ذوالقرنین ، کورش نیست!

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ذوالقرنین ، کورش نیست!

در اسنادی که پس از اسلام بدست آمده عموما اسکندر را تا مقام یک منجی و آزادی بخش بالا برده اند ، بیگمان با توجه به کثرت آثار نمیتوان آنها را به دور ریخت بدون اینکه کوچکترین شکی در آنها کرد ...
تقریبا اکثر مفسران بزرگ از جمله طبری ، میبدی ، شیخ طبرسی ، ابولفتوح رازی ، امام فخر رازی ، قرطبی ، و بیضاوی بر این قول اند که ذوالقرنین همان اسکندر مقدونی یا کبیر جهانگشای یونانی است .
ابن خلدون هم ذوالقرنین را اسکندر می داند (مقدمه ابن خلدون ، ترجمه گنابادی 1/146) از میان مفسران امام فخر راز ی مستدل تر و منطقی تر از دیگران از این رای دفاع کرده است .
مونتگمری وات ( اسلامشناس و قرآن پژوه ) مینویسد : " هم مفسران مسلمان و هم محققان غربی متفقا ً بر آنند که مراد از ذوالقرنین ، همان اسکندر کبیر است " (دائره المعارف اسلام ، طبع دوم )

برخی از افراد هم دیگر پادشاهان مانند " ماءالسما ء " یا " صعب بن همال حمیری " یا " تبع الاقرن " پادشاه جنوب عربستان ! گفته اند
و برخی دیگر " ابوکرب شمر یر عش بن افریقس حمیری " را ذوالقرنین میدانند .
و برخی مانند ابوالکلام آزاد نیز " کورش هخامنشی " را ذوالقرنین میدانند و یاجوج و ماجوج را مغولها میداند! ....
و برخی مفسرین معاصر نیز به دنبال ابولکلام کورش را ذوالقرنین دانسته اند که خود جای بحث فراوان دارد ُ.
یکی از ایراداتی که میتوان بر این نظریه گرفت اینست که این مفسران مانند مفسر بزرگ دنیای اسلام علامه طباطبایی کورش را موحد و یکتا پرست دانسته اند ُ در حالی که از گل نبشته بابلی (استوانه کورش یا منشور کورش ) کورش که بهترین سند از اوست میدانیم او خدای بابلیان را که مردوک بوده میستوده و در عین حال خدای دیگرشان " نبو" را ستایش کرده ُ و این تنها یکی از لوحهایی است که در مدح خدایان بابل از او بدست آمده ...چگونه میتوان او را موحد دانست ؟

اما دکتر حسن صفوی در کتاب " ذوالقرنین کیست ؟" این رای را تخطئه و مراد از ذوالقرنین را مانند قدما اسکندر می داند .
برخی هم ذوالقرنین را تس چی هوانگ بزرگترین پادشاه چین و یاجوج و ماجوج را قبایل مغول میدانند و سد ذوالقرنین را دیوار چین میدانند .... که این آخری به هیچ وجه با وقایع تاریخی رخ داده و روایت قرآن همخوانی ندارد ...
بیرونی :
« پس اسکندر به سوی دارا بن دارا شتافت برای خونخواهی از بختنصر و اهل بابل در کارهایی که در شام کرده بودند و چندین دفعه با دارا به جنگ پرداخت و او را منهزم نمود و...» (بیرونی – آثار الباقیه – ص 60 )

از قرن سوم و چهارم پس از اسلام که آثار تاریخنویسان را در دست داریم تا قرن ده و یازده همواره از اسکندر ستایش شده ...
پس تا اینجا به نظر میرسد ، ملل مختلف به سبب نابودی هخامنشیان از اسکندر ستایش کرده اند ، نه چیز دیگر ...
در حالی که بنظر میرسد باید کاملا برعکس بوده باشد ...

با اینکه در تورات به وفور از هخامنشیان سخن گفته ، ولی در کتب پس از اسلام و تاریخنگاری های آن ، اثری از این قوم نیست ...
بدون شک نمیتوان اسکندر را شناخت ولی هخامنشیان را نشناخت ...
مگر میشود جنگهای او در ذهن مردمان بماند و سینه به سینه نقل شود ولی هخامنشیان به عنوان طرف مقابل از یاد بروند ؟!

ابوریحان بیرونی :
« آیا اسکندر یونانی ذوالقرنین مذکور در قرآن است : چون اسکندر ابن فیلفوس یونانی سلطنت روم را از ملوک الطوایفی نجات داد به سوی ملوک مغرب شتافت و ایشان را در هم شکست و پیشرفت خود را ادامه داد تاآنجا که به بحر اخضر رسید سپس به سوی مصر برگشت و شهر اسکندریه را بنا کرد و به نام خود آن شهر را نام گذاشت سپس به طرف شام و بنی اسرائیل که در شام بودند متوجه شد و به بیت المقدس آمد و در مذبح معروف آن ذبح کرد و قربانی هایی در آنجا گذراند سپس سوی ارمنیه و باب الابواب رفت و از آنجا هم عبور کرد و قبطی ها و برابره و عبرانیان همه یوغ امر او را به گردن نهادند ... تا آنجا که به خراسان برگشت و آنجا را هم فتح کرد و شهرهایی در خراسان به پای نمود به سوی عراق مراجعت نمود و در شهر زور رنجور شد و همانجا بمرد و چون در مقاصد خویش حکمت اعمال می کرد و به رای معلم خود ارسطو در مشکلاتی که برای او روی می داد عمل می کرد بدین سبب او را ذوالقرنین گفتند » ( ابوریحان بیرونی – آثار الباقیه – ص 60)

