نگاهی به مسأله امامت از زاویه ای دیگر

تب‌های اولیه

37 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نگاهی به مسأله امامت از زاویه ای دیگر

بنده با یکی از دوستانم داشتم صحبت میکردم که مسئله ای را مطرح کرد که بنده را مشکوک به امامت کرد. گفت پیامبر دوران های سختی را در مکه گذراند همچنین در شعب ابی طالب. در تمامی این دوران ها و سختی ها همانطور که علی در کنار پیامبر بود ابوبکر و عمر و عثمان هم بودند پس آنها همانند علی در دوران سختی خودشان را نشان دادند و در کنار پیامبر ماندند. بعد حرف دیگری هم که میزد این بود که شاید مثلا عمر در بعضی موارد جلوی پیامبر میایستاد اما با تاکید پیامبر از موضعش کوتاه میامد و این جبهه گیری او منجر به این نمیشد که برای حرف پیامبر ارزشی قائل نشود. در آخر هم گفت اگر علمای شیعه مدعی این هستند که امامت انقدر مسئله مهمی هست که اگر بعد پیامبر ائمه به قدرت نرسند اسلام به بیراهه میرود چطور ممکن هست که پیامبر در مورد چنین مسئله مهمی به اندازه کافی به ابوبکر و عمر و عثمان تاکید کرده باشد اما آنها با وجود تاکید پیامبر حرف او را زیر پا بگذارند؟! اگر آنها قدرت طلب بودند در دوران سختی ها (که به آن اشاره شد) باید اسلام را ترک میکردند اما این کار را نکردند و در کنار پیامبر ماندند پس اینکه بگوییم آنها قدرت طلب بوده اند پس حق خلافت را از علی غصب کردند منتفی هست.

پاسخ شما به این شبهه چیست؟

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد عماد

سلام علیکم
آنچه شما فرموده اید که :

m@hdi;392275 نوشت:
پیامبر دوران های سختی را در مکه گذراند همچنین در شعب ابی طالب. در تمامی این دوران ها و سختی ها همانطور که علی در کنار پیامبر بود ابوبکر و عمر و عثمان هم بودند پس آنها همانند علی در دوران سختی خودشان را نشان دادند و در کنار پیامبر ماندند.

اما باید خدمتتان عرض شود که
خیلی ها با پیامبر صلی الله علیه واله وسلم بودند اما ثابت قدم ماندن شرط است ، نه در زمان پیامبر صلی الله علیه واله وسلم بلکه بعد وقبل از ایشان نیز این سنت جاری بوده است .
قارون پسر عموی حضرت موسی است ، در بین بین اسرائیل از همه مقدمتر در حفظ تورات بوده است (1) اما به تصریح قران از حضرت موسی فاصله گرفت و به بیراهه رفت (2)
این قاعده زمان پیامبر صلی الله وله وسلم نیز جاری بوده است و به اعتقاد ما کسانی که فرمایش ایشان را در مورد جانشینی نپذیرفتند از آن جمله بودند
بعداز رحلت پیامبر صلی الله علیه واله وسلم نیز زبیر از نزدیکان حضرت علی علیه السلام بود وی علیه ابابکر تحرکاتی داشت(3) حتی در شورای بعد از عمر نیز به نفع حضرت علیه علیه السلام رای داد(4) اما همین شخص جنگ جمل را علیه حضرت علی علیه السلام به راه انداخت (5)، نمی توان گفت چون زبیر از یاران و دوستان حضرت علی علیه السلام بوده پس جنگ جمل دروغ است
بعد از شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام نیز وکلای ایشان که از نزدیکان حضرت بودند ،بعدا به خاطر مطامع دنیوی فرقه واقفیه را تشکیل دادند (6)
حتی اگر الان نیز نگاهی به تاریخ معاصر کنید بسیاری از افراد هستند که با فلان آقا بوده اند سختی هم تحمل کرده اند اما بعدها از همان شخص فاصله گرفته اند

پس نمی توان فلانی با پیامبر بوده است شرایط سخت را هم تحمل کرده است و نتیجه گرفت پس تا آخر مانده است

1. معارف ومعاریف ، سید مصطفی حسینی دشتی ، ج چهارم ص 639
2. ایه 76سوره قصص ان قارون کان من قوم موسی و بغی علیهم
3. امامت‏وسياست/ ابن قتیبه دینوری ، ترجمه،ص:27
4. امامت‏وسياست/ترجمه،ص:46
5. الغارات/ ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی ، ترجمه،ص:417
6. شیخ طوسی ، الغیبه ص 47

m@hdi;392275 نوشت:
شاید مثلا عمر در بعضی موارد جلوی پیامبر میایستاد اما با تاکید پیامبر از موضعش کوتاه میامد و این جبهه گیری او منجر به این نمیشد که برای حرف پیامبر ارزشی قائل نشود

درباره این جمله شما نیز باید عرض کنیم که
اولا : شاید نه و قطعا در تاریخ مواردی ذکر شده که عمر بن خطاب علیه نظر پیامبر صلی الله علیه واله وسلم موضع گیری کرده است

عمر خود اقرار می کند که :
در حديبيه چندان شك و ترديد در دل من راه يافت كه خدا مى‏داند، و در آن روز با رسول خدا (ص) صحبتى كردم كه اى كاش نمى‏كردم(1)
موارد زیادی نیز موجود می باشد پس شاید در این جمله بی معنا است
ثانیا : اگر در مواردی کوتاه می آمد نه به این معنا بود که برای حرف پیامبر صلی الله علیه واله وسلم ارزش قائل شده بلکه چون نمی توانست در مقابل حضرت محمد صلی الله علیه واله وسلم حرف خود را به کرسی بنشاند ، کوتاه می آمد .
گواه بر این مطلب ، قضیه قلم و دوات است ، چون در آنجا ثابت کرد که نه تنها برای پیامبر صلی الله علیه واله وسلمارزش قائل نیست بلکه اگر شرایط اجازه دهد دستور پیامبر صلی الله علیه واله وسلمرا نیز عمل نخواهد کرد
از آنجا می گویم که ارزشی برای حرف پیامبر صلی الله علیه واله وسلم قائل نبود چون در آن قضیه گفت :
ان الرجل لیهجر (2) یعنی این مرد (العیاذ بلله هزیان می گوید)
بعضی از منابع گفته اند که وی گفت:
قد غلب علیه الوجع (3) مریضی بر ایشان غلبه کرده است
و از انجا می گویم که اگر شرایط اجازه دهد دستور پیامبر صلی الله علیه واله وسلمرا نیز نادیده می گیرد ، چون در زمان رحلت پیامبر صلی الله علیه واله وسلم شرایط طوری بود که عمر می توانست علیه فرمایش پیامبر صلی الله علیه واله وسلم موضع بگیرد و حرف خود را به کرسی بنشاند (4)ولی در صلح حدیبیه پیامبر اصلی الله علیه واله وسلم ز موقعیتی برخودار بود که مثل عمر توان ایستادگی در مقابل دستور ایشان را نداشت
ثالثا :آیا حضرت علی علیه السلام که حتی یک مرتبه در مقابل پیامبر صصلی الله علیه واله وسلم موضع نگرفته اند و تابع محض بوده اند با کسانی که خودشان اقرار می کند در صلح حدیبیه شک کردیم یا در مواقع مختلف علیه پیامبر صلی الله علیه واله وسلم موضع می گرفتند مساویند

1.المغازى/ترجمه،متن،ص:713
2.الطبقات‏الكبرى،ج‏2،ص:187، اگر چه در طبقات این حرف را به بعض نسبت داده ولی کتابهای بسیاری گوینده این حرف را عمر می دانند
3. إمتاع‏الأسماع،ج‏14،ص:450
4. طبقات کبری، همان

m@hdi;392275 نوشت:
اگر علمای شیعه مدعی این هستند که امامت انقدر مسئله مهمی هست که اگر بعد پیامبر ائمه به قدرت نرسند اسلام به بیراهه میرود چطور ممکن هست که پیامبر در مورد چنین مسئله مهمی به اندازه کافی به ابوبکر و عمر و عثمان تاکید کرده باشد اما آنها با وجود تاکید پیامبر حرف او را زیر پا بگذارند؟! اگر آنها قدرت طلب بودند در دوران سختی ها (که به آن اشاره شد) باید اسلام را ترک میکردند اما این کار را نکردند و در کنار پیامبر ماندند پس اینکه بگوییم آنها قدرت طلب بوده اند پس حق خلافت را از علی غصب کردند منتفی هست.

در پاسخ به این فرمایش شما عرض می کنم
اولا : ما در تاریخ یک نص صریح یا گزارش قطعی داریم و یک موید تاریخی ، هیچ وقت نمی توان با تحلیل تاریخی گزارش قطعی را خدشه دار کرد
مثلا ما گزارش قطعی داریم که جنگ جمل صورت گرفته است ، شیعه و سنی در تاریخهایشان این جنگ را با تمام جزئیاتش آورده اند ، ایا می شود کسی با این تحلیل که مگر می شود همسر پیامبر صلی الله علیه واله وسلم با داماد ایشان جنگیده باشد پس جنگ جمل دروغ است
در جواب می گویم جنگ جمل از گزارشات قطعی تاریخ است ایا می شود با این موید جنگ را زیر سوال برد
اینجا هم همینطوراست ، در مواقع مختلف پیامبر صلی الله علیه واله وسلم نسبت به جانشینی حضرت علی علیه السلام تذکر داده بودند ،در جریان عشیرتک الاقربین فرمودند :
«هذا اخى و وصيى و خليفتى بعدى و وارثى فاسمعوا له و أطيعوا له».(1)
در جریان غدیر و ........ نیز اعلام کرده بودند ، حال این گزارشات تاریخی که نتیجه آن قطعی بودن جانشینی حضرت علی علیه السلام است نمی توان با موید تاریخی (که مگر میشود ابابکر و عمر حرف پیامبر را نادیده بگیرند) خدشه دار کرد
ثانیا : فرموده اید (چطور ممکن هست که پیامبر در مورد چنین مسئله مهمی به اندازه کافی به ابوبکر و عمر و عثمان تاکید کرده باشد اما آنها با وجود تاکید پیامبر حرف او را زیر پا بگذارند؟!)
جواب اینکه ، پیامبر صلی الله به اندازه کافی به همه مسلمانان درباره وصایت امیر المومنین علی علیه السلام صحبت کرده بودند ، از جمله این دو تن ، ولی حرف این است اینها با مخالف این فرمایش پیامبر بودند ، و برنامه برای زیر پا گذاشتن فرمان پیامبر صلی الله علیه واله وسلم داشتند ، که در پستهای قبلی جریان قلم و دوات و جسارت به ساحت مقدس پیامبر صلی الله علیه واله وسلم ذکر شد ، بارها نیز فرمان پیامبر صلی الله علیه واله وسلم را نادیده گرفته بودند ، ولی متاسفانه بر خلاف فرمایش شما آنها با وجود تاکید پیامبر صلی الله علیه واله وسلم حرف ایشان را زیر پا گذاشتند که که اسناد و شواهد آن موجود می باشد
ثالثا: گفته اید: (اگر آنها قدرت طلب بودند در دوران سختی ها (که به آن اشاره شد) باید اسلام را ترک میکردند اما این کار را نکردند و در کنار پیامبر ماندند پس اینکه بگوییم آنها قدرت طلب بوده اند پس حق خلافت را از علی غصب کردند منتفی هست.)
این مثل آن است که بگوییم زبیر در جریان سقیفه که خطر جانی برایش داشت از حضرت علی علیه السلام دفاع کرد ، مگر می شود بعدها علیه حضرت علی علیه السلام جنگ براه انداخته باشد ؟
بله می شود ، تاریخ می گوید میشود،
زبیر در آن زمان قدرت طلب نبوده پس بعدش هم قدرت طلب نبوده است.
ایا انسان از اول عمر تا آخر عمر بر یک صراط است ؟ اگر ابتدا قدرت طلب نبود تا آخر قدرت طلب نیست ؟؟!!!
نگاهی به فعل وانفعالات سیاسی روز بیندازید ، یا کسانی نبودند که در راه دفاع از امام خمینی جان خود را حاضر بودند فدا کنند اما بعدها در مقابل امام یا مکتب امام قرار گرفتند
اشکال آنجا است که نقش شیطان را نادیده گرفته اید ، ممکن است در یک جایی انسان از جان خود در راه اهدافش بگذرد ولی طول زمان شیطان بر انسان چیره شود و او را در مقابل حق قرار دهد
این که بگوییم چون در شرایط سخت با پیامبر صلی الله علیه واله وسلم بوده اند پس تا آخر مانده اند پذیرفتنی نیست ، ممکن است
1. تاريخ‏ابن‏خلدون/ترجمه‏متن،ج‏1،ص:647

m@hdi;392275 نوشت:
در آخر هم گفت اگر علمای شیعه مدعی این هستند که امامت انقدر مسئله مهمی هست که اگر بعد پیامبر ائمه به قدرت نرسند اسلام به بیراهه میرود چطور ممکن هست که پیامبر در مورد چنین مسئله مهمی به اندازه کافی به ابوبکر و عمر و عثمان تاکید کرده باشد اما آنها با وجود تاکید پیامبر حرف او را زیر پا بگذارند؟! اگر آنها قدرت طلب بودند در دوران سختی ها (که به آن اشاره شد) باید اسلام را ترک میکردند اما این کار را نکردند و در کنار پیامبر ماندند پس اینکه بگوییم آنها قدرت طلب بوده اند پس حق خلافت را از علی غصب کردند منتفی هست.

سلام
مقاومت و ایستادگی در کار نشانگر روحیه قوی یا انگیزه قوی است و هیچ ربطی به قدرت طلب بودن یا نبودن ندارد
ذیل و صدر این استدلال هیچ ربطی به هم ندارند
بسیاری از قدرت طلبان عالم پس از تحمل رنجها و سختیهای بسیار به قدرت رسیدند این دو چه ارتباطی با هم دارند ؟
والله الموفق

بحث سر مساوی بودن علی و ابوبکر و عمر و عثمان نیست بحث سر این است که به هر حال در طول 23 سالی که پیامبر رسالت داشتند به غیر از آخر کار که در موضع قدرت در مقابل کفار قرار گرفتند بیشتر زمان ها (مخصوصا در مکه و شعب ابی طالب) در موضع ضعف بودند و اگر خلفاء دنیا پرست بودند از پیامبر فاصله میگرفتند. بعد بنده گفتم این افراد را ما هرچه بنامیم به هر حال مسلمان بودند و پیامبر هم فقط در بستر مرگ نگفتند که علی بعد او خلیفه هست که مثلا عمر بتواند بگوید او مریض است و هذیان میگوید بلکه قبل از افتادن در بستر مرگ بارها بر این مسئله تاکید کرده (از نقطه نظر شیعی) پس عمر و ابوبکر و عثمان که نشان داده اند که اسلام و پیامبر و خدا برایشان مهمتر است چگونه شده که درست بعد از مرگ پیامبر به یکباره اسلام و پیامبر و خدا را فراموش کردند و خلافت را غصب کردند؟! فقط یک منافق میتواند به یکباره تغییر چهره بدهد و مطمئنا با توجه به اینکه پیامبر علم غیب داشته مطمئنا باید قبل از فوت نفاق آنها را برای مسلمین افشا میکرده به هر حال به خلافت رسیدن علی برای زنده نگه داشتن اسلام حقیقی مهم بوده است (از نقطه نظر شیعی) اما چنین کاری نکرده پس نفاقی در کار نبوده.

