جمع بندی عوامل و موانع عاقبت به خیری

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عوامل و موانع عاقبت به خیری

سلام. میخواستم بدونم اولا منظور از عاقبت به خیری چیه و این که میگن فلانی عاقبت به خیر شد دقیقا یعنی چی؟ یعنی 5تن(ع) ازش راضی بودن؟ یعنی اون شخص میره بهشت؟.... هم این که می خواستم بپرسم چه چیزایی باعث میشن آدم عاقبت خیر بشه و چه کارایی خدای نکرده مانع عاقبت به خیری انسان میشه؟ با تشکر از کارشناس محترم

با نام الله



کارشناس بحث: استاد بصیر

در جستجوی عمار;383449 نوشت:
سلام. میخواستم بدونم اولا منظور از عاقبت به خیری چیه و این که میگن فلانی عاقبت به خیر شد دقیقا یعنی چی؟ یعنی 5تن(ع) ازش راضی بودن؟ یعنی اون شخص میره بهشت؟.... هم این که می خواستم بپرسم چه چیزایی باعث میشن آدم عاقبت خیر بشه و چه کارایی خدای نکرده مانع عاقبت به خیری انسان میشه؟ با تشکر از کارشناس محترم

باسلام و تشکر از سوال زیبا و به جایتان
رسول گرامی خدا فرموده اند: « لَا یَزَالُ الْمُؤْمِنُ خَائِفاً مِنْ سُوءِ الْعَاقِبَةِ لَا یَتَیَقَّنُ الْوُصُولَ إِلَى رِضْوَانِ اللَّهِ حَتَّى یَکُونَ وَقْتُ نَزْعِ رُوحِهِ وَ ظُهُورِ مَلَکِ الْمَوْتِ لَه‏ (بحار الأنوار ج‏24 ص 26 )؛ مؤمن پیوسته از سوء عاقبت خود بیمناک است و یقین ندارد که آیا مقام خشنودى و رضاى خدا را دریافت خواهد کرد یا نه تا هنگام مرگ و آمدن ملک الموت.»
عاقبت به خیرى همان تامین سعادت آخرت است و هر کارى که انسان خالصانه براى سعادت آخرت انجام دهد تامین کننده آن می باشد.
بطور خلاصه می توان گفت: بدون شک هیچ عملی مانند انجام واجبات الهی و عمل به تکالیف خدایی در حسن عاقبت موثر نمی باشد؛ همان طوری که مهمترین عامل در بد عاقبتی ارتکاب محرمات الهی و انجام گناهان است.

الف-مهمترین عوامل عاقبت بخیری:
1- ایمان
ایمان اولین و اساسى‏ترین و محکم‏ترین ریسمان نجات است و مطمئن‏ترین ضامن عاقبت به خیرى مى‏باشد. عن ابى عبداللّه‏(علیه السلام)... و قال فى قوله عزّ وجلّ «فقد استمسک بالعروة الوثقى» قال: هى الایمان باللّه‏ وحده لاشریک له...؛ از امام صادق(علیه السلام) است که درباره این کلام الهى «فقد استمسک بالعروه الوثقى» فرمود: عروة‏الوثقى همان ایمان به یگانگى خداوند بى‏شریک مى‏باشد»، (اصول کافى، ج 2، ص 14)
2- تقوا
خداوند متعال در چندین آیه قرآن به صراحت عاقبت بخیری را از آن متقین دانسته است . چرا که انسان متقی، عقلش سرجاست و شهوت و غضب، پول و ریاست و ... عقلش را زائل نکرده است و چون عقلش درست کار می کند، عاقبت اندیش است و عاقبت اندیشی اش در نهایت وی را عاقبت بخیر می کند.

