جمع بندی بوداییان چه کسانی هستند؟

تب‌های اولیه

16 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بوداییان چه کسانی هستند؟

با گسترش فرهنگ غرب و تهاجم فرهنگی، کشورهای شرقی هم متوجه این موضوع شده اند و مثل ما با آن مقابله میکنند و در رسانه هایشان برنامه های اخلاقی بودایی پخش میکنند، اما چند سوال که پیرامون دین "بودایی" به ذهن میرسد :

  1. چرا با وجود اینکه بوداییان جزو سه دین الهی (یهودیت، مسیحیت و اسلام) نیستند ولی به آنان شباهت دارند؟ مثل : تسبیح گرفتن وذکر خدا، تراشیدن سر (حج خودمون)، اخلاق، روزه، سجده و...
  2. آیا مجسمه هایی را که عبادت میکنند، بت هستند، یا نمادی برای پرستش خدا؟ مثل : خانه کعبه، مُهر
  3. پیامبرشان کیست؟

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد صادق

for_advent;380692 نوشت:
چرا با وجود اینکه بوداییان جزو سه دین الهی (یهودیت، مسیحیت و اسلام) نیستند ولی به آنان شباهت دارند؟ مثل : تسبیح گرفتن وذکر خدا، تراشیدن سر (حج خودمون)، اخلاق، روزه، سجده و...
آیا مجسمه هایی را که عبادت میکنند، بت هستند، یا نمادی برای پرستش خدا؟ مثل : خانه کعبه، مُهر
پیامبرشان کیست؟

پاسخ:
با سلام و سپاس از شما .در این رابطه در دو محور مطالبی بیان می شود که با توجه به آن ها جواب مسله به طور کامل بدست شما خواهد آمد :
الف_آیین بودا از شاخه هاى کیش هندوست . این آیین از هندوستان بیرون آمده و سراسر مناطق خاورى را در نوردیده است . به علت داشتن اندیشه هاى عرفانى لطیف و گسترش در مناطق پرجمعیت جهان ، پیروان زیادى دارد . اخیرا به اروپا و آمریکا نیز سرایت کرده است .
سرگذشت بودا
بودا (Buddha) به معناى بیدار لقب گوتاماشاکیامونى (Gautamamuni -Sakya) بنیانگذار مکتب اصلاحى بودیسم است . به عقیده بوداییان وى که فرزند پادشاه شهر کاپیلاوستو (vastu-Kapila) در شمال هندوستان بود، در حدود سال 563 ق .م . به دنیا آمد و در آغاز سیدارتا (Siddhartha) یعنى کامیاب نامیده مى شد.
به عقیده بوداییان در دوران هاى پیشین جهان نیز تعدادى بودا آمده اند. هر یک از این بوداها قبل از ظهورشان بودى ستو (sattva-Bodhi) خوانده مى شود، یعنى کسى که به معرفت کامل دسترسى دارد یا بوداى بالقوه است .
بودا در مدت 40 سال با مسافرت هاى فراوان ، آیین خود را در سراسر هندوستان تبلیغ کرد . بر اثر ملاقات با افراد مختلف ، به اصلاح نفوس و تربیت شاگردانى همت گماشت که برجسته ترین آنان پسر عمویش آنندا (Ananda) بود. وى سرانجام در هشتاد سالگى در حدود سال 483 ق .م . به نیزوانا پیوست .
داستان زندگى شگفت آور بودا از قدیم الایام جذابیت داشته و به همین دلیل این داستان دینى به زبان هاى گوناگون ترجمه و در سراسر جهان منتشر شده است . نقل عربى آن با اضافاتى از فرهنگ سریانى ،به عنوان داستان بلوهر و یوذاسف بین مسلمانان رواج پیدا کرد. (1)
اخلاقیات بودا
سرانجام راهبان از بودا پرسیدند: راه درست کدام است ؟ پاسخ داد: راه میانه ، میان لذت و رنج است که از راه هشتگانه به دست مى آید. راه هشتگانه هشت قانون بزرگ زندگى را مى آموزد:
1. پرهیز از آزار جانداران ؛
2. پرهیز از دزدى ؛
3. پرهیز از بى عفتى ؛
4. پرهیز از دروغ ؛
5. پرهیز از مستى ؛
6. پرهیز از بدگویى ؛
7. پرهیز از خودخواهى ؛
8. پرهیز از نادانى ؛
9. پرهیز از دشمنى .
کتب بودایى
قدیمى ترین کتاب مقدس بوداییان ترى پیتاکایعنى سه زنبیل نامیده مى شود که داراى سه بخش است :
1. قواعد رهبانیت ؛
2. وسیله رستگارى ؛
3. مفهوم فلسفى و روانشناسى .
فرقه هاى مختلف بودایى نیز کتاب هاى مخصوص به خود دارند. (2)
ب_با اندکی تامل روشن می شود که به هیچ وجه بین این دو رفتار سجده ما به سمت کعبه و سجده بودائیان در برابر مجسمه بودا تناسب و تشابهی وجود ندارد.
بر اساس دستور صریح قرآن ما مسلمانان موظفیم در وقت نماز به سوی خانه خدا که قبله ماست، به نماز بایستیم (3) و اجزاء نماز را چنان که به ما گفته شده، به جا بیاوریم که یکی از اجزا سجده است؛ پس ما به امر خداوند و به دستور او و مطابق با شکل و شیوه ای که او خواسته، این عمل را انجام می دهیم .
در فرهنگ اسلام سجده تنها بر خداوند جایز است . نمی توان بر دیگری سجده نمود . تفاوت میان دو ( سجده به سمت کعبه یا برای کعبه ) کاملاً روشن است؛ یعنی هیچ مسلمانی برای کعبه یا به کعبه سجده نمی کند، بلکه به سمت کعبه و برای خدا و بر خدا سجده می کند، در حالی که بودائیان بر مجسمه شخص «سیدارتا» سجده می کنند و چون به خدا به معنای مصطلح معتقد نیستند نمی توان گفت آنان به سمت مجسمه بودا و بر خدای خود سجده می کنند؛ بلکه آنان خود سیدارتا را لایق سجده و تعظیم می دانند.
البته مشکلی در مورد نوع و شکل عبادات بودایی نیست و چه بسا گفته شود این عمل بودائیان نوعی امر دورن دینی و نوعی دستور عبادی است، بر این اساس مسلمانان می گویند خداوند همان گونه که برای کیفیت سجده در نماز جزئیات و شروطی را ذکر فرموده، برای سمت و جهت فرد سجده کننده هم جهت خاصی را معین نموده است که سمت خانه خدا و کعبه باشد و بودائیان هم چه بسا نظیر همین ادعا را بیان نمایند.
یعنی ممکن است گفته شود در تفکر بودایی سجده بر مجسمه بودا عبودیت و پرستش او محسوب نمی شود و این امر دستوری درون دینی و بر اساس نوعی تکریم و تعظیم در برابر او باشد، اما مشکل اصلی ما با تفکراتی نظیر تفکر بودایی در شکل اعمال و عباداتشان نیست که در مورد آموزه های درون دینی ، ما به دین و آیینی خدشه نمی گیریم؛ بلکه اشکال ما مبنایی است و این که چرا بوداییان اصولا به خدای واحد با تعریف روشن و معین آن ایمان نیاورده و به انبیاء آسمانی و آموزه های آنان توجهی نمی کنند.
چنان که می دانید در آیین بودا خدا جایی ندارد، یعنی بودیسم در قاموس خود واژه مقدسی به نام خدا را حذف کرده است. و اصولا مبنا و معیار در بودیسم رسیدن به آرامش است چنان که دالایی لاما بزرگ ترین شخصیت بودایی در کتاب خود « بیداری » می نویسد:
«امکان دارد کسي با پذيرش خدا آرامش يابد و ديگري با انکار خدا، هر کسي بايد دنبال داروي مناسب خود باشد!». (4)
پس تکریم و تعظیم بودائیان در برابر بودا نوعی اظهار بندگی و تعظیم در برابر یک بنده و مخلوق است که به هدف رسیدن به بیداری و هدف غایی انسانی انجام می شود یا لااقل در مقام تجلیل از فردی است که به این درجه از کمال مورد نظر رسیده است ، در حالی که در فلسفه بندگی و عبدیت اسلامی اظهار عبودیت و تعظیم در برابر سایر انسان ها صحیح نیست مگر آنکه نوعی تقدیر و تشکر و تعظیم در برابر فردی باشد که خداوند امر به تکریم او داده مانند احترام و تعظیم در برابر والدین که به دستور خداوند انجام می شود و انجام این عمل در واقع مصداقی از تسلیم بودن در برابر پروردگار و بندگی در برابر اوست .
به علاوه در سجده به سمت کعبه هیج خصوصیتی از جانب بندگان لحاظ نشده و اگر خداوند از ما می خواست که به سمت هر مکان دیگری سجده کنیم چنین می کردیم و مبنا و معیار را که همان تسلیم بودن در برابر خواست خداوند است را رعایت می نمودیم ، در حالی که بودائیان چنین فلسفه ای در پس اعمال خود ندارند.

