جمع بندی آيا در نماز فقط حركاتش مهم است؟

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آيا در نماز فقط حركاتش مهم است؟

سلام.

يك دوستي ميگفت ببينيد توي سجده چيزهاي متنوعي خوانده ميشه، توي ركوع همينطور، ركعتهاي سوم و چهارم و بخشهاي عمده اي از ركعتهاي اول و دوم ...
به نظر ايشون در نماز فقط به جا آوردن اون ظاهر و اصل عبادت اهميت داره و محتواي نماز (داخل عبادت) اهميت نداره.

آيا همچين بحثي ميتونه بحث درستي باشه؟

تشكر

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد کریم

فردا از آن ماست;380658 نوشت:
يك دوستي ميگفت ببينيد توي سجده چيزهاي متنوعي خوانده ميشه، توي ركوع همينطور، ركعتهاي سوم و چهارم و بخشهاي عمده اي از ركعتهاي اول و دوم ...
به نظر ايشون در نماز فقط به جا آوردن اون ظاهر و اصل عبادت اهميت داره و محتواي نماز (داخل عبادت) اهميت نداره.
آيا همچين بحثي ميتونه بحث درستي باشه؟

با سلام
قضيه برعكس برداشت دوست شماست چون آنچه در نماز اهمیت دارد باطن ومحتوای نماز است ونماز بدون حضور قلب وتوجه ارزشی ندارد. امام سجاد علیه السلام می فرماید: از نماز بنده به همان اندازه ای مورد قبول واقع می شودکه همراه با حضور قلب باشد.(حاجی نوری،المستدرک ،ج3،ص58)
قرآن هیچوقت نگفته است که نماز بخوانید بلکه می فرماید نماز را اقامه کنید یعنی نماز را در میان خانواده وجامعه احیاء کنید که اینها همه به خاطر یاطن نماز ونقش حفظ طهارت آن نسبت به شخص وجامعه است واینها در سایه باطن نماز است نه صرف حرکات آن.
خداوند متعال در آیه 45سوره عنکبوت در باب فلسفه وحکمت نماز می فرماید: إنّ الصلاة تنهای عن الفحشاء والمنکر، همانا نماز شما را از تمام زشتیها وپلیدیها باز می دارد. این نقش نماز زمانی است که به باطن نماز توجه شود نه صرف ظاهر وحرکا آن.
شما برای مطالعه بیشتر می توانید به کتاب معراج السعاده ص 754به بعد، فرازهایی از اسرار نماز از آیةالله جوادی آملی وکتاب نماز زیباترین الگوی پرستش از آقای نعیم آبادی مراجعه کنید.

نقل قول:

يك دوستي ميگفت ببينيد توي سجده چيزهاي متنوعي خوانده ميشه، توي ركوع همينطور، ركعتهاي سوم و چهارم و بخشهاي عمده اي از ركعتهاي اول و دوم ...
به نظر ايشون در نماز فقط به جا آوردن اون ظاهر و اصل عبادت اهميت داره و محتواي نماز (داخل عبادت) اهميت نداره.

آيا همچين بحثي ميتونه بحث درستي باشه؟

سلام

من در یکی از بحث ها (در همین انجمن) حونده بودم که وقتی پیامبر به معراج رفت در عرش خدا نماد هایی از نور دیده بود که طبق آنها خدا گفت نماز را اینگونه که به تو تلقین می شود بخوان و خدا می گفت و پیامبر تکرار میکرد!!

در واقع جملاتی که ما می گوییم همان ترجمه صُوَر جبروت و ملکوت هست در عالم ماده، و زمانی که بنده این کد ها را به زبان می اورد رشته از نوری به آن عالم برایش تنیده می شود! (متاسفانه بیشتر جوان ها این را نمی دانند )

برای فهم بهتر این مطلب این را بگم که از امام حسین علیه السلام نقلی شبیه این هست که فرمود :
نام من در عرش و ملکوت خدا به صورت کلمه دیده یا خوانده نمی شود بلکه به صورت ستونی است بلند که در ساق عرش بنا شده است و شراب (سرخ )بهشتی از ان تراوش میکند به گونه ای که ملائک بسیاری دورش طواف میکنند و از آن می نوشند! (این یکی از دلایلی است که امام حسین در عرش بسیار عزیز است!)