در مورد موضوع گزارش تاریخی که میفرمایید حرفتان صحیح است با تحلیل نمیتوان گزارش تاریخی را زیر سوال برد اما در مورد اینکه خلافت بعد از پیامبر حق علی بوده یا نه گزارشات ضد و نقیض هستند و شیعیان میگویند بوده و اهل سنت میگویند نبوده پس تحلیل ها میتواند راهگشا باشد. در مورد قدرت طلب شدن هم این مسئله به یکباره رخ نمیدهد پس اینکه بگوییم تا زنده بودن پیامبر قدرت طلب نبودند بلافاصله بعد فوت ایشان قدرت طلب شدن منطقی نیست. حداقل این مسئله باید چند ماه قبل از فوت پیامبر رخ میداد و با توجه به اینکه پیامبر علم غیب دارد میتوانست در مورد قدرت طلبی برخی صحابه بعد از فوتش به مردم هشدار دهد و اگر چنین هشداری میداد مطمئنا چنین اتفاقی (غصب خلافت از نظر شیعی) رخ نمیداد پس میتوان نتیجه گرفت که اصولا قدرت طلبیی در کار نبوده که پیامبر بخواهد راجع به آن هشداری بدهد.

حامد;392941 نوشت:
بسیاری از قدرت طلبان عالم پس از تحمل رنجها و سختیهای بسیار به قدرت رسیدند این دو چه ارتباطی با هم دارند ؟

یعنی میفرمایید ابوبکر و عمر و عثمان رنجها و سختیهای مکه و شعب ابی طالب را تحمل کردند به امید اینکه روزی به قدرت برسند؟! و پیامبر که علم غیب دارد نفاق آنان را آشکار یا در مورد قدرت طلبی آنان به مسلمین هشداری نداده است؟!

m@hdi;393011 نوشت:
عنی میفرمایید ابوبکر و عمر و عثمان رنجها و سختیهای مکه و شعب ابی طالب را تحمل کردند به امید اینکه روزی به قدرت برسند؟! و پیامبر که علم غیب دارد نفاق آنان را آشکار یا در مورد قدرت طلبی آنان به مسلمین هشداری نداده است؟!

جناب مهدی خودبزرگبینی و غرور و منیت ، باعث شد شیطان (لع) که هزاران سال خدا را اطاعت و عبادت کرده و در مقام ملائکه مقرب درگاه الهی قرار گرفته بود ، در نهایت طغیان و سرکشی کند و گمراه و گمراه کننده شود!

شیطان که با عبادت و اطاعت خدا مشکلی نداشت و در واقع برتری و جایگاه خدا را پذیرفته بود اما وقتی امر شد که به خلیفه خدا سجده( سجده در عالم ملکوت یعنی اطاعت و تکریم) کند ، مقام خود را با مقام آدم(ع) قیاس کرد و دچار غرور و منیت شد و از اطاعت و تکریم آدم(ع) ، و در حقیقت از فرمان و اراده خداوند سرپیچی کرد و در برابر خدا طغیان نمود!

و همین دام کثیف شیطان (غرور و منیت) همیشه وجود داشته است این بود که شیخین ، با رسوبات فکری و فرهنگی عرب جاهلی، نتوانستند جایگاه و برتری محسوس و مقام خلیفه الهی امیر المومنین علی(ع) ،که جوانی سی و چند ساله بود را تحمل کنند و برای خود کسر شان دیدند که پیرمردانی ریش سفید جوانی را در مقام جانشینی رسول الله(ص) اطاعت و تکریم کنند( همانطور که شیطان برای خود اطاعت و تکریم ادم(ع) را کسر شان دید)
و سوابق انها اصلا مهم نبود و همه ما هر لحظه در معرض امتحانهای مختلف هستیم و استثنایی نیز وجود ندارد حتی رسول الله(ص) با آن همه شایستگی و عظمت و مقام معنوی نیز در معرض امتحان های الهی بود که با تربیت و مراقبت مستقیم الهی و با حفظ کامل تقوی الهی توانست از عهده همه انها بشایستگی براید و به مقام خیر خلق الله رسید که هیچ مخلوقی تا به ان زمان نرسیده بود و نخواهد رسید!

خداوند در قران میفرماید:
أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ
آیا مردم گمان کرده اند، همین که بگویند: ایمان آوردیم، رها می شوند و آنان مورد آزمایش قرار نمی گیرند؟

الحمد لله رب العالمین

m@hdi;393011 نوشت:
و پیامبر که علم غیب دارد نفاق آنان را آشکار یا در مورد قدرت طلبی آنان به مسلمین هشداری نداده است؟!

سلام
دوره شبهات آبكي و سياه نمايي مدت زماني است كه گذشته

ايا خداوند علم غيب داشته يانه؟
حال كه مي داند انسانها جنايت و خونريزي مي كنند چرا انها را خلق نمود؟
آيا خدا علم غيب داشت يا نه؟ حال چرا مقام شيطان را ارتقا داده در صورتي كه مي داند در اخر تمرد از دستورش مي كند؟
آيا رسول خدا غيب مي دانست يا خير؟ اگر مي دانست چرا عبد الله بن ابي را در بيعت شجره وارد نمود كه در نهايت او بشود سركرده و رئيس منافقين مدينه؟

پيغمبر مامور به حكم ظاهر افراد هستند :::::::: وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ پیامبراسلام گوشی است وبراساس شنید نیهایش قضاوت می کند
اگر اينگونه كه شما پيش مي رويد ما بخواهيم همراه شما و هم گام شما باشيم بايد به عصمت و علوم خود ذات اقدس الهي نيز شك كنيم


m@hdi;392275 نوشت:
بنده با یکی از دوستانم داشتم صحبت میکردم که مسئله ای را مطرح کرد که بنده را مشکوک به امامت کرد. گفت پیامبر دوران های سختی را در مکه گذراند همچنین در شعب ابی طالب. در تمامی این دوران ها و سختی ها همانطور که علی در کنار پیامبر بود ابوبکر و عمر و عثمان هم بودند پس آنها همانند علی در دوران سختی خودشان را نشان دادند و در کنار پیامبر ماندند. بعد حرف دیگری هم که میزد این بود که شاید مثلا عمر در بعضی موارد جلوی پیامبر میایستاد اما با تاکید پیامبر از موضعش کوتاه میامد و این جبهه گیری او منجر به این نمیشد که برای حرف پیامبر ارزشی قائل نشود. در آخر هم گفت اگر علمای شیعه مدعی این هستند که امامت انقدر مسئله مهمی هست که اگر بعد پیامبر ائمه به قدرت نرسند اسلام به بیراهه میرود چطور ممکن هست که پیامبر در مورد چنین مسئله مهمی به اندازه کافی به ابوبکر و عمر و عثمان تاکید کرده باشد اما آنها با وجود تاکید پیامبر حرف او را زیر پا بگذارند؟! اگر آنها قدرت طلب بودند در دوران سختی ها (که به آن اشاره شد) باید اسلام را ترک میکردند اما این کار را نکردند و در کنار پیامبر ماندند پس اینکه بگوییم آنها قدرت طلب بوده اند پس حق خلافت را از علی غصب کردند منتفی هست.

در اينكه خلافت را غصب نموده اند امري نيست كه بر كسي پوشيده باشد، زيرا مسئله غضب از وضوحاتي هست كه هم رسول خدا به ان اشاره داشته اند، هم خود مولا علي ع، هم خود خلفا مي دانستند و هم علما ومتاخرين و معاصرين

اما اينكه در كنار رسول بودند و سختي كشيده اند، ما نمي دانيم از كدامين سختي سخن مي گوييد؟ از شك به رسول در جريان حديبيه سخن مي گوييد يا فرار هايشان از جنگ و در زمان كارزار و يا تهمت و توهين هزيان به رسول كه مي خواستند وصيت نامه براي جانشيني بنويسند اما عمر گفت ان رجل ليهجر و يا غد غلب عليه الوجع و بعد ها خودش خالصانه و با تمام وجود و بدون هرگونه ريا گفت:
أراد رسول الله في مرضه أن يصرح باسم علي فمنعت .پيامبر مي‌خواست نام علي را بنويسد، ولي من جلوگيري كردم
همه اينها بخشي بسيار كوچك از تحمل سختي هاي انها بوده كه اصلا و ابدا براي متاع دنيوي نبوده در صورتي كه امام غزالي گفتند علت خروج عمر به خاطر درگير شدن به متاع دنيوي بوده و حال بعد از 1400 سال مدعيان امده اند وادعا مي كنند خير اينان از صحابي بوده اند كه همه وجودشان را در در دست اخلاص گذاشتند و شجاعانه براي رسول فتح الفتوحات كردند

اما اينكه چرا در ان لحظه اسلام را رها نكرده اند اين است كه رسول خدا نويد فضل و نصر را به انها داده بوده اند

m@hdi;393011 نوشت:
یعنی میفرمایید ابوبکر و عمر و عثمان رنجها و سختیهای مکه و شعب ابی طالب را تحمل کردند به امید اینکه روزی به قدرت برسند؟! و پیامبر که علم غیب دارد نفاق آنان را آشکار یا در مورد قدرت طلبی آنان به مسلمین هشداری نداده است؟!

سلام
شما دارید از دو مقدمه بدون ارتباط نتیجه می گیرید
استدلال شما این است:
ابوبکر و عمر هم مانند سایرین بخاطر دین سختیهای زیادی کشیدند
هر کس برای دین سختی بکشد قدرت طلب نیست
نتیجه
ابوبکر و عمر قدرت طلب نبودند تا خلافتشان را غصب ناشی از قدرت طلبی بدانیم
عرض بنده این است که :
سختی کشیدن برای دین چه ربطی به قدرت طلب نبودن دارد ؟ مگر هرکس در راه دین سختی کشید خالی از قدرت طلبی است ؟
و اما علم غیب و نفاق و رسوا کردن
اول اینکه علم غیب برای اولیاء الهی منشا عملی نیست مگر به اجازه یا فرمان الهی
ثانیا قرار نیست پیامبری که در مکه و حتی مدینه دچار مشکلات فراوان است به مساله ای بپردازد که مربوط به آینده اسلام است
ثالثا پیامبر ص در معرفی علی ع و نصب او به خلافت و هشدار به امت در مورد فتنه ها کوتاهی نکرد
والله الموفق

m@hdi;393008 نوشت:
بحث سر مساوی بودن علی و ابوبکر و عمر و عثمان نیست بحث سر این است که به هر حال در طول 23 سالی که پیامبر رسالت داشتند به غیر از آخر کار که در موضع قدرت در مقابل کفار قرار گرفتند بیشتر زمان ها (مخصوصا در مکه و شعب ابی طالب) در موضع ضعف بودند و اگر خلفاء دنیا پرست بودند از پیامبر فاصله میگرفتند. بعد بنده گفتم این افراد را ما هرچه بنامیم به هر حال مسلمان بودند و پیامبر هم فقط در بستر مرگ نگفتند که علی بعد او خلیفه هست که مثلا عمر بتواند بگوید او مریض است و هذیان میگوید بلکه قبل از افتادن در بستر مرگ بارها بر این مسئله تاکید کرده (از نقطه نظر شیعی) پس عمر و ابوبکر و عثمان که نشان داده اند که اسلام و پیامبر و خدا برایشان مهمتر است چگونه شده که درست بعد از مرگ پیامبر به یکباره اسلام و پیامبر و خدا را فراموش کردند و خلافت را غصب کردند؟! فقط یک منافق میتواند به یکباره تغییر چهره بدهد و مطمئنا با توجه به اینکه پیامبر علم غیب داشته مطمئنا باید قبل از فوت نفاق آنها را برای مسلمین افشا میکرده به هر حال به خلافت رسیدن علی برای زنده نگه داشتن اسلام حقیقی مهم بوده است (از نقطه نظر شیعی) اما چنین کاری نکرده پس نفاقی در کار نبوده.

در مورد موضوع گزارش تاریخی که میفرمایید حرفتان صحیح است با تحلیل نمیتوان گزارش تاریخی را زیر سوال برد اما در مورد اینکه خلافت بعد از پیامبر حق علی بوده یا نه گزارشات ضد و نقیض هستند و شیعیان میگویند بوده و اهل سنت میگویند نبوده پس تحلیل ها میتواند راهگشا باشد. در مورد قدرت طلب شدن هم این مسئله به یکباره رخ نمیدهد پس اینکه بگوییم تا زنده بودن پیامبر قدرت طلب نبودند بلافاصله بعد فوت ایشان قدرت طلب شدن منطقی نیست. حداقل این مسئله باید چند ماه قبل از فوت پیامبر رخ میداد و با توجه به اینکه پیامبر علم غیب دارد میتوانست در مورد قدرت طلبی برخی صحابه بعد از فوتش به مردم هشدار دهد و اگر چنین هشداری میداد مطمئنا چنین اتفاقی (غصب خلافت از نظر شیعی) رخ نمیداد پس میتوان نتیجه گرفت که اصولا قدرت طلبیی در کار نبوده که پیامبر بخواهد راجع به آن هشداری بدهد.

با سلام

ما هم زواياي ديگري را مي آوريم شايد از تعجب شاخ دربياوريد ! قضاوت با خردمندان !

متاسفانه اشكال اصلي در عدم شناخت دقيق اوضاع و احوال افراد آن زمان است . در مدرسه و از مردم و عوام وخانواده شنيده ايم وبراي ما باور شده كه مثلا ابوبكر و عمر يار پيامبر بودند و....

اما اگر در عمق تاريخ غواصي كنيد عجايبي ميبينيد كه هرگز نشنيده ايد و يا كمتر بدان پرداخته شده ، مثلا همين جناب عمر كه نقش كليدي در انحراف اسلام دارد كي ايمان آورد ؟ به چه هدفي ؟

مگر بنقل همين اهل سنت همين عمر قبل از اسلامش قصد كشتن پيامبر (ص) را نداشت ؟؟؟!!! مگر طبق احاديث صحيح همين عمر بهمراه معاويه و اوبوموسي وابوبكر و... قصد ترور پيامبر را در آخرين روزهاي حياتش نكردند وقرآن هم در شانشان فرمود : وكفروا بعد اسلامهم وهموا بما لم ينالوآ ....

جالب اينجاست كه هنگاميكه در توطئه قتل پيامبر شكست خوردند از طريق همسرانشان حضرتش را مسموم وشهيد كردند !!!!

بعدهم قرآن را تحريف كردند واساس اسلام را منحرف ساختند !!!!!!!!

