چرا مردم با وجود تاکیدات موکد پیامبر بر خلافت علی آنرا نپذیرفتند ؟

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا مردم با وجود تاکیدات موکد پیامبر بر خلافت علی آنرا نپذیرفتند ؟

اگر پیامبر بارها و بارها بر ولایت علی علیه السلام تاکید می کرد ، چرا مردم ولایت غیر علی را پذیرفتند ؟

حالات انسان همیشه یکسان نیست و در طول زندگى انسان فراز و نشیب هاى بسیارى مى تواند پیش آید و تحت اوضاع حاکم قرار گیرد. فقط شمارى از انسان ها هستند که مانند کوه استوارند و هیچ گاه تحت تأثیر قرار نمى گیرند; البتّه این گونه افراد بسیار اندک هستند.
صحابه پیامبر نیز از نظر ایمان یکسان نبودند.
بعضى از آن ها مصداق آیه شریفه «و من الناس من یشترى نفسه ابتغاء مرضاة الله;[1] بعضى مردانند که از جان خود در راه رضاى خدا در گذرند»، و بعضى مصداق «و اذا رأوا تجارة او لهواً انفضوا الیها و ترکوک قائماً;[2] و این مردم چون تجارتى یا لهو و لعب و بازیچه اى ببینند، بدان شتابند و تو را در نماز تنها گذارند»
عدّه اى از صحابه، سختى هاى جنگ تبوک و یوم العسرة را تحمّل کردند و در جنگ بدر افتخار آفریدند. عدّه اى هم در جنگ اُحد گریختند و پیامبر را میان دشمنان تنها گذاشتند و به قول بخارى در صحیح فقط 12 نفر با حضرت باقى ماندند که در رأس آن ها امام على(علیه السلام) بود: «و لم یبق مع النبى(صلى الله علیه وآله) غیر اثنى عشر رجلاً».[3] در جنگ اُحد هزار نفر از مدینه عازم شدند. البتّه در بین راه، سیصد نفر از آن ها برگشتند و هفتصد نفر با رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) در جنگ اُحد شرکت کردند و در اثر فشار نظامى، اکثر قریب به اتّفاق مسلمانان عقب نشینى کردند و پراکنده شدند، و جز افرادى انگشت شمار در کنار پیامبر باقى نماندند که به قول بخارى، تعداد یاران فداکار پیامبر بیش از 12 نفر نبود.
همچنان در نماز جمعه نیز حضرت را تنها گذاشتند و دنبال لهو و لعب و تجارت رفتند. در این جا نیز افرادى که پیامبر اکرم را همراهى کردند، بیش از 12 نفر نبودند. بخارى در صحیحش این جریان را چنین نقل کرده است: «اقبلت عبر یوم الجمعه و نحن مع النبى(صلى الله علیه وآله) فثار الناس الاّ اثناعشر رجلاً فانزل الله و اذا رأوا تجارة أو لهواً انقصّوا الیها».[4] راوى مى گوید: کاروان تجارتى روز جمعه وارد مدینه شد. ما با پیامبر بودیم. مردم وقتى متوجّه کاروان شدند، نماز را رها کرده، پیامبر(صلى الله علیه وآله) را تنها گذاشتند و فقط 12 نفر باقى ماندند. در این حال آیه نازل شد: و چون داد و ستد یا سرگرمى ببینند، به سوى آن روى آور شوند و تو را در حالى که ایستاده اى، ترک مى کنند.
در جاهاى دیگر نیز در حیات رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) با وى مخالفت کرده اند; مانند جریان پیوستن به جیش اسامه که پیامبر(صلى الله علیه وآله)بر پیوستن افراد به لشکر اسامه اصرار داشت; ولى برخى مخالفت مى کردند و همچنین در آستانه عروج ملکوتى پیامبر(صلى الله علیه وآله)در حالى که در بستر بیمارى به سر مى برد، در حضور همگان قلم و دوات طلبید و فرمود: من * چیزى بنویسم که هرگز به گمراهى نگرایید. عمر از میان حاضران برخاست و از فراهم آوردن قلم و دوات و نوشتن مسأله مورد نظر پیامبر(صلى الله علیه وآله) جلوگیرى کرد. هنگامى که حاضران به او اعتراض کردند، او گفت: حسبنا کتاب الله و افزود که أنّ الرجل لیهجر![5]
بنابراین همان گونه که در جنگ اُحد و موارد دیگر با پیامبر(صلى الله علیه وآله) مخالفت کردند و حضرت را تنها گذاشتند در حالى که مقام پیامبر بالاتر از حضرت على(علیه السلام) بود، همان گونه با امام على(علیه السلام) مخالفت کردند و او را تنها گذاشتند. نه تنها مخالفت کردند، بلکه ستم هاى بسیارى را در حقّ حضرت و اولاد وى نسل به نسل روا داشتند.




