حدیث سفارش امام صادق علیه السلام به عبد اللَّه بن جندب‏

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
حدیث سفارش امام صادق علیه السلام به عبد اللَّه بن جندب‏

متن حدیث سفارش های امام صادق علیه السلام به عبدالله بن جندب
منبع کتاب تحف العقول

روايت شده كه آن حضرت فرمود: اى عبد اللَّه ابليس دامهايش را در اين دار فريب نصب كرده، و مقصودش از آن جز دوستان ما نيست و آخرت چشم داشت آنها است، و بدلى از آن نخواهند، سپس فرمود: آه آه بر دلهائى كه پر از نور است، و همانا دنيا در نظر آنها چون مار گزنده است و دشمن بى‏زبان، بخدا انس دارند و از آنچه خوشگذرانها بدان انس دارند ميهراسند، آنان براستى دوستان منند و بخاطر آنها هر فتنه بر طرف شود و هر بلاء رفع گردد.

اى پسر جندب بر هر كه ما را شناسد سزد كه در هر شبانه روز كردارش را برابر خود عرضه كند، و حساب خود را بكند اگر حسنه ديد بر آن افزايد، و اگر گناه ديد از آن آمرزش خواهد تا روز قيامت رسوا نشود، خوشا بر بنده‏اى كه بر جفاكاران رشك نبرد نسبت بنعمت دنيا و زيورش، خوشا بر بنده‏اى كه آخرت جويد و براى آن بكوشد، خوشا بر كسى كه آرزوهاى دروغ او را سرگرم نكند. سپس فرمود: خدا رحمت كند مردمى را كه چراغ و نوربخش بودند با كردار خود بطرف ما دعوت كردند، و با نهايت طاقت خود، اينان چون كسانى نيند كه رازهاى ما را فاش كنند. اى پسر جندب همانا مؤمنان كسانيند كه از خدا بترسند و بهراسند كه از راه حق بدر بروند، و هر گاه بياد خدا و نعمتهايش افتند بترسند و نگران شوند، و هر گاه آيات خدا بر آنها خوانده شود ايمانشان بيفزايد بخاطر اظهار نفوذ قدرت او، و بر پروردگارشان توكل كنند.

اى پسر جندب ديريست كه نادانى آبادان شده و بنيادش نيرومند گشته، تا دين خدا را ببازى گرفتند، و آنكه بخدا تقرب جويد از آنان بنظر خودش جز او را خواهد، آنانند ستمكاران.

اى زاده جندب اگر شيعه ما درست بودند فرشته‏ ها با آنها دست ميدادند و ابر بر سرشان سايه می‏انداخت و در روز هم میدرخشيدند و از فراسر و زير پاى خود روزى ميگرفتند و از خدا هر چه ميخواستند ب‏ه آنها ميداد.

اى پسر جندب در گنهكاران اهل دعوت خود بد مگو و از خدا بخواهيد كه ب‏ه آنها توفيق دهد و توبه كردن آنان را خواهش كنيد، هر كه ما را خواهد و دوست ما باشد و دوستى با دشمن ما نكند و آنچه داند بگويد و از آنچه نداند و بر او مشكل باشد دم بندد در بهشت باشد.

اى پسر جندب آنكه بر كردارش توكل دارد هلاك است و آنكه بر گناهان دلير است و برحمت خدا اميدوار است نجات ندارد. گفتم پس چه كس نجات يابد؟ فرمود: آنها كه ميان بيم و اميدند تا گويا دلشان در منقار پرنده است از شوق بثواب و بيم از عقاب. اى پسر جندب هر كه خوشش آيد كه خدايش با حور العين همسر كند و تاج نورش بر سر نهد بايد دل برادر مؤمنش را شاد كند. اى پسر جندب در شب كم بخواب و در روز كم بگو. در تن چيزى كم‏سپاس‏تر از ديده و زبان نيست زيرا مادر سليمان بسليمان گفت پسر جانم از خواب بپرهيز كه تو را نيازمند كند در روزى كه مردم باعمال خود نيازمندند.

اى پسر جندب راستى شيطان را دامها است كه با آنها آشكار كند از دامش خود را نگهداريد گفتم يا ابن رسول اللَّه آنها چه باشند؟ فرمود: اما دامهايش جلوگيرى از نيكى با برادرانست، و اما شبكه‏هايش خواب رفتن از اداى نمازهاى واجب است. هلا كه خدا پرستيده نشده است بعبادتى مانند گام برداشتن براى نيكى كردن ببرادران و ديدن آنان، واى بر آنها كه از نماز غفلت كنند و در خلوت بخوابند و بخدا و آياتش در دوران ضعف دين استهزاء كنند، آنانند كه در آخرت بهره ندارند و خدا در روز قيامت با آنها سخن نكند و آنها را تبرئه نكند و از آن آنها است عذاب دردناك.