و نکته مهم و تاریخی این جریان معنای کلمه دوالقرنین است که بمعنای صاحب دو شاخ است ...
در سرتاسر سرزمینهایی که مورد تصرف اسکندر بوده سکه هایی با نقش او یافت شده ... میتوان نقش او را با دو شاخ در بالای سرش دید !
تعدادی از تصاویر این سکه ها را در زیر می آورم :
تصویر 1
تصویر 2
تصویر 3
تصویر 4
تصویر 5
تصویر 6
تصویر 7


۱- رفتار اسکندر
۲- سد اسکندر
۳-علم ساختن سد
۴- اقوام پیش روی اسکندر
۵- آتش زدن تخت جمشید توسط اسکندر؟!
۵- چشمه گل آلود

رفتار اسکندر
" همه جا الیگارشی ها را برانداخت و دموکراسی ها
را با قوانین سابق اش احیا کرد .
این هم خود اقدامی علیه دولت ایران بود
که همیشه از حاکمیت اقلیت ( الیگارشی)
حمایت کرده بود .
طبعا پرداخت مالیات به دولت ایران هم ممنوع شد .
همه جا آزادی از سلطه هخامنشیان را با خوش حالی پذیرفتند
و اسکندر را آزادی بخش شمردند ...
آنها به طور قطع آزادی را برزگترین موهبت میدانستند.
این معنا در کتیبه ای که در قرن سوم که
در پرین بدست آمده چنین زیبا مطرح شده است
« برای یونانی چیزی از آزادی مهمتر نیست » "
( اولریش ویلکن و یوجین برزا – اسکندر مقدونی – ص 132 )
۲- سد اسکندر:
اسکندر سدی ساخت تا جلوی اقوام شمالي و مهاجر و مهاجم
را در مقابل هجوم آنها به ایران و بین النهرین بگیرد ..

(( تمام مناطق یهودی نشین در بابل ، ایران ، خراسان ، سبا(یمن) ، دیار بکر ، بین النهرین ، گوتی ها در کوه آرارات ،آلان ، سرزمینی در میان کوهها که تنها راه
ورود به آن یک دروازه آهنی است ،این دروازه به دستور اسکندر مقدونی ساخته شده )) (سفرنامه رابی بنیامین تودولایی – ص 102)۳
با توجه به گفته هاي بسيار متنوعي كه پيرامون سد گفته شده ، واقعيت اينست كه تقريبا هيچ سدي را اكنون در دست نداريم كه به يقين و كاملا با توصيفات قرآن همخواني داشته باشد ...
خصوصا در مورد كوروش ...
چون اگر سد گرگان يا داريال را سد اسكندر حساب كنيم كوروش نقشي ندارد ، و در مورد او اسناد بسيارضعيف ترند ...
اما سخن برخي از جمله دانشمندان ايراني را هم اگر ناديده بگيريم و افسانه بپنداريم ، بنيامين تودولايي را نميتوان متهم به طرفداري كرد ...

حال چرا سد را در چنین مناطقی در نظر میگیریم
و در نقاط جنوبی تر دنبال چنین سدی نمی گردیم ؟

2- اقوام ...
طبق آماري كه داريم و اقوامي كه نامبرده ايم
بيشتر اقوامي كه مراكز تمدني را مورد هجوم ممتد
و مداوم قرار مي دادند از شمال به سمت جنوب حركت ميكردند ...
اينرا مي توانيد با يك آمارگيري رد يا اثبات كنيد ...
هجوم وایکینگ ها ، فرانک ها ، گل ها ، هانس ها ،
توتون ها ، هون ها ، مهاجمین اسلاو و استپ های شمالی ،
بلغارها ، ترکها ، تاتارها ، و مغولها و...
اين را با سخن دانشمندان هم مي توان تطبيق دارد ...

۳- علم ساختن سد
ذوالقرنين هر كس بوده او يا اطرافيانش ، علم ساختن سد را داشتند ، آنهم با اين ويژگي .چون خود آن قوم توانايي ساختن سد را گويا داشته اند ولي باز سد ويران مي شده و مورد هجوم واقع مي شدند .ولي نكته خاص همان دانش ساختن سد نزد ذوالقرنين و يا همراهان و نزديكانش است ...
میدانیم استادش ارسطو پیشتر ساقه ساختن یک شهر را داشته و در آن ازه زمانی کسی بهتر از او نمی توانسته مهندسی این سد را بر عهده داشته باشد.

