جمع بندی نام فرزندان ابلیس از دیدگاه ائمه!

تب‌های اولیه

36 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نام فرزندان ابلیس از دیدگاه ائمه!

امام صادق(ع): قسم به خداییکه محمد (ص) را به حق فرستاد عفریت و ابلیس ها بر مومن بیشتر از زنبوران بر گوشت اند!، ولی مومن از کوه محکمتر است زیرا کوه را با تبر می توان تراشید ولی مومن از دین خود کم نمی کند.

در بعضی از نوشته های مورخین ومحدثین شیعه نام بعضی از ذریه های ابلیس و شیطان ذکر گردیده ما نیز ذیلا آنها را ذکر می کنیم :
1- "ابیض" که مردم را به خشم در می آورد.

2- "وهار" که در خواب مومنین را آزار می کند و باعث اندوهشان می شود.

3- "قفندر" که هر کس در خانه اش به مدت چهل روز "طنبور" نوازد وی بر تمام اعضایش می نشیند و غیرت را از او زایل می کند.

4- "رکتبور" که موکل بازار هاست و سخن های لغو و بیهوده و قسم دروغ و ستایش و تعریف های بی جا از متاع کردن را برای مردم زینت می دهد .

5- "لاقیس" که وی موکل است در طهارت و نماز مردم را به وسوسه اندازد.

6- "هفاف" که وی نیز موکل است ، مردم را در صحراها و بیابان ها اذیت رساند آنها را وسوسه کند.

7- "ثبر" که مسئولیت گولاندن مصیبت زدگان و وادار ساختنشان به لطمه زدن ، و خراشیدن صورت، و چاک زدن گریبان را عهده دارد.

8- "اعور" که وی با تحریک قوا و غریزه شهوانی مرد و زن و با شیوه موذیانه اش آن دو را به عمل ناشایست "زنا" وا می دارد.

9- "داسم" که وی موظف است هر وقت مردی که بدون ادای سلام و جاری نمودن ذکر خدای تعالی وارد خانه می شود به همراهش داخل خانه شود ، و بین او با خوانواده اش ایجاد فتنه و نزاع کند ، و اگر آن مرد بدون گفتن نام خدا به خوردن طعام مشغول شود با وی غذا خورد.

10- "مطرش" که مسئولیت جعل اخبار دروغ و خالی از حقیقت و جاری ساختن آن گونه اخبار را بر سر زبان های مردم به عهده دارد.

11- "تمریح" که امام صادق(ع) فرمود: برای ابلیس (در گمراه ساختن افراد) کمک کننده ای است به نام "تمریح" که وی هنگام فرا رسیدن شب بین مغرب و مشرق را از وسوسه کردن مردم پر می کند.

12- "قزح"،"ابن کوا" از امیر المومنین(ع) از " قوس قزح" سئوال کرد ، حضرت فرمود: "قوس قزح" مگو، زیرا "قزح" نام شیطان است ، بلکه بگو " قوس الله" و "قوس الرحمن".

13- "زوال" مرحوم کلینی از "عطیه ابی المعزام" روایت کرده که وی گفت: در خدمت حضرت صادق(ع) بودم و از مردانی که دارای مرض "ابنه" بوده و هستند یاد کردم. حضرت فرمود:... "زوال" پسر ابلیس با آنها مشارکت می کند و آنها مبتلا به آن مرض می شوند...

14- "لاقیس" یعقوب بن جعفر گفت: مردی از حضرت صادق(ع) از مساحقه(آمیزش) زن با زن دیگر سئوال کرد و حضرتفرمود: "راکبه و مرکوبه" هر دو ملعونند. پس از آن فرمود: خدا بکشد "لاقیس" دختر ابلیس را که چه عمل زشتی را برای زن ها آورد. آن مرد سائل گفت: این عمل از اهل عراق آمده است. حضرت فرمود: سوگند به خدا که این عمل در زمان رسول خدا بوذ، قبل از آنکه عراق باشد.

15- "متکون" که با تغییر شکل و خود را به صورت بزرگ و کوچک در آوردن مردم را گول میزند و با این وسیله آنان را وادار به کناه می کند.

16- "مذهب" که به صورت های مختلف ممثّل می شود ، مگر به صورت پیغمبر و با وصیش.

17- "خنزب" که بین شخص نماز گذار و نمازش حایل می شود، یعنی توجه قلب را از وی بر طرف می کند.

11- "تمریح" که امام صادق(ع) فرمود: برای ابلیس (در گمراه ساختن افراد) کمک کننده ای است به نام "تمریح" که وی هنگام فرا رسیدن شب بین مغرب و مشرق را از وسوسه کردن مردم پر می کند.
.304عَنْهُ عَنْ صَالِحٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ لِإِبْلِيسَ عَوْناً يُقَالُ لَهُ تَمْرِيحٌ إِذَا جَاءَ اللَّيْلُ مَلَأَ مَا بَيْنَ الْخَافِقَيْن(الكافي، ج‏8، ص: 232)؛ از امام صادق (ع) فرمود: راستى ابليس را ياورى است بنام تمريح كه هر گاه شب آيد او ميان مشرق و مغرب را پر كند.
شرح-
از مجلسى ره- قوله
«ملاء ما بين الخافقين»
- يعنى براى گمراه كردن مردم و زيان رساندن بدانها يا براى وسوسه كردن در خواب چنانچه صدوق در امالى بسند خود از ابى بصير از امام صادق (ع) روايت كرده است كه شنيدم ميفرمود براى ابليس شيطانيست بنام هزع هر شب از مشرق تا مغرب را پر كند و بخواب مردم آيد و شايد در اين حديث كم و زياد و تصحيفى رخ داده است و در اينجا باين صورت نقل شده است.( روضه كافى-ترجمه كمره‏اى، ج‏2، ص: 54)

12- "قزح"،"ابن کوا" از امیر المومنین(ع) از " قوس قزح" سئوال کرد ، حضرت فرمود: "قوس قزح" مگو، زیرا "قزح" نام شیطان است ، بلکه بگو " قوس الله" و "قوس الرحمن".
ابن کواءپرسيد: اى أمير المؤمنين قوس قزح چيست؟ فرمود: مادرت در عزايت باد! اى ابن كوّاء مگو: «قوس قزح» زيرا قزح نام شيطان است، بلكه بگو: «قوس اللَّه» و آن هر گاه ظاهر گردد ارزانى و فراوانى بسيار آشكار گردد.( احتجاج-ترجمه جعفرى، ج‏1، ص: 584)

13- "زوال" مرحوم کلینی از "عطیه ابی المعزام" روایت کرده که وی گفت: در خدمت حضرت صادق(ع) بودم و از مردانی که دارای مرض "ابنه" بوده و هستند یاد کردم. حضرت فرمود:... "زوال" پسر ابلیس با آنها مشارکت می کند و آنها مبتلا به آن مرض می شوند...

14- "لاقیس" یعقوب بن جعفر گفت: مردی از حضرت صادق(ع) از مساحقه(آمیزش) زن با زن دیگر سئوال کرد و حضرتفرمود: "راکبه و مرکوبه" هر دو ملعونند. پس از آن فرمود: خدا بکشد "لاقیس" دختر ابلیس را که چه عمل زشتی را برای زن ها آورد. آن مرد سائل گفت: این عمل از اهل عراق آمده است. حضرت فرمود: سوگند به خدا که این عمل در زمان رسول خدا بوذ، قبل از آنکه عراق باشد.
156 وَ مِنْهُ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ جَعْفَرٍ ( رواه الكلينى باسناده عن على بن ابراهيم عن أبيه عن على بن القاسم عن جعفر بن محمد عن الحسين بن زياد عن يعقوب بن جعفر)؛ قَالَ سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع أَوْ أَبَا إِبْرَاهِيمَ ع عَنِ الْمَرْأَةِ تُسَاحِقُ الْمَرْأَةَ وَ كَانَ مُتَّكِئاً فَجَلَسَ فَقَالَ مَلْعُونَةٌ مَلْعُونَةٌ الرَّاكِبَةُ وَ الْمَرْكُوبَةُ وَ سَاقَ الْحَدِيثَ إِلَى أَنْ قَالَ قَاتَلَ اللَّهُ لَاقِيسَ بِنْتَ إِبْلِيسَ مَا ذَا جَاءَتْ بِهِ فَقَالَ الرَّجُلُ هَذَا مَا جَاءَ بِهِ أَهْلُ الْعِرَاقِ فَقَالَ وَ اللَّهِ لَقَدْ كَانَ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص قَبْلَ أَنْ يَكُونَ الْعِرَاقُ الْخَبَر؛ مردى از امام ششم پرسيد از زنى كه با زنى مساحقه كند آن حضرت تكيه زده بود بر نشست و فرمود: ملعونه ملعونه ‏اند رو و زير هر دو- و حديث را كشانده تا فرموده خدا بكشد لاقيس دختر شيطان را كه آن را آورد، آن مرد گفت: آن را مردم عراق آوردند فرمود: نه بخدا كه در عهد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلم بود پيش از آنكه عراقى باشد الخبر( بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏60، ص: 270، آسمان و جهان-ترجمه كتاب السماء و العالم بحار، ج‏7، ص: 208)

15- "متکون" که با تغییر شکل و خود را به صورت بزرگ و کوچک در آوردن مردم را گول میزند و با این وسیله آنان را وادار به کناه می کند.
(1) 4- زراره گويد: امام صادق عليه السّلام فرمودند: بمن بگو حمزه گمان مى‏كند كه پدرم بر او ظاهر مى‏گردد، گفتم آرى او چنين عقيده‏اى دارد و مى‏گويد: من پدر شما را مشاهده مى‏كنم امام عليه السّلام فرمود: او دروغ مى‏گويد و پدرم بر او ظاهر نمى‏گردد.
ابليس يك شيطانى دارد كه او را متكون مى‏گويند او به هر صورتى ظاهر مى‏شود، گاهى در صورت‏هاى كوچك و گاهى بزرگ ديده مى‏شود، به خداوند سوگند او هرگز توانائى ندارد در چهره پدرم در آيد و خود را به كسى نشان دهد.(ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج‏2، ص: 456)

16- "مذهب" که به صورت های مختلف ممثّل می شود ، مگر به صورت پیغمبر و با وصیش.

17- "خنزب" که بین شخص نماز گذار و نمازش حایل می شود، یعنی توجه قلب را از وی بر طرف می کند.
ِ وَ قَدْ وَرَدَ فِي الْخَبَرِ عَنْهُ أَنَّهُ قَالَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ حَالَ بَيْنَ صَلَاتِي وَ قِرَاءَتِي قَالَ ذَاكَ الشَّيْطَانُ يُقَالُ لَهُ خَنْزَبٌ فَإِذَا خَشِيتَ فَتَعَوَّذْ بِاللَّهِ مِنْهُ وَ اتْفُلْ عَنْ يَسَارِكَ ثَلَاثاً قَالَ فَفَعَلْتُ فَأَذْهَبَ اللَّهُ عَنِّي رَوَاهُ مُسْلِمٌ فِي الصَّحِي(إعلام الورى بأعلام الهدى، ص: 125)
در خبر وارد شده كه عثمان بن ابى العاص عرض كرد: يا رسول اللَّه! شيطان بين نماز و قرائت من حائل مى‏شود، پيغمبر فرمود: آن شيطان را «خنزب» ميگويند، و هر گاه ترسى از وى برايت حاصل شد، از او به خداوند پناه بر و آب دهانت را سه بار بطرف چپ بريز، وى گفت: من اين كارها را كردم و خداوند او را از من دفع كرد. (اين حديث را مسلم بن حجاج در صحيح خود روايت كرده)« زندگانى چهارده معصوم عليهم السلام، متن، ص: 186»
آن چه در حد توان بنده بود این مطالبی است که به صورت رنگی خدمت شما ارسال می شود.

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد مجید

با صلوات بر محمد وآل محمد
با سلام وعرض ادب
مجاهد گفته:
از فرزندان ابليس لاقيس است و ولهان كه گماشته بر طهارت و نماز،(الْقُطْبُ الرَّاوَنْدِيُّ فِي لُبِّ اللُّبَابِ، عَنِ النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قَالَ‏ إِنَّ لِلْوُضُوءِ شَيْطَاناً يُقَالُ لَهُ وَلْهَانُ‏ يُوَسْوِسُ الْعَبِيدَ إِذَا لَمْ يُسَمِّ اللَّهَ فِي وُضُوئِه‏
[=Traditional Arabic]؛ [=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏1، ص: 323)
[=Traditional Arabic] و اهفاف در بيابانها است،
و مره كه بدو كنيه دارد، زلنبور كه گماشته به بازارها است و لغو و سوگند دروغ و ستايش كالا را جلوه دهد،
و بثر، گماشته بر مصيبت است
وادارد به خراشيدن چهره و سيلى زدن و گريبان دريدن
ابيض كه پيغمبران را وسوسه كند،
اعور گماشته بر زنا است در آلت مرد و كفل زن باد دمد.
داسم كه چون مردى بى‏سلام و بردن نام خدا در خانه خود درآيد او بهمراهش درآيد و ميان او و خاندانش ستيزه بر پا كند و اگر بخورد بى‏بسم اللَّه همخور او باشد و چون مردى بخانه‏اش در آمد و سلام نكرد و نام خدا نبرد و بدى ديد بايد بگويد: داسم، داسم اعوذ باللَّه منه
مطرش، گماشته بر نشر اخبار دروغ و بى‏اصل است در ميان مردم،
و اقبض (اقنص خ ب) كه مادرشان طرطبه است، نقاش گفته: بلكه او دايه آنها است، و گفتند 30 تخم گذاشت 10 در خاور 10 در باختر، 10 در ميان زمين و از هر تخم يك جنس شيطان بر آمد چون عفريت، غول، قطاربه، جانّ، و نامهاى گوناگون و همه دشمنان آدميزاده‏اند كه خدا فرموده «آيا برگيريد او را و نژادش دوستان با اينكه آنان دشمن شمايند، 51- الكهف» مگر مؤمنان آنها و كنيه ابليس ابو مرّه است.(1)
____________________________________________
1) آسمان و جهان-ترجمه كتاب السماء و العالم بحار، ج‏7، ص: 244

_________________________________________________________
__________________________________________________________
ثمّ إنّ الشياطين جنود «1» مجنّدة كالملائكة، وإنّ لكلّ نوع من المعاصي شيطاناً يخصّه ويدعو لها.
وعن مجاهد: أنّ لإبليس خمسةً من الأولاد، جعل كلّ واحد منهم على شي‏ء من أمره، فذكر أساميهم: ثبور، والأعور، ومسوط، وداسم، وزلينور؛ فأمّا ثبور، فهو صاحب المصائب الذي يأمر بالثبور وشقّ الجيوب ولطم الخدود. وأمّا الأعور، فهو صاحب الرياء يأمر به ويزيّنه. وأمّا مسوط، فهو صاحب الكذب. وأمّا داسم، فيدخل مع الرجل إلى أهله ويريه العيب فيهم، ويغضبه عليهم. وأمّا زلينور، فهو صاحب‏ السوق، وبسببه لا يزالون لمتطمّين. «2»
وشيطان الصلاة يسمّى حرباً، وشيطان الوضوء الوَلْهان‏. «3»
ثمّ إنّ تولّد شيطان من آخَرَ كتكوّن شرر نار كثيرة الدخان من نار اخرى مثلها، وتولُّدَ ملك من ملك كحصول نور من نور، أو كحصول علم من علم.
وفي الخبر عن أبي أمامة قال: قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم: «وُكِّلَ بالمؤمن مائة وستّون ملكاً يذبّون عنه ما لم يقدر عليه؛ من ذلك للبصر سبعة أملاك يذبّون عنه، كما يُذَبّ عن قصعة العسل الذِّبّانُ في اليوم الصائف، وما لو بدا لكم، لرأيتموه على كلّ سهل وجبل كلّهم باسط يده فأغرفاه، وما لو وُكّل العبد إلى نفسه طرفة عين، لاختطفته الشياطين» «4».
ولهذا المرام تفصيل لا يسعه المقام.«5»

______________________________
(1). في المخطوطة: «جنوده».
(2). كتاب المحبر، ص 359، ح 138؛ تاج العروس، ج 6، ص 468 (زلبر).
(3). سنن الترمذي، ج 1، ص 40، ح 57؛ المستدرك للحاكم النيسابورى، ج 1، ص 162.
(4). المعجم الكبير، ج 8، ص 167؛ تفسير الثعلبي، ج 10، ص 179؛ بحار الأنوار، ج 64، ص 314، ذيل ح 9.
(5).
الحاشية على أصول الكافي (علوي عاملي)، ص: 75

[="Palatino Linotype"][="Black"]با سلام خدمت دوستان و اساتید بزرگوار
حقیر در رابطه با ابلیس رجیم مطالبی در دست دارم که قصد ایجاد یک تاپیک جدید رو داشتم که با این تاپیک برخورد کردم
نمی دونم این مطالب با این تاپیک همخونی داره یا نه اگه نداشت حذف بفرمایید.

