جمع بندی پلورالیسم دینی از منظر قرآن

تب‌های اولیه

44 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
پلورالیسم دینی از منظر قرآن

بنده قرار بود نوشتاری در خصوص جهاد آماده کنم اما پیش از آن،قرار است در خصوص مسئله پلورالیسم دینی یا تکثرگرایی دینی از منظر قرآن صحبت کنم که چندان بی ربط به نوشتار بعدی نیست و در این نوشتار،بیشتر به بررسی و تشریح آیات قرآن و این موضوع مهم که آنچه از قرآن تحت عنوان تکثرگرایی استخراج می شود،می پردازم.

پلورالیسم دینی یا تکثرگرایی،که پایه گذاری آن در مسیحیت شکل گرفته است،یک تئوری دینی است و به ما می گوید:ضمن اینکه همه ادیان حق اند،راه حق و رستگاری معطوف به یک دین نیست و راه رستگاری در همه این ادیان الهی وجود دارد و هر کسی هر دینی را اختیار کند؛می تواند با آن دین رستگار و کامیاب شود.اگر فردی به انتخاب خود مسیحیت اختیار کرد،اگر کسی یهودیت اختیار کرد،اگر کسی اسلام اختیار کرد،انتخاب او حق است و حقانیت دارد و می تواند با آن ادیان به رستگاری برسد و باید بر اساس احکامی که مختص به دین اوست،سنجیده شود؛مثلا در اسلام نوشیدن شراب حرام است،اما در ادیان دیگر چنین نیست،پس یک مسیحی که در آئین او شراب حرام نیست با نوشیدن آن مرتکب گناه نشده است.به نوعی همه ادیان حق اند و حقانیت دارند و هر فردی می تواند با هر دینی به این حقیقت برسد.پروفسور جان هیک یکی از فیلسوفان تکثرگرای دینی است و این نظریه را خیلی بسط داده است.
این نظریه،چه در میان مسیحیان که در میان آنها پایه گذاری شده است،و چه در میان مسلمانان که البته بسیاری طالب این نظریه هستند و در طول تاریخ این افراد وجود داشتند،مخالفان و منتقدانی دارد.انحصارگرایان دینی که در میان آنها مسیحیان و مسلمانان و یهودیان نیز هستند که می گویند،راه رستگاری تنها در دین ماست،و اگر کسی مسلمان باشد تنها به بهشت می رود و یا اگر کسی مسیحی باشد اهل بهشت است؛یعنی خدا از ایمان پیروان ادیان دیگر و از کارهای نیکو و تقوای آنان می گذرد و بدون سنجش اعمال آنها،آنان را برای جهنم آماده می کند!
فرض بر آن بگیریم یک دانشمند در 100 سال پیش نظریه ای را بیان کرد،یک دانشمند دیگر در 50 سال پیش ضمن پذیرش نظریه سابق،آن را گسترش داد و امروز دانشمندی آن نظریه را ضمن پذیرش دو نظریه پیشین،آن را کامل می کند.پس هر سه این نظریات درست و صحیح اند و نظریه امروز آن نظریات را باطل نمی کند و اگر کسی به هر شکلی بیشتر موافق نظریه ای باشد که در 100 سال پیش و یا در 50 سال پیش اظهار شده است،از منظر علمی هیچ اشکالی ندارد و سخن او حق است.و یا اینکه کسی بگوید عدد 2 زوج است،کس دیگر بگوید 4 هم زوج است،یک فردی هم بگوید 2 و 4 زوج است،6 هم زوج است.این خاصیت زوج بودن عدد6،زوج بودن 2 و 4 را باطل نمی کند،کسی که اعتقاد دارد 2 و 4 زوج است،سخن او درست و حق است و شاید ادله ای دارد که بیان می کند 6 زوج نیست.مسئله ادیان هم همین است،ادیان در احکام با یکدیگر متفاوت اند؛مثلا مسیح گفت احکام در باطن انسان است و نه در ظاهر،اما اسلام چیز دیگری به ما می گوید.در اسلام،احکامی چون جهاد،نماز،روزه و...است که در مسیحیت وجود ندارد،و یا این احکام در اسلام بدون حضور روحانیون مشروعیت دارد و در مسیحیت این چنین نیست.اما هر یک از ادیان،مردم را به سوی اخلاق مداری سوق می دهند،مردم را به سوی نیکی می خوانند،مردم را به سوی خدا می خوانند،حالا فردی که اعمال نیکو انجام می دهد،خدا را خالصانه می خواند و به دین خود مومن است،با هر دینی که دارد،سخن او و کردار او حق است و مستحق پاداش است؛اگر به گفته انحصارگرایان مسیحی باشد،خدا در آخرت از یک میلیارد مسلمان و 14 میلیون یهودی و 2 میلیون زرتشتی می گذرد و به اعمال نیک آنها نمی نگرد و آنان را مستحق مجازات می داند؟!و یا اگر به گفته انحصارگرایان مسلمان باشد یعنی خدا از اعمال 2 میلیارد مسیحی می گذرد و آنان را در آتش جهنم می اندازد؟!این نگرش به هیچ وجه منطقی و قابل قبول نیست.درست است که اسلام آخرین دین الهی است،اما ادیان قبل از خود را رد و باطل نمی کند؛بلکه از تصدیق آنان سخن می گوید.
اما بیشتر به مسئله تکثرگرایی دینی در قرآن بنگریم که مخالفان و ناقدانی دارد.در این میان،یک گروه مسلمانانی هستند که به طور کلی با تکثرگرایی دینی مخالفند و سخن از نفی تکثرگرایی دینی در قرآن می گویند،گروه دیگر در واقع مخالفان اسلام و موافقان تکثرگرایی دینی هستند که در میان آنها بی دینها و مسیحیان نیز دیده می شود و سخن آنها،همان سخن گروه اولی است؛یعنی رد تکثرگرایی دینی در قرآن.پاپ سابق هم بیان کرده بود که تکثرگرایی برای مسلمانان قابل قبول نیست،بسیاری از بی دینها نیز این مسئله را بیان می کنند،یکی از کشیش های مسیحی نامه ای سرگشاده نوشته بود و پا فراتر نهاده بود و در آن بیان کرده بود مطابق قرآن با مسیحیان و یهودیان باید جنگید تا مسلمان شوند و البته در آن زمان،دکتر عبدالعلی بازرگان،فرزند مرحوم مهندس بازرگان و فعال ملی-مذهبی،پاسخ بسیار مطلوبی به این کشیش داده بود.
در این بخش از نوشتار،با بررسی و تشریح دقیق آیات قرآن،تکثرگرایی دینی از منظر قرآن را مورد ارزیابی قرار می دهم و ضمن نقد و نفی این مسئله که تکثرگرایی دینی از منظر قرآن پذیرفته نیست،ادله ام را همراه با آیات قرآن در این خصوص بیان خواهم کرد.بنده آیاتی از قرآن را که مربوط به کثرت گرایی دینی بودند را جمع آوری کردم.
اگر در آیات قرآن نظر کنیم،در میابیم که در این آیات ادیان ابراهیمی،همگی حق اند و از جانب خدا مقبول اند و حقانیت دارند.در واقع معیار مسلمان بودن،پذیرش ادیان پیشین ابراهیمی و پذیرش آنان به عنوان پیامبر است.مولوی تعبیر درستی دارد که می فرماید:
نـــام احـمد نـــام جــملهٔ انـبیــاســـت
چون که صد آمد نود هم پیش ماست
و این مسئله کاملا در آیات قرآن مشهود است:
سوره بقره آیه 136 – قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْنَا وَمَا أُنْزِلَ إِلَىٰ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِیَ مُوسَىٰ وَعِیسَىٰ وَمَا أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ
بگویید که ما (مسلمین) ایمان به خدا آورده‌ایم و به آن کتابی که بر پیغمبر ما فرستادند و به آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و فرزندان او نازل شده و به آنچه به موسی و عیسی داده شده و هم به آنچه به پیغمبران از جانب خدا داده شده، به همه عقیده‌مندیم و میان هیچ یک از آنان فرق نگذاریم و تسلیم فرمان او هستیم.
سوره بقره آیه 285 – آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ ۚ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ ۚ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا ۖ غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیْکَ الْمَصِیرُ
این رسول به آنچه خدا بر او نازل کرده ایمان آورده و مؤمنان نیز همه به خدا و فرشتگان خدا و کتب و پیغمبران خدا ایمان آوردند (و گفتند) ما میان هیچ یک از پیغمبران خدا فرق نگذاریم، و (همه یک زبان و یک دل) اظهار کردند که ما (فرمان خدا را) شنیده و اطاعت کردیم، پروردگارا، ما آمرزش تو را خواهیم و (می‌دانیم) بازگشت همه به سوی توست.
سوره مائده آیه 46 – وَقَفَّیْنَا عَلَىٰ آثَارِهِمْ بِعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ ۖ وَآتَیْنَاهُ الْإِنْجِیلَ فِیهِ هُدًى وَنُورٌ وَمُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ
و از پی آن رسولان باز عیسی پسر مریم را فرستادیم که تصدیق به درستی توراتی که پیش او بود داشت و انجیل را نیز به او دادیم که در آن هدایت و روشنی (دلها) است، و تصدیق به درستی تورات که پیش از او بود دارد و راهنمایی خلق و اندرز برای پرهیزکاران عالم است.
سوره انعام آیه 91 – وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَىٰ بَشَرٍ مِنْ شَیْءٍ ۗ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْکِتَابَ الَّذِی جَاءَ بِهِ مُوسَىٰ نُورًا وَهُدًى لِلنَّاسِ ۖ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِیسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ کَثِیرًا ۖ وَعُلِّمْتُمْ مَا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَلَا آبَاؤُکُمْ ۖ قُلِ اللَّهُ ۖ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ
و آنها خدا را آن گونه که باید، نشناختند که گفتند: خدا بر هیچ کس از بشر کتابی نفرستاده. بگو: کتاب توراتی را که موسی آورد و در آن نور (علم) و هدایت خلق بود چه کسی بر او فرستاد که شما آیات آن را در اوراق نگاشته، بعضی را آشکار می‌نمایید و بسیاری را پنهان می‌دارید و آنچه را شما و پدرانتان نمی‌دانستید به شما آموختند؟ بگو: خداست (که رسول و کتاب فرستد)، سپس آنها را بگذار تا به بازیچه خود فرو روند.
سوره انعام آیه 92 – وَهَٰذَا کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَکٌ مُصَدِّقُ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَلِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَىٰ وَمَنْ حَوْلَهَا ۚ وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ یُؤْمِنُونَ بِهِ ۖ وَهُمْ عَلَىٰ صَلَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ
و این (قرآن) کتابی است که ما فرستادیم با خیر و برکت بسیار و گواه صدق سایر کتب آسمانی که در مقابل اوست (تا مردم را به پاداش الهی مژده دهی) و تا خلق را از اهل مکه و هر که به اطراف آن است بیم دهی. و آنان که به آخرت ایمان آوردند به این کتاب نیز ایمان خواهند آورد و آنها (اوقات) نمازشان را محافظت می‌نمایند.
در آیات قرآن،گاهی مسیحیان و یهودیان و پیروان دیگر ادیان که اهل کتاب خوانده شدند،مورد خطاب قرار گرفتند و گاه مورد تحسین و گاه مورد نکوهش قرار گرفتند.از مسلمانانی که منکر تکثرگرایی از منظر قرآن هستند،آنها نیز اعتقاد بر این دارند که اسلام ادیان ابراهیمی را تصدیق کرده است،اما آنها مدعی اند که با ظهور اسلام،دین خاص خدا همان اسلام است.چند آیه از قرآن است که صدای این گروه را زیاد بلند کرده است.آیاتی که در قرآن مسیحیان و یهودیان و اهل کتاب مورد نکوهش قرار گرفتند و بیان شده است که جز اسلام،دین دیگری پذیرفته نیست.باید به شأن نزول آیات توجه کرد،به تفسیر آن آیات و آیات پیش و پس از آن نیز توجه کرد.به این آیات بنگریم:
سوره مائده آیه 51 – یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالنَّصَارَىٰ أَوْلِیَاءَ ۘ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ ۚ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ
ای اهل ایمان، یهود و نصاری را به دوستی مگیرید، آنان بعضی دوستدار بعضی دیگرند، و هر که از شما مؤمنان با آنها دوستی کند به حقیقت از آنها خواهد بود؛ همانا خدا ستمکاران را هدایت نخواهد نمود.
این نوع آیات از قرآن،در واکنش به خیانت ها و دشمنی برخی از مسیحیان و یهودیان نسبت به مسلمانان است.غرض از بیان این آیه این نبود که مسلمانان در هیچ دوره ای حق ندارند مسیحیان و یهودیان را به دوستی بگیرند،مسلمانان در آن وضعیت زمانی و مکانی که قرار داشتند،نمی توانستند آنان را به دوستی و سرپرستی بگیرند.البته نزاع بر سر این موضوع که آیا در این آیه دوستی صدق می کند و یا سرپرستی،وجود دارد.
در واقع این آیه،حاصل اختلافات فکری میان مسلمانان و مسیحیان و یهودیان نبود،حاصل دشمنی آنان با مسلمانان بود.پیامبر گرامی اسلام با بسیاری از قبایل یهودی عهد و پیمان صلح بست اما آن قبایل عهد شکنی کردند.نه اینکه چون آنها مسیحی بودند و یا یهودی،این گونه مورد نکوهش قرار گرفتند،بلکه به سبب انحراف آنان به سوی شرک و دشمنی آنان با مسلمانان بود.به نقل از مفسران ماجرا و شأن نزول این آیه این بود که عبادة بن صامت خزرجى خدمت پیامبر رسید و گفت: من هم پیمانانى از یهود دارم که از نظر عدد زیاد و از نظر قدرت نیرومندند، اکنون که آنها ما را تهدید به جنگ میکنند و حساب مسلمانان از غیر مسلمانان جدا شده است.و مطابق این اتفاقات و حوادث این آیات نازل شد.و در آیات دیگر نیز اشاره دارد:
سوره مائده آیه 80 – تَرَىٰ کَثِیرًا مِنْهُمْ یَتَوَلَّوْنَ الَّذِینَ کَفَرُوا ۚ لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَفِی الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُونَ
بسیاری از آنها را خواهی دید که با کافران دوستی می‌کنند. ذخیره‌ای که برای خود پیش می‌فرستند و آن غضب خداست بسیار بد ذخیره‌ای است و آنها در عذاب جاوید خواهند بود.
سوره مائده آیه 81 – وَلَوْ کَانُوا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالنَّبِیِّ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِیَاءَ وَلَٰکِنَّ کَثِیرًا مِنْهُمْ فَاسِقُونَ
و اگر به خدا و پیغمبر و کتابی که بر او نازل شده ایمان آورده بودند البته کافران را دوست خود نمی‌گرفتند، ولیکن بسیاری از آنها فاسق و بدکردارند.
در آن زمان هم،مسلمانان در جنگ با مشرکان بودند و عهد شکنی ها و همکاری با آنان،ضربه و آسیب فربه ای به اسلام می زد.مسیحیان و یهودیانی که مورد خطاب قرآن قرار می گیرند،با مشرکان همکاری می کنند و آئین شرک در احکام آنان وارد شده است.اما مسئله ای که گواه بر این سخن است که آنان به جهت دشمنی با مسلمانان این گونه مورد نکوهش قرار گرفتند،این آیه از قرآن است که در کنار سرزنش یهودیان،مسیحیان را مورد تحسین قرار می دهد:
سوره مائده آیه 82 – لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا ۖ وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَىٰ ۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا یَسْتَکْبِرُونَ
هر آینه دشمن‌ترین مردم نسبت به مسلمانان، یهود و مشرکان را خواهی یافت، و با محبت‌تر از همه کس به اهل ایمان آنان را که گویند: ما نصرانی هستیم. این (دوستی نصاری نسبت به مسلمین) بدین سبب است که برخی از آنها دانشمند و پارسا هستند و تکبر و گردنکشی (بر حکم خدا) نمی‌کنند.
این سخن قرآن با اهل کتابی است که از دین خود منحرف شدند:
سوره آل عمران آیه 64 – قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ ۚ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ
بگو: ای اهل کتاب، بیایید از آن کلمه حق که میان ما و شما یکسان است پیروی کنیم که به جز خدای یکتا را نپرستیم، و چیزی را با او شریک قرار ندهیم، و برخی برخی را به جای خدا به ربوبیّت تعظیم نکنیم. پس اگر از حق روی گردانند بگویید: شما گواه باشید که ما تسلیم فرمان خداوندیم.
بیشتر قرآن یهودیان و مسیحیان را از شرک بر حذر می دارد نه آنکه آنان را از دین خود محروم کند،سخن قرآن در این آیه بیشتر دعوت به سوی خداست تا اینکه دعوت به سوی اسلام باشد و برای همین است که اسلام را شایسته آنان می داند؛چراکه دین و آئین آنان،در خطر بود و آنها بیشتر با مشرکین همراه بودند تا اینکه به آئین خود،مسیحیت و یهودیت،مومن باشند.
به این سه آیه بنگریم:
سوره بقره آیه 135 – وَقَالُوا کُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَىٰ تَهْتَدُوا ۗ قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا ۖ وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ
یهود و نصاری گفتند که به آیین ما درآیید تا راه راست یافته و طریق حق پویید. (ای پیغمبر در جواب آنها) بگو: بلکه ما آیین ابراهیم را پیروی می‌کنیم که به راه راست توحید بود و از مشرکان نبود.
سوره بقره آیه 137 – فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا ۖ وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا هُمْ فِی شِقَاقٍ ۖ فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ ۚ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ
پس اگر به آنچه شما ایمان آوردید یهود و نصاری نیز ایمان آوردند، راه حق یافته‌اند و اگر (از حق) روی بگردانند شک نیست که آنها در ستیز با حق خواهند بود و خداوند تو را از شر و آسیب آنها نگه می‌دارد و خدا شنوا و داناست.
سوره بقره آیه 138 – صِبْغَةَ اللَّهِ ۖ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً ۖ وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ
رنگ خداست (که به ما رنگ ایمان و سیرت توحید بخشیده) و چه رنگی بهتر از رنگ (ایمان به) خدا؟ و ما او را پرستش می‌کنیم.
در آیات 135 و 138 سوره بقره،اشاره بر ایمان و پرستش خدا و قبیح بودن شرک دارد و در آیه 137 بقره هم اشاره دارد که اگر مسیحیان به آنچه شما ایمان آوردید،ایمان آوردند،راه حق یافته اند.مگر مسیحیان و یهودیان مشرک هستند که گویی آنها را از خداباوری جدا می سازد و آیات 138 و 135 را خطاب به آنان می گوید؟باری؛از این آیات درمیابیم که مشکل مسیحیان و یهودیان،ایمان به اسلام نیست بلکه ایمان به خداست و آنها به سوی شرک جذب شدند.
این آیات از قرآن نیز مضمون آیات فوق را دارد:
سوره بقره آیه 91 – وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا نُؤْمِنُ بِمَا أُنْزِلَ عَلَیْنَا وَیَکْفُرُونَ بِمَا وَرَاءَهُ وَهُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَهُمْ ۗ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِیَاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ
و چون به یهود گویند: به قرآن که خدا فرستاده ایمان آرید، پاسخ دهند که تنها به تورات که بر ما نازل شده ایمان آوریم، و به غیر تورات کافر می‌شوند، در صورتی که قرآن کتاب حق است و کتاب آنها را تصدیق می‌کند. بگو: اگر شما در دعوی ایمان به تورات راستگویید پس چرا پیغمبران پیشین را می‌کشتید؟
سوره بقره آیه 92 – وَلَقَدْ جَاءَکُمْ مُوسَىٰ بِالْبَیِّنَاتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ
و با آن همه آیات و معجزات روشن که موسی برای شما آشکار نمود باز گوساله پرستی اختیار کردید، و شما مردمی سخت ظالم و ستمکارید.
در آیه 91،ضمن تصدیق یهودیت،اشاره به انحراف آنان از آئین خود دارد که ایمان آنها راستین نیست و در آیه 92 هم به گوساله پرستی آنان اشاره کرده است.در واقع یهودیان به سبب آن به سوی قرآن دعوت شدند که در انحراف بودند و در واقع آنان دین یهودیت را اختیار نکرده بودند.وقتی قرآن از تصدیق دین یهودیت و مسیحیت سخن می گوید،چرا باید پیروان آن را مورد نکوهش قرار دهد؟
و در آیه ای دیگر از قرآن،به تحسین بعضی از اهل کتاب و به نکوهش بعضی دیگر به سبب اخلاق و کردار آنها می پردازد:
سوره آل عمران آیه 75 – وَمِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِینَارٍ لَا یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَیْهِ قَائِمًا ۗ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَیْسَ عَلَیْنَا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ وَیَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَهُمْ یَعْلَمُونَ
بعضی از اهل کتاب (به آن حد درستکارند که) اگر مال بسیار به آنها بسپاری ردّ امانت کنند، و برخی دیگر از اهل کتاب (تا آن اندازه نادرستند که) اگر یک دینار به او امانت دهی رد نکنند جز آنکه بر مطالبه آن سخت‌گیری کنی، از این رو که گویند: برای ما (پیروان تورات) به هر وسیله خوردن مال امیّان (غیر اهل تورات) گناهی ندارد، و این سخن را به دروغ به خدا نسبت دهند در صورتی که می‌دانند (که به خدا نسبت دروغ می‌دهند).