[=&quot]«تقوا» یعنى، قدرت کنترل نفس به گونه‏اى که محرمات را ترک کرده و به واجبات عمل نماید. براى تقویت تقوا باید در دو بعد نظرى و عملى اقدام نمود.
[=&quot]در «بعد نظرى» با تقویت مبانى عقیدتى، به ساختمان و چهارچوب عقاید استحکام بخشید و سپس با عمل، در راسخ‏تر شدن آنها کوشید.
[=&quot]آنچه در «بعد عملى» لازم است توجه نمود در گام اول استوارى بر انجام واجبات و ترک گناهان و در گام دوم پالودن نفس از رذایل اخلاقی و آراستن به فضایل و بیرون راندن حب دنیا و تعلقات دنیوى از ژرفاى ضمیر می باشد.
[=&quot]براى تقویت تقوا، عمل به سفارش‏هاى زیر را توصیه مى‏کنیم:
[=&quot]1- از غذاى حرام پرهیز کنید.
[=&quot]2- گناهان را به طور کلى ترک نمایید.
[=&quot]3- واجبات مخصوصا نمازها را در اول وقت بخوانید.
[=&quot]4- تا آن جا که مى‏توانید نمازهاى مستحبى مخصوصا نماز شب را ترک نکنید.
[=&quot]5- ارتباط با ولی الله الاعظم، امام زمان (عج الله تعالی فرجه) با یاد و عمل به آنچه مورد رضایت حضرت می باشد.
[=&quot]در خصوص رعایت تقوا آن چه لازم است این است که انسان دائما در حال مراقبه از نفس خویش باشد و لحظه‏اى زمام نفس را به دست شیطان ندهد.
[=&quot]بنابراین بهترین راه براى عاقبت به خیر شدن مراقبت دائم از نفس خویش است یا به عبارت دیگر مطمئن‏ترین راه و روش، ایمان و عمل صالح است. خداوند در سوره العصر مى‏فرماید: «به عصر قسم که انسان‏ها همه در زیانند. مگر کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند و یکدیگر را به حق سفارش کرده و یکدیگر را به شکیبایى و استقامت توصیه نموده‏اند».
[=&quot]در حدیثى از امیرالمؤمنین على(علیه السلام) وارد شده: «انکم ان اغتنمتم صالح الاعمال، نلتم عن الاخرة نهایة الآمال؛ تحقیقا چنین است که اگر شما اعمال صالح را مغتنم شمرید به آن غایت بلند آرزوهاى اخروى خواهید رسید» (الغرر والدرر، باب العمل، به نقل از سرالاسراء، استاد على سعادت‏پرور، ج 2، ص 209).

3- توبه
از دیگر عوامل مؤثر در عاقبت بخیری، «توبه» است. ممکن است کسی در طول عمر خود دراثر غفلت و نادانی گناه کرده باشد و قبل از مرگ بیدار گشته توبه کند و راه خود را به سوی خدا اصلاح نماید و عاقبت به خیر گردد و بر عکس ممکن است کسی یک عمر در راه دین باشد و در نهایت در اثر مثلا نافرمانی نسبت به امام زمان خویش پایش بلغزد و از مسیر، منحرف و عاقبت اش بد باشد.
فضیل عیاض که یک عمر نافرمانی خداوند را کرد، با توبه ای خالصانه یک باره دگرگون شده و مسیر خود را کاملا تغییر داد.
رسول ترک، بخاطر احترامی که به اهل بیت و مخصوصا امام حسین می گذاشت با همه ی آلودگی که داشت، نجات یافت و موفق به توبه ای حقیقی شد.
4- اخلاص در عمل
از «اخلاص» به اکسیر اعظم تعبیر شده است. یعنی یک عمل به ظاهر کوچک همراه با اخلاص از کوهی از عمل بدون اخلاص با ارزش تر است. اخلاص به عمل انسان بها و قیمت می دهد. عمری عبادت بدون اخلاص، پشیزی ارزش ندارد.
بندگی، امری مستمر و ادامه دار است و به یک روز و یک ماه و یک سال خاتمه نمی یابد. اگر در این میان لغزشی صورت گیرد انسان زمین می خورد. آدمی هر قدر که مراحل بندگی را بپیماید،‌ شیطان نیز با حیله های قوی تر وارد می شود و هیچ گاه انسان از این دشمن قسم خورده به طور کامل راحت نمی گردد. البته اگر مؤمنی به درجه مخلـَصین برسد دیگر شیطان را به او راهی نیست. «قال رب بما اغویتنی لازینن لهم فی الارض و لاغوینهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین؛ (سوره مبارکه حجر، 39و40)
ابلیس گفت: پـروردگـارا! به خاطر این که مرا گمراه ساختى (و این انسان زمینه بدبختى مرا فراهم ساخت) من نعمتهاى مادى روى زمین را در نظر آنهازینت مى دهم (و انسانها را به آن مشغول مى دارم) و سرانجام همه را گمراه خواهم ساخت مگر آن بندگان خالص شده تو.
لذا باید سعی کرد هر کاری را فقط برای رضای خداوند انجام داد.

