جمع بندی چرا عاصم به روایت حفص؟!

تب‌های اولیه

30 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا عاصم به روایت حفص؟!

[="Navy"]با عرض سلام و ادب
آیا برای شیعه ادله خاصی برای پذیرش قرآن عاصم به روایت حفص وجود دارد؟
مثلا نمی شود من در نماز قرائت دیگری را بخوانم؟ بعضی قرائات در کلمات اختلاف دارند مثلا کلمه ای در یک قرائت هست که در دیگری نیست!
به چه دلیلی قرائت عاصم به روایت حفص نزد ما پذیرفته شده و نه سایر قرائات؟!
[/]

با نام الله





کارشناسان بحث: استاد صدیقین و استاد نور

anti;382100 نوشت:
با عرض سلام و ادب
آیا برای شیعه ادله خاصی برای پذیرش قرآن عاصم به روایت حفص وجود دارد؟
مثلا نمی شود من در نماز قرائت دیگری را بخوانم؟ بعضی قرائات در کلمات اختلاف دارند مثلا کلمه ای در یک قرائت هست که در دیگری نیست!
به چه دلیلی قرائت عاصم به روایت حفص نزد ما پذیرفته شده و نه سایر قرائات؟!

سلام به شما پرسشگر گرامی

پذیرش قرائت حفص از عاصم، مختص شیعیان نیست بلکه این قرائت، قرائتی جهانی و مورد پذیرش همه مسلمین _به ویژه اهل سنت_ است. قرآن هایی که معمولا در کشورهای مختلف چاپ می شود به همین روایت، یعنی روایت حفص از عاصم است.

بهتر است ادامه توضیحات را از بیان شیوا و قلم توانای استاد معرفت _که در این مبحث، صاحب نظر هستند_ عرض کنم. برای توضیحات بیشتر، به آدرس نقل شده در پی نوشت مراجعه فرمایید. ایشان می نویسد:

قرائتی که در طول سال ها و قرن ها و از زمان پیامبر تا کنون، به صورت سماع و نقل متواتر، در نزد عموم مسلمین متداول بوده، یک قرائت بیشتر نیست. همانطور که امام صادق (علیه السلام) فرموده: «القرآن واحد، نزل من عند الواحد و انما الاختلاف من قبل الرواة: قرآن یک قرائت بیشتر ندارد و آن یک قرائت هم از سوی خدای یگانه نازل شده است ولی اختلاف قرائت ها از جانب قاریان [و با دخالت اجتهادهای شخصی شان] به وجود آمده است». قرائتی که با قرائت جمهور مسلمین توافق دارد، همین قرائت حفص از عاصم است؛ یگانه قرائتی که دارای سند صحیح بوده و با پشتوانه جمهور مسلمین استحکام یافته و همواره میان مسلمین متداول و رایج بوده است.

این قرائت را حفص از عاصم و او از استاد خود ابوعبدالرحمان سلمی و او از امام علی (علیه السلام) گرفته است و امام علی (علیه السلام) هم جز با نص وحی ای که از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) اخذ کرده بود، قرائت نمی کرد. اعتماد عمومی به این قرائت، از این جهت بوده که با نص اصلی و قرائت متداول توافق و تطابق داشته است و عاصم و حفص، به مانند سایر قرّاء، در این قرائت اجتهاد نظری دخالت نداده اند.

عاصم ضابطی بی نهایت استوار بود و در اخذ قرآن از دیگران بسیار محتاط بود و به تعبیر ابن خلکان در وفیات الاعیان، یگانه ی مورد عنایت و توجه بوده است. امام احمد بن حنبل نیز قرائت عاصم را بر دیگر قرائت ها ترجیح می داد و به گفته ذهبی در میزان الاعتدال، احمد بن حنبل گفته: «عاصم مورد وثوق بود و من قرائت او را اختیار کرده ام». قرائت حفص به روایت عاصم، مورد توجه ویژه علمای امامیه بوده و آن را یگانه قرائت برتر و مطابق با لهجه فصیح قریش _که قرآن بر وفق آن نازل شده_ می دانستند. البته سند عالی این قرائت که به امیرالمؤمنین (علیه اسلام) می رسد و ایشان که کاتب خاص وحی بودند از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل می کنند، افتخاری برای تشیع نیز هست که سندی کاملا شیعی دارد و این قرائت در میان عموم مسلمین جهان، از ابتدا تا کنون، مورد توجه بوده و متداول گشته و رواج داشته است. در حال حاضر نیز، قرائت اصلی قرآن، همین قرائت رایج و متداول بین جمهور مسلمین است (یعنی قرائت حفص از عاصم).*

اینکه آیا می توان قرائت های دیگر را در نماز قرائت نمود یا نه، بحثی فقهی است که ان شاء الله پاسخ گوی محترم احکام، به شما پاسخ خواهند داد. (شکیبا باشید)

پی نوشت
--------------------------
* علوم قرآنی، استاد محمد هادی معرفت، ص 213 تا 224 / با تلخیص و تصرف اندک در عبارات. نیز رجوع کنید به: تلخیص التمهید، ج 1، ص 326 به بعد.

این قراءتها هیچ کدوم حجت شرعی ندارند و من در آوردی هستند ولی خب ائمه سلام الله علیهم دستور به خوندن آن چه هست داده اند ولی اگر مجتهدی براش ثابت بشه فلان قراءت صحیح است می تواند آن را بخواند .

لذا خود بنده ارجلکم را به کسر می خوانم .

و قراءت حفص هم نمی شه گفت از امام علی صلوات الله علیه است واقعا نمی شه این را اثبات کرد ولی می شه گفت که بهترین قراءت بعد از این قوم با قرآن بازی کردند و نزدیکترین آنها به واقع است .

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
به نظر من در قرآن ادعایی که در جابجایی آیات که برخی ادعا می کنند مثلا آیه تطهیر یا مثلا آیه الیوم اکملت لکم دینکم... و یا آیات دیگر جابجا شده صحت ندارد البته ترتیب نزول سوره و چیدمانش بر اساس نزول نیست اما به نظر من در قرآن به قرائت عاصم به روایت حفص نه آیه ای جابجا شده و نه حتی حرکتی جابجا شده مثلا ارجلَکم همینگونه بوده و نه مثلا ارجلِکم

یکی از دلایلی هم که دارم این است که افرادی به اعجاز حافظ کل قرآن شدند مثلا کربلایی کاظم که این اعجاز به تایید مراجع تقلید هم رسیده در حالی که ایشان قرآن را به همان گونه که عاصم به روایت حفص است می خواندند و این خود نشانگر صحت آن است چون اگر قرائت عاصم به رواین حفض صحیح نبود کسی که به طور اعجاز حافظ قرآن شده باید آن قرآن و قرائت اصلی را قرائت کند نه قرائت عاصم به روایت حفص.

و من الله التوفیق

یا مثلا دارد در یکی از قراءتها هفتگانه مشهور و همچنین در یکی از نقلهای حفص در آیه شریفه کنتم خیر أمة اخرجت للناس ...

جای أمة ائمة دارد که اگر برای محقق ثابت شود قراءت درست همینه خب می تواند بخواند در ضمن این که روایت هم داریم در این باب در مورد همین آیه شریفه .

در نماز هم ظاهرا آقایون اشکال نمی کنن چون در بعضی قراءتها ملک دارد به جای مالک و در بعضی نقلها حفص هم ملک خوانده شده و علامه طباطبایی همین قراءت را ترجیج می دادند .

لذا ثابت شود که أئمة درسته می تواند همین را بخواند .

صدیقین;386064 نوشت:
...عاصم ضابطی بی نهایت استوار بود و در اخذ قرآن از دیگران بسیار محتاط بود...

ابن سعد در «طبقات القرّاء» در خصوص عاصم گفته: او ثقه بود ولی در حدیثش کثیر الخطا بود؛
و عجلی در «معرفة الثّقات» گفته: صاحب سنّت و قرائت بود و ثقه و مرجع در قرائت، و
مذهبش عثمانی بود،
و یعقوب بن سفیان گفته:
در حدیثش اضطراب است ولی ثقه است،
و جرجانی در «الکامل» از ابن العلیه نقل کرده که: هر کسی که اسمش عاصم بوده در
حافظه‌اش اشکال داشته!
و ابن خرّاش گفته:
در حدیثش انکار است، (فی حدیثه نُکرة)
و عقیلی گفته: ایرادی نداشت جز
سوء حافظه،
و ابو حاتم گفته که:
محلّش نیست که گفته شود ثقه است و همچنین حافظ هم نبوده (لیس محلّه أن یقال إنّه ثقة و لم یکن بالحافظ)
و دار قطنی گفته که:
حفظ او ایراد دارد (فی حفظه شیء)
و نسائی در سنن خویش حدیثی را به سندش از عاصم از زرّ بن حبیش از عبدالله بن مسعود حدیثی روایت کرده دالّ بر اینکه رسول خدا(ص) در آخرین روزهای عمر شریفش دستور فرمود که ابوبکر برای امامت نماز جماعت بایستد،
و گفتنی است که این حدیث یکی از مستمسکات اهل سنّت برای خلافت ابوبکر می‌باشد.

