نعمت انقلاب اسلامی

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نعمت انقلاب اسلامی

نعمت انقلاب اسلامی اشاره

به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در تاریخ 13/12/80 جمعی از خواهران دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز با حضرت آیه اللّه مصباح دیدار كردند. ایشان در جمع آن‌ها درباره ارزش نظام اسلامی و مقایسه آن با پیش از انقلاب، علت مخالفت كشورهای استكباری با آن، ضرورت هوشیاری در حفاظت از آن و وظیفه نسل حاضر، بخصوص جوانان، نكات ارزشمندی مطرح كردند. حاصل این سخنرانی به محضر اهل معرفت تقدیم می گردد.

برقراری نظام مقتدر اسلامی؛ نعمتی بدون پیشینه

در این ایام، مناسبت‌های متعددی هست كه جا دارد درباره هر یك از آن‌ها در چنین محافلی بحث و گفتوگو شود. به نظر من، آنچه ضرورت بیشتری دارد كه همه به آن توجه داشته باشیم این است كه خدای متعال به مردم ما، به این ملت شریف و ولایتمدار ایران، در این دوران نعمتی عطا كرده است كه نظیرش را به زحمت می توان در تاریخ پیدا كرد و آن برقراری یك «نظام مقتدر اسلامی» است كه در رأس آن، جانشین امام زمان ـ صلوات اللّه علیه ـ قرار دارد و تمام اركان این نظام باید اعتبار و مشروعیت خود را از ایشان كسب كند. چنین شرایطی را ما در دوران تاریخ خودمان سراغ نداریم. دولت‌های شیعی از همان زمان خلفای بنی عبّاس هم در ایران تشكیل شده اند، ولی دولت هایی پراكنده، آن هم به عنوان «تشیع»؛ یعنی فقط به همین اندازه كه رئیس حكومت شیعه بود یا بعضی از اركان حكومت علاقه مند مذهب تشیع و احكام اسلامی بودند؛ اما اینكه قدرتی مركزی و فراگیر كه رسماً بر اساس دین حكومت كند، در دوران تاریخ خودمان سراغ نداریم و این نعمت عظیمی است كه، آن طور كه باید و شاید، به اهمیت این نعمت نیندیشیده ایم.

انسان ارزش نعمتی را وقتی درك می كند كه ضدّش را هم دیده باشد. انسان وقتی ارزش سلامتی را درك می كند كه یك مریضی كشیده باشد؛ وقتی ارزش سیری را درك می كند كه گرسنگی كشیده باشد؛ ارزش آب خنك را وقتی می داند كه تشنه شده باشد، وگرنه انسانی كه سیراب است و یك جا نشسته و هوا هم سرد است، بگویند یك لیوان آب سرد خنك چقدر خوب است، درك درستی از آن ندارد؛ چون هوا سرد است و احتیاجی هم به آب سرد نیست. یا اگر ـ خدای نكرده ـ انسان بیماری پیدا كند آن وقت می فهمد سلامتی چه نعمت ارزشمندی است!

شما ـ الحمدللّه ـ در دوران برقراری حكومت اسلامی زندگی می كنید و شاید همه یا بیشتر شما هم در همین دوران متولد شده باشید. دوران قبلی را ندیده اید كه چه دورانی بود تا بدانید خدا چه نعمتی به ما داده است. خوب است گاهی از دیگران بپرسید كه در آن دوران چه بر متدینان می گذشت و خدای متعال به بركت پیروزی انقلاب اسلامی، چه نعمت عظیمی به مردم ما داد و در سایه برقراری این نظام، چه به مسلمان‌های همه دنیا داد. این‌ها دو تا مطلب بسیار مهم هستند كه هر قدر درباره شان بیندیشیم كم است.