از مهمترین عوامل عاقبت بخیری ایمان و عمل صالح تا آخر عمر و دوری از هرگونه ظلم به حق الناس است

از مهمترین موانع عاقبت بخیری عدم ایمان و عدم انجام اعمال صالح است و دست درازی به حق الناس

با تشکر از جواب خوب و قابل قبولتون. آیا گناهان خاصی وجود دارن که ارتکابشون مانع از عاقبت به خیری بشه؟

در جستجوی عمار;385903 نوشت:
با تشکر از جواب خوب و قابل قبولتون. آیا گناهان خاصی وجود دارن که ارتکابشون مانع از عاقبت به خیری بشه؟

[h=1]مهمترين عوامل سوء عاقبت[/h][h=1]1. حب دنيا[/h]
«دنيازدگي» يا «فريب از مظاهر دنياي دون» از عوامل اصلي سوء عاقبت است. چنانكه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و اله) فرمود: «حُبُّ الدُّنْيَا رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَةٍ وَ مِفْتَاحُ كُلّ سَيِّئَةٍ وَ سَبَبُ إِحْبَاطِ كُلِّ حَسَنَة؛ حب دنيا اساس هر خطا، و كليد هر گناه و سبب نابودي و ضايع شدن هر خوبي و حسنه‌‌اي است» (إرشاد القلوب، ج‏1، ص: 21)
عشق به دنيا، بدترين بيماري هاست، زيرا كه باعث غفلت از آخرت مى‏شود. بهترين راه علاج دنيا زدگي، «يادآوري مداوم مرگ و آخرت» است زيرا: «ذكر الموت يهوّن اسباب الدّنيا؛ ياد مرگ اسباب دنيا داري را خوار مى‏گرداند» (شرح آقا جمال الدين خوانسارى بر غرر الحكم، ج‏4 ، ص : 31)
«شريح قاضي» از جمله کساني بود که عاقبت در برابر اربابِ زر و زورِ دنيا و زورمندانِ زرمدار، كرنش كرده و براي دو روزه مردار دنيا به آن نزديك شده و لذا در حساس ترين برهه تاريخ اسلام، بدترين تصميم ممكن را گرفت و ننگ ابدي را به جان خريد و روند تاريخ را به سبب آلودگي خود به دنيا عوض كرد.
«بلعم بن باعورا» - از علماء بني اسرائيل و معاصر حضرت موسي (عليه السلام) - نخست در صف مؤمنان و حاملان آيات و علوم الهى بود، امّا با وسوسه‏ شيطان و طاغوت زمان يعني فرعون، منحرف شد. وي پيرو آئين ابراهيم و صاحب كرامت بود؛ چنانكه مردم از اطراف و اكناف به نزد او مي‌آمدند تا درباره آنان پيشگويي کند و براي برکت يافتن دارايي و زندگي آنها دعا نمايد. (مرکز فرهنگ و معارف، اعلام قرآن از دايرة المعارف قرآن، ص 160)

آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوين‏؛ و بر آنها بخوان سرگذشت آن كس را (بلعم باعورا) كه آيات خود را به او داديم (اسم اعظم يا استجابت دعا) ولى سرانجام خود را از آن تهى ساخت و شيطان در پى او افتاد و از گمراهان شد». امام باقر (عليه السلام) درباره اين آيه مي فرمايد: «اصل آيه، درباره بلعم است. سپس خداوند آن را مَثَل قرار داده براى مردمى كه اهل قبله هستند (مومن مي باشند) ولي هوا و هوس خود را بر هدايت الهى مقدم مى‏شمارند» (تفسير مجمع البيان، طبرسي، ج 10، ص115‏)
امام رضا (عليه السلام) نيز فرمود: بَلعَم فرزند باعور، اسم اعظم الهى را مى‏دانست و دعايش مستجاب مى‏شد، ولى به دربار فرعون جذب شد و با آنكه در ابتداى كار، مبلّغ حضرت موسى (عليه السلام) بود، ولى سرانجام بر عليه موسى و ياران او اقدام كرده و بد عاقبت شد. (تفسير نور الثقلين، ذيل آيه 176)
قرآن سرانجام اين عابد مستجاب الدعوة را چنين بازگو مي‌كند: «وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون؛ و اگر مى‏خواستيم، (مقام) او (بلعم باعورا) را با اين آيات (و علوم و دانش ها) بالا مى‏برديم (اما اجبار، بر خلاف سنّت ماست؛ پس او را به حال خود رها كرديم) و او به پستى گراييد و از هواى نفس پيروى كرد. مَثَل او همچون سگي (هار) است كه اگر به او حمله كنى، دهانش را باز و زبانش را بيرون مى‏آورد و اگر او را به حال خود واگذارى، باز همين كار را مى‏كند (گويى چنان تشنه دنياپرستى است كه هرگز سيراب نمى‏شود). اين مَثَل گروهى است كه آيات ما را تكذيب كردند؛ اين داستانها را (براى آنها) بازگو كن، شايد بينديشند (و بيدار شوند)».(اعراف: 176)

2. گناه، عامل غلبه سياهي بر سپيدي قلب


روايت از امام صادق «صلوات الله عليه» است «قال: اِذا اَذنَبَ الرَّجُلُ خَرَجَ في قَلبِه نُکتَةٌ سَوداء» آنگاه که شخص گناه مرتکب مي شود در دل او نقطه اي سياه حادث ميشود؛ اولش اين است؛ يک نقطه سياه؛ «فَاِن تابَ اِنمَحَت» اگر پشيمان شد، توبه کرد، لطف الهي اين است که آن سياهي را و تاريکي را خدا محو مي کند؛ «وَ اِن زادَ» اگر نعوذ بالله اين متنبه نشد و بر گناه افزود، «زادت»؛ آن نکته سوداء توسعه پيدا مي کند «حَتّي تَغلِبَ عَلي قَلبِه» گناه بر روي گناه، گناه بر روي گناه، هر چه گناه بر روي گناه بيايد اين سياهي و تاريکي توسعه پيدا مي کند تا اين که غلبه مي کند بر دل.

