اسلامی خود را به طور روشن بیان می كند و نیز عزم خود را در تحقق آن بیان می دارد. این اصل نظام اسلامی را مقید به حمایت از ملل مبارز و محروم می كند. در عین حال عدم چشم داشت به سرزمین و حاكمیت آن ها در ازای این حاكمیت را یادآور می شود. جمهوری اسلامی ایران سعادت انسان در كل جامعه ی بشری را آرمان خود می داند و استقلال و آزادی و حكومت حق و عدل را حق همه ی مردم جهان می شناسد، بنابر این در عین خود داری كامل از هر گونه دخالت در امور داخلی ملت های دیگر، از مبارزه ی حق طلبانه ی مستضعفین در برابر مستكبرین در هر نقطه از جهان حمایت می كند. هم چنین در بند 16 اصل 3، دولت جمهوری اسلامی ایران را موظف به تنظیم سیاست خارجی كشور بر اساس معیار های اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همه ی مسلمانان و حمایت بی دریغ از مستضعفان جهان می كند.
با توجه به اصول فوق در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران می توان اصولی را به عنوان اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران یاد آور شد. از میان اصولی كه به سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مربوط بوده می توان به مفاهیمی دست یافت كه نشان دهنده ی تأكید بر مفهوم اصلی صدور انقلاب می باشد. در ذیل به مهم ترین این مفاهیم اشاره می شود:
ـ حمایت از مبارزه ی حق طلبانه ی مستضعفین در برابر مستكبرین در هر نقطه از جهان: این اصل به طور آشكار نظام حاكم بر جهان را به چالش كشاند، و قدرت های عمده و اصلی نظام بین الملل را وادار به واكنش نسبت به جمهوری اسلامی ایران كرد، چنان كه اكثریت قریب به اتفاق پژوهش گران مسائل جهان اسلام، خاورمیانه و جهان عرب متفق القولند كه انقلاب اسلامی در ایران بزرگ ترین محرك جنبش های سیاسی اسلامی بوده است. در این میان، كشور هایی مانند لبنان، عراق، كشور های حوزه ی خلیج فارس، افغانستان، پاكستان، تونس، فلسطین و شمال آفریقا به شكل مستقیم و سوریه، نیكاراگوئه و آفریقای جنوبی به شكل غیر مستقیم از انقلاب اسلامی ایران متأثر بوده اند.
ـ تعهد برادرانه نسبت به همه ی مسلمانان جهان: این اصل از وجوه برون مرزی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است كه البته اجرای آن نیز محتاج به بهره گیری از عاملی به نام قدرت می باشد و درصد موفقیت دولت در اجرای این اصل، بستگی به همین عامل دارد.
[/HR][1]. همان، صص 15 - 20.
صدور انقلاب اسلامی ایران در واقع كشور باید از چنان اقتداری بهره مند باشد كه علاوه بر تأمین خواست های ملت ایران به یاری یك میلیارد مسلمان پراكنده در جهان نیز بشتابد كه این خود محتاج به امكاناتی وسیع می باشد.
ـ ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی و وحدت جهان اسلام: این مهم كه در حقیقت دفاع از حقوق همه ی مسلمانان جهان را مد نظر قرار داده است، یكی دیگر از ابعاد بین المللی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران می باشد.[1] چنان كه هفته نامه ی اشپیگل در پانزدهمین سالگرد انقلاب اسلامی نوشت: انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی حیات تازه ای به مسلمانان سراسر جهان بخشیده است. اسلام مبارز ترین مذهب دنیا با انرژی انقلابی خود 2/1 میلیارد مسلمان را برانگیخته و آنان را برای تشكیل حكومت الله در كره ی زمین به حركت درآورده است. چنین امری، كه سعادت انسان در كل جامعه ی بشری را به دنبال خواهد داشت؛ تحت زعامت، امامت و رهبری آگاه و فقیه امكان پذیر می گردد. از طرف دیگر اتخاذ چنین سیاست خارجی كه بر اساس معیار های اسلامی می باشد نیز باعث افزایش تمایلات اسلام گرایی در سراسر جهان خواهد شد.[2]
در حقیقت قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به وضوح بیان گر وجه اسلامی سیاست خارجی پویا و آرمان گرایانه ای است كه هدفش اتحاد دنیای اسلام و گسترش حاكمیت خداوند بر روی زمین است، بنابر این یكی از اهدافی كه در قانون اساسی بر آن تصریح شده است، تداوم بخشیدن به انقلاب در داخل و خارج می باشد، چنان كه این امر بیش از سایر اهداف انقلابی توجه رسانه های غربی را به خود معطوف كرده و در قلوب زمامداران مستبد كشور های اسلامی و دولت های غربی هراس افكنده است.
هر چند این امر باعث افزایش تبلیغات كشور های غربی و دشمنان انقلاب اسلامی در زمینه ی صدور انقلاب اسلامی شد، چنان كه این كشور ها با بهره برداری از ابزار های تبلیغاتی خویش به ویژه در كشور های اسلامی منطقه از جمهوری اسلامی ایران به عنوان تهدیدی بر ضد كشور های منطقه یاد می كردند،[3] لیكن حضرت امام خمینی، با موضع گیری صحیح در این زمینه ـ كه مراد از صدور انقلاب، صدور اندیشه ی انقلاب است كه این امر محقق شده است و ندای اسلام خواهی در اقصی نقاط دنیا پیچیده است ـ نقشه های بدخواهانه كشور های غربی و دشمنان انقلاب اسلامی را خنثی ساختند.[4]
حضرت امام در وهله ی اول صدور انقلاب را امری طبیعی می دانستند و معتقد بودند از آن جا كه ماهیت انقلاب در ایران اسلامی است، كاملاً طبیعی است كه دیگر مسلمانان هم تحت تأثیر اندیشه های آن قرار گیرند و برای تأسیس نظام اسلامی در كشور خود به حركت های سیاسی دست زنند، امام با این كه معتقد بود برای صدور انقلاب به لحاط اجتناب ناپذیر بودن جریان فكری انقلاب اسلامی نیاز به فعالیت خاصی وجود ندارد، در سال های اولیه به صراحت و روشنی بر ضرورت صدور انقلاب تأكید می كردند و دولت مردان و مسؤولان را به برنامه ریزی در این جهت فرا می خواندند.
هدف امام از صدور انقلاب بر اساس یكی از اصول سیاست مورد نظر ایشان؛ یعنی حفظ دارالاسلام و نیز نفی سبیل، قابل توضیح است، چون امام برای حفظ دارالاسلام و رفع سلطه ی بیگانگان بر امور داخلی كشور اسلامی، ضروری می دانستند كه حكومت اسلامی در كشور های مسلمان، از طریق انقلاب حاصل شود.
البته تصور عمده ی امام از صدور انقلاب، جلب توجه مسلمانان به اسلام و قوانین اسلامی بود. از نظر ایشان در صورتی كه مسلمانان به اهمیت تأسیس نظام سیاسی بر مبنای ایده های اسلامی آگاهی یابند، خود برای آن اقدام خواهند كرد.[5] با وجود این، از نظر حضرت امام برای تحقق چنین شرایطی باید از سه عامل معنویت، دعوت و وحدت پیروی نمود، هر چند این مهم را نیز نباید فراموش نمود كه اصل جهان شمول بودن ذاتی اسلام در جهت تسهیل شرایط پیش گفته، حقیقتی انكار ناپذیر است، بنابر این قبل از آن كه به سه عامل معنویت، دعوت و وحدت در صدور انقلاب اسلامی از دیدگاه امام بپردازیم، به بررسی افكار امام در زمینه ی جهان شمول بودن اسلام می پردازیم.
