جمع بندی چگونه به احکام دین اسلام عمل کنیم؟

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چگونه به احکام دین اسلام عمل کنیم؟

سلام خدمتدوستان گرامی.همونطور که میدونیددانستن علم دین و نماز و روزه خوبه اما کافی نیست.چطوری دربیشتر مسائل بتونیم به دستورات دین عمل کنیم؟ازخوردن و آشامیدن و خوابیدنو نماز وروزه و......بخصوص میانه روی در تمام امور.ممننون میشم پاسخ بدید.مرسی

با نام الله





کارشناس بحث: استاد

سجاد 110;386425 نوشت:
سلام خدمتدوستان گرامی.همونطور که میدونیددانستن علم دین و نماز و روزه خوبه اما کافی نیست.چطوری دربیشتر مسائل بتونیم به دستورات دین عمل کنیم؟ازخوردن و آشامیدن و خوابیدنو نماز وروزه و......بخصوص میانه روی در تمام امور.ممننون میشم پاسخ بدید.مرسی

سلام علیکم
سوال شما در عین اینکه با بیان ساده ای مطرح شده است اما سوالی بسیار اساسی است.
عمل کامل و صحیح و البته مداوم نیاز به علم و همچنین ایمان دارد،ایمان هر چه قوی تر و علم هر چه بیشتر باشد،عمل کامل تر و مداوم تر خواهد شد.علم، ایمان و عمل سه حلقه به هم پیوسته از یك زنجیره‌اند، كه فقدان هر كدام تأثیر منفی در تحقّق اثر دیگری را موجب می‌شود و در عین حال هر یك از اینها برای رساندن شخص به آخرین نقطه‌های كمال به دیگری وابسته است. در ابتدا به تبیین ماهیت علم و ایمان از لسان حضرت استاد جوادی آملی (حفظه الله) می‌پردازیم و سپس رابطه این سه امر مهم را بیان می‌كنیم.
مراد از علم و قضیه علمی، قضیه‌ای است كه بین اجزای سه گانه آن یعنی موضوع، محمول و نسبت پیوند مستحكم و غیرقابل زوال باشد و عالم تصدیق به آن و یقین به وجود این رابطه پیدا كند. و ایمان عبارت از پیوندی است كه بین نفس انسان و مطلبی برقرار می‌شود، كه اگر مطلبی كه مورد اعتقاد نفس است، مطلبی صحیح باشد آن را ایمانِ صحیح خوانند و اگر مطلبی باطل و وهمی و خیال باشد، آن ایمانی باطل و متزلزل خواهد بود و با تغییر شناخت دگرگون می‌شود.[1]
البته قضایای علمی همیشه به یك صورت نیستند بلكه آنها را می‌توان به صورت‌های متعددی دسته بندی كرد از جمله اینكه برخی قضایای علمی در زمره علوم انسان‌ساز و الهی كه مؤثر در كمال معنوی بشرند جای می‌گیرند و برخی دیگر در جرگه علوم بشری كه صرفاً به جهت گذران زندگی فردی و اجتماعی بشر تدوین شده‌اند قرار دارند.
رابطه علم ایمان:
با توجه به تفسیری كه ازعلم و ایمان بیان گردید، ایمان به مطلبی علمی، ‌امری مؤخر از علم به آن است و آن عبارت است از گره (و پیوند) و عقدی كه بین مطلب محكم علمی و بین نفس برقرار می‌شود. از این رو ممكن است در درون نفس كسی آن گره و اعتقاد علمی بین اجزای مسأله‌ای علمی وجود داشته باشد، لیكن هنوز بین آن مسأله و جان او پیوند ایمانی منعقد نگردیده باشد.[2]
در مورد علم به معارف دین نیز چه بسا افرادی به بالاترین درجات علمی رسیده‌ باشند لكن علم آنها با ایمان توأم نباشد، به همین سبب است كه فرعونیان وقتی با آیات روشن الهی روبرو گشتند، قرآن تعبیر می‌كند كه:
«و جحدوا بها و استیقنتَها أنفُسهم ظلماً و علوّاً»؛[3] به خاطر ستم و سركشی آنها را انكار كردند، در حالی كه به آن یقین داشتند. مراد اینكه گرچه علم یقین به مطلب داشتند امّا به جهت مانعی كه در وجود آنها بود و آن حالت استكبار و خودبرتر بینی بود، ایمان به آیات روشن الهی نیاورده و انكار كردند. از اینرو در فرهنگ قرآن علمی ستوده شده كه شخص عالم ایمان به متعلق آن علم داشته باشد و از طرف دیگر ایمانی مورد تحسین و ستایش است كه از روی علم و یقین بوده باشد، ‌نه ایمان مبتنی برجهل و تخیّل.
مطلب مهم دیگر، تأثیر و تأثرپذیری علم و ایمان از یكدیگر است، ‌به طوری كه می‌توان گفت: علم و معرفت دقیق مقدمه ایمان عمیق و پابرجاست و از طرف دیگر علم نیز در مراحل بالاتر از ایمان كمك می‌گیرد. شاهد بر تأثیر علم در ایمان را آیه شریفه سوره اسراء می‌توان دانست، كه خداوند می‌فرماید:
« قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا یُتْلى عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً»؛[4] شما چه به آیات الهی ایمان بیاورید، چه نیاورید آنها كه از قبل به آنها علم داده شده، نه تنها به آن ایمان می‌آورند بلكه آن چنان عشق به الله در وجودشان شعله می‌كشد كه با شنیدن آیات الهی بی‌اختیار در برابر آن به سجده می‌افتند و سیلاب اشك بر رخسارشان جاری می‌شود.[5] چنانكه از این آیه فهمیده می‌شود ـ و امری مسلم و ثابت شده نیز هست ـ ایمان عمیق و پا برجا جز در سایه علم ممكن نیست و افراد جاهل گرچه به سمت ایمان جذب شوند، ایمانی ضعیف،‌ ناپایدار و خالی از عشق و شور و حرارت خواهند داشت زیرا به حقیقت ایمان خود و چرائی آن واقف نیستند.
و امّا اینكه گفتیم علم نیز به نحوی از ایمان تأثیر می‌پذیرد و خود یكی از ثمرات ایمان است، بهترین شاهد بر آن كلام نورانی
پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ است كه فرمودند: «ایمان برهنه است و جامه آن تقوی و زیورش حیا و دارائی‌اش فقه و میوه‌اش دانش است».[6] البته دانشی كه از ثمرات ایمان به حساب می‌آید، علمی نیست كه با خواندن و نوشتن و تحصیل علوم رسمی به دست آید، بلكه مراد از آن نور علم و معرفت حقیقی است. چنان كه شهید ثانی (ره) نیز به همین مطلب اشاره نموده‌اند كه: «ایمان حقیقی به خدا و مراقب وناظر بر اعمال خویش دانستن او، موجب سرازیر شدن دانشها و گشوده شدن ابواب معرفت بر روی قلب انسان است.»[7]
هر چقدر ایمان انسان بیشتر شود، ظرفیت معنوی او بیشتر شده و قابلیت دریافت فیض بیشتری را پیدا می‌كند و لذا نور علم به شكل گسترده‌تری بر قلب او افاضه و عطا می‌گردد. البته باید توجه داشت كه ایمان از روی علم و معرفت به خداوند حتی در آموختن علوم رسمی نیز به یاری طالب علوم می‌شتابد و دانشجوی با ایمان بیشتر وقت خود را صرف تحصیل علوم مورد رضایت پروردگار خویش می‌نماید.

