جمع بندی نظرتون درباره مادر شوهر چیه؟ ((مادر شوهر کُشونه بیایید تماشا))

تب‌های اولیه

101 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نظرتون درباره مادر شوهر چیه؟ ((مادر شوهر کُشونه بیایید تماشا))

نظرتون در با ره مادر شوهر چيه؟

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد حامی

سلام خدمت شما پرسشگر محترم
خب این سؤال خیلی کلی است منظور شما دقیقا معلوم نیست.
در فرهنگ های مختلف بین مادر شوهر و عروس اختلافاتی وجود دارد.
اما در مشاوره ها با عروس ها و مادر شوهرهای زیادی مواجه می شویم که واقعا مثل مادر و دختر با هم رفتار می کنند.
هر چیزی آفتی دارد رابطه بین مادر شوهر و عروس هم از جهات مختلفی گرفتار آفت می شود که با هشیاری می تواند این آفت را از بین برد.
آفات ناشی از مادر شوهر
آفات ناشی از عروس
آفات ناشی از پسر
آفات ناشی از افراد مغرض( حسود، دو به هم زن و...)
آفات ناشی از سخنان رائج بین توده مردم
و....
عروسی که پیشگویی کامبخش دارد گرفتار خطای شناختی می شود پیشگویی کامبخش یعنی چه؟
اجازه بدهید آخری را توضیحی بدهم. می گویند انسان از هرچیزی بترسد به سرش می رود. یعنی وقتی شما می ترسید که در امتحان موفق نشوید این حالات روانی سبب حالت هیجانی منفی نسبت به آن درس و فضای امتحانی و استاد و کتاب پیدا می کنید و اضطراب سبب می شود خوب عمل نکنید و یا آن قدر منفی بافی کنید که حواس تان متمرکز نشود و یادگیری افت پیدا کند.
عروسی که به خود یا اطرافیان خودش می گوید من هر طوری که عمل کنم بالاخره مادر شوهر از من راضی نمی شود و به من دید مثبت نخواهد داشت بالاخره ناخودآگاه بد رفتار می کند برای بهبودی روابط بین شان تلاش نمی کند
گاهی بیرون خبری نیست ولی در ذهن انتظار طوفان وجود دارد و نگرانی به همین دلیل عروس گوش به زنگ است به همین دلیل انتظار سؤ تفاهم وجود دارد درجه خوش بینی افت پیدا می کند به همین دلیل می بینم در فرهنگ ما وقتی بین زن و شوهر بحثی می شود زود عروس می گوید ها باز مامانت ایننا پرت کردند. هر وقت ما می رویم خوونه او یا به اونا تماس می گیری از چشمت می افتم.
این یک تفکر سحری است. تفکر سحری یعنی بافتن آسمون و ریسمون
بین راننده ها جا افتاده می گویند وقتی ماشین رو تمیز می کنیم یا کارواش می بریم بارون میاد. هزار بار این کار را کرده اند ده بار این اتفاق افتاده ولی به آن 990 بار توجه نمی شود و به این ده بار تمرکز می شود بنابراین وقتی باران بیایید می گویند نگفتیم ما شانس نداریم. اگر عروس صد بار غذا بپزد مادر شوهر تشکر کند به ذهن نمی آید ولی اگر یک بار بگوید کمی شور است عروس آن را علم می کند و به دل می گیرد و می گوید آره غذا شور است دست من است که نمک ندارد حیف .....
آقای قرائتی می گفتند برخی منفی باف هستند یعنی تمرکز بر بدی ها دارند و آنها را خیلی باد می کنند. مثلا اگر 29 روز ماه مبارک رمضان سحر بیدار شوند چیزی نیست یک روز بیدار نشوند عالم را خبر می کنند که ما بیدار نشدیم.
اگر یک میلیون دانش آموز امروز بروند مدرسه و سالم به خانه برگردند مورد توجه قرار نمی گیرید ولی اخبار بگوید دانش آموزی نزدیک درب مدرسه تصادف کرد هر روز آن حادثه پیش چشم مان می آید و مرور می کنیم و احتمال خطر می دهیم.
در حالی که نگرانی را نباید بها بدهیم باید او را به خدا بسپاریم برایش دعا کنیم و صدقه بدهیم و راهنمایی های مربوط به راهنمایی و رانندگی را به او آموزش دهیم.

[=arial black]مادر شوهر، مادرِ شوهر است. یعنی شوهر از نظر زیستی با یک بند ناف با او وصل بوده و از او جدا شده است نشاط و غم این دو به هم ارتباط دارد. اگر رابطه بین عروس و مادر به هم بخورد شوهر میان منگه قرار می گیرد. چون باید هر دو را داشته باشد اگر ناشی باشد هر دو را از خود رنجیده می کند بنابراین شوهر هم باید مهارت هایی برای ایجاد صلح بلد باشد. الان متأسفانه و صد متأسفانه تحصیلات دانشگاهی بالا رفته همه لیسانس و فوق لیسانس ولی از مشکل بی سوادی ارتباطی خیلی ها رنج می برند یعنی مهارت های ارتباط مؤثر را نمی دانند
این مهارت ها از جهیزیه از مهریه لازم است.