۳- آتش گرفتن تخت جمشید : (يك دروغ بزرگ و غير علمي ) :

بیشترین انتقادهاي ما از اسکندر زمانی است که داستان آتش زدن تخت جمشید و فریب خوردن او و شرابخواری او پیش کشیده میشود ، در حالی که اکنون با پیشرفت علم باستان شناسی میدانیم که تخت جمشید هیچگاه آتش زده نشده و این داستان را مورخانی چون هرودوت که به دروغگویی شهره است برای تلافی آتش زدن آتن ساخته اند .میدانیم که سنگهای بکار رفته در تخت جمشید و پاسارگاد همگی از سنگهای آهکیست و سنگ آهک از کربنات کلسیوم caco3 است که زیر فشار یک آتمسفر، در گرمای 894 درجه با گرفتن 391 کالری گرما، هر گرم، میپزد و به 44 درصد co2 و 56 درصدcao تجزیه میشود. گاز co2به هوا میرود و آهک زنده cao میماند. آهک زنده با آب ترکیب شده، آهک شفته ca(oh)2 میشود، و 280 کالری گرما از هر گرم آزاد میگردد.
بر این اساس داستان فریب خوردن اسکندر و ...او که بواسطه آنها تخت جمشید را آتش زد ، خود بخود ،دروغ بودنشان روشن میشود .

۶- چشمه گل آلود(Volcanic Mud) :
حتي اذا بلغ مغرب الشمس وجدها تغرب في عين حمئه و وجد عندها قوماقلنا يا ذاالقرنين اما ان تعذب و اما ان تتخذ فيهم حسنا...
با فرضهای پیشین می دانیم که در حوالی قفقاز اسکندر سدی زده که بنیامین تودولایی قرنهای پیش آنرا روایت کرده و حال باید بینیم در آن منطقه چه پدیده ای وجود دارد که قرآن میگوید اسکندر خورشید را در حالی که در چشمه ای گل آلود غروب میکرده دیده ...
از حدود 700 گل فشان شناسايي شده در دنيا، 300 گل فشان در آذربايجان و در حاشيه درياي خزر فعال هستند ...
گزارش شده است كه توانايي بيرون ريختن ميليون ها متر مكعب گازهاي هيدروكربني و كوهي از گل رادارند.خوشبختانه خسارت ناشي از اين گل فشان ها كم بوده و بسياري از توريست ها براي استفاده از اثرات درماني استخر گل فشان ها به اين مناطق سفر مي كنند.
گل فشان هاي جمهوري آذربايجان نمادهاي ديدني وجود منابع نهفته نفت و گاز در زير عمق زمين دردرياي خزر هستند. تراوش گاز زماني اتفاق مي افتد كه زير سطح زمين از گاز متان اشباع شده و به دنبال پيداكردن راه عبور به سطح هستند.
مثال مشهور تراوش گاز، در يانارداق (كوهستان آتش) در شبه جزيره آبشرون است. مردم غالباً براي ديدن رقص شعله ها به آن جا مي روند و از تماشاي اين پديده دلفريب كه هيچ گاه خاموش نمي شود لذت مي برند و اين براي آن ها جالب است كه بفهمند چگونه اين آتش جاويد مي ماند و از داخل زمين مي سوزدو وسيله اي براي پرستش مي شود.
مردم آذربايجان پيدايش آيين زرتشتي در آذربايجان را - در حدود 2000 سال پيش- با اين پديده زمين شناسي مرتبط مي دانند. بر طبق نظر آنان اسم كشور "آذربايجان" نيز از كلمه آذر به معني "آتش" از زبان فارسي مشتق شده است. اين آيين آتش پرستي مهم ترين آيين تاريخي قبل از اسلام در اين منطقه بوده است.
حجم نهايي ساليانه گاز گسيل شده توسط همه گل فشان ها در آذربايجان 20 ميليون مترمكعب در سال برآورد شده است. در سال 1964 گل فشان "Turaghayi"شعله هايي ايجاد كرد كه چندين سال سوختن آن به طول انجاميد و 500 ميليون مترمكعب گاز از آن آزاد گرديد.گل فشان هاي آذربايجان معمولا خارج از مراكز جمعيتي، به طور ناگهاني و در زمان كوتاهي اتفاق مي افتند.
به همين دليل مشاهده آن ها از ابتدا تا انتها ميسر نمي گردد. به استثناي گل فشان "Lokbatan"
كه توسط دانشكده علوم موسسه زمين شناسي آذربايجان مطالعه گرديد و فوران آن بيشتر از 20 ساعت به طول انجاميدLokbatan نام منطقه اي واقع در 15 كيلومتري جنوب باكو است كه در زمان هاي گذشته به علت وجود گل، شتر ها در آن غرق شده اند.
گل فشان هاي آذربايجان در اندازه و شكلشان تنوع دارند، اما بيشتر گل فشان هاي اين كشور مخروط
كوچك يا منفذ خروج گل دارند. اين مخروط هاي كوچك جالب بوده و حتي منظره زيبايي دارند و گل سرد،آب و گاز به بيرون مي ريزند. در اين گل ها خواص درماني )يد، برم، كلسيم، منيزيم، اسيدهاي ارگانيك وهيدروكربن هاي آروماتيك( گزارش شده است. اين محلول گلي ماده سمي قابل توجه اي ندارد.
گل فشان ها اثري جاويدان و بي همتا هستند كه نياز به محافظت دارند و تاكنون در مورد 23 گل فشان درآذربايجان اين محافظت انجام گرفته است.


