نقش حوزه و دانشگاه در جامعه و حكومت

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نقش حوزه و دانشگاه در جامعه و حكومت

نقش حوزه و دانشگاه در جامعه و حكومت مقدمه:

با توجه به پیشرفت ها و تكاملی كه در زندگی آنان بوجود آمده و نیازها و ضرورتها با توجه اختراعات و تكنولوژی جدید و فن آوری های گوناگون در عرصه ی صنعت بوجود آمده حوزه های علمیه در قبال این تغییرات و تكامل بایستی بر اساس نیازهای اجتماعی كارآمد و روزآمد خود را بازسازی كنند و با شرایط و مقتضیات زمان خود را تطبیق دهند و در این راستا برنامه ریزی نمایند و از طرفی با توجه نظام حكومتی پس از انقلاب حوزه ها وظایف بزرگتری را باید عهده دار شده و نیازهای اجتماعی و حكومتی را تامین نمایند، طبیعی است برآمدن از عمده این وظایف سنگین به تنهایی از عهده و حیطه وظیفه حوزه ها خارج است لذا بازوی دیگر پیشرفت و برآمدن از بحرانهای مراكز دانشگاهی هستند كه باید در قبال نیازهای اجتماعی و حكومتی ایفای نقش نمایند بنابراین حوزه و دانشگاه بعنوان دو بال برای رسیدن به پیشرفت و انجام وظایف در قبال جامعه و حكومت باید همكاری نمایند.

حوزه ها و فرهنگ صنعتی

تبدیل جوامع سنتی به قالبی نو مسائل جدید را در عرصه مفاهیم اعتقادی وارزشهای اخلاقی پدید می آورد.این مسائل از پدیده های پیش بینی شده رشد تكنیك و جمعیت شهری است . دراین میان حوزه های دینی بایستی در مقابل رخدادهای جدید به نوع مناسب آن بیندیشند و آن را عرضه كنند.

دراین میان به نمونه هایی ازاین موارداشاره می شود:

1. در جوامع سنتی تمایلات و سلیقه ها تنوعی مشخص داشت ونظام دینی می توانست در قالب آن تمایلات مشكل عرضه مبانی اعتقادی واصول اخلاقی را تنظیم كند.اما در جوامع صنعتی و یا نیمه صنعتی تنوع سلیقه ها بسیاراست و عرضه یكسان و یا چند قالبه نظام دینی موجب می شود كه گروهها و بخشهای بسیاری از پذیرش مفاهیم دینی خودداری كنند بنابراین نظام دینی آن گاه خواهد توانست كه جان و خرد مخاطبان را تسخیر كند كه آن تمایلات و نیازها را بشناسد واز دیانت پاسخی مناسب برای آن خلاء ها بیابد .

2.اوقات فراغت در جوامع جدید یك گونه نیست . برخی فرصت و حوصله متنهای سنگین اعتقادی را ندارند و برخی دیگر به خواندن این متنها راغبترند.

حوزه های دینی در عرضه مطالب باید با توجه به اوقات فراغت مخاطبان (كه در جوامع جدید بسیار متفاوت است) در سبكها و قالبهای گوناگون مبانی دینی وارزشهای اخلاقی را تبیین و عرضه كند.



3. در فرهنگ و نظام صنعتی تلطیف روحانی جامعه از دو طریق : دیانت و هنر میسوراست واگر دین با هنر بیامیزد لطافت و عروج معنوی تشدید خواهد شد و تاثیری مضاعف خواهد گذارد از این رو مبلغان نظام دینی بایستی به ارج هنر در قالبهای متفاوت آن پی ببرند و راه نفوذ در جانهای خسته از كار در دنیای ماشینی را دراین مسیر جستجو كنند. دیانت با حضور در دنیای هنر در حوزه های تصویر و كلام و آهنگ می تواند در روانهای تبدار و غافل ازارزشهای معنوی واخلاقی دینی شرر زند و موج بیداری بیافریند .

