حق و حقوق

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حق و حقوق

باسمه تعالی
با سلام:

اهل ایمان حقوقی دارند که بهترین شکل پیوند با ایشان، رعایت این حقوق است. رعایت حقوق اهل ایمان به خاطر ایمانشان به خدا، عبادت خدا است. امام صادق علیه السلام فرمودند: به خدا سوگند! خداوند به چیزی برتر از ادای حق مومن عبادت نمی شود.[1] (رعایت حقوق مومن، برترین شکل عبادت خدا است.

ادای این حقوق از امور لازم و بلکه از لازم ترین امور است. امام حسن عسگری علیه السلام فرمودند:
آگاه باش! همانا بالاترین واجبات خداوند بر شما پس از دوستی ما و دشمنی با دشمنان ما، به کار بردن تقیه درباره خودتان و برادرانتان و یارانتان و بجا آوردن حقوق برادران الاهی شما است.[2]

امام علی علیه السلام نیز در ارزش گذاری بر اعمال اهل تقوا بجا آوردن حقوق برادران ایمانی را ارزنده ترین آن اعمال معرفی کرده است و می فرمایند: و بجا آوردن حقوق برادران (ایمانی)، شریف ترین اعمال اهل تقوا است.[3]

سفارش های بسیاری به رعایت حقوق مومن از عظمت این حقوق حکایت دارد تا آنجا که امام صادق علیه السلام فرمودند: به خدا سوگند! همانا مومن، حقی بزرگتر از کعبه دارد.[4]

روایت شده که امام رضا علیه السلام در حالی که مقابل کعبه ایستاده بود، فرمودند:چه بزرگ است حق تو ای کعبه، و به خدا سوگند همانا حق مومن، به حتم بزرگتر از توست.[5]

خداوند کعبه را گرامی داشت و عظمت بخشید و آن را خانه امن و امان قرار داد و با این حال، بزرگتر بودن حق مومن از حق خانه خدا، حیرت آور است و آدمی را به درنگ درباره آن وا می دارد. عظمت این حقوق از عظمت مقام مومن حکایت دارد و این فقط به سبب عظمت ایمان به خداست.

تعظیم حقوق مومن و برتر شمردن آن از حق کعبه، آدمی را به کوشش در یافتن تعداد این حقوق و چگونگی ادای آن وا می دارد. اگر چه این حقوق به اندازه ای مهم و بزرگ است که آگاهی از آنها و بجا آوردنشان، کار دشواری است.چنانکه امام صادق علیه السلام فرمودند: ....هیچ کس نمی تواند حق مومن را که خداوند بر برادر مومنش واجب کرده است وصف کند و بپا دارد...[6]

پی نوشت:
[1].بحارالانوار، ج71، ص222، ح2
[2].بحارالانوار، ج71، ص229
[3].وسائل الشیعه، ج16، ص222، ح21411
[4]. همان، ص222
[5]. همان، ص227
[6]. وسائل الشیعه، ج12، ص222

اما این حقوق عبارتند از:
1- دلسوزی در اندوه:
«عبرة» به معنای اشک چشم و کنایه از غم و اندوه است که به شکل بغضی در گلو یا اشکی در چشم ظاهر می شود. انسان باید در برابر برادر مومن خود دلسوز و مهربان باشد و در غم ها و ناراحتی ها با او همدردی کند. بی تفاوتی در برابر اندوه اهل ایمان سزا نیست.

دلسوزی انسان مومن برای برادر مومنش در ناراحتی ها و مشکلات و همدردی کردن با او، نشانگر محبت و علاقه به اوست. اهل ایمان دوستدار یکدیگرند و پیوند قلبی استواری بین ایشان برقرار است که آنها را به دلسوزی و ترحم به یکدیگر وا می دارد.

