اثبات امامت در پنج دقيقه

تب‌های اولیه

199 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اثبات امامت در پنج دقيقه

اثبات امامت در پنج دقيقه - قسمت اول

فهرست مطالب

چرا بايد از مذهب تحقيق كنيم؟
بشارت خداوند به بندگاني که بهترين راه را انتخاب مي‌کنند
لزوم تحقيق در مذهب، در روايات
أدله شيعه بر فرقه ناجيه بودن خود
خلافت حضرت علي (ع) از كتب اهل سنت
ولاية علي بن أبي طالب در قرآن
ولايت علي بن ابي طالب درسنت
ادله اهل سنت بر خلافت ابوبكر
خلافت عمر بن خطاب
شوراي 6 نفره خلافت عثمان توسط مردم انتخاب شدند يا توسط شخص عمر

مقدمه:

به دنبال برنامه هاي جذاب حضرت آيت الله قزويني در شبکه ولايت در باره امامت، بينندگان عزيز اين شبکه درخواست کردند که اين مطالب به صورت خلاصه شده در سايت قرار گيرد تا آنان بتواند به راحتي از اين مطالب در مناظرات و مباحثات با مخالفان استفاده کنند.

بدين منظور بر آن شديم که مقاله ذيل تقديم شيعيان و دوست داران اهل بيت عصمت و طهارت شود.

در اين مقاله مختصر به چند مطلب اساسي پرداخته مي‌شود:

1. چرا مسلمان ها بايد درخصوص مذهب خود تحقيق کنيم؛
2. ادله شيعه براي بر حق بودن خود، چيست؟
3. ادله شيعه بر خلافت بلافصل اميرالمومنين طبق قرآن و تفاسير اهل سنت چيست؟
4. ادله شيعه بر خلافت بلافصل اميرالمومنين طبق سنت صحيح پيامبر (ص) چيست؟
5. ادله خلافت ابي بکر از ديدگاه اهل سنت چيست؟

چرا بايد از مذهب تحقيق كنيم؟

آيا تحقيق در باره مذهب ضروري است؟ چرا بايد مسلمانان در مذهب خود تحقيق کنند؟ مگر همه ما مسلمان نيستم و همه مسلمانان در صراط مستقيم الهي نيستند و به بهشت نخواهند رفت؟

در اين بخش به اين سؤال پاسخ داده خواهد شد.

بشارت خداوند به بندگاني که بهترين راه را انتخاب مي‌کنند

در قرآن کريم آيات متعددي وجود دارد که لزوم تحقيق و تفحص در عقيده را براي مسلمانان گوشزد مي‌کند که ما به جهت اختصار به يک آيه اشاره مي‌کنيم.

خداوند رحمن و رحيم در قرآن کريم مي‌فرمايد:

{فَبَشِّرْ عِبَادِي الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمْ اللهُ وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الاَلْبَابِ}. الزمر: 17 – 18

بنابراين بندگان مرا بشارت ده، کساني که سخنان را مي‌شنوند و از نيکوترين آنها پيروي مي‌کنند، آنها کساني هستند که خدا هدايتشان کرده، و آنها خردمندانند.

لزوم تحقيق در مذهب، در روايات:

در روايات شيعه و سني نيز بر اين مطلب تأکيد شده است که هر مسلماني بايد در عقيده خود تحقيق کرده و بهترين راه و مذهب را بيابند و بر اساس آن زندگي نمايند که ما به يک روايت بسنده مي‌کنيم:

حديث افتراق امت به 73 فرقه

حديث افتراق امت، از احاديث متواتري است که شيعه و سني آن را در کتاب‌هاي خود با سندهاي صحيح نقل کرده‌اند؛ از جمله ترمذي در سنن خود آورده است که پيامبر (ص) فرمودند:

وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي عَلَى ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً....

قَالَ أَبُو عِيسَى: هَذَا حَدِيثٌ حَسَنٌ غَرِيبٌ مُفَسَّرٌ.

سنن الترمذي: ج4، ص134 ح 2778.
وصحّحه الحاكم المستدرك: ج 1 ص 6

امت من به هفتاد سه فرقه تقسيم خواهد شد.

ترمذي از علماي بزرگ اهل سنت بعد از نقل حديث مي نويسد: سند روايت حسن (معتبر) است و حاكم نيشابوري هم بر صحت روايت شهادت مي دهد.

و يا در روايت ديگري ميفرمايد:

وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي عَلَى ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ مِلَّةً كُلُّهُمْ فِي النَّارِ إِلَّا مِلَّةً وَاحِدَةً.

سنن الترمذي: ج 4 ص 135 ح 2779.

امت من به هفتاد و سه فرقه تقسيم خواهد شد که تمام آنها اهل آتش جهنم هستند بجز يک فرقه.

از اين رو، بر ما لازم است راجع به مذهب صحيح و فرقه ناجيه در کلام رسول الله صلي الله عليه واله وسلم بحث و تحقيق بکنيم تا بتوانيم بهترين فرقه را انتخاب کرده و از آن پيروي کنيم.

أدله شيعه بر فرقه ناجيه بودن خود

تمام مذاهب اسلامي، ادعا کرده‌اند که آن‌ها فرقه ناجيه هستند و ديگران فرقه باطل. اما در اين ميان تنها مذهبي که براي اثبات ادعاي خود از قرآن و سنت؛ حتي از کتاب‌هاي مخالفان خود دليل و مدرک معتبر دارد، مذهب اماميه اثني عشريه است. هر چند که اين ادله بسيار گسترده است؛ اما به دليل اختصار تنها به چند دليل بسنده مي‌کنيم:

من مات بلا إمام مات ميتة جاهلية (هر کس بدون امام بميرد به مرگ جاهلي مرده است)

در صحيح مسلم از كتابهاي معتبر دست اول اهل سنت آمده که رسول خدا (ص) فرمود:

وَمَنْ مَاتَ وَلَيْسَ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً.

صحيح مسلم: ج 6 ص 22 ح 4686.

هرکس بميرد و بر گردن او بيعتي نباشد به مرگ جاهلي مرده است.

واحمد بن حبنل در مسند خود مي‌نويسد:

من مات بغير إمام مات ميتة جاهلية.

مسند أحمد ج 4 96.

هرکس بدون امام بميرد به مرگ جاهلي مرده است.

تنها مذهبي که بعد از رسول خدا صلي الله عليه وآله امام زمان خود را مي‌شناسد و همواره بيعت يک امام مشخص را بر گردن داشته، مذهب اثني عشريه است؛ اما ساير مذاهب اين چنين نيستند.

خلفائي اثناعشر (جانشينان پيامبر صلي الله عليه واله وسلم دوازده نفر هستند)

شيعه و سني با سندهاي صحيح و متواتر نقل کرده‌اند که رسول خدا صلي الله عليه وآله بارها تأکيد کرده‌اند که جانشينان من تا قيامت تنها دوازده نفر خواهند بود؛ چنانچه مسلم در صحيح خود آورده است که رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود:

إِنَّ هَذَا الأَمْرَ لاَ يَنْقَضِي حَتَّى يَمْضِيَ فِيهِمُ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً.

صحيح مسلم، ج6، ص3، ح4598.

اين امر (اسلام) منقضي نمي‌شود تا اينکه دوازده خليفه در بين آنها بگذرد (حکومت کند).

طبق اين روايت، خلفاي واقعي رسول خدا صلي الله عليه وآله تا زماني که اسلام هست، تنها دوازده نفر خواهند بود.

به غير از مذهب حقه اثني عشريه، هيچ مذهب ديگري نتوانسته‌اند، اين روايت را بر مذهب خود تطبيق دهند. تعدادي از علماي اهل سنت قاطعانه تصريح کرده‌اند که نتوانسته‌اند معناي اين روايت را بفهمند و هيچ يک از علماي اهل سنت نيز معناي دقيق و قاطعي براي آن ذکر نکرده است؛ از جمله ابن حجر عسقلاني به نقل از ابن جوزي مي‌نويسد:

قد أطلت البحث عنه، وتطلّبت مظانّه، وسألت عنه، فما رأيت أحدا وقع على المقصود به.

فتح الباري ج 13 ص 181.

در باره اين روايت تحقيق زيادي کردم و تمام احتمالات را ملاحظه کرده و از ديگران سؤال کردم؛ اما هيچ کسي را نيافتم که معناي قطعي اين روايت را متوجه شده باشد.

تنها مذهب شيعه است که مي‌تواند اين روايت را بر باورهاي خود تطبيق دهد.

خلافت حضرت علي (ع) از كتب اهل سنت

پيروان مکتب اهل بيت عليهم السلام تنها مذهبي هستند که براي اثبات حقانيت مذهب خود، از قرآن، سنت، عقل و اجماع دليل قطعي دارند که ما به اختصار به چند دليل اشاره مي‌کنيم:

ولاية علي بن أبي طالب در قرآن

آيات فرواني در قرآن کريم وجود دارد که به صورت مستقيم و غير مستقيم مي‌توان به آن‌ها براي اثبات ولايت و امامت اميرمؤمنان عليه السلام استناد کرد؛ از جمله:

آيه ولايت

{إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ ءَامَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَهُمْ رَ كِعُونَ}.

المائدة: 55.

سرپرست و صاحب امر شما، تنها خدا، پيامبر او و کسانى هستند که ايمان آورده اند؛ همانها که نماز را بر پا مى‌دارند، و در حال رکوع، زکات مى دهند.

طبري در تفسير خود به نقل از مجاهد نوشته است:

{إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ} الآية. نزلت في علي بن أبي طالب تصدق وهو راكع.

تفسير الطبري ج 6 ص 390

اين آيه در باره علي بن أبي طالب عليه السلام نازل شده است و او در حال رکوع صدقه داده است.

همچنبن ابن أبي حاتم در تفسير خود از عتبة بن أبي حكيم همين مطلب را نقل کرده است:

تفسير ابن أبي حاتم ج 4 ص1162.

ابن تيميه در باره تفسير طبري و تفسير ابن أبي حاتم گفته:

تفاسيرهم متضمّنة للمنقولات التي يعتمد عليها في التفسير.

منهاج السنة، ج7، ص179.

تفسير طبري و ابن ابي حاتم از تفاسيري است که روايات نقل شده در آن‌ها، در تفسير قرآن قابل اعتماد هستند.

آلوسي در باره شأن نزول اين آيه گفته است:

وغالب الأخباريّين على أنّ هذه الآية نزلت في‌علي‌كرّم اللّه‌وجهه.

روح المعاني، ج6، ص167.

اکثر صاحبان روايت، بر اين باور هستند که اين آيه در باره علي کرم الله وجهه نازل شده است.

و همچنين گفته است:

والآية عند معظم المحدثين نزلت في علي.

روح المعاني، ج6، ص186.

از ديدگاه بيشتر محدثين، اين آيه در باره علي بن ابي طالب عليه السلام نازل شده است.

آيه ابلاغ

{يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا اُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ} المائدة: 67.

اى پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است، به طور کامل (به مردم) ابلاغ کن؛ و اگر چنين نکنى، رسالت او را انجام نداده اى. خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم، حفظ مى کند.

ابن أبي حاتم در تفسير خود از ابو سعيد خدري نقل کرده است:

نزلت هذه الآية... في علي بن أبي طالب.

تفسير ابن أبي حاتم، ج 4 ص1172.

اين آيه در باره علي بن ابي طالب نازل شده است.

آلوسي در تفسير خود مي‌نويسد:

روي ابن مردويه عن ابن مسعود قال كنا نقرأ على عهد رسول الله (ص): بَلِّغْ مَا اُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ إنّ عليّاً وليُّ المؤمنين وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ.

روح المعاني، ج6، ص193

ابن مردويه از ابن مسعود نقل مي‌کند که ما در زمان رسول الله صلي الله عليه واله وسلم اين آيه را اينگونه مي‌خوانديم: آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است که «علي ولي مومنين است» را به طور کامل (به مردم) ابلاغ کن، و اگر چنين نکنى، رسالت او را انجام نداده اى.

و سيوطي اين روايت را اين چنين نقل کرده است:

بَلِّغْ مَا اُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ إنّ علياً مَولَي المؤمنين وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ.

الدر المنثور ج2ص298 و فتح القدير ج 2 ص60 والمنار: ج 6ص463.

آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است که «علي مولاي مومنين است» را به طور کامل (به مردم) ابلاغ کن، و اگر چنين نکنى، رسالت او را انجام نداده اى.

آيه اکمال دين

{أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمْ الاِْسْلاَمَ دِيناً}.

المائدة: 3

امروز، دين شما را برايتان کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم.

خطيب بغدادي با سند معتبر نقل کرده است که اين آيه بعد از معرفي اميرمؤمنان عليه السلام در غدير خم، نازل شده است:

وَهُوَ يَوْمُ غَدِيرِ خُمٍّ لَمَّا أَخَذَ النَّبِيُّ ﴿ص﴾ بِيَدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ، فَقَالَ: " أَلَسْتُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ؟ "، قَالُوا: بَلَى يا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: "
مَنْ كُنْتُ مَولاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ "، فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ: بَخٍ بَخٍ لَكَ يَابْنَ أَبِي طَالِبٍ أَصْبَحْتَ مَوْلايَ وَمَوْلَى كُلِّ مُسْلِمٍ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ: {الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}.

تاريخ بغداد ج8 ص284

روز غدير خم، زماني که پيامبر دست علي بن ابي طالب را گرفت، سپس فرمود: آيا من سرپرست مومنان نيستم؟ گفتند: بله اي رسول خدا! فرمود: هرکس که من مولاي او هستم پس علي مولاي اوست. پس از آن، عمر بن خطاب گفت: تبريک تبريک بر تو اي فرزند ابي طالب ؛ زيرا از اين پس تو مولاي من و مولاي کل مسلمانان هستي، سپس اين آيه نازل شد: امروز، دين شما را برايتان کامل کردم.

ابن کثير نقل کرده است که عمر خطاب به اميرمؤمنان عليه السلام گفت:

أصبحت اليوم ولي كل مؤمن.

البداية والنهاية ج 7 ص350.

تو از اين پس، سرپرست تمام موم--نان شدي.

ولايت علي بن ابي طالب درسنت

حديث ولايت

علماي اهل سنت با سندهاي صحيح نقل کرده‌اند که رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود:

إنّ عليّا منّي وأنا منه وهو وليّ كلّ مؤمن بعدي.

به راستي علي از من است و من از او هستم و او سرپرست همه مؤمنان، پس از من است.

حاکم نيشابوري پس از نقل اين روايت گفته:

صحيح على شرط مسلم.

اين روايت صحيح است و شرايط صحيح مسلم را دارد.

المستدرك ج 3 ص 110.

شمس الدين ذهبي نيز در تلخيص المستدرک اين روايت را «صحيح» دانسته است.

محمد ناصر الدين الباني نيز در باره اين روايت گفته:

صحّحه الحاكم الذهبي وهو كما قالا.

اين روايت را حاکم و ذهبي تصحيح کرده‌اند. اين روايت، صحيح است همان‌گونه است که حاکم و ذهبي گفته‌اند.

السلسلة الصحيحة، ج5، ص222.

دلالت کلمه ولي بر خلافت

براي فهم دقيق معناي کلمه «ولي» بايد به سراغ کلمات خلفاي اهل سنت در صدر اسلام برويم که آن‌ها از اين معنا چه فهميده است. ابن کثير در البدايه والنهايه گفته است:

قال ابوبكر: قد وُلِّيتُ أمركم ولست بخيركم. إسناد صحيح.

البداية والنهاية ج 6 ص 333.

ابوبکر (در نخستين سخنراني خود بعد از خلافت) گفت: من حاکم شما شدم؛ و حال آن که از شما بهتر نيستم.

مسلم در صحيح خود نقل کرده است که عمر بن خطاب گفت:

فلمّا توفّي رسول اللّه قال أبو بكر: أنا وليّ رسول اللّه (ص)... ثُمَّ تُوُفِّيَ أَبُو بَكْر وَأَنَا وَلِيُّ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَوَلِيُّ أَبِي بَكْر.
مسلم ج5 ص 152 ح 4468.

زماني که رسول خدا وفات کرد ابوبکر گفت: من جانشين رسول خدا هستم.... بعد ابوبکر فوت کرد من جانشين رسول خدا و جانشين ابوبکر شدم.

روشن است که نمي‌توان معناي کلمه «ولي» را در اين روايات به معناي «دوست»، «ناصر» و... گرفت؛ بلکه تنها مي‌توان به معناي حاکم، خليفه، سرپرست گرفت؛ زيرا اگر به معناي دوست باشد، اين معنا استفاده مي‌شود که ابوبکر و عمر گفته‌اند که تا رسول خدا زنده بود، ما با شما دوست نبوديم و الآن دوست شده‌ايم.

حديث الخلافة

ابن أبي عاصم در کتاب السنۀ مي‌نويسد که رسول خدا صلي الله عليه وآله خطاب به اميرمؤمنان عليه السلام فرمود:

وأنت خليفتي في كلّ مؤمن من بعدي

تو پس از من، جانشين من در ميان همه مؤمنان هستي

الباني در باره سند اين روايت گفته:

إسناده حسن.

سند اين روايت «حسن» است

كتاب السنة لابن أبي عاصم، ص551.

حاکم نيشابوري اين روايت را اين چنين نقل کرد است که رسول خدا صلي الله عليه وآله خطاب به اميرمؤمنان عليه السلام فرمود:

إِنَّهُ لا يَنْبَغِي أَنْ أَذْهَبَ إِلا وَأَنْتَ خَلِيفَتِي.

شايسته نيست که من از ميان مردم بروم؛ مگر اين که شما جانشين من باشي.

المستدرك ج3 ص133.

الباني وهابي در باره سند اين روايت مي‌گويد:

صحّحه الحاكم والذهبي وهو كما قالا.

السلسلة الصحيحة ج 5 ص222.

اين روايت را حاکم و ذهبي تصحيح کرده است و اين روايت صحيح است، همان‌گونه حاکم و ذهبي گفته‌اند.

حديث امامت

ابونعيم اصفهاني با سند معتبر در کتاب معرفۀ الصحابه نقل کرده است که رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود:

انْتَهَيْتُ لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي إِلَى السِّدْرَةِ الْمُنْتَهَى، فَأُوحِيَ إِلَيَّ فِي عَلِيٍّ بِثَلاثٍ: «أَنَّهُ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ، وَسَيِّدُ الْمُسْلِمِينَ، وَقَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ إِلَى جَنَّاتِ النَّعِيمِ».

معرفة الصحابة، ج 3 ص 1587،

هنگامي كه در شب معراج به سدرة المنتهي رسيدم، خداوند به من در باره علي (ع) سه چيز وحي كرد:

به راستي كه او پيشواي پرهيزگاران، سردار مسلمانان و جلودار روسفيدان به سوي بهشت سرشار از نعمت خداوند است.

اين روايت معتبر است ؛ چنانچه حاکم نيشابوري گفته است:

صحيح الاسناد.

المستدرك ج3 ص138.

سند اين روايت صحيح است.

ادامه در قسمت دوم .

[=lucida console]ادله اهل سنت بر خلافت ابوبكر

اثبات ولايت اميرمؤمنان عليه السلام از کتاب‌هاي اهل سنت، هدف اصلي ما بود؛ اما اين کار زماني کامل مي‌شود که بطلان خلافت خلفاي سه گانه نيز از کتاب‌هاي اهل سنت ثابت شود. در اين بخش به اين مهم خواهيم پرداخت.

آيا نصي و حديثي در خلافت ابوبكر وارد شده؟

با قاطعيت تحدي مي‌کنيم که هيچ دليلي از قرآن و سنت صحيح رسول خدا صلي الله عليه وآله؛ حتي از کتاب‌هاي اهل سنت براي مشروعيت خلافت ابوبکر، عمر و عثمان وجود ندارد؛ چنانچه در صحيح بخاري آمده است که عمر بن خطاب در زمان احتضارش گفت:

إِنْ أَسْتَخْلِفْ فَقَدْ اسْتَخْلَفَ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي أَبُو بَكْرٍ وَإِنْ أَتْرُكْ فَقَدْ تَرَكَ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي رَسُولُ اللَّهِ (ص).

صحيح البخاري، ج8، ص126، ح 7218.

اگر جانشين انتخاب كنم كاري كرده ام كه كسي كه از من بهتر بود يعني ابو بكر انجام داده است. واگر ترك كنم به درستي كاري كردم كه كسي كه بهتر از من بود يعني رسول خدا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ترك كرده نموده است.

تفتازاني از بزرگترين دانشمندان علم کلام اهل سنت تصريح کرده است:

والنص منتف في حق أبي بكر.

شرح المقاصد، ج5، ص255.

هيچ نصي (دليل قرآني و روائي) در باره خلافت ابوبکر وجود ندارد.