مادر شوهرت را بكُش

از محبت تلخ ­ها شیرین ‏شود
وز محبت مس ­ها زرین ­شود.
از محبت خارها گل مى ‏شود
از محبت سركه‏ ها مُل مى ‏شود

این شعر شورانگیز را در خاطرتان دارید؛ آدمی، مفتون مهر و كشته محبت است. قرآن مي­ فرمايد در روابط خود به جاي ستیز، پرخاش و مقابله به مثل، گذشت و بخشش کنی ناباورانه ببينيد كه دشمن دیرینه شما دوستی دلسوز مي شود. «إِدْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ فَإِذا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِىٌّ حَمِيمٌ؛ برخوردهاى مثبت و منفى هرگز يكسان نيست. بدى را با شيوه ­ای که نيكوتر است دفع كن كه ناگاه خواهى ديد همان كه ميان تو و او دشمنى بود، چون دوستى صميمى گشته است.»[1] اين يعني «واكنش مثبت در برابر كنش و عمل منفي»،كه سيره معصومان عليهم السلام است. این قانون در روابط همسران نيز حاكم است.
پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله : هِبَةُ الرَّجُلِ لِزَوْجَتِهِ تَزِيدُ فِي عِفَّتِهَا؛ هدیه دان مرد به همسرش عفت اورا افزایش می­ دهد.[2] حتماً مي پرسيد چگونه هديه، عفت را زياد مي­ كند؟!
بله، هديه نشان و سمبل عشق و محبت ما به طرف مقابلمان است. یکی از مهم­ ترین قوانین روابط انساني مي­ گويد: به كسي كه محبت كني او را اسير خود كرده ­اي؛« الانسانُ عبيدُ الاحسانِ». اگر همسر، به ویژه زن که عاطفه­ محور است، اسير مهر و محبت و احسان مالی، عاطفی و حمایتی شوهرش شود، به او خيانت نمي ­كند و در حضور و غيبت همسرش به او وفا دار خواهد بود.
اجازه دهيد سخن خود را با يك داستان كوتاه و یک قنون مهم به پایان برسانم؛ داستاني كه محبت را اساس شادكامي در روابط انساني مي ­داند با اين قانون مي­ تواني حتي مادر شوهرت را بكشی! اما با تیغ مهر و محبت.
دختری بعد از ازدواج نمی‌توانست با مادر شوهرش کنار بیاید و هر روز با او جر و بحث می‌کرد. عاقبت دختر نزد داروسازی که دوست صمیمی پدرش بود رفت و از او تقاضا کرد سمی به او بدهد تا بتواند مادر شوهرش را بکشد! داروساز گفت اگر سمّ خطرناکی به او بدهد و مادرشوهرش بمیرد، همه به او شک خواهند کرد، پس معجونی به دختر داد و گفت که هر روز مقداری از آن را در غذای مادرشوهر بریزد تا سم معجون کم کم در او اثر کند و او را بکشد و توصیه کرد در این مدت با مادرشوهر مدارا کند تا کسی به او شک نبرد.دختر معجون را گرفت و خوشحال به خانه برگشت و هر روز مقداری از آن را در غذای مادرشوهر می‌ریخت و با مهربانی به اومی‌داد. هفته ها گذشت و با مهر و محبت عروس، اخلاق مادرشوهر هم بهتر و بهتر شد تا آن جا که یک روز دختر نزد داروساز رفت و به او گفت: دیگر از مادرشوهرم متنفر نیستم. حالا او را مانند مادرم دوست دارم و دیگر دلم نمی‌خواهد که بمیرد، خواهش می‌کنم داروی دیگری به من بدهید تا سم را از بدنش خارج کند. داروساز لبخندی زد و گفت: دخترم، نگران نباش. آن معجونی که به تو دادم سم نبود بلکه سم در ذهن خود تو بود که حالا با عشق به مادرشوهرت از بین رفته است.

منبع: ماهنامه ­خانه­ خوبان ویژه خانواده ­ها، محمدحسین قدیری، اردیبهشت و خرداد 1392، ش52و53، ص8.
....
[1] . فصلت، 34.
[2] . من لایحضره الفقیه: ج4، ص 381، ح 5831

مادر شوهر من خیلی خوبه .... واقعا فرشته است .خدا حفظش کنه :hamdel:

برای اصلاح کم کردن تنش بین مادر شوهر و عروس ترفنده های زیادی میشه به کار برد

دو تکنیک مجرب

تکنیک بینداز گردن من
در این تکنیک شوهر چیزهایی را که ممکن است مشکل ایجاد کند را به عروس می گوید بینداز گردن من. بگو شوهرم گفت. غالبا هم مادر شوهرها می گویند درست گفته.
تکنیک به گردن گرفتن
شوهران باید در مواردی که ممکن است مادر شوهر یا عروس از هم دلخور بشوند کاری را به گردن خودش می گیره. عروس میگه چرا مادرت این میوه ها را برای ما خریده مگه خودمون بلد نیستیم فرزندش می گه من ازش خواستم برای ما این را بخره. (البته باید بعدا مدیریت کنه که استقلال بیشتر شود و طوری نشود که سه شود یعنی متوجه نشوند دروغ لایت یا مصلحتی گفته)

حیف که وقت ندارم این تاپیک را ادامه دهم چه دل پری دارند عروس ها
ولی عجب دوری است
این روزگار
دست بالای دست بسیار است
بسیاری از خانم ها از مادر شوهرشون بدشون میاد و خودشون هم مادرشوهر خواهد شدو افرادی هم از شون بدشون خواهد آمد
ولی مراقب قانون طبیعت باشیم که
ان احسنتم احسنتم بانفسکم

تو نیکی می کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز
آن چه عوض داره گله نداره

این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا

ما که فعلا نصیبمون نشده بفهمیم چیه.:vamonde:
خدایا اونایی که فعلا مادر شوهر (مادر همسر) ندارن اونی که دلشون میخواد قسمت کن....

کتری مثل مادر شوهره مدام در حال جوشیدن!

عروس مثل قوریه که با جوشیدن کتری اونم کم کم داغ میشه!

پسر مثل استکانه نصفشو کتری و نصفشو قوری پر میکنه!

خواهر شوهر مثل قاشق چای خوریه میاد به هم میزنه و میره!