همه جملات نماز هم مثالی به مانند این فرموده امام را تداعی می کنند!

کریم;382844 نوشت:
با سلام
قضيه برعكس برداشت دوست شماست چون آنچه در نماز اهمیت دارد باطن ومحتوای نماز است ونماز بدون حضور قلب وتوجه ارزشی ندارد. امام سجاد علیه السلام می فرماید: از نماز بنده به همان اندازه ای مورد قبول واقع می شودکه همراه با حضور قلب باشد.(حاجی نوری،المستدرک ،ج3،ص58)
قرآن هیچوقت نگفته است که نماز بخوانید بلکه می فرماید نماز را اقامه کنید یعنی نماز را در میان خانواده وجامعه احیاء کنید که اینها همه به خاطر یاطن نماز ونقش حفظ طهارت آن نسبت به شخص وجامعه است واینها در سایه باطن نماز است نه صرف حرکات آن.
خداوند متعال در آیه 45سوره عنکبوت در باب فلسفه وحکمت نماز می فرماید: إنّ الصلاة تنهای عن الفحشاء والمنکر، همانا نماز شما را از تمام زشتیها وپلیدیها باز می دارد. این نقش نماز زمانی است که به باطن نماز توجه شود نه صرف ظاهر وحرکا آن.
شما برای مطالعه بیشتر می توانید به کتاب معراج السعاده ص 754به بعد، فرازهایی از اسرار نماز از آیةالله جوادی آملی وکتاب نماز زیباترین الگوی پرستش از آقای نعیم آبادی مراجعه کنید.

ممنون اما منظور من حركات بدون حضور قلب نيست؛ اتفاقا منظورم حركات با حضور قلب اما بدون محدوديت در لغات و كلمات است. منظورم اينه كه كلماتي كه به كار برده ميشه اهميت نداره يا اهميت زيادي نداره. آيه و روايتي كه شما فرمودين هم ناقض اين مساله نيست. شما مطلبي سراغ دارين كه در مورد اهميت كلماتي كه به كار برده ميشه صحبت كرده باشن؟ مثال نقضش رو هم آوردم خدمتتون كه ما توي سجود و ركوع و غالب ركعتها كلمات و عبارات قطعي نداريم و هر كسي هر چه بخواد ميخونه

فردا از آن ماست;383050 نوشت:
ممنون اما منظور من حركات بدون حضور قلب نيست؛ اتفاقا منظورم حركات با حضور قلب اما بدون محدوديت در لغات و كلمات است. منظورم اينه كه كلماتي كه به كار برده ميشه اهميت نداره يا اهميت زيادي نداره. آيه و روايتي كه شما فرمودين هم ناقض اين مساله نيست. شما مطلبي سراغ دارين كه در مورد اهميت كلماتي كه به كار برده ميشه صحبت كرده باشن؟ مثال نقضش رو هم آوردم خدمتتون كه ما توي سجود و ركوع و غالب ركعتها كلمات و عبارات قطعي نداريم و هر كسي هر چه بخواد ميخونه