جهان شمول بودن دین اسلام
در خصوص صدور انقلاب، امام خمینی به جهان شمول بودن دین اسلام و صدور آن به بقیه ی جهان باور داشت. به اعتقاد ایشان: «اسلام برای یك كشور، برای چند كشور، حتی برای مسلمین نیست. اسلام برای بشر آمده است. همه ی بشر را اسلام می خواهد زیر پوشش عدل خودش قرار دهد. ما امیدواریم كه این امر بتدریج مهیا شود.»
در نتیجه ی این برداشت از آرمان نظم جهانی اسلامی، ایران به عنوان تنها جمهوری اسلامی تحت حكومت ولی فقیه، باید سخت بكوشد تا انقلاب خویش را به جهان صادر كند، ولی امام خمینی تأكید داشت كه ایران نباید برای صدور این ایدئولوژی، شمشیر بردارد. صدور اندیشه با زور، صدور نیست، چنان كه ایشان تنها راه صدور انقلاب را ایجاد الگویی حسنه از رفتار اسلامی می دانند.
آرمان گرایان در تفسیر خود این واقعیت را نادیده می گیرند كه دعوت امام خمینی به ایجاد یك نظم جهانی اسلامی، نوعی ابراز امیدواری بوده است. ایشان استفاده از زور را منع نموده و می خواستند از طریق رفتار خوب اسلامی صدور انقلاب صورت پذیرد،[6] بنابر این اولین عاملی كه از نظر امام در زمینه ی صدور انقلاب اهمیت دارد، تأكید بر معنویت اسلامی است.
معنویت اسلامی
به اعتقاد حضرت امام یكی از عوامل صدور انقلاب اسلامی، تأكید بر حفظ جنبه ی معنوی اسلامی انقلاب ایران است كه در بردارنده روح حقیقت طلبی، عدالت طلبی و ظلم ستیزی می باشد كه آن هم اعتلای مسلمانان و بشریت را خواستار است. چنان كه از نظر امام، انبیا دو هدف اساسی را تعقیب می كردند؛ اول وظیفه ای معنوی و تربیتی كه مردم را از اسارت نفس خارج كنند و دوم این كه به عنوان منجی، ضعفا و مظلومان را از یوغ ستم گران نجات دهند:
«نبوت اصلاً آمده است كه جامعه را اصلاح كند و پایه های ظلم قدرت هایی كه به مردم ظلم می كنند، بشكند.»[7]
هم چنین امام هدف پیامبران را از نشر و گسترش مكتب الهی شان انسان سازی می دانند:
«نظر انبیا این بود كه مردم را آدم كنند، هر كس كه آدم می شد، یك بشارتی برای رسول اكرم یا انبیا بود.»
با توجه به نكات فوق، حضرت امام وظیفه ی ولی فقیه یا نایب امام را همان وظیفه ی انبیا می داند و رسالتی كه در خصوص اصلاح جامعه ی بشری برای انبیا قایل است، برای حكومت ولی فقیه هم قایل است؛ بنابر این هدف اصلی از صدور انقلاب اسلامی را نیز می توان اصلاح و اعتلای جامعه ی بشری دانست. در نتیجه برای تحقق چنین امری بایستی روح حقیقت خواهی، عدالت طلبی و ظلم ستیزی و در یك كلمه تأكید بر حفظ و صدور معنوی اسلامی انقلاب، همیشه در صدر امور قرار داشته باشد، چنان كه حضرت امام می فرمایند:
«ما كه می گوییم انقلاب را می خواهیم صادر كنیم می خواهیم این مطلب را، همین معنایی كه پیدا شده، همین معنویتی كه پیدا شده است در ایران، ما می خواهیم این را صادر كنیم.»[8]
تحقق چنین امری بدون دعوت و تبیلغ اسلام امكان پذیر به نظر نمی رسد، بنابر این باید به بهره برداری از ابزار های مناسب تبلیغاتی در این راستا گام برداشت.
دعوت اسلامی
عامل دعوت یكی از موارد مهم در اندیشه ی امام است كه برای فهم صدور انقلاب به ما كمك زیادی می كند. امام چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب اسلامی، همواره ملل دنیا به خصوص ملت های جهان اسلام را برای سرنگونی دولت های فاسد و طاغوتی فرا می خواندند، لیكن هدف اصلی چنین دعوت هایی بیدار كردن ملت های اسلامی بوده است. باید اساس را مردم و فكر مردم قرار داد و باید به فكر مردم بود نه دولت ها، زیرا مردم و توده ها با حق موافقند؛ چون زیر بار ستم بوده اند و نمی خواهند تحت سلطه ی قدرت های ستمگر باشند. با وجود این، امام بر این مهم تأكید می ورزیدند كه برای جلب نظر موافق ملت های اسلامی باید جمهوری اسلامی ایران نمونه باشد. نمونه در اعمال، رفتار و كردار تا امكان صدور آن محقق شود. از دیدگاه امام خمینی ذات اصلاح گری و اصلاح طلبی انقلاب اسلامی در جهت ایجاد الگویی نمونه در میان جوامع اسلامی در حقیقت موجب صدور انقلاب و بیداری بیش از پیش ملل تحت ستم در جهان، بویژه در كشور های اسلامی می شود،[9] لیكن از نظر حضرت امام برای به ثمر نشستن پایدار چنین تفكری باید بر عامل وحدت بین ملل اسلامی تأكید همیشگی شود.
وحدت اسلامی
اگر چه حضرت امام تجربه ی انقلاب اسلامی در ایران را به عنوان الگویی برای تغییر سیاسی امت جهانی اسلام پیشنهاد می نمود، لیكن حضرت امام به این مهم اعتقاد داشت كه لازمه ی چنین امری به وجود آمدن نوعی وحدت فكری و فرهنگی بین مسلمانان در راستای فاصله گیری از نقاط اختلاف و افتراق به منظور دست یابی به نقاط اشتراك و وفاق اسلامی می باشد، چنان كه در شرایط كنونی، حفظ وحدت، شرط صدور اسلام می باشد.
امروزه برای حفظ اسلام باید ما از همه ی چیزهایی كه در ذهن هایمان هست و كدورت هایی كه فرض كنید یك وقتی داریم، دست برداریم. برای خدا باشیم، لیكن برای آن كه به وحدت ملل اسلامی جامه ی عمل پوشانید، خود انقلاب اسلامی باید الگوی موفقی از وحدت را در ایران بر اساس ارزش های اسلامی انسانی به نمایش بگذارد:
«این الآن یك تكلیف بسیار بزرگی است كه از همه ی تكالیف بالاتر است حفظ اسلام در ایران وابسته به وحدت شما ها ست.
[/HR][1]. بیژن ایزدی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، مركز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، چاپ اول، تابستان 1371، صص 142 ـ 147.
[2]. انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن، جمعی از نویسندگان، ص 166.
[3]. Gary Sick Iran Confronting Terrorism Washington Quarrterly Autumn 2003. P. 85.
[4]. مقصود، رنجبر، پیشین، ص 18.
[5]. همان، ص17.
[6]. روح الله رمضانی، چارچوبی تحلیلی برای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ترجمه ی علی رضا طیب، نشر نی، تهران صص 64 ـ 65.
[7]. آیین انقلاب اسلامی، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، تهران، ص 44.
[8]. صدور انقلاب از دیدگاه امام خمینی، پیشین، ص 57.
[9]. همان، ص 70.
صدور انقلاب اسلامی ایران »
بنابر این با توجه به توضیحات مذكور در خصوص سه عامل معنویت، دعوت و وحدت اسلامی در زمینه ی صدور انقلاب اسلامی ایران، این امر استنباط می گردد كه در پرتو تبدیل شدن جمهوری اسلامی ایران به یك الگوی نمونه، موفق و كارآمد از جنبه های مختلف توسعه ی فرهنگی، سیاسی و اقتصادی تأثیر گذاری انقلاب اسلامی و بالطبع صدور انقلاب اسلامی امكان پذیر تر می گردد، چنان كه، در این راستا نظریات مختلفی از سوی صاحب نظران ارایه شده است. از مهم ترین نظریات فوق نظریه ی «ام القرا» می باشد كه به عنوان حسن ختام بحث مورد بررسی قرار می گیرد.