خداوند در قرآن کریم می فرماید: محمد صلی الله علیه و آله و سلم فرستاده خداست و کسانی که دبا او هستند، در برابر کفار سرسخت و شدید و در بین خود مهربانند. پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود می بینی، در حالی که همواره فضل خدا و رضای او را می طلبند.[1]

دوست داشتن، دوستی کردن و دلسوزی برای اهل ایمان از سفارش های معصومان علیهم السلام است. امام صادق علیه السلام چنان که گذست به اصحابش فرمودند:تقوای الاهی پیشه کنید و برادران اهل نیکی، دوستدار یکدیگر در راه خدا( خدا، محور دوستی شما با یکدیگر باشد) برقرار کننده پیوند و اهل رحمت و دلسوزی با یکدیگر باشید، به زیارت و ملاقات همدیگر بروید و از امر ما گفت و گو کنید و آن را زنده دارید.[2]

امام صادق علیه السلام در جای دیگر، سفارش خود بر امور پیشگفته را سفارش خداوند عزّ و جل معرفی کرده است و می فرمایند:
با یکدیگر پیوستگی و خوشرفتاری و مهر ورزی داشته باشید و برادرانی نیکوکار باشید هم چنان که خدای عز و جل فرمانتان داده است.[3]

امام علیه السلام در جای دیگر، این مهرورزی و دلسوزی را به صراحت با عنوان حق معرفی کرده است و می فرمایند:کوشش در پیوستن به یکدیگر و همیاری بر مهر و عطوفت و احسان به نیازمند و محبت و دلسوزی به یکدیگر، حقی بر گردن مسلمانان است. تا همان گونه که خدای عز و جل فرموده: «مهربانان بین یکدیگر» با یکدیگر مهربان بوده و نسبت به فرمان فوت شده ای که مربوط به شما است، اندوهگین باشید، بر همان روشی که گروه انصار در زمان رسول الله (ص) بودند.[4]

مهربانی با اهل ایمان از جمله خصلت هایی است که رحمت خدا را برای فرد مهربان در پی دارد. کسی که با آفریدگار خدا مهربان باشد، خداوند هم با او مهربان خواهد بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: مهربانان، مورد مهربانی ( خدای) رحمان در روز قیامت قرار می گیرند. به زمینیان (برادران ایمانی ) مهربانی کن تا مورد رحمت آسمانیان قرار گیری.[5]

پی نوشت:
[1]. فتح، 29
[2].کافی، ج2، ص175
[3]. همان، ح2
[4]. همان، ص174، ح15
[5]. بحارالانوار، ج74، ص169، ح4

هر کس هم که به مردم رحم نکندو برای آنها دل نسوزاند، از رحمت خدا دور خواهد ماند. چنانکه امیر مومنان علیه السلام فرمودند: کسی که به مردم رحم نکند، خداوند رحمت خویش را از او باز دارد.[1]

آن گاه که به مهربانی و دلسوزی برای همه مردم سفارش می شود، دلسوزی برای برادران ایمانی به حتم سزاوارتر و لازم تر است.

نوف بکالی، که از اصحاب امام علی علیه السلام است می گوید: به خدمت حضرت رسیدم در حالیکه در صحن مسجد کوفه بود؛ پس به ایشان گفتم ای امیر مومنان سلام بر تو و رحمت و برکات خدا بر تو باد. حضرت پاسخ سلام را داد. من گفتم: ای امیر مومنان (ع) مرا پندی ده، پس فرمود: ای نوف نیکی کن تا به تو نیکی شود، پس گفتم یا امیر مومنان (ع) پند را بیشتر کن؛ فرمود: ای نوف! مهربانی و رحم کن تا به تو مهربانی شود، رحم کن تا به تو رحم شود.[2]

رعایت حقوق مومنان را باید درون خود پروراندو آن را در عمل نشان داد.

پی نوشت:
[1]. غررالحکم، ص449، ح 10336
[2]. همان، ج74، ص384

2-پوشاندن عیب ها

به پبر میکده گفتم که چیست راه نجات/ بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن[1]

به آنچه انسان دوست دارد پنهان بماندو از آشکار شدنش شرم می کند و ناخرسند می شود، «عورة» می گویند. خواه آن چیز از سنخ لغزش، گناه، عیب و نقصی از نقص ها باشدیا آنکه به خودی خود چنین نباشد، ولی آشکار شدنش از امور ناشایست باشد،

از این رو چه بسا بتوان گفت که این ناخرسندی از آن رو است که یا آن چیز، عیبی از عیب هاست یا آشکار شدنش از عیب ها به شمار می رود، زیرا انسان از آشکار شدن عیب هایش ناخرسند می شود.