تصاویر چشمه های گل افشان در جمهوری آذربایجان

با نگاهی به آراء مفسران و مورخان اسلامی
آنچه پیرامون "ذوالقرنین " در سوره کهف آمده در طول تاریخ اسلام بین علما و مفسران و مورخان موضوعی جذاب بوده و روایات پیرامون آن بسیار زیاد است و میزان اهمیت آن تاجایی بوده که یکی از پیشنهادهای مبداء تاریخ اسلام به عمر تاریخ ذوالقرنین بود که حتی طبری نیز گاها پس از ذکر تاریخ به هجری قمری معادل آنرا به تاریخ ذوالقرنین آورده است .
معنای واژه ذوالقرنین :
برخی مورخان و مفسران این واژه را به شکل ظاهری و برخی به شکل انتزاعی تعریف نموده اند که حالت انتزاعی آن را می توان به بسیاری از حاکمان نسبت داد بعنوان مثال اینکه " او در نور و ظلمت داخل شد" (آلوسی-ج16-ص24/عاملی-ج6-ص28) را نمی توان به یک یا چند حاکم خاص نسبت داد و معمولا چنین صفاتی را در بین اعراب اغلب به ظاهر اشخاص می دادند همانند "ذوالاکتاف" که به شاپور ساسانی داده اند به آن دلیل که اسرای در بند عرب را با سوراخ کردن دو کتفشان به بند می کشید (ایران در زمان ساسانیان/آرتور کریستین سن)
اما رایج ترین و محتمل ترین تعریفهای این واژه را بر می شمریم :
1- او دارای تاجی با دو شاخ بود (آلوسی-ج16-ص24/بیضاوی ج3 ص519/قمی مشهدی ج 8 ص 143)
2- وی دو شاخ داشت (سورآبادی ج 2 ص1447/طبرسی مجمع البیان ج15 ص 119/گنابادی ج 8 ص 47 و عاملی ج6 ص 28)
3- دو برآمدگی در دو سوی پیشانی داشت (خویی ج 8 ص 393)
4- وی دو ورق مس بر سر داشت(ثعالبی ، ثمار القلوب ص597/ آلوسی –ج16 ص24)
5- او را دو گیسو بود(ثعالبی ، ثمار القلوب ص597/آلوسی ج16 ص24/گنابادی ج2 ص480)
6- ...
زمان زیستن ذوالقرنین :
برخی ذوالقرنین را همزمان با حضرت ابراهیم و اسماعیل(ع) دانسته اند(قرطبی/گنابادی/قمی مشهدی) اما ثعالبی متوجه این تناقض شده است و نظر داده که به "تاریخ فارسیان" اعتماد نیست ، چرا که در کتابهای تاریخی "سریانی" و "یونانی" میان ذواقرنین و ابراهیم(ع) بیش از هزار سال فاصله است(ثعالبی ص599) که همین نشان می دهد مفسران در آنزمان هم تاریخ سریانی و هم یونانی و هم تاریخ ایرانیان را بخوبی می دانستند و نام ذوالقرنین را هم در بسیاری دیده اند.

ذوالقرنین در شعر عرب پیش از ظهور اسلام
با توجه به اشعار بدست آمده از اعراب پیش از اسلام می توانیم نام ذوالقرنین را در بسیاری از اشعار جاهلی بیابیم .در شعر طرفة بن عبد می خوانیم :
اذا الصعب ذوالقرنین ارخی اوانه / الی مالک ساماه قامت نوادبه
قس بن ساعده:
والصعب ذوالقرنین اصبح ثادیا / یالحتنوبین تلاعب الارواح
امروالقیس:
اصد نشاص ذی القرنین حتی
تولی عارض الملک الهمام

این موضوع به راحتی نشان می دهد که پرسشگران از پیامبر الزاما یهودیان نبوده اند و اعراب شخصی به نام ذوالقرنین را ذکر کرده اند حال آنکه چنین فردی در بین یهودیان نام برده نشده است.

ذوالقرنین در زبان های سامی:
زبان اکدی
در متون میخی آشوری این واژه ذیل "qarnu" آمده که به معنای اشخاص یا خدایان و معنای دیگر قابل اهمیت "شاخ" ، "دم عقرب" و... است و اینکه این واژه به معنای "قدرت" نیز بکار رفته است . که البته داشتن دو شاخ روی کلاه خود می تواند نشان قدرت هم باشد.
عبری
در زبان عبری واژه ی "قرن" به معنای شاخ بکار رفته و qeren به معنای شاخ و قدرت و گاها زیبایی بکار رفته ، اما هیچ "شخص" خاصی در کتب عبری "ذوالقرنین" یا "قرنین" و صاحب دو شاخ معرفی نشده است .
سریانی :
در این زبان این کلمه در ذیل qarna به معنای شاخ و بوق شاخی آمده است و گاها به معنای قدرت .
در نتیجه در تمام این زبانها که مربوط به اعصار مختلف است ، عبارت شاخ یا قدرت مشترکند.

اسکندر
اسکندر پسر فیلیپ(فیلیپ گاه به صورت فلیقوس یا فلیفص یا فلیص (همگی معرب فیلیپ) آمده است.) که در بن مایه های اسلامی از او به یونانی یا مقدونی یاد شده است(قرطبی/آلوسی /عاملی و...)
نولدکه که اسکندر را ذوالقرنین دانسته به اسطوره ای سریانی که متعلق به قرن ششم میلادی است اشاره می کند که در آن آمده است : « اسکندر خدا را مخاطب قرار داد و گفت: من می دانم که تو دو شاخ به من داده ای که روی سرم رشد کند تا بتوانم بر همه ی ممالک جهان چیره شوم» به نقل از دایره المعارف اسلام – ویرایش اول
که این با سکه های یافت شده از اسکندر در بسیاری از مناطق جهان از یونان و مصر و بین النهرین و ایران و... مطابقت دارد و آنها نیز کلاهی را روی سر اسکندر نشان می دهند که دو شاخ بر آن نصب شده است.