آيا اجماع بر خلافت ابوبكر منعقد شده؟

علماي اهل سنت وقتي ديده‌اند که نصي براي اثبات خلافت ابوبکر نيست، به اجماع پناه برده‌اند و ادعا نموده‌اند که صحابه با اجماع او را انتخاب کرده‌اند؛ در حالي اين که ادعا نيز با صحيح‌ترين روايات اهل سنت سازگار نيست؛ چنانچه بخاري در صحيح خود نقل کرده است که عمر بن خطاب سخنراني کرد و گفت:

كَانَتْ بَيْعَةُ أَبِي بَكْرٍ فَلْتَةً... وَلَكِنَّ اللَّهَ وَقَى شَرَّهَا.

وَلَيْسَ فيكم من تُقْطَعُ الْأَعْنَاقُ إليه مِثْلُ أبي بَكْرٍ من بَايَعَ رَجُلًا من غَيْرِ مَشُورَةٍ من الْمُسْلِمِينَ فلا يتابع هو ولا الذي تابعه تَغِرَّةً أَنْ يُقْتَلَا.

صحيح البخارى، ج 8، ص26، ح6830.

مبادا کسي در ميان شما باشد که همانند ابوبکر که کساني به سوي او تمايل پيدا کنند؛ اگر با کسي بدون مشورت با مسلمانان بيعت شود، از او پيروي نمي‌شود؛ زيرا هم کسي که با او بيعت شده و هم کسي که بيعت کرده‌اند، خود را در معرض کشتن قرار مي‌دهند.

قرطبي از بزرگترين مفسران اهل سنت تصريح کرده است که عمر به تنهايي ابوبکر را انتخاب کرد و هيچ اجماعي در کار نبوده است:

فإن عقدها واحد من أهل الحلّ والعقد فذلك ثابت... ودليلنا: أنّ عمر – رض - عقد البيعة لأبي بكر ولم ينكر أحد من الصحابة ذلك.

تفسير القرطبي ج 1 ص 269.

اگر خلافت توسط يکي از اهل حلّ و عقد شکل گرفت خلافت ثابت مي‌گردد.... دليل ما براي اين مدعا اين است که: عمر به تنهايي براي ابوبکر بيعت گرفت و هيچکدام از صحابه منکر نشدند.

همچنين بخاري در صحيح خود از زبان عمر بن خطاب نقل کرده است که تمام انصار و نيز علي بن أبي طالب عليه السلام، زبير بن عوام و تمام طرفداران آن‌ها با خلافت ابوبکر مخالف بودند:

أَنَّ الأَنْصَارَ خَالَفُونَا وَاجْتَمَعُوا بِأَسْرِهِمْ فِي سَقِيفَةِ بَنِي سَاعِدَةَ، وَخَالَفَ عَنَّا عَلِيٌّ وَالزُّبَيْرُ وَمَنْ مَعَهُمَا...

صحيح البخارى ج 8 ص 26 ح 6830

تمامي انصار با ما مخالفت كردند و در سقيفه بني ساعده جمع شدند، و نيز علي (عليه السلام) و زبير و كساني كه همراه آن‌ها بودند، با ما مخالفت كردند.

و ابن تيميه،‌ در منهاج السنۀ مي‌نويسد:

وكان أكثر بني عبد مناف ـ من بني أمية وبني هاشم وغيرهم ـ لهم ميل قوي إلى عليّ بن أبي طالب يختارون ولايته.

منهاج السنة ج 7 ص 47.

بيشتر بني عبد مناف ـ از بني اميه و بني هاشم و ساير قبايل ـ علاقه فراواني داشتند که خلافت علي بن ابي طالب را بپذرند.

و طبري و ابن أثير در تاريخ شان نقل کرده‌اند که تمام انصار و يا بعضي از آن‌ها گفتند که ما تنها با علي بن أبي طالب عليه السلام بيعت مي‌کنيم:

فقالت الأنصار أو بعض الأنصار: لا نبايع إلاّ عليّاً.

الكامل ج 2، ص 325 وتاريخ الطبري ج 2 ص 443.

و در بخاري به نقل از عائشه آمده است که حضرت زهرا و اميرمؤمنان عليهما السلام تا شش ماه با ابوبکر بيعت نکردند:

عن عائشة:... وَعَاشَتْ ]فَاطِمَةُ[ بَعْدَ النَّبِيِّ (ص) سِتَّةَ أَشْهُر... وَلَمْ يَكُنْ علي يُبَايِعُ تِلْكَ الأَشْهُرَ.

صحيح البخارى ج 5 ص82 ح 4240 و ح 4241

(حضرت زهرا سلام الله عليها) بعد از پيامبر صلي الله عليه واله وسلم شش ماه زنده بود... و علي در اين مدت هرگز با او (ابوبکر) بيعت نکرد.

و ابن حزم اندلسي در باره اجماعي که علي بن أبي طالب عليه السلام آن را قبول نداشته باشد، گفته است:

ولعنة اللّه على كلّ إجماع يخرج عنه على بن أبى طالب ومن بحضرته من الصحابة.

المحلى ج 9 ص 345.

لعنت خداوند بر هر اجماعي که علي بن ابي طالب عليه السلام و اصحابي که در محضرش هستند در آن جمع حضور نداشته باشند.

آيا در خلافت ابوبكر دموکراسي حاکم بود وبه زور متوسل نشدند؟

بخاري در صحيح خود به نقل از عائشه مي‌نويسد که عمر بن خطاب در زمان انتخاب ابوبکر مردم را مي‌ترساند و در ميان مردم نفاق وجود داشت:

خَوَّفَ عُمَرُ النَّاسَ وَإِنَّ فِيهِمْ لَنِفَاقًا.

صحيح بخاري، ج4، ص195، ح 3669.

و طبري در تاريخ خود مي‌نويسد که عمر بن خطاب پس به خلافت رسيدن ابوبکر مي‌گفت:

ما هو إلاّ أن رأيت أسلم، فأيقنت بالنصر.

تاريخ الطبري ج 2 ص 458.

هنگامي که قبيله اسلم را كه ديدم يقين به پيروزى پيدا کردم.

قبيله اسلم همان قبيله چماق به دست مي باشد که از مردم به زور براي خليفه بيعت مي گرفت.

آيا نماز ابوبكر به جاي پيامبر دليل بر خلافت اوست؟

علماي اهل سنت وقتي ديده‌اند که دست شان از دليل و نص خالي است، به قضيه نماز خواندن ابوبکر در زمان بيماري رسول خدا صلي الله عليه وآله استناد کرده‌اند و مي‌گويند که اگر او شايستگي خلافت دنيوي را نداشت، رسول خدا صلي الله عليه وآله او را به امامت نماز که امامت اخروي است نمي‌گماشت؛ در حالي که طبق روايت صحيح بخاري هنگامي که رسول خدا صلي الله عليه وآله فهميد که ابوبکر به مسجد رفته تا امامت جماعت را به عهده گرفته است، براي اين که براي او طرفدارانش دستاويزي براي آينده نشود، به مسجد رفت و ابوبکر را کنار زد و ابوبکر کناري ايستاد و تنها مکبر بود و با صداي بلند تکبير مي‌گفت:

وَأَبُو بَكْر يُسْمِعُ النَّاسَ التَّكْبِيرَ.

صحيح البخاري ج 1 ص 174 ح 712.

ابوبكر صداى تكبير را به مردم مى رساند.

همچنين در کتاب‌هاي اهل سنت آمده است که تعدادي از صحابه در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله به دستور آن حضرت امام جماعت بوده‌اند. ابي داود در سنن خود مي‌نويسد:

اسْتَخْلَفَ ابْنَ أُمِّ مَكْتُومٍ يَؤُمُّ النَّاسَ وَهُوَ أَعْمَى.

سنن أبي داود ج 1 ص 143 ح 595.

پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم ابن امّ مكتوم را كه شخصي نابينا بود به امامت مردم در نماز برگزيدند.

حتي علماي اهل سنت تصريح کرده‌اند که خود رسول خدا صلي الله عليه وآله پشت سر عبد الرحمن بن عوف نماز خوانده است:

النبي (ص) صَلَّى خَلْفَ عبد الرحمن بن عَوْفٍ.

مصنف ابن أبي شيبة ج 2 ص 119 ح 7170.

رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم پشت سر عبدالرحمن بن عوف نماز خواند.

پس اگر نماز گذاردن کسي به جاي پيامبر (ص) دليل بر خلافت اوست، چرا عبد الله بن ام مکتوم و يا عبد الرحمن بن عوف جانشين پيامبر (ص) نشدند؟

از اين گذشته، علماي اهل سنت نقل کرده‌اند که رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود:

من أصل الدين الصلاة خلف كل بر وفاجر.

سنن الدارقطني ج 2 ص 44 ح 1747.

جواز نماز خواندن پشت سر هر نيک و بدکاري، از اصل دين است.

[=lucida console]خلافت عمر بن خطاب

پيش از اين خوانديم که علماي اهل سنت براي اثبات مشروعيت خلافت ابوبکر، به اجماع استدلال کرده‌اند، حال سؤال اين است که اگر مبناي خلافت با شورا و اجماع صحابه است،چرا عمر توسط ابوبكر نصب شد، چرا براي انتخاب او نيز شورا تشکيل نشد؟

ابن أثير در اسد الغابه مي‌نويسد که ابوبکر گفت:

إني استخلفت عليكم بعدي عمر بن الخطاب، فاسمعوا له وأَطيعوا

أسد الغابة ج 4 ص 180، نشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت

ابوبکر گفت: من بعد از خودم بر شما عمر بن خطاب را جانشين قرار دادم، حرف شنو و مطيع او باشيد.

و ابن حبان در کتاب الثقات مي‌نويسد که ابوبکر در هنگام انتخاب عمر گفت:

اللهم وليته بغير أمر نبيك.

الثقات ج 2 ص 193

خدايا من عمر را بدون اجازه پيامبرت، ولي امر مسلمان‌ها قرار دادم

هنگامي که ابوبکر، عمر بن خطاب را انتخاب کرد، صحابه به شدت اعتراض کردند؛ چنانچه ابن أبي شيبه مي‌نويسد:

أن أبا بكر حين حضره الموت أرسل إلى عمر يستخلفه فقال الناس: تستخلف علينا فظاً غليظاً، ولو قد ولينا كان أفظ وأغلظ، فما
تقول لربك إذا لقيته وقد استخلفت علينا عمر.

المصنف ج 8 ص 574.

وقتي ابوبکر در حال احتضار قرار گرفت، كسي را به دنبال عمر فرستاد تا او را جانشين خود كند، مردم گفتند: كسي را بر ما مسلط مي‌كني كه خشن و بد اخلاق است، اگر او حكومت را به دست گيرد، سخت‌گيرتر و خشن‌تر خواهد شد، جواب خدا را چه خواهي داد كه عمر را بر ما مسلط مي‌كني؟

سند اين روايت صحيح و تمام روات آن ثقه هستند:

وكيع بن الجراح: ثقة.
تقريب التهذيب ج 2 ص 283.
إسماعيل بن أبي خالد: ثقة.
تقريب التهذيب ج 1 ص 93.
زُبيد بن الحارث: ثقة، ثقة.
تهذيب التهذيب ج 3 ص 268.

همچنبن ابن سعد به نقل از عائشه مي‌نويسد که علي بن أبي طالب عليه السلام و طلحه نيز اعتراض کردند:

لما حضرت أبا بكر المتوفي استخلف عمر فدخل عليه علي وطلحة فقالا من استخلفت قال عمر قالا فماذا أنت قائل لربك قال بالله تعرفاني لأنا أعلم بالله وبعمر منكما.

الطبقات الكبري ج 3 ص 196.

وقتي زمان مرگ ابو بکر فرا رسيد، عمر را به جانشيني خويش انتخاب کرد ؛ پس علي و طلحه به نزد او آمده و گفتند: چه کسي را انتخاب کرده اي؟ پاسخ داد عمر را! گفتند: با اين كار، پاسخ پروردگارت را چه خواهي داد؟ ابوبكر گفت: خدا را به من ميشناسانيد؟ من به خدا و به عمر از شما دانا تر هستم.

سند اين روايت نيز صحيح است:
الضحاك بن مخلد. وثقه ابن معين والعجلي.
تهذيب التهذيب ج 4 ص 397.
عبيد الله بن أبي زياد: وثقه العجلي. والحاكم.
تهذيب التهذيب ج 7 ص 14.
يوسف بن ماهك: وثقه ابن معين والنسائي.
تهذيب التهذيب ج 11 ص371.

حتي ابن تيميه حراني نيز اعتراف کرده است که صحابه معترض بوده‌اند:

وقد تكلّموا مع الصديق في ولاية عمر وقالوا ماذا تقول لربك وقد وليت علينا فظا غليظا؟ فقال: أبالله تخوفوني!.

منهاج السنّة ج 6 ص 155.

صحابه با ابوبكر در باره جانشيني عمر با او صحبت (اعتراض) كردند و گفتند: چرا يك فرد خشن و تند را بر خلافت برگزيده اي؟ فردا جواب خدا را چه خواهى داد؟ ابوبكر گفت: من را از خدا ميترسانيد؟!

[=lucida console]شوراي 6 نفره خلافت عثمان توسط مردم انتخاب شدند يا توسط شخص عمر

اهل سنت براي اثبات مشروعيت خلافت عثمان به انتخاب او توسط شوراي شش نفره استناد کرده‌اند. براي ابطال اين قضيه نيز دلايل متعددي وجود دارد؛ از جمله:

عمر بن خطاب معتقد به شوري نبود!

در کتاب‌هاي اهل سنت روايات وجود دارد که ثابت مي‌کند خليفه دوم به شورا اعتقاد نداشته است و تصريح مي‌کرد که اگر اشخاصي زنده بودند، آن‌ها را خودش انتخاب مي‌کرد نه اين که انتخاب را به شورا واگذار کند؛ از جمله عبارات ذيل از او نقل شده است:

لو كان سالم حيا ما جعلتها شوري

الاستيعاب ج 2 ص 568، بتحقيق: علي محمد البجاوي، 2، نشر: دار الجيل- بيروت.

لو كان سالم حيا ما تخالجني الشك في توليته عليكم أو في تأميره.

تأويل مختلف الحديث ص 115؛ المحصول للرازي ج 4 ص 322؛

اگر سالم زنده بود شك وترديدي راجع به سر پرست (خليفه) قرار دادن او بر شما در من پيدا نميشد.

لو أدركت أبا عبيدة بن الجراح لوليته... ولو أدركت معاذ بن جبل ثم وليته... ولو أدركت خالد بن الوليد ثم وليته.

اگر ابا عبيده جراح زنده بود او را سرپرست (خليفه) شما قرار ميدادم.... اگر معاذ بن جبل و يا خالد بن وليد زنده بود او را سرپرست (خليفه) شما قرار ميدادم.

عمر بن شبة النميري البصري، تاريخ المدينة المنورة، ج2، ص61، ح1496

دستور قتل مخالفين در شوراي عمر، مظهر دموكراسي يا ديكتاتوري !

تعدادي از علماي اهل سنت نقل کرده که عمر بن خطاب دستور داد که اين شش نفر با همديگر مشورت کنند و اگر کسي از آن‌ها بر خلاف ديگران نظر داد، گردن او را بزنيد:

وقال (عمر بن الخطاب) للمقداد بن الأسود إذا وضعتموني في حفرتي فاجمع هؤلاء الرهط في بيت حتى يختاروا رجلا منهم وقال لصهيب صل بالناس ثلاثة أيام وأدخل عليا وعثمان والزبير وسعدا وعبد الرحمن بن عوف وطلحة إن قدم وأحضر عبد الله بن عمر ولا شيء له من الأمر وقم على رؤوسهم فإن اجتمع خمسة ورضوا رجلا وأبى واحد فاشدخ رأسه أو اضرب رأسه بالسيف وإن اتفق أربعة فرضوا رجلا منهم وأبى اثنان فاضرب رؤوسهما فإن رضي ثلاثة رجلا منهم وثلاثة رجلا منهم فحكموا عبد الله بن عمر فأي الفريقين حكم له فليختاروا رجلا منهم فإن لم يرضوا بحكم عبد الله بن عمر فكونوا مع الذين فيهم عبد الرحمن بن عوف واقتلوا الباقين إن رغبوا عما اجتمع عليه الناس

تاريخ المدينة، ج 2 ص 82، نشر: دار الكتب العلمية - بيروت
تاريخ الطبري ج 2 ص 581، نشر: دار الكتب العلمية – بيروت
الكامل في التاريخ ج 2 ص 461، نشر: دار الكتب العلمية - بيروت

عمر بن خطاب به مقداد بن أسود گفت: وقتي مرا داخل قبر گذاشتيد، اين 6 نفر را در يك خانه‌اي جمع كنيد تا اينها يك نفر را از ميان خودشان براي خلافت انتخاب كنند. به صُهيب هم گفت: تو 3 روز براي مردم نماز بخوان و علي و عثمان و زبير و سعد بن أبي وقاص و عبد الرحمن بن عوف و طلحه ( اگر بود) را جمع كنيد و عبد الله بن عمر (پسر مرا) هم حاضر شود (و او حق رأي ندارد) و با شمشير، بالاي سر اين 6 نفر بايست. اگر 5 نفر اتفاق نظر داشتند و يك نفر را براي خلافت انتخاب كردند و نفر ششم با آنان مخالفت كرد، سر او را با شمشير بشكافت (يا سرش را با شمشير بزن). اگر 4 نفر اتفاق نظر داشتند و 2 نفر مخالفت كردند، سر آن 2 نفر را بزن و اگر 3 نفر روي يك نفر اتفاق نظر داشتند و 3 نفر ديگر روي يك نفر ديگر اتفاق نظر داشتند، عبد الله بن عمر حَكَم است و نظر هر كدام را قبول داشت، حُكْم همان است. اگر نظر عبد الله بن عمر را قبول نكردند، نظر آن گروهي مورد قبول است كه عبد الرحمن بن عوف در آن گروه است و اگر بقيه مخالفت كردند، آنها را بكشيد.

طبق اين روايت، عمر بن خطاب دستور داد که فرزند عبد الله داور نهايي است و اگر افراد شورا به نتيجه نرسيدند، او داوري خواهد کرد. حال سؤال اين است که عبد الله عمر كه صلاحيت طلاق زن خود را ندارد چگونه داوري اساسي ترين مسائل جامعه اسلامي را عهده دار مي شود؟!

ابن سعد متوفاي 230هـ در کتاب الطبقات مي‌نويسد:

عن إبراهيم قال: قال عمر من أَسْتَخْلِفُ؟ لَوْ كَانَ أَبُو عُبَيْدَةَ بنُ الْجَرَّاحِ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ: يَا أَمِيرَ المُؤْمِنِينَ فَأَيْنَ أَنْتَ مِنْ عَبْدِ اللَّهِ بن عُمَرَ؟ فَقَالَ: قَاتَلَكَ اللَّهُ وَاللَّهِ مَا أَرَدْتَ اللَّهَ بِهَذَا أَسْتَخْلِفُ رَجُلاً لَيْسَ يُحْسِنُ يُطَلقُ امْرَأَتَهُ.

الطبقات الكبرى، ج3، ص343، نشر: دار صادر بيروت
جامع الأحاديث للسيوطي ج 13 ص 382،
تاريخ الخلفاء للسيوطي ج 1 ص 145، نشر: مطبعة السعادة - مصر

از ابراهيم نقل شده است که عمر گفت: من چه كسي را خليفه كنم؟ اگر أبو عبيدة بن جراح بود، او را خليفه مي‌كردم. مردي به او گفت: اي امير المومنين! چرا پسرت عبد الله را خليفه نمي‌كني؟ عمر گفت: خداوند تو را بكشد! (اين چه حرفي است كه مي‌زني؟!) به خدا قسم! خداوند را با اين سخنت در نظر نگرفته‌اي. آيا مردي را خليفه كنم كه نمي‌تواند همسرش را طلاق بدهد؟!

نتيجه آن که:

اميرمؤمنان عليه السلام توسط خداوند انتخاب و توسط رسول خدا صلي الله عليه وآله معرفي شده است ؛ اما از آن طرف هيچ دليلي براي اثبات مشروعيت خلافت خلفاي سه گانه حتي در کتاب‌هاي اهل سنت وجود ندارد.

الحمد لله الذي جعلنا من المتمسکين بولايۀ علي بن أبي طالب عليه السلام.

والسلام عليکم و رحمت الله و برکاته

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)

نقل قول:
إِنْ أَسْتَخْلِفْ فَقَدْ اسْتَخْلَفَ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي أَبُو بَكْرٍ وَإِنْ أَتْرُكْ فَقَدْ تَرَكَ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي رَسُولُ اللَّهِ (ص).

صحيح البخاري، ج8، ص126، ح 7218.

اگر جانشين انتخاب كنم كاري كرده ام كه كسي كه از من بهتر بود يعني ابو بكر انجام داده است. واگر ترك كنم به درستي كاري كردم كه كسي كه بهتر از من بود يعني رسول خدا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ترك كرده نموده است.