اما در خصوص ادعای منکران تکثرگرایی دینی در خصوص آیاتی که قرآن با این مضمون بیان کرده است که هیچ دینی جز اسلام نزد خدا پذیرفته نیست.این آیات در قرآن مشهود است:
سوره آل عمران آیه 19 – إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ ۗ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ ۗ وَمَنْ یَکْفُرْ بِآیَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ
همانا دین (پسندیده) نزد خدا آیین اسلام است، و اهل کتاب راه اختلاف نپیمودند مگر پس از آگاهی به حقّانیت آن، و این خلاف را از راه حسد در میان آوردند. و هر کس به آیات خدا کافر شود (بترسد که) محاسبه خدا زود خواهد بود.
اما اگر به آیه بعدی آن بنگریم،درمیابیم که مقصود از اسلام همان تسلیم شدن در برابر خداست و نه لزوما اسلام آوردن و مسلمان شدن یهودیان و مسیحیان و اهل کتاب.
سوره آل عمران آیه 20 – فَإِنْ حَاجُّوکَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ ۗ وَقُلْ لِلَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ وَالْأُمِّیِّینَ أَأَسْلَمْتُمْ ۚ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا ۖ وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلَاغُ ۗ وَاللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ
پس اگر با تو (برای مخالفت با دین حقّ، به باطل) احتجاج کنند، بگو: من و پیروانم خود را تسلیم امر خدا نموده‌ایم. و بگو با اهل کتاب و با امّیان: آیا شما هم (چون حق پدیدار شود) تسلیم حق شده و ایمان آرید؟ و چنانچه ایمان آرند هدایت یافته‌اند و اگر (از حق) روی گردانند بر تو چیزی جز تبلیغ (دین خدا) نیست و خداوند به حال بندگان بیناست.
آنچه در این آیه هم سبب نکوهش اهل کتاب شده است،انحراف آنان است اینکه آنان خود را تسلیم خدا نکردند و به سوی شرک رفتند.مرحوم طباطبایی هم در خصوص کلمه اسلام در این آیه،این تفسیر را بیان کرده است:
" آن دین واحد عبارت است از تسلیم شدن در برابر بیانى که از مقام ربوبى در مورد عقائد و اعمال و یا در مورد معارف و احکام صادر مى شود"( تفسیر المیزان-جلد 3)
تسلیم شدن در برابر پروردگار و سخن حق،آئین ادیان ابراهیمی و خصلت آن ادیان است و مقصود لزوما دین اسلام نیست،بلکه تسلیم شدن در برابر پروردگار است.در آیات دیگر قرآن،که در نقد مصادره ابراهیم توسط برخی یهودیان و مسیحیان است،این سخن کاملا صدق می کند:
سوره آل عمران آیه 65 – یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِی إِبْرَاهِیمَ وَمَا أُنْزِلَتِ التَّوْرَاةُ وَالْإِنْجِیلُ إِلَّا مِنْ بَعْدِهِ ۚ أَفَلَا تَعْقِلُونَ
ای اهل کتاب، چرا در آیین ابراهیم با یکدیگر مجادله می‌کنید (که هر یک او را به خود نسبت می‌دهید)؟! در صورتی که تورات و انجیل شما فرستاده نشد مگر بعد از ابراهیم؛ آیا تعقل نمی‌کنید؟
سوره آل عمران آیه 67 – مَا کَانَ إِبْرَاهِیمُ یَهُودِیًّا وَلَا نَصْرَانِیًّا وَلَٰکِنْ کَانَ حَنِیفًا مُسْلِمًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ
ابراهیم نه یهودى بود و نه نصرانى، ولى حق گرا و تسلیم [فرمان خدا ]بود و از مشرکان نبود.
ابراهیم حق گرا و تسلیم خدا بود.پس روح ادیان ابراهیمی که مسیحیت و یهودیت هم از آن است،تسلیم شدن در برابر خدا و سخن حق البته با اندیشه و ادله است و آنچه در این آیات آمده است،مضمون تسلیم شدن است نه اسلام آوردن.
سوره آل عمران آیه 85 – وَمَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلَامِ دِینًا فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ
هر کس غیر از اسلام دینی اختیار کند هرگز از وی پذیرفته نیست، و او در آخرت از زیانکاران است.
در این آیه نیز،اگر به آیه پیش و پس آن بنگریم،مقصود از اسلام همان تسلیم شدن در برابر خداست.در آیه 84 آل عمران آمده است:
سوره آل عمران آیه 84 – قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ عَلَیْنَا وَمَا أُنْزِلَ عَلَىٰ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِیَ مُوسَىٰ وَعِیسَىٰ وَالنَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ
بگو: ما به خدای عالم و شریعت و کتابی که به خود ما نازل شده و آنچه به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و فرزندانش نازل شده و آنچه به موسی و عیسی و پیغمبران دیگر از جانب پروردگارشان داده شده (به همه ایمان آورده‌ایم) فرقی میان هیچ یک از پیغمبران نگذاریم و ما مطیع فرمان خداییم.
قرآن همۀ ادیان ابراهیمی را حق می داند و در آخر می گوید ما مطیع فرمان خداوندیم،و در آیه پس از آن چنین می فرماید:
سوره آل عمران آیه 86 – کَیْفَ یَهْدِی اللَّهُ قَوْمًا کَفَرُوا بَعْدَ إِیمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَیِّنَاتُ ۚ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ
چگونه خداوند گروهی را که بعد از ایمان به خدا و گواهی دادن به راستی رسول او و بعد از ادلّه روشن باز کافر شدند، به راه راست هدایت کند؟ و خدا هرگز گروه ستمکاران را رهبری نخواهد کرد.
یعنی اشاره قرآن به کفار است و کسی که مسیحیت اختیار کرده است،یهودیت اختیار کرده است،خدا را عبادت کرده است،مورد خطاب قرار نمی گیرد و همان گونه که گفتیم،مطابق آیات قرآن ادیان ابراهیمی یعنی تسلیم شدن در برابر خدا و سخن حق،و این به معنای اسلام نیست.
اما نکته دیگر این است که قرآن،انحصارگرایان دینی را که بهشت را به نفع خود مصادره می کنند و می گویند بهشت فقط برای مسیحیان است و یا برای یهودیان است،مورد انتقاد شدید قرار می دهد.این مسئله در آیات 111 بقره تا 113 بقره بیان شده است:
وَقَالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ کَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَىٰ ۗ تِلْکَ أَمَانِیُّهُمْ ۗ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ بَلَىٰ مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ وَقَالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصَارَىٰ عَلَىٰ شَیْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَىٰ لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلَىٰ شَیْءٍ وَهُمْ یَتْلُونَ الْکِتَابَ ۗ کَذَٰلِکَ قَالَ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ ۚ فَاللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِیمَا کَانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ
و یهود گفتند: هرگز به بهشت نرود جز طایفه یهود، و نصاری گفتند: جز طایفه نصاری. این تنها آرزوی باطل آنهاست، بگو: بر این دعوی برهان آورید اگر راست می‌گویید.(111) آری، هر که تسلیم حکم خدا گردید و نیکوکار گشت مسلّم اجرش نزد خدا خواهد بود و آنان را هیچ خوف و اندیشه و هیچ اندوهی نخواهد بود.(112) یهود بر این دعویند که نصاری را از حق چیزی در دست نیست، و نصاری بر این دعوی که یهود را از حق چیزی در دست نیست، در صورتی که هر دو گروه در خواندن کتاب آسمانی یکسانند. این گونه دعویها نظیر گفتار و مجادلات مردمی است که از کتاب آسمانی بی‌بهره‌اند. و خداوند در این اختلافات روز قیامت میان آنها حکم خواهد فرمود.(113)
در این آیات به نکته بسیار نیکویی اشاره شده است و آن این است که یهودیان و مسیحیان،هر دو دارای کتاب آسمانی اند و این سخن گواه این است که هر دو بهشتی اند.
اما آیات زیادی از قرآن موجود است که از تفکیک میان اهل کتاب و مشرکان سخن گفته است،از ورود مسیحیان و یهودیان به بهشت سخن گفته است و مسیحیت اختیار کردن و یهودیت اختیار کردن را حق دانسته است و این مسئله کاملا در آیات قرآن مشهود است:
سوره مائده آیه 47 – وَلْیَحْکُمْ أَهْلُ الْإِنْجِیلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِیهِ ۚ وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ
و اهل انجیل باید به آنچه خدا در آن کتاب فرستاد حکم کنند، و هر کس به خلاف آنچه خدا فرستاده حکم کند چنین کس از فاسقان خواهد بود.
سوره مائده آیه 69 – إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالصَّابِئُونَ وَالنَّصَارَىٰ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ
البته هر کس از گرویدگان به اسلام و یهودان و ستاره‌پرستان و نصاری که به خدا و روز قیامت ایمان آورد و نیکوکار شود هرگز آنان را ترسی و اندوهی (در عالم آخرت) نخواهد بود.
سوره حج آیه 17 - إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالصَّابِئِینَ وَالنَّصَارَىٰ وَالْمَجُوسَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا إِنَّ اللَّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ
البته خدا بین اهل ایمان و یهود و صابئان و نصاری و گبران و آنان که به خدا شرک آوردند محققا روز قیامت جدایی افکند (و هر کس را به جایگاه استحقاقش برد) که خدا بر (احوال و پاداش) همه موجودات عالم (بصیر و) گواه است.
سوره بقره آیه 62 - إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالنَّصَارَىٰ وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ
هر یک از مسلمانان و یهود و نصاری و صابئان (پیروان حضرت یحیی) که از روی حقیقت به خدا و روز قیامت ایمان آورد و نیکوکاری پیشه کند، البته آنها از خدا پاداش نیک یابند و هیچ گاه بیمناک و اندوهگین نخواهند بود.
و این آیات نمی تواند تحت عنوان نفی تکثرگرایی دینی مطرح شود و مغایرتی هم با آن ندارد،بلکه آن را تصدیق می کند.در آیات 62 بقره و 69 مائده و 17 حج،به صراحت از تفکیک میان مسیحیان و یهودیان با مشرکان سخن می گوید و این پیام را می رساند که هر فردی با هر آئین و دینی،اگر به خدا و روز قیامت مومن باشد و کار نیکو کند،راه رستگاری را شناخته و از اهل بهشت است.

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد کریم

[=Times New Roman][=Times New Roman] [=Times New Roman]

[="2 Mitra"]وَ إِذْ قالَ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يا بَني‏ إِسْرائيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتي‏مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْبَيِّناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبين.‏[="2 Mitra"]و هنگامى را كه عيسى پسر مريم گفت: «اى فرزندان اسرائيل، من فرستاده خدا به سوى شما هستم. تورات را كه پيش از من بوده تصديق مى‏كنم و به فرستاده‏اى كه پس از من مى‏آيد و نام او «احمد» است بشارتگرم.» پس وقتى براى آنان دلايل روشن آورد، گفتند: «اين سحرى آشكار است.
البته بنده متوجه نشدم آیاتی که نقل کرده اید چطور بر تکثر گرایی وحقانیت سایر ادیان البته تحریف شده ودین موجود فعلی دلالت دارد . والبته در مورد بهشت وجهنم دین اسلام قائل به این نیست که هر کس مسلمان نباشد به جهنم خواهد رفت بلکه در این میان مابین کسانی که از روی عناد دین حق راقبول نمی کنند وآنانی که مستضعف فکری هستند ویا دین حق به دلیلی برای آنها عرضه نمی شود وزمینه تحقیق نیز فراهم نمی گردد فرق می گذارد وتنها کسانی در این میان به یقین اهل جهنم هستند که از روی عناد وتعصب وبا یقین به حقانیت اسلام به آن ایمان نمی آورند ودر باطل خود پافشاری می کنند.
[=Times New Roman]
[=2 Mitra]
[="2 Mitra"]
[=Times New Roman]‏
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]
شهروند سبز;392145 نوشت:
فرض بر آن بگیریم یک دانشمند در 100 سال پیش نظریه ای را بیان کرد،یک دانشمند دیگر در 50 سال پیش ضمن پذیرش نظریه سابق،آن را گسترش داد و امروز دانشمندی آن نظریه را ضمن پذیرش دو نظریه پیشین،آن را کامل می کند.پس هر سه این نظریات درست و صحیح اند و نظریه امروز آن نظریات را باطل نمی کند و اگر کسی به هر شکلی بیشتر موافق نظریه ای باشد که در 100 سال پیش و یا در 50 سال پیش اظهار شده است،از منظر علمی هیچ اشکالی ندارد و سخن او حق است.و یا اینکه کسی بگوید عدد 2 زوج است،کس دیگر بگوید 4 هم زوج است،یک فردی هم بگوید 2 و 4 زوج است،6 هم زوج است.این خاصیت زوج بودن عدد6،زوج بودن 2 و 4 را باطل نمی کند،کسی که اعتقاد دارد 2 و 4 زوج است،سخن او درست و حق است و شاید ادله ای دارد که بیان می کند 6 زوج نیست.مسئله ادیان هم همین است،ادیان در احکام با یکدیگر متفاوت اند؛مثلا مسیح گفت احکام در باطن انسان است و نه در ظاهر،اما اسلام چیز دیگری به ما می گوید.در اسلام،احکامی چون جهاد،نماز،روزه و...است که در مسیحیت وجود ندارد،و یا این احکام در اسلام بدون حضور روحانیون مشروعیت دارد و در مسیحیت این چنین نیست.اما هر یک از ادیان،مردم را به سوی اخلاق مداری سوق می دهند،مردم را به سوی نیکی می خوانند،مردم را به سوی خدا می خوانند،حالا فردی که اعمال نیکو انجام می دهد،خدا را خالصانه می خواند و به دین خود مومن است،با هر دینی که دارد،سخن

با سلام
مساله به اين شکل هم که می فرمایید نیست واختلاف فقط در احکام نمی باشد بلکه عمده اشکالی که هست بین بعضی از عقاید ادیان موجود تناقض ئتضاد وجود دارد ونمی تواند هر دو این نظرات درست باشد مثلا مسلمانان به خدای واحد یکتا معتقدند ولی مسیحیت به تثلیث ویهود به دو خدا وقالت الیهود عزیربن الله وقالت النصاری المسیح بن الله ذلک ولهم بافواههم یضاهؤن قول الذین کفروا من قبل قاتلهم الله أنی یؤفکون (توبه/30) یهود گفتند عزیر پسر خداست ونصاری گفتند مسیح پسر خداست . این سخنی است باطل که به زبان می آورند وشبیه به سخن کسانی است که قبل از این کافر شدند. خدا بکشد آنها چگونه از حق باز گردانده می شوند؟
وقتی اعتقاد اصلی دو دین در تضاد با هم وصددر صد مخالف هم می باش چطور هر دو در مسیر حق وصواب هستند وهر دو حق را می گویند مگر می شود دو اعتقاد ضد هم در باره توحید الهی درست باشند؟
البته اینکه ما به همه انبیاء الهی باور واعتقاد داریم حرفی نیست ولی معتقد هستیم که این ادیان ابراهیمی بعد از پیامبران خود به انحراف کشیده شده ومتاسفانه عقاید بیان شده از جانب پیامبران خود را به تحریف کشیده اند. که آیات قرآن نیز شاهد بر این مساله است.
[=Times New Roman]

[="2 Mitra"]يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا في‏ دينِكُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسيحُ‏ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى‏ مَرْيَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ انْتَهُوا خَيْراً لَكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلهٌ واحِدٌ سُبْحانَهُ أَنْ يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ وَكيلا[=Times New Roman](نساء/171)
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]
[="2 Mitra"]اى اهل كتاب، در دين خود غلوّ مكنيد، و در باره خدا جز [سخنِ‏] درست مگوييد. مسيح، عيسى بن مريم، فقط پيامبر خدا و كلمه اوست كه آن را به سوى مريم افكنده و روحى از جانب اوست. پس به خدا و پيامبرانش ايمان بياوريد و نگوييد [خدا] سه‏گانه است. باز ايستيد كه براى شما بهتر است. خدا فقط معبودى يگانه است. منزّه از آن است كه براى او فرزندى باشد. آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آنِ اوست، و خداوند بس كارساز است.
[=Times New Roman]
[="2 Mitra"]
[="2 Mitra"][="2 Mitra"]لَقَدْ كَفَرَ الَّذينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسيحُ‏ ابْنُ مَرْيَمَ وَ قالَ الْمَسيحُ‏يا بَني‏ إِسْرائيلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْواهُ النَّارُ وَ ما لِلظَّالِمينَ مِنْ أَنْصار(مائده/72)[="2 Mitra"]كسانى كه گفتند: «خدا همان مسيح پسر مريم است»، قطعاً كافر شده‏اند، و حال آنكه مسيح، مى‏گفت: «اى فرزندان اسرائيل، پروردگار من و پروردگار خودتان را بپرستيد؛ كه هر كس به خدا شرك آوَرَد، قطعاً خدا بهشت را بر او حرام ساخته و جايگاهش آتش است، و براى ستمكاران ياورانى نيست.
اینها نمونه آیاتی است که نشانگر تحریف عقاید اهل کتاب بعد پیامبرشان بر خلاف خواست ونظر اوست.
نکته دیگر اینکه شکی در این نیست که همه ادیان الهی همان اسلام هستند اما باید توجه داشت که پیامبران سابق به پیروان خود توصیه کرده بودند که بعد از بعثت حضرت محمد صلی الله علیه وآله به ایشان ایمان بیاورند که آنها در واقع به توصیه پیامبرشان عمل نکردند وجمله فارقلیط در انجیل که همان نام حضرت محمد(ص) به زبان سریانی وآیه 6سوره صف گواه بر این مطلب است.
[=Times New Roman]
[="2 Mitra"][="2 Mitra"]
[="2 Mitra"][="2 Mitra"]
[="2 Mitra"][="2 Mitra"][="2 Mitra"]

شهروند سبز;392145 نوشت:
هر فردی با هر آئین و دینی،اگر به خدا و روز قیامت مومن باشد و کار نیکو کند،راه رستگاری را شناخته و از اهل بهشت است.

سلام
شکی نیست که همه ادیان الهی به حق دعوت می کرده اند و می کنند اما به شرط سلامت از تحریف
وگرنه همان اندازه که در آنها تحریف صورت گرفته از حقیقت و سعادت دور میشوند
و اما در خصوص نسبت اسلام با سایر ادیان ( به شرط عدم تحریف ) هرچند به لحاظ تعالیم نتوان تفاوت چندانی قائل شد چرا که قانون الهی بر مبنای فطرت بوده و هست اما مربیان الهی که عهده دار تربیت الهی انسانها هستند امروز از دین اسلام اند و سایر ادیان مربی الهی ندارند لذا
سعادت تضمینی از ان کسی است که علاوه بر تکیه بر تعالیم دینی مصون از تحریف در تحت تربیت و ارشاد مربی الهی هم باشد و این اکنون جز در اسلام محقق نیست
والله الموفق

حامد;392975 نوشت:
اما مربیان الهی که عهده دار تربیت الهی انسانها هستند امروز از دین اسلام اند و سایر ادیان مربی الهی ندارند لذا سعادت تضمینی از ان کسی است که علاوه بر تکیه بر تعالیم دینی مصون از تحریف در تحت تربیت و ارشاد مربی الهی هم باشد و این اکنون جز در اسلام محقق نیست

اگر منظور از مربیان الهی، علما و فقها هستند پس به این روایات معصومین(ع) توجه کنید:

[=Times New Roman]امیرالمومنین علی(ع) فرمودند :
کجايند کسانى که پنداشتند که راسخون در علم آنهايند ،
غير از ما اهل بيت ؟ دروغ مى بندند و بر ما ستم روا مى دارند .
نهج البلاغة ج 2 ص 27 . خطبه 144


امام صادق‏ علیه‌ السلام ابو حمزه ثمالی را هشدار داد: (
بپرهیز از اینکه جز حجت خدا، کسی را در همه سخنانش تصدیق کنی)کافی 2 / 298 ؛ معانی الاخبار/ 169

امام باقر(ع) میفرمایند:«....بر حذر باشيد از كساني كه خود را به دروغ به آل محمد نسبت مي‌دهند. كه همانا براي آل محمد و علي (ع) يك پرچم است و براي ديگران پرچم‌ها. پس در جاي خودت ثابت باش و ابداً از هيچ‌كس تبعيت نكن تا مردي را از فرزندان حسين (ع) ببيني كه با او وصيت رسول الله(ص) و پرچم او و سلاح او باشد.» تفسير العياشي ج1 ص64، بحار الأنوار ج52 ص222، الزام الناصب ج۲ ص96

الحمد لله رب العالمین

کریم;392858 نوشت:
البته بنده متوجه نشدم آیاتی که نقل کرده اید چطور بر تکثر گرایی وحقانیت سایر ادیان البته تحریف شده ودین موجود فعلی دلالت دارد . والبته در مورد بهشت وجهنم دین اسلام قائل به این نیست که هر کس مسلمان نباشد به جهنم خواهد رفت بلکه در این میان مابین کسانی که از روی عناد دین حق راقبول نمی کنند وآنانی که مستضعف فکری هستند ویا دین حق به دلیلی برای آنها عرضه نمی شود وزمینه تحقیق نیز فراهم نمی گردد فرق می گذارد وتنها کسانی در این میان به یقین اهل جهنم هستند که از روی عناد وتعصب وبا یقین به حقانیت اسلام به آن ایمان نمی آورند ودر باطل خود پافشاری می کنند.

سلام خدمت شما

بزرگوار من فکر می کنم همین مطالبی که خود شما اینجا اوردید نشان دهنده تکثر گرایی در دین اسلام
است

چون اکثر کسانی که معتقد به ادیان دیگر
هستند د زمره افرادی هستند که شما بر شمردید
و مهمترین ایه هم ایه زیر است

شهروند سبز;392145 نوشت:
سوره مائده آیه 69 – إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالصَّابِئُونَ وَالنَّصَارَىٰ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ
البته هر کس از گرویدگان به اسلام و یهودان و ستاره‌پرستان و نصاری که به خدا و روز قیامت ایمان آورد و نیکوکار شود هرگز آنان را ترسی و اندوهی (در عالم آخرت) نخواهد بود.