روی هم رفته نتیجه می‌شود که عاصم چنان هم «بی نهایت استوار» نبوده است، و اصلا استوار نبوده است؛ هذا؛

و امّا حفص که از عاصم روایت کرده:
ابن ابی حاتم از عبدالله از پدرش نقل کرده که حفص متروک الحدیث است،
و ابن مدینی گفته: ضعیف الحدیث است،
و بخاری گفته: حدیثش را ترک کرده اند،
و مسلم گفته: متروک است،
و نسائی گفته: ثقه نیست و حدیثش نیز نوشته نمی‌شود،
و صالح بن محمّد گفته: حدیثش نوشته نمی‌شود و احادیثش همگی ناشناخته است،
و ابن خرّاش گفته: کذّاب و متروک است و وضع حدیث می‌کرد،
و ابن حیّان گفته: اسانید روایات را مقلوب می‌کرد و احادیث مرسل را اسناد می‌داد،
و ابن جوزی از عبدالرحمن بن مهدی نقل کرده که گفت: سوگند به خدا که روایت کردن از او حلال نیست،
و دار قطنی گفته: ضعیف است،

با این حساب و با توجّه به قرائن دیگر، به نظر می‌رسد که سخن این دوستمان کاملاً صحیح است:


یونس بن عبد الرحمن;386066 نوشت:
این قراءتها هیچ کدوم حجت شرعی ندارند و من در آوردی هستند ولی خب ائمه سلام الله علیهم دستور به خوندن آن چه هست داده اند ولی اگر مجتهدی براش ثابت بشه فلان قراءت صحیح است می تواند آن را بخواند .

لذا خود بنده ارجلکم را به کسر می خوانم .

و قراءت حفص هم نمی شه گفت از امام علی صلوات الله علیه است واقعا نمی شه این را اثبات کرد ولی می شه گفت که بهترین قراءت بعد از این قوم با قرآن بازی کردند و نزدیکترین آنها به واقع است .



خود ائمّه هم در روایتی چنین دستور داده‌اند: «اِقرؤوا کما تعلّمتُم فسیَجیئُکُم مَن یُعَلّمُکُم» (قرآن را آنگونه که آموخته‌اید بخوانید، کسی خواهد آمد که به شما خواهد آموخت.) (الکافی، 619/2)

محقّق خویی نیز در البیان فرموده: با استقرای حال راویان، یقین می‌یابیم که قرائت‌ها به طریق خبرهای واحد به ما نقل شده‌اند و متواتر نیستند، و بعضی از این راویان هم حتّی ثقه هم نیستند.
سپس فرموده: حق آن است که هیچ کدام از قرائتها حجّیّت شرعی ندارند و نمی‌توان به اینها بر حکم شرعی استدلال نمود، و دلیلی از عقل و شرع بر وجوب پیروی از قاری خاصّی نداریم،
بلکه عقل مستقلّاً و شرع نیز بر منع از پیروی بدون علم، حکم می‌کنند. (البیان، 180)

یونس بن عبد الرحمن;386072 نوشت:
در نماز هم ظاهرا آقایون اشکال نمی کنن چون در بعضی قراءتها ملک دارد به جای مالک و در بعضی نقلها حفص هم ملک خوانده شده و علامه طباطبایی همین قراءت را ترجیج می دادند .

بلی در کتاب شریف عروة الوثقی هم فرموده که خواندن حمد و سوره با هرکدام از قراءات سبعه، مجزی می‌باشد.
مرحوم علاّمه هم از استادشان سیّدعلی آقا قاضی نقل می‌کردند که ایشان در نمازش «مَلِکِ» می‌خواندند.

اللّهمّ ما عرّفتنا من الحقّ فحمّلناه، و ما قصرنا عنه فبلّغناه.

سلام به همه دوستان

یونس بن عبد الرحمن;386066 نوشت:
این قراءتها هیچ کدوم حجت شرعی ندارند و من در آوردی هستند ولی خب ائمه سلام الله علیهم دستور به خوندن آن چه هست داده اند
دوست خوب، اینطور به راحتی و بدون استناد، قولی را به ائمه نسبت دادن، مسؤولیت شرعی دارد. ابتدا حدیث مذکور و شرح ها و اختلاف نظرهای زیادی که علما درباره معنای آن حدیث را دارند مطالعه بفرمایید، آنگاه به این راحتی قولی به ائمه نسبت نمی دهید. (برای این منظور، می توانید صفحه 223 کتاب علوم قرآنی استاد معرفت را مطالعه بفرمایید.)

***********************

یونس بن عبد الرحمن;386066 نوشت:
اگر مجتهدی براش ثابت بشه فلان قراءت صحیح است می تواند آن را بخواند . لذا خود بنده ارجلکم را به کسر می خوانم .
یعنی شما به درجه اجتهاد رسیده اید و با اجتهاد شخصی این قرائت را می خوانید! با این حساب، همان ایرادی که به قراء گذشته گرفته اید و گفته اید:
یونس بن عبد الرحمن;386066 نوشت:
این قراءتها هیچ کدوم حجت شرعی ندارند و من در آوردی هستند
به خودتان هم وارد است چون با اجتهاد شخصی و من درآوردی این قرائت را برگزیدید!

************************

یونس بن عبد الرحمن;386066 نوشت:
و قراءت حفص هم نمی شه گفت از امام علی صلوات الله علیه است واقعا نمی شه این را اثبات کرد
برای اثبات این منظور می توانید مراجعه کنید به: تلخیص التمهید، محمد هادی معرفت، ج1، ص 327 تا 330 ؛ طبقات القرّاء، ابن جوزی، ج 1، ص 348 ؛ معرفة القرّاء الکبار، ذهبی، ج1، ص 75 و ص 348. و در کتاب های فارسی هم می توانید مراجعه کنید به: علوم قرآنی، محمد هادی معرفت، ص 213 تا 217.

Hadi99g;386164 نوشت:
عاصم...عجلی در «معرفة الثّقات» گفته: مذهبش عثمانی بود،
به گفته استاد معرفت در تلخیص التمهید، چهار تن از قرّاء سبعه، با صراحت شیعه بوده اند: عاصم بن ابی النجود، ابو عمرو زبان بن العلاء ، حمزة بن حبیب و علی بن حمزة الکسائی(1) اما ابن عامر از پیروان معاویه بود و از دروغ و فسق بر حذر نبود! ابن الکثیر مکی و نافع المدنی هم مستور الحال اند یعنی مذهبشان خیلی روشن نیست... (2)

---------------------------
1- تأسیس الشیعة لعلوم الاسلام، ص 346
2- تلخیص التمهید، ج 1 ، ص 325.

Hadi99g;386164 نوشت:
خود ائمّه هم در روایتی چنین دستور داده‌اند: «اِقرؤوا کما تعلّمتُم فسیَجیئُکُم مَن یُعَلّمُکُم» (قرآن را آنگونه که آموخته‌اید بخوانید، کسی خواهد آمد که به شما خواهد آموخت.) (الکافی، 619/2)

2- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّا نَسْمَعُ الْآيَاتِ فِي الْقُرْآنِ لَيْسَ هِيَ عِنْدَنَا كَمَا نَسْمَعُهَا وَ لَا نُحْسِنُ أَنْ نَقْرَأَهَا كَمَا بَلَغَنَا عَنْكُمْ فَهَلْ نَأْثَمُ فَقَالَ لَا اقْرَءُوا كَمَا تَعَلَّمْتُمْ‏ فَسَيَجِيئُكُمْ‏ مَنْ يُعَلِّمُكُمْ

از يكى از اصحابش از ابى الحسن (ع) گويد: به او گفتم:قربانت راستى ما آياتى در قرآن مى‏شنويم كه آنها در نزد ما چنان‏ نيستند كه مى‏شنويم و ما نمى‏توانيم آنها را چنانچه از شما به ما رسيده بخوانيم، آيا گنهكاريم؟فرمود: نه، همچنان كه آموختيد بخوانيد به زودى نزد شما آيد كسى كه به شما بياموزد(منظور حجت بن الحسن است).

این روایت حداقل دو اشکال سندی دارد و قطعا ضعیف است
اولا بعض اصحابه برای ما مشخص نیست
ثانیا سهل بن زیاد فاسد العقیده و مذهب و فاسد الروایه بوده و فکر نکنم با این تضعیفاتی که دارد اصلا بشود به او اعتماد کرد

[65]- 11- سهل‏ بن‏ زياد،

أبو سعيد، الآدميّ، الرازيّ. كان ضعيفا جدّا، فاسد الرواية و الدين‏[1].

و كان أحمد بن محمّد بن عيسى الأشعريّ أخرجه من قم، و أظهر البراءة منه، و نهى الناس عن السماع منه و الرواية عنه.