[=palatino linotype]اَعوذُ بِاللهِ السَّمیعِ العَلیم مِنَ الشَّیطانِ اللَّعینِ الرَّجیم[=arial][=Palatino Linotype][=palatino linotype]
[=palatino linotype] بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم[=Palatino Linotype][=palatino linotype]

[=Palatino Linotype][=palatino linotype]
ازدواج شیطان :
درمورد ازدواج کردن وتولید مثل شیطان چندین قول وجود دارد
1- در روایتی که در تفسیر برهان هست در ذیل ایات سوره حجر که مربوط به حضرت ادم است اورده شده که : ابلیس - که اسم اولى او عزازیل است - از همان اوان جوانى ، در میان قوم خود در زمین مشغول عبادت و بندگى خداوند بود تا بزرگ شد و موقع ازدواج او رسید. وقتى تصمیم به ازدواج گرفت ، با دخترروحا به اسم لهبا که آن هم از طایفه جن بود، ازدواج نمود. بعد از آن که ایشان با هم ازدواج کردند، فرزندان زیادى از آن ملعون به وجود آمد که از شمارش ‍ به طورى که زمین از آنها پر شد. همه آنها مشغول عبادت شدن و مدتى طولانى ، خدا را ستایش نمودند. در میان ایشان عبادت و بندگى خود ابلیس ‍ از همه آنان بیشتر بود. از همین جهت ، بعد از آن که خداوند اختلاف و خون ریزى را در میان طایفه جن و نسناس (طایفه اى به جاى انسان فعلى بودند) دید، هر دو طایفه را هلاک کرد، و از میان آن طایفه فقط ابلیس را نگاه داشت . بعدا فرشتگان او را به آسمان بردند. آن ملعون هم ، در آسمان اول مدتى در میان ملائکه ، خدا را عبادت کرد بعد به آسمان دوم و سوم تا آسمان هفتم پیش رفت و با ملائکه هر آسمان خدا را ستایش کرد تا وقتى که خداوند آدم علیه السلام را خلق فرمود، و دستور سجده داد او هم سرپیچى کرد و رانده شد. پس زن و فرزندان او هم جزء هلاک شدگان هستند. او بدون زن و فرزند به آسمان رفته
2- مجمع البحرین در لغت شیطان مى نویسد: وقتى خداوند متعال ، اراده کرد که براى ابلیس همسر و نسلى قرار دهد غضب را بر وى مستولى ساخت و از غضب او تکه آتشى پیدا شد، از آن آتش براى او همسرى آفرید
3- در بعضی روایات آمده که ابلیس با خودش ازدواج میکند ویا تخم میگذارد وبرای ابلیس دوران ویک عضو تناسلی نر وماده است که پاهایش را به هم میمالد وخودش با خودش جفت شده ودر هر روز ده بچه میزاید وبچه هایش همگی نرند ودربین آنها ازدواج وتوالد وتناسل نیست وبه نظر میرسد این روایت بیشتر صحیح باشد زیرا در سخنان امامان نیز به آن اشاره شده
4- بنابر بعضی روایات شیطان با همسراول حضرت آدم ازدواج کرد:
بنا بر روایتی لیلیت هم زمان با آدم و از جنس او- خاک- آفریده شد، روایتی دیگر می گوید از آتش، هرچه بود با آدم توافق اخلاقی نداشت، چرا که هر دو از منشأ یکسانی خلق شده بودند، و حاضر نبود برتری مرد را بر خود بپذیرد و به او تواضع کند. القصه، لیلیت که بوی "آدم" را خوش نداشت به شکل ماری به همراه اولین و آخرین غریبه ی محل، یعنی شیطان، از بهشت گریخت!وبا او ازدواج کرد وفرزندان بسیاری به دنیا آورد آدم تنها شد و به درگاه خداوند دعا کرد و گفت زنی که به من داده بودی گریخت، آن وقت خداوند حوّا را از دنده ی چپ آدم آفرید که مونس و همدم او باشد و بماند؛ گرچه آدم، حوّا را دوست داشت اما روح او همیشه در یاد و حسرت لیلیت باقی ماند.البته می گویند اسطوره ی لیلیت چندان معتبر نیست و بر اساس تفسیری بر یکی از انجیل ها جعل شده وبه نظر میرسد افسانه ای ساختگی باشد چنانچه درمنابع اسلامی منجمله قرآن وروایات ائمه (ع)اصلا چنین موردی یافت نمیشودوکاملا ساختگی است وبرای پایین آوردن مقام وارزش زن ساخته وپرداخته شده این داستان ساختگی خلاف روایت خداوند در قرآن میباشد وهمین دروغین بودن این داستان افسانه ای را بیشتر نمایان میکند
5- روایتی دیگر میگوید : او بعد از رانده شدن از بهشت میان قوم جنیان کافردر زمین برگشته ودر آنجا ازدواج کرده وفرزندان بسیاری دارد
6- با هر کودکی یک شیطان ویک فرشته متولد میشودکه با کوتاهی در تربیت کودک قوه ی شیطانی او پرورش میابد وبه راه نادرست کشیده می شود،اما با تربیت صحیح قوه ی انسانی او شکوفاخواهد شد .

[="Palatino Linotype"][="Black"]

[=palatino linotype]اَعوذُ بِاللهِ السَّمیعِ العَلیم مِنَ الشَّیطانِ اللَّعینِ الرَّجیم[=Palatino Linotype][=palatino linotype]
[=palatino linotype]بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم

شيطان، نخستين كسى بود كه بعضى كارها را مرتكب شد و پيش از او كسى آنها را انجام نداده بود. و آنها از اين قراراند:
- اولين كسى كه قياس نمود و خود را از حضرت آدم عليه السلام برتر و بالاتر دانست و گفت : من از آتشم و او از خاك در حالى كه آتش از خاك بالاتر است .
- اولين كسى كه در پيشگاه با عظمت الهى تكبر نمود و به دستور خالق خود عمل نكرد.
- اولين كسى كه كه معصيت و نافرمانى خدا را كرد و آشكارا با او مخالفت نمود.
- اولين كسى كه به دروغ گفت : خدا گفته از اين درخت نخوريد، چون درخت جاويد است و اگر كسى از آن بخورد تا ابد زنده مى ماند و با خدا شريك مى شود.
- اولين كسى كه كه قسم به دروغ خورد و گفت : من شما را نصيحت مى كنم .
- اولين كسى كه نماز خواند و يك ركعت آن چهار هزار سال طول كشيد.
- اولين كسى كه منبر رفت و براى ملائكه سخنرانى و صحبت كرد.
- اولين كسى كه به خدا مشرك شد.
- اولين كسى كه غنا و آواز خواند، همان زمانى كه آدم عليه السلام از درخت نهى شده خورد.
- اولين كسى كه از خوشحالى سرود خواند و آن هنگامى بود كه آدم به زمين آمد.
- اولين كسى كه نوحه خواند و گريست ؛ چون او را به زمين فرستادند، به ياد بهشت و نعمتهاى آن نوحه و گريه كرد.
- اولين كسى كه لواط كرد(8) چون زمانى كه به ميان قوم لوط آمد خود را در اختيار آنان قرار داد تا با او لواط كنند.
- اولين كسى كه دستور ساختن منجنيق را داد تا حضرت ابراهيم عليه السلام را با آن در آتش اندازند.
- اولين كسى كه دستور ساختن حمام را در زمان حضرت سيلمان عليه السلام داد تا نظافت كنند.
- اولين كسى كه ساختن نوره را در زمان حضرت سليمان داد، براى اين كه موهاى اضافى پاى بلقيس پادشاه سبا را از زمين ببرند.
- اولين كسى كه دستور ساختن شيشه را داد تا حضرت سليمان عليه السلام آن را روى خندق گذارد و بلقيس را آزمايش كند.
- اولين كسى كه دستور ساختن صابون را داد تا مردم بدن و لباس خود را بشويند.
- اولين كسى كه دستور ساختن آسياب را داد تا مردم گندم هاى خود را آرد كنند.
- اولين كسى كه با ابوبكر بيعت كرد تا مردم را منحرف كند و از مسير حق برگرداند.
- اولين كسى كه خدا را در آسمان ها پرستيد.
- اولين كسى كه عبادت و بندگى او، فرشتگان را به تعجب در آورد!
- اولين كسى كه به خداى خود اعتراض كرد.
- اولين كسى كه شبيه شدن به ديگران را مطرح و مردم را به آن تشويق كرد.
- اولين كسى كه كه سحر و جادو كرد و آن دو را به مردم ياد داد.
- اولين كسى كه ساز درست كرد و خود، آن را نواخت .
- اولين كسى كه براى زيبايى ، زلف گذاشت .
- اولين كسى كه براى مخالفت با پيامبران ريش خود را تراشيد.
- اولين كسى كه براى مست شدن مردم ، شراب درست كرد.
- اولين كسى كه ساختن آلات لهو و لعب و موسيقى را به قابيل آموخت .
- اولين كسى كه وقتى وارد جهنم مى شود، خطبه مى خواند.
- اولين كسى كه مكر و حيله و خدعه نمود.
- اولين كسى كه نقاشى كرد و چهره كشيد.
- اولين كسى كه آتش حسدش شعله ور شد.
- اولين كسى كه به ناحق مخاصمه و جدال كرد.
- اولين كسى كه خداى تعالى به او لعنت نمود و از ناراحتى فرياد كشيد.
- اولين كسى كه به خدا كفر ورزيد.
- اولين كسى كه گريه دروغى نمود.
- اولين كسى كه عبادت و خلقت خود را ستود.
- اولين كسى كه صورت هاى مجسمه و بت را ساخت .
- اولين كسى كه جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل او را لعنت كردند.
- اولين كسى كه از ترس ملائكه فرار كرد و خود را مخفى نمود.
- اولين كسى كه دستور مساحقه داد. امام باقر عليه السلام فرمود: "وقتى خواسته ابليس در قوم لوط عملى شد، خود را به صورت زن در آورد و سراغ زنان آمد و گفت : آيا مردان شما با هم لواط مى كنند؟ در جواب گفتند: آرى . دستور داد شما نيز با هم مساحقه كنيد".

نام فرزندان ابلیس از دیدگاه ائمه!

امام صادق(ع): قسم به خداییکه محمد (ص) را به حق فرستاد عفریت و ابلیس ها بر مومن بیشتر از زنبوران بر گوشت اند!، ولی مومن از کوه محکمتر است زیرا کوه را با تبر می توان تراشید ولی مومن از دین خود کم نمی کند.

در بعضی از نوشته های مورخین ومحدثین شیعه نام بعضی از ذریه های ابلیس و شیطان ذکر گردیده ما نیز ذیلا آنها را ذکر می کنیم :

1- وَلْها يا وَلهان؛ او مأمور طهارت و نماز و عبادت است. او انسان را در طهارت و نماز وسوسه مي کند و به شک مي اندازد که اين نماز باطل است؛ نمازي ديگر شروع کن، وضوي تو ناقص بود، دو مرتبه تجديد کن. گاهي در سجده در بدن انسان چيزي مي دمد، به طوري که انسان خيال مي کند وضوي او باطل شد و مجبور شود دو مرتبه وضو بگيرد.

2- هَفاف؛ مأموريت دارد که در بيابان ها و صحراها انسان را اذيت کند و براي ترسانيدن او را به وهم و خيال اندازد يا به شکل حيوانات گوناگون به نظر انسان درآيد.

3- زلنبور (يارکتبور)؛ که آن موکّل بازاري ها است. لغويات و دروغ، قسم دروغ و مدح کردن متاع را نزد آنها زينت مي دهد. آنها هم براي اين که جنس خود را به فروش رسانند آن اعمال را انجام مي دهند.

4- ثبر؛ در وقتي که مصيبتي به انسان وارد مي شود، صورت خراشيدن، سيلي به خود زدن، يقه و لباس پاره کردن را براي انسان پسنديده جلوه مي دهد.

5- ابيض؛ انبيا را وسوسه مي کند. يا مأمور به خشم درآوردن انسان است و غضب را پيش او موجه جلوه مي دهد و به وسيله آن خونها ريخته مي شود.

6- اعور؛ کارش تحريک شهوات در مردان و زنها است و آنها را به حرکت مي آورد! و انسان را وادار به زنا مي کند.

اعور، همان شيطاني است كه برصيصاي عابد را وسوسه کرد تا با دختري زنا کند و بعد او را به قتل رساند. (داستانش خواهد آمد) روزي اعور پيش هود پيغمبر رفت، آن حضرت ضربه اي به چشم او زد، کج شد.

7- داسم؛ همواره مراقب خانه ها است. وقتي انسان داخل خانه شد و سلام نکرد و نام خدا را بر زبان نياورد، با او داخل خانه مي شود و آن قدر وسوسه مي کند تا شرّ و فتنه ايجاد نمايد و اهل خانه را به جان هم اندازد. اگر انسان سر سفره غذا نشست و «بسم الله» نگفت با او غذا مي خورد. هرگاه انسان داخل خانه شد و سلام نکرد و ناراحتي پيدا شد بايد بگويد (داسم، داسم، اعوذ بالله منه)
8- مطرش يا مشوط و ساوشوط؛ کار او پراکندن اخبار دروغ يا دروغ هايي است که خود جعل کرده، در حالي که حقيقت ندارد.

9- قَنذَر؛ او نظارت بر زندگي افراد مي کند. هرکس چهل روز در خانه خود طنبور داشته باشد، غيرت را از او برمي دارد، به طوري که انسان در برابر ناموس خود بي تفاوت مي شود.

10- دهّار؛ مأموريت او آزار مؤمنان در خواب است. به طوري که انسان خواب هاي وحشتناک مي بيند، يا در خواب به شکل زنان نامحرم درمي آيد و انسان را وسوسه مي کند تا او را محتلم کند.