و یک سوال هم در این مورد دارم ممنون میشم توضیح بدید

کسانی که به ادیان غیر الهی معتقدند مانند شینتو مردم ژاپن
یا حتی ادیانی مثل موش پرستی و غیره

اگر افراد خوبی باشند تکلیف انها چیست ؟

ایا رواست فردی که یک عمر با خوبی زندگی کرده و هیچ گناهی مرتکب نشده فقط به دلیل
بی اعتقادی به خدا به جهنم بره ؟

خادم الیمانی(ع);393188 نوشت:
اگر منظور از مربیان الهی، علما و فقها هستند پس به این روایات معصومین(ع) توجه کنید:

امیرالمومنین علی(ع) فرمودند :
کجايند کسانى که پنداشتند که راسخون در علم آنهايند ، غير از ما اهل بيت ؟ دروغ مى بندند و بر ما ستم روا مى دارند .
نهج البلاغة ج 2 ص 27 . خطبه 144

امام صادق‏ علیه‌ السلام ابو حمزه ثمالی را هشدار داد: (بپرهیز از اینکه جز حجت خدا، کسی را در همه سخنانش تصدیق کنی)کافی 2 / 298 ؛ معانی الاخبار/ 169

امام باقر(ع) میفرمایند:«....بر حذر باشيد از كساني كه خود را به دروغ به آل محمد نسبت مي‌دهند. كه همانا براي آل محمد و علي (ع) يك پرچم است و براي ديگران پرچم‌ها. پس در جاي خودت ثابت باش و ابداً از هيچ‌كس تبعيت نكن تا مردي را از فرزندان حسين (ع) ببيني كه با او وصيت رسول الله(ص) و پرچم او و سلاح او باشد.» تفسير العياشي ج1 ص64، بحار الأنوار ج52 ص222، الزام الناصب ج۲ ص96

الحمد لله رب العالمین


سلام
اولا منظور از مربیان الهی اصالتا همان ائمه معصومین علیهم السلام اند
ثانیا خود ائمه ع علمای ربانی را ملجا مومنین قرار دادند
ثالثا اگر علمای ربانی به نیابت ولی عصر هدایتگر جامعه نباشند پس بفرمایید نزدیک به 1200 سال است که برنامه هدایت الهی تعطیل شده است
رابعا روایاتی که اوردید هیچ ربطی به نفی آن چیزی که شما در صدد نفیش هستید نیست
والله الهادی

حامد;393264 نوشت:
سلام
اولا منظور از مربیان الهی اصالتا همان ائمه معصومین علیهم السلام اند
ثانیا خود ائمه ع علمای ربانی را ملجا مومنین قرار دادند
ثالثا اگر علمای ربانی به نیابت ولی عصر هدایتگر جامعه نباشند پس بفرمایید نزدیک به 1200 سال است که برنامه هدایت الهی تعطیل شده است
رابعا روایاتی که اوردید هیچ ربطی به نفی آن چیزی که شما در صدد نفیش هستید نیست
والله الهادی

علیکم السلام برادر محترم

اولا با تمسک به ثقلین ، راه هدایت الهی، برای کسانی که مشتاق ان باشند همیشه باز بوده است ولی دین نیاز به مصداق دارد که مصداق مطلق آن فقط و فقط معصوم(ع) میباشد و در دوران طولانی غیبت، جامعه مسلمین و بخصوص شیعیان از این نعمت عظیم و درک مستقیم حضرت حجت(ع) محروم بوده اند هر چند فیض و رحمت الهی بواسطه معصومین(ع) و بخصوص حضرت ولی عصر(عج) به اهل زمین می رسیده است ولی لیاقت درک مستقیم ان را نداشتیم!

بنده منکر زحمات علمای محترم بخصوص متقدمین ایشان، در جمع آوری، محافظت و ترویج روایات معصومین(ع) نیستم و اجرشان نزد خدا محفوظ است انشا الله.

فقط در مورد نقش و جایگاه ایشان و بخصوص در قرون اخیر ، معتقدم در مواردی از حدودی که معصومین(ع) مشخص کرده بودند فراتر رفته اند که در این مورد در چندین تاپیک مجزا بحد کافی بحث شده است که بعنوان نمونه آخرین مورد آن در لینک زیر

http://www.askdin.com/thread29298-2.html#post383025
میباشد.

الحمد لله رب العالمین

خادم الیمانی(ع);393357 نوشت:
علیکم السلام برادر محترم

اولا با تمسک به ثقلین ، راه هدایت الهی، برای کسانی که مشتاق ان باشند همیشه باز بوده است ولی دین نیاز به مصداق دارد که مصداق مطلق آن فقط و فقط معصوم(ع) میباشد و در دوران طولانی غیبت، جامعه مسلمین و بخصوص شیعیان از این نعمت عظیم و درک مستقیم حضرت حجت(ع) محروم بوده اند هر چند فیض و رحمت الهی بواسطه معصومین(ع) و بخصوص حضرت ولی عصر(عج) به اهل زمین می رسیده است ولی لیاقت درک مستقیم ان را نداشتیم!

بنده منکر زحمات علمای محترم بخصوص متقدمین ایشان، در جمع آوری، محافظت و ترویج روایات معصومین(ع) نیستم و اجرشان نزد خدا محفوظ است انشا الله.

فقط در مورد نقش و جایگاه ایشان و بخصوص در قرون اخیر ، معتقدم در مواردی از حدودی که معصومین(ع) مشخص کرده بودند فراتر رفته اند که در این مورد در چندین تاپیک مجزا بحد کافی بحث شده است که بعنوان نمونه آخرین مورد آن در لینک زیر

آیا ساحران با معجزه حضرت موسی ایمان آوردند یا سخنان هارون؟ (شبهه دجال کذاب احمدالحسن)
میباشد.

الحمد لله رب العالمین


سلام
آنکس که نیابت عام را به علمای ربانی داد
ضامن است
فکر میکنم مشکل در تشخیص مصداق است
وخدا پاک دلان را به پاکان هدایت می کند
و بدانید که
اگر برای من و شما حجت بر پشت معانی و الفاظ سوارند
برای برخی حجت در پیش چشمشان و بر اسب سوار است
و هوالله الموفق

بی نظیر;393204 نوشت:
بزرگوار من فکر می کنم همین مطالبی که خود شما اینجا اوردید نشان دهنده تکثر گرایی در دین اسلام
است
چون اکثر کسانی که معتقد به ادیان دیگر
هستند د زمره افرادی هستند که شما بر شمردید
و مهمترین ایه هم ایه زیر است

دوست عزیز تکثرگرایی به آن معنایی صاحب نظران آن مانند جان هیک دارند از نظر معارف اسلامی صدر در صد غلط ونادرست است بر اساس اشکالات وسخنانی که بیان شد ودلیل اینکه طبق قرآن وقتی دین جدید از جانب خداوند با پیامبر اولوالعزم جدید مبعوث می شود ودین قبلی دوره اش خاتمه پیدا می کند بیان شد.
البته طبق آنچه ما آموخته ایم کسانی که از باب جاهل قاصر نتوانسته اند دین حق را پیدا کنند معذور هستند واهل نجات ولی اهل عناد هرچند تابع دین مسیح فعلی باشند با علم به اینکه دین اسلام حق است ولی از روی تعصب ازدین تحریف شده خود دست نکشند عاقبت بدی خواهند داشت که بخشی از آیات مربوطه نیز بیان شد. شما در سوره بقره می خوانید که یهودیان به پیامبر اسلام ایمان نیاوردند با اینکه نشانه های نبوتی که در کتاب مقدس آنها نقل شده بود را در او می دیدند ویعرفونه کما یعرفون ابنائهم وبه حقانیت آنحضرت همانند شناختی که از فرزندان خود داشتند شناخت داشتند. ولی باز هم به خاطر لجاجت وتعصب ایمان نیاورده ودر برابر آنحضرت ایستادند. پس ما در حقانیت ادیان انحصار گرا هستیم وبه تصریح قرآن تنها دین اسلام را حق می دانیم. ولی اگر منظورتان از تکثر گرایی در نجات باشد واینکه بهشت رفتن منحصر در مسلمانان نیست ما نیز این مساله را قبول داریم. ولی این غیر از حق بودن همه ادیان است.

بی نظیر;393204 نوشت:
و یک سوال هم در این مورد دارم ممنون میشم توضیح بدید
کسانی که به ادیان غیر الهی معتقدند مانند شینتو مردم ژاپن
یا حتی ادیانی مثل موش پرستی و غیره
اگر افراد خوبی باشند تکلیف انها چیست ؟
ایا رواست فردی که یک عمر با خوبی زندگی کرده و هیچ گناهی مرتکب نشده فقط به دلیل
بی اعتقادی به خدا به جهنم بره ؟

یک کطلب واضح وروشنی است وآن اینکه خداوند در حق هیچ بنده اجحاف وظلم نمی کند وبیشتر از آنچه مستحق آن اشت عذابش نمی کند وچون رحمت خدا مقدم بر غضبش بوده مسلما کسانی که کار نیک وخیری انجام می دهند بی اجر نخواهند بود هرچند که این اجر در قالب کاهش عذاب جهنم نسبت به آنها باشد ودر این وسط کسانی که مستضعف بوده وحق به آنها نرسیده است واگر دین حق به آنها می رسید عنادی در پذیرش آن نداشتند که امید است خداوند آنها را ببخشد واز عذاب الهی در امان باشند.

خادم الیمانی(ع);393357 نوشت:
بنده منکر زحمات علمای محترم بخصوص متقدمین ایشان، در جمع آوری، محافظت و ترویج روایات معصومین(ع) نیستم و اجرشان نزد خدا محفوظ است انشا الله.
فقط در مورد نقش و جایگاه ایشان و بخصوص در قرون اخیر ، معتقدم در مواردی از حدودی که معصومین(ع) مشخص کرده بودند فراتر رفته اند که در این مورد در چندین تاپیک مجزا بحد کافی بحث شده است که بعنوان نمونه آخرین مورد آن در لینک زیر

جناب خادم یمانی در مورد این مطالب ما قبلا مفصل بحث کرده ایم نظر شما محترم است ولی آنچنانچه در بحثهایی که داشتیم عرض کردم این برداشت صرفا به خاطر جبهه گیری یک نفر که حقانیشتش اثبات نشده است هرچند مورد قبول شما ودوستان هم باشد دلیل بر عدم نیابت عام مراجعه تقلید وحفاظت شیعه از جانب آنها نمی باشد. والبته این بزرگواران مرجع ومقتدای میلیون ها انسانی هستند که دین واحکام خود را از آنها می گیرند. لذا بهتر است سعی کنیم مقام ومنزلت این بزرگواران را بیشتر برای مردم آشکار کنیم وخدای ناکرده در دامی که دشمنان وصهیونیستها برای مبارزه با مکتب شیعه طراحی کرده اند که به اعتراف خودشان یک ضلع آن مبارزه با مکتب سرخ شهادت حسینی واز طرف دیگر پایین آوردن شان وعظمت مراجع دینی که با دنیاپرست جلوه دادن آنها می باشد نیفتیم.
البته بنده در حسن نیت شما شکی ندارم ولی چه بسا انسان از روی عدم آگاهی لازم وصرفا به جهت ارادت به شخص خاصی در رنقشه ای که دشمن طراحی کرده است قدم بر دارد وبه نظر شخص بنده مساله در اینجا هم چه بسا از این باب باشد.
به هر حال این مباحث هیچ ربطی به این موضوع ندارد واگر شما هم بخواهید به سخنان بنده جواب دهید این حق بر شما محفوظ است ولی به خاطر اینکه خارج از موضوع بحث است بنده جواب نخواهم داد واین جواب هم برای این بود که مساله برای کاربرانی که رجوع می کنند مجهول نماند. از جناب حامد بزرگوار نیز تقاضا دارم این مطالب را پیگیری نکنند.

شهروند سبز;392145 نوشت:
فرض بر آن بگیریم یک دانشمند در 100 سال پیش نظریه ای را بیان کرد،یک دانشمند دیگر در 50 سال پیش ضمن پذیرش نظریه سابق،آن را گسترش داد و امروز دانشمندی آن نظریه را ضمن پذیرش دو نظریه پیشین،آن را کامل می کند.پس هر سه این نظریات درست و صحیح اند و نظریه امروز آن نظریات را باطل نمی کند و اگر کسی به هر شکلی بیشتر موافق نظریه ای باشد که در 100 سال پیش و یا در 50 سال پیش اظهار شده است،از منظر علمی هیچ اشکالی ندارد و سخن او حق است.

با سلام و تشکر از مطالب ارزشمند شما.

البته لزوماً این طور نیست. برخی نظریه های جدید باطل بودن نظرات قبلی را اثبات می کنند.
در مورد ادیان نیز به نظر می رسد که اگر همان تسلیم بودن در مقابل خدا را به عنوان اصل محوری ملاک قرار بدهیم آخرین دین یا سالم ترین دین باید مورد رضایت خدا باشد و اگر کسی از روی عناد یا نژادپرستی از دین دیگری پیروی کند احتمالاً اعمالش ارزش معنوی زیادی نخواهد داشت.

موفق باشید. :Hedye:

کریم;392858 نوشت:

وقتی اعتقاد اصلی دو دین در تضاد با هم وصددر صد مخالف هم می باش چطور هر دو در مسیر حق وصواب هستند وهر دو حق را می گویند مگر می شود دو اعتقاد ضد هم در باره توحید الهی درست باشند؟

سلام علیکم

یعنی اگر مسیحیان بپذیرند که خدا یکی است در این صورت پیروی از دین مسیحیت انسان را به سعادت ابدی می رساند؟

با تشکر.

حامد;392975 نوشت:
شکی نیست که همه ادیان الهی به حق دعوت می کرده اند و می کنند اما به شرط سلامت از تحریف
وگرنه همان اندازه که در آنها تحریف صورت گرفته از حقیقت و سعادت دور میشوند

با سلام.

اگر مسیحیت تحریف نشده بود آیا پیروی از آن در زمان ما می توانست ضامن سعادت اخروی پیروانش باشد؟

با تشکر.

حامد;393264 نوشت:
اولا منظور از مربیان الهی اصالتا همان ائمه معصومین علیهم السلام اند
ثانیا خود ائمه ع علمای ربانی را ملجا مومنین قرار دادند
ثالثا اگر علمای ربانی به نیابت ولی عصر هدایتگر جامعه نباشند پس بفرمایید نزدیک به 1200 سال است که برنامه هدایت الهی تعطیل شده است

سلام.

علمای مسیحی و یهودی نیز ادعا می کنند که برنامه هدایتشان تعطیل نشده است.

با تشکر.

کریم;393537 نوشت:
پس ما در حقانیت ادیان انحصار گرا هستیم وبه تصریح قرآن تنها دین اسلام را حق می دانیم. ولی اگر منظورتان از تکثر گرایی در نجات باشد واینکه بهشت رفتن منحصر در مسلمانان نیست ما نیز این مساله را قبول داریم. ولی این غیر از حق بودن همه ادیان است.

با سلام و عرض ادب.

منظور جنابعالی این است که ادیان دیگر را بر حق نمی دانید یا این که حقانیت دین اسلام را بیشتر می دانید؟ چون اگر ادیان دیگر را بر حق ندانیم باید اعتقاد داشته باشیم که پیروان سایر ادیان به بهشت نمی روند.

با تشکر.

کریم;392858 نوشت:
معتقد هستیم که این ادیان ابراهیمی بعد از پیامبران خود به انحراف کشیده شده ومتاسفانه عقاید بیان شده از جانب پیامبران خود را به تحریف کشیده اند.

حامد;392975 نوشت:
شکی نیست که همه ادیان الهی به حق دعوت می کرده اند و می کنند اما به شرط سلامت از تحریف
وگرنه همان اندازه که در آنها تحریف صورت گرفته از حقیقت و سعادت دور میشوند

با سلام خدمت بزرگواران.

ضمن پوزش بابت مزاحمت های پی در پی خواستم سؤال کنم اگر کسی به این نتیجه برسد که دین اسلام نیز تحریف شده است آیا می تواند همچنان معتقد به حقانیت اسلام باشد؟

با تشکر فراوان. :Gol:

مؤمن;393627 نوشت:
اگر مسیحیت تحریف نشده بود آیا پیروی از آن در زمان ما می توانست ضامن سعادت اخروی پیروانش باشد؟

سلام
قرآن کریم جواب روشنی به این سوال دارد :
[سوره البقرة (2): آيه 62]
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هادُوا وَ النَّصارى‏ وَ الصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ (62)
ترجمه:
62- كسانى كه (به پيامبر اسلام) ايمان آورده‏اند، و يهود و نصارى و صابئان (پيروان يحيى يا نوح يا ابراهيم) آنها كه ايمان بخدا و روز رستاخيز آورده‏اند و عمل صالح انجام داده‏اند پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است، و هيچگونه ترس و غمى براى آنها نيست (و هر كدام از پيروان اديان كه در عصر و زمان خود بر طبق وظائف و فرمان الهى عمل كرده‏اند ماجورند و رستگار)

مؤمن;393629 نوشت:
علمای مسیحی و یهودی نیز ادعا می کنند که برنامه هدایتشان تعطیل نشده است.

صرف ادعا چیزی را ثابت نمی کند
مربی الهی قاعدتا باید در آخرین شریعت باشد چه اینکه فلسفه امدن شریعت جدید تحریف شرایع دیگر و تکمیل آنهاست
ایشان نمی توانند چنین چیزی را ادعا کنند مگر اینکه نبوت پیامبر اکرم ص را نفی کنند

مؤمن;393631 نوشت:
دین اسلام نیز تحریف شده است آیا می تواند همچنان معتقد به حقانیت اسلام باشد؟

کسی که قادر به تشخیص تحریف است قادر به شناخت تعالیم صحیح و سقیم هم هست پس وظیفه اش اجتهاد است و نه انصراف از اسلام
والله الموفق

کریم;393556 نوشت:
جناب خادم یمانی در مورد این مطالب ما قبلا مفصل بحث کرده ایم نظر شما محترم است ولی آنچنانچه در بحثهایی که داشتیم عرض کردم این برداشت صرفا به خاطر جبهه گیری یک نفر که حقانیشتش اثبات نشده است هرچند مورد قبول شما ودوستان هم باشد دلیل بر عدم نیابت عام مراجعه تقلید وحفاظت شیعه از جانب آنها نمی باشد. والبته این بزرگواران مرجع ومقتدای میلیون ها انسانی هستند که دین واحکام خود را از آنها می گیرند. لذا بهتر است سعی کنیم مقام ومنزلت این بزرگواران را بیشتر برای مردم آشکار کنیم وخدای ناکرده در دامی که دشمنان وصهیونیستها برای مبارزه با مکتب شیعه طراحی کرده اند که به اعتراف خودشان یک ضلع آن مبارزه با مکتب سرخ شهادت حسینی واز طرف دیگر پایین آوردن شان وعظمت مراجع دینی که با دنیاپرست جلوه دادن آنها می باشد نیفتیم.
البته بنده در حسن نیت شما شکی ندارم ولی چه بسا انسان از روی عدم آگاهی لازم وصرفا به جهت ارادت به شخص خاصی در رنقشه ای که دشمن طراحی کرده است قدم بر دارد وبه نظر شخص بنده مساله در اینجا هم چه بسا از این باب باشد.
به هر حال این مباحث هیچ ربطی به این موضوع ندارد واگر شما هم بخواهید به سخنان بنده جواب دهید این حق بر شما محفوظ است ولی به خاطر اینکه خارج از موضوع بحث است بنده جواب نخواهم داد واین جواب هم برای این بود که مساله برای کاربرانی که رجوع می کنند مجهول نماند. از جناب حامد بزرگوار نیز تقاضا دارم این مطالب را پیگیری نکنند.

جناب برادر کریم، مشابه این مطالب را قبلا هم فرموده بودید و بنده هم با استناد به ثقلین پاسخ داده بودم و انشا الله در فرصتی دیگر و در تاپیکی مناسب مطلب را بررسی میکنیم.

الحمد لله رب العالمین

مؤمن;393626 نوشت:
یعنی اگر مسیحیان بپذیرند که خدا یکی است در این صورت پیروی از دین مسیحیت انسان را به سعادت ابدی می رساند؟

صحبت بر سر این مطالب نیست بلکه سخن در باب ادعای طرفداران پلورالیسم دینی است که همه ادیان موجودرا بر حق می دانند واشکال عمده ای که بر این نظریه وجود دارد همین وجود تناقض در باورهای ادیان است که اصلا باهم قابل جمع نیستند ونمی شود دو چیزی که در تناض ئضدیت باهم هستند هر دو حق باشند.
اما در مورد یکتاپرستی یک مسیحی اولا طبق آیه 6سوره صف که قبلا بیان شد حضرت عیسی به آمدن حضرت محمد(ص)بشارت داده بودند پس اصل این است که موقع بعثت آنحضرت به ایشان ایمان بیاورند اما اگر به هر دلیلی به این شناخت نرسیدند اگر به دین اصلی خود ودعوت عقل سالم عمل کنند اهل نجات هستند ولی اگر کسی بشارتهای دین خود را در لزوم گرویدن به پیامبر بعدی بدانند ولی از روی تعصب این کار را انجام ندهد معذور نخواهد بود.

مؤمن;393630 نوشت:
منظور جنابعالی این است که ادیان دیگر را بر حق نمی دانید یا این که حقانیت دین اسلام را بیشتر می دانید؟ چون اگر ادیان دیگر را بر حق ندانیم باید اعتقاد داشته باشیم که پیروان سایر ادیان به بهشت نمی روند.

هر دینی در زمان خود بر حق است اما از آنجایی که ادیان در برابر هم نبوده وبا به وجود آمدن نیازهای جدید پیامبر جدیدی مبعوث می شود لذا دوره پیامبر قبلی تمام شده وباید به پیامبر جدید ایمان آورد واین توصیه خود کتابهای آسمانی قبلی وپیامبرانشان بوده است لذا حقانیت ادیان در دوره خودشان سر جای خود است ولی با ظهور دین جدید دوره دین قبلی تمام شده وعمل بر اساس آن خطا واشتباه می باشد.

مؤمن;393631 نوشت:
ضمن پوزش بابت مزاحمت های پی در پی خواستم سؤال کنم اگر کسی به این نتیجه برسد که دین اسلام نیز تحریف شده است آیا می تواند همچنان معتقد به حقانیت اسلام باشد؟

پیروی از دین حق وظیفه ماست وباید تحقیق کنیم تا حق را به دست بیاوریم واز خرافات دوری گزینیم لذا طبق دلایل متعدد دین اسلام حق است وکتاب آسمانی آن قرآن کریم تنها کتابی است که هیچ تحریفی در آن رخ نداده است وتحدی ومبازه طلبی آن هنوز هم سر جای خود است ولی چه بسا خرافات وتحریفاتی در بین مردم رواج پیدا می کند که ربطی به اسلام ندارد.
به هر حال ما باید دنبال حقیقت بوده وبرای اظهار نظر در مورد دین یا آیینی دلیل داشته باشیم.