[SPOILER]از همین جا دست مادرشوهرمو میبوسم :hamdel:
مثل مادر برام عزیزن[/SPOILER]

یا نور;391639 نوشت:
خواهر شوهر مثل قاشق چای خوریه میاد به هم میزنه و میره!

خواهر شوهر مثل قند میمونه برا اون چایی...:ok:

به نظر من آدم در هر جایگاهی هست باید به این فکر کنه که بعدا جایگاهش تغییر میکنه اینطوری هیچ وقت اختلاف پیش نمیاد
هر زنی یه روز دختره یه روز خواهر شوهر یه روزعروس و روز دیگه مادر شوهر پس باید اون رفتاری رو داشته باشیم که اگه روزی خودمون او جایگاه رو پیدا کردیم دلمون بخواد با هامون همونطوری رفتار کنن

اینجا انگار همه مادر شوهرا خوبن یا به مصلحته خوب باشن!

ما که مادر شوهر دار نشدیم....
امیدوارم خنثی باشه و کاری به کارم نداشته باشه...دیگه دس از سر پسرش برداره بسپاره به من!
ولی واقعا دوست دارم پدر شوهرمو ببینم...از همین الان خیلی دوسش دارم و بهش احترام میذارم

به یه مادرشوهره میگن نظرت درباره عروس چیه؟میگه عروس مثل لیمو شیرینه اولش شیرینه ولی بعدش تلخ میشه.

آخه یکی نیست بگه تا کارد به جیگر لیمو شیرین نزنی که تلخ نمیشه:khandeh!:

shaparak;391725 نوشت:
مثل لیمو شیرینه اولش شیرینه ولی بعدش تلخ میشه.

تازه میگن اگه ده دقیقه صبر کنی تلخیش میره و باز شیرین میشه....:khandeh!:

یاس...;391742 نوشت:
تازه میگن اگه ده دقیقه صبر کنی تلخیش میره و باز شیرین میشه....

لیموکه هرچی بیشتربمونه تلخ ترمیشه:khaneh:البته من ده دقیقشوامتحان نکردم

ماکه نه ازشوهرنه ازپدرشوهرنه ازمادرشوهرمخصوصانه ازبرادرشوهرخیری ندیدیم جزشرخداروشکرازشرشون راحت شدیم ولی به نظرم همه تقصیرهاویاساخت زندگی وپایه اساس زندگی شوهرانسانه اونه که بایدبین مادرشوهروهمسرش سیاست خاصی رابرقرارکنه والبته زن درکنارش که اونم بایدبه نوبه خودش مدیرخوبی باشه البته مادرشوهر،خواهرشوهر،مادرزن و....نداره بعضیاواقعاتوزندگی هادخالت میکنن شایدازنظرشون دلسوزی باشه امانمیدونن دارن زندگی ای روخراب میکنن.ازاون طرف عروسایی روداریم که واقعاخوب نیستن.اماقبول دارم واقعابعضیاخانواده شوهرشون واقعاازروی عمدبهشون بدکردن خیلیاروتوفامیلمون دیدم !

بیچاره مادر شوهرا !!!
شما عروسها جرات میکنید جلوی مادرشوهرتون هم این حرفهارو بزنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
:khaneh:یا فقط پشت سرش میگید؟!
:Narahat az:چاه مکن بهر کسی
اول خودت دوم کسی

سلام

عجیبه ها

وقتی برای داداشمون باشه میگیم مادر زنش فلان کرد و خواهر زنش بهمان کرد

ولی وقتی برا خواهرمونه میگیم مادر شوهرش فلان کرد و خواهر شوهرش بهمان کرد

بابا مادرهای خودتونم روزی مادر شوهر میشن و هم مادر زن

ان چیز که برای خود می پسندی برای دیگران نیز بپسند

دوستدار علی;391891 نوشت:
چاه مکن بهر کسی
اول خودت دوم کسی

منم همینو میگم دیگه عروس عزیز یه روزی قراره شما هم مادر شوهر بشی یه کم خودت رو جای اون قرار بده اونوقت خیلی بهتر به مسائلی که پیش میاد نگاه میکنی

ما و بابای همسری تو یه ساختمون 2 طبقه باهم میشینیم اونا بالا میشینن و ما پایین.مامان همسری یه خانوم 70 ساله ست.قد کوتاه و بامزه و سرحال.ساده و خیلییییییی مهربون.اینقدرم عاشق پسرش(همسری ما) هست اینقدر عاشق این تک پسرش هست که نگو یعنی اگه اینقده خوب نبودا آبمون با هم تو یه جوب نمیرفت.چطور؟
-تو مهمونیها کنار پسرش باید بشینه.
- وقتی باهم بیرون میریم پسرش باید دستشو بگیره و من تنها میمونم.