و يروي المراسيل، و يعتمد المجاهيل‏[2].


[/HR][1] ( 1). في مجمع الرجال و خلاصة الأقوال:« و المذهب» بدل:« و الدين».

[2] ( 2). نقله كلّه العلّامة في خلاصة الأقوال( ص 229، رقم 2) و فيه:« و المذهب» بدل« و الدين»، و أورد ابن داود بعضه في القسم الثاني( رقم 229) و انظر المستدرك رقم‏[ 222].

Hadi99g;386164 نوشت:
حفص که از عاصم روایت کرده:
ابن ابی حاتم از عبدالله از پدرش نقل کرده که حفص متروک الحدیث است،
و ابن مدینی گفته: ضعیف الحدیث است،
و بخاری گفته: حدیثش را ترک کرده اند،
و مسلم گفته: متروک است،
و نسائی گفته: ثقه نیست و حدیثش نیز نوشته نمی‌شود،
و صالح بن محمّد گفته: حدیثش نوشته نمی‌شود و احادیثش همگی ناشناخته است،
و ابن خرّاش گفته: کذّاب و متروک است و وضع حدیث می‌کرد،
و ابن حیّان گفته: اسانید روایات را مقلوب می‌کرد و احادیث مرسل را اسناد می‌داد،
و ابن جوزی از عبدالرحمن بن مهدی نقل کرده که گفت: سوگند به خدا که روایت کردن از او حلال نیست،
و دار قطنی گفته: ضعیف است
در یکی از سایت های اهل سنت، مقاله ای جالب و تحقیقی درباره توثیق حفص و بن سلیمان دیدم که خواندنی است. نگارنده در این مقاله با طرح این مطلب که «شهرت قرائت حفص، عالم گیر است و در بسیاری از کشورهای اسلامی، به قرائت وی از عاصم اعتماد شده است، اما در برخی کتب رجالی اهل سنت درباره او عباراتی همچون متروک الحدیث و ضعیف و مانند آن ذکر شده» اظهار تعجب می کند و چنین توثیق عملی در قرائت قرآن، و چنان اتهامی در نقل حدیث را شبیه «اجتماع نقیضین» دانسته که امری محال است!

لذا وی بر آن شده تا این تناقض را واکاوی کند، و کلید حل این تناقض را در بررسی ریشه طعن و سر منشأ تضعیفی می داند که اولین افراد، نثار حفص کرده اند، و دیگران به مرور زمان آن تضعیف ها را در کتاب هایشان نقل و انتشار داده اند.

وی سر منشأ تضعیف های حفص را دو چیز می داند:
1- یکی قول شعبة الحجاج است که مدعی شده: حفص بن سلیمان کتاب های مردم را امانت می گرفت و نسخه برداری می کرد اما آن را به آنها برنمی گرداند!
2- و دیگری قول ایوب بن متوکل است که مدعی شده: ابوبکر بن عیاش از حفص بن سلیمان، در قرائت اوثق و مورد اعتمادتر بوده، و حفص غیر ثقه بوده و ...!

نگارنده در مقاله مستند و تحقیقی اش، با قراین متعدد، ثابت می کند که گفتار شعبة بن حجاج درباره «حفص بن سلیمان منقری بصری» گفته شده اما ناقلین قول شعبة، حفص بن سلیمان منقری بصری را با حفص بن سلیمان قاری، اشتباه گرفته اند و گفتار شعبة را به اشتباه در ترجمه «حفص بن سلیمان قاری» آورده اند و همین نقل های مکرر، منشأ تضعیف بی دلیل او شده است!

نیز در نقل صحیح گفتار ایوب بن متوکل، به خوبی مناقشه می کند، و نقل صحیح وی را به طریقی دیگر از ابن جزری نقل می کند که به هیچ رو، دال بر ضعف حفص بن سلیمان نیست؛

و بدین ترتیب ثابت می کند حفص بن سلیمان قاری، از دو منشأ ضعفی که درباره او ادعا شده مبراست، و اشتغال زیاد او به امر مهم قرائت قرآن را مانع طبیعی بر آن دانسته که وی در نقل روایت _همچون امر قرائت_ شهره آفاق گشته و متخصصی شهیر قلمداد شود.

این مقاله خواندنی، و نیز مستندات آن را می توانید از اینجا مطالعه بفرمایید (البته دوستانی که با عربی آشنا هستند):

صدیقین;386337 نوشت:
به گفته استاد معرفت در تلخیص التمهید، چهار تن از قرّاء سبعه، با صراحت شیعه بوده اند: عاصم بن ابی النجود،...

ممنون. ولی جسارتاً دو تا اشکال هست:
نخست آنکه: اگه عاصم شیعه بوده چرا حدیث مزبور را که از سنن نسائی خدمتتان عرض کردم روایت کرده است؟!
و ثانیا مستحضرید که گفته استاد معرفت و حتّی بزرگتر از ایشان هم برای کسی که مقلّد ایشان است حجّت است ولی ما اینجا در مقام تحقیق هستیم نه تقلید.


ملاصدرا;386362 نوشت:
...این روایت حداقل دو اشکال سندی دارد و قطعا ضعیف است...

خیلی ممنون از نظر شما و دقّت نظرتان قابل تقدیر است. گرچه خودم هم به ضعفش واقف بودم البته نه به تفصیل بلکه فقط در مرآة العقول دیدم که علاّمه مجلسی این حدیث را ضعیف خوانده است،
به همین جهت هم فرمایش امام(ع) قطعی ننمودم بلکه با تعبیر «در روایتی» عرض کردم، و هدفم صرفاً بیان مثال بود و نظائر این حدیث باز هم هست که شاید بعضی ها باز هم ضعیف باشند.
ولی لطفا در مورد سائر عرایض بنده هم به همین منوال دقّت کنید نه فقط این.
با تشکر. موفّق باشید.

[="Indigo"]

Hadi99g;386508 نوشت:
نخست آنکه: اگه عاصم شیعه بوده چرا حدیث مزبور را که از سنن نسائی خدمتتان عرض کردم روایت کرده است؟!

سلام
نقل روایت خلاف شیعه در کتب مخالفین همواره دلیل بر این نیست که آن راوی مشکل داشته!!
مثلا یکی از اختلاف های بین شیعه و سنی بحث متعه است که شیعه معتقد است متعه زمان رسول الله بوده و الان هم هست اما اهل سنت می گویند متعه زمان رسول الله بود اما از جنگ خیبر به بعد نهی شد از آن و استدلالی هم که می آورند حدیثی است در صحیح بخاری که کسی که آن را از پیامبر روایت می کند حضرت علی است!!!
آیا این دلیل بر آن است که روایتی در کتب اهل سنت از حضرت علی خلاف عقاید ما وجود دارد پس حضرت علی مثلا نعوذ بالله این را قبول داشته؟! خیر! آن روایت عاصم هم می تواند مانند روایت حضرت علی باشد!!!
‏- حدثنا : ‏ ‏عبد الله بن يوسف ‏ ، أخبرنا : ‏ ‏مالك ‏ ‏، عن ‏ ‏إبن شهاب ‏ ‏، عن ‏ ‏عبد الله ‏ ‏والحسن إبني محمد بن علي ‏ ‏، عن ‏ ‏أبيهما ‏ ‏، عن ‏ ‏علي ‏ ‏((ر)‏ ‏قال : ‏نهى رسول الله ‏ (ص) ‏ ‏، عن المتعة عام ‏ ‏خيبر ،‏ ‏وعن لحوم حمر الإنسية. ‏[/]

بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطیبین الطاهرین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمیعن .

نقل قول:
خود ائمّه هم در روایتی چنین دستور داده‌اند: «اِقرؤوا کما تعلّمتُم فسیَجیئُکُم مَن یُعَلّمُکُم» (قرآن را آنگونه که آموخته‌اید بخوانید، کسی خواهد آمد که به شما خواهد آموخت.) (الکافی، 619/2)

محقّق خویی نیز در البیان فرموده: با استقرای حال راویان، یقین می‌یابیم که قرائت‌ها به طریق خبرهای واحد به ما نقل شده‌اند و متواتر نیستند، و بعضی از این راویان هم حتّی ثقه هم نیستند.
سپس فرموده: حق آن است که هیچ کدام از قرائتها حجّیّت شرعی ندارند و نمی‌توان به اینها بر حکم شرعی استدلال نمود، و دلیلی از عقل و شرع بر وجوب پیروی از قاری خاصّی نداریم،
بلکه عقل مستقلّاً و شرع نیز بر منع از پیروی بدون علم، حکم می‌کنند. (البیان، 180)

بله دوست عزیز همین طوره و روایات در این زمینه از طرفین متواتره و کلام آقای خوئی قدس سره و خیلی بزرگان دیگر هیچ غباری روی آن نیست و کاملا صحیح و متقن است خصوصا بعضی از اعلام ما از قدیم و جدید سنگ تمام گذاشتند.

