زندگي نامه شيخ فضل الله نوري---بخش پاياني

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
زندگي نامه شيخ فضل الله نوري---بخش پاياني

[=arial][=&quot]تولد شیخ فضل الله نوری [/][/]

[=arial][=&quot]« لاشک » یکی از روستاهای دور افتاده کشورمان در منطقه « کجور» مازندران از نعمت وجود یکی از این عالمان فاضل و پیشوایان شایسته بهره مند بود.

در این روستا در روز دوم ذیحجه سال 1259 ه. ق. ملا عباس صاحب فرزندی شد. او که تولد فرزند را « فضلی الهی » می دانست، وی را « فضل الله» نام نهاد.

تحصیلات خویش را در « بلده» مرکز منطقه نور که « قبلا منطقه ای بوده است از نظر علمی و دینی آباد و دارای مرکزیت و صاحب مدرسه علمیه ای بزرگ» شروع کرد.

وی با استعداد سرشار و هوش و ذکاوت کم نظیر خویش و با تلاش و کوشش پی گیر درسهای دوره « سطح» را به خوبی فرا گرفت و با طبع روان و ذوق سلیمی که داشت یک کتاب فقهی را به نظم درآورد .[/][/]

[=arial][=&quot]اشتیاق روز افزون او به کسب معارف و معلومات بیشتر و استفاده از علم و دانش علمای نجف او را مهیای هجرتی دیگر کرد.[/][/]

[=arial][=&quot]مهاجرت به نجف اشرف [/][/]

[=arial][=&quot]کاروانی آماده حرکت به سوی نجف گردید. جمعی برای زیارت آرامگاه مولای متقیان حضرت علی علیه السلام قصد مسافرت داشتند و تعداد زیادی از آنها طلاب علوم دینی بودند که به قصد تکمیل تحصیلات خویش و بهره گیری از دانش عالمان آن دیار مهیای سفر بودند. [/][/]

[=arial][=&quot]سفر علمی و روحانی و معنوی کاروان مدت زیادی طول کشید و سرانجام کاروان مهاجران پس از مسافرتی طولانی و با رنج و زحمت فراوان به نجف رسید.[/][/]

[=arial][=&quot]وی از همان لحظه ورود با کوشش و تلاش خستگی ناپذیر، به کسب علم ودانش پرداخت ونزد استادان بزرگی چون شیخ رازی ومیرزا حبیب الله رشتی به تحصیل علم پرداخت.

شیخ فضل الله با تلاش و پشتکار فراوان در تحصیل علوم، در مدت کوتاهی از شاگردان برجسته و طلاب فاضل حوزه علمیه نجف گردید و به تدریس پرداخت.[/][/]

[=arial][=&quot]دوازده سال حضور مستمر در درس میرزای بزرگ و هشت سال حضور در درس شیخ راضی میرزا حبیب الله رشتی به همراه پشتکار و مداومت در درس و تحصیل از شیخ فضل الله مجتهدی بر جسته و فقیهی نامدار ساخت.[/][/]

[=arial][=&quot]علاقه فراوان میرزای شیرازی به شیخ فضل الله و ارتباط صمیمی آنان نیز حکایت از این داشت که این فقیه سیاستمدار ثمره تلاشهای علمی و تربیتی خویش را در وجود شیخ فضل الله یافت و او را برای هدایت و پیشوایی جامعه اسلامی ایران که در موقعیت سیاسی و اجتماعی حساسی قرار داشت روانه تهران کرد.

ادامه دارد....
[/][/]

[=arial][=&quot]آثار علمی [/][/]