پی نوشت ها :


1. بقره، 207.
2. جمعه، 11.
3. صحیح بخارى، کتاب تفسیر، تفسیر سوره آل عمران، باب قوله «و الرسول یدعوکم فى اخواکم».
4. تفسیر سوره جمعه باب قوله «و اذا رأوا تجارة او لهواً».
5. صحیح، بخارى، باب مرض النبى(صلى الله علیه وآله).

با سلام

جناب نيماي عزيز بحث خوبي را شروع كردند

به نظر بنده هم خواص جامعه در اين برحه از تاريخ مقصراند و هم عوام مردم

اشكالاتي كه به خواص ان روز جامعه مي توان وارد كرد اين كه:

-عدم اعتقاد از عمق وجود به پيامبري پيامبر و دين اسلام خواص جامعه به جز اندكي باور نداشتند كه ايشان فرستاده خدا هستند بهترين دلايل هم همان عدم تبعيت از پيامبر در مواقه ضروري اعم از جنگ و صلح بود

-عدم اعتقاد به جايگاه امامت در دين و اين كه امامت در دين چه نقشي دارد و اشتباه گرفتن جايگاه امامت و عصمت امام و جانشين رسول خدا (ص) را با مقام خلافت و رياست عامه

- خواص جامعه هنوز در حال و هواي قومي قبيله اي خود بودند و دين اسلام هيچ نفوذي در ايشان نكرده بود و اعتقادي به برنامه هاي دين اسلام داشتند

-حب نفس و حب رياست ، حسادت به امام علي(ع) و....خواص جامعه به طور كلي تقواي سياسي نداشتن خواص

و.....

nima.r;10996 نوشت:
اگر پیامبر بارها و بارها بر ولایت علی علیه السلام تاکید می کرد ، چرا مردم ولایت غیر علی را پذیرفتند ؟

اين سؤال يكى از مهم‏ترين مسائلى است كه به ذهن هر مسلمانِ محقّق و منصف خطور مى‏كند زيرا روايات فراوانى از زبان رسول اكرم (ص) در فضايل حضرت على (ع) و حضرت زهرا (س) آمده است. اين روايات را اهل تسنن هم قبول دارند و كتاب‏هاى روايى آنها مملو از اين احاديث است.
در جواب به این سوال می توان به چند مطلب اشاره کرد:
1- حب قدرت و رياست بسيارى از بزرگان مهاجرين و انصار
2- وجود نفاق در ميان بزرگان قوم
3- وجود اختلاف و كينه‏هايى از گذشته در بين مسلمانان
4- سست ايمانى تازه مسلمانان
5- وجود كينه‏ها و دشمنى‏هاى برخى با حضرت على (ع) (زيرا بسيارى از بستگان نزديك آنان در جنگ‏ها به دست حضرت على كشته شده بودند)
6- نگرانى گروهى از اشراف از ادامه راه رسول اللّه به وسيله اميرالمؤمنين (ع) و عدالت وى
7- حيله‏گرى و خدعه برخى از افراد و ايجاد جوّ متشنّج و آلوده بعد از پيامبر (ص) (به عنوان مثال تبليغ مى‏كردند كه ما على را براى جانشينى پيامبر قبول داريم ولى فعلاً جوان است (حدود 33 سال).
8- ريشه كن نشدن رسوم قبيله‏اى و عصبيت جاهلى (برخى از مورّخان بر اين نكته تأكيد دارند كه مردم با اين كه حرف‏هاى حضرت رسول (ص) را شنيده بودند، ولى باز منتظر آن بودند كه شخصى طبق سنت قبيله‏اى براى خلافت برگزيده شود). البته براى هر يك از موارد هفتگانه شواهد تاريخى و دلايل كافى وجود دارد. نظير اين قضيه در قرآن آمده و آن داستان موسى و هارون (ع) و سامرى است.[1]

[1]- براى آگاهى بيشتر ر. ك: سوره طه، آيات 40- 99.