نقل قول:
دوست خوب، اینطور به راحتی و بدون استناد، قولی را به ائمه نسبت دادن، مسؤولیت شرعی دارد. ابتدا حدیث مذکور و شرح ها و اختلاف نظرهای زیادی که علما درباره معنای آن حدیث را دارند مطالعه بفرمایید، آنگاه به این راحتی قولی به ائمه نسبت نمی دهید. (برای این منظور، می توانید صفحه 223 کتاب علوم قرآنی استاد معرفت را مطالعه بفرمایید.)

ممنون از نصحیت شما دوست بزرگوار من اگر می خواستم روایات را در این جا ذکر کنم فکر می کنم مثل عادت همیشگی تحمیل فهم قهری به روایات می شه و هم این که کاملا تاویل و توجیهای بعضی از اصحاب را می دانم که متاسفانه فقط و فقط تاویل و توجیه بر روایات به صورت زوری و تحمیلی است . ( به هر حال نظر این بعض هم محترم و روی چشم ما )

و در نهایت ما در این جا کلام بزرگان را ذکر می کنیم ولی معناش این نیست مقلد آنها هستیم بحث اجمالی علمی می کنیم و گر نه کلام همه بزرگان تاج سر ما ست .

نقل قول:
برای اثبات این منظور می توانید مراجعه کنید به: تلخیص التمهید، محمد هادی معرفت، ج1، ص 327 تا 330 ؛ طبقات القرّاء، ابن جوزی، ج 1، ص 348 ؛ معرفة القرّاء الکبار، ذهبی، ج1، ص 75 و ص 348. و در کتاب های فارسی هم می توانید مراجعه کنید به: علوم قرآنی، محمد هادی معرفت، ص 213 تا 217.

خب دوست عزیز و اگر می خوای چندین و چند مصدر دیگر غیر اینها به اینا اضافه کنم بنده با توجه به همین مصادر عرض می کنم که یقین دارم روایت حفص از حضرت امیر صلوات الله علیه نیست این قطعی برام ثابت شده و برای محقق هم هیچ گونه جای تردید و شک باقی نمی گذارد ( من در این زمینه افکار و آراء مرحوم معرفت را نمی پذیرم کما این که بزرگان و فحول زیادی هستن خلاف ایشان معتقدند از جمله آقای خوئی قدس سره ) .

اما فرمودید مجتهد هستید و الی آخر کلام شریف ... عرض کردم خدمتتون برای کسی بر وجه تحقیق و قطع ثابت بشه هیچ اشکالی نداره بر وفق آن بخونه در ضمن این که دوست من تعجب می کنم از شما و انتظار بیشتری از شما داشتم .

بنده که صرفا از روایات , نقلیات و قرآتهای آنها که به نتیجه نرسیدم که شما نقض وارد کنید .

در ضمن این که به اطلاع شما برسانم قراءتهایی غیر این سبعه هست از ابن مسعود و غیره نقل شده که زمخشری در کشاف و غیره نقل کرده اند و در قوت آن بر این قراءتها اقرار کرده اند .( پراکنده در کشاف و غیره آمده دوستان خودمراجعه بفرمایند .)

در رابطه با روایت کافی شریف که نقل شده و امثال این روایت زیاده این روایت پیش ما ضعیف نیست و سهل بن زیاد در نزد ما کاملا موثق است و در تحقیقات این را ثابت کرده ایم همچنین در نظر بعضی از محققین حال حاضر توثیق سهل بن زیاد الأدمی کاملا محرز است و بارها گفتیم علامه مجلسی اعلی الله مقامه در مرآت بر مبنای مشهور عمل کرده و خود این مبنی را قبول ندارد و به آن تصریح فرموده است .

بعض اصحابنا نیز اخلالی به روایت وارد نمی کند با بحثهای طول و دراز رجالی که نمی خواهیم وارد این گونه بحثها بشیم و جاش هم این جا نیست .

و اگر بر فرض محال قبول کنیم این روایت ضعیفه باید گفت فقط این روایت نیست و روایات سنی از روایات شیعه در این زمینه بیشتر و در حد تواتر است .

اما از بدی روزگار اگر روایات را مطرح کنیم هزار تاویل تحمیلی بر روایات می شه و زود پرچم تحریف قرآن بر آن می چسبانند در حالی که از عجایب روزگاره واقعا این قرآتهای من در آوردی اهل سنت که چیکیده به قول خودشون 40 قرآت است را که لم ینزل الله بها من سلطان را تحریف نمی گویند .

نا گفته نماند هیچ کس این جا نمی خواهد بحث تحریف را پیش بکشد و اصلا غرض آن نیست .

بحث متعه مثل همین قرآتها یکی از بازیهای است که در آوردند دیدن واقعا نمی تونن تاویل و توجیهش کنن چون وجهه خلیفه خراب نشه آمدند دست به تاویل و توجیهای زیادی زدن یکی از اقوال دروغ و ساختگی همین بود که بله متعه زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم جایز بوده ولی بعد از جنگ ممنوع شده و دیگر اقوال که علامه امینی قدس سره در الغدیر در 70 صفحه اجمالا قشنگ بحث کرده دوستان مراجعه بفرمایند .

با عرض سلام

عدة من أصحابنا، عن سهل بن زياد (مختلف فيه و راجح ثقه)، عن محمد بن سليمان (من كبارالغلاة ضعيف جدا )، ، عن بعض أصحابه (؟)، عن أبي الحسن عليه السلام، قال: قلت له: جعلت فداك إنا نسمع الآيات في القرآن ليس هي عندنا. كما نسمعها ولا نحسن أن نقرأها كما بلغنا عنكم، فهل نأثم؟ فقال: لا، اقرؤوا كما تعلمتم. فسيجيئكم من يعلمكم.
قال النجاشي: محمد بن سليمان بن عبد الله الديلمي: ضعيف جدا لا يعول عليه في شي‏ء،

عَنْ سَالِمِ بْنِ سَلَمَةَ (مختلف فيه) قَالَ قَرَأَ رَجُلٌ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام وَأَنَا أَسْتَمِعُ حُرُوفاً مِنَ الْقُرْآنِ لَيْسَ عَلَى مَا يَقْرَأُهَا النَّاسُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام: ( كُفَّ عَنْ هَذِهِ الْقِرَاءَةِ اقْرَأْ كَمَا يَقْرَأُ النَّاسُ حَتَّى يَقُومَ الْقَائِمُ عليه السلام فَإِذَا قَامَ الْقَائِمُ عليه السلام قَرَأَ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى حَدِّهِ وَ أَخْرَجَ الْمُصْحَفَ الَّذِي كَتَبَهُ عَلِيٌّ عليه السلام ) الكافي ج 2 ص 633.

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي هَاشِمٍ عَنْ سَالِمِ أَبِي سَلَمَةَ(مختلف فيه) قَالَ قَرَأَ رَجُلٌ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَنَا أَسْتَمِعُ حُرُوفاً مِنَ الْقُرْآنِ لَيْسَ عَلَى مَا يَقْرَأُهَا النَّاسُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع كُفَّ عَنْ هَذِهِ الْقِرَاءَةِ اقْرَأْ كَمَا يَقْرَأُ النَّاسُ حَتَّى يَقُومَ الْقَائِمُ ع فَإِذَا قَامَ الْقَائِمُ ع قَرَأَ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى حَدِّهِ وَ أَخْرَجَ الْمُصْحَفَ الَّذِي كَتَبَهُ عَلِيٌّ ع وَ قَالَ أَخْرَجَهُ عَلِيٌّ ع إِلَى النَّاسِ حِينَ فَرَغَ مِنْهُ وَ كَتَبَهُ فَقَالَ لَهُمْ هَذَا كِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كَمَا أَنْزَلَهُ اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ ص وَ قَدْ جَمَعْتُهُ مِنَ اللَّوْحَيْنِ فَقَالُوا هُوَ ذَا عِنْدَنَا مُصْحَفٌ جَامِعٌ فِيهِ الْقُرْآنُ لَا حَاجَةَ لَنَا فِيهِ فَقَالَ أَمَا وَ اللَّهِ مَا تَرَوْنَهُ بَعْدَ يَوْمِكُمْ هَذَا أَبَداً إِنَّمَا كَانَ عَلَيَّ أَنْ أُخْبِرَكُمْ حِينَ جَمَعْتُهُ لِتَقْرَءُوهُ .

پس حديث صحيح است به مجموع طرقش .

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ فَرْقَدٍ وَ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالا كُنَّا عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ مَعَنَا رَبِيعَةُ الرَّأْيِ فَذَكَرْنَا فَضْلَ الْقُرْآنِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنْ كَانَ ابْنُ مَسْعُودٍ لَا يَقْرَأُ عَلَى قِرَاءَتِنَا فَهُوَ ضَالٌّ فَقَالَ رَبِيعَةُ ضَالٌّ فَقَالَ نَعَمْ ضَالٌّ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَمَّا نَحْنُ فَنَقْرَأُ عَلَى قِرَاءَةِ أُبَيٍّ .صحيح

بنابراين توصيه به خواندن قرآن رايج براي تقيه و حفظ جان شيعيان بوده اما قران اصلي و طبق شان نزول همانست كه ظاهر و باطنش همراه ثقل ثاني يعني با امام دوازدهم ظهور ميكند : بل هو آيات بينات في صدورا لذين اوتوا العلم ... 49 - عنكبوت .