زیر سوال رفتن تئوری ذوالقرنین بودن کوروش !

پایه های تئوری ذوالقرنین بودن کوروش که بر اساس مقالات وزیر فرهنگ هندوستان یعنی ابوالکلام آزاد و پس از آن در تفسیر المیزان انتشار یافت ، با بررسی دقیق مجسمه منسوب به کوروش و خواب های دانیال و ... در حال فروریختن و ویرانی است .
«حميد محمد قاسمي» نويسنده «اسرأييليات و تاثير آن بر داستانهاي انبياء در تفاسير قرآن » مينويسد كه :
[INDENT]روايات گوناگون و متفاوتي در تفاسير نقل شده كه مرحوم علامه طباطبائي در تفسيرالميزان تنها به 39 وجه مختلف از اقوامي كه در اين باره وارد شده اشاره كرده است
[/INDENT]اولين بار «ابوالكلام آزاد» وزير فرهنگ هندوستان در زمان رضاخان پهلوي در چند مقاله در شمارههاي يكم تا سوم مجله «ثقافه الهند» (فرهنگ هند) با استناد به نقش به اصطلاح كوروش در پاسارگاد، این تئوری را رواج داد که كوروش همان ذوالقرنين قرآني است .
«دكتر حسين صفوي» نويسنده كتاب «اسكندر و ادبيات ايران و شخصيت مذهبي (اسكندر) مينويسد:
[INDENT]به عقيده مرحوم آزاد :
1-ذوالقرنين كوروش كبير هخامنشي است و اين لقب و عنوان اشاره به خواب دانيال نبي است.
خلاصه خواب دانيال در سفر كتاب منسوب به وي، فصل هشتم چنين است :
دانيال شبي در رويا ديد در كنار نهر اولاي قوچي داراي دو شاخ به طرف شرق و غرب و شمال و جنوب شاخ ميزد و كسي را ياراي مقاومت با او نبود. ناگهان از طرف مغرب بز نري پيدا شد كه يك شاخ بلند درميان چشمهايش بود و با آن قوچ درافتاد و او را نابود كرد... جبرئيل خواب دانيال را چنين تعبير كرد كه آن قوچ دوشاخ عبارت است از ملوك ماد و فارس و نيز بز نر مودار پادشاه يونان است....

2-مجسمهاي كه در استخر [(پاسارگاد)] كشف شده داراي دو شاخ و دو پراست مجسمه كوروش است و دو شاخ اشاره به تصوير معني ذيالقرنين است و بالهاي وي مطابق خواب اشعيا در كتاب اشعيا، فصل 46، آيه 11) ميباشد كه كوروش را عقاب شرق ناميده است و به همين جهت مجسمه كوروش كه در زمان اردشير هخامنشي ساخته شده مرغ ناميده شده و رودي نيز كه زيرپاي آن روان است مرغاب نام دارد...»اسكندر و ادبيات ايران و شخصيت مذهبي اسكندر، دكتر سيد حسين صفوي، مؤسسه انتشارات اميركبير، تهران، 1364 صص 288-287
3- دليل سوم كه در رابطه با همين مجسمه و اعمال صاحب مجسمه در باب احداث سد ياجوج و ماجوج است چون در ارتباط با دو دليل بالاست و در صورت اثبات اينكه اين مجسمه مربوط به كوروش نباشد خود به خود فاقد ارزش ميشوند لذا از ذكر آن كه مشهور عام و خاص است خودداري كرده و به رد دو دليل اول كه ستون فقرات دلايل جناب ابوالكلام آزاد در انتساب لقب ذوالقرنين به كوروش است ميپردازم.

[/INDENT]مجسمه ای که مربوط به کوروش نیست :
دكتر سيد حسين صفوي در مورد اين مجسمه به صراحت مينويسد :
[INDENT]اين مجسمه ... ابدا متعلق به كوروش نيست و اكثر دانشمندان برآنند كه اين پيكر نه متعلق به كوروش اول و نه متعلق به كوروش دوم كوچك برادر اردشير دوم بلكه خواسته اند ملكي را بنمايانند كه در حال پرواز است و دست خود را براي رد كردن ارواح شرير بلند كرده است حال مسئله اين است كه چگونه و چه كسي يك مجسمه بياسم و رسمي چنين را «كوروش» نامگذاري كرده و آنرا «ذوالقرنين» دانسته است. اينجاست كه جعل و جعليات به اوج خود ميرسد و ميگويند نه امروز بلكه روزگاري بر روي اين مجسمه كتيبهاي با دو سطر خط پارسي باستان و يك سطر خط بابلي و يك سطر خط عيلاي بوده كه روي آن نوشته شده بود «من كوروش، پادشاه هخامنشي»!!
[/INDENT]دكتر بهرا م فرهوشي استاد دانشگاه تهران با وقاحت باور نكردني در كتاب خود به نام ايرانويج مينويسد:
[INDENT] «ديولافوا باستانشناس معروف فرانسوي و خانم او در سفرنامه هاي خود ذكر ميكنند كه اين كتيبه را بر روي پيكره بالدار كوروش ديده اند»
ايرانويچ، دكتر بهرام فرهوشي استاد دانشگاه تهران، انتشارات دانشگاه تهران، انتشار 1902، شماره مسلسل 3114 تاريخ انتشار آبنماه 1370، ص 65
[/INDENT]در صورتيكه در سفرنامه مادام ژان ديولافوا كه اتفاقا جناب محمد علي فرهوشي با نام «ايران كلده و شوش» ترجمه كرده و جالبتر اينكه به كوشش خود جناب دكتر بهرام فرهوشي چاپ گرديده به هيچ وجه در تصويري كه مادام ديولافوا از تصوير به اصطلاح كوروش كشيده هيچ كتيبهاي بر روي مجسمه وجود ندارد ولي در عوض كتيبه مذكور در روي يك ستوني ديگر كه اصلا ربطي به اين ستون ندارد و در فاصله خيلي بعيد ازهم قرار دارد و حتي يك نفر از ايلات محلي در زير آن به استراحت ميپردازد و همان كتيبه بالاي آن ستون ديده ميشود. و نشان ميدهد كه جناب دكتر و استاد دانشگاه تهران چقدر با تاريخ و تاريخ باستاني و باستانشناسي ايران آشنايي دارد !!

