چیکار کنم؟ منتظر بمونم یا نه؟

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چیکار کنم؟ منتظر بمونم یا نه؟

سلام
لطفا راهنماییم کنید
من خواستگاری داشتم که حس کردم بیشتر ملاک های منو دارن.ما بیرون از منزل و با همراهی ماردامون همدیگرو دیدیم و صحبت کردیم.بین خواستگارانی که داشتم ایشون به ملاک های من نزدیک بودن و خیلی به دلم نشستن.
از رفتارو صحبت هاشون حس کردم که از من خوششون اومده.در انتهای صحبت هامون گفتن بقیه حرفامون باشه برای جلسه دوم.
الان نزدیک 3 هفته س که از اون ملاقات میگذره و ازشون خبری نیست.
توو این چند روز خیلی کلافه بودم و هستم و همش منتظرم.
من از انتظار متنفرم.اگر همون روزای اول تماس می گرفتن و می گفتن نه ، هضمش برای من خیلی راحت تر بود.تا الان که هر روز توو برزخم.
میگم شاید خدا می خواد اونو قسمتم کنه اما می خواد دعا کنم.آخه ایشون تقریبا ملاک هایی رو دارن که من همیشه از خدا می خواستم.این که میگم تقریبا به این دلیله که من معتقدم برای تصمیم قعطی باید در مورد خیلی چیزا بیشتر صحبت کنیم که توو جلسه اول فرصتی برای مطرح کردنش نبود.
اینم بگم که از لحاظ شغل و سربازیو کار، ایشون نگرانی ای ندارن که بخوان مردد باشن.

نمی تونم ببخشمش اگر نمی خواستن نباید طوری حرف میزد که امیدوارم کنه...
از طرفی دوستانم میگن شاید کاری براشون پیش اومده و... یعنی انقدر کار داشتن که حتی یه تماس نگرفتن؟
اصلا این سه هفته منطقیه؟کسی همچین موردی دیده؟یعنی ممکنه خبری ازشون بشه؟من بازم صبر کنم یا نه؟

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد حامی

سلام خدمت شما خواهر محترم
و تشکر از اعتمادتون
واقعا چشم به راهی و انتظار خیلی سخته. و هر ثانیه اش گویی ساعت ها طول می کشد.
به هر حال همه عقلا اتفاق نظر دارد که منتظر گذاشتن افراد کاری غیر اخلاقی است و لازم است در این مواقع آقایون با تدابیری محترمانه پاسخ قطعی خود را بیان کنند.
ما باز ما در مورد این فرد نمی دانیم چرا خبری نداده است بنابراین هم احتمال دارد عمدی باشد و هم از روی سهل انگاری و اهمالکاری. ببینید برنگشتن خواستگار علل مختلفی داره و ما واقعا نمی علم غیب نداریم و نمی توانیم بر اساس گمان و حدس خودمان قضاوت کنیم. برخی از این علل عبارتند از:
پیش آمد و حادثه برای خود یا اطرافیان
ناهمخوان و ناهمتا دیدن خود و شما(باورهای و ارزش ها، سبک های زندگی و تربیتی، فرهنگ و رسوم و....)
سوء تفاهم از سخنان شما یا مادرتان(درباره شرایط، و سخنان عادی و...)
وسواس زیاد در گزینش همسر و تطبیق ملاک ها
بررسی و تحقیق کلی و دورادور
معنوی گناهی رزقی را دفع می کند و یا دعایی گرفتاری ای را رفع می کند)
و....
به هر حال علل مختلف است. اما چیزی که هست شما باید معیارهایی برای گزینش همسر داشته باشید واقعا از همان ابتدا نباید به کسی دل ببندید. گاهی اختلافات و تفاوت های فرهنگی و ارزشی و سبک تربیتی و...بعد از جلسات متعدد خودش را نشان می دهد.
بنابراین ممکن بود که حتی جلسات متعددی داشته باشید ولی یکی دیگری را همتای خود نبیند و با توجه به شناختی که از خود و خانواده و شرایط خود دارد بسنجد ببینید که این پیوند و وصلت می تواند منبع اختلافات و مشاجرات و تلخی هایی در زندگی شود.
بنابراین واقع بین باشید و زندگی معمولی خود را ادامه دهید. حتی اگر ایشان هم بیاید باید برای زندگی شیرین تحقیق جدی کنید و از فاز به فاز بررسی های مختلفی انجام دهید. به یاد داشته باشید همیشه زود به هم رسیدن به معنای خوشبخت شدن نیست گاهی واقعا دعای خود یا خانواده یا عزیزی، یا صدقه ای بلایی را دفع می کند و یا فرصتی در اختیارتان قرار می دهد.
این فرصت ایجاد شده را غنیمت بدانید و در همسرگزینی با مطالعه بیشتر وارد شوید. تا پایان تحقیق، تفکر، تحلیل سود و زیان ها، مشورت ها اجازه ندهید دل تان برای شما تصمیم بگیرید.
در این مدت با اشتغال فکری مانند شنیدن سخنرانی، مطالعه، حل جدول، دیدن فیلم و فعالیت های بدنی و کار و ورزش اجازه خیال پردازی و فکر ناراحت کننده را به خود ندهید و
که ان شالله خیر و حکمتی بوده
برای مطالعه بیشتر کتاب مطلع مهر و کتاب رهنمودهایی برای ازدواج را از کتابخانه بخش مشاوره دانلود کنید و مطالعه.