اى پسر جندب هر كه صبح كند و همى جز آزادكردن خود دارد امر بزرگ را خوار شمرده و در سود اندك از طرف پروردگارش رغبت كرده، و هر كه با برادرش دغلى كند و او را كوچك شمارد و با او در افتد خدايش در دوزخ جا دهد، و هر كه بر مؤمنى حسد برد ايمان در دلش آب شود چنانچه نمك در آب حل شود.

اى پسر جندب آنكه در انجام حاجت برادرش گام زند چون كسى است كه ميان صفا و مروه سعى كند و برآورنده حاجتش چون كسى است كه روز بدر در راه خدا بخون غلطيده، و خدا هيچ مردمى را عذاب نكرده مگر هنگام بى‏اعتنائى بحقوق فقراء خودشان. اى پسر جندب بگروه شيعه ما برسان و ب‏آنها بگو بهر راهى مرويد بخدا بولايت ما نتوان رسيد جز با ورع و اجتهاد در دنيا، و برابرى و مواسات با برادران بخاطر خدا، كسى كه بمردم ستم كند شيعه ما نيست.
اى پسر جندب همانا شيعه ما بچند خصلت شناخته شوند، بسخاوت و بخشش ببرادران، و بنماز پنجاه ركعت در شبانه روز، شيعه ما چون سگ زوزه نكشند، و چون كلاغ طمع نورزند، و با دشمن ما مجاورت نكنند، و گدائى از دشمن ما نكنند اگر چه از گرسنگى بميرند، شيعه ما مارماهى نخورند، و بر روى موزه مسح نكشند، و نماز را اول ظهر بخوانند، و مست‏كننده ننوشند. گفتم قربانت آنها را كجا بجويم؟ فرمود: بر سر كوهها و كنار شهرها، و چون بشهرى در آئى بپرس از كسى كه مجاورت اهل آن را ندارد، و با او مجاورت نكنند همان مؤمن است چنانچه خدا فرموده است (19- يس) آمد از دورترين محل شهر مرديكه شتاب ميكرد بخدا كه او همان حبيب نجار تنها بود.

اى پسر جندب همه گناهان آمرزيده شود جز نارضايتى همكيشانت، و همه نيكوئيها مورد قبول است مگر آنها كه ريائى باشد.

اى پسر جندب براى خدا دوست بدار و بعروة الوثقى بچسب، و بهدايت خود را نگهدار تا عملت پذيرفته شود. زيرا خدا ميفرمايد (84- طه با اندك اختلافى) جز كسى كه گرويده و كار خوب كرده و سپس براه حق رسيده- جز ايمان پذيرفته نشود، و ايمان ندارد كسى كه عمل نكند، و عملى نيست جز با يقين، و يقينى نيست جز با خشوع، و مناط همه هدايت است، هر كه هدايت شد عملش قبول است، و بملكوت برآيد و پذيرفته است، و خدا هر كه را خواهد براه راست هدايت كند. اى پسر جندب اگر دوست دارى كه با خداى جليل در خانه بهشت مجاور باشى، و فردوس را در جوارش مسكن خود سازى بايد دنيا نزد تو خوار باشد، و مرگ را برابر چشمت بدارى، و چيزى براى فردايت پس‏انداز نكنى، و بدان هر چه را پيش فرستى از آن تو است، و هر چه را بجا گذارى بر زيان تو است.