دو خواهش و یک سوال;
لطف کنین آدرس دقیق ر وبذارین...مثلا: صحیح البخاری، کتاب ایمان،باب 2 ،ص فلان...
در ضمن خوشحال میشم لینک دانلود دو کتاب صحیح بخاری و صحیح مسلم رو بذارین...
سوال: این حقیقت داره که کتابهای صحیح مثل صحیح مسلم و ... در هر چاپشون دچار ویرایش و تغییر در متن میشوند؟؟

saman151;443743 نوشت:
سوال: این حقیقت داره که کتابهای صحیح مثل صحیح مسلم و ... در هر چاپشون دچار ویرایش و تغییر در متن میشوند؟؟

شک نکنید که همین شکلی است که شما می فرمایید .
کتاب در سایت شامله هست رجوع کنید
منبع کامل کتاب الاحکام باب الاستخلاف

Ali-Reza;382625 نوشت:
اثبات امامت در پنج دقيقه - قسمت اول

سلام

ماشا الله اين كه يك ساعت هست نه پنج دقيقه :Nishkhand:

با تشكر

saman151;443743 نوشت:
لطف کنین آدرس دقیق ر وبذارین...مثلا: صحیح البخاری، کتاب ایمان،باب 2 ،ص فلان...


بخارى و مسلم از عبد اللّه بن عمر روايت مي‌كنند:
عن عبدالله بن عمر قال: قيل لعمر: ألا تستخلف؟ فقال: إن أستخلف فقد استخلف من هو خير منّي: أبو بكر، وإن أترك فقد ترك من هو خير منّي: رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلم.
به عمر گفته شد: چرا براي بعد از خود خليفه تعيين نمي‌كني؟ در جواب گفت: اگر خليفه تعيين كنم، كاري كه شخص بهتر از من كرده را انجام داده‌ام. و اگر خليفه تعين نكنم باز هم كار كسي كه بهتر از من بوده را انجام داده‌ام و آن رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم است.
صحيح بخاري، ج 4، ص2256، ح 7218، كتاب الأحكام، باب الاستخلاف 51 ـ
صحيح مسلم، ج 3 ، ص1454، ح 1823،كتاب الإمارة، باب الاستخلاف وتركه.

اين هم تفضيل و شرحش::::::::::::

نووي شارح صحيح بخاري در شرح اين روايت مي‌گويد:
وفي هذا الحديث دليل على أنّ النبي صلى اللّه عليه وسلم لم ينصّ على خليفة، وهو إجماع أهل السنّة وغيرهم.
اين حديث دليلي است بر اين كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم بر هيچ خليفه‌اي براي بعد از خود نصّ و تصريحي نداشته است كه اين نظر اجماعي اهل سنْت نيز مي‌باشد.
صحيح مسلم بشرح النووي، 12/205.

نظر ابن كثير هم جالب به نظر مي‌رسد:
إنّ رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلم لم ينصّ على الخلافة عيناً لأحد من الناس ، لا لأبي بكر كما قد زعمه طائفة من أهل السنّة، ولا لعليّ كما يقوله طائفة من الرافضة.
اين حديث دليلي است بر اين كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم بر هيچ خليفه‌اي براي بعد از خود نصّ و تصريحي نداشته است كه اين نظر اجماعي اهل سنْت نيز مي‌باشد.

البداية والنهاية، ابن كثير، ج 5، ص 219
مواقف عضد الدين ايجي، ص400
قواعد العقائد ابوحامد غزالي، ص226
الفرق بين الفرق عبدالقاهر بغدادي، ص349

saman151;443743 نوشت:
در ضمن خوشحال میشم لینک دانلود دو کتاب صحیح بخاری و صحیح مسلم رو بذارین...

صحيح بخاري::::::::::

صحيح البخاري (ط. دار ابن كثير)

صحيح مسلم:::::::::::

صحيح مسلم (ط. الحلبي) (ت: عبد الباقي)

تذكر:::: دوستاني كه اهل تحقيق و پزوهش هستند در نظر داشته باشند شبكه ولايت براي جمع اوري كتب خود كه تصاوير انرا در بكه به نمايش مي گذارد از سايتبالا استفاده مي كندو كتب خود را به صورت تصويري دانلود مي كند و كساني كه اهل تحقيق هستند مي توانند وارد اين سايت شود و كتاب مورد نظر خود را بزجست نمايند

برادر سامان اگر مطلبي هست ما در خدمت شما هستيم در غير اين صورت التماس دعا داريم

يا مولا علي ع مدد

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.
کدام تحقیق؟
یک سایت سنی یا وهابی یا زرتشتی یا مسیحی یا یهودی بگید که سالم باشه....
همشو فیلتر کردید بعد میگید در مورد مذهبتون تحقیق کنید؟
توی تمام سایت های شیعه پشت سر همه ادیان حرف ها زده اند و گفته اند که فقط ما بر حقیم.اگر شما بر حقید چرا مردم را زندانی کرده اید چرا نمیگذارید خودشان تحقیق کنند؟چرا سایت ها را بسته اید؟
اگر برحق هستید از گمراه شدن مردم نترسید از گمراه کردن مردم بترسید...
همه شما جوابگو هستید در قیامت......همه تان...
خدانگهدار

محمد رسول;443849 نوشت:
همشو فیلتر کردید بعد میگید در مورد مذهبتون تحقیق کنید؟


سلام با تشكر
برادر عزيزم و يا خواهر عزيزم اينجا سازمان فيلترينگ نيست و ما هم رئيس اي تي كشور نيستيم برادرم

دوما هر مملكتي براي خود خط و خطوط قرمزي دارد و هر كسي از ان عبور كند تير غيب كه همان سازمان فيلترينگ هست گريبان او را خواهد گرفت

سوما سايت هاي ما نيز در كشور هاي مخالف و معاند در معرض فيلتر و انسداد هست

چهارم هر كسي بايد پايبند به قوانين و حقوق شهروندي شود بنده خود دوستاني داشتم كه در سايتشان مطالبي در باره خليفه دوم نوشته بودند كه در ان توهين هايي بود كه سازمان انرا فيلتر كرد پس اينكه فقط شما فيلتر مي شويد نيست شما بايد همه حوانب را ببينيد و هر كسي تخطي از قوانين كند با او برخود مي شود حال دوست باشد يا دشمن


محمد رسول;443849 نوشت:
توی تمام سایت های شیعه پشت سر همه ادیان حرف ها زده اند و گفته اند که فقط ما بر حقیم

بنده كم و بيش در اديان هم پزوهش مي كنم، اگر سري به كانال هاي نصارا و مجوس بزنيد خواهيد ديد كه انها هم اسلام را دين متوحش جلوه مي دهند و ادعاي حقانيت مي كنند، اينكه هر كسي با هر عقيده اي ادعاي عقانيد كند امري طبيعي هست و نيازي به جنجال و هياهو ندارد شما مي تواند مواضع خود را در ميز مباحثه بگذاريد تا حقير با شما بحث علمي كنم از عقل تا نقل

محمد رسول;443849 نوشت:
اگر شما بر حقید چرا مردم را زندانی کرده اید چرا نمیگذارید خودشان تحقیق کنند؟


گويا منظور شما از زندادي برادر محققين و پزوهش گران مواد مخدر و حوزه علمي توليد كريستال و شيشه و پايپ هست كه البته انها نيز در پيرامون مواضع خود محقيق اجتماع هستند البته از نوع بزهكار و نابسامان

محمد رسول;443849 نوشت:
سایت ها را بسته اید؟

امريكا نيز ادعاي حقانيت مي كنند براي چه اجازه كار به سانتارفيوژ هاي ما نمي دهد؟

محمد رسول;443849 نوشت:
اگر برحق هستید از گمراه شدن مردم نترسید از گمراه کردن مردم بترسید...

إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا ﴿3﴾
ما راه را به او نشان داديم خواه شاكر باشد و پذيرا گردد يا ناسپاس (3)

محمد رسول;443849 نوشت:
همه شما جوابگو هستید در قیامت......همه تان...

معكم انشا الله---- نتنها ما بلكه شما نيز بابت مطالبي كه قلم فرسايي نموديد پاسخ گو هستيد

محمد رسول;443849 نوشت:
خدانگهدار

از مصاحبت با شما بسيار خوشنود شدم و برايم باعث مباهات بود

موفق و مويد باشيد الله سبحان تعالي حافظ شما باشد

Ali-Reza;382625 نوشت:
همچنبن ابن أبي حاتم در تفسير خود از عتبة بن أبي حكيم همين مطلب را نقل کرده است:

تفسير ابن أبي حاتم ج 4 ص1162.


قطعا منظور شما این روایت است:
6551 - حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيدٍ الْأَشَجُّ , ثنا الْفَضْلُ بْنُ دُكَيْنِ أَبُو نُعَيْمٍ الْأَحْوَلُ , ثنا مُوسَى بْنُ قَيْسٍ الْحَضْرَمِيُّ , عَنْ سَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ , قَالَ: تَصَدَّقَ عَلِيٌّ بِخَاتَمِهِ وَهُوَ رَاكِعٌ فَنَزَلَتْ: {إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتَوْنَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}
عزیز من راوی اول این حدیث یعنی سَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ گه البته با اینکه ثقه هستند اما یکی از علمای شیعه است که اتفاقا اصلا جز اصحاب نبوده است!!!
چگونه کسی که خودش از اصحاب نبوده می تواند بر شان نزول یک آیه شهادت دهد؟؟؟
سلمة بن كُهَيْل بن حصين الإمام، الثبت، الحافظ: أبو يحيى الحضرمي. حدث عن: أبيه، وجندب بن عبد الله، وأبي جحيفة، وأبي الطفيل وغيرهم. وروى عنه منصور، والأعمش، وشعبة، والثوري وغيرهم. كان من علماء الكوفة الأثبات على تشيع كان فيه. توفي سنة إحدى وعشرين ومائة.
عن سفيان عن سلمة بن كهيل قال: اجتمعنا في الجماجم أبو البختري الطائي وميسرة أبو صالح وضحاك المِشْرَقِيّ وبكير الطائي فأجمعوا على أن الإرجاء بدعة والولاية بدعة والبراءة بدعة والشهادة بدعة
المعرفة والتاريخ (2/ 648) وطبقات ابن سعد (6/ 316) وتهذيب الكمال (11/ 313 - 317) والسير (5/ 298 - 300) والوافي بالوفيات (15/ 322 - 323) وشذرات الذهب (1/ 159).
الإبانة (2/ 905/1270) والسنة لعبد الله (ص.89 - 90) وأصول الاعتقاد (5/ 1050/1784) والإيمان لأبي عبيد (22 بنحوه).

در ضمن أبو سعيد الأشج متوفی سال 257 هجری است و این در حالی است که ابن أبي حاتم نویسنده کتاب خود در سال 245 هجری به دنیا امده است و در آن زمان نهایتا 12 سال سن داشته است!!!

Ali-Reza;382625 نوشت:
آلوسي در باره شأن نزول اين آيه گفته است:

وغالب الأخباريّين على أنّ هذه الآية نزلت في‌علي‌كرّم اللّه‌وجهه.

روح المعاني، ج6، ص167.

اکثر صاحبان روايت، بر اين باور هستند که اين آيه در باره علي کرم الله وجهه نازل شده است.



واقعا به شخصه ممنون می شوم عین همین جمله را در تفسیر فوق پیدا کنید و عکسش را درج کنید!
ما که ندیدیم!!!

Ali-Reza;382625 نوشت:
ابن أبي حاتم در تفسير خود از ابو سعيد خدري نقل کرده است:

نزلت هذه الآية... في علي بن أبي طالب.

تفسير ابن أبي حاتم، ج 4 ص1172.

اين آيه در باره علي بن ابي طالب نازل شده است.

خوب اینم متن فوق:
6609 - حَدَّثَنَا أبي ثنا عثمان بن حرزاد، ثنا إِسْمَاعِيلُ بْنُ زَكَرِيَّا، ثنا عَلِيُّ بْنُ عَابِسٍ عَنِ الأَعْمَشِ ابنى الْحجابِ، عَنْ عَطِيَّةَ الْعَوْفِيِّ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ:
نَزَلَتْ هَذِهِ الآيَةُ يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ.

اما با هم این متن رو بررسی سندی می کنیم:
عطية بن سعد بن جنادة معروف به عطیه العوفی نزد علمای حدیث ضعیف است:
ابن حجر در موردش می گوید صدوق يخطىء كثيرا وكان شيعيا مدلسا

و همچنین علي بن عابس الأسدي نیز ضعیف الحدیث است!!!
رتبته عند ابن حجر : ضعيف
رتبته عند الذهبي : ضعفوه
رواه التهذیبین ش 4757

Ali-Reza;382625 نوشت:
آلوسي در تفسير خود مي‌نويسد:

روي ابن مردويه عن ابن مسعود قال كنا نقرأ على عهد رسول الله (ص): بَلِّغْ مَا اُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ إنّ عليّاً وليُّ المؤمنين وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ.

روح المعاني، ج6، ص193

ابن مردويه از ابن مسعود نقل مي‌کند که ما در زمان رسول الله صلي الله عليه واله وسلم اين آيه را اينگونه مي‌خوانديم: آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است که «علي ولي مومنين است» را به طور کامل (به مردم) ابلاغ کن، و اگر چنين نکنى، رسالت او را انجام نداده اى.

اعتقاد به این روایت یعنی اعتقاد به تحریف قرآن و جالب آنکه اهل سنت به شدت مخالف با این روایت هستند!
صاحب روح المعانی ابتدای صفحه ی مذکور می گوید:
وزعمت الشيعة أن المراد «بما أنزل إليك» خلافة علي كرم الله تعالى وجهه....
و در واقع دیدگاه های شیعه را بر این آیه می آورد...
سپس شعری را درج می کند که در آن به این دیدگاه ایراد می گیرد:

عجبت من قوم أتوا أحمدا ... بخطة ليس لها موضع ---- الی آخر

و در انتها نیز می گوید: ثم نعود على استدلال الشيعة بالإبطال

Ali-Reza;382625 نوشت:
خطيب بغدادي با سند معتبر نقل کرده است که اين آيه بعد از معرفي اميرمؤمنان عليه السلام در غدير خم، نازل شده است:

وَهُوَ يَوْمُ غَدِيرِ خُمٍّ لَمَّا أَخَذَ النَّبِيُّ ﴿ص﴾ بِيَدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ، فَقَالَ: " أَلَسْتُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ؟ "، قَالُوا: بَلَى يا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: "
مَنْ كُنْتُ مَولاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ "، فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ: بَخٍ بَخٍ لَكَ يَابْنَ أَبِي طَالِبٍ أَصْبَحْتَ مَوْلايَ وَمَوْلَى كُلِّ مُسْلِمٍ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ: {الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}.

تاريخ بغداد ج8 ص284

روز غدير خم، زماني که پيامبر دست علي بن ابي طالب را گرفت، سپس فرمود: آيا من سرپرست مومنان نيستم؟ گفتند: بله اي رسول خدا! فرمود: هرکس که من مولاي او هستم پس علي مولاي اوست. پس از آن، عمر بن خطاب گفت: تبريک تبريک بر تو اي فرزند ابي طالب ؛ زيرا از اين پس تو مولاي من و مولاي کل مسلمانان هستي، سپس اين آيه نازل شد: امروز، دين شما را برايتان کامل کردم.

محقق كتاب تاريخ بغداد پس از ذکر این روایت در ذیل آن گفته است که به کتاب ابن جوزی رجوع کنیم!
خوب با هم ذیل روایت خطیب بغداد رو نگاه میکنیم!
نوشته شده:
انظر: المنتظم، لابن الجوزي 14/28.
در واقع کلید ماجرا آنجاست پس ما هم به سراغ کلید که در دست ابن جوزی است می رویم:
أَبُو معَاذ الشاه، ثَنَا حبشون بن مُوسَى، ثَنَا عَليّ بن سعيد الرَّمْلِيّ، ثَنَا ضَمرَة، عَن ابْن شَوْذَب، عَن مطر الْوراق، عَن شهر بن حَوْشَب، عَن أبي هُرَيْرَة عَن النَّبِي صلى الله عَلَيْهِ وَسلم " من صَامَ يَوْم ثَمَانِي عشر من ذِي الْحجَّة كتب لَهُ صِيَام سِتِّينَ شهرا وَهُوَ غَدِير خم، ثمَّ أَخذ يَدي عَليّ فَقَالَ: " من كنت مَوْلَاهُ، فعلى مَوْلَاهُ ". وَقَالَ لَهُ عمر: بخ بخ، يَا ابْن أبي طَالب، أَصبَحت مولَايَ،وَمولى كل مُسلم، فَأنْزل الله {الْيَوْم أكملت لكم دينكُمْ} " الحَدِيث.

ابن جوزی روایت را از الشاه بن عبد الرحمن المزني معروف به أَبُو مُعَاذٍ الشَّاهُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْهَرَوِيُّ شنیده است و ایشان مجهول الحال است!!!

حالا به راویان شیعه و راویان غالی و یخطی کاری نداریم دیگه...

البته دوستان توجه داشته باشند مشکل فقط بر سر قسمت نزول آیه اکمال است وگرنه اهل سنت موضوع غدیر را به تواتر قبول دارند:
فَمَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ، وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ "


خوب عزیز من کسی که می خواهد امامت را در پنج دقیقه اثبات کند باید هم این همه سوتی در حرف ها و مدارک و استنادهایش باشد!!!

لازم به یادآوری هست زمانی که جناب آقای قزوینی ویژه برنامه مذکور را پخش می کردند از طرف روم صدای اهل سنت ایران در پالتالک به دفعات با برنامه ایشان تماس گرفته شد و حتی صدا بر روی میکرفون روم برای عموم مردم پخش شد که آقا جان نماینده روم صدای اهل سنت ایران حاضر است در همین خصوص با جناب آقای قزوینی صحبت کند و جواب های علمی بدهد اما در مجموع بعد از هفت تماس در شش شب (یک شب دو بار تماس گرفته شد) هیچگونه تمایلی از سوی شبکه مذکور برای برقراری تماس دیده نشد!!!

kheymegahabalfazl;443844 نوشت:
يا مولا علي ع مدد

راستی تا یادم نرفته داداش شما خودت رو مثلااااا اهل سنت می دونستیا!!!

اشکال نداره عزیزم کم حافظه ای دیگه...
میزاریمش به پای تقیه.

خوب صد البته من شکی ندارم که شما می گوئید آن زمان سنی بودید و اکنون شیعه شده اید!
چاره ای جز گفتن این جمله نداری عزیزم....

ohfreedom;443930 نوشت:
راستی تا یادم نرفته داداش شما خودت رو مثلااااا اهل سنت می دونستیا!!!
اشکال نداره عزیزم کم حافظه ای دیگه...
میزاریمش به پای تقیه.
خوب صد البته من شکی ندارم که شما می گوئید آن زمان سنی بودید و اکنون شیعه شده اید!
چاره ای جز گفتن این جمله نداری عزیزم....

اتفاقا عمر هم زياد يا علي مي گفت نكنه او هم شيعه بوده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:khaneh:

يا شايد هم تقيه مي كرده

البته ايرادي نيست هااااااااااااا چون عبد الرزاق بهش مي گفته انوك احتمالا اشكال از همان جا هست

نكند اول عمر سني بوده بعدا شيعه شده؟؟؟؟؟؟؟؟؟

البته شايد شما براي عمر چاره اي بيابيد زيرا ما در انتظار مي مانيم

راستي فكر كنم شما اشكالتان بر توسل من به مولا علي بوده است علي ايحال اگر مي خواهي بر توسل اشكال كنيد جرات داري در همين سايت يك تاپيك اختصاصي توسل بزنيم از منظر قران و سنت فقط من و تو مباحثه كنيم بدون حضور هيچ احدي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ابتدا از قران شروع كنيم و بعد هم به سنت برويم يا هر جور خودت دوست داري

ohfreedom;443930 نوشت:
وگرنه اهل سنت موضوع غدیر را به تواتر قبول دارند:

اهل سنت بله اما وهابيت را ما قبلا اثبات كرديم كه شيخ الشياطين ابن تيميه و پيروان خالصش چون شما اين موضوع را به تواتر قبول نداريد

افشاگري دورغي ديگر از ابن تيميه درباره عدم تواتر حديث غدير

خيلي مدت بود نبودي ما خنده نكرده بوديم خوب شد اومدي

راستي شما گفتيد به عنوان متواتر قبول داريد كدم متواتر؟ به قول عقيل فراريتان متواتر ضعيف ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:khaneh:

هههههههههههه

ohfreedom;443930 نوشت:
محقق كتاب تاريخ بغداد پس از ذکر این روایت در ذیل آن گفته است که به کتاب ابن جوزی رجوع کنیم!
خوب با هم ذیل روایت خطیب بغداد رو نگاه میکنیم!
نوشته شده:
انظر: المنتظم، لابن الجوزي 14/28.
در واقع کلید ماجرا آنجاست پس ما هم به سراغ کلید که در دست ابن جوزی است می رویم:
أَبُو معَاذ الشاه، ثَنَا حبشون بن مُوسَى، ثَنَا عَليّ بن سعيد الرَّمْلِيّ، ثَنَا ضَمرَة، عَن ابْن شَوْذَب، عَن مطر الْوراق، عَن شهر بن حَوْشَب، عَن أبي هُرَيْرَة عَن النَّبِي صلى الله عَلَيْهِ وَسلم " من صَامَ يَوْم ثَمَانِي عشر من ذِي الْحجَّة كتب لَهُ صِيَام سِتِّينَ شهرا وَهُوَ غَدِير خم، ثمَّ أَخذ يَدي عَليّ فَقَالَ: " من كنت مَوْلَاهُ، فعلى مَوْلَاهُ ". وَقَالَ لَهُ عمر: بخ بخ، يَا ابْن أبي طَالب، أَصبَحت مولَايَ،وَمولى كل مُسلم، فَأنْزل الله {الْيَوْم أكملت لكم دينكُمْ} " الحَدِيث.