[=arial][=&quot]شیخ فضل الله علاوه بر قعالیتهای اجتماعی و سیاسی و تدریس و تبلیغ، دارای آثار علمی ارزنده ای است که برخی را تالیف کرده و بر بعضی کتابها حاشیه نوشته است و کتابهایی از آثار عالمان بزرگ نیز با نظارت و همت وی به چاپ رسیده است. [/][/]
[=arial][=&quot] [/][/]
[=arial][=&quot] فهرست این آثار به این شرح است:[/][/]
[=arial][=&quot] [/][/]
[=arial][=&quot] [/][/] [=arial][=&quot]1- رساله منظوم فقهی « الدررالتنظیم» به عربی [/][/]
[=arial][=&quot] 2- « بیاض» ( کتاب دعا) [/][/]
[=arial][=&quot] 3- رساله فقهی « فی قاعده ضمان الید»[/][/]
[=arial][=&quot] 4- « رساله فی المشتق» [/][/]
[=arial][=&quot] 5- « رساله علمیه» حاوی 236 مساله و پاسخ از میرزای شیرازی [/][/]
[=arial][=&quot] 6- « رساله علمیه» دارای 60 مساله و پاسخ از میرزای شیرازی ( که این دو رساله را شیخ جمع آوری و تنظیم کرده است). [/][/]
[=arial][=&quot] 7- « صحیفه قائمیه» ( صحیفه مهدویه) [/][/]
[=arial][=&quot] 8- « تحفه الزائر» از مرحوم مجلسی با نظارت شیخ و اضافه نمودن زیارات معتبری در پایان [/][/]
[=arial][=&quot] 9- « اقبال» سید بن طاووس با نظارت و حواشی شیخ[/][/]
[=arial][=&quot] 10- « رساله تحریم استطراق حاجیان از راه جبل به مکه معظمه» [/][/]
[=arial][=&quot] 11- « زاد المعاد» مرحوم مجلسی با نظارت و به امر شیخ 12[/][/]
[=arial][=&quot] - « شرح کافی یا مرآت العقول» مرحوم مجلسی با نظارت و به ا مر شیخ و با نظارت شیخ به چاپ رسید.[/][/]
[=arial][=&quot] 13- « مصباح کفعمی» به تصحیح شیخ . [/][/]
[=arial][=&quot] 14 - « روزنامه شیخ شهید » ناشر افکار متحصنین در حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام [/][/]
[=arial][=&quot] 15- حاشیه بر کتاب « فرائد الاصول » شیخ مرتضی انصاری[/][/]
[=arial][=&quot] 16- حاشیه فلسفی بر کتاب « شواهد الربوبیه » ملاصدرا[/][/]
[=arial][=&quot] 17- « تحریم مشروطیت» حاوی علت موافقت اولیه و مخالفت ثانویه با مشروطیت.[/][/]


[=arial][=&quot]شیخ فضل الله و مشروطیت[/][/]

[=arial][=&quot]آیت الله طباطبایی و آیت الله بهبهانی که به نفوذ و محبوبیت شیخ فضل الله در جامعه آگاهی داشتند و دانستند که با وجود اختلاف بین علما و نیز بدون همراهی شیخ فضل الله پیشرفتی در امر مبارزه حاصل نمی شود،[/][/]
[=arial][=&quot] [/][/]
[=arial][=&quot] هر دو به خانه شیخ فضل الله رفتند و با او گفتگو کردند و از ایشان خواستند تا با نهضت عدالت طلبی و آزادی خواهی همکاری و همگامی نماید.[/][/]
[=arial][=&quot] [/][/]
[=arial][=&quot] شیخ فضل الله در پاسخ به درخواست آنها گفت: من راضی به بی احترامی به روحانیت و توهین به شریعت نیستم و شما را تنها نمی گذارم هر زمانی که اقدامی انجام دادید من هم با شما حاضرم، ولی باید مقصود اسلام و شرع باشد و طوری رفتار نشود که اسباب توهین به شرع و علما فراهم شود.[/][/]
[=arial][=&quot] [/][/]
[=arial][=&quot] پس از آن رهبران نهضت نیز به مردم در مسجد پیوستند. شیخ فضل الله نیز که تا این هنگام به د لیل شک و تردید در اصالت نهضت و اسلامی بودن قیام از همراهی خودداری کرده بود. با طرفداران خود و عده زیادی از مردم محله سنگلج به مسجد تشریف آوردند.[/][/]

