جمع بندی اشاره به شیطان یا ملائک؟

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اشاره به شیطان یا ملائک؟

به نام خدا

دوستان قصد مطرح کردن سوالی رو دارم که ممکنه ذهن بسیاری از شما رو به خودش مشغول کنه.در عین حال هر کسی جواب آن را ندانست میتونه از خودم بخواد تا جوابش رو بدم.

سوال:قرآن در سوره ی بقره و در صحفه ی 6 به داستان سجده نکردن ابلیس به حضرت آدم اشاره میکنه و در آیه ی 33 میفرماید:

و اذ قلنا للملایکة اسجدوا ل آدم فسجدوا الا ابلیس ابا و استکبر و کان من الکافرین

پس تا اینجا میفهمیم که خدا به ملایک گفت که همه بر آدم سجده کنید و همه سجده کردند مگر ابلیس و خداوند او را از بهشت و از درگاه خود راند و در جای دیگر از فرآن داریم که میفرماید:

انه کان من الجن....

یعنی شیطان از جنیان بود و خدا هم به فرشتگان گفت سجده کنند نه جنیان یا همان ابلیس
پس چرا شیطان را از بهشت راند؟
:Narahat az:


با نام الله





کارشناس بحث: استاد میقات

سوال:
قرآن در سوره ی بقره به داستان سجده نکردن ابلیس به آدم اشاره میکنه:[=palatino\ linotype][=arial\ black]
شیطان از جنیان بود و خدا هم به فرشتگان گفت سجده کنند نه جنیان
چرا شیطان را از بهشت راند؟
[=palatino linotype][=arial black]

پاسخ:
با سلام و درود
چند نکته عرض می شود:
1. ابلیس از گروه جنیان است:
«فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ كانَ مِنَ الْجِنِّ»؛ آنها همگى سجده كردند جز ابليس، كه از جن بود.(2)

2. اجنه از آتش آفریده شده اند:
«وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ»؛ و جن را پيش از آن، از آتش گرم و سوزان خلق كرديم‏.(3)

3. ملائکه نافرمانی و عصیان نمی کنند:
«لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ»؛ و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمى‏كنند و آنچه را فرمان داده شده‏اند (به طور كامل) اجرا مى‏نمايند!(4)

ولی ابلیس نافرمانی کرد:
«إِلاَّ إِبْليسَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرينَ»؛ جز ابليس كه تكبّر ورزيد و از كافران بود.(5)

4. ابلیس به خاطر عبادت زیادی که داشت به مرتبه ملائکه صعود کرده بود. امیرمؤمنان علی علیه السلام، به طولانی بودن مدت عبادت شیطان، اشاره دارند:

"فَاعْتَبِرُوا بِمَا كَانَ مِنْ فِعْلِ اَللَّهِ بِإِبْلِيسَ إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ اَلطَّوِيلَ وَ جَهْدَهُ اَلْجَهِيدَ وَ كَانَ قَدْ عَبَدَ اَللَّهَ سِتَّةَ آلاَفِ سَنَةٍ لاَ يُدْرَى أَ مِنْ سِنِي اَلدُّنْيَا أَمْ مِنْ سِنِي اَلْآخِرَةِ عَنْ كِبْرِ سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ"
پس، از آنچه خداوند نسبت به ابليس انجام داد عبرت گيريد، زيرا اعمال فراوان و كوشش هاى مداوم او را با تكبر از بين برد، او شش هزار سال عبادت نمود كه مشخص نمى باشد از سالهای دنيا يا آخرت است، اما با ساعتى تكبر همه را نابود كرد.(6)

لذا ابلیس، در گروه و در صف ملائکه بود ولی از آن ها نبود.

5. ابلیس چون داخل در گروه ملائكه بود مشمول خطاب می شود، و این گونه خطاب، متداول است؛ حتی که خود شیطان هم اعتراض نکرد که من از ملائکه نیستم تا سجده کنم.

لذا خود ابلیس هم این گونه خطاب به یک گروه ـ ولو یکی از آنان همجنس بقیه نباشد ـ را صحیح، و خود را مشمول آن خطاب می دانسته است.

6. ابلیس چنان مقام والايى داشت كه در زمره فرشتگان قرار گرفته بود، ولی تکبر ورزید و نافرمانى کرد. تکبر و نافرمانی هم در اين مقام و مرتبه، چيزى نيست كه قابل عفو باشد. لذا او از آن مرتبه و از درگاه الهی بیرون رانده و تا روز قيامت در لعنت خدا خواهد بود:

«قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجيمٌ وَ إِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلىَ‏ يَوْمِ الدِّين‏»؛ فرمود: از صف آنها [فرشتگان‏] بيرون رو، كه رانده‏شده‏اى (از درگاه ما!)، و لعنت (و دورى از رحمت حق) تا روز قيامت بر تو خواهد بود.(7)

7. امتناع شيطان از سجده كردن، يك امتناع ساده و معمولى نبود و يك گناه عادى محسوب نمى‏شد، بلكه يك سركشى و تمرد آميخته به اعتراض و انكار مقام پروردگار بود.

«قالَ ما مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَني‏ مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طينٍ»؛ (خداوند به او) فرمود: در آن هنگام كه به تو فرمان دادم، چه چيز تو را مانع شد كه سجده كنى؟ گفت: من از او بهترم مرا از آتش آفريده‏اى و او را از گل!(8)

اين كه شیطان مى‏گويد من از آدم بهترم؛ در واقع به اين معنا است كه فرمان تو که خدا هستی، در مورد سجده بر آدم، بر خلاف حكمت و عدالت است.

لذا مخالفت او، از كفر و انكار علم و حكمت خداوند، سر در آورد و به همين جهت، مى‏بايست تمام مقام ها و موقعيت‏هاى خويش را در درگاه الهى از دست بدهد، به همين سبب‏ خداوند او را از آن مقام برجسته و موقعيتى كه در صفوف فرشتگان پيدا كرده بود بيرون كرد. (9)


___________

  1. بقره، 34.
  2. کهف، 50.
  3. حجر، 27.
  4. تحریم، 6.
  5. ص، 74.
  6. نهج البلاغه، ترجمه دشتی، خطبه 192، خطبه قاصعه.
  7. حجر، 34 و 35.
  8. اعراف، 12.
  9. ر.ک: تفسير نمونه، ج‏6، ص 106.
موضوع قفل شده است