به هر حال از حقوق اهل ایمان بر یکدیگر آن است که نقص های یکدیگر را بپوشانندو به عبارتی مومن باید آنچه را که برادر مومنش دوست ندارد آشکار شود، بپوشاند.

امام علی علیه السلام فرمودند: هر چه می توانی عیب برادران مومنت را بپوشان که خدا می پوشاندآنچه را از عیوبت که می خواهی پوشیده باشد.[2]

اهل ایمان برادر یکدیگرند و برادر واقعی، عیب های برادرش را از چشم دیگران می پوشاند، چرا که حرمت برادر را حرمت خود می داند.

امام علی علیه السلام فرمودند: همانا برادر حقیقی تو آن کسی است که زشتی و عیب تو را بپوشاند[3]

برای نگه داشتن حرمت مومن، همراه با پوشاندن عیب های او ، وعده پاداش داده شده است،

چنانکه امام صادق علیه السلام می فرمایند: اگر کسی آن امری را که دیگری راضی به کشفش نیست( امور پنهان او=عیب پنهان داشته او ) بپوشاند، خداوند در قیامت امور پنهان او را می پوشاند، اما اگر پوشش مومن را پاره کند( از آنچه مومن پنهان داشته، پرده دری کرده و آن را آشکار سازد ) خداوند روز قیامت پنهان او را آشکار سازد.( او را رسوا می کند.)[4]

پی نوشت:
[1].حافظ
[2].مستدرک الوسائل، ج12، ص146
[3].آمدی، غررالحکم، ص421، ح9645
[4]. مستدرک الوسائل، ج9، ص109

چگونگی آگاهی انسان به عیب برادر مومنش:

گاه انسان عمل ناپسندی را از خواهر یا برادر مومنش ناخواسته مشاهده می کند، یعنی بدون آنکه خود بخواهد و در پی آن باشد خطا را می بیند و متوجه آن می شود، در این حال چون آگاهی او بدون جست و جو و خواست خودش بوده است رفتار ناپسندی انجام نداده و مورد سرزنش واقع نمی شود.

برای نمونه صدا یا کلامی به گوش انسان می رسد که به وسیله آن عیب مومن برای او آشکار می شود، در اینجا چون آگاهی به طور اتفاقی حاصل شده است نکوهش و سرزنش جایی ندارد، ولی گاه آدمی با خواست خود در پی کشف عیب های دیگران بر می آید که این از خصلت های زشت و ناپسند است.

همچنین اگر شخص بدون جست و جو به مطلبی دست یافت، بازگو کردن آن به اعتبار انگیزه بازگو کننده بر دو قسم است:
1- قصدش از بازگو کردن عیب رسوا کردن فرد نیست، و این رفتار برای او جنبه سرگرمی و گذراندن وقت دارد.
2- هدف از بازگو کردن عیب، رسوایی فرد است.

در روایات آمده است که بازگو کردن عیب مومن کار زشت و ناپسندی است، خواه این رفتار برای رسوا کردن مومن باشد یا فقط جنبه داستان سرایی و سرگرمی داشته باشد.

جست و جوی عیب های دیگران از بیماریهای اخلاقی است که منشا آن دشمنی و حسادت است. این بیماری از دو نیروی شهوت و غضب سرچشمه می گیرد، گاه نیروی شهوت انسان را تحریک می کند که برای کسب امور مادی به جست و جوی ناشایست در زندگی برادر مومنش اقدام و عیب های او را پیش همگان آشکار کند و گاه خشم از مومنی، انسان را به تعقیب عیب های او وا می دارد تا پس از یافتن به او لطمه زند.