البته كه اگر به سخن امام مهدي (ع) توجه كنيد كه فرمودند ابوبكر وعمر چون از يهود شنيده بودند كه دين اسلام جهانگير ميشود به طمع خلافت چند روزي همراه پيامبر شدند .

در كجا وكدام جنگ و.... ايشان از خود مايه گذاشتند واز اسلام دفاع كردند ؟

حتي جناب عمر در جنگ احد بعد از فرار ، براي صلح با ابوسفيان التماس ميكرد و به مسلمين گفت به دين اولتان برگرديد !!!!

همچنين جناب عمر از اينكه امام علي (ع) سران كفار را در جنگ بدر و ... بقتل رسانده واسلام را پيروز وسرافراز كرده ناراحت بود وبه مردم ميگفت علي (ع) قوم و خويش شما را كشت نه من ! وامام علي (ع) هم خطاب به او گفتند چرا مردم را عليه من ميشوراني ؟!

چرا ابوموسي اشعري كه بنص احاديث صحيح عامه از اكابر منافقين ودشمنان امام علي (ع) بدستور عمر سالها در پستهاي حساس قرار ميگيرد ؟؟؟؟!!!!!

چرا عمر معاويه منافق را كه به امر رسول الله (ص) بايد كشته ميشد نه تنها نكشت بلكه به قدرت رساند وپشتيباني كرد وحتي جواب نامه اصحاب را كه تقاضاي كشتن وي را كرده بودند رد كرد وجواب نداد ؟!!

وچرا مخنث معروف هيت را كه پيامبر (ص) اورا تبعيد كرده بود به مدينه بازگرداند ؟!

حدثنا أبو عبيد قال: حدثنا أبو معاوية، عن الأعمش، عن إبراهيم، عن الأسود، عن عمر بن الخطاب، أنه كان يقرأ: (غير المغضوب عليهم وغير الضالين)

السند صحيح رجاله ثقات . تفسير ابن كثير

چرا عمر برخلاف ساير اصحاب قران را تحريف ميكند ؟!!!!!

چرا منافقين بقول حذيفه در زمان رسول اكرم(ع) مخفي بودند اما در زمان عمر آشكارا تظاهر به نفاق ميكردند ؟!

آيا جز اين بود كه منافقين در زمان عمر از آزادي كامل برخوردار بودند ؟؟؟!!!!!

چرا عمر حذيفه را قسم ميدهد كه آيا من از منافقينم ؟!‌ وچرا حذيفه التماس عمر براي خواندن نماز بر ابوبكر را رد ميكند ؟!

چرا عائشه بر خلاف ساير اصحاب ميخواند و فتوا ميداد كه هر طور دلت خواست بخوان همچنين فتوا به رضاع شنيع !!!

چرا عمر با ابن مسعود در 100 مساله اختلاف داشتند ؟؟؟!!!!!

حال دانستيد كه چه كساني وچرا در صدد تحريف قرآن واسلام بودند ؟

وچرا ..... انهدام اسلام ....طغيان منافقين ، كودتاي سقيفه

منابع

m@hdi;393008 نوشت:
بحث سر مساوی بودن علی و ابوبکر و عمر و عثمان نیست بحث سر این است که به هر حال در طول 23 سالی که پیامبر رسالت داشتند به غیر از آخر کار که در موضع قدرت در مقابل کفار قرار گرفتند بیشتر زمان ها (مخصوصا در مکه و شعب ابی طالب) در موضع ضعف بودند و اگر خلفاء دنیا پرست بودند از پیامبر فاصله میگرفتند. بعد بنده گفتم این افراد را ما هرچه بنامیم به هر حال مسلمان بودند و پیامبر هم فقط در بستر مرگ نگفتند که علی بعد او خلیفه هست که مثلا عمر بتواند بگوید او مریض است و هذیان میگوید بلکه قبل از افتادن در بستر مرگ بارها بر این مسئله تاکید کرده (از نقطه نظر شیعی) پس عمر و ابوبکر و عثمان که نشان داده اند که اسلام و پیامبر و خدا برایشان مهمتر است چگونه شده که درست بعد از مرگ پیامبر به یکباره اسلام و پیامبر و خدا را فراموش کردند و خلافت را غصب کردند؟!

بنده نیز عرض کردم ، که در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه واله وسلم عمر وابابکر و عثمان در مقامی نبودند که بخواهند طوری در مقابل پیامبر صلی الله علیه واله وسلم قد علم کنند و این قد علم کردن مانع اجرای نظر پیامبر شود بلکه آنان اعتراض می کردند و اگر ولی یارای پافشاری در بر اعتراض خود را نداشتند ، اما در هنگام رحلت پیامبر با توجه به موقعیت اجتماعی که پیدا کرده بودند و توانستند نقشه خود را اجرا کنند ،
پس به یک باره نبوده است بلکه به مررو زمان این اتقاف افتاد
ا

m@hdi;393008 نوشت:
فقط یک منافق میتواند به یکباره تغییر چهره بدهد و مطمئنا با توجه به اینکه پیامبر علم غیب داشته مطمئنا باید قبل از فوت نفاق آنها را برای مسلمین افشا میکرده به هر حال به خلافت رسیدن علی برای زنده نگه داشتن اسلام حقیقی مهم بوده است (از نقطه نظر شیعی) اما چنین کاری نکرده پس نفاقی در کار نبوده.

بنده تعجب می کنم از این بیان شما
مگر زبیر که تا سر حد فدا کردن جا برای حضرت علی علیه السلام در زمان غربیت ایشان در جریان سقیفه ایستادگی کرد ، آنوقت منافق بود نه آنوقت ایشان یار حضرت علی علیه السلام بود اما بعد اتفاقا در زمان قدرت علی علیه السلام شد دشمن حضرت ، یعنی درست بر عکس صغری ، کبری ونتیجه گیری شما
شما می فرمایید
صغری : ابابکر عمر در زمان ضعف اسلام با پیامبر صلی الله علیه واله وسلم بودند
کبری : هر کس زمان ضعف با کسی باشد تا آخر با وی خواهد ماند
نتیجه : پس عمر و ابابکر تا آخر با پیامبر صلی الله علیه واله وسلم ماندند
ما می گوییم
صغری : زبیر در زمان غربت وانزوای حضرت علی علیه السلام تا پای جای با ایشان بودند
کبری : اینطور نیست که هر کس در زمان ضعف و غربت کسی با وی با تا آخر خواهد ماند
نتیجه : پس زبیر می تواند تا آخر بر عقیده خود ایستادگی نکند
که نکرد
حال کدام قضیه درست است
باز جای تعجب است که شما ، علم غیب پیامبر را پیش کشیده اید و می گوید علم غیب ایشان باید پرده را از چهره دشمنان حضرت علی علیه السلام بر می داشت تا آنان مانع به خلافت رسیدن حضرت علی علیه السلام نشوند
بعد گفته اید اما چنین کاری نکرده پس نفاقی نبوده است
قطعا شما قران را قبول دارید
قطعا شما علم غیب را برای پیامبران هم می دانید
ایا حضرت موسی نمی دانست که اگر به کوه طور رود حضرت هارون در مقابل سامری کم می آورد و مردم گوساله پرست می شوند
پس یا ایشان را جانشین نمی کرد یا خود به طور نمی رفت
شما قطعا قبول دارید که پیامبر صلی الله علیه واله وسلم علم غیب داشتند
و اگر از تاریخ اطلاع داشته باشید و منصف باشید و تعصب نداشته باشید قبول دارید که معاویه در حق اسلام ظلم کرد
اگر این را هم قبول نداشته قطعا دارید که بنی امیه و مرواینان آنچه توانستند بر سر اسلام آوردند
پس باید پیامبر صلی الله علیه واله وسلم دست معاویه و ابوسفیان و لااقل مروانیان را رو می کردند و به طور واضح نه در لفافه منبری می رفتند می فرمودند ایها المومنون بنی امیه نا حق هستند ، جنایتکار هستند نگذارید بعد از من به حکومت و خلافت برسند
طبق معیار شما چون پیامبر صلی الله علیه واله وسلم چنین کاری نکرده پس معاویه ظلم نکرده است ، مروانیان ظلم نکرده اند ، حجاج مردم خوبی بوده است وگرنه باید پیامبر با علم غیبشان مردم را لااقل از 50سال اینده خبر می کردند که بعضی از صحابه مثل سعد بن ابی الوقاص و عبدالله بن عمر و...در جنگ بین حضرت علی علیه السلام و معاویه مردد نمی شدند
اگر بگوید پیامبر صلی الله بدان اشاره کرده اند می گویم اشاره کافی نیست باید منبر می رفتند تصریح می کردند والا اشاره بلکه به منبر هم در جریان جانشینی حضرت علی علیه السلام نیز می باشد ولی باز قبول نکردند درباره نفاق بعضی افراد هم اشاره بوده اگر جریان حذیفه بن یمان را بخوانید خواهید دید که اشاره به نفاق بعضی بوده است (1)ولی مصالح اجازه بیان عمومی را نمی داده است
برادر، علم غیب باعث نمی شود ، پیامبر صلی الله علیه واله وسلم همه حقایق را بالای منبر بفرمایند
1.حاکم نیشابوری " المستدرک " ج 3 ص 381و سیر اعلام النبلاء ج 2 ص 363

m@hdi;393008 نوشت:
در مورد قدرت طلب شدن هم این مسئله به یکباره رخ نمیدهد پس اینکه بگوییم تا زنده بودن پیامبر قدرت طلب نبودند بلافاصله بعد فوت ایشان قدرت طلب شدن منطقی نیست.

ما هم نگفتیم به یکباره رخ داده است ، مثلا آنان تا آخرین لحظه جزء قدیسین بوده اند اما بلافاصله بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه واله وسلم یکدفعه از عرش به فرش سقوط کرده اند ، بلکه ما نیز مدعی هستیم با توجه به گزارشات تاریخی و اعتراضات پی در پی آنان نسبت به پیامبر صلی الله علیه واله وسلم و عدم تبعیت محض از ایشان به مرور زمان سقوط کرده اند
شما چیزی را رد می کنید که ما ادعا نکرده ایم

m@hdi;393008 نوشت:
حداقل این مسئله باید چند ماه قبل از فوت پیامبر رخ میداد و با توجه به اینکه پیامبر علم غیب دارد میتوانست در مورد قدرت طلبی برخی صحابه بعد از فوتش به مردم هشدار دهد و اگر چنین هشداری میداد مطمئنا چنین اتفاقی (غصب خلافت از نظر شیعی) رخ نمیداد پس میتوان نتیجه گرفت که اصولا قدرت طلبیی در کار نبوده که پیامبر بخواهد راجع به آن هشداری بدهد.

در مورد علم غیب نیز عرض کردیم که علم غیب به آن معنا که شما تصور می کنید نیست وگرنه انبیاء الهی وخود پیامبر اسلام باید با توجه به انحرافات بعد از خود بسیاری از چیزها را بیان می کردند که نکردند
اتفاقاتی بعد از پیامبر صلی الله علیه واله وسلم افتاد که شیعه وسنی قبول دارند انحراف است اما پیامبر صلی الله علیه واله وسلم طوری بیان نکردند که مانع صددر صدی آن انحراف بعد از خودشوند
همین سوال را ما از اهل سنت می پرسیم
چرا پیامبر صلی الله علیه واله وسلم که علم غیب داشتند ، نگفتند بصورت علنی که هر شائبه ای را از بین ببرد نفرمودند که ای مردم بعد از من ابابکر جانشین است و اگر کسی با او مخالفت کند و انشقاق بوجود آورد اهل دوزخ است ؟
چرا پیامبر صلی الله علیه واله وسلم به صورت علنی نفرمودند که خلفای بعد از من به ترتیب ابابکر ، عمر عثمان و حضرت علیه السلام است تا هیچ شبههی ای بوجود نیاید و در طول تاریخ این فرقه ها و گروهای مختلف بوجود نیایند ؟ مگر حضرت علم غیب نداشتند که بعدا عده ای اطراف حضرت علی علیه السلام را به عنوان خلیفه بلافصل می دانند ، خوب با علم غیبشان از این اتفاق جلوگیری می کردند ؟؟
چرا پیامبر صلی الله علیه واله وسلم به اندازه ابابکر به فکر اسلام نبودند ؟ و جانشین تعیین نکردند ولی ابابکر دلسوز بود و عمر را تعیین کرد ؟
چرا پیامبر صلی الله علیه واله وسلم به اندازه عمر به فکر اسلام نبود ؟ و مانند عمر دلش به حال دولت اسلامی نمی سوخت و شورای برای تعیین خلیفه بعد از خودشان تشکیل ندادند؟
چرا پیامبرصلی الله علیه واله وسلم که علم غیب داشتند و از اینده اطلاع داشتند نسبت به شورش زمان عثمان تذکر ندادند ومانع کشته شدن خلیفه خود توسط بعضی از صحابه خود نشدند ؟؟؟
چرا ؟...... و هزار چرای دیگر
مگر اینکه بگویم علم غیب کاربردش در اینجا که شما تصور کرده اید نیست و مصلحت نیز در بیان و استفاده علم غیب دخیل است

خادم الیمانی(ع);393122 نوشت:
جناب مهدی خودبزرگبینی و غرور و منیت ، باعث شد شیطان (لع) که هزاران سال خدا را اطاعت و عبادت کرده و در مقام ملائکه مقرب درگاه الهی قرار گرفته بود ، در نهایت طغیان و سرکشی کند و گمراه و گمراه کننده شود!