-وقتایی که همسرم از سر کار میاد خونه اگر مادرشوهری بیدار باشه فوری!میاد پایین و تو سفره دو نفره مون میشینه معمولا چیزی نمیخوره و فقط نگامون میکنه.
-جلوی من از سر تا پای پسرشو میبوسه و هی قربون صدقه اش میره.ورد زبونش اینه من عاشق پسرمم.
- هر روز وقتی میبینمش میگه پسرم صبحانه خورد؟چیزی خورد؟چی با خودش برد؟شام چیزی گذاشتی براش؟و.....براش اینکارو بکن اونکارو نکن.طفلک پسرم چیزی نخوره صداش در نمیاد!
- با اینکه اکثر صبحها بلند میشم برای صبحانه همسری و با صبحانه بدرقه ش میکنم اما خیلی از مواقع زنگ میزنه به گوشی همسری و میگه بیا بالا صبحانه تو بخور.
- صبح ها که میخواد همسرم بره سرکار حتما باید بره مادرشو ببینه یعنی مادر دستور دادن که بره ببینتش قبل رفتن.اگه نبینه کنتاک میشه.
-وقتایی که در خونه قفل نیست بدون در زدن وارد میشه.تزش اینه که اگه نمیخواستن کسی بیاد تو در خونه را باز نمیذاشتن. و وقتی داخل خود خونه شد صدام میزنه .حالا شما شرایط یه تازه عروسو در نظر بگیرین.
-تا حالا پیش اومده که چندین بار صبح زمانی که من تو تشک در خواب ناز بودم!! اومده بالا سرم و شروع به صحبت کرده.منم از خواب بیدار شدم با یه وضعی.
-همسرم دلش نمیاد بدون پدر و مادرش بره سفر یعنی میگه اون بنده خداها برا بچه هاشون خیلی زحمت کشیدن و هیچ جارو ندیدن و ثمره شونو به ما دادن بدون اونا به من خوش نمیگذره.و وقتی میریم مسافرت همسرم مراقب پدر و مادرشه. و ما خیلی زیاد کنار همدیگه نیستیم و خیلی از مسافرتهای چهارتایی ما اون لذت خاص مسافرت دوتایی خیلی از شماهارو نداره.
- هرکی میاد خونه شون مهمونی،پدر شوهرم منو همسرمو صدا میزنه تا بریم بالا! روز جمعه ما متعلق به خودمون نبود برای مهمونیهای طبقه بالامون بود.
- اگه همسرم یرزو نشه بره بالا و اونا هم پایین نیومده باشن دلگیر میشن شدید و وقتی میریم پیششون مستقیم به اون و غیر مستقیم به من اعتراض میکنن.
- یسری شیطونیهای خاص دیگه داره که اصلا قابل گفتن نیست.البته مادرشوهر من اصلا بدجنس نیستا!تفاقا خیلی هم ماهه.
شاید این شرایطی که گفتم برای خیلی از شماها خیلی خوب و جذاب باشه حداقل بعضیهاش جذابه و بعضیهاش جذاب نیست اما هیچکدوم اینا برای من جذاب نبود!! بلکه از همه اینا بدم میومد در حد تنفر!من عاشق استقلال بودم و هستم چیزی که اصلا تو این شهر و با این وضع بهش نرسیدم!هنوز هم دوست دارم بدونم استقلال چه رنگیه!
هرکس یک ظرفیتی داره ممکنه ظرفیت من اینجا کم باشه جای دیگه زیاد و یا ظرفیت شما اینجا زیاد باشه و در موارد دیگه کم!اوایل عروسی شرایط اینجا این خونه بقدری برام سخت بود که افسردگی گرفتم.هیچ ذوق و شوقی برای ادامه زندگیم نداشتم مخصوصا وقتی که میدیدم من این همه راه به عشق همسرم اومدم تو این شهر غریب اونموقع نه تنها اونو و خانوادم رو نمیبینم و از این جهت غصه دارم حتی افسار زندگیمم دست خودم نیست نمیتونم اونجور که میخوام زندگی کنم و تو خونه خودم راحت باشم.
شرایط واقعا سختی بود الآن خداروشکر خیلی بهتر شده.حس میکنم اونا همه ش یه امتحان بود برام.
نجات 1: تنها چیزی که منو نجات داد و تو این مدت بهم روح تازه داد حرف حداد بود!یعنی به معنای واقعی منو از زندان درون و بیرون نجاااااااااااااااااااااات داد نجااااااااااااااااااااااااااااااااات.......حداد میگه : اینکه دوست نداری کسی رو ببینی و از کسی فرار میکنی آیا بخاطر اینه که آزار اونا به تو نرسه یا آزار تو به اونا نرسه.اگر برا اینه که آزار تو به اونا نرسه خوبه!ولی بهتر از اون حالتیه که آدم نه خودشو ببینه و نه دیگری رو و فقط خدا رو ببینه..............من در حد این حرفا نیستم اما خوشحالم که این حرف آنچنان تاثیری تو این مدت بر روی من گذاشت که الآن حاضر نیستم از پیش این دو نفر برم!
نجات 2:مامانم یه حرف خوب یادم داد که نجات دهنده زندگیم بوده تاحالا از شر این نفس ! مامانم میگفت هر موقع مادرشوهر یا پدرشوهرت بهت چیزی گفتن یا کاری کردن که مطابق میل تو نبود به خودت بگو اگه مامان بابای خودم اینو بهم میگفتن آیا من ناراحت میشدم یا نه؟یا اگه مامان بابای خودم باهام اینکارو انجام میدادن من ناراحت میشدم یا نه؟ همیشه اونارو بذار جای مادر پدر خودت! اینجوری میتونی زندگی کنی!


[/HR]پی نوشت:با این پست نمیخوام بگم همه زندگی ها با مادرشوهر همینجوریه!نه! همه اش بستگی به خودت داره!اگه باهم تو یه ساختمون میشینین چند ماه اول عروسی شرایطتون همینطوره چون اونا ذوق و شوق دارن و دوست ندارن تنهات بذارن تازه فکر میکنن دارن کار درست رو انجام میدن! اما کم کم از آب و تاب میفته همه چی ! ولی بازم بستگی به خودت داره.از اول هرجوری که عادتشون بدی همون اخلاق میمونه و همون انتظارو ازت دارن.اگه هر روز رفتی و بهشون سر زدی دیگه باید بدونی این کار هر روزته!
پی نوشت 2: خیلی ها مثل من تو شهر غریب زندگی میکنن و به خودشون میگن وقتی من تو این شهر نمیتونم به پدر و مادر خودم خدمت کنم و ببینمشون.پس چرا باید به خونواده شوهرم سر بزنمو به اونا خدمت کنم؟!................برا همین از خانواده همسر زده میشن و دیگه رغبتی به اونا پیدا نمیکنن..................میخوام اینو بگم که اگه همچین چیزی به ذهنت اومد بدون که این حرف از روح الهی به تو الهام نشده.این حرف عین مکر شیطانه!به نظر من حالا که از نعمت داشتن پدر و مادر محرومی بجای عزلت نشینی و گوشه گیری از خانواده همسر برو و تمام همتو در راه خدمت به پدر و مادر همسری بذار و از خدا بخواه تمام این خدمتهای تورو بنویسه به پای پدر و مادر خودت.