ابن جوزی روایت را از الشاه بن عبد الرحمن المزني معروف به أَبُو مُعَاذٍ الشَّاهُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْهَرَوِيُّ شنیده است و ایشان مجهول الحال است!!!

حالا به راویان شیعه و راویان غالی و یخطی کاری نداریم دیگه...

حالا بزاريد از غلات وهابيت و پيروانشان چون فري دم بپرسيم كه پاورقي و نام كتاب جوزي را به ما نشان دهند

راستي فري هنوز تو كپي پيست مي كني از سايت سجودي :khaneh:

هههههههههههههههههههههههههههه


غلاتييييييييييييييييييييي نشون بده ببينم ادرس رو :khaneh:

اه فري قبلا هم از اين پاورقي ها گفته بودي كه كارشناس ها شما را رسوا كردند بازم نمي خواهيد دست از غالي گري برداريد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مشكل اينجا هست كه اب و هواي ابن تيميه به تو خورده نكنه رفته بودي بغداد ديدنش؟ :Nishkhand:

البته تقصير نداري هااااااااااااااا وقتي پيش كالكرابي تحصيل كني نتيجه اش اين همه گاف مي شه انشا الله سريال گاف هاي شما هم در دست ساخت هست
هههههههههههههههه

ohfreedom;443930 نوشت:
خوب عزیز من کسی که می خواهد امامت را در پنج دقیقه اثبات کند باید هم این همه سوتی در حرف ها و مدارک و استنادهایش باشد!!!

فعلا رسوايي هايت را جمع كن تا بعد

ohfreedom;443930 نوشت:
لازم به یادآوری هست زمانی که جناب آقای قزوینی ویژه برنامه مذکور را پخش می کردند از طرف روم صدای اهل سنت ایران در پالتالک به دفعات با برنامه ایشان تماس گرفته شد و حتی صدا بر روی میکرفون روم برای عموم مردم پخش شد که آقا جان نماینده روم صدای اهل سنت ایران حاضر است در همین خصوص با جناب آقای قزوینی صحبت کند و جواب های علمی بدهد اما در مجموع بعد از هفت تماس در شش شب (یک شب دو بار تماس گرفته شد) هیچگونه تمایلی از سوی شبکه مذکور برای برقراری تماس دیده نشد!!!

نه بابا شوخي ميكني؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هنوز نامه 5 ساله پيش دكتر قزويني رو تاقچه خونه عبدالحميد اسماعيل زهي هست كه داره به اين نامه افتحار مي كنه كه دكتر قزويني بهش نامه زده---- ان وقت چه شد تماس شما وصل نشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خوب يك سر مي امدي پالتاك شيعه راهنماييتون مي كردن شايد پلاك رو اشتپ زده بوديد مثل همين كتاب تاريخ بغداد و انظرو المنتظم :khaneh:

ohfreedom;443930 نوشت:
لبته دوستان توجه داشته باشند مشکل فقط بر سر قسمت نزول آیه اکمال است

شما مسئله نزول اين ايه را با افسانه اجماع سقيفه اشتباه گرفتي هههههههههههههههههههههههه

اولا اينكه ما در يك سند صحيح از تاريخ بغداد اثبات كرديم اين ايه در ان روز نازل شده علي ايحال اينها ليست افرادي هست كه اقرار داشته اند اين ايه در همين روز نازل شده است :::::::::::::::::

1 - أحمد بن موسى بن مردويه اصفهاني. 2 - أبو نعيم أحمد بن عبد الله اصفهاني. 3 - أبو الحسن علي بن محمد جلابي معروف به ابن مغازلي. 4 - موفق بن أحمد معروف به أخطب خطباء خوارزم. 5 - محمد بن علي بن إبراهيم نطنزي. 6 - أبو حامد محمود بن محمد صالحاني. 7 - إبراهيم بن محمد بن المؤيد الحمويني.

ohfreedom;443930 نوشت:
واقعا به شخصه ممنون می شوم عین همین جمله را در تفسیر فوق پیدا کنید و عکسش را درج کنید!
ما که ندیدیم!!!

خوب تو كه ادعا داري از مكتبه شامله استفاده مي كني حداقل يك سرچ مي دادي تا نه خودت را ضايع كني و نه وهابيت رو هههههههههههههههههههه

دوستان عزيز، حقير از نرم افزار مكتبه شامله شروع مي كنم

نكند نرم افزار هاي تو هم مانند نرم افزار عقيل بي عقل كار نمي كند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :khaneh:

تصوير كتاب::::::::::::


وهابي يادمه تازه وارد اين سايت شده بودي صحبت از كتاب خانه خصوصيت مي كردي طويا در اين كتاب خانه شما چنين مطالبي يافت نمي شود و البته ياد هست زنگ زده بودي كانال كلمه طيبه سر همين اوردن ادرس دوري به چكنم و چكنم افتادي كه ديگه رفته كه بيايي:khaneh:

اما ما علاوه بر تصاوير كتاب لينك سايت اختصاصي مكتب شامله كه خودش لينك كتب هايش را آپلود مي كند را در زير سوايي بيشتر وهابيون

قرار داده ايم

ايتدا بر روي لينك زير كليك كنيد

http://shamela.ws/browse.php/book-22835/page-1381#page-1353

در خطر پنجم بخش اخر جچمله زير را مي بينيد

وغالب الأخباريين على أنها نزلت في علي كرم الله تعالى وجهه

و يا اينكه مطالب بالا را در همان سرچش، جستجو كنيد و يا اينكه بزنيد ج 3 ص 334-------------

البته براي اينكه اين فري دم وهابي به ارشيو مكتب شامله خودش نرم افزار كتاب روح المعاني علامه الوسي را هم اضافه كند مي تواند انرا از لينك خود شامله دريافت و سويچ كند

http://shamela.ws/index.php/book/22835

راستي وهابي شما زحمتي بكش اين اطلاعات انعكاسي من را به رفاقت هم بده گويا مطالب شما از انها كپي برداري شده بوده و بعد اگر زنگ بزننين شبكه ولايت يقينان رسوايي شماها عمومي مي شود و بعد انوقت جمع كردن ان ابرو كاره حضرت فيل هست
هههههههههههه:khaneh:

ohfreedom;443930 نوشت:
ما که ندیدیم!!!

حالا ديدي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اگه ديدي نظرت چيه :Khandidan!:

البته شما تقصير نداري مشكل اينجا هست مي روي كپي پيست مي كني

ohfreedom;443930 نوشت:
اما با هم این متن رو بررسی سندی می کنیم:
عطية بن سعد بن جنادة معروف به عطیه العوفی نزد علمای حدیث ضعیف است:
ابن حجر در موردش می گوید صدوق يخطىء كثيرا وكان شيعيا مدلسا

وهابي اين منبر هاتون بدرد عوام ناس مي خوره

اين مراحل رجاليش رو يك ساله پيش بررسي كردم تو تازه از عقيل بي عقل گرفتي؟؟؟؟؟؟؟؟‌ :khaneh:

به قول استاد ابوالقاسمي كه فرمودند باز بيا پيش ما احسان وجودت باعث دلخوشي ما هست ههههههههه

از ابن حجر دوستاشتي بشناسي برا همين از ابن حجر اوردم البته اگر دوستان درخواست كنن بيشتر هم برايتان مي اورم :khaneh:

ابن حجر عسقلاني در شرح حال او مي‌نويسد :
وقال بن سعد خرج عطية مع بن الأشعث فكتب الحجاج إلى محمد بن القاسم أن يعرضه على سب علي فإن لم يفعل فاضربه أربعمائة سوط واحلق لحيته فاستدعاه فأبى أن يسب فأمضى حكم الحجاج فيه ثم خرج إلى خراسان فلم يزل بها حتى ولي عمر بن هبيرة العراق فقدمها فلم يزل بها إلى أن توفي سنة 111 وكان ثقة إن شاء الله وله أحاديث صالحة.
عطيه با پسر اشعث در كوفه خروج كرد، حجاج به محمد بن قاسم در نامه اي دستور داد تا او را بر دشنام دادن به علي(عليه السلام) وادار نمايد كه اگر سرپيچي كرد چهار صد تازيانه بر وي بزند و ريشش را بتراشد، محمد بن قاسم او را احضار كرد و فرمان را گوشزد نمود اما عطيه نپذيرفت و لذا دستور حجاج را اجرا كرد، عطيه از كوفه هجرت كرد و به خراسان رفت و تا زماني كه عمربن هبيره والي بغداد شد در خراسان ماند سپس به عراق بازگشت تا در سال 111 از دنيا رفت، عطيه فردي مورد اعتماد بود و احاديث شايسته اي دارد.
العسقلاني الشافعي ، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852هـ) ، تهذيب التهذيب ، ج 7 ، ص 201 ، ناشر : دار الفكر - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1404 - 1984 م .

ohfreedom;443930 نوشت:
و همچنین علي بن عابس الأسدي نیز ضعیف الحدیث است!!!
رتبته عند ابن حجر : ضعيف
رتبته عند الذهبي : ضعفوه
رواه التهذیبین ش 4757

يادمه قديمااااااااااااااا خيلي عشق بخاري داشتي و مي گفتي هركي رو بخاري تصحيح و تضعيف كنه ديگه تمومه بايد بره دانشگاه هاروارد حالا ببينم در اين اقوال خودت صادق هستي يانه

469 - حدثنا إسماعيل بن موسى ، حدثنا علي بن عابس ، عن مسلم الملائي ، عن أنس بن مالك ، قال : « استنبئ النبي صلى الله عليه وسلم يوم الإثنين وصلى علي يوم الثلاثاء » سألت محمدا عن هذا الحديث فقال : علي بن عابس مقارب الحديث
ترمذي از استادش محمد بخاري در مورد علي بن عابس سوال مي كند و او هم در جواب مي گويد مقارب الحديث هست
علل الترمذي الكبير-ج 2- ص 427

البته گفتم ترجمه بالا را برايت بگذارم كه چون بضاعت علميت كم هست در ترجمه دچار مشكل نشوي مضاف بر اينكه گفتم احتملا هم نمي داني مقارب الحديث چه هست بهرحال اين ها اصطلاحات رجالي هست كه شما بايد در مكتب ما كسيب فيض كنيدو ياد بگيريد وگرنه كه پيش عقيل هاشمي باشي تواتر را هم ضعيف مي داند

في قول البخاري في أبي ظلال : " مقارب الحديث " . " يربد أن حديثه بقرب من حديث الثقات أي لا بأس به
الكتاب : إرواء الغليل في تخريج أحاديث منار السبيل المؤلف : محمد ناصر الدين الألباني الناشر : المكتب الإسلامي – بيروت الطبعة : الثانية - 1405 – 1985 – ج 1 –ص 254

وهابي البته ببخشيد ديگر ما برنامه شما را كلا بر هم زديد البته اگر شما بضاعت بحث نداريد بگوييد همان گل اقا بياد هههههههههههههه

:Gol:************************:Gol:


البته بد هم نيست اينجا ما تفردي به كلام شيخ الاسلام و خداي وهابيت در مورد ابن ابي حاتم و خود ابي حاتم در مورد كتابش بزنيم

تصحيح روايات تفسير ابن ابي حاتم :
وي در مقدمه تفسير خود ، تمام روايات كتابش را در تفسير آيات ، صحيح‌ترين روايت‌هاي ممكن مي‌داند :
فتحريت اخراج ذلك باصح الاخبار اسنادا ، واشبهها متنا ، فاذا وجدت التفسير عن رسول الله صلى الله عليه وسلم - لم اذكر معه احدا من الصحابة ممن اتى بمثل ذلك ، واذا وجدته عن الصحابة فان كانوا متفقين ذكرته عن اعلاهم درجة باصح الاسانيد ، وسميت موافقيهم بحذف الاسناد .
صحيح ترين اخبار را از جهت سند و متن انتخاب كردم ؛ پس اگر از رسول خدا صلي الله عليه و آله سخني در تفسير ديدم و صحابه نيز سخني داشته‌اند سخن رسول را ترجيح دادم ، و اگر از صحابه سخني در تفسير نقل كردم صحيح‌ترين آن را از جهت رتبه و درجه نقل كردم و نام موافقان آن را با حذف سند آورده‌ام .
إبي أبي حاتم الرازي ، عبد الرحمن بن محمد بن إدريس ، تفسير ابن أبي حاتم ، ج 1 ، ص14 ، ح6609 ، تحقيق : أسعد محمد الطيب ، ناشر : المكتبة العصرية - صيدا .

ابن تيميه (متوفاي 728هـ) تفاسير اهل سنت از جمله تفسير ابن أبي حاتم را جزء تفاسيري مي‌داند كه روايات آن در تفسير قابل اعتماد و آنان را زبان راستگوي اسلام مي داند :
أئمة أهل التفسير الذين ينقلونها بالأسانيد المعروفة كتفسير ابن جريج وسعيد بن أبي عروبة وعبد الرزاق وعبد بن حميد و أحمد وإسحاق وتفسير بقي بن مخلد وابن جرير الطبري ومحمد بن أسلم الطوسي وابن أبي حاتم وأبي بكر بن المنذر وغيرهم من العلماء الأكابر الذين لهم في الإسلام لسان صدق و تفاسيرهم متضمنة للمنقولات التي يعتمد عليها في التفسير .
پيشوايان از مفسران كه تفسيرشان را با سندهاي شناخته شده نوشته اند مانند: ابن جريح، سعيد بن ابي عروه، عبد الرزاق ، عبد بن حميد ، احمد ، اسحاق ، بقي بن مخلد ، ابن جرير طبري ، محمد بن اسلم طوسي ، ابن ابي حاتم و ابوبكر بن منذر وغير آنان از دانشمندان و بزرگاني كه زبان راستگوي اسلام بودند و محتواي تفاسيرشان مورد اعتماد است.
إبن تيمية الحراني ، أبو العباس أحمد بن عبد الحليم ، منهاج السنة النبوية ، ج 7 ، ص 179 ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم ، ناشر : مؤسسة قرطبة ، الطبعة : الأولى ، 1406هـ .

بنابراين ، ابن أبي حاتم كه به گفته ابن تيميه ، زبان راستگوي اسلام است ، اين روايت را «اصح الأسانيد» مي‌داند ؛ از اين رو نبايد در اعتبار آن ترديد كرد .

البته اقوال بيش از اينها هست ولي چون حوصله ندارم ديگر تا همين جا بسنده مي كنم

ohfreedom;443930 نوشت:
اعتقاد به این روایت یعنی اعتقاد به تحریف قرآن و جالب آنکه اهل سنت به شدت مخالف با این روایت هستند!

در اينكه قران از منظر عايشه تحريف شده هست شكي نيست،،،،،،،،،، سناريوي بزغاله عايشه و قران را مي گويم

ohfreedom;443930 نوشت:
وزعمت الشيعة أن المراد «بما أنزل إليك» خلافة علي كرم الله تعالى وجهه....
و در واقع دیدگاه های شیعه را بر این آیه می آورد...


ادمي كه بي سواد باشد همين هست ديگرررررررررررررررررررررررر

علامه الوسي مي گويد به زعم شيعه اين ايه به نشانه خلافت مولا علي ع هست و در پايان مي گويد ديدگاه شيعه در اثبات اين مسئله باطل هست و ايشان نمي گويد كه اصل اين روايت باطل هست بلكه ايشان عقيده شيعه نسبت به استدلال انها در مقابل عامه در خواص اين ايه در باب خلافت را محل اشكال مي داند و نه شان نزولش را

بي سواد دست از كپي پيست بردار برو بگو گل اقا بياد با من ببحثههههههههههههههههههههه:khaneh:

اين ادعاي شما نيز باطل هست مانند تمامي عقايد باطل ابن تيميه

ohfreedom;443930 نوشت:
و در انتها نیز می گوید: ثم نعود على استدلال الشيعة بالإبطال


و اين جمله نيز مهر بطلان بر ادعاي شما هست زيرا استدلال شيعه بر اين موضوع در اثبات خلافت را باطل مي داند
ههههههههههههههه

ohfreedom;443930 نوشت:
چگونه کسی که خودش از اصحاب نبوده می تواند بر شان نزول یک آیه شهادت دهد؟؟؟

ههههههههههههههههههههه

اتفاقا ما هم اين سوال را از شما داريم كه شيخ الشياطين دوربين تاريخ پيما دارند كه فضائل مولا را رد مي كنند و مي گويد كه ايه شراب در شان علي بن ابي طالب هست حال انكه مفسرين منصف عامه مي گويد در شان عمر بن خطاب هست
هر انچه اينجا پاسخ دادي پاسخ ما همان هست در برابر شما

ohfreedom;443930 نوشت:
سلمة بن كُهَيْل بن حصين الإمام، الثبت، الحافظ: أبو يحيى الحضرمي. حدث عن: أبيه، وجندب بن عبد الله، وأبي جحيفة، وأبي الطفيل وغيرهم. وروى عنه منصور، والأعمش، وشعبة، والثوري وغيرهم. كان من علماء الكوفة الأثبات على تشيع كان فيه. توفي سنة إحدى وعشرين ومائة.
عن سفيان عن سلمة بن كهيل قال: اجتمعنا في الجماجم أبو البختري الطائي وميسرة أبو صالح وضحاك المِشْرَقِيّ وبكير الطائي فأجمعوا على أن الإرجاء بدعة والولاية بدعة والبراءة بدعة والشهادة بدعة
المعرفة والتاريخ (2/ 648) وطبقات ابن سعد (6/ 316) وتهذيب الكمال (11/ 313 - 317) والسير (5/ 298 - 300) والوافي بالوفيات (15/ 322 - 323) وشذرات الذهب (1/ 159).
الإبانة (2/ 905/1270) والسنة لعبد الله (ص.89 - 90) وأصول الاعتقاد (5/ 1050/1784) والإيمان لأبي عبيد (22 بنحوه).

اي بابا تو هم كه همش سوتي مي دي خوب اصلا از علماي شيعه باشد، صحيحين پر هست از روافض و شيعه و به قول ذهبي اگر انها نباشد ديگر مذهب اهل سنتي باقي نخواهند ماند ضمن اين كه در وثاقت او شكي نيست زيرا از روات بخاري هست، جناب فري وهابي گويا شما اقوال و تصديقهاي خودت نسبت به بخاري هم عوض مي شود؟ گويا شما هم به اين نتيجه رسيده ايد كه او هم از نواصب هست كه ديگر براي ارزشي قائل نيستيد

الاسم : سلمة بن كهيل بن حصين الحضرمى ، أبو يحيى الكوفى التنعى ( و تنعه بطن من حضرموت )
الطبقة : 4 : طبقة تلى الوسطى من التابعين
روى له : خ م د ت س ق ( البخاري - مسلم - أبو داود - الترمذي - النسائي - ابن ماجه )
رتبته عند ابن حجر : ثقة
رتبته عند الذهبي : ثقة ، من علماء الكوفة

ohfreedom;443930 نوشت:
و در آن زمان نهایتا 12 سال سن داشته است!!!