11- اقبض؛ وظيفه او تخم گذاري است. روزي سي عدد تخم مي گذارد. ده عدد در مشرق و ده عدد در مغرب و ده عدد در وسط زمين، از هر تخمي عده اي از شياطين و عفريت ها و غول ها و جن بيرون مي آيند که تمام آنها دشمن انسان اند.

12- تمريح؛ امام صادق(ع) فرمودند: براي ابليس-در گمراه ساختن افراد- کمک کننده اي است به نام «تمريح» وي در آغاز شب بين مغرب و مشرق به وسوسه کردن، وقت مردم را پر مي کند.

13- قَزح؛ ابن کوا از اميرالمؤمنين(ع) از قوس و قزح پرسيد، حضرت فرمود: قوس و قزح مگو؟ زيرا نام شيطان «قزح» است بلکه بگو «قوس اله و قوس الرحمن»

14- زوّال؛ مرحوم کليني از عطيه بن المعزام روايت کرده که وي گفت: در خدمت حضرت صادق(ع) بودم و از مرداني که داراي مرض «اُبنه» بوده و هستند ياد کردم. حضرت فرمود: «زوال» پسر ابليس با آنها مشارکت مي کند و ايشان مبتلا به آن مرض مي شوند.

15- لاقيس؛ او يکي از دختران شيطان است و کارش وادار کردن زنان به مساحقه و هم جنس بازي زنان است. او مساحقه را به زنان قوم لوط ياد داد. يعقوب بن جعفر مي گويد: مردي از حضرت صادق(ع) از مساحقه بازي زن با زن ديگر- پرسيد: حضرت در حالي که تکيه کرده بود نشست و فرمود: زن زير و زن رو- هر دو ملعون اند. پس از آن فرمود: خدا بکشد «لاقيس» دختر ابليس را که چه عمل زشتي را براي زن ها آورد. آن مرد گفت: اين کار اهل عراق است؟ حضرت فرمود: سوگند به خدا که اين عمل در زمان رسول خدا(ص) بود قبل از آن که در عراق باشد.

16- مُتکَوِّن؛ شکل خود را تغيير مي دهد و خود را به صورت بزرگ و کوچک درمي آورد و مردم را گول مي زند و به اين وسيله آنان را وادار به گناه مي کند.

17- مُذَهّب؛ خود را به صورت هاي مختلفي درمي آورد، مگر به صورت پيغمبر و يا وصي او. مردم را به هر وسيله که بتواند گمراه مي کند.

18- خنزب؛ بين نمازگزار و نمازش حايل مي شود، يعني توجه قلب را از وي برطرف مي کند. در خبر است که عثمان بن ابي العاص بن بشر در خدمت حضرت رسول(ع) عرض کرد: شيطان بين نماز و قرائت من حايل مي شود- يعني حضور قلب را از من مي گيرد- حضرت جواب داد: نامش شيطان «خنزب» است. پس هر زمان از او ترسيدي به خدا پناه ببر.

19- مِقلاص؛ موکّل قمار است. قماربازها همه به دستور او رفتار مي کنند. به وسيله قمار و برد و باخت اختلاف و دشمني در ميان آنان به وجود مي آورد.

20- طَرطَبه؛ يکي از دختران آن ملعون مي باشد. کار او وادار کردن زنان به زنا است و هم جنس بازي را هم به آنان تلقين مي کند.

با توجه به مطالب فوق به دست مي آيد که ابليس به صورت يک فرمانده ويران گر که نقش فرماندهي را به عهده دارد فرمان مي دهد و بچه هايش در اجراي دستورات او مي کوشند و با تلاش ها و تغيير شکل هاي مختلف، جوامع انساني را به بدبختي مي کشانند.

این داستانم تقریبا با موضوع بحث میخونه

من قابیل و کشندة فرزند آدم به نام هابیل هستم.
امام هادی(ع) روزی ابلیس را دید و از او پرسید که چه کسی هستی؟ ابلیس گفت:
من قابیل و کشندة فرزند آدم به نام هابیل هستم. من با نوح پیامبر در کشتی سوار شدم (برای تباهی آنها و هلاکت اهل کشتی) و من کشندة شتر صالح پیامبرم. من موجب به آتش انداختن ابراهیم هستم. من نقشة قتل یحیی را کشیدم. من سبب قتل زکریّا با ارّه شدم. من روان کنندة لشکر فرعون به رود نیل شدم که آنها غرق شوند. من جادوگران را راضی نمودم که با موسی درگیر شوند و آنها را راهنمایی نمودم، من سازندة گوسالة سامرّی بودم. من مردم را در جنگ حنین برای کشتن پیامبر اکرم جمع کردم. من حسادت را در دل امّت در روز سقیفه انداختم (تا غصب خلافت حضرت علی(ع) بشود) من محمل عایشه را در جنگ جمل با علی(ع) بستم.من در لشکر معاویه در جنگ صفّین،کارساز بودم من در روز عاشورا، در کربلا لشکر یزید را تشویق می‌کردم در ریختن خون حسین بن علی(ع) و اصحابش. من امام اهل نفاق هستم. من نابود کنندة اقوام اوّلین بودم و گمراه کنندة اقوام آخرین هستم. من از آتش، نه از خاک خلق شده‌ام. من مورد خشم خداوند تا آخر خلقت هستم.
سپس امام هادی(ع) فرمود:
«تو را به خدا قسم! اعمالی که موجب تقرّب به خدا می‌شود، بیان کن.»
ابلیس گفت:
در دنیا با قناعت زندگی کن و برای نجات در آخرت، به محبّت علیّ بن ابی‌طالب(ع) تمسّک بنما و به دشمنی با دشمنان آن حضرت زندگی کن. به درستی که خدا را در هفت آسمان عبادت کرده و در هفت زمین معصیت نمودم و در این عمر طولانی یافتم که هر فرشتة مقرّبی و هر پیامبر مرسلی با محبّت علیّ بن ابی‌طالب(ع) به خداوند جهان تقرّب می‌جوید.

منبع: کتاب طوالع الانوار، ص166.

[="Palatino Linotype"][="Black"]

[=palatino linotype]اَعوذُ بِاللهِ السَّمیعِ العَلیم مِنَ الشَّیطانِ اللَّعینِ الرَّجیم[=palatino linotype]
[=palatino linotype]بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم

[=palatino linotype]


استاد شیطان:
گاهى بعضى از افراد در ظلم و خيانت ، حيله و تزوير، قتل و غارت ، مكر و حقه به جايى مى رسند - نه اين كه همرديف شيطان مى شوند بلكه - از شيطان جلو افتاده و استاد او به حساب مى آيند. شيطان بايد در مقابل آنها زانو بزند و شاگردى كند. آنها كسانى هستند كه به غير از خدا چيزى ، يا كسى ، يا رئيسى ، يا وزيرى ، يا مجسمه اى ، يابتى ، يا سنگ و درختى را عبادت مى كنند و آن را در زندگى خود مؤ ثر و صاحب نفوذ مى دانند. اين افراد طبق آيات و روايات مشرك و كافر هستند.
البته مراد از عبادت اين نيست كه در برابر آنها نماز و سجده ، يا راز و نياز و ستايش كند، بلكه مراد، اطاعت و پيروى از آنها است . حتى گوش دادن به سخن كسى به قصد اين كه به آن عمل كند و يا قانون كشورى يا عده اى را به رسميت بشناسد خود آن يك نوع عبادت است .
از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نقل شده : كسى كه به سخن سخن گويى گوش فرا دهد و از روى رضا تسليم او شده او را پرستش كرده ، اگر اين سخن گو از سوى خدا سخن گويد: خدا را پرستيده و اگر از سوى ابليس سخن گويد: ابليس را عبادت كرده است .
اين عبادت و تسليم بودن در برابر غير خدا، و خود را دربست در اختيار ديگران قرار دادن ، انسان را يك درجه از شيطان بالاتر برده و او را استاد او قرار مى دهد. قرآن در اين باره مى فرمايد:
يا ابت انى اخاف ان يمسك عذاب من الرحمن فتكون للشيطان وليا
((از قول ابراهيم به پدرش آذر كه مى فرمايد: - اى پدر! من از اين مى ترسم كه با اين بت پرستى و شرك كه داراى عذابى از ناحيه خداوند رحمان به تو رسد و تو از اولياى شيطان باشى )).
اينها از اين رو، استاد شيطان اند كه كسى يا چيزى را ستايش مى كنند كه هيچ وقت شياطين آنها را ستايش نكرده اند. اين ها بت را مى پرستند، انسان و درخت و چيزهاى ديگر را مى پرستند. اما شيطان مى گفت : خدايا من فقط تو را اطاعت مى كنم و بس . جرم آن ملعون هم اين بود كه زير بار سجده بر آدم نرفت ، ولى اينها در شرك و كفر و بت پرستى از شيطان هم پيشى گرفتند و در واقع استاد او شدند.آن شنيدستم كه شيطان را به خواب
ديد شخصى گفت : كى شيطان به حق بوتراب
كه فلانى هست شاگرد شما
گفت : نى نى ، استاد است بر ما آن جناب

كسى در خواب شيطان را ديد؛ از وى پرسيد: تو را به حق ابوتراب قسم مى دهم ، آيا فلان شخص شاگرد تو است ؟ گفت : ((نه والله )) آن عالى جناب استاد من است . سپس آن شخص گفت : من از شاگردان بودم ولى اوالحال از لشكريان من است .. هرگاه من زنده بمانم تا شيطان بميرد، مكر و حيله هايى از شر و فساد ظاهر مى كنم كه اگر او بعد از من بيايد نمى تواند آنها را اظهار كند.(158)خود شود شيطان ، چه شيطان اى مان
گشته شيطان طفل ابجد خوان آن
فخر از شاگرديش شيطان كند
مشكل شيطان همه آسان كند
نيست شيطان را به او كارى دگر
خود بود شيطان و از شيطان بتر

[=Palatino Linotype]

[=palatino linotype]اَعوذُ بِاللهِ السَّمیعِ العَلیم مِنَ الشَّیطانِ اللَّعینِ الرَّجیم[=palatino linotype]
[=palatino linotype]بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم

[=palatino linotype]


[=palatino linotype]اتحاد شياطين جنى و انسى:
شيطان هاى جنى و انسى در چند مورد با هم شبيه اند و در چند مورد با هم فرق دارند. اما آن مواردى كه مانند هم هستند، از اين قرار است :
1. شيطان جنى ، انسان را به راه خلاف و گناه مى كشاند و شيطان انسى هم همين كار را مى كند.
2. شيطان جنى با لباس حق به جانبى و دل سوزانه و خيرخواهانه مى آيد كه انسان به او مشكوك نشود و حرف او را قبول كند، شيطان انسى هم با همين لباس و زبان چرب و نرم مى آيد.
3. شيطان جنى انسان را از انجام كار خير باز مى دارد و نمى گذارد آن كار را انجام دهد و او را از عاقبت آن مى ترساند. مثلا در انفاق كردن و دست گيرى از محرومان مى گويد: مال خود را انفاق نكن كه فقير خواهى شد، اگر خدا فلانى را دوست مى داشت به او هم مال و ثروت مى داد و او را بى نياز مى كرد! تو زن و فرزند دارى ، آينده تو روشن نيست ، پيرى و كورى دارى ، مال خود را بگذار براى روز تنگ دستى و سختى . شيطان انسى هم به همين دستور مى دهد.
4. وسوسه هاى شيطان جنى در قلب انسان اثر مى گذارد. وسوسه هاى شيطان انسى هم همين طور است ، تا جايى كه طرف داران شان آن وسوسه ها را وحى منزل مى دانند و تخلف از آنها را گناه نابخشودنى ، و اطاعت از آنان را اطاعت خدا مى دانند و خود را مستحق ثواب و بخشش ‍ قلمداد مى كنند.

[="Palatino Linotype"][="Black"]

[=palatino linotype]اَعوذُ بِاللهِ السَّمیعِ العَلیم مِنَ الشَّیطانِ اللَّعینِ الرَّجیم[=palatino linotype]
[=palatino linotype]بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم


براداران شیطان:
هر كس در دنيا برادر يا برادرانى دارد، و اگر احيانا برادرى نداشته باشد براى خود بر مى گزيند تا تنها باشد. كسانى را كه انتخاب مى نمايد بايد با او هم فكر و هم عقيده باشند.
شيطان هم براى خود برادرانى برگزيده است . آنها كسانى هستند كه حق خويشان و هموطنان و بيچارگان و درماندگان را پايمال مى كنند و به آنها نمى پردازند. اسراف و تبذير مى كنند مال خود را در راه غير صحيح و فساد مصرف مى نمايند، يا بدون انگيزه دارايى خود را ريخت و پاش مى نمايند و به مصرف صحيح و عقلانى نمى رسانند. چنين افرادى برادران شيطان اند. قرآن درباره آنها چنين مى فرمايد:
ان المبذرين كانوا اخوان الشياطين و كان الشيطان لربه كفورا
((به درستى كه تبذير كنندگان برادران شيطان اند و شيطان هم نعمت هاى پروردگارش را ناسپاسی كرد)).
اين كه شيطان نعمت هاى پروردگارش را ناسپاسی كرد روشن است ؛ زيرا خداوند نيرو و توان ، هوش و استعداد فوق العاده اى به او عنايت كرده ، ولى او همه نيروها را در راه نادرست ؛ يعنى در راه اغوا و گمراهى مردم مصرف كرد.
به اين خاطر تبذير كنندگان برادران شيطان اند كه از نعمت هاى خدا، ناسپاسى كرده و در راه ناصواب صرف مى نمايند. بى شك اسراف يكى از ناپسندترين اعمال از ديدگاه قرآن و اسلام است . نعمت ها و مواهب كره زمين ، براى ساكنانش كافى است ؛ در صورتى كه بيهوده به هدر داده نشوند، بلكه به صورت صحيح و معقول ، دور از هر گونه افراط و تفريط مورد بهره بردارى قرار گيرند؛ و گرنه اين نعمت ها آن قدر زياد نيست كه اگر در راه نادرست استفاده شود، هم چنان باقى بمانند و كم نشوند. چه بسا اسراف و تبذير در منطقه اى ، باعث محروميت منطقه ديگرى شود، يا اسراف و تبذير انسان هاى امروز، باعث محروميت نسل هاى آينده گردد.
قرآن در آيات فراوانى شديدا اسراف گران را به شدت محكوم كرده است . به چند نمونه از آنها اشاره مى شود تا هشدارى براى مسرفين باشد:
1. در جايى مى گويد: ((اسراف نكنيد كه خدا مسرفان را دوست نمى دارد)).
2. مى فرمايد: ((مسرفان از اصحاب دوزخ و جهنم اند)).
3. مى گويد: ((از مسرفان اطاعت نكنيد و فرمان نبريد)).
4. آيه ديگرى مى فرمايد: ((مجازات و عذاب الهى در انتظار مسرفان است )).
5. مى فرمايد: ((اسراف يك روش فرعونى و طاغوتى است )).
6. و نيز چنين گفته : ((خداوند مسرفان دروغ گو را هدايت نمى كند)).
7. باز مى فرمايد: ((ما افراد اسراف كننده را هلاك مى كنيم )).
از اين آيات به دست مى آيد كه اسراف و تبذير بدترين اعمال مى باشد، و شيطان از مسرفان زيان كار خوشحال است تا آن جا كه مى فرمايد: ((آنان برادران شيطان اند))

[="Palatino Linotype"][="Black"]

