مراسم عيد الزهراء

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مراسم عيد الزهراء

لطفا در خصوص مراسم عيد الزهرا يا همون ع م ر ك ش و ن توضيح دهيد برگزاري اين گونه مراسمات چه توجيهي دارد؟

با توجه به نزدیک شدن به نهم ربیع روز تاجگذاری سرور همه ما امام عصر ارواحنا فداه توجه شما ر ا به این چند سطر جلب می کنم:


درباره تاریخ دقیق مرگ خلیفه ثانی باید عرض کنم که :
طبق منابع تاریخی خلیفه دوم در بیست وششم ذی الحجه ترور شد و بعد از حدود سه روز درگذشت. بنابراین وی در آخر ذیحجه یا اول محرم درگذشته است. این مطلب را همه ی مورخان اعم از شیعه و سنی در آثار خود آورده اند. لذا مراسم عمرکشان ( عید زهرا ) که عده ای در ماه ربیع الاول برگزار می کنند اساسا و آنهم با تاخیر حدود هفتاد روز ه نمی تواند وجهی داشته باشد.


برای اطمینان می توان به منابع تاریخی زیر مراجعه کرد که به اتفاق همین مطلب را بیان کرده اند:


برخی منابع
1.تاریخ‏الیعقوبى ج‏2 ص 159 قرن:
2.تاریخ‏یعقوبى/ترجمه ج‏2 ص 49
3.التنبیه‏والإشراف ص 250 قرن:
4.مروج‏الذهب ج‏2 ص 304 قرن:
5.مروج‏الذهب،ج‏2،ص:321 قرن:
6.الفتوح ج‏2 ص:323 قرن:
7.مسارّ الشیعه شیخ مفید (ره) پیشوای بزرگ شیعیان ( که خوشبختانه نسخه خطی این کتاب ایشان با دستخط خودشان هم اکنون موجود است و در آن مرگ عمر در ذی الحجه ذکر شده است. ایشان می فرمایند: او در روز 26 ذی الحجه سال 23 مجروح شد و در 27 همان ماه درگذشت. این مطلب از ابن ادریس هم گذارش ده است که شیخ مفید این نظر را دارد.


* منابع تاریخی دیگر :
8.الإمامةوالسیاسة ج‏1 ص 39
9.المعارف ص 183
10.أنساب‏الأشراف،ج‏10،ص:417
11.الطبقات‏الکبرى،ج‏3،ص:258 :191
12. علامه مجلسی(ره) بحارالانوار، ج‏31، ص 118 )

گرچه علامه در یک جا به حدیث مجهولی درباره ربیع الاول اشاره ای دارد. که دو راوی ان ضعیف است.
13. شیخ بهائی توضیح المقاصد ص 33
14.ابن ادریس حلی (صاحب سرائر) درباره تاریخ نهم ربیع می گوید: مَنْ زَعَمَ أَنَّ عُمَرَ قُتِلَ فِیهِ فَقَدْ أَخْطَأَ بِإِجْمَاعِ أَهْلِ التَّوَارِیخِ وَ السِّیَرِ ( هر کس بپندارد عمر در نهم ربیع کشته شده به اجماع صاحبان کتب تاریخ و سیره در اشتباه است.) سپس وی تاریخ ذیحجه را صحیح دانسته،می فرماید: الإجماعُ حاصلٌ مِن الشیعةِ و أهلِ السنّةِ على ذلک.( شیعه و سنی بر آن اتفاق نظر دارند. )سرائر ج 1 ص 418



منبع شناسی روایت نهم ربیع:
علامه مجلسی این روایت را به نقل از دو منبع در کتاب بحار اورده است:
الف: زوائد الفوائد نوشته سید علی بن طاووس
ب: کتاب المحتضر نوشته حسن بن سلیمان حلی (قرن 8)
البته در پاورقی بحار (ج 31 ص 129) دو منبع دیگر هم ذکر شده است:
الف: مصباح الانوار از هاشم بن محمد
ب: دلائل الامامه صاحب طبری
در کتاب طبری که این روایت دیده نمی شود (تحقیق موسسه بعثت چ 1 قم 1413)
مصباح الانوار هم هم اکنون موجود نیست و در نسخ خطی باقی مانده از کتاب سخنی یافت نشده است (جلد اول)


کتاب زوائد الفوائد هم که اداب مستحبی رابیان می کند و نیز کتاب محتضر از قرن ششم عقب تر نمی روند و انچه امروزه مطرح است مربوط به قرن هفتم و هشتم است.


درباره سند روایت هم که در ان علی بن مظاهر واسطی و.... سخن بسیار است.




انگیزه ی ابولولو در قتل عمر :
درباره قاتل عمر که فیروز ابولؤلؤة نام دارد (مروج الذهب ج 2 ص 352) (ابن سعد در طبقات الکبری ج 3 ص 350) واقعیت اینست که طبق منابع تاریخی ، مسلمان یا زردشتی یا نصرانی (تاریخ طبری ج 3 ص 263 و الاستیعاب ج 3 ص 1155) بودن او معلوم نیست: اینکه آیا او از زردشتی های هم پیمان با مسلمانان بوده یا نصرانی بوده یا مسلمان شده بود معلوم نیست.


همچنین دلیلی بر شیعه بودن او وجود ندارد و این در حقیقت سخنی بدون مدرک است و باعث وهن مذهب است که ما حرفی بدون سند را قبول نمائیم. انگیزه ی او در کشتن عمر بن خطاب نیز یک انگیزه شخصی بوده : در واقع او نسبت به گزاف بودن مالیاتِ مقرّر اعتراض داشت و نزد عمر شکایت برد ولی عمر مالیاتش را تخفیف نداد لذا نقشه ی قتل عمر را طراحی کرد.