در پايان اين نكته را نيز يادآور مي شويم كه براي دست يابي به عاقبت بخيري مي توانيد از ادعيه هايي كه در اين زمينه نقل گرديده كمك بگيريد كه برخي از آنها شامل موارد ذيل مي باشد:
1.دعاى يازدهم صحيفه سجاديه كه براى حسن عاقبت‏ وارد شده است.
2.ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا و هب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب
3.اللهم اجعل عواقب امورنا خيرا
4. اللهم اختم لنا بالخير و السعاده و ارزقنا خير الدنيا و الآخره
5.الهي لا تکلني الي نفسي طرفه عينا ابدا
6. ربنا آتنا في الدنيا حسنه و في الآخره حسنه و قنا عذاب النار
در اين زمينه مطالعه منظم كتاب‏هاى زير توصيه مى‏شود:
1.گناهان كبيره، شهيد دستغيب
2. جهان‏بينى اسلامى، شهيد مطهرى
3.نامه‏ها و برنامه‏ها، حسن زاده آملى
4.نقطه‏هاى آغاز در اخلاق عملى، مهدوى كنى.
5.ترجمه المراقبات، مرحوم ملكى تبريزى
6.گام‏هاى آغازين در اخلاق عملى، مهدوى كنى
7.معراج السعاده، احمد نراقى
8. منازل الاخره، شيخ عباس قمى
9.راه گريز از شور بختى، انتشارات الزهرا.
10.تقوا، شهيد عبدالحسين دستغيب.

[=arial]بسم الله الرّحمن الرّحیم


سوال:
منظور از عاقبت به خیری چیه و این که میگن فلانی عاقبت به خیر شد دقیقا یعنی چی؟

جواب:
باسلام و تشکر از سوال زیبا و به جایتان
رسول گرامی خدا فرموده اند: «
لَا یَزَالُ الْمُؤْمِنُ خَائِفاً مِنْ سُوءِ الْعَاقِبَةِ لَا یَتَیَقَّنُ الْوُصُولَ إِلَى رِضْوَانِ اللَّهِ حَتَّى یَکُونَ وَقْتُ نَزْعِ رُوحِهِ وَ ظُهُورِ مَلَکِ الْمَوْتِ لَه‏ (1)؛ مؤمن پیوسته از سوء عاقبت خود بیمناک است و یقین ندارد که آیا مقام خشنودى و رضاى خدا را دریافت خواهد کرد یا نه تا هنگام مرگ و آمدن ملک الموت.»
عاقبت به خیرى همان تامین سعادت آخرت است و هر کارى که انسان خالصانه براى سعادت آخرت انجام دهد تامین کننده آن می باشد.
بطور خلاصه می توان گفت: بدون شک هیچ عملی مانند انجام واجبات الهی و عمل به تکالیف خدایی در حسن عاقبت موثر نمی باشد؛ همان طوری که مهمترین عامل در بد عاقبتی ارتکاب محرمات الهی و انجام گناهان است.
الف-مهمترین عوامل عاقبت بخیری:
1- ایمان
ایمان اولین و اساسى ‏ترین و محکم‏ترین ریسمان نجات است و مطمئن‏ ترین ضامن عاقبت به خیرى مى‏ باشد. عن ابى عبداللّه‏(علیه السلام)...
و قال فى قوله عزّ وجلّ «فقد استمسک بالعروة الوثقى» قال: هى الایمان باللّه‏ وحده لاشریک له...؛ از امام صادق(علیه السلام) است که درباره این کلام الهى «فقد استمسک بالعروه الوثقى» فرمود: عروة‏الوثقى همان ایمان به یگانگى خداوند بى‏شریک مى‏باشد»،(2)
2- تقوا
خداوند متعال در چندین آیه قرآن به صراحت عاقبت بخیری را از آن متقین دانسته است . چرا که انسان متقی، عقلش سرجاست و شهوت و غضب، پول و ریاست و ... عقلش را زائل نکرده است و چون عقلش درست کار می کند، عاقبت اندیش است و عاقبت اندیشی اش در نهایت وی را عاقبت بخیر می کند.
«تقوا» یعنى، قدرت کنترل نفس به گونه ‏اى که محرمات را ترک کرده و به واجبات عمل نماید. براى تقویت تقوا باید در دو بعد نظرى و عملى اقدام نمود.
در «بعد نظرى» با تقویت مبانى عقیدتى، به ساختمان و چهارچوب عقاید استحکام بخشید و سپس با عمل، در راسخ‏تر شدن آنها کوشید.
آنچه در «بعد عملى» لازم است توجه نمود در گام اول استوارى بر انجام واجبات و ترک گناهان و در گام دوم پالودن( پاک سازی) نفس از رذایل اخلاقی و آراستن به فضایل و بیرون راندن حب دنیا و تعلقات دنیوى از ژرفاى ضمیر می باشد.
براى تقویت تقوا، عمل به سفارش‏ هاى زیر را توصیه مى‏کنیم:
1- از غذاى حرام پرهیز کنید.
2- گناهان را به طور کلى ترک نمایید.
3- واجبات مخصوصا نمازها را در اول وقت بخوانید.
4- تا آن جا که مى‏توانید نمازهاى مستحبى مخصوصا نماز شب را ترک نکنید.
5- ارتباط با ولی الله الاعظم، امام زمان (عج الله تعالی فرجه) با یاد و عمل به آنچه مورد رضایت حضرت می باشد.
در خصوص رعایت تقوا آن چه لازم است این است که انسان دائما در حال مراقبه از نفس خویش باشد و لحظه ‏اى زمام نفس را به دست شیطان ندهد.
بنابراین بهترین راه براى عاقبت به خیر شدن مراقبت دائم از نفس خویش است یا به عبارت دیگر مطمئن‏ ترین راه و روش، ایمان و عمل صالح است. خداوند در سوره العصر مى‏فرماید: «به عصر قسم که انسان‏ها همه در زیانند. مگر کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده ‏اند و یکدیگر را به حق سفارش کرده و یکدیگر را به شکیبایى و استقامت توصیه نموده‏ اند».
در حدیثى از امیرالمؤمنین على(علیه السلام) وارد شده: «انکم ان اغتنمتم صالح الاعمال، نلتم عن الاخرة نهایة الآمال؛ تحقیقا چنین است که اگر شما اعمال صالح را مغتنم شمرید به آن غایت بلند آرزوهاى اخروى خواهید رسید»(3)