پی نوشت ها:
1. آشنایی با ادیان بزرگ ، ،حسین توفیقی ، انتشارات سمت، چاپ اول، 1379. ص 31
2. همان، ص 45 .
3. بقره (2) آیه 149.
4. دالایی لاما ، بیداری ، (مترجم میترا کیوان‌مهر ) انتشارات علم - تهران ، چاپ اول ، ص 7.

یه مستندقبلاتلویزیون نشون داده بودفکرکنم اسمش بودسام ساراتوتحلیلش کارشناسه میگفت منظورکارگردان درساخت این فیلم نشون میده انسان درمسیحیت واسلام ارامش نداره بلکه دربودائیت ارامش داره!انگاردارن به این سمت میرن غربی ها!اگرقراربودادم بااین چیزابه ارامش برسه که انسان ازابتدابه دنبال معبودی برای پرستش نبود.تواون مستندهم ازفضای تاریک وبی روح وسریع اسلام ومسیحیت روناارام نشون داده بود!غرب داره به جاهلیت برگشته وبرمیگرده!اوناباریاضت دنبال ارامشندامااینونمیدونن الابذکرالله تطمئن القلوب

صادق;382399 نوشت:
ب_با اندکی تامل روشن می شود که به هیچ وجه بین این دو رفتار سجده ما به سمت کعبه و سجده بودائیان در برابر مجسمه بودا تناسب و تشابهی وجود ندارد.

بله این که مسلمه سجده در برابر خانه خدا، بت پرستی نیست اما میخواستم بدونم اونها هم خدا رو میپرستند یا خیر، که شما فرمودید مجسمه یک فرد عالم بوده که گویا او خدا را می پرستیده و این سجده نماد احترام است نه پرستش. بله فرهنگ شرقی سجده معنی پرستش نمیدهد بنده کمی تحقیق کردم و دیدم شرقی ها جلوی پدر و مادرشون هم اینگونه سجده میکنند و این عمل هیچگاه بمعنای پرستش نیست.
ممنون از پاسخ کامل و جامعتون، چیزی که امروز یاد گرفتم فرق میان پرستش و احترام است که میان سنت ها متفاوت است.

سلام علیکم و رحمه الله

قبل از اینکه استاد صادق عزیز پاسخ سوال اخیر فور ادونت را بدهند در مورد آئین هندوئیسم ( که بودیسم شاخه ای از شاخه های فراوان آن بحساب می آید ) مطلبی در بحث اعتقادی را عرض کنم

اهل کتاب بالاخص مسلمانان احکام تشریعی را ( آنچه که بعنوان وحی بر ما نازل شده ) از فرد نمی گیرند . یعنی این احکام را افراد تعئین و تبئین نمیکنند و حلال خدا را حلال و حرام او را حرام میدانیم الی الابد
و طبق نص صریح قرآنی معتقدیم حتی پیامبر در تشریع احکام دخالتی نداشته و آیات محکم در این رابطه بسیار است. لذا طبق همان که عرض شد میگوئیم حلال محمد (ص) حلال و حرامه حرام الی یوم القیامه

ولی در آئین هندوئیسم و در هر شاخه آن این احکام توسط فرد صادر میشود و اگر این فرد در قومی اعتبار یابد میتواند مسلمات آئین هندوئیسم را تغئیر دهد

فرد مذکور در هندوئیسم میتواند تعریفی جدید از اعتدال ارائه دهد و حتی به قتل عام گروهی از انسان ها و خوردن گوشت آنها بعنوان یک عمل مذهبی دستور دهد مانند آنچه که در میانمار اتفاق افتاده و می افتد.

با عرض معذرت مجدد از حضور استاد و عزیزانی که در بحث شرکت دارند.

یاحق

یامین;382491 نوشت:
یه مستندقبلاتلویزیون نشون داده بودفکرکنم اسمش بودسام ساراتوتحلیلش کارشناسه میگفت منظورکارگردان درساخت این فیلم نشون میده انسان درمسیحیت واسلام ارامش نداره بلکه دربودائیت ارامش داره!انگاردارن به این سمت میرن غربی ها!اگرقراربودادم بااین چیزابه ارامش برسه که انسان ازابتدابه دنبال معبودی برای پرستش نبود.تواون مستندهم ازفضای تاریک وبی روح وسریع اسلام ومسیحیت روناارام نشون داده بود!غرب داره به جاهلیت برگشته وبرمیگرده!اوناباریاضت دنبال ارامشندامااینونمیدونن الابذکرالله تطمئن القلوب