اجمالا عرض می كنم: امروز در دانشگاه شما نماز خواندن، عبادت كردن، احكام دینی یاد گرفتن و حمایت از دین یك افتخار است؛ اما روزگاری بود كه اگر كسی در دانشگاه صحبت از دین می كرد مسخره اش می كردند؛ اگر می خواست نماز ظهرش را در دانشگاه بخواند جرئت نمی كرد؛ چون دیگران به او می خندیدند و مسخره اش می كردند؛ می گفتند: تو هنوز نماز می خوانی؟ اُمّی هستی! دهاتی هستی! و مسائل دیگری كه نه فرصت گفتنش هست و نه تاب شنیدنش. به هر حال، چنین دورانی بود.

از طرف دیگر، نه تنها در ایران اصلا امیدی نبود برای اینكه اسلام به عنوان یك قانون كشوری مطرح شود و كسانی به نام «دین» حكومت كنند، در سایر كشورهای اسلامی هم اصلا كسی خوابش را نمی دید.

ایثارگری‌های مردم مسلمان ایران؛ افسانه سازی‌های تاریخی!

اما وقتی چنین نظامی در ایران برقرار شد و این انقلاب به پیروزی رسید، مسلمان‌های كشورهای دیگر هم بیدار شدند و به خود آمدند؛ هم احساس عزّت و عظمت كردند و هم به فكر این افتادند كه از ایران الگو بگیرند. علت اصلی مخالفت‌های آمریكا و كشورهای استكباری دیگر با این نظام هم همین ترسشان است كه اگر این نظام در ایران پا بگیرد و رواج پیدا كند، كشورهای اسلامی دیگر هم هوس می كنند انقلاب كنند و منافع غرب، بكلی، به خطر می افتد. اینكه می خواهند این نظام را ـ به اصطلاح ـ به بن بست بكشانند و بگویند اسلام نمی تواند كشور را اداره كند، برای همین است كه دیگران هوس نكنند انقلاب كنند. خوب، این نعمت نصیب ما شد و حتماً هم دیده اید و شنیده اید گل هایی در سایه این نظام پرورش یافتند؛ مردم چه فداكاری هایی كردند، چه ایثارهایی داشتند؛ در دوران انقلاب، پس از انقلاب، در دوران جنگ و دفاع مقدّس؛ چیزهایی كه واقعاً در طول تاریخ كشور ما ـ با آنچه از تاریخ خودمان كم و بیش خبر داریم ـ به صورت افسانه جلوه كرد.

من به عنوان نمونه، یك مورد كوچك را می گویم: من وقتی طلبه شده بودم قدری با تاریخ اسلام آشنا بودم. یك داستان برای من بسیار شگفت انگیز بود و به صورت رؤیا جلوه می كرد كه چنین چیزی چطور ممكن بوده است! و آن داستان حنظله غسیل الملائكه بود. ماجرا در جنگ «اُحد» اتفاق افتاد. جنگ اُحُد جنگی بود كه درست در دروازه شهر مدینه ـ اكنون احد جزو شهر شده است ـ رخ داد. میدان جنگ مجاور شهر بود و چندان فاصله ای با آن نداشت. وقتی جنگ شروع شد مسلمان‌ها وارد صحنه شدند و سنگربندی كردند. جوانی بود به نام حنظله؛ جوان نورسته ای كه از قراین برمی آید تازه به استقلال رسیده بود، فرض كنید حدود بیست سالش بود. این جوان تازه عروسی كرده بود. شب عروسی اش عده ای از مسلمان‌ها برای جنگیدن به جبهه احد رفته بودند. او شب را در مدینه ماند، طبق رسم هایی كه بود ـ به هر حال ـ باید عروس و داماد در شب زفافشان همدیگر را ببینند. صبح با عجله به طرف میدان جنگ احد آمد، در حالی كه فرصت نكرده بود غسل كند. در همان حال جنابت وارد میدان شد و به جنگ رفت و به شهادت هم رسید. پس از شهادت او، پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) فرمودند: می بینم فرشتگان آسمان را كه حنظله را از جنابت غسل می دهند و به این مناسبت، او را «غسیل الملائكه» نامیدند؛ یعنی كسی كه فرشتگان او را غسل دادند.