نظریه ام القرا
طرح نظریه ی ام القرا، نقطه ی عطفی در فرایند اصلاح نگرش در حوزه ی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از ایده آلیسم به رئالیسم محسوب می گردد. خاستگاه این نظریه، مكتب واقع گرایی است، بنابر این تأكید آن بر ضروریات، نیازها، مشكلات و معضلات داخلی سیستم بوده، هدف آن نیز برطرف ساختن این معضلات بود؛ نظریه ی فوق بعد از پایان جنگ مطرح شد.
رهیافت بعد از جنگ دولت جمهوری اسلامی بر این مبنا بود كه اگر ما بتوانیم كشوری پیشرو و توسعه یافته با حفظ معنویت انقلابی و ارزش های اسلامی به جامعه ی جهانی ارایه دهیم، رغبت و توجهی كه دیگر كشور های اسلامی و جهان سومی و... برای تقلید از این كشور نمونه خواهند داشت، به معنی واقعی صدور انقلاب اسلامی است. در چارچوب چنین شرایطی، این معنی تفهیم می شود كه اسلام قادر به تنظیم زندگی مادی و معنوی و نیز اعتلای كل بشریت است. بر حسب اهمیت نظریه ی ام القرا، خلاصه ی دكترین فوق در ذیل می آید:
الف) ملاك وحدت در فلسفه ی ام القرا، وحدت در انجام وظیفه اسلامی است، چرا كه در این حاكمیت، امتی مسؤول، با رهبری مسؤول، جمعاً در سرزمینی به عنوان «ام القرا» هسته ی مركزی حكومتی را تشكیل می دهند كه برد جهانی دارد.
ب) ولایت فقیه و حكومت ولایت فقیه، اساس و جوهر تشكیل حكومتی اسلامی در ام القرا است. عامل وحدت اسلامی همان رهبری ولایت فقیه است.
ج) مرز های قرار دادی و بین المللی جغرافیایی اثری در این رهبری ندارد. جهان اسلام امت واحده است، ولایت فقیه و حیطه ی مسؤولیت آن قابل تقسیم به كشور ها نیست، مسؤولیت رهبری امت اسلام مرزی نمی شناسد.
د) كشوری «امر القرای» جهان اسلام محسوب می شود كه دارای رهبری گردد كه در حقیقت لایق رهبری جهان اسلام باشد.
هـ) حال اگر میان دو سمت یعنی رهبری انقلاب و حكومت ایران، با رهبری امت اسلامی و نهضت جهانی اسلام در عمل، تزاحمی به وجود آید باید كدام را بر دیگری اولویت داد؟ كدام اصل است و كدام فرع و نحوه ی حل تعارض بین آن دو چیست؟ نظریه ی ام القرا در حقیقت برای پاسخ عملی بدین سؤال عرضه شده است: همواره مصالح امت اولویت دارد، مگر این كه هستی ام القرا كه حفظ آن بر همه ی امت (و نه تنها مردم ام القرا) واجب است، به خطر افتد.
و) ام القرا در صورتی كه به حقوق امت تجاوز شود، می خروشد و با توانایی خود سعی می كند، حق امت را بگیرد، لذا به همین دلیل قدرت های جهان سعی می كنند آن را در هم شكسته و نابود سازند تا دیگر سدی بر سر راه امیال آن ها نباشد و در این جا است كه وظیفه ی امت شروع می شود و آن حفاظت و حمایت از ام القرا می باشد. امت موظف است كه در زمان بروز خطری جدی برای ام القرا به حمایت از آن برخاسته، سعی كند ام القرا را نجات دهد، در واقع ام القرا و امت اسلامی هر یك در مقابل دیگری دارای حقوق و وظایفی هستند. ام القرا باید امت را حفاظت و حمایت كند و به فریاد آن رسیده، سعی كند از ظلم قدرت ها جلو گیری كند و در مقابل حقوقی دارد كه همان وظیفه ی امت نسبت به ام القرا است كه اگر ام القرا مورد هجوم و حمله ی دشمنان اسلام و معارضین ام القرا قرار گرفت، با تمام توان و هستی خود، به یاری ام القرا بشتابد.
در جریان تبیین نظریات فوق، نكات و مواردی مشهود است كه به نحو اجمال ارایه می گردد:
1. ممكن است در كشوری مشكلات و كمبود های فراوان وجود داشته باشد، لیكن اگر سیستم ولایت درست باشد، مسلم است در آن كشور نظام حقیقی اسلامی وجود دارد. آبادانی، نظم و حفظ ظواهر شرعی و امثال این ها همه امری فرعی هستند.
2. در صورت تزاحم بین صدور انقلاب و حفظ ام القرا، اولویت با حفظ ام القرا می باشد. به عبارت دیگر پرسشی كه در این جا مطرح می شود این است كه اگر احیاناً بین این دو هدف یعنی صدور انقلاب و رفع نیازهای جمهوری اسلامی تعارضی پیش آید، كدام یك از این دو ارجحیت دارند؟ پاسخ این است كه مسیری كه هم اكنون جمهوری اسلامی در آن قدم بر می دارد، با توجه به رهنمود های حضرت امام و با استفاده از استفتائات خصوصی كه از ایشان موجود است، در صورت پدید آمدن نوعی تعارض بین این دو مسأله، باید به رفع نیاز های جمهوری اسلامی توجه كرد، بنابر این در صورت تعارض بین این دو هدف، اولویت با رفع نیاز های جمهوری اسلامی است.[1]
در واقع چنین برداشتی از صدور انقلاب اگر از یك واقع نگری نسبت به امكانات، اهداف و آرمان ها ناشی می شد. خود ام القرا نیز مورد غفلت واقع نمی شد. در نهایت، این كه خط مشی جدید داخلی و خارجی ناشی از اولویت ضرورت های داخلی نسبت به مقتضیات بین المللی صورت می گرفت.
بدین ترتیب سیاست ها و راهبرد های ایران بعد از جنگ عملاً بر اساس نظریه ی ام القرا شكل گرفت. پس از جنگ عراق علیه ایران و پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت ملل متحد، ضرورت های جدید، سیاست های داخلی و خارجی ایران را تحت الشعاع خود قرار دادند. بازسازی اقتصادی و نظامی در دستور كار دولت مردان جدید ایران قرار گرفت و نگاه به درون، به جای توجه بیشتر و جدی تر به بیرون، به سیاست جدید رهبران ایران تبدیل گردید. همه این تحولات در مسیر نظریه ی ام القرا بود، فی الواقع این نظریه مبنای نظری لازم را برای تغییر و بازنگری سیاست خارجی ایران فراهم ساخت.
[/HR][1]. محمد جواد لاریجانی، مقولاتی در استراتژی ملی، انتشارات انقلاب اسلامی، تهران، 1369، صص 52 ـ 53.
[h=1][/h]
انقلاب اسلامى ايران كه در بهمن ماه سال 57 متولد شد، در عين داشتن اهداف سياسى و اجتماعى، نگاه خاصى به تمدن و جهانبينى اسلامى داشت. اين رويداد در بيدارى مسلمانان جهان و نوزايى باورهاى دينى نقش عمدهاى ايفا كرد. هر چند تلاش زورمندان جهان، به ويژه در غرب، بر آن بوده است كه همواره از انقلاب اسلامى ايران چهرهاى ضد فرهنگى و متجاوز ترسيم نمايند، ولى رهبرى فرزانهى آن بر مفاهيم بكر و تازهاى كه در روح انقلاب اسلامى موج مىزند تكيه نموده و بر مشتركات آن با دنيا و اختصاصات منحصر به فرد آن، كه در مكاتب گوناگون و جريانهاى فكرى و نحلههاى مختلف دنيا موجود نيست، اصرار مىورزند به گونهاى كه معتقد به پويايى و برجسته كردن و مقاومت و بيان نمودن و ترويج آن اختصاصات هستند.