پاسخ :
با سلام وتقدیر از شما . باید اشاره شود گرچه در این گونه امور منابع عمیق تر از یک فیلم تلویزنی لازم است ملاحظه شود ولی در هر صورت چنانچه شما پرسشگر گر عزیز اشاره کرده اید آنچه به انسان آرامش می دهد یاد وذکر خدا وند است
واین اطمنان قلبی تنها از طریق سلام تامین می شود چون اسلام آخرین وکامل ترین دین آسمانی است .تبیین مسله را مى توان از دو زاویه مطرح نمود : یکى از نظر درون دینى و با نگاه به معارف اسلامی،‌ دیگرى از نظر برون دینی و بدون نگاه به معارف اسلامی.
نظر درون دینی:
مسلمان با توجه به آموزههاى دینی، حکم مى کند اسلام بر دیگر ادیان برترى دارد. در اندیشه برون دینی،‌ ایمان به تمامى پیامبران الهى پیشین جزء ضرورى دین است: «آمن الرسول بما انزل الیه من ربه و المؤمنون کل آمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله... ».(1) لیکن شریعت یا دین برتر،‌اسلام است. در این خصوص قرآن مى گوید: «و من یبتغ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه و هو فى الاخرة من الخاسرین؛ هر که دینى جز اسلام اختیار کند،‌از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت از زیانکاران خواهد بود».(2)
از نظر درون دینی، اسلام، دین تکامل یافته آدم، نوح، ابراهیم،‌ موسى و عیسی(ع) است، که با تکمیل رهنمودهاى وحیانی، این دین مورد رضاى خداوندى است.
دینی که خداوند آن را دین کامل و مورد رضاى خداوندى معرفى کرده است(الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً)(3) نیز فرمود: «و تمّت کلمة ربک صدقاً و عدلاً؛ پیام راستین خدا کامل گشت».(4)
به همین جهت پیام آور این شریعت را خاتم انبیا معرفى کرده است.(5) خاتم مایه زینت و گُل سرسبد پیامبران است. آیات بر شمرده، برترى پیامبر اسلام و شریعتش را بر پیامبران پیشین و شرایعشان دلالت دارد.
در نظر درون دینی، پیامبران جملگى در یک مسیر در حرکتند . آخرین آنان،‌بهترین و پیامش بهترین پیام‌ها است،‌که از آن به دین حق، در برابر ادیان باطل،‌یا دین برتر در برابر شرایع پیشین آسمانی،‌ یاد می شود.
ادیان الهى هر کدام براى تکامل بشر آمده اند، بنابراین ادیان بعدى باید کامل‌تر از ادیان قبلى باشند. چون دین حق در هر زمانی،‌ یکى بیش نیست، در این زمان،‌دین اسلام که آخرین و کامل‌ترین دین است، باید پیروى شود.
استاد شهید مرتضى مطهرى با استناد به آیة «و من یبتغ غیرالاسلام دیناً فلن یقبل منه» مى‌فرماید : دین تسلیم است،‌ولى حقیقت تسلیم در هر زمان،‌شکلى دارد . در این زمان، شکل آن،‌دین گران مایه‌اى است که به دست حضرت خاتم الانبیا ظهور یافته است. لازمه‌ تسلیم خدا بودن، پذیرفتن دستورهاى او است.
روشن است که همواره به آخرین دستور خدا باید عمل کرد . آخرین دستور همان است که آخرین رسول آورده است.(6)
نظر برون دینی:
در این نظر نمى توان براى برترى دین اسلام به آیات قرآنى و روایات اسلامى تمسک نمود، چون که غیر مسلمان این‌ها را قبول ندارد، بلکه باید نخست حقانیت اسلام را ثابت نمود.
در قدم بعدى نوبت به این مى رسد که دین بر حق تنها یک دین است، نه بیشتر. نمى شود پذیرفت هم اسلام بر حق است و هم ادیان دیگر. پلورالیسم دینى و تکثر گرایی(برابری و تساوی تمام ادیان در حقانیت) قابل پذیرش نیست.
اگر در پى اثبات حقانیت دین اسلام بر آییم، بحث به درازا مى کشد که در این فرصت اندک نمى توان به طور مبسوط و کافى آن را بیان نمود .از این رو به صورت مختصر به آن پرداخته می‌شود.
برای پى بردن به حقانیت اسلام و برترى آن بر سایر ادیان، راه‌هایى وجود دارد که یکى از آن‌ها بررسى ویژگى‌هاى اسلام در بُعد شناخت شناسی،‌ جهان بینی،‌ انسان شناسی، عقیده و مسائل اخلاقى و ارزشى با معیار عقل و خِرَد است. اگر در این زمینه خواهان بررسى گسترده هستید، توجه شما را به کتاب‌هاى شهید مطهرى و کتاب‌هاى شهید محمد باقر صدر(به ویژه کتاب فلسفتنا که در فارسى به نام هاى «فلسفه ما»،‌«جهان بینى ما» و «شناخت ما» ترجمه شده است) جلب می‌کنیم. به عنوان نمونه شهید مطهرى درباره‌ویژگى‌هاى اسلام مى‌نویسد: دیدگاه اسلام از نظر شناخت شناسى چنین است:
1ـ بشر می‌تواند جهان و حقایق آن را بشناسد و خود مشوق آن است....
2ـ شناخت حقایق جهان از این راه‌ها ممکن است: طبیعت یا آیات آفاقی،‌ انسان یا آیات انفسی، تاریخ یا سرگذشت اجتماعى اقوام و ملل و عقل....
3ـ ابزار شناخت عبارتند از: حواس، قوه تفکر و استدلال، تزکیه و تصفیة نفس و مطالعه ‌آثار علمى دیگران.
4ـ موضوعات شناخت عبارتند از: خدا، جهان طبیعت، انسان با جامعه و زمان.
از نظر جهان بینى و انسان شناسى عبارت است از:
1ـ جهان واقعیتش از خدا است. یعنى تمام واقعیتش انتساب به حق است.
2ـ واقعیتش و نسبتش به حق یکى است.
3ـ این واقعیت متغیر و متحرک است.
4ـ واقعیت هاى این جهان درجة تنزل یافته و مرتبة نازلة واقعیات جهانى دیگر است که جهان غیب نامیده می‌شود.
5ـ این جهان ماهیت «به سوى اویی» دارد؛ یعنى همان طور که از اوست ،به سوى او هم هست....
6ـ جهان داراى نظام متقن علّى و معلولى و سببى و مسببى است. فیض الهى و قضا و قدر او به هر موجودى تنها از مسیر علل و اسباب خاص خود او جریان می یابد....
7ـ جهان یک واقعیت هدایت شده است. تمام ذرات جهان در هر مرتبه‌اى که هستند، از نور هدایت برخوردارند.
8ـ بعد از این جهان جهانى دیگر است....
9ـ روح انسان حقیقتى جاودانه است.
10ـ انسان‌ها به حسب خلقت مساوى آفریده شده‌اند، تنها ملاک فضیلت، علم، جهاد و تقوا است.
11ـ انسان‌ها به حسب اصل خلقت از یک سلسله استعدادهاى فطرى از جمله فطرت دینى و اخلاقی برخوردارند.
12ـ به حکم این که هر فردى بالفطره انسان متولد می‌شود. در هر انسانى استعداد توبه و بازگشت و پند پذیرى هست....
13ـ انسان‌ها همواره در عمق جانشان یک تضاد درونى(تضاد بین عقل و هواى نفس) دارند و مختار و آزادند.مسئولیت دارند.
14ـ جهان زیر چتر اراده خداوند واحد است....
از نظر ایدئولوژی:
ایدئولوژی اسلام همه جانبه،‌جامع و فراگیر است. در آن اجتهاد راه دارد. از سماحت و سهولت برخوردار است. زندگى‌گرا است(نه زندگى گریز)، اجتماعى است و مقررات اجتماعى دارد. در عین اجتماعى بودن،‌حقوق و آزادى فردى را محترم مى‌شمارد....(7)
با نگاه به این خصائصى که از اسلام بیان شد. مى‌گوییم: این معارف را مى‌توان با معارف دیگر مکاتب و مذاهب مقایسه کرد؛ زیرا مقایسه یکى از مهم ترین معیارهاى ارزیابى است. مى‌توان در وهلة نخست مکاتب را بر دو قسم تقسیم نمود، مادى و الهى با بطلان مکاتب عادی، اعم از مکتب مادى میکانیک و دیالک تیک.(8) بحث در مکاتب الهى متمرکز می‌شود.
مکاتب الهى هم بر دو قسم است: توحیدى و غیر توحیدى(شرک)، عقل سلیم توحید را مى پذیرد، بنابراین بحث در ادیان توحیدى متمرکز می‌شود. در بین ادیان و مکاتب الهى و توحیدى سه دین مطرح است:اسلام،‌مسیحیت و یهود. تبلور اسلام در قرآن، مسیحیت در انجیل و یهود در تورات است. با تأمّل در این سه کتاب به راحتى حقانیت و برترى قرآن بر دو کتاب دیگر را مى توان دریافت نمود.(9)
کوتاه سخن این که: با نگاه مقایسه‌اى بین اسلام و سایر ادیان و مکاتب مى‌گوییم: دین اسلام برترى دارد.
اوّل: دین هاى امروز، توحیدشان و تصویرى که از خدا ارائه مى کنند،‌قابل خدشه است، بر خلاف اسلام.
دوم: حقوق فردى انسان‌ها در دین هاى دیگر به صورتى که در اسلام شمولیت دارد، لحاظ نشده و گاه نادیده گرفته شده است.
سوم: در دیگر ادیان تعادل میان زندگى دنیوى و اخروى رعایت نشده است، بر خلاف اسلام.
چهارم: رهنمود‌هاى دین هاى دیگر به جهاتى ایدئالیستى‌اند،‌ مثلاً عدم خشونت بودایى‌ها و مسیحیان، در حالى که دنیا پُر است از خیر و شر و نیک و بد. از این رو جا به جا باید خشن یا نرم بود. این دستور اسلام است. هم قانون دارد و هم اخلاق؛ یعنى رهنمودش با واقعیت‌ها همخوان است.
پنجم: اکثر دین‌ها عهده دار زندگى اجتماعى انسان‌ها نیستند،‌ یا اگر هستند، تعادلى در آن‌ها دیده نمی شود و قوانین اجتماعى آنان سبب پایمال شدن حقوق انسان‌ها می شود. این وضع در اسلام بهتر است.
ششم: اکثر مذاهب با پیروان دیگر ادیان با خشونت برخورد مى کنند، در اسلام این امر تعدیل شده است. تاریخ هم نشان داد که در همزیستى مسالمت آمیز، مسلمانان گوى سبقت را از همه ربوده اند.
هفتم: تحریف در ادیان آسمانى تعالیم آنان را دچار خدشه کرده است، ولى در اسلام(قرآن) تحریفى وجود ندارد.

پی‌نوشت‌ها:
1. بقره (2) آیه‌285.
2. آل عمران (3) آیه‌85.
3.مائده (5) آیه 3.
4. آل عمران (3) آیه ‌.
5. احزاب (33) آیه 40.
6. مرتضى مطهری، عدل الهی، ص 329 تا334.
7. مرتضى مطهری، مجموعة‌آثار، ج 2، ص 229 تا250.
8. در موضوع باطل بودن دو مکتب مادى میکانیک و دینامیک ، رجوع شود به : محمد تقى مصباح یزدی، پاسدارى از سنگرهاى ایدئولوژىتطبیقی.
9.جهت آگاهی بیشتر در مقایسه میان ادیان، رجوع شود به: دکتر بوکای، مقایسه اى میان تورات،‌انجیل، قرآن و علم، ذبیح الله دبیر.

for_advent;383079 نوشت:
بله این که مسلمه سجده در برابر خانه خدا، بت پرستی نیست اما میخواستم بدونم اونها هم خدا رو میپرستند یا خیر، که شما فرمودید مجسمه یک فرد عالم بوده که گویا او خدا را می پرستیده و این سجده نماد احترام است نه پرستش. بله فرهنگ شرقی سجده معنی پرستش نمیدهد بنده کمی تحقیق کردم و دیدم شرقی ها جلوی پدر و مادرشون هم اینگونه سجده میکنند و این عمل هیچگاه بمعنای پرستش نیست.
ممنون از پاسخ کامل و جامعتون، چیزی که امروز یاد گرفتم فرق میان پرستش و احترام است که میان سنت ها متفاوت است.