پیامد ناشایست این عمل تا آنجا است که انسان از ولایت خدا خارج می شود و به سرزمین شیطان گام می نهد. زشتی این کار چنان است که حتی شیطان نیز او را قبول نمی کند.
در روایتی آمده : هر کس حرفی را علیه برادر مومنش نقل کند که هدفش زشت کردن چهره او و ازبین بردن موقعیت اجتماعی او در بین مردم باشد، خدا او را از ولایت خود بیرون کرده و در ولایت شیطان قرار می دهد، پس شیطان هم قبولش نمی کند.[1]

امام صادق علیه السلام می فرمایند:
هر کس از گناه یا کار زشتی که مومن انجام داده است، آگاهی یابد و آن را علیه او افشا کندو پوشیده ندارد و از خدا برای او طلب آمرزش نکند، نزد خدا مانند انجام دهنده همان عمل زشت است و [افزون بر آن ] بار آن گناهی که علیه انجام دهنده افشا کرده نیز بر گردن اوست . و این در حالی است که انجام دهنده آن رفتار زشت، آمرزیده است و مجازاتش همان فاش شدن گناهش در دنیا علیه اوست که در آخرت از او پنهان داشته می شود؛ (در قیامت، گناهش فاش نشده و آمرزیده می شود) سپس[ مومنی که گناهش فاش شده ] خدا را درباره مجازات قیامت، بخشنده تر از آنچه ستایش می کرد، می یابد.[2]

پی نوشت:
[1]. کافی، ج2، ص385، ح1
[2]. بحارالانوار، ج72، ص216

توجه به عیوب خود، اگر چه با عکس العملی همچون بی میلی و مخالفت نفس اماره است ، ولی اگر به برنامه ای همیشگی برای فرد تبدیل شود، او را از سرگرم شدن به عیب دیگران و میل به فهمیدن آن باز می دارد. آن گاه که انسان سرگرم کاستی های خود شود، از توجه به کاستی های دیگران باز می ماند و در صدد برطرف ساختن عیب های خود بر خواهد آمد.
پس دیگر نه میلی به عیب جویی خواهد داشت و نه مهلت و فرجه ای برایش خواهد ماندتا حتی بتواند به عیب های دیگران فکر کند و این خود سبب بستن چشم بر عیب های دیگران می شود که خود زمینه ساز عیب پوشی است.

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند: خوشا به حال کسی که عیب خودش او را از پرداختن به عیب برادران مومنش باز دارد.[1]

امام علی علیه السلام نیز در توصیف اهل ایمان فرمودند: سرگرم به عیب های خویش و رها از عیوب دیگران است.[2]

مکن عیب خلق ای خردمند فاش / به عیب خود از خلق مشغول باش[3]

امام علی علیه السلام فرمودند: کسی که به عیب خویش بینا شود، عیب هیچ کس نگوید.( هر کس که به عیب خویش بینا گردد، از گفتن عیب دیگران برگردد) [4]
چو عیب تن خویش داند کسی/ ز عیب کسان بر نخواند بسی[5]

بنابراین باید کوشید کاستی های دیگران را از چشم خود پوشاند( یعنی جویای آنها نبود ) تا بتوان از چشم دیگران نیز پنهان داشت وآن گاه که فرد توفیق آن یابد که چشم دل خود بر عیوب دیگران ببنددو کاستی های ایشان را از چشم خود بپوشاند، توان پوشاندن آن کاستی ها از چشم دیگران را پیدا خواهد کرد.

پس برای توفیق در این راه، نیکو و شایسته است که خداوند را با نام «یا مَن سَتَرَ القبیح » فرا خواند و با تمسک به این نام، تخلق به این خُلق والا را از درگاه او طلبید؛ یعنی از او خواست که یاریش کند تا جویای عیب دیگران نباشد و آن را از چشم دیگران نیز پوشیده دارد و باید توجه داشت که این خلق مانند همه اخلاق شایسته دیگر از مجرای اسما و صفات الاهی به انسان عنایت می شود.پس باید به او توجه کرد تا رفیق توفیق او گشت.[6]

پی نوشت:
[1]. کافی، ج8، ص168
[2]. مستدرک الوسائل، ج11، ص175
[3]. سعدی، بوستان
[4].آمدی، غررالحکم، ص234، ح4703
[5]. فردوسی، شاهنامه
[6]. اخلاق الهی، آیت الله سید مجتبی تهرانی، ج28، بخش ششم، پیوند با اهل ایمان

3- گذشت از خطا:

عثرة به معنای لغزیدن و زمین خوردن آمده است و درباره خطاهای بزرگ صدق می کند، ولی زلّة در مورد خطاهای کوچک و ناگهانی است.