از منظر امام راحل (ره) مفهوم صدور انقلاب در واقع انتقال ارزشهاى معنوى و الهى آن و رساندن اين رسالت به گوش جهانيان از طريق استفاده از امكانات و ابزارهاى پيامرسانى مىباشد كه بايد اين هدف با استفاده از راهكارهاى موجود مانند: دعوت و تبيين مفاهيم و معارف اسلامى در جهان، معرفى و تبيين فرهنگ و تمدن ايرانى ـ اسلامى، فراهم آوردن زمينههاى مناسب براى گفتگوى تمدنها و فرهنگها، تقويت وحدت امتاسلامى، احياى فرهنگ اهل بيت (ع) و ترويج و گسترش زبان و ادبيات فارسى تحقق يابد.
[h=2]انقلاب اسلامى و صدور ارزشهاى فرهنگى[/h]پيروزى انقلاب اسلامى ايران در بهمن ماه سال 57 سر منشأ تحولات عظيمى در منطقه و جهان گرديده و تأثيرات شگرف بينالمللى را به دنبال داشته است. انقلابى كه با تكيه بر ايمان و باورهاى اسلامى و با شعار نه شرقى، نه غربى رژيم خودكامهى شاه را سرنگون كرد. و حكومت جمهورى اسلامى را در اين سرزمين محقق ساخت.
انقلاب اسلامى به عنوان يكى از مهمترين و عظيمترين رويدادهاى قرن معاصر، داراى بركات و نتايج بسيار بزرگ و درخشانى در ايران و جهان بود.
روژهگارودى، انديشمند مسلمان فرانسوى در يكى از مقالات خود، انقلاب اسلامى ايران را اينچنين توصيف مىكند:
«به راستى انقلاب اسلامى كه امام خمينى (ره) آن را رهبرى كرد به هيچيك از انقلابهايى كه در قبل برپا گرديدند، شبيه نيست، در طول تاريخ انقلابهايى بودند كه به هدف تغيير نظام سياسى برپا گرديدند. انقلابهاى اجتماعى هم در جهان رخ داده است و نشانگر خشم فقرا عليه اغنيا بود، انقلابهاى ملى هم خشم خود را عليه استعمارگران و غاصبان خالى كردند. اما انقلاب اسلامى ايران نيز داراى تمامى اين انگيزهها بود.
اين انقلاب علاوه بر موضوعاتى كه گفته شد داراى معانى جديدى بود كه نه فقط حكومت سياسى، اجتماعى، استعمارى را سرنگون كرد، بلكه مهمتر از آن تمدن و جهانبينى خاصى را كه در مقابل دين علم شده بود، واژگون ساخت.» (2)
انقلاب اسلامى ايران تأثيرات زيادى در بيدارى مسلمانان جهان و احياى باورهاى دينى داشت.
در عصرى كه مىرفت عزت و شوكت اسلامى توسط استعمارگران و دشمنان اسلام پايمال گردد و اخلاق و ارزشهاى اسلامى به بوتهى فراموشى سپرده شود، انقلاب اسلامى ايران به رهبرى امام خمينى(ره) به وقوع پيوست و فرهنگ و تمدن اصيل اسلامى را به ارمغان آورد و بارقهى اميدى در دل ميليونها مسلمان در گوشه و كنار دنيا زنده كرد و باعث تجديد حيات اسلام و زنده شدن مجد و عظمت ديرينهى جهان ا سلام گرديد.
مقام معظم رهبرى با اشاره به ويژگىهاى انقلاب اسلامى و ضرورت پيام رسانى و ابلاغ ارزشهاى انقلاب مىفرمايند:
«انقلاب، دو جهت داشت: يك جهت، مبارزه با استبداد داخلى و حكومت فاسد وابستهاى كه مردم و كشور را بدبخت و بيچاره كرده بود؛ انقلاب مىخواست كشور و ملت را نجات دهد؛ در دامن اسلام، مردم اداره شوند و حكومت، اسلامى باشد؛ جهت ديگر، وجههى سخن و پيام نو براى دنيا و بشريت است؛ اين چيزى است كه دنيا را به خود جذب كرد؛ والاّ فلان متفكر اروپايى يا غربى يا آفريقايى يا آمريكاى لاتين كه امام و انقلاب و نظام اسلامى و حركت مردم را ستايش مىكند، او كه داخل كشور ما نيست تا از حكومت، چيزى فهميده باشد؛ پيام جهانى و انسانى اسلام است كه او را به ستايش وادار مىكند. جنبهى دوم، بسيار مهم است؛ ما بايد بتوانيم اين را بيان كنيم.» (3)
[h=2]صدور انقلاب اسلامى[/h]حال چطور و چگونه اين پيام انسانساز را به گوش مسلمانان و جهانيان برسانيم؟
چه تدبيرى انديشيده شود تا ارزشهاى فرهنگى انقلاب را به صورت مطلوب و منطقى به دنيا ابلاغ نماييم و مخاطبان و مشتاقان انقلاب را از آماج حملات فكرى و فرهنگى دشمنان برهانيم؟
پاسخ عبارت است از صدور انقلاب، زيرا انقلابى كه بر پايهى مايههاى فكرى و فرهنگى نضبح گرفته و رشد يافته، به جهت احساس رسالت انقلابى و وظيفهى شرعى و انسانى كه براى خود مىبيند براى نشر و ترويج انديشههاى خود اقدام خواهد نمود و اين مفهوم يعنى صدور انقلاب، صدور افكار و انديشههايى كه انقلاب اسلامى براساس آنها و براى آنها صورت گرفته است، كسب استقلال و آزادى با تكيه بر اسلام مىباشد.
يكى از دستاوردهاى ارزشمند انقلاب در منطقه و جهان، صدور انقلاب اسلامى است.
امام خمينى(ره) و مسئولان برجستهى نظام بارها روى اين موضوع مهم تكيه كردهاند و در بيانات و نوشتههاى متعددى نسبت به صدور انقلاب اسلامى، اظهارنظرهايى داشتهاند.
در ابتداى پيروزى انقلاب حضرت امام (ره) فرمودند:
«ما به تمام جهان تجربههايمان را صادر مىكنيم و نتيجهى مبارزه و دفاع با ستمگران را بدون كوچكترين چشمداشتى، به مبارزان راه حق انتقال مىدهيم و مسلما محصول صدور اين تجربهها، جز شكوفههاى پيروزى و استقلال و پياده شدن احكام اسلام براى ملتهاى دربند نيست.» (4)
«ما انقلابمان را به تمام جهانيان صادر مىكنيم، چرا كه انقلاب ما اسلامى است و تا بانگ لااله الاّاللّه و محمد رسول الله بر تمام جهان طنين نيفكند مبارزه هست، و تا مبارزه در هر كجاى جهان عليه مستكبرين هست ما هستيم.» (5)
امام امت در يكى ديگر از بيانات خويش در مورد صدور انقلاب مىفرمايند:
«بحمدالله امروز قدرت ايرانى و قدرت اسلام در ايران به طورى است كه توجه همه ملّتهاى ضعيف را به خودش معطوف كرده است و اسلام صادر شد در سرتاسر دنيا. از اين سياههاى عزيزى كه در آمريكا هستند و تا آفريقا و تا شوروى و همه جا، نور اسلام تابيده است و توجه مردم به اسلام شده است. و منظور از صدور انقلاب همين بود و تحقّق پيدا كرد و انشاءا... اسلام در همه جا غلبه بر كفر خواهد پيدا كرد.» (6)
[h=2]معنا و مفهوم صدور انقلاب[/h]پيروزى انقلاب اسلامى ايران سرآغاز تحقق وعدهى الهى براى رهايى مستضعفان بود. اين انقلاب همچون مشعل فروزانى، راه رهايى ملتها را از قيد و بند استكبار جهانى روشن كرد و به گفتهى شهيد والامقام محمد جواد باهنر، «انقلاب ايران، اسلام عزيز را در دنيا حيات تازهاى بخشيد.» (7)
گيزلاكرافت، دانشمند آلمانى شركت كننده در همايش بينالمللى گفتگوى فرهنگها: حافظ، گوته و پوشكين، با اعلام اين مطلب گفت:
«اسلام در دهههاى اخير به الگو و مكتب نيرومندى تبديل شده كه در سايهى آن مبارزه شديد با ماديگرى و براى احياى معنويت جريان دارد.»