لا يمسه الا المطهرون ....

خیر البریه;386624 نوشت:

بنابراين توصيه به خواندن قرآن رايج براي تقيه و حفظ جان شيعيان بوده اما قران اصلي و طبق شان نزول همانست كه ظاهر و باطنش همراه ثقل ثاني يعني با امام دوازدهم ظهور ميكند
سلام دوست عزیز
من از شما تعجب می کنم! با این بیان، شما هم ناخواسته با اتهام واهی وهابی ها و برخی اهل سنت که شیعیان را قائل به تحریف قرآن می دانند و قرآنی خاص برای آنها قائلند، همنوا شده اید!

قرآن کریم _که مهمترین منبع استنباط احکام دین اسلام و سند حقانیت شریعت محمدی است_ اساس دین است و تقیه در آن، هیچ معنا و مفهومی ندارد بلکه تغییر و تحریف آن، به هدم اساس شریعت نبوی و سند جاودانه نبوت حضرت رسول (صلوات علیه و آله) منجر می شود! تقیه درباره قرآن چه معنا و مفهومی می تواند داشته باشد؟! در موضوعاتی که اساس دین است، تقیه معنا و مفهومی ندارد!

دو روایتی هم که شما دوست عزیز نقل نمودید قرآن مرسوم را رد نمی کند بلکه صراحتا تایید می کند و راوی را به قرائت آنها ارجاع می دهد. راوی از قرائتی خبر می دهد که برخی حروفش با قرآن های مرسوم زمان امام صادق (علیه السلام) متفاوت است [و مطابق قرائت غیر مرسوم و مثلا شاذ است]. امام او را از آن قرائت بر حذر داشته و به قرائت مرسوم دعوت می کند و می فرماید: قائم (علیه السلام) خواهد آمد و قران را مطابق حدودش قرائت خواهد کرد (1) و قرآن علی (علیه السلام) [که سوره هایش به ترتیب نزول چیدمان شده بود (2) و در حاشیه اش شأن نزول و توضیحاتی درباره آیات آمده بود] را هم خواهد آورد.

روایات صحیح و معتبر بسیاری که یک راه راست آزمایی روایات صحیح از نادرست را عرضه بر قرآن معرفی می کند، از نظر شما چگونه معنا می شوند؟! جز با صحیح و معتبر بودن قرآن فعلی و مرسوم همخوانی دارد؟!
روایات معتبری که مردم را در تاریکی های فتنه به رجوع به قرآن دعوت می کند، جز بر صحت و اعتبار قرآن فعلی و مرسوم دلالت دارد؟!
روایت معتبر و متواتر ثقلین، که در آن پیامبر اکرم مردم را به پیروی دو ثقل بزرگ (یعنی قرآن و عترت) دعوت می کند و تضمین می دهد که جدایی از آنها عین گمراهی، و همراهی و پیروی از آنها، عین هدایت است، جز با صحیح و معتبر بودن قرآن فعلی و مرسوم همخوانی دارد؟!
آیاتی نظیر «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» (3) که خدای متعال خود وعده حفظ و نگهداری کتابش را تضمین نموده و او در وعده و گفتارش راستگوترین است، «وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قيلاً» (4)، این آیات جز بر صحت و اعتبار قرآن مرسوم مسلمین دلالت دارد؟!

پی نوشت
------------------------------
1- این جمله صراحتی در مقصود شما ندارد.
2- سوره های قران فعلی و مرسوم، به ترتیب نزول چیدمان نشده است.
3- ما قرآن را نازل كرديم و ما بطور قطع نگهدار آنيم (حجر/9)
4- وعده خدا راست است و چه كسى در سخن، از خدا راستگوتر است؟ (نساء/122)

صدیقین;387016 نوشت:
سلام دوست عزیز
من از شما تعجب می کنم! با این بیان، شما هم ناخواسته با اتهام واهی وهابی ها و برخی اهل سنت که شیعیان را قائل به تحریف قرآن می دانند و قرآنی خاص برای آنها قائلند، همنوا شده اید!

با سلام خدمت استاد ارجمند

وهابيون و اهل سنت كه فكر نكنم ديگر بتوانند به شيعه تهمت تحريف قران را بزنند چون اگر شيعه 10 حديث در تحريف قرآن آنهم صدها سال بعد از صحابه و بخاري و مسلم ، داشته باشد آنها 100 حديث صحيح و صريح و غير قابل انكاري از اكابر صحابه وامهات مومنين كه وصل به زمان وحي بودند در تحريف قرآن دارند .

بله شيعه تحريف قران بدست منافقين را روايت كرده اما صحابه قران را تحريف كردند بنا براخبار صحاح عامه ، پس گناه شيعه چيست؟ آيا روايت كردن يك واقعه گناه است ؟ !

نقل قول:
قرآن کریم _که مهمترین منبع استنباط احکام دین اسلام و سند حقانیت شریعت محمدی است_ اساس دین است و تقیه در آن، هیچ معنا و مفهومی ندارد بلکه تغییر و تحریف آن، به هدم اساس شریعت نبوی و سند جاودانه نبوت حضرت رسول (صلوات علیه و آله) منجر می شود! تقیه درباره قرآن چه معنا و مفهومی می تواند داشته باشد؟! در موضوعاتی که اساس دین است، تقیه معنا و مفهومی ندارد!

قبلا گفتيم كه تا معني و حدود كلمات قرآت وتحريف بخوبي مشخص نشوند اين قبيل ابهامات باقي است . ما هم تحريف آنچناني در قرآن را نفي ميكنيم اما آنچه كه مشهود است وقاريان سني با افتخار ميخوانند كه ديگر قابل انكار نيست !

نقل قول:

دو روایتی هم که شما دوست عزیز نقل نمودید قرآن مرسوم را رد نمی کند بلکه صراحتا تایید می کند و راوی را به قرائت آنها ارجاع می دهد. راوی از قرائتی خبر می دهد که برخی حروفش با قرآن های مرسوم زمان امام صادق (علیه السلام) متفاوت است [و مطابق قرائت غیر مرسوم و مثلا شاذ است]. امام او را از آن قرائت بر حذر داشته و به قرائت مرسوم دعوت می کند و می فرماید: قائم (علیه السلام) خواهد آمد و قران را مطابق حدودش قرائت خواهد کرد (1) و قرآن علی (علیه السلام) [که سوره هایش به ترتیب نزول چیدمان شده بود (2) و در حاشیه اش شأن نزول و توضیحاتی درباره آیات آمده بود] را هم خواهد آورد.


درست است و شيوه امام علي (ع) هم پس از جريان سقيفه و عدم قبول قرآن ايشان از سوي خلفاي غاصب همين بود حتي كلمه : طلح منضود : كه در اصل : طلع منضود : را بود تصحيح نكردند و فرمودند : [=Arabic Transparent]إن القرآن لا يهاج اليوم ولا يحول [=Arabic Transparent] . يعني بهمان دليلي كه امر امامت (و ثقلين) در محاق و حاشيه قرار گرفت ، قرآن اصلي هم تا وقت موعود به حاشيه ميرود اما وظيفه ما فعلا قرائت وعمل به همين قرآن است .

وهمچنين به مخالفين گفتند تا زمان ظهور امام دوازدهم اين قرآن كه بترتيب وشان نزول آيات بود را نخواهيد ديد !

الثقة الجليل حسين بن سعيد الأهوازي في كتابه على ما نقله عنه في البحار عن أبي الحسن بن عبد الله بن أبي يعفور قال: دخلت على أبي عبد الله عليه السلام وعنده نفر من أصحابه فقال لي: يا ابن يعفور هل قرأت القرآن؟ قال: قلت: نعم قرأت هذه القرانة قال: عنها سألتك ليس من غيرها قال: فقلت: نعم جعلت فداك، ولم قال؟ لأن موسى حدث قومه بحديث لم يحتملوه عنه، فخرجوا عليه بمصر فقاتلوه فقاتلهم فقتلهم ولأن عيسى حدث قومه بحديث فمل يحتملوه عنه فخرجوا عليه بتكريث فقاتلوه فقاتلهم فقتلهم وهو قول الله عز وجل: ] فآمنت طائفة من بني إسرائيل وكفرت طائفة فأيدنا الذين آمنوا على عدوهم فأصبحوا ظاهرين [ وإنه أول قائم يقوم منا أهل البيت يحدثكم بحديث لا تحتملونه فتخرجون عليه بزميلة الأسكرة فتقاتلونه فيقاتلكم وهي آخر خارجة تكون الخبر قال المجلسي ره قوله: ولم: أي ولم تسألني عن غير ذلك القراءة وهي المنزلة التي ينبغي أن يعلم فأجاب عليه السلام بأن القوم لا يحتملون تغيير القرآن ولا يقبلونه واستشهد عليه السلام بما ذكر.