مسعودی می نویسد: عمر اجازه ورود عجمان را به مدینه نمی داد. مغیره نامه به او نوشت که من غلامی دارم که نقاش و نجار و اهنگر است و برای مدینه سودمند است. پس از ان عمر به او اجازه داد.. مغیره روزی دو درهم از او می گرفتابولولو از این باج به عمر شکایت برد. عمر به او گفت: چه کارهائی می دانی؟ گفت نقاشی و... گفت: باجی که می دهی در مقابل کارهائی که می دانی زیاد نیست! ابو لو لو غر غر کنان رفت. چندی بعد عمر به او گفت شنیده ام که گفته ای اگر بخواهم می توان اسیابی بسازم که با باد حرکت کند؟ ابو لولو گفت: اسیابی برای تو بسازم که مردم از ان گفتگو کنند و.... عمر سحرگاه می رفت که ابولولو سه ضربه به او زد یکی به زیر شکم او خورد و... دوازده تن از اهل مسجد را هم زخمی کرد که شش تای انان کشته شدند و بعد ابولولو خود را با خنجر به قتل رساند (مروج الذهب ج 2 ص 352).


مرحوم دکتر سید جعفر شهیدی احتمال داده است برخی از بزرگان قریش مثل مغیرة ( مالک ابولولو ) در ترورِ عمر نقش داشته اند تاریخ تحلیلی اسلام ص 129 و 130
همچنین برخی از محققان با توجه به سخنانِ کعب الاحبارِ یهودی قبل از ترورِ عُمَر احتمال داده اند که کعب الاحبار از نقشه ی ترورِ عُمَر آگاه بوده است. استاد رسول جعفریان در تاریخ خلفا این دیدگاه را نقد کرده اند.ر.ک. تاریخ خلفا صفحه 105تا 109 .


در یک کلام نمی توان مسائل مربوط به ابولولو را – که با عموم تواریخ شیعه و سنی تعارض دارند - باور کرد.( درباره خودکشی ابولولو نیز به منابعی که در فوق ذکر شد مراجعه فرمایید. استاد رسول جعفریان معتقد است قصه های عوامانه زیادی در قرن 6 و 7 در میان شیعیان درباره ابولولو رواج یافته که فاقد مستند تاریخی و علمی است. وی با اینکه از اشتباهات عمر دفاع نمی کند با این حال دفاع از ابولولو را نیز ناروا می داند. ر.ک. تاریخ خلفا ص 110 )



بهترین دفاع از تشیع :
در پایان باید گفت بهترین دفاع از تشیع اینست که تشیعِ صحیح و معقول را بدون کم و کاست و بر اساس منابع معتبر و استدلال به مردم معرفی کنیم که اگر چنین کنیم بسیاری از اهل سنت نیز به تشیع علاقمند می شوند.


می توانیم بسیار مودبانه و مستند انتقادهای خود را به اهل سنت بگوییم و آرام و منطقی به گفتگو بنشینیم اما تظاهر به ناسزاگویی در شأن پیروان علی(ع) نیست. امامان معصوم (ع) در روایات خود ما را به مدارا و برخورد نیکو( مجامله ) با اهل سنت فرا خوانده اند.
و لذا تشیع حقیقی همان اسلام حقیقی است. باید پیرو تشیع امام صادق (ع) بود که امامِ عقلانیت و اعتدال و منادی وحدت بود: تشیع معصومین(ع) : همان مکتبی است که پیامبر اعظم (ص) در روز غدیر خم مردم را به آن فراخواند.




در پایان سخنی از مقام عظمای ولایت حضرت آيت‌الله خامنه‌اي که در روز چهارشنبه 27/9/87 ایراد شده است را خدمت عزیزان می اورم:


ما از گذشته تا كنون مي‌دانستيم که پول برخي کتاب‌هاي سراسر دشنام و تهمت را که عليه شيعيان و اهل تسنن چاپ مي‌شود، يک مرکز وابسته به استکبار مي‌دهد و آيا اين واقعيت خطرناک، هشدار دهنده و بيدار کننده نيست؟
چاپ کتاب‌هاي دربردارنده تهمت و بدگويي در دنياي تشيع و تسنن، کمک به تحقق اهداف آمريکا و صهيونيزم میکند و همه بدانند که اين‌گونه کتاب‌ها، هيچ شيعه‌اي را سني نمي‌کند و دل هيچ يک از اهل تسنن را جذب عقايد شيعه نخواهد کرد.
اگر کسي تصور مي‌کند که با بدگويي و تهمت به اهل تسنن مي‌تواند از شيعه دفاع کند بداند که جز برانگيختن آتش دشمني هيچ نتيجه‌اي نخواهد گرفت و اين کار در واقع دفاع از ولايت نيست، بلکه دفاع از آمريکا و صهيونيست‌هاست.


انشاء الله در ادامه راجع به این مطلب و نیز نظرات مراجع معظم تقلید نیز مطالبی را عرض خواهم نمود فقط متن استفتاء از حضرت ایه الله مکارم شیرازی را عینا می اورم:


سؤال 1755: [برخي از ] شيعيان در روز نهم ربيع الأوّل به مناسبت عيد الزهراء(عليها السلام)مراسم جشن و سرور بر پا مى كنند. در برخى از اين مراسم آنچه از سخنان ركيك، و حتّى خلاف مى دانند، مى گويند; بلكه گاه مردان، خود را به شكل زن در مى آورند! و هنگامى كه به آنان تذكّر داده مى شود، به روايت «رُفِعَ القَلَمْ» استناد جسته، و مى گويند طبق اين روايت، اعمال مذكور اشكالى ندارد. آيا اين اعمال، جايز و موجب رضاى خدا و اهل بيت عصمت و طهارت است؟ در صورت عدم جواز، توجيه روايت رفع قلم چيست؟


پاسخ آية الله مكارم :
اوّلا: روايتى با عنوان رفع قلم در آن ايّام مخصوص، در منابع معتبر نداريم.
ثانياً: بر فرض، چنين چيزى باشد (كه نيست) مخالف كتاب و سنّت است، و چنين روايتى قابل پذيرفتن نيست، و حرام و گناه در هيچ زمانى مجاز نيست. همچنين سخنان ركيك و كارهاى زشت ديگر.
و ثالثاً: تولّى و تبرّى راههاى صحيحى دارد، نه اين راههاى خلاف.