پاسخ :
با سلام وسپاس . در تایید حرف شما به این مستند قرانی توجه شود :
، حضرت یوسف (ع)در خواب دید که یازده ستاره و آفتاب و ماه او را سجده کردند.(1) وقتى بعد از رسیدن به مقام وزارت , یازده برادر و پدر و مادرش پیش او رفته و تعظیم کردند, به پدر گفت : تعظیم یازده برادر و شما و مادرم , تعبیر خوابى است که دیده بودم، قرآن کریم بعد از حکومت یوسف بر مصر می فر ماید : قال یا ابت هذا تأویل رؤیاى مِن قبل .(2)
تأویل , حقیقت و واقعیت خارجى است ; یعنى خضوع یازده برادر به اتفاق پدر و مادر.

پی نوشت ها:
1. .یوسف (12) آیه 4.
2. همان , آیه 100.

فاتح;383142 نوشت:
سلام علیکم و رحمه الله

قبل از اینکه استاد صادق عزیز پاسخ سوال اخیر فور ادونت را بدهند در مورد آئین هندوئیسم ( که بودیسم شاخه ای از شاخه های فراوان آن بحساب می آید ) مطلبی در بحث اعتقادی را عرض کنم

اهل کتاب بالاخص مسلمانان احکام تشریعی را ( آنچه که بعنوان وحی بر ما نازل شده ) از فرد نمی گیرند . یعنی این احکام را افراد تعئین و تبئین نمیکنند و حلال خدا را حلال و حرام او را حرام میدانیم الی الابد
و طبق نص صریح قرآنی معتقدیم حتی پیامبر در تشریع احکام دخالتی نداشته و آیات محکم در این رابطه بسیار است. لذا طبق همان که عرض شد میگوئیم حلال محمد (ص) حلال و حرامه حرام الی یوم القیامه

ولی در آئین هندوئیسم و در هر شاخه آن این احکام توسط فرد صادر میشود و اگر این فرد در قومی اعتبار یابد میتواند مسلمات آئین هندوئیسم را تغئیر دهد

فرد مذکور در هندوئیسم میتواند تعریفی جدید از اعتدال ارائه دهد و حتی به قتل عام گروهی از انسان ها و خوردن گوشت آنها بعنوان یک عمل مذهبی دستور دهد مانند آنچه که در میانمار اتفاق افتاده و می افتد.

با عرض معذرت مجدد از حضور استاد و عزیزانی که در بحث شرکت دارند.

یاحق


پاسخ :
با سلام وتقدیر از تلاش شما برای روشن تر شدن بحث .
آن تفاوت وصدها تفاوت دیگر بین دین اسلام وآیین ختمی مرتیت با دین بودایی وامثال آن وجود دارد . در این تردید نیست ولی اگر در پاسخ قبل دقت کرده باشید روشن شده که علی رغم غیر قابل قیاس بودن آیین اسلام با ادیان دیگر از جمله بودیسم .ممکن است برخی آموزه های مشترک نیز در بین وجود داشته باشد ودر هر صورت بحث از مقایسه نیست . لذا آن سخن شما درست است .

با عرض سلام و ادب خدمت استاد بزرگوار

در نامه مشهور حضرت امیر علیه الصلوه و السلام به مالک اشتر چنین مضمونی آمده که مالک را به عدالت در حق مردم مصر توصیه میفرماید و چنین می فرماید که ایشان یا در دین با تو برادرند و یا در خلقت برابــر

استاد بزرگوار در پاسخ شما آنچه که حقیر می بینیم یک نگاه پلورالیستی به آئین بودیسم است .

چون سوال در مورد بودائیان است و مضمون تلویحی آن در مورد آئین بودیسم است به باور حقیر این بینش پلورالیستی در این جایگاه باعث در نظر نگرفتن بعضی مسائل اصولی و کلیدی بین اسلام و این آئین میشود .

ذیلا اگر اساعه ادبی شد از محضر شما عذر خواهی میکنم.

یاحق

فاتح;383474 نوشت:
با عرض سلام و ادب خدمت استاد بزرگوار
در نامه مشهور حضرت امیر علیه الصلوه و السلام به مالک اشتر چنین مضمونی آمده که مالک را به عدالت در حق مردم مصر توصیه میفرماید و چنین می فرماید که ایشان یا در دین با تو برادرند و یا در خلقت برابــر
استاد بزرگوار در پاسخ شما آنچه که حقیر می بینیم یک نگاه پلورالیستی به آئین بودیسم است .
چون سوال در مورد بودائیان است و مضمون تلویحی آن در مورد آئین بودیسم است به باور حقیر این بینش پلورالیستی در این جایگاه باعث در نظر نگرفتن بعضی مسائل اصولی و کلیدی بین اسلام و این آئین میشود .
ذیلا اگر اساعه ادبی شد از محضر شما عذر خواهی میکنم.
یاحق

پاسخ : با سلام . ذهن جست و جو گر شما قابل تقدیر است . ولی در خصوص مسله ی مورد بحث باید به چند نکته توجه نماید :
الف_ قبل از همه باید اشاره شود که برای اثبات حقانیت آموزه های واصول ومبانی اسلام عزیز ضرورتی ندارد که همه آموزه های ادیان پیشین را به طور کامل رد نمایم چون برخی از آن ها دارای آموزه های های اند که با اصلاح وتمیل در دین اسلام نیز بازگو شده . چه این در ظرف زمان خود سازنده وبرای بشر کار ساز بوده است واین حرف به معنای تایید پلورالیست نیست چون پلورالیسم مفهوم خاص خود را را دارد که ذیلا اشاره می شود . به عنوان مثال ظلم در همه ادیان قبیح وعدل پسندیده است حال اگر هر دینی حتی بودیسم و بودایی ظلم را تقبیح وعدل را ستایش نمود نباید گفته او را تایید نمود وگرنه مشکل