نقل قول:

روایات صحیح و معتبر بسیاری که یک راه راست آزمایی روایات صحیح از نادرست را عرضه بر قرآن معرفی می کند، از نظر شما چگونه معنا می شوند؟! جز با صحیح و معتبر بودن قرآن فعلی و مرسوم همخوانی دارد؟!

تواتر اصل و مبناست چه قران باشد چه حديث ، و آياتي از قرآن هم با احاديث متواتر نسخ وتخصيص ميخورند .(نسخ قران با سنت) ضمن اينكه اگر حديث به كمك صيانت قرآن نيامده بود براحتي ما هم ميگفتيم كه قرآن تحريف شده است !‌

نقل قول:
روایات معتبری که مردم را در تاریکی های فتنه به رجوع به قرآن دعوت می کند، جز بر صحت و اعتبار قرآن فعلی و مرسوم دلالت دارد؟!
روایت معتبر و متواتر ثقلین، که در آن پیامبر اکرم مردم را به پیروی دو ثقل بزرگ (یعنی قرآن و عترت) دعوت می کند و تضمین می دهد که جدایی از آنها عین گمراهی، و همراهی و پیروی از آنها، عین هدایت است، جز با صحیح و معتبر بودن قرآن فعلی و مرسوم همخوانی دارد؟!

در ست است و قول رسول خدا (ص) در تمسك به ثقلين كاملا مويد سخن ماست ! آيا به حديث ثقلين عمل كردند يا اينكه ثقل ثاني را نابود كردند !‌

نقل قول:

آیاتی نظیر «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» (3) که خدای متعال خود وعده حفظ و نگهداری کتابش را تضمین نموده و او در وعده و گفتارش راستگوترین است، «وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قيلاً» (4)، این آیات جز بر صحت و اعتبار قرآن مرسوم مسلمین دلالت دارد؟!

شكي نيست كه خداي متعال قران مجيد را حفظ كرده اما در كجا از خود قرآن بشنويم :

{بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا الظَّالِمُونَ }العنكبوت49

يعني اين قران در سينه علم داده شدگان كه بنا بر روايات صحيح از امام (ع) همان راسخين در علم وعترت نبي (ص) هستند محفوظ است نه در مصاحف صحابه اي كه يكي نوشته بود : وسارعوا : ديگري : سارعوا :

و يا بقول عائشه آيه رضاع كبير در قرآن بود اما بزي آنرا خورد ؟! و يا بقول عمر آيه رجم در قرآن بود اما حذف شد ؟!

يا بروايت ابوموسي اشعري :

عن الأشعري قال : لقد نزلت سورة شديدة مثل سورة براءة في الشدة فذهبت إلاَّ آيتين قد حفظتهما : لو كان لابن آدم واديان من مال لالتمس إليهما واديًا ثالثًا ولا يملأ جوف ابن آدم إلاَّ التراب إلاَّ من تاب فيتوب الله عليه والله غفور رحيم. وقد كنا نقرأ : ليؤيدن الله هذا الدين برجال ما لهم في الآخرة من خلاق !!!!!!

ويا مصحف ابن مسعود كه 112 سوره داشت ومصحف ابي 116 سوره و.....

الشيخ الطوسي في (المصباح في دعاء قنوت الوترعن الامام ) اللهم العن الرؤساء والقادة والأتباع من الأولين والآخرين الذين صدوا عن سبيلك، اللهم أنزل بهم بأسك ونقمتك فإنهم كذبوا على رسولك وبدلوا نعمتك وأفسدوا عبادك وحرفوا كتابك، وغيروا سنة نبيك،

دوستان ببخشید یک سؤال:

این مطلبی که مرحوم علاّمه مجلسی درباره عثمان بن عفّان در بحار الأنوار فرموده که عثمان، مردم را بر خصوص قرائت زید بن ثابت جمع نمود و بقیّه مصاحف را سوزاند؛ (بحار، 205/31)

حالا این چطوریه آخه ما میگیم که قرآن موجود بر اساس قرائت عاصمه؟! :Moteajeb!:

و البته بعدش فرموده:
«جَمْعُ النّاسِ علی قِراءة زید بن ثابت إبطالٌ للقرآن المُنزَل و عُدولٌ عن الرّاجح إلی المرجوح فی اختیار زید بن ثابت مِن حَمَلة القرآن، بل هو ردٌّ صریحٌ علی قول الرسول -صلّی الله علیه وآله- و علی ما یدلّ علیه صحاح أخبارهم»
(یعنی: جمع کردن مردم بر قرائت زید بن ثابت و انتخاب او از میان حاملان قرآن، مساوی است با اِبطال قرآن منزل و عدول کردن از راجح به مرجوح؛ بلکه این کار، ردّ صریح فرمایش رسول گرامی و ردّ اخبار صحیح خودشان است)
و این هم اشاره به برخی اخبار است که عبدالله بن مسعود گفته: من هفتاد سوره از زبان پیامبر دریافت کردم در حالی که زید بن ثابت کودکی از کودکان بود و با بچه ها بازی می‌کرد....


Hadi99g;387117 نوشت:
حالا این چطوریه آخه ما میگیم که قرآن موجود بر اساس قرائت عاصمه؟!

با سلام

در پاسخ دو مطلب عرض كنم اول اينكه هر چند كوشش عثمان اين بود اما چون صحابه مخالفت كردند ، اختلاف قرآء تا بدانجا پيش رفت كه خود مسلمين سرانجام آنرا در 7 و14 قرائت تحديد كردند .

دوم اينكه ابوعبدالرحمن، عبدالله بن حبيب بن ربيعه سلمى، كه شيخ عاصم است در زمان حيات پيامبر (ص) متولد شد. قرائت قرآن را از ابن مسعود فرا گرفت و بنا به نقل ذهبى، قرائت خود را بر على (ع)، زيدبن ثابت و اُبى بن كعب عرضه كرد. پس بطريقي بعضي قرائات عاصم موافق زيد است .

خلاصه اينكه در اصل قرآن يك چيز است و قرائات چيز ديگر ، و البته قرائت عاصم به سبب رواج وفصاحت وانتشاري كه بين مسلمين داشت و اكثرا به قرائت وي ميخواندند بعنوان قرائت متواتر انتخاب شد .

anti;382100 نوشت:
با عرض سلام و ادب
آیا برای شیعه ادله خاصی برای پذیرش قرآن عاصم به روایت حفص وجود دارد؟
مثلا نمی شود من در نماز قرائت دیگری را بخوانم؟ بعضی قرائات در کلمات اختلاف دارند مثلا کلمه ای در یک قرائت هست که در دیگری نیست!
به چه دلیلی قرائت عاصم به روایت حفص نزد ما پذیرفته شده و نه سایر قرائات؟!

با سلام و عرض ادب

ملاک در صحّت‏ قرائت در نماز، موافقت آن با نحوه قرائت اهل لغتى است که قواعد تجويد از آنها گرفته شده است. بنا بر اين اگر اختلاف نظرات علماى تجويد در کيفيت تلفظ يکى از حروف ناشى از اختلاف آنان در فهم نحوه تلفظ اهل لغت باشد، مرجع حل اختلاف، خود عرف اهل لغت است. ولى اگر اختلاف نظرات آنان ناشى از اختلاف خود آنان در کيفيت تلفظ باشد، مکلّف در انتخاب هر يک از آن اقوال مخيّر است.

آیه الله خامنه ای،اجوبه الاستفتائات،س465

بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطیبین الطاهرین .


کلا بنده معقتدم اشتباه بزرگی که شیعه تا به الان داشت - البته خب خیلی وقتها قهری بود - اینه که حالت دفاعی به خود داره در حالی که حق حقیق با شیعه ست مثلا همین بحث تحریف قرآن نمی دونم چرا باید شیعه جواب بده اولین بار که تحریف قرآن شروع شد به لفاظی گفته شد همین خودشون شروع کردن از خلفاشون گرفته و عائشه تا بزرگان آنها که بعضا تصریح به این امر کردند . خب چرا ما باید جواب بدیم خودشان باید جوابگو باشند .

حالا هر چی جوابشون بود ما هم همان جواب بهشون می دیم - لا اقلش -


نقل قول:
قبلا گفتيم كه تا معني و حدود كلمات قرآت وتحريف بخوبي مشخص نشوند اين قبيل ابهامات باقي است . ما هم تحريف آنچناني در قرآن را نفي ميكنيم اما آنچه كه مشهود است وقاريان سني با افتخار ميخوانند كه ديگر قابل انكار نيست !