جناب خادم الیمانی(ع) خودبزرگبینی و غرور و منیت به یکباره بر انسان چیره نمیشود پس معلوم نیست چند درصد از عبادات چند هزار ساله شیطان مورد قبول خدا قرار گرفته است. به فرض اینکه این اتفاق به یکباره بیفتد خب چرا ابوبکر و عمر و عثمان همان موقع که پیامبر علی را به خلافت بعد از خود انتخاب کرد (از نقطه نظر شیعی) چرا همان موقع آنها اعتراض نکردند؟ اگر اعتراض کردند چرا پیامبر به مسلمین همان موقع اعلام نکرد اینها مسلمان واقعی نیستند تا غصب خلافت صورت نگیرد؟ اگر اعتراض نکردند و منتظر فرصت بودند تا پیامبر فوت کند و سپس خلافت را غصب کنند خب پیامبر که از غیب خبر داشته چرا چهره حقیقی آنها را افشا نکرد؟

اصلا چطور ممکن است امامت که از نظر ما شیعیان جزو اصول دین است به همان اندازه که بر توجید تاکید شده توسط پیامبر تاکید شود اما مسلمین به همین راحتی بعد از فوت پیامبر نظر پیامبر را رها کنند و تسلیم نظر برخی صحابه شوند؟! مثل این میماند که آیت الله خمینی به همان اندازه که بر دشمنی با اسرائیل تاکید کرده بر ولایت آیت الله خامنه ای بعد از خود تاکید کند اما بعد از فوت ایشان عده ای بتوانند کودتا کنند و کسی دیگر را رهبر کنند! آیا چنین چیزی ممکن است؟! اگر چنین چیزی ممکن است پس غصب خلافت با وجود تاکیدات فراوان پیامبر ممکن است!

kheymegahabalfazl;393248 نوشت:
دوره شبهات آبكي و سياه نمايي مدت زماني است كه گذشته

شما ظاهرا با بنده مشکل شخصی دارید و به حرف های من توجه نمیکنید و احساسات بر شما مسلط شده.

kheymegahabalfazl;393248 نوشت:
ايا خداوند علم غيب داشته يانه؟
حال كه مي داند انسانها جنايت و خونريزي مي كنند چرا انها را خلق نمود؟
آيا خدا علم غيب داشت يا نه؟ حال چرا مقام شيطان را ارتقا داده در صورتي كه مي داند در اخر تمرد از دستورش مي كند؟
آيا رسول خدا غيب مي دانست يا خير؟ اگر مي دانست چرا عبد الله بن ابي را در بيعت شجره وارد نمود كه در نهايت او بشود سركرده و رئيس منافقين مدينه؟
پيغمبر مامور به حكم ظاهر افراد هستند :::::::: وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ پیامبراسلام گوشی است وبراساس شنید نیهایش قضاوت می کند

علمای شیعه آنچنان بر موضوع خلافت بعد از پیامبر که حق ائمه بوده تاکید دارند که انگار اگر ائمه به قدرت نرسند اسلام تحریف و بر باد رفته و نابود میشود حال آنکه میبینیم اسلام هنوز باقی مانده مگر اینکه بگوییم اسلام کنونی اسلام حقیقی نیست یا اکثر مسلمین گمراه شده اند! ما شیعیان اعتقاد داریم همانطور که توحید جزو اصول دین هست امامت هم هست یعنی ارزشی برابر با توحید دارد اما وقتی به پای این میرسد که چرا پیامبر با وجود دانستن نفاق یا قدرت طلبی برخی صحابه چهره واقعی آنها را آشکار نکرده یا چرا با وجود تاکیدات فراوان پیامبر مسلمین به راحتی بیخیال صحبت های او میشوند و رای شورایی که خلافت را از علی غصب کرد تن دادند سکوت میکنیم. مسلمین الان پیامبر را ندیدند اما مسلمین آن زمان که پیامبر را دیدند چرا بعد از فوت ایشان به راحتی حرف ها و تاکیدات پیامبر را فراموش کردند؟! اینها سوالاتی هست که جواب های منطقی به آنها داده نشده.

kheymegahabalfazl;393248 نوشت:
اگر اينگونه كه شما پيش مي رويد ما بخواهيم همراه شما و هم گام شما باشيم بايد به عصمت و علوم خود ذات اقدس الهي نيز شك كنيم

شما هم دنباله رو حقیقت باش نه من یا هر کس دیگر.

kheymegahabalfazl;393249 نوشت:
در اينكه خلافت را غصب نموده اند امري نيست كه بر كسي پوشيده باشد، زيرا مسئله غضب از وضوحاتي هست كه هم رسول خدا به ان اشاره داشته اند، هم خود مولا علي ع، هم خود خلفا مي دانستند و هم علما ومتاخرين و معاصرين

پیامبر هم میدانسته آنها غصب میکنند اما سکوت کرده؟! علما و متاخرین و معاصرین شامل اهل سنت هم میشود؟!

kheymegahabalfazl;393249 نوشت:
اما اينكه در كنار رسول بودند و سختي كشيده اند، ما نمي دانيم از كدامين سختي سخن مي گوييد؟ از شك به رسول در جريان حديبيه سخن مي گوييد يا فرار هايشان از جنگ و در زمان كارزار و يا تهمت و توهين هزيان به رسول كه مي خواستند وصيت نامه براي جانشيني بنويسند اما عمر گفت ان رجل ليهجر و يا غد غلب عليه الوجع و بعد ها خودش خالصانه و با تمام وجود و بدون هرگونه ريا گفت:
أراد رسول الله في مرضه أن يصرح باسم علي فمنعت .پيامبر مي‌خواست نام علي را بنويسد، ولي من جلوگيري كردم

پس ابوبکر و عمر و عثمان سختی نکشیدند؟! چطور است که اصلا این سه نفر را از تاریخ اسلام حذف کنیم تا ذهن شما و همفکرانتان آرام بگیرد؟! پیامبر مگر امی نبوده پس چطور سواد خواندن و نوشتن داشته؟! به فرض که حرف شما صحیح باشد که پیامبر میخواسته اسم علی را بنویسد و عمر جلوگیری کرده (حتما سنی ها هم این نقل قول را قبول دارند!) آیا پیامبر در لحظه آخر یادش افتاد که علی را بعد از خود خلیفه کند؟! مگر ما شیعیان نمیگوییم بارها و بارها تاکید کرده اند که علی بعد از او خلیفه هست پس فقط با نوشته نشدن اسم علی به عنوان خلیفه مسلمین و صحابه یادشان رفت که پیامبر علی را قبلا خلیفه کرده بوده؟! باز هم میگویم استدلالات سست هستند.

kheymegahabalfazl;393249 نوشت:
همه اينها بخشي بسيار كوچك از تحمل سختي هاي انها بوده كه اصلا و ابدا براي متاع دنيوي نبوده در صورتي كه امام غزالي گفتند علت خروج عمر به خاطر درگير شدن به متاع دنيوي بوده و حال بعد از 1400 سال مدعيان امده اند وادعا مي كنند خير اينان از صحابي بوده اند كه همه وجودشان را در در دست اخلاص گذاشتند و شجاعانه براي رسول فتح الفتوحات كردند

همانطور که گفتم از نظر شما و همفکرانتان بهتر است که این افراد اصولا از دایره مسلمین خارج شوند!

kheymegahabalfazl;393249 نوشت:
اما اينكه چرا در ان لحظه اسلام را رها نكرده اند اين است كه رسول خدا نويد فضل و نصر را به انها داده بوده اند

آنها که به صدق پیامبر اعتقاد داشته اند و میدانستند که فضل و نصر در راه است این را نمیدانستند که اگر خلافت را غصب کنند در آخرت مورد بازخواست قرار میگیرند؟! آنها که انقدر به سخنان پیامبر اعتقاد داشته اند که حتی در سخت ترین شرایط به پیروزی نهایی اعتقاد داشته اند به همین راحتی تسلیم متاع دنیا شدند و آخرت خود را در معرض خطر قرار دادند؟!

خیر البریه;393289 نوشت:
بعدهم قرآن را تحريف كردند واساس اسلام را منحرف ساختند !!!!!!!!

پس قرآن و اسلام کنونی تحریف شده است؟! در دنیای توهمی شما و همفکرانتان مسلمین بعد از پیامبر همگی آلزایمر گرفتند و صحابه هم اکثرا به کفر کشیده شدند! در دنیای توهمی خود شاد باشید!

جواب بقیه سخنانتان را در 3 پست آخر داده ام اما در این مورد:

عماد;393320 نوشت:
همین سوال را ما از اهل سنت می پرسیم
چرا پیامبر صلی الله علیه واله وسلم که علم غیب داشتند ، نگفتند بصورت علنی که هر شائبه ای را از بین ببرد نفرمودند که ای مردم بعد از من ابابکر جانشین است و اگر کسی با او مخالفت کند و انشقاق بوجود آورد اهل دوزخ است ؟

خب پیامبر و خدا نیازی ندیده اند که با وجود قرآن و سنت در بین مسلمین چیزی را گوشزد کنند یا فرد خاصی را بعد از خود تعیین کنند و اتفاقات بعد از پیامبر هم فرصتی بوده برای امتحانات الهی از صحابه و مسلمین اما اینکه بگوییم خلافت با وجود تاکیدات فراوان پیامبر (در حد توحید) به مسلمین از علی غصب شده و مسلمین به یکباره همانطور که برخی صحابه چهره عوض کردند یادشان برود حرفی از خلافت علی زده شود توهم است.

خیلی ممنون از کارشناسانی که پاسخ این شبهه را دادند .
حالا من میگم که حتی اگر عمر و ابوبکر و عثمان و بقیه اصحاب ، آدم های بسیار دیندار و خوب و خالی از ریاست طلبی هم بودند و می توانستند حاکمان و خلفای خوبی برای جامعه باشند ، باید در برابر دستور پیامبر که برابر است با دستور خدا ، تمکین می کردند و حضرت علی (ع) را به حکومت می رساندند.
منظورم این است که بنا به فرض محال حتی اگر حضرت علی(ع) و ابوبکر و عمر از نظر مقام الهی و دینی و تقوا در یک سطح می بودند، باز هم باید حضرت علی (ع) به حکومت می رسید چون خدا گفته بود که حضرت علی (ع) باید خلیفه شود. (که البته معلوم است حضرت علی (ع) دومین شخصیت خلقت و شخصی معصوم و بسیار والاتر از این دو است.)
نبوت و امامت ، دموکراسی و مردم سالاری نمی پذیرد چون نبوت و امامت مقام های الهی ای هستند که فقط خدا باید آنها را به شخصی اعطا کند.

m@hdi;393398 نوشت:
خب پیامبر و خدا نیازی ندیده اند که با وجود قرآن و سنت در بین مسلمین چیزی را گوشزد کنند یا فرد خاصی را بعد از خود تعیین کنند و اتفاقات بعد از پیامبر هم فرصتی بوده برای امتحانات الهی از صحابه و مسلمین

چقدر ............................. .
جناب حجه الاسلام حسینی قمی در برنامه سمت خدا جواب این شبهه نابخردانه را دادند.
جواب ایشان : " دینی که در دستورات آن آمده است که "مسواک را به صورت عمودی برروی دندانتان بکشید نه به صورت افقی " (یک دستور در جزئیات مسواک زدن!) می تواند در مورد مساله مهمی مانند امامت و جانشینی پیامبر حکم و دستوری نداشته باشد و خدا جانشین بعد از پیامبر را معرفی نکند؟ "
خداییش یه خورده این جواب را با عقلتون سبک سنگین بکنید.

نوه فاطمه;393427 نوشت:
چقدر ............................. .
جناب حجه الاسلام حسینی قمی در برنامه سمت خدا جواب این شبهه نابخردانه را دادند.
جواب ایشان : " دینی که در دستورات آن آمده است که "مسواک را به صورت عمودی برروی دندانتان بکشید نه به صورت افقی " (یک دستور در جزئیات مسواک زدن!) می تواند در مورد مساله مهمی مانند امامت و جانشینی پیامبر حکم و دستوری نداشته باشد و خدا جانشین بعد از پیامبر را معرفی نکند؟ "
خداییش یه خورده این جواب را با عقلتون سبک سنگین بکنید.

شما اول تاپیک را کامل بخوانید بعد بنده در خدمتتون هستم.

خیر البریه;393289 نوشت:
بعدهم قرآن را تحريف كردند واساس اسلام را منحرف ساختند !!!!!!!!

سلام جناب خیرالبریه.

در این سایت بارها توسط کارشناسان گفته شده است که در قرآن کریم تحریفی به معنای اصطلاحی صورت نگرفته است. شما قبول ندارید؟

با تشکر.

m@hdi;393387 نوشت:
شما ظاهرا با بنده مشکل شخصی دارید و به حرف های من توجه نمیکنید و احساسات بر شما مسلط شده.

دوست عزيز بنده ا شما مشكلي ندارم، اما نمي دانم شما با هركسي كه مطالبتان را نقد كند اينگونه برخورد مي كنيد؟ و يا اينكه از اول مي خواهيد ساز دشمني با ما بزنيد؟
اگر همه نقدتان اينگونه باشد بايد فاتحه بقيه مطالبتان را هم خواند
بل اكثرهم لايعقلون

m@hdi;393387 نوشت:
شما هم دنباله رو حقیقت باش نه من یا هر کس دیگر.

جالب اينجاست كه بنده حيقت را مي گويم اما نمي دانم چرا وقتي از قران و تاريخ سخن مي گويم با طبع و مزاج شما سازگاري ندارد و ما را متهم مي كنيد به:

m@hdi;393387 نوشت:
همانطور که گفتم از نظر شما و همفکرانتان بهتر است که این افراد اصولا از دایره مسلمین خارج شوند!

كدام هم فكر ما هر چه گفتيم از قران و سنت بوده اگر هم فكر منظورت خدا و رسول هست كه بايد بگويد نصر در همين است و مشكل از شماست كه نمي توانيد تولي به خدا و رسولش را ببينيد، ايا پاسخ اين تنافقضات شما را هم ما بايد بدهيم؟

m@hdi;393387 نوشت:
پیامبر هم میدانسته آنها غصب میکنند اما سکوت کرده؟! علما و متاخرین و معاصرین شامل اهل سنت هم میشود؟!

بلمه همين طور است، ايشان دستور به سكوت داده اند

m@hdi;393387 نوشت:
آنها که به صدق پیامبر اعتقاد داشته اند و میدانستند که فضل و نصر در راه است این را نمیدانستند که اگر خلافت را غصب کنند در آخرت مورد بازخواست قرار میگیرند؟! آنها که انقدر به سخنان پیامبر اعتقاد داشته اند که حتی در سخت ترین شرایط به پیروزی نهایی اعتقاد داشته اند به همین راحتی تسلیم متاع دنیا شدند و آخرت خود را در معرض خطر قرار دادند؟!

آيا عبد الله بن ابي كه از بيعت كننده گان در بيعت شجره بود و بعد منافق شد نمي دانست عاقبتش ان المنافقين في درك الاسفل من النار هست؟
آيا تابيعين و پيروان جمل نمي دانستند كه جنگ با علي جنگ با رسول است من حار عليا فقد حاربني
ايا سبابين مولا علي نمي دانستند سب مولا سب رسول هست در صورتي كه ابن تيميه مي گويد بيشتر صحابي سب مولا مي كردند من سب عليا فقد سبني
ايا ائمه شما نمي دانستند كه فاطمه س بضعه مني رسول هست بعد عامل اين شدند تا حضرت بدون رضايت از انها از دنيا برود
آيا شيطان با اينكه در زمره ملائك قرار گرفت نمي دانست تمرد از دستور خدا يعني خروج از ولايت خداوند؟؟؟؟؟؟
اين چه سوال هاي خنده داري هست كه شما مي كنيد دوست عزيز
وقتي تفكرات شيطاني بر كسي غلبه كرد دينش را به دنيايش ترجيح مي دهد همان گونه كه اقايان انجام داده اند اما از رحمت خدا شامل حال انها نمي شود
مضاف بر اينكه تسليم متاع دنيوي نص كلام اما غزالي هست كه او به عنوان يك پيشواي علمي هست و حتي بزرگان قائل بر اين هستند اگر نبوت ادامه داشت حتما غزالي نبي بود او تصريح بر اين دارد عمر درگير متاع دنيوي شد شما كه از اين بزرگانتان بيشتر نمي فهميد دوست عزيز

m@hdi;393387 نوشت:
پس ابوبکر و عمر و عثمان سختی نکشیدند؟! چطور است که اصلا این سه نفر را از تاریخ اسلام حذف کنیم تا ذهن شما و همفکرانتان آرام بگیرد؟! پیامبر مگر امی نبوده پس چطور سواد خواندن و نوشتن داشته؟! به فرض که حرف شما صحیح باشد که پیامبر میخواسته اسم علی را بنویسد و عمر جلوگیری کرده (حتما سنی ها هم این نقل قول را قبول دارند!) آیا پیامبر در لحظه آخر یادش افتاد که علی را بعد از خود خلیفه کند؟! مگر ما شیعیان نمیگوییم بارها و بارها تاکید کرده اند که علی بعد از او خلیفه هست پس فقط با نوشته نشدن اسم علی به عنوان خلیفه مسلمین و صحابه یادشان رفت که پیامبر علی را قبلا خلیفه کرده بوده؟! باز هم میگویم استدلالات سست هستند.


