خاطرات حجاب

تب‌های اولیه

79 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خاطرات حجاب

یه عالمی میگفت این پوشیدن شلوار لی (بر گرفته از مد غربی) آخه چه سنخیتی با پوشش چادر (لباس مادرمان زهرا (س)) دارد
بعضی میخواهند وجهه چادر را هم از روی عمد و بعضی ها از روی نادانی خراب کنند
مادرم عطر چادرت بوی بهشت میدهد

ده سال طول کشید تا عاشق چادرم شوم
خاطره ای از یه دختر خانم (کنیز حضرت زهرا (س)

واقعا نمی تونستم هدیه حضرت فاطمه (س) را کنار بگذارم. الان حدود 3 ساله که عظمت چادر را فهمیدم. میشه گفت عاشق چادرم شدم.
راستش خجالت می کشم بگم خیلی طول کشید تا عاشق چادرم بشم. چون به نظرم چادر انقدر زیباست که شخصی که اون رو به عنوان حجاب انتخاب می کنه زود جذب می کنه. ولی برای من تقریبا 10 سال طول کشید تا زیباییش را بفهمم.
از سال اول راهنمایی خودم شروع کردم به چادر سر کردن. دوستانم که مانتویی بودند فکر می کردند به خاطر خانواده، چادر سر می کنم. وقتی متوجه می شدند انتخاب خودمه تعجب می کردند. دیگه از مادرم هم بیشتر به چادر مقید بودم. البته این تقید نه به خاطر علاقه بود و نه به خاطر اجبار خانواده. خیلی ذوق و شوق برای چادر سر کردن نداشتم. گاهی اوقات حتی خودم هم از این همه تداوم تو چادر سر کردنم تعجب می کردم. ولی یه چیز رو خیلی خوب می دونستم انتخاب من، انتخاب درستیه.
و اما ماجرای چادری شدنم:
اولین بار که چادر زدم، همون اولین روز رفتن به دوره ی راهنمایی بود. مدرسه ما چادر رو اجباری کرده بود ولی اکثر بچه ها وقتی می خواستند وارد مدرسه بشند چادر سر می کردند و وقتی هم که خارج می شدند چند خیابان بعد چادرشون رو در می آوردند. البته بعضی از دخترها یه کم انصاف رو رعایت می کردند و مسیر خونه - مدرسه رو چادر سر می کردند ولی در موارد دیگه چادر سر نمی کردند. من از این حرکت دوستام خوشم نمی اومد. این کار رو یه جور دورویی می دونستم.

یه روز سال دوم یا سوم راهنمایی، معلم دینی که از بچه ها پرسید : " به نظرتون چرا بعضی از بچه ها فقط برای مدرسه چادر سر می کنند؟"، یکی از همون بچه ها گفت: "برای اینکه تو خیابون خیلی بمون متلک می گند"
من تعجب کردم. چون تو اون مدتی که من چادر سرم می کردم یک یا دو بار برام این اتفاق افتاده بود و من خیلی راحت از این اتفاق گذشته بودم در حالیکه بدون چادر این اتفاق بیشتر و بدتر می افته!بعدها که به رفتار همون دختر توی خیابون توجه کردم دیدم واقعا طرز چادر سر کردنش متلک گفتن داره. از طرز چادر زدنش راحت می شد فهمید که چادر را فقط برای مدرسه زده. خب مشخصه که بهش متلک میگند. اون وقت بنده خدا دلیل این متلکا رو به خاطر چادر می دونست نه طرز چادر سرکردن خودش! این چیزها را می دیدم و می فهمیدم که اگر مشکلی هست از رفتار خودمونه نه از چادر.

خلاصه در ظاهر من به اجبار مدرسه چادری شدم ولی دائمی شدن چادر سرکردنم به دلیل مطمئن بودن از درستی راهم بود. الان حدود 3 ساله که عظمت چادر را فهمیدم. میشه گفت عاشق چادرم شدم.باز اتفاق خاصی برام نیفتاد که عاشق چادر شدم. این که گفتم سه سال پیش، یه زمان تقریبی بود برای تغییر احساسم. ولی شاید تجربه محیط دیگر باعث این تغییر احساس شد. تجربه زندگی با هم اتاقی هایی در خوابگاه. هم اتاقی هایی با عقاید متفاوت اما با ظاهری یکسان و بعد عوض کردن اتاق و زندگی کردن با هم اتاقی هایی که تقریبا هم عقاید و هم ظاهر یکسان داشتیم. اینجا بود که متوجه تفاوت عقاید حتی بین افراد چادری شدم.کسانی که اول باشون هم اتاق بودم چادری بودند (یه اتاق 7نفره و همه چادری!!!) بعضی به خاطر محیط خانواده، بعضی به خاطر محیط شهرشون و بعضی با اختیار خودشون چادر داشتند. ترم دوم از هم اتاقی های اولم جدا شدم. اواخر سال دوم بود که دیدم 3 تا از اونا دیگه کامل چادرشون رو برداشتند.تو دانشگاه دخترایی بودند که در طول دوره دانشگاه اول چادر م سرمی کردند ولی بعد از یکی دو سال دیگه چادرشون رو برداشتند. و بودند دخترایی که با مانتو وارد دانشگاه شدند و بعد از مدتی چادر را برای حجابشون انتخاب کردند.من اول فکر می کردم کسانی که با همون ظاهر وارد دانشگاه می شوند با همون ظاهر دوره دانشگاه رو تمام میکنند. این اتفاق ها رو که دیدم متوجه شدم که هدیه حضرت فاطمه(س) رو نگه داشتن واقعا لیاقت می خواهد و ترسیدم نکند حالا که من احساس خاصی نسبت به چادر ندارم من هم جزو کسانی بشم که این هدیه رو از دست بدم.شاید این ترس باعث شد که حجاب رو سفت و سخت تر بگیرم و سفت و سخت تر گرفتن باعث تغییر احساسم شد.تازه من توی خانواده ای بزرگ شدم که درسته به خیلی چیزها مقیدند ولی با مقیدتر شدنم به حجاب، بعضی جاها به من ایراد می گیرند. مثلا تو مهمونی های خانوادگی من جلوی اقوام همچنان با چادر هستم.
اوایل مادرم و یا فامیل بم می گفتند "دیگه تو خونه برا چی چادر میزنی؟" منم می گفتم :" شما برای چی تو خیابون چادر می زنید؟" می گفتند: " خب خیابون با خونه فرق می کنه" می گفتم " نامحرم، نامحرمه. فرق نمی کنه آشنا باشه یا غریبه. تازه تو خونه بیشتر در حال نشست و برخاستیم. امکان داره بیشتر جلب توجه بشه" اینا رو که گفتم،دیگه بم کاری ندارند.تازگی ها کتاب "مسئله حجاب" رو خوندم. این کتاب بیشتر رو احساسم اثر گذاشت.به هر حال توفیق خدا بود که چادر زدنم تداوم داشت و از خدا می خواهم همچنان لیاقت حفظ هدیه حضرت فاطمه(س) رو داشته باشم. چون هر لحظه شیطان در کمین است که این هدیه را از ما دخترها بگیرد.اما یه نکته را نباید فراموش کرد. اگه تو این مدت خدا توفیق نمی داد و توی چادر سر کردنم تداوم نداشتم، واقعا نمی دونستم الان چه وضعیتی داشتم.این مطلب رو برای دوستایی فرستادم که در گیر و دار انتخاب نوع حجابشونند. دوست عزیزم! اگه چادر را انتخاب کردی، بعد دیدی احساس خاصی پیدا نکردی، به راهت ادامه بده.
مطمئن باش راهت درسته. وقتی چادر را برای رضای خدا انتخاب کنی، دیگه مهم نیست تو خوشت بیاد با نیاد. قرار نیست تو از حجابت لذت ببری. قراره خدا از تو راضی باشه.عاقبت بخیر و سر بلند باشید
التماس دعا

احساس می کردم با چادر همه یه جور دیگه بهم نگاه می کنند

راستش چادرو خیلی دوست داشتم.فقط خجالت می کشیدم سرم کنم. احساس می کردم با چادر همه یه جور دیگه بهم نگاه می کنند. با این حال ماه محرم و رمضان و ... سرم می کردم.

یه روز برادرم کتابی راجع به حجاب آورد خونه. یادم نیست اسم کتاب چی بود.شروع کردم به خوندنش. خیلی تکان دهنده بود. مخصوصا یکی از جملاتش منو متحول کرد.

نوشته بود:

اگر نامحرمی کوچکترین عضوی از بدن دختر نامحرم را ببیند و به این علت منحرف شده و به گناه بیفتد، دختر هم در گناه آن شخص شریک است و به همان میزان گناه هم برای دختر نوشته می شود. اگرچه هیچگاه ، هیچ گناهی و هیچ انحرافی در زندگی اش انجام ندهد.

این جملات را بارها مرور می کردم و در ذهنم تحلیلش می کردم؛ وقتی می دیدم با بی حجابی و بدحجابی، گناه ناخواسته ی دیگری به کارنامه اعمالم اضافه خواهد شد، عقلم حکم می کرد که به خودم ظلم نکنم و حجاب کامل را انتخاب کنم.

