ایا معجزه قانون علیت را نقض میكند یا خیر؟

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ایا معجزه قانون علیت را نقض میكند یا خیر؟

ایا معجزه قانون علیت را نقض میكند یا خیر؟

اعجاز بدون "علّت" نمی تواند باشد. معجزه "خرق عادت" است نه "خرق قانون عليّت" يعني در اعجاز هم مانند ايجاد هر موجود ممكن ديگر، اسباب و عللي وجود دارد كه صاحب معجزه از آن خبر دارد و ديگران خبر ندارند و معجزه هم از كانال همان اسباب و علل خفيّه جريان مي يابد. مسئله‌ي‌ "عليّت و معلوليّت" يكي از اصول و ضروريّات عقل است كه وحي نيز آن را تأييد كرده است. معناي "عليّت" آن است كه اگر هستي چيزي عين ذاتش نبود، يعني به نحو ضرورت ازلي ضروري الوجود نبود بلكه ممكن الوجود بود، چنين پديده اي نه بي سبب وجود مي يابد و نه بي سبب از بين مي رود. "بخت" و "شانس" و "اتّفاق" در عالم هستي مستحيل است و هر پديده اي، قطعاً علّتي دارد و معجزه نيز از اين قانون عقلی استثنا نشده است. قرآن كريم بر اصل عليّت صحّه گذاشته و همه‌ي‌ موجودات جهان را نيازمند علّت، و مخلوق خداي سبحان مي داند: "الله خالق كل شيء"( سوره‌ي‌ زمر، آيه‌ي‌ 62. همه‌ي‌ موجودات جهان، ممكن و مخلوق خداوندند و خداي سبحان است كه بر هر چيزي كسوت وجود پوشانيده است.
قرآن كريم، جهان را سلسله اي از علّت و معلولها مي داند كه "علّت كل" خداي سبحان است: "إني توكّلت علي الله ربي وربكم ما من دابة إلا هو اخذ بناصيتها إن ربي علي صراطٍ مستقيم"(سوره‌ي‌ هود، آيه‌ي‌ 56. هيچ جنبنده اي نيست مگر آنكه زمامش به دست خداست و كار خدا بر صراط مستقيم، و بر نظم و حكمت است. در جاي ديگر بر تغييرناپذيري "سنّت" خود در آفرينش، تأكيد مي‌كند كه: "فلن جدلسنت الله تبديلاًولن تجد لسنت الله تحويلا"«هرگز برای سنت خدا تبدیلی نخواهد یافت، و هرگز برای سنت خدا دگرگونی نخواهد یافت»( سوره‌ي‌ فاطر، آيه‌ي‌ 43 ). قرآن كريم، اصل خلقت، و نيكويي و زيبايي آن را و نيز، هدايت موجودات جهان را به خداوند نسبت مي دهد: "الذي أحْسن كل شيء خلقه"( سوره‌ي‌ سجده، آيه‌ي‌ 7. و نيز مي فرمايد: "قال ربنا الذي أعطي كل شيء خلقه ثم هدي"( سوره‌ي‌ طه، آيه‌ي‌ 50. موساي كليم(عليه السلام) در جواب فرعون كه گفت: "قال فمن ربكما يا موسي"( سوره‌ي‌ طه، آيه‌ي‌ 49، كيست پروردگار شما دو تا اي موسي؟ پاسخ مي دهد كه پروردگار ما آن كسي است كه خلقت نيكو و كامل را به هر چيزي داده و سپس او را به مقصود هدايت فرموده است.
اين آيات كريمه، خطوط كلّي بينش قرآني است كه تنها با نظام علّي و معلولي قابل تطبيق است و در مسائل جزئي نيز به استناد همين قوانين كلّي مي فرمايد: بر مسئله مرگ و حيات افراد و نيز اوج و حضيض، و هدايت و هلاكت امّتها، نظم دقيقي حكمفرماست: "كل نفس ذائقة الموت"( سوره‌ي‌آل عمران،آيه‌ي‌185، "ولكل أُمةٍ أجَل فإذا جاء أجلهم لا يستاخرون ساعةً ولا يستقدمون" سوره‌ي‌اعراف، آيه‌ي‌34هر انساني، و هر امتي را مرگ فرا مي گيرد و آن زمان كه نوبت انتقال هر يك فرا رسد. ديگر تخلّف پذير نيست؛ نه به تأخير مي افتد، و نه زودتر از موعدش صورت مي گيرد. درباره قيامت هم مي فرمايد پاداش هر كسي، چه خوب و چه بد، بر اساس عملي است كه در دنيا انجام داده است و خداوند به كسي ظلم نمي كند؛ "من يعمل سوءاً يُجْز به ولا يجد له من دون الله ولياً ولا نصيراً"( سوره‌ي‌ نساء، آيه‌ي‌ 123 ومن يعمل من الصالحات من ذكرٍ أو أُنثي وهو مومن فأولئك يدخلون الجنة ولا يُظلمون نقيراً"(سوره‌ي‌نساء،آيه‌ي‌124. اگر كسي عمل سوء و رفتار بدي انجام دهد، جزايش را مي بيند و هيچ كس نمي تواند در برابر خداوند، وليّ و نصير او باشد و مؤمن كه اعمال صالحه را انجام داده، مرد باشد يا زن، به بهشت وارد شده و به اندازه‌ي‌ "نقيري" به آنها ظلم نمي شود. "نقير" يعني مقدار اندكي كه پرنده و مرغ با منقارش برمي گيرد و كنايه است از اينكه به اندازه‌ي‌ كوچكترين ذرّه‌ي‌ ممكن، به كسي ظلم نمي شود.
"فمن يعمل مثقال ذرةٍ خيراً يره * ومن يعمل مثقال ذرةٍشرّاًيره (سوره‌ي‌ زلزال، آيات 7 ـ 8.) علّت و معلول"درروايات معصومين(عليهم السلام) از حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) رسيده است كه: "كلّ معروفٍ بنفسه مصْنوع وكل قائم في سواه معلول"، يعني هر چيزي كه به ذات خود قائم نيست و هستي او عين ذاتش نيست داراي علّت است "ولكلّ ضَلّةٍ علّة" خطبه‌ي‌ 148.يعني براي هر گمراهي سبب و علّتي وجود دارد.از امام صادق(سلام الله عليه) روايتي نقل شده است كه فرموده اند:"أبي الله أن يجري الأشياء إلا بأسبابها فجعل لكلّ شيء سبباً". خداي سبحان براي هر چيزي سببي قرار داده و سنّتش بر اين است كه اشيا و افعال را بر اساس اسباب خود و بر محور نظم و قانون علّت و معلول صورت دهد.نتيجه آنكه: قانون "عليّت" قانوني عقلي است كه اساس وحي و كتاب و سنّت نيز بر آن نهاده شده است و از اين رو، معجزه توان آن را ندارد كه اين قانون را نقض كند(1)
رابطه سنت خداوند با با معجزه و کارهای خارق العاده
معجزات و کارهای خارق العاده نقض سنت خداوند نمی باشد، و در قوانین آفرینش کارهای خارق العاده استثنا وجود ندارد. اگر تغییراتی در سنت های جهان مشاهده می شود آن تغییرها معلول تغییر شرایط است و بدیهی است که هر سنتی در شرائط خاصی جاری است و با تغییر شرایط، سنتی دیگر جریان می یابد و آن سنت نیز در شرائط خاص خود کلیت دارد، پس تغییر قانون و سنت، به حکم قانون و سنت است ولی نه به این معنی که قانونی به حکم قانونی نسخ می شود، بلکه به این معنی که شرایط یک قانون تغیییر می کند و شرائط جدید می آید و در شرائط جدید قانون جدید حکمفرما می شود. در جهان، جز قانون و سنت و ناموسهای لایتغیر وجود ندارد. اگر مرده ای به طور اعجاز زنده می شود، آن خود حساب و قانونی دارد. اگر فرزندی همچون عیسی بن مریم علیه‌السلام بدون پدر متولد می شود، بر خلاف سنت الهی و قانون جهان نیست. معنای معجزه، بی قانون بودن و یا فوق قانون بودن نیست. ماتریالیستها دچار چنین اشتباهی شده‏اند که بخشی از قوانین طبیعی جهان را که به وسیله‏ علوم کشف گردیده، قانونهای واقعی و منحصر فرض کرده‏اند و سپس معجزات‏ را نقض قانون پنداشته اند. ما می‏گوییم آنچه را که علوم بیان کرده است، در شرایط مخصوص و محدودی صادق است و زمانی که با اراده یک پیغمبر یا ولی خدا کاری خارق العاده انجام می‏گیرد، شرایط عوض می‏شود، یعنی یک‏ روح نیرومند و پاک و متصل به قدرت لا یزال الهی شرایط را تغییر می‏دهد، و به عبارت دیگر، عامل و عنصر خاصی وارد میدان می‏شود. بدیهی است در شرایط جدید که از وجود عامل جدید یعنی اراده نیرومندوملکوتی ولی حق‏ناشی می‏شودقانون دیگری حکمفرما می‏گردد

معجزه در لغت از ريشه عجز به معناي ضعف و ناتواني است[1] و در اصطلاح به معناي امر خارق العاده‌اي است كه به دنبال ادعاي نبوت صورت مي‌گيرد همراه با دعوت به تحدّي و مبارزه طلبي مي‌باشد و ديگران قارد به انجام دادن آن كار نيستند.[2]
برخي اشكال كرده‌اند كه اگر براي معجزه واقعيتي قائل شويم در واقع پذيرفتن معجزه به معناي نقض قانون عليّت است به اين معني كه قانون عليّت به ما مي‌گويد: هر معلولي كه در عالم محقق مي‌شود علت خاص و معيني دارد و هيچ پديده‌اي وجود ندارد كه علت آن غير قابل شناخت باشد حال اگر كسي بپذيرد كه بدون اسباب مادي پديده‌اي تحقق يابد و مثلاً اراده خدا يا اراده پيغمبر علت يك پديده مادي شود در واقع قانون عليت نقص شده است با پذيرفتن اعجاز نقص قانون سنخيّت هم يعني نياز هر معمول به علتي خاص و معين شده است كه قانون سنخيت هم مثل قانون عليت يك قانون عليت مسلّم و قطعي است و با قبول معجزه به عنوان تحقق معلول از علتي كه هم سنخ معلول نيست اين نقص تحقق مي‌يابد.
در پاسخ به اين اشكال بايد دانست كه سنخيت بين علت و معلول در دو مورد و با دو ويژگي وجود دارد:
1- سنخيت بين علت موجد‌ (ايجاد كننده) و معلول؛ به اين معني كه فاعلي كه معلول را ايجاد مي‌كند بايد واجد كمال معلول باشد و فاعلي كه فاقد اين كمال است نمي‌تواند معلولي ايجاد كند كه آن كمال را داشته باشد در اينجا اگر متشكل بگويد: پذيرفتن معجزه با اين سنخيت ناسازگار است سخني ناصواب گفته است چرا كه معجزه يا معلول بي واسطه خداست و يا معلول با واسطه او و در هر دو صورت فاعل حقيقي و پديد آورنده معجزه خدا است و سنخيت بين خدا و معلولش محفوظ است يعني خدا كمالات اين معلول را دارد.
2- سنخيت بين علت مادي و معلول در امور طبيعي؛ منظور از علت يا فاعل، خالق و موجد نيست بلكه بمعني خاص ديگري است چرا كه علت طبيعي چيزي را ايجاد نمي‌كند آنچه در طبيعت رخ مي‌دهدتبديل و تبدّل است نه خلق و ايجاد اصطلاحاً به فاعلهاي طبيعي معدّ مي‌گويند نه موجد، البته باز در اينجا بين فاعل معدّ و معلول سنخيت همت يعني هر چيزي معد ديگري نمي‌شود مثلاً براي روشن كردن كبريت نمي‌توان آن را روي يخ يا برف گذاشت بلكه بايد با يك شيء حرارتي تماس بگيرد بنابراين علتهاي مادي معدّ هستند و هر پديده‌ مادي علل معدّه خاصي دارد و خداي متعال موجد است علتهاي مادي را با تجربه مي‌توان شناخت يعني اينكه چه علل معده‌اي لازم هست تا به فلان معلول دست پيدا كنيم ولي مات نمي‌توانيم با تجربه ثابت كنيم كه يك پديده مادي علت مجرد و غيرمادي ندارد ممكن است در پيدايش يك پديده عللي دخالت كند كه مجرد هستند و قابل تجربه نمي‌باشند مثلاً اراده پيامبر در يك چيز اثري بگذارد كه، نمي‌توانيم چگونگي آن تأثير را بفهميم با توجه به مطالب گفته شده اگر نفس پيامبر رابطه‌اي خاص با خدا برقرار كند يا اينكه خود خدا به پيامبر اذن دهد كه اين رابطه يا اذن علت پيدايش پديده‌اي شود و جانشين علل مادي گردد آن پديده به وجود مي‌آيد بنابراين تحقق اعجاز به معني نفي قانون عليت يا قانون سنخيت نيست بلكه به معني اثبات نوعي عليت ماوراء طبيعي و متافيزيكي است كه قابل شناخت علمي نيست[3] نبودن علت مادي متعارف و شايع براي معجزه انكار قانون عليّت ونفي علت از اساس نيست آنچه در مورد معجزه نفي مي‌شود علل مادي متعارفي است كه انسان هميشه در زندگي با آن روبرو بوده است و نفي كردن علت مادي از معجزه به معناي نفي مطلق علت از معجزه نيست[4] علامه طباطبايي در اين رابطه مي‌فرمايد: جمله آخر آيه «وَ مَنْ يَتَقِ اللهَ يَجْعَل لَهُ مُخرَجاً وَ يَرزُقُه مِنْ حَيْثُ لا يَحتَسِبْ وَ مَنْ يَتَوَكّل عَلي الله فَهُوَ حَسْبُه انَّ اللهَ بالِغ أمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللهُ لِكُلِّ شَيءٍ قَدراً» (طلاق/ 3) «هر كس خدا ترس شود خدا راه را بر او مي‌گشايد و از آنجايي كه گمان نبرد به او روزي عطا كند و هر كس بر خدا توكل كند خداوند او را كفايت مي‌كند همانا خداوند رساننده امرش همت و بر هر چيز قدر و اندازه‌اي مقرّر داشته است.»
يعني جمله «قَدْ جَعَلَ اللهُ لِكُلِّ شَيءٍ قَدرا» كه مطالب، قبل خود را تعليل مي‌كند و مي‌فهماند كه به چه جهت (خدا به كارهاي متوكلين و متقين مي‌رسد؟) دلالت دارد بر اينكه در مورد معجزه نيز خداوند پاي اسباب و علل را به ميان مي‌آورد چون به طور عموم فرموده خدا براي هر چيزي كه تصوّر كني حدّي و اندازه‌اي و مسيري معين كرده است[5]
علت به وجود آمدن معجزه چيست؟
1- برخي احتمال داده‌اند كه خود خداوند بدون واسطه هيچ گونه علت و سببي علت معجزه باشد اين احتمال اگر چه به خاطر عموم قدرت خداوند بر هر چيزي ممكن است ولي بر خلاف سنن الهي است كه خداوند خود آن را در عالم جاري ساخته كه بر اساس آن هر چيزي داراي سبب و علتي است
2- برخي احتمال داده‌اند علت معجزه يك علت مادي غيرمتعارف است كه فقط انبياء به واسطه اتصال آنها به عالم غيب از آن آگاه مي‌باشند همانطوري كه ممكن است براي يك شيء دو علت باشد كه نسبت به يكي از آندو مردم اطلاعي نداشته باشند و فقط عدّه معدودي از آن آگاهي داشته باشند.
3- اينكه معجزه به فعل ملائكه زماني كه نبي مي‌خواهد نبوت خود را به واسطه معجزه اثبات كند تحقق پيدا مي‌كند
4- برخي از فلاسفه و محققين احتمال داده‌اند كه علت معجزه همان نفس و روح شخص نبي است انسان هر چه قدر كه توجه به نفس و باطن داشته باشد و از ظواهر مادّي دوري كند قادر به كارهايي مي‌شود كه از عهده ديگران خارج است همانطوري كه نفس انسان سيطره بر اعضاء بدن دارد مي‌تواند بر موجودات عالم خارج سيطره داشته باشد همانگونه كه مرتاضها كارهاي خارق العاده‌اي انجام مي‌دهند كه از عهده بسياري از انسانها ساخته نيست به طوري كه مثلاً اجسام بسيار سنگيني را صرفاً به يك اراده بلند مي‌كنند وقتي كه يك انسان معمولي با كمي رياضت مي‌تواند چنين كارهايي انجام دهد به طور قطع انسان كامل و پاكي كه تحت عنايت خداوند بوده است و به درجات عالي انساني رسيده است مي‌تواند به اذن خدا دست به معجزه بزند خداوند در قرآن مي‌فرمايد: «ما كان لرسولٍ أنْ يَأتِيَ بآية الّا بأذن الله» «نيست براي هيچ رسول و پيامبري جز اينكه از طرف خدا معجزه و آيتي بياورد» (غافر/ 78) كه آيه معجزه را به نفس پيامبر نسبت داده است.[6]

[1] . ابوالحسين احمد بن فارس بن زكريا، معجم مقاييس اللغه، مكتب الاعلام الاسلامي، 1404 هـ ق، ج 4، ص 232
[2] . حلّي، حسن بن يوسف بن المطهّر، كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، حسن حسن زاده آملي، قم، موسسه نشر اسلامي، 1422، چ نهم، ص 475
[3] . مصباح يزدي، محمدتقي، راهنما شناسي (اصول عقايد 2)، قم، مركز مديريت حوزه علميه قم، 1367، چ اول، ص 216 - 225
[4] . سبحاني جعفر، الالهيات، قم، موسسه امام صادق (ع) 1417 هـ ق، چ چهارم، ج 3، ص 74
[5] . طباطبايي، محمدحسين، الميزان، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1365، چ چهارم، ج 1، ص 75، طباطبايي، محمد حسين، ترجمه الميزان سيد محمد باقر موسوي همداني، قم، انتشارات اسلامي، 1375، چ هشتم، ج 1، ص 121
[6] . سبحاني، جعفر، پيشين، ج 3، ص 75-79

بنام خدا

سؤال: آیا معجزه، قانون علیت را نقض میكند یا خیر؟

پاسخ : افرادي خيال مي كنند كه آوردن معجزه عقلا امكان ندارد، چون ناقض قانون عليت است، يعني ما مخير هستيم بين نفي قانون عليت و پذيرفتن معجزه و يا نفي معجزه و پذيرفتن قانون عليت و امر داير بين اين دو کار است.

در جواب مي گوييم قانون عليت یک واقعیت کلی و عمومی است و معجزه واقعيتي است كه در پرتو قانون علیت تحقق می یابد و هيچ گونه منافاتي با یکدیگر ندارند.

بی تردید هر معلولي محتاج علتي است و اين یک قانون کلی و غیر قابل نقض است، یعنی اگر چيزي وجودش از خودش نباشد ناچار از غير است. و آن غير، بايد به آن شیء محتاج، افاضۀ وجود نمايد. ولي اين بدان معنا نيست كه معلولها هميشه از عوامل عادي شناخته شده، صادر مي شوند، بلكه اين قانون همين اندازه اقتضا مي كند كه ما براي هر معلولي، عللي قائل شويم و باید بپذیریم که همیشه معلول ها از طریق علل عادی و شناخته شده صادر نمی شوند و گاه یک یا چند علت ناشناخته موجب آن گردیده است.

بعنوان مثال، اگر پذيرفتيم كه بهبود يافتن مريض هميشه از راه خوردن دارو حاصل نمي شود. بلكه راه ديگري هم هست، اين نقض قانون عليت نيست و نیز بدل شدن يك جسم بي جان مثل عصاي حضرت موسي به يك جسم جاندار يك راه طبيعي دارد و آن اين است كه بايد حيوان آن را بخورد و در بدن حيوان هضم شود و به صورت نطفه يا تخم در آيد و سپس به موجود جانداري تبديل شود و يا تبديل به خاك شده و بعد از مدتي به صورت علف غذاي حيواني شده به جاندار تبديل شود. حال اگر راه ديگري هم باشد كه با پيمودن آن ممكن است موجود بي جان تبديل به جاندار شود، در اين صورت قانون عليت ما نقض نشده بلكه علت جديدي كشف شده است.(1)

و یا وقتي مي گوييم پيامبري مرده اي را زنده كرد. يعني خدا يك قدرت فوق العاده ای به او داده بود كه به اذن او اين قدرت را به كار گرفت. اين قدرت علت بود، زيرا در پيدايش يك پديده اي در زنده شدن مرده اي و در شفا يافتن مريضي، مؤثر بود. كار پيامبر به كار گرفتن يك قوۀ نفساني است كه خداوند متعال به او مرحمت كرده است ولي قابل تعليم و تعليم نيست وديگران نمي توانند به آن دست يابند، ولي به هر حال علت است. پس حاصل جواب اين شد كه پذيرفتن معجزه ناقض بودن قانون عليت نيست، بلكه پذيرفتن علتي است براي پديد آمدن امري، اما، نه از سنخ علل مادي، بلكه علتي است معنوي كه به موهبت پروردگار متعال در نفس پيامبر تحقق پيدا مي كند و قابل تعليم و تعلم هم نيست.(2)

اشكال كار این است كه بشر تمام سنت ها و قوانين حاكم بر جهان هستي را نمي شناسد. معناي معجزه بي قانون بودن نيست. وقتي با اراده پيغمبر و يا امامي كار خارق العاده اي صورت مي گيرد، شرايط عوض مي شود يعني يك روح پاك و نيرومند متصل به قدرت لايزال الهي شرايط را تغيير مي دهد و قانون ديگري حكمفرما مي شود، ممكن است از وسائل عادي و راه هاي شناخته شده نباشد كه در معجزه حتما اين گونه است.(3)

استاد علامه طباطبايي در همین رابطه مي فرمايند: فرقي كه ميان معجزه و وضع عادي طبيعت وجود دارد این است که، امور عادي معلول اسباب مخصوصی بوده و در شرايط خاصي صورت مي گيرد، ولي در معجزه اسباب عادي ديده نمي شود، مثلاً از نظر جريان طبيعي مانعي ندارد كه عصا تبديل به اژدها شود، ولي نياز به سلسله طولاني از علل دارد و به تدريج صورت مي گيرد، ولي در معجزه آني و نوري است و توسط علل غيبي به وجود مي آيد و خواست خداوند تمام آن علتها را را در آنِ واحد به كار مي اندازد.(4)

حکیم فرزانه آیة الله جوادی آملی نیز می فرماید: وقتي مي خواهد معجزه اي صورت گيرد آن شيء طبيعي كه وسيله معجزه است قيافه ماوراي طبيعي خود را نشان مي دهد، مثال عصاي حضرت موسي صورت طبيعی اش همان چوب خشك است ولي صورت ماوراء طبيعي اش اژدها است و بيننده صورت ماوراي اين عالم را مشاهده مي نمايد.(5)

از مطالبي كه از أعلام فن و بزرگان اندیشه نقل شد به اين نتيجه مي رسيم كه معجزه با قانون عليت منافات ندارد، چون ما تمام سنت ها و قوانين حاكم بر جهان هستي را نمي شناسيم و تنها سر و كارمان با قوانين عادي جهان و امور قابل تجربه مي باشد، خيال مي كنيم در معجزه قانون عليت نقض شده، در صورتي كه در معجزه شرايط عوض مي شود و قانون ديگري حاكم مي گردد.

موفق باشید.

پاورقی______________________

1. بنقل از پایگاه اینترنتی اندیشه قم با تغییر و اضافات.

2. مصباح يزدي، محمدتقي، معارف قرآن راه و راهنماشناسي، قم، انتشارات آموزشي امام خميني، چاپ دوم، ج4، ص62ـ63؛ طباطبايي، سيد محمد حسين، بررسي هاي اسلامي، ص273، مقاله اي در معجزه.

3. مطهري، مرتضي، عدل الهي، تهران، انتشارات حسينيه ارشاد، 1349ش، ص62؛ مطهري، نبوت، مباحث انجمن اسلامي پزشكان، قم، انتشارات صدرا، 1380ش.

4. طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان، ترجمه آيت الله مكارم شيرازي، ج1، ص92؛ جوادي آملي، عبدالله، قرآن در قرآن (تفسير موضوعي)، قم، نشر اسراء، چاپ دوم، 1378ش، ص91.

5. جعفري، محمد تقي، شرح مثنوي، تهران، شركت سهامي انتشار، ج10، ص135.

بسمه تعالی
خیر ،معجزه نقض قانون علیت نیست .اشکال دراین است که ما علت را منحصر در ماده میدانیم وهر چیزی را از منظر ماده می نگریم چنانجه دید را وسیعتر کنیم وعلت را در ماوراء ماده جستجو کنیم چنین شبهه ای رخ نمی دهد. خداوند در جهت مصا لحی گاهی علت یک امر مادی را غیر مادی قرار میدهد.در هر حال قانون علیت در جای خویش محفوظ است.


بله!
معجزه قانون علیت را نقض میکند.
وقوع معجزه از دو حالت خارج نیست:

1 - بواسطه ی علل طبیعی و در چارچوب قانون علیت رخ میدهد: در اینحالت معمولا گفته میشود که علت وقوع معجزه، طبیعی است، اما شناخته می باشد و هنوز توسط انسان کشف نشده و شاید هیچگاه نیز کشف نخواهد شد. اشکال این جواب این است که ما هرگز اجازه نداریم که در مورد یک نیرو یا عللی که هرگز شواهدی دال بر وجود آنها داریم، تکیه کرده و وجود آنها را فرض بگیریم. اگر مثلا ما اینگونه فرض کنیم که وقتی موسی عصای خویش را پرتاب کرد و نیروی های طبیعی خاصی باعث شدند که این عصا به مار تبدیل بشود، به دام خرافات و یاوه گویی افتاده ایم. چرا که ما هرگز هیچ اثری از این نیروی مرموز نداریم. از طرفی باید از خودمان سوال کنیم که به چه دلیل تا کنون که هزاران هزار انسان، که چوب دستی ها خودشان را به زمین افکنده اند، به مار تبدیل نشده، اما اتفاقا همان یک مرتبه که موسی اینکار را کرد، آن نیروی مرموز دست به کار شده و عصا را به مار تبدیل نمود.

آنچنان که مشخص است، باور داشتن به وجود نیروهای طبیعی و ناشناخته و بدون شاهد برای معجزات، ما را دچار مشکلاتی میکند که حداقل آن، افتادن ما به دام خرافات و یاوا سرایی است.

2 - معجزه بواسطه ی نیروها و علل فراطبیعی رخ میدهد: اگر برای فرار از مشکل قبل، کسی بگوید که معجزه از طریق علل فراطبیعی رخ میدهد، در اینحالت نیز دچار مشکل خواهیم شد. ما میدانیم که قانون علیت، تنها بر روی پدیده های طبیعی و محصور در زمان و مکان جاری است. برای آنکه پدیده ی a بتواند علت پدیده b باشد، الزاما باید در بعد زمان سیر کند. چرا که یکی از ارکان قانون علیت، تعاقب زمانی علت و معلول است. مشکل اینجاست که پدیده های فراطبیعی، در چاچوب مکان-زمان و جهان مادی قرار ندارند. لذا اساسا نمیتوانند در یک فرآیند علت و معلولی، حکم علت را داشته باشند!
اینکه مثلا بگوییم یک نیروی فراطبیعی علت شق القمر بوده، حرفی بی معناست که صرفا از استفاده ی ناصحیح و بلامحل ما از قانون علتی نشأت میگیرد.

بنابراین به نظر میرسد که ما دو راه چاره بیشتر نداریم. یا باید کلا وجود معجزه را نفی کنیم و یا باید آنرا ناقض قانون علیت بدانیم.
البته میتوان دلایلی ارائه نمود که ثابت میکند اساسا معجزه نمیتواند واقع بشود. و تمام نقلهای ادیان در مورد معجزات، صرفا داستان سرایی و افسانه میباشد!

معجزه و قانون علیت

معجزه در لغت از ريشه عجز به معناي ضعف و ناتواني است[1] و در اصطلاح به معناي امر خارق العاده‌اي است كه به دنبال ادعاي نبوت صورت مي‌گيرد همراه با دعوت به تحدّي و مبارزه طلبي مي‌باشد و ديگران قارد به انجام دادن آن كار نيستند.[2]
برخي اشكال كرده‌اند كه اگر براي معجزه واقعيتي قائل شويم در واقع پذيرفتن معجزه به معناي نقض قانون عليّت است به اين معني كه قانون عليّت به ما مي‌گويد: هر معلولي كه در عالم محقق مي‌شود علت خاص و معيني دارد و هيچ پديده‌اي وجود ندارد كه علت آن غير قابل شناخت باشد حال اگر كسي بپذيرد كه بدون اسباب مادي پديده‌اي تحقق يابد و مثلاً اراده خدا يا اراده پيغمبر علت يك پديده مادي شود در واقع قانون عليت نقص شده است با پذيرفتن اعجاز نقص قانون سنخيّت هم يعني نياز هر معمول به علتي خاص و معين شده است كه قانون سنخيت هم مثل قانون عليت يك قانون عليت مسلّم و قطعي است و با قبول معجزه به عنوان تحقق معلول از علتي كه هم سنخ معلول نيست اين نقص تحقق مي‌يابد.
در پاسخ به اين اشكال بايد دانست كه سنخيت بين علت و معلول در دو مورد و با دو ويژگي وجود دارد:

1- سنخيت بين علت موجد‌ (ايجاد كننده) و معلول؛ به اين معني كه فاعلي كه معلول را ايجاد مي‌كند بايد واجد كمال معلول باشد و فاعلي كه فاقد اين كمال است نمي‌تواند معلولي ايجاد كند كه آن كمال را داشته باشد در اينجا اگر متشكل بگويد: پذيرفتن معجزه با اين سنخيت ناسازگار است سخني ناصواب گفته است چرا كه معجزه يا معلول بي واسطه خداست و يا معلول با واسطه او و در هر دو صورت فاعل حقيقي و پديد آورنده معجزه خدا است و سنخيت بين خدا و معلولش محفوظ است يعني خدا كمالات اين معلول را دارد.
2- سنخيت بين علت مادي و معلول در امور طبيعي؛ منظور از علت يا فاعل، خالق و موجد نيست بلكه بمعني خاص ديگري است چرا كه علت طبيعي چيزي را ايجاد نمي‌كند آنچه در طبيعت رخ مي‌دهدتبديل و تبدّل است نه خلق و ايجاد اصطلاحاً به فاعلهاي طبيعي معدّ مي‌گويند نه موجد، البته باز در اينجا بين فاعل معدّ و معلول سنخيت همت يعني هر چيزي معد ديگري نمي‌شود مثلاً براي روشن كردن كبريت نمي‌توان آن را روي يخ يا برف گذاشت بلكه بايد با يك شيء حرارتي تماس بگيرد بنابراين علتهاي مادي معدّ هستند و هر پديده‌ مادي علل معدّه خاصي دارد و خداي متعال موجد است علتهاي مادي را با تجربه مي‌توان شناخت يعني اينكه چه علل معده‌اي لازم هست تا به فلان معلول دست پيدا كنيم ولي مات نمي‌توانيم با تجربه ثابت كنيم كه يك پديده مادي علت مجرد و غيرمادي ندارد ممكن است در پيدايش يك پديده عللي دخالت كند كه مجرد هستند و قابل تجربه نمي‌باشند مثلاً اراده پيامبر در يك چيز اثري بگذارد كه، نمي‌توانيم چگونگي آن تأثير را بفهميم با توجه به مطالب گفته شده اگر نفس پيامبر رابطه‌اي خاص با خدا برقرار كند يا اينكه خود خدا به پيامبر اذن دهد كه اين رابطه يا اذن علت پيدايش پديده‌اي شود و جانشين علل مادي گردد آن پديده به وجود مي‌آيد بنابراين تحقق اعجاز به معني نفي قانون عليت يا قانون سنخيت نيست بلكه به معني اثبات نوعي عليت ماوراء طبيعي و متافيزيكي است كه قابل شناخت علمي نيست[3] نبودن علت مادي متعارف و شايع براي معجزه انكار قانون عليّت ونفي علت از اساس نيست آنچه در مورد معجزه نفي مي‌شود علل مادي متعارفي است كه انسان هميشه در زندگي با آن روبرو بوده است و نفي كردن علت مادي از معجزه به معناي نفي مطلق علت از معجزه نيست[4] علامه طباطبايي در اين رابطه مي‌فرمايد: جمله آخر آيه «وَ مَنْ يَتَقِ اللهَ يَجْعَل لَهُ مُخرَجاً وَ يَرزُقُه مِنْ حَيْثُ لا يَحتَسِبْ وَ مَنْ يَتَوَكّل عَلي الله فَهُوَ حَسْبُه انَّ اللهَ بالِغ أمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللهُ لِكُلِّ شَيءٍ قَدراً» (طلاق/ 3) «هر كس خدا ترس شود خدا راه را بر او مي‌گشايد و از آنجايي كه گمان نبرد به او روزي عطا كند و هر كس بر خدا توكل كند خداوند او را كفايت مي‌كند همانا خداوند رساننده امرش همت و بر هر چيز قدر و اندازه‌اي مقرّر داشته است.»
يعني جمله «قَدْ جَعَلَ اللهُ لِكُلِّ شَيءٍ قَدرا» كه مطالب، قبل خود را تعليل مي‌كند و مي‌فهماند كه به چه جهت (خدا به كارهاي متوكلين و متقين مي‌رسد؟) دلالت دارد بر اينكه در مورد معجزه نيز خداوند پاي اسباب و علل را به ميان مي‌آورد چون به طور عموم فرموده خدا براي هر چيزي كه تصوّر كني حدّي و اندازه‌اي و مسيري معين كرده است[5]

علت به وجود آمدن معجزه چيست؟
1- برخي احتمال داده‌اند كه خود خداوند بدون واسطه هيچ گونه علت و سببي علت معجزه باشد اين احتمال اگر چه به خاطر عموم قدرت خداوند بر هر چيزي ممكن است ولي بر خلاف سنن الهي است كه خداوند خود آن را در عالم جاري ساخته كه بر اساس آن هر چيزي داراي سبب و علتي است
2- برخي احتمال داده‌اند علت معجزه يك علت مادي غيرمتعارف است كه فقط انبياء به واسطه اتصال آنها به عالم غيب از آن آگاه مي‌باشند همانطوري كه ممكن است براي يك شيء دو علت باشد كه نسبت به يكي از آندو مردم اطلاعي نداشته باشند و فقط عدّه معدودي از آن آگاهي داشته باشند.
3- اينكه معجزه به فعل ملائكه زماني كه نبي مي‌خواهد نبوت خود را به واسطه معجزه اثبات كند تحقق پيدا مي‌كند
4- برخي از فلاسفه و محققين احتمال داده‌اند كه علت معجزه همان نفس و روح شخص نبي است انسان هر چه قدر كه توجه به نفس و باطن داشته باشد و از ظواهر مادّي دوري كند قادر به كارهايي مي‌شود كه از عهده ديگران خارج است همانطوري كه نفس انسان سيطره بر اعضاء بدن دارد مي‌تواند بر موجودات عالم خارج سيطره داشته باشد همانگونه كه مرتاضها كارهاي خارق العاده‌اي انجام مي‌دهند كه از عهده بسياري از انسانها ساخته نيست به طوري كه مثلاً اجسام بسيار سنگيني را صرفاً به يك اراده بلند مي‌كنند وقتي كه يك انسان معمولي با كمي رياضت مي‌تواند چنين كارهايي انجام دهد به طور قطع انسان كامل و پاكي كه تحت عنايت خداوند بوده است و به درجات عالي انساني رسيده است مي‌تواند به اذن خدا دست به معجزه بزند خداوند در قرآن مي‌فرمايد: «ما كان لرسولٍ أنْ يَأتِيَ بآية الّا بأذن الله» «نيست براي هيچ رسول و پيامبري جز اينكه از طرف خدا معجزه و آيتي بياورد» (غافر/ 78) كه آيه معجزه را به نفس پيامبر نسبت داده است.[6]

[1] . ابوالحسين احمد بن فارس بن زكريا، معجم مقاييس اللغه، مكتب الاعلام الاسلامي، 1404 هـ ق، ج 4، ص 232
[2] . حلّي، حسن بن يوسف بن المطهّر، كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، حسن حسن زاده آملي، قم، موسسه نشر اسلامي، 1422، چ نهم، ص 475
[3] . مصباح يزدي، محمدتقي، راهنما شناسي (اصول عقايد 2)، قم، مركز مديريت حوزه علميه قم، 1367، چ اول، ص 216 - 225
[4] . سبحاني جعفر، الالهيات، قم، موسسه امام صادق (ع) 1417 هـ ق، چ چهارم، ج 3، ص 74
[5] . طباطبايي، محمدحسين، الميزان، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1365، چ چهارم، ج 1، ص 75، طباطبايي، محمد حسين، ترجمه الميزان سيد محمد باقر موسوي همداني، قم، انتشارات اسلامي، 1375، چ هشتم، ج 1، ص 121
[6] . سبحاني، جعفر، پيشين، ج 3، ص 75-79

بنام خدا

پـاسـخ :

اگر چه با کمی تأمل، در پاسخ های ارائه شدۀ قبلی موضوع، روشن و مبرهن است اما از آنجائیکه بنظر می رسد عامل اصلی در بقاء شبهه، نزد پرسشگر محترم، عدم اعتقاد و یا شناخت دقیق از اقسام علل موجود در عالم و توجه بیش از اندازه به علل عادی و مادی می باشد (چنانکه طرفداران جهان بینی مادی به آن معتقدند) و بطور کلی علل معنوی و ماوراء طبیعی و پدیده های آن نظیر معجزه و ... در بخش هائی از شبهه بوضوح مورد انکار قرار گرفته، از اینرو برای تنویر بیشتر و رفع باقی نقاط ابهام، ذکر اقسام علت های موجود درعالم هستی، بعنوان مقدمۀ بحث، ضروری است:

بر اساس جهان بینی الهی و به حکم عقل و تأیید نقل، همانگونه که پدیده های عالم، تنها مختص به پدیده های مادی، قابل تجربه و در دسترس بشری نیستند علت های موجود در عالم نیز به علت های مادی و عادی اختصاص ندارند.

به عبارتی علت بر دو قسم است: یكی علت‌های طبیعی كه بوسیله حس و تجربه و علوم طبیعی قابل كشف و شناخت است و دسته دیگر، علت‌های ماوراء طبیعی یا متافیزیكی كه به خاطر تفاوت حوزه آن نه بوسیله علوم طبیعی و فیزیكی و نه توسط عقل محدود بشری قابل شناخت و اثبات بوده و نه قابل ابطال است.

علت‌های ماوراء طبیعی كه سبب پیدایش معجزات می‌شوند تنها برای خدا معلوم و معین و نیز برای انبیاء (ع) باذن الله شناخته شده است. منتهی دیگران نه آن علل را می‌شناسند و نه می‌توانند بشناسند مگر این كه از حوزه طبیعی خارج شوند. برای قسم دوم نیز 2 بُعد می‌توان ارائه نمود:

اول این كه خدای متعال آفریننده طبیعت و ماوراء‌ طبیعت است و محیطٌ علی كلّ شئ است. او به همان اندازه كه بر علل طبیعی احاطه دارد بر علل ماوراء طبیعی نیز احاطه دارد و بلكه اصولاً در این دایره، محدودۀ علل طبیعی نسبت به علل ماوراء طبیعی به حساب نمی‌آیند. شاید بتوان گفت عالم طبیعت نسبت به ماوراء طبیعت، همچون حلقه انگشتری در یك بیابان وسیع است.

بنابراین، مصادیقی كه در طبیعت، هرگز از طریق علل طبیعی پدید نمی‌آید (مثل معجزه) بوسیلۀ‌علل ماوراء طبیعی پدید می‌آید و در عین حال، یك امر خارق‌العاده بوده و دارای علل و اسباب ویژه ای است كه البته برای عموم، ناشناخته می باشد.(1)

بنابر این مقدمه روشن می شود که؛ قانون علّيّت به اين معنا است كه هيچ معلولى بى علّت تحقّق نمى يابد و اين حقيقتى بديهى است كه اگر چيزى وجودش از خودش نيست، ناچار از غير است، ولى معنايش اين نيست كه معلول ها هميشه از علل عادّى شناخته شده صادر مى شوند. معناى قانون علّيّت همين اندازه است كه مـا بـراى هر معلولى علّتى قائل شويم. همچنين معنايش اين نيست كه هر معلولى تنها از يك علّت پـديـد مـى آيـد.

البـتـه اصـل سـنـخـيـّت عـلّت و مـعـلول اصـلى درسـت اسـت، امـّا عـقـل و عـلم نـمـى تـوانـنـد عـلّت پـديده اى را در تمام زمان ها و مكان ها در يك چيز منحصر بدانند تـجـربـه بـشـر مـحـدود اسـت. هـزاران مـورد را نـيـز كـه تـجـربـه كـنـيـم، بـاز عـقـل مـى گـويـد: مـمـكـن اسـت ايـن مـعـلول از راهـى ديـگر نيز پديد آيد كه ما نمى دانيم.

هزاران سـال بـشر مى پنداشت كه حرارت جز از آتش حاصل نمى شود، ولى امروزه راه هاي ديگری نيز بـراى پـديـد آمـدن حـرارت بـه دسـت آمـده اسـت؛ بـسـيـارى از فعل و انفعالات شيميايى موجب پيدايش حرارت مى شوند، در اثر حركت، حرارت پديد مى آيد و شايد عللى ديگر نيز باشند كه هنوز عقل محدود بشری به آن راه نیافته باشد.

حال اگر مردمى گمان كنند كه علّت منحصر در اين پـديـده شـيـئى خـاص اسـت، آيـا وقـتـى علّتى ديگر نيز براى آن بيابند، معنايش ‍ اين است كه قـانـون عـلّيـّت نـقـض شـده اسـت؟ قـانـون عـلّيـّت بـر آن اسـت كـه معلول بدون علّت يافت نمى شود، امّا اين كه علّت مذكور چيست؟ و تنها علتِ ممکن است يا نه؟ حرفى نـمـى زنـد، وقتى علّتى ديگر كشف شود، درمى يابيم كه علّت شناخته شده اولى، علت منحصر نبوده و جانشين پذير بوده است.
ايـنـك مـى تـوان گـفت كه معجزه به معناى نقض قانون علّيّت نيست، بلكه پذيرفتن علّتى است معنوى كه به خواست الهى که (واجب الوجود و علت العلل عالم وجود) است تحقق مى يابد.

بـنـابـرايـن، تـحـقـق مـعـجـزه مـحـال نـيـسـت؛ زيـرا فـرضـش مـسـتـلزم تـنـاقـض يـا وقـوع معلول بى علّت نيست. معجزه، فرض معلولى است از راه علّت ناشناخته و معنوى.(2)

از این رو چنانکه پیشتر نیز اشاره کردیم، روشن می شود که علت، تنها منحصر در علل مادی و طبیعی نیستند و درپیدایش پدیده های عالم، علل معنوی و ما فوق طبیعی نیز دخالت دارند. و دخالت علت های معنوی در یک امر، به معنای خروج از قانون علیت نیست. چنانکه شما بدان اشاره کردید، فرض شما در صورتی صحیح است که تنها علت را از سنخ علل مادی و عادی بشمارید و در صورت قبول علت های معنوی و ماورائی بعنوان بخشی از قانون علیت که یک اصل کلی و عمومی است شائبۀ نقض قانون علیت توسط معجزه مرتفع می گردد.

در خصوص بخشی که گفته اید می توانید دلایلی مبنی بر عدم امکان معجزه اقامه کنید، گفتنی است؛ در فضای پرسش و پاسخِ منطقی پسندیده تر از ادعا، ذکر دلایل و مصادیق مورد ادعا است، زیرا ادعای صرف، ارزش و جایگاه فضای منطقی و استدلالی را مخدوش می سازد.

و اما در خصوص بخش آخر سؤال شما باید گفت: که این شیوه موضع گیری از سوی منکران توحید، در قبال ادیان الهی و معجزات پیامبران که در تاریخ به حد تواتر ثبت و ضبط گردیده، و خود ایشان نیز، در اکثر موارد، در امور ساری و جاری عالم، به آن پایبند و مقید هستند، نوعی اظهار ضعف و پریشانی در ناتوانی برای انکار این پدیده های حقیقی و معنوی و ماورائی در عالم است.

به طوریکه بسیاری از اندیشمندان تجربه گرا و عقلگرا، اگر چه با اتکاء به قوای حسی و تجربی و علمی و به مدد نورانیت عقل محدود خویش، دامنه هائی از قله های رفیع علم و دانش را در حد توان و شعاع تجربه و نور عقل، فتح کرده اند اما از دستیابی و کشف بسیاری از ناشناخته های مادی و عادی عالم، وامانده اند (تا چه رسد به ناشناخته های معنوی و ماوراء طبیعی) و در کمال انصاف، اگر در مطلبی هم به بن بست رسیده و از کشف حقیقت باز مانده اند هیچگاه وجود آن را انکار نکرده اند، بلکه بر ناتوانی خویش و عقل بشری صحه گذاشته اند. حتی به بیان برخی از ایشان، اگر چه اعتقاد دقیق و یقینی به قوای معنوی و علل ماورائی نداشته و بدلیل اتکاء صرف، به عقل خویش، راهی به آن عوالم نیافته اند اما بدلیل کثرت موارد و مصادیق این علل و قدرت های معنوی، دلیلی بر انکار پدیده های معنوی و ماورائی موجود در عالم نیز نیافته و ادعا نکرده اند.

و این در حالی است که برخی از ناتوانی و محدودیت خود در درک بخشی یا همۀ حقایق عالم، دروغ و افسانه بودن آن را نتیجه می گیرند. و این ضعیف ترین استدلال برای ضعیف ترین و محدودترین انسان هاست زیرا در شرایطی که در حل مسأله، ناتوان و عاجز باشند آسان ترین راه، یعنی پاک کردن صورت مسأله را انتخاب می کنند.

موفق باشید ...

پاورقی_____________________

  • ر.ک: مقالۀ رابطۀ معجزه و قانون علیت، دكتر مرتضی شیرازی، بنقل از پایگاه طهور، با تغییر و اضافات.
  • ر.ک: مباحث تکمیلی عقائد، مرکز تحقیقات اسلامی سپاه، بحث معجزه، با تغییر و اضافات.

معجزه فقط خواست خداوند میباشد که به اولیایی این قدرت را میدهد که میداند حرفهای خودش را اطاعت کرده و بدون کم وکاستی به دیگران میگویند

قانون علیت قانونی است مورد تایید عقل بوده واکتشافات علمی واستدلالها نیز برپایه همین قاعده می باشدودر تمام امور مربوط به ممکنات جریان دارد ومعجزه هم مستثنی از این قاعده نمی باشد ولی تفاوتی که معجزه با سایرامور دارد اینست که در معجزه اسبابی که در وسط قرار دارند به لطف نفوس پیامبران بااذن الهی به سرعت اتفاق می افتد  ویا اینکه علتهای وسطی بر داشته می شوندبه طوری که ما متوجه نمی شویم. مثلاًتبدیل شدن عصا به اژدها خلاف قانون علیت نیست چون یکی ازچیزهایی که ما از آن تغذیه می کند چوب واست لذا این قابلیت در مار است که تبدیل به چوب شود ولی این امر در طبعت سالها طول می کشد اتفاق بیفتد ولی بخاطر نفس رحمانی پیامبران ومسخر شدن اسباب برای آنها این مساله یهنی تبدیل شدن عصا به اژدها وبالعکس در کمترین زمان اتفاق می افتد.
برای مطالعه بیشتر به ج1المیزان ذیل آیه23سوره بقره مراجعه کنید.

موضوع قفل شده است