اى پسر جندب هر كه خود را از دست آوردش محروم سازد همانا براى ديگرى گرد آورده، و هر كه پيرو هواى نفسش باشد پيرو دشمن خويش است، هر كه بخدا اعتماد دارد خدا مهم دنيا و آخرتش را كفايت كند، و هر چه از او غايب است برايش حفظ كند. درمانده است هر كه براى هر بلا صبرى آماده ندارد، و براى هر نعمت شكرى، و براى هر دشوارى هموارى. خود را در برابر هر بلائى در فرزند و دارائى و مصيبت شكيبا دار همانا (خدا) عاريت و بخشش خود را بازستاند تا صبر و شكر ترا بيازمايد، بخدا تا آنجا اميدوار باش كه بنافرمانيش دليرت نكند، و تا آنجا بيم دار كه از رحمتش نوميدت نكند، بمدح و گفته نادان فريب مخور تا تكبر و تجبر كنى و بعملت خودبين شوى. زيرا بهترين عمل عبادتست و تواضع، مال خود را ضايع مكن و باصلاح مال ديگرى مپرداز، و آن مالى است كه بجاى خود گذارى، بدان چه خدايت قسمت كرده قانع باش، و منگر جز بدان چه در نزد تو است، و آرزو مكن بدان چه نرسى زيرا هر كه قناعت ورزد سير شود، و هر كه قناعت نكند سير نشود، و بهره آخرتت را برگير، و در توانگرى بدمست مشو، و در بينوائى بيتابى مكن، و سخت‏دل و ترش‏رو مباش كه مردم را نزديكى بتو بد آيد، و سست و زبون مباش كه هر كه تو را شناسد شماردت. با بالادست خود ستيزه مجوى، و با زير دستت تمسخر مزن، و با صاحب امرى ستيزه مجوى، و پيروى از نابخردان مكن، و خود را زير پاى هر كس خوار مكن، و بكفايت كردن احدى اعتماد مكن، در برابر هر كارى توقف كن و فكر كن تا ورود و خروج آن را بدانى پيش از آنكه در آن بمانى، و پشيمان گردى، دلت را چون خويشى كن كه با او شريكى، و عملت را چون پدرى كه بدنبالش ميروى و نفس اماره‏ات را چون دشمنى كه با او جهاد ميكنى، و عاريه‏اى كه برميگردانى. زيرا تو طبيب نفس خويشى، و نشانه صحة را شناختى، و درد را دانستى و دارو را فهميدى، و ببين با خود چه ميكنى، اگر نعمتى بكسى دادى با منت تباهش مكن، و آن را بزبان مياور ولى با احسان بهترى دنبالش كن. زيرا كه اين زيباتر است برايت در اخلاق، و ثواب آورتر است در آخرت. بر تو باد بخموشى تا بردبار باشى چه نادان باشى چه دانا زيرا خموشى زيور تو است نزد دانشمندان، و پرده آبروى تو است نزد نادانان. اى پسر جندب راستى عيسى ابن مريم بيارانش گفت بمن بگوئيد كه اگر يكى از شماها ببرادرش گذر كرد و ديد جامه‏ى او اندكى از عورتش را عيان كرده آيا همه عورتش را عيان كند يا جامه را بر وى آنچه عيان شده برميگرداند؟ گفتند بلكه آن را بروى عورتش برميگردانيم فرمود: نه بلكه همه را عيان ميكنيد. پس دانستند كه اين مثلى بوده كه براى آنها زده است. باو گفته شد يا روح اللَّه اين چگونه است؟ فرمود يكى از شماها بر عورت برادرش مطلع مى‏شود و آن را نميپوشاند، بحق ميگويم بشماها كه شماها بدان چه توجه داريد نميرسيد مگر بترك شهوات خود، و بدست نياوريد آنچه را آرزو داريد مگر بصبر بر آنچه ناخواه شما است. از يك نگاه بپرهيزيد كه تخم شهوت در دل بكارد، و همان براى فتنه صاحبدل بس است. خوشا بر كسى كه ديده‏اش را در دل خود نهد و ديده را در همان چشم ننهند، مانند ارباب در عيب مردم ننگريد، و چون بنده‏ها بعيب خود نگريد. همانا مردم دو دسته باشند مبتلا و در عافيت، بگرفتار ترحم كنيد و خدا را بر عافيت سپاس گزاريد. اى پسر جندب بپيوند با كسى كه از تو بريده، و بده ب‏آن كه از تو دريغ كرده، و احسان كن بدان كه با تو بدى كرده، و سلام كن بر كسى كه بتو دشنام داده و انصاف بده بكسى كه با تو خصومت كرده، و بگذر از كسى كه بتو ستم كرده چنانچه دوست دارى كه از تو گذشت شود، بعفو خدا از خودت توجه كن، نبينى كه آفتابش بر نيكان و بدان هر دو ميتابد و بارانش بر صالح و خطاكار ميبارد.