سؤال 470ـ معمولا در مراسم عيدالزهرا كف زدن، پايكوبى، رقص و حتّى امورى را كه جميع فقها صريحاً فتوا به حرمت آن داده اند، را مستند به حديث رفع القلم كه ذيلا به آن اشاره مى شود، جايز مى دانيد؟ : «وَ اَمَرْتُ الْكِرامَ الْكاتِبينَ اَنْ يَرْفَعُوا الْقَلَمَ عَنِ الْخَلْقِ كُلِّهِمْ ثَلاثَةَ اَيّام مِنْ ذلِكَ الْيَوْمِ، وَ لا اَكْتُبُ عَلَيْهِمْ شَيْئَاً مِنْ خَطا يا هُمْ كَرامَةً لَكَ وَ لِوَصِيِّكَ»(1)
آيا اين نوع احاديث از نظر سند معتبر است؟ و بر فرض اعتبار معناى حديث چيست؟

پاسخ آية الله مكارم :
اين روايت از نظر سند اعتبارى ندارد; به علاوه مخالف كتاب الله است، و معاذ الله كه ائمّه معصومين(عليهم السلام) اجازه ارتكاب گناه به افراد در اين ايّام يا غير اين ايّام داده باشند. و بر فرض اعتبار، معناى حديث اين است كه اگر كسى لغزشى از او سر زد خداوند او را مى بخشد، نه اين كه عمداً آلوده گناه شود.

منبع استفتاءات آية الله مكارم شيرازي ج3

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

سرور گرامی جناب سید مهدی

این سخنان شما کمی جای تعجب دارد و ناصحیح به نظر می رسد. اگر دوست داشتید بفرمایید تا دلایل خود را در این بیان کنم.

و اما دوست عزیز محمد جان

در مورد نهم ربیع یک حدیث بسیار زیبا و با مضامین عالی هست که اگر خواستید رجوع کنید و متوجه بشوید که این روز چه روز و در حقیقت چه عید بزرگی است.

سند حدیث : زادالمعاد علامه مجلسي باب 8 ص 325 و زوائد الفوائد از علي بن علي بن طاووس. باب ربيع الاول و بحار جلد 31 ص 120 و بحار جلد 95 ص 351

باتشکر - یاعلی

آيت الله العظمى سيد صادق حسينى شيرازى دام ظله ضمن تبريك روز نهم ربيع، آن را از اعياد مهم توصيف كردند.
مرجع عالى قدر امروز 17اسفندماه1387 طى جلسه درس خارج خود با اشاره به اهميت اين روز فرمودند: در روايت معتبره تصريح شده است كه نهم ربيع روز عيد اهل بيت عليهم السلام(1) است. بنده زمانى قرائن متعددى در اعتبار روايت احمد بن اسحق على سبيل منع الخلو ذكر كردم. روايت احمد بن اسحق در باب لا اقتضائيات ـ كه مسئله عيد هم يكى از آنهاست ـ اعتبار دارد. نهايت اين كه يا خود روايت از نظر سندى معتبر است ـ كه همين طور هم به نظر مى رسد ـ ، و يا اين كه از باب تسامح در ادله سنن معتبر مى باشد. وانگهى اصولى و فقيه برجسته اى چون ميرزاى نائينى در موارد و فروع متعددى از فقه تصريح مى كند كه اگر روايت ضعيفى در دست داشتيم كه جماعتى از اصحاب به آن عمل كرده اند همين عمل اصحاب ضعف سند را جبران مى كند و آن روايت معتبر خواهد بود. (توجه داشته باشيد كه تعبير «جماعتى از اصحاب» با «مشهور» و «همه اصحاب» فرق دارد و در مسئله استحباب غسل اين روز، مشهور فقها به اين روايت عمل كرده اند).
اما قاعده تسامح ـ كه وجه ديگرى براى صحت اين روايت است ـ موارد متعددى دارد كه بنده براى اطمينان آقايان، مثالى ذكر مى كنم:
مباحث كتاب الصلاة مرحوم نائينى توسط چندين نفر تقرير شده و به صورت جداگانه اين تقريرات به چاپ رسيده است.
در يكى از چاپ هاى قديم (ج1، ص16) اين مسئله مطرح شده است كه بعد از نماز عشا به جا آوردن چهار ركعت نماز استحباب دارد. اين چهار ركعت با نوافل مرتب تفاوت دارد و غير آن است. اين نماز كه يك عبادت است فقط و فقط يك دليل دارد و آن يك روايت است كه مرحوم نائينى از آن تعبير به ضعيف مى كند. وجه ضعف روايت ياد شده آن است كه شيخ طوسى آن را از پسر محمد بن الحسن بن الوليد يعنى احمد بن محمد بن الحسن بن الوليد از پدرش به سند خود از امام صادق عليه السلام نقل كرده است.
اما احمد بن محمد بن الحسن بن الوليد توثيق خاصى ندارد و لذا بين علما اختلاف است كه آيا اين شخص ثقه است يا نه. به نظر جماعتى از جمله بنده ايشان معتبر است. مرحوم ميرزاى نائينى او را معتبر نمى داند ولى با اين حال فتوا به استحباب چنين نمازى مى دهد. (توجه داشته باشيد كه اين يك نماز جديد است كه جز از طريق احمد بن محمد بن الحسن بن الوليد از شخص ديگرى نقل نشده است) ايشان مى فرمايد: «ولابأس به بعد جبر ضعف الرواية بعمل بعض الاصحاب وبعد التسامح في ادله السنن...».
در اين جا ايشان براى اين عمل دو وجه ذكر كرده اند كه عبارت است از: جبر سندى و قاعده تسامح در ادله سنن (يعنى حتى اگر بگوييم از قاعده تسامح در ادله، استحباب استفاده نمى شود، جبر سندى وجه ديگر اين روايت است).
غرض اين كه به اين سه دليل روايت ياد شده معتبر است و در چنين روايت معتبرى، امروز روز عيد اهل بيت عليهم السلام توصيف شده است.