تجديد حيات جوامع اسلامى و رشد روز افزون معنويت و بيدارى ملتهاى تحت ستم در سايهى پيروزى انقلاب اسلامى باعث شد تا ماشين جنگ روانى غرب با تمام قدرت و توان خويش، پروسهى مخدوشسازى چهرهى انقلاب اسلامى را با شيوهها و ابزارهاى مختلف به كار بندد تا در ارزشهاى اسلامى و امكان اجراى آنها در قرن بيستم شك و ترديد ايجاد كند. يكى از توطئههاى استعمارى آنان، تحريف و وارونه جلوه دادن صدور انقلاب بود، به گونهاى كه هدف از صدور انقلاب را كه دعوت به اسلام بود به معناى تجاوز به سرزمين ديگران و جنگ و زورگيرى معرفى كردند.
امام خمينى (ره) در مقام تبيين معنا و مفهوم صدور انقلاب اسلامى تصريح مىكنند:
«ما كه مىگوييم اسلام را مىخواهيم صادر كنيم، معنايش اين نيست كه ما سوار طياره بشويم و بريزيم به ممالك ديگر، يك همچو چيزى نه ما گفتيم و نه ما مىتوانيم. اما آنكه ما مىتوانيم اين است كه مىتوانيم به وسيلهى دستگاههايى كه داريم، به وسيلهى همين صدا و سيما، به وسيلهى مطبوعات، به وسيلهى گروههايى كه به خارج مىروند، اسلام را آن طورى كه هست معرفى كنيم. اگر آن طورى كه هست معرفى بشود، مورد قبول همه خواهد بود.» (8)
«صدور انقلاب، صدور تجاوز و جنگ و به معناى گرفتن زمينهاى ديگران نيست ... صدور انقلاب به معناى صدور پيام و صدور رسالت انقلاب است، صدور ارزشهايى مانند استقلال، عدم وابستگى، خودكفايى، خصلتهاى انسانى پاك، ايمان، شرف، افتخار، حمايت از مستضعفان و...» (9)
امام خمينى (ره) در جايى ديگر، به منظور جلوگيرى از هرگونه برداشت غلط از معناى صدور انقلاب خاطر نشان مىسازند كه معنى صدور انقلاب ما اين است كه اين بيدارى اسلامى در همهى ملتها ايجاد شود و صدور انقلاب با زور و كشورگشايى نيست، بلكه در پرتو اسلام و اخلاق اسلامى است.
امام در يكى از بيانات خويش در اين باره مىفرمايند:
«اينكه مىگوييم بايد انقلاب ما به همه جا صادر بشود، اين معنى غلط را از آن برداشت نكنند كه ما مىخواهيم كشورگشايى كنيم. ما همهى كشورهاى مسلمين را از خودمان مىدانيم. همهى كشورها بايد در محل خودشان باشند، ما مىخواهيم اين چيزى كه در ايران واقع شد و اين بيدارى كه در ايران واقع شد و خودشان از ابرقدرتها فاصله گرفتند و دست آنها را از مخازن خودشان كوتاه كردند، اين در همهى ملتها و در همهى دولتها بشود. آرزوى ما اين است... (10)
مقام معظم رهبرى نيز با اشاره به ضرورت شناسايى مفاهيم جديد انقلاب و عرضهى آنها به مشتاقان و طالبان حقيقت در سطح جهان مىفرمايند:
«انقلاب اسلامى و نظام اسلامى، مفاهيم بكر و تازهاى در دنيا دارد، مفاهيمى دارد كه اگر چه مشتركاتى با دنيا دارد، اما اختصاصاتى دارد كه اين را از شبيه خودش در مكاتب گوناگون و جريانهاى فكرى و نحلههاى فكرى دنيا جدا مىكند؛ بايد آن را دربياوريم و پايش هم بايستيم و بيان كنيم.» (11)
[h=2]صدور ارزشهاى فرهنگى[/h]با عنايت به آنچه كه گذشت، يادآور شديم كه صدور انقلاب در منظر و انديشهى امام راحل(ره) و مقام معظم رهبرى، صدور پيام و رسالت انقلاب اسلامى و انتقال ارزشهاى معنوى و الهى به گوش جهانيان است كه اين امر در سايهى زور و لشكركشى انجام نمىشود بلكه جهت نيل به اين هدف بايد كليهى امكانات و ابزارهاى پيام رسانى، محتواى پيام، موقعيت زمان و مكان، نيازهاى مخاطبان در مناطق مختلف دنيا مورد توجه و دقت قرار گيرد.
انقلاب ما يك انقلاب فرهنگى بود و به تعبير شهيد مظلوم دكتر بهشتى «انقلاب ارزشها» محسوب مىشود. اكنون بهطور اجمال به گوشههايى از وظايف و اهداف استراتژيك نظام در خصوص انتقال و ابلاغ ارزشهاى والاى فرهنگى در عرصهى بينالملل اشاره مىكنيم:
بديهى است، همانطورى كه قبلاً نيز بيان شد، مهمترين بُعد تأثيرگذارى نظام در دنيا، همان بُعد فكر و فرهنگ و انديشه است كه به فرمودهى رهبر فرزانهى انقلاب:
«اگر ما بتوانيم در صحنهى فكر و فرهنگ كار شايستهاى انجام دهيم، همهى تهديدهاى مادى دنيا خنثى خواهد شد.» (12)
[h=2]1 ـ دعوت و تبيين مفاهيم و معارف اسلامى در جهان[/h]يكى از رسالتهاى مهم انقلاب اسلاميمان در عرصهى بينالملل، معرفى و احيا و گسترش تفكر و معارف اسلامى است. دشمنان و معاندان اسلام همواره مىكوشند چهرهى اسلام را مخدوش سازند و حقايق را وارونه جلوه دهند. بر اثر پيروزى انقلاب اسلامى دين و ديندارى در سراسر جهان احيا گرديد و دين و معنويت به صحنهى اجتماع بازگشت. اصلاح تفكر دينى و زدودن خرافات و بدعتها از چهرهى دين اسلام و پاسخگويى دينى به نيازهاى فكرى جامعه بشرى از جمله اهداف اساسى انقلاب بشمار مىرود.