سلام.ممنونم جناب حامی از پاسختون

راستش موقع صحبت اینطور حس کردم که به هم می خوریم...

ناراحتی من برای اینه که می شد حداقل یه فرصت دیگه داشته باشیم تا راجع به مسائل بیشتری حرف بزنیم با توجه به اینکه جلسه اول مثبت بود و از صحبتهای ایشونم حس کردم نظرشون مثبته.من دل بسته نشدم اما می خواستم فرصت دیگه ای باشه.ناگفته نمونه که اگر هر جا حس می کردم تناسب نداریم نمیذاشتم روند خواستگاری ادامه پیدا کنه.حتی به فکر رفتن پیش یه مشاور دلسوز هم بودم که نشد...

بعضی خواستگارا همون جلسه اول معلوم میشه مناسب حالت نیستن و خب طبیعتا وقتی هم برای جلسه بعد در نظر نمی گیری ولی این مورد ارزشش رو داشت.گاهی فکر میکنم بعضی ها فقط برای سرگرمی خواستگاری می رن...

چشم بیشتر مطالعه می کنم.توکل به خدا

سلام دوست خوبم
نگران نباش.حتما قسمت نبوده
من هم یک موردی آقا پسری میخواست بیاد خواستگاری
دورادور میشناختمش و از موقعیت و شرایط و خودش خوشم میومد ولی ایشون منو ندیده بود
بعد ایشون خواسته بود که ما بریم بیرون با هم صحبت کنیم..خانواده ما گفتن خب تشریف بیارید خونمون
و آقا پسر گل گفته بود من خونشون نمیام.میخام دختر خانم بیاد بیرون باهم صحبت کنیم و من امتحانش کنم ببینم اگه اومد بیرون باهم حرف بزنیم یعنی برام احترام قائل هست!!!!
واقعا خنده ام گرفت...آخه ما هنوز نه حرفی و نه سلام و علیکی باهم نداشتیم..بعد من چی چی را برای ایشون احترام قائل باشم؟
اصن من نمیدونم این پسرای دوره زمونه چقد ناز دارن؟:Moteajeb!:
من هم گفتم که من نمیام بیرون و دفعه اول تشریف بیارند خونه...ایشون هم ناز فرمودن و اصن نیومدن:Kaf:
هیچی دیگه...
دنیا برعکس شده...تا میاییم برا پسرای مردم ناز کنیم میگذارن میرن:ok:

fanos;389115 نوشت:
سلام
لطفا راهنماییم کنید
من خواستگاری داشتم که حس کردم بیشتر ملاک های منو دارن.ما بیرون از منزل و با همراهی ماردامون همدیگرو دیدیم و صحبت کردیم.بین خواستگارانی که داشتم ایشون به ملاک های من نزدیک بودن و خیلی به دلم نشستن.
از رفتارو صحبت هاشون حس کردم که از من خوششون اومده.در انتهای صحبت هامون گفتن بقیه حرفامون باشه برای جلسه دوم.
الان نزدیک 3 هفته س که از اون ملاقات میگذره و ازشون خبری نیست.
توو این چند روز خیلی کلافه بودم و هستم و همش منتظرم.
من از انتظار متنفرم.اگر همون روزای اول تماس می گرفتن و می گفتن نه ، هضمش برای من خیلی راحت تر بود.تا الان که هر روز توو برزخم.
میگم شاید خدا می خواد اونو قسمتم کنه اما می خواد دعا کنم.آخه ایشون تقریبا ملاک هایی رو دارن که من همیشه از خدا می خواستم.این که میگم تقریبا به این دلیله که من معتقدم برای تصمیم قعطی باید در مورد خیلی چیزا بیشتر صحبت کنیم که توو جلسه اول فرصتی برای مطرح کردنش نبود.
اینم بگم که از لحاظ شغل و سربازیو کار، ایشون نگرانی ای ندارن که بخوان مردد باشن.

نمی تونم ببخشمش اگر نمی خواستن نباید طوری حرف میزد که امیدوارم کنه...
از طرفی دوستانم میگن شاید کاری براشون پیش اومده و... یعنی انقدر کار داشتن که حتی یه تماس نگرفتن؟
اصلا این سه هفته منطقیه؟کسی همچین موردی دیده؟یعنی ممکنه خبری ازشون بشه؟من بازم صبر کنم یا نه؟

من الان برام یه چیزی ثابت شد!:Kaf:
این آقا پسرا حتی اگه در پایان صحبت ، مردد باشن و یا اصلا نظرشون منفی باشه به روی مبارکشون نمیارن و خودشونو متمایل نشون میدن برای ادامه صحبت در جلسات بعدی!:ok:

ولی شما خودتونو ناراحت نکنید رسم خیلی ها اینجوریه که خواهان ادامه رابطه نیستن ولی خبر نمیدن! هر چند به نظرم فرهنگ غلطیه!
یک درصد هم احتمال بدید مشکلی براشون پیش اومده! که این هم توجیه مناسبی نیست البته !:Gig:

پس در نتیجه قضیه رو فراموش کنید و به ادامه زندگیتون بپردازین.

وقتی خودت رو شیفته ایشون نشون دادی ... لابد این آقا پسر هم با خودش گفته اینو که هر وقت بخوام میتونم بدستش بیارم ... پس برم دنبال بهتر از این ...
به قول قدیمی ها تو آب نمکی خوابوندتت ...

آقایون اینجورین دیگه ...

در برخورد اول نباید هیچ احساسی وجود داشته باشه
برخورد اول فقط برای شناخت است
هیچ علاقه ای هم نباید در برخورد اول نشون داده بشه
چون عده ای کم ظرفیت سو استفاده میکنند

fanos;389115 نوشت:
سلام
لطفا راهنماییم کنید
من خواستگاری داشتم که حس کردم بیشتر ملاک های منو دارن.ما بیرون از منزل و با همراهی ماردامون همدیگرو دیدیم و صحبت کردیم.بین خواستگارانی که داشتم ایشون به ملاک های من نزدیک بودن و خیلی به دلم نشستن.
از رفتارو صحبت هاشون حس کردم که از من خوششون اومده.در انتهای صحبت هامون گفتن بقیه حرفامون باشه برای جلسه دوم.
الان نزدیک 3 هفته س که از اون ملاقات میگذره و ازشون خبری نیست.
توو این چند روز خیلی کلافه بودم و هستم و همش منتظرم.
من از انتظار متنفرم.اگر همون روزای اول تماس می گرفتن و می گفتن نه ، هضمش برای من خیلی راحت تر بود.تا الان که هر روز توو برزخم.
میگم شاید خدا می خواد اونو قسمتم کنه اما می خواد دعا کنم.آخه ایشون تقریبا ملاک هایی رو دارن که من همیشه از خدا می خواستم.این که میگم تقریبا به این دلیله که من معتقدم برای تصمیم قعطی باید در مورد خیلی چیزا بیشتر صحبت کنیم که توو جلسه اول فرصتی برای مطرح کردنش نبود.
اینم بگم که از لحاظ شغل و سربازیو کار، ایشون نگرانی ای ندارن که بخوان مردد باشن.