توضیح آنکه اگر بدون اختیار از کسی خطایی سر زد، آن را زلة گویند. ولی عثرة به اشتباهی گفته می شود که شخص آگاهانه در پرتگاه شهوت و غضب سقوط می کند. این نوع خطای بزرگ را به شکل معمول نمی توان نادیده گرفت.

ولی رسول خدا صلی الله علیه و آله در این کلام گذشت از « عثرة » را از جمله حقوق اهل ایمان بر یکدیگر می شمرد که این از عظمت حقوق ایشان حکایت دارد.

در روایتی وارد شده که جست و جوی عثرات اهل ایمان از جمله اعمالی است که خداوند رسیدگی به آن را به قیامت محول نمی کند و افزون بر عقاب آخرتی در همین دنیا نیز به مجازات عامل آن خواهد پرداخت.

امام باقر علیه السلام به نقل از رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: ای گروه کسانی که به زبان مسلمان شدید و به دل مسلمان نیستید، در پی یافتن خطاهای مسلمانان نباشید، پس همانا هر کس در پی خطاهای مسلمانان باشد خداوند خطای او را دنبال می کند و هر کس خداوند در پی خطایش باشد، او را رسوا می کند.[1]

امام صادق علیه السلام به نقل از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در کلامی شبیه به همین فرمود:
جویای خطای اهل ایمان نباشید؛ پس هر کس خطاهای برادرش ( برادر ایمانی) را دنبال کند، خداوند در پی خطاهایش خواهد بودو هر کس که خدا در پی خطایش باشد، او را رسوا می کنداگر چه درون خانه اش باشد.[2]

جمله « اگر چه درون خانه اش باشد » به روشنی حکایت از آن دارد که این رسوایی در دنیا است؛ اگر چه برای چنین فردی رسوایی قیامت هم رقم می خورد.

آنچه از گفتار رسول خدا (ص) و پیشوایان معصوم(ع) درباره نادیده گرفتن خطای برادر دینی مطرح می شود، فقط جنبه پند و نصیحت ندارد که در صورت تمایل به آن عمل شود، بلکه نوعی تکلیف شرعی است که با وحی پیوندی مستحکم دارد.و بلکه می توان آن ر ا وحی غیر مدوّن نامید،

چنانکه خداوند بلند مرتبه در قرآن کریم سخنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را وحی نامید ، آن جا که فرمود: و او از روی هوا (هوای نفس) سخن نمی گوید، سخن او جز وحی که بر او وارد شده نیست.[3]

پی نوشت:
[1]. کافی، ج2، ص355، ح4
[2]. همان، ح5
[3].نجم، 3 و 4

4-پذیرفتن پوزش:

پوزش نوعی رفتار است که انسان پس از ابراز ندامت از رفتار ناپسندش در طلب عفو به کار می بندد؛ مانند بنده گناهکاری که پس از اعتراف به گناهش نزد خدا، برای جلب بخشش او، ناتوانی خود و قدرت شیطان و نفس اماره را بهانه بد رفتار خویش معرفی می کند یا اینکه برای دفاع از خویش در برابر برداشت بدی که از رفتار او شده است انجام می دهد.

انسان برای دفاع از حریم خود به کارهای گوناگون دست می زند که یکی از آن ها توجیه رفتار خویش با اموری است که بتواند دلیل موجهی برای آن رفتار قرار گیرد.

به چنین اموری، عذرها و بهانه ها گفته می شود. همچنین کسی که توان برآوردن حاجات دیگران را در خود نمی یابد پس از احساس شرم، پوزش می طلبد؛ زیرا چه بسا ناتوانی او از انجام کار خواسته شده، شانه خالی کردن از کار تصور شود، پس عذر و بهانه می آوردتا چنین تصوری درباره او پدید نیاید. انسان مومن، پوزش اهل ایمان را در هر سه شکل پذیرا است.