پلورالیسم دینی در قرآن
دستور قرآن به یهودیان و مسیحیان در زمان ظهور اسلام
سوره مائده - آیات 43 تا 48
وَكَيْفَ يُحَكِّمُونَكَ وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِيهَا حُكْمُ اللَّهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ [=times new roman]ۚ وَمَا أُولَٰئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ ﴿٤٣﴾
چگونه تو را داور قرار مى‏دهند در حالى كه تورات كه در آن حكم خداست نزد آنان است ؟ سپس بعد از آنكه ميانشان با حكمى كه مطابق حكم تورات است داورى كردى روى برمى‏تابند ، و آنان ايمان ندارند .
إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ [=times new roman]ۚ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ [=times new roman]ۚ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا [=times new roman]ۚ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ ﴿٤٤﴾
بى‏ترديد ما تورات را كه در آن هدايت و نور است نازل كرديم . پيامبرانى كه [تا زمان عيسى] تسليم تورات بودند بر اساس آن براى يهوديان داورى مى‏كردند ، و [نيز] دانشمندان الهى مَسلك [وكاملان در دين] و عالمان يهود به سبب آنكه حفظ و حراست كتاب خدا از آنان خواسته شده بود و بر [درستى] آن گواه بودند به وسيله آن داورى مى‏نمودند . پس [اى دانشمندان يهود !] از مردم نترسيد و از من بترسيد ، و آياتم را به بهايى اندك مفروشيد . و كسانى كه بر طبق آنچه خدا نازل كرده داورى نكنند ، مسلماً كافرند .«44»
وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ [=times new roman]ۚ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ [=times new roman]ۚ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿٤٥﴾
و ما در تورات بر بنى‏اسرائيل مقرّر داشتيم كه [در قانون قصاص] جان در برابر جان ، و چشم در مقابل چشم ، و بينى به عوض بينى ، و گوش به جاى گوش ، و دندان در برابر دندان ، و زخم‏ها را قصاصى است . و هر كه از آن قصاص گذشت كند ، پس آن گذشت كفّاره‏اى براى [خطاها و معاصىِ] اوست . و آنان كه بر طبق آنچه خدا نازل كرده داورى نكنند ، يقيناً ستمكارند .«45»
وَقَفَّيْنَا عَلَىٰ آثَارِهِمْ بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ [=times new roman]ۖ وَآتَيْنَاهُ الْإِنْجِيلَ فِيهِ هُدًى وَنُورٌ وَمُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ ﴿٤٦﴾
و به دنبال پيامبران گذشته ، عيسى بن مريم را آورديم در حالى كه تصديق كننده تورات پيش از خود بود ، و انجيل را كه در آن هدايت و نور است به او عطا كرديم و آن هم تصديق كننده تورات پيش از خود ، و براى پرهيزكاران هدايت و موعظه بود .«46»
وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ [=times new roman]ۚ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿٤٧﴾
و بايد اهل انجيل بر طبق آنچه خدا در آن نازل كرده داورى كنند ، و آنان كه بر طبق آنچه خدا نازل كرده داورى نكنند ، قطعاً بدكار و نافرمان‏اند.«47»
وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ [=times new roman]ۖ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ [=times new roman]ۖ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ [=times new roman]ۚ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا [=times new roman]ۚ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَٰكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ [=times new roman]ۖ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ [=times new roman]ۚ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ ﴿٤٨﴾
ما اين كتاب [قرآن] را به‏درستى به سوى تو نازل كرديم در حالى كه تصديق كننده كتاب‏هاى پيش از خود و گواه صادق بر [حقّانيّت همه] آنان است ؛ پس ميان آنان بر طبق آنچه خدا نازل كرده است داورى كن ، و [به هنگام داورى] از حقّى كه به سوى تو آمده [اطاعت كن و] از هواهاى نفسانى آنان پيروى مكن . براى هر يك از شما شريعت و راه روشنى قرار داديم . و اگر خدا مى‏خواست همه شما را امت واحدى قرار مى‏داد ، ولى مى‏خواهد شما را نسبت به آنچه به شما داده امتحان كند ؛ پس به سوى كارهاى نيك بر يكديگر پيشى گيريد . بازگشت همه شما به سوى خداست ؛ نهايتاً شما را به آنچه همواره درباره آن اختلاف مى‏كرديد آگاه مى‏كند.«48»

سلام خدمت تمام دوستان.
اشتباهی که مسلمانان نسبت به کامل بودن دینشان دارند در واقع ناشی از خلطی است که میان کامل بودن و جامع بودن کرده اند.
در واقه یک پیراهن می تواند کامل باشد ولی جامع نباشد. یعنی به تن یک نفر بیاید و به تن یک نفر دیگر نیاید. ولی در عین حال کامل باشد. یعنی دارای آستین و جیب و دکمه و ... باشد.
در واقع آیه الیوم اکملت لکم دینکم دقیقا نشانگر این است که برای همان هایی که دین بر آنها نازل شده دین کامل شد. واژه لکم بیانگر این است.
لذا هم می توانیم قایل به این باشیم که دین اسلام کامل است و حق است ولی می تواند همان قومی که برای انان نازل شده را به مقصد برساند.
اشتباه دیگر که علمای اسلام کرده اند این است که بشر را امت واحدی پنداشته اند و بر همین اساس خیال می کنند دین اسلام برای کل بشریت نازل شده است. قرآن خود این اشتباه مسلمانان را متذکر می شود و در آیه 48 سوره مائده به صراحت بیان می کند که اگر خدا می خواست تمام شما را امت واحدی می کرد ولی خواست خدا این بوده که به هر یک از شما شریعت خاصی بدهد و بر پایه آن شما را امتحان کند.
دستور قرآن به یهودیان و مسیحیان به حکم کردن بر اساس تورات و انجیل در زمان ظهور اسلام و نزول قران هم بیانگر همین مطلب است.
نکته دوم : اشتباه دیگری که علمای اسلام در آن گرفتار شده اند و بر اساس آن حکم به حقانیت دینشان و باطل بودن تمام ادیان می کنند تصورات جسمانی و شرک الود است که در ادیان دیگر مشاهده کرده اند. در جواب باید گفت که تصورات جسمانی از خدا در قرآن کم نیست که فراوان هم هست. منتها مفسران و متکلمان مسلمان تلاش کرده اند که این آیات را تاویل کنند. اصولا تاویل سلاحی است که بر پایه آن هر چیزی را می شود توجیه کرد. همین سلاح در دست متکلمان و فقیهان مسیحی و یهودی هم هست و دانشندان و فیلسوفان مسیحی و یهودی هم کم نیستند که بر همین اساس تلاش کرده اند این گونه تصورات جسمانی و شرک آلود در انجیل و تورات را توجیه نمایند.
ولی از منظر دیگری هم می شود مثلا تثلیث را توجیه کرد. به عنوان مثال بر اساس عرفان اسلامی تمام عالم هستی تجلی خدایند و حتی تثلیث و سه گانه پرستی هم ریشه در یگانه پرستی دارد. ما به یک محبوب و تجلی کننده بیشترقایل نیستیم. تعدد از آن ایینه هاست نه از آن کسی که در مقابل آیینه نشسته است. او یکی است اما از او سه جلوه در 3 آینه پدیدار گشته است. لذا هیچ بعید نیست که مسیح هم خود را خدا نامیده باشد. همانظور که حلاج خود را خدا نامید. اصولا بر اساس دیدگاه وحدت وجودی می توان تثلیث مسیحیت را هم توجیه کرد.
و من الله توفیق

استدلال اشتباه دیگری که مسلمانان به آن استناد می کنند این است که چون از قرآن یک نسخه وجود دارد و از انجیل چند نسخه پس انجیل تحریف شده است و قرآن تحریف نشده است.
در این زمینه باید گفت عامل یک نسخه ای بودن و چند نسخه ای بودن کتاب ها به چند عامل بستگی دارد :
1. توانایی بشر در حفظ و حراست متون
مسلما توانایی بشر در حفظ متون در زمان پیامبر اسلام بسیار متفاوت بوده است از توانایی او در زمان حضرت موسی (ع) یا عیسی(ع). مسلما انسان ابزار ساز با پیشرفت علم و تکنولوژی در مزینه مسایل حفاظتی و حراستی هر روز توانمندتر می شود. در واقع تک نسخه بودن قرآن را می توان به توانایی بشر مرتبط ساخت. اما می توان به این هم قایل بود که همین بشر زمانی که می خواسته نسخه ابتدایی را جمع آوری کند خطاهایی مرتکب شده است. نمونه بارز احتمال وجود تحریف در قرآن را می توان نزاع های تمام ناشدنی شیعه و سنی و تلاش آنان به انتساب اعتقاد به تحریف به طرف مقابل ذکر کرد. در واقع هم در متون شیعه و هم در متون اهل سنت می توان اعتقاد به تحریف قرآن را استخراج کرد. هر چند که هر گروه توجیهاتی برای خود دارد.
2. شرایط کسی که که کتاب را آورده است
مسلما زمانی که کلام خدا بر عیسی (ع) نازل می شد ایشان در شرایط بسیار سخی قرار داشت و این شرایط سخت تا پایان عمر ایشان از بین نرفت. ولی این مسئله برای پیامبر اسلام اتفاق نیافتاد و ایشان بعد از 13 سال حکومت تشکیل داد و دارای اقتدار شد.
ولی در کل وجود چند نسخه از انجیل دلیل بر تحریف اساسی آن کتاب نیست. در واقع نمی توان بر اساس این استدلال گفت که انجیل قابل استناد نیست. نهایتا می توان گفت که در مواردی که بین اناجیل اختلاف هست نمی توان به متن استناد کرد. ولی اشتراکات اناجیل را به راحتی می توان به خود حضرت عیسی (ع) منتسب کرد. در واقع وقتی تمام پیروان و حواریون عیسی (ع) کلامی را از او نقل کرده اند و بین آنان اختلافی نیست پس می توان آن کلام را به خود حضرت عیسی (ع) و خداوند نسبت داد.
و من الله توفیق

شریعت عقلانی;394255 نوشت:
وَكَيْفَ يُحَكِّمُونَكَ وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِيهَا حُكْمُ اللَّهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ ۚ وَمَا أُولَٰئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ ﴿٤٣﴾

این آیات دلالت بر پلورالیسم ندارد چون ما در حقانیت کتبی که از طرف خداوند نازل شده است شک وتردیدی نداریم واحکام آنها را در تضاد با قرآن نمی دانیم بلکه معتقد هستیم اولا این کتب بعد از حضرت موسی وعیسی به تحریف کشیده شدند که بهترین شاهد بر این سخن وجود چهار انجیل در حال حاضر بین مسیحیان است در حالی که انجیل واقعی بیشتر از یک مورد نیست. وثانیا این آیات در مقام احتجاج با یهود می فرماید: شما حتی به احکامی که در کتاب خودتان آمده است پایبند نیستید وهمین اشخاصی که به کتاب خودشان پایبند نبودند خود را بر حق دانسته وپیامبر ودین اسلام را نادرست می دانستند در حالی که به تصریح قرآن نشانه های نبوت آنحضرت را چنانچه فرزندان خود را می شناختند می شناختند ومثل آفتاب برای آنها روشن بود وطبق خود این آیات یکی از دلایل حقانیت نبی مکرم اسلام آگاهی او از تورات واحکام .محتوای آن بود که می توانست برای یهود طبق تورات حکم کند در حالی که یک ساعت هم سر کلاس نرفته بود. پس دوست عزیز این آیاتی که ذکر نموده اید هیچ دلالتی بر پلورالیسم ندارد.

شریعت عقلانی;394258 نوشت:
اشتباهی که مسلمانان نسبت به کامل بودن دینشان دارند در واقع ناشی از خلطی است که میان کامل بودن و جامع بودن کرده اند.
در واقه یک پیراهن می تواند کامل باشد ولی جامع نباشد. یعنی به تن یک نفر بیاید و به تن یک نفر دیگر نیاید. ولی در عین حال کامل باشد. یعنی دارای آستین و جیب و دکمه و ... باشد.
در واقع آیه الیوم اکملت لکم دینکم دقیقا نشانگر این است که برای همان هایی که دین بر آنها نازل شده دین کامل شد. واژه لکم بیانگر این است.
لذا هم می توانیم قایل به این باشیم که دین اسلام کامل است و حق است ولی می تواند همان قومی که برای انان نازل شده را به مقصد برساند.
اشتباه دیگر که علمای اسلام کرده اند این است که بشر را امت واحدی پنداشته اند و بر همین اساس خیال می کنند دین اسلام برای کل بشریت نازل شده است. قرآن خود این اشتباه مسلمانان را متذکر می شود و در آیه 48 سوره مائده به صراحت بیان می کند که اگر خدا می خواست تمام شما را امت واحدی می کرد ولی خواست خدا این بوده که به هر یک از شما شریعت خاصی بدهد و بر پایه آن شما را امتحان کند.
دستور قرآن به یهودیان و مسیحیان به حکم کردن بر اساس تورات و انجیل در زمان ظهور اسلام و نزول قران هم بیانگر همین مطلب است.

آن معنای جامعیتی که می فرمایید کلمه دیگر همان آیه یعنی واتممت علیکم نعمتی بیانگر آن است که علی الظاهر از قلم شما افتاده است.
آیه 48سوره مائده اشتباه مسلمانان را متذکر نمی شود بلکه این آیه بیانگر این است که دین اسلام در پی همان دین یهودو مسیح است وپیامبران قبلی نیز بر حق بوده اند وآنچه بر آنها نازل شده است از طرف پیامبرانشان بوده است ولی قرآن بر آنها هیمنه وحاکمیت دارد ولذا زمانی که قرآن آمده است آندو کتاب دیگر نسخ شده اند. وبه پیامبر دستور می دهد که برای یهود طبق قرآن حکم کند . وشریعت های مختلفی که بیان کرده است در مقام این نیست که بفرماید اینها همیشه بر حق هستند وجایگاه خود را دارند بلکه خداوند می توانست از اول یک شریعت ویک پیامبر را قرار دهد ولی این کار را نکرده است وآنرا متعدد قرار داده است وحکمت آن امتحان مردم است که آیا این مردم تعصب نشان داده وعلی رغم نزول دین جدید که موید دین قبلی بوده واحکام جدیدی نیز به اقتضای شرایط روز را دارد آنرا نمی پذیرند یا متواضعانه در برابر حکم الهی سر تسلیم فرود می آورند.
دوست عزیز این نکته را نیز باید مد نظر بگیرید که آیات قرآن را باید طوری معنی کنید که با دیگر آیات در تضاد نباشد حال شما با این برداشتی که دارید آیه 6سوره صف، آیه 146بقره و20انعام را چطور معنی می کنید. که اینها نشانگر این است که طبق توصیه انبیاء قبلی یهود ومسیح باید به نبی مکرم اسلام ایمان می آوردند.

شریعت عقلانی;394258 نوشت:
نکته دوم : اشتباه دیگری که علمای اسلام در آن گرفتار شده اند و بر اساس آن حکم به حقانیت دینشان و باطل بودن تمام ادیان می کنند تصورات جسمانی و شرک الود است که در ادیان دیگر مشاهده کرده اند. در جواب باید گفت که تصورات جسمانی از خدا در قرآن کم نیست که فراوان هم هست. منتها مفسران و متکلمان مسلمان تلاش کرده اند که این آیات را تاویل کنند. اصولا تاویل سلاحی است که بر پایه آن هر چیزی را می شود توجیه کرد. همین سلاح در دست متکلمان و فقیهان مسیحی و یهودی هم هست و دانشندان و فیلسوفان مسیحی و یهودی هم کم نیستند که بر همین اساس تلاش کرده اند این گونه تصورات جسمانی و شرک آلود در انجیل و تورات را توجیه نمایند.
ولی از منظر دیگری هم می شود مثلا تثلیث را توجیه کرد. به عنوان مثال بر اساس عرفان اسلامی تمام عالم هستی تجلی خدایند و حتی تثلیث و سه گانه پرستی هم ریشه در یگانه پرستی دارد. ما به یک محبوب و تجلی کننده بیشترقایل نیستیم. تعدد از آن ایینه هاست نه از آن کسی که در مقابل آیینه نشسته است. او یکی است اما از او سه جلوه در 3 آینه پدیدار گشته است. لذا هیچ بعید نیست که مسیح هم خود را خدا نامیده باشد. همانظور که حلاج خود را خدا نامید. اصولا بر اساس دیدگاه وحدت وجودی می توان تثلیث مسیحیت را هم توجیه کرد.

تاویل وتفسیر به این سادگی هم نیست که شما با یک کلمه همه را به باد فنا داده وآنرا زیر سوال ببرید بلکه اصول وقواعدی دارد. شما بفرمایید همین تاویل وتفسیرهایی که علما ومفسران اسلامی در مورد آیات توحید داشته اند وهمه اینها مستند به کلام اهل بیت است چه ایرادی دارد؟
مساله تثلیث به این شکلی که می فرمایید نیست حداقل مسیحیان این نظرعرفانی که شما می فرمایید را ندارند ماباید بر اساس عقیده خود آنها صحبت کنیم نه توجیه خودمان ، سوای اینکه مساله تثلیث را علمای اسلام زیر سوال نبرده اند بلکه قرآن اولین بار این کار را کرده است که در آیه30سوره توبه بیان شده است که خداوند این عقیده را همطراز عقیده کفار بیان می کند که شما لطف منید از این آیه جواب دهید؟
همه پیروان یک دین عرفان نظری وعملی ووحدت وجود نمی دانند سوای اینکه این وحدت وجود در عرفان اسلامی با توجه به مبانی وتوضیحاتی که دارد مطرح شده است وما نمی توانیم عقاید ادیان دیگر را با توجه به برداشتهای عرفانی عرفای اسلامی تاویل وتوجیه کنیم.

با سلام خدمت کارشناس محترم و البته دوست قدیمی جناب کریم.
خوشحالم که مجددا در تاپیکی دیگر با شما هم مباحثه می شوم.

کریم;394552 نوشت:
اولا این کتب بعد از حضرت موسی وعیسی به تحریف کشیده شدند که بهترین شاهد بر این سخن وجود چهار انجیل در حال حاضر بین مسیحیان است در حالی که انجیل واقعی بیشتر از یک مورد نیست.

در پاسخ به این اشکال این مطالب را در پست های قبل عرض کردم :
شریعت عقلانی;394262 نوشت:
استدلال اشتباه دیگری که مسلمانان به آن استناد می کنند این است که چون از قرآن یک نسخه وجود دارد و از انجیل چند نسخه پس انجیل تحریف شده است و قرآن تحریف نشده است.
در این زمینه باید گفت عامل یک نسخه ای بودن و چند نسخه ای بودن کتاب ها به چند عامل بستگی دارد :
1. توانایی بشر در حفظ و حراست متون
مسلما توانایی بشر در حفظ متون در زمان پیامبر اسلام بسیار متفاوت بوده است از توانایی او در زمان حضرت موسی (ع) یا عیسی(ع). مسلما انسان ابزار ساز با پیشرفت علم و تکنولوژی در مزینه مسایل حفاظتی و حراستی هر روز توانمندتر می شود. در واقع تک نسخه بودن قرآن را می توان به توانایی بشر مرتبط ساخت. اما می توان به این هم قایل بود که همین بشر زمانی که می خواسته نسخه ابتدایی را جمع آوری کند خطاهایی مرتکب شده است. نمونه بارز احتمال وجود تحریف در قرآن را می توان نزاع های تمام ناشدنی شیعه و سنی و تلاش آنان به انتساب اعتقاد به تحریف به طرف مقابل ذکر کرد. در واقع هم در متون شیعه و هم در متون اهل سنت می توان اعتقاد به تحریف قرآن را استخراج کرد. هر چند که هر گروه توجیهاتی برای خود دارد.
2. شرایط کسی که که کتاب را آورده است
مسلما زمانی که کلام خدا بر عیسی (ع) نازل می شد ایشان در شرایط بسیار سخی قرار داشت و این شرایط سخت تا پایان عمر ایشان از بین نرفت. ولی این مسئله برای پیامبر اسلام اتفاق نیافتاد و ایشان بعد از 13 سال حکومت تشکیل داد و دارای اقتدار شد.
ولی در کل وجود چند نسخه از انجیل دلیل بر تحریف اساسی آن کتاب نیست. در واقع نمی توان بر اساس این استدلال گفت که انجیل قابل استناد نیست. نهایتا می توان گفت که در مواردی که بین اناجیل اختلاف هست نمی توان به متن استناد کرد. ولی اشتراکات اناجیل را به راحتی می توان به خود حضرت عیسی (ع) منتسب کرد. در واقع وقتی تمام پیروان و حواریون عیسی (ع) کلامی را از او نقل کرده اند و بین آنان اختلافی نیست پس می توان آن کلام را به خود حضرت عیسی (ع) و خداوند نسبت داد.

توضیح اینکه چند نسخه بودن انجیل دلیل بر این نمی شود که به هیچ عنوان نتوان به آن استناد کرد. در واقع با اجتهاد می توان مسایلی را که در آن تحریف رخ داده مشخص کرد و یکی از این نسخه ها که اصل است را مشخص کرد. نهایتا مواردی که در آن اناجیل اختلاف دارند را می توان بی اعتبار دانست و اشتراکات آنها را به عنوان سخن حضرت عیسی (ع) پذیرفت.
کریم;394552 نوشت:
وثانیا این آیات در مقام احتجاج با یهود می فرماید: شما حتی به احکامی که در کتاب خودتان آمده است پایبند نیستید وهمین اشخاصی که به کتاب خودشان پایبند نبودند خود را بر حق دانسته وپیامبر ودین اسلام را نادرست می دانستند در حالی که به تصریح قرآن نشانه های نبوت آنحضرت را چنانچه فرزندان خود را می شناختند می شناختند ومثل آفتاب برای آنها روشن بود وطبق خود این آیات یکی از دلایل حقانیت نبی مکرم اسلام آگاهی او از تورات واحکام .محتوای آن بود که می توانست برای یهود طبق تورات حکم کند در حالی که یک ساعت هم سر کلاس نرفته بود. پس دوست عزیز این آیاتی که ذکر نموده اید هیچ دلالتی بر پلورالیسم ندارد.