نمی تونم ببخشمش اگر نمی خواستن نباید طوری حرف میزد که امیدوارم کنه...
از طرفی دوستانم میگن شاید کاری براشون پیش اومده و... یعنی انقدر کار داشتن که حتی یه تماس نگرفتن؟
اصلا این سه هفته منطقیه؟کسی همچین موردی دیده؟یعنی ممکنه خبری ازشون بشه؟من بازم صبر کنم یا نه؟

به نظر من اون پسره خیلی کار غیر اخلاقی انجام داده که با احساسات شما بازی کرده . البته من یه جورایی به اون اقا حق میدم شاید بین چند مورد دختر گیر کرده و از همشون هم خوشش اومده و نمیدونه کدوم رو انتخاب کنه.مثلا من خودم از خواهر دو تا از دوستام خوشم اومده به هر کدوم از دوستام هم گفتم که میخوام با آبجیت ازدواج کنم اتفاقا خوشحال هم شدن ولی چون این رفقای من قبلا فساد جنسی داشتند و یه جورایی گناهکار هستند یه ذهنیت بدی راجع به خواهراشون دارم میگم نکنه اونم مثل برادرش باشه .به هر حال توصیه من به خانم های محترم که طالب ازدواج هستند اینه که اگر یک پسر با تقوا و پرهیزکار واقعی و نماز شب خون دیدن اولا سلام ما رو برسونن چون خیلی کم هستند این جور آدما و دوما همچین کسی رو به هیچ قیمتی از دست ندن حتی شده التماسش رو بکنن که بیا با ما ازدواج کن واصلا هم خجالت نکشند همچین آقای انقدر اخلاق وکرامت داره که تقاضای کسی رو رد نکنه.

گاهی تقدیر ومصلحت الهی این طور رقم میخوره که آدم دیر ازدواج کنه یا اصلا ازدواج نکنه.مثل حضرت معصومه سلام الله علیها که بیش از پنجاه سال عمر داشت ولی اصلا ازدواج نکرد چون همتا نداشت و خدا کسی رو خلق نکرده بود که مقامش مثل حضرت معصومه سلام الله علیها باشه

عين الحيات;393352 نوشت:
.مثل حضرت معصومه سلام الله علیها که بیش از پنجاه سال عمر داشت ولی اصلا ازدواج نکرد چون همتا نداشت و خدا کسی رو خلق نکرده بود که مقامش مثل حضرت معصومه سلام الله علیها باشه

سلام
در زندگینامه حضرت معصومه (س) نوشته شده که ایشون 28 سال سن داشتند.

حامی;389926 نوشت:
در این مدت
جناب حامی، عقائد چقدر مهم اند در زندگی؟

مثلا فردی که این عقیده رو داره که زنی که گرفت رو با عقائد خودش البته ازراه استدلال سازگار میکنه درسته؟
اگر درست نیست، این فرد چگونه و کجا هم کفوشو پیدا کنه؟

و یه سوال دیگه، شما برای همسریابی یه طلبه، تجویز میکنید که به روحانی های بزرگتری که هم عقیده اش هستند بسپارد(چگونه بگوید؟ آیا نمیشه علنی گفت منظورم دختر خودتونه)؟
تشکر

عين الحيات;393352 نوشت:
چون همتا نداشت

و لم یکن له کفواً احد

شینده بودم حضرت زهرا س همتایی نداشت خداوند حضرت علی ع را آفرید که با حضرت زهرا س ازدواج کنند جزء حضرت علی ع کسی هم کفوشان نبود.

جمله این آقا که فرمودند حضرت معصومه س همتا نداشت رو چطور حل کنم و جمله من درسته؟
متشکر

موضوع قفل شده است