اى پسر جندب در چشم مردم صدقه مده بقصد اينكه تو را خوب شمارند، زيرا اگر چنين كنى مزدت همانست كه گرفتى ولى چنان باش اگر بدست راستت عطا كنى دست چپت نفهمد، زيرا براى آنكه نهانى صدقه دهى عيانى و در بر مردم بتو عوض دهد در روزى كه بتو زيان نيست كه مردم از صدقه تو مطلع نباشند، آهسته بگو زيرا پروردگارت نهان و عيان همه را ميداند، سؤال نكرده ميداند چه ميخواهيد. چون روزه گرفتى از كسى غيبت مكن. و روزه را بستم ميالائيد و براى نمايش بمردم روزه مگير كه چهره را تيره و سر را ژوليده و لب را خشكيده كنند تا مردم بدانند كه روزه دارند. اى پسر جندب خير همه و همه در برابر تو است، و همه شر و بدى هم در برابر تو است و خير و شر كلى را نبينى مگر پس از آخرت زيرا خدا جل و عز خير كلى را در بهشت نهاده و شر كلى را در دوزخ، زيرا اين دواند كه باقيند لازمست بر هر كسى كه خدا باو هدايت بخشيده و بايمانش گرامى داشته و رشدش را بوى الهام كرده و باو عقلى داده كه نعمتهايش را بفهمد و علم و حكمتى كه امر دين و دنيايش را تدبير كند اينكه خود را وادارد كه خدا را شكر گزارد و ناسپاسيش نكند، و خدا را بياد آرد و فراموشش نكند. و خدا را اطاعت كند و نافرمانيش نكند. براى ديرينه‏اى كه تنها در آن خوشبينى كرده، و براى نعمت تازه‏اى كه باو داده آنگاه كه او را آفريده، و براى ثواب شايانى كه باو وعده داده، و تفضل باينكه او را تكليف بيش از توان نكرده كه از انجام آن درمانده شود، و ضامن كمك باو شده تا بارش را بر او آسان كند، و او را دعوت كرده بيارى خواستن از وى در انجام همان تكليف كمتر، و با اين حال اين بنده از امر او روگردانست و عاجزنما، و جامه بى‏اعتنائى بدان چه ميان او و پروردگار او است ببر كرده و قلاده اطاعت هواى نفس را بگردن انداخته، و دنبال شهوات رفته، و دنيا را بر آخرت برگزيده، و با اين حال آرزوى جنات فردوس را هم دارد، و نسزد كسى كه كار فاجران را ميكند بمقام ابرار رسد، هلا اگر آن روز برسد و قيامت برپا شود و هنگامه سخت بيايد، و خداوند جبار براى حكم ميان مردم ترازوى عدل برآويزد، و خلايق براى روز حساب بدر آيند، در اينجا است كه ميفهمى رفعت و كرامت از آن كيست، و افسوس و پشيمانى دچار كيست، امروز در دنيا عملى كن كه بدان اميد كاميابى در آخرت را دارى. اى پسر جندب خدا جل و عز در يك وحى خود فرمايد: همانا من نماز كسى را پذيرم كه در برابر بزرگواريم فروتنى كند، و خود را از براى من از شهواتش بازدارد، و روزش را در ذكر من بسر آرد، و بر خلقم بزرگى نفروشد، و گرسنه را سير كند، و برهنه را بپوشاند، و ب‏آسيب‏رسيده ترحم كند، و غريب را جاى دهد. اين است كه نورش چون خورشيد بتابد، در تاريكى باو نور دهم، و در نادانى باو حلم بخشم، بعزت خودم نگهش دارم، و فرشته‏هايم پاسبانيش كنند، مرا بخواند و پاسخش گويم، و از من بخواهد باو عطا كنم، نمونه اين بنده نزد من نمونه جنات فردوس است كه ميوه بيش از ميوه آن نيست، و حالش ديگرگون نشود. اى پسر جندب اسلام برهنه است جامه از شرم خواهد، و زيور از وقار، و مردانگى آن كار خوب است، و ستونش ورع، هر چيزى را بنياديست، و بنياد اسلام دوستى ما خاندانست.

اى پسر جندب راستى براى خدا تبارك و تعالى باروئيست از نور، آغشته بزبرجد و حرير، و آراسته بسندس و ديبا، اين بارو ميان دوستان و دشمنان ما كشيده است، و چون مغزها بجوشد، و دلها بگلوگاه رسد و جگرها از طول موقف قيامت بپزند. اولياء خدا را بدرون اين بارو درآورند، و در امن و پناه خدا باشند. براى آنها در آنست هر چه دل بخواهد، و هر چه ديده از آن لذت برد، و دشمنان خدايند كه عرق دهانشان را بسته و ترس بند دلشان را بريده، و آنان بنگرند بدان چه خدا برايشان آماده كرده و بگويند (62- ص) ما را چه شده مردانى را كه از اشرار ميشمرديم نمى‏بينيم؟- و دوستان خدا ب‏آنها نگاه كنند و ب‏آنها بخندند و اينست معنى گفته خدا عز و جل (63- ص) آنها را بمسخره گرفتيم. يا ديده‏ها از آنها لغزيده است- و فرموده او (34- المطففين) امروزه آن كسانى كه گرويدند بكفار ميخندند. و تكيه بر پشتى زده، و نگاه ميكنند و كسى نماند كه يك كلمه بيك مؤمن از دوستان ما كمك كرده باشد جز اينكه خداوند او را بى‏حساب ببهشت ميبرد.