بابا اين طنازي ها چه هست كه شما مي كني

اصلا مي داني نزد اهل سنت زمان نقل حديث كي هست؟؟؟؟؟؟

البته چون سني هستي اينها را متوجه نمي شويد اما زمان سمع حديث موقعي هست كه شخص فرق بين خر و گاو را بداند

علي ايحال انچه كه جالب هست ابن عربي مي گويد بچه من زماني كه پستونك مي خورد حديث مي گفت، وقتي بچه اي كه مايبي بي ميگيرنش و كهنش رو يكي ديگه عوض مي كنه و پستونك مي خوره مجتهد هست ان وقت يك 12 ساله مي تواند يك كتاب تاليف كند

در اخر هم فري وهابي يك سال برايت وقت مي دهم تا برويد اين مطالب را نقد كنيد با كمك گل اقا و كالكرابي و كارشناس مواد مخدر و همچين عقيل بي عقل و در داخل پرانتز و تمامي ان كساني كه به نظر دكتر جهان اسلام اقاي جاهل زاده كه تعابير و مصداق هاي جالبي برايشان گذاشته بود انشا الله با كمك انها شايد بتوانيد مطالبي برايمان بياوريد

راستي احسان، اين امضايت را مي بينم ياد مولا علي ع مي افتم كه به دو نفر اين صفات منافقين را دادند:khaneh:

ان المنافقين في درك الاسفل من نار اميدوارم به ان دو نفر خوش بگذرد در اسفل جهنم:Kaf:

دوستان اگر تصاير كتاب الوسي را با كيفيت بالا مي خواهند بفرمايند حقير همين الان دانلود كردم تصاوير را با كيفيت بالا تقديم كنم

kheymegahabalfazl;443939 نوشت:
خوب تو كه ادعا داري از مكتبه شامله استفاده مي كني حداقل يك سرچ مي دادي تا نه خودت را ضايع كني و نه وهابيت رو هههههههههههههههههههه

دوستان عزيز، حقير از نرم افزار مكتبه شامله شروع مي كنم

نكند نرم افزار هاي تو هم مانند نرم افزار عقيل بي عقل كار نمي كند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :khaneh:

تصوير كتاب::::::::::::


وهابي يادمه تازه وارد اين سايت شده بودي صحبت از كتاب خانه خصوصيت مي كردي طويا در اين كتاب خانه شما چنين مطالبي يافت نمي شود و البته ياد هست زنگ زده بودي كانال كلمه طيبه سر همين اوردن ادرس دوري به چكنم و چكنم افتادي كه ديگه رفته كه بيايي:khaneh:

اما ما علاوه بر تصاوير كتاب لينك سايت اختصاصي مكتب شامله كه خودش لينك كتب هايش را آپلود مي كند را در زير سوايي بيشتر وهابيون

قرار داده ايم


ايتدا بر روي لينك زير كليك كنيد

http://shamela.ws/browse.php/book-22835/page-1381#page-1353

در خطر پنجم بخش اخر جچمله زير را مي بينيد

وغالب الأخباريين على أنها نزلت في علي كرم الله تعالى وجهه

و يا اينكه مطالب بالا را در همان سرچش، جستجو كنيد و يا اينكه بزنيد ج 3 ص 334-------------

البته براي اينكه اين فري دم وهابي به ارشيو مكتب شامله خودش نرم افزار كتاب روح المعاني علامه الوسي را هم اضافه كند مي تواند انرا از لينك خود شامله دريافت و سويچ كند

http://shamela.ws/index.php/book/22835

راستي وهابي شما زحمتي بكش اين اطلاعات انعكاسي من را به رفاقت هم بده گويا مطالب شما از انها كپي برداري شده بوده و بعد اگر زنگ بزننين شبكه ولايت يقينان رسوايي شماها عمومي مي شود و بعد انوقت جمع كردن ان ابرو كاره حضرت فيل هست
هههههههههههه:khaneh:

حالا ديدي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اگه ديدي نظرت چيه :Khandidan!:

البته شما تقصير نداري مشكل اينجا هست مي روي كپي پيست مي كني

خوب از اینکه نا خواسته بهم کمک کردی ممنون هستم.

صرف نظر از توهین های شما که صد البته از شخصی چون شما که هنوز مذهبش مشخص نیست چندان هم بعید نیست به اصل موضوع می پردازیم:

دوستان توجه داشته باشید!!!

این آقا رفته نقل اخباریون رو آورده برای اثبات شان نزول آیه!!!

بعد هم ادعا می کنه مفسر بزرگ اهل سنت یعنی جناب آلوسی چنین اعتقادی داشته است!!!

عزیز دلم شما بجای هههه زدن و خخخ زدن برو یکم مطالعه کن و ببین اخباریون چه کسانی هستند؟؟؟

اخباریون و یا همان اخباری ها و اصولی ها دو گروه از شیعه اثنا عشرى هستند که در فهم احکام شرعی دارای دو سبک و روش متفاوت می باشند.

خوب حالا برو قول اخباریون رو بیار بگو این عقیده اهل سنته!!!

خجالت داره عزیزم...

http://islamquest.net/fa/archive/question/fa6940

آلوسی در اینجا دارند فقط عقیده شیعه رو بیان می کنند ( آن هم شیعه اخباری) و هیچ تائیدی از نظر خود و یا دیگر علمای اهل سنت به آن وارد نمی کند!!!

امیدوارم دفعه ی بعد پس از مطالعه دقیق اخباریون بیای و استناد کنی عزیزم.

وغالب الأخباريين على أنها نزلت في علي كرم الله تعالى وجهه

جالبه!!!

[=Times New Roman]سلام علیکم و رحمه الله

این بحث شکل علمی دارد ولی
اگر شرایط گفتمان اسلامی در این بحث رعایت نشود لاجرم مجبور به بستن تاپیک خواهیم شد.

و من الله التوفیق

یاحق

ohfreedom;444109 نوشت:
خوب از اینکه نا خواسته بهم کمک کردی ممنون هستم.

خواهش مي كنم اصلا هدايت كردن وهابيت در خون و رگ ما هست

يعني شما مي خواهيد بگويد علماي شما به عمر توهين كرده اند مذهبي مشخصي نداشته است؟

ohfreedom;444109 نوشت:
دوستان توجه داشته باشید!!!

این آقا رفته نقل اخباریون رو آورده برای اثبات شان نزول آیه!!!

بعد هم ادعا می کنه مفسر بزرگ اهل سنت یعنی جناب آلوسی چنین اعتقادی داشته است!!!

خوب پس تا اينجا مشخص شد در ابتدا كه امديد تدليس كنيد و شان نزول اين ايه را تخطئه كنيد تير شما به سنگ خورد و ما خط بطلان بر ادعاي شما زديم

نتها اخبارين بلكه به ادعاي علامه الوسي اجماع محدثين نيز هست كه اين ايه در شان مولا مي باشد اگر ان را هم نديده ايد برايتان تصوير كتاب بگذارم تا ببينيد

پس تا اينجا مشخص شد شان نزول اين ايه در مورد مولا علي ع يك مسئله اجماعي بين اخباريون و محدثين هست لذا چنين عقيده اي را نه شما بلكه هيچ وهابي نمي تواند بر ان جرح وارد كند

اما اينكه عقيده الوسي هم هست يا نه يقينان عقيده الوسي چنين هست زيرا ايشان اين مطلب را متذكر مي شوند و بدون اينكه بر ان جرحي وارد كنند لذا همين مسئله در ثبوت عقيده ايشان نسبت به شان نزول ايه كاملا ثابت هست

ohfreedom;444109 نوشت:
عزیز دلم شما بجای هههه زدن و خخخ زدن برو یکم مطالعه کن و ببین اخباریون چه کسانی هستند؟؟؟

اخباریون و یا همان اخباری ها و اصولی ها دو گروه از شیعه اثنا عشرى هستند که در فهم احکام شرعی دارای دو سبک و روش متفاوت می باشند.

خوب حالا برو قول اخباریون رو بیار بگو این عقیده اهل سنته!!!

خجالت داره عزیزم...

http://islamquest.net/fa/archive/question/fa6940

ههههههههههههههههههههه :khaneh:

وهابي خوب متاسفانه وقتي شما اهل فضل نيستي بيايي اينجا براي بحث مشكلاتي ايجاد مي كنيد براي خودتان كه از ديدگاه علمايتان ذنب لايغفر هست:khaneh:


اولا علامه الوسي در كجا گفته اخباريون شيعيان هست؟
ثانيا ما گفتيم ايشان نتنها بحث اخباريون را مطرح مي كنند بلكه معظم المحدثين را مطرح مي كنند نكند محديثين هم براي شيعه هستند
ثالثا ما گفتيم اگر چنين عقيده اي در نزد علامه الوسي باطل باشد بايد بر ان اشكال مي كردند كه نكردند
رابعا اگر هم فقط اين عقيده شيعه باشد باز هم بايد بر اين مسئله علامه الوسي متذكر مي شدند كه نشدند

اما نكته جالب تر اينجا هست كه شما در ابتدا ادعا كرديد اين روايت را نديديد كه اگرهم اين قوم در نزد شما مشكل داشت همان ابتدا بايد اين اشكالات خنده دار را وارد مي كرديد كه نكرديد و امديد ادعا خنده داري كرديد كه شما نديديد و ما هم به شما چشم بصيرت داديم و توانستيد ببينيد و حال كه اين مسئله ثابت شده امديد يك پله جلوتر و اشكالاتي را وارد كرديد كه عند المحققين ارزشي ندارد و به نوعي هذه القول زخرف هست پس عدم اشكال شما در ابتدا بر اين قول خودش حجت ان را بيان مي كند و تنها اشكال شما عدم وجود ان بود كه ما انرا با تصاوير كتاب پاسخ گفتيم
هههههههههههههههههههه

ohfreedom;444109 نوشت:
خجالت داره عزیزم...

حالا شما خجالت كشيديد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :khaneh:

ohfreedom;444109 نوشت:
آلوسی در اینجا دارند فقط عقیده شیعه رو بیان می کنند ( آن هم شیعه اخباری) و هیچ تائیدی از نظر خود و یا دیگر علمای اهل سنت به آن وارد نمی کند!!!

امیدوارم دفعه ی بعد پس از مطالعه دقیق اخباریون بیای و استناد کنی عزیزم.

عادت داريد يك مطلب را 10 بار تكرار كنيد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اولا علامه الوسي در كجا گفته اخباريون شيعيان هست؟ همان گونه كه به قول شما علامه الوسي فرمودند:

ohfreedom;443930 نوشت:
و در انتها نیز می گوید: ثم نعود على استدلال الشيعة بالإبطال

بايد هم در اينجا ادعا شيعه را باطل مي كردند كه نكردند البته من به نوبه خودم يك تشكر به شما بدهكار هستيم زيرا با اوردن اين قول از علامه به اقرار خودتان مشخص شد اگر ان قولي كه نزد علامه قابل پذيرش نباشد بعد انرا نقد مي كند و يا رديه مي زند كه در اينجا اينكار را نكرده است
ثانيا ما گفتيم ايشان نتنها بحث اخباريون را مطرح مي كنند بلكه معظم المحدثين را مطرح مي كنند نكند محديثين هم براي شيعه هستند:Nishkhand:
ثالثا ما گفتيم اگر چنين عقيده اي در نزد علامه الوسي باطل باشد بايد بر ان اشكال مي كردند كه نكردند
رابعا اگر هم فقط اين عقيده شيعه باشد باز هم بايد بر اين مسئله علامه الوسي متذكر مي شدند كه نشدند

ohfreedom;444109 نوشت:
وغالب الأخباريين على أنها نزلت في علي كرم الله تعالى وجهه

جالبه!!!

فري دوم علاوه بر اين سخن سخن زير را هم اضافه كنيد كه مي تواند راه گشا باشد برايتان

الآية عند معظم المحدثين نزلت فى على كرم الله تعالى وجهه

بسيار زيبا و جالب هست

نقل قول از فری دوم :

قطعا منظور شما این روایت است:
6551 - حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيدٍ الْأَشَجُّ , ثنا الْفَضْلُ بْنُ دُكَيْنِ أَبُو نُعَيْمٍ الْأَحْوَلُ , ثنا مُوسَى بْنُ قَيْسٍ الْحَضْرَمِيُّ , عَنْ سَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ , قَالَ: تَصَدَّقَ عَلِيٌّ بِخَاتَمِهِ وَهُوَ رَاكِعٌ فَنَزَلَتْ: {إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتَوْنَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}
عزیز من راوی اول این حدیث یعنی سَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ گه البته با اینکه ثقه هستند اما یکی از علمای شیعه است که اتفاقا اصلا جز اصحاب نبوده است!!!
چگونه کسی که خودش از اصحاب نبوده می تواند بر شان نزول یک آیه شهادت دهد؟؟؟
سلمة بن كُهَيْل بن حصين الإمام، الثبت، الحافظ: أبو يحيى الحضرمي. حدث عن: أبيه، وجندب بن عبد الله، وأبي جحيفة، وأبي الطفيل وغيرهم. وروى عنه منصور، والأعمش، وشعبة، والثوري وغيرهم.
كان من علماء الكوفة الأثبات على تشيع كان فيه. توفي سنة إحدى وعشرين ومائة.
عن سفيان عن سلمة بن كهيل قال: اجتمعنا في الجماجم أبو البختري الطائي وميسرة أبو صالح وضحاك المِشْرَقِيّ وبكير الطائي فأجمعوا على أن الإرجاء بدعة والولاية بدعة والبراءة بدعة والشهادة بدعة
المعرفة والتاريخ (2/ 648) وطبقات ابن سعد (6/ 316) وتهذيب الكمال (11/ 313 - 317) والسير (5/ 298 - 300) والوافي بالوفيات (15/ 322 - 323) وشذرات الذهب (1/ 159).
الإبانة (2/ 905/1270) والسنة لعبد الله (ص.89 - 90) وأصول الاعتقاد (5/ 1050/1784) والإيمان لأبي عبيد (22 بنحوه).

در ضمن أبو سعيد الأشج متوفی سال 257 هجری است و این در حالی است که ابن أبي حاتم نویسنده کتاب خود در سال 245 هجری به دنیا امده است و در آن زمان نهایتا 12 سال سن داشته است!!!
---------------------------------------
اما جواب :
شبهات مال قرن دقیانوش را مطرح می کنید این شبهات مال زمانی که ما داشتیم دو دوتا چهارتا یاد می گرفتیم اما جواب :

[h=2]روایت از سلمه بن کهیل:[/h]حدثنا أبو سعيد الاشج ثنا الفضل بن دكين أبو نعيم الاحوال ، ثنا موسى بن قيس الحضرمي عن سلمة بن كهيل قال : تصدق علي بخاتمه وهو راكع فنزلت انما وليكم الله ورسوله والذين امنوا الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزكاة وهم راكعون
[h=3]1-ابو سعید اشج :[/h]ابو عبدالله بن سعید بن حسین کندی است ، از رجال صحاح سته است که ذهبی در مورد او می گوید : ابو حاتم در مورد او گفته است او موثق است وامام اهل خویش هست و شطوری درباره او گفته است از با حافظه تر ندیدم الکاشف ج1ص558
و نیز ابن حجر در مورد او گفته است او شخصی موثق است تقریب التهذیب ج1ص497
[h=3]2- فضل بن دکین :[/h]از رجال صحاح سته است که ابو حاتم می گوید از پدرم در مورد او سوال کردم گفت شخص موثقی هست
الجرح و التعدیل ج7ص62
ذهبی در مورد او گفته است:حافظ است و ابو نعیم می باشد ...بخاری و ابوزرعه و دیگران از او روایت نقل کرده اند الکاشف ج2ص122
ابن حجر می گوید:او شخص موثق است واز شیوخ بخاری می باشد تقریب التهذیب ج2ص11
[h=3]3- موسی بن قیس حضرمی :[/h]ابن ابی حاتم از یحین بن معی روایت کرده است که او شخص موثقی هست وابن ابی حاتم از پدرم درباره او سوال کردم گفت بر او اشکالی نیست .
الجرح و التعدیل ج8ص158
ذهبی گفته است او شخص موثقی هست ولی شیعه است.الکاشف ج2ص307
ابن حجر می گوید او شخص صدوقی است ولی شیعه است . تقریب التهذیب ج2ص227
[h=3]4-سلمه بن کهیل :[/h]ابو یحیی کوفی که ذهبی در مورد او گفته است از علمای کوفه است وشخصی موثق بوده است الکاشف ج1ص454
ابن حجر می گوید : او شخص موثقی است تقریب التهذیب ج1ص378
[h=2]روایت ابن ابی حاتم از عتبه بن ابی حکیم[/h]6549 حدثنا الربيع بن سليمان المرادي ، ثنا ايوب بن سويد عن عقبة بن ابى حكيم في قوله : انما وليكم الله ورسوله والذين امنوا قال : علي بن ابى طالب . قوله تعالى : الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزكاة
ج4ص1162
[h=3]1-ربیع بن سلیمان مرادی :[/h]ابو محمد مصری موذن دوست و هم نشین شافعی است که ذهبی در مورد او گفته است:او موذن فقیه وحافظ است.الکاشف ج1ص392
ابن ججر او شخصی موثق بوده است. تقریب التهذیب ج1ص294
[h=3]2-ایوب بن سوید :[/h]در مورد این روای اختلاف است.ابن حبان او را توثیق نموده است هم چنین حاکم نیشابوری ابن حجر عسقلانی والبانی را که می بینیم که در حاشیه روایاتی که ایوب بن سوید در سلسله سند ان امده است قائل به موثق بودند سیند ان روایت کرده اند که ان خورد قرینه ای است بر اعتبار روایت او ، هم چنین ابن حجر عسقلانی در باره او در کتاب تقریب گفته است : شحصی راستگو بوده است که گاهی دچار اشتباه می شده است.
تقریب التهذیب ج1ص118
حاکم نیشابوری نیز بعد از ذکر حدیثی که او در سند هست می گوید: هذا حدیث صحیح الاسناد ولم یخرجاه .المستدرک وبذیله التلخیض ذهبی ح1ص83وج2ص139وج4ص223و ح2617،
ونیز در جای دیگر می گوید صحیح علی شرط الشیخین ولم یخرجاه المستدرک ج2ص198 و ح2801
ابن حجر در حدیثی که او در سند ان امده است گفته است :رجاله ثقات سپس گفته است : واخرجه ایووب بن سوید عن ...قال ابن القطان حدیث ابن عباس صحیح .الدرایه فی تخریج احادیث الهدایه ج2ص61 دار المعرفه بیروت
البانی هم هم چنین در حدیثی که در مورد او نقل می کند می گوید : حديث صحيح بما قبله، فإنّ أيوب بن سويد صدوق يخطىء وبقيّة رجاله ثقات. (حديث به خاطر آنچه قبل از آن آمده است صحيح مي‌باشد، و ايوب بن سويد شخصي راستگو بوده است که گاهي دچار اشتباه مي‌گرديده است و بقيّه رجال آن ثقه هستند.
کتاب السنه ص106 ظلال الجنه فی تخریج السنه بقلم البانی ناشر مکتب الاسلام -بیروت
ابن حبان او را در ثقات خود آورده و گفته است:
«يتقى حديثه من رواية ابنه محمد بن أيوب عنه؛ لأن أخباره إذا سبرت من غير رواية ابنه عنه وجد أكثرها مستقيمة»
(از احاديثي که فرزندش محمد بن ايوب از او روايت نموده پرهيز مي‌شود؛ زيرا هرگاه اشخاصي غير از فرزندش از او روايتي نقل کرده‌اند بيشتر آنها را اخباري مستقيم و بدون مشکل مي‌يابيم.)
الثقات ج5ص125
و اين حديث را نيز فرزندش از او روايت نکرده، بلکه ربيع بن سليمان از او روايت کرده است.
[h=3]4ـ عتبه بن ابي حكيم، همداني، ابو العباس:[/h]مزي در باره او گفته است:
«قال محمود بن خالد السلمي: سمعت مروان بن محمود الطاهري، يقول: عتبة بن أبي حكيم ثقة من أهل الأردن، وقال عباس الدوري والمفضل بن غسان الغلابي، عن يحيى بن معين: ثقة... وقال أبو القاسم الطبراني: عتبة بن أبي حكيم من ثقات المسلمين»
(محمود بن خالد سلمي گفته است: از مروان بن محمود طاهري شنيدم که مي‌گفت: عتبه بن ابي حكيم شخصي موثق از اهل اردن است که عباس دوري و مفضل بن غسان غلابي، از يحيى بن معين نقل کرده است: او شخصي ثقه بوده است... و ابو القاسم طبراني گفته است: عتبه بن ابي حكيم از ثقات مسلمين است.)
تهذیب الکمال ج19ص301-303

ابن حبان او را در ثقات خود آورده است.الثات ج7ص271
ابن ابي حاتم در باره او گفته است: از پدرم در باره او سؤال کردم او در پاسخ گفت: او شخصي صالح است که اشکالي بر او وارد نيست.الجرح والتعدیل ج6ص371
ابن حجر در باره او گفته است: «صدوق يخطئ كثيراً». (او شخصي راستگو بوده اما زياد اشتباه مي‌کرده است.) تقریب التهذیب ج1ص652
نووي در باره او گفته است:
«وقد اختلفوا في توثيقه فوثّقه الجمهور، ولم يبيّن مَنْ ضعّفه سبب ضعفه، والجرح لا يقبل إلاّ مفسّراً، فيظهر الاحتجاج بهذه الرواية .
(در توثيق او اختلاف شده است؛ اکثريت علما او را توثيق نموده و کسي که او را تضعيف نموده سببي را براي ضعف او بيان نکرده است؛ در حالي که جرحي مورد قبول واقع مي‌گردد که جرح مفسَّر باشد؛ يعني: سبب جرح آن بيان شده باشد، از اين رو مي‌توان به روايت او احتجاج نمود.)
النووی المجموع ج2ص99 نشر دار الفکر -بیروت
حاكم در مستدرك احاديثي را از عتبه بن ابي حكيم روايت نموده و آنها را تصحيح نموده و ذهبي نيز در کتاب تلخيص خود در اين موضوع با حاکم موافقت نموده است
المستدرک وبذیله ج1ص155 و ج2ص334-335 ج4ص322
شما حداقل کتاب قفاری را بخوانید تا اینگونه نشود چون این شبهات سر منشاش همین شخص است که علمای ما وقتی شما هنوز بدنیا نیامدید جواب دادند

خطاب به فری دوم
فقط یک چیز از یادم رفت بگم شما چه کار دارید مذهب دیگران چه هست شما فضول هستید ؟ فضول خدا هستی ؟؟ از تو دل انسان خبر داری ؟؟
شما را در فضای مجازی وهابی می شناسند و شک نکنید که بعضی دوستان ناصبی می شناسند !!!خوب شما هر چی بگید من سنی ام کسی قبول نمیکنه کسی که درموردش اختلاف هست که وهابی است یا سنی یا ناصبی (ببخشید این لفط استفاده می کنم ولی واقعیت است !!)چگونه تکلیف مشخص می کنه که چه کسی سنی است و چه کسی شیعه ؟؟

ammarshia;444164 نوشت:
خطاب به فری دوم
فقط یک چیز از یادم رفت بگم شما چه کار دارید مذهب دیگران چه هست شما فضول هستید ؟ فضول خدا هستی ؟؟ از تو دل انسان خبر داری ؟؟
شما را در فضای مجازی وهابی می شناسند و شک نکنید که بعضی دوستان ناصبی می شناسند !!!خوب شما هر چی بگید من سنی ام کسی قبول نمیکنه کسی که درموردش اختلاف هست که وهابی است یا سنی یا ناصبی (ببخشید این لفط استفاده می کنم ولی واقعیت است !!)چگونه تکلیف مشخص می کنه که چه کسی سنی است و چه کسی شیعه ؟؟

اولا علیکم سلام برای سلام نکرده ات برادر!