به نقل از وبلاگ ما برای هو

!سلام
ما که اگه داشته باشیم مادر زن رو داریم.خدا حفظش کنه.البته در آینده ای دور!:Nishkhand:
و اینکه یه پسر خوب باید سعی کنه یه زن خوب بگیره. و هم یاد بگیره و هم یاد بده که چطور باید با مادر رفتار کرد.
یک مادر هر طور باشه 9 ماه 3 کیلو رو با خودش گردونده.برید از سربازها بپرسید اسلحتون در 2 ساعت چقدر سنگین بود، همون وزن اسلحه رو مادرامون تحمل کردند بچه با صدای قلب قلب آروم گرفته. اگر هم خدای نکرده در اشتباه هست یا بد ذات هست باید با رفتارمون اون رو برگردونیم.
پس مواظب باشیم پامون به سنگ نخوره.
تقدیم به سید مادران عالم، یاس کبود،مادر سید الشهدا، و مادر شوهر شاهزاده ی ایران.
یاعلی:Gol:

این صحبتها مربوط به عهد چپقه نه الان که برعکس شده و مادرشوهرها شدن عروس و بعضی عروسها مثل مادر شوهر ...........

در ضمن خانواده مادر شوهر و مادر زن و میزان سواد آنها و تربیت آنها بسیار در خوب بودن و بد بودنشان موثر است .........

من عروس بودم و الان مادر شوهرم و الحمدالله روابطمان خوبه کلا در زندگی به یک اصل بسیار معتقدم

با هر دستی بدهیم با همان دست می گیریم

سعی کنیم خوب باشیم و برای پسرها و دخترهای خودمان غیر خوبی نخواهیم

safir sabz;391131 نوشت:
نظرتون در با ره مادر شوهر چيه؟

95% مادرشوهرها مادر زن هم هستند. به همین راحتی!:Gol:

گل نرگس313;392002 نوشت:
ک مادر هر طور باشه 9 ماه 3 کیلو رو با خودش گردونده

9ما نه فقط دو ماه از اول که سه کیلو نبوده:khaneh:

هر مادری دوست داره پسرش وشبخت بشه و همشون خوبن من که دوسش دارم:Sokhan:

مادر شوهر و مادر زن
شهین خانم و مهین خانم توی خیابون به هم رسیدن ،بعد از کلی احوالپرسی و چاق سلامتی، شهین خانم پرسید: راستی از دخترت چه خبر؟دوسالی باید باشه که ازدواج کرده، از زندگیش راضیه؟ بچه دار شد؟مهین خانم یه بادی به غبغب انداخت و گفت:آره جونم، این پسره، شوهرش، مثل پروانه دور سرش می‌چرخه، اون سال اول عروسی که دایم مسافرت بودن، همه جا رو رفتن دیدن، عید اون سال هم رفتن اروپا برای من هم یه پالتوی خیلی قشنگ آورده بود، تو کار های خونه هم نمی گذاره دست از سیاه به سفید بزنه، وقتی هم که حامله بود دیگه هیچی، اینقدر بهش می رسید حالا هم که بچه اشون به دنیا اومده تا پوشک بچه رو هم این عوض میکنه، آره شکر خدا خوشبخت شد بچه‌ام.شهین خانم گفت شکر خدا، ببینم پسرت چیکار می‌کنه از زنش راضیه!؟
مهین خانم یه آهی کشید و یه پشت چشم اومد که ای خواهر نگو که دلم خونه ، پسر بد بختم هر چی در میاره همش خرج مسافرت این دختره می‌کنه، انگار زمین خونه اشون میخ داره اون سال اول که اصلاً توی خونه بند نبودن، اصلاً فکر نمی‌کرد که بابا این بدبخت خرج این همه سفر رو از کجا بیاره، بعدش هم عیدیه رفتن دبی، دختره برا ننه‌اش رفته بود یه پالتو خریده بود ۱۰۰ دلار، پسره شده حمال خونواده زنش، طفلک بچه‌ام توی خونه عین یه کلفت کار میکنه، زنه دست از سیاه به سفید نمی‌زنه، حامله که شده بود این پسره دیگه رسماً شده بود زن خونه، بعد هم که زایمان کرد حتی پوشک بچه‌اش رو میده این پسر بد بخت عوض می‌کنه.
[1] . نرم افزار نیش ها و نوش ها، مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی، سایت اسک دین دات کام.