این داستان برای من عجیب بود كه جوانی در آن زمان جوانی اش، در شب عروسی هنوز غسل نكرده بیاید وارد میدان جنگ شود. دست كم صبر می كرد دو ساعت بعد؛ مثلا، صبحانه ای می خورد، خودش را آماده می كرد، بعد به جبهه می رفت. این چه اشتیاقی بود كه هنوز غسل نكرده به میدان جنگ رفت و شهید شد؟ این برای ما به صورت اسطوره جلوه می كرد كه مگر می شود انسان این قدر به جهاد و شهادت اشتیاق داشته باشد و سر از پا نشناسد، آن هم شب عروسی اش؟

در دوران طلبگی، همیشه این داستان در ذهن من بود كه چقدر مسلمان‌های صدر اسلام فداكار بودند! چقدر از خودگذشته بودند! در مقابل وظیفه جهاد، لذت‌های دنیا برایشان ارزشی نداشت! تا اینكه ماجرای دفاع مقدّس اتفاق افتاد و كسانی در این دوران، در كشور ما پیدا شدند كه حنظله غسیل الملائكه به گرد پای آن‌ها هم نمی رسد. اگر ما یك نفر در تاریخ اسلام به نام حنظله غسیل الملائكه داریم، در دوران دفاع مقدس، صدها و هزارها جوان هایی داریم كه حنظله باید خدمتگزار آن‌ها باشد، از لحاظ ایثار و شهادت طلبی و داستان‌های عجیبی كه هر كدام آن‌ها درسی برای زندگی است، و این‌ها به بركت انقلاب و به بركت نَفَس حضرت امام(قدس سره)كه به مردم خورد، روحشان را عوض كرد و آمادگی هرگونه فداكاری و شهادت طلبی پیدا كردند و عاشقانه به میدان جنگ رفتند.

جوانان كشور اسلامی؛ مقایسه وضعیت دوران دفاع مقدّس و پس از آن

از این نمونه‌ها زیاد شنیده اید. خوب است وقتی فرصتی پیدا می كنید این داستان‌های شهادت طلبی و ایثارگری‌های جوان‌ها را در دوران دفاع مقدّس بخوانید. این فرصتی بود برای اینكه استعدادهای نابی كه در جوان‌های ما وجود داشت شكفته شود و با سرعت این‌ها رشد كنند. نمونه اش حسین فهمیده بود كه امام(قدس سره)فرمودند: «رهبر ما آن نوجوان سیزده ساله است...»[1] اگر این انقلاب واقع نشده بود، این جریانات واقع نشده بود، فكر می كنید این‌ها كجا بودند؟ این جوان هایی كه در میدان شهادت و سایر میدان ها، در میدان علم، تحقیق ـ الحمدللّه استعدادهای گوناگونی در این دوران شكوفا شد ـ و از جمله در ایثار و فداكاری و جهاد، اگر این انقلاب واقع نشده بود، این‌ها كجا بودند؟ این‌ها از همین بچه هایی بودند كه امروز می بینید؛ جوان هایی كه به مواد مخدّر آلوده می شوند، قاچاق فروش می شوند، در كوچه‌ها و خیابان‌ها ول هستند، دنبال رفتارهای ناهنجار هستند و چیزهایی كه متأسفانه كم و بیش در گوشه و كنار مملكت دیده می شود، این‌ها به خاطر این است كه شرایط فرهنگی عوض شده، محیط فرهنگی عوض شده به جای اینكه آن جور پرورش پیدا كنند و رشد كنند این جور انحطاط پیدا می كنند.

این مقایسه آن دو حال: از یك طرف، عظمت این نعمت را به ما نشان می دهد كه نعمت انقلاب به وجود رهبری‌های حضرت امام(قدس سره) و آن حال و شور و هیجان و شوق و اشتیاقی كه در مردم به وجود آمده بود چقدر ارزشمند بود و چه معجزه‌ها آفرید! و از یك طرف، وضعیت حال جوانانی این چنین! البته این‌ها چیزهای نادری است، ولی به هر حال، همین هم برای ملت شهید داده و انقلاب كرده خسران است كه بعضی از جوان هایش را شما ببینید به جای اینكه به اوج شكوفایی معنوی و اخلاقی و روحی برسند در وادی دیگری وارد می شوند.