این عرصه تاكنون بر حوزه های دینی ناگشوده مانده است نظام سنتی در حوزه ها جامعه كهن خود را جامعه ای كهن می داند كه از تبلیغ شفاهی و كلامی تاثیر می یافت و معتقدات دینی را نگاه می داشت اما در جهان صنعتی دنیای كلام رونقی پرآوازه ندارد واینكه جهان تصویر و آهنگ است كه دیده و جان را می رباید و دل مشغولان زندگی ماشینی را در جذبه ای فرو می برد. شناخت این جامعه جدید برحوزه ها ضروری است و رفع این نیاز محتاج به زمینه سازی و برنامه ریزی است .



4. نظام صنعتی قوانین و مقررات ویژه ای (در زاویه حقوقی) می طلبد. نظام فقاهت در حوزه ها باید مسائل نظام جدید را مورد مطالعه قرار دهد و پاسخ آنرا از دیانت بیابد و عرضه كند.امروزه مقررات بانكی نظام بورس میزان دخالت دولت در فعالیتهای اقتصادی و صدها مساله دیگر در نظام صنعتی جدید مطرحند كه باید موضوع دیانت در مقابل آن روشن شود.

حوزه های دینی در پاسخ مسائل مستحدثه و مسائلی كه قابل پیدایشند باید به برنامه ریزی در فهم رخدادها و میزان نیاز جامعه به حوادث جدید و راه حلهای مطلوب شرعی همت گمارند.

5. حوزه های دینی به نقاط آسیب پذیر جامعه بایستی توجه بیشتر مبذول دارند. در جامعه رو به رشد و یا صنعتی غفلت از دیانت در بخشهای فنی و تكنیكی رواج می یابد.

همانگونه كه سابقا گذشت دنیای صنعت غفلت زاست و زمینه های سردی در عالم جان را پدید می آورد. بخش تبلیغات مذهبی بایداین نقطه آسیب پذیر را در نظر گیرد و با برنامه های مفرح دینی امواج دینداری را دراین محافل بیافریند و سامان دهد.



6. نظام طبیعی با شادیها و تفریحهای ویژه خود همراه بود. صحرانشین در تغییر فصول هزاران طنز می بافت كه لبخند را در چهره و جان او می كاشت . برخورد آزاد با طبیعت سالم محیطی مصفا را در برداشت .اما نظام صنعتی با آلودگی و خشونت و درشتی همراه است . درانبوه پیچ و مهره لطافتی رویت نمی شود. نفس كشیدن به آسانی فراهم نمی شود...

این مجموع خستگی و فرسودگی ذهنی را پدید می آورد و جوامع صنعتی بااین فرسایش مداوم عصبی درگیرند. دراین میان برنهاد دینی است كه راه را چگونه برگزیند؟ با تبلیغ خشك و بی روح دیانت بر سنگهای یخی بیفزاید؟ یا شعله ای بپا كند واقیانوس منجمدانسانی را چون كوه طور كند و صدای( انالله) رااز آن برآورد...

دانشگاه و برنامه ریزی

دانشگاهها در سیاست بازسازی و رشد تكنیكی مسئولیتهای متعددی را بر عهده دارند.انجام وظائف مذكور نقش اساسی را در پیشرفت تكنیك و صنعت خواهد گذارد.



در میان این وظائف اهم آن را در نكات ذیل می توان برجسته نمود:

1. تربیت محقق :

دانشگاهها سمت اصلی را در ساخت و رشد محققین بایستی متمركز كند. اساتید درس و بحث را زمینه رشد وارتقاء خوانده ها و دستیابی به نكات جدید قرار دهند و دانش پژوهان روش تحقیق و راهیابی به نكات نو را بیاموزند و تجربه كنند.

2. تربیت استاد و مدرس :

بی تردید نظام آموزشی نیازمند به اساتید قوی و كارآمداست و اینان عمدتا در دانشگاهها پرورش می یابند. به میزان و كارآیی دانشگاهها در تربیت اساتید آینده نظام آموزشی از قدرت وافزونتری برخوردار خواهد شد.

افت تحصیلی این خطر را به همراه دارد كه كرسی داران دانشگاهی و دبیران در خوراستادی نباشند و نسل آینده استاد خوب را چون كیمیا طلب كنند و به چنگ نیاورند.