یکی به اون یکی گفت من که از دست مادرزنم خسته شدم روزی یه مرتبه به منزل ما میاد
یکی گفت مادر زنم یکبار بیشتر نیامده.
به او گفتند چقدر خوش سانسی؟ گفت بله اما بدانید که او یک روزی بعد عروسی
ما امده و هنوز هم نرفته است!
نقل ار کشکول ممتاز

به جز قوم زن که ویرانگراند
بنی آدم اعضای یکدیگرند:Nishkhand:

مادر شوهر خیلی خوب و مهربونه ، بیشتر مادر شوهرا عروساشونو دوست دارن
ولی من مادر شوهر ندارم حسرتش موند به دلم
:Ghamgin::Ghamgin:

حامی;392557 نوشت:
مادر شوهر و مادر زن
شهین خانم و مهین خانم توی خیابون به هم رسیدن ،بعد از کلی احوالپرسی و چاق سلامتی، شهین خانم پرسید: راستی از دخترت چه خبر؟دوسالی باید باشه که ازدواج کرده، از زندگیش راضیه؟ بچه دار شد؟مهین خانم یه بادی به غبغب انداخت و گفت:آره جونم، این پسره، شوهرش، مثل پروانه دور سرش می‌چرخه، اون سال اول عروسی که دایم مسافرت بودن، همه جا رو رفتن دیدن، عید اون سال هم رفتن اروپا برای من هم یه پالتوی خیلی قشنگ آورده بود، تو کار های خونه هم نمی گذاره دست از سیاه به سفید بزنه، وقتی هم که حامله بود دیگه هیچی، اینقدر بهش می رسید حالا هم که بچه اشون به دنیا اومده تا پوشک بچه رو هم این عوض میکنه، آره شکر خدا خوشبخت شد بچه‌ام.شهین خانم گفت شکر خدا، ببینم پسرت چیکار می‌کنه از زنش راضیه!؟
مهین خانم یه آهی کشید و یه پشت چشم اومد که ای خواهر نگو که دلم خونه ، پسر بد بختم هر چی در میاره همش خرج مسافرت این دختره می‌کنه، انگار زمین خونه اشون میخ داره اون سال اول که اصلاً توی خونه بند نبودن، اصلاً فکر نمی‌کرد که بابا این بدبخت خرج این همه سفر رو از کجا بیاره، بعدش هم عیدیه رفتن دبی، دختره برا ننه‌اش رفته بود یه پالتو خریده بود ۱۰۰ دلار، پسره شده حمال خونواده زنش، طفلک بچه‌ام توی خونه عین یه کلفت کار میکنه، زنه دست از سیاه به سفید نمی‌زنه، حامله که شده بود این پسره دیگه رسماً شده بود زن خونه، بعد هم که زایمان کرد حتی پوشک بچه‌اش رو میده این پسر بد بخت عوض می‌کنه.

این داستان فوق العاده جالب و خنده دار بود من که خیلی خوشم اومد ....
جناب حامی متشکرم
و اما نظر من راجع به مادر شوهر
بهترین مادرشوهر روز کره زمین مادر شوهر خودمه :ok:..مثل مامانم برام عزیزه ....شاید براوتون نشه ..اما باور کنید !

soudabe;408746 نوشت:
مادر شوهر خیلی خوب و مهربونه ، بیشتر مادر شوهرا عروساشونو دوست دارن
ولی من مادر شوهر ندارم حسرتش موند به دلم

واقعا ناراحت شدم
چون از خیلیا شنیدم که مادرشوهر دقیقا مثل مادر میمونه شاید بعضی وقتا گیر بده ولی خوبی آدم و میخواد

[="DarkGreen"]سلام .
من از ایجاد این تاپیک خیلی ناراحت شدم . راستش اعتقاد دارم که مادر ، مادره . هیچ فرقی بینشون نیست . مادر شوهری که از نظر شما خیلی بده ، وقتی میبینه که زحمت چندین سالش داره از پیشش میره ، ناراحت میشه .

پسر و مادر و عروس سه ضلع یکی مثلث هستند که عروس باید خوددار باشه و مادر باید صبور باشه و پسر باید مدیر باشه . گاهی اوقات مادر به خاطر اینکه پسرش به عروسش زیاد توجه می کنه ، حسادت می کنه چرا که فکر می کنه یک شخص ( عذر می خوام ازتون ) خبیس و خ یانت کار ، اومده عزیز دلش را ببره و این عکس العمل هر کسی هست در برابر مالش . عروس هم وقتی از طرف مادر بهش توهین میشود ، عکس العملی که نشون میده ، لا حالت حزن و اندوه میره پیش همسرش و میگه که مامانت من و اذیت می کنه .

بیچاره پسر .:Ghamgin: از یه طرف مامانش که جونش را براش میده ناراحته و از طرف دیگه عشقش ناراحته . نمی دونه چیکار کنه ؟ از سر کار اومده خونه که یکم استراحت کنه که وقتی وارد خونه میشه ، انگار وارد جهنم شده . یک لحظه آنچنان غمی وجودش را میگیره که هیچ کسی غیر از شوهر تجربه اش نکرده . حالا اگر مادر صبوری کنه و همسر خوددار باشه و حتی پسر بتونه بین مادر و همسر ، محبتش را تقسیم کنه ، زندگیش گلستون میشه . خواهرای دینی گل ، یکم شوهران خودتان را درک کنید . :Gol:[/]

[="Arial"][="Navy"]

از خانمی پرسیدند : شنیده ام پسر و دخترت هر دو ازدواج کرده اند، آیا از زندگی خود راضی هستند ؟


خانم جواب داد : دخترم زندگی خوشی پیدا کرده که من همیشه برایش آرزو می کردم. ابدا دست به سیاه و سفید نمی زند .
صبحانه را در رختخواب می خورد. بعد از ظهرها هم دو سه ساعتی می خوابد. عصر با دوستانش به گردش می رود و شب هم با تفریحاتی مثل سینما و تلویزیون سر خود را گرم می کند. یقین دارم که دامادم هم با داشتن چنین همسری سعادتمند است !