امام خمينى (ره) در اين زمينه مىفرمايند:
«ما موظفيم كه اسلام را در همه جاى دنيا معرفى كنيم. اسلام مظلوم است الآن در دنيا، غريب است در دنيا.» (13)
«مقصد اين است كه اسلام، احكام اسلام، احكام جهانگير اسلام زنده بشود و پياده بشود و همه در رفاه باشند و همه آزاد باشند، همه مستقل باشند.» (14)
رهبر معظم انقلاب نيز با تأكيد بر رعايت موقعيتها، ابزار و شيوههاى ابلاغ پيام به ديگر كشورها تصريح مىكنند كه:
«امروز در دنيا براى اثرگذارى كارها، پى در پى تئورىهاى فكرى ساخته و پرداخته و القاء مىشود؛ براى اينكه ذهنها ـ كه مخاطب، و آماج اين حمله فكرى و معنوى هستند ـ خاضع و قانع و تسليم شوند، تا آنها بتوانند با امكان مادى و ثروتى كه در اختيار دارند، به مقاصد خود برسند. ماييم و تفكر و معارف اسلامى، ماييم و پيام انقلاب اسلامى؛ ما بايد بتوانيم اينها را درست به دنيا برسانيم ... ما بايد بتوانيم مفاهيم و معارف اسلامى و آنچه را كه متعلق به ماست، بيان كنيم؛ البته بايد با لحن و بيان روشنفكرانه و كاملاً مترقى و با استفاده از واژگان متناسب با هر دوره و زمان باشد.» (15)
[h=2]2 ـ معرفى و تبيين فرهنگ و تمدن ايرانى و انقلاب اسلامى[/h]يكى از ابزارهاى كارآمد در معرفى فرهنگ و تمدن ايران اسلامى به منظور ترسيم چهرهى واقعى ايران اسلامى و زدودن زنگارها و تحريفات گستردهى ناشى از شبيخون فرهنگى غرب، استفاده مطلوب از رسانههاى جمعى و بهرهگيرى از شبكههاى اطلاع رسانى بينالمللى است.
شناخت زبان، ابزار و شيوههاى مؤثر در گسترش و توسعهى روابط و مناسبات فرهنگى با كشورها در جهت معرفى مبانى، اهداف، مواضع و دستاوردهاى انقلاب اسلامى ايران لازم و ضرورى به نظر مىرسد.
ميراث گرانقدر فرهنگ و تمدن ايرانى همهى انديشمندان و صاحبان فكر و ادب را به اعجاب و شگفتى وا داشته و در برابر آن سر تسليم فرود آوردهاند.
اظهارنظرها و ارزيابى بسيارى از متفكران و بزرگان علم و هنر كه از گوشه و كنار جهان به ايران اسلامى سفر كردهاند، خود شاهد صادقى است بر اين مدّعا.
دكتر حنّا الفاخورى، نويسنده، اديب و انديشمند برجسته مسيحى لبنان و صاحب بيش از يكصد اثر در زمينههاى ادبيات، تاريخ و فلسفه كه تحت تأثير عميق فرهنگ و تمدن ايران قرار گرفته، طى اظهارنظرى درباره دستاوردهاى فكرى ادبى انقلاب اسلامى مىگويد:
«من دربارهى تاريخ ايران در دورههاى قديم و جديد بسيار شنيده بودم و آثار اديبان و دانشمندان ايرانى را فراوان خواندهام، بسيار انديشيدم تا از فرصتى كه براى ديدار از جمهورى اسلامى ايران به من عطا شده است، استفاده كنم و با آثار مهد علم و دانش آشنا شوم؛ حال اين را با چشم خود ديدم و با بينايى و قلب، مشاهده و درك كردم، خود را همراه كسرى در ايوانش و همراه فردوسى در شاهنامه مىبينم و به بهشت هنرهاى دستى و ادبى و نقاشى و نقش و نگارها وارد مىشوم و مدتى با عمر خيام در رباعياتش و با كمالالدين اصفهانى با اشعار غنائى با احساسش و با عرفان حافظ در مقامات صوفىاش همراه هستم، با تأمل مىنگرم در دستهاى زيبانگار كه جهانى زيبا را بنيان گذاشتهاند و عقلهايى كه تخيل و نوآورى مىكردند و به زبانهايى كه آموختند و پرورش دادند و به جهان ميراثى گرانبها را ارزانى داشتند، من غرق در دريايى از شگفتى هستم. من از زمانى كه به تأمل در دنياى عرب و پيرامون آن و عوامل مؤثر در آن پرداختم باعث افتخارم بود كه از شايستگى ملتى غنى و آگاه بهرهمند شوم. در كارهايم هميشه خود را در مقابل ايران و گرايش ايرانى، به هر سمت كه مىنگريستم، مىديدم، تأثير ايرانى و كار ايرانى و نبوغ ايرانى، به طور كامل گويا است، بخصوص در زبان عربى، در نوشتههاى خود در فلسفه و زبان تلاش كردهام اين تأثير را بگويم. هويدا كردن اين شايستگى نه از روى تعصب بلكه به سبب حقيقتيابى و التزام به علم بود.» (16)
در جهت معرفى فرهنگ و تمدن ايران و انقلاب اسلامى، آگاه ساختن جهانيان با مفاهيم ذيل، لازم و ضرورى است:
ـ معرفى شخصيت و سيرهى نظرى و عملى حضرت امام (ره)
ـ شناساندن اصول و مبانى انقلاب اسلامى به جهانيان
ـ معرفى تحولات معنوى، فكرى و اجتماعى ملت مسلمان ايران در پرتو انقلاب اسلامى.
ـ نماياندن ارزشهاى اصيل انقلاب و معرفى و تبيين فرهنگ ايمان و ايثار و شهامت.
ـ معرفى و احياى آثار شخصيتهاى اسلام شناس و ايران شناس
ـ معرفى فرهنگ، هنر، ادبيات، شعر انقلاب اسلامى
سينما و تلويزيون به عنوان يكى از مؤثرترين بسترهاى معرفى فرهنگ و هنر، نقش بسيار مهمى دارند. به ويژه سينماى ايران كه در اين سالها به سرعت رشد كرده و با پرداختن به موضوعات و مضامين انسانى، جاى خود را در ميان ملل مختلف باز كرده است. سينماى پس از انقلاب اسلامى يكى از توانمندترين سينماهاست و موفقيت آن در عرصهى جهانى، مديون سادگى، اخلاص و جنبههاى ظريف انسانى و ذاتى و در واقع بيان جنبههاى مثبت بشرى است.
[h=2]3 ـ ارائهى طرح و فراهم آوردن زمينههاى گفتگوى تمدنها و فرهنگها[/h]تمدنها و فرهنگها داراى خصوصيات و ويژگىهاى عمومى بوده و جريانهاى آن بيانگر خدمات مشترك و ارزشهاى تمامى بشريت است.
همانطورى كه استحضار داريد در پنجاه و سومين نشست سالانهى مجمع عمومى سازمان ملل متحد، جناب آقاى خاتمى رياست محترم جمهورى اسلامى ايران در سخنرانى خود، به طرح پيشنهادى پرداخت كه با استقبال جامعهى جهانى روبه رو شد. ايشان خواستار نام گذارى سال 2001 ميلادى به عنوان سال گفتگوى تمدنها گرديد، اين پيشنهاد مورد استقبال كشورهاى مختلف قرار گرفت و به عنوان يك موفقيت سياسى، بينالمللى براى جمهورى اسلامى ايران در تاريخ به ثبت رسيد. اصل گفتگوى تمدنها در نظر دارد تا ملتها با اديان و فرهنگهاى مختلف از طريق گفتمان، هنر، ادبيات، مراودات علمى به شناخت يكديگر بپردازند و وجوه اشتراك بين خود را دريابند و ديوارهاى بىاعتمادى و بدبينى ناشى از سوء تفاهمات را فروريزند و با حفظ اصول فرهنگى خويش، نقاط اشتراك موجود را تقويت كنند و همان نقاط اشتراك را مبنا و پايهى ايجاد و گسترش روابط قرار دهند و بدون آنكه فرهنگى بخواهد خود را بر فرهنگى ديگر مسلط يا تحميل كند، صرفا با اتكاى به اشتراكات و مراودات صحيح فرهنگى به اصل همزيستى مسالمتآميز و صلح پايدار دست يابند.