دوما همه می دانند که من ادمین روم صدای اهل سنت ایران در پالتاک هستم.

سوما اگر کسی عقیده من را قبول دارد یا ندارد اصلا برایم مهم نیست، مهم اینه که واقعیت رو می گم.

چهارما فعلا بعضی ها روشون نمیشه بگن شیعه هستند! اینقدر جخالت می کشند که از سر دشمنی با اسلام خود را سنی معرفی می کنند تا با تفرقه اندازیریشه اسلام را بزنند.

پنجما این آقای معلوم الحال برای من ارزشی ندارد که خودم رو وقفش کنم، در وصل حالش همین بس که تمام دوستان شیعه من در این سایت گواهی داده اند که ایشان شیعه است و خود را به دروغ سنی می داند...

من الله توفیق

kheymegahabalfazl;443935 نوشت:
غلاتييييييييييييييييييييي نشون بده ببينم ادرس رو

اه فري قبلا هم از اين پاورقي ها گفته بودي كه كارشناس ها شما را رسوا كردند بازم نمي خواهيد دست از غالي گري برداريد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مشكل اينجا هست كه اب و هواي ابن تيميه به تو خورده نكنه رفته بودي بغداد ديدنش؟

البته تقصير نداري هااااااااااااااا وقتي پيش كالكرابي تحصيل كني نتيجه اش اين همه گاف مي شه انشا الله سريال گاف هاي شما هم در دست ساخت هست
هههههههههههههههه

با تشکر از توهین های شما برادر شیعه عزیز این هم تصویر کتاب:

سلام علیکم جناب اقا احسان ..
نظر کسی که در پاورقی می نویسد به درد لای جرز هم نمی خورد جالب است ولی شما استدلال کردید مثل اینکه کسی منبعش را ویکیپدیا معرفی کنه ببین چی میشه
و شما فرمودید ادمین خوب می گویید نظر کسان برای شما مهم نیست ما کلا رومتان را صدای اهل وهابیت می دانیم و روم نواصب می دانیم نه صدای اهل سنت خوب پس نظر اشخاص وقتی مهم نیست چرا پیچیدید به خم برادر عزیز خیمه گاه ابوالفضل؟؟؟و سخنان نیش دار می زنید شما از کجا می دونید ایشون شیعه هستند برو نگاه کن شبکه اللهیاری زنگ می زنه یارو سنی میگه دلیلتان چیه که میگید حضرت زهرا س با عمر اختلاف داشته اللهیاری می گه فلان فلان تا می رسه که عمر خانه حضرت س را اتش زدند بعد جالبه سنی بر می گرده میگه اگر اینکار را کردند خدا لعنتشون کنه!!!خوب این شخص می گید شیعه است ؟؟ (کلیپ در اپارات موجود است بزنید سنی منصف تا ببینید)
شما می دونستید که علمای اهل سنت تا چند صده پیش در زاهدان سنی اثنی عشری بودند (که البته قبولشان ندارید چون اقای حیدری تمام این را در شبکه لعن کرد)
انچه که بنده کتاب تاریخ بغداد در شامله دارم دو تاست که شما زرنگی کردید ان را سرچ کردید که شخصی تحقیق کرده است که اصلا مطلب از کتاب نیست ..

kheymegahabalfazl;443940 نوشت:
وهابي اين منبر هاتون بدرد عوام ناس مي خوره

اين مراحل رجاليش رو يك ساله پيش بررسي كردم تو تازه از عقيل بي عقل گرفتي؟؟؟؟؟؟؟؟‌

به قول استاد ابوالقاسمي كه فرمودند باز بيا پيش ما احسان وجودت باعث دلخوشي ما هست ههههههههه

از ابن حجر دوستاشتي بشناسي برا همين از ابن حجر اوردم البته اگر دوستان درخواست كنن بيشتر هم برايتان مي اورم

ابن حجر عسقلاني در شرح حال او مي‌نويسد :
وقال بن سعد خرج عطية مع بن الأشعث فكتب الحجاج إلى محمد بن القاسم أن يعرضه على سب علي فإن لم يفعل فاضربه أربعمائة سوط واحلق لحيته فاستدعاه فأبى أن يسب فأمضى حكم الحجاج فيه ثم خرج إلى خراسان فلم يزل بها حتى ولي عمر بن هبيرة العراق فقدمها فلم يزل بها إلى أن توفي سنة 111 وكان ثقة إن شاء الله وله أحاديث صالحة.
عطيه با پسر اشعث در كوفه خروج كرد، حجاج به محمد بن قاسم در نامه اي دستور داد تا او را بر دشنام دادن به علي(عليه السلام) وادار نمايد كه اگر سرپيچي كرد چهار صد تازيانه بر وي بزند و ريشش را بتراشد، محمد بن قاسم او را احضار كرد و فرمان را گوشزد نمود اما عطيه نپذيرفت و لذا دستور حجاج را اجرا كرد، عطيه از كوفه هجرت كرد و به خراسان رفت و تا زماني كه عمربن هبيره والي بغداد شد در خراسان ماند سپس به عراق بازگشت تا در سال 111 از دنيا رفت، عطيه فردي مورد اعتماد بود و احاديث شايسته اي دارد.
العسقلاني الشافعي ، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852هـ) ، تهذيب التهذيب ، ج 7 ، ص 201 ، ناشر : دار الفكر - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1404 - 1984 م .

باز هم از توهین های شما بسیار سپاس گذارم...
ممنونم برادر شیعه عزیز
من نمی دونم چرا متن را بریدید و لا يحتج را از ان انداختید؟؟؟
با هم متن برش داده شده ی شما را به طور کامل می آوریم:
-414 "بخ د ت ق - عطية" بن سعد بن جنادة2 العوفي الجدلي القيسيالكوفي أبو الحسن روى عن أبي سعيد وأبي هريرة وابن عباس وابن عمر وزيد بن أرقم وعكرمة وعدي بن ثابت وعبد الرحمن بن جندب وقيل بن جناب روى عنه أبناه الحسن وعمروالأعمش والحجاج بن أرطاة وعمرو بن قيس الملائي ومحمد بن جحادة ومحمد بن عبد الرحمن بن أبي ليلى ومطرف بن طريف وإسماعيل بن أبي خالد وسالم بن أبي حفصة وفراس بن يحيى وأبو الجحاف وزكرياء بن أبي زائدة وإدريس الأودي وعمران البارقي وزياد بن خيثمة الجعفي وآخرون قال البخاري قال لي علي عن يحيى عطية وأبو هارون وبشر بن حرب عندي سوي وكان هشيم يتكلم فيه وقال مسلم بن الحجاج قال أحمد وذكر عطية العوفي فقال هو ضعيف الحديث ثم قال بلغني أن عطية كان يأتي الكلبي ويسأله عن التفسير وكان يكنيه بأبي سعيد فيقول قال أبو سعيد وكان هشيم يضعف حديث عطية قال أحمد وحدثنا أبو أحمد الزبيري سمعت الكلبي يقول كناني عطية أبو سعيد وقال الدوري عن بن معين صالح وقال أبو زرعة لين وقال أبو حاتم ضعيف يكتب حديثه وأبو نضرة أحب إلي منه وقال الجوزجاني مائل وقال النسائي ضعيف وقال بن عدي قد روى عن جماعة من الثقات ولعطية عن أبي سعيد أحاديث عدة وعن غير أبي سعيد وهو مع ضعفه يكتب حديثه وكان يعد مع شيعة أهل الكوفة قال الحضرمي توفي سنة إحدى عشرة ومائة قلت وقيل مات سنة 27 ذكره بن قانع والقراب وقال بن حبان في الضعفاء بعد أن حكى قصته مع الكلبي بلفظ مستغرب فقال سمع من أبي سعيد أحاديث فلما مات جعل يجالس الكلبييحضر بصفته فإذا قال الكلبي قال رسول الله صلى الله عليه وسلم كذا فيحفظه وكناه أبا سعيد ويروي عنه فإذا قيل له من حدثك بهذا فيقول حدثني أبو سعيد فيتوهمون أنه يريد أبا سعيد الخدري وإنما أراد الكلبي قال لا يحل كتب حديثه الا على التعجب ثم أسند إلى أبي خالد الأحمر قال لي الكلبي قال لي عطية كنيتك بأبي سعيد فأنا أقول حدثنا أبو سعيد وقال بن سعد أنا يزيد بن هارون أنا فضيل عن عطية قال لما ولدت أتى بن أبي عليا ففرض لي في مائة وقال بن سعد خرج عطية مع بن الأشعث فكتب الحجاج إلى محمد بن القاسم أن يعرضه على سب علي فإن لم يفعل فاضربه أربعمائة سوط واحلق لحيته فاستدعاه فأبى أن يسب فأمضى حكم الحجاج فيه ثم خرج إلى خراسان فلم يزل بها حتى ولي عمر بن هبيرة العراق فقدمها فلم يزل بها إلى أن توفي سنة 11 وكان ثقة إن شاء الله وله أحاديث صالحة ومن الناس من لا يحتج به وقال أبو داود ليس بالذي يعتمد عليه قال أبو بكر البزار كان يعده في التشيع روى عنه جلة الناس وقال الساجي ليس بحجة وكان يقدم عليا على الك
تهذيب التهذيب ج 7 ص 226

kheymegahabalfazl;443940 نوشت:
يادمه قديمااااااااااااااا خيلي عشق بخاري داشتي و مي گفتي هركي رو بخاري تصحيح و تضعيف كنه ديگه تمومه بايد بره دانشگاه هاروارد حالا ببينم در اين اقوال خودت صادق هستي يانه

469 - حدثنا إسماعيل بن موسى ، حدثنا علي بن عابس ، عن مسلم الملائي ، عن أنس بن مالك ، قال : « استنبئ النبي صلى الله عليه وسلم يوم الإثنين وصلى علي يوم الثلاثاء » سألت محمدا عن هذا الحديث فقال : علي بن عابس مقارب الحديث
ترمذي از استادش محمد بخاري در مورد علي بن عابس سوال مي كند و او هم در جواب مي گويد مقارب الحديث هست
علل الترمذي الكبير-ج 2- ص 427

البته گفتم ترجمه بالا را برايت بگذارم كه چون بضاعت علميت كم هست در ترجمه دچار مشكل نشوي مضاف بر اينكه گفتم احتملا هم نمي داني مقارب الحديث چه هست بهرحال اين ها اصطلاحات رجالي هست كه شما بايد در مكتب ما كسيب فيض كنيدو ياد بگيريد وگرنه كه پيش عقيل هاشمي باشي تواتر را هم ضعيف مي داند

في قول البخاري في أبي ظلال : " مقارب الحديث " . " يربد أن حديثه بقرب من حديث الثقات أي لا بأس به
الكتاب : إرواء الغليل في تخريج أحاديث منار السبيل المؤلف : محمد ناصر الدين الألباني الناشر : المكتب الإسلامي – بيروت الطبعة : الثانية - 1405 – 1985 – ج 1 –ص 254

وهابي البته ببخشيد ديگر ما برنامه شما را كلا بر هم زديد البته اگر شما بضاعت بحث نداريد بگوييد همان گل اقا بياد هههههههههههههه

اما معنی مقارب الحدیث:
في قول البخاري "مقارب الحديث": «يريد أن حديثه يقرب من حديث الثقات، أي لا بأس به» و ليست تقوية لحال الراوي، وإنّما نفي للضعف الشديد عنه فقط.!زشته عزیزم فدات شم نگو... مجید جان دلبندم، عزیزم، سوتی نده این همه
عزیزم میگه به حال راوی برای تقویتش فرقی ندارد بلکه فقط ضعف شدید اون رو نفی می کنه (یعنی به هر حال ضعیف می ماند)

kheymegahabalfazl;443942 نوشت:
اي بابا تو هم كه همش سوتي مي دي خوب اصلا از علماي شيعه باشد، صحيحين پر هست از روافض و شيعه و به قول ذهبي اگر انها نباشد ديگر مذهب اهل سنتي باقي نخواهند ماند ضمن اين كه در وثاقت او شكي نيست زيرا از روات بخاري هست، جناب فري وهابي گويا شما اقوال و تصديقهاي خودت نسبت به بخاري هم عوض مي شود؟ گويا شما هم به اين نتيجه رسيده ايد كه او هم از نواصب هست كه ديگر براي ارزشي قائل نيستيد

الاسم : سلمة بن كهيل بن حصين الحضرمى ، أبو يحيى الكوفى التنعى ( و تنعه بطن من حضرموت )
الطبقة : 4 : طبقة تلى الوسطى من التابعين
روى له : خ م د ت س ق ( البخاري - مسلم - أبو داود - الترمذي - النسائي - ابن ماجه )
رتبته عند ابن حجر : ثقة
رتبته عند الذهبي : ثقة ، من علماء الكوفة

بابا اين طنازي ها چه هست كه شما مي كني

اصلا مي داني نزد اهل سنت زمان نقل حديث كي هست؟؟؟؟؟؟

البته چون سني هستي اينها را متوجه نمي شويد اما زمان سمع حديث موقعي هست كه شخص فرق بين خر و گاو را بداند

علي ايحال انچه كه جالب هست ابن عربي مي گويد بچه من زماني كه پستونك مي خورد حديث مي گفت، وقتي بچه اي كه مايبي بي ميگيرنش و كهنش رو يكي ديگه عوض مي كنه و پستونك مي خوره مجتهد هست ان وقت يك 12 ساله مي تواند يك كتاب تاليف كند

و باز هم از توهین های شما ممنونم برادر شیعه ی عزیز اما نمی دانم چرا ادامه ی متن رو نخوندی؟
فأجمعوا على أن الإرجاء بدعة والولاية بدعة والبراءة بدعة والشهادة بدعة
در ضمن صرف راوی بودن یک نفر در بخاری و یا مسلم دلیل بر ثقه بودن او نیست؛ رجال بخاری و مسلم قواعد خود را دارند، این را علم درایه مشخص می کند نه علم جرح و تعدیل.
وقتی می گوئیم صحیح بخاری و یا صحیح مسلم، در واقع منظور صحیح الروایات است نه صحیح الراویان!

این هم به عنوان شیرینی برای شما:
قَالَ الْبُخَارِيُّ: فِي حَدِيثِهِ مَنَاكِيرُ.
وَقَالَ ابْنُ مَعِينٍ: ضَعِيفٌ.
قِيلَ: تُوُفِّيَ سَنَةَ اثْنَتَيْنِ وَسَبْعِينَ.
وَقَالَ ابْنُ حِبَّانَ: سَنَةَ تِسْعٍ وَسَبْعِينَ وَمِائَةٍ.
وَقِيلَ: قَبْلَ ذَلِكَ، وَالأَوَّلُ أَصَحُّ.
وَتَرَكَهُ النَّسَائِيُّ.

در ضمن عزیز من استناد یک راوی شیعه به دلایل تشیع که دلیل و برهان نمی شود عزیزم!

ohfreedom;443930 نوشت:
محقق كتاب تاريخ بغداد پس از ذکر این روایت در ذیل آن گفته است که به کتاب ابن جوزی رجوع کنیم!


جناب احسان ما هر چه مي خواهيم هويدا نكنيم و سرپوشيده پاسخ شبهات شما را بدهيم اما متاسفانه شما تعمد به رسوايي خود داريد

بنده از شما سوال مي كنم در كجاي اين پاورقي گفته بايد رجوع به كتاب منتظم شود؟ محقق كتاب مي گويد رجوع كنيد به كتاب منتظم؟ او مي گويد اين روايت يا حديث در انجا هم وجود دارد و برويد نگاه كنيد اما متاسفانه اين كپي و پيست هاي شما پايان و تمامي ندارد

ohfreedom;443930 نوشت:
خوب با هم ذیل روایت خطیب بغداد رو نگاه میکنیم!
نوشته شده:
انظر: المنتظم، لابن الجوزي 14/28.
در واقع کلید ماجرا آنجاست پس ما هم به سراغ کلید که در دست ابن جوزی است می رویم:

اين كليد شما مشكل دارد جناب وهابي مي دانيد چرا چون كليد سازش مشكل دارد

اولا كه اين روايت كه اورده ايد مرسل هست دوما امام ابوبكر بغدادي روايت خودش را به اقتباس از منتظم نگرفته است به دو دليل متقن اول اين كه خود ايشان اشاره نداشته اند و دوم اينكه شما گاف بسيار بزرگي دادي كه بايد بر شبكه كلمه وهابي انرا بنمايش بگذارند

دوستان خودب دقت كنند

ابوالفرج ابن جوزيه متولد 508هـ و متوفي 597 هست و امام ابوبكر بغدادي متوفي 463هـ انوقت ابن جوزي 45 سال بعد از امام ابوبكر بدنيا امده است انوقت چگونه به اقتباس از كتاب ابن جوزي روايت نقل كرده است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ههههههههههههههههههههههههههههههههه:khaneh:
اقايان مي خواهند زنگ بزنند به شبكه ولايت با دكتر قزويني قدس نفس زكيه بحث كنند پسر جان تو بايد بيايي با شاگرد شاگر شاگر شاگرد هاي استاد بحث كني شما در حدي نيستيد كه با ايشان بحث كنيد كه البته جراتش را علماي شما ندارند تو كه تو هستي

خوب دوستان عزيز براي اينكه با رسوايي وهابيت بيشتر اشنا شوند در ابتدا به لينك زير مراجعه كنند و وضعيت ابن جوزيه صاحب كتاب المنتظم را ببينيد

http://shamela.ws/index.php/author/51

اگر دقت كنيد نوشته است

ابن الجوزي، أبو الفرج (508هـ - 597، 1116 - 1201؟م).

و ايشان را در ادامه صاحب كتاب منتظم مي دانند

صانيفه المهمة: زاد المسير في التفسير؛ جامع المسانيد؛ المغني في علوم القرآن؛ وتذكرة الأريب في اللغة؛ الموضوعات؛ الواهيات؛ الضعفاء؛ المنتظم في التاريخ؛

حالا مي خواهيم ببينيم وضعيت امام ابوبكر به چگونه اي هست

http://shamela.ws/index.php/book/736

أبو بكر أحمد بن علي بن ثابت بن أحمد بن مهدي الخطيب البغدادي (المتوفى: 463هـ)

اقا احسان شما خودت حكم كن، مي گوي سني هستي در اهل سنت حكم تدليس اشد من زنا و اخو الكذب هست و زنا را هم اگر كنار بزنيم خداوند در مورد كذابين مي فرمايد ان الله لايهدي من هو كاذب با اين روايي ها چه مي خواهيد بكنيد؟


ohfreedom;444216 نوشت:
پنجما این آقای معلوم الحال برای من ارزشی ندارد که خودم رو وقفش کنم، در وصل حالش همین بس که تمام دوستان شیعه من در این سایت گواهی داده اند که ایشان شیعه است و خود را به دروغ سنی می داند...