دكتر بهاءالدين پازارگاد استاد دانشگاه در كتاب وزين خود «تاريخ فلسفه و مذاهب جهان» كتاب دوم آيين زرتشت و ساير مذاهب ايران باستان در مورد همين نقش به اصطلاح كوروش و كتيبه به اصطلاح روزگاري موجود در روي آن به صراحت مينويسد :
[INDENT] « من شخصا مدت يك هفته اين سنگ را در محل خود بررسي نمودم و به اين نتيجه رسيدم كه امكان نداشته است كه كتيبهاي بالاي اين سنگ (مجسمه كوروش) وجود داشته باشد.
به نظر من اين طور رسيد كه يكي از مسافران انگليسي در قرن هيجدهم اين محل را بازديد كرده است و كتيبهاي را كه هنوز روي يكي ازجرزهاي سنگي در اين محل به خط ميخي موجود است در كتابي كه منتشر نموده نقاشي كرده است و شخصا فرشته بالداري كه روي جرز(ستون) ديگري بوده رسم نموده است. دانشمند ديگري كه هيچ وقت به ايران مسافرت نكرده و «دوبوا» نام دارد و فرانسوي است كه كتاب آن نويسنده انگليسي را خوانده و معلوم نيست به چه علت در كتاب خود آن كتيبه را بالاي آن فرشته بالدار قرار داده است بعدا ديگران كتاب «دوبوا» را خواندهاند و وقتي به پاسارگاد آمدهاند ديدهاند آن كتيبه بالاي آن فرشته (مجسمه كوروش) نيست». تاريخ فلسفه ومذاهب جهان. كتاب دوم آيين زرتشت و ساير مذاهب ايران باستان، دكتر بهاالدين پازارگاد، چاپ اول، 1347، به نقل از اسكندر و ادبيات ايران، ص 292
[/INDENT]در تحقيقات جديد عوض نوشتن نام كوروش در زير آن مجسمه كذايي دانشمندان فعلي مرقوم ميدارند :فرشته بالدار. چنانچه در كتاب «تخت جمشيد» نوشته مهرداد بهار- نصراله كسرائيان دقيقا در زير همين ستون پاسارگادي و درتوضيح همان نقش جنجالي به صراحت نوشته شده «فرشته بالدار».كتاب تخت جمشيد ، مهرداد بهار- نصراله كسرائيان، تدوين شهريار ايزدي ترجمه سودابه دقيقي، چاپ چهارم، 1372، ص 95
و نيز در كتاب سرزمين مهرو ماه تخت جمشد، نقش رستم، نقش رجب، پاسارگاد» در زير همان مجسمه به اصطلاح كوروش سابق نوشته شده : پاسارگاد – فرشته بالدار . سرزمين مهروماه، تخت جمشيد، نقش رستم، نقش رجب، دكتر فرخ سعيدي، سازمان ميراث فرهنگي كشور، چاپ اول، تهران، 1376، زير تصوير منسوب به كوروش سابق (بدون صفحه)