[/HR][1]. امام خمینی، صحیفه نور، ج 14، ص 60، سخنرانی 22 بهمن 1359.

نعمت انقلاب اسلامی این سیر صعودی و نزولی ـ كه می توانید آن را به صورت یك منحنی ترسیم كنید ـ كم و بیش در همه جوامع وجود دارد.

صعود و نزول جوامع

بعضی جامعه شناسان چنین نظریه ای داده اند كه اصولا هر جامعه ای یك سیر صعودی و یك سیر نزولی دارد و در نهایت، به انحطاط آن جامعه منتهی می شود تا از نو حركت جدیدی در جامعه پدید بیاید و باز یك منحنی جدید صعودی رسم شود. حال این نظریه از نظر علمی صحیح است یا نه ـ به جای خودش ـ ولی تجربه تاریخی كم و بیش در همه جوامع چنین چیزهایی را نشان می دهد؛ یعنی وقتی یك حركت معنوی و حركت تكاملی در جامعه پدید می آید، اول رشد می كند و زود ترقّی می كند و به اوج خودش می رسد و پس از مدتی رو به انحطاط می رود؛ مثل فواره ای كه بالا می رود، بعد سرنگون می شود.

در قرآن كریم هم مطلبی شبیه این معنا داریم: در سوره حدید می فرماید: (أَلَمْ یأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِاللَّهِ وَ مَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا یكُونُوا كَالَّذِینَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَیهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِیرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ) (حدید: 16) ترجمه آیه این است: آیا وقت آن فرا نرسیده است كه مؤمنان دل هایشان خشوع پیدا كند، نرم شود، در مقابل یاد خدا دل هایشان فرو بشكند، خشوع پیدا كند و مثل گذشتگان از اهل كتاب ـ منظور یهود و نصاراست ـ نباشند كه زمان طولانی بر آن‌ها گذشت و دل هایشان سخت شد (فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ) و قساوت پیدا كرد و بسیاری از آن‌ها به فسق و فجور گراییدند؟ حال گذشتگان را ترسیم می كند. كه از این‌ها برمی آید كه پیامبران آمدند آن‌ها را هدایت كردند و رشد معنوی دادند، ولی در اثر مرور زمان تغییر كردند. تعبیر قرآن این است كه (فَطَالَ عَلَیهِمُ الْأَمَدُ)، زمانی بر آن‌ها طولانی گذشت تا اینكه دل هایشان سخت شد. این شبیه همان معناست، گویا یك منحنی را ترسیم می كند كه این‌ها اول رشد كردند و به كمالی رسیدند و بعد زمان كه طولانی شد، آرام آرام دوباره رو به انحطاط برگشتند.

لزوم عبرت آموزی از تاریخ

البته این به معنای جبر نیست كه بر انسان تحمیل شود، اما جریانی عبرت آموز است. جا دارد انسان با توجه به جریانات گذشته، كه در اقوام سابق پیش آمده است مطالعه كند و از داستان‌های تاریخی عبرت بگیرد كه مبادا به انحرافات آن‌ها دچار شود، بخصوص با توجه به یك مطلبی كه در احادیث شریف آمده است: از پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله)شیعه و سنّی به سندهای متعدد نقل كرده اند كه فرمودند: آنچه بر بنی اسرائیل گذشت بر شما هم خواهد گذشت؛ یعنی هر حادثه ای برای بنی اسرائیل در تاریخشان پیش آمد برای شما هم پیش خواهد آمد. بعد این جمله را اضافه كردند ـ جمله عجیبی است ـ اگر بنی اسرائیل وارد لانه سوسماری هم شده باشند شما هم وارد خواهید شد![1] منظور این است كه آن قدر جریانات تاریخی مشابه هم هستند كه جا دارد انسان از گذشتگان و تاریخ گذشته درس عبرت بگیرد و مواظب باشد به چالش هایی كه آن‌ها مبتلا شدند مبتلا نشود.