3. تربیت مدیران اداری و صنعتی :

بخش غالب مدیران جامعه (درادارات و صنایع) از دانشگاهها برخاسته اند.این سیر اقتضای آن را دارد كه به دانشگاهها توجهی افزونترانجام مشود. مدیران آینده جامعه از درون آن بر می خیزند و میزان صلاحیت خویش را (در بعد علم و عمل) به دستگاههای صنعتی و اجرائی منتقل می كنند. قوت و ضعف آنان در كارآیی و یا ناتوانی ادارات و صنایع اثر می گذارد.

بنابراین دانشگاهها كلید آینده نظام را ( از زوایای یاد شده) در اختیار دارند. تحقیقات صنعتی اجتماعی بر عهده نظام دانشگاهی است . بخش عمده مدرسان واساتید نظام آموزشی در جامعه ( اساتید دانشگاهها و دبیران) در مراكز دانشگاهی به تحصیل پرداخته و در آن نهاد ساخته و پرداخته می شوند. نسل مدیریت در جامعه در آن نهاد پرورش می یابد و رگه های اصلی اداره و صنعت جامعه را دراختیار می گیرد.

این وسعت حضور نقش محسوس و بارز دانشگاهها را نمایان می سازد. درساختن جامعه نور این تاثیر حساس را باید دریافت واز بذل عنایت و توجه دریغ نداشت .

مسائل دو نظام آموزشی :

در مطالب گذشته نقش عمده حوزه و دانشگاه را در سیاست نو یادآور شدیم .این جلوه ها از باطن ژرف مسئولیت با خبرمان می كند. وظائفی كه بر دوش داریم و دراجرای آن كوه مشكلات را در پیش دید می یابیم . هر دو نظام آموزشی با مسائلی همراهند و دراین میان علاج سریع را می طلبند. برای ترسیم برخی از مشكلات نكات ذیل را بر می شمریم .

الف : مسائل كاربردی نظام حوزه :

قوتهای فی نفسه در نظام حوزه كم نیستندùاماامروزه بایستی به ارزشهای كاربردی نظامها و نهادها توجه داشت .این نكته را باید طلبید كه یك نهاد تا چه میزانی دراجرای اهداف اولیه موثر و موفق است ؟

در فصل( حوزه و فرهنگ صنعتی) از بخشی از مسئولیتهای جدید سخن گفتیم كه بر وظائف كهن حوزه افزوده شده اند.اینك این سئوال به گونه ای جدی مطرح است كه آیا در نظام نو ساخته سیاسی و صنعتی حوزه ها به حفظ و گسترش كیان دیانت در چه سطحی توان و توفیق خواهند داشت ؟

توفیق حوزه ها رهین آن است كه در مسائل ذیل تصمیم جدی انجام یابد.



1. تجدید نظر در برنامه های درسی :

مسئولیتهای متعدد و متفرقه حوزه با شیوه آموزشی واحد سازگار نیست . غیرمعقول می نماید كه حوزه ها تربیت مجتهد مفسر متكلم مبلغ و ... را در زمره مسئولیت خویش بداننداما در سبك و شیوه آموزش متون واحدی را برای تمام دانش پژوهان خویش توصیه كنند. در حوزه ها با توجه به رشته ها بایستی متون اختصاصی مطرح و پیشنهاد شود كه با آینده واهداف رشته تحصیلی سازگاری عمیق داشته باشد.

اصالت كل دانشهای دینی :

در حوزه های دینی فقاهت هدف اصلی تلقی شده اند. در تاثیرازاین دریافت حوزه های دینی به بیان استاد شهید مطهری به دانشكده های فقه مبدل واز دانشگاه اسلامی كه تخصصهای مختلف را در برگیرد و دستاورد آن را عرضه كند.

نقش حوزه و دانشگاه در جامعه و حكومت به دور مانده است .

بااین دریافت باید به تاسیس بخشهای مستقل علوم دینی (در كنار كار جدی و ژرف در حوزه ها فقاهت) پرداخت و حوزه رااز حوزه های گوناگون دانش اسلامی برخوردار ساخت . تامل در فلسفه كلام تفسیر رجال علوم قرآن و دهها موضوع دیگر جز با نگرشی اصالت گرایانه به تمامی آن علوم ممكن نیست .