با سلام دوباره
نماز جزو عباداتی است که شکل خواندن آن واجزاء وحرکات آن از طرف نبی بزرگوار اسلام وائمه اطهار(ع) برای ما بیان شده اند وما نمی توانیم به آن چیزی اضافه کنیم وتفصیل مباحث مربوط به نماز واحکام آن در کتاب الصلاة کتب فقهی از قبیل فروع کافی، من لایحضره الفقیه، اسبصار ، وسائل الشیعة وهزاران کتاب فقهی دیگر به تفصیل مورد بحث قرار گرفته است از نیت وتکبیرة الاحرام گرفته تا سلام نماز وما نمی توانیم چیزی به آن اضافه کنیم. اما آنچه در مورد سجده فرمودید: به ما گفته شده که در سجده یا رکوع باید ذکر گفته شود واین ذکر از سه سبحان الله ویا یک سبحان ربی ....کمتر نباشد واگر کسی به جای اینها ذکر دیگری بگوید باز اشکال ندارد ولی باید ذکر باشد نه دعا . ویا بعد از تکبیر الاحراو در رکعت اول ودر رکعت دوم باید حمد خواند وبعد حمد سوره و هر سوره ای خوانده شود اشکال ندارد مگر سوره هایی که آیات سجده دار واجب دارد.
مساله به این شکل است که احکام مفصل آن در توضیح المسائل نوشته می شود وآزادی که قرار وجود دارد در بعضی اذکار هست نه اعمال وحرکات نماز وآنهم دارای احکام خاصی است که هر کس باید بر اساس فتاوای مرجع تقلید خود عمل کند.

کریم;383401 نوشت:

اگر کسی به جای اینها ذکر دیگری بگوید باز اشکال ندارد ولی باید ذکر باشد نه دعا

تشكر از پاسختون. فقط اينكه ذكر باشد نه دعا، دعا علاوه بر اينها ميتونه باشه، درسته؟ به عنوان مثال يا ولي العافيه ... يا مواردي مثل قنوت كه به جز دعا ندارد.

تشكر از پاسختون. فقط اينكه ذكر باشد نه دعا، دعا علاوه بر اينها ميتونه باشه، درسته؟ به عنوان مثال يا ولي العافيه ... يا مواردي مثل قنوت كه به جز دعا ندارد.

دعا درخواستی است که ما از خدا داریم وبه این طریق برای خود یا دیگران از خداوند مغفرت، رحمت، بخشش ویا علو مقام می خواهیم ولی ذکر یاد خدا با اوصاف جمالیه وجلالیه است مثل سبحان الله ویا الحمدالله ودیگر اوصافی که در قرآن واحادیث با آن اوصاف یاد شده است.

این چه سوال عجیبی است ؟ البته که اصل نماز عبادت خداست با همان الفاظی که همه بلدیم و در حرکات ویژه نماز که خضوع و خشوع

ما را نسبت به خداوند نشان می دهد

مسواک، عطر، کوتاه کردن ناخن و گذاردن محاسن

در مقدّمات نماز، از چیزهایی که جزء آداب و بسیار پُر اجر و پُر ارج است؛ مسواک کردن است. روایت­های عجیبی در تشویق به مسواک زدن داریم. از جمله این که پیامبر اکرم صلّی‌‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم می‌فرمایند: «اگر نبود که نگران بودم برای امّتم مشقّت ­شود؛ مسواک زدن را بر آنان واجب می­کردم.

[1]» مسواک این قدر مهم است. آیا غیر از این است که در نماز می‌خواهیم با خدا حرف بزنیم؟ وقتی مثلاً سیر خورده­ای و دهانت بو می­دهد؛ شرم می‌کنی با رفیقت حرف بزنی. تو می­خواهی به نماز بایستی و با خدا حرف بزنی؛ آیات قرآن و کلام خدا می­خواهد از دهانت عبور کند. همین بوی ظاهری را بگیرید؛ همین بوی ته مانده­ی غذا که در دهان انسان می‌ماند و فضای دهان را بدبو می‌سازد یا در اثر چیز بویناکی که شخص می‌خورد دهانش بویناک می‌شود. در چنین وضعی اگر بخواهیم با یک بنده­ی ضعیف صحبت کنیم؛ می‌گوییم خوب نیست؛ دهانم بو می­دهد. بروم مسواک بزنم؛ دهانم تمیز شود و بویش برود؛ بعد با او حرف بزنم. در نماز می­خواهی با خدا حرف بزنی. لذا در روایت داریم؛ مجرای کلام خدا را پاک و تطهیر کنید.
[2] بنا به روایت، همین مسواک زدن ساده، ثواب نماز را هفتاد برابر می‌کند.