ب_برخی روشنفکران معاصر با وجود اعتقاد به حقانیت دین اسلام، بر این باورند که پیروی از هر یک از پیامبران الهی و متدین شدن به هر یک از آیین آسمانی مایه رستگاری است؛ این عقیده همان تفکر تکثر گرایی یا پلورالیسم دینی است.
عقیده پلورالیسم دینی هرچند سابقه ای کهن دارد. اما در در دهه‌های اخیر در جهان مسیحیت و با تبیین دانشمندی به نام "جان‌هیک" بالا گرفت و به عنوان یک نظریه تدوین گشت. ایشان می‌دید که بسیاری از غیر مسیحیها وجود دارند که تحت تأثیر ادیان دیگر، انسان‌هایی پاک و بی‌آزار بار آمده‌اند، بنابراین گفت نگوئیم که مسیح خداست و فقط به ‌وسیله او می‌توان به بهشت رسید! چرا که اگر قرار باشد تنها گروه مسیحیان به بهشت بروند، پس عمل خیر بقیه چه می‌شود؟
وی تصریح می کند:« اديان كليت هايى هستند كه اشكالى چند بعدى در زمينه ى تجربه ى دينى، اعتقادات، متون مقدس، مناسك، شيوه هاى زندگى و غيره دارند، اما همه ى آنها متناسب با تاءثيرى كه ذات غايى بر حيات انسانى دارد، شكل مى گيرند.» (1)
به همین دلیل تفکرات پلورالیستی امروزه در همه جای جهان و بخصوص در جهان مسیحیت رواج یافته و روشن است که با چنین ایده ای فرد هیچ نیازی به تغییر دین خود نمی بیند، هر چند حقانیت و ارزشمندی و آسمانی بودن دینی جدید برای او مسلم گردد.
ج_یک مسلمان با توجه به آموزه­هاى دینی، حکم مى کند اسلام بر دیگر ادیان برترى دارد، با این توضیح که در اندیشه برون دینی، ‌ایمان به تمامى پیامبران الهى پیشین جزء ضرورى دین است: «آمن الرسول بما انزل الیه من ربه و المؤمنون کل آمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله... ».(2) لیکن شریعت یا دین برتر، ‌اسلام است. در این خصوص قرآن مى گوید: «و من یبتغ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه و هو فى الاخرة من الخاسرین؛ هر که دینى جز اسلام اختیار کند، ‌از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت از زیانکاران خواهد بود».(3)
از منظر درون دینی، اسلام، دین تکامل یافتة آدم، نوح، ابراهیم، ‌موسى و عیسی(ع) است، که با تکمیل رهنمودهاى وحیانی، این دین مورد رضاى خداوندى است.
دینی که خداوند آن را دین کامل و مورد رضاى خداوندى معرفى کرده است(الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً).(4) نیز فرمود: «و تمّت کلمة ربک صدقاً و عدلاً؛ پیام راستین خدا کامل گشت».(5)
به همین جهت پیام آور این شریعت را خاتم انبیا معرفى کرده است.(6) خاتم مایة زینت و گُل سرسبد پیامبران است. آیات بر شمرده، برترى پیامبر اسلام و شریعتش را بر پیامبران پیشین و شرایعشان دلالت دارد.
در منظر درون دینی، پیامبران جملگى در یک مسیر در حرکتند و آخرین آنان، ‌بهترین و پیامش بهترین پیام‌ها است، ‌که از آن به دین حق، در برابر ادیان باطل، ‌یا دین برتر در برابر شرایع پیشین آسمانی، ‌یاد مى­شود.
ادیان الهى هر کدام براى تکامل بشر آمده اند، بنابراین ادیان بعدى باید کامل‌تر از ادیان قبلى باشند. چون دین حق در هر زمانی، ‌یکى بیش نیست، در این زمان، ‌دین اسلام که آخرین و کامل‌ترین دین است، باید پیروى شود.
استاد شهید مرتضى مطهرى با استناد به آیة «و من یبتغ غیرالاسلام دیناً فلن یقبل منه» مى‌فرماید : دین تسلیم است، ‌ولى حقیقت تسلیم در هر زمان، ‌شکلى دارد و در این زمان، شکل آن، ‌دین گران مایه‌اى است که به دست حضرت خاتم الانبیا ظهور یافته است. لازمه‌تسلیم خدا بودن، پذیرفتن دستورهاى او است.
روشن است که همواره به آخرین دستور خدا باید عمل کرد و آخرین دستور همان است که آخرین رسول آورده است.(7)
کوتاه سخن این که: با نگاه مقایسه‌اى بین اسلام و سایر ادیان و مکاتب مى‌گوییم: دین اسلام برترى دارد، به دلیل:‌
اوّل: دین هاى امروز، توحیدشان و تصویرى که از خدا ارائه مى کنند، ‌قابل خدشه است، بر خلاف اسلام.
دوم: حقوق فردى انسان‌ها در دین هاى دیگر به صورتى که در اسلام شمولیت دارد، لحاظ نشده و گاه نادیده گرفته شده است.
سوم: در دیگر ادیان تعادل میان زندگى دنیوى و اخروى رعایت نشده است، بر خلاف اسلام.
چهارم: رهنمود‌هاى دین هاى دیگر به جهاتى ایدئالیستى‌اند، ‌مثلاً عدم خشونت بودایى‌ها و مسیحیان، در حالى که دنیا پُر است از خیر و شر و نیک و بد. از این رو جا به جا باید خشن یا نرم بود. این دستور اسلام است. هم قانون دارد و هم اخلاق؛ یعنى رهنمودش با واقعیت‌ها همخوان است.
پنجم: اکثر دین‌ها عهده دار زندگى اجتماعى انسان‌ها نیستند، ‌یا اگر هستند، تعادلى در آن‌ها دیده نمى­شود و قوانین اجتماعى آنان سبب پایمال شدن حقوق انسان‌ها مى­شود. این وضع در اسلام بهتر است.
ششم: اکثر مذاهب با پیروان دیگر ادیان با خشونت برخورد مى کنند. در اسلام این امر تعدیل شده است. تاریخ هم نشان داد که در همزیستى مسالمت آمیز، مسلمانان گوى سبقت را از همه ربوده­اند.
هفتم: تحریف در ادیان آسمانى تعالیم آنان را دچار خدشه کرده است، ولى در اسلام(قرآن) تحریفى وجود ندارد.
در نتیجه وبا توجه به سه نکته یاد شده نباید نگران در این باب نباید نگران پلورالیسم بود . چون از این ناحیه برای اسلام ضرری پیش نمی آید زیرا اسلام به عنوان آخرین دین آسمانی عقلا و نقلا کامل تر ین است وباید همگان از آن پیروی کنند تا به سعادت برسند .
پی نوشت ها:
1. مجله معرفت، ش 23، ص 71، مصاحبه اى با جان هيك و سيد حسين نصر.
2. بقره (2) آیه‌.
3. آل عمران (3) آیه‌.
4. .مائده (5) آیه 3.
5. آل عمران (3) آیه ‌.
6. احزاب (33) آیه 40.
7. ر.ک: مرتضى مطهری، عدل الهی، ص 329 تا334.

قضیه بوداییان میانمار چیه میگن مسلمونا رو اتش زدند؟
این همه تعریف کردیم گفتیم اینها خوبن و... احتمالا اونها هم مثل وهابی ها از قوم خوارج هستند نه بودا.

یه بار این آقای علی رائفی پور تحلیل می‌کرد که اساس شیطان پرستی نوین به بودائیسم برمی‌گردد! والله أعلم.

سوال : بوداییان چه کسانی هستند؟

  1. چرا با وجود اینکه بوداییان جزو سه دین الهی (یهودیت، مسیحیت و اسلام) نیستند ولی به آنان شباهت دارند؟ مثل : تسبیح گرفتن وذکر خدا، تراشیدن سر (حج خودمون)، اخلاق، روزه، سجده و...
  2. آیا مجسمه هایی را که عبادت میکنند، بت هستند، یا نمادی برای پرستش خدا؟ مثل : خانه کعبه، مُهر
  3. پیامبرشان کیست؟