پرسیدن وضع پسرت چطور است ؟


گفت : اوه اوه !!! خدا نصیب نکند ! بلا بدور ، یک زن تنبل و و وارفته ای دارد که انگار خانه شوهر را با تنبل خانه اشتباه گرفته است .
دست به سیاه سفید که نمی زند . اصرار دارد که صبحانه را در رختخواب بخورد .
تا ظهر دهن دره می کند. بعد از ظهرها باز تا غروب خبر مرگش کپیده ! عصر هم از خانه بیرون می رود و تا نصفه شب مشغول گردش است . با وجود این زن ، پسرم بدبخت است!
[/]

یک گلدونی هست که خارهای خیلی بزرگ داره
من شنیدم اسم اون گلدون زبان مادر شوهر است :khaneh:

حالا واقعها نمی دونم چقدر واقعیه :Gig:

بی نظیر;411778 نوشت:
یک گلدونی هست که خارهای خیلی بزرگ داره
من شنیدم اسم اون گلدون زبان مادر شوهر است

حالا واقعها نمی دونم چقدر واقعیه


با سلام. میگن یک گلدون هم هست که گیاهش خیلی خار داره. من شنیدم می گن این صندلی مادرزنه.

شریعت عقلانی;411792 نوشت:
با سلام. میگن یک گلدون هم هست که گیاهش خیلی خار داره. من شنیدم می گن این صندلی مادرزنه.

سلام

والا ما که تجربه نداریم
شما که تجربه دارین باید بگین این مثالها درسته یا نه ؟:ok:

همیشه دوست داشتم مادرشوهر داشته باشم و باهاش عین مامان خودم باشم
ولی حکمت خدا چیز دیگه ای بود درست 4 ماه بعداز فوت مادر شوهرم با همسرم اشنا بشم
حسرت داشتن مادر شوهر به دلم موند
امیدوارم بتونم خواهر خوبی برای خواهر شوهرام باشم

بی نظیر;411795 نوشت:
سلام

والا ما که تجربه نداریم
شما که تجربه دارین باید بگین این مثالها درسته یا نه ؟


مطلق نمی شه گفت. ولی ایراداتی که به ارتباط منفی مادر شوهر با عروس یا مادر زن با داماد می گیرن بر می گرده به حسادت زنانه. به اعتقاد بنده مشکل بیشتر از اینجاست. ولی مطلقا در همه مادر زن ها و مادرشوهر ها این چنین نیست. همان طور که می دانید اختلاف مادر شوهر با عروس خیلی بیشتر از مادرزن با داماد است. همین امر نشان دهنده وجود این اختلاف از ناحیه زن است (بیشتر ) . ما که از سمت مادر زنمون بدی زیادی ندیدیم. با برخی خلق و خوهایش مشکل داریم. ولی در کل برای ما قابل درک است و مشکل ساز نیست.
ان شاء الله شما هم تجربه کنید تا درک بفرمایید. ان شاء الله مادر شوهر خوبی نصیب شما شود.
این مثال ها هم جهت خنده و شوخی است. جدی نگیرید.
و من الله توفیق

مادر شوهر همان مادریست که بهشت زیر پای اوست.عروس خانوم اگر عاقل و خیر خواه باشد خوبی ها را در او تقویت میکند و سعی میکند به او بفهماند :که من تورا با خوبی هایت میشناسم.بدی ها را با ندیده انگاشتن حذف کند یا محترمانه کاملا بر اساس منطق جواب دهد تا هم جایی برای بخشش باقی گزارد هم چیزی آموخته باشد و هم گوشزد کرده باشد از چهارچوب منطق خارج نمیشود.

کنیز نرجس خاتون;411800 نوشت:
مادر شوهر همان مادریست که بهشت زیر پای اوست.عروس خانوم اگر عاقل و خیر خواه باشد خوبی ها را در او تقویت میکند و سعی میکند به او بفهماند :که من تورا با خوبی هایت میشناسم.بدی ها را با ندیده انگاشتن حذف کند یا محترمانه کاملا بر اساس منطق جواب دهد تا هم جایی برای بخشش باقی گزارد هم چیزی آموخته باشد و هم گوشزد کرده باشد از چهارچوب منطق خارج نمیشود.

در ضمن جناب یانور محترم.سایت دینی است عبارت مادر شوهر کشون خلاف اخلاق و آموزه های وارسته دینی است.مگر مادر شوهر سوسک هست که احتیاج به نابود کردن داشته باشد؟

با سلام
این چه تاپیکیه چرا آدمو تو آنپاس میزارید اونم آنپاس شدید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!:gun:
خدایی مادرشوهر بیچاره چه گناهی داره که خدا بهش پسر داده؟؟؟؟؟:nini:
شاید بعضی وقتا نه از روی بدخواهی از روی محبت چیزی رو بد انتقال بدن که اونم به خاطر تفاوت سن و سال عروس و مادرشوهره.
مادرشوهر من خیلی خوبه شاید حرفاش حرف نسل من نباشه اما با جون و دل حرفاشو میشنوم اگه جایی هم حرفش تند بشه میگم اگه مادرم بود چیکار میکردم؟
محبت کردنش یه ذره فرق داره اما من میفهمم که منظورش خیره. :Moshtagh:
خواهر شوهرام مثل فرشته هستن خیلی دوستشون دارم واقعا برام مثل خواهرن. :shadi:
برادرشوهرای مهربونی هم دارم پدرشوهرم هم خوبه . خداییش همه شون خیلی خوبن و من همه شونو دوست دارم انشاالله عاقبت به خیر بشن.:Doaa:
انشاالله خودم هم بتونم همیشه براشون عروس خوبی باشم.:khejalati:

به طاها به یاسین;411820 نوشت:
با سلام
این چه تاپیکیه چرا آدمو تو آنپاس میزارید اونم آنپاس شدید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!:gun:
خدایی مادرشوهر بیچاره چه گناهی داره که خدا بهش پسر داده؟؟؟؟؟:nini:
شاید بعضی وقتا نه از روی بدخواهی از روی محبت چیزی رو بد انتقال بدن که اونم به خاطر تفاوت سن و سال عروس و مادرشوهره.
مادرشوهر من خیلی خوبه شاید حرفاش حرف نسل من نباشه اما با جون و دل حرفاشو میشنوم اگه جایی هم حرفش تند بشه میگم اگه مادرم بود چیکار میکردم؟
محبت کردنش یه ذره فرق داره اما من میفهمم که منظورش خیره. :Moshtagh:
خواهر شوهرام مثل فرشته هستن خیلی دوستشون دارم واقعا برام مثل خواهرن. :shadi:
برادرشوهرای مهربونی هم دارم پدرشوهرم هم خوبه . خداییش همه شون خیلی خوبن و من همه شونو دوست دارم انشاالله عاقبت به خیر بشن.:Doaa:
انشاالله خودم هم بتونم همیشه براشون عروس خوبی باشم.:khejalati:

موفق باشی.