[3] پس وقتی وضو می­گیری، مسواک هم بزن. لازم نیست هر نوبت از خمیر دندان هم استفاده کنی. با آبِ خالی دهانت را مسواک کن. این یکی از ادب‌ها است. دهان ظاهر را مسواک کردیم؛ امّا پناه می­بریم به خدا، بوی بد ظاهری کجا و بوی تعفّن باطنیِ گناه کجا؟ بوی عَفِنی که از غیبت، تهمت، زخم زبان زدن، فحّاشی کردن، سخن لغو گفتن، اغوا و وسوسه کردن و ... ایجاد می‌شود؛ خدا می­داند آن چه تعفّنی دارد! چه مسواکی است که باید آن تعفّن را از دهان انسان پاک کند؟ آن باطن مسواک زدن است. البتّه همین مسواک ظاهر هم خیلی مهم است. از آداب دیگر مقدّمات نماز، عطر استعمال کردن است. بنا به روایات، عطر زدن، ثواب دو رکعت نماز را معادل هفتاد رکعت می­کند.

[4] ما خیلی مُفت ثواب نماز­ها را از دست می­دهیم! خوب است انسان یک شیشه‌ی کوچک عطر در جیب یا در جانمازش داشته باشد و قبل از نماز کمی عطر بزند تا دو رکعت نماز که می‌خواند؛ ثواب هفتاد رکعت نماز برایش نوشته شود. همین عطر ظاهری آثار فراوانی دارد. بوی عطر، فضا را برای حضور ملائکه مساعد می­کند؛ لذا کسانی که اهل اِحضارات‌اند؛ با عود و عطر و امثال آن، محیط را آماده می‌کنند تا ملائکه بیایند. این همین عطر ظاهری است. عطرهایی در لایه‌های عمیق‌تر وجود انسان است؛ روحیّات معطّر، خلقیّات معطّر، اندیشه­های معطّر و ...، عطر در همه‌ی لایه‌های وجود انسان وجود دارد. همان‌طور که گفتم، وجود انسان اقلاّ‌ً هفت لایه است و در هر یک از این لایه‌ها، برای هر یک از احکام، چه فرائض و چه نوافل، می­توانید مصداق پیدا کنید. ولی اگر همین ظاهر را بگیرید؛ سر از باطن در‌می­آورید. یک بار راجع به حضور قلب و رسیدن به باطن نماز اشاره کردم و گفتم همین نماز اوّل وقت خواندن را بگیرید؛ ببینید سر از کجا در‌می­آورید. این را که می­گویم؛ از پیش خود نمی‌گویم. روایت داریم.ادب دیگر این­است که انسان ناخن­هایش را بگیرد تا وقتی می­خواهد نماز بخواند؛ ناخن­هایش بلند نباشد. کوتاه بودن ناخن هم صورت ظاهرش و هم صورت باطنش مورد نظر است. صورت باطن آن یعنی روحیه‌اش مثل درّنده­ها نباشد که با چنگال­هایشان موجودات را می­درند. ناخن را کوتاه کن، یعنی خوی درندگی را از وجودت بیرون کن. ادب دیگر این­است که وقتی مرد به نماز می‌ایستد؛ محاسن داشته باشد. حدوداً سی و دو، سه سال قبل، سال اوّل انقلاب بود. به اقتضای ضرورت­های انقلاب، بنده جایی کار می‌کردم که کارمندان قدیمی و پرسنل قدیمی قبل انقلاب آن سازمان هم آنجا بودند. شخصی از همان قدیمی­ها بود که با ما همکاری می­کرد. فرد خوبی بود؛ انسان پاک و سالم و نمازخوانی هم بود. ولی صبح­ها که سرکار می­آمد؛ صورتش را حسابی برق می­انداخت. خیلی با هم صمیمی شدیم. به نحوی که آن حالت که ما نیروهای انقلابیم و آنها اشخاص قبل از انقلابند، بین من و او از بین رفته بود. یک بار با ­حالتی خیلی صمیمی، به