تولى و تبرى
ما يك عيد تولى داريم كه همان عيد غدير است و يك عيد تبرى داريم كه امروز است.
اگر آقايان به كتب صرف و لغت مراجعه كنند خواهند ديد كه صيغه «تفعّل» غالباً براى «اظهار» چيزى به كار مى رود، نه اصل اعتقاد به آن چيز. به عبارت ديگر معناى غالبى باب «تفعّل» اظهار عملى چيزى است.
كسى را در نظر بگيريد كه از دوستان اهل بيت عليهم السلام است و از دشمنان آنان بدش مى آيد و به اين حديث شريف عمل مى كند كه شايد متواتر باشد: «هل الدين الا الحب والبغض؛(2) مگر دين چيزى غير از دوست داشتن و دشمن داشتن است؟» در حقيقت تولى بدين معناست كه چنين شخصى اين مهر و بغض را در حدى كه مى تواند اظهار كند.
شاهد اين سخن واژه «تشهد» است كه با «شهادت» فرق دارد. آيا كسى كه در دل معتقد به يگانگى خدا و رسالت رسول خداست تشهد كرده است يا كسى كه «آشكارا» بر زبان آورد كه: «اشهد أن لا إله إلا الله وأشهد أن محمداً رسول الله»؟
اساساً اگر بنا باشد فقط اعتقاد قلبى تشهد باشد، امثال ابوسفيان هم متشهد به شهادت خواهند بود زيرا قرآن تصريح مى كند كه اين افراد با اين كه حق را به ظاهر و زبان انكار مى كنند ولى در دل به درستى آن يقين دارند «وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ؛(3) و آن را از روى ظلم و سركشى انكار كردند در حالى كه در دل به آن يقين داشتند». اين يقين قلبى در اين جا مسلماً براى اين منافقان سودى در بر ندارد.
پس در اين مقام دو چيز لازم است: 1. داشتن حب و بغض. 2. اظهار حب و بغض كه همان تولى و تبرى است.
صيغه هايى چون تكسب، تصدى، تعلم و ... همگى گوياى اين معناست كه ماده تفعل مربوط به مواردى است كه كارى در خارج به صورت عملى «اضهار» مى شود. پس در صورتى كه اين حب و بغض اظهار نشود تولى و تبرى صورت نگرفته است.

اهميت تولى و تبرى
تولى و تبرى در فرهنگ اسلامى و روايات اهل بيت عليهم السلام از جايگاه بى مانند و فوق العاده اى برخوردار است. به دليل همين اهميت است كه مى بينيم علامه مجلسى آن را از اصول دين مى شمارد (البته قرار دادن اين مسئله در فروع دين براى نوآموزان به جاى خود اشكالى ندارد و جنبه تعليمى دارد).
در اين زمينه روايات مكرر و متواتر بسيار داريم. براى نمونه در همين روايت احمد بن اسحق خداى متعال وعده مى دهد كه به كسانى كه اين روز را بزرگ مى دارند ارمغان و پيش كش عنايت مى كند و بر اعمالشان مهر قبولى مى زند:
«بعزتي وجلالي وعلوي في مكاني لأحبون من تعيد في ذلك اليوم محتسبا ثواب الخافقين، ولأ شفعنه في أقربائه وذوي رحمه، ولأ زيدن في ماله إن وسع على نفسه وعياله فيه، ولأعتقن من النار في كل حول في مثل ذلك اليوم ألفا من مواليكم وشيعتكم، ولأ جعلن سعيهم مشكورا، وذنبهم مغفورا، وأعمالهم مقبولة؛(4) به عزت و جلال و بلندى جايگاهم سوگند كه هر كس چنين روزى را به خاطر من عيد قرار دهد به اندازه گستره ميان مشرق و مغرب به او پاداش مى دهم و شفاعت او را در ميان خويشاوندان و كسانش مى پذيرم و اگر در اين روز بر خود و خانواده گشايش دهد دارايى او را افزايش مى دهم و هر سال در چنين روزى هزار تن از دوستان و پيروانتان را از آتش دوزخ رهايى مى بخشم و تلاششان را مى آمرزم و اعمالشان را مى پذيرم...»
«يعيّد» در اين روايت شاهد ديگرى است بر آنچه درباره باب تفعل گفتيم. تعيّد يعنى اين كه چنين روزى را عيد بگيريم و در آن اظهار شادى كنيم. اين كه كسى امروز را در دل خود به عنوان يك عيد اسلامى قبول داشته باشد كافى نيست و درباره او، تعيد صدق نمى كند. بلكه بايد عيد بودن آن را «اظهار كند» و اعمالى در آن به جا آرد كه در اعياد به جا مى آورند و با چنين روزى مانند روزهاى عيد رفتار كند. اگر چنين باشد خداى متعال هم به او «هديه» مى دهد و هم اعمالش را مى پذيرد. يعنى يكى از اسباب قبولى نماز و روزه و اعمالمان همين كار است. صرف نماز خواندن براى قبولى نماز كافى نيست. چه بسا كسى نماز مى خواند ولى نمازش مقبول درگاه حق تعالى واقع نمى شود و لذا در نامه اعمالش ثبت نمى شود. در روايات داريم كه آن مقدار از نماز بنده مورد قبول است كه با اقبال و حضور قلب توأم باشد و چه بسا بنده اى در قيامت مشاهده كند نصف يا ربع يا بخش كوچكى از نمازش مورد قبول واقع شده و بقيه نمازش چون با اقبال همراه نبود، مورد قبول واقع نشده است. در چنين مواردى شخص مورد عقوبت واقع نمى شود، ولى فقط بخشى از نمازش در نامه اعمالش بازتاب مى يابد.
غرض اين كه يكى از راه هاى قبولى اعمالمان تعيّد در روزى است كه در روايت معتبر «عيد اهل بيت عليهم السلام» قلمداد شده است. البته اين تعيد براى هر كس مطابق شأن اوست. كسى كه فقير است اگر يك شكلات به فرزند خردسالش بدهد اين كار شايد مصداق تعيد باشد ولى براى يك ثروتمند چنين كارى مسلما تعيد به شمار نمى رود.
اين عيد را به همه مؤمنين و مسلمانان تبريك مى گويم و از حضرت زهرا سلام الله عليها مسئلت دارم كه ما، مَثَلِ اعلا، و از نمونه هاى برجسته اين تعيد باشيم.
وصلى الله على محمد وآله الطاهرين.