متاسفانه همینه اگر بحث تحریف در کار باشد خب این مخالفین اصلا متوجه نیستن آنهایی که قائل به این امرند بزرگان امامیه چون شیخ کلینی و حتی قبل اون مثل زرارة بن اعین رضوان الله علیهم اصلا مرادشون از تحریف چیست .؟ متاسفانه بدون تدبر .....

نقل قول:
این مطلبی که مرحوم علاّمه مجلسی درباره عثمان بن عفّان در بحار الأنوار فرموده که عثمان، مردم را بر خصوص قرائت زید بن ثابت جمع نمود و بقیّه مصاحف را سوزاند؛ (بحار، 205/31)

حالا این چطوریه آخه ما میگیم که قرآن موجود بر اساس قرائت عاصمه؟!

و البته بعدش فرموده:


«جَمْعُ النّاسِ علی قِراءة زید بن ثابت إبطالٌ للقرآن المُنزَل و عُدولٌ عن الرّاجح إلی المرجوح فی اختیار زید بن ثابت مِن حَمَلة القرآن، بل هو ردٌّ صریحٌ علی قول الرسول -صلّی الله علیه وآله- و علی ما یدلّ علیه صحاح أخبارهم»
(یعنی: جمع کردن مردم بر قرائت زید بن ثابت و انتخاب او از میان حاملان قرآن، مساوی است با اِبطال قرآن منزل و عدول کردن از راجح به مرجوح؛ بلکه این کار، ردّ صریح فرمایش رسول گرامی و ردّ اخبار صحیح خودشان است)
و این هم اشاره به برخی اخبار است که عبدالله بن مسعود گفته: من هفتاد سوره از زبان پیامبر دریافت کردم در حالی که زید بن ثابت کودکی از کودکان بود و با بچه ها بازی می‌کرد....

در پاسخ دو مطلب عرض كنم اول اينكه هر چند كوشش عثمان اين بود اما چون صحابه مخالفت كردند ، اختلاف قرآء تا بدانجا پيش رفت كه خود مسلمين سرانجام آنرا در 7 و14 قرائت تحديد كردند .

دوم اينكه ابوعبدالرحمن، عبدالله بن حبيب بن ربيعه سلمى، كه شيخ عاصم است در زمان حيات پيامبر (ص) متولد شد. قرائت قرآن را از ابن مسعود فرا گرفت و بنا به نقل ذهبى، قرائت خود را بر على (ع)، زيدبن ثابت و اُبى بن كعب عرضه كرد. پس بطريقي بعضي قرائات عاصم موافق زيد است .

خلاصه اينكه در اصل قرآن يك چيز است و قرائات چيز ديگر ، و البته قرائت عاصم به سبب رواج وفصاحت وانتشاري كه بين مسلمين داشت و اكثرا به قرائت وي ميخواندند بعنوان قرائت متواتر انتخاب شد .

بله , واقع امر همینه و همه می دانیم زید بن ثابت از دشنمان به نام حضرت امیر صلوات الله علیه هستش و در جواب جناب خیر البریه باید بگم .

فقط صحابه نبودن مخالفت کردند - البته نه همه صحابه - بلکه کل مسلمین با این کار عثمان بن عفان در مورد سوزندن قرآن راضی نبودند و اصلا علل و عواملی که عثمان تصمیم گرفت قرآن را جمع کند بعد از این خود ابوبکر بار اول و عمر علیهم ما علیهم بار دوم جمع کردند خود بحث جداگانه می طلبد .

قراءتها هم منحصر به این نیست کشاف یادم هست حتی به 100 قراءت رسانده بود قراءتها را که بعدا شد 40 تا قرآئت بعدش هم 7 قرآئت که لم ینزل الله بها من سلطان .

در رابطه با عرضه قرآن بر حضرت أمیر المومنین صلوات الله علیه چیزایی ساختن ولی قطعا غیر قابل قبول است و امام صلوات الله علیه بعد از اتمام حجت و عرضه قرآن بر آنها و رد آنها دیگر هیچ وقت نه ایشان و نه معصومین دیگر قرآن را به کسی نشان ندادند مگر به بعضی از اصحاب بزرگ و بنام و لایق آنها مثل محمد بن مسلم و همچنین زرارة که قرآن مبارک و شریف را دیده اند و به اختلاف آن اذعان کرده اند و نگفته اند آن چه توش بود تاویل و توجیه و شان نزول بود و این حرفایی که زده می شود متاسفانه ...

در رابطه با قراءت ابن مسعود که آسمان تا زمین فرق دارد خیلی جاهاش با این قرآنی که الان داریم خیلیاش را شیخ طبرسی و کشاف و سیوطی و غیرهم نقل کرده اند واقعا آدم تعجب می کند .

به هر حال ما مامور به خواندن همین قرآنی که در دست داریم و هیچ گونه خدشه ایی به حجیت آن وارد نیست و پر از عجایب و غرائب است .

و لله الحمد أولا و آخرا و له الفضل بما رزقنا من ولایة أهل البیت صلوات الله علیهم اجمیعین و ثبتنا علی ولایتهم و حبهم اللهی آمین .

[="Navy"]

یونس بن عبد الرحمن;387536 نوشت:
در رابطه با عرضه قرآن بر حضرت أمیر المومنین صلوات الله علیه چیزایی ساختن ولی قطعا غیر قابل قبول است و امام صلوات الله علیه بعد از اتمام حجت و عرضه قرآن بر آنها و رد آنها دیگر هیچ وقت نه ایشان و نه معصومین دیگر قرآن را به کسی نشان ندادند مگر به بعضی از اصحاب بزرگ و بنام و لایق آنها مثل محمد بن مسلم و همچنین زرارة که قرآن مبارک و شریف را دیده اند و به اختلاف آن اذعان کرده اند و نگفته اند آن چه توش بود تاویل و توجیه و شان نزول بود و این حرفایی که زده می شود متاسفانه ...

پس اینکه گفته میشه که امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه در کمیته جمع کردن قرآن شرکت داشتند و راضی به آن بودند،
و در بعضی منابع اهل تسنّن هم هست که آن حضرت درباره عثمان فرمودند:
«یا معشر النّاس، اتّقوا الله و إیّاکم والغلوّ فی عثمان و قولکم «حرّاق المصاحف» فوالله ما حرّقها إلاّ عن ملإٍ منّا أصحاب محمّد(ص)»
این مطالب صحّت ندارد درسته؟ و آن حضرت به این کار راضی نبودند؟
اگر در این مورد یعنی عدم رضایت ایشان به جمع مصحف دلیل معتبری هم داشته باشید بفرمایید تا استفاده کنیم. سپاس.
[/]

التماس دعا ممنون از مقالهاتون

[="Navy"]

نور;387307 نوشت:
با سلام و عرض ادب

ملاک در صحّت‏ قرائت در نماز، موافقت آن با نحوه قرائت اهل لغتى است که قواعد تجويد از آنها گرفته شده است. بنا بر اين اگر اختلاف نظرات علماى تجويد در کيفيت تلفظ يکى از حروف ناشى از اختلاف آنان در فهم نحوه تلفظ اهل لغت باشد، مرجع حل اختلاف، خود عرف اهل لغت است. ولى اگر اختلاف نظرات آنان ناشى از اختلاف خود آنان در کيفيت تلفظ باشد، مکلّف در انتخاب هر يک از آن اقوال مخيّر است.

آیه الله خامنه ای،اجوبه الاستفتائات،س465


سلام
بالاخره می شه در نماز قرائت دیگری را خواند یا نه؟؟!!
مثلا می توانیم به جای مالک یوم الدین بگوییم ملک یوم الدین؟؟[/]

[="Navy"]

ملاصدرا;422626 نوشت:

سلام
بالاخره می شه در نماز قرائت دیگری را خواند یا نه؟؟!!
مثلا می توانیم به جای مالک یوم الدین بگوییم ملک یوم الدین؟؟

با سلام.
در مسأله 57 باب قرائت از کتاب شریف عروة الوثقی، فتوی داده که هر دو قرائت مالک و ملک جایز است،
بقیّه فقها در این مسأله دو دسته‌‌اند: برخی آن را تأیید کرده اند، و برخی دیگر احتیاط داده‌اند که آنطور قرائت شود که در بین مردم مرسوم و متداول است.[/]

با سلام عرض و خسته نباشید و عرض ادب روایت حفص در مورد قرائت قرآن به مولای متقیان امیر المومنین علی(ع) منتهی می شود به همین خاطر ما شعیان روایت حفص را پذیرفته ایم.

[="Navy"]

ag1349;448345 نوشت:
با سلام عرض و خسته نباشید و عرض ادب روایت حفص در مورد قرائت قرآن به مولای متقیان امیر المومنین علی(ع) منتهی می شود به همین خاطر ما شعیان روایت حفص را پذیرفته ایم.