دوستان شيعه ما نيز گواهي داده اند شما ناصبي هستيد ضمن اينكه سخن يك ناصبي نيز براي ما ارزشي ندارد :khaneh:

[=arial black]این سخن شما در مورد روات حدیث بر می گردد به ابن تیمیه :
ابن تیمیه می گوید:
والخوراج اصدق من الرافضه وادین اورع خوارج بل الخوراج لا نعرف انهم یتعمدون الکذب بل هم من اصدق الناس
از شیعه صادق تر هستند وبادیانت تراند و با ورع ترند
اصلا از خوارج ما نداریم عمدا دروغ بگویند
بلکه از همه مردم راستگو تر هستند
منهاج السنه ج7 ص36
واقعا به این شخص چه باید گفت که خوارج در کتب روایی و رجالی امده هر چی می دیدند به پیامبر می چسپوندند
اما بحث علمی بکنید البانی یا آلبانی که به قول اقایان بخاری زمان است و در سایتش نوشته امام الحدیث می گوید :
مذهب روای ضرر به روایت او نمی زند
قلت: وإسناده حسن، رجاله ثقات رجال الشيخين غيرالأجلح، وهو ابن عبد الله الكندي، مختلف فيه، وفي " التقريب ": " صدوقشيعي ". فإن قال قائل: راوي هذا الشاهد شيعي، وكذلك في سند المشهود له شيعيآخر، وهو جعفر بن سليمان، أفلا يعتبر ذلك طعنا في الحديث وعلة فيه؟ ! فأقول: كلا لأن العبرة في رواية الحديث إنما هو الصدق والحفظ، وأما المذهب فهو بينه وبين ربه، فهو حسيبه، ولذلك نجد صاحبي " الصحيحين " وغيرهما قدأخرجوا لكثير من الثقات المخالفين كالخوارج والشيعة وغيرهم
[=arial black]روای این قضیه اگر کسی بگوید شیعه است ودر سند مشهود این شیعه دیگری است ایا این دو تا شیعه در این روای و شاهدی که برای ان امده این باعث نمی شود که روایت ضعیف باشد هم در اصل روایت و هم روایت شاهد اعتبار در روایت حدیث این است که راویش صادق وحافظ باشد ما روایتش را قبول می کنیم مذهب راوی چه هست بین خودش وخدا ست ما می بینمی مسلم و بخاری این ها از افراد ثقه ای که مخالف اهل سنت هستند روایت نقل کردند مثل شیعه و خوارج [=arial black]
.سلسله الاحادیث الصحیحه ج5 ص 646 ح 517

بنده در یک مساله علمی از اقای احسان تعجب می کنم و الان با مخ می خوام برم تو مانیتور رجال صحیح بخاری هر کس طعنه ای بزند زندیق می شود(چون طعنه به احادیث است ) !!! حداقل این حکم بین اهل سنت مشهود است ..
من طعن فی احادیث صحیح بخاری و مسلم فهو زندیق.
اگر کسی که طعنه بزند به احادیث صحیح مسلم و بخاری او زندیق است

ومن روى له الشيخان فقد جاز القنطرة»؛ هر کس که بخاری و مسلم از او حدیث نقل کرده باشد، از پل جرح و تعدیل گذشته است.
الكشف الحثيث عمن رمي بوضع الحديث، إبراهيم بن محمد بن سبط ابن العجمي أبو الوفا الحلبي الطرابلسي، ص112

kheymegahabalfazl;443943 نوشت:
در اخر هم فري وهابي يك سال برايت وقت مي دهم تا برويد اين مطالب را نقد كنيد با كمك گل اقا و كالكرابي و كارشناس مواد مخدر و همچين عقيل بي عقل و در داخل پرانتز و تمامي ان كساني كه به نظر دكتر جهان اسلام اقاي جاهل زاده كه تعابير و مصداق هاي جالبي برايشان گذاشته بود انشا الله با كمك انها شايد بتوانيد مطالبي برايمان بياوريد

راستي احسان، اين امضايت را مي بينم ياد مولا علي ع مي افتم كه به دو نفر اين صفات منافقين را دادند

ان المنافقين في درك الاسفل من نار اميدوارم به ان دو نفر خوش بگذرد در اسفل جهنم

و جالب اینکه بنده هم با مشاهده این امضا به یاد شما می افتم!

kheymegahabalfazl;444129 نوشت:
ههههههههههههههههههههه

وهابي خوب متاسفانه وقتي شما اهل فضل نيستي بيايي اينجا براي بحث مشكلاتي ايجاد مي كنيد براي خودتان كه از ديدگاه علمايتان ذنب لايغفر هست

اولا علامه الوسي در كجا گفته اخباريون شيعيان هست؟
ثانيا ما گفتيم ايشان نتنها بحث اخباريون را مطرح مي كنند بلكه معظم المحدثين را مطرح مي كنند نكند محديثين هم براي شيعه هستند
ثالثا ما گفتيم اگر چنين عقيده اي در نزد علامه الوسي باطل باشد بايد بر ان اشكال مي كردند كه نكردند
رابعا اگر هم فقط اين عقيده شيعه باشد باز هم بايد بر اين مسئله علامه الوسي متذكر مي شدند كه نشدند

اما نكته جالب تر اينجا هست كه شما در ابتدا ادعا كرديد اين روايت را نديديد كه اگرهم اين قوم در نزد شما مشكل داشت همان ابتدا بايد اين اشكالات خنده دار را وارد مي كرديد كه نكرديد و امديد ادعا خنده داري كرديد كه شما نديديد و ما هم به شما چشم بصيرت داديم و توانستيد ببينيد و حال كه اين مسئله ثابت شده امديد يك پله جلوتر و اشكالاتي را وارد كرديد كه عند المحققين ارزشي ندارد و به نوعي هذه القول زخرف هست پس عدم اشكال شما در ابتدا بر اين قول خودش حجت ان را بيان مي كند و تنها اشكال شما عدم وجود ان بود كه ما انرا با تصاوير كتاب پاسخ گفتيم
هههههههههههههههههههه

خود در اینکه فقط فرزند دوم خواجه حافظ شیرازی و شخص شما نمی دانید که اخباریون گروهی از شیعیان هستند شکی نیست.

اما در مورد ادعای جالب شما:

kheymegahabalfazl;444129 نوشت:
با اوردن اين قول از علامه به اقرار خودتان مشخص شد اگر ان قولي كه نزد علامه قابل پذيرش نباشد بعد انرا نقد مي كند و يا رديه مي زند كه در اينجا اينكار را نكرده است
ثانيا ما گفتيم ايشان نتنها بحث اخباريون را مطرح مي كنند بلكه معظم المحدثين را مطرح مي كنند نكند محديثين هم براي شيعه هستند
ثالثا ما گفتيم اگر چنين عقيده اي در نزد علامه الوسي باطل باشد بايد بر ان اشكال مي كردند كه نكردند

خوب این هم ردیه علامه آلوسی یه چند خط پائین تر از همین متن:
وقد أجاب أهل السنة عن ذلك بوجوه: الأول النقض بأن هذا الدليل كما يدل بزعمهم على نفي إمامة....

kheymegahabalfazl;444134 نوشت:
فري دوم علاوه بر اين سخن سخن زير را هم اضافه كنيد كه مي تواند راه گشا باشد برايتان

الآية عند معظم المحدثين نزلت فى على كرم الله تعالى وجهه

بسيار زيبا و جالب هست

نمی دونم شما چرا همیشه همه مطالب رو قیچی می کنید:
واستدل الشيعة بها على إمامته كرم الله تعالى وجهه، ووجه الاستدلال بها عندهم أنها بالإجماع أنها نزلت فيه كرم الله تعالى وجهه....
....
والآية عند معظم المحدثين نزلت في عليّ كرم الله تعالى وجهه، والإمامية- كما علمت- يستدلون بها على خلافته بعد رسول الله صلّى الله عليه وسلّم بلا فصل، وقد علمت منا ردهم- والحمد لله سبحانه- رد كلام وكثير من الصوفية قدس الله تعالى أسرارهم يشير إلى القول بخلافته كرم الله تعالى وجهه بعد الرسول عليه الصلاة والسلام بلا فصل أيضا إلا أن تلك الخلافة عندهم هي الخلافة الباطنة التي هي خلافة الإرشاد والتربية والإمداد والتصرف الروحاني لا الخلافة الصورية التي هي عبارة عن إقامة الحدود الظاهرة وتجهيز الجيوش والذب عن بيضة الإسلام ومحاربة أعدائه بالسيف والسنان، فإن تلك عندهم على الترتيب الذي وقع كما هو مذهب أهل السنة، والفرق عندهم بين الخلافتين كالفرق بين القشر واللب، فالخلافة الباطنة لب الخلافة الظاهرة، وبها يذب عن حقيقة الإسلام، وبالظاهرة يذب عن صورته، وهي مرتبة القطب في كل عصر، وقد تجتمع مع الخلافة الظاهرة كما اجتمعت في علي كرم الله تعالى وجهه أيام إمارته، وكما تجتمع في المهدي أيام ظهوره، وهي والنبوة رضيعا ثدي، وإلى ذلك الإشارة بما
يروونه عنه عليه الصلاة والسلام من قوله: «خلقت أنا وعلي من نور واحد»
وكانت هذه الخلافة فيه كرم الله تعالى وجهه على الوجه الأتم.
ومن هنا كانت سلاسل أهل الله عز وجل منتهية إليه إلا ما هو أعز من بيض الأنوق، فإنه ينتهي إلى الصديق رضي الله تعالى عنه كسلسلة ساداتنا النقشبندية نفعنا الله تعالى بعلومهم، ومع هذا ترد عليه كرم الله تعالى وجهه أيضا، وبتقسيم الخلافة إلى هذين القسمين جمع بعض العارفين بين الأحاديث المشعرة أو المصرحة بخلافة الأئمة الثلاثة رضي الله تعالى عنهم بعد رسول الله صلّى الله عليه وسلّم على الترتيب المعلوم، وبين الأحاديث المشعرة أو المصرحة بخلافة الأمير كرم الله تعالى وجهه بعده عليه الصلاة والسلام بلا فصل، فحمل الأحاديث الواردة في خلافة الخلفاء الثلاثة على الخلافة الظاهرة، والأحاديث الواردة في خلافة الأمير كرم الله تعالى وجهه على الخلافة الباطنة ولم يعطل شيئا من الأخبار، وقال بحقيقة خلافة الأربعة رضي الله تعالى عنهم أجمعين.

لا یحتج به چیه دیگه وقتی نرم افزار مکتبه نشان می دهد ابن حجر گفته صدوق است دیگر نظر شما و اجتهادتان برایمان مهم نیست در نرم افزار امده است :
رتبته عند ابن حجر : صدوق يخطىء كثيرا ، و كان شيعيا مدلسا
که مدلس بودن به راوی ضرری نیست چون تمام روات از دیدگاه علمای اهل سنت مدلس هستند و اگر خواستید تا متن برای شما بزنم و شیعه هم که ضرری نیست یخطی کثیرا بنده حاظرم 50 تا از روات صحیح بخاری و مسلم را بیاورم که نوشته است یخطی کثیرا که اصلا جرح محسوب نمی شود پس راوی ثقه است حالا شاید دوستان بگویند ذهبی گفته است که ایشون ضعیف است نظر ذهبی برایمان مهم نیست چون یک شخص ناصبی است و الان متاسفانه متنش را ندارم که اقای سبکی صراحتا می گوید ایشون ناصبی هستند و قضیه ابا صلت که مشهور است یک جا ضعیف می داند یک جا ثقه می داند ..

ammarshia;444246 نوشت:
سلام علیکم جناب اقا احسان ..
نظر کسی که در پاورقی می نویسد به درد لای جرز هم نمی خورد جالب است ولی شما استدلال کردید مثل اینکه کسی منبعش را ویکیپدیا معرفی کنه ببین چی میشه
و شما فرمودید ادمین خوب می گویید نظر کسان برای شما مهم نیست ما کلا رومتان را صدای اهل وهابیت می دانیم و روم نواصب می دانیم نه صدای اهل سنت خوب پس نظر اشخاص وقتی مهم نیست چرا پیچیدید به خم برادر عزیز خیمه گاه ابوالفضل؟؟؟و سخنان نیش دار می زنید شما از کجا می دونید ایشون شیعه هستند برو نگاه کن شبکه اللهیاری زنگ می زنه یارو سنی میگه دلیلتان چیه که میگید حضرت زهرا س با عمر اختلاف داشته اللهیاری می گه فلان فلان تا می رسه که عمر خانه حضرت س را اتش زدند بعد جالبه سنی بر می گرده میگه اگر اینکار را کردند خدا لعنتشون کنه!!!خوب این شخص می گید شیعه است ؟؟ (کلیپ در اپارات موجود است بزنید سنی منصف تا ببینید)
شما می دونستید که علمای اهل سنت تا چند صده پیش در زاهدان سنی اثنی عشری بودند (که البته قبولشان ندارید چون اقای حیدری تمام این را در شبکه لعن کرد)
انچه که بنده کتاب تاریخ بغداد در شامله دارم دو تاست که شما زرنگی کردید ان را سرچ کردید که شخصی تحقیق کرده است که اصلا مطلب از کتاب نیست ..

و علیکم سلام
اولا در شیعه بودن این شخص شکی نیست.
دوما هر دوست شیعه ای که من در این سایت دارم بهم گفته ایشون شیعه هست.
سوما بنده تالیف محقق را ذکر کرده ام.
چهارما همین موضوع شهادت حضرت فاطمه در هیچ کتاب شیعه و سنی ذکر نشده تا جائی که آقای قزوینی نیز به آن اعتراف کرده است. تحدی می کنم اگر کسی می تواند در این مورد مناظره کند با من

ohfreedom;444273 نوشت:
و باز هم از توهین های شما ممنونم برادر شیعه ی عزیز اما نمی دانم چرا ادامه ی متن رو نخوندی؟

يعني شما از توهين علمايتان به عمر اينقدر ناراحت هستيد؟

ohfreedom;444273 نوشت:
نمی دانم چرا ادامه ی متن رو نخوندی؟

وهابي من اصلا متني رو در مورد او گذاشته ام كه بخواهم بقيه اش را نياورم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :khaneh: كم هواسي هاااااااااااااااااااااا

ohfreedom;444273 نوشت:
در ضمن صرف راوی بودن یک نفر در بخاری و یا مسلم دلیل بر ثقه بودن او نیست؛ ر

جدي مي گي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نه بابا؟؟؟؟؟؟؟ ماشا الله چقدر تو شوخ هستي

حالا ببينيم علما در مورد اين خود اجتهادي شما چه مي گويد البته يادتان باشد اين خوداجتهاديتان را هم به ما بگويد از كجا اورده ايد از كدام كتاب؟ المنتظم؟:khaneh:

كان الشيخ أبو الحسن المقدسي يقول في الرجل الذي يخرج عنه في الصحيح هذا جاز القنطرة يعني بذلك أنه لا يلتفت إلى ما قيل فيه قال الشيخ أبو الفتح القشيري في مختصره وهكذا نعتقد وبه نقول
ابوالحسن مقدسی (از علمای اهل سنت) می گوید: هر کس که بخاری از او نقل حدیث می کند، دیگر به ضعف آن راوی توجهی نمی شود [و حدیثش مقبول است]! ابوالفتح القشیری (از دیگر علمای اهل سنت) هم این گفتار وی را تأیید نموده است
فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج 1،ص381

شما بزگواري كنيد اين كتاب رجالي خودتان را چاپ كنيد تا ما با علوم رجال شما نيز اشنا شويم كه اين علومتان را از كجا اخذ مي كنيد:khaneh:

ohfreedom;444273 نوشت:
جال بخاری و مسلم قواعد خود را دارند،

قواعدش را به ما هم بگوييد تا ما بدانيم كه چيست البته اگر امكانش هست از كتب رجالي عقيل هاشمي و يا كالكرابي باشد :khaneh:

ohfreedom;444273 نوشت:
این را علم درایه مشخص می کند نه علم جرح و تعدیل.

با سواد تر از تو نبود كه در روم ناصبيان ادمين شود؟ انجايي كه تو ادمين باشي ببين دگر چه خبر هست

عجب !!!!!!!!!!!!!!1 قواعد رجالي جديد هم به بازار امد،،،،،،،،،، اقيان مي خواهند رجال يك شخص را نگاه كنند به درايه دقت مي كنند شما مي تواني علم رجال و درايه را برايم ما توضيح دهيد كه چيست؟

ohfreedom;444273 نوشت:
وقتی می گوئیم صحیح بخاری و یا صحیح مسلم، در واقع منظور صحیح الروایات است نه صحیح الراویان!

شما مي گويد يا علما مي گويند چون فرق هست بين علم رجال شما با علما :khaneh:

اخه باسواد وقتي كسي از درجه اعتبار رجالي ساقط باشد انوقت چگونه مي تواند يك روايت سالم بيان كند، يك خبر را ناقل ان مي اورد وقتي ناقل مجروح شد خبر باطل هست متاسفانه شما از قران هم غافل هستيد

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا أَن تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ ﴿6﴾

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد اگر فاسقى برايتان خبرى آورد نيك وارسى كنيد مبادا به نادانى گروهى را آسيب برسانيد و [بعد] از آنچه كرده‏ايد پشيمان شويد (6)

اين هم اقوال علما كه ديگر براي ما عرض اندام و خود اجتهادي نكنيد

شمس الدين ذهبي در پاسخ به کساني که اشکالاتي به أبان بن يزيد العطار گرفته‌اند مي‌گويد:
قلت هو جاز القنطرة واحتج به الشيخان وهو من طبقة همام.
او از پل گذشته است، زيرا بخاري و مسلم به روايت او احتجاج کرده‌اند و با همام در يک طبقه است.
الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، الرواة الثقات المتكلم فيهم بما لا يوجب ردهم، ج1، ص39، تحقيق: محمد إبراهيم الموصلي، ناشر: دار البشائر الإسلامية - بيروت - لبنان، الطبعة: الأولى، 1412هـ - 1992م.

وقتي رواتي در صحيحن باشد ديگر مقام رجالي او مورد بررسي قرار نمي گيرد زيرا لاباس هست و وقتي به اين درجه رسيد روايت او معتبر هست

احسان اين ها را اينجا يادبگير تا بتواني موفق باشي، زماني روايتي به درجه اعتبار مي رسد كه سلسله روات ان حداقل حسن باشند وقتي روات ان داراي طبقه صحت شدند انوقت ان روايت صحيح هست وگرنه اگر ما بخواهيم بگويم فلان روايت صحيح هست اما روات ان ضعيف هست كه ديگر ان خبر ارزشي ندارد همان گونه كه وقتي شماها به فضائل مولا مي رسيد مي گويد فلاني ضعيف هست لذا روايت و حديث از درجه اعتبار ساقط هست اين مسائل در اينجا هم مترتب هست اما گويا شما مانند ذهبي ناصبي به اينجور مواقع كه مي رسيد نه بخاري برايتان حجت هست و نه مسلم و مي گويد يشهد القلب انه الباطل

ohfreedom;444273 نوشت:
وَقَالَ ابْنُ مَعِينٍ: ضَعِيفٌ.

اين نيز تدليس ديگر شما بوده زيرا مزي در تهذيب خود از زبان ابن معين او را ثقه مي داند

و قال إسحاق بن منصور ، عن يحيى بن معين : ثقة .

ohfreedom;444273 نوشت:
وَقِيلَ: قَبْلَ ذَلِكَ، وَالأَوَّلُ أَصَحُّ. وَتَرَكَهُ النَّسَائِيُّ.

اين هم مهمل هست زيرا اولا از روات نسائي هست و دوما نسائي نيز او را ثقه مي داند

و قال النسائى : ثقة ثبت .

ohfreedom;444273 نوشت:
وَقَالَ ابْنُ حِبَّانَ: سَنَةَ تِسْعٍ وَسَبْعِينَ وَمِائَةٍ.

أخرجه مسلم ، و هو فى البخارى من طريق الثورى ، عن سلمة نحوه .
و ذكره ابن حبان فى " الثقات " .

ديگر چه بگويم كه زبان ما قاصر هست اما متاسفانه شما به علت تعصب و بغض به مولا علي مي خواهيد زور چپان او را تضعيف كنيد

و قال أحمد بن عبد الله العجلى : كوفى تابعى ثقة ثبت فى الحديث و كان فيه تشيع
قليل ، و هو من ثقات الكوفيين ، و حديثه أقل من مئتى حديث .
و قال محمد بن سعد : كان ثقة ، كثير الحديث .
و قال أبو زرعة : ثقة مأمون ذكى .
و قال أبو حاتم : ثقة متقن .
و قال يعقوب بن شيبة : ثقة ثبت على تشيعه .

ohfreedom;444273 نوشت:
قَالَ الْبُخَارِيُّ: فِي حَدِيثِهِ مَنَاكِيرُ.

اگر هم او از منكر الحديث باشد ضعف بر بخاري هست كه ادعا دارد كتابي جمع كرده همه روات سلسله الذهب و صحيح اما رواتش را خودش تضعيف مي كند:khaneh:

نقل از اقای فری دوم :
واستدل الشيعة بها على إمامته كرم الله تعالى وجهه، ووجه الاستدلال بها عندهم أنها بالإجماع أنها نزلت فيه كرم الله تعالى وجهه....