3- توبه
از دیگر عوامل مؤثر در عاقبت بخیری، «توبه» است. ممکن است کسی در طول عمر خود دراثر غفلت و نادانی گناه کرده باشد و قبل از مرگ بیدار گشته توبه کند و راه خود را به سوی خدا اصلاح نماید و عاقبت به خیر گردد و بر عکس ممکن است کسی یک عمر در راه دین باشد و در نهایت در اثر مثلا نافرمانی نسبت به امام زمان خویش پایش بلغزد و از مسیر، منحرف و عاقبت اش بد باشد.
فضیل عیاض که یک عمر نافرمانی خداوند را کرد، با توبه ای خالصانه یک باره دگرگون شده و مسیر خود را کاملا تغییر داد.
رسول ترک، بخاطر احترامی که به اهل بیت و مخصوصا امام حسین(ع) می گذاشت با همه ی آلودگی که داشت، نجات یافت و موفق به توبه ای حقیقی شد.

4- اخلاص در عمل
از «اخلاص» به اکسیر اعظم تعبیر شده است. یعنی یک عمل به ظاهر کوچک همراه با اخلاص از کوهی از عمل بدون اخلاص با ارزش تر است. اخلاص به عمل انسان بها و قیمت می دهد. عمری عبادت بدون اخلاص، پشیزی ارزش ندارد.
بندگی، امری مستمر و ادامه دار است و به یک روز و یک ماه و یک سال خاتمه نمی یابد. اگر در این میان لغزشی صورت گیرد انسان زمین می خورد. آدمی هر قدر که مراحل بندگی را بپیماید،‌ شیطان نیز با حیله های قوی تر وارد می شود و هیچ گاه انسان از این دشمن قسم خورده به طور کامل راحت نمی گردد. البته اگر مؤمنی به درجه مخلـَصین برسد دیگر شیطان را به او راهی نیست. «قال رب بما اغویتنی لازینن لهم فی الارض و لاغوینهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین؛(4)
ابلیس گفت: پـروردگـارا! به خاطر این که مرا گمراه ساختى (و این انسان زمینه بدبختى مرا فراهم ساخت) من نعمتهاى مادى روى زمین را در نظر آنهازینت مى دهم (و انسانها را به آن مشغول مى دارم) و سرانجام همه را گمراه خواهم ساخت مگر آن بندگان خالص شده تو.
لذا باید سعی کرد هر کاری را فقط برای رضای خداوند انجام داد.
مهمترين عوامل سوء عاقبت