رابطه علم و عمل:
علم و عمل نیز دارای رابطه تنگاتنگ با یكدیگر هستند، علم مقدمه عمل صحیح و شایسته است و «عمل» موجب بهره‌برداری از عمل، ‌برداشت ثمره آن و گشوده شدن درهای دیگری از حكمت به روی انسان خواهد بود. به فرموده
رسول گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ : «من عملَ بما علمَ ورثهُ الله عِلمَ ما لم یعلم»؛[8] هر كس به آنچه می‌داند عمل كند خداوند او را وارث آنچه نمی‌داند خواهد گردانید. كنایه از این كه نادانسته‌ها برایش آشكار می‌شود و خداوند درهای حكمت را بر قلب او می‌گشاید.
از آنجا كه علم بدون عمل فایده‌ای را در برندارد، در روایات از عالم بی‌عمل به
«شجر بلاثمر»[9] و «سحاب بلامطر» تعبیر شده است. در قرآن كریم[10] نیز مثل او را همانند چهارپائی می‌داند كه كتابهائی را بر خود حمل می‌كند و هیچ سودی از آن نمی‌برد. عالم بی‌عمل به قول شهید ثانی (ره) همانند بیماری است كه با زحمت بسیار پزشك معالج حاذقی را یافته و از او نسخه شفا گرفته، ولی به جای عمل به آن، آن را به دیگران تعلیم می‌دهد تا اینكه سرانجام بیماری او را هلاك می‌كند. از این روست كه حضرت امام (ره) فرموده‌اند: «علم تنها اثر ندارد، بلكه گاهی مضرّ است. علم بدون عمل بی‌نتیجه است، علم و عمل دو بالی است كه انسان را به مقام انسانیت می‌رساند.»[11]
عواقب عمل نكردن به علم:
در پایان به برخی از عواقب عمل نكردن به علم با استفاده از روایات اشاره می‌كنیم:
1. عمل نكردن به علم موجب دوری از خدا می‌شود:
امام سجاد ـ علیه السّلام ـ فرمود: «لا تطلبوا اعلم ما لاتعلمون و لمّا تعلموا بما علمتم فانّ العلمَ اذا لَم یُعمل به لم یزدَدْ صاحبهُ الّا كُفراً و لم یزدَدْ من الله الّا بُعداً»؛[12] تا آنگاه كه نسبت به دانسته‌های خویش عمل نكردید، از آن چه نمی‌دانید سؤال نكنید، زیرا هر نوع علم و آگاهی دینی كه بدان عمل نشود كفر و ناسپاسی و مراتب دوری انسان نسبت به خدا را فزاینده می‌سازد.
2. علم بی‌عمل موجب هلاكت انسان است: قال علی ـ علیه السّلام ـ :
«العلماء رجلان، رجلٌ آخذٌ بعلمهِ فهذا ناجٍ و عالمٌ تاركٌ لعلمِهِ فهذا هالك»؛[13] علما بر دو گروه‌اند، گروهی كه به علم خویش عمل می‌كنند، پس اینها اهل نجات هستند و گروه دیگری كه به علمشان عمل نمی‌كنند، پس اهل هلاكت هستند.
3. عمل نكردن به علم موجب زوال آن خواهد شد،
امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند: العلمُ مقرونٌ بالعمل فمن عَلِمَ عمِلَ و من عملَ عَلِمَ و العلمُ یهتِفُ بالعمل فان اجابهُ و الّا ارتحل عنه»؛[14] علم با عمل توأم است، هر كس چیزی را می‌داند باید به آن عمل كند، علم فریاد می‌زند و عمل را دعوت می‌كند اگر به او پاسخ مثبت نداد، از آنجا كوچ می‌كند.
4. بدون عمل نمی‌توان از دانش بهره‌ای برد:
امام علی ـ علیه السّلام ـ فرمودند: میوه دانش با كردار نیك چیده می‌شود، نه با گفتار نیك».[15]
5. موعظه عالم بی‌عمل اثر نمی‌كند:
امام صادق ـ علیه السّلام ـ : «انّ العالمَ اذا لم یعمل بعلمِهِ ذلّت موعظَتُه عن القلوبِ كما یزلّ المطر عن الصّفا»؛[16] اگر عالم و دانشمند به علم خود عمل نكند موعظه و اندرز او از دلها می‌لغزد، آن چنان كه باران از روی سنگ صفا ـ كه صاف و لغزنده است ـ بلغزد.
توجه به این نكته ضروری است كه اگر چه برخی از این عواقب اختصاص به علوم انسان‌ساز و الهی دارد، لكن بین علوم تجربی و بشری كه صرفاً برای گذران حیات فردی و یا جمعی بشر به وجود آمده‌اند و عمل به آنها نیز چنین ارتباطی مؤثر و تنگاتنگی وجود دارد و عمل نكردن به اینگونه علوم نیز دارای برخی از این عواقب است از جمله اینكه عمل نكردن به آنها موجب زوال و فراموشی آنها می‌باشد و یا اینكه عمل به آنها باعث گشوده شدن دریچه‌های جدید از دانش به روی انسان خواهد بود، علاوه بر اینكه عمل به هر كدام از گزاره‌های علمی دارای اثر خاص مربوط به خود است، مثلاً توجه و ترتیب اثر دادن به گزاره‌های علم پزشكی در حفظ و بازگرداندن سلامتی به انسان مؤثر است.