بایستی آن دانشها و دانشوران آن منزلت وارزشی در خورد بیاند تا رغبت و گرایش به آن مسائل افزون شود و شان و رتبه خود را در جامعه دانش پژوه دینی بیاد.

3. تفكیك حوزه های اجرائی : حوزه های دینی مسئولیتهای گوناگونی را بر عهده دارند. تحقیق معارف واحكام دینی و تبلیغ آن دو بخش عمده این وظایفند.

حوزه ها در شكل سنتی آن این دو وظیفه را با یكدیگر قرین داشتند و تبلیغ و تحقیق آمیختگی داشت .این روش سودمندیهایی را داشت و دارد،اما در زمان كنونی كاربردی ناقص یافته است .از یكسو دائره تحقیق افزون شده است واز سویی تبلیغ با ویژگیها و هنرهایی آمیخته شده است كه همگان قدرت اجرای آن را ندارند.

در شرایط كنونی امكان آن نمی رود كه كسی در وظائف تبلیغی مشغول باشد واز طرفی فرصت تام تحقیق را پیدا كند. باید كسانی كه صلاحیت تحقیقهای نو را دارند اشتغال دایم را در رشته های تحقیقی برگزینند كه حاصل كارشان متمركز و سریع الحصول باشد. تامین مالی این كسان و سرمایه گذاری برای محققان بالفعل و بالقوه حوزه می تواند به دستاورد تلاش این محققان سرعت بخشد و حوزه های دینی را یكی از مراكزاصلی نشر و تحقیق بگرداند.

از سوی دیگر تبلیغ دراین روزگار به سادگی ممكن نیست فن و شیوه ای را می طلبد. عدم رعایت آن شیوه ها عكس مقصود را نتیجه خواهد داد بنابراین سرمایه گذاری در تربیت مبلغان لازم است وازاین میان . كسانی باید گزینش شوند كه در قسمتهای مختلف تبلیغ استعداد ذاتی را داشته باشند.

در موقعیت زمانی ما تبلیغ سنتی چندان كارآمد نیست . شكل خودرویانه در میان مبلغان دینی دیده می شود و نتیجه آن درافت تاثیر تبلیغات مذهبی مشاهده میگردد. رفع این مشكل، تربیت منظم و پیوسته مبلغان مذهبی، برای سطوح مختلف اجتماعی خواهد بود. مقاطع مختلف سنی واجتماعی سبك و شیوه خاص تبلیغی را می طلبند و در هر بخشی نیازمند به مبلغان ویژه هستیم . به عنوان نمونه در مقطع سنی كودكان و یا نوجوانان بخش تبلیغ دینی بایستی به تربیت نیروهای تبلیغی كارآمد دراین سطح بپردازد تا میلیونها كودك و نوجوان در جامعه از نعمت تبلیغ درست دینی بهره مند شوند

بنابراین تربیت مبلغ در رشته های و قسمتهای مختلف از وظایف اصلی حوزه هاست و دراجرا وانجام تبلیغ شیوه تصویر را با كلام باید آمیخته و در هر دو بخش مبلغان حرفه ای پدید آورد.



ب : مشكلات نظام دانشگاهی :

دانشگاهها درایفای مسئولیت خویش در سیاست بازسازی با مسائلی درگیرند. تراكم دشواریهای راههای توفیق را دشوار می كنداما همت و تلاش هزاران سد و حصار را در هم می شكندازاین روامیدوارانه پای در میدان عمل و واقع بینانه با مسائل برخورد كنیم . تركیب امید و دید عینی می تواند راهگشای موانع باشد.

چندین مساله دراین موضوع عمده تر می نمایند.

1. موازنه مناسب حجم درسی با فرصت اشتغال دانشجوئی :

در میزان مواد درسی افراط و تفریط نارواست . در پاره ای از رشته ها حجم متراكم مواد درسی فرصت تامل و نگرشی را در دیگر زوایای انسانی نمی دهد. برنامه ریزان گمان می كنند كه با تراكم متون می توانند دانشجو را در تحصیل و دانش آموزی به كاروا دارند.این گمان موجب می شود كه بی مهابا در تكثیر مواد درسی بكوشنداما از این نكته غفلت دارند كه دراین كتاب باران ! تعقل واندیشه به فراموشی سپرده می شود واتكا به حافظه جایگزین آن می گردد. كسانی موفقتراز مرزامتحان بیرون می آیند كه در حفظ طوطی وار توانی افزونتر دارند. هر چند در درك باطنی و ماهوی دانسته ها و تاملی مناسب در خوانده ها در عجز باشند.