شما چرا نگران ذهن ما هستيد چناب پيرو مكت سقيفه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ذهن همفكرانمان فقط با ذكر مولايمان علي ارام مي گيرد ذكر علي عباده
نيازي نيست شما حرف ما را فرض كنيد بلكه تاريخ صحت و سقم كلام ما را گواهي مي دهد اما شما كه مي خواهي از يك تفكر پدر بابايي دفاع كني نقص برشماست نه ما زيرا از طرفي ادعاي پيروي از حقيقت مي كني و از طرفي هم از حقيقت فرار حال چگونه ادعا هم داريد ما نمي دانيم
اينكه پيغمبر مي خواهد بنويسد علي ع و عمر جلوگيري كرده اين قول خود عمر هست نه من وشما حال شما چرا از واقعيت فرار مي كنيد؟
اين مطلب را خداي وهابيت ابن تيميه قبول دارد كه عمر مانع نوشتن وصيت رسول شده است
پيغمبر در تمام طول عمرش نام علي ع را به عنوان جانشين منظور كرده است شما جهل به وافعيت تاريخ داريد دوست عزيز، لذا انقدر مسئله خلافت و استخلاف براي رسول مهم بوده كه حتي در زمان مرگ هم ان را رها ننمود كه اينكه رسول در اخر عمر در وصيت هدفش نوشتن نام خلفا بوده هم اين اجماع در علماي اهل سنت نيز هست حال شما چرا از علمايتان پيروي نمي كنيد نمي دانم

در اينكه استلالت بي اساس هست شك نكنيد زيرا مطالب قبل و بعد را بخوانيد خودتان هم متوجه نمي شويد چه مي گويد
بله شيعيان قبول دارند كه مولا علي خليفه بوده اما شما كه شيعه نيستي و به همين جهت است كه از اقوال علماي شيعه خبر نداري لذا هدف رسول از اين همه تاكيد جهت ياد اوري در طول تاريخ هست حال اينكه انها چرا پيروي از دستور رسول نكردند را بايد از خودشان بپرسيد چرا؟ زيرا علماي اهل سنت كه گفته اند متاع دنيوي بوده است
بنده مثالي براي شما ميزنم خداوند در ايات مختلف مي فرمايد اقيموا صلاه مثلا 43 سوره بقره 41 و 78 سوره حج، حال چرا اينقدر تكرار مي كند مسئله نماز را؟ زيرا نماز از ستون دين است و بسيار مهم خداوند با تكرار و مكررات حساسيت و اهميت انرا مي خواهد به ما متوجه كند

m@hdi;393387 نوشت:
علمای شیعه آنچنان بر موضوع خلافت بعد از پیامبر که حق ائمه بوده تاکید دارند که انگار اگر ائمه به قدرت نرسند اسلام تحریف و بر باد رفته و نابود میشود حال آنکه میبینیم اسلام هنوز باقی مانده مگر اینکه بگوییم اسلام کنونی اسلام حقیقی نیست یا اکثر مسلمین گمراه شده اند! ما شیعیان اعتقاد داریم همانطور که توحید جزو اصول دین هست امامت هم هست یعنی ارزشی برابر با توحید دارد اما وقتی به پای این میرسد که چرا پیامبر با وجود دانستن نفاق یا قدرت طلبی برخی صحابه چهره واقعی آنها را آشکار نکرده یا چرا با وجود تاکیدات فراوان پیامبر مسلمین به راحتی بیخیال صحبت های او میشوند و رای شورایی که خلافت را از علی غصب کرد تن دادند سکوت میکنیم. مسلمین الان پیامبر را ندیدند اما مسلمین آن زمان که پیامبر را دیدند چرا بعد از فوت ایشان به راحتی حرف ها و تاکیدات پیامبر را فراموش کردند؟! اینها سوالاتی هست که جواب های منطقی به آنها داده نشده.

در اينكه حق ائمه خلافت بوده را هم خدا قبول دارد و هم رسول و هم اهل بيت و هم خلفا و هم علماي اهل سنت اينكه امري نيست كسي به ان جهل داشته باشد جز بيمار دلاني كه از روي جهد واقعيت را انكار مي كنند

پاسخ منطقي داده شده است گويا شخص منطقي و گوش بدهكار وجود ندارد زيرا خود خداوند هم تصريح دارد بل اكثرهم لا يعقلون بيشتر مردم فكر نمي كنند، وقتي تدبر نكنند راه حقيقت بر انها بسته مي شود
علت انها از عدم پيروي از رسول خدا يكي از دلايلش بغض نسبت به مولا علي ع هست، در نتيجه يكي از عوامل خصم و عداوت و دشمني بوده كه با ملا داشته اند و منجر به ترك سنت رسول شده است

به عنوان نمونه اشاره مي كنيم:
. أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ عُثْمَانَ بْنِ حَکِیمٍ الْأَوْدِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا خَالِدُ بْنُ مَخْلَدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ صَالِحٍ عَنْ مَیْسَرَةَ بْنِ حَبِیبٍ عَنْ الْمِنْهَالِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ قَالَ کُنْتُ مَعَ ابْنِ عَبَّاسٍ بِعَرَفَاتٍ فَقَالَ مَا لِی لَا أَسْمَعُ النَّاسَ یُلَبُّونَ قُلْتُ یَخَافُونَ مِنْ مُعَاوِیَةَ فَخَرَجَ ابْنُ عَبَّاسٍ مِنْ فُسْطَاطِهِ فَقَالَ لَبَّیْکَ اللَّهُمَّ لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ فَإِنَّهُمْ قَدْ تَرَکُوا السُّنَّةَ مِنْ بُغْضِ عَلِیٍّ
که همراه با ابن عباس در عرفات بودم،ابن عباس به من گفت:ای سعید! چرا نمى‏ شنوم که مردم لبیک اللهم لبیک بگویند؟ گفتم: از معاویه مى ‏ترسند. ابن عباس از چادرش بیرون آمده بلند گفت: لبیک اللهم لبیک (ببینید چگونه) از سر دشمنى با على علیه السلام سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه واله را ترک کرده ‏اند
.سنن نسائی شماره3006 .قال آلبانی:صحیح الاسناد.
روايتي هست كه الباني نيز ان را تصحيح كرده است

حالا شما خودت قضاوت كن:::::::::

فلا يحبني الا مومن فلايبغضني الا منافق
اين روايت رسول در صحيح مسلم هست كه در شان مولا علي ع مي فرمايد، كه مولا معيار شناخت مومن و منافق هست

اما اينكه فرموديد اسلام نابود مي شود اين يك كلام ساختگي از اوهام خودتان هست و نه اقوال علماي شيعه زيرا رسول خدا فرمودند:
«لا یزال الاسلام عزیزاً إلى اثنى عشر خلیفة. »
«همیشه اسلام عزیز است تا دوازده خلیفه بر آن ها حاکم شود.

در نتيجه اسلام قوام دارد چون اهل بيت هستند پس اين قول شما هم باطل هست اما اينكه فرموديد اسلام باقي مانده است من نمي دانم كدامين اسلام را مي گوييد سنت نبوي يا اموي؟
زيرا بعد از رسول اسلام به 73 فرقه تقسيم مي شوند و اگر اسلام حقيقي باقي مي ماند اينقدر انشعابات نداشته و فقط از اين 73 يكي از ان حقيقت و واقعيت است بقيه بر باطل هستند و همچنين كه از اسلام چيزي باقي نماند هم يك مسئله اي هست خود صحابي به ان تصريح داشته اند و ما نيازي به اقوال شما نداريم

حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ زُرَارَةَ قَالَ أَخْبَرَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ وَاصِلٍ أَبُو عُبَيْدَةَ الْحَدَّادُ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ أَبِي رَوَّادٍ أَخِي عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ أَبِي رَوَّادٍ قَالَ سَمِعْتُ الزُّهْرِيَّ يَقُولُ دَخَلْتُ عَلَى أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ بِدِمَشْقَ وَهُوَ يَبْكِي فَقُلْتُ مَا يُبْكِيكَ فَقَالَ لَا أَعْرِفُ شَيْئًا مِمَّا أَدْرَكْتُ إِلَّا هَذِهِ الصَّلَاةَ وَهَذِهِ الصَّلَاةُ قَدْ ضُيِّعَتْ
زهری می‏گوید: در دمشق، وارد بر أنس بن مالك شدم و ديدم گريه مي‌كند. علتش را سؤال كردم و گفت: آنچه كه از سنت پيامبر مي‌دانستم، همه‌اش از بين رفته است؛ غير از نماز كه آن هم ضايع و نابود شد.
صحيح بخاري، ج1، ص134، ح530، كتاب مواقيت الصلاة، باب تضييع الصلاة عن وقتها

اما تنها كساني كه ان رسالت را تمام و كمال به ما رساندند اهل بيت بوده اند

حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ الْوَاسِطِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا خَالِدٌ عَنْ الْجُرَيْرِيِّ عَنْ أَبِي الْعَلَاءِ عَنْ مُطَرِّفٍ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَيْنٍ قَالَ صَلَّى مَعَ عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ بِالْبَصْرَةِ فَقَالَ ذَكَّرَنَا هَذَا الرَّجُلُ صَلَاةً كُنَّا نُصَلِّيهَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَذَكَرَ
عمران بن حصين گفته است : همراه با علي (عليه السلام) در بصره نماز خوانديم ، مردم گفتند : نماز اين شخص ما را به ياد نمازي كه با رسول خدا خوانده بوديم انداخت .
صحيح البخاري ، ج 1 ، ص 271 ، بَاب إِتْمَامِ التَّكْبِيرِ في الرُّكُوعِ ، ناشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا

لذا به همين جهت است كه رسول فرمود بعد از من اول حسبنا كتاب الله و دوم حسبنا عترتي
در نتيجه خروج از اين دو عاملي مي شود كه حتي ما ان نماز رسول را هم انجام ندهيم و كيفت ان به طريق اموي باشد و نه نبوي

اما فرموديد چرا رسول از نفاق صحبت نكرده و هشدار نداده بلكه ما پيشبني و شهادت رسول را گفتيم كه همان حديث افتراق بوده و همجنين:

عن معقل بن يسار قال انطلقت مع أبي بكر الصديق رضي الله عنه إلى النبي صلى الله عليه وسلم فقال : ( يا أبا بكر للشرك فيكم أخفى من دبيب النمل ) فقال أبو بكر : وهل الشرك إلا من جعل مع الله إلها آخر؟ قال النبي صلى الله عليه وسلم : ( والذي نفسي بيده للشرك أخفى من دبيب النمل .

روايت است از معقل بن يسار كه گفت : ابوبكر به سمت پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم رفت و پيامبر صلوات الله عليه به ابوبكر گفت : اي ابوبكر قطعا شرك در شما مانند حركت مورچه مخفي شده است. پس ابوبكر گفت : آيا شرك جز اين است كه براي خداوند معبود ديگري قرار داد؟ پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند : به كسي كه جانم در دست اوست شرك در شما مانند حركت مورچه پنهان شده است.
صحيح بخاري ، كتاب أدب المفرد ، باب فضل الدعاء ، ص ۲۴۳ ، حديث ۷۲۶

أن النبي صلي الله عليه و سلم قال: لتتبعن سنن من قبلكم شبرا بشبر و ذراعا بذراع، حتي لو سلكوا حجر ضب لسلكتموه، قلنا: يا رسول الله! اليهود و النصاري؟ قال: فمن؟
پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود: شما مسلمانان بعد از من، همان روش أمت‌هاي قبلي را وجب به وجب و قدم به قدم انجام خواهيد داد، حتي اگر أمت‌هاي گذشته وارد سوراخي شده باشند، شما هم وارد آن خواهيد شد. گفتيم: يا رسول الله! آيا منظور راه يهود و نصاريٰ است؟ حضرت فرمود: پس من چه كسي را مي‌گويم؟
صحيح بخاري، ج4، ص144، ح3456 ـ صحيح مسلم، ج8، ص57

حال تنها راه نجات چيست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مثل أهل بيتي مثل سفينة نوح من ركبها نجا و من تخلف عنها غرق.
مَثَل اهل بيت من، مانند مَثَل کشتي نوح است که هر کس سوار آن شد، نجات مي‌يابد و ... .
المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج2، ص343 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج5، ص354 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج3، ص46

وقتي آقاي حاكم نيشابوري كه به نص كلام امام ذهبي امام المحدثين هست به اين روايت مي‌رسد، مي‌گويد:
هذا حديث صحيح علي شرط مسلم.
و همچنين يادتان باشد حديث سقينه چون داراي تعدد طرق هم در روات و هم در شاهدين هست قابل تضعيف نمي باشد و از قانون

يقوي بعضها بعضا استفاده مي شود
با ارزوي موفقت براي تمامي مسلمانان:Gol:

m@hdi;393393 نوشت:
پس قرآن و اسلام کنونی تحریف شده است؟! در دنیای توهمی شما و همفکرانتان مسلمین بعد از پیامبر همگی آلزایمر گرفتند و صحابه هم اکثرا به کفر کشیده شدند! در دنیای توهمی خود شاد باشید!