[=palatino linotype]اَعوذُ بِاللهِ السَّمیعِ العَلیم مِنَ الشَّیطانِ اللَّعینِ الرَّجیم[=palatino linotype]
[=palatino linotype]بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم


بوسه و آب دهان شيطان:
شيطان به خاطر يك بوسه زدن بر يكى از پادشاهان جبار و ظالم هزاران انسان بى گناه را نابود كرد.
نقل شده كه : وقتى ((ضحاك )) به پادشاهى رسيد، شيطان به صورت انسانى در آمد و پيش او رفت . بعد از اداى احترام گفت : اى ((ضحاك ))! من آشپز ماهرى هستم . اگر پادشاه مايل باشند. دوست دارم مرا آشپز خود قرار دهند تا هر روز غذاى لذيذى برايشان تهيه كنم . ضحاك هم - چون يك پادشاه عياش و خوش گذارن بود بدون آن كه درباره آن ملعون تحقيقى بكند كه از كجا آمده و چه كسى است ؟ به عنوان آشپز مخصوص خود استخدام نمود و هر چه لازم بود در اختيارش قرار داد.
شيطان شروع به كار كرد. هر روز غذاى خوش مزه اى براى ((ضحاك )) مى پخت و سر وقت براى او مى آورد. شاه هم از خوردن آن لذت مى برد. روزى غذاى بسيار خوش مزه اى آماده كرد و پيش ((ضحاك )) آورد. آن ظالم وقتى غذا را خورد بيش از پيش خوشش آمد و لذت برد. همان وقت او را خواست و گفت :
امروز غذاى گوارايى فراهم كرده بودى ، لازم مى دانم تو را تشويق كنم و هر چه بخواهى به تو جايزه بدهم . شيطان در جواب گفت :اى پادشاه ! من چيزى از شما نمى خواهم ، ولى اگر درباره من لطفى داشته باشى ، دوست دارم روى دو شانه اعلى حضرت را ببوسم ، خواهش من فقط همين است . ((ضحاك )) هم پذيرفت و اجازه داد تا شانه هايش را ببوسد.
شيطان هم هر دو شانه او را بوسيد و با آب دهن خود آلوده نمود. بعد از آن هم گريخت و پنهان شد. ناگهان از روى هر دو شانه او مارى بيرون آمد. بزرگ شدند و و همواره آزارش مى دادند؛ به طورى كه خورد و خواب و استراحت را از او سلب كرده بودند. هر چه طبيبان آنها را مى كشتند باز بيرون مى آمدند و در خواب و بيدارى ناراحتش مى كردند.
بعد از مدتى باز شيطان در پوشش انسان ديگرى در كاخ ((ضحاك )) نمايان شد و گفت : من طبيب با تجربه اى هستم . شنيده ام كه پادشاه را ناراحتى پيش آمده است كه نه شب استراحت دارد و نه روز، شنيده ام كه دو مار روى شانه او بيرون آمده و او را اذيت مى كنند. آمده ام اگر اجازه بفرماييد شما را معاينه كنم ، و اگر امكان داشته باشد معالجه نمايم . باز ((ضحاك )) بى آن كه هيچ پرس و جويى كند و بپرسد از كجا آمده اى و تا حالا كجا بوده اى و چه كسانى را معالجه كرده اى ؟ كجا درس خوانده اى و اصلا نام تو چيست ؟ از كدام شهر و قبيله هستى ؟ خود را در اختيار او قرار داد. شيطان هم قدرى او را معاينه نمود و گفت : اين مارها را نمى شود از بين برد، چون ريشه آنها در تمام بدن فرو رفته است و درمان پذير نيست ؛ لكن مى شود كارى كرد كه اين مارها ديگر اذيت نكنند و در خواب و بيدارى احساس ناراحتى نكنيد.
بعد گفت : غذاى اين مارها مغز سر انسان است . هر روز بايد مغز سر دو نفر انسان را بيرون آوريد، و به اين مارها دهيد. همان وقت دستور داد دو نفر جوان را بكشند و مغز سرشان را بياورند، ((ضحاك )) هم گفت : دو نفر جوان زندانى را كشته و مغز سرشان را پيش شيطان آوردند. آن ملعون مغز سر آن دو جوان را به مارها داد. مارها وقتى خوردند سير شدند و ديگر ضحاك را اذيت نكردند. ((ضحاك )) چون مدتى بود كه به خواب نرفته بود چند شبانه روز خوابيد. وقتى مارها گرسنه شدند باز به حركت آمدند و او را بيدار كردند.
باز شيطان گفت : برويد مغز سر دو جوان ديگر را بياوريد. اين كار ادامه پيدا كرد و تمام جوان هايى كه در زندان بودند روزى دو نفرشان را مى كشتند. وقتى زندانيان تمام شدند هر روز دو جوان را از كوچه و بازار مى گرفتند و مغز سرشان را براى مارها مى آورند.
بعد از مدتى ، آشپزها با هم گفتند: چرا ما براى اين سفاك روزى دو جوان بى گناه رابكشيم ؟ بلكه بايد به جاى مغز سر يك انسا مغز گوسفندى را در آوريم و با هم مخلوط كنيم و به مارها بدهيم و به همين كار پرداختند. روزى يكى از جوانها را نگاه داشتند.
بعد از مدتى آن جوانها را با شمارى گوسفند كه به آنها دادند، راهى شهر و ديار كردند و گفتند: در ميا كوه و صحرا پنهان شويد تا ((ضحاك )) نداند. و از شير اين اين حيوانات استفاده نمايند. آنان هم در همان دشت و بيابان صاحب زندگى شدند و نسلشان زياد شد. اينكه كردهاى اطراف ، از نسل همان جوان هايى هستند كه در بيابان به سر مى بردند و از ترس ((ضحاك )) فرارى بودند.
آرى ، در يك بوسه و آب دهان آن ملعون اين همه اثر بود و با اين وسيله انتقام خود را از اولاد انسان گرفت .

[="Palatino Linotype"][="Black"]

[=palatino linotype]اَعوذُ بِاللهِ السَّمیعِ العَلیم مِنَ الشَّیطانِ اللَّعینِ الرَّجیم[=palatino linotype]
[=palatino linotype]بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم


ترس شيطان:
شيطان همان طور كه از عده اى در امان است و به آنها اميد دارد، از عده اى هم مى ترسد به طورى كه هر وقت آنان را مى بيند فرار مى كند. از جمله : عالمانى هستند كه به علم خود عمل مى كنند و مردم را هدايت و دين و عقايد آنان را محكم مى نمايند. مردم را بيدار كرده و به سوى رستگارى مى كشانند.
آورده اند كه : روزى يكى از علماى اهل رياضت به سوى مسجد رفت . ديد شيطان ملعون در مسجد ايستاده است گاهى پاى خود را داخل مسجد مى گذارد و چند قدمى با ترس پيش مى رود، و گاهى با شتاب بيرون مى آيد.
گفت : اى ملعون ! چه مى كنى ؟ در اين جا چه مى خواهى ؟ چرا رنگت پريده و لرزانى ؟ براى چه گاهى چند قدم پيش مى روى و خود را داخل مسجد مى كنى باز با عجله بيرون مى آيى و ترس تو از چيست ؟ شيطان گفت : جاهلى در اين مسجد مشغول نماز است ، يك نفر عالم هم در گوشه مسجد خوابيده . مى خواهم اين جاهل را وسوسه كنم و نمازش را باطل نمايم ، ولى مى ترسم آن عالم بيدار شود، هيبت آن عالم مانع است كه من داخل مسجد شوم .
البته شيطان حق دارد كه از عالم در حال خواب بترسد؛ زيرا خواب عالم از عبادت و نماز خواندن جاهل بهتر و ارزش آن بيشتر است .
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله وسلم در اين باره مى فرمايد:
يا على نوم العالم افضل من عبادة العابد الجاهل
((يا على خواب عالم از عبادت عابد جاهل بهتر و فضيلت آن بيشتر است )).

[="Palatino Linotype"][="Black"]

[=palatino linotype]اَعوذُ بِاللهِ السَّمیعِ العَلیم مِنَ الشَّیطانِ اللَّعینِ الرَّجیم[=palatino linotype]
[=palatino linotype]بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم

[=palatino linotype]


جواب از مناظره شيطان:
وقتى شيطان راجع به علم و حكمت خداوند متعال با ملائكه گفت و گو كرد و به حكمت خداوند اعتراض نمود، اگر چه ملائكه نتوانستند جواب وى را بدهند، ولى ايراد او بى جواب نماند، يك جواب كلى داد و جوابى هم بعضى از بزرگان از همه ايرادات او دادند.
اما پاسخى كه خداوند متعال داده ، اين است كه : خطاب به او نمود و گفت : اى ابليس ! تو هنوز (بعد از آن همه عبادت و بندگى ) مرا نشناختى ، اگر شناخته بودى ، مى دانستى كه درباره هيچ يك از افعال من ايرادى نيست ؛ زيرا من خداوندگار جهان هستم و غير از من خدايى نيست ، هر كارى انجام دهم كسى نبايد از آن سؤ ال يا اعتراض كند.
در بعضى از عبارات آمده ، خداوند به ملائكه وحى نمود كه : در جواب او بگويند: اين كه تو گفتى من در مقابل خدا تسليم هستم و قبول دارم كه خداوند، هم خالق من است و هم خالق همه چيز، دروغ مى گويى ؛ زيرا اگر راست گو بودى ، يقين داشتى كه من خداى جهانيان هستم و تمام كارهاى من از روى حكمت است و كسى نبايد از من بپرسد، در حالى كه من از همه خلايق سؤال مى كنم .
در جاى ديگر خداوند جواب او را اين طور مى دهد: اين كه شيطان مى گويد: من غير تو را سجده نمى كنم و فقط تو را مى پرستم دروغ مى گويد؛ زيرا از اول هم ، عبادت و بندگى او خالص نبود و همه آن عبادت ها ظاهرى بوده است .

[="Palatino Linotype"][="Black"]

[=palatino linotype]اَعوذُ بِاللهِ السَّمیعِ العَلیم مِنَ الشَّیطانِ اللَّعینِ الرَّجیم[=palatino linotype]
[=palatino linotype]بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم

[=palatino linotype]
چهره واقعی شیطان چه شکلی است؟ 
آنچه روشن است اینکه، شیطان و جنّ از آتش آفریده شده اند و موجودات لطیفی می باشند، که در وضع عادی نمی توان آن ها را دید، اما جن ها و شیطان ها، انسان ها را می بینند، چنان که خداوند برای برحذر داشتن آدم ازشیطان و اتباع او می فرماید:
إِنَّهُ یَرَیکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ؛[اعراف/27] شیطان و هم جنسانش شما را از جایى می بینند که شما آن ها را نمی بینید.
و اینکه «جن و شیطان مانند فرشتگان موجوداتی نامریی هستند, ولی گاه به صورتی در آمده و قابل رؤیت می شوند. بنابراین، حقیقت جن و شیطان را نمی توان دید، لیکن به جهت لطافتی که دارند و می توانند به صورت اشکال مختلفی در بیایند وجود آن ها را به صورت های نمادین می تواند دید.»
[=palatino linotype]و درباره تمثلات شیطان هم باید گفت که شیطان گاهی به شکل حیوانات و گاهی به شکل انسان در می آید، در این باره شیخ مفید می فرماید:
«گاهى مردم نادان قبول نمى‌‏کنند که ممکن است جن بصورت حیوان غیر گویا درآید با آنکه قبل از بعثت و بعد از بعثت چنین اتفاقى بوقوع پیوسته و اخبار مسلمانان هم از وجود آن اطلاع داده و درآمدن جن بصورت ما را بعد از آن نیست که همه اهل قبله متفقا اطلاع داده‏‌اند که شیطان در دار الندوه (محلى بود که قریش علیه رسول اللَّه اجتماع مى‌‏کردند) بصورت پیرمردى نجدى درآمد و با آنها علیه رسول اللَّه همفکرى کرد و نیز در روز بدر بصورت سراقة بن جعشم مدلجى درآمد و با مشرکان همکارى مى‏‌نمود چنانچه خدا مى‌‏فرماید او گفت:
وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ وَ قالَ لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ إِنِّی جارٌ لَکُمْ فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَکَصَ عَلى‏ عَقِبَیْهِ وَ قالَ إِنِّی بَری‏ءٌ مِنْکُمْ إِنِّی أَرى‏ ما لا تَرَوْنَ إِنِّی أَخافُ اللَّهَ وَ اللَّهُ شَدیدُ الْعِقابِ؛ [48 انفال] شیطان کردارشان را در نظرشان بیاراست و گفت: امروز از مردم کسى بر شما پیروز نمى‌‏شود و من پناه شمایم. ولى چون دو فوج رو به رو شدند او باز گشت و گفت: من از شما بیزارم، که چیزهایى مى‌‏بینم که شما نمى‌‏بینید، من از خدا مى‌‏ترسم که او به سختى عقوبت مى‏کند. »
اما مطلب خاصی درباره شکل واقعی شیطان در آیات و روایات نیافتم، و در انتهای جواب نکته زیبایی که علامه مجلسی به آن اشاره کرده است را تقدیم می کنم:
«بحث و نظر در اینکه ذات و ماهیت شیطان چیست آیا جسم لطیف است یا اساسا جسم نیست و اگر جسم است چگونه میتواند در بدن انسان داخل شود بى‏مورد است و در علم اخلاق و رفتار و اعمال انسانیت نیازى باین گونه بحثها نیست بلکه کسى که در این بحث‏ها وقت خود را صرف میکند نظیر کسى است که مار گزنده‏اى داخل لباسهایش رفته و او الآن باید در صدد رفع و جلوگیرى از نیش زهر آگین او باشد. بجاى این کار مشغول بحث از رنگ مار و طول و عرض او بشود و این گونه بحث عین جهل و نادانى است چون هر چه هست در حال حاضر انسان با خاطرات خطرناک زیان بار مواجه و دست بگریبان است و معلوم شد که بالاخره شیطان علت و سبب پیدایش وسوسه‏ها است و معلوم شد نیز چیزى که انسان را بضرر و زیان مهم و قابل احتراز سوق میدهد (هر چه هست و هر که هست) بالاخره دشمن است بنا بر این دشمن بودنش روشن‏ پس سزاوار است بجنگ و مبارزه او بپردازد.»