1. حب دنيا

«دنيازدگي» يا «فريب از مظاهر دنياي دون» از عوامل اصلي سوء عاقبت است. چنانكه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و اله) فرمود:
«حُبُّ الدُّنْيَا رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَةٍ وَ مِفْتَاحُ كُلّ سَيِّئَةٍ وَ سَبَبُ إِحْبَاطِ كُلِّ حَسَنَة؛ حب دنيا اساس هر خطا، و كليد هر گناه و سبب نابودي و ضايع شدن هر خوبي و حسنه‌‌اي است» (5)
عشق به دنيا، بدترين بيماري هاست، زيرا كه باعث غفلت از آخرت مى‏شود. بهترين راه علاج دنيا زدگي، «يادآوري مداوم مرگ و آخرت» است زيرا: «ذكر الموت يهوّن اسباب الدّنيا؛ ياد مرگ اسباب دنيا داري را خوار مى‏گرداند» (6)
«شريح قاضي» از جمله کساني بود که عاقبت در برابر اربابِ زر و زورِ دنيا و زورمندانِ زرمدار، كرنش كرده و براي دو روزه مردار دنيا به آن نزديك شده و لذا در حساس ترين برهه تاريخ اسلام، بدترين تصميم ممكن را گرفت و ننگ ابدي را به جان خريد و روند تاريخ را به سبب آلودگي خود به دنيا عوض كرد.
«بلعم بن باعورا» - از علماء بني اسرائيل و معاصر حضرت موسي (عليه السلام) - نخست در صف مؤمنان و حاملان آيات و علوم الهى بود، امّا با وسوسه‏ شيطان و طاغوت زمان يعني فرعون، منحرف شد. وي پيرو آئين ابراهيم و صاحب كرامت بود؛ چنانكه مردم از اطراف و اكناف به نزد او مي‌آمدند تا درباره آنان پيشگويي کند و براي برکت يافتن دارايي و زندگي آنها دعا نمايد.(7)

وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوين‏؛ و بر آنها بخوان سرگذشت آن كس را (بلعم باعورا) كه آيات خود را به او داديم (اسم اعظم يا استجابت دعا) ولى سرانجام خود را از آن تهى ساخت و شيطان در پى او افتاد و از گمراهان شد». امام باقر (عليه السلام) درباره اين آيه مي فرمايد: «اصل آيه، درباره بلعم است. سپس خداوند آن را مَثَل قرار داده براى مردمى كه اهل قبله هستند (مومن مي باشند) ولي هوا و هوس خود را بر هدايت الهى مقدم مى‏شمارند» (8)
امام رضا (عليه السلام) نيز فرمود: بَلعَم فرزند باعور، اسم اعظم الهى را مى‏دانست و دعايش مستجاب مى‏شد، ولى به دربار فرعون جذب شد و با آنكه در ابتداى كار، مبلّغ حضرت موسى (عليه السلام) بود، ولى سرانجام بر عليه موسى و ياران او اقدام كرده و بد عاقبت شد. (9)

قرآن سرانجام اين عابد مستجاب الدعوة را چنين بازگو مي‌كند: «وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون؛ و اگر مى‏خواستيم، (مقام) او (بلعم باعورا) را با اين آيات (و علوم و دانش ها) بالا مى‏برديم (اما اجبار، بر خلاف سنّت ماست؛ پس او را به حال خود رها كرديم) و او به پستى گراييد و از هواى نفس پيروى كرد. مَثَل او همچون سگي (هار) است كه اگر به او حمله كنى، دهانش را باز و زبانش را بيرون مى‏آورد و اگر او را به حال خود واگذارى، باز همين كار را مى‏كند (گويى چنان تشنه دنياپرستى است كه هرگز سيراب نمى‏شود). اين مَثَل گروهى است كه آيات ما را تكذيب كردند؛ اين داستانها را (براى آنها) بازگو كن، شايد بينديشند (و بيدار شوند)».(10)