با سلام

ادامه پست 2

از جمله اشكالاتي را هم كه بر عوام مردم در سرپيچي از دستور پيامبر در تبعيت از علي(ع) مي توان شمرد:

-تبعيت كور كورانه از خواص جامعه

-عدم اعتقاد به مباني اسلام و عدم اشنايي با اصل و جايگاه امامت. اين مردم امامت را همان خلافت ظاهري تلقي مي كردند و جاهل به مباني واصل امامت بودند

كينه هايي كه برخي از اين مردم از عدالت علي(ع) در نبردها و تقسيم غنايم و .....داشتند و سخت كيري در اجراي دين خدا را قبول نمي كردند هر چند به ظاهر مسلمان بودند

-عداوت هاي قومي و قبيله اي هنوز به طور كلي ريشه كن نشده بود هر قبيله اي مي خواست جانشين از قبيله خودش باشد


شايد دوستان هم نظري داشته باشند..... بفرماييد

براستی با وجود این همه براهین و دلایل بر امامت امیرالمومنین علی (علیه السلام ) چگونه است که در برابر این حق تسلیم نمی شوند؟
و چرا با خود حدیث نفس نمی کنند که راه حق را طی کرده و فرمان خداوند را گردن نهند؟
البته این پرسش در مراحل پیش از امامت نیز جاری است که چرا غیر مسلمانان با وجود این همه دلایل حقانیت اسلام٬ آن را نپذیرفته اند؟
ونیز چرا منکران خدا با وجود روشن ترین براهین وجود آفریدگار جهان ٬ هستی او را نپذیرفته٬منکر شده اند؟
شاید دلیل عمده آن این است که بشر می تواند دچار خودخواهی٬ تعصب و کوردلی شده٬ از دیدن حقایق سر باز زند وبه تقلید از آبا و اجداد پرداخته٬ در راه هوای نفس گام بردارد.
البته پذیرفتن حق هم چندان ساده نیست والتزام به لوازم حق و مقید بودن به آن در سخن و عمل٬ بس دشوارتر می نماید مخصوصا اگر لازمه پذیرش حق دست برداشتن از بسیاری از تعلقات باشد.

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

دوستان عزیز با دیدن سوال عنوان تاپیک یک شبهه ای که اهل سنت و هم وهابی ها می گویند به نظرم رسید گفتم به آن هم اشاره ای بکنم.

شبهه این است که اگر شیعه راست می گوید و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در چند جا و مخصوصا در غدیر خم مسئله جانشینی حضرت امیرالمومنین علیه السلام را فرموده بودند چطور می شود که همه بعد از رحلت ایشان از این مطلب روی گردان می شوند؟

و اما جواب این مطلب با یک مثال قرآنی به سادگی قابل حل است!

آیا مگر حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام بنی اسرائیل را موحد نکرده بودند و برادرشان را جانشین خود در بین آنها قرار نداده بودند؟

پس چطور شد که با دیر کردن حضرت موسی همه شان گوساله پرست شدند و حتی حضرت هارون علیه السلام را هم به زور در مقابل گوساله به زمین انداختند؟

همانطور که در آنجا همگی موحدان گوساله پرست شدند اینجا هم اکثر مسلمانان از امرالمومنین برگشتند به همین سادگی مثالی از قرآن جوابگوی این شبهه است.

و وقتی حضرت امیرالمومنین علیه السلام را دست بسته به مسجد برای بیعت می بردند خطاب به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دقیقا همان آیه ای را تلاوت نمودند که سخن حضرت هارون به حضرت موسی را بیان می کند. یعنی قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُوا يقْتُلُونَنِي (الأعراف/150)

باتشکر - یاعلی

موضوع قفل شده است