در این آیات به صراحت می فرماید که اهل تورات و انجیل باید بر اساس کتاب خودشان حکم کنند آنهم در زمان ظهور اسلام و وجود پیامبر خدا و این یعنی پلورالیزم.
خدا باید دقیقا چه می گفت که شما راضی شوید. حتی اگر به تحریف تورات و انجیل قایل باشیم باز هم می توان با اجتهاد حکم خدا را از آنها استخراج کرد. مگر آیات قرآن ناسخ و منسوخ ندارد. خوب برای مشخص کردن آن نیاز به اجتهاد است. خوب همین اجتهاد را برای مشخص کردن صحیح و سقیم آیات تورات و انجیل می توان به کار برد. درست است که شان نزول آیات برای احتجاج با یهودیان بوده است ولی خداوند به این احتجاج بسنده نکرده است. چرا که در شان نزول آیات آمده است که یهودیان نزد رسول خدا امدند نه مسیحیان. پس چرا باید در این آیات برای احتجاج با یهودیان سخن از انجیل و حکم کردن مسیحیان با انجیل بکند؟ همین امر نشان می دهد که خداوند در قالب احتجاج قصد صدور یک قاعده کلی را داشته است. این صدور قواعد کلی از ظاهر کلمات قران مخصوص به تمام آیات است. مگر شما آیات قرآن را صرفا برای همان زمانی که نازل شده است می دانید؟ خوب خداوند در قالب یک واقعه ی که برای حضرت رسول اتفاق افتاد می خواهد حکم کلی صادر کند که کرد.
کریم;394552 نوشت:
آن معنای جامعیتی که می فرمایید کلمه دیگر همان آیه یعنی واتممت علیکم نعمتی بیانگر آن است که علی الظاهر از قلم شما افتاده است.

خیر جناب کارشناس. تمام کردن نعمت اشاره به خاتمیت دین دارد نه جامعیت آن.
کریم;394552 نوشت:
آیه 48سوره مائده اشتباه مسلمانان را متذکر نمی شود بلکه این آیه بیانگر این است که دین اسلام در پی همان دین یهودو مسیح است وپیامبران قبلی نیز بر حق بوده اند وآنچه بر آنها نازل شده است از طرف پیامبرانشان بوده است ولی قرآن بر آنها هیمنه وحاکمیت دارد ولذا زمانی که قرآن آمده است آندو کتاب دیگر نسخ شده اند. وبه پیامبر دستور می دهد که برای یهود طبق قرآن حکم کند . وشریعت های مختلفی که بیان کرده است در مقام این نیست که بفرماید اینها همیشه بر حق هستند وجایگاه خود را دارند بلکه خداوند می توانست از اول یک شریعت ویک پیامبر را قرار دهد ولی این کار را نکرده است وآنرا متعدد قرار داده است وحکمت آن امتحان مردم است که آیا این مردم تعصب نشان داده وعلی رغم نزول دین جدید که موید دین قبلی بوده واحکام جدیدی نیز به اقتضای شرایط روز را دارد آنرا نمی پذیرند یا متواضعانه در برابر حکم الهی سر تسلیم فرود می آورند.

ایه واضح است. خداوند در پی دسته بندی کردن مردم همان عصر زمان پیامبر است. و اشاره به اعصار گذشته ندارد. در ضمن خداوند چگونه با ارسال یک پیامبر حجت را برای تمام مردم دنیا می تواند کامل کند در صورتی که ظاهرا باید خواست خدا از اسباب این جهانی پیروی کند؟ اصولا اسلام چگونه می توانست یک دفعه و یکهو به تمام مناطق کره زمین منتشر شود؟ لذا این مسئله که می فرمایید خداوند منظورش این بوده که اگر می خواست یک پیامبر برای همه مردم دنیا در تمام تاریخ نازل کند صحیح نیست. خطاب خداوند در آیه 48 به مردم همان عصر رسول خداست و البته مردم اعصار آینده نه مردم اعصار گذشته.
اشتباه شما این است که مردم و امت ها را صرفا به لحاظ زمانی تفکیک می کنید نه به لحاظ مکانی. البته قید دیگری که در اختلاف شرایع علاوه بر زمان و مکان تاثیر دارد فهم انسان ها از دین است. خداوند اگر هم تعداد محدودی دین نازل کرده است ولی باز وقتی این دین به محک عقل و فهم انسان ها می خورد متفاوت می شود. به تعداد انسان های روی زمین ما فهم و قرائت متفاوت از دین داریم. حتی برداشت دو مسلمان شیعه که در یک خانواده بزرگ شده اند هم از دین یکی نیست. برای همین هم هست که قرآن می گوید برای هر یک از شما شریعتی قرار دادیم. در واقع به تعداد انسان های روی زمین در طول تاریخ شریعت مشخصی وحود دارد. تعداد راه های رسیدن به خدا بی شمار است. این یعنی پلورالیزم.
کریم;394552 نوشت:
دوست عزیز این نکته را نیز باید مد نظر بگیرید که آیات قرآن را باید طوری معنی کنید که با دیگر آیات در تضاد نباشد حال شما با این برداشتی که دارید آیه 6سوره صف، آیه 146بقره و20انعام را چطور معنی می کنید. که اینها نشانگر این است که طبق توصیه انبیاء قبلی یهود ومسیح باید به نبی مکرم اسلام ایمان می آوردند.

آن طور که بنده اطلاع دارم سوره مائده آخرین سوره ای است که بر پیامبر نازل شده است. اگر قرار باشد چیزی نسخ شود آن آیاتی است که شما می فرمایید نه ایه 48 سوره مائده. درواقع آیاتی را که شما می فرمایید باید بر اساس آیات سوره مائده تفسیر ( و شایدم تاویل ) شوند.
کریم;394552 نوشت:
تاویل وتفسیر به این سادگی هم نیست که شما با یک کلمه همه را به باد فنا داده وآنرا زیر سوال ببرید بلکه اصول وقواعدی دارد. شما بفرمایید همین تاویل وتفسیرهایی که علما ومفسران اسلامی در مورد آیات توحید داشته اند وهمه اینها مستند به کلام اهل بیت است چه ایرادی دارد؟

بنده نمی خواهم با شما در اینجا بحث تفسیری کنم. چون در تاپیک انحراف بوجود می آید. اصولا چنین مباحثه ای بی سرانجام است. چون همانطور که گفتم شما سلاحی غیر قابل رقابت دارید!:ok: اصولا با تاویل تمام تناقضات و ایرادات آیات قرآن با علوم عقلی و تجربی قابل رفع است. در هر دوره ای انسان فهمی و تفسیری از آیات قرآن داشته است. این اختلافات مشهود در تفاسیر قرآن بیانگر این است که مفسران شیعی با پیشرفت علوم عقلی و تجربی تلاش کرده اند که تناقضاتی را که در تفاسیر گذشته است جور دیگری معنا کنند. چه بسا تفاسیر امروزی هم با پیشرفت علم و بروز تناقضات مجدد در آیات قرآن با علم بشری دوباره بر اساس همان یافته های علمی تاویل شوند. و این داستان همواره ادامه دارد. مثلا مفسران قرون اولیه برداشتشان از فرشتگان بالدار دقیقا همان معنای ظاهری بود. ولی با پیشرفت علوم عقلی و ایرادی که بر اساس فلسفه اسلامی به این مسئله وارد بود مفسران شیعی چون حضرت علامه را بر آن داشت که این آیات را به گونه ای دیگر تفسیر کنند و بفرمایند که منظور از بال کارکردها و خدمات فرشتگان است نه اینکه آنان واقعا بال داشته باشند. از این نمونه ها بسیار است. وارد بحث نشویم بهتر است.
کریم;394552 نوشت:
مساله تثلیث به این شکلی که می فرمایید نیست حداقل مسیحیان این نظرعرفانی که شما می فرمایید را ندارند ماباید بر اساس عقیده خود آنها صحبت کنیم نه توجیه خودمان ،

مگر ما عارف مسیحی نداریم؟ چرا باید بر اساس تفکرات عامه مردم نسبت به دین مسیحیت قضاوت کنیم؟ آیا این قضاوت عادلانه است؟ آیا می توان بر اساس عقاید عامه مردم شیعه امروزی در مورد دین اسلام قضاوت کرد؟ آیا شما هم به مسیحیان و الیته غرب این حق را می دهید که بر اساس اسلام طالبانی در مورد اسلام قضاوت کند؟ بنده عرض کردم چه بسا اینکه در انجیل آمده مسیح خداست از زبان خود عیسی بیرون آمده باشد. به نظر شما بعید است؟ چرا بعید است؟ مگر عیسی (ع) عارف نبود؟ مگر عیسی (ع) به وحدت وجود قایل نبود؟ چه فرقی بین عیسی (ع) و حلاج است که اناالحق گفتن حلاج پذیرفتنی است ولی اینکه عیسی بگوید من خدایم پذیرفتنی نیست؟ حال اگر مسیحیان امروزی برداشتی متفاوت از جملان درج شده در انجیل دارند چرا آن را باید به حساب مسیحیت گذاشت؟
به قول شاعر :
اسلام به خود هیچ ندارد عیبی ------------------- هر عیب که هست از مسلمانی ماست.
همین طور است در مورد مسیحیت.
کریم;394552 نوشت:
سوای اینکه مساله تثلیث را علمای اسلام زیر سوال نبرده اند بلکه قرآن اولین بار این کار را کرده است که در آیه30سوره توبه بیان شده است که خداوند این عقیده را همطراز عقیده کفار بیان می کند که شما لطف منید از این آیه جواب دهید؟

خداوند عقیده مسیحیان را زیر سوال برده است نه دین مسیحیت را. چه اینکه در همین آیات مورد اشاره بنده در مورد حقانیت عیسی(ع) و دینش سخن گفته است. مثل اینکه شما بخواهید عقیده طالبان را که ادعا می کنند عقایدشان بر اساس قرآن است زیر سوال ببرید.
کریم;394552 نوشت:
همه پیروان یک دین عرفان نظری وعملی ووحدت وجود نمی دانند سوای اینکه این وحدت وجود در عرفان اسلامی با توجه به مبانی وتوضیحاتی که دارد مطرح شده است وما نمی توانیم عقاید ادیان دیگر را با توجه به برداشتهای عرفانی عرفای اسلامی تاویل وتوجیه کنیم.

دیدگاه وحدت وجود صرفا مختص اسلام نیست. در تمام ادیان حتی ادیان غیر الهی چون بودا و ادیان شرقی به انحاء مختلف مطرح شده است.
و من الله توفیق

شریعت عقلانی;394624 نوشت:
توضیح اینکه چند نسخه بودن انجیل دلیل بر این نمی شود که به هیچ عنوان نتوان به آن استناد کرد. در واقع با اجتهاد می توان مسایلی را که در آن تحریف رخ داده مشخص کرد و یکی از این نسخه ها که اصل است را مشخص کرد. نهایتا مواردی که در آن اناجیل اختلاف دارند را می توان بی اعتبار دانست و اشتراکات آنها را به عنوان سخن حضرت عیسی (ع) پذیرفت.

آنچه به این کتابها ارزش می دهد این است که از جانب خداوند نازل شده وسخنان باری تعالی است که بر انبیاء الهی نازل شده است وبا توجه به نظرشما آیا اجتهاد جای نص را می گیرد؟ اجتهاد ما در بدست آوردن سخن درست از بین اناجیل می تواند جای سخنی که از طرف خداوند نازل شده است را بگیرد؟!
وقتی قرآنی که سخنان خداوند بر آخرین پیامبرش می باشد وطبق آیه 6سوره صف همین پیامبر به امت خود توصیه پیامبر خاتم را کرده است آیا عاقلانه است کتابی که بعد از انجیل نازل شده ودر بردارنده نکات بیشتر یا زا فرمایشات خداوندی است را کنار گذاشته ودنبال این باشیم که با اجتهاد در بین چهار انجیل سخن خداوند را به دست آوریم؟

شریعت عقلانی;394624 نوشت:
در این آیات به صراحت می فرماید که اهل تورات و انجیل باید بر اساس کتاب خودشان حکم کنند آنهم در زمان ظهور اسلام و وجود پیامبر خدا و این یعنی پلورالیزم.
خدا باید دقیقا چه می گفت که شما راضی شوید. حتی اگر به تحریف تورات و انجیل قایل باشیم باز هم می توان با اجتهاد حکم خدا را از آنها استخراج کرد. مگر آیات قرآن ناسخ و منسوخ ندارد. خوب برای مشخص کردن آن نیاز به اجتهاد است. خوب همین اجتهاد را برای مشخص کردن صحیح و سقیم آیات تورات و انجیل می توان به کار برد.

ناسخ ومنسوخ در آیات قرآن بیشتر از دو مورد نیست وآنهم آیه صراحت دارد که حکم سابق زمانش تمام شده است. سوای اینکه قرآن جای اجتهاد نیست که ما بخواهیم در آیات قرآن اجتهاد کنیم تا سخن صحیح خداوند را به دست آوریم بلکه معتقد هستیم آیات رآن همه از طرف خداوند نازل شده است لذا قرآن جای اجتهاد نیست وهر کسی که در برابر آیات قرآن اجتهاد کرده وکلامی خلاف قرآن را ذکر کند مبغوض می دانیم واصلی ترین معیار سنجش کلام معصومان را برای دانستن احادیث صحیح از جعلی عرضه آنها بر قرآن می دانیم که اگز مطابق رآن نباشد به نص صریح فرمایش معصوم باید آنرا بر دیوار کوبید.
وقتی همین تورات وانجیل به پیامبراولوالعزم الهی نسبت زنا با محارم می دهد ما چطور اجتهاد کنیم. سوای اینکه دوست عزیز شما در اینجا نباید طبق معیارهای اسلامی سخن بگویید بلکه باید ببینید نظر ودیدگاه خود اهل کتاب چیست؟ آیا مانند شما این اجتهاد بین اناجیل را قبول دارند؟چون بحث پلورالیسم بیشتر یک نظریه عملی است نه تئوری که ما بخواهیم طبق آن علی رغم نظر اهل کتاب دیدگاه وکتاب مقدس آنها را از آیات غیر صحیح وغلط طبق عقل وشرع پاک سازیم.

شریعت عقلانی;394624 نوشت:
خیر جناب کارشناس. تمام کردن نعمت اشاره به خاتمیت دین دارد نه جامعیت آن.

علی الظاهز شما اولین نفری هستید که چنین برداشتی از این کلمه کرده اید والا فقط بنده یک مورد را که از تفاسیر معتبر نزد شیعه است بیان می کنم که مرحوم طبرسی در مجمع البیان اکمال دین را به کامل شدن احکام دین وحدود وفرائض که که به تعبیر دیگر همان جامعیت دین باشد معنی کرده اند واتمام نعمت را به برتری مسلمانان بر مشرکان وخارج کردن آنها از بلاد اسلامی واعطاء علم وحکمت از جانب خداوند بر مسلمانان معنی کرده است.(مجمع البیان،ج3،ص246)

شریعت عقلانی;394624 نوشت:
اشتباه شما این است که مردم و امت ها را صرفا به لحاظ زمانی تفکیک می کنید نه به لحاظ مکانی. البته قید دیگری که در اختلاف شرایع علاوه بر زمان و مکان تاثیر دارد فهم انسان ها از دین است. خداوند اگر هم تعداد محدودی دین نازل کرده است ولی باز وقتی این دین به محک عقل و فهم انسان ها می خورد متفاوت می شود. به تعداد انسان های روی زمین ما فهم و قرائت متفاوت از دین داریم. حتی برداشت دو مسلمان شیعه که در یک خانواده بزرگ شده اند هم از دین یکی نیست. برای همین هم هست که قرآن می گوید برای هر یک از شما شریعتی قرار دادیم. در واقع به تعداد انسان های روی زمین در طول تاریخ شریعت مشخصی وحود دارد. تعداد راه های رسیدن به خدا بی شمار است. این یعنی پلورالیزم.

بردار بزرگوار نباید بعضی اقوال عرفانی را با مباحث احکام وشریعت قاطی کنید البته نگفته اند شریعت به اندازه تعداد مردم است بلکه گفته اند الطرق الی الله بعدد انفاس الناس که طرق رسیدن به خداوند به مقدار مردم است . لذا شریعت ثابت ومنبع وشارع آن خداوند متعال وحضرات معصومین هستند. البته اینجا بحث کلامی است وخلط آن با مباحث عرفانی بحث را از مسیر اصلی منحرف می کند.
اگر قرائت های مختلف از دین درست باشد ما دچار نسبیت مطلق در احکام دینی خواهیم شد وآنوقت سنگ روی سنگ بند نمی شود. واین مساله نیز اشکالات متعددی دارد که عمده ترین آن خود تناقضی این جمله است چون در این صورت خود نسبیت مطلق نیز واقعیت نخواهد داشت لذا قرائت های متفاوت از دین به تعداد مردم به هیچ وجه نمی تواند درست باشد طبق دلایل عقلی وکلمات معصومین که ااز جمله آن این کلام رسول بزرگوار اسلام است که حلال محمد تا قیامت حلال است وحرام محمد تا قیامت حرام می باشد. یا اینکه قرآن می فرماید: ما آتاکم الرسول فخذوه وما نهاکم عنه فانتهوا،(حشر/7) آنچه را که رسول الهی به شما داد بگیرد واز هر آنچه نهی کرد بپرهیزید.در توضیح این جمله امام باقر علیه السلام می فرماید: فما احلّ رسول الله (ص)فهوحلال وما حرّم رسول الله فهو حرام(بصائرالدرجات،ج1،ص382) آنچه رسول خدا حلال کند حلال است وهر آنچه حرام کند حرام است.

شریعت عقلانی;394624 نوشت:
آن طور که بنده اطلاع دارم سوره مائده آخرین سوره ای است که بر پیامبر نازل شده است. اگر قرار باشد چیزی نسخ شود آن آیاتی است که شما می فرمایید نه ایه 48 سوره مائده. درواقع آیاتی را که شما می فرمایید باید بر اساس آیات سوره مائده تفسیر ( و شایدم تاویل ) شوند.

ما سخني از نسخ نگفتیم وطبق گفته خود قرآن آیات قرآن چون کلام خداست هیچ اختلافی با هم ندارند تا بخواهیم با معیار قرار دادن سوره مائده بقیه را کنار بزنیم وموارد نسخ به وضوح روشن است که طبق فرموده آیةالله سبحانی وخیلی از بزرگان دیگر بیشتر از دو مورد نمی باشد. ما نگفتیم آیه 48سوره مائده نسخ شده است بلکه طبق همین آیه خداوند به رسول بزرگوار اسلام می فرماید: بین یهود ومسیح طبق قرآن حکم کند که ناقض دیدگاه شما در باب پلورالیزم ودلالت قرآن بر آن است.برای اطلاعات بیشتر می توانید به تفسیر همین آیه در تفاسیر مختلف رجوع کنید.

شریعت عقلانی;394624 نوشت:
مگر ما عارف مسیحی نداریم؟ چرا باید بر اساس تفکرات عامه مردم نسبت به دین مسیحیت قضاوت کنیم؟ آیا این قضاوت عادلانه است؟ آیا می توان بر اساس عقاید عامه مردم شیعه امروزی در مورد دین اسلام قضاوت کرد؟ آیا شما هم به مسیحیان و الیته غرب این حق را می دهید که بر اساس اسلام طالبانی در مورد اسلام قضاوت کند؟ بنده عرض کردم چه بسا اینکه در انجیل آمده مسیح خداست از زبان خود عیسی بیرون آمده باشد. به نظر شما بعید است؟ چرا بعید است؟ مگر عیسی (ع) عارف نبود؟ مگر عیسی (ع) به وحدت وجود قایل نبود؟ چه فرقی بین عیسی (ع) و حلاج است که اناالحق گفتن حلاج پذیرفتنی است ولی اینکه عیسی بگوید من خدایم پذیرفتنی نیست؟ حال اگر مسیحیان امروزی برداشتی متفاوت از جملان درج شده در انجیل دارند چرا آن را باید به حساب مسیحیت گذاشت؟

عرفای هر مکتبی دیدگاه خاص خود را دارند ومساله وحدت وجود در آراء محی الدین عربی بیشتر ظهور کرد شما بفرمایید اولا کدام عارف مسیحی در باب وحدت وجود کلام گفته وثانیا کدام مسیحی ویا عارفشان مساله تثلیث را به وحدت وجود ربط داده است. ما نمی توانیم با توجیحات خود وبرداشت خودمان برای مسیحیان عقیده درست کنیم بلکه باید طبق دیدگاه خود آنها دلیل بیاوریم. ومحض اطلاع شما اولین کسی که این مساله را در بین مسیحیت رواج داد پولس رسول بوده است که انحرافات زیادی در دین مسیحیت بر خلاف آراء حضرت مسیح به وجود آورد که از جمله همین تثلیث وعشاء ربانی وامور باطلی از این قبیل بوده است یا مساله غسل تعمید واعتقاد به ناپاکی ذاتی همه انسانها به خاطر گناه حضرت آدم. شما بفرمایید آیا اینها با عقل سازگار است سوای اینکه خود قرآن به صراحت همین مساله تثلیث را رد می کند ولی علی الظاهر شما فعلا اجتهاد در مقابل نص می کنید که از نظر ما وهمه علماء شیعه باطل وغلط است.
خداوند متعال در آیه 171سوره نساء صراحتا می فرماید: عیسی پسر مریم ورسول خداست وخطاب به مسیحیان می فرماید: ولاتقولوا ثلاثة انتهوا خیر لکم، نگویید خدا سه تاست باز ایستید که برای شما بهتر است.
ودر آیه 116سوره مائده آمده است: واذ قال الله یا عیسی یا عیسی بن مریم أأنت قلت للناس اتخذونی وامی الهین من دون الله، ای عیسی تو به مردم گفته ای که من ومادرم را همچون دو خدا به جای خدا بپرستید.
که در ادمه آیه حضرت عیسی از این مساله تبری می جوید ومی گوید من غیر حق نگفته ام.
پس طبق قرآن خبری از وحدت وجود وتوجیحاتی از این قبیل نیست.