حتي در كتاب راهنماي تخت جمشيد به قلم جناب دكتر فرخ سعيد – كه از سوي سازمان ميراث فرهنگي كشور- منتشر شده در مورد عدم كوروش بودن و طرز لباس و ساير مشخصات آن مينويسد :
[INDENT]لباس بلند فردي كه اينجا ديده ميشود تا ساق پاي او ميرسد كه با آستينهاي كوتاه، يك لباس كاملا عيلامي است نيمرخ مرد ي نشان داده شده است كه در حال حركت به سوي تالار است و دست راست بلند شدهاش از آرنج خم شده است. دو جفت بال بزرگ با پرهاي روي هم افتاده از جلو و عقب بدنش بيرون آمده است. موهاي سروريش كوتاه او حالت تابيده شده دارد. نكتهاي كه روشن نيست تاج شاخ مانند اوست كه سه چيز گلدان مانند را نگه داشته و مانند تاج خدايان مصري به ويژه هارپوكراتس Harpocrates است بايد در نظر داشت كه كوروش هرگز به مصر كه پسرش كامبيز آنرا تسخير كرد نرفته بوده.
[/INDENT]علامه طباطبایی نیز در تفسیر المیزان درباره جعلیات یهود پیرامون ذوالقرنین میگویند :
[INDENT]خواننده عزيز بايد بداند كه روايات مروى از طرق شيعه واهل سنت از رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) واز طرق خصوص شيعه از ائمه هدى (عليهمالسلام ) وهمچنين اقوال نقل شده از صحابه وتابعين كه اهل سنت با آنها معامله حديث نموده (احاديث موقوفه اش مى خوانند ) درباره داستان ذى القرنين بسيار اختلاف دارد، آن هم اختلافهايى عجيب ، وآن هم نه در يك بخش داستان ، بلكه در تمامى خصوصيات آن . واين اخبار در عين حال مشتمل بر مطالب شگفت آورى است كه هر ذوق سليمى از آن وحشت نموده ، وبلكه عقل سالم آن را محال ميداند، وعالم وجود هم منكر آن است . واگر خردمند اهل بحث آنها را با هم مقايسه نموده مورد دقت قرار دهد، هيچ شكى نميكند در اينكه مجموع آنها خالى از دسيسه ودستبرد وجعل ومبالغه نيست . واز همه مطالب غريب تر رواياتى است كه علماى يهود كه به اسلام گرويدند - از قبيل وهب ابن منبه وكعب الاحبار - نقل كرده ويا اشخاص ديگرى كه از قرائن به دست مى آيد از همان يهوديان گرفته اند، نقل نموده اند. بنابراين ديگر چه فائده اى دارد كه ما به نقل آنها واستقصاء واحصاء آنها با آن كثرت وطول وتفصيلى كه دارند بپردازيم ؟. لاجرم به پارهاى از جهات اختلاف آنها اشاره نموده مى گذريم ، وبه نقل آنچه كه تا حدى از اختلاف سالم است مى پردازيم .http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j13/almiza40.htm#link340

[/INDENT]مجسمه کوروش یا یک بت ترکیبی خاورمیانه ای ؟!

مجسمه منسوب به کوروش که کتیبه روی سر آن نوکنده و جعلی است
و تصویر یک الهه (بت) خاورمیانه ای را به کوروش نسبت داده اند.


Assyrian Nimrod

Amun-Ra

Osiris and Re-Horakhty

تصویری دیگر از خدای مصری : Osiris

Sumerian Gods: http://www.crystalinks.com/sumergods.html

و یک موضوع جالب ، نماد کابالا برگرفته از ترکیب و الهه خاورمیانه ای :


Kabbalah Sumerian Tree of Life

خواب های دانیال :
خوبهای منسوب به دانیال نبی و اشعیا اغلب ساختگی و جعلهای یهود است .
در سفر دانيال ، فصل 8 آيه 20 و21 چنين آمده بود كه :
[INDENT]«قوچ صاحب دو شاخي كه ديدي ملوك مداين[(مادها)] و فارس است و بز نر مودار پادشاه يونان است»
[/INDENT]در اينجا آشكارا ديده ميشود كه قوچ صاحب دو شاخ يا ذوالقرنين عنوان «ملوك» يعني «پادشاهان» ماد و پارس ذكر شده و اگر نظريه جناب ابوالكلام آزاد را در تطبيق ذوالقرنين – كه يك فرد است- با اين آيات «سفر دانيال» بسنجيم آن وقت روشن ميشود كه «تمام ملوك» يعني «تمام پادشاهان ماد و پارس» ميبايد كه «ذوالقرنين»!! محسوب شوند و اين نقض غرض است چه ذوالقرنين قرآني يك فرد بود نه خيلي از پادشاهان ماد و پارس!!
و نيز اگر اصل خواب دانيال را نيز «جدي» بگيريم اين خواب نه به نفع كوروش و سلسله هخامنشي بلكه به ضرر آنهاست و بيشتر به درد تضعيف روحيه سربازان هخامنشي ميخورد نه يوناني! چه آشكارا پيشگويي شده كه پادشاه يونان، پادشاهان ماد و پارس را شكست خواهد داد و چون هر روز پادشاهي از ماد و پارس با پادشاهي از يونان در جنگ و جدال بودند لذا اگر افسران و درجهداران و بويژه اعيان و اشراف ايراني ميدانستند كه چنين خوابي از طرف پيغمبري براي آنها ديده شده به هيچوجه روي فرد بازنده سرمايه گذاري نميكردند و اين خواب عوض تحكيم موقعيت كوروش به عنوان «ذوالقرنين» به عنوان كسي كه با «دوشاخ قوچي» خود از پس «يك شاخ بزي» برنميآيد به تضعيف موقيت كوروش ذوالقرنين!! مي انجاميد و عقل حكم ميكند كه «ذوالقرنين» بودن چنين قوچي عطايش به لقاي بزي بخشيده شود كه با دو شاخ از پس يك شاخ برنميآيد!! به هر حال اين خواب برخلاف اعمال قرآني ذوالقرنين است و در قرآن نيز صحبت از شاخ به شاخ شدن قوچ و بز و جنگ ماد و پارس با يونان نيامده و اين خواب از جمله خوابهاي اسرأييليات است.
اگر واقعيت را بخواهيم واقعيت اين است كه نه چنين خوابي ديده شده و نه چنين تعبيري انجام گرفته بلكه اين بازيها بيشتر به بازيهاي سياسي – ايدئولوژي يهود در خاورميانه برميگردد چه كتاب دانيال نبي يا به اصطلاح خود يهوديان «سفر دانيال نبي» اصلا كتابي جعلي است . در اين كه بيشتر قسمتهاي كتاب تورات جعلي و تحريف شده است و مسلمانان به تحريفات تورات معتقدند شكي نيست و دانشمندان بسياري قسمتهاي مهمي از تورات را »الحاقي» ميدانند .