البته این‌ها هیچ كدام جبرآور نیست و رفع تكلیف هم از ما نمی كند، فقط برای این است كه از گذشتگان عبرت بگیریم. اینكه خدای متعال وقتی به هر جامعه ای نعمت هایی می دهد، اول قدردانی می كنند، مثل مریضی است كه تازه از بستر بیماری در آمده، قدر سلامتی را می داند. وقتی مریض است مدتی باید پرهیز كند، درد و ناراحتی تحمّل كند، با خود شرط می كند كه اگر سالم شد دیگر مواظب باشد ـ مثلا ـ بد خوراكی نكند تا مریض نشود، یا خوب مسواك بزند و مواظب باشد تا دندان هایش خراب نشود. ولی پس از مدتی یادش می رود، چند وقتی كه مزه سلامتی را چشید و كم كم به آن عادت كرد، با خود می گوید: اگر امشب مسواك نزدم مهم نیست... بعد از چندی دوباره همان قضیه تكرار می شود.

در مسائل اجتماعی هم چیزی از همین قبیل وجود دارد. كسانی كه سختی‌های دوران پیش از انقلاب را كشیدند، اوایل انقلاب قدر این نعمت را دانستند، حاضر شدند برای حفظ این نظام، از همه چیزشان بگذرند. آن قدر مردم فداكاری كردند كه داستان هایش خواندنی و شنیدنی است. انقلاب كه پیروز نشده بود و شركت نفت در اعتصاب بود، نفت پیدا نمی شد و در سرمای زمستان، مردم باید صف‌ها می كشیدند؛ نفت را جیره بندی كرده بودند. اما بعضی جوان‌ها همان نفت خودشان را به خانه فقرا، پیرزن‌ها و افراد ناتوان می بردند؛ خودشان سرما می خوردند و یك گالن نفتی كه داشتند به همسایه ضعیفشان می دادند كه او سرما نخورد. آن صحنه‌ها چقدر زیبا بود! یك ظرف نفت برای ما قیمت ندارد، اما تحمّل سرما و اینكه انسان ظرف نفتی را كه سهم خودش است به همسایه پیرزنش بدهد، خیلی زیباست!

سیر صعودی ارزش‌ها و فرهنگ در كشور ما

از این صحنه‌ها زیاد بود. اوایل نهضت مردم قدر این انقلاب را خوب می دانستند، آن قدر مواظب بودند احكام شرعی درست رعایت شود كه نمی دانم چه چیزی برای شما نقل كنم. اگر توهّم می شد كه كسی در خیابان می خواهد یك رفتار ناهنجاری انجام دهد آن قدر چشم‌ها به او خیره می شد كه خجالت می كشید. مردان حتی با خواهر خودشان در خیابان درست نمی توانستند صحبت كنند یا حرف بزنند یا بخندند؛ نكند كسی توهّم كند كه ـ مثلا ـ زن مقابل او اجنبی است! آن قدر ارزش‌ها در جامعه مطرح شده بود كه مواظب بودند ظواهر جامعه حفظ شود، ارزش‌ها محفوظ بمانند و تخلّفی از احكام شرع انجام نگیرد. اگر كسی با خانمش می خواست به جایی برود در خیابان با هم صحبت نمی كردند یا اگر صحبت می كردند خیلی مؤدبّانه، نه اینكه ـ مثلا ـ بخندند و با هم در خیابان شوخی كنند. این‌ها اصلا دیده نمی شد. این نشانه آن بود كه مردم قدر این انقلاب را خوب می دانند. این قدر مواظب هستند كه مبادا ارزش‌ها كم رنگ شوند. اما به تدریج، مثل انسانی كه وقتی سالم می شود دوباره یادش می رود سلامتی چه نعمت خوبی است و پرخوری می كند، ناپرهیزی می كند، كم كم راه برای فراموش كردن ارزش‌ها و دستاوردهای انقلاب باز شد، كسانی از بازارهای سیاه زمان جنگ استفاده كردند، وارد كردن اجناس قاچاق شروع شد و از زمان جنگومسائل معنوی هم به صورت دیگری سوء استفاده شد.