2. گناه، عامل غلبه سياهي بر سپيدي قلب
روايت از امام صادق «صلوات الله عليه» است
«قال: اِذا اَذنَبَ الرَّجُلُ خَرَجَ في قَلبِه نُکتَةٌ سَوداء»(11). آنگاه که شخص گناه مرتکب مي شود در دل او نقطه اي سياه حادث ميشود؛ اولش اين است؛ يک نقطه سياه؛ «فَاِن تابَ اِنمَحَت» اگر پشيمان شد، توبه کرد، لطف الهي اين است که آن سياهي را و تاريکي را خدا محو مي کند؛ «وَ اِن زادَ» اگر نعوذ بالله اين متنبه نشد و بر گناه افزود، «زادت»؛ آن نکته سوداء توسعه پيدا مي کند «حَتّي تَغلِبَ عَلي قَلبِه» گناه بر روي گناه، گناه بر روي گناه، هر چه گناه بر روي گناه بيايد اين سياهي و تاريکي توسعه پيدا مي کند تا اين که غلبه مي کند بر دل.

در پايان اين نكته را نيز يادآور مي شويم كه براي دست يابي به عاقبت بخيري مي توانيد از ادعيه هايي كه در اين زمينه نقل گرديده كمك بگيريد كه برخي از آنها شامل موارد ذيل مي باشد:
1.دعاى يازدهم صحيفه سجاديه كه براى حسن عاقبت‏ وارد شده است.
2.ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا و هب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب
3.اللهم اجعل عواقب امورنا خيرا
4. اللهم اختم لنا بالخير و السعاده و ارزقنا خير الدنيا و الآخره
5.الهي لا تکلني الي نفسي طرفه عينا ابدا
6. ربنا آتنا في الدنيا حسنه و في الآخره حسنه و قنا عذاب النار

در اين زمينه مطالعه منظم كتاب‏ هاى زير توصيه مى‏شود:
1.گناهان كبيره، شهيد دستغيب
2. جهان‏ بينى اسلامى، شهيد مطهرى
3.نامه‏ ها و برنامه‏ ها، حسن زاده آملى
4.نقطه‏ هاى آغاز در اخلاق عملى، مهدوى كنى.
5.ترجمه المراقبات، مرحوم ملكى تبريزى
6.گام‏ هاى آغازين در اخلاق عملى، مهدوى كنى
7.معراج السعاده، احمد نراقى
8. منازل الاخره، شيخ عباس قمى
9.راه گريز از شور بختى، انتشارات الزهرا.
10.تقوا، شهيد عبدالحسين دستغيب.

منابع:
1.(بحار الأنوار ج‏24 ص 26 )
2.(اصول کافى، ج 2، ص 14)
3.(الغرر والدرر، باب العمل، به نقل از سرالاسراء، استاد على سعادت‏پرور، ج 2، ص 209).
4.(سوره مبارکه حجر، 39و40)
5.(إرشاد القلوب، ج‏1، ص: 21)
6.(شرح آقا جمال الدين خوانسارى بر غرر الحكم، ج‏4 ، ص : 31)
7.(مرکز فرهنگ و معارف، اعلام قرآن از دايرة المعارف قرآن، ص 160)
8.
(تفسير مجمع البيان، طبرسي، ج 10، ص115‏)
9.(تفسير نور الثقلين، ذيل آيه 176)
10.
(اعراف: 176)
11.(اصول کافی ج:3، ص:373، رواية:13)

موضوع قفل شده است