[=arial][=&quot]روز دوشنبه 23 جمادی الاول 1324 ه.ق. کاروان مهاجران در حالی که پیشاپیش آنها آیت الله بهبهانی و آیت الله طباطبایی قرار داشتند تهران را به سوی قم ترک کردند.[/][/]
[=arial][=&quot] [/][/]
[=arial][=&quot] حاج شیخ فضل الله نوری نیز با جمعی از اطرافیان خویش پس از آنها حرکت کرد و در کهریزک به کاروان محلق شد. [/][/]
[=arial][=&quot] [/][/]
[=arial][=&quot] جبهه مبارزان و عدالت خواهان با پیوستن شیخ فضل الله قوی تر و نیرومند تر از قبل قدم در راه مبارزه و نبرد با دولت گذاشت و دولت در موضع ضعف و سستی قرار گرفت.[/][/]
[=arial][=&quot] [/][/]
[=arial][=&quot] مهاجر ان در قم در کنار حرم حضرت معصومه (ع ) مسکن گزیدند. با انتشار خبر قیام علمای تهران بر ضد دولت و مهاجرت آنان به قم، عالمان و روحانیان سایر شهرستانها نیز به مخالفت با دولت برخاستند و با فرستادن تلگرام و اعزام نماینده به قم و کسب تکلیف از رهبران مهاجرین، در عمل پشتیبانی خویش را از آنها نشان دادند و این موحب دلگرمی و تقویت مهاجرین شد، تحصن علما و رهبران نهضت عدالتخانه اصیل اسلامی را آلوده ساخت.[/][/]

[=arial][=&quot]انگلستان بوسیله فراماسونرها و روشنفکران وابسته به خویش در میان مبارزان و برخی رهبران نهضت نفوذ کرده، به پخش شایعات و احتمال حمله دولت به مردم پرداختند و با این کار، زمینه را برای پناه بردن به سفارت انگلیس آماده کردند. [/][/]
[=arial][=&quot] [/][/]
[=arial][=&quot] این کوششها موجب شد تا فکر تحصن در سفارت در بین مردم رواج یابد، سرانجام عده ای از بازاریان فراماسون از سفارت تقاضای پناهندگی کردند.[/][/]
[=arial][=&quot] [/][/]
[=arial][=&quot] سفارت نیز به مردم اطمینان داد که تا پیروزی عدالت خواهان از آنها حمایت خواهد کرد.[/][/]
[=arial][=&quot] [/][/]
[=arial][=&quot] این اعلام حمایت سفارت موجب شد تا با پناه بردن فراماسونها و عده ای از بازرگانان تحصن در سفارت آغاز شود.[/][/]

[=arial][=&quot]نهضت عدالتخانه از این مرحله تحت نفوذ و در خط استعمار انگلیس قرار گرفت و روشنفکران غربزده و فراماسونهای وابسته در شمار رهبران اصلی آن در آمدند و همچنان که ماهیت نهضت عوض شد، نام آن نیز تغییر یافت و نهضت مشروطیت نامیده شد.[/][/]
[=arial][=&quot] [/][/]
[=arial][=&quot] ادامه دارد....[/][/]
[=arial][=&quot] [/][/]

[=arial][=&quot]
بازگشت علما[/]
[/]

[=arial][=&quot]شیخ فضل الله که با بینش عمیق سیاسی خویش حوادث و رویدادهای نهضت را تجزیه و تحلیل می کرد، با شنیدن خبر تحصن در سفارت انگلیس به توطئه های روشنفکران وابسته و فراماسونها پی برد و دریافت که خطر عظیمی نهضت را تهدید می کند،

به همین علت پس از رفتن عضدالملک رو به علما کرد و گفت : شما به خانه من آمدید و از من همراهی خواستید، من نیز برای همراهی با نهضت و حمایت از دین و روحانیت از هیچ اقدامی خودداری نکردم و از روز حرکت مبلغ زیادی خرج کرده، از کسی دیناری نمی خواهم،

تا حالا هم کارها به خوبی پیش رفته، اما از این به بعد چه اقدامی می خواهید انجام دهید؟ و هدف شما چیست؟ در پاسخ به سوال آگاهانه و هوشیارانه شیخ فضل الله همهمه و گفتگویی در گرفت.[/][/]

[=arial][=&quot]شیخ فضل الله از قبل به توطئه های فراماسونها و روشنفکران وابسته به بیگانه پی برده بود و به آیت الله طباطبایی وآیت الله بهبهانی تذکر داده بود،

ولی با این حال به همراه دو سید مذکور در جلسات مجلس شرکت کرد تا شاید از راه نصیحت و هدایت بتواند از تصویب قوانین غیر اسلامی جلوگیری کند.