[="Palatino Linotype"][="Black"]

[=palatino linotype]اَعوذُ بِاللهِ السَّمیعِ العَلیم مِنَ الشَّیطانِ اللَّعینِ الرَّجیم[=palatino linotype]
[=palatino linotype]بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم

[=palatino linotype]


حضور شيطان موقع نماز:
زمانى كه انسان مى خواهد نماز بخواند، شياطين دور او را مى گيرند تا نگذارند نماز برگزار شود. وعده مى دهند كه هنوز زود است و براى نماز وقت زيادى مانده ، فعلا خسته اى قدرى استراحت كن ، الان گرسنه اى قدرى غذا بخور، بعدا نماز را خواهى خواند.
بعد از اين كه مشغول نماز شد او را وسوسه مى كنند و توجه او را از نماز و اطاعت منصرف مى نمايند. و به چيز ديگرى مشغول مى دارند، فكر انسان را به همه جا مى برند به جز نماز.
حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرموند: وقتى بنده اى مشغول نماز و ذكر خدا مى شود: شيطان مى آيد و به او مى گويد: به ياد فلان چيز باش ، فكر فلان كار را بكن ، اين قدر وسوسه مى كند تا انسان را از فكر نماز بيرون ببرد و به شك اندازد، به طورى كه نداند چند ركعت نماز خوانده است .
در حديث ديگرى آمده : وقتى انسان مشغول نماز شد شيطان مى آيد سد راهش مى شود و تحريكش مى كند تا از نماز دور گردد. در اين موقع جنگ و نزاع ميان نمازگزار و شيطان بر پا مى شود.
به همين جهت آن مكانى را كه براى نماز انتخاب شده محراب مى گويند، محراب مكان حرب و جنگ است ، چون شيطان موقع نماز در آن مكان مى آيد، وسوسه مى كند كه انسان را منصرف كند و انسان كوشش مى نمايد با او مخالفت نمايد گاهى شيطان غالب مى شود، و توجه انسان را از نماز بيرون مى برد و گاهى انسان ، اين زد و خورد تا آخر نماز ادامه دارد.
لذا به انسان دستور داده شده كه : وقتى مى خواهد نماز يا قرآن بخواند، از اول آمده باشد، و خود را مسلح نمايد، ضربه اول را به او بزند و آن ضربه پناه بردن به خدا از شر شيطان و وسوسه هاى اوست ، قرآن هم با كمال صراحت مى فرمايد:
((هنگام قرآن خواندن ، پناه به خدا ببر از شر شيطان رانده شده ))

[="Palatino Linotype"][="Black"]

[=palatino linotype]اَعوذُ بِاللهِ السَّمیعِ العَلیم مِنَ الشَّیطانِ اللَّعینِ الرَّجیم[=palatino linotype]
[=palatino linotype]بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم


خنده شيطان:
شياطين بزرگ - آمريكا و انگلستان و سردمداران كفر و شرك - برنامه مخصوص به خود دارند و با پياده كردن آن ، حكومت مى كنند. و آن سياست - تفرقه بينداز و حكومت كن - است . سپس در جايى مى نشينند و به كار دو طرف مى خندند.
در زمان گاندى ، رهبر انقلابى هند، بعد از مبارزات زياد و تشكيل جبهه آزادى بخش در هند، زمانى كه نزديك بود جبهه آزادى بخش گاندى به پيروزى برسد، انگليسى ها متوجه خطر شدند، آن نقشه و سياست ديرينه شان را پياده كردند.
نخست شبانه و مخفيانه گاو ماده اى را كشتند، و در محله هاى گاو پرست انداختند. آن گاه شايع كردند كه مسلمانان به خدايان آنها توهين كرده و اين گاو را كشته اند؛ در نتيجه هندوها را به جان مسلمين انداختند و كشتارهاى خونينى برپا كردند.
سپس مقداراى نجاست داخل مساجد مسلمانان ريختند و گناه آن را به گردن هندوها انداختند؛ و بار ديگر مسلمانان را به جان هندوها انداختند و همان كشتارهاى تكرار و خون هاى زيادى روى زمين ريخته شد و انقلاب در اثر تفرقه و زد و خورد از بين رفت . به اين ترتيب هر دو طايفه را به سرگرم كردند و از خطر رهيدند و در گوشه اى نفس راحت كشيدند.
هم چنين محمد بن عبدالوهاب را در حجاز، ميرزا على محمد باب را در ايران ، غلام احمد قاديانى را در پاكستان به صحنه آوردند و چه خون ريزى هايى كه به وجود آوردند. بعد از آن هم به عقل همه آنها خنديد و خوشحالى كردند.
شيطان ملعون هم ، اين سياست را پياده مى كند تا زن و شوهر، پدر و فرزند، دو برادر، دو رفيق ، دو طايفه ، دو روستا، دو هم كار و هم كلاس را با هر شيوه و ترفندى كه مؤ ثر باشد به جان هم اندازد.
در اين باره ، روايتى از معصوم داريم كه : آن ملعون اول ميان دو نفر يا دو طايفه و فاميل را به هم مى زند و زد و خورد و جنگ برپا مى كند، بعد از آن به كوتاه انديشى هر دو مى خندد و از كارى كه كرده لذت مى برد.

[="Palatino Linotype"][="Black"]

[=palatino linotype]اَعوذُ بِاللهِ السَّمیعِ العَلیم مِنَ الشَّیطانِ اللَّعینِ الرَّجیم[=palatino linotype]
[=palatino linotype]بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم


دل خوشى هاى شيطان:
شيطان از بعضى كارها، گفتارها و برنامه ها خرسند مى شود! گاهى خوشحالى او چنان زياد است كه فرياد مى زند و آن خبر دل نشين را به فرزندان و دوستان و طرف داران خود مى دهد:
1. امام صادق عليه السلام مى فرمايد: آن اندازه كه مرگ عالم ، فقيه و دانشمند شيطان را خوشحال مى كند هيچ چيز ديگر او را خوشحال نمى كند.
2. شيطان مى گويد: از جمله كسانى كه اندوه مرا بر طرف و سرخوشى و شادابى به من مى دهند و به همين خاطر آنها را بر گردن خود سوار مى كنم ،
زن ها هستند! آنان نور چشمان من اند. وقتى كه لعن و نفرين بندگان صالح بر من جمع مى شود، پيش زن ها مى روم . با هم نشينى با آنان تمام ناراحتى بر من بر طرف مى شود.
3. شيطان از الاغ خوشش مى آيد، به خصوص اگر الاغ سياه باشد. مى آيند و با او بازى مى كنند. گاهى آن را مى ترسانند، حيوان مى رمد و صاحب خود را بر زمين مى زند و آنها مى خندند. گاهى خارى زير دم آن مى گذارند، الاغ بر مى جهد و لگد مى زند. گاهى هم صاحب الاغ مى خواهد از راهى برود كه شياطين دم الاغ را مى گيرند و نمى گذارند برود.
4. از شيطان پرسيدند: كدام طايفه را بيشتر دوست دارى ؟
گفت : دلالان را، چون من به دروغ گويى آنان قانع بودم . آنها قسم دروغ را هم بر آن مى افزايند!
5. وقتى دو نفر با هم نزاع كرده و از هم قهر نمايند، شيطان از خوشحالى در پوست خود نمى گنجد و فرياد مى زند.
6. روزى حضرت سليمان بن داوود عليه السلام از شيطان پرسيد: چه كارى نزد تو محبوب تر است كه همان كار نزد خداى متعال منفورترين كارها است . گفت : در هم آميختن مرد به مرد و زن به زن - مرد با مرد عمل زشتى انجام دهد كه آن را لواط گويند و زن با زن عمل زشتى انجام دهد كه آن را مساحقه گويند.
7. شيطان از رنگ و لباس قرمز خوشش مى آيد؛ چون خون انسان و اغلب حيوانات قرمز است . او با ديدن رنگ قرمز رام مى شود. آن ملعون تشنه خون است و از خون ريزى استقبال مى كند.
8. خنده و قهقهه او را خوشحال مى كند.
9. شيطان از آدم لخت و عريان خوشش مى آيد و از او لذت مى برد و در او طمع مى كند.

[="Palatino Linotype"][="Black"]

[=palatino linotype]اَعوذُ بِاللهِ السَّمیعِ العَلیم مِنَ الشَّیطانِ اللَّعینِ الرَّجیم[=palatino linotype]
[=palatino linotype]بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم

[=palatino linotype]


ساختن ساز از اعمال شيطان است:
اولين كسى كه دستگاه ساز را ساخت و خود هم در آن دميد شيطان بود. علت اختراع و ساختن آن از اين قرار است :
وقتى قابيل از روى حسادت برادر خود هابيل را در غياب پدرش آدم عليه السلام كشت ، از ترس پدر فرار كرد و در ميان كوه ها آواره شده ، از تنهايى رنج مى برد و نمى دانست چه كند. تا اين كه رفيقش شيطان او را از تنهايى و وحشت نجات داد و سازى ساخت و نخست خود در آن دميد و به ديگران هم ياد داد.
وقتى حضرت آدم عليه السلام از دنيا رفت و قابيل امنيت يافت آشكار شد و با شيطان ساز مى زدند و مى رقصيدند.
در مجلسى كه ساز نواخته شود و عده اى گرداننده آن شوند، خود شيطان هم ساز به دست مى گيرد و با نوازندگان مى نوازد و مردم و اهل آن مجلس را به سر مستى و شادابى مى كشاند. در خانه اى كه ساز نواخته شود و آواز و غنا در آن بخوانند، غيرت و مردانگى از اهل آن خانه دور مى شود.
اسحاق بن برير مى گويد: از امام صادق عليه السلام ، شنيدم كه فرمود: نام يكى از شياطين ((قنذر)) است . او مسئول گرفتن حيا و حميت افرادى است كه در مجلس ساز و آواز حاضر مى شوند - هرگاه در خانه اى چهل روز ساز زده شود به طورى كه مردم در آن مجلس اجتماع كنند، آن شيطان ، هر يك از اعضاى بدنش را بر همان عضو صاحب خانه مى گذارد و در همان عضو مى دمد. مروت صاحب خانه گرفته و بى غيرت مى شود؛ به طورى كه اگر ناموس او در خطر افتد باكى ندارد و ناراحت نمى شود!.
لهو الحديث كه در قرآن آمده : انحراف از راه راست و يا همان آلات ساز و آواز است . در روايتى آمده : شنيدن ساز و آواز انفاق را در قلب انسان مى روياند همان طور كه آب ، زراعت را مى روياند.
در روايت ديگر دارد، كسى كه به سخن سخن گويى گوش دهد او را پرستيده ، و شيطان هم اول كسى است كه بعد از خارج شدن آدم از بهشت آواز خواند و خرسند شد.

[="Palatino Linotype"][="Black"]

[=palatino linotype]اَعوذُ بِاللهِ السَّمیعِ العَلیم مِنَ الشَّیطانِ اللَّعینِ الرَّجیم[=palatino linotype]
[=palatino linotype]بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم

[=palatino linotype]


ستايش شيطان از زن ها:
در ملاقاتى كه شيطان با حضرت يحيى عليه السلام داشت در ضمن گفت و گوهاى زيادى كه با هم داشتند. عرض كرد: يا ((نبى الله !)) اميدوار كننده ترين چيزها پيش من و آن چيزى كه پشت من را محكم مى كند و باعث روشنى چشم من مى شود زن ها هستند؛ چون آنها وسيله گمراهى مردم و دام ها و تيرى هستند كه به خطا نمى روند. پدرم به فداى آنان باد. اگر آنان نبودند، قدرت نداشتم يك نفر را گمراه نمايم . به وسيله آنها به مقصد مى رسم ، مردم را به مهلكه مى اندازم ، چقدر آنان خوب هستند.
وقتى نيكان بر من غالب شدند و لشكريانم را تار و مار كردند، پيش زنها مى روم ، قلبم روشن و غضبم تمام مى شود. اگر زن ها از ذريه آدم نبودند، من آنها را سجده مى كردم آنان سرور من هستند، جايگاه آنان گردن من است ، آنان را بر گردن خود مى نشانم .
اگر خواسته اى داشته باشند، نه با پا، بلكه با سرانجام مى دهم ؛ چون ايشان مايه اميد، قوت كمر، نگه دار، تكيه گاه ، مورد وثوق ، و فرياد رس من هستند.

[="Palatino Linotype"][="Black"]

[=palatino linotype]اَعوذُ بِاللهِ السَّمیعِ العَلیم مِنَ الشَّیطانِ اللَّعینِ الرَّجیم[=palatino linotype]
[=palatino linotype]بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم


شيطان اولين كسى كه بيعت مى كند:
سلمان مى گويد: وقتى پيغمبر (ص) اسلام رحلت فرمود، على (ع) در خانه مشغول غسل دادن آن حضرت بود. من گاهى به او كمك مى كردم ، گاهى به مسجد مى آمدم و از مردم خبر مى گرفتم . وقتى از مسجد به خانه برگشتم ، على (ع) پرسيد: اى سلمان ! چه خبر دارى ؟ عرض كردم : خبر تازه اين كه ابوبكر بر منبر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نشسته ، مردم نه با يك دست بلكه با دو دست با او بيعت مى كنند.
حضرت على عليه السلام فرمود: اى سلمان ! آيا متوجه شدى چه كسى اول با او بيعت كرد؟ آيا اولين كسى كه بالاى منبر رفت و با او بيعت نمود چه كسى بود؟
سلمان گفت : او را نشناختم ، ولى پيرمرد سال خورده را ديدم كه بر عصايى تكيه زده ، ميان دو چشمش جاى سجده ديده مى شد، پيشانى او در اثر سجده پينه بسته و اين طور مى نمود كه بايد وى زاهدى باشد. از لابلاى مردم به سوى منبر رفت در حالى كه مانند باران اشك مى ريخت .
گفت : خدا را شكر كه قبل از مردنم تو را اين جا مى بينم . اى ابوبكر! دستت را براى بيعت به سويم دراز كن ! ابوبكر دستش را جلو برد او هم بيعت كرد و گفت : امروز، روزى است مانند روز آدم ! از منبر پايين آمد و از مسجد خارج شد.
اميرالمؤمنين عليه السلام پرسيد: اى سلمان ! آيا او را شناختى ؟ عرض كرد: نه يا على ، ولى از گفتارش ناراحت شدم . مانند اين كه مرگ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم را مسخره گرفته بود.
حضرت على عليه السلام فرمود: او شيطان بود. پيامبر به من خبر داد، ابليس و يارانش روز غدير خم شاهد منصوب شدن من به امر خدا بودند. و نيز گواه بودند كه خدا و پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم من را صاحب اختيار آنان نمود. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم هم به آنان دستور داد حاضران به غايبان اطلاع دهند.
روز غدير خم ، شياطين و بزرگان آنان به خود شياطين ، روى آوردند و گفتند: اين امت مورد لطف و رحمت خداوند قرار گرفته و از اين پس از گناه دور خواهند بود. ما ديگر بر اين امت راه پيدا نخواهيم كرد. آن گاه پناه گاه و امام بعد از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم را شناختند و شيطان هم گرفته و محزون شده بود.
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: اى سلمان ! پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به من خبر داد كه : مردم در سقيفه بنى ساعده با ابوبكر بيعت خواهند كرد. بعد از آن بر سر حق ما اختلاف پيدا مى كنند، با دليل ما استدلال مى نمايند، بعد به مسجد مى آيند. اول كسى كه با او بيعت مى كند، شيطان است ! كه به صورت پيرمرد نجدى خواهد بود و اين حرف را خواهد گفت .
بعد حضرت فرمود: اى سلمان ! بعد از بيرون رفتن ، از روى خوشحالى فرياد زد، و تمام شياطين را دور خود جمع كرد، آنها در مقابلش سجده كردند و گفتند: اى رئيس ! و بزرگ ما، تو همان كسى هستى كه آدم را از بهشت بيرون كردى . شيطان هم مى گويد: كدام امت بعد از پيامبرش گمراه نشد؟ خيال كرده ايد من ديگر راهى برآنان ندارم ! نقشه و حيله مرا چگونه ديديد؟
از حيله من بود كه ملت با دستور خدا و رسولش ، راجع به اطاعت از على (ع) مخالفت كردند، و زير بارش نرفتند!؟ اى سلمان ! اين همان گفته خداوند است كه در قرآن مى فرمايد:
((همانا، شيطان حدسى كه درباره آنها بوده بود، به مرحله عمل رسانيد))
((سپس آنها شيطان را پيروى كردند جر گروهى از مؤمنان كه آنها اطاعت از شيطان نكرده و با او مخالفت كردند.))
امام باقر عليه السلام فرمود: اميرالمؤمنين عليه السلام شيطان را بر در خانه خود ديد و او را شناخت ، گريبانش گرفت و بر زمين زد و روى سينه اش ‍ نشست . شيطان گفت : يا على ! از روى سينه من بلند شو تا تو را بشارتى دهم .
على عليه السلام از روى سينه او برخاست و فرمود: اى ملعون ! چه بشارتى براى من دارى ؟ گفت : چون روز قيامت شود، فرزندت حسن عليه السلام از طرف راست عرش و حسين عليه السلام از طرف چپ به شيعيان خود جواز عبور از صراط و آزادى از آتش را مى دهند.
باز آن حضرت بلند شد و گفت : من تو را به زمين خواهم زد، او را بلند نمود و بر زمين زد و روى او نشست .
عرض كرد: يا على ! مرا رها كن تا بشارتى ديگر به تو دهم . وقتى او را رها كرد گفت : يا على ! آن روزى كه خداوند آدم عليه السلام را خلق كرد، ذريه او را از پشتش خارج نمود كه به شكل موجوداتى ريز بودند. از آنها عهد گرفت و به آنها خطاب كرد: آيا من پروردگار شما نيستم ؟ همگى جواب دادند: چرا. آنان را شاهد بر خودشان گرفت . بعد از آن ، ميثاق از حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم و تو گرفت . تمام آنان تو را شناختند و تو همه را شناختى . اينك هر كس بگويد تو را دوست دارم . او را مى شناسى و هر كس ‍ تو را دشمن دارد او را مى شناسى . براى بار سوم او را زمين زد. شيطان گفت : يا على ! بر من غضب نكن و از روى من بلند شو، تا تو را بشارت ديگرى دهم . فرمود: من از تو بيزارم و لعنتم بر تو باد. عرض كرد: به خدا قسم اى پسر ابوطالب ! هر كس با تو دشمنى مى كند، من در وجود و نطفه او شركت كردم ، آلت خود را در رحم مادرش داخل نمودم . بعد عرض كرد: يا على ! آيا آن آيه قرآن را قرائت كرده اى كه مى فرمايد: شركت كن در اموال و اولادشان ؟!