نكته دیگر آن كه افزایش حجم درسی گریز نسبی از مسائل اجتماعی و اطلاعات لازم انسانی را پدید می آورد. دانشجویان تك بعدی رشد می یابند وابعاد لازم را در خود پدید نمی آورند. موج انسانهای كاریكاتوری (و باابعاد غیر متناسب الاعضاء) برخاسته ازاین شیوه آموزشی است .



2. عدم تناسب تعداد دانشجو واستاد:

كمیت متزاید دانشجو مشكل استاد را در دانشگاهها جدی نموده است . در پایان طرح 5 ساله قریب نیم میلیون نفر دانشجو در دانشگاههای دولتی و آزاد مشغول تحصیلند.این رقم سنگین با مقدار استاد موجود والقوه دانشگاه سازگار نیست .

نتیجه رشد كمیت رضایت به حداقل كیفیت اساتید و كار متراكم همان تعداد محدوداست . آثار كمبوداستاد و تدریس مداوم آنان خستگی و فرسودگی در كار تدریس و ضعف دلبستگی در همراهی و همیاری دانشجو در راه تحقیق و تحصیل است .این نتایج موجب شده اند كه استاد وظایف خویش را درارائه مكرر خوانده های ایام تحصیلی بداند و در همگام كردن معلومات خویش با دانشهای جدید فرصتی نیابد.این رسوب علمی موجب می شود كه در دانشگاهها معمولااطلاعات منتقل شده در آن مراكز چندین دهه با سطح علمی رایج علمی رایج در مراكز علمی جهانی فاصله داشته باشد.



3. ضعف امكانات دانشجویی :

مشكلات رفاهی تحصیلی دانشجو در راه تحصیل مناسب و راغبانه خلل می افكنند. جو علمی مناسب . فضای آرامش روانی و روحی را می طلبد و مشكلات مسكن و كتاب و ... ناآرامیهایی در جان و دل دانش پژوه می آفریند و در فراگیری و تحصیل اثری معكوس ایجاد می كند. نمی توان دانشجوی موفق را خواست واو را در كوه مشكلات رها كرد.البته درك مجموعه مشكلات و مسائل موجود دانشجو را به پائین آوردن تقاضاها دعوت می كند،اما رعایت حداقل خواسته ها لازم می نماید.

اگر سطح علمی متناسب را می طلبیم جز در تهیه امكانات اولیه رفاهی و آموزشی باقی نمی ماند. چندین حادثه بزرگ اتفاق افتاده در دانشگاهها نشان می دهد كه تحمل پیوسته مضائق رفاهی می تواند انفجارآمیز باشد و مسئولان برنامه ریز سیاست كنونی و طرح دراز مدت باید به حل این معضلات همت گمارند.



4.ارزشهای معنوی واخلاقی دیانت در دانشگاه :

تحولاتی در نظام دانشگاهی پدید آمده است كه الفت مجدد دانشگاه و نظام دینی را موجب شده اند.این مظاهر تحسین برانگیزاست اما نبایداطمینان آور باشند. مسائلی می توانندابهت دیانت را در نظام آموزشی دانشگاهی تضعیف كنند. علم گرائی تخصص زدگی غربگرائی و ... در صدراین مسائل قرار دارند.

ارتباط مداوم آموزشی با جهان غربی این زمینه را فراهم می كند كه نوعی خود باختگی و سلب هویت ملی و مذهبی فراهم شود. راه مقابله نفی ارتباط آموزشی نیست بلكه یافتن پادزهرهای مناسب این زمینه است . توجه به تاریخ تمدن اسلامی و شكوفایی علم و هنر در دوره های شكوفایی این تمدن می تواند یكی از راه حلها باشد. ما گمان می كنیم كه تمدن اسلامی می تواند درسی جدی (در درسهای عمومی) قرار گیرد تا دانش پژوهان مراكز جدید ریشه فرهنگی خویش را گم نكنند و در خودباختگی محض در مقابل علم و فن غربی قرار نگیرند .