شریعت عقلانی;394624 نوشت:
خداوند عقیده مسیحیان را زیر سوال برده است نه دین مسیحیت را. چه اینکه در همین آیات مورد اشاره بنده در مورد حقانیت عیسی(ع) و دینش سخن گفته است. مثل اینکه شما بخواهید عقیده طالبان را که ادعا می کنند عقایدشان بر اساس قرآن است زیر سوال ببرید

آفرین به شما، بردار بزرگوار ما در کدام کلام اصل دین مسیحیت را زیر سوال بردیم ما که چند مرتبه به حقانیت این دین اذعان داشتیم ولی گفتیم با ظهور اسلام دوره مسیحیت دیگر تمام شده بود چون ادیان را در برابر هم وهم عرض نمی دانیم بلکه معتقدیم ادیان همه اسلام هستند وهمه ادامه یک رسالت وحقیقت می باشند وآنهم توحید است که با تغییر شرایط پیامبر دیگری مبعوث شده وبا اعتراف به حقانیت دین قبلی واحکام نازل شده بر آن احکام جدیدی طبق نیازهای روز وشرایط موجود می آورد والا رسالت ها ادامه رسالت قبلی است وبه خاطر همین تضاد وتناقض موجود در ادیان را درست وطبق خواسته انبیاء نمی دانیم.

کریم;395153 نوشت:
آنچه به این کتابها ارزش می دهد این است که از جانب خداوند نازل شده وسخنان باری تعالی است که بر انبیاء الهی نازل شده است وبا توجه به نظرشما آیا اجتهاد جای نص را می گیرد؟ اجتهاد ما در بدست آوردن سخن درست از بین اناجیل می تواند جای سخنی که از طرف خداوند نازل شده است را بگیرد؟!
وقتی قرآنی که سخنان خداوند بر آخرین پیامبرش می باشد وطبق آیه 6سوره صف همین پیامبر به امت خود توصیه پیامبر خاتم را کرده است آیا عاقلانه است کتابی که بعد از انجیل نازل شده ودر بردارنده نکات بیشتر یا زا فرمایشات خداوندی است را کنار گذاشته ودنبال این باشیم که با اجتهاد در بین چهار انجیل سخن خداوند را به دست آوریم؟

با سلام خدمت شما کارشناس محترم.
مگر در قرآن آیات متشابه و محکم نداریم. چگونه اینها مشخص می شود؟ با اجتهاد. راسخان در علم می توانند با تحقیق در اناجیل از میان آیات اختلافی از روی اشتراکاتشان پی به اینکه کدام می تواند صحیح باشد و کدام نمی نواند ببرند.
در ضمن ایراد دیگری که در کل به دیدگاه های مفسران و متکلمان شیعه وارد است این است که در بسیاری از جاها با وقایع تاریخی به صورت ایدئولوژیک برخورد می کنند. یعنی به جای تدبر در واقعه تاریخی آن را بر اساس ایدئولوژی های خود تفسیر می کنند و در خیلی جاها به جای ایرادی سندی به واقعه تاریخی بدلیل اینکه آن با ایدئولوژی و تفکرات آنها سازگاری ندارد از بیخ و بن کذب می دانند. اینکه شما می گویید عاقلانه است که کتاب قرآن را کنار بگذاریم و به انجیل عمل کنیم دقیقا در همین راستا است. خداوند به صراحت در این آیاتامر به حکم کردن مسیحیان بر اساس انجیل می دهد منتها چون با تفکرات شما سازگاری ندارد آن را نمی پذیرید. خواهش می کنم به تاریخ نگاه ایدئولوژیک نکنید. ایدئولوژی خود را بر اساس تاریخ پایه ریزی نمایید.
وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ [=times new roman]ۚ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿٤٧﴾
و بايد اهل انجيل بر طبق آنچه خدا در آن نازل كرده داورى كنند ، و آنان كه بر طبق آنچه خدا نازل كرده داورى نكنند ، قطعاً بدكار و نافرمان‏اند.«47»

کریم;395153 نوشت:
علی الظاهز شما اولین نفری هستید که چنین برداشتی از این کلمه کرده اید والا فقط بنده یک مورد را که از تفاسیر معتبر نزد شیعه است بیان می کنم که مرحوم طبرسی در مجمع البیان اکمال دین را به کامل شدن احکام دین وحدود وفرائض که به تعبیر دیگر همان جامعیت دین باشد معنی کرده اند واتمام نعمت را به برتری مسلمانان بر مشرکان وخارج کردن آنها از بلاد اسلامی واعطاء علم وحکمت از جانب خداوند بر مسلمانان معنی کرده است.(مجمع البیان،ج3،ص246)

خواهش می کنم جمله قرمز رنگ را اثبات بفرمایید.
چگونه کامل بودن دین به تعبیری دیگر همان جامعیت آن است. بنده در پست های اول فرق بین جامعیت و کامل بودن را با ذکر یک مثال توضیح دادم.
یک پیراهن می تواند به تن شما بیاید و کامل باشد یعنی دارای آستین و جیب و دکمه و ... باشد. ولی به تن برادرتان نیاید.

کریم;395153 نوشت:
اگر قرائت های مختلف از دین درست باشد ما دچار نسبیت مطلق در احکام دینی خواهیم شد وآنوقت سنگ روی سنگ بند نمی شود. واین مساله نیز اشکالات متعددی دارد که عمده ترین آن خود تناقضی این جمله است چون در این صورت خود نسبیت مطلق نیز واقعیت نخواهد داشت لذا قرائت های متفاوت از دین به تعداد مردم به هیچ وجه نمی تواند درست باشد طبق دلایل عقلی وکلمات معصومین که ااز جمله آن این کلام رسول بزرگوار اسلام است که حلال محمد تا قیامت حلال است وحرام محمد تا قیامت حرام می باشد. یا اینکه قرآن می فرماید: ما آتاکم الرسول فخذوه وما نهاکم عنه فانتهوا،(حشر/7) آنچه را که رسول الهی به شما داد بگیرد واز هر آنچه نهی کرد بپرهیزید.در توضیح این جمله امام باقر علیه السلام می فرماید: فما احلّ رسول الله (ص)فهوحلال وما حرّم رسول الله فهو حرام(بصائرالدرجات،ج1،ص382) آنچه رسول خدا حلال کند حلال است وهر آنچه حرام کند حرام است.

در تمام حوزه های شریعت اعم از اخلاق و اعتقادات و احکام بین علمای اسلام اختلاف وجود دارد. این ها وقتی به مردم می رسد باز تفاوت بیشتر می شود. بالاخره ما قرائت های متعدد داریم. نمی توان از این اختلاف قرائت ها فرار کرد و همه قرائت ها را یکسان نمود. به عدد فهم های مردم قرائت وجود دارد. هر کسی یک جور خدای خود را شناخته است. یکی مثل موسی و یکی مثل شبان. یکی خدا را لیس کمثله شی می داند و یکی دوست دارد موهای او را شانه کند. البته ما باید سعی کنیم در حد وسع خودمان قرائت صحیح تر را انتخاب کنیم. منتها بدلیل اینکه خداوند انسان ها را با وسع متفاوت آفریده است ا هر یک به اندازه وسعش انتظار دارد. لذا در این زمینه ها هیچ جای تکفیر نیست. یکی وسعش این است که از طریق انجیل به خدا برسد یکی وسعی و تقدیرش این بوده که از طریق قرآن به کمال برسد. خداوند چون هادی مطلق و عادل مطلق است باید راه رسیدن به کمال را به اندازه وسعش برای او فراهم کند. لذا همانطور که فردی مسلمان راه رسیدن به خحدا به اندازه وسعش فراهم شده برای یک مسیحی هم فراهم است. خداوند عادل و رحمان و رحیم است. اصولا ارزش گذاری در این حیطه موضوعیتی ندارد که بگوییم راه ما بهتر است تا راه شما. راه هر کسی برای خودش مناسب است. این گونه دیدگاه ها با عرض پوزش نشانه خود برتر بینی و غرور و تکبر است. همین غرور و تکبر بود که شیطان را به تمرد انداخت و خود را برتر از آدم (ع) دانست. اگر این غرور را ما کنار بگذاریم دیگر از این منظر که چه دینی برتر است به مسئله نگاه نمی کنیم هر دینی و شریعتی برای همان قوم مناسب است.
کریم;395161 نوشت:
ما سخني از نسخ نگفتیم وطبق گفته خود قرآن آیات قرآن چون کلام خداست هیچ اختلافی با هم ندارند تا بخواهیم با معیار قرار دادن سوره مائده بقیه را کنار بزنیم وموارد نسخ به وضوح روشن است که طبق فرموده آیةالله سبحانی وخیلی از بزرگان دیگر بیشتر از دو مورد نمی باشد. ما نگفتیم آیه 48سوره مائده نسخ شده است بلکه طبق همین آیه خداوند به رسول بزرگوار اسلام می فرماید: بین یهود ومسیح طبق قرآن حکم کند که ناقض دیدگاه شما در باب پلورالیزم ودلالت قرآن بر آن است.برای اطلاعات بیشتر می توانید به تفسیر همین آیه در تفاسیر مختلف رجوع کنید.

آیه مورد نظر را بیاورید که خدا گفته بر اساس قرآن حکم کن. ما هر چه گشتیم بیشتر از این آیه را پیدا نکردیم.
وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ [=times new roman]ۚ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿٤٧﴾
و بايد اهل انجيل بر طبق آنچه خدا در آن نازل كرده داورى كنند ، و آنان كه بر طبق آنچه خدا نازل كرده داورى نكنند ، قطعاً بدكار و نافرمان‏اند.«47»
کریم;395161 نوشت:
عرفای هر مکتبی دیدگاه خاص خود را دارند ومساله وحدت وجود در آراء محی الدین عربی بیشتر ظهور کرد شما بفرمایید اولا کدام عارف مسیحی در باب وحدت وجود کلام گفته وثانیا کدام مسیحی ویا عارفشان مساله تثلیث را به وحدت وجود ربط داده است. ما نمی توانیم با توجیحات خود وبرداشت خودمان برای مسیحیان عقیده درست کنیم بلکه باید طبق دیدگاه خود آنها دلیل بیاوریم.

مشکل شما این است که همش به دنبال تکفیر و محکوم کردن دیگران هستید. اگر شما دلتان به حال مسیحیان می سوزد می توانید از همان انجیلشان تفسیری ارایه دهید از وحدت وجود و آنها را هدایت کنید. بزرگتریم عارف مسیحی خود حضرت عیسی (ع) بود که گفت من خدایم.
ولی می توانید برای تحقیق به کتاب عارفان مسیحی نوشته عرفان شناس برجسته خانم آندرهیل مراجعه فرمایید. ترجمه آن موجود است.
البته لازم به ذکر است همان طور که گفتن وحدت وجود درانواع مختلفش در تمام ادیان حتی ادیان خداناباور هندو و شرق آسیا هم وجود دارد.
کریم;395161 نوشت:
ومحض اطلاع شما اولین کسی که این مساله را در بین مسیحیت رواج داد پولس رسول بوده است که انحرافات زیادی در دین مسیحیت بر خلاف آراء حضرت مسیح به وجود آورد که از جمله همین تثلیث وعشاء ربانی وامور باطلی از این قبیل بوده است یا مساله غسل تعمید واعتقاد به ناپاکی ذاتی همه انسانها به خاطر گناه حضرت آدم. شما بفرمایید آیا اینها با عقل سازگار است سوای اینکه خود قرآن به صراحت همین مساله تثلیث را رد می کند ولی علی الظاهر شما فعلا اجتهاد در مقابل نص می کنید که از نظر ما وهمه علماء شیعه باطل وغلط است.

مگر احکام اسلام با عقل سازگار است. اصولا مسلمانان هم اعتقاد دارند عقل در احکام اسلام راه ندارد. مگر شما می توانید غسل مسلمانان را با عقل اثبات کنید و بفرمایید حتما اینگونه بدن پاک می شود؟ یا وضو را؟ یا .... ؟؟؟
کریم;395161 نوشت:
خداوند متعال در آیه 171سوره نساء صراحتا می فرماید: عیسی پسر مریم ورسول خداست وخطاب به مسیحیان می فرماید: ولاتقولوا ثلاثة انتهوا خیر لکم، نگویید خدا سه تاست باز ایستید که برای شما بهتر است.
ودر آیه 116سوره مائده آمده است: واذ قال الله یا عیسی یا عیسی بن مریم أأنت قلت للناس اتخذونی وامی الهین من دون الله، ای عیسی تو به مردم گفته ای که من ومادرم را همچون دو خدا به جای خدا بپرستید.
که در ادمه آیه حضرت عیسی از این مساله تبری می جوید ومی گوید من غیر حق نگفته ام.
پس طبق قرآن خبری از وحدت وجود وتوجیحاتی از این قبیل نیست.

باز هم می گویم خطاب خداوند به مسیحیان عصر رسول است که برداشت اشتباه از خدایی عیسی داشتند.
کریم;395161 نوشت:
آفرین به شما، بردار بزرگوار ما در کدام کلام اصل دین مسیحیت را زیر سوال بردیم ما که چند مرتبه به حقانیت این دین اذعان داشتیم ولی گفتیم با ظهور اسلام دوره مسیحیت دیگر تمام شده بود چون ادیان را در برابر هم وهم عرض نمی دانیم بلکه معتقدیم ادیان همه اسلام هستند وهمه ادامه یک رسالت وحقیقت می باشند وآنهم توحید است که با تغییر شرایط پیامبر دیگری مبعوث شده وبا اعتراف به حقانیت دین قبلی واحکام نازل شده بر آن احکام جدیدی طبق نیازهای روز وشرایط موجود می آورد والا رسالت ها ادامه رسالت قبلی است وبه خاطر همین تضاد وتناقض موجود در ادیان را درست وطبق خواسته انبیاء نمی دانیم.

باز هم همان اشتباه که همه مردم دنیا را در طول تاریخ یک امت به حساب می آورید. دین اسلام احکامی خاص را متناسب با عصر خود و مردم مخاطب خود نازل کرد. ولی هر کس که بر اساس برداشت خود به این یقین رسید می تواند به اسلام بگرود. هر کس هم منصفانه و بر اساس وسعش به این نتیجه نرسید ( مانند مسیحیان عصر پیامبر ) خداوند راه هدایت را در همان کتاب خودشان قرار داده است. منتها برداشت های انحرافی را در قرآن به آنها متذکر شده است.
و من الله توفیق

شریعت عقلانی;397981 نوشت:
مگر در قرآن آیات متشابه و محکم نداریم. چگونه اینها مشخص می شود؟ با اجتهاد. راسخان در علم می توانند با تحقیق در اناجیل از میان آیات اختلافی از روی اشتراکاتشان پی به اینکه کدام می تواند صحیح باشد و کدام نمی نواند ببرند.
در ضمن ایراد دیگری که در کل به دیدگاه های مفسران و متکلمان شیعه وارد است این است که در بسیاری از جاها با وقایع تاریخی به صورت ایدئولوژیک برخورد می کنند. یعنی به جای تدبر در واقعه تاریخی آن را بر اساس ایدئولوژی های خود تفسیر می کنند و در خیلی جاها به جای ایرادی سندی به واقعه تاریخی بدلیل اینکه آن با ایدئولوژی و تفکرات آنها سازگاری ندارد از بیخ و بن کذب می دانند. اینکه شما می گویید عاقلانه است که کتاب قرآن را کنار بگذاریم و به انجیل عمل کنیم دقیقا در همین راستا است. خداوند به صراحت در این آیاتامر به حکم کردن مسیحیان بر اساس انجیل می دهد منتها چون با تفکرات شما سازگاری ندارد آن را نمی پذیرید. خواهش می کنم به تاریخ نگاه ایدئولوژیک نکنید. ایدئولوژی خود را بر اساس تاریخ پایه ریزی نمایید.
وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ ۚ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿٤٧﴾

با سلام دوباره خدمت دوست عزیز جناب شریعت عقلانی
البته به این شکل همه را محکوم کردن کار درستی نیست بله احتمال دارد بعضی ها در تفسیر وتبیین بعضی متون ووقایع نظرات شخصی خود را دخالت دهند ولی ما این روش را قبول نداریم بلکه معتقد هستیم هر علمی متد وروش وقواعدی دارد که در چاچوب آن تحلیل وبررسی می شود. بنده نیز تا آنجا که خبر دارم در این مباحث با دلایل موجوده سخن گفته وتلاش کرده ام بدون دلیل نظری ندهم.
در مورد مقایسه قرآن با انجیل از نظر علمی این مقایسه اشتباه است چون به تصریح خود قرآن در طول تاریخ حرفی از این کتاب شریف تحریف نشده وسلایق بشری ونظرات شخصی در آن راه نیافته است وعینا همان جملاتی است که بر نبی مکرم اسلام نازل شده است ولی انجیل همانطور که قبلا بیان شد تحریف شده وتوسط چهار نفر بعد از حضرت عیسی واز بین رفتن انجیل اصلی ن.شته شده است لذا دست ودیدگاه بشر در آن وارد شده است لذا نمی توان با قرآن مقایسه اش کرد.
در مورد آیه شریفه نیز توجه داشته باشید که می فرماید بما انزل الله فیه طبق آنچه خداوند در آن نازل کرده است وشک وشبه ای در درستی این مساله نیست چون قرآن نیز کلام خداست ودر کلام خدا اختلاف وتشتتی نیست چه انجیل باشد وچه قرآن اما این انجیل موجود تحریف شده است وانجیلی که خدا نازل کرده نمی باشد.

حامد;393703 نوشت:
قرآن کریم جواب روشنی به این سوال دارد :
[سوره البقرة (2): آيه 62]
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هادُوا وَ النَّصارى‏ وَ الصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ (62)
ترجمه:
62- كسانى كه (به پيامبر اسلام) ايمان آورده‏اند، و يهود و نصارى و صابئان (پيروان يحيى يا نوح يا ابراهيم) آنها كه ايمان بخدا و روز رستاخيز آورده‏اند و عمل صالح انجام داده‏اند پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است، و هيچگونه ترس و غمى براى آنها نيست (و هر كدام از پيروان اديان كه در عصر و زمان خود بر طبق وظائف و فرمان الهى عمل كرده‏اند ماجورند و رستگار)

با سلام و عرض ادب خدمت شما جناب حامد بزرگوار.

بسیار خوب. پس اگر مسیحیانی باشند که انجیل تحریف نشده را در اختیار داشته باشند دیگر لزومی ندارد به اسلام روی بیاورند.

حامد;393703 نوشت:
مربی الهی قاعدتا باید در آخرین شریعت باشد چه اینکه فلسفه امدن شریعت جدید تحریف شرایع دیگر و تکمیل آنهاست
ایشان نمی توانند چنین چیزی را ادعا کنند مگر اینکه نبوت پیامبر اکرم ص را نفی کنند

این مطلب با فرمایش بالا تناقض ندارد؟ فرض کنیم دین مسیح (ع) تحریف نشده بود یا این که عده ای به مسیحیت تحریف نشده دسترسی داشته باشند. فرمایش اول شما می گوید دینشان در این زمان هم درست است (که سؤال بنده هم در مورد زمان حال بود). اما فرمایش دوم شما می گوید دینشان برای قبل از اسلام درست بوده است چرا که دین دیگری آمده که آن را تکمیل کرده است.

ضمن این که تحریف مسأله ای صفر و یکی نیست. همین اسلام هم در مواردی تحریف شده است که دین امام عصر (عج) در هنگام ظهور جدید به نظر می رسد. مسیحیت نیز به همین منوال می تواند کمابیش تحریف شده باشد به نحوی که مثلاً نتوانند پیامبر بعدی را از منابع فعلی شناسایی کنند اما بقیه مطالب آن قابل تأیید باشد. از دید آنها که نگاه کنیم وظیفه ای بجز این ندارند.

حامد;393703 نوشت:
کسی که قادر به تشخیص تحریف است قادر به شناخت تعالیم صحیح و سقیم هم هست پس وظیفه اش اجتهاد است و نه انصراف از اسلام

البته نه الزاماً. مثل کسی که می داند فلان پزشک علم کافی برای درمان بیماری را ندارد. اما خودش هم پزشک نیست. لذا می داند که چه چیزی غلط است اما نمی داند چه چیزی درست است!

امیدوارم منظورم را بخوبی بیان کرده باشم.

کریم;394148 نوشت:
اما در مورد یکتاپرستی یک مسیحی اولا طبق آیه 6سوره صف که قبلا بیان شد حضرت عیسی به آمدن حضرت محمد(ص)بشارت داده بودند پس اصل این است که موقع بعثت آنحضرت به ایشان ایمان بیاورند اما اگر به هر دلیلی به این شناخت نرسیدند اگر به دین اصلی خود ودعوت عقل سالم عمل کنند اهل نجات هستند

سلام.

نکته جالبی است. این طور که از فرمایش شما متوجه شدم تنها دین حق در زمان ما دین اسلام است و کسی که به خیال صادقانه خودش در ذیل تعالیم مسیحیت دیندار است راه حق را نمی رود اما در عین حال اهل نجات است. :Gig:

ضمن این که این نجات یافتگی او در کنار نجات یافتگی یک مسلمان شیعی به معنای تکثر عرضی ادیان هم نیست! حال آنکه دو نفر از دو راه متفاوت به نجات و سعادت رسیده اند. :Gig:

آیا نکته تکمیلی دیگری برای رفع این ابهام وجود دارد؟

با تشکر فراوان. :Hedye:

کریم;395153 نوشت:
آنچه به این کتابها ارزش می دهد این است که از جانب خداوند نازل شده وسخنان باری تعالی است که بر انبیاء الهی نازل شده است وبا توجه به نظرشما آیا اجتهاد جای نص را می گیرد؟ اجتهاد ما در بدست آوردن سخن درست از بین اناجیل می تواند جای سخنی که از طرف خداوند نازل شده است را بگیرد؟!

سلام علیکم.

ببخشید که در بحث جالب شما دخالت می کنم. خواستم عرض کنم مسلمانان نیز در هنگام تجمیع نسخ در صدر اسلام از همین طریق آیات تحریف شده و جعلی را کنار گذاشتند و آیات اصلی را برای ما مشخص کردند. اساساً در مورد متون تاریخی راهی بجز این بررسی ها نیست.