پی نوشت ها:
[1] . تفسیر موضوعی قرآن كریم، ج 13، ص 277 ـ 289، جوادی آملی؛ ر.ك: اخلاق در قرآن، مصباح یزدی، ج 1، ص 95 ـ 98، چ اول.
[2] . تفسیر موضوعی قرآن كریم، ج 13، ص 277 ـ 289، جوادی آملی؛ ر.ك: اخلاق در قرآن، مصباح یزدی، ج 1، ص 95 ـ 98، چ اول.
[3] . نمل، 14.
[4] . اسراء، 108.
[5] . تفسیر نمونه، ج 12، ذیل آیه 108 سوره اسراء، مكارم شیرازی.
[6] . الفردوس، ج 1، ص 112، ح 380.
[7] . آداب تعلیم و تعلم در اسلام، محمد باقر حجتی، ص 252، چ هجدهم.
[8] . بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 40، ص 128، بیروت، 1403 ق.
[9] . غرر الحكم، با شرح جمال الدین خوانساری، ج 4، ص 350، ح 6290، دانشگاه تهران، چ سوم.
[10] . جمعه، 5.
[11] . صحیفه نور، ج 7، ص 191، تاریخ: 3/ 4/ 58، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بهمن 61.
[12] . اصول كافی، ج 1، ص 56، انتشارات علمیه اسلامیه، چ اول، ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی.
[13] . همان، ج 1، ص 55.
[14] . همان، ص 55.
[15] . غرر الحكم، ح 4296، ج 3، ص 228.
[16] . اصول كافی، ج 1، ص 56.


با تشکر از آقای مهدی رحیمی

سجاد 110;386425 نوشت:
سلام خدمتدوستان گرامی.همونطور که میدونیددانستن علم دین و نماز و روزه خوبه اما کافی نیست.چطوری دربیشتر مسائل بتونیم به دستورات دین عمل کنیم؟ازخوردن و آشامیدن و خوابیدنو نماز وروزه و......بخصوص میانه روی در تمام امور.ممننون میشم پاسخ بدید.مرسی

به نظرم وقتی اعتقاد داشته باشیم در درصد خیلی بالایی از مسائل به راحتی میتونیم بهشون عمل کنیم یعنی فقط مشکل دانستن است اما جاهایی که واقعا توان عمل کردن یا ظرفیت عمل به اون ها رو نداشته باشیم نکته مهم اینه که باید از عمل خودمون که خلاف شرعه رضایت نداشته نباشیم جوری نباشه که انگار اصلا نمیفهمیم. که در این صورت از دینداری بسیار دور هستیم باید از عملمون شرمسار باشیم متواضع و فروتن باشیم در مقابل حکم الهی و شنیدن احکامش؛ وقتی خودمون بخوایم و معذب باشیم خدا هم بعد یک مدت توفیق ترک اون عمل رو بهمون میده. منتها اسلام با گفتن شهادتین و عدم صدور حرکتی بر خلافش محقق میشه ولی معنای واقع اسلام از نظر من این هست

پرسش:با توجه به اینکه دانستن مسائل دین به تنهایی کافی نیست، لطفا در زمینه عمل به مسائل اعم از خوردن و آشامیدن، نماز و روزه، و خصوصا میانه روی در امور راهنمایی بفرمایید.

پاسخ: سوال شما در عین اینکه با بیان ساده ای مطرح شده است اما سوالی بسیار اساسی است.
عمل کامل و صحیح و البته مداوم نیاز به علم و همچنین ایمان دارد. ایمان هر چه قوی تر و علم هر چه بیشتر باشد، عمل کامل تر و مداوم تر خواهد شد. علم، ایمان و عمل سه حلقه به هم پیوسته از یك زنجیره‌اند، كه فقدان هر كدام،
در تحقّق اثر دیگری، باعث تأثیر منفی می‌شود و در عین حال هر یك از اینها برای رساندن شخص به آخرین نقطه‌های كمال به دیگری وابسته است.