دانشگاهها در شرایطی بازوی خود كفایی واستقلالند كه از خود باختگی رهایی یابند واعتماد به نفس را تقویت كنند. نمی تواند دیده را به برون داشت واز درون تمنا كرد. دراین میان تعلق و توجه به گذشته خویش نكته ای جدی واساسی می نماید.

روابط آموزشی :

در فصول گذشته از نقش و مسئولیتهای دو نهاد حوزه و دانشگاه در شرایط كنونی كشور سخن گفتیم و در موانع مسیر نكته هایی عرضه شد. در آخرین فصل این نوشتار توجهی جدی به روابط این دو نهاد ضروری می نماید. بی تردید ارتباطات فعال این دو نهاد می تواند آثاری مثبت برجای نهد.

بررسی كنندگان مساله وحدت حوزه و دانشگاه از زاویه های گوناگون به این مقوله پرداخته اند. جمع بندی این تنوع نشان می دهد كه چگونه شعار واحد تفسیرهای متعدد را بر می تابد.

1گروهی وحدت حوزه و دانشگاه را در وحدت هدف تفسیر كردند. در باور اینان حوزه و دانشگاه باید در خدمت اجرای اهداف دیانت باشند بنابراین از مقصود و مطلوب مشترك بهره مندند و یا بایستی بهره مند شوند.

این تلقی از جهاتی ناقص می نماید. عمده ترین آن این نكته است كه مطابق این تفسیر تمامی طبقات اجتماعی باید متحد باشند زیرا مجموعه اصناف واقشار در خدمت اجرای اهداف دینی بایستی همت بگمارند. بنابراین طرح مساله وحدت حوزه و دانشگاه انتزاع و تخصیصی بی وجه خواهد بود و دلیلی به عنوان كردن طرح این وحدت باز نمی ماند.



2. جمعی وحدت حوزه و دانشگاه را در قالبهای محدود عاطفی چون : رفت آمدهای دو قشر و ... تفسیر و توضیح داده اند. دراین قالب تعبیر وحدت بسیار ناقص و دور از واقعیت است . در محدوده ارتباطهای جزئی و عاطفی نام وحدت تعبیری مبالغه آمیز است .

این سطح ارتباطی شاد كننده احساسهای مقطعی است ،اما كاری جدی را در مسیر به انجام نخواهد رساند.

3. تعقیب شعار سیاسی از وحدت حوزه و دانشگاه در ظاهر و باطن برخی از گفته های و نوشته ها عیان و مشهوداست . تمنیات سیاسی برخی را به دفاع و یا طرح آن وا می دارد.

متاسفانه بیماری سیاست زدگی در شعارهای فرهنگی از آفتهای جدی به حساب می آید. بسیاری از مسائل اجتماعی و آموزشی در قالبهای مجرداز صحنه قدرت و حاكمیت سیاسی بایستی تفسیر و تبیین شوند تا زمینه اجرای مناسب را بیابند.

نقش حوزه و دانشگاه در جامعه و حكومت

4. طرح وحدت حوزه و دانشگاه در قالب پنهان حاكمیت یك نهاد طرفدارانی مرئی و نامرئی دارد. حذف قدرت تصمیم گیری از یك نهاد و واگذاری آن به نهاد دیگر روابطی ناموزون می آفریند كه وحدت را در تصویر قطب حاكم و محكوم جلوه گر می سازد. ترسیم وحدت دراین شمایل چهره ای خشن و حذفی را عرضه می كند واین نكته مطلوب نخواهد بود.

5. وحدت حوزه و دانشگاه را در قالبی دیگر نیز می توان عرضه كرد.این پیشنهاد مضار و منافعی دارد اما با تكمیل و كاهش مضار در حد یك تئوری قابل اجرا امكان طرح را می یابد.