[="Palatino Linotype"][="Black"]

[=palatino linotype]اَعوذُ بِاللهِ السَّمیعِ العَلیم مِنَ الشَّیطانِ اللَّعینِ الرَّجیم[=palatino linotype]
[=palatino linotype]بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم


شيطان در چند جا زوزه كشيد:
اول ، وقتى كه حضرت آدم عليه السلام توبه كرد و خداوند توبه او را پذيرفت - هنگامى كه او از بهشت اخراج شد، دويست سال گريه كرد تا اين كه جبرئيل نازل شد و گفت : اى آدم آن اسامى كه بر ساق عرش نوشته بود بخوان و خدا را به آنها قسم بده تا توبه ات قبول شود - و آنها را به آدم ياد داد. - چون حضرت آدم خدا را نافرمانى كرد و از بهشت بيرون آمد، شيطان خوش حال كه آدم هم مانند او از بهشت رانده شده است ؛ ولى آدم با توجه به خدا توبه اش پذيرفته شد. اين شيطان ملعون از سوز دل ناله كرد كه ملائكه آسمان و زمين را متوجه كرد و همه او را لعنت كردند.
دوم ، روزى بود كه حضرت يوسف از دست زليخا گريخت ، ووقتى زيلخا يوسف را خريد، عاشق او شد و او را در سالن شاهى برد و درها را بست ، شيطان خوش حال شد كه پيغمبر زاده و گبر زاده را در مجلس خلوتى جمع كرده ، يوسف زنا مى كند، و نامش از مرتبه نبوت محو خواهد شد! هنگامى كه يوسف فرار كرد و خود را نجات داد، بر مقام و مرتبه او افزوده مى شود - اين بود كه شيطان از سوز دل ناله اى كرد كه ملائكه صداى او را شنيدند و لعنتش نمودند.
سوم ، در عيد غدير خم وقتى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم حضرت على عليه السلام را به خلافت نصب كرد و فرمود: ((من كنت مولاه فعلى مولاه )) بعد فرمود:اى مردم ! دوستى على حسنه است . با دوستى و ولايت على هيچ گناهى مانع از رفتن به بهشت نمى شود. در اين هنگام شيطان از دل پر درد خود ناله اى كشيد و گفت : از اين پس چه كنم و چاره من چيست ؟ اولاد خود را جمع كرد و گفت : تا مى توانيد مردم را به شك اندازيد. محبت و ولايت و دوستى على را چنان بر مردم مشتبه كنيد كه او را به خدايى باور كنند و از راه غلو به جهنم بروند. و عده اى از راه و روش او برگردند و جهنمى شوند.
چهارم ، روز عاشورا بسيار زحمت كشيد تا زمينه اى فراهم آورد به طورى كه همه لشگر عمر سعد عليه امام حسين عليه السلام شوريدند و او را به قتل رساندند! آن گاه همه شياطين ، روى زمين پخش شدند و با شادى و خوانندگى ابراز خرسندى كردند. شيطان مى گفت : عجب خلق خدا را گمراه كردم . گاهى به صورت شمر و گاهى به صورت عمر سعد مردم را واداشت تا بجنگند. سرانجام گفت : كار را درباره فرزندان آدم به پايان رساندم . آن چه مقصود من بود امروز دست گيرم مى شود. جبرئيل پرسيد: اين همه سرخوشى تو براى چيست ؟
اى سگ ملعون جواب من بگو
راست گوى و در دغا زوزه مجو
گفت : به خاطر اين كه از زمان حضرت آدم تا كنون چنين حادثه اى واقع نشده و نخواهد شد.
بعد از آن كه حضرت عليه السلام به شهادت رسيد، درهاى آسمان گشوده شد تا ملائكه ، كربلا را ببينند. زمانى كه شيطان با خبر شد خداوند چه ثوابى براى پيروان و زيارت كنندگان او قرار داده ، از كرده خود پشيمان شد از روى حسرت و ندامت نعره اى كشيد كه جميع ملائكه او را لعنت كردند. گفت ((واويلاه )) قضيه بر عكس شد و مردم بيشتر داخل بهشت شدند.
پنجم ، روزى كه بهشت بر او حرام شد و به زمين آمد از ناراحتى فريادى زد كه ، چرا از آن مقام قرب و جمع ملائكه رانده شده و بايد در زمين تنها باشد.
ششم ، وقتى تكبر نمود و آدم را سجده نكرد، خداوند و جميع ملائكه او را لعن كردند. او از حسرت و دورى از بهشت و از دست رفتن حسنات و عبادت هايش فريادى كشيد.
هفتم ، وقتى كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم به پيامبرى مبعوث شد و مردم را از نادانى و گمراهى و جهنم نجات داد و به سوى بهشت رهنمون ساخت ، زوزه اى كشيد.
هشتم ، زمانى كه آيه توبه نازل شد،(407) مبنى بر اين كه انسان اگر گناهى كند يا ظلمى به خود و ديگران روا دارد و سپس خدا را بخواند و طلب استغفار نمايد، خداوند تمام گناهان او را مى بخشد. در اين موقع شيطان فريادى كشيد و ناله زد به طورى كه تمام بچه شيطان ها دور او جمع شدند و احوال او را پرسيدند؟ گفت : آيه اى نازل شده كه خدا تمام گناهان را مى بخشد و زحمات ما باطل مى شود.
نهم ، بعد از تولد حضرت عيسى عليه السلام وقتى مى خواست به آسمان رود، فرشتگان به دستور خداوند او را سنگ باران نمودند و از آسمان چهارم برگداندند.
دهم ، وقتى كه آخرين پيامبران (حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم ) پا به عرصه وجود گذاشت ناله او بسيار سوزناك بود.
يازدهم ، وقتى سوره مباركه ((حمد)) نازل شد فريادى زد و ياران خود را فرا خواند و داستان آمدن سوره را بيان كرد. وبه او گفتند:اى ((عزازيل !)) چرا از نازل شده اين سوره ناليدى !؟
گفت : من در لوح محفوظ ديدم كه نوشته بود، اگر بنده اى از بندگان خدا در تمام طول روز گناه كرده باشد و پيش از آن كه آفتاب غروب كند، طهارت بگيرد و سه مرتبه اين سوره را بخواند، به بركت آن ، همه گناهانش آمرزيده مى شود و بدون واسطه از ميان عرش ندايى آمد كه اى بنده من ! گناهانت را آمرزيدم و اسم تو را در دفترى كه اسم صالحان را در آن نوشته ام ثبت كردم !

[="Palatino Linotype"][="Black"]

[=palatino linotype]اَعوذُ بِاللهِ السَّمیعِ العَلیم مِنَ الشَّیطانِ اللَّعینِ الرَّجیم[=palatino linotype]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم


شيطان در شكم بت:
شيطان براى فريفتن مردم از هر راهى استفاده مى كند حتى از زبان بت و داخل شدن در شكم آن . در اين باره به داستان زير توجه كنيد:
عمر بن جبله كلبى مى گويد: روزى گوسفندى براى بتى قربانى كردم . از درون بت صدايى شنيدم كه گفت : يا عصام ، يا عصام ، اسلام آمد، بت ها نابود شد، خون ها محفوظ ماند و صله رحم رواج پيدا كرد.
عمرو مى گويد: من از اين قضيه تعجب كرده و گوسفندى ديگرى قربانى كردم . باز صدايى از بت خطاب به بكر بن جبل شنيدم كه مى گفت : پيامبر مرسل (ص) آمد، اهل يثرب او را تصديق مى كنند، و اهل نجد و تمامه ، و اهل فلج و يمامه او را تكذيب مى نمايند.
بعد از اين قضيه ، عمرو بن جبله و بكر بن جبل خدمت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم آمدند و اسلام آوردند. در اين هنگام شيطانى كه نامش ‍ مسعر بود از درون بت هبل اشعارى در تعريف و تمجيد از بت و بت پرستى خواند. بعد از شنيدن اين اشعار، تمام بت پرستان به سجده افتادند؟! دوباره شيطان خطاب به مردم گفت : فردا هم بياييد تا درباره بت پرستى بيشتر براى شما سخن بگويم . - بت پرستان به پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم گفتند: - تو هم فردا بايد به مسجد الحرام بيايى و حقيقت را از زبان اين بت بزرگ بشنوى . پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم از اين داستان افسرده خاطر گرديد. در اين هنگام ، يكى از جن هاى مؤمن پيش آن حضرت آمد و گفت : يا رسول الله ! حتما فردا شما هم تشريف بياوريد. من شيطانى را كه از درون بت سخن مى گفت كشتم و خود به جاى او سخن خواهم گفت .
روز بعد همه بت پرستان ، طبق گفته شيطان ، گرد آمده و به انتظار پيامبر (ص) ماندند. وقتى آن حضرت وارد مسجدالحرام شد تمام بت ها سرنگون شدند!! مشركان فورا آنها را به جاى خود قرار داده و به بت ((هبل)) گفتند: سخنانى كه ديروز قول دادى ، به گوش محمد برسان ؟! ناگهان از داخل شكم بت ((هبل)) صدايى بر آمد و از آن حضرت تعريف و تمجيد بسيارى كرد و بت پرستى را باطل اعلام نمود و گفت :
اى مردم ! بعد از موسى و عيسى ، حضرت محمد (ص) پيامبر بر حق است . مردم بايد از وى پيروى كنند و بت پرستى را ترك نمايند كه آن باطل است .
بت پرستان شرمگين و خجالت زده به هم گفتند: محمد بتها را هم فريب داده ؛ همان طور كه خود را فريب داده و عده اى را به دين خود دعوت كرده است .

[="Palatino Linotype"][="Black"]

[=palatino linotype]اَعوذُ بِاللهِ السَّمیعِ العَلیم مِنَ الشَّیطانِ اللَّعینِ الرَّجیم[=palatino linotype]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم


حربه شيطان به خودش برگشت:
روزى حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام براى انجام كارى ، يكى از غلامان خود را صدا زد. شيطان او را وسوسه كرد كه جواب آن حضرت را ندهد. چندين بار او را صدا كرد، جواب نيامد! حضرت به جست و جو پرداخت . ديد آن غلام پشت ديوارى دراز كشيده و مشغول خرما خوردن است .
آن حضرت فرمود: اى غلام ! مگر صداى مرا نمى شنيدى كه جواب نمى دادى ؟ غلام عرض كرد: چرا. فرمود: چرا جواب نمى دادى ؟ عرض ‍ كرد: يا على ! مى خواستم تو را به غضب آورم ؟!
حضرت على(ع) فرمود: من هم كسى را كه به تو دستور داد مرا به غضب آورى ، به خشم مى آورم . من شيطانى را كه به نام ((ابيض )) است و تو را وسوسه كرد تا جوابم را ندهى و من هم از سر خشم تو را مجازات كنم به غضب مى آورم .
سپس فرمود: ((انت حر لوحه الله )) من تو را آزاد كردم ، تو را براى رضايت خداوند متعال آزاد نمودم .
شيطان نه اين كه نتوانست آن حضرت را به غضب آورد بلكه ايشان شيطان را به غضب آورد و بر آن ملعون مسلط شد.

[="Palatino Linotype"][="Black"]

[=palatino linotype]اَعوذُ بِاللهِ السَّمیعِ العَلیم مِنَ الشَّیطانِ اللَّعینِ الرَّجیم[=palatino linotype]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم


كيفيت نفوذ شيطان:
وسوسه شيطانى معمولا تدريجى و گام به گام است . او نمى تواند يك باره و ناگهانى بر انسان مسلط شود و او را به دام خود و بدبختى بكشاند. بلكه آرام آرام و گام به گام در او نفوذ مى كند تا بر او تسلط كامل يابد.
قرآن مى فرمايد: ((اى مردم ! از نعمت هاى حلال و پاكيزه خداوند كه در روى زمين است بخوريد و از گام هاى شيطان پيروى نكنيد، كه او دشمن آشكار شما است ))
از اين آيه معلوم مى شود كه ، تسلط افكار شيطان بر انسان تدريجى و لحظه به لحظه است نه دفعى و ناگهانى . تمايلات شيطانى ، مقدماتى دارد كه اسيران شهوت ، كم كم در دامش گرفتار مى آيند، زمزمه هاى دوستان ناباب ، شركت در محافل نامناسب ، ترغيب و تشويق آلودگان ، جملگى از عوامل تدريجى انحراف اند. شيطان ، اول انديشه گناه و نيات سوء خود را ماهرانه و پنهانى به قلب انسان القا مى كند و كارهاى زشت و پليد او را در نظرش زيبا جلوه مى دهد و آواى خود را آرام آرام در گوش جانش سر مى دهد، تا آن كسى را كه آماده است به سراغ مطلوبش ببرد.
از آن جا كه کار شيطان اغواگرى و فريب است ، بايد زمينه اى مناسب براى نفوذ خويش داشته باشد. و اين زمينه ها مى تواند نقطه ضعف ها، حساسيت ها، محروميت ها، عقده ها و به طور كلى صفات منفى باشد.
اين گونه صفات ، راه فعاليت و نفوذ قطعى را براى شيطان باز مى گذارد و اسباب تسلط را برايش فراهم مى آورد.
بنابر اين ، شهوات سركش ، خود خواهى ها، حب جاه و مقام ، حب مال و منال ، حسادت ها، رقابت ها، شهرت طلبى و افزون خواهى ها، عقده هاى حقارت و خود كم بينى ها، همگى از دام هاى خطرناك شيطان اند. هر كس ‍ راه اين امراض روانى را ببندد، به دام شيطان نخواهد افتاد.
وسوسه هاى تدريجى شيطان ، همانند ميكرب هاى بيمارى زا هستند كه در همه جا وجود دارند. اما از نظر ابتلا، تنها آن گروه را مبتلا مى سازند كه بر اثر ضعف بنيه ، قدرت مقاومت در برابر ميكروب را ندارند، قرآن ، استيلا و تسلط شيطان را تنها بر كسانى مى داند كه او را دوست خود گرفته اند و به اغوا و فريب شيطان براى خداى يكتا شرك آورده اند.
انسان در هر مرحله از ايمان ، يا در هر سن و سالى كه باشد، گه گاه احساس ‍ مى كند كه نيروى توانمندى از درون ، او را به سوى گناهى مى خواند، كه اين گونه حالات بيش تر در سالهاى جوانى خود نمايى مى كند. در چنين حالتى، آدمى دچار وسوسه هاى شيطانى گرديده و با مختصر غفلتى ، ممكن است دچار لغزش شود. در اين شرايط، تنها راه نجات اين است كه انسان از قدرت پنهان الهى مدد جويد و از درگاه خداوند بخواهد تا در كنف حمايت خود، او را از شر شيطان صفتان نجات دهد و از شر آنها پيوسته او را دور نگه دارد.