به هر حال، نمونه‌های زیادی هست، برای هر كسی متناسب با زندگی خودش. مرزها شكسته شد و كار به جایی رسید كه از بودجه همین خانواده‌های شهدا ـ كه این‌ها در واقع، وارثان اصلی این كشور هستند ـ از بودجه متعلّق به ملتی كه این همه شهید داده است، جوایزی تهیه می كنند به نام یك نهاد دولت اسلامی، هدیه می كنند به بعضی از اشخاصی كه سوابق فاسدی در دوران رژیم گذشته و الان دارند! بعضی اشخاصی كه سوابق فاسدی در دوران رژیم گذشته داشتند و الان هم در دوران انقلاب، در خارج از كشور یا در داخل، به كارهای ضدّ اخلاقی مشغول هستند، وقتی می آیند این‌ها را احترام می كنند و برایشان جشن می گیرند.

وظیفه ما در دوران افول ارزش ها

این یك سیر نزولی است كه متأسفانه در زمینه ارزش‌ها و فرهنگ شروع شده است. اگر بخواهیم ادامه پیدا نكند اول باید خودمان را بپاییم كه به این آلودگی‌ها مبتلا نشویم، حواسمان را جمع كنیم؛ نگوییم «این كار عیبی ندارد، مواظب آن كار باشیم!»، «بچه‌ها رفتند، ما هم نمی توانستیم نرویم؛ جلسه دوستانه ای بود!»، «همه فلان حركت را انجام دادند، ما هم نمی توانستیم انجام ندهیم؛ زشت بود، دعوتمان كردند به فلان پارتی شبانه یا روزانه، توقّع داشتند. اگر نمی رفتیم پشت سرمان حرف می زدند!» این‌ها آغاز كار است. قطعاً وقتی باب بعضی مجالس باز شد و بعضی حركت‌ها انجام گرفت، كم كم قبح گناه جلوی چشم آدم می ریزد؛ اول گناهان كوچك و ـ خدای نكرده ـ بعد به گناهان بزرگ كشیده می شود! اول خودمان را بپاییم كه آلوده نشویم، دوم سعی كنیم دست دوستانمان را بگیریم كه نلغزند. زمینه لغزش، بخصوص برای جوان، فراهم است، بیش از پیرمردها. پیرمردها اگر یك دوران چهل، پنجاه ساله عمرشان را با سلامت گذرانده باشند به زودی سقوط نمی كنند، ملكه شان شده است، عادت كرده اند به یك زندگی چهل، پنجاه ساله، زود تغییر مسیر نمی دهند. اما جوان زندگی اش و روحیاتش شكل ثابت نگرفته، دایم در حال نوسان است، امكان لغزش برایش خیلی بیشتر از سالمندهاست. اول باید خودمان را مواظب باشیم كه نلغزیم، به آفت‌های انحرافی مبتلا نشویم، بعد هم سعی كنیم دست دوستانمان را بگیریم. هم در عمل و هم در گفتار، سفارش كنیم، یادآوری كنیم: (وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ)(عصر: 3) قرآن می فرماید: مؤمنان همدیگر را سفارش می كنند. فقط نباید یك گروهی آن‌ها را موعظه كند و آن‌ها فقط گوش شنوا داشته باشند، بلكه باید با همدیگر «تواصی» داشته باشند؛ یعنی طرفین به همدیگر نصیحت كنند. این نكته دوم: كسانی كه هنوز نیفتاده اند مواظب باشیم نلغزند. سوم دست افتاده‌ها را بگیریم، بلند كنیم.