آقاى صبحى الجابى، پژوهشگر و نويسندهى سورى در خصوص تأثير و بازتاب جهانى فرهنگ و تمدن انقلاب اسلامى اظهار مىدارد:
«انقلاب اسلامى فرهنگ و تمدن حقيقى را براى جهانيان به ارمغان آورد. اين تمدن در تمام زمينههاى سياست، حقوق بشر و اخلاق، با فرهنگ و تمدن غرب تفاوت اساسى دارد. به هر حال، هركس فرهنگ انقلاب اسلامى را الگوى خود قرار دهد حتما پيروز خواهد شد. طرح گفتگوى تمدنها، نشانهى حضور ايران در سطح جهانى و پاسخى به جنگ تمدنها است كه صهيونيستها آن را در آمريكا مطرح كردند.» (17)
[h=2]4ـ تقويت وحدت امت بزرگ اسلامى[/h]يكى از بركات انقلاب اسلامى ايران تحكيم اخوت اسلامى و ايجاد و تقويت وحدت در ميان مسلمانان بوده است. اين انقلاب با طرح مجدد قرآن و با الهام از سيرهى شريف نبوى شالودهى وحدت اسلامى، الگوى همبستگى و وحدت مسلمانان را پايهريزى كرد.
امام خمينى(ره) از همان آغاز پيروزى انقلاب اسلامى، مردم مسلمان جهان را به يكپارچگى و وحدت در برابر حاكمان جور و دشمنان اسلام دعوت نمودند و سند عزت و پايدارى ملل مسلمان را وحدت كلمه و توحيد كلمه مىدانستند. در يكى از بيانات ايشان چنين مىخوانيم:
«اى مسلمانان جهان كه به حقيقت اسلام ايمان داريد!
بپا خيزيد و در زير پرچم توحيد و در سايه تعليمات اسلام، مجتمع شويد و دست خيانت ابرقدرتان رااز ممالك خود و خزائن سرشار آن كوتاه كنيد و مجد اسلام را اعاده كنيد و دست از اختلافات و هواهاى نفسانى برداريد كه شما داراى همه چيز هستيد.» (18)
ايجاد زمينهى مناسب براى تقريب مذاهب و ساماندهى وحدت در ميان مسلمانان از طريق تأسيس مجمع جهانى تقريب مذاهب اسلامى كه به ابتكار مقام معظم رهبرى صورت گرفت، در جهت گسترش و توسعهى مفاهيم نظرى و عملى وحدت و همزيستى اسلامى مؤثر بوده است.
برگزارى همايشهاى وحدت اسلامى در گوشه و كنار دنيا، چاپ و نشر هزاران عنوان كتاب، روزنامه، نشريه حول محور وحدت اسلامى و حمايت و پشتيبانى از ملت مظلوم و ستمديده جهان بويژه مردم مظلوم فلسطين نشانگر حمايت جمهورى اسلامى ايران از منافع كشورها و ملتهاى اسلامى و حفظ ارزشهاى الهى و انسانى در سطح جهانى است.
اسامه ابوحمدان، نمايندهى جنبش مقاومت اسلامى فلسطين (حماس) در لبنان، انتفاضهى مردمى فلسطين را يكى از ثمرات انقلاب اسلامى در ايران مىداند و در اين باره مىگويد:
«با پيروزى انقلاب اسلامى، مهمترين خواسته مسلمانان در قرن بيستم تحقق يافت.
مسلمانان جهان انقلاب اسلامى را الگو و سرمشق خود مىدانند و باور دارند كه نظام اسلامى در تمامى دورانها قادر است حكومت تشكيل دهد. انقلاب اسلامى مايهى مباهات و افتخار ملت فلسطين است. مردم مسلمان ايران كه قدرتمندترين پايگاه استكبار جهانى و رژيم صهيونيستى را در منطقه فرو ريختند، ملت فلسطين را به گرفتن حقوق از دست رفتهى خود اميدوار ساختند.» (19)
[h=2]5 ـ معرفى چهرهى اصيل تشيع و احياى فرهنگ اهل بيت (ع)[/h]يكى از ويژگيهاى انقلاب اسلامى پيروى و تبعيت از مكتب اهل بيت عصمت و طهارت در اوان پيروزى و تداوم انقلاب مىباشد. راه پرعظمت و پرفروغ ائمه معصومين (ع) همواره سرمشق و الگوى ملت بزرگ ايران در طول مبارزات، با رژيم ستمشاهى و استمرار نظام مقدس جمهورى اسلامى ايران بوده است.
ترويج فرهنگ ناب محمدى (ص) و تبيين چهره تابناك تشيع با حفظ اصول وحدت و پرهيز از ايجاد حساسيتها و مقابله با هر گونه تفكر نفاق افكنانه يكى از ثمرات ارزشمند اين انقلاب است. امام بزرگوارمان چنين حركتى را از سال 42 براى مشتاقان هموار نمودند و هم اكنون شعاع عزت و سربلندىاش سراسر گيتى را پرتو افكنده است.
پيروى از فرهنگ جهاد و شهادت، آزاديخواهى و ظلمستيزى امامان شيعه، خصوصا درس عزّت و افتخارى را كه حسينبنعلى (ع) در صحراى كربلا به انسانها آموخت، از آثار و بركات انقلاب اسلامى است كه امروز مليونها نفر در گوشه و كنار دنيا به آن چشم دوختهاند و بدان تأسّى مىجويند.
امام راحل (ره) در وصيتنامهى الهى ـ سياسى خويش مىفرمايند:
«ما مفتخريم كه مذهب ما جعفرى است كه فقه ما درياى بىپايان است يكى از آثار اوست، و ما مفتخريم به همهى ائمهى معصومين ـ عليهم صلواتالله ـ و متعهد به پيروى آنانيم. ما مفتخريم كه ائمهى معصومين ما ـ صلواتالله و سلامه عليهم ـ در راه تعالى دين اسلام و در راه پياده كردن قرآن كريم كه تشكيل حكومت عدل يكى از ابعاد آن است در حبس و تبعيد بسر برده و عاقبت در راه براندازى حكومتهاى جائرانه و طاغوتيان زمان خود شهيد شدند.» (20)
«يكى از خصلتهاى ذاتى تشيع از آغاز تا كنون مقاومت و قيام در برابر ديكتاتورى و ظلم است كه در تمامى تاريخ شيعه به چشم مىخورد، هرچند كه اوج اين مبارزات در بعضى از مقطعهاى زمانى بوده است. انقلاب مشروطيت، جنبش كودتا و ... قابل اهميت فراوان است. تأسيس حوزهى علمى دينى در بيش از نيم قرن اخير در شهر قم و تأثير اين حوزه در داخل و خارج كشور ايران و نيز تلاش روشنفكران مذهبى در داخل مراكز دانشگاهى و قيام سال 42 ـ 41 ملت ايران به رهبرى علماى اسلامى كه تا امروز ادامه دارد، همه عواملى هستند كه اسلام شيعى را در سطح جهانى مطرح مىكند. (21)
[h=2]6ـ ترويج و گشترش زبان و ادبيات فارسى[/h]زبان فارسى تنها مختص ايرانيان نيست، بلكه به عنوان سرمايهى جهانى و زبان گوياى انقلاب اسلامى از جايگاه رفيع و بالايى برخوردار است. زبان فارسى به لحاظ معانى عميق و ژرف و ريشههاى تاريخى و الفاظ سليس و شيرين، مشتاقان و علاقمندان بسيارى را به خود جلب كرده است تا جايى كه شهره و آوازهى زبان و ادب فارسى و اشعار بديع و نغز و پرمغز شاعران نامدار ايرانى چون حافظ، سعدى، عمر خيام، رودكى، جلالالدين رومى و ابوالقاسم فردوسى و ... شرق تا غرب عالم را فراگرفته و همه را شيفته و مجذوب خويش ساخته است.