«دكتر سيد حسين صفوي» در مورد جعلي بودن كتاب دانيال نبي و رؤياي منتسب به او مينويسد :
[INDENT]« به عقيده بيشتر محققين، اين كتاب در زمان آنتيوخس اپيفانوس 164-175 پيش از ميلاد نوشته شده و آن را به دانيال نسبت دادهاند [The word’s religious.p.646] و اين گونه انتسابها در دوران اسلامي نيز ادامه داشت» (اسكندر و ادبيات ايران و شخصيت مذهبي اسكندر ص 288)
[/INDENT]و آنوقت كتابي در زمان آنتيوخوس چهارم يعني بعد از 375 سال بعد از كوروش نوشته شده و با انتساب به دانيال نبي،آن حضرت را وا ميدارند تا «خوابي براي كوروش» ميبيند و دوهزارسال بعد نيز جناب ابوالكلام آن مجسمه كذايي موجود در پاسارگاد را كه دوشاخ دارد بركشده از روي آن خوابي ميداند كه 375 سال بعد از كوروش ديده شده است!!
البته جالبترين قسمت اين كتاب جعلي و انتسابي به «دانيال نبي» آمدن نام «مأمون خليفه عباسي» در كتاب است!! و اين نشان ميدهد كه دامنه جعل تا كجا كشيده شده است.
«ابن خلدون» در كتاب وزين خود با نام «مقدمه» كه به «مقدمه ابن خلدون» معروف است «شرح حال مرد زيرك صحافي را به نام دانيال را ميدهد كه چگونه اين مرد دروغپرداز در زمان مقتدر خليفه عباسي كاغذها و اوراق را مانند كاغذها و اوراق كهنه ميساخت و بر روي آنها حروفي از اسامي صاحبان دولت و معاريف را به خطوط قديمي مينوشت و آنها را رموزي درباره آنان ميشمرد و مطابق خواست و ميل و آرزوي آنها تفسير مينمود و به صورت پيشگويي جلوه ميداد و نسبت تمام اين پيشگوييها را كه بعضي از آنها روي داده بود و برخي ديگر بوقوع پيوسته بود به دانيال نبي ميداد. اين موضوع با تفصيلي تمامتر و كمي اختلاف در تجارب الامم ابن مسكويه آمده و در لغتنامه[دهخدا]ذيل كلمه(دانيال)نقل شده است

بت های مورد پرستش کوروش :
[INDENT]۲۶-...مردوک، خدای بزرگ از کردارهای من شاد شد و27. (آنگاه) مرا، کورش، پادشاهی که پرستنده ی وی است ...
۹-از شکوه های ایشان انلیل Enlil خدایان سخت به خشم آمد.
۲۲-آن که پادشاهیش را خداوند (= مردوک) و نبو Nabû دوست می دارند
[/INDENT]بت های مورد پرستش کوروش :


Marduk

Enlil rapes Ninlil

Nabu


با نام و یاد دوست

سلام

با توجه به اینکه این بحث و مشابه آن بارها و بارها در سایت مطرح شده

و توسط کارشناسان هم مورد پاسخگویی قرار گرفته است

بنابراین جهت خودداری از بحثهای تکراری و نیز دوری از به هدر رفتن وقت کارشناسان گرامی لینک تاپیک های مشابه رو می گذارم

دوستان مطالعه کنند اگر سوالی داشتند اطلاع بدهند تا پس از بررسی نسبت به پاسخگویی به آنان اقدام شود

از همکاری شما کاربران فرهیخته بی نهایت سپاسگزارم

لینک موضوعات مشابه:


کی گفته کوروش ذوالقرنین؟

*زمانیکه دست یهود از سر کوروش هخامنشی بیرون می آید !*

نگاهی دوباره در عهد عتیق و تصویر واقعی کوروش هخامنشی !!

جملاتی دروغ، که منتسب به کوروش شاه است !!!!!!!!!!!

میگویند چرا کوروش هخامنشی را نقد میکنی؟!

خبر مربوط به منشور کوروش !!!- تفسیر سوره کهف، داستان ذوالقرنین

درباره کورش کبیر و ذوالقرنین

داستان ذوالقرنين

ذو القرنین از لحاظ تاریخی چه کسی می تواند باشد؟

ذوالقرنین کیست؟!

و نیز موضوعات زیر که در اسک قرآن مطرح شده اند:


آیا کوروش کبیر ذوالقرنین است؟

نقدی براثرجاعلانه دکتر انصاری (کوروش کبیر ومحمدبن عبدالله)

ذوالقرنين و اثبات پيامبري كورش

ذو القرنين كه بود؟ (بر گرفته از تفسیر نمونه)

کوروش پرستی!!!!عاقبت فریاد ملی گرائی در مقابل اسلام گرائی!!!



با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید
:Gol:



موضوع قفل شده است