در ابتدا به تبیین ماهیت علم و ایمان از لسان حضرت استاد جوادی آملی (حفظه الله) می‌پردازیم و سپس رابطه این سه امر مهم را بیان می‌كنیم.
مراد از علم و قضیه علمی، قضیه‌ای است كه بین اجزای سه گانه آن یعنی موضوع، محمول و نسبت، پیوند مستحكم و غیرقابل زوالی باشد و عالم تصدیق به آن و یقین به وجود این رابطه پیدا كند. و ایمان عبارت از پیوندی است كه بین نفس انسان و مطلبی برقرار می‌شود، كه اگر مطلبی كه مورد اعتقاد نفس است، مطلبی صحیح باشد آن را ایمانِ صحیح خوانند و اگر مطلبی باطل و وهمی و خیال باشد، آن ایمانی باطل و متزلزل خواهد بود و با تغییر شناخت دگرگون می‌شود.[1]

البته قضایای علمی همیشه به یك صورت نیستند؛ بلكه می‌توان آنها را به صورت‌های متعددی دسته بندی كرد. از جمله اینكه برخی قضایای علمی در زمره علوم انسان‌ساز و الهی كه مؤثر در كمال معنوی بشرند جای می‌گیرند و برخی دیگر در جرگه علوم بشری كه صرفاً به جهت گذران زندگی فردی و اجتماعی بشر تدوین شده‌اند قرار دارند.

رابطه علم و ایمان:
با توجه به تفسیری كه از علم و ایمان بیان گردید، ایمان به مطلبی علمی، ‌امری مؤخر از علم به آن است و آن عبارت است از گره (و پیوند) و عقدی كه بین مطلب محكم علمی و بین نفس برقرار می‌شود. از این رو ممكن است در درون نفس كسی آن گره و اعتقاد علمی بین اجزای مسأله‌ای علمی وجود داشته باشد، لیكن هنوز بین آن مسأله و جان او پیوند ایمانی منعقد نگردیده باشد.[2]

در مورد علم به معارف دین نیز چه بسا افرادی به بالاترین درجات علمی رسیده‌ باشند، لكن علم آنها با ایمان توأم نباشد. به همین سبب است كه فرعونیان وقتی با آیات روشن الهی روبرو گشتند، قرآن تعبیر می‌كند كه: «و جحدوا بها و استیقنتَها أنفُسهم ظلماً و علوّاً»؛[3] به خاطر ستم و سركشی آنها را انكار كردند، در حالی كه به آن یقین داشتند. مراد اینكه گرچه علمِ یقین به مطلب داشتند، امّا به جهت مانعی كه در وجود آنها بود و آن حالت استكبار و خودبرتر بینی بود، ایمان به آیات روشن الهی نیاورده و انكار كردند. از اینرو در فرهنگ قرآن، علمی ستوده شده كه شخصِ عالم، ایمان به متعلق آن علم داشته باشد و از طرف دیگر ایمانی مورد تحسین و ستایش است كه از روی علم و یقین بوده باشد، ‌نه ایمان مبتنی برجهل و تخیّل.

مطلب مهم دیگر، تأثیر و تأثرپذیری علم و ایمان از یكدیگر است، ‌به طوری كه می‌توان گفت: علم و معرفتِ دقیق، مقدمه ایمان عمیق و پابرجاست، و از طرف دیگر علم نیز در مراحل بالاتر از ایمان كمك می‌گیرد. شاهد بر تأثیر علم در ایمان را آیه شریفه سوره اسراء می‌توان دانست، كه خداوند می‌فرماید: «قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا یُتْلى عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً»[4]؛ شما چه به آیات الهی ایمان بیاورید، چه نیاورید آنها كه از قبل به آنها علم داده شده، نه تنها به آن ایمان می‌آورند بلكه آن چنان عشق به الله در وجودشان شعله می‌كشد كه با شنیدن آیات الهی بی‌اختیار در برابر آن به سجده می‌افتند و سیلاب اشك بر رخسارشان جاری می‌شود.[5] چنانكه از این آیه فهمیده می‌شود ـ و امری مسلم و ثابت شده نیز هست ـ ایمان عمیق و پا برجا جز در سایه علم ممكن نیست و افراد جاهل گرچه به سمت ایمان جذب شوند، ایمانی ضعیف،‌ ناپایدار و خالی از عشق و شور و حرارت خواهند داشت؛ زیرا به حقیقت ایمان خود و چرائی آن واقف نیستند.