1az313;389203 نوشت:
[=Palatino Linotype]
[=palatino linotype]اَعوذُ بِاللهِ السَّمیعِ العَلیم مِنَ الشَّیطانِ اللَّعینِ الرَّجیم[=palatino linotype]
[=palatino linotype]بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم

[=palatino linotype]

[=palatino linotype]
ستايش شيطان از زن ها:
در ملاقاتى كه شيطان با حضرت يحيى عليه السلام داشت در ضمن گفت و گوهاى زيادى كه با هم داشتند. عرض كرد: يا ((نبى الله !)) اميدوار كننده ترين چيزها پيش من و آن چيزى كه پشت من را محكم مى كند و باعث روشنى چشم من مى شود زن ها هستند؛ چون آنها وسيله گمراهى مردم و دام ها و تيرى هستند كه به خطا نمى روند. پدرم به فداى آنان باد. اگر آنان نبودند، قدرت نداشتم يك نفر را گمراه نمايم . به وسيله آنها به مقصد مى رسم ، مردم را به مهلكه مى اندازم ، چقدر آنان خوب هستند.
وقتى نيكان بر من غالب شدند و لشكريانم را تار و مار كردند، پيش زنها مى روم ، قلبم روشن و غضبم تمام مى شود. اگر زن ها از ذريه آدم نبودند، من آنها را سجده مى كردم آنان سرور من هستند، جايگاه آنان گردن من است ، آنان را بر گردن خود مى نشانم .
اگر خواسته اى داشته باشند، نه با پا، بلكه با سرانجام مى دهم ؛ چون ايشان مايه اميد، قوت كمر، نگه دار، تكيه گاه ، مورد وثوق ، و فرياد رس من هستند.

با سلام
می شه توضیح بدین به چه امیدی این مطلبو گذاشتین؟ حالا اگه درستم باشه چه دردی از کسی دوا می کنه؟ جلوی کدوم گناه آدما رو می گیره؟ کی رو به رحمت خدا امید وار می کنه؟ چه سودی واسه چه کسی داره؟

[="Arial"][="Black"]دور کردن هر کدام از خودمان شیوه خاصی دارد؟؟[/]

[="Palatino Linotype"][="Black"]

golsa;440006 نوشت:
با سلام
می شه توضیح بدین به چه امیدی این مطلبو گذاشتین؟ حالا اگه درستم باشه چه دردی از کسی دوا می کنه؟ جلوی کدوم گناه آدما رو می گیره؟ کی رو به رحمت خدا امید وار می کنه؟ چه سودی واسه چه کسی داره؟

سلام
کسی که نکته بین باشه خودش می دونه چه استفاده ای از این مطلب می شه کرد..[/]

[="Palatino Linotype"][="Black"]

منا لبیک;440052 نوشت:
دور کردن هر کدام از خودمان شیوه خاصی دارد؟؟

مطمعناً کسی که برای مقابله با دشمنی سرسخت به پا می خیزد، در اولین قدم می بایست او را به طور کامل بشناسد و شیوه های مبارزه با او را بیاموزد.
در اینجا سعی شد تا برخی از حربه ها، حیله ها و روش های فریب دادن ابلیس رجیم نمایش داده شود، تا مشتاقان مبارزه با این دشمن قسم خورده انسان، با توجه به شرایط خویش در صدد جنگ و پیکار با او برایند.
انشاءالله خداوند همه ما را در این امر مهم یاری بفرماید و لحظه ای ما را از شیطان لعین غافل نسازد.[/]

1az313;440653 نوشت:
سلام
کسی که نکته بین باشه خودش می دونه چه استفاده ای از این مطلب می شه کرد..

شما که نکته بین هستید بفرمایید به درد کی می خوره.

[="Palatino Linotype"][="Black"]

golsa;441316 نوشت:
شما که نکته بین هستید بفرمایید به درد کی می خوره.

سلام
خود شیطان اعتراف می کند، یکی از تیر هایش به وسیله زن ها به هدف می خورد، پس نا خواسته درس بزرگی به من و شما می دهد.
اینکه مردان بدانند با هر نگاه هوس آلود به نا محرم یکی از تیر های زهرآگین آن لعین رجیم به هدف می نشیند و زنان نیز بدانند که نباید خود را در معرض نگاه نا محرمان قرار دهند تا او به اهداف پلید خویش برسد.

تا آنجا که توانستم ساده توضیح دادم، تا متوجه شوید..[/]

باسلام
خدایا شکرت که این سرکرده های ملعونین در بند تو هستند در این ماه مبارک
پس بر محمد و آل محمد درود فرست و ما و پدران ما و فرزندانمان را از شر و بلیات این ملعونین در امان دار و شر خودشان را به خودشان برسان بدرستی که تو حافظ و قادری

نام اصلی ابلیس حارث بوده طبق نقلی از امام رضا ع که پس از رانده شدن به ابلیس {دور} تغییر یافت..........:ok:

باسلام
حارث نام خداوند اسماء الحسنی است.
چندین نام هست که سنت رسول الله است که بر فرزندان گذاشته نشه. مثل حکیم، حارث ، مالک ، یس ، ابوعیسی فعلا یادم نمیاد
موفق باشیم (موفق نام غلام امام رضا ع بوده)
Smile

سوال: نام فرزندان ابلیس چیست؟

پاسخ:

آنچه در منابع روایی و برخی کتب دیگر درباره فرزندان ابلیس آمده است عبارتند از:
11- "تمریح" که امام صادق(ع) فرمود: برای ابلیس (در گمراه ساختن افراد) کمک کننده ای است به نام "تمریح" که وی هنگام فرا رسیدن شب بین مغرب و مشرق را از وسوسه کردن مردم پر می کند.
عَنْهُ عَنْ صَالِحٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ لِإِبْلِيسَ عَوْناً يُقَالُ لَهُ تَمْرِيحٌ إِذَا جَاءَ اللَّيْلُ مَلَأَ مَا بَيْنَ الْخَافِقَيْن
[1]؛ از امام صادق (ع) فرمود: راستى ابليس را ياورى است بنام تمريح كه هر گاه شب آيد او ميان مشرق و مغرب را پر كند.
شرح-از مجلسى ره- قوله«ملاء ما بين الخافقين»
- يعنى براى گمراه كردن مردم و زيان رساندن بدانها يا براى وسوسه كردن در خواب چنانچه صدوق در امالى بسند خود از ابى بصير از امام صادق (ع) روايت كرده است كه شنيدم ميفرمود براى ابليس شيطانيست بنام هزع هر شب از مشرق تا مغرب را پر كند و بخواب مردم آيد و شايد در اين حديث كم و زياد و تصحيفى رخ داده است و در اينجا باين صورت نقل شده است
[2]
12- "قزح"،"ابن کوا" از امیر المومنین(ع) از " قوس قزح" سئوال کرد ، حضرت فرمود: "قوس قزح" مگو، زیرا "قزح" نام شیطان است ، بلکه بگو " قوس الله" و "قوس الرحمن".
ابن کواءپرسيد: اى أمير المؤمنين قوس قزح چيست؟ فرمود: مادرت در عزايت باد! اى ابن كوّاء مگو: «قوس قزح» زيرا قزح نام شيطان است، بلكه بگو: «قوس اللَّه» و آن هر گاه ظاهر گردد ارزانى و فراوانى بسيار آشكار گردد.
[3]
13- "زوال" مرحوم کلینی از "عطیه ابی المعزام" روایت کرده که وی گفت: در خدمت حضرت صادق(ع) بودم و از مردانی که دارای مرض "ابنه" بوده و هستند یاد کردم. حضرت فرمود:... "زوال" پسر ابلیس با آنها مشارکت می کند و آنها مبتلا به آن مرض می شوند...
14- "لاقیس" یعقوب بن جعفر گفت: مردی از حضرت صادق(ع) از مساحقه(آمیزش) زن با زن دیگر سئوال کرد و حضرت فرمود: "راکبه و مرکوبه" هر دو ملعونند. پس از آن فرمود: خدا بکشد "لاقیس" دختر ابلیس را که چه عمل زشتی را برا.ی زن ها آورد. آن مرد سائل گفت: این عمل از اهل عراق آمده است. حضرت فرمود: سوگند به خدا که این عمل در زمان رسول خدا بوذ، قبل از آنکه عراق باشد.
وَ مِنْهُ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ جَعْفَرٍ ( رواه الكلينى باسناده عن على بن ابراهيم عن أبيه عن على بن القاسم عن جعفر بن محمد عن الحسين بن زياد عن يعقوب بن جعفر)؛ قَالَ سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع أَوْ أَبَا إِبْرَاهِيمَ ع عَنِ الْمَرْأَةِ تُسَاحِقُ الْمَرْأَةَ وَ كَانَ مُتَّكِئاً فَجَلَسَ فَقَالَ مَلْعُونَةٌ مَلْعُونَةٌ الرَّاكِبَةُ وَ الْمَرْكُوبَةُ وَ سَاقَ الْحَدِيثَ إِلَى أَنْ قَالَ قَاتَلَ اللَّهُ لَاقِيسَ بِنْتَ إِبْلِيسَ مَا ذَا جَاءَتْ بِهِ فَقَالَ الرَّجُلُ هَذَا مَا جَاءَ بِهِ أَهْلُ الْعِرَاقِ فَقَالَ وَ اللَّهِ لَقَدْ كَانَ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص قَبْلَ أَنْ يَكُونَ الْعِرَاقُ الْخَبَر؛ مردى از امام ششم پرسيد از زنى كه با زنى مساحقه كند آن حضرت تكيه زده بود بر نشست و فرمود: ملعونه ملعونه ‏اند رو و زير هر دو- و حديث را كشانده تا فرموده خدا بكشد لاقيس دختر شيطان را كه آن را آورد، آن مرد گفت: آن را مردم عراق آوردند فرمود: نه بخدا كه در عهد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلم بود پيش از آنكه عراقى باشد الخبر
[4]
15- "متکون" که با تغییر شکل و خود را به صورت بزرگ و کوچک در آوردن مردم را گول میزند و با این وسیله آنان را وادار به کناه می کند.
زراره گويد: امام صادق عليه السّلام فرمودند: بمن بگو حمزه گمان مى‏كند كه پدرم بر او ظاهر مى‏گردد، گفتم آرى او چنين عقيده‏اى دارد و مى‏گويد: من پدر شما را مشاهده مى‏كنم امام عليه السّلام فرمود: او دروغ مى‏گويد و پدرم بر او ظاهر نمى‏گردد.
ابليس يك شيطانى دارد كه او را متكون مى‏گويند او به هر صورتى ظاهر مى‏شود، گاهى در صورت‏هاى كوچك و گاهى بزرگ ديده مى‏شود، به خداوند سوگند او هرگز توانائى ندارد در چهره پدرم در آيد و خود را به كسى نشان دهد
[5]
16- "مذهب" که به صورت های مختلف ممثّل می شود ، مگر به صورت پیغمبر و با وصیش.
17- "خنزب" که بین شخص نماز گذار و نمازش حایل می شود، یعنی توجه قلب را از وی بر طرف می کند.
وَ قَدْ وَرَدَ فِي الْخَبَرِ عَنْهُ أَنَّهُ قَالَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ حَالَ بَيْنَ صَلَاتِي وَ قِرَاءَتِي قَالَ ذَاكَ الشَّيْطَانُ يُقَالُ لَهُ خَنْزَبٌ فَإِذَا خَشِيتَ فَتَعَوَّذْ بِاللَّهِ مِنْهُ وَ اتْفُلْ عَنْ يَسَارِكَ ثَلَاثاً قَالَ فَفَعَلْتُ فَأَذْهَبَ اللَّهُ عَنِّي رَوَاهُ مُسْلِمٌ فِي الصَّحِي
[6]
در خبر وارد شده كه عثمان بن ابى العاص عرض كرد: يا رسول اللَّه! شيطان بين نماز و قرائت من حائل مى‏شود، پيغمبر فرمود: آن شيطان را «خنزب» ميگويند، و هر گاه ترسى از وى برايت حاصل شد، از او به خداوند پناه بر و آب دهانت را سه بار بطرف چپ بريز، وى گفت: من اين كارها را كردم و خداوند او را از من دفع كرد.
[7]
مجاهد گفته: از فرزندان ابليس لاقيس است و ولهان كه گماشته بر طهارت و نماز،(الْقُطْبُ الرَّاوَنْدِيُّ فِي لُبِّ اللُّبَابِ، عَنِ النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قَالَ‏ إِنَّ لِلْوُضُوءِ شَيْطَاناً يُقَالُ لَهُ وَلْهَانُ‏ يُوَسْوِسُ الْعَبِيدَ إِذَا لَمْ يُسَمِّ اللَّهَ فِي وُضُوئِه‏؛)
[8]
و اهفاف در بيابانها است،
و مره كه بدو كنيه دارد، زلنبور كه گماشته به بازارها است و لغو و سوگند دروغ و ستايش كالا را جلوه دهد،
و بثر، گماشته بر مصيبت است
وادارد به خراشيدن چهره و سيلى زدن و گريبان دريدن
ابيض كه پيغمبران را وسوسه كند،
اعور گماشته بر زنا است در آلت مرد و كفل زن باد دمد.
داسم كه چون مردى بى‏سلام و بردن نام خدا در خانه خود درآيد او بهمراهش درآيد و ميان او و خاندانش ستيزه بر پا كند و اگر بخورد بى‏بسم اللَّه همخور او باشد و چون مردى بخانه‏اش در آمد و سلام نكرد و نام خدا نبرد و بدى ديد بايد بگويد: داسم، داسم اعوذ باللَّه منه
مطرش، گماشته بر نشر اخبار دروغ و بى‏اصل است در ميان مردم،
و اقبض (اقنص خ ب) كه مادرشان طرطبه است، نقاش گفته: بلكه او دايه آنها است، و گفتند 30 تخم گذاشت 10 در خاور 10 در باختر، 10 در ميان زمين و از هر تخم يك جنس شيطان بر آمد چون عفريت، غول، قطاربه، جانّ، و نامهاى گوناگون و همه دشمنان آدميزاده‏اند كه خدا فرموده «آيا برگيريد او را و نژادش دوستان با اينكه آنان دشمن شمايند»
[9] مگر مؤمنان آنها و كنيه ابليس ابو مرّه است.[10]
ثمّ إنّ الشياطين جنود
[11] مجنّدة كالملائكة، وإنّ لكلّ نوع من المعاصي شيطاناً يخصّه ويدعو لها.
وعن مجاهد: أنّ لإبليس خمسةً من الأولاد، جعل كلّ واحد منهم على شي‏ء من أمره، فذكر أساميهم: ثبور، والأعور، ومسوط، وداسم، وزلينور؛ فأمّا ثبور، فهو صاحب المصائب الذي يأمر بالثبور وشقّ الجيوب ولطم الخدود. وأمّا الأعور، فهو صاحب الرياء يأمر به ويزيّنه. وأمّا مسوط، فهو صاحب الكذب. وأمّا داسم، فيدخل مع الرجل إلى أهله ويريه العيب فيهم، ويغضبه عليهم. وأمّا زلينور، فهو صاحب‏ السوق، وبسببه لا يزالون لمتطمّين.
[12]
وشيطان الصلاة يسمّى حرباً، وشيطان الوضوء الوَلْهان‏.
[13]
ثمّ إنّ تولّد شيطان من آخَرَ كتكوّن شرر نار كثيرة الدخان من نار اخرى مثلها، وتولُّدَ ملك من ملك كحصول نور من نور، أو كحصول علم من علم.
وفي الخبر عن أبي أمامة قال: قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم: «وُكِّلَ بالمؤمن مائة وستّون ملكاً يذبّون عنه ما لم يقدر عليه؛ من ذلك للبصر سبعة أملاك يذبّون عنه، كما يُذَبّ عن قصعة العسل الذِّبّانُ في اليوم الصائف، وما لو بدا لكم، لرأيتموه على كلّ سهل وجبل كلّهم باسط يده فأغرفاه، وما لو وُكّل العبد إلى نفسه طرفة عين، لاختطفته الشياطين»
[14]
ولهذا المرام تفصيل لا يسعه المقام.
[15]