پاسخ:
در این رابطه در دو محور مطالبی بیان می شود که با توجه به آن ها جواب مسئله به طور کامل بدست شما خواهد آمد :
الف_آیین بودا از شاخه هاى کیش هندوست . این آیین از هندوستان بیرون آمده و سراسر مناطق خاورى را در نوردیده است . به علت داشتن اندیشه هاى عرفانى لطیف و گسترش در مناطق پرجمعیت جهان ، پیروان زیادى دارد . اخیرا به اروپا و آمریکا نیز سرایت کرده است .
سرگذشت بودا
بودا (Buddha) به معناى بیدار لقب گوتاماشاکیامونى (Gautamamuni -Sakya) بنیانگذار مکتب اصلاحى بودیسم است . به عقیده بوداییان وى که فرزند پادشاه شهر کاپیلاوستو (vastu-Kapila) در شمال هندوستان بود، در حدود سال 563 ق .م . به دنیا آمد و در آغاز سیدارتا (Siddhartha) یعنى کامیاب نامیده مى شد.
به عقیده بوداییان در دوران هاى پیشین جهان نیز تعدادى بودا آمده اند. هر یک از این بوداها قبل از ظهورشان بودى ستو (sattva-Bodhi) خوانده مى شود، یعنى کسى که به معرفت کامل دسترسى دارد یا بوداى بالقوه است .
بودا در مدت 40 سال با مسافرت هاى فراوان ، آیین خود را در سراسر هندوستان تبلیغ کرد . بر اثر ملاقات با افراد مختلف ، به اصلاح نفوس و تربیت شاگردانى همت گماشت که برجسته ترین آنان پسر عمویش آنندا (Ananda) بود. وى سرانجام در هشتاد سالگى در حدود سال 483 ق .م . به نیزوانا پیوست .
داستان زندگى شگفت آور بودا از قدیم الایام جذابیت داشته و به همین دلیل این داستان دینى به زبان هاى گوناگون ترجمه و در سراسر جهان منتشر شده است . نقل عربى آن با اضافاتى از فرهنگ سریانى ،به عنوان داستان بلوهر و یوذاسف بین مسلمانان رواج پیدا کرد. (1)
اخلاقیات بودا
سرانجام راهبان از بودا پرسیدند: راه درست کدام است ؟ پاسخ داد: راه میانه ، میان لذت و رنج است که از راه هشتگانه به دست مى آید. راه هشتگانه هشت قانون بزرگ زندگى را مى آموزد:
1. پرهیز از آزار جانداران ؛
2. پرهیز از دزدى ؛
3. پرهیز از بى عفتى ؛
4. پرهیز از دروغ ؛
5. پرهیز از مستى ؛
6. پرهیز از بدگویى ؛
7. پرهیز از خودخواهى ؛
8. پرهیز از نادانى ؛
9. پرهیز از دشمنى .
کتب بودایى
قدیمى ترین کتاب مقدس بوداییان ترى پیتاکایعنى سه زنبیل نامیده مى شود که داراى سه بخش است :
1. قواعد رهبانیت ؛
2. وسیله رستگارى ؛
3. مفهوم فلسفى و روانشناسى .
فرقه هاى مختلف بودایى نیز کتاب هاى مخصوص به خود دارند. (2)
ب_با اندکی تامل روشن می شود که به هیچ وجه بین این دو رفتار سجده ما به سمت کعبه و سجده بودائیان در برابر مجسمه بودا تناسب و تشابهی وجود ندارد.
بر اساس دستور صریح قرآن ما مسلمانان موظفیم در وقت نماز به سوی خانه خدا که قبله ماست، به نماز بایستیم (3) و اجزاء نماز را چنان که به ما گفته شده، به جا بیاوریم که یکی از اجزا سجده است؛ پس ما به امر خداوند و به دستور او و مطابق با شکل و شیوه ای که او خواسته، این عمل را انجام می دهیم .
در فرهنگ اسلام سجده تنها بر خداوند جایز است . نمی توان بر دیگری سجده نمود . تفاوت میان دو ( سجده به سمت کعبه یا برای کعبه ) کاملاً روشن است؛ یعنی هیچ مسلمانی برای کعبه یا به کعبه سجده نمی کند، بلکه به سمت کعبه و برای خدا و بر خدا سجده می کند، در حالی که بودائیان بر مجسمه شخص «سیدارتا» سجده می کنند و چون به خدا به معنای مصطلح معتقد نیستند نمی توان گفت آنان به سمت مجسمه بودا و بر خدای خود سجده می کنند؛ بلکه آنان خود سیدارتا را لایق سجده و تعظیم می دانند.
البته مشکلی در مورد نوع و شکل عبادات بودایی نیست و چه بسا گفته شود این عمل بودائیان نوعی امر دورن دینی و نوعی دستور عبادی است، بر این اساس مسلمانان می گویند خداوند همان گونه که برای کیفیت سجده در نماز جزئیات و شروطی را ذکر فرموده، برای سمت و جهت فرد سجده کننده هم جهت خاصی را معین نموده است که سمت خانه خدا و کعبه باشد و بودائیان هم چه بسا نظیر همین ادعا را بیان نمایند.
یعنی ممکن است گفته شود در تفکر بودایی سجده بر مجسمه بودا عبودیت و پرستش او محسوب نمی شود و این امر دستوری درون دینی و بر اساس نوعی تکریم و تعظیم در برابر او باشد، اما مشکل اصلی ما با تفکراتی نظیر تفکر بودایی در شکل اعمال و عباداتشان نیست که در مورد آموزه های درون دینی ، ما به دین و آیینی خدشه نمی گیریم؛ بلکه اشکال ما مبنایی است و این که چرا بوداییان اصولا به خدای واحد با تعریف روشن و معین آن ایمان نیاورده و به انبیاء آسمانی و آموزه های آنان توجهی نمی کنند.
چنان که می دانید در آیین بودا خدا جایی ندارد، یعنی بودیسم در قاموس خود واژه مقدسی به نام خدا را حذف کرده است. و اصولا مبنا و معیار در بودیسم رسیدن به آرامش است چنان که دالایی لاما بزرگ ترین شخصیت بودایی در کتاب خود « بیداری » می نویسد:
«امکان دارد کسي با پذيرش خدا آرامش يابد و ديگري با انکار خدا، هر کسي بايد دنبال داروي مناسب خود باشد!». (4)
پس تکریم و تعظیم بودائیان در برابر بودا نوعی اظهار بندگی و تعظیم در برابر یک بنده و مخلوق است که به هدف رسیدن به بیداری و هدف غایی انسانی انجام می شود یا لااقل در مقام تجلیل از فردی است که به این درجه از کمال مورد نظر رسیده است ، در حالی که در فلسفه بندگی و عبدیت اسلامی اظهار عبودیت و تعظیم در برابر سایر انسان ها صحیح نیست مگر آنکه نوعی تقدیر و تشکر و تعظیم در برابر فردی باشد که خداوند امر به تکریم او داده مانند احترام و تعظیم در برابر والدین که به دستور خداوند انجام می شود و انجام این عمل در واقع مصداقی از تسلیم بودن در برابر پروردگار و بندگی در برابر اوست .
به علاوه در سجده به سمت کعبه هیج خصوصیتی از جانب بندگان لحاظ نشده و اگر خداوند از ما می خواست که به سمت هر مکان دیگری سجده کنیم چنین می کردیم و مبنا و معیار را که همان تسلیم بودن در برابر خواست خداوند است را رعایت می نمودیم ، در حالی که بودائیان چنین فلسفه ای در پس اعمال خود ندارند.

پی نوشت ها:
1. آشنایی با ادیان بزرگ ، ،حسین توفیقی ، انتشارات سمت، چاپ اول، 1379. ص 31
2. همان، ص 45 .
3. بقره (2) آیه 149.
4. دالایی لاما ، بیداری ، (مترجم میترا کیوان‌مهر ) انتشارات علم - تهران ، چاپ اول ، ص 7.


سوال : بوداییان چه کسانی هستند؟

بله این که مسلمه سجده در برابر خانه خدا، بت پرستی نیست اما میخواستم بدونم اونها هم خدا رو میپرستند یا خیر، که شما فرمودید مجسمه یک فرد عالم بوده که گویا او خدا را می پرستیده و این سجده نماد احترام است نه پرستش. بله فرهنگ شرقی سجده معنی پرستش نمیدهد بنده کمی تحقیق کردم و دیدم شرقی ها جلوی پدر و مادرشون هم اینگونه سجده میکنند و این عمل هیچگاه بمعنای پرستش نیست.