کریم;395161 نوشت:
اولین کسی که این مساله را در بین مسیحیت رواج داد پولس رسول بوده است که انحرافات زیادی در دین مسیحیت بر خلاف آراء حضرت مسیح به وجود آورد که از جمله همین تثلیث وعشاء ربانی وامور باطلی از این قبیل بوده است یا مساله غسل تعمید واعتقاد به ناپاکی ذاتی همه انسانها به خاطر گناه حضرت آدم. شما بفرمایید آیا اینها با عقل سازگار است

بسیاری از عقاید ما مسلمانان نیز از دید سایر مردم جهان با عقل سازگار نیست. حتی گاهی برای خود مسلمانان نیز بدون تأویل یا تعبد قابل قبول نیست که تا کنون مصادیق فراوانی در همین سایت خودمان مطرح شده است. برای بحث علمی باید مرجع مشخصی برای مقایسه و ارزیابی داشته باشیم. وگرنه هر کسی باور دیگری را غیرعقلی می داند. شاید همین نگاه نسبی است که پلورالیزم را اجتناب ناپذیر می سازد.

با تشکر. :Rose:

شریعت عقلانی;397981 نوشت:
خواهش می کنم جمله قرمز رنگ را اثبات بفرمایید.
چگونه کامل بودن دین به تعبیری دیگر همان جامعیت آن است. بنده در پست های اول فرق بین جامعیت و کامل بودن را با ذکر یک مثال توضیح دادم.
یک پیراهن می تواند به تن شما بیاید و کامل باشد یعنی دارای آستین و جیب و دکمه و ... باشد. ولی به تن برادرتان نیاید.

همانطور که بارها گفته شده است هر علمی اصول وقواعدی دارد وتفسیر قرآن نیز از این قاعده مستثنی نیست اینکه من توضیح دادم ومثال زدم بر ما حجت نیست بلکه سخن باید مستند باشد چنانچه بنده از مجمع البیان که از تفاسیر معتبر نزد شیعه است مثال آوردم لذا زمانی که احکام وحدود وفرائض یک دین از جانب خداوند تکمیل شده است وقدرت پاسخگویی به همه مسائل و نیازهای بشری را دارد این دین جامع است.

شریعت عقلانی;397981 نوشت:
در تمام حوزه های شریعت اعم از اخلاق و اعتقادات و احکام بین علمای اسلام اختلاف وجود دارد. این ها وقتی به مردم می رسد باز تفاوت بیشتر می شود. بالاخره ما قرائت های متعدد داریم. نمی توان از این اختلاف قرائت ها فرار کرد و همه قرائت ها را یکسان نمود. به عدد فهم های مردم قرائت وجود دارد. هر کسی یک جور خدای خود را شناخته است. یکی مثل موسی و یکی مثل شبان. یکی خدا را لیس کمثله شی می داند و یکی دوست دارد موهای او را شانه کند. البته ما باید سعی کنیم در حد وسع خودمان قرائت صحیح تر را انتخاب کنیم. منتها بدلیل اینکه خداوند انسان ها را با وسع متفاوت آفریده است ا هر یک به اندازه وسعش انتظار دارد.

اگر اینطور است اصلا چه نیازی به بعثت انبیاء بوده است؟ چرا باید خداوند اینهمه پیامبر ارسال کند وبه تعبیر خود قرآن خیلی از آنها به ناحق شهید شوند در حالی که هر قرائتی که هر شخصی دارد در راه رسیدن به حقیت درست است؟! بت پرستها نیز خدا را قبول داشتند ولی در قرائت آنها بت ها وسیله ای برای نزدیک شدن به خدا وجلب رضایت او بود پس چرا اینهمه با آنها مبارزه کردند؟!
اولا طبق حدیث ثقلین ودهها دلیل دیگر که از نبی مکرم اسلام به ما رسیده است مفسران واقعی قرآن و تبیین کنندگان اصلی سنت نبوی اهل بیت هستند وچنانچه در آیات قرآن به تصریح خود قرآن اختلافی نیست در کلام اهل بیت ونظراتشان به خاطر عصمت وعلم لدنی که دارند اختلافی وجود ندارد وهمانطور که امیرالمومنین در نهج البلاغه فرموده است آنها راسخان در علم هستند که وصف آنها در سوره آل عمران آمده است.
اگر به خاطر قدر ناشناسی امت اسلام اهل بیت کنار گذاشته شده ومردم از علم آنها محروم ماندند وخداوند برای حفظ جان آخرین وصی پیامبر او را از دیده ها غائب کرد وبرای در امان ماندن مردم از سرگردانی آنها در در عصر غیبت به علماء ارجاع داد اینها همه به خاطر قدر نشناسی مردم بوده است وچون علماء معصوم نسیتند لذا اختلافهایی در برداشت فرعیات بین آنها به وجود می آید ولی علماء شیعه در باب اصول دین وشرایط آن وضروریات دینی مثل نماز، خمس،زکات، حج، روزه واموری از این قبیل با هم اختلافی ندارند واختلاف فقط در بعضی شرایط وجزئیات است لذا این را دلیل بر صحت قرائت های مختلف گرفتن درست نیست. البته در اینجا ما نباید نظرات علماء شیعه را با اهل سنت قاطی کنیم چون ما براساس مکتب شیعه ودیدگاه علماء آن بحث می کنیم.

شریعت عقلانی;397981 نوشت:
آیه مورد نظر را بیاورید که خدا گفته بر اساس قرآن حکم کن. ما هر چه گشتیم بیشتر از این آیه را پیدا نکردیم.
وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ ۚ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿٤٧﴾ و بايد اهل انجيل بر طبق آنچه خدا در آن نازل كرده داورى كنند ، و آنان كه بر طبق آنچه خدا نازل كرده داورى نكنند ، قطعاً بدكار و نافرمان‏اند.«47»

آیه 48سوره مائده می فرماید: وانزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب ومهیمنا علیه فاحکم بینهم بما انزل الله ولا تتبع اهواءهم عما جائک من الحق، ما این کتا ب(قرآن) را بحق بر تو فرستادیم که تصدیق به راستی ودرستی همه کتبی که در برابر اوست نموده ومسلط وچیره بر آنها است پس حکم کن بین آنها به آنچه بر تو نازل شده است ودر اثر پیروی از خواهشهای آنها حکم حقی که بر تو نازل شده است را وامگذار.
سخن ما یک مرتبه بالاتر از شماست که به انجیل هم ارزش می دهد وآن اینکه خود قرآن انجیل ودر کتب آسمانی را تایید می کند ولی کتبی که بر انبیاء نازل شده است نه آنچه ساخته دست مردم است وقتی اینها همه سخن خداست پس اختلافی با هم ندارند که ما سر حکم کردن با انجیل ویا غیره بحث کنیم واز طرف دیگر قرآن مهیمن بر آنها وبالاتر از آنهاست لذا با وجود قرآن دیگر دلیلی بر حکم با انجیل نیست پس شما آیه 47و48سوره مائده را باهم در نظر بگیرید وببینید سخن چیست؟ وقتی انجیل واقعی با قرآن اختلاف ونزاعی ندارد ما چرا باید برای عقاید ساختگی وخلاف حق ادیان دیگر توجیه ودلیل از خودمان درست کنیم؟!

شریعت عقلانی;397981 نوشت:
مشکل شما این است که همش به دنبال تکفیر و محکوم کردن دیگران هستید. اگر شما دلتان به حال مسیحیان می سوزد می توانید از همان انجیلشان تفسیری ارایه دهید از وحدت وجود و آنها را هدایت کنید. بزرگتریم عارف مسیحی خود حضرت عیسی (ع) بود که گفت من خدایم.
ولی می توانید برای تحقیق به کتاب عارفان مسیحی نوشته عرفان شناس برجسته خانم آندرهیل مراجعه فرمایید. ترجمه آن موجود است.
البته لازم به ذکر است همان طور که گفتن وحدت وجود درانواع مختلفش در تمام ادیان حتی ادیان خداناباور هندو و شرق آسیا هم وجود دارد.

توهین در بحث علمی برطرف دیگر فکر نکنم کار درست واخلاقی باشد ما کجا دیگران را تکفیر کردیم بلکه تمام تلاش ما در اثبات حقانیت اسلام وقرآن است ونسبت به دیگران نیز اهل عناد را با مستضعفان جدا کردیم لذا در دادن القاب به دیگران کمی دقت کنیم تا خدای ناکرده از مسیر حق جدا نشویم چون این دیگر قرائت مختلف نیست که در باره دیگران هر طور به ذهنمان رسید قضاوت کنیم.
بنده از شما خواستم از خود مسیحیان دلیل بیاورید همانطور که بنده با توجه به آیات قرآن نادرستی باور به تثلیث را بیان داشتم شما نیز از انجیل دلیلی بیاورید که منظور از تثلیث وحدت وجود است؟ سوای اینکه بحث های عرفانی را دخالت دادن در این مباحث اشتباه است چون قالب مردم دینشان بر پایه عرفان نیست واکثر مردم از این نوع سخنان اطلاعی ندارند ما باید با توجه به ظاهر عقاید ونوع بینش افراد یک دین بحث کنیم ونظر دهیم.

شریعت عقلانی;397981 نوشت:
مگر احکام اسلام با عقل سازگار است. اصولا مسلمانان هم اعتقاد دارند عقل در احکام اسلام راه ندارد. مگر شما می توانید غسل مسلمانان را با عقل اثبات کنید و بفرمایید حتما اینگونه بدن پاک می شود؟ یا وضو را؟ یا .... ؟؟؟

البته اگر به کتاب علل الشرایع رجوع کنید دلیل وحکمت بخشی از این احکام که با عقل نیز سازگاری آن مشخص می شود بیان شده است. سوای اینکه ما معتقدیم در اصول دین نباید تقلید کرد بلکه افراد باید با تعقل واستدلال به صحت ودرستی این عقاید دست پیدا کنند. وقتی اصول دین شما با عقل است در فروع دین نیز یا مجتهد هستید ویا مقلد اگر مقلد باشید با توجه به اینکه این اعمال از جانب خدا است وشما وجود خدا را با عقل واستدلال ویقین پذیرفته اید پس التزام به این اعمال خلاف عقلانیت نیست چون شما یقین پیدا کرده اید که خدا حکیم است وکار بیهوده انجام نمی دهد بنابراین از وضع این احکام نیز هدفی داشته است لذا کار خلاف عقل انجام نمی دهید.

مؤمن;399681 نوشت:
بسیار خوب. پس اگر مسیحیانی باشند که انجیل تحریف نشده را در اختیار داشته باشند دیگر لزومی ندارد به اسلام روی بیاورند.

چنین انجیلی در حال حاضر وجود ندارد. و علت اینکه این چهار انجیل را نوشتند چون انجیل واقعی را سوزانده وا زبین برده بودند.

مؤمن;399681 نوشت:
ضمن این که تحریف مسأله ای صفر و یکی نیست. همین اسلام هم در مواردی تحریف شده است که دین امام عصر (عج) در هنگام ظهور جدید به نظر می رسد. مسیحیت نیز به همین منوال می تواند کمابیش تحریف شده باشد به نحوی که مثلاً نتوانند پیامبر بعدی را از منابع فعلی شناسایی کنند اما بقیه مطالب آن قابل تأیید باشد. از دید آنها که نگاه کنیم وظیفه ای بجز این ندارند.

بله اینکه خرافات رواج پیدا می کند وموقع ظهور مردم می گویند دین جدیدی آمده است درست است و این در حالی است که حضرت همان اسلام واقعی را زنده می کند ولی این طور نیست که این تحریف در قرآن به وجود آمده باشد بلکه مردم در اثر عدم اهتما م به قرآن ویادگیری دین صحیح دچار این انحرافات خواهند شد والا راه شناخت حقیقت دین برای همه باز است . ولی آنچه در مسیحیت رخ داده است کتاب خدا را از بین برده وبعدها انسانها این کتاب را نوشته اند وخرافات زیادی از این طریق وارد مسیحیت شده است وآن کتاب اصلی دیگر وجود ندارد. واینها در حالی است که طبق آیه6سوره صف آنها به توصیه حضرت مسیح باید به پیامبر ایمان می آورند وقرآن نیز می فرماید: یعرفونه کما یعرفون ابناءهم یعنی پیامبر وحقانیت او واینکه این همان پیامبر موعود است را کاملا می شناختند چنانچه فرزندان خود را می شناختند ودر آنها شکی نداشتند ولی با این همه ایمان نیاوردند از روی تعصب.

مؤمن;399681 نوشت:
با سلام و عرض ادب خدمت شما جناب حامد بزرگوار.

بسیار خوب. پس اگر مسیحیانی باشند که انجیل تحریف نشده را در اختیار داشته باشند دیگر لزومی ندارد به اسلام روی بیاورند.


سلام برادر گرامی
به حسب فرض شما نه مگر اینکه نوعی لزوم عقلی برای آن قائل شویم به این معنا که گرایش به دین خاتم را بعنوان دین اتم اقتضای عقل بدانیم

مؤمن;399681 نوشت:
این مطلب با فرمایش بالا تناقض ندارد؟ فرض کنیم دین مسیح (ع) تحریف نشده بود یا این که عده ای به مسیحیت تحریف نشده دسترسی داشته باشند. فرمایش اول شما می گوید دینشان در این زمان هم درست است (که سؤال بنده هم در مورد زمان حال بود). اما فرمایش دوم شما می گوید دینشان برای قبل از اسلام درست بوده است چرا که دین دیگری آمده که آن را تکمیل کرده است.


تکمیلی بودن اسلام میتواند مستلزم گرایش به آن باشد اما معنایش رد کمال دین صحیح و هدایتگر دیگر ( به فرض وجود و سلامت منابع آن ) نیست بلکه صرفا بیانگر اختلاف در مراتب کمال است الا اینکه فرض ما وجود چنان دین صحیحی را در زمان حاضر رد می کند

مؤمن;399681 نوشت:
ضمن این که تحریف مسأله ای صفر و یکی نیست. همین اسلام هم در مواردی تحریف شده است که دین امام عصر (عج) در هنگام ظهور جدید به نظر می رسد. مسیحیت نیز به همین منوال می تواند کمابیش تحریف شده باشد به نحوی که مثلاً نتوانند پیامبر بعدی را از منابع فعلی شناسایی کنند اما بقیه مطالب آن قابل تأیید باشد. از دید آنها که نگاه کنیم وظیفه ای بجز این ندارند.

قائلیم منبع تحریف شده در حالیکه در اسلام منبع اصلی دست نخورده باقی مانده است

مؤمن;399681 نوشت:
فلان پزشک علم کافی برای درمان بیماری را ندارد.

از کجا می داند ؟ انسان وقتی میتواند قضاوتی بکند که در موضوع قضاوت توانایی یا حداقل استعدادی داشته باشد و هردو اینها مستلزم اجتهاد است
والله الموفق

کریم;399896 نوشت:
همانطور که بارها گفته شده است هر علمی اصول وقواعدی دارد وتفسیر قرآن نیز از این قاعده مستثنی نیست اینکه من توضیح دادم ومثال زدم بر ما حجت نیست بلکه سخن باید مستند باشد چنانچه بنده از مجمع البیان که از تفاسیر معتبر نزد شیعه است مثال آوردم لذا زمانی که احکام وحدود وفرائض یک دین از جانب خداوند تکمیل شده است وقدرت پاسخگویی به همه مسائل و نیازهای بشری را دارد این دین جامع است.

با سلام.
1. هر علم اصول و قواعدی دارد. و البته نقد پذیر هم هست. بسیاری از تفاسیر همین مجمع البیان توسط علامه طباطبایی رد شده است. تفاسیر خود علامه را هم می توان نقد کرد. ما گفتیم چگونه از کامل بودن جامع بودن نتیجه می شود؟ همین. اینکه فلان مفسر بلادلیل این حکم را داده است نظر علمی نیست. هر مفسری هم اگر بخواهد نظری بدهد باید بر اساس دلایل منطقی باشد.
2. اینکه می گویید شریعت محمدی توانایی پاسخگویی به تمام نیازها و مسایل بشری را دارد نیازمند اثبات است. چه اینکه مسیحیان هم همین همین حرف را می زنند. مسایل مبتلا به انسان ها هر روز در حال تغییر است. دین فقط به مسایل مبتلا به انسان های عصر ظهور پرداخته است و در مورد مسایل روز فقط قواعد کلی را بیان کرده است که قواعدی عقلی اند تا شرعی. در واقع این ادعا که دین اسلام توان پاسخ گویی به تمام نیاز های بشری را دارد ادعایی درون دینی است.
کریم;399896 نوشت:
اگر اینطور است اصلا چه نیازی به بعثت انبیاء بوده است؟ چرا باید خداوند اینهمه پیامبر ارسال کند وبه تعبیر خود قرآن خیلی از آنها به ناحق شهید شوند در حالی که هر قرائتی که هر شخصی دارد در راه رسیدن به حقیت درست است؟! بت پرستها نیز خدا را قبول داشتند ولی در قرائت آنها بت ها وسیله ای برای نزدیک شدن به خدا وجلب رضایت او بود پس چرا اینهمه با آنها مبارزه کردند؟!

1. دعوت انبیا دعوت به عقلانیت و معنویت بود.
2. دقت کنید ما نمی گوییم همه تفکرات با هم یکسانند. بلکه می گوییم نسبت تمام تفکرات با تفکر و ذهنیت حقیقی نسبت به خدا یکسان است. ممکن است ذهنیت یک مسلمان نسبت به خدا حقیقیتر از یک مسیحی باشد. ولی وقتی این دو تفکر را با تفکر حقیقی نسبت به خدا مقایسه می کنیم می بینیم که فاصله ها یکی است. مثلا اگر تفکر مسلمان را معادل عدد 100 بدانیم و تفکر مسیحی را معادل عدد 1 مسلما عدد 100 بیشتر از عدد 1 است ولی فاصله این دو عدد تا بینهایت یکی است. مهم این اصل است که تفکر صحیح نسبت به خدا وجود ندارد چرا که او در اندیشه انسانی نمی آید.
3. یک مسیحی هم می تواند با همان متون خودش تفکرش را نسبت به خدای خودش از عدد 1 بالا ببرد. یک مسلمان هم می تواند تفکر خودش را تنزل دهد. از تمام متون مقدس هم می تواند تفکری عادل عدد 1 داشت و هم می توان تفکری معادل عدد 100 یا بیشتر. ولی بینهایت نمی توان بود.
لذا هدف از بعثت انبیا بالا بردن همین طرز فکر انسان ها نسبت به خدا و عالم هستی بود.
کریم;399896 نوشت:
آیه 48سوره مائده می فرماید: وانزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب ومهیمنا علیه فاحکم بینهم بما انزل الله ولا تتبع اهواءهم عما جائک من الحق، ما این کتا ب(قرآن) را بحق بر تو فرستادیم که تصدیق به راستی ودرستی همه کتبی که در برابر اوست نموده ومسلط وچیره بر آنها است پس حکم کن بین آنها به آنچه بر تو نازل شده است ودر اثر پیروی از خواهشهای آنها حکم حقی که بر تو نازل شده است را وامگذار.

واژه انزل الله را در آیه قبلی بررسی می کنیم که منظور خداوند از بما انزل الله چیست؟
وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ [=times new roman]ۚ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿٤٧)
و بايد اهل انجيل بر طبق آنچه خدا در آن نازل كرده داورى كنند ، و آنان كه بر طبق آنچه خدا نازل كرده داورى نكنند ، قطعاً بدكار و نافرمان‏اند.«47»
می بینید که منظور از بما انزل الله دقیقا کتابی است که بر همان قوم نازل شده است. خداوند هم در آیه 48 نگفته از روی آن چیزی که بر تو نازل شده حکم کن بلکه گفته :
ما اين كتاب [قرآن] را به‏درستى به سوى تو نازل كرديم در حالى كه تصديق كننده كتاب‏هاى پيش از خود و گواه صادق بر [حقّانيّت همه] آنان است ؛ پس ميان آنان بر طبق آنچه خدا نازل كرده است داورى كن
لذا خداوند منظور خود را از بما انزل الله در آیه قبل به روشنی بیان کرده است.

کریم;399896 نوشت:
اولا طبق حدیث ثقلین ودهها دلیل دیگر که از نبی مکرم اسلام به ما رسیده است مفسران واقعی قرآن و تبیین کنندگان اصلی سنت نبوی اهل بیت هستند وچنانچه در آیات قرآن به تصریح خود قرآن اختلافی نیست در کلام اهل بیت ونظراتشان به خاطر عصمت وعلم لدنی که دارند اختلافی وجود ندارد وهمانطور که امیرالمومنین در نهج البلاغه فرموده است آنها راسخان در علم هستند که وصف آنها در سوره آل عمران آمده است.

بر اساس همین مطلب شما می خواهم استدلال دیگری بکنم :
همان طور که گفتید قرآن نیاز به مفسر دارد که ائمه معصوم هستند. و ظاهرا شیعه معتقد است بدون امام دین انسان کامل نیست و به انحراف می رود. در شان نزول آیه الیوم اتممت لکم دینکم هم شیعه معتقد است مربوط به واقعه غدیر می باشد که حضرت علی (ع) به امامت انتخاب شد. لذا بر حسب اعتقاد شیعه و بر اساس آیه قرآن کامل شدن دین و هدایت انسان منوط به امامت می شود. ولی متاسفانه در تفاسیر ائمه و هدایتی که می بایست از طریق همین امامان به ما برسد تحریف وارد شده است. پس کامل بودن دین اسلام منوط به امامتی شده که در احادیثشان تحریف وارد شده است. خوب چه فرقی کرد؟ همان طور که در منابع هدایت مسیحیان تحریف وارد شده در منابع هدایت مسلمانان هم تحریف وارد شده که مشخص کردن درست و نادرست بودن آن به عهده بشر خطاپذیر و علم خطاپذیر گذاشته شده است. لذا از این منظر که چون در اناجیل و تورات تحریف وارد شده لذا نمی توانند معتبر باشند و نمی توان نور هدایت را از آن استخراج کرد نمی توان بر ابطال پلورالیزم احتجاج کرد.
کریم;399896 نوشت:
توهین در بحث علمی برطرف دیگر فکر نکنم کار درست واخلاقی باشد ما کجا دیگران را تکفیر کردیم بلکه تمام تلاش ما در اثبات حقانیت اسلام وقرآن است ونسبت به دیگران نیز اهل عناد را با مستضعفان جدا کردیم لذا در دادن القاب به دیگران کمی دقت کنیم تا خدای ناکرده از مسیر حق جدا نشویم چون این دیگر قرائت مختلف نیست که در باره دیگران هر طور به ذهنمان رسید قضاوت کنیم.