من پارسال در این مورد یکم جستجو کردم گفتم بد نیست که اینجا بذارم...
دررساله تولی و تبری صفحه 165 آمده است:
حذیفه گفت:دیدم حضرت امیرالمومنین و حضرت امام حسن و حضرت امام حسین با حضرت رسول(صلوات الله علیهم) طعام تناول می نمودند و ان حضرت بر ایشان تبسم می نمود و به امام حسن و امام حسین علیهما السلام می فرمودند:بخورید؛گوارا باد بر شما برکت و سعادت خداوندی؛امروز روزی است که حق تعالی دشمن خود و دشمن جد شما با هلاک میکند،و در این روز دعای مادر شما را مستجاب می گرداند.بخورید ،این روزی است که صدق گفته خدا ظاهر می شود،انجا که می فرماید:
فتلک بیوتهم خاویه بما ظلموا.یعنی این است خانه های ایشان که خراب گردیده است.به خاطر ظلمی که کردند بخورید،این روزی است که در این روز شوکت دشمن جد شما شکسته می شود،بخورید.این روزی است که فرعون اهل بیت من و ستم کننده بر ایشان و غصب کننده حق ایشان هلاک می شود،بخورید این روزی اس که حق تعالی عملهای دشمنان را باطل و نابود می گرداند....
تا انجا که پیامبر انقدر فضیلت راجع به این روز نقل می کنند که جناب حذیفه می فرماید:اگر اعمال خیر را که امید ثواب از ان را دارم در نیابم مگر محبت این روز و دانستن فضیلت این را هر اینه منتهای ارزوی من خواهد بود.
روایت دوم:


در مورد نهم ربیع الاول روایتی که علامه مجلسی رحمه الله نقل فرموده اند که ذکر می کنیم :
روایت شده که محمد بن ابی العلاء همدانی و یحیی بن محمد جریح بغدادی گفته اند که روزی ما در باب قتل عمر بن خطاب منازعه کردیم و رفتیم در شهر قم به نزد احمد بن اسحاق قمی که از خواص اصحاب امام علی النقی و امام حسن عسکری علیهما السلام بود و به خدمت امام مهدی عج نیز رسیده بود . وقتی درب خانه وی را کوبیدیم دختری عراقیه ای بیرون آمد سراغ احمد را از او گرفتیم . گفت : او امروز مشغول اعمال عید است و آن روز نهم ربیع الاول بود .
گفتم : سبحان الله عیدهای مومنان چهارتاست : عید فطر – اضحی - غدیر و جمعه .
دختر گفت : احمد بن اسحاق از امام علی النقی روایت میکند امروز روز عید است و بهترین عیدها نزد اهل بیت علیهم السلام و شیعیان ایشان به حساب می آید .
ماگفتیم اجازه بگیر تا به نزد او بیاییم چون که دختر او را خبر کرد بیرون آمد درحالی که لنگی بسته و عبائی بر خود پیچیده بود و بوی مشک از او ساطع بود . گفتیم این چه حالت است که در تو مشاهده می کنیم ؟
گفت : الان از غسل عید فارغ شدم .
گفتیم : مگر امروز عید است ؟
گفت : بلی و ما را به داخل خانه خود آورد و بر روی کرسی نشانید و چنین گفت :
روزی با جمعی از برادران خود به حضور مولای خود امام حسن عسکری علیه السلام مشرف شدیم در سامرا در مثل این روز (نهم ربیع) که شما به نزد من آمده اید . چون اجازه گرفتیم و به خدمت آن حضرت رسیدیم . دیدیم آن حضرت مجلس خود را آراسته و مجمره در پیش خود گذاشته است و به دست مبارک خود عود در آن مجمره می اندازد و مجلس خود را مزین گردانیده است و بر غلامان و خدمتگزاران خود جامه های فاخر پوشانیده .
عرض کردیم : یابن رسول الله پدران و مادران ما فدای تو باد . آیا برای اهل بیت علیهم السلام امروز شادمانی تازه رخ داده است ؟
حضرت فرمود : کدام روز حرمتش از این روز نزد اهل بیت عظیم تر است ؟ به درستی که خبر داد مرا پدرم که حذیفه بن یمان در روز نهم ربیع الاول خدمت جدم حضرت رسول خدا رسید .
حذیفه گفت : حضرت علی و حسنین علیهم السلام را دیدم که با حضرت رسول غذا میل می فرمودند و آن حضرت به روی ایشان تبسم می نمود و به حسنین علیهم السلام میفرمود :
بخورید ! گوارا باد از برای شما برکت و سعادت این روز به درستی که این روز روزی است که حق تعالی در این روز دشمن خود و دشمن شما را هلاک میفرماید ودر این روز دعای مادر شما را مستجاب میگرداند .
بخورید ! که این روز روزیست که حق تعالی در این روز اعمال محبان و شیعیان شما را قبول میفرماید .
بخورید ! که این روز ظاهر میشود صدق گفته خدا که میفرماید : فتلک بیوتهم خاویه بما ظلموا . این است خانه های ایشان که خالی گردیده به سبب ستمهای ایشان .
بخورید! که این روزی است که که در این روز شوکت دشمنان جد شما و یاری کننده دشمن شما شکسته میشود .
بخورید ! که این روزی است که در این روز فرعون اهل بیت علیهم السلام من و ستم کننده بر ایشان و غصب کننده حق ایشان هلاک میشود .
بخورید ! که این روزی است که حق تعالی عملهای دشمنان شما را باطل و بیهوده میگرداند .
حذیفه گفت که من عرض کردم : یا رسول الله آیا در میان امت تو کسی خواهد بود که این حرمتها و قداستها را بشکند .
حضرت فرمود : ای حذیفه بتی از منافقان بر ایشان سر کرده خواهد شد و در میان ایشان ادعای ریاست خواهد کرد و مردم را به سوی خود دعوت خواهد کرد و تازیانه ظلم و ستم را بر دوش خود کشیده و مردم را از راه خدا منع خواهد کرد . کتاب خدا را تحریف خواهد نمود . سنت مرا تغییر خواهد داد و میراث فرزند مرا متصرف خواهد شد خود را پیشوای مردم خواهد خواند . بر وصی من علی بن ابیطالب علیه السلام امتیاز طلبی خواهد کرد و اموال خدا را به ناحق بر خود حلال و در غیر طاعت خدا صرف خواهد کرد و من و برادر من و وزیر من علی علیه السلام را به دروغ گویی متهم و دختر مرا از حق خود محروم خواهد کرد . پس دخترم او را نفرین خواهد کرد و حق تعالی نفرین او را در این روز مستجاب خواهد نمود .
حذیفه عرض کرد : یا رسول الله چرا دعا نمیکنید حق تعالی او را در حیات شما هلاک گرداند ؟
حضرت فرمود : ای حذیفه دوست ندارم جرات کنم بر قضای خدا و از او تغییر امری را طلب نمایم که در علم او گذشته است . ولیکن از حق تعالی استدعا نمودم فضیلت دهد از سائر روزها آن روزی را که در آن روز او به جهنم می رود تا آن که احترام آن روز در میان دوستان و شیعیان اهل بیت من سنت گردد پس حق تعالی وحی کرد به سوی من که :
ای محمد در علم سابق من گذشته است که دچار آید تو و اهل بیت تو را محنت های دنیا و بلاها و ستمهای منافقان و غضب کنندگان از بندگان من . آن منافقانی که تو برای آنها خیرخواهی کردی ولی به تو خیانت کردند . تو به ایشان راستی کردی و آنها با تو مکر کردند . تو باآنها صاف بودی و آنها دشمنی تو را به دل گرفتند و تو خشنودشان ساختی ولی تو را تکذیب کردند و تو آنها را برگزیدی ولی تو را در گرفتاری ها تنها گذاشتند و سوگند یاد میکنم به حول و قوه و پادشاهی خود که البته به روی کسی که غصب کند حق علی علیه السلام را که وصی توست بعد از تو هزار درب از پست ترین طبقه های جهنم را بگشایم که آن را فیلوق می گویند و او و اصحاب او را در قعر جهنم جای دهم که شیطان بر او برتری و اشراف پیدا کند و او را لعنت کند و آن منافقان را در قیامت برای فرعونها عبرت گردانم که در زمان پیغمبران دیگر بودند و نیز برای سایر دشمنان دین عبرت شوند و منافقان و دوستان آنها را به سوی جهنم برم با دیده های کبود و روهای ترش و بانهایت مذلت و خواری و پشیمانی و ایشان را تا ابد در عذاب خود نگه دارم .
ای محمد ! علی به منزلت تو نمی رسد مگر به آنچه که از بلاها توسط فرعون آن عصر و غضب کننده حق او بر او وارد میشود . کسی که جرات پیدا میکند تا گفته های مرا تغییر دهد و به من شرک آورد و مردم را از راه رضای من منع میکند و گوساله ای از برای امت تو برپامی کند که آن ابوبکر است و به من کفر می ورزد در عرش و عظمت و جلال من به درستی امر کرده ام ملائکه هفت آسمان خود را که برای شیعیان و محبان دین شما عید بگرداند روزی که آن ملعون کشته میشود و امر کرده ام ایشان را که کرسی کرامت مرا در برابر بیت المعمور نصب کنند و ثنا گویند بر من و طلب آمرزش نمایند برای شیعیان و محبان شما از فرزندان آدم و امر کرده ام ملائکه نویسندگان اعمال را تا سه روز قلم از جرائم مردم بردارند و ننویسند گناهان ایشان را برای احترام کرامت تو و وصی تو .
ای محمد ! این روز را عید گردانیدم برای تو و اهل بیت تو و برای هر که تابع ایشان است از مومنان و شیعیان و سوگند یاد میکنم به عزت جلال علو منزلت و مکان خود کسی که این روز را عید کند از برای من . ثواب آنها که دور عرش احاطه کرده اند به او عطا کنم و قبول نمایم شفاعت او را نسبت به خویشان او و زیاده کنم مال او را اگر گشادگی دهد بر خود و عیال خود در این روز و هر سال در این روز صد هزار هزار میلیون نفر از موالیان و شیعیان شما را از آتش جهنم آزاد گردانم و اعمال ایشان را قبول و گناهان شان را بیامرزم .
حذیفه گفت : پس رسول خدا برخواست و به خانه ام سلمه رفت و من برگشتم در حالیکه به کفر عمر لعنه الله یقین کرده بودم . تا آنکه بعداز رسول خدا دیدم که چه فتنه ها برانگیخت... .
پس حق تعالی دعای برگزیده خود و دختر پیغمبر خود را در حق آن منافق مستجاب گردانید و قتل او را بر دست کشنده او (حضرت ابولولو رحمه الله) جاری ساخت . من به خدمت حضرت امیرالمومنین رسیدم تا آن حضرت را تهنیت و مبارک باد گویم که آن منافق کشته شد و به عذاب حق تعالی واصل گردید . چون حضرت مرا دید فرمود : ای حدیفه : آیا به یاد داری آن روزی را که آمدی به نزد سید من رسول خدا من و دو سبط او حسنین علیهم السلام نزد او بودیم و با او غذا میخوردیم ایشان تو را بر فضیلت این روز آگاه ساخت .
عرض کردم : بلی ای برادر رسول خدا .