با سلام وصلوات بر محمد وآل پاکش

از مطالبتان کاملا آشکار است که اطلاعات دینیتان کم و ناخالص است ومخلوطی از سایتهای مخالفین . انسان اگر طالب حقیقت است ابتدا خود باید تحقیق کند . جواب همه سوالات وشبهاتتان در موضوع زیر بررسی شده ومیشود مطالعه کنید اگر باز هم سوالی بود در خدمتیم :

http://www.askdin.com/thread27832.html

kheymegahabalfazl;393692 نوشت:
دوست عزيز بنده ا شما مشكلي ندارم، اما نمي دانم شما با هركسي كه مطالبتان را نقد كند اينگونه برخورد مي كنيد؟ و يا اينكه از اول مي خواهيد ساز دشمني با ما بزنيد؟
اگر همه نقدتان اينگونه باشد بايد فاتحه بقيه مطالبتان را هم خواند
بل اكثرهم لايعقلون

شما ظاهرا برای رو کم کنی وارد بحث میشوید و اطلاعاتتان را با غرور به رخ میکشید و آخرش هم چهار تا واژه عربی به کار میبرید (مثل کسانی که رفتن خارج از کشور و زبون مادریشون رو فراموش کردند!) و میگویید اکثرشان نمیدانند و بی هیچ دلیل و مدرکی بنده را جزو اکثریتی که نمیدانند میگذارید و حتما شما و همفکرانتان هستید که همه چیز را میدانید!

kheymegahabalfazl;393693 نوشت:
جالب اينجاست كه بنده حيقت را مي گويم اما نمي دانم چرا وقتي از قران و تاريخ سخن مي گويم با طبع و مزاج شما سازگاري ندارد

بنده با قرآن مشکلی ندارم تاریخ هم گفتم در این زمینه ضد و نقیضه پس تحلیل ها میتوانند راهگشا باشند.

kheymegahabalfazl;393693 نوشت:
كدام هم فكر ما هر چه گفتيم از قران و سنت بوده اگر هم فكر منظورت خدا و رسول هست كه بايد بگويد نصر در همين است و مشكل از شماست كه نمي توانيد تولي به خدا و رسولش را ببينيد، ايا پاسخ اين تنافقضات شما را هم ما بايد بدهيم؟

خیلی جالب است که خدا و پیامبر را هم فکر خود میدانید! از کجا به این نتیجه رسیدید؟!

kheymegahabalfazl;393693 نوشت:
بلمه همين طور است، ايشان دستور به سكوت داده اند

ایشان منظورتان خداست؟ یعنی خدا به پیامبر دستور سکوت داده؟ خب این هیچی چطور ممکن است که مسلمین با وجود تاکیدات فراوان پیامبر به یکباره آلزایمر بگیرند و سخن برخی صحابه را به سخن رسول خدا ترجیح بدهند؟! این تناقض را چطور توجیه میکنید؟!

kheymegahabalfazl;393693 نوشت:
آيا عبد الله بن ابي كه از بيعت كننده گان در بيعت شجره بود و بعد منافق شد نمي دانست عاقبتش ان المنافقين في درك الاسفل من النار هست؟
آيا تابيعين و پيروان جمل نمي دانستند كه جنگ با علي جنگ با رسول است من حار عليا فقد حاربني
ايا سبابين مولا علي نمي دانستند سب مولا سب رسول هست در صورتي كه ابن تيميه مي گويد بيشتر صحابي سب مولا مي كردند من سب عليا فقد سبني
ايا ائمه شما نمي دانستند كه فاطمه س بضعه مني رسول هست بعد عامل اين شدند تا حضرت بدون رضايت از انها از دنيا برود
آيا شيطان با اينكه در زمره ملائك قرار گرفت نمي دانست تمرد از دستور خدا يعني خروج از ولايت خداوند؟؟؟؟؟؟
اين چه سوال هاي خنده داري هست كه شما مي كنيد دوست عزيز
وقتي تفكرات شيطاني بر كسي غلبه كرد دينش را به دنيايش ترجيح مي دهد همان گونه كه اقايان انجام داده اند اما از رحمت خدا شامل حال انها نمي شود
مضاف بر اينكه تسليم متاع دنيوي نص كلام اما غزالي هست كه او به عنوان يك پيشواي علمي هست و حتي بزرگان قائل بر اين هستند اگر نبوت ادامه داشت حتما غزالي نبي بود او تصريح بر اين دارد عمر درگير متاع دنيوي شد شما كه از اين بزرگانتان بيشتر نمي فهميد دوست عزيز

البته برعکس گفتید! کسی که به آخرت ایمان دارد (همانطور که در شرایط سخت به پیروزی نهایی ایمان دارد) مطمئنا دنیایش را به دینش ترجیح نمیدهد چرا که میداند پس از مرگ به جهنم میرود و انقدر احمق نیست که با ایمان داشتن به این مسئله راه کفر را در پیش بگیرد! این هم که میگویید ائمه شما ائمه بنده همان ائمه شما هستند پس به بنده برچسب نچسبانید وگرنه بنده هم بلدم از موضع حماقت بنشینم و به هرکی که مثل خودم فکر نمیکنه برچسب بزنم. عامل بدبختی جهان اسلام هم امثالهم غزالی هستند که با سلاح تکفیر کاری کردند که تمدن اسلامی افول کند و هنوز هم همفکران او را میبینیم که چگونه باعث عقب ماندگی جهان اسلام شده اند.

kheymegahabalfazl;393694 نوشت:
شما چرا نگران ذهن ما هستيد چناب پيرو مكت سقيفه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ذهن همفكرانمان فقط با ذكر مولايمان علي ارام مي گيرد ذكر علي عباده
نيازي نيست شما حرف ما را فرض كنيد بلكه تاريخ صحت و سقم كلام ما را گواهي مي دهد اما شما كه مي خواهي از يك تفكر پدر بابايي دفاع كني نقص برشماست نه ما زيرا از طرفي ادعاي پيروي از حقيقت مي كني و از طرفي هم از حقيقت فرار حال چگونه ادعا هم داريد ما نمي دانيم
اينكه پيغمبر مي خواهد بنويسد علي ع و عمر جلوگيري كرده اين قول خود عمر هست نه من وشما حال شما چرا از واقعيت فرار مي كنيد؟
اين مطلب را خداي وهابيت ابن تيميه قبول دارد كه عمر مانع نوشتن وصيت رسول شده است
پيغمبر در تمام طول عمرش نام علي ع را به عنوان جانشين منظور كرده است شما جهل به وافعيت تاريخ داريد دوست عزيز، لذا انقدر مسئله خلافت و استخلاف براي رسول مهم بوده كه حتي در زمان مرگ هم ان را رها ننمود كه اينكه رسول در اخر عمر در وصيت هدفش نوشتن نام خلفا بوده هم اين اجماع در علماي اهل سنت نيز هست حال شما چرا از علمايتان پيروي نمي كنيد نمي دانم

در اينكه استلالت بي اساس هست شك نكنيد زيرا مطالب قبل و بعد را بخوانيد خودتان هم متوجه نمي شويد چه مي گويد
بله شيعيان قبول دارند كه مولا علي خليفه بوده اما شما كه شيعه نيستي و به همين جهت است كه از اقوال علماي شيعه خبر نداري لذا هدف رسول از اين همه تاكيد جهت ياد اوري در طول تاريخ هست حال اينكه انها چرا پيروي از دستور رسول نكردند را بايد از خودشان بپرسيد چرا؟ زيرا علماي اهل سنت كه گفته اند متاع دنيوي بوده است
بنده مثالي براي شما ميزنم خداوند در ايات مختلف مي فرمايد اقيموا صلاه مثلا 43 سوره بقره 41 و 78 سوره حج، حال چرا اينقدر تكرار مي كند مسئله نماز را؟ زيرا نماز از ستون دين است و بسيار مهم خداوند با تكرار و مكررات حساسيت و اهميت انرا مي خواهد به ما متوجه كند

در سخنان شما توهم موج میزند گفتم بنده هم بلدم از موضع حماقت بنشینم و به بقیه برچسب بزنم که تو شیعه نیستی تو مسلمان نیستی تو کافر هستی! درک میکنم اینها را از امامتان غزالی به ارث برده اید چرا که او هم عادت داشت هرکسی که مثل خودش فکر نمیکرد را تکفیر کند و وقتی تفکر او پیروز شد از آن زمان تاکنون کشورهای اسلامی پیشرفت حلزونی داشته اند که نتیجه اش این شده که همین مملکت اسلامی رتبه نخست فرار مغزها را در دنیا داشته باشد.

kheymegahabalfazl;393694 نوشت:
در اينكه حق ائمه خلافت بوده را هم خدا قبول دارد و هم رسول و هم اهل بيت و هم خلفا و هم علماي اهل سنت اينكه امري نيست كسي به ان جهل داشته باشد جز بيمار دلاني كه از روي جهد واقعيت را انكار مي كنند

بنده بیمار روانی هستم؟! هرچه بیشتر با شما بحث میکنم بیشتر پی میبرم که شما جزو آن دسته ای هستید که اگر به قدرت برسید با منطق چماق با مخالفانشان برخورد میکنید به قول شاعر "رفیقای من منطق بلدن یکی یه نانچیکو دارن"! پس اهل سنت هم قبول دارند که خلافت حق ائمه بوده! مشخصه کی بیمار روانی هست!

kheymegahabalfazl;393694 نوشت:
پاسخ منطقي داده شده است گويا شخص منطقي و گوش بدهكار وجود ندارد زيرا خود خداوند هم تصريح دارد بل اكثرهم لا يعقلون بيشتر مردم فكر نمي كنند، وقتي تدبر نكنند راه حقيقت بر انها بسته مي شود
علت انها از عدم پيروي از رسول خدا يكي از دلايلش بغض نسبت به مولا علي ع هست، در نتيجه يكي از عوامل خصم و عداوت و دشمني بوده كه با ملا داشته اند و منجر به ترك سنت رسول شده است

اینکه مسلمین بغض علی داشته اند پاسختان است؟! یعنی کسی که امام هست انقدر در بین مسلمین منفور هست که مسلمین انقدر از او نفرت دارند که سخن پیامبر را بیخیال شدند؟! مگر علی قرار نیست راه پیامبر و منش او را ادامه بدهد؟! پس کسی که روش و منش پیامبر را دارد مورد نفرت هست ولی خود پیامبر مورد نفرت نیست! عجب استدلال منطقیی! واقعا من گوشم بدهکار نیست وگرنه استدلالات شما مو لای درزش نمیرود!

حتما هم انتظار دارید از روایات شما اینطور برداشت کنیم که اسلام حقیقی بعد از پیامبر از بین رفته و فقط در بین عده قلیلی مانده که شامل شما و همفکرانتان میشود! بروید و با توهماتتان شاد باشید و منتظر ور رفتن با حوری هایتان باشید!

m@hdi;393793 نوشت:
شما ظاهرا برای رو کم کنی وارد بحث میشوید و اطلاعاتتان را با غرور به رخ میکشید و آخرش هم چهار تا واژه عربی به کار میبرید (مثل کسانی که رفتن خارج از کشور و زبون مادریشون رو فراموش کردند!) و میگویید اکثرشان نمیدانند و بی هیچ دلیل و مدرکی بنده را جزو اکثریتی که نمیدانند میگذارید و حتما شما و همفکرانتان هستید که همه چیز را میدانید!

دوست عزيزم حقيقتا بنده وقت اضافه براي جدل با جناب عالي را ندارم اگر بحث علمي داريد بنده در خدمتم وگرنه براي جدل و بحث هاي كليشه اي امده ايد شما را به خير و ما را به سلامت

m@hdi;393793 نوشت:
بنده با قرآن مشکلی ندارم تاریخ هم گفتم در این زمینه ضد و نقیضه پس تحلیل ها میتوانند راهگشا باشند.

جالب اينجاست كه من از قران و سنت سشخن مي گويم شما از تخيلات خودتان و بعد هم مي گويد تحليل ما صحيح هست و گويا شما خودتان را بالاتر از خدا و رسول مي دانيد

m@hdi;393793 نوشت:
خیلی جالب است که خدا و پیامبر را هم فکر خود میدانید! از کجا به این نتیجه رسیدید؟!

خدا و رسول معطوف هستند و ما معطوف عليه، عقايد ما به انها نزديك است و علتش را هم در روايات انعكاسي و كلام حقير مي توانيد جويا شود و عدم فهم شما در اين حقيقت نيز نشان از بغض شما به مولا علي ع هست كه راه حقيقت را بسته

m@hdi;393793 نوشت:
ایشان منظورتان خداست؟ یعنی خدا به پیامبر دستور سکوت داده؟ خب این هیچی چطور ممکن است که مسلمین با وجود تاکیدات فراوان پیامبر به یکباره آلزایمر بگیرند و سخن برخی صحابه را به سخن رسول خدا ترجیح بدهند؟! این تناقض را چطور توجیه میکنید؟!

دوست عزيز گويا شما نيز مانند عمر متاع دنيايي گريبانتان را گرفته است كه حقيقت را نمي فهميد، ما مي گويم متاع دنيايي و بغض به مولا علي عامل فرار از حقيقت بوده همچون شما الان فرار مي كنيد و بعد دوباره ادعا هاي كذايي اولتان را كه ما با احاديث صحيح پاسخ داديم را مجدد تكرار مي كنيد و مي گويد الزايمر گرفته اند، دوست عزيز اين الزايمر و يا مرض مالي خوليا را نمي دانم شما از كجا اورده ايد اما تاريخ گواهي بر متاع دنيوي و خصم با مولايمان سيدنا علي ع مي دهد ولي گويا شما خودتان در ان دوره بوده ايد كه الزايمر را تشخصي داده ايد مجدد پست هاي بنده را بخوانيد تا با اين خصم و بغض سخن نگوييد و بعد به دروغ ادعا نكنيد ما شما را كافر مي دانيم اين شما هستيد خودتان را وارد اين جلكه مي كنيد نه ما

يا علي فلا يحبني الا مومن فلا يبغضني الا منافق

m@hdi;393793 نوشت:
البته برعکس گفتید! کسی که به آخرت ایمان دارد (همانطور که در شرایط سخت به پیروزی نهایی ایمان دارد) مطمئنا دنیایش را به دینش ترجیح نمیدهد چرا که میداند پس از مرگ به جهنم میرود و انقدر احمق نیست که با ایمان داشتن به این مسئله راه کفر را در پیش بگیرد! این هم که میگویید ائمه شما ائمه بنده همان ائمه شما هستند پس به بنده برچسب نچسبانید وگرنه بنده هم بلدم از موضع حماقت بنشینم و به هرکی که مثل خودم فکر نمیکنه برچسب بزنم. عامل بدبختی جهان اسلام هم امثالهم غزالی هستند که با سلاح تکفیر کاری کردند که تمدن اسلامی افول کند و هنوز هم همفکران او را میبینیم که چگونه باعث عقب ماندگی جهان اسلام شده اند.


دوست عزيز بنده با مخيلات و اوهامات شما سخن نمي گويم بلكه بنده از احاديث و قران سخن گفتم شما هم اگر بضاعت جرح داريد همه انها را علمي مخدوش كنيد زيرا اينجا جايه خاله بازي نيست و بعد هم توهين به علماي اهل سنت بكنيد و اعا هم داريد كه اصلا اهل تكفير نيستيد و اينان همه گي از همان نشستن بر حماقت هست كه خودتان نيز به ان اقرار داشته ايد
گاهي طعم قدرت طلبي تفكرات الهي را ميل به تفكرات شيطاني مي دهد همان گونه كه شيطان اينگونه شد بر سابقه خود خط بطلاني كشيد

فرزند نوح با اينكمه پدرش پيغمبر اولي العزم بوده اما به خاطر متاع دنيوي دچار انحرافات شده است مي توانيد به سوره هود رجوع كنيد تا كمي حقيقت برايتان روشن شود

m@hdi;393793 نوشت:
در سخنان شما توهم موج میزند گفتم بنده هم بلدم از موضع حماقت بنشینم و به بقیه برچسب بزنم که تو شیعه نیستی تو مسلمان نیستی تو کافر هستی! درک میکنم اینها را از امامتان غزالی به ارث برده اید چرا که او هم عادت داشت هرکسی که مثل خودش فکر نمیکرد را تکفیر کند و وقتی تفکر او پیروز شد از آن زمان تاکنون کشورهای اسلامی پیشرفت حلزونی داشته اند که نتیجه اش این شده که همین مملکت اسلامی رتبه نخست فرار مغزها را در دنیا داشته باشد.