اول بنا شد مواظب باشیم خودمان نلغزیم؛ دوم دست دوستمان را بگیریم كه نلغزند؛ سوم دست كسانی را كه لغزیده اند بگیریم، بلندشان كنیم.

از سوی دیگر، باید سعی كنیم شرایط اجتماعی به گونه ای فراهم شود كه نتوانند كسانی از این شرایط سوء استفاده كنند و علیه ارزش‌های اسلامی قدم هایی بردارند.


[/HR][1]. محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 60، ص 126، روایت 14، باب 32.

نعمت انقلاب اسلامی این كاری عظیم است، وظیفه ای است بزرگ، ولی به هر حال، وظیفه واجبی است كه به گردن نسل جوان است. صرف اینكه بگوییم در همه جوامع این جور چیزها پیش آمده است، این مجوّزی نمی شود كه ما آن كارها را انجام بدهیم و در نتیجه، بلغزیم. درست است كه مثل یك سنّت تاریخی می ماند كه در همه جوامع، این سیر نزولی و صعودی وجود داشته است، ولی به هر حال، هیچ وقت تكلیف را از دوش كسانی برنداشتیم. این هشداری است كه ما توجه داشته باشیم و بترسیم از اینكه خودمان مبتلا بشویم! چون نظیرش برای دیگران پیش آمده است. مواظب باشیم ما مبتلا نشویم! هیچ وقت این تجویز نمی كند كه چون دیگران شدند، پس ما هم مبتلا می شویم.

قرآن این همه داستان گذشتگان را كه نقل می كند، می فرماید این‌ها به عذاب‌ها و نكبت هایی مبتلا شدند: (وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِینَ) (شعراء: Dirol كسانی كه مبتلا شدند برای این بود كه بیشترشان ایمان به خدا نداشتند، به دستورات دین عمل نمی كردند. این معنایش آن نیست كه شما مجاز هستید مثل ما بشوید؛ معنایش این است كه شما مثل آن‌ها نشوید.

وظیفه ویژه نسل جوان در عصر حاضر

حاصل عرایضم این است: بركاتی در اثر این انقلاب برای ما حاصل شد، اعم از بركات اخلاقی كه بخصوص جوان‌های ما رشد اخلاقی فوق العاده و ممتازی پیدا كردند و هم نظم و انضباطی كه در كشور واقع شد و امنیتی كه ایجاد شد و هم پیشرفت‌های علمی. وقتی جوانی فكر سالم داشت و محیط آلوده نبود، او بهتر می تواند درس بخواند، ولی وقتی بنا شد انواع و اقسام عواملی باشند كه او را به مجالس ناهنجار دعوت كنند طبعاً فرصت و انگیزه انسان برای درس خواندن كم می شود. شاید یكی از دلایل اُفت تحصیلی در دوران‌های اخیر هم همین باشد كه وسایل تفریح‌های ناسالم زیاد شده است؛ جوان‌ها به آن‌ها می پردازند یا حتی در خانه شان هم كه نشسته اند بعضی فیلم‌ها یا احیاناً بعضی‌ها استفاده‌های نامناسب از اینترنت و چیزهای دیگر باعث می شود كه كمتر به درس بپردازند و پیشرفت درسی شان كم بشود.