تا آن زمان كه سیستم آموزشی و فرهنگ جامعه از سوی دو نهاد برنامه ریزانجام می یابد ناهمگونی دو نهاد طبیعی می نماید. نهاد شورای عالی انقلاب فرهنگی در مسائل حوزه نقش و یا توان تصمیم را ندارد. گویا فرهنگ جامعه از طریق سیستم آموزشی جدید منتقل می شود و حوزه در آن كم نقش و یا بی نقش است !اگر چنین باوری مقبول نیست بایستی ستادی قوی و با قدرت اجرایی (متشكل از طراحان دو نهاد حوزه و دانشگاه) تشكیل یابد و برنامه ریزی آموزشی دو نهاد را بااماكن خدمت پس از تحصیل روشن و مشخص كند.

این طرح ممكن است كه استقلال طلبان نهاد حوزه را ناخوش آید. ( البته دلائلی نیز در میان است كه باید مورد توجه قرار گیرند) اما چاره ای اصلی در مشكله جایگاه یافتن حوزه در نهادهای آموزشی و فرهنگی جامعه دراین راه به نظر می رسد.

در راستای اجرای این طرح سیاست واحد گزینش واشتغال و درآمد و دو نهاد آموزشی قابل اجرااست و نقل وانتقال نیرو واستاد به گونه ای غیر تشریفاتی و آسان صورت خواهد گرفت .

در صورت برنامه ریزی جامعه در دو نهاد و رسمیت هر یك در مجموعه مراكز فرهنگی وابسته به یكدیگر زمینه های قویتر وحدت فرهنگی پدید می آید و هر دو نهاد از توانائیهای بالفعل نهاد دیگر به راحتی می توانداستفاده كند و در تكمیل نهاد خویش یاری بجوید.

به عنوان نمونه رشته های علوم انسانی در بسیاری از موارد با زمینه های كلی كار در حوزه ها سنخیتهایی را دارنداما بواسطه تفكیك مطلق دو نهاد امكان سودجویی مستقیم از درسهای ارائه شده در آن رشته ها برای طلب موجود نیست . در صورت برنامه ریزی كلی و مدون (با نظارت شورای عالی آموزشی دو نهاد) امكان گذارندن دوره هایی در دانشگاهها برای تكمیل معلومات (و در نهایت خدمت دراهداف حوزه) پدید می آید.

این مورد از نمونه های كوچك در نقاط مثبت این طرح است . در باور این گرایش طرح وحدت حوزه و دانشگاه در صورتی نمودی عینی خواهد یافت كه بافت آموزشی و فرهنگی كشور در سیاست هماهنگ قرار گیرد و مجموعه دو نظام آموزشی در سرپرستی نظام عالی قرار گیرند.این طرح با مشكلات نواقصی همراه است ،اما در مجموع به عنوان طرحی قابل عرضه می تواند مطرح باشد. در غیراین صورت مشكلات تابعه فرهنگی و سیاسی گریبانگیر نظام آموزشی واداره جامعه خواهد بود.

كلام نهایی :

دراختتام كلام حسن اجرای سیاست بازسازی را در نوسازی نظام آموزشی می توان دانست .این دگرگونی و تحول در صدر مسئولیت سیاست رشد و توسعه بایستی قرار بگیرد. نظام جاری در صورتی می تواند به ایفای اهداف و آرمانهای توفیق یابد كه دراین دگرگونی توفیقی جدی كسب كند. تا آن زمان كه حوزه های دینی از همگامی بااهداف و برنامه های توسعه و رشد بیگانه و یا كم اطلاعند و تا آن دوره كه در دانشگاهها در كاربرد و پیشبرد تكنیك جدید ضعفی جدی نمایان است سیاست مذكور باطنی واقعی كسب نمی كند و در خدمت اهداف استقلال طلبانه قرار نمی گیرد. تكنولوژی پیشرفته در خدمت نظام آموزشی پیشرفته است و در قالب دو نظام سنتی و وابسته دریافت تكنیك تكامل یافته رویایی تعبیر ناشده می ماند.

خداوند همت مسئولان امور را درایفای وظائف . دو چندان و راه هدایت افزونتر را بر آنان و همراهی و همیاری را بر ما بگشاید.andisheqom.com

موضوع قفل شده است