باید اشاره شود گرچه در این گونه امور منابع عمیق تر از یک فیلم تلویزنی لازم است ملاحظه شود ولی در هر صورت چنانچه شما پرسشگر گر عزیز اشاره کرده اید آنچه به انسان آرامش می دهد یاد وذکر خدا وند است
واین اطمنان قلبی تنها از طریق سلام تامین می شود چون اسلام آخرین وکامل ترین دین آسمانی است .تبیین مسله را مى توان از دو زاویه مطرح نمود : یکى از نظر درون دینى و با نگاه به معارف اسلامی،‌ دیگرى از نظر برون دینی و بدون نگاه به معارف اسلامی.
نظر درون دینی:
مسلمان با توجه به آموزههاى دینی، حکم مى کند اسلام بر دیگر ادیان برترى دارد. در اندیشه برون دینی،‌ ایمان به تمامى پیامبران الهى پیشین جزء ضرورى دین است: «آمن الرسول بما انزل الیه من ربه و المؤمنون کل آمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله... ».(1) لیکن شریعت یا دین برتر،‌اسلام است. در این خصوص قرآن مى گوید: «و من یبتغ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه و هو فى الاخرة من الخاسرین؛ هر که دینى جز اسلام اختیار کند،‌از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت از زیانکاران خواهد بود».(2)
از نظر درون دینی، اسلام، دین تکامل یافته آدم، نوح، ابراهیم،‌ موسى و عیسی(ع) است، که با تکمیل رهنمودهاى وحیانی، این دین مورد رضاى خداوندى است.
دینی که خداوند آن را دین کامل و مورد رضاى خداوندى معرفى کرده است(الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً)(3) نیز فرمود: «و تمّت کلمة ربک صدقاً و عدلاً؛ پیام راستین خدا کامل گشت».(4)
به همین جهت پیام آور این شریعت را خاتم انبیا معرفى کرده است.(5) خاتم مایه زینت و گُل سرسبد پیامبران است. آیات بر شمرده، برترى پیامبر اسلام و شریعتش را بر پیامبران پیشین و شرایعشان دلالت دارد.
در نظر درون دینی، پیامبران جملگى در یک مسیر در حرکتند . آخرین آنان،‌بهترین و پیامش بهترین پیام‌ها است،‌که از آن به دین حق، در برابر ادیان باطل،‌یا دین برتر در برابر شرایع پیشین آسمانی،‌ یاد می شود.
ادیان الهى هر کدام براى تکامل بشر آمده اند، بنابراین ادیان بعدى باید کامل‌تر از ادیان قبلى باشند. چون دین حق در هر زمانی،‌ یکى بیش نیست، در این زمان،‌دین اسلام که آخرین و کامل‌ترین دین است، باید پیروى شود.
استاد شهید مرتضى مطهرى با استناد به آیة «و من یبتغ غیرالاسلام دیناً فلن یقبل منه» مى‌فرماید : دین تسلیم است،‌ولى حقیقت تسلیم در هر زمان،‌شکلى دارد . در این زمان، شکل آن،‌دین گران مایه‌اى است که به دست حضرت خاتم الانبیا ظهور یافته است. لازمه‌ تسلیم خدا بودن، پذیرفتن دستورهاى او است.
روشن است که همواره به آخرین دستور خدا باید عمل کرد . آخرین دستور همان است که آخرین رسول آورده است.(6)
نظر برون دینی:
در این نظر نمى توان براى برترى دین اسلام به آیات قرآنى و روایات اسلامى تمسک نمود، چون که غیر مسلمان این‌ها را قبول ندارد، بلکه باید نخست حقانیت اسلام را ثابت نمود.
در قدم بعدى نوبت به این مى رسد که دین بر حق تنها یک دین است، نه بیشتر. نمى شود پذیرفت هم اسلام بر حق است و هم ادیان دیگر. پلورالیسم دینى و تکثر گرایی(برابری و تساوی تمام ادیان در حقانیت) قابل پذیرش نیست.
اگر در پى اثبات حقانیت دین اسلام بر آییم، بحث به درازا مى کشد که در این فرصت اندک نمى توان به طور مبسوط و کافى آن را بیان نمود .از این رو به صورت مختصر به آن پرداخته می‌شود.
برای پى بردن به حقانیت اسلام و برترى آن بر سایر ادیان، راه‌هایى وجود دارد که یکى از آن‌ها بررسى ویژگى‌هاى اسلام در بُعد شناخت شناسی،‌ جهان بینی،‌ انسان شناسی، عقیده و مسائل اخلاقى و ارزشى با معیار عقل و خِرَد است. اگر در این زمینه خواهان بررسى گسترده هستید، توجه شما را به کتاب‌هاى شهید مطهرى و کتاب‌هاى شهید محمد باقر صدر(به ویژه کتاب فلسفتنا که در فارسى به نام هاى «فلسفه ما»،‌«جهان بینى ما» و «شناخت ما» ترجمه شده است) جلب می‌کنیم. به عنوان نمونه شهید مطهرى درباره‌ویژگى‌هاى اسلام مى‌نویسد: دیدگاه اسلام از نظر شناخت شناسى چنین است:
1ـ بشر می‌تواند جهان و حقایق آن را بشناسد و خود مشوق آن است....
2ـ شناخت حقایق جهان از این راه‌ها ممکن است: طبیعت یا آیات آفاقی،‌ انسان یا آیات انفسی، تاریخ یا سرگذشت اجتماعى اقوام و ملل و عقل....
3ـ ابزار شناخت عبارتند از: حواس، قوه تفکر و استدلال، تزکیه و تصفیة نفس و مطالعه ‌آثار علمى دیگران.
4ـ موضوعات شناخت عبارتند از: خدا، جهان طبیعت، انسان با جامعه و زمان.
از نظر جهان بینى و انسان شناسى عبارت است از:
1ـ جهان واقعیتش از خدا است. یعنى تمام واقعیتش انتساب به حق است.
2ـ واقعیتش و نسبتش به حق یکى است.
3ـ این واقعیت متغیر و متحرک است.
4ـ واقعیت هاى این جهان درجة تنزل یافته و مرتبة نازلة واقعیات جهانى دیگر است که جهان غیب نامیده می‌شود.
5ـ این جهان ماهیت «به سوى اویی» دارد؛ یعنى همان طور که از اوست ،به سوى او هم هست....
6ـ جهان داراى نظام متقن علّى و معلولى و سببى و مسببى است. فیض الهى و قضا و قدر او به هر موجودى تنها از مسیر علل و اسباب خاص خود او جریان می یابد....
7ـ جهان یک واقعیت هدایت شده است. تمام ذرات جهان در هر مرتبه‌اى که هستند، از نور هدایت برخوردارند.
8ـ بعد از این جهان جهانى دیگر است....
9ـ روح انسان حقیقتى جاودانه است.
10ـ انسان‌ها به حسب خلقت مساوى آفریده شده‌اند، تنها ملاک فضیلت، علم، جهاد و تقوا است.
11ـ انسان‌ها به حسب اصل خلقت از یک سلسله استعدادهاى فطرى از جمله فطرت دینى و اخلاقی برخوردارند.
12ـ به حکم این که هر فردى بالفطره انسان متولد می‌شود. در هر انسانى استعداد توبه و بازگشت و پند پذیرى هست....
13ـ انسان‌ها همواره در عمق جانشان یک تضاد درونى(تضاد بین عقل و هواى نفس) دارند و مختار و آزادند.مسئولیت دارند.
14ـ جهان زیر چتر اراده خداوند واحد است....
از نظر ایدئولوژی:
ایدئولوژی اسلام همه جانبه،‌جامع و فراگیر است. در آن اجتهاد راه دارد. از سماحت و سهولت برخوردار است. زندگى‌گرا است(نه زندگى گریز)، اجتماعى است و مقررات اجتماعى دارد. در عین اجتماعى بودن،‌حقوق و آزادى فردى را محترم مى‌شمارد....(7)
با نگاه به این خصائصى که از اسلام بیان شد. مى‌گوییم: این معارف را مى‌توان با معارف دیگر مکاتب و مذاهب مقایسه کرد؛ زیرا مقایسه یکى از مهم ترین معیارهاى ارزیابى است. مى‌توان در وهلة نخست مکاتب را بر دو قسم تقسیم نمود، مادى و الهى با بطلان مکاتب عادی، اعم از مکتب مادى میکانیک و دیالک تیک.(8) بحث در مکاتب الهى متمرکز می‌شود.
مکاتب الهى هم بر دو قسم است: توحیدى و غیر توحیدى(شرک)، عقل سلیم توحید را مى پذیرد، بنابراین بحث در ادیان توحیدى متمرکز می‌شود. در بین ادیان و مکاتب الهى و توحیدى سه دین مطرح است:اسلام،‌مسیحیت و یهود. تبلور اسلام در قرآن، مسیحیت در انجیل و یهود در تورات است. با تأمّل در این سه کتاب به راحتى حقانیت و برترى قرآن بر دو کتاب دیگر را مى توان دریافت نمود.(9)
کوتاه سخن این که: با نگاه مقایسه‌اى بین اسلام و سایر ادیان و مکاتب مى‌گوییم: دین اسلام برترى دارد.
اوّل: دین هاى امروز، توحیدشان و تصویرى که از خدا ارائه مى کنند،‌قابل خدشه است، بر خلاف اسلام.
دوم: حقوق فردى انسان‌ها در دین هاى دیگر به صورتى که در اسلام شمولیت دارد، لحاظ نشده و گاه نادیده گرفته شده است.
سوم: در دیگر ادیان تعادل میان زندگى دنیوى و اخروى رعایت نشده است، بر خلاف اسلام.
چهارم: رهنمود‌هاى دین هاى دیگر به جهاتى ایدئالیستى‌اند،‌ مثلاً عدم خشونت بودایى‌ها و مسیحیان، در حالى که دنیا پُر است از خیر و شر و نیک و بد. از این رو جا به جا باید خشن یا نرم بود. این دستور اسلام است. هم قانون دارد و هم اخلاق؛ یعنى رهنمودش با واقعیت‌ها همخوان است.
پنجم: اکثر دین‌ها عهده دار زندگى اجتماعى انسان‌ها نیستند،‌ یا اگر هستند، تعادلى در آن‌ها دیده نمی شود و قوانین اجتماعى آنان سبب پایمال شدن حقوق انسان‌ها می شود. این وضع در اسلام بهتر است.
ششم: اکثر مذاهب با پیروان دیگر ادیان با خشونت برخورد مى کنند، در اسلام این امر تعدیل شده است. تاریخ هم نشان داد که در همزیستى مسالمت آمیز، مسلمانان گوى سبقت را از همه ربوده اند.
هفتم: تحریف در ادیان آسمانى تعالیم آنان را دچار خدشه کرده است، ولى در اسلام(قرآن) تحریفى وجود ندارد.

پی‌نوشت‌ها:
1. بقره (2) آیه‌285.
2. آل عمران (3) آیه‌85.
3.مائده (5) آیه 3.
4. آل عمران (3) آیه ‌.
5. احزاب (33) آیه 40.
6. مرتضى مطهری، عدل الهی، نشر صدرا . 1378 ش . ص 329 تا334.
7. مرتضى مطهری، مجموعة‌آثار،نشر صدرا . 1376 ش ج 2، ص 229 تا250.
8. در موضوع باطل بودن دو مکتب مادى میکانیک و دینامیک ، رجوع شود به : محمد تقى مصباح یزدی، پاسدارى از سنگرهاى ایدئولوژىتطبیقی.
9.جهت آگاهی بیشتر در مقایسه میان ادیان، رجوع شود به: دکتر بوکای، مقایسه اى میان تورات،‌انجیل، قرآن و علم، ذبیح الله دبیر.