دوست عزيز شما يكسري سوالات پرسيدي بنده هم در جواب به شما پاسخ هايي از قران و سنت گذاشتم، من عاجزانه از شما درخواست دارم مطالب بي معنا و مفهومي كه فقط عامل تنش و جدل هست بپرهيزيد و بحث علمي كنيد، بنده نمي دانم شما از غزالي چه خوانده ايد اما مطالبتان هيچ ارتباطي به نقد مطالب من ندارد خواهشا اگر بضاعت علمي نداريد مغرضانه بحث نكنيد

m@hdi;393793 نوشت:
بنده بیمار روانی هستم؟! هرچه بیشتر با شما بحث میکنم بیشتر پی میبرم که شما جزو آن دسته ای هستید که اگر به قدرت برسید با منطق چماق با مخالفانشان برخورد میکنید به قول شاعر "رفیقای من منطق بلدن یکی یه نانچیکو دارن"! پس اهل سنت هم قبول دارند که خلافت حق ائمه بوده! مشخصه کی بیمار روانی هست!

دوست عزي تروخدا كمي ارام باشيد و با ارامش مطالب من را خوانيد، رواني كيست شما از كه و چه سخن مي گوييد؟؟؟؟؟ چرا اينگونه سخن مي گويد؟
براي شما دوست بزرگوار عيب و زشت اسست و جنبه اخلاقي ندارد

m@hdi;393793 نوشت:
اینکه مسلمین بغض علی داشته اند پاسختان است؟! یعنی کسی که امام هست انقدر در بین مسلمین منفور هست که مسلمین انقدر از او نفرت دارند که سخن پیامبر را بیخیال شدند؟! مگر علی قرار نیست راه پیامبر و منش او را ادامه بدهد؟! پس کسی که روش و منش پیامبر را دارد مورد نفرت هست ولی خود پیامبر مورد نفرت نیست! عجب استدلال منطقیی! واقعا من گوشم بدهکار نیست وگرنه استدلالات شما مو لای درزش نمیرود!

حتما هم انتظار دارید از روایات شما اینطور برداشت کنیم که اسلام حقیقی بعد از پیامبر از بین رفته و فقط در بین عده قلیلی مانده که شامل شما و همفکرانتان میشود! بروید و با توهماتتان شاد باشید و منتظر ور رفتن با حوری هایتان باشید!

بغض مولا علي يكي از عوامل هست كه از لسان مبارك ابن عباس خارج شده او صحابي هست و از ديدگاه اهل سنت هم صحابي كلهم عدول هستند لذا اين مسئله قابل دفاع است و نه طرد در نتيجه پاسخ كاملا صحيح مي باشد حال شما علاقه به قبول كردن نداريد مشكل از ما نيست
ادعا كرديد دلايل چيست ما گفتيم متاع دنيوي و بغض و خصم بخضي از ان است بعد برهان مي اوريد خصم نمي تواند باشد
شما ادعا كرديد پيغمبر چرا بشارت نداده ما هم سند صحيح اورديم كه پيغمبر بشارت به غصب خلافت و عملكرد منفي خلفا داده است به جاي نقد به بنده عنگ رواني مي چسبانيد بهتر است بدانيد اين روسم اخلاق نيست دوست عزيزم

اما صحبت از نفرت از امام و نبي كرديد بايد بگوئيم كاملا حق با شماست زيرا وقتي شخصي في قلوبهم مرض باشد پنجره و روزنه نور در او وجود نداشته باشد او يقينان دچار اضمحلال شده همان طور كه حضرت نوح 950 سال تبيين دين نمود اما مردم از او نفرت داشتند و در نهايت عده قليلي به او ايمان اوردند وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلاَّ قَلِيلٌ ﴿40/هود﴾

اينكه كسي به مولا نفرت داشته باشد نقصي بر مولا نيست بلكه ذم بر مخالفين هست من حارب عليا فقد حاربني و من فاروق عليا فقد فاروقني و همچنين حب علي ع نيز حب رسول هست من احب عليا فقد احبني

دوست عزيز استدلال هاي شما واقعا خنده دار هست جدا فكري به حال استدلال خود بكنيد، خود رسول هم از نگاه مخالفين موجه نيست كه اگر بوده اقايان نداي غد علب عليه الوجع و ان رجل ليهجر نمي دادند، رسولي كه خدا ند فرموده است يا ايها الذين امنوا لاتقدم بين يدي الله و رسول، حال شما خودت مي داني و بايد پاسخ گو باشي در فرداي قيامت كه چگونه مي شود به قول اقايان معاويه صحابي هست و از طرفي رسول فرمودند من سب عليا فقد سبني اما معاويه لعنت الله سب مولايمان مي كرد، ايا اقايان ارزش براي رسول قائل هستند؟؟؟؟؟؟ اگر هستند چرا رسول را لعن و سب مي كردند؟ ايا اين است ارزش قرباي رسول؟ ايا اينگونه تكريم و تعظيم بر نفس و جان مولا علي ع كرده اند؟؟؟؟؟؟؟
دوست عزيزم كمي بيشتر تعمق و تدبر كنيد
اينكه نمي خواهيد مطالب من را قبول كنيد ميل خودتان هست زيرا زندگي تو هامن است كه تو خلق مي كني وظيفه ما تبيين حقيقت است فانما عليك البلاغ همان طور كه گفته شد نبي خدا يعني حضرت نوح با ان همه سابقه هدايت اخر هم افراد قليلي را جمع كرد، انها نيز نمي خواستند حقيقت را قبول كنند حال شما هم امده ايد مي گويد مطالب من اگر دقيق باشد مو لا درزش نمي رود، ان كه رسول بود نتوانست همه را ادم كنيد حال شما از من چه انتظاري داريد؟ لعلهم يتفكرون

دوست عزيزم بنده نمي گويم كه اسلام حقيقي در عده اندكي هست، بلكه اين خداوند هست اينچنين مي فرمايد،

تفترق أمتي علي ثلاث و سبعين ملة، كلهم في النار إلا ملة واحدة، قال: من هي يا رسول الله؟ قال: ما أنا عليه و أصحابي.
أمت من به 73 فرقه منشعب خواهند شد و به جز يك فرقه، تمام‌شان در آتش جهنم هستند.
سنن الترمذي، ج4، ص135 ـ المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج1، ص129

و همچنين خاطرتان باشد، وقتي خداوند در ايه 63 سوره عنكبوت مي فرمايد بل اكثرهم لايعقلون، يعني بيشتر مردم تعقل نمي كنند به طبع هم بيشتر انها نمي تواند مصداق ايه ذيل باشند
فبشر العباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه، وقتي تفكر نمي كنند نمي توانند بهترين را انتخاب كنند در نتيجه دچار ضلالت و گمراهي مي شوند همان طور كه 73 فرقه وجود دارد اكثر انها چون نمي توانند تعقل كنند نمي توانند بهترين را انتخاب كنند و مي شوند جهنمي و اين نيز كلام من نبوده هر چه گفتم از قران و سنت بوده و باز هم شما بگويد من و همفكرانم هم را تكفير مي كنيم و برويم شاد باشيم، دوست عزيزم اگر منظورت از همفركران خدا ورسول هستند بنده به اين موضوع افتخار مي كنم زيرا بنده مصداق اين ايه هستم
يا ايها الذين امنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول

و در انتها هم ممنون هستم از شما كه ما را اينگونه مدح نموديد و از شما خواستارم نقد علمي كنيد و از بحث حاشيه اي خودداري كنيد

:hamdel::Gol:

m@hdi;393387 نوشت:
شما ظاهرا با بنده مشکل شخصی دارید و به حرف های من توجه نمیکنید و احساسات بر شما مسلط شده.

m@hdi;393387 نوشت:
شما ظاهرا با بنده مشکل شخصی دارید و به حرف های من توجه نمیکنید و احساسات بر شما مسلط شده.

m@hdi;393793 نوشت:
شما ظاهرا برای رو کم کنی وارد بحث میشوید و اطلاعاتتان را با غرور به رخ میکشید و آخرش هم چهار تا واژه عربی به کار میبرید (مثل کسانی که رفتن خارج از کشور و زبون مادریشون رو فراموش کردند!) و میگویید اکثرشان نمیدانند و بی هیچ دلیل و مدرکی بنده را جزو اکثریتی که نمیدانند میگذارید و حتما شما و همفکرانتان هستید که همه چیز را میدانید!

m@hdi;393793 نوشت:
در سخنان شما توهم موج میزند گفتم بنده هم بلدم از موضع حماقت بنشینم و به بقیه برچسب بزنم که تو شیعه نیستی تو مسلمان نیستی تو کافر هستی!

برادر عزیز به عبارات بالا توجه کنید ، بکار گیری ادبیات غیر علمی در بحث علمی و کشاندن آن به جدل نه ، بدور از شان بحث علمی است و باید و جادلو بالتی هی احسن بحث کرد ، که متاسفانه شما رعایت نمی کنید و این عدم رعایت از طرف شما طبیعی است که عکس العمل دوستان دیگر را داشته باشد و آنوقت بحث از فضای عملی خارج می شود و نه شما نتیجه می گیرید و نه ما ، فقط هر کس معلومات خود را می گوید و در پی نتیجه گیری نیست پس تقاضا دارم بحث از مسیر عملی منحرف نکنید

m@hdi;393793 نوشت:
حتما هم انتظار دارید از روایات شما اینطور برداشت کنیم که اسلام حقیقی بعد از پیامبر از بین رفته و فقط در بین عده قلیلی مانده که شامل شما و همفکرانتان میشود! بروید و با توهماتتان شاد باشید و منتظر ور رفتن با حوری هایتان باشید!

ما ؟؟!!!
شما تکلیف را مشخص کنید ، در چه مذهبی هستید ؟
شیعه هستید یا سنی ؟ تا ما طبق آنچه مورد قبول بحث کنیم
لطفا نفرمائید مسلمانم ، چون بنا بر این است که هم مسلمان باشیم
واضح و صریح جواب دهید ، جانشین بلافصل پیامبر صلی الله علیه واله وسلم از نظر شما علی علیه السلام است یا ابابکر
اینکه بگوید بنده شیعه هستم و از این طریق عقاید اهل سنت را اثبات کنید ، و عقاید شیعه را به چالش بکشید، چند بار در این سایت اتفاق افتاده و جواب مستدل داده شده است ، بنده نمی گویم شما شیعه نیستید و بدورغ خود را شیعه جا زده اید ، بلکه از شما خواهش می کنم ، رک و پوست کنده بگوید چه مذهبی دارید تا ما بدانیم با چه کسی و چگونه بحث کنیم

m@hdi;393382 نوشت:
خودبزرگبینی و غرور و منیت به یکباره بر انسان چیره نمیشود

شما چیزی را رد می کنید که ما ادعا نکرده ایم ، ما کی ادعا کرده ایم که فلانی از اول تا اخر عمر پیامبر صلی الله علیه واله وسلم جز قسیسین بوده و به یکباره بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه واله وسلم تغییر رویه داده
ما می گوییم کسانی که مثل حضرت علی علیه السلام تابع محض پیامبر صلی الله علیه واله و سلم نبوده اند و حتی در جریان صلح حدیبیه نسبت به پیامبری پیامبر صلی الله علیه واله و سلم شک کرده اند ، به مرور زمان از پیامبر صلی الله علیه واله وسلم فاصله گرفته اند و وقایع سقیفه را ایجاد کرده اند

m@hdi;393382 نوشت:
چرا پیامبر به مسلمین همان موقع اعلام نکرد اینها مسلمان واقعی نیستند تا غصب خلافت صورت نگیرد؟ اگر اعتراض نکردند و منتظر فرصت بودند تا پیامبر فوت کند و سپس خلافت را غصب کنند خب پیامبر که از غیب خبر داشته چرا چهره حقیقی آنها را افشا نکرد؟

اینها جواب داده شده است ولی شما باز تکرار می کنید
به همان دلیل که حضرت موسی که از علم غیب خبر داشتند از ماجرای سامری اطلاع ندادند
به همان دلیل که پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم از ماجرای معاویه به صورت واضح اطلاع ندادند بلکه در لفافه گفتند
به همان دلیل که از ماجرای مروان بن حکم و ..... اطلاع ندادند و مرواینان دمار از جان اسلام و مسلمانان در آوردند
و . . . .
اینها جواب داده شده است اگر جواب را قبول ندارید علمی بدون طعنه ، اشکال وارد کنید تا بحث کنیم

m@hdi;393382 نوشت:
مثل این میماند که آیت الله خمینی به همان اندازه که بر دشمنی با اسرائیل تاکید کرده بر ولایت آیت الله خامنه ای بعد از خود تاکید کند اما بعد از فوت ایشان عده ای بتوانند کودتا کنند و کسی دیگر را رهبر کنند! آیا چنین چیزی ممکن است؟! اگر چنین چیزی ممکن است پس غصب خلافت با وجود تاکیدات فراوان پیامبر ممکن است!