رهبر معظم انقلاب اسلامى در يكى از بيانات خويش به سابقهى ديرينهى زبان فارسى و اهميت آن اشاره نموده و مىفرمايند:
«از آن زمانى كه ادبيات ايران از غرب استانبول تا شرق آسيا را دربرمىگرفت چندان زمانى نگذشته است. زبان فارسى، زبان ديوانى كشور عثمانى بود و تا اقصى نقاط هند و چين، زبان مذهبى، ادارى، ادبيات و هنر محسوب مىشد.» (22)
شاعر و غزلسراى بزرگ ايران شمسالدين محمد خواجه حافظ شيرازى در يكى از غزليات معروف خويش كه به سلطان غياثالدين شاه فرمانرواى مسلمان و فارسى دوست بنگال در قرن هفتم هجرى اهدا كرده است به سابقهى نفوذ زبان فارسى و فرهنگ تمدن اسلامى در بنگال اشاره مىكند و مىگويد:
خوشبختانه پس از پيروزى انقلاب اسلامى نيز اقدامات مهم و اساسى در راه رشد و تعالى زبان و ادب فارسى برداشته شده و بسيارى از مراكز و بنيادهاى تحقيقى و پژوهشى در اين خصوص تأسيس گرديده است. اين نشاندهندهى اين واقعيت است كه انقلاب اسلامى در جهت پيشرفت و ترقى فرهنگ و ادب فارسى اهميت ويژه و فوقالعادهاى قائل بوده و مىباشد.
حضرت آيتا... خامنهاى، رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار با گروهى از مسئولان، هنرمندان و نويسندگان بر ضرورت فراگيرى درست زبان فارسى در انتقال پيام انقلاب اسلامى فرمودند:
«امروز به بركت انقلاب اسلامى، در نقاطى از جهان، زبان فارسى به عنوان زبان دوم و يا زبان دانشگاهى مورد توجه قرار گرفته است و حتى در مناطقى از جهان مانند جزيرةالعرب، بسيارى از افراد توانستهاند از طريق راديو و تلويزيون ايران، به تدريج زبان فارسى را فرا بگيرند و با آن تكلم كنند. همچنين مسلمانان با آموختن زبان فارسى پيام اسلام را از انقلاب مىگيرند، و غيرمسلمان نيز با فراگيرى زبان فارسى مىخواهند پيام نو را از امام و پدر اين انقلاب دريافت كنند.» (23)
همچنين در ديدار با مسئولان سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامى از زبان فارسى به عنوان يكى از كانالهاى مطمئن فرهنگى ياد مىكنند و در زمينهى ترويج اين زبان مىفرمايند:
«من معتقدم يكى از كانالهاى كاملاً مطمئن فرهنگى ما، زبان فارسى است كه بايد بتوانيم آن را تأمين و پشتيبانى كنيم تا اين زبان رواج پيدا كند.» (24)
مطالبى كه از نظر خوانندگان محترم گذشت گوشههايى از ويژگيها و خصوصيات فرهنگى انقلاب اسلامى در عرصهى جهانى بود. انقلابى كه با همت و تلاش آحاد ملت بزرگ ايران به رهبرى امام خمينى (ره) و با نثار هزاران هزار شهيد گلگون كفن به پيروزى رسيد تجسم اخلاق و ايمان و بهترين ارزشهاى الهى و فرهنگى بود كه امروز در سرتاسر گيتى تأثير و بازتابهاى مطلوبى را به دنبال داشته است. فرهنگ بيدارى اسلامى، عزتخواهى، فرهنگ ايثار و شهادت، فرهنگ اتكاى به نفس و مقاومت، توكل به ذات اقدس الهى، همه و همه از دستاوردهاى ارزشمند انقلاب اسلامى محسوب مىشوند كه پرداختن به هريك از اين ارزشهاى والا مثنوى هفتادمن كاغذ شود.
[/HR]1. نويسنده و پژوهشگر، رايزن فرهنگى سابق ج.ا.ا در سوريه و لبنان
2. نشريه شما، مورخ 10/10/77، 13 صفحه فرهنگى
3. بيانات مقام معظم رهبرى مورخ 17/11/80 در ديدار با اعضاى شوراى عالى سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامى.
4. پيام برائت از مشركان، صحيفه نور، ج 20، ص 118، مورخ 6/5/66
5. صحيفه نور، ج 17، ص 240، مورخ 4/2/62
6. پيام امام خمينى (ره) به مناسبت سالروز پيروزى انقلاب اسلامى، صحيفه نور، ج 11، ص 266، 22/11/58
7. نقش قيامتى انقلاب اسلامى، ص 95
8. صدور انقلاب از ديدگاه امام، ص 61 ـ 60
9. مباحثى پيرامون فرهنگ انقلاب اسلامى، ص 364 و 366، شهيد محمد جواد باهنر
10. بيانات امام خمينى در جمع سفراى كشورهاى اسلامى، صحيفه نور، ج 13، ص 127، مورخ 28/7/59
11. بيانات مقام معظم رهبرى مورخ 17/11/80
12. بيانات مقام معظم رهبرى در جمع مسئولان سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامى، مورخ 17/11/80
13. صحيفه نور، ج 18، ص 103 ـ 102، در ديدار با مسئولان دانشگاه امام صادق (ع)، مورخ 15/6/62.
14. صدور انقلاب از ديدگاه امام راحل (ره)، ص 31.
15. بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار با مسئولان سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامى، مورخ 17/11/80
16. چشم انداز ارتباطات فرهنگى/ فروردين 82، ص 60
17. روزنامه كيهان، شمارهى 16440، ص 16
18. صحيفه نور، ج 13، ص 83، مورخ 21/6/1359
19. روزنامه كيهان، مورخ 10/11/77
20. صحيفه نور، ج 21، ص 171
21. صحيفه نور، ج 4، ص 188
22. روزنامه كيهان، پنجشنبه 24/2/1377
23. روزنامه كيهان، پنجشنبه مورخ 24/2/1377
24. بيانات مقام معظم رهبرى مورخ 17/11/80
[="Arial"][="Green"]انقلاب مثل عطر گلهای بهاری منتشر میشود؛ کسی نمیتواند جلوی انتشار آن را بگیرد
امام خامنه ای:
بارها گفتیم، مفاهیم انقلاب و مفاهیم اسلام، مثل عطر گلهای بهاری است؛ هیچ کسى نمیتواند جلوى آن را بگیرد؛ پخش میشود، همهجا میرود؛
نسیم روحافزا و روانبخشى است که همهجا را به خودى خود میگیرد؛ حالا جنجال کنند، داد و بیداد کنند؛ رفته، صادر شده و الان شما در کشورهاى گوناگونى ملاحظه کنید؛
این تفکر در لبنان دارد فعالیت میکند، در عراق دارد فعالیت میکند؛ جوانهاى عراقى حرکت کردند همراه ارتششان شدند توانستند این پیروزىها را به دست بیاورند؛ در سوریه همینجور، در غزه همینجور، در فلسطین همینجور، در یمن همینجور، انشاءالله در قدس شریف و براى نجاتِ الاقصى هم همینجور.
آنهایى که نظام اسلامى و جمهورى اسلامى را تهدید میکنند که ما چنین میکنیم، چنان میکنیم بدانند: جمهورى اسلامى به برکت تفکر بسیجى و عمل و حرکت بسیجى شکستناپذیر است. هر فرد ایرانى بالقوه یک بسیجى است، مگر عدهى معدودى که یا دچار خودپرستىاند یا دچار شهوتپرستىاند یا دچار پولپرستىاند یا دستشان زیر سنگ دشمن است، آنها را میگذاریم کنار؛ معدودند، زیاد نیستند. اکثریت قاطع ملت ایران بالقوه بسیجىاند؛ دلیل شکستناپذیرى نظام جمهورى اسلامى این است.
منتها باید حواس همه جمع باشد؛ امتحان همیشه هست، براى همه هست؛ حرکت نباید سست بشود؛ جهت حرکت اشتباه نباید بشود؛ جهت حرکت به سمت استکبار است، مقابلهى با استکبار است.
۱۳۹۳/۰۹/۰۶
بیانات در دیدار اعضاى مجمع عالى بسیج مستضعفین
[/]