حضرت فرمود : به خدا سوگند این روز روزی است که حقتعالی در آن دیده آل رسول را روشن گردانید و من برای این روز هفتاد و دو نام میدانم .
حذیفه عرض کرد : یا امیرالمومنین ! میخواهم این نام ها را از شما بشنوم .
حضرت فرمود : این روز ، روز استراحت مؤمنان است زیرا از شر آن منافق استراحت یافتند ، روز زایل شدن کرب و غم است ، روز غدیر دوم است ، روز تخفیف گناهان شیعیان است ، روز برهم شکستن بنای کفر و عدوان است ، روز عافیت است ، روز برکت است ، روز طلب خونهای مؤمنان است ، روز عید بزرگ خدا است ، روز مستجاب شدن دعا است ، روز موقف اعظم است ، روز وفای به عهد و شرط است ، روز کندن جامة سیاه است روز ندامت ظالم است ، روز شکسته شدن شوکت مخالفان است ، روز نفی هموم است ، روز فتح است ، روز عرضة اعمال کافران است ، روز ظهور قدرت خدا است ، روز عفو از گناه شیعیان است ، روز فرج ایشان است ، روز توبه است ، روز انابه بسوی خدا است ، روز زکات بزرگ است ، روز فطر دوم است ، روز اندوه یاغیان است ، روز گره خوردن آب دهان در گلوی مخالفان است ، روز خشنودی مؤمنان است ، روز عید اهل بیت است ، روز ظفر یافتن بنی اسرائیل بر فرعون است ، روز مقبول شدن اعمال شیعیان است ، روز پیش فرستادن صدقات است ، روز زیارتی مثوبات است ، روز قتل منافق است ، روز وقت معلوم است ، روز سرور اهل بیت است ، روز مشهود است ، روز قهر بر دشمن است ، روز خراب شدن بنیان ضلالت است ، روزی که ظالم انگشت ندامت به دندان می گیرد است ، روز تنبیه است ، روز شرف است ، روز خنک شدن دلهای مؤمنان است ، روز شهادت است ، روز درگذشتن از گناهان مؤمنان است ، روز تازگی بوستان اهل ایمان است ، روز شیرینی کام ایشان است ، روز خوشی دلهای مؤمنان است ، روز برطرف شدن پادشاهی منافقان است ، روز توفیق اهل ایمان است ، روز رهایی مؤمنان از شر کافران است ، روز مانور اهل ایمان است ، روز به خود بالیدن است ، روز قبول اعمال است ، روز تبجیل و تعظیم است ، روز نحله و عطاء است ، روز شکر حق تعالی است ، روز یاری مظلومان است ، روز زیارت کردن مؤمنان است ، روز محبّت کردن به ایشان است ، روز رسیدن به رحمتهای الهی است ، روز پاک گردانیدن اعمال است ، روز فاش کردن رازها است ، روز برطرف شدن بدعتها است ، روز ترک گناهان کبیره است ، روز ندا کردن به حق است ، روز عبادت است ، روز موعظه و نصیحت است و روز انقیاد پیشوایان دین است .
حذیفه گوید : سپس از خدمت امیرالمومنین برخواستم و گفتم اگر در نیابم از افعال خیر و آنچه امید ثواب از آن دارم مگر محبت این روز و دانستن فضیلت این روز هر آینه منت های آرزوی من خواهد بود .
پس محمد و یحیی راویان این حدیث گفتند : چون این حدیث را از احمد بن اسحاق شنیدیم هر یک برخواستیم و سر او را بوسیدیم و گفتیم : حمد و شکر میکنیم خداوندی را که برانگیخت تو را از برای ما تا فضیلت این روز را به ما برسانی پس به خانه های خود برگشتیم و این روز را عید گرفتیم .

ببخشید که یکم طولانی بود...

hamedi;10987 نوشت:
سرور گرامی جناب سید مهدی این سخنان شما کمی جای تعجب دارد و ناصحیح به نظر می رسد. اگر دوست داشتید بفرمایید تا دلایل خود را در این بیان کنم.