سوال : بوداییان چه کسانی هستند؟

(در نامه مشهور حضرت امیر علیه الصلوه و السلام به مالک اشتر چنین مضمونی آمده که مالک را به عدالت در حق مردم مصر توصیه میفرماید و چنین می فرماید که ایشان یا در دین با تو برادرند و یا در خلقت برابــر
استاد بزرگوار در پاسخ شما آنچه که حقیر می بینیم یک نگاه پلورالیستی به آئین بودیسم است .
چون سوال در مورد بودائیان است و مضمون تلویحی آن در مورد آئین بودیسم است به باور حقیر این بینش پلورالیستی در این جایگاه باعث در نظر نگرفتن بعضی مسائل اصولی و کلیدی بین اسلام و این آئین میشود .
هفتم: تحریف در ادیان آسمانى تعالیم آنان را دچار خدشه کرده است، ولى در اسلام(قرآن) تحریفى وجود ندارد.)

پاسخ :
ذهن جست و جو گر شما قابل تقدیر است . ولی در خصوص مسله ی مورد بحث باید به چند نکته توجه نماید :
الف_ قبل از همه باید اشاره شود که برای اثبات حقانیت آموزه های واصول ومبانی اسلام عزیز ضرورتی ندارد که همه آموزه های ادیان پیشین را به طور کامل رد نمایم چون برخی از آن ها دارای آموزه های های اند که با اصلاح وتمیل در دین اسلام نیز بازگو شده . چه این در ظرف زمان خود سازنده وبرای بشر کار ساز بوده است واین حرف به معنای تایید پلورالیست نیست چون پلورالیسم مفهوم خاص خود را را دارد که ذیلا اشاره می شود . به عنوان مثال ظلم در همه ادیان قبیح وعدل پسندیده است حال اگر هر دینی حتی بودیسم و بودایی ظلم را تقبیح وعدل را ستایش نمود نباید گفته او را تایید نمود وگرنه مشکل

ب_برخی روشنفکران معاصر با وجود اعتقاد به حقانیت دین اسلام، بر این باورند که پیروی از هر یک از پیامبران الهی و متدین شدن به هر یک از آیین آسمانی مایه رستگاری است؛ این عقیده همان تفکر تکثر گرایی یا پلورالیسم دینی است.
عقیده پلورالیسم دینی هرچند سابقه ای کهن دارد. اما در در دهه‌های اخیر در جهان مسیحیت و با تبیین دانشمندی به نام "جان‌هیک" بالا گرفت و به عنوان یک نظریه تدوین گشت. ایشان می‌دید که بسیاری از غیر مسیحیها وجود دارند که تحت تأثیر ادیان دیگر، انسان‌هایی پاک و بی‌آزار بار آمده‌اند، بنابراین گفت نگوئیم که مسیح خداست و فقط به ‌وسیله او می‌توان به بهشت رسید! چرا که اگر قرار باشد تنها گروه مسیحیان به بهشت بروند، پس عمل خیر بقیه چه می‌شود؟
وی تصریح می کند:« اديان كليت هايى هستند كه اشكالى چند بعدى در زمينه ى تجربه ى دينى، اعتقادات، متون مقدس، مناسك، شيوه هاى زندگى و غيره دارند، اما همه ى آنها متناسب با تاءثيرى كه ذات غايى بر حيات انسانى دارد، شكل مى گيرند.» (1)
به همین دلیل تفکرات پلورالیستی امروزه در همه جای جهان و بخصوص در جهان مسیحیت رواج یافته و روشن است که با چنین ایده ای فرد هیچ نیازی به تغییر دین خود نمی بیند، هر چند حقانیت و ارزشمندی و آسمانی بودن دینی جدید برای او مسلم گردد.
ج_یک مسلمان با توجه به آموزه­هاى دینی، حکم مى کند اسلام بر دیگر ادیان برترى دارد، با این توضیح که در اندیشه برون دینی، ‌ایمان به تمامى پیامبران الهى پیشین جزء ضرورى دین است: «آمن الرسول بما انزل الیه من ربه و المؤمنون کل آمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله... ».(2) لیکن شریعت یا دین برتر، ‌اسلام است. در این خصوص قرآن مى گوید: «و من یبتغ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه و هو فى الاخرة من الخاسرین؛ هر که دینى جز اسلام اختیار کند، ‌از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت از زیانکاران خواهد بود».(3)
از منظر درون دینی، اسلام، دین تکامل یافتة آدم، نوح، ابراهیم، ‌موسى و عیسی(ع) است، که با تکمیل رهنمودهاى وحیانی، این دین مورد رضاى خداوندى است.
دینی که خداوند آن را دین کامل و مورد رضاى خداوندى معرفى کرده است(الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً).(4) نیز فرمود: «و تمّت کلمة ربک صدقاً و عدلاً؛ پیام راستین خدا کامل گشت».(5)
به همین جهت پیام آور این شریعت را خاتم انبیا معرفى کرده است.(6) خاتم مایة زینت و گُل سرسبد پیامبران است. آیات بر شمرده، برترى پیامبر اسلام و شریعتش را بر پیامبران پیشین و شرایعشان دلالت دارد.
در منظر درون دینی، پیامبران جملگى در یک مسیر در حرکتند و آخرین آنان، ‌بهترین و پیامش بهترین پیام‌ها است، ‌که از آن به دین حق، در برابر ادیان باطل، ‌یا دین برتر در برابر شرایع پیشین آسمانی، ‌یاد مى­شود.
ادیان الهى هر کدام براى تکامل بشر آمده اند، بنابراین ادیان بعدى باید کامل‌تر از ادیان قبلى باشند. چون دین حق در هر زمانی، ‌یکى بیش نیست، در این زمان، ‌دین اسلام که آخرین و کامل‌ترین دین است، باید پیروى شود.
استاد شهید مرتضى مطهرى با استناد به آیة «و من یبتغ غیرالاسلام دیناً فلن یقبل منه» مى‌فرماید : دین تسلیم است، ‌ولى حقیقت تسلیم در هر زمان، ‌شکلى دارد و در این زمان، شکل آن، ‌دین گران مایه‌اى است که به دست حضرت خاتم الانبیا ظهور یافته است. لازمه‌تسلیم خدا بودن، پذیرفتن دستورهاى او است.
روشن است که همواره به آخرین دستور خدا باید عمل کرد و آخرین دستور همان است که آخرین رسول آورده است.(7)
کوتاه سخن این که: با نگاه مقایسه‌اى بین اسلام و سایر ادیان و مکاتب مى‌گوییم: دین اسلام برترى دارد، به دلیل:‌
اوّل: دین هاى امروز، توحیدشان و تصویرى که از خدا ارائه مى کنند، ‌قابل خدشه است، بر خلاف اسلام.
دوم: حقوق فردى انسان‌ها در دین هاى دیگر به صورتى که در اسلام شمولیت دارد، لحاظ نشده و گاه نادیده گرفته شده است.
سوم: در دیگر ادیان تعادل میان زندگى دنیوى و اخروى رعایت نشده است، بر خلاف اسلام.
چهارم: رهنمود‌هاى دین هاى دیگر به جهاتى ایدئالیستى‌اند، ‌مثلاً عدم خشونت بودایى‌ها و مسیحیان، در حالى که دنیا پُر است از خیر و شر و نیک و بد. از این رو جا به جا باید خشن یا نرم بود. این دستور اسلام است. هم قانون دارد و هم اخلاق؛ یعنى رهنمودش با واقعیت‌ها همخوان است.
پنجم: اکثر دین‌ها عهده دار زندگى اجتماعى انسان‌ها نیستند، ‌یا اگر هستند، تعادلى در آن‌ها دیده نمى­شود و قوانین اجتماعى آنان سبب پایمال شدن حقوق انسان‌ها مى­شود. این وضع در اسلام بهتر است.
ششم: اکثر مذاهب با پیروان دیگر ادیان با خشونت برخورد مى کنند. در اسلام این امر تعدیل شده است. تاریخ هم نشان داد که در همزیستى مسالمت آمیز، مسلمانان گوى سبقت را از همه ربوده­اند.
در نتیجه وبا توجه به سه نکته یاد شده نباید نگران در این باب نباید نگران پلورالیسم بود . چون از این ناحیه برای اسلام ضرری پیش نمی آید زیرا اسلام به عنوان آخرین دین آسمانی عقلا و نقلا کامل تر ین است وباید همگان از آن پیروی کنند تا به سعادت برسند .
پی نوشت ها:
1. مجله معرفت، ش 23، ص 71، مصاحبه اى با جان هيك و سيد حسين نصر.
2. بقره (2) آیه‌.
3. آل عمران (3) آیه‌.
4. .مائده (5) آیه 3.
5. آل عمران (3) آیه ‌.
6. احزاب (33) آیه 40.
7. ر.ک: مرتضى مطهری، عدل الهی،نشر صدرا . 1375 ش . ص 329 تا334.

موضوع قفل شده است