مساله دیگری که مرتبط با موضوع فوق است مساله ازدواج شیطان است:
درمورد ازدواج کردن و تولید مثل شیطان چندین قول وجود دارد:
1- در روایتی که در تفسیر برهان هست در ذیل ایات سوره حجر که مربوط به حضرت ادم است اورده شده که : ابلیس - که اسم اولى او عزازیل است - از همان اوان جوانى ، در میان قوم خود در زمین مشغول عبادت و بندگى خداوند بود تا بزرگ شد و موقع ازدواج او رسید. وقتى تصمیم به ازدواج گرفت ، با دخترروحا به اسم لهبا که آن هم از طایفه جن بود، ازدواج نمود. بعد از آن که ایشان با هم ازدواج کردند، فرزندان زیادى از آن ملعون به وجود آمد که از شمارش ‍ به طورى که زمین از آنها پر شد. همه آنها مشغول عبادت شدن و مدتى طولانى ، خدا را ستایش نمودند. در میان ایشان عبادت و بندگى خود ابلیس ‍ از همه آنان بیشتر بود. از همین جهت ، بعد از آن که خداوند اختلاف و خون ریزى را در میان طایفه جن و نسناس (طایفه اى به جاى انسان فعلى بودند) دید، هر دو طایفه را هلاک کرد، و از میان آن طایفه فقط ابلیس را نگاه داشت . بعدا فرشتگان او را به آسمان بردند. آن ملعون هم ، در آسمان اول مدتى در میان ملائکه ، خدا را عبادت کرد بعد به آسمان دوم و سوم تا آسمان هفتم پیش رفت و با ملائکه هر آسمان خدا را ستایش کرد تا وقتى که خداوند آدم علیه السلام را خلق فرمود، و دستور سجده داد او هم سرپیچى کرد و رانده شد. پس زن و فرزندان او هم جزء هلاک شدگان هستند. او بدون زن و فرزند به آسمان رفته
2- مجمع البحرین در لغت شیطان مى نویسد: وقتى خداوند متعال ، اراده کرد که براى ابلیس همسر و نسلى قرار دهد غضب را بر وى مستولى ساخت و از غضب او تکه آتشى پیدا شد، از آن آتش براى او همسرى آفرید
3- در بعضی روایات آمده که ابلیس با خودش ازدواج میکند ویا تخم میگذارد وبرای ابلیس دوران و یک عضو تناسلی نر و ماده است که پاهایش را به هم میمالد و خودش با خودش جفت شده ودر هر روز ده بچه میزاید و بچه هایش همگی نرند و در بین آنها ازدواج و توالد و تناسل نیست وبه نظر میرسد این روایت بیشتر صحیح باشد زیرا در سخنان امامان نیز به آن اشاره شده .
4- بنابر بعضی روایات شیطان با همسر اول حضرت آدم ازدواج کرد:
بنا بر روایتی لیلیت هم زمان با آدم و از جنس او- خاک- آفریده شد، روایتی دیگر می گوید از آتش، هرچه بود با آدم توافق اخلاقی نداشت، چرا که هر دو از منشأ یکسانی خلق شده بودند، و حاضر نبود برتری مرد را بر خود بپذیرد و به او تواضع کند. القصه، لیلیت که بوی "آدم" را خوش نداشت به شکل ماری به همراه اولین و آخرین غریبه ی محل، یعنی شیطان، از بهشت گریخت!وبا او ازدواج کرد وفرزندان بسیاری به دنیا آورد آدم تنها شد و به درگاه خداوند دعا کرد و گفت زنی که به من داده بودی گریخت، آن وقت خداوند حوّا را از دنده ی چپ آدم آفرید که مونس و همدم او باشد و بماند؛ گرچه آدم، حوّا را دوست داشت اما روح او همیشه در یاد و حسرت لیلیت باقی ماند. البته می گویند اسطوره ی لیلیت چندان معتبر نیست و بر اساس تفسیری بر یکی از انجیل ها جعل شده وبه نظر میرسد افسانه ای ساختگی باشد چنانچه درمنابع اسلامی منجمله قرآن و روایات ائمه (ع)اصلا چنین موردی یافت نمیشود و کاملا ساختگی است و برای پایین آوردن مقام و ارزش زن ساخته و پرداخته شده این داستان ساختگی خلاف روایت خداوند در قرآن میباشد و همین دروغین بودن این داستان افسانه ای را بیشتر نمایان میکند
5- روایتی دیگر میگوید : او بعد از رانده شدن از بهشت میان قوم جنیان کافر در زمین برگشته و در آنجا ازدواج کرده و فرزندان بسیاری دارد
6- با هر کودکی یک شیطان و یک فرشته متولد میشود که با کوتاهی در تربیت کودک قوه ی شیطانی او پرورش میابد و به راه نادرست کشیده می شود، اما با تربیت صحیح قوه ی انسانی او شکوفا خواهد شد .
اختصاصات شیطان:
شيطان، نخستين كسى بود كه بعضى كارها را مرتكب شد و پيش از او كسى آنها را انجام نداده بود. و آنها از اين قراراند:
- اولين كسى كه قياس نمود و خود را از حضرت آدم عليه السلام برتر و بالاتر دانست و گفت : من از آتشم و او از خاك در حالى كه آتش از خاك بالاتر است .
- اولين كسى كه در پيشگاه با عظمت الهى تكبر نمود و به دستور خالق خود عمل نكرد.
- اولين كسى كه كه معصيت و نافرمانى خدا را كرد و آشكارا با او مخالفت نمود.
- اولين كسى كه به دروغ گفت : خدا گفته از اين درخت نخوريد، چون درخت جاويد است و اگر كسى از آن بخورد تا ابد زنده مى ماند و با خدا شريك مى شود.
- اولين كسى كه كه قسم به دروغ خورد و گفت : من شما را نصيحت مى كنم .
- اولين كسى كه نماز خواند و يك ركعت آن چهار هزار سال طول كشيد.
- اولين كسى كه منبر رفت و براى ملائكه سخنرانى و صحبت كرد.
- اولين كسى كه به خدا مشرك شد.
- اولين كسى كه غنا و آواز خواند، همان زمانى كه آدم عليه السلام از درخت نهى شده خورد.
- اولين كسى كه از خوشحالى سرود خواند و آن هنگامى بود كه آدم به زمين آمد.
- اولين كسى كه نوحه خواند و گريست ؛ چون او را به زمين فرستادند، به ياد بهشت و نعمتهاى آن نوحه و گريه كرد.
- اولين كسى كه لواط كرد چون زمانى كه به ميان قوم لوط آمد خود را در اختيار آنان قرار داد تا با او لواط كنند.
- اولين كسى كه دستور ساختن منجنيق را داد تا حضرت ابراهيم عليه السلام را با آن در آتش اندازند.
- اولين كسى كه دستور ساختن حمام را در زمان حضرت سيلمان عليه السلام داد تا نظافت كنند.
- اولين كسى كه ساختن نوره را در زمان حضرت سليمان داد، براى اين كه موهاى اضافى پاى بلقيس پادشاه سبا را از زمين ببرند.
- اولين كسى كه دستور ساختن شيشه را داد تا حضرت سليمان عليه السلام آن را روى خندق گذارد و بلقيس را آزمايش كند.
- اولين كسى كه دستور ساختن صابون را داد تا مردم بدن و لباس خود را بشويند.
- اولين كسى كه دستور ساختن آسياب را داد تا مردم گندم هاى خود را آرد كنند.
- اولين كسى كه با ابوبكر بيعت كرد تا مردم را منحرف كند و از مسير حق برگرداند.
- اولين كسى كه خدا را در آسمان ها پرستيد.
- اولين كسى كه عبادت و بندگى او، فرشتگان را به تعجب در آورد!
- اولين كسى كه به خداى خود اعتراض كرد.
- اولين كسى كه شبيه شدن به ديگران را مطرح و مردم را به آن تشويق كرد.
- اولين كسى كه كه سحر و جادو كرد و آن دو را به مردم ياد داد.
- اولين كسى كه ساز درست كرد و خود، آن را نواخت .
- اولين كسى كه براى زيبايى ، زلف گذاشت .
- اولين كسى كه براى مخالفت با پيامبران ريش خود را تراشيد.
- اولين كسى كه براى مست شدن مردم ، شراب درست كرد.
- اولين كسى كه ساختن آلات لهو و لعب و موسيقى را به قابيل آموخت .
- اولين كسى كه وقتى وارد جهنم مى شود، خطبه مى خواند.
- اولين كسى كه مكر و حيله و خدعه نمود.
- اولين كسى كه نقاشى كرد و چهره كشيد.
- اولين كسى كه آتش حسدش شعله ور شد.
- اولين كسى كه به ناحق مخاصمه و جدال كرد.
- اولين كسى كه خداى تعالى به او لعنت نمود و از ناراحتى فرياد كشيد.
- اولين كسى كه به خدا كفر ورزيد.
- اولين كسى كه گريه دروغى نمود.
- اولين كسى كه عبادت و خلقت خود را ستود.
- اولين كسى كه صورت هاى مجسمه و بت را ساخت .
- اولين كسى كه جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل او را لعنت كردند.
- اولين كسى كه از ترس ملائكه فرار كرد و خود را مخفى نمود.
- اولين كسى كه دستور مساحقه داد. امام باقر عليه السلام فرمود: "وقتى خواسته ابليس در قوم لوط عملى شد، خود را به صورت زن در آورد و سراغ زنان آمد و گفت : آيا مردان شما با هم لواط مى كنند؟ در جواب گفتند: آرى . دستور داد شما نيز با هم مساحقه كنيد".
جریان زیر نیز مرتبط با مباحث فوق است:
امام هادی(ع) روزی ابلیس را دید و از او پرسید که چه کسی هستی؟ ابلیس گفت:
من قابیل و کشندة فرزند آدم به نام هابیل هستم. من با نوح پیامبر در کشتی سوار شدم (برای تباهی آنها و هلاکت اهل کشتی) و من کشندة شتر صالح پیامبرم. من موجب به آتش انداختن ابراهیم هستم. من نقشة قتل یحیی را کشیدم. من سبب قتل زکریّا با ارّه شدم. من روان کنندة لشکر فرعون به رود نیل شدم که آنها غرق شوند. من جادوگران را راضی نمودم که با موسی درگیر شوند و آنها را راهنمایی نمودم، من سازندة گوسالة سامرّی بودم. من مردم را در جنگ حنین برای کشتن پیامبر اکرم جمع کردم. من حسادت را در دل امّت در روز سقیفه انداختم (تا غصب خلافت حضرت علی(ع) بشود) من محمل عایشه را در جنگ جمل با علی(ع) بستم.من در لشکر معاویه در جنگ صفّین،کارساز بودم من در روز عاشورا، در کربلا لشکر یزید را تشویق می‌کردم در ریختن خون حسین بن علی(ع) و اصحابش. من امام اهل نفاق هستم. من نابود کنندة اقوام اوّلین بودم و گمراه کنندة اقوام آخرین هستم. من از آتش، نه از خاک خلق شده‌ام. من مورد خشم خداوند تا آخر خلقت هستم.
سپس امام هادی(ع) فرمود:
«تو را به خدا قسم! اعمالی که موجب تقرّب به خدا می‌شود، بیان کن.»
ابلیس گفت:
در دنیا با قناعت زندگی کن و برای نجات در آخرت، به محبّت علیّ بن ابی‌طالب(ع) تمسّک بنما و به دشمنی با دشمنان آن حضرت زندگی کن. به درستی که خدا را در هفت آسمان عبادت کرده و در هفت زمین معصیت نمودم و در این عمر طولانی یافتم که هر فرشتة مقرّبی و هر پیامبر مرسلی با محبّت علیّ بن ابی‌طالب(ع) به خداوند جهان تقرّب می‌جوید.[16]


[/HR][1] . الكافي، ج‏8، ص: 232.

[2] . روضه كافى-ترجمه كمره‏اى، ج‏2، ص: 54.

[3] . احتجاج-ترجمه جعفرى، ج‏1، ص: 584.

[4]. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏60، ص: 270، آسمان و جهان-ترجمه كتاب السماء و العالم بحار، ج‏7، ص: 208.

[5] . ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج‏2، ص: 456.

[6] . إعلام الورى بأعلام الهدى، ص: 125

[7] . اين حديث را مسلم بن حجاج در صحيح خود روايت كرده. زندگانى چهارده معصوم عليهم السلام، متن، ص: 186.

[8] . مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏1، ص: 323.

[9] . کهف ایه 50.

[10] . آسمان و جهان-ترجمه كتاب السماء و العالم بحار، ج‏7، ص: 244.

[11] . في المخطوطة: «جنوده».

[12] . كتاب المحبر، ص 359، ح 138؛ تاج العروس، ج 6، ص 468 (زلبر).

[13] . سنن الترمذي، ج 1، ص 40، ح 57؛ المستدرك للحاكم النيسابورى، ج 1، ص 162.

[14] . المعجم الكبير، ج 8، ص 167؛ تفسير الثعلبي، ج 10، ص 179؛ بحار الأنوار، ج 64، ص 314، ذيل ح 9.

[15] . الحاشية على أصول الكافي (علوي عاملي)، ص: 75

[16] . کتاب طوالع الانوار، ص166.
موضوع قفل شده است