[="Indigo"]مادر شوهر گُله
اگه از همون اول عقد بهش مثل مادر خودت نگاه کنی حله
اگه برای مادر خودت کادو بگیری و یکی دیگه هم عین همون رو برای مادر همسر بگیری هنره
و..
[/]

آيا سوسك را بايد نابود كرد ؟

zeinab82;414358 نوشت:
آيا سوسك را بايد نابود كرد ؟

سلام
خودتون مادرشوهر شدید دلت میخواد عروست سوسک خطابت کنه؟؟؟؟؟
مادرشوهری که ازش اینجوری حرف میزنی زنیه که شوهرتو (نمیدونم مجردی یا متاهل) به دنیا آورده.
چطور پسرش خوبه مادرش اهه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خوبه یه کم به آینده هم نگاه کنیم گردش روزگار خیلی چیزهارو بهمون یادآوری میکنه.
موفق باشی.
یاحق

شکایت های عروس از مادرشوهر
* بی احترامی مادرشوهر و به رسمیت نشناختن هویت عروس به رغم عشق و محبت پسرشان.* دخالت های نا بجا در زندگی زن و شوهر. انگار آنها بچه اند و مادرشوهر باید آنها را تر و خشک کند.* شرایط ایجاد شده نامساعد در خانواده شوهر* دخالت در نحوه تربیت فرزند و نحوه خانه داری او (عروس)* تنش ناشی از خواسته مادرشوهر برای همه چیز در بهترین حالت خود بود.


شکایت های مادرشوهر از عروس* عدم درک خصومت عروس به خود و رفتار خویش* اشتباه دانستن نظرهای مادرشوهر* اجبار به حرف زدن با او برای راهنمایی* بی توجهی به شوهر* بی توجهی به زندگی و آشفتگی خانه و خانواده اش* گوش سپردن مدام به حرف های مادر و خواهر خودش






منبع : خبرآنلاین

حامی;391200 نوشت:
برای اصلاح کم کردن تنش بین مادر شوهر و عروس ترفنده های زیادی میشه به کار برد
دو تکنیک مجرب

تکنیک بینداز گردن من
در این تکنیک شوهر چیزهایی را که ممکن است مشکل ایجاد کند را به عروس می گوید بینداز گردن من. بگو شوهرم گفت. غالبا هم مادر شوهرها می گویند درست گفته.
تکنیک به گردن گرفتن
شوهران باید در مواردی که ممکن است مادر شوهر یا عروس از هم دلخور بشوند کاری را به گردن خودش می گیره. عروس میگه چرا مادرت این میوه ها را برای ما خریده مگه خودمون بلد نیستیم فرزندش می گه من ازش خواستم برای ما این را بخره. (البته باید بعدا مدیریت کنه که استقلال بیشتر شود و طوری نشود که سه شود یعنی متوجه نشوند دروغ لایت یا مصلحتی گفته)

يعني دروغ بگيم؟

سلام
من هر چي به مادرشوهرم خوبي كردم جوابم رو به بدترين شكل هايي كه تصور كنين مي داد!!!
تموم تلاشم رو مي كنم كه زودتر بريم از خون شون
حتي اشك پسرش رو هم در آورد
بدبختي اينه به نماز و روزه ي همه هم ايراد مي گيره!
به احترام مادر بودنش تا حالا احترامش رو نگه داشتم
من هم مثل شما فكر مي كردم
از محبت خار ها گل مي شود و...
ولي گاهي وقتي به يكي محبت مي كني احساس مي كنه چه كيسه بكس نرم و خوبي! جون ميده براي مشت زدن...
تا حالا دعوا نكرديم
صدامو روش بلند نكردم
باهاشون از گل بدتر نگفتم
ولي اگه قرار بود خواري گل بشه شده بود
چهار ساله هرچي مي سازم خراب مي كنه
به نظر راهي جز دوري نيست
گاهي دلم مي خواد تو افق خونه داشتم
شايد اون جا نيشي نبود كه اول زندگيم رو زهر كنه

فضه الزهرا;414492 نوشت:
يعني دروغ بگيم؟

اولا ممکن است واقعا شوهرم هم همان نظر عروس را داشته باشد و حرفشان یکی باشد که اینجا دروغی نیست
ثانیا برای دفع مفسده بهتر است توریه کنیم و دروغ مصلحتی بگوییم.

يه چيز بگم
هر كسي يه ظرفيتي داره
خواهشا حتي در محبت كردن زياده روي نكنين
سعي نكنين فرشته باشين
بالاخره يه جايي با مادرشوهر به منافع مشترك مي رسين و يه جايي بايد از حق تون دفاع كنين
حدود يه هفته است كه خيلي رسمي رفتار مي كنم و اصلا پاي محبتم رو يه ذره از گليمم دراز تر نمي كنم و چه جالب! عجب احترامي
ديگه اولي نيستم كه جواب مادرشوهرم رو بدم
ديگه به هرچي ميگه گوش نمي كنم
فعلا آزادم و راحت

موضوع قفل شده است