باشگاه خبرنگاران جوان

یه خواهر زاده دارم ،دختره 5 سالشه خیلی بامزه هستش ، وقتی با مادرش بیرون میره به خانمهایی که بی حجاب هستش میگه اینها بی ادبن ، هیچکس هم یادش نداده اینو بگه ولی نمیدونم این کلمه رو چجوری کشف کرده
انشاالله که یار مولایش بشه

مامان خانوما که چادر ندالن خنده دالن
خاطره ای جالب

درست یادمه 4سالم بود که با مامانم توی اتوبوس نشسته بودیم و به خونه می رفتیم وقتی دیدم همه خانوما چادر سرشونه احساس کمبود شدیدی بهم دست داد همین بود که به مامانم گفتم منم چادر میخوام مامانم گفتن: نه مامان تو خیلی کوچیکی نمیتونی چادر نگه داری بزرگتر شدی واست می دوزم ولی من اصلا گوشم بدهکار نبود تا خونه رسیدیم مثل بچه هایی که شکلات یا بستنی میبینن توی خیابون چادر مامانشون رو میگیرن می کشن وهی به مامانشون میگن واسم بخر بخر و گریه می کنن منم همین برنامه رو تاخونه پیاده کردم البته در مورد چادر! اینقدر گریه کردم که حد نداشت.
وقتی رسیدیم خونه بابام که منو با اون ریخت و قیافه دید پرسید چی شده و مامانم قضیه رو واسش تعریف کرد بابام هم گفتن خوب براش یه چادر بدوز خلاصه با پادرمیونی بابا مامان قبول کرد که برام چادر بدوزه البته با یک تبصره که چادر مشکی نمیدوزم چادر نماز می دوزم
از اون روز من اون چادر گل گلی رو از خودم دور نمیکردم وقتی چادرکشدار گل گلیمو سر میکردم دقیقا میشدم عین نه نه نقلی و همین قیافه ی بانمک باعث می شد بقیه ذوقم رو بکنن و من برای پوشیدن چادر بیشتر تشویق می شدم دیگه از اول دبستان رسما با پوشیدن چادر مشکی شدم یه دختر چادری .
یادم نمیره کوله پشتی می انداختم و چادرم رو می کردم سرم. پنجم ابتدایی که بودم یه بار توی مدرسه وقتی با بچه ها توی حیاط در حال بازی بودیم توی برف و گل خوردم زمین چادرم اینقدر گلی شد ه بود که اصلا نمیشد بهش نگاه کرد مدیر و معلمای مدرسه هر کاری کردن حاضر نشدم بدون چادر سوار سرویس بشم آخرش زنگ زدن مامانم اومد دنبالم تا با تاکسی تلفنی دختر لجبازشو تادم در خونه برسونه
همون روزها بود که داداشم تازه زبون باز کرده بود یه روز که رفتیم دم دانشگاه مامانم اینا. چند تا خانوم مانتویی نسبتا شل حجاب از جلوی ماشین رد شدن داداشم به مامانم گفت: مامان خانوما که چادر ندالن خنده دالن. کلی خندیدیم برادرم همه خانومایی که دوروبرش میدید چادری بودن حتی خواهرای خودش که کم سن تر از اون خانوما بودن، طبیعی بود واسش خانومای مانتویی عجیب باشن
من فکر میکنم خانواده ها باید اول ارزشها رو تو خونواده ی خودشون نهادینه کنن و بعد از بچه هاشون انتظار داشته باشن بچه های متدینی باشن تو خونه ای که همه از تیپ و قیافه ی دخترای مردم تعریف میکنن یا ماهواره میبینن یا با آدمایی رفت و آمد دارن که ظاهر موجهی ندارن چطور میشه انتظار داشت بچه ها مذهبی بار بیان
مامان و بابای من به خصوص بابام هیچ وقت منو مجبور نکردن که باید چادر بپوشی حتی بعضی وقتها وقتی دانشجو بودم و مدام چادرم پاره می شد بابام غرغر میکرد که آخه من چقدر چادر بخرم منم به شوخی میگفتم خوب من دیگه از فردا چادر نمیپوشم بابامم خیلی راحت میگفت خوب نپوش من فکر میکنم پدرو مادر من فضای خونه رو طوری آماده کرده بودن که من خودم برم به سمت چادر مثلا ما خیلی به مراسم مذهبی می رفتیم ومن همیشه پای ثابت اجرای یک بخشی از اون مراسم بودم یا دکلمه می خوندم یا توی مجالس قرآنی شرکت می کردم.
یادمه یک بار یه آقا پسری رو دعوت کرده بودن که حافظ چند جزء قرآن بود و ازش سوال می پرسیدن منم اون موقع دوم ابتدایی بودم و جزء یک رو حفظ کرده بودم از اون آقا یه سوال از سوره ی بقره پرسید بنده خدا با یه جای دیگه قاطی کرد و اشتباه جواب داد من یهو از وسط جمعیت بلند شدم بلند گفتم اشتباه خوند اشتباه خوند بابام که مجری جلسه بودن گفتن خوب درستش چیه خانوم کوچولو و من از وسط جمع شروع کردم به خوندن آیه خلاصه یه سوال از اون آقا می پرسیدن به سوال از من بعدم دعوتم کردن بالا و بهم جایزه دادن و کلی از اینکه چه چادر خوشگلی دارم و چقدر قشنگ قرآن میخونم ازم تعریف کردن امام جمعه هم یه قرآن بهم جایزه داد وکلی برام دست زدن
تو مراسمها هر وقت برنامه ام تموم میشد و با اون قد کوچولوم چادر به سر میومدمم پایین همه کلی قربون صدقه ام می رفتن همین باعث شد که من فکر کنم با چادر یه چیزایی از بقیه ی هم سن وسالام بیشتر دارم و احترامم بیشتره
دبیرستانی که بودم وقتی با دوستام که حجاب جالب نداشتن راه می رفتم می دیدم پسرا برای اونا مزاحمت ایجادمی کنن می فهمیدم که این چادرمه که منو داره حفظ میکنه
ولی تو دانشگاه هم مسخره می کردن هم بعضیا از چادریا بدشون میومد هم توی خوابگاه میگفتن واسه چی چادر میپوشی یه هم اتاقی داشتم که خیلی با من فرق داشت ولی با هم خیلی خوب بودیم یه بار میخواستیم بریم سینما گفت نمیشه! یا شما باید بدون چادر بیاید یا من با چادر میام زشته تو خیابون با این همه تفاوت راه بریم من بدم میاد. من و دوستم گفتیم ما که بدون چادر نمیایم نتیجه این شد که اون دوتا که چادر نداشتن چادر پوشیدن خود هم اتاقیم می گفت وقتی میرم شهرمون خواهرم میگه تو وقتی از اصفهان میای چقدر عوض میشی آخه او اصلا نماز نمیخوند بعد از اینکه با ما هم اتاقی شد نمازخون شد فکرکنم اخلاق ما باعث شد نظرش نسبت به چادریها و دین عوض بشه پس اخلاق چادری ها هم خیلی موثره.

خلاصه از 4 سالگی تاحالا که 25 سالمه و یه مهندس برقم یادم نمیاد چادرم رو کنار گذاشته باشم عاشق چادرم هستم خیلی هم بهش احترام می گذارم با وجودش احساس کرامت و بزرگی میکنم واقعا حس میکنم یه حفاظی دورم رو گرفته که قوی ترین قدرتهای دنیا هم نمی تونن اون رو ازم بگیره.

چادر هدیه ای بود که بابام بهم داد باباجونم ازت ممنونم به خاطر چادرم

باشگاه خبرنگاران

شادی روح پدر بزرگم صلوات

مادرم میگه وقتی زمان شاه نمیذاشتن با حجاب بریم مدرسه و مقنعه ی منو ازم گرفتن عوامل مدرسه ، پدرم فرداش اومد و مقنعه رو ازشون گرفت و داد تا من سرم کنم و از اون به بعد همیشه با حجاب رفتم مدرسه

من 16 ساله ام و در همین سن چادری شدم

با نهایت تاسف میگم که قبلا بی حجاب بودم بازم میگم با نهایت تاسف با یادآوری اون روزها احساس شرمندگی میکنم از اینکه بعضی پسرا من رو با چشمای ناپاک نگاه میکردند ...

اما وقتی که چادری شدم... ماه رمضان همین امسال بود تو حال و هوای شبهای قدر و سخنرانی هایی در مورد حجاب که من رو خیلی عوض کرد. سخنرانی ها مرا متوجه عقوبت گناه کردند که از آن غافل شده بودم و همچنین وقتی حاج آقا گفت که دخترایی که بی حجاب هستن و تو خیابون راه میرن و ناز میکنن حقیقت کارشون مثل این می مونه که به مردم التماس میکنن که منو نگاه کنید و این افراد یه نوع کمبود دارن. من دیدم راست می گن درحالیکه هیچوقت دوست نداشتم که افراد نسبت به من این دید رو داشته باشن

صحبتهایی که مادرم راجع به حجاب و چادر به من میگفت هم منو خیلی تکون داد خیلی زیاد و در من زمینه سازی کرد. ایشان همیشه مرا نصیحت می کردند درسته که من بی حجاب بودم ولی نماز می خوندم و به شهدا علاقه ی بسیاری داشتم مادرم به من توصیه کرد که وصیت نامه های شهدا رو بخونم و من وقتی این چند سطر رو میخوندم به گریه افتادم

یکی از اونا مال شهید منصور رنجبران بود :این دنیا زود گذر است و به زودی همگی ما برای پاسخ در میز محاکمه ی الهی حاضر می شویم.. وآن موقع است که از شما سؤال می کنند

ای زنان آیا پیرو حضرت زهرا بودید یا نه......

آن وقت چه جوابی دارید بدهید.......؟؟؟؟!!!!!

و دیگری شهید محمد محمودی :حجاب شما از خون ما که در جبهه ها می ریزد برای دشمن کوبنده تر است....

و دیگری که منو خیلی تکون داد از شهید احمد پناهی :حجاب شما سنگری است آغشته به خون من....اگر آن را حفظ نکنید به خون من خیانت کرده اید....

همه ی اینها باعث شد کم کم با حجاب آشتی کنم و مانتوی مناسب بپوشم و موهام رو بیرون نزارم تا اینکه بالاخره بعد از شبهای قدر تصمیم گرفتم چادر سرم کنم.

روز اول که چادری شدم واقعا با چادر احساس امنیت و آرامش داشتم و این احساس همیشه با منه و از اینکه پسرا تو خیابون منو دیگه با چشم ناپاک نگاه نمیکنن خوشحالم

چون از یه خانواده مذهبی هستم و تمام اقوام چه پدری و چه مادری تماما چادری هستن یا اگه نباشن با حجاب و مانتوی مناسب بیرون میان خیلی به من احترام میزارن و منو تشویق میکنن . امیدوارم که خدا به خاطر اینکه در گذشته بی حجاب بودم منو ببخشه من واقعا توبه کردم ........

امیدوارم تمام دختران ایران زمین یه روز به راه راست هدایت بشن ...ان شاءالله

از شوق بهشت تا شوق صاحبش

یادم می آید دوران راهنمایی یک معلم قرآن و دینی داشتیم که همیشه دعاگویشان هستیم. ایشان در به مسیر آوردن ما برای حرکت به سمت خدا سهم زیادی دارند.

یادم هست آنقدر زیبا از خدا و بهشت و زیبایی های آن برای ما صحبت کرده بود که با وجود سن کم ، من و یکی از دوستانم تصمیم گرفتیم یک سری کارهای پسندیده را شروع کنیم. یکی از آن کارها انتخاب پوشش چادر بود. چون فکر می کردیم اینطوری به خدا و بهشت زیبایش نزدیکتر می شویم

وقتی تصمیمان را با خانواده در میان گذاشتیم آنها برای ما چادر تهیه نکردند شاید به خاطر مشکل مالی و یا شاید فکر می کردند این تصمیم، یک هوس کودکانه و زودگذر هست. برای همین ما چاره ای نداشتیم جز اینکه چادرهای مادرمون رو بپوشیم الان که بهش فکر می کنم خنده ام می گیره؛ یه دختر با قد کوتاه و چادر بزرگ، از مدرسه که تعطیل می شدیم چادرهامونو سر می کردیم و کلی جمعش می کردیم تا رو زمین نکشه

و اصلا برامون مهم نبود که دیگران چی فکر می کنند یا چی می گن یا حتی مسخره کنند

ما اول به عشق رفتن به بهشت زیبای خداوند چادری شدیم اما به مروز که بزرگتر شدیم متوجه رایحه ی بهشت در روی همین زمین خاکی شدیم؛ عشق و محبت خانوم فاطمه ی زهرا سلام الله علیها و اینکه چادر نشونه ای از این بانوست و وسیله ای برای خشنودی خدای متعال

و حالا من به چادرم و آدابش حساسم، آن را امانت حضرت زهرا می دانم و سعی می کنم تا همه ی رفتار و کردار و گفتارم به گونه ای باشد تا به امانتداری ام خدشه ای وارد نشود ، این را به حضرت زهرا قول داده ام

برای چادری شدن همه دختران محب حضرت زهرا و بهتر بگویم فاطمی شدن همه مان دعا می کنم

یا زهرا

منبع:باشگاه خبرنگاران جوان

سلام:Gol:

ممنونم بابت تاپیک جالبتون:hamdel:

آیت‌الله صافی گلپایگانی از مراجع عظام تقلید گفت: امروز چادر بانوان از عبای من با ارزش‌تر است؛ چرا که بانوان با حفظ حجاب برتر خود مروج دین اسلام هستند.

یک روز داشتم بی چادر میرفتم بیرون و رفتم
گفتم چی اشکالی داره رفتم
بله و هر روز هم دارم میرم
هیچ کی بمن چیزی نمی گه!!!!!!!!!!!!:Gig:
عیدتون مبارک

delete;387792 نوشت:
یه عالمی میگفت این پوشیدن شلوار لی (بر گرفته از مد غربی) آخه چه سنخیتی با پوشش چادر (لباس مادرمان زهرا (س)) دارد
بعضی میخواهند وجهه چادر را هم از روی عمد و بعضی ها از روی نادانی خراب کنند
مادرم عطر چادرت بوی بهشت میدهد

شلوار لی الان یه لباس معمول است تو جامعه ی ما حالا منبعش هر جا بوده الان بین ما معموله.و هیچ تضادی با عرف ندارد.با ملاک های دینی هم در تضاد نیست.
چه اشکال داره پوشیدنش؟!کی گفته وجهه چادر رو خراب میکنه؟!!

اوایل که تصمیم گرفته بودم تو خونه هم هر نامحرمی آشنا و غریبه میاد چادر سر کنم، یکی از بزرگواران فامیل، که منو به چشم دختر خودش می دید، بهش برخورد و بهم با لحن تلخی تیکه انداخت
اون روز با اینکه بدجور تو ذوقم زدن، اما اصلاً ازش ناراحت نشدم بهش حق میدادم چون یهو با یه عالمه تغییر در من مواجه شده بود.
اما وقتی دید حتی در مراسم های جشن هم همونطوری هستم و فرقی در حجابم تو هیچ جمعی وجود نداره؛ یهو هواخواهم شد! اتفاقاً کلی هم شنیدم پشت سرم، تعریفمو کرده بوده پیش خانوم بچه هاش!


:Gol:عید بزرگ شیعیان، بر همگان، مبارک:Gol:
:Sham:منو از دعاهاتون بی بهره نذارین:Sham:


سلام خواهر گرامی
آخه این حرف چی هست شما میزنید،یعنی این منطقیه هر چیزی که مد میشه ، هر چیزی که به قول شما معمول میشه توی جامعه باید اون رو استفاده کرد؟!!!!!!!
مگر عرف ما نباید با معیارهای دینمون سازگاری داشته باشه؟؟؟؟؟؟
شما روی چه حسابی میگین با ملاکهای دینی در تضاد نیست؟

امروزه آسیبی که برای خانم های چادری هست ،نداشتن بصیرت است،چادر نماد پاکی و عفاف زن در مقابل (شلوار لی و ...=پوشش غرب) اصلا سنخیتی با هم ندارد
مثال آن
خانم چادری به مانند الگو گرفتن از پوشش حضرت زهرا(س) و الگو از اسلام و همان مد و پوشش غربی(شلوار لی ، ساپورت ، مانتو های تنگ و ....) برگرفته از ضداسلام و تبلیغ برای ضد اسلام شیعه
مثل اینکه کسی بگوید من
نماز میخوانم ولی شراب هم میخورم ، آیا اشکالی دارد؟ اصلا سازگاری و سنخیت ندارند
انشالله که خواهران قدری تامل کنند در این زمینه

خدایا به مادرانمان و خواهرانمان بصیرت و عفت و حجاب فاطمی عنایت کن

یادم میاد از کلاس چهارم چادر سر میکردم .چقد ملت خوششون میومد و هر کی میدید میگفت خدا حفظت کنه.اما کم کم نگاهها فرق کرد دیگه کسی چادر رو سرم دوست نداشت.دایم تیکه مینداختن بخصوص وقتی با مادر و خواهرم می رفتیم بیرون.میگفتن خواهران زینب-لشگر عاشورا و از این حرفا.تو مغازه ها هم که تا وارد میشیم میگن نداریم.من که ناراحت نمی شم.حتی بخاطر این موضوع زیاد بیرون نمیرم.اذیت میشیم اما یه جایی تو مشهد رو دیوار از زبان یه شهید نوشته بود (( خواهرم سرخی خونم را در سیاهی چادرت به ودیعه گذاشته ام)).خدا همه رو عاقبت به خیر کنه.

من کلاس دوم راهنمایی چادر سرم کردم البته قبلش حجاب کامل داشتم،تو مدرسه همه دوستام میگفتن چقد چادر بهت میاد و لبخند میزدند بعد دلیل چادری شدنم رو میپرسیدن فکر میکردن خانوادم مجبورم کرده منم، وقتی بهشون میگفتم خودم چادرو انتخاب کردم کلی تعجب میکردنو هزارتا سوال ازم میپرسیدن.
اما درباره متلک ها فقط موقعی که منو دوستام(که همه چادری هستیم)مجبور میشدیم پیاده به مدرسه بریم میگفتن راهپیماییه؟ولی وقتی تنهام چیزی نمیگن چون جرئت نمیکنن ولی بعضیا خیلی نگا میکنن سنگینیه نگاشون خیلی اعصاب خوردکنه.

وقتی راننده ی سرویس فقط به من میگفت شما و احترام زیادی بهم میذاشت و با اون دخترای بی حجاب هزارجور شوخی میکرد و به اسم کوچیک صداشون میکرد،کلی به حجاب و چادرم افتخار میکردم و یه لبخندی از سر رضایت میزدم.:Kaf:


حجاب، ادب، وقار و متانت فاطمه، نه تنها من، بلکه خیلی از بچه های دیگه را هم جذب کرد.

من در یک خانواده مذهبی به دنیا اومدم پدر و مادرم به حجاب و حدود مسائل شرعی خیلی اهمیت میدادند، حجاب رو زودتر از نه سالگی شروع کردم لباس هام بلند و موهام پوشیده بود اما چادر پوشش دائمی ام نبود.
دوم یا سوم راهنمایی بودم که چادرمشکی رو برای همیشه انتخاب کردم و چادری بودنم رو هم دوست داشتم. هیچ مخالفتی مبنی براینکه زوده یا دلم نمیخواد، نداشتم و تو مدرسه بچه ها هم خیلی برخورد خوبی داشتند و از حجابم خوششون می اومد اما هنوز در مهمانی ها چادر نداشتم.
با ورودم به دبیرستان وآشنایی با یک دوست خیلی قدیمی تحول بزرگی در زندگیم ایجاد شد. ما پیش دبستانی همکلاس بودیم و بعد از تقریبا ده سال هم دیگر رو می دیدیم . دوستی من و فاطمه روز به روز بیشتر و برکت آشنایی با او در زندگیم بیشتر می شد.فاطمه بهترین دوستی است که در زندگی ام داشتم و دارم.
از صحبت ها و رفت وآمد با فاطمه بود که تونستم خیلی ریزه کاری ها رو رعایت کنم، تونستم چادر رو در مهمانی ها جا بدم، حتی حدود هم کلام شدن با یک نامحرم رو یاد بگیرم و این موارد رو الحمدلله با یاری خداوند در زندگیم ادامه بدم. در واقع همه ی 4 سال دبیرستان و همه روزهای بعد دبیرستان برای من با حضور و همراهی فاطمه به زیبایی گذشت .
حجاب، ادب ، وقار و متانت فاطمه، نه تنها من، بلکه خیلی از بچه های دیگه را هم جذب کرد.
نکته خیلی مهمی که باید در مورد فاطمه بگم اینه که او با رفتارش و عملش به من درست بودن کارها و ریزه کاری هایی که معمولا نادیده گرفته میشه رو نشون می داد نه اینکه فقط به ظاهر و حرف زدن چیزی رو قبول کنیم. مثلا ادبش ! همه دبیران و معاونان مدرسه حتی خدمتکار مدرسمون خیلی از برخورد فاطمه و طرز صحبت کردنش راضی بودن و ما می دیدیم که چطور با احترام جواب احترام فاطمه رو میدن. ما وقتی عکس العمل بقیه رو نسبت به رفتار فاطمه می دیدیم، یاد می گرفتیم و برامون آموزنده بود. در مورد چادر هم همینطور بود فاطمه برای من از مهمونی ها می گفت و من از پوشش سوال می کردم. یادمه بار اول با تعجب ازش پرسیدم: چادر میزاری تو مهمونی ها!!! اونم بالبخند گفت: بله

خیلی راضی بود از چادر داشتنش و چنان با اطمینان و شیرینی خاصی حرفش رو بیان کرد که باتوجه به تجربه هام از او و کارهای او، برام جای هیچ شک و تردیدی در درستی چادرگذاشتن در مهمونی ها باقی نموند و من آنقدر ترغیب شدم به این کار که با رضایت کامل و اطمینان و علاقه مندی و جدیت در اولین مهمانی که پیش رو داشتیم چادر سرم کردم ،بدون اینکه فاطمه بخواد اصرار کنه و برام دلیل و مدرک بیاره چون بهش ایمان داشتم.
هرچه از برکات دوستی با فاطمه بگویم کم گفتم حتی آشنایی ام با شهدا کار او بود و هنوزم که هنوزه، هربار در صحبت هاش چیزهای جدیدی یاد می گیرم و همه ی این ها رو هم واقعا در عملش می بینم
بگذریم با یاری خداوند و راهنمایی های دوستم حجابم روز به روز محکم تر شد طوری که در دانشگاه با وجود بعضی بی مهری ها نه تنها نسبت به چادرم بدبین یا بی میل نشدم بلکه روز به رو مصمم تر می شدم. وقتی می دیدم اساتیدی را که برخوردشون با یک خانم محجبه خیلی متفاوت بود تا یک خانم بی حجاب خدا رو شکر می کردم . وقتی من حتی با چشم خودم دیدم که یکی از همین استادها! چقدر راحت از دختری با شوخی راجع به قیمت رنگ مویش سوال می کند و... اما همان استاد در مورد دختران محجبه به خودش اجازه ی کوچترین شوخی یا خودمانی شدن نمی دهد و جرات ندارد به حریم شخصی اینگونه دختران قدم بگذارد چگونه می توانم احترام و ارزشی که چادر برای یک دختر محجبه می آورد را کتمان کنم.
این چیزها و حتی گوشه کنایه های گاه گاه، ما را به حفظ چادرمان مصمم تر می کند.
دختران چادری یک امتیاز دارند و آن اینکه از "ترس از تمسخر شدن" که یکی از ابزار قوی شیطان است گذر کرده اند و این هم نعمتی مضاعف و بسیار پر ارزش است. چادر آرام آرام به ما کمک کرد که یاد بگیریم برای آنچه می دانیم در نزد خدا ارزشمند است خودمان را قوی کنیم و تسلیم حرف ها و ادم ها و شرایطی که آن را نمی پسندد نشویم چادر علاوه بر تمام خوبی هایش به ما اعتماد به نفس داد . من و فاطمه به چادرمون که نشان هویت یک زن مسلمان ایرانیِ است افتخار می کنیم.
از همه شما که خاطره منو خوندید خواهش کنم برای فاطمه دعا کنید.
امیدوارم همه ما در همه ی عرصه ها فاطمی باشیم و پیرو حضرت زهرا سلام الله علیها که ایشون الگوی بی نظیری اند برای تمامی زنان جهان.

یاعلی
منبع:مجله شبانه باشگاه خبرنگاران جوان (دوستان تاپیک خاطرات حجاب برگفته از این سایت هستش)

delete;390617 نوشت:
یه خواهر زاده دارم ،دختره 5 سالشه خیلی بامزه هستش ، وقتی با مادرش بیرون میره به خانمهایی که بی حجاب هستش میگه اینها بی ادبن ، هیچکس هم یادش نداده اینو بگه ولی نمیدونم این کلمه رو چجوری کشف کرده
انشاالله که یار مولایش بشه

[=arial]قصد توهین ندارم اگر من جای خانم بی حجاب بودم خیلی عصبانی میشدم [=arial]و .... [=arial]!!! بهتر هست هم سن و سال های خودمون را ارشاد کنیم!

delete;387792 نوشت:
یه عالمی میگفت این پوشیدن شلوار لی (بر گرفته از مد غربی) آخه چه سنخیتی با پوشش چادر (لباس مادرمان زهرا (س)) دارد
بعضی میخواهند وجهه چادر را هم از روی عمد و بعضی ها از روی نادانی خراب کنند
مادرم عطر چادرت بوی بهشت میدهد

[=arial]
عذر میخوام جای این کارا بیاید لباس ها خنک برای تابستان تهیه کنید با طرح های ارزشی مثل شهدا از طرفی اگر این طور که شما میگید باشه همه با اسب و شتر مسافرت برویم چون در آن زمان این گونه بوده است
:khaneh:[=arial]!! از طرفی وقتی چادر میپوشید معلوم نیست که شلوار چی پوشیدید !

delete;416114 نوشت:
سلام خواهر گرامی
آخه این حرف چی هست شما میزنید،یعنی این منطقیه هر چیزی که مد میشه ، هر چیزی که به قول شما معمول میشه توی جامعه باید اون رو استفاده کرد؟!!!!!!!
مگر عرف ما نباید با معیارهای دینمون سازگاری داشته باشه؟؟؟؟؟؟
شما روی چه حسابی میگین با ملاکهای دینی در تضاد نیست؟

امروزه آسیبی که برای خانم های چادری هست ،نداشتن بصیرت است،چادر نماد پاکی و عفاف زن در مقابل (شلوار لی و ...=پوشش غرب) اصلا سنخیتی با هم ندارد
مثال آن
خانم چادری به مانند الگو گرفتن از پوشش حضرت زهرا(س) و الگو از اسلام و همان مد و پوشش غربی(شلوار لی ، ساپورت ، مانتو های تنگ و ....) برگرفته از ضداسلام و تبلیغ برای ضد اسلام شیعه
مثل اینکه کسی بگوید من
نماز میخوانم ولی شراب هم میخورم ، آیا اشکالی دارد؟ اصلا سازگاری و سنخیت ندارند
انشالله که خواهران قدری تامل کنند در این زمینه

خدایا به مادرانمان و خواهرانمان بصیرت و عفت و حجاب فاطمی عنایت کن

یا خدا
پوشیدن شلوار لی رو با شراب خواری توی رده قرار میدین شما ؟
این چه تفکر غلطیه که هر چی غربی بود بده ؟؟؟
پس از فردا
موبایل دستتون نگیرین چون غربیه
غذاتونو تو ماکروفر گرم نکنین چون غربیه
با ام پی تری پلیرتون نوحه گوش ندید چون بالاخره غربیه دیگه

اگه دلیل موجه ای در مورد استفاده نکردن از شلوار لی دارین بفرمایید
خوش حال میشم بحث رو ادامه بدیم و به نتیجه برسیم

delete;416114 نوشت:
سلام خواهر گرامی
آخه این حرف چی هست شما میزنید،یعنی این منطقیه هر چیزی که مد میشه ، هر چیزی که به قول شما معمول میشه توی جامعه باید اون رو استفاده کرد؟!!!!!!!
مگر عرف ما نباید با معیارهای دینمون سازگاری داشته باشه؟؟؟؟؟؟
شما روی چه حسابی میگین با ملاکهای دینی در تضاد نیست؟
امروزه آسیبی که برای خانم های چادری هست ،نداشتن بصیرت است،چادر نماد پاکی و عفاف زن در مقابل (شلوار لی و ...=پوشش غرب) اصلا سنخیتی با هم ندارد
مثال آن خانم چادری به مانند الگو گرفتن از پوشش حضرت زهرا(س) و الگو از اسلام و همان مد و پوشش غربی(شلوار لی ، ساپورت ، مانتو های تنگ و ....) برگرفته از ضداسلام و تبلیغ برای ضد اسلام شیعه
مثل اینکه کسی بگوید من نماز میخوانم ولی شراب هم میخورم ، آیا اشکالی دارد؟ اصلا سازگاری و سنخیت ندارند
انشالله که خواهران قدری تامل کنند در این زمینه
خدایا به مادرانمان و خواهرانمان بصیرت و عفت و حجاب فاطمی عنایت کن

میخواستم بدونم زیر چادر چی باید بپوشن این زنان جامعه ما؟
شلوار لی چه مشکلی داره از شلوار پارچه ای که بهتره دوقدم باهاش راه بری الکتریسیته ساکنش باعث میشه بچسبه به بدن اون بدتره که
عزیزان حجاب خیلی خوبه ولی در حد معقول
سعی کنیم حواسمون به دوطرف باشه نه از اینور بیفتیم نه از اونور
بعضی از مقایسه ها هم واقعا خنده داره

با سلام
وقتی میگیم چادر یعنی پوششی که لباس رو میپوشونه. پس فرقی نمیکنه زیرش چی تنت باشه.
ولی اگه قرار باشه چادر مثل شنل بتمن فقط پشت سر آدم باشه اون موقع لباس زیر چادر خیلی مهم میشه.
هم مانتوی تنگ معلوم میشه هم شلوارهای نا مناسب.
ما باید اول چادری بودن رو به دخترخانمهای جوون یاد بدیم.

من خودم زیر چادر هر لباسی که بخوام تنم میکنم اما جلوی چادرم بسته ست که حتی با به لحظه غفلت من هم کنار نمیره.

البته بد برداشت نکنید لباسم کاملا پوشیده ست.

روزی پیامبر همراه کاروانی بود که زنی از روی شتر افتاد پیامبر روی خود را برگرداند.
یکی از اصحاب علت کار پیامبر را پرسید و به پیامبر گفت: یا رسول الله این زن شلوار به تن داشت.
پیامبر سرش را به سوی آسمان کرد و در حق زنان امت که زیر چادر شلوار میپوشند دعا کرد.

بذارید یه خاطره از حجاب براتون بگم... بعد شما تشخیص بدید (تلخ بوده یا شیرین؟):Gig: من یه آقای محجوب مذهبی مأبی رو خیلی دوست داشتم و برای اینکه کنارم داشته باشمش... خیلی کارا کردم و البته دعا هم که جای خود!....................اما.....:Ghamgin:... فقط بخاطر اینکه چادری نبودم... از دست دادمش!!! (پس اول بیاید اعلام موضع کنیم که... (چادر... یا حجاب؟؟؟):Sokhan:

این عزیزانی که اعلام نظر فرمودن... راجع به چادر حرف زدن... نه حجاب! :Nishkhand:

"حجاب" شاهکاره... شیرینه... :ok: دوست داشتنیه... آدم بهش تعصب داره... فی نفسه عزیز و گرامیه :ok:
و ان شاء الله خدا به آدم قدرت بده... ورع بده... غیرت بده... که حفظش کنیم و البته به شکلی که بدون کلام باهاش بشه نهی از منکر کرد!!!!

منظورمو رسوندم؟:Gig:

با اجازه منم خاطره چادری شدنمو تعریف میکنم. دوم دبیرستان بودم که علایقم رو به تغییر بود و خانواده اینارو میدیدن.تمام سی دی های آهنگمو شکستم، تو کار خونه به مامانم کمک میکردم. کتاب خون شده بودم... خلاصه حجابم هم شده بود مانتو و مقنعه (قبلش خیلی بد بود و یک سال طول کشید تا من مقنعه رو بپذیرم) اما واقعا چادرو نمیتونستم سرم کنم. ته دلم میدونستم حجاب درست همونه اما اصلا نمیتونستم قبول کنم که منم چادری بشم... یک شب که با خانواده رفته بودیم بیرون و من مانتوی تنگ اما با مقنعه پوشیده سرم بود، برادرم ناخواسته جمله ای گفت که دل من زیرو رو شد... گفت خواهری واقعا در شان تو هست که مانتو بپوشی؟ از تو بعیده! فقط همین جمله داغونم کرد. همون شب زنگ زدم به یکی از دوستام که چادری بود گفتم از حجابم بدم میاد چی کار کنم نمیتونم ولی چادر سرم کنم؟ دوستم گفت تو الان مثه اون کرم ابریشمی هستی که همش غر میزنه چرا من تو پیلم... آخه چرا باید پیلرو تحمل کنم؟ چرا خرابش نکنم... اما غافل ازین هستی که همین تحمل پیله یک روز تورو پروانه میکنه... من دقیقا همون شب چادری شدم تا همین الان که به قدرت خدا زندم و امید دارم که خدا این نعمتو از من هیچوقت نگیره و به همه اونهایی که ندارنش عنایت کنه. انشاالله

delete;387792 نوشت:
یه عالمی میگفت این پوشیدن شلوار لی (بر گرفته از مد غربی) آخه چه سنخیتی با پوشش چادر (لباس مادرمان زهرا (س)) دارد

هر نوع شلوار جینی بد نیست.هر نوع تقلید کردن از غرب و یا سایر کشورا هم بد نیست.اگه همین شلوار جین توی عربستان مد بود،باز هم بهش گیر میدادن یا فقط چون به قول شما برگرفته از غرب هست،مشکل داره؟

palizgar;418836 نوشت:
این عزیزانی که اعلام نظر فرمودن... راجع به چادر حرف زدن... نه حجاب!

دقیقا...حجاب مهمه نه چادر.عنوان تاپیک هم خاطرات حجاب هست نه خاطرات چادر

پریا;419796 نوشت:
هر نوع شلوار جینی بد نیست.هر نوع تقلید کردن از غرب و یا سایر کشورا هم بد نیست.اگه همین شلوار جین توی عربستان مد بود،باز هم بهش گیر میدادن یا فقط چون به قول شما برگرفته از غرب هست،مشکل داره؟

دقیقا...حجاب مهمه نه چادر.عنوان تاپیک هم خاطرات حجاب هست نه خاطرات چادر

سلام ،خواهر گرامی مگر نه اینکه چادر حجاب برتر است،شما حجاب رو تو چه چیزی میبینید (فقط مو بیرون نباشه کفایت میکنه) من مثال خانمی رو براتون میزنم که یه ذره مویش بیرون نیست ولی چنان مانتوی تنگی و آرایشی داره که همه نگاه مردان رو به راحتی به خودش جلب میکنه،اینجا هم حجاب مهمه هم چادر،خواهران گرامی که به پوشش غربی (شلوار لی و ... غیره )اعتراض کردین و نظر منفی دادین ، به نظرتون این ساپورتها ، این مانتوی های تنگ و ..... چرا انقدر سریع بین زنان رشد کرد ، سر منشاء اینها اول شلوار لی بود (مد غرب)، وقتی غربی ها دیدند خوب استقبال شد از شلوار لی اون موقع بود که ذهنهای زنان آماده شد برای پذیرفتن دیگر پوششهای غربی
لطفا با بصیرت باشید (فقط یکم فکر کنید هر موقع از خونه میخواهید برین بیرون،قبلش به خودتون بگین ، آیا امام زمان (عج) از پوشش من راضیه)

delete;420833 نوشت:
مگر نه اینکه چادر حجاب برتر است،شما حجاب رو تو چه چیزی میبینید (فقط مو بیرون نباشه کفایت میکنه) من مثال خانمی رو براتون میزنم که یه ذره مویش بیرون نیست ولی چنان مانتوی تنگی و آرایشی داره که همه نگاه مردان رو به راحتی به خودش جلب میکنه،اینجا هم حجاب مهمه هم چادر

چادر حجاب برتره نه حجاب کامل.خدا گفته حجاب کامل داشته باشید نه صرفا حجاب برتر.
خدا حجاب رو فقط توی چادر نمیبینه،شما چه اصراری دارید؟
من نگفتم حجاب فقط معلوم نبودن مو هست.شما گفتید.
اون مثالی هم که زدید هیچ ربطی به حجاب نداره.اون شخصی که مانتوی تنگ پوشیده و جلب توجه میکنه حجاب نداره.

MinoOo;417715 نوشت:
یا خدا
پوشیدن شلوار لی رو با شراب خواری توی رده قرار میدین شما ؟
این چه تفکر غلطیه که هر چی غربی بود بده ؟؟؟
پس از فردا
موبایل دستتون نگیرین چون غربیه
غذاتونو تو ماکروفر گرم نکنین چون غربیه
با ام پی تری پلیرتون نوحه گوش ندید چون بالاخره غربیه دیگه

اگه دلیل موجه ای در مورد استفاده نکردن از شلوار لی دارین بفرمایید
خوش حال میشم بحث رو ادامه بدیم و به نتیجه برسیم

با عرض سلام.
شلوار لی در زمستان شاید پوشش خوبی برای خانم ها باشد اما به شرطی که همه ی شرایط حجاب را داشته باشد.
اما اینکه شلوار لی بین مذهبیون خیلی طرفدار ندارد دلایل زیادی دارد. چند دلیلش را که موجه هم هستند می تونم اینطور بگم:
1- شلوار های لی چون معمولا از خارج می آن با برش های تنگ و چسبون هستند که با حجاب سنخیتی ندارند.
2- شلوار های لی چون برش تنگ دارند و اندام تن...اس.. می چسبند برای آقایون که بسیار زشت، دور از حیا و حتی برای سلامتی و فرزند آوری شون مضره! [SPOILER](زیاد شنیدم که می گن قسمتی از اندام آقایان همیشه باید دمای کمتری از بدن او داشته باشد و به خاطر همین هم نباید به بدن خیلی بچسبد! می تونید تحقیق کنید)
همچنین هم برای آقایان و هم برای آقایان ممکن است باعث چیزای دیگه ای ..... هم بشود!!![/SPOILER]

به طور کلی اگر یک شلوار لی دارای برش خوبی باشد به طوری که بشود با آن حجاب داشته باشی (هم آقایان و هم خانم ها) به نظرم مشکلی نیست
و احتمالا دوستان هم منظورشون انواع تنگ و چسبان بوده است.

بسم الله الرحمن الرحیم
و اما خاطره ی من


[/HR]ما هم مدرسه ی راهنماییمون چادر اجباری بود. آخه تو یه شهر کوچیک زندگی می کردیم و اونجا همه ی آدم بزرگا چادری بودن! البته چادرای نازک گلدار و ... می پوشیدن و موهاشون بیرون بود!
من هنوز نمی تونستم این پوشش رو بپذیرم و برای همین هم هیچ وقت چادر نزدم و مدیرمون هم چون بچه زرنگ بودم هوامو داشت!
ولی من از همون موقع احساس می کردم که آزادگی تو وجودم زنده است....
اگه یه چیزی می گفتم حتما بهش عمل می کردم.
کم کم با نماز خوندن شروع شد.... بعد شرکت تو مسابقات قران و جو مسابقات باعث شد من چادری که تو مسابقات سرم می کردم با ریا همراه کنم..... اگر چه چادر سر کردن رو هنوز دائمی نکرده بودم ولی ..... کم کم مقنعه ام رو جلوتر آوردم و نسبت به حدود حجابم آگاه تر شده بودم. نمازمو می خوندم و هر چه می گذشت نسبت به انجام گناهان بی میل تر می شدم.....تا جایی که در سالهای آخر دبیرستان لقب آخوند گرفتم!!!!!
وارد دانشگاه که شدم سعی می کردم حجابم رو بدون چادر رعایت کنم اما..... نمی تونستم از خیر یه مانتوی خوشگل و کوتاه و یه شلوار لی خوشگل بگذرم! (البته خدارو شکر اون موقع هنوز این مدای چسبون و تنگ غواسی نیومده بودن!
آخر تیپم یه کوله پشتی بود که یه ور می انداختم و قیافه ام بیشتر شبیه بچه مدر سه ایا بود (آخه بیبی فیس هم بودم!)
گذشت تا اینکه فوق لیسانس امتحان دادم.... به قول بچه ها درسم خوب بود و شاید می تونستم با خودم بگم که ...من که نیازی به نذر و نیاز ندارم! اما....
وقتی می دیدم همه برای هر کاری از هزار تاصلوات بگیر تا پای پیاده روی سنگلاخ رفتن و .... هر چیزی نذر می کنن! اما جالب بود که حوصله ی خوندن نماز واجب شونو نداشتن!.... منم جوگیر شدم بالاخره!...
تصمیم گرفتم یه چیز درست و حسابی نذر کنم که تو تکاملم و شخصیتم تاثیر بذاره و با یه تیر دو نشون بزنم!
نذر من این بود که از شروع دوره ی فوق تا پایانش چادر سر بزنم و بعد از اون دیگه هر چی خدا بخواد!

بعضی از دوستام برای کنکور شون از این نذرا کرده بودن ولی نهایتا سال اول چادرو مذاشتن کنار! اما من می تونستم نفسمو به بند بکشم.
خیلی سخت بود.... لان دیگه خیلی احساس خوش تیپی نمی کردم... نمی تونستم مثل قبلنا شیطونی کنم.... نمی تونستم کوله بزنم و....
اما من باید حداقل دوسال تحمل می کردم.
سال دوم همسرم به خواستگاریم اومد و جالب اینچا بود که یکی از معیار های مهمش چادری بودنم بود!!
بهش گفتم که من ممکنه بخوام بعدا چادر نزنم و جریانو براش گفتم.... اون هم اول مقاومت کرد ولی بعد باشرایطی که اون لباسمو تایید کنه قبول کرد.
کم کم داشت خودشو تو دلم جا میکرد شیطون... چادرمو می گم!!
روزی که فارغ التحصیل شدم دیدم .... ای دل غافل... لان دیگه تو گردشای کوه و بر و بیابون هم دلم نمیاد از خودم دورش کنم!
حالا حتی اگه روزی مجبور هم بشم .... امیدوارم.... که ازش جدا نشم.

اما خاطره.....


[/HR]
یه شب با همسرم شیراز تو خیابون بودیم و می خواستیم تاکسی بگیریم و جایی بریم.
ایستگاه خیلی شلوغ بود اما خیلی زود یه تاکسی برای ما نگه داشت.
به مقصد که رسیدیم راننده گفت دقیقا کجام ی خواید برید تا همونجا پیادتون کنم
- نه زحمتتون می شه
-نه من این خواهرم رو که می بینم چادر سر می کنه واقعا لذت می برم تو این دوره و زمونه... من به خاطر احترام خواهرم می رسونمتون و ....
را ننده انگار خیلی دلش پر بود...

اون شب هم برای من و هم برای همسرم به یاد ماندنی شد!

خاطره ی بعدی


[/HR]لیسانس که بودیم با دوتا از دوستام بیرون رفته بودیم.
فقط یکی از دوستام چادر داشت.
یه نفر رد شد و گفت :.... چادریه خوشگل تره!!:khaneh:

خاطره ی بعدی


[/HR]
یکی از دوستام چادریه... اونم چه چادری!!!
از قضا کوهنورد هم هست...
می گفت اولین باری که با تیم کوهنوردی شون رفته بودن اول کار همه ی پسرا فک می کردن که باید دیگه تا آخر جور این چادریه رو بکشن!!
دوستم میگه آخر کار همشون توی زبر و زرنگی من مونده بودن!!:Kaf:

بعدی


[/HR]لیسانس که بودم بعضی از بجه ها رو می دیدم که یه دو ماه چادر می زنن و یه دو ماه نمی زنن!!
بعدا فهمیدم که اینا به موقع می بینن مد شده پسرا دختر چادر ی می پسندن ، پس میزنن. یه دو ماه که خبری نشد از خدا نامید میشن ، خودشون دست به کار میشن و چادر رو در میارن!!:Gig:[SPOILER]بیچاره پسری که احیانا اینا رو تحت نظر گرفته که پیشنهاد بده!... قاط می زنه![/SPOILER]

خیلی قشنگ بود سرکار مشکات.......:Gol::Gol:

پارسال تو مدرسه مون تو محرم اومدن کلی حرف زدن و بعد هم خواهش کردن تو این ماه چادر سرمون کنیم
منم جو گیر شدممممم فردا ش چادر سرم کردم
تقریبا نزدیک های مدرسه بودم یهو یه مرده از بغلم رد شد یه چیزی گفت که نمیگم چی گفت بعدم تا دم در مدرسه دنبالم بود
از اون به بعد دیگه اصلا چادر سرم نمیکردم هر چند که قبلشم سرم نمیکردم

[="Tahoma"][="Indigo"]

ღ✿ღ Parisa ღ✿ღ;421108 نوشت:
پارسال تو مدرسه مون تو محرم اومدن کلی حرف زدن و بعد هم خواهش کردن تو این ماه چادر سرمون کنیم
منم جو گیر شدممممم فردا ش چادر سرم کردم
تقریبا نزدیک های مدرسه بودم یهو یه مرده از بغلم رد شد یه چیزی گفت که نمیگم چی گفت بعدم تا دم در مدرسه دنبالم بود
از اون به بعد دیگه اصلا چادر سرم نمیکردم هر چند که قبلشم سرم نمیکردم

با سلام و عرض تسلیت ایام شهادت مایه ی فخر الهی و یاران قهرمانشان.
دوست عزیز من دوستان زیادی دارم از چادری بگیر شل کن بره تا آخر ....
و تعجب می کنم وقتی می بینم تو این سایت بعضیا می گن با چادر بهمون تکه می ندازن و بدون چادر نه!!
اون چیزی که من و شاید اکثر مردم می بینن اینه که واقعا مردا در زنهایی که خودشونو می پوشونن کمتر طمع می کنن... حالا چه این پوشش چادر باشه و یا بدون چادر.....
البته رفتار طرف و حرف زدنش و خیلی چیزای دیگه هم توی به اصطلاح سنگینی طرف تاثیر داره.
خب تو هر چیزی همیشه استثنا هایی هم وجود داره که ممکنه شما به اون استثنا برخورد کرده باشید.[/]

مشکات;428523 نوشت:

با سلام و عرض تسلیت ایام شهادت مایه ی فخر الهی و یاران قهرمانشان.
دوست عزیز من دوستان زیادی دارم از چادری بگیر شل کن بره تا آخر ....
و تعجب می کنم وقتی می بینم تو این سایت بعضیا می گن با چادر بهمون تکه می ندازن و بدون چادر نه!!
اون چیزی که من و شاید اکثر مردم می بینن اینه که واقعا مردا در زنهایی که خودشونو می پوشونن کمتر طمع می کنن... حالا چه این پوشش چادر باشه و یا بدون چادر.....
البته رفتار طرف و حرف زدنش و خیلی چیزای دیگه هم توی به اصطلاح سنگینی طرف تاثیر داره.
خب تو هر چیزی همیشه استثنا هایی هم وجود داره که ممکنه شما به اون استثنا برخورد کرده باشید.

کاملا موافقم
برای مثال برا من خیلی پیش اومده صد تا خانوم چادری از پیشم رد شدن هیچ توجه نکردم ولی یه دونه مانتویی حواسمو پرت کرده

[="Times New Roman"][="Black"]حجاب آخرته زیباییه . هم جذبه میاره . هم احترام . من یکی که نهایت احترام رو به خانوم های محجبه میزارم..:Gol::Gol::khandeh!:

اصلا خانوم چادری خانومه خااااااااااااااانوم
خداییش آدم میبینه کیف میکنه
مانتو یه حالت جلف بودن و تو ذوق زدن داره
مثل مدل مو فشن برا اقا پسرا
من 2 سال پیش فشن میکردم اما وقتی عقلم رسید که هیچ مقام رسمی این کار رو نمیکنه و بیشتر پسرای هرزه این کار رو میکنن دیگه فشن نمیکنم
مانتو هم یه حالت مثل این داره
البته منظورم این نیست که خانوم های مانتویی هرزه هستن ولی چادر یه نوع پوشش رسمی هست

Im_Masoud.Freeman;428711 نوشت:
[=Times New Roman][=times new roman]حجاب آخرته زیباییه . هم جذبه میاره . هم احترام . من یکی که نهایت احترام رو به خانوم های محجبه میزارم..:Gol::Gol::khandeh!:

:Rose::ok::Kaf::Rose:

:Kaf:

آفرین مشکات خانوم

پریا;419796 نوشت:
یه عالمی میگفت این پوشیدن شلوار لی (بر گرفته از مد غربی) آخه چه سنخیتی با پوشش چادر (لباس مادرمان زهرا (س)) دارد

واقعا من برام سوال شده الان!!! منی که چادریم و از کنار ملت رد میشم، اصلا منو نمی بینند،حالا شلوار لی گشاد به زحمت پیدا کردم و خریدم و میپوشم، اشتباه میکنم؟
یکی جواب بده؟
یه چیزی هم جدیدا که نه ، خیلی وقته مد شده، حتما دیدید این خانومایی که رو سرشون یه گل سرایی میزنند مثل کوهان شتر (البته به تعبیر پیامبر)میاد بالاها(که پیامبر میگه بهشون بگشد نمازشون قبول نیست)! اینا را بایست چه جوری کمکشون کرد؟

یادش بخیر ...داداش بزرگم واسم چادر خرید وقتی حتی مدرسه هم نمی رفتم ...
کلاس دوم دبستان که بودم چادر مشکیمو همسایمون اشتباهی تو اساس کشی خونشون از رو بند لباسای حیاط جمع کرده بود برده بود...
انقد گریه کردم که هیچ:Ghamgin::Ghamgin:...اصلا نمی تونستم بدون چادر از خونه بیام بیرون برم مدرسه...
فکرشم گریم مینداخت...:Ghamgin:
الهی خودم تنهایی غم های دل مادرمو پرپر کنم:hamdel::hamdel: بعد نماز صبح رفت دم در همسایه بالاییمون که یه دختر اندازه من داشت چادر اونو قرضی گرفت که اون روز من برم مدرسه تا واسه فردا برام بدوزه...

چن روز پیش سر کلاس نشسته بودیم، استاد به یکی از دخترا که کنار پنجره بود گفت لطفا پنجره رو ببند

دختره چادری بود ولی بگید چ جور چادری؟؟!!! از این چادر شالیا پوشیده بود و زیرشم ی کلاه پوشیده بود با ی لباسه ب اصطلاح یقه اسکی که گردنش مشخص نباشه ولی تمامه گوششو گردنشو همه مشخص بود + ارایش غلیظ:_loool:

حالا همه اینا به کنار، نمیدونید چ عشوه های مسخره ای میومد تا پنجره رو ببنده:Khandidan!::god:

اینم باز هیچی، اخرش ی پسره دووم نیورد از اخر کلاس گفت خب بگیر بشین دیگه:Moteajeb!::ajab:

توی ی کلاسه 50 نفره که نصفش پسره و همشونم عقب میشینن و دخترا جلو

منو بگید ک:jangjoo: کاردم میزدی خونم در نمیومد - از بس که کاره این زشت بود

از این خیلی ناراحت بودم که چ راحت حرمت چادر رو شکوند و برد زیر سوال

تازه دوستاییم که تیپ فشنن خیلی تعجب کردن، شاید این کار رو اگه ی دختره بی حجاب انجام بده اینقدر جلب توجه نکنه که ی دختر با چادر انجام بده

خیلی از دوستام ک بی حجاب هستن منو خیلی دوس دارن و این علاقشون به خاطره حجابمه

نمیدونم با اینکه خودشون هم بی حجابن میگن خیلی حجابتو دوس داریم

وقتی بهشون میگم خب شما هم بپوشید میگن اتفاقا چادرم داریم ولی رومون نمیشه چون از اولش اینجوری بودیم ی دفه عوض بشیم سخته

با دوستم ک اونم چادری هس میریم بیرون اغلب پسرا که از کنارمون رد میشن یا صلوات میفرسن یا یا حسین میگن یا التماس دعااا ....

اون دوستم بهم میگفت خدارو شکر حالا به خاطر ما هم که شده ی صلواتی میفرسن:Khandidan!:

حتی یه دفه که 2 تایی با ماشین بودیم در حال حرکتم بودیم تازه، پسره شیشه ماشین اورده بود پایین میگفت یا حسین

فکرشو کنید:Moteajeb!: تازه میخواست کورس بزاره- دید مهلش نمیزاریم گازشو گرفت رفت

وقتی استاد منو با ی دختره بی حجاب میاره پای تخته خیلی لذت میبرم و به چادرم افتخار میکنم و قدرشو بهتر میدونم حس خیلی خوبی بهم میده:ok:

وقتی میبینم پسرا چقدر راحت راجب سر تا پای اون دختره بد حجاب با هم حرف میزنن و نظر میدن و نگاه ها بجای خیره شدن به تخته باشه به اندام اونه

بازم خدارو شکر میکنم که نعمت حجابو بهم داد

چادرم مانع نگاهای ناپاک هس...:Mohabbat:

نوریه;428948 نوشت:
واقعا من برام سوال شده الان!!! منی که چادریم و از کنار ملت رد میشم، اصلا منو نمی بینند،حالا شلوار لی گشاد به زحمت پیدا کردم و خریدم و میپوشم، اشتباه میکنم؟
یکی جواب بده؟
یه چیزی هم جدیدا که نه ، خیلی وقته مد شده، حتما دیدید این خانومایی که رو سرشون یه گل سرایی میزنند مثل کوهان شتر (البته به تعبیر پیامبر)میاد بالاها(که پیامبر میگه بهشون بگشد نمازشون قبول نیست)! اینا را بایست چه جوری کمکشون کرد؟

نه چه اشتباهی خواهرم
شلوار نپوشی میخوای ساپورت بپوشی زیر چادر ؟ یا دامن ؟:khaneh:

متاسفانه نشانه های آخر الزمان دونه دونه داره پدیدار میشه
از ابرو برداشتن پسرا بگیر و پوشش خانوم هایی که پوشیده اند ولی عریان هستن
این قضیه کلیپس رو هم بچه بودم مامانم میگفت آخر الزمان میشه که شد
خدا عاقبتمون رو ختم به خیر کنه

Ahoo-71;429113 نوشت:
با دوستم ک اونم چادری هس میریم بیرون اغلب پسرا که از کنارمون رد میشن یا صلوات میفرسن یا یا حسین میگن یا التماس دعااا ....

اون دوستم بهم میگفت خدارو شکر حالا به خاطر ما هم که شده ی صلواتی میفرسن:Khandidan!:

حتی یه دفه که 2 تایی با ماشین بودیم در حال حرکتم بودیم تازه، پسره شیشه ماشین اورده بود پایین میگفت یا حسین

فکرشو کنید:Moteajeb!: تازه میخواست کورس بزاره- دید مهلش نمیزاریم گازشو گرفت رفت


سلام علیکم
ان شاء الله خدا بهتون خیر بده.
چند تا نکته از این صحبتهاتون به ذهنم اومد. شاید خودتون بیشتر از من توجیه باشید. اما برای دوستان دیگه ذکر میکنم.
فلسفه حجاب در واقع اینه که رابطه بین زن و مرد نامحرم به یک سری موارد خاص محدود بشه و جز در اون موارد، عملاً حریم کاملی بین زن و مرد برقرار باشه و این حجاب اجازه نده که بین محرم و نامحرم ارتباطی (هرچند این ارتباط حرام نباشه) برقرار بشه. منظورم اینه که همه مون حواس جمع باشیم یک موقع فلسفه حجاب رو اشتباه درک نکنیم و فکر نکنیم که اگه رفتارهای اشتباه فقط رنگ و لعاب اسلامی به خودشون بگیرن دیگه واقعاً اسلامی هستند. هم برای خانمها و هم برای آقایون، که متأسفانه گاهی اوقات در مواردی مثل ازدواج، حجاب رو فقط در ظاهر افراد جستجو می کنند. در حالی که ممکنه رفتار شخص، مؤید فلسفه حجاب نباشه و بخشی از اثرات بدحجابی رو براش به ارمغان بیاره.
پس باید توجه داشته باشیم که هدف حجاب، عوض کردن ارزشها یا ظواهر نیست. بلکه خود، فلسفه ایست که روابط بین محرم و نامحرم رو از صفر تا صد، تعیین میکنه.

نقل قول:
سلام علیکم
ان شاء الله خدا بهتون خیر بده.
چند تا نکته از این صحبتهاتون به ذهنم اومد. شاید خودتون بیشتر از من توجیه باشید. اما برای دوستان دیگه ذکر میکنم.
فلسفه حجاب در واقع اینه که رابطه بین زن و مرد نامحرم به یک سری موارد خاص محدود بشه و جز در اون موارد، عملاً حریم کاملی بین زن و مرد برقرار باشه و این حجاب اجازه نده که بین محرم و نامحرم ارتباطی (هرچند این ارتباط حرام نباشه) برقرار بشه. منظورم اینه که همه مون حواس جمع باشیم یک موقع فلسفه حجاب رو اشتباه درک نکنیم و فکر نکنیم که اگه رفتارهای اشتباه فقط رنگ و لعاب اسلامی به خودشون بگیرن دیگه واقعاً اسلامی هستند. هم برای خانمها و هم برای آقایون، که متأسفانه گاهی اوقات در مواردی مثل ازدواج، حجاب رو فقط در ظاهر افراد جستجو می کنند. در حالی که ممکنه رفتار شخص، مؤید فلسفه حجاب نباشه و بخشی از اثرات بدحجابی رو براش به ارمغان بیاره.
پس باید توجه داشته باشیم که هدف حجاب، عوض کردن ارزشها یا ظواهر نیست. بلکه خود، فلسفه ایست که روابط بین محرم و نامحرم رو از صفر تا صد، تعیین میکنه.

سلام

ممنون از صحبتاتون:ok:

منم کاملا حرفاتون رو قبول دارم ، اینکه حجاب فقط ظاهر نیست و باید حجاب در رفتارمون هم باشه

و اعتقاد دارم کسی ک چادر میپوشه حتی اگر چادری هم نیس به حرمت اون حجابی ک الان داره ، ی رفتار هایی رو که

متناسب با حجابش نیس حذف کنه

ب هر حال ممنون از توجهتون به این مسئله - حتی اگر کسی از ی موضوعی کاملا مطلع باشه بازم یاداوری کردن بهش نیازه:Gol:

Ali407;429179 نوشت:
از ابرو برداشتن پسرا بگیر

چقد این کارشون زشتههههههههههه و چندش اور

من نمیدونم اخه با چه انگیزه ای این کارو میکنن!!؟ در حالی که زشت ترم میشن

[="Tahoma"][="Black"]

خاطرات حجاب ..تا حالا تاپیک و کامل نخوندم اما کم و بیش در جریانم
اوایل که حجاب نداشتم خیلی مزاحم داشتم ....یعنی روزا بدون مزاحم سر نمیشد ...
اگر هم سر میشد به خاطر این بود که خونه بودم
بعد ها که چادری شدم ..البته به اجبار
با خودم گفتم بیا اینم حجاب....تازه مزدوج هم که شدم ..پس چرا مزاحمت ها همچنان ادامه داره ؟
هر کسی وقتی به باطن خودش مراجعه کنه
کمی تا قسمتی با خودش صاف و صداق باشه ...پای رو راستی رو وسط میکشه و به خودش میگه
میدونی که کرم از درخته
درسته الان حجاب داری..اما رفتارت در شان یه باحجاب نیست
وقتی نیش تا حلزونی :khandeh!:گوش اینجوری بازشه
خب معلومه که مزاحم پیدا میکنی
اما بعد ها که حجابم و با میل خودم انتخاب کردم ...احساس بزرگی و خانومی بهم دست میداد
تا جایی که یه روز یه خانومه بی مقدمه گفت ...پسرم مریضه براش دعا کن
من اون موقع اینجوری شدم:Moteajeb!:
یعنی اینقدر ظاهرم خدایی شده بود که میخواست براش دعا کنم ؟
[/]

[="Times New Roman"][="Black"]

Ahoo-71;429324 نوشت:
چقد این کارشون زشتههههههههههه و چندش اور

من نمیدونم اخه با چه انگیزه ای این کارو میکنن!!؟ در حالی که زشت ترم میشن

بله واقعا زشته . و این حرف شما حقیقته . اما هر حقیقتی رو نباید گفت..اینقدر نیاید اینجا عیب اینجور انسانها رو بیان کنید..به نقص های خودتون برسید..زشتیه دیگران به شما چه ارتباطی داره ؟ الان با گفتن این و حرفها و تایید کردن حرفهای همدیگه چه پیشرفتی میکنید؟ به کی کمک میکنید؟ الان اون بنده خدایی که ابرو بر میداره شاید غافل باشه . شاید ندونه داره اشتباه میکنه . شاید گمراه باشه . حالا اگر بیاد اینجا و ببینه شما این حرفهارو درباره ی کارهاش زدید فکر میکنید متحول میشه؟ فکر میکنید تحت تاثیر قرار میگیره؟ من که بعید می دونم . فکر میکنید این روحانیون بزرگی که این همه آدم گمراه رو اصلاح کردن ، مستقیم رفتن گفتن اه اه چقدر کارهاتون زشته حالا بیاید نماز بخونید ؟ این حرفهایی که میزنید به جز خوب جلوه دادنه خودتون هیچ کمکی به کسی نمیکنه..:Gol::Gol:[/]

موضوع قفل شده است