همین طور در زمینه سیاسی، ما به استقلالی رسیده ایم، به عزّتی رسیده ایم كه بیان آن داستان مفصّلی است. ما در نظر مردم دنیا چقدر پست بودیم، ما را به حساب نمی آوردند، نوكر آمریكا بودیم، هر چه او می خواست می شد. اما پس از انقلاب، كشور قدرتی در مقابل قدرت آمریكا شد. ایران چنان عزّتی پیدا كرد كه وقتی امام(قدس سره)سخنرانی می كرد رئیس جمهور آمریكا كارهایش را تعطیل می كرد و گوش می داد، ببیند امام چه می گوید. در معادلات سیاسی بین المللی، ایران جایگاه مهمی پیدا كرد. الحمدللّه هنوز هم تا حد زیادی این عزت برای ما در سطح بین المللی محفوظ است. این همه كه آمریكا با ایران دشمنی می كند، باز می بینید ما در روابط دیپلماتیكمان، حتی با كشورهای اروپایی، موفقیت‌های بزرگی نصیبمان می شود، به كوری چشم آمریكا! ولی به هر حال، این‌ها در معرض خطر قرار دارند. اگر بخواهیم این عزّت در سطح بین المللی، آرامش و اطمینان خاطر در سطح روانی جوانانمان، پیشرفت‌های اخلاقی، معنوی، و همین طور پیشرفت‌های اقتصادی، علمی، اختراعات و بسیاری از چیزهایی كه در دوران پس از انقلاب نصیب مردم ما شد، این‌ها هم محفوظ بماند و هم سیر صعودی داشته باشد، ما باید همّت كنیم. هیچ كس از خارج نمی آید این‌ها را برای ما تضمین كند. این بستگی به نسل جوان ـ بخصوص ـ دارد كه در آینده همّت كند این ارزش‌ها را حفظ كند و خودشان راه را ادامه دهند و در جهت ارتقائش و تعالی اش همّت بگمارند، زحمت بكشند و این حركت تكاملی را ادامه دهند.

اما اگر روحیه راحت طلبی، تن آسایی و تنبلی در ما پیدا شد یا روحیه وازدگی، عدم استقلال، تقلید كوركورانه از دیگران و چیزهایی از این قبیل، همه این‌ها در معرض خطر قرار می گیرد. خدا هیچ ضمانتی نكرده است نعمت هایی را كه به مردم می دهد الی الابد حفظ كند. مادام كه خودشان در جهت حفظ آن نعمت‌ها فعالیت می كنند، خدا هم كمك خواهد كرد. اما اگر خودشان نخواستند، خدا آن‌ها را برایشان حفظ نخواهد كرد.

ما از یك سو، باید بركات این انقلاب را همیشه به خاطر داشته باشیم و خدا را شكر كنیم كه در چنین زمانی زندگی می كنیم كه به بركت خون‌های شهدا، امنیت، آسایش و وسایل تكامل معنوی برایمان فراهم شده است، و از سوی دیگر، باید نگران این باشیم كه مبادا در اثر ناسپاسی‌ها و كفران نعمت، این نعمت‌ها از دستمان برود! به هر حال، دغدغه انجام وظیفه داشته باشیم كه آیا تكلیفی را كه به عهده ماست و خدا از ما می خواهد، درست انجام می دهیم، یا خدای نكرده ـ كوتاهی می كنیم؟

این ایام كه ایام تجدید میثاق با ولایت است، عید ولایت، و پیروزی انقلاب اسلامی است، باید برای ما هم عید میثاق جدیدی باشد. خاطره این حوادث وقتی تكرار می شود، بزرگداشت خواطر گذشته كه به نام «عید» یا به نام‌های دیگری در طول تاریخ می ماند، برای این است كه نظیر آن حوادث را ما در زندگی خودمان داشته باشیم و از بركاتش استفاده كنیم.

جا دارد در ایام پیروزی انقلاب اسلامی و در زمانی كه ارزش‌ها و هنجارهای دینی احیا گردید، شكرگزار این نعمت باشیم و با خدای خود پیمان ببندیم كه شكرگزار نعمت‌های الهی باشیم. در این ایام، باز تجدید میثاق كنیم كه پیرو ولایت باشیم. این خاطره را همیشه در ذهن خودمان تجدید كنیم. ما امروز باید فرمان رهبرمان را به جای فرمان امام زمان (عج) از جان و دل گوش كنیم و سعی كنیم در راه دستاوردهای انقلاب و ارزش‌های اسلامی و اطاعت از مقام رهبری از هیچ چیزی مضایقه نكنیم.andisheqom.com

موضوع قفل شده است