شرایط زمان پیامبر صلی الله علیه واله وسلم با شرایط زمان امام خمینی فرق دارد ، ولی اگر شرایط زمان امام خمینی هم همان شرایط بود بلکه ممکن بود
چون قران می گوید
قران می فرماید : حضرت موسی پیامبر بنی اسرائیل بود ، بین آنها تبلیغ کرد ، سی روز به کوه طور رفت ، و هارون را جانشین خود کرد ، به فرمان خداوند ده روز به سی روز اضافه شد و چهل روز از مردم فاصله گرفت .وقتی بین مردم برگشتند دیدند مردم گوساله پرست شده اند
قران می گوید چهل روز ممکن است این اتفاق بیفتد شما می گوئید در هفتاد روز بعید است این اتفاق بیفتد (فاصله عید غدیر تا رحلت پیامبر صلی الله علیه و سلم )


m@hdi;393387 نوشت:
علمای شیعه آنچنان بر موضوع خلافت بعد از پیامبر که حق ائمه بوده تاکید دارند که انگار اگر ائمه به قدرت نرسند اسلام تحریف و بر باد رفته و نابود میشود

علمایش شیعه نه قران و پیامبر
اطیعوا الله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم
انی تارکم فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلو ابدا
این روایت در کتاب صحیح مسلم و بسیاری از منابع شما آمده است (1)
لن تضلو ابدا یعنی چه ؟؟؟
پس نفرمائید علمای شیعه گفته اند


m@hdi;393387 نوشت:
حال آنکه میبینیم اسلام هنوز باقی مانده

باقی مانده ، در زمان یزید هم باقی مانده بود ، پس یزید انحراف نداشت ،
در زمان حجاج بن یوسف هم باقی مانده بود پس حجاج انحراف نداشت
در زمان منصور دوانقی هم باقی مانده بود پس منصور انحراف نداشت
در زمان ......
این چه استدلالی است
چون هنوز اسلام هست پس عمر وابابکر بر حقند
من هم می گویم اینکه هنوز اسلام است، ثمره سیاست پیامبر صلی الله و اله وسلم است که دست خائنین را بر ملا نکرد ، و ثمره سکوت حضرت علی علیه السلام است که برای حقش دست به شمشیر نبرد ، تا اسلام بماند ولو در دست نا پدری
اگر پیامبر صلی الله علیه واله وسلم دست منافقین را بر ملا می کردند و یا حضرت علی علیه السلام سکوت نمی کردند دشمنان که از رسیدن به قدرت نا امید می شدند دامن همت را بالا می زدند و تیشه به ریشه اسلام می زدند

m@hdi;393387 نوشت:
ما شیعیان اعتقاد داریم همانطور که توحید جزو اصول دین هست امامت هم هست یعنی ارزشی برابر با توحید دارد

عرض شیعه نه بلکه قران و پیامبر
خداوند اولی الامر را کنار خودش آورده
اطیعوا لله و اطیعو الرسول و اولی الامر
پیامبر تمسک به اهل بیت را در کنار قران مایه نجات قرار داده اند آنهم در معتبرترین کتابهای شما (2)

1. صحیح مسلم ، ج 4ح 2408

m@hdi;393387 نوشت:
ما شیعیان اعتقاد داریم همانطور که توحید جزو اصول دین هست امامت هم هست یعنی ارزشی برابر با توحید دارد اما وقتی به پای این میرسد که چرا پیامبر با وجود دانستن نفاق یا قدرت طلبی برخی صحابه چهره واقعی آنها را آشکار نکرده یا چرا با وجود تاکیدات فراوان پیامبر مسلمین به راحتی بیخیال صحبت های او میشوند و رای شورایی که خلافت را از علی غصب کرد تن دادند سکوت میکنیم

اگر به داستان عمار یاسر وتقیه ایشان رجوع کنید خواهید یاقت که اگر پای اسلام یا جان کسی در خطر باشد می شود توحید را نیز به ظاهر کتمان کرد و فقط در دل به آن پایبند بود ، ما می گویم در جریان سقیفه تقیه بر بعضی از افراد حاکم بود و اگر لازم می شد باید از توحید نیز تقیه می کردند
كان عمار و أمه سميّة ممن عذّب في الله، ثم أعطاهم عمار ما أرادوا بلسانه، و اطمأنّ بالإيمان قلبه، فنزلت فيه [2]: «إِلَّا من أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمانِ». 16: 106 و هذا مما اجتمع أهل التفسير عليه.
عمار و مادرش سمیه از کسانی بودند که در راه خدا اذیت شدند ، سپس عمار آنچه آنان خواستند به زبانش آورد ولی در قلبش ایمان راسخ داشت و ایه الا من اکره و قلبه مطمئن بالایمان درباره او نازل شد اهل تفسیر بر این جریان اجماع دارند
(1) الاستيعاب ابن عبدالبر ،ج‏3،ص:1136

m@hdi;393387 نوشت:
چرا با وجود تاکیدات فراوان پیامبر مسلمین به راحتی بیخیال صحبت های او میشوند و رای شورایی که خلافت را از علی غصب کرد تن دادند سکوت میکنیم

سکوت نمی کنیم جواب می دهیم
بله بی خیال شدند همان طور که بنی اسرائیل در جریان گوساله سامری بی خیال فرمایش پیامبرشان شدند ، این را قران می گوید پس امکان دارد

m@hdi;393387 نوشت:
اینها سوالاتی هست که جواب های منطقی به آنها داده نشده.

ایا جواب از قران منطقی نیست؟
قران و پیامبر صلی الله واله وسلم اهل بیت را در کنار توحید و قران قرار داده اند
قران می گوید اگر لازم شد حتی توحید خود را انکار کنید
قران می گوید مردم در چهل روز سخن پیامبرشان را نادیده گرفتند تا چه رسد به هفتاد روز

m@hdi;393387 نوشت:
پیامبر هم میدانسته آنها غصب میکنند اما سکوت کرده؟

پیامبر صلی الله علیه واله وسلم سکوت کردند چون جان حضرت علی علیه السلام در خطر بود
چون اگر آنها را افشا می کردند ، آنان شمشیر را از رو می بستند و اصل اسلام را دچار آسیب می کردند
و ...

m@hdi;393387 نوشت:
پس ابوبکر و عمر و عثمان سختی نکشیدند؟!

همه تاریخ را بخوانید نه آنچه به نفعتان است ، اینان بارها در مقابل پیامبر صلی الله علیه واله و سلم موضع گیری کردند ، از این گذشته بر فرض سختی کشیدن آنها ، سختی کشیدن دلیل بر عاقبت به خیر شدن نیست ، داستان قارون را که یادتان هست در پستهای قبلی عرض کردم
بنده توقع دارم ، انچه جواب داده ایم تکرار نفرمائید مگر اینکه جواب را قبول نداشت باشید ، در انوقت نیز باید به آن جواب اشکال وارد کنید تا ما بحث کنیم ، نه اینکه جواب را نادیده بگیرید و حرف قبل را تکرار کنید

m@hdi;393387 نوشت:
آنها که به صدق پیامبر اعتقاد داشته اند و میدانستند که فضل و نصر در راه است این را نمیدانستند که اگر خلافت را غصب کنند در آخرت مورد بازخواست قرار میگیرند؟


قارون که حافظ تورات بود می دانست که اگر بر خلاف فرمایش خداوند و پیامبرش عمل کند در قیامت باز خواست خواهد شد ، اما کرد
مگر کسانی که الان فتوای خون شیعیان را صادر می کنند وان را سنت پیامبر صلی الله علهی واله وسلم می دانند ، نمی دانند که در آخرت بازخواست خواهند شد ، اما با وقاحت تمام این کار را می کنند

m@hdi;393387 نوشت:
آنها که انقدر به سخنان پیامبر اعتقاد داشته اند که حتی در سخت ترین شرایط به پیروزی نهایی اعتقاد داشته اند به همین راحتی تسلیم متاع دنیا شدند و آخرت خود را در معرض خطر قرار دادند؟!


مگر در جنگ احد برای غنائم همین مسلمانان سخن پیامبر را نادیده نگرفتند و باعث شکست سپاه اسلام نشدند چطور با آنهمه اعتقاد این کارها را کردند
مگر در جنگ احد بعضی فرار نکردند و به کوه پناه نیاوردند ، اگر بخواهید اسنادش موجود است
بخاطر چند زره و .. که غنایم بود حرف پیامبر صلی الله علیه واله وسلم را نادیده گرفتند تا چه رسد به خاطر حکومت ،
انان که بخاطر چند شمشیر باعث شکست سپاه اسلام شدند اگر لازم می شد برای رسیدن به حکومت ، پیامبر صلی الله علیه واله وسلم و حضرت علی علیه السلام را نمی کشتند
می کشتند اگر بگویید نه بی انصافی است

m@hdi;393393 نوشت:
در دنیای توهمی شما و همفکرانتان مسلمین بعد از پیامبر همگی آلزایمر گرفتند و صحابه هم اکثرا به کفر کشیده شدند! در دنیای توهمی خود شاد باشید!

آلزایمر نگرفتند ، چیزی را رد نکنید که ما ادعا نکرده ایم

همان طور که پس از در آن چهل روز حضرت موسی ، بنی اسرائیل حرف ایشان را نادیده گرفتند و گوساله پرست شدند
همانطور که مسیحیان بعد از حضرت عیسی با همه سفارشات ایشان مردم وصی ایشان را رها نموده و به پولس یهودی روی آوردند و از عیسی بشری به عیسی الهی معتقد شدند
همانطور که مسلمانان در جنگ احد با آنهمه سفارش پیامبر صلی الله علیه واله وسلم ، بخاطر چند شمشیر سخن ایشان را زیر پا نهاده و به جمع آوری غنائم روی آورند
همان طور نیز سخن ایشان در باره حضرت علی علیه السلام را زیر پا نهادند
آلزایمر نگرفتند ، بلکه خوب یادشان بود
دنیا خواهی ، عافیت طلبی ، ترس و ... باعث این مصیبت شد نه آلزایمر

m@hdi;393793 نوشت:
خب این هیچی چطور ممکن است که مسلمین با وجود تاکیدات فراوان پیامبر به یکباره آلزایمر بگیرند و سخن برخی صحابه را به سخن رسول خدا ترجیح بدهند؟! این تناقض را چطور توجیه میکنید؟!

عرض کردم که آلزایمر نگرفتند ، و در این حرف تناقضی نیست

m@hdi;393793 نوشت:
البته برعکس گفتید! کسی که به آخرت ایمان دارد (همانطور که در شرایط سخت به پیروزی نهایی ایمان دارد) مطمئنا دنیایش را به دینش ترجیح نمیدهد چرا که میداند پس از مرگ به جهنم میرود و انقدر احمق نیست که با ایمان داشتن به این مسئله راه کفر را در پیش بگیرد!


اتقافا شما بر عکس می فرمائید
امثال قارون در تاریخ زیاد بوده اند که بعضا در قران نیز از آنها یاد شده است ، احمق بودند و دنیایشان را به دنینشان ترجیج دادند ، با آنکه می دانستند بعد از دنیا قیامتی است و به جهنم می روند

m@hdi;393793 نوشت:
این هم که میگویید ائمه شما ائمه بنده همان ائمه شما هستند پس به بنده برچسب نچسبانید وگرنه بنده هم بلدم از موضع حماقت بنشینم و به هرکی که مثل خودم فکر نمیکنه برچسب بزنم.


ائمه ما می گویند اتقوا من مواضع التهم (1)
نمی دانم ائمه شما هم می گویند یا نه
وقتی شما می گویند علمای شیعه ، شما شیعیان و ....
قطعا طرف مقابل به شیعه بودن شما شک می کند
بنده نیز به همین دلیل از شما پرسیدم که به صراحت مذهبتان را بفرمائید تا بدانیم با چه کسی و چه اعتقاداتی بحث می کنیم
و عرض کردم نگویند مسلمانم ، طرفدار عقلم و ... از این جور فرارها
بفرمائید
بعداز پیامبرصلی الله علیه واله وسلم حق با علی علیه السلام بود یا ابابکر ، ما خودمان متوجه می شویم شما بر چه مذهبی هستید

1. مصباح الشريعة-ترجمه عبد الرزاق گيلانى، ص: 252

m@hdi;393793 نوشت:
اینکه مسلمین بغض علی داشته اند پاسختان است؟! یعنی کسی که امام هست انقدر در بین مسلمین منفور هست که مسلمین انقدر از او نفرت دارند که سخن پیامبر را بیخیال شدند؟!


به شما توصیه می کنم که تاریخ را دوباره بخوانید
وقتی حضرت علی علیه السلام در جنگ بدر بسیاری از مشرکین را کشته ، مثل برادر ودائی معاویه
وقتی در جنگ احد بسیاری از مشرکین را به درک واصل کرده
وقتی در جنگ خندق اگر بنود عمروبن عبدود فاتح از میدان بیرون می رفت
وقتی در جنگ خیبر ، درب خیبر را گشوده و مرحب خیبری را کشته
وقتی بتهای مکه را به زیر انداخته
وقتی آیه برائت را که ابابکر وعمر نتوانستند بخوانند ایشان قرائت فرموده
بدیهی اس تکه امثال معاویه وابوسفیان به بزور مسلمان شده اند کنیه ایشان را در دل داشته باشند و مانع خلافت ایشان شوند

m@hdi;393793 نوشت:
مگر علی قرار نیست راه پیامبر و منش او را ادامه بدهد؟! پس کسی که روش و منش پیامبر را دارد مورد نفرت هست ولی خود پیامبر مورد نفرت نیست! عجب استدلال منطقیی!


پیامبر صلی الله علیه واله وسلم نیز مورد نفرت آنان بود ، ولی حضرت علی علیه السلام چون باعث استواری دین پیامبر صلی الله علیه واله وسلم و برچیده شدن شرک شدند بیشتر دشمن داشتند
حتی بعد از 50 سال بعد از پیامبر صلی الله علیه واله وسلم
همان افراد یا فرزندانشان به امام حسین علیه السلام فرمودند ما می دانیم تو نوه پیامبر صلی الله علیه واله وسلم و فرزند فاطمه زهرا سلام الله علیها هستی ولی بغضا لابیک (1)با تو می جنگیم

لطفا به عرایض بنده یا با مدرک وسند اشکال وارد کنید تا بحث کنیم

1. موسو عه الکلمات الامام حسین علیه السلام ص 492، و معالی البسبطین ج 2ص 11

[=system]اگر اینجوریه که هر کس می تونه بگه من چه مذهبی دارم
بنده هم اهل سنت هستم ، و ابابکر صدیق را جانشین پیامبر می دانم
ولی تازه گی چندتا سوال برام پیش آمده

1. درست است که پیامبر برای خودش جانشین انتخاب نکردو مسلمانان را بدون رهبر وراهنما رها کرد ، ولی نمی دانم چرا مردم با آن همه فضائل علی کرم الله وجهه ، ابابکر را به عنوان خلیفه انتخاب کردند اگر بخواهیم نمره بدهیم از صد نمره
از نظر شجاعت علی 100 ابابکر 10
از نظر فصاحت علی 100ابابکر 9
از نظر علم علی 100ابابکر 8
از نظر قدرت علی 100 ابابکر 7
از نظر جانفشانی در راه اسلام علی 100ابابکر 6
2. شنیده ایم که خلیفه دوم عمر فاروق هفتاد بار گفته لولا علی لهلک العمر
چرا ابابکر عمر را جانشین خود کرد کسی و علی را جانشین نکردکه عمر نگوید لولا علی لهلک العمر ، خوب قطعا علی داناتر بوده چرا داناتر در حاشیه بوده
3. درشورای عمر با آنکه ابابکر وعمر صحابه پیامبر بودند چرا علی عمل به سیره آنان را قبول نکرد و خلافت را به عثمان وانهاد ؟
4. چرا عثمان تبعید شده رسول خدا را به خود نزدیک کرد؟
5. چرا عثمان بنی امیه را بر گرده مسلمانان سوار کرد؟
6. چرا ام المومنین با امیر المومنین چنگید و 19000نفررا به کشتن داد ؟ چرا ما باید هر دوی آنها را احترام کنیم ؟ مگر جان 19000نفر از سر راه آمده که مسبب کشتن شدن آنان را احترام کنیم ؟
7. چرا صحابه همه بر حقند ، با انکه با هم جنگیده اند ، همدیگر را لعن کرده اند ، بعضی از آنان به نص صریح قران منافق بوده اند ؟
این سوالات باعث شده بنده که از اهل سنت هستم نسبت به مذهب خود بد بین شوم

موضوع قفل شده است