لطفا دلايل خود را بياوريد تا بخونيم

hamedi;10987 نوشت:
سند حدیث : زادالمعاد علامه مجلسي باب 8 ص 325 و زوائد الفوائد از علي بن علي بن طاووس. باب ربيع الاول و بحار جلد 31 ص 120 و بحار جلد 95 ص 351

حديث را براي ما هم بياوريد ما كه منبع نداريم

من هم نظري داشتم

اين كه در اين روز بزرك ترين دشمن شيعه مي ميرد و كسي كه غاصب خلافت است و كسي كه جسارت به مادر اهل بيت مي كند و كسي كه عليه پيامبر توتئه راه انداخته بود و........

حرفي نيست و همه ما از اين روز خوشحاليم و واقعا عيد براي ماست

ولي مساله اي مهمتر و رعايت ان واجبتر از اين است وان هم حفظ اتحاد بين شيعه و سني است و همه ما موظف به رعايت اين اصل هستيم

اگر با اعمال ما حدشه اي به اين اتحاد وارد شود ودشمنان از اين اصل سوء استفاده كنند و بين شبعه و سني اختلاف بيندازند خداي ناكرده ديگر هيچ ديني نخواهد ماند كه مابراي ان پاي كوبي كنيم

پس اصل ماجرا درست و صحيح ولي اين اصل را نيز نبايد فراموش كنيم كه خدشه اي نبايد به اين اصل وحدت وارد شود

با نگرفتن جشن در اين روز چيزي از ما كم نميشود ولي اگر جشن بگيريم و ضررش متوجه دينمان شود چطور ؟؟

جوابگو كيست؟؟ كمي فكر كنيم و مواظب باشيم

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

خواهر گرامی محیا خانم

محيا;11087 نوشت:
لطفا دلايل خود را بياوريد تا بخونيم
حديث را براي ما هم بياوريد ما كه منبع نداريم

اولا مهم ترین دلیل همین حدیثی است که بنده آدرس را داده ام و متن زیبای آن را دوست گرامی دلتنگ مهدی آورده. مطالعه بفرمایید و نامهایی را که حضرت امیرالمومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام برای این روز معین نموده اند ببینید برای مثال چند تا را نام می برم :

روز غدیر ثانی - روز عید بزرگ خدا - روز عید اهل بیت - روز شکر حق تعالی - روز سرور اهل بیت و ...

ودلیل دیگر اینکه تقریبا همه اعاظم علما این روز را بزرگ داشته و عید گرفته اند و دلایل دیگر.

در مورد وحدت هم باید متذکر شوم که ما یعنی شیعیان و اهل عامه در مقابل دشمنان با همدیگر وحدت داریم و در مقابل دشمن ما از آنها هم دفاع می کنیم ولی نیازی نیست که اعتقادات خود را در مقابل آنها کنار بگذاریم!!!

این اسامی که حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام برای این روز شمرده خود برای این عید کافیست. در ضمن آیا روزی که دعای حضرت صدیقه طاهره در مورد پاره شدن شکم دشمنشان مستجاب می شود و دل ایشان در این روز شاد می شود نباید دل ما شاد باشد و شادی کنیم؟

باتشکر - یاعلی

[=arial][=&quot]به نظر بنده ،جشن عید الزهرا ،علاوه بر آنکه با فضای فعلی حاکم بر امت اسلامی سازگار نیست . نوعی خروج از مباحث منطقی را نیز در طرفین مباحثات و مناظرات در پی خواهد داشت . به یقین امروزه آنانکه بیشتر از همه در این جشن ها ،جشن می گیرند ،آمریکا و انگلیس و اسرائیل اند. چرا که می بینند عملا ما به دست خودمان فضای منطقی گفتگو را یک طرفه به اسم عید الزهرا تبدیل به فضای خصومت آمیزی می کنیم . نکته دیگری که به نظرم توضیحش لازم است اینکه ما در فرهنگ اهل بیتی و سنت نبوی هرگز چنین جشن هایی نداشته ایم . حتی رسول الله در جریان کشته شدن بدترین دشمنانش هم دست به کارهایی مانند این نزد . و قران هم گفتار و کردار او را برای ما الگو دانسته است .خدا می داند که ما از برپایی این گونه جشن ها چه ضررها دیده ایم . در برابر کشته شدن یک شیعه بی گناه ،چه توجیهی می توان برای این نوع جشن ها پیدا کرد . بر هم زدن فضای برادری بین شیعه و سنی ،آیا سودمندی است ؟ بله ما به خلفا ارادتی نداریم اما به خاطر احترام اهل سنت ،کاری نمی کنیم که باعث ناراحتی اهل سنت به عنوان مسلمانان هم کیش ،شود . اگر سری به سفرنامه پیترو دلاواله بزنید مانند این جشن ها را در دوره صفوی هم می بینید . نتیجه آن کارها چه شد ؟ چهل هزار شیعه در قلمرو حکومت عثمانی قتل عام شدند و دراین سو تعداد زیادی از اهل سنت ایرانی کشته شدند. و در نهایت بهره آن را انگلیس برد که خلافت عثمانی را که بر اثر درگیری های متوالی با ایران ضعیف شده بود را نابود کرده و حکومت لائیک را جایگزین آن کرد و این طرف هم در ایران ،حکومت با سست شدن قدرت ملی اش ،به دست عده ای هوادار محمود افغان سقوط کرده و هفت سال سلطان محمود افغان، حاکم ایران شد ،که تمام شوکت ایران را بر باد داد . اینجاست که وقتی رهبر انقلاب می فرماید ،این گونه جشن ها را به بهانه کشته شدن خلیفه را نباید برپا کرد ،معلوم می شود که ایشان با آن دید تیزبینانه کجا را میبیند[/][=&quot] .
[/][=&quot]به امید سرفرازی و بلند آوازه شدن نامت ای رسول الله[/][=&quot] [/]
[/]
موضوع قفل شده است