فکر نکنم چنین باشد زیرا حضرت علی خودشان قرآنی را جمع آوری کردند که نخست اينكه آيات و سوره‏ها به ترتيب نزول تنظيم شده بود، و ديگر اينكه شان نزول هر آيه و سوره در كنار آن قيد شده بود، سومين امتياز اينكه تفسيرهايى كه از پيامبر ص شنيده بود و همچنين آيات ناسخ و منسوخ در آن درج شده بود.
و رواياتى هست كه مى‏گويد على ع بعد از وفات پيامبر ص به جمع‏آورى قرآن پرداخت، و هنگامى كه آن را جمع كرد و بر گروهى از صحابه كه اطراف مقام خلافت را گرفته بودند عرضه فرمود، آنها از آن استقبال نكردند و على ع گفت ديگر آن را نخواهيد ديد!.[/]

آیا سنی ها نیز از این روایت مذکور تبعیت میکنند؟ تشکر

[="Navy"]

ملاصدرا;422895 نوشت:
سلام
سوال دیگری دارم که آیا این قرائت متواتر است؟ اگر متواتر است لطفا تواترش را ثابت کنید.

با سلام. آیت الله خویی در «البیان» فرموده اند که هیچ کدام از قرائت‌ها دارای تواتر نیست.

dfffd;448567 نوشت:
آیا سنی ها نیز از این روایت مذکور تبعیت میکنند؟ تشکر

بلی خب این قرآن‌هایی که عربستان سعودی چاپ و نشر می‌کنه اگه توجّه کنید می‌بینید که دقیقاً همین قرائت عاصم به روایت حفص است، مو به مو.

مثلاً این کلمه «کفُواً» که در آخرین آیه از سوره مبارکه «قل هو الله» است، همه قاریان با همزه یعنی به صورت «کفُؤاً» قرائت کرده اند و تنها حفص است که با «واو» خوانده است!

و قس علی هذا و هلمّ جرّا.[/]

پرسش:
آیا قرائت حفص از عاصم مورد پذیرش عموم مسلمانان هست؟ آیا قرائت او از امام علی (علیه السلام) است؟ چرا برخی کتب رجالی اهل سنت حفص را تضعیف کرده اند.؟

پاسخ:
پذیرش قرائت حفص از عاصم، مختص شیعیان نیست بلکه این قرائت، قرائتی جهانی و مورد پذیرش همه مسلمین _به ویژه اهل سنت_ است. قرآن هایی که معمولا در کشورهای مختلف چاپ می شود به همین روایت، یعنی روایت حفص از عاصم است.

بهتر است ادامه توضیحات را از بیان شیوا و قلم توانای استاد معرفت _که در این مبحث، صاحب نظر هستند_ عرض کنم. برای توضیحات بیشتر، به آدرس نقل شده در پی نوشت مراجعه فرمایید. ایشان می نویسد:

قرائتی که در طول سال ها و قرن ها و از زمان پیامبر تا کنون، به صورت سماع و نقل متواتر، در نزد عموم مسلمین متداول بوده، یک قرائت بیشتر نیست. همان طور که امام صادق (علیه السلام) فرموده: «القرآن واحد، نزل من عند الواحد و انما الاختلاف من قبل الرواة: قرآن یک قرائت بیشتر ندارد و آن یک قرائت هم از سوی خدای یگانه نازل شده است ولی اختلاف قرائت ها از جانب قاریان [و با دخالت اجتهادهای شخصی شان] به وجود آمده است». قرائتی که با قرائت جمهور مسلمین توافق دارد، همین قرائت حفص از عاصم است؛ یگانه قرائتی که دارای سند صحیح بوده و با پشتوانه جمهور مسلمین استحکام یافته و همواره میان مسلمین متداول و رایج بوده است.

این قرائت را حفص از عاصم و او از استاد خود ابو عبدالرحمان سلمی و او از امام علی (علیه السلام) گرفته است و امام علی (علیه السلام) هم جز با نص وحی ای که از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) اخذ کرده بود، قرائت نمی کرد. اعتماد عمومی به این قرائت، از این جهت بوده که با نص اصلی و قرائت متداول توافق و تطابق داشته است و عاصم و حفص، به مانند سایر قرّاء، در این قرائت اجتهاد نظری دخالت نداده اند.

عاصم، ضابطی بی نهایت استوار بود و در اخذ قرآن از دیگران بسیار محتاط بود و به تعبیر ابن خلکان در "وفیات الاعیان"، یگانه مورد عنایت و توجه بوده است. امام احمد بن حنبل نیز قرائت عاصم را بر دیگر قرائت ها ترجیح می داد و به گفته ذهبی در "میزان الاعتدال"، احمد بن حنبل گفته: «عاصم مورد وثوق بود و من قرائت او را اختیار کرده ام». قرائت حفص به روایت عاصم، مورد توجه ویژه علمای امامیه بوده و آن را یگانه قرائت برتر و مطابق با لهجه فصیح قریش _که قرآن بر وفق آن نازل شده_ می دانستند.
البته سند عالی این قرائت که به امیرالمؤمنین (علیه اسلام) می رسد(1) و ایشان که کاتب خاص وحی بودند از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل می کنند، افتخاری برای تشیع نیز هست که سندی کاملا شیعی دارد و این قرائت در میان عموم مسلمین جهان، از ابتدا تا کنون، مورد توجه بوده و متداول گشته و رواج داشته است. در حال حاضر نیز، قرائت اصلی قرآن، همین قرائت رایج و متداول بین جمهور مسلمین است (یعنی قرائت حفص از عاصم).(2)

اما درباره تضعیف حفص در برخی کتب رجالی اهل سنت، در یکی از سایت های اهل سنت، مقاله ای جالب و تحقیقی درباره توثیق حفص بن سلیمان قاری دیدم که خواندنی است. نگارنده در این مقاله با طرح این مطلب که «شهرت قرائت حفص، عالم گیر است و در بسیاری از کشورهای اسلامی، به قرائت وی از عاصم اعتماد شده است، اما در برخی کتب رجالی اهل سنت درباره او عباراتی همچون متروک الحدیث و ضعیف و مانند آن ذکر شده» اظهار تعجب می کند و چنین توثیق عملی در قرائت قرآن، و چنان اتهامی در نقل حدیث را شبیه «اجتماع نقیضین» دانسته که امری محال است!.

لذا وی بر آن شده تا این تناقض را واکاوی کند، و کلید حل این تناقض را در بررسی ریشه طعن و سر منشأ تضعیفی می داند که اولین افراد، نثار حفص کرده اند، و دیگران به مرور زمان آن تضعیف ها را در کتاب هایشان نقل و انتشار داده اند.

وی سر منشأ تضعیف های حفص را دو چیز می داند:
1- یکی قول شعبة الحجاج است که مدعی شده: حفص بن سلیمان کتاب های مردم را امانت می گرفت و نسخه برداری می کرد اما آن را به آن ها برنمی گرداند!.
2- و دیگری قول ایوب بن متوکل است که مدعی شده: ابوبکر بن عیاش از حفص بن سلیمان، در قرائت اوثق و مورد اعتمادتر بوده، و حفص غیر ثقه بوده و ...!.

نگارنده در مقاله مستند و تحقیقی اش، با قراین متعدد، ثابت می کند که گفتار شعبة بن حجاج درباره «حفص بن سلیمان منقری بصری» گفته شده اما ناقلین قول شعبة، حفص بن سلیمان منقری بصری را با حفص بن سلیمان قاری، اشتباه گرفته اند و گفتار شعبه را به اشتباه در ترجمه «حفص بن سلیمان قاری» آورده اند و همین نقل های مکرر، منشأ تضعیف بی دلیل او شده است!.

نیز در نقل صحیح گفتار ایوب بن متوکل، به خوبی مناقشه می کند، و نقل صحیح وی را به طریقی دیگر از ابن جزری نقل می کند که به هیچ رو، دال بر ضعف حفص بن سلیمان نیست.

و بدین ترتیب ثابت می کند حفص بن سلیمان قاری، از دو منشأ ضعفی که درباره او ادعا شده مبراست، و اشتغال زیاد او به امر مهم قرائت قرآن را مانع طبیعی بر آن دانسته که وی در نقل روایت _همچون امر قرائت_ شهره آفاق گشته و متخصصی شهیر قلمداد شود.(3)

________________
(1) برای اثبات این منظور می توانید مراجعه کنید به: تلخیص التمهید، محمد هادی معرفت، ج1، ص 327 تا 330 ؛ طبقات القرّاء، ابن جوزی، ج 1، ص 348 ؛ معرفة القرّاء الکبار، ذهبی، ج1، ص 75 و ص 348. و در کتاب های فارسی هم می توانید مراجعه کنید به: علوم قرآنی، محمد هادی معرفت، ص 213 تا 217.
(2) علوم قرآنی، استاد محمد هادی معرفت، ص 213 تا 224 / با تلخیص و تصرف اندک در عبارات. نیز رجوع کنید به: تلخیص التمهید، ج1، ص 326 به بعد.
(3) منبع مقاله
http://vb.tafsir.net/tafsir3767/

موضوع قفل شده است