او اهل ایمان را برادر خود می داندو البته اقتضای برادری آن است که عذر برادر پذیرفته شود. امام علی علیه السلام فرمودند: همانا برادر حقیقی تو آن کسی است که عذرت را بپذیرد.[1]

چنین انسانی دست رد بر سینه کسی که از او بخواهد، نزده و روی از او بر نمی گرداند، بلکه عذر او را به خوبی می پذیرد.رسول خدا صلی الله علیه و آله در روایت مورد بحث پذیرش عذر را از جمله حقوق مسلمانان بر گردن برادر مسلمانش به شمار آورده و پیشوایان معصوم (ع) رد عذر را رفتار ناشایستی دانسته و از آن نهی کرده اند.

امام صادق علیه السلام به نقل از پدر گرامیشان می فرماید: هر کس پوزش کسی را که دست از گناه کشیده ( یا از زیر کاری شانه خالی کرده) ، راست بگوید یا دروغ نپذیرد، مشمول شفاعن من نمی شود.[2]

امام علی علیه السلام فرمودند:بدترین مردم کسی است که عذر نپذیرد و از گناه نگذرد.( نادیده نگیرد)

در رابطه فرد با فرد اگر خطایی مشاهده شد شایسته است به سبب احتمال وجود عذر از شتاب گرفتن در سرزنش پرهیز شود، چه برسد به آنجا که خطاکار عذرخواهی کند. امیر مومنان علیه السلام به محمد حنفیف چنین وصیت می کند: برادرت(برادر مومنت) را به صرف اینکه به او شک داری، جدا نکن( طرد نکن ) و رابطه ات را با او بی در نگ قطع نکن. شاید عذری داشته ( که آن خطا را کرده است. ) در حالی که تو او را سرزنش می کنی، عذر کسی را که دست از گناه کشیده ( یا از زیر کار شانه خالی کرده) بپذیر، راست بگوید یا دروغ، شفاعت به تو می رسد.[4]

پی نوشت:
[1]. آمدی، غررالحکم، ص 421
[2]. وسائل الشیعه، ج12، ص217
[3]. آمدی، غررالحکم، ص427
[4]. وسائل الشیعه، ج12، ص217

نپذیرفتن پوزش از خصلت های اهل ایمان نیست و انسان را در شمار اهل دنیا قرار می دهد خداوند بلند مرتبه در حدیثی قدسی به رسولش فرمود: ای احمد! دنیا و اهلش را دشمن دار و آخرت و اهل آن را دوست بدار ( پیامبر ) گفت: پروردگارا! اهل دنیا و آخرت چه کسانی هستند؟فرمود: اهل دنیا از کسی که به او بدی کرده اند، پوزش نمی خواهند و پوزش کسی را که از ایشان پوزش خواسته نمی پذیرند.....[1]

گاه برخی افراد اگر چه عذر را می پذیرند، ولی برای پذیرفتن آن باید عذرها، دقیق، کامل و یقین آور باشد، به همین جهت فردی که پوزش می طلبد، باید خود را به زحمت اندازد، در حالیکه ائمه معصوم (ع) اهل ایمان را به آسان گرفتن در پذیرش عذر سفارش کرده اند.

امام سجاد علیه السلام فرمودند: اگر کسی از طرف راست آمد و به تو جسارتی کرد، بعد از سمت چپ برگشت و از تو عذر خواست، عذرش را بپذیر.[2]

در روایتی دیگر امام کاظم علیه السلام می فرماید: ای پسران من! همانا من شما را به وصیتی توصیه می کنم که هر کس آن را نگاه داشت( به آن عمل کرد ) با آن خوار نخواهد شد: اگر کسی نزد شما آمد و مطلبی در گوش راست شما گفت که ناخوشایند بود و بعد از آن در گوش چپ عذر طلبید و گفت که من نگفتم ، عذرش را بپذیرید.[3]

در آداب اسلامی آمده است که هر کس می خواهد برای کاری به برادر مومنی مراجعه کند پیش از آنکه او عذر و بهانه بیاورد، چندین عذر برایش در نظر بگیرد که اگر او از انجام آن کار شانه خالی کرد و معذرت خواست از نظر درونی و روانی ضربه ای به رابطه مراجعه کننده با آن مومن وارد نشود.