اما نمایندگان وابسته به فراماسونها در راه دیگری بودند. آنها قوانین کشورهای اروپایی را با اندک تصرفاتی به عنوان قانون اساسی مطرح کردند و عنوان رژیم را مشروطه قرار دادند.[/][/]

[=arial][=&quot]مخالفت با مشروطیت [/][/]

[=arial][=&quot]شیخ فضل الله نسبت به موضوع مشروطیت مخالفتی نداشت و بحث او در کیفیت این نوع از حکومت در جامعه اسلامی ایران بود.

انتقاد او از قانون اساسی و قوانین جزایی و حقوقی و سایر قوانین وزارتخانه ها و ادارات بود.
او معتقد بود قانون اساسی ایران باید مطابق با قانون اسلام باشد، چون اکثر مردم مسلمان و پیرو این دین هستند.[/][/]

[=arial][=&quot]شیخ فضل الله نیز نه از ترس جان خویش که او اگر از جان خویش می ترسید، قدم در این راه پر خطر نمی گذاشت،

بلکه بخاطر آن که بتواند پیام و هدف خود را به مردم برساند و رسالت خود را به نحو مطلوب انجام دهد و حجت را بر مردم تمام کند، به همراه اطرافیان خود در همان شب به حضرت عبدالعظیم( ع ) هجرت کرد و در آنجا تحصن نمود تا از سنگری دیگر مبارزه اش را پی گیری کند.[/][/]

[=arial][=&quot]ایشان بارها خود در منبر در همین حرم فرمودند: ای مردم من منکر مجلس شورای ملی نیستم، بلکه خود در تاسیس آن بیش از دیگران کوشیدم، علما نجف در ابتدا همراه نهضت نبودند و من با دلیل و برهان آنها را به همراهی نهضت فرا خواندم .[/][/]

[=arial][=&quot]پس من و عموم مسلمانان هم عقیده و هم رای هستیم، اختلاف بین من و مخالفان دین است.

ادامه دارد...

[/]
[/]


[=&quot]شیخ فضل الله و نهضت تنباکو[/]

[=&quot]شیخ فضل الله در نهضت تنباکو شرکت فعالی داشت و علاوه بر این که به عنوان رابط و واسطه بین تهران و سامرا مرکز تشیع در آن دوره عمل می کرد و میرزای شیرازی را در جریان اخبار و اوضاع ا یران قرار می داد،

به آگاه کردن جامعه و حمایت از میرزای آشتیانی پرداخت و هنگامی که شاه تصمیم به تبعید میرزای آشتیانی گرفت،
او اولین عالمی بود که به حمایت از میرزای آشتیانی به منزل او رفت و از این زمان به عنوان شخصیت دوم نهضت تنباکو در تهران شناخته شد.

مبارزات مردم به رهبری علما بوسیله بزرگ مرجع تشیع میرزای شیرازی تکمیل شد، و وی با آگاهی و بصیرت سیاسی خویش فتوای تحریم تنباکو را صادر کرد،

و نسخه ای از این فتوا را برای نماینده خویش شیخ فضل الله نوری فرستاد و با این کار خویش راه مکر و فریب را بر شاه و درباریان بست،

زیرا هنگامی که درباریان در مجلس گفتگو با علما درباره قرارداد، خواستند فتوای میرزای شیرازی را مغشوش و جعلی جلوه دهند و نائب السلطنه برای ایجاد شک و تردید در حکم تحریم گفت: این « تلگراف نزد کی و در کجا بوده؟»[/]

[=&quot]شیخ فضل الله نوری گفت: « نزد من و از سر من رآی ( سامرا) برای من فرستاده است.»[/]

[=&quot]سرانجام شاه و در باریان در برابر قدرت مذهب و اراده ملت تسلیم شدند و قرار داد استعماری « تالبوت» لغو گردید.

شیخ فضل الله در اولین میدان مبارزه سیاسی خویش چهره ای مهم و قابل اعتماد بود، به طوری که پس از لغو قرار داد تا وقتی که میرزای شیرازی بوسیله شیخ فضل الله از لغو قرارداد اطمینان حاصل نکرد، حکم حرمت استعمال توتون و تنباکو را لغو نکرد.[/]

ادامه دارد....