هر چه گشتم در مطالب خود توهینی مشاهده نکردم. اصولا روش بنده بر احترام متقابل است. با این وجود اگر اینچنین برداشت کردید پوزش می طلبم. منظور بنده این بود که ذهنیت ها باید اصلاح گردد. همان طور که در دیدگاه مسلمانان انحراف بسیار مشاهده می شود در دیدگاه مسیحیان هم انحراف است. مگر اکثریت قاطع مسلمانان را سنیان تشکیل نمی دهند. مگر تصور عامه مسلمانان از خدا یک خدای متشخص انسان وار نیست. خوب این انحراف می تواند در عموم مسیحیان هم وجود داشته باشد. فرقی نمی کند. مهم این است که بر اساس اصول متافیزیک و فلسفی تصور درست را از متون دینی استخراج کنیم. مگر همین علامه طباطبایی که می توان آن را در کنار مفسر بودن فیلسوف هم نامید تفاسیرش از قران بر اساس متافیزیک و اصول فلسفه صدرایی نیست. آیا بدون اطلاع از این فلسفه می توانست تفسیر درستی از متن قرآن ارائه دهد؟ آیا خود او بر تفاسیر مفسرانی چون فخر رازی ایرادهای فراوانی نگرفته چون که با اصول فلسفی اش در تضاد است؟ خوب متن انجیل را هم می توان به هزار جور با اصول فلسفی تفسیر و تاویل کرد.
کریم;399896 نوشت:
بنده از شما خواستم از خود مسیحیان دلیل بیاورید همانطور که بنده با توجه به آیات قرآن نادرستی باور به تثلیث را بیان داشتم شما نیز از انجیل دلیلی بیاورید که منظور از تثلیث وحدت وجود است؟ سوای اینکه بحث های عرفانی را دخالت دادن در این مباحث اشتباه است چون قالب مردم دینشان بر پایه عرفان نیست واکثر مردم از این نوع سخنان اطلاعی ندارند ما باید با توجه به ظاهر عقاید ونوع بینش افراد یک دین بحث کنیم ونظر دهیم.

شما درست می گویید. ولی تصور و ذهنیتی حقیقیتر است که بر اساس اصول فلسفی و عرفانی باشد. مگر تصور عامه مسلمانان از خداوند تصور عرفانی و فلسفی است؟ مسلما خیر. همان طور که عرض شد عامه مسلمانان هم تصوری متشخص و انسان وار از خدا دارند. خدا را هم انسانی می دانند که صرفا قدرت های زیادی دارد.
البته بنده مطالعاتم در مورد تفکرات مسیحیان در مورد تثلیث زیاد نیست. ولی نیک می دانم که فلاسفه بزرگی به مانند اسلام در غرب هم وجود داشته و دارند که دینشان یهودی و مسیحی بوده است و گزاره های متون مقدسشان را هم مانند مفسران و فیلسوفان مسلمان به سمت همین گزاره های فلسفی تفسیر و تاویل می کنند.

حامد;399908 نوشت:
قائلیم منبع تحریف شده در حالیکه در اسلام منبع اصلی دست نخورده باقی مانده است

با سلام.
ولی جناب حامد شیعه معتقد است دین با امامت کامل می شود. ( الیوم اکملت لکم دینکم ) لذا امامت و احادیثشان هم جزو منابع هدایت در دین اسلام است.
و من الله توفیق

شریعت عقلانی;408573 نوشت:
شما درست می گویید. ولی تصور و ذهنیتی حقیقیتر است که بر اساس اصول فلسفی و عرفانی باشد. مگر تصور عامه مسلمانان از خداوند تصور عرفانی و فلسفی است؟ مسلما خیر. همان طور که عرض شد عامه مسلمانان هم تصوری متشخص و انسان وار از خدا دارند. خدا را هم انسانی می دانند که صرفا قدرت های زیادی دارد.
البته بنده مطالعاتم در مورد تفکرات مسیحیان در مورد تثلیث زیاد نیست. ولی نیک می دانم که فلاسفه بزرگی به مانند اسلام در غرب هم وجود داشته و دارند که دینشان یهودی و مسیحی بوده است و گزاره های متون مقدسشان را هم مانند مفسران و فیلسوفان مسلمان به سمت همین گزاره های فلسفی تفسیر و تاویل می کنند.

با سلام دوباره خدمت جناب شریعت عقلانی وعرش خوش آمد
دوست عزیز این مقایسه ها که در طول فرمایشات خود کرده اید درست به نظر نمی رسد، البته قبل از آن عرض می کنم که ما به غیر از معصومین سخن هیچ کسی را به طور کامل صحیح نمی دانیم وچه بسا بزرگانی مانند طبرسی وعلامه طباطبایی نیز در برداشتهای خود اشتباه می کنند چون العصمة لأهلها، وهمین نقدها است که موجب رشد علم وباز شدن پنجره های جدیدی از علم می شود، اما مد نظر داشته باشید که سخن گفتن بر اساس ذهنیات وبرداشتهای شخصی یک چیز است وسخن گفتن بر اساس متد واصولی که در علوم جود دارد ودر عین حال علومی نیز برای سنجش خطا وصحت در آن علوم وجود دارد تا سخن راست از غلط مشخص شود وعلماء نیز یر اساس همین اصول است که سخنان یکدیگر را نقد وبررسی می کنند، مثلا علم منطق قوانینی است برای سنجش خطا در افکار ونظریاتی که ابراز می شود.
نکته بعدی اینکه وقتی علماء می خواهند سخن امامی را نقل کنند آنرا از نظر سندی، رجالی، شرایط وفضای حاکم در نقل این سخن را مد نظر می گیرند وزمانی که به یقین می رسند که این سخن از امام صادر شده ودر حال تقیه نبوده به آن ترتیب اثر می دهند و طوطی وار این سخنان را نقل نمی کنند که حدیث جعلی با صحیح همطراز ودر کنارهم نقل شوند.
در مورد مسحیان وتوجیه با نظریات عرفانی وفلسفی بنده عرض کردم ما نمی توانیم با این سخن که جه بسا آنها هم عالمانی دارند که تثلیث واموری از این قبیل مانند عشاء ربانی وغسل تعمید را با عرفان توجیه می کنند قابل قبول نیست وما باید بر اساس آنچه وجود دارد وعلمای آنها نقل کرده اند دلیلی بیاوریم همانطور که ما نظرات علماء ودلایل قرآنی را با استناد به سخنان متخصصان دینی عرض می کنیم والا روی فرضیات نمی توان بحث کرد.

کریم;399898 نوشت:
چنین انجیلی در حال حاضر وجود ندارد. و علت اینکه این چهار انجیل را نوشتند چون انجیل واقعی را سوزانده وا زبین برده بودند.

با سلام و تشکر از شما بخاطر پاسخگویی مجدانه.

آیا در متون تاریخی بی طرف یا مثلاً در تاریخ خود مسیحیت شاهدی بر این گفته یعنی سوزانده شدن نسخه های اصلی انجیل وجود دارد؟

کریم;399898 نوشت:
راه شناخت حقیقت دین برای همه باز است .

با احترام به فرمایش شما بنده دیدگاه متفاوتی دارم و نمی توانم این جمله را بپذیرم.

با تشکر فراوان. :Hedye:

حامد;399908 نوشت:
تکمیلی بودن اسلام میتواند مستلزم گرایش به آن باشد اما معنایش رد کمال دین صحیح و هدایتگر دیگر ( به فرض وجود و سلامت منابع آن ) نیست بلکه صرفا بیانگر اختلاف در مراتب کمال است

با سلام.

اگر به فرمایش شما گرایش به دین اتم را اقتضای عقل بدانیم آن وقت دیگر کمال یک تعریف بیشتر ندارد و مراتب کمال را باید در میزان تقرب به این مقصد تعریف کرد.

حامد;399908 نوشت:
قائلیم منبع تحریف شده در حالیکه در اسلام منبع اصلی دست نخورده باقی مانده است

تحریف نشدن منبع برای اعلام تحریف نشدن دین کافی نیست. ده فرمان موسی در بین مردم بود و در عین حال بسیاری از مردم قرائت نادرستی از دین دریافت می کردند. دین مجموعه کامل دستورات الهی است که بخشی از آنها از تفسیر و بسط کلام وحی توسط معصوم به دست می آید. پس تحریف نشدن منبع فقط زمانی به منزله عدم تحریف دین است که فرد قدرت استخراج تمام احکام و عبادات را از کتاب الهی داشته باشد که عموم مردم فاقد این ویژگی هستند. پس برای عموم مردم دین تحریف شده است.

حامد;399908 نوشت:
از کجا می داند ؟ انسان وقتی میتواند قضاوتی بکند که در موضوع قضاوت توانایی یا حداقل استعدادی داشته باشد و هردو اینها مستلزم اجتهاد است
از نتیجه تجویزهای آن پزشک می داند. شما از کجا می فهمید که واکنش احتراق در بخاری شما رخ داده است؟ شیمیدان هستید؟ خیر. از داغی بخاری می فهمید که روشن است. ولو این که داخل آن را هم نبینید.
ضمناً آن حداقل استعدادی که فرمودید را رد نمی کنیم. به قول مرحوم آیت الله صادقی تهرانی (اگر اشتباه نکنم) تقلید درست هم نیازمند اجتهادی کوچک است. وگرنه تقلید از تقلید می شود. از این منظر ممکن است کسی مجتهد نباشد اما در عین حال بقدر توان و فهم خود دریافته باشد که این مجتهدین هیچ یک حرف خدا را نمی زنند و اسلام تحریف شده است. مثل کسی که می داند پزشکان منطقه او هیچ یک علم مناسبی برای تشخیص بیماری ندارند و انصراف از آنها را بر تجویزهای نادرستشان ترجیح می دهد و با بیماری و ضعف خود می سازد.

موفق باشید.

شریعت عقلانی;408573 نوشت:
خداوند هم در آیه 48 نگفته از روی آن چیزی که بر تو نازل شده حکم کن

با سلام.

بله جالب است که نفرموده «بما انزل الله علیک» و ظاهراً می توان به قرینه لفظی معنای آن را از معنای آیه قبلی یافت.

موفق باشید.

مؤمن;415214 نوشت:
آیا در متون تاریخی بی طرف یا مثلاً در تاریخ خود مسیحیت شاهدی بر این گفته یعنی سوزانده شدن نسخه های اصلی انجیل وجود دارد؟

البته منظور اصلی این است که انجیل اصلی در میان ما نیست واز بین رفته است وساده ترین دلیل برای آن سخن زیر می باشد.
انجیلهای چهارگانه (انجیل متی، مرقس، لوقا، یوحنا)به شرح زندگانی وتعالیم پایه گذار دین مسیحیت می پردازند .. در این نوشته ها زندگی مسیح از بدو تولد تا صعود او به آسمان شرح داده می شود وتعالیم دینی وی بیان می گردد.( مقدمه ترجمه عهد جدید،ص 26)
در واقع مولفان این انجیلها سخنان وتعالیمی که از مسیح در یاد آنها مانده بود را نوشته اند که در صورت وجود انجیل واقعی نیازی به نوشتن اینها نبود چون اصل تعالیم وجود داشت سوای اینکه اینها تعالیم حضرت مسیح را نوشته اند در حالی که انجیل فرستاده شده از جانب خداوند بود. پس تفاوت زیادی بین انجیلهای موجود وانجیل واقعی وجود دارد.

شریعت عقلانی;408573 نوشت:
1. دعوت انبیا دعوت به عقلانیت و معنویت بود.
2. دقت کنید ما نمی گوییم همه تفکرات با هم یکسانند. بلکه می گوییم نسبت تمام تفکرات با تفکر و ذهنیت حقیقی نسبت به خدا یکسان است. ممکن است ذهنیت یک مسلمان نسبت به خدا حقیقیتر از یک مسیحی باشد. ولی وقتی این دو تفکر را با تفکر حقیقی نسبت به خدا مقایسه می کنیم می بینیم که فاصله ها یکی است. مثلا اگر تفکر مسلمان را معادل عدد 100 بدانیم و تفکر مسیحی را معادل عدد 1 مسلما عدد 100 بیشتر از عدد 1 است ولی فاصله این دو عدد تا بینهایت یکی است. مهم این اصل است که تفکر صحیح نسبت به خدا وجود ندارد چرا که او در اندیشه انسانی نمی آید.
3. یک مسیحی هم می تواند با همان متون خودش تفکرش را نسبت به خدای خودش از عدد 1 بالا ببرد. یک مسلمان هم می تواند تفکر خودش را تنزل دهد. از تمام متون مقدس هم می تواند تفکری عادل عدد 1 داشت و هم می توان تفکری معادل عدد 100 یا بیشتر. ولی بینهایت نمی توان بود.
لذا هدف از بعثت انبیا بالا بردن همین طرز فکر انسان ها نسبت به خدا و عالم هستی بود.

فکر میکنم دراین مورد خلط مبحثی اتفاق افتاده چون این مورد که شما میفرمایید دیگه پلورالیسم نیست.این یعنی حقیقت واحد است و راه حق هم واحد است منتها یکی عقیدش و راهش رگ ریشه های بیشتری از باطل درش راه پیدا کرده یکی کمتر.باطل در اندیشه های ان مسیحی بیشتر راه پیدا کرده در اندیشه های این مسلمان کمتر.و این بین مسلمنها هم متفاوت است.یکی عقیده اش مثل رسول خداست ناب و خالص یکی مث بنده!!اما نمیشود ان را دلیلی بر پلورالیسم گرفت. واقعیت خارجی و راه حق واحد است و چندین راه حق هم زمان وجود ندارد.

سوال:
مراد از پلورالیسم چیست؟دیدگاه اسلام در این رابطه چیست؟


جواب:
پلورالیسم دینی پاسخی است به سوال از چیستی وچرایی تکثر ادیان وحیانی وغیر وحیانی ومذاهب گوناگونی که وجود دارند( خسرپناه، کلام جدید، ص195) بر اساس این برداشت تمام ادیان به حق بوده وموجب سعادتمندی پیروان خود خواهند شد، وبه تساوی ادیان ومذاهب در بهره مندی از حقیقت، سعادت وهدایت فتوا می دهد. واولین کسی که این دیدگاه را مطرح کرده وبسط داد جان هیک کشیش انگلستانی بود.(همان، ص193)
این برداشت در برابر دو دیدگاه دیگر یعنی شمول گرایی وانحصار گرایی دینی مطرح می شود که دیدگاه اول به حقانیت مطلق یک دین وحقانیت نسبی ادیان دیگر حکم می کند، وانحصار گرایی به حقانیت یک دین وبطلان بقیه ادیان فتوا می دهد.( همان، ص196).

دیدگاه اسلام در این رابطه چیست؟
جواب: خداوند متعال می فرماید: إنّ الدین عندالله الاسلام (آل عمران/19)، در حقیقت دین در نزد خداوند همان اسلام است. پس اسلام انحصار گرا است وتمام ادیان ومذاهب را به حق وموجب سعادت نمی داند مخصوصا که این ادیان در بعضی معارف تناقض وضدیت دارند ونمی توانند هر دو درست باشند. اما بیان این نکته نیز لازم است که اسلام برای کسانی که دینی غیر از اسلام دارند ولی اهل عناد نبوده ودر صورت ارائه حق بر آن تعصب نمی ورزیدند اهل جهان وبدبختی نمی داند وچه بسا امید است که بخشیده شوند. خداوند در آیه 98و99سوره نساء می فرماید:
إلّا المستضعفین من الرجال والنساء والولدان لا یستطیعون حیلة ولا یهتدون سبیلا، فاؤلئک عسی الله أن یعفو عنهم وکان الله عفوا غفورا، مگر آنگروه از مردان وزنان وکودکان که گریز وچاره ای بر ایشان نیست وراهی برای نجات خود(از کفر) نمی یافتند، آنان امیدوار به عفو وبخشش خداوند باشند که خدا گناهانشان را می بخشد که خداوند آمرزنده وبخشنده بندگان است.

پس اگر کسی راهی برای فهم حقیقت نداشته باشد مورد بخشش قرار می گیرد. واین امری غیر از حق بودن دین ومذهب اوست.

آیابرخی از آیات قرآن مثل آیه 46 و69مائده دال بر درستی پلورالیسم دینی است؟
(إن الذین آمنوا والذین هادوا والصابئون والنصاری من آمن بالله والیوم الاخر وعمل صالحا فلا خوف علیهم ولا هم یحزنون. مائده/69)
یک نکته را باید مد نظر داشت که همه ادیان ابراهیمی که با ارسال پیامبران از جانب خداوند تشکیل یافته اند والهی هستند اسلام می باشند ومراد از اسلام که در آیه «ان الدین عندالله الاسلام» ذکر شده بود صرفا دین حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) نیست. بلکه دین ابراهیم، موسی، عیسی(علیهم السلام) نیز اسلام بوده اند

با این تفاوت که وقتی دین جدید با توجه به نیازهای جدید وبا ارسال پیامبر جدید درست می شود دین قبلی نسخ شده وبا ید به دین جدید پایبند بود اما اگر کسی هم عناد نداشته ودر دین خود باقی بماند وحقانیت اسلام به او نرسد معذور است وطبق اعمال صالحی که انجام داده وآیه 69مائده نیز اشاره دارد اجر وپاداش خواهد گرفت.
لذا مراد از این قبیل آیات که برخی ها آنها را شاهد بر درستی تکثر ادیان می دانند اولا دین حق بدون تحریف است وکسی که دین جدید به او نرسیده ویا حقانیت آن اثبات نشده اهل نجات است.

آيا ين اسلام جامع وكامل است؟
جواب: بله، خداوند متعال در آیه3سوره مائده می فرماید:
«الیوم اکملت لکم دینکم واتممت علیک نعمتی ورضیت لکم الاسلام دینا»، امروز دین خود را بر شما کامل کردم ونعمتم را بر شما تمام کردم وراضی شدم که اسلام دینتان باشد. ویا در آیه دیگری می فرماید: «ونزّلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شئ»(نحل/89)، واین کتاب را روشنگر هر چیزی است بر تو نازل کردیم.
البته اینها به این معنی نیست که جزئیات همه چیز در اسلام نازل شده است بلکه به تعبیر امام صادق (علیه السلام):
إنما علینا أن نلقی الیکم الاصول وعلیکم أن تفرعوا(فیض الاسلام اصفهانی،بنادرالبحار، ص322، انتشارات فقیه، تهران، چ اول)،
آنچه بر ماست ارائه اصول(کلیات) است وبر شماست که فرع فرع کردن آنها ست. ومرحوم میانجی نیز در کتاب مکاتیب الرسول در ضمن آیه «تبیانا لکل شئ» گوشزد کرده است که اصول در قرآن آمده است(میانجی،مکاتیب الرسول، ج3، ص719،انتشارت دارالحدیث، قم، 1419ق، چ اول)
نتیجه ای که می توان گرفت ایتست که برای درک امور وفهم اسلام باید زحمت کشید واینطور نیست که لقمه آماده باشد بلکه با تطبیق اصول وارده در کتاب وسنت بر مصادیق وجزئیات می توان حقایق را کشف کرد.

توجیه عقاید باطل نصاری ویهود با عرفان درست است؟
جواب: در فهم عقاید باید دید خود طرف باورش چیست نه اینکه از پیش خود برای او توجیه وعذر درست کرد، طبق نقل قرآن نصاری قائل به تثلیث هستند ، وآنچه در عقاید مسیحیت وجود دارد معتقدند که خداوند در جسم حضرت مسیح حلول کرده ودر واقع مسیح خدای مجسم است وزمانی که خود چنین عقیده ای دارند نمی تواند عقیده ای را بر آنها تحمیل کرد وگفت که نه عقیده شما این نیست وموحد هستید.

سوای این ملاک در فهم عقاید عرفان نیست بلکه عرفان برای افراد خاصی است که به این مرحله رسیده اند ونمی توان مبانی عرفانی را به همه سرایت داد وافعال وگفتار همه را بر اساس آن توجیه کرد بلکه باید دید عقاید آنها چگونه است وآیا با کتاب الهی وسنت انبیاء می سازد یا نه؟ البته غیر از قرآن سایر کتب الهی به تحریف کشیده شده اند. پس ملاک اولی در سنجش درستی افکار وعقاید مبانی قرآن، سنت نبوی وائمه (علیهم السلام)ومبانی عقلی است.

برتری اسلام بر سایر ادیان چیست؟
جواب: ادیان در عرض هم نیستند بلکه هر دینی در عصر ودوران خود کامل است وبا تغییر نیازها دین جدید از طرف خداوند نازل می شود ودین اسلام بعنوان دین کامل وجامع وختم ادیان پاسخگوی نیاز انسانها تا قیامت می باشد. همانطور که در آیه 6سوره صف آمده ویا در آیت نود به بعد سوره بقره انبیاء الهی آمدن حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) مژده داده بودند وبه پیروان خود توصیه کرده بودند که وقتی آن حضرت مبعوث شد به او ایمان بیاورند، برتری اسلام بر دیگر ادیان در این است که آخرین ادیان بوده وآنچه را آنها داشتند دارد ودر عین حال پاسخگوی نیازهای دیگر تا روز قیامت است. ودر عین بر خلاف ادیان دیگر کتاب آسمانی این اسلام که عبارت از قرآن کریم است به تحریف کشیده نشده وعین همان آیاتی که بر پیامبر نازل شده الان در دست مسلمانها است.

خلاصه کلام:
دین اسلام انحصار گرا بوده ودین حق را یکی می داند که با ظهور دین جدید دین قبلی منسوخ می شود البته پیامبران قبل به حق بوده اند ودر آیات قرآنی نیز به آن اشاره شده است ولی با آمدن دین جدید دوره آنها تمام شده است ودین اسلام دینی است که بعد از آن دین دیگری نیست، اما کسانی که به هر دلیلی دین حق به آنها نرسیده وعنادی در پذیرش حق نداشته اند واگر به آنها رسیده بود قبول می کردند مورد رحمت الهی قرار خواهند گرفت واینطور نیست که همه اهل جهنم باشند. ودین اسلام بعنوان دین جامع توان پاسخگویی به همه سوالات را دارد به شرط اینکه باید تلاش کرد واز اصول وفرمول هایی که منابع دینی به دست می دهند با اجتهاد وتلاش جواب را به دست آورد.

موضوع قفل شده است