و آن گاه که فرد خود را برای شنیدن پاسخ منفی بردر مومنش آماده کرده باشد و بهانه های گوناگونی را برای این پاسخ در ذهن خود پرورده باشد، پذیرش پوزش کار دشواری نخواهد بود.

امام صادق علیه السلام فرمودند: هرگاه از مومن درخواستی داری، برای او بهانه هایی بیندیش، پیش از آنکه او بهانه آوردو اگر بهانه ای آورد بپذیر؛ اگر چه گمان داشته باشی که امور بر خلاف آنچه گفته است باشد، (توانا بوده ولی انجام نداده است ) [3]

کلام امام علیه السلام به خوبی حکایت از این دارد که پذیرش عذر، حتی در صورت گمان به نابجا بودن بهانه ها، مطلوب و سزاوار است.

پی نوشت:
[1]. بحارالانوار، ج74، ص23
[2]. کافی، ج8، ص153
[3].مستدرک الوسائل،ج9، ص57

5- غیبت نکردن:
سفارش های بسیار بر حفظ حریم اهل ایمان و تاکید بر عظمت حرمت مومن، مانع بزرگی از شکستن این حریم ارزشمند و گرانقدر است؛ از این رو نباید با غیبت کردن از برادر مومن خویش حرمت او را شکست و بر شخصیت او ضربه زد؛

زیرا خداوند تبارک و تعالی این کار را به خوردن گوشت برادر مرده تشبیه کرده و می فرماید:ای کسانی که ایمان آورده اید ....بعضی از شما، غیبت بعضی دیگر را نکند، آیا فردی از شما دوست دارد گوشت برادرش را در حالی که مرده است بخورد؛ پس از این کار کراهت دارید.[1]

امام رضا علیه السلام غیبت نکردن از مومن را به صراحت از حقوق او شمرده ، فرمودند: از جمله حقوق مومن بر مومن آن است که غیبت او را نکند.[2]

امام باقر علیه السلام هم در مجموعه ای از سفارش هایش درباره برادر مسلمان فرمودند:و اگر غایب شد پس نگهبان او در غیابش باش..

البته محافظت در غیاب اگر چه ممکن است شامل مراقبت از خانواده و اموال شود، ولی آنچه می توان از این روایت فهمید حفظ خود مومن است که در گرو حفظ آبروی او و غیبت نکردن از او است، و این حقی از حقوق واجب اوست

چنانکه امام رضا علیه السلام می فرمایند: بدان خدا تو را رحمت کند که حق برادران ، واجب و فریضه ای لازم است و آن این است که از برادران غیبت نکند.[4]

پی نوشت:
[1]. حجرات، 12
[2]. مستدرک الوسائل، ج9، ص45
[3]. بحارالانوار، ج71، ص225
[4]. همان، ص226، ح20

6- رد غیبت :

همان گونه که غیبت کردن حرام است، شنیدن آن نیز حرام و نهی از آن واجب است. اهل ایمان باید بکوشند جلوی غیبت از یکدیگر را بگیرند، به این معنا که در غیاب برادر مومنشان به کسی اجازه ندهند که از او غیبت کند و در صورت تحقق غیبت نیز در رفع آن بکوشند.

امام صادق علیه السلام به نقل از رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: برای مومن بر مومن، هفت حق واجب از سوی خداوند عز و جل است ....غیبت از او را حرام کند....[1]

رسول خدا صلی الله علیه وآله در وصیتی به ابوذر (ره) فرمودند: ای ابوذر ! هر کس از برادر مومنش در برابر غیبت حمایت کند. حقی است بر خدا( بر خداوند سزاوار است) که او را از آتش برهاند.ای ابوذر! کسی که پیش او از برادر مومنش، غیبت شود و در حالی که او می تواند یاریش کند. به یاریش اقدام کند. خداوند عز و جل در دنیا و آخرت یاریش کند و اگر او را رها کند در حالی که می تواند یاریش کند، خداوند او را در دنیا و آخرت رها کند؛(به حال خود وا گذارد)[2]

اهل ایمان نباید به بهانه های گوناگون همچون تعارف، خجالت، و...حمایت از یکدیگر را فراموش کرده و اجازه دهنددر حضورایشان از برادر مومنشان به بدی یاد شود.