....
والآية عند معظم المحدثين نزلت في عليّ كرم الله تعالى وجهه، والإمامية- كما علمت- يستدلون بها على خلافته بعد رسول الله صلّى الله عليه وسلّم بلا فصل، وقد علمت منا ردهم- والحمد لله سبحانه- رد كلام وكثير من الصوفية قدس الله تعالى أسرارهم يشير إلى القول بخلافته كرم الله تعالى وجهه بعد الرسول عليه الصلاة والسلام بلا فصل أيضا إلا أن تلك الخلافة عندهم هي الخلافة الباطنة التي هي خلافة الإرشاد والتربية والإمداد والتصرف الروحاني لا الخلافة الصورية التي هي عبارة عن إقامة الحدود الظاهرة وتجهيز الجيوش والذب عن بيضة الإسلام ومحاربة أعدائه بالسيف والسنان، فإن تلك عندهم على الترتيب الذي وقع كما هو مذهب أهل السنة، والفرق عندهم بين الخلافتين كالفرق بين القشر واللب، فالخلافة الباطنة لب الخلافة الظاهرة، وبها يذب عن حقيقة الإسلام، وبالظاهرة يذب عن صورته، وهي مرتبة القطب في كل عصر، وقد تجتمع مع الخلافة الظاهرة كما اجتمعت في علي كرم الله تعالى وجهه أيام إمارته، وكما تجتمع في المهدي أيام ظهوره، وهي والنبوة رضيعا ثدي، وإلى ذلك الإشارة بما
يروونه عنه عليه الصلاة والسلام من قوله: «خلقت أنا وعلي من نور واحد»
وكانت هذه الخلافة فيه كرم الله تعالى وجهه على الوجه الأتم.
ومن هنا كانت سلاسل أهل الله عز وجل منتهية إليه إلا ما هو أعز من بيض الأنوق، فإنه ينتهي إلى الصديق رضي الله تعالى عنه كسلسلة ساداتنا النقشبندية نفعنا الله تعالى بعلومهم، ومع هذا ترد عليه كرم الله تعالى وجهه أيضا، وبتقسيم الخلافة إلى هذين القسمين جمع بعض العارفين بين الأحاديث المشعرة أو المصرحة بخلافة الأئمة الثلاثة رضي الله تعالى عنهم بعد رسول الله صلّى الله عليه وسلّم على الترتيب المعلوم، وبين الأحاديث المشعرة أو المصرحة بخلافة الأمير كرم الله تعالى وجهه بعده عليه الصلاة والسلام بلا فصل، فحمل الأحاديث الواردة في خلافة الخلفاء الثلاثة على الخلافة الظاهرة، والأحاديث الواردة في خلافة الأمير كرم الله تعالى وجهه على الخلافة الباطنة ولم يعطل شيئا من الأخبار، وقال بحقيقة خلافة الأربعة رضي الله تعالى عنهم أجمعين.
------------------------------------
جواب :
ولی جواب اینکه اقای الوسی اصلا مطلب را رد نکرده است که این ایه در حق حضرت علی نازل نشده است یک قاعده ادبی است که وقتی یک مطلبی را نقل می کنند و جواب نمی دهند جزو متلقات ان محسوب نمی شود و همه کتاب ها به این منوال است البته کتب کلامی و جوابی ..

ohfreedom;444273 نوشت:
در ضمن عزیز من استناد یک راوی شیعه به دلایل تشیع که دلیل و برهان نمی شود عزیزم!

اگر روايت شيعه مورد پذيرش نباشد بايد در همه جا مورد پذيرش نباشد و وقتي اين راوي جز روات مسلم هست ديگر شيعه بودن و نبودن او مناقشه اي بي اساس هست زيرا اگر قرار باشد شيعه از كتب شما حذف شود ديگر هيچ چيزي برايتان سالم نمي ماند، و اگر قرار باشد به روايت او احتجاج نشود علما نبايد مي اوردند لذا سخن شما براي ما ارزش علمي ندارد جز خود اجتهادي كه در مقام ازاد انديشي قابل احترام هست و در مقام علمي فاقد ارزش، مهم اين هست كه در كتاب ما از او روايت شده است ضمن اينكه انچه كه مرسوم هست در بحث و مناشره به روايت هاي شيعه از كتب خودشان هست و نه رواياتي كه از اهل سنت هست هنوز شما اصول مناظره را نمي داني امده اي براي بحث

kheymegahabalfazl;444274 نوشت:
اما متاسفانه اين كپي و پيست هاي شما پايان و تمامي ندارد

تحدی می کنم سایتی را بیاورید که مطالب من به عینه در آن باشد تا ثابت شود بنده کپی می کنم یا شما...؟؟؟
فقط کافیه عکس های خودتون رو که اینجا گذاشته اید دنبال کنید تا بدانیم از کدام وبلاگ و سایت دارید کپی می کنید.

kheymegahabalfazl;444274 نوشت:
دوستان خودب دقت كنند

ابوالفرج ابن جوزيه متولد 508هـ و متوفي 597 هست و امام ابوبكر بغدادي متوفي 463هـ انوقت ابن جوزي 45 سال بعد از امام ابوبكر بدنيا امده است انوقت چگونه به اقتباس از كتاب ابن جوزي روايت نقل كرده است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ههههههههههههههههههههههههه هههههههه
اقايان مي خواهند زنگ بزنند به شبكه ولايت با دكتر قزويني قدس نفس زكيه بحث كنند پسر جان تو بايد بيايي با شاگرد شاگر شاگر شاگرد هاي استاد بحث كني شما در حدي نيستيد كه با ايشان بحث كنيد كه البته جراتش را علماي شما ندارند تو كه تو هستي


خدا عقلت بده بابا!!!
من گفتم محقق این رو میگه!!!
شما هنوز فرق محقق و نویسنده رو نمی دونی عزیزم؟؟؟
ohfreedom;443930 نوشت:
محقق كتاب تاريخ بغداد پس از ذکر این روایت در ذیل آن گفته است که به کتاب ابن جوزی رجوع کنیم!
خوب با هم ذیل روایت خطیب بغداد رو نگاه میکنیم!
نوشته شده:
انظر: المنتظم، لابن الجوزي 14/28.

خدا بده برکت بابا!!!
فرق نویسنده و محقق رو دانستی برادر عزیزم؟؟؟

حالا نا دانسته جار بزن:

kheymegahabalfazl;444274 نوشت:
خداوند در مورد كذابين مي فرمايد ان الله لايهدي من هو كاذب با اين روايي ها چه مي خواهيد بكنيد؟

ohfreedom;444295 نوشت:
و علیکم سلام
اولا در شیعه بودن این شخص شکی نیست.
دوما هر دوست شیعه ای که من در این سایت دارم بهم گفته ایشون شیعه هست.
سوما بنده تالیف محقق را ذکر کرده ام.
چهارما همین موضوع شهادت حضرت فاطمه در هیچ کتاب شیعه و سنی ذکر نشده تا جائی که آقای قزوینی نیز به آن اعتراف کرده است. تحدی می کنم اگر کسی می تواند در این مورد مناظره کند با من

اين ادعا هاي شما را هم در پست 33 و 34 پاسخ گفته ايم

ammarshia;444283 نوشت:
بنده در یک مساله علمی از اقای احسان تعجب می کنم و الان با مخ می خوام برم تو مانیتور رجال صحیح بخاری هر کس طعنه ای بزند زندیق می شود(چون طعنه به احادیث است ) !!! حداقل این حکم بین اهل سنت مشهود است ..
من طعن فی احادیث صحیح بخاری و مسلم فهو زندیق.
اگر کسی که طعنه بزند به احادیث صحیح مسلم و بخاری او زندیق است

ومن روى له الشيخان فقد جاز القنطرة»؛ هر کس که بخاری و مسلم از او حدیث نقل کرده باشد، از پل جرح و تعدیل گذشته است.
الكشف الحثيث عمن رمي بوضع الحديث، إبراهيم بن محمد بن سبط ابن العجمي أبو الوفا الحلبي الطرابلسي، ص

عزیزم دقت کن
در مورد اول می گوید کسی که راویت رو رد نکن و نمی گوید کسی که راوی را رد کند.
بحث صحت روایات به علم درایه بر می گردد و نه علم جرح و تعدیل!

و در مورد دوم نیز مربوط که کسانی هست گفته می شود که مورد توثیق هر دو شیخ باشد، که البته خیلی ها اعتقاد دارند که نقل صحیح مورد اعتبار بیشتری است

ohfreedom;444302 نوشت:
تحدی می کنم سایتی را بیاورید که مطالب من به عینه در آن باشد تا ثابت شود بنده کپی می کنم یا شما...؟؟؟
فقط کافیه عکس های خودتون رو که اینجا گذاشته اید دنبال کنید تا بدانیم از کدام وبلاگ و سایت دارید کپی می کنید.

پاسخ به تحدي را خودتان گفته ايد ::::::::::

ohfreedom;443930 نوشت:
آقا جان نماینده روم صدای اهل سنت ایران حاضر است در همین خصوص با جناب آقای قزوینی صحبت کند

بخشي از مطالبتان را از گل اقا كپي كرده ايد:khaneh:

ohfreedom;444302 نوشت:
خدا عقلت بده بابا!!!

يك بار به شما گفتم كه انوك چه كسي هست به همين زودي يادتان رفت؟

ohfreedom;444302 نوشت:
من گفتم محقق این رو میگه!!!

بنده هم در رديه شما گفتم حرف محقق بدرد خودش مي خورد و ان كساني كه به ان استدلال كرده اند به دو دليل زيز

kheymegahabalfazl;444274 نوشت:
امام ابوبكر بغدادي روايت خودش را به اقتباس از منتظم نگرفته است به دو دليل متقن اول اين كه خود ايشان اشاره نداشته اند و دوم اينكه شما گاف بسيار بزرگي دادي كه بايد بر شبكه كلمه وهابي انرا بنمايش بگذارند

اما بنده چرا اين مطالب را متذكر شدم؟ چون شما چنين ادعايي را داشته ايد:::::

ohfreedom;443930 نوشت:
محقق كتاب تاريخ بغداد پس از ذکر این روایت در ذیل آن گفته است که به کتاب ابن جوزی رجوع کنیم!
خوب با هم ذیل روایت خطیب بغداد رو نگاه میکنیم!
نوشته شده:
انظر: المنتظم، لابن الجوزي 14/28.
در واقع کلید ماجرا آنجاست پس ما هم به سراغ کلید که در دست ابن جوزی است می رویم:

شما با چنين ادعاي باطلي خواستيد اصل موضوع كه ارسال و نزول ايه اكمال در اين روز هست را جرح وارد كنيد كه بنده ادعاي شما و دوستتان گل اقا را مردود كردم لذا دو نتيجه مي گيريم يك ادعاي شما باطل هست مبني بر اينكه اين روايت ضعيف با مرسل هست دوما اثبات كرديم اين ايه در شان مولا علي ع نازل شده است و اينكه شما مي گويد ما چنين اعتقادي نداريم اين اعتقاد نيز باطل هست و اين مطالب من را به گل اقا بده تا در شبكه ولايت اگر تماس گرفت دچار تنقيص قرار نگيرد

ohfreedom;444302 نوشت:
شما هنوز فرق محقق و نویسنده رو نمی دونی عزیزم؟؟؟

فكر كنم الان شما متوجه فرقش شده باشيد

ohfreedom;444302 نوشت:
خدا بده برکت بابا!!!

از صدقه سري اهل بيت بركت داده

ohfreedom;444302 نوشت:
فرق نویسنده و محقق رو دانستی برادر عزیزم؟؟؟

حالا نا دانسته جار بزن:

كذبيات شما در مورد مورد بود كه انرا من افشا كردم حالا كه حقيقت را فهميده ايد اقرار كن وگرنه باز جار خواهم زد

ohfreedom;444302 نوشت:
خداوند در مورد كذابين مي فرمايد ان الله لايهدي من هو كاذب با اين روايي ها چه مي خواهيد بكنيد؟

ohfreedom;444307 نوشت:
زیزم دقت کن
در مورد اول می گوید کسی که راویت رو رد نکن و نمی گوید کسی که راوی را رد کند.
بحث صحت روایات به علم درایه بر می گردد و نه علم جرح و تعدیل!

و در مورد دوم نیز مربوط که کسانی هست گفته می شود که مورد توثیق هر دو شیخ باشد، که البته خیلی ها اعتقاد دارند که نقل صحیح مورد اعتبار بیشتری است

اين اكاذيب را هم در پست 40 پاسخ گفتيم اگر نخوانيد برويد بخوانيد وگرنه ما دوباره برايتان نقل قول بزنيم تا خوب بخوانيد و ببنيد

ohfreedom;444290 نوشت:
و جالب اینکه بنده هم با مشاهده این امضا به یاد شما می افتم!

به ياد ما افتاديد كه ما هم انها را گفتيم فرايتماني كاذبا اثما خائنا و غادرا؟ :khaneh:

ohfreedom;444290 نوشت:
خود در اینکه فقط فرزند دوم خواجه حافظ شیرازی و شخص شما نمی دانید که اخباریون گروهی از شیعیان هستند شکی نیست.

گويا شما نيز با ارواح در ارتباط هستيد كه خبر از خواجه حافظ شيرازي داريد

و ما از شما انتظار داريم به جاي مهمل بافي پاسخ و رديه بر مطالب ما بزنيد و نه اينكه مانند بعضي ها بگويييد فررت حتي صعدت الجبل:khaneh:

ohfreedom;444290 نوشت:
وقد أجاب أهل السنة عن ذلك بوجوه: الأول النقض بأن هذا الدليل كما يدل بزعمهم على نفي إمامة....

خوب چشمهايت را باز كن و دست از كپي پيست بردار و اگر ترجمه بلد نيستي بيا من برايت ترجمه كنم، علامه الوسي بحث نصب و زعم امامت را نفي مي كند و نه نزول ايه را زيرا اگر بخواهد مسئله نصب امامت و ولايت را بپذيرد بايد عقايد خودش را كنار بزند

دوما من مانده ام كه چرا شما اينقدر تدليس مي كنيد، علامه الوسي ذيل ايه 545 سوره مائده عقايد شيعه را مطرح مي كند و سپس به نقد مي پردازد و اين چه ارتباطي با جاماع اخباريين و محدثين دارد؟

اين تدليس ها را لطفا بگذاريد كنار و مردانه بحث كنيد

ohfreedom;444290 نوشت:
نمی دونم شما چرا همیشه همه مطالب رو قیچی می کنید:

گويا شما اين قيچي هايتان را هر روز به اهنگري مي بريد زيرا اين همه قطع و بريد نياز به صيقل هم دارد

تدليس هاي جديد جناب فري دم وهابي

دوستان خوب دقت كنند مطلب ذيل اين اقاي وهابي براي ج 5 ص 29 هست

ohfreedom;444290 نوشت:
واستدل الشيعة بها على إمامته كرم الله تعالى وجهه، ووجه الاستدلال بها عندهم أنها بالإجماع أنها نزلت فيه كرم الله تعالى وجهه....


و مطلب ذيل براي ج5 ص 57 مي باشد حالا سوال ما از اين اقا اين هست اين قيچي شما چگونه كار مي كند كه اين همه صفحه را برش زديد و به هم متصل كرديد؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دوما در كجاي اين مطالب مي ايد شان نزول اين ايه را تخطئه مي كند؟ تنها اشكال او اين هست كه شيعيان از اين ايه براي خلافت مولا علي ع استدلال مي كننند كه اين از منظر الوسي باطل هست اما شان نزول را قبول دارد اقوال را هم مطرح مي كنند بدون اينكه در شان نزول ان اشكال كند

kheymegahabalfazl;444339 نوشت:
شما با چنين ادعاي باطلي خواستيد اصل موضوع كه ارسال و نزول ايه اكمال در اين روز هست را جرح وارد كنيد كه بنده ادعاي شما و دوستتان گل اقا را مردود كردم لذا دو نتيجه مي گيريم يك ادعاي شما باطل هست مبني بر اينكه اين روايت ضعيف با مرسل هست دوما اثبات كرديم اين ايه در شان مولا علي ع نازل شده است و اينكه شما مي گويد ما چنين اعتقادي نداريم اين اعتقاد نيز باطل هست و اين مطالب من را به گل اقا بده تا در شبكه ولايت اگر تماس گرفت دچار تنقيص قرار نگيرد

اتفاقا روايت شما مردود است:
این سند روایت شماست:
أخبرنا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ بِشْرَانَ، قَالَ: أخبرنا عَلِيُّ بْنُ عُمَرَ الْحَافِظُ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو نَصْرٍ حَبْشُونُ بْنُ مُوسَى بْنِ أَيُّوبَ الْخَلالُ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ سَعِيدٍ الرَّمْلِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا ضَمْرَةُ بْنُ رَبِيعَةَ الْقُرَشِيُّ، عَنِ ابْنِ شَوْذَبٍ، عَنْ مَطَرٍ الْوَرَّاقِ، عَنْ شَهْرِ بْنِ حَوْشَبٍ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، قَالَ: مَنْ صَامَ يَوْمَ ثَمَانِ عَشْرَةَ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ كُتِبَ لَهُ صِيَامُ سِتِّينَ شَهْرًا، وَهُوَ يَوْمُ غَدِيرِ خُمٍّ لَمَّا أَخَذَ النَّبِيُّ

علي بن سعيد الرملي در سال 156 وفات کرده است! در حالی که راوی بعد از ایشان یعنی حبشون بن موسى بن أيوب در سال 234 تازه به دنیا آمده است!!!
خودتان این فاصله رو حل کنید....
[1432] على بن أبى حملة أبو نصر من آل عتبة بن ربيعة القرشي من المتقنين مات سنة ست وخمسين ومائة (ه156)
مشاهير علماء الأمصار وأعلام فقهاء الأقطار ج 1 ص 287

11 - حَبْشون بن موسى بن أيوب، أبو نصر البغداديُّ الخَلَّال. [المتوفى: 331 هـ]
سَمِعَ: الحسن بن عَرَفَه، وعلي بن سعيد الرملي، وعلي بن إكشاب، وحنبل بن إسحاق، وغيرهم.
وَعَنْهُ: الدارقطني، وابن شاهين، وأبو بكر بن شاذان، وأحمد بن الفرج ابن الحجاج.
ثقة. مولده سنة أربعٍ وثلاثين ومائتين،
تاریخ اسلام ج 7 ص 645

ohfreedom;444257 نوشت:
اما معنی مقارب الحدیث:
في قول البخاري "مقارب الحديث": «يريد أن حديثه يقرب من حديث الثقات، أي لا بأس به» و ليست تقوية لحال الراوي، وإنّما نفي للضعف الشديد عنه فقط.

تدليس پشت تدليس،،،، اين اضافات را از كجاي كتاب الباني اوردي؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ohfreedom;444257 نوشت:
و ليست تقوية لحال الراوي، وإنّما نفي للضعف الشديد عنه فقط.

به قول اعراب الكلام يجوز الكلام

ohfreedom;444257 نوشت:
زشته عزیزم فدات شم نگو... مجید جان دلبندم، عزیزم، سوتی نده این همه

مجيد جان دلبندم چرا اينقدر مثل كالكرابي گاف مي دي اخه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:khaneh:

اين هم مطلب كتاب الباني

ارواء

ohfreedom;444358 نوشت:
اتفاقا روايت شما مردود است:

ببينيم بازم راست مي گي يا تدليس كردي

ohfreedom;444358 نوشت:
[1432] على بن أبى حملة أبو نصر من آل عتبة بن ربيعة القرشي من المتقنين مات سنة ست وخمسين ومائة (ه156)

اولا از كجا فهميديد اين شخص همان علي بن سعيد الرملي هست؟ دوستان به ما بگويند اين اسمي چه ارتباطي با ابن سعيد دارد؟

دوستان قضاوت كنند:khaneh:

حالا جالب تر اين جا هست ايشان دست به يك خلاقيتي زدند كه ما بايد از ايشان تشكر كنيد جناب احسان به مطالبت خوب دقت كن

ohfreedom;444358 نوشت:
11 - حَبْشون بن موسى بن أيوب، أبو نصر البغداديُّ الخَلَّال. [المتوفى: 331 هـ]
سَمِعَ: الحسن بن عَرَفَه، وعلي بن سعيد الرملي، وعلي بن إكشاب، وحنبل بن إسحاق، وغيرهم.
وَعَنْهُ: الدارقطني، وابن شاهين، وأبو بكر بن شاذان، وأحمد بن الفرج ابن الحجاج.
ثقة. مولده سنة أربعٍ وثلاثين ومائتين،
تاریخ اسلام ج 7 ص 645

خوب ما از شما مي خواهيم اين جمله را براي دوستان معنا كنيد

سَمِعَ: الحسن بن عَرَفَه، وعلي بن سعيد الرملي، وعلي بن إكشاب، وحنبل بن إسحاق، وغيرهم.

امام ذهبي مي گويند كه حبشون روايت از علي بن سعيد الرملي شنيده هست لذا شما خودتان اين فاصله اي كه تدليسي بيش نيست را برايمان حل نموديد

باتشكر از شما احسان

الحمد الله الذي جعل اعدائنا من الحمقا و جهلا :khaneh:

ohfreedom;444257 نوشت:
وله أحاديث صالحة ومن الناس من لا يحتج به

اقا احسان خوب چشم هاي مبارك را باز كنيد امام عسقلاني مي فرمايد ايشان ثقه و صالح الاحاديث هست اما من الناس بعضي از مردم مي گويند من لايحتج، قابل احتجاج نيست، اصلا اين مردم كه هستند؟ چه كاره هستند؟ وقتي عسقلاني تصحيح كرده سخن مردم كه معلوم نيست كه هستند و چه هستند خود مطرود و مردود هست لذا اين روايت هم صد در صد صحيح هست

موضوع قفل شده است