[=arial][=&quot]غروبی غمگین [/][/]

[=arial][=&quot]پس از دستگیری شیخ فضل الله، او را به شهربانی در میدان توپخانه منتقل و در آنجا زندانی کردند و چند روزی در زندان بود، در این مدت عده ای از مشروطه خواهان با ا نجام تظاهراتی در میدان توپخانه خواهان مجازات مخالفان مشروطه شدند.

روز سیزدهم ماه رجب 1327 ه. ق. یعنی روز تولد حضرت علی ( ع ) برابر با 9مرداد 1288بود.[/][/]

[=arial][=&quot]دادگاهی فرمایشی به ریاست« ابراهیم زنجانی» تشکیل دادند که همه کاره این دادگاه «یپرم » ارمنی بود. در جلسه دادگاه شیخ فضل الله را به اعدام با چوبه دار محکوم کردند.[/][/]

[=arial][=&quot]حدود یک ساعت و نیم به غروب مانده بود هوا بسیار گرم و باد به شدت می وزید.

وقتی که آقا به محل دار نزدیک شد، در حال رفتن یک مرتبه آقا به عقب برگشت و در آن حال در میان جمعیت خادم وفادار خویش را دید و گفت: نادعلی! [/][/]

[=arial][=&quot]او هم بلافاصله حمعیت را کنار زد، خود را به آقا رسانید و گفت: بله آقا! همه ساکت و سراپا گوش شده بودند و می خواستند بدانند که در این لحظه آخر آقا چه کاری دارند. همه خیال می کردند که می خواهد وصیت کند.

در این هنگام آقا دست در جیب بغلش کرد و کیسه ای در آورد و به نادعلی داد و گفت این مهرها را خرد کن .[/][/]

[=arial][=&quot]او در این لحظات حساس نیز کاملا حواسش جمع است و بر خود مسلط است و برای این که پس از مرگش نیروهای مشروطه طلب سند سازی نکنند و از مهرهای او سو استفاده نکنند، به خادمش گفت که مهرها را خرد کند. نادعلی هم چند مهر از داخل کیسه در آورد و جلوی آقا آنها را خرد کرد.[/][/]

[=arial][=&quot]جمعیتی که زمانی برایش سلام و صلوات می فرستادند و برایش فداکاری می کردند، آنگاه با انگشت سبابه به طرف قبله اشاره کرد و شهادتین را گفت.

سپس فرمود:« هذا کوفه صغیره» ، این تشبیه مردم تهران به مردم بی وفا و عهد شکن کوفه عجیب ترین و قابل تعمق ترین کلامی بود که از دهان آن مجتهد بزرگ و عالی قدر که به تصدیق دوست و دشمن نظیری برای او در آن عصر یافت نمی شد، بیرون آمد.

سپس با لبخند غم آلود و سیمای متاثر در حالی که کوچکترین ترس یا هراسی از او مشهود نبود به دژخیمانی که برای انجام تکلیف منتظر او بودند گفت:« کار خود را بکنید».[/][/]

[=arial][=&quot]یوسف خان ارمنی که قبلا عمامه را از سر آقا برداشته بود، طناب دار را به گردن او انداخت. پس از آن چهارپایه را از زیر پای آقا کشیدند و طناب را بالا کشیدند، در همین گیر و دار باد شدیدی شروع به وزیدن کرد.

گرد و خاک فضا را پر کرده، به طوری که عکاسها نتوانستند عکس بگیرند. شیخ فضل الله در راه حمایت از شریعت سر و جان خویش فدا کرد. او مرگ با عزت را بر زندگی با ذلت ترجیح داد و با شهادت درس سرافرازی و جانبازی را تعلیم داد.[/][/]

طاها;11283 نوشت:

[=arial][=&quot]همه کاره این دادگاه «یپرم » ارمنی بود. [/][/]

شیخ فضل الله نوری خطاب به یپرم : تو اسطوره ساز من شدی!!!!

طاها;11159 نوشت:
[=arial][=&quot]
[/]
[/][=arial][=&quot] روشنفکران وابسته [/][/]

شیخ فضل الله نوری : روشنفکری دینی ابعاد ظریف دین را آشکار می سازد ، روشنفکری وابسته به غرب تهدیدی علیه جوامع اسلامی می باشد.

برداشتی از فیلم سالهای مشروطه

موضوع قفل شده است