پی نوشت:
[1]. وسائل الشیعه،ج12، ص2087
[2].وسائل الشیعه،ج12، ص293

7- متهم نساختن:

بلندی مقام و منزلت مومن مانع از آن است که فرد آگاه و بصیر به او بد گمان شود، چه رسد به آنکه گمان بد را ابراز کرده و او را متهم سازد. اهل ایمان باید بکوشند از ایراد اتهام به یکدیگر بپرهیزند تا شان ایمان و حریم ارزشمند مومن را پاس داشته باشند.

امام صادق علیه السلام فرمودند: هر کس برادر دینی خود را متهم سازد، احترامی بین آن دو بر جا نمی ماند....[1]

اتهام به مومن نه فقط رابطه برادری را سست می کند بلکه ایمان تهمت زننده را نیز از بین می برد .

امام صادق علیه السلام ضمن شمارش حقوق مومن بر مومن فرمودند: و هنگامی که مومن به مومن تهمت زند، ایمان در دلش حل می شود، همان گونه که نمک در آب حل می شود( ایمانی باقی نمی ماند) [2]

بیان این مطلب در هنگام شمارش حقوق مومن، حکایت از آن دارد که متهم نساختن اهل ایمان نیز از حقوق ایشان به شمار می رود. امام علی علیه السلام این حق را در کنار برخی حقوق دیگر برشمرده می فرماید:مومن، برادرش را نمی فریبد، به او خیانت نمی کند، رهایش نمی کند، متهمش نمی سازد، و به او نمی گوید من از تو بری هستم.

تهمت زننده از بین تمام احتمال های خوب و بدی که درباره رفتار دیگری می دهد، احتمال بد را ترجیح داده و به احتمال های دیگر توجهی نمی کند. این ترجیح همان است که از آن به سوء ظن تعبیر می شودو پایه رفتار زشت تهمت است.

اکنون برای گرفتار نیامدن در ورطه خطرناک تهمت به برادران ایمانی، باید از سوء ظن درباره آنها دوری کرد و این کار با توجه و دقت در احتمال های خوبی که به رفتار مومن داده می شود میسر است.پس باید کوشید توجیهات مناسبی برای رفتارهای اهل ایمان در نظر گرفت تا از تهمت برایشان مصون ماند.

امام صادق علیه السلام به نقل از امام علی علیه السلام فرمودندند: کار برادرت را به نیکوترین شکل آن حمل کن تا کاری کند که راه توجیه را بر تو ببندد (دیگر نتوانی توجیهش کنی ) و به کلمه ای که از دهان برادرت خارج می شود، گمان بد مبردر حالیکه برای آن توجیه خوبی پیدا می کنی.[4]

پی نوشت:
[1]. کافی، ج2، ص361
[2]. همان، ص171
[3].بحارالانوار، ج72، ص194
[4]. کافی، ج2، ص362

8- ناسزا نگفتن:
خشم از مومن نباید به ناسزا گفتن به او بینجامد. حرمت مومن به اندازه ای است که فرد نباید حتی به خود اجازه پرخاش به او دهد؛ چه رسد به آنکه حریم او شکسته و اهانت بر او روا دارد.

امام صادق علیه السلام در شمارش حقوق مومن برای ابو مامون حارثی فرمودند: همانا از حق مومن بر مومن .....این است که به او اُف (اَه) نگوید و هنگامی که به او اُف گفت دیگر بین آن دو دوستی نیست.....[1]

امام رضا علیه السلام هم در کلامی شبیه به همین مطلب وجود این حق را تصریح کرده است.[2]

کلام معصوم علیه السلام گویای آن است که کمترین و کوچک ترین اهانت به مومن هم ناپسند است.اُف کمترین بی احترامی است که می توان درباره کسی به کار برد؛ چنانکه در تفسیر آیه « لا تَقُل لَهُما اُفِّ »؛ «به پدر و مادر اُف نگو» گفته اند: خداوند اگر می دانست که چیزی کمتز از اُف هم هست، آن را می فرمود.

پی نوشت:
[1]. کافی، ج2، ص171
[2].بحارالانوار، ج71، ص232
[3]. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج2، ص18

موضوع قفل شده است