و امّا اینكه گفتیم علم نیز به نحوی از ایمان تأثیر می‌پذیرد و خود یكی از ثمرات ایمان است، بهترین شاهد بر آن كلام نورانی پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ است كه فرمودند: «ایمان برهنه است و جامه آن تقوی و زیورش حیا و دارائی‌اش فقه و میوه‌اش دانش است».[6] البته دانشی كه از ثمرات ایمان به حساب می‌آید، علمی نیست كه با خواندن و نوشتن و تحصیل علوم رسمی به دست آید، بلكه مراد از آن نور علم و معرفت حقیقی است. چنان كه شهید ثانی (ره) نیز به همین مطلب اشاره نموده‌اند كه: «ایمان حقیقی به خدا، و مراقب و ناظر بر اعمال خویش دانستنِ او، موجب سرازیر شدن دانشها و گشوده شدن ابواب معرفت بر روی قلب انسان است.»[7]

هر چقدر ایمان انسان بیشتر شود، ظرفیت معنوی او بیشتر شده و قابلیت دریافت فیض بیشتری را پیدا می‌كند و لذا نور علم به شكل گسترده‌تری بر قلب او افاضه و عطا می‌گردد. البته باید توجه داشت كه ایمان از روی علم و معرفت به خداوند حتی در آموختن علوم رسمی نیز به یاری طالب علوم می‌شتابد و دانشجوی با ایمان بیشتر وقت خود را صرف تحصیل علوم مورد رضایت پروردگار خویش می‌نماید.

رابطه علم و عمل:
علم و عمل نیز دارای رابطه تنگاتنگ با یكدیگر هستند، علم مقدمه عمل صحیح و شایسته است و «عمل» موجب بهره‌برداری از علم، ‌برداشت ثمره آن و گشوده شدن درهای دیگری از حكمت به روی انسان خواهد بود. به فرموده رسول گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ : «من عملَ بما علمَ ورثهُ الله عِلمَ ما لم یعلم»؛[8] هر كس به آنچه می‌داند عمل كند خداوند او را وارث آنچه نمی‌داند خواهد گردانید. كنایه از این كه نادانسته‌ها برایش آشكار می‌شود و خداوند درهای حكمت را بر قلب او می‌گشاید.

از آنجا كه علم بدون عمل فایده‌ای را در برندارد، در روایات از عالم بی‌عمل به «شجر بلاثمر»[9] و «سحاب بلامطر» تعبیر شده است. در قرآن كریم[10] نیز مثل او را همانند چهارپائی می‌داند كه كتابهائی را بر خود حمل می‌كند و هیچ سودی از آن نمی‌برد. عالم بی‌عمل به قول شهید ثانی (ره) همانند بیماری است كه با زحمت بسیار پزشك معالج حاذقی را یافته و از او نسخه شفا گرفته، ولی به جای عمل به آن، آن را به دیگران تعلیم می‌دهد تا اینكه سرانجام بیماری او را هلاك می‌كند. از این روست كه حضرت امام (ره) فرموده‌اند: «علم تنها اثر ندارد، بلكه گاهی مضرّ است. علم بدون عمل بی‌نتیجه است، علم و عمل دو بالی است كه انسان را به مقام انسانیت می‌رساند.»[11]

عواقب عمل نكردن به علم:
در پایان به برخی از عواقب عمل نكردن به علم با استفاده از روایات اشاره می‌كنیم:
1. عمل نكردن به علم موجب دوری از خدا می‌شود: امام سجاد ـ علیه السّلام ـ فرمود: «لا تطلبوا اعلم ما لاتعلمون و لمّا تعلموا بما علمتم فانّ العلمَ اذا لَم یُعمل به لم یزدَدْ صاحبهُ الّا كُفراً و لم یزدَدْ من الله الّا بُعداً»؛[12] تا آنگاه كه نسبت به دانسته‌های خویش عمل نكردید، از آن چه نمی‌دانید سؤال نكنید، زیرا هر نوع علم و آگاهی دینی كه بدان عمل نشود، كفر و ناسپاسی و مراتب دوری انسان نسبت به خدا را فزاینده می‌سازد.

2. علم بی‌عمل موجب هلاكت انسان است: قال علی ـ علیه السّلام ـ : «العلماء رجلان، رجلٌ آخذٌ بعلمهِ فهذا ناجٍ و عالمٌ تاركٌ لعلمِهِ فهذا هالك»؛[13] علما بر دو گروه‌اند، گروهی كه به علم خویش عمل می‌كنند، پس اینها اهل نجات هستند و گروه دیگری كه به علمشان عمل نمی‌كنند، پس اهل هلاكت هستند.

3. عمل نكردن به علم موجب زوال آن خواهد شد. امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند: العلمُ مقرونٌ بالعمل فمن عَلِمَ عمِلَ و من عملَ عَلِمَ و العلمُ یهتِفُ بالعمل فان اجابهُ و الّا ارتحل عنه»؛[14] علم با عمل توأم است، هر كس چیزی را می‌داند باید به آن عمل كند، علم فریاد می‌زند و عمل را دعوت می‌كند اگر به او پاسخ مثبت نداد، از آنجا كوچ می‌كند.

4. بدون عمل نمی‌توان از دانش بهره‌ای برد. امام علی ـ علیه السّلام ـ فرمودند: میوه دانش با كردار نیك چیده می‌شود، نه با گفتار نیك».[15]

5. موعظه عالم بی‌عمل اثر نمی‌كند. امام صادق ـ علیه السّلام ـ : «انّ العالمَ اذا لم یعمل بعلمِهِ ذلّت موعظَتُه عن القلوبِ كما یزلّ المطر عن الصّفا»؛[16] اگر عالم و دانشمند به علم خود عمل نكند، موعظه و اندرز او از دلها می‌لغزد، آن چنان كه باران از روی سنگ صفا ـ كه صاف و لغزنده است ـ بلغزد.

توجه به این نكته ضروری است كه اگر چه برخی از این عواقب، اختصاص به علوم انسان‌ساز و الهی دارد، لكن بین علوم تجربی و بشری كه صرفاً برای گذران حیات فردی و یا جمعی بشر به وجود آمده‌اند و عمل به آنها نیز چنین ارتباطی مؤثر و تنگاتنگی وجود دارد و عمل نكردن به اینگونه علوم نیز دارای برخی از این عواقب است. از جمله اینكه عمل نكردن به آنها موجب زوال و فراموشی آنها می‌باشد و یا اینكه عمل به آنها باعث گشوده شدن دریچه‌های جدید از دانش به روی انسان خواهد بود. علاوه بر اینكه عمل به هر كدام از گزاره‌های علمی دارای اثر خاص مربوط به خود است، مثلاً توجه و ترتیب اثر دادن به گزاره‌های علم پزشكی در حفظ و بازگرداندن سلامتی به انسان مؤثر است.

پی نوشت:
[1] . تفسیر موضوعی قرآن كریم، ج 13، ص 277 ـ 289، جوادی آملی؛ ر.ك: اخلاق در قرآن، مصباح یزدی، ج 1، ص 95 ـ 98، چ اول.
[2] . تفسیر موضوعی قرآن كریم، ج 13، ص 277 ـ 289، جوادی آملی؛ ر.ك: اخلاق در قرآن، مصباح یزدی، ج 1، ص 95 ـ 98، چ اول.
[3] . نمل، 14.
[4] . اسراء، 108.
[5] . تفسیر نمونه، ج 12، ذیل آیه 108 سوره اسراء، مكارم شیرازی.
[6] . الفردوس، ج 1، ص 112، ح 380.
[7] . آداب تعلیم و تعلم در اسلام، محمد باقر حجتی، ص 252، چ هجدهم.
[8] . بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 40، ص 128، بیروت، 1403 ق.
[9] . غرر الحكم، با شرح جمال الدین خوانساری، ج 4، ص 350، ح 6290، دانشگاه تهران، چ سوم.
[10] . جمعه، 5.
[11] . صحیفه نور، ج 7، ص 191، تاریخ: 3/ 4/ 58، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بهمن 61.
[12] . اصول كافی، ج 1، ص 56، انتشارات علمیه اسلامیه، چ اول، ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی.
[13] . همان، ج 1، ص 55.
[14] . همان، ص 55.
[15] . غرر الحكم، ح 4296، ج 3، ص 228.
[16] . اصول كافی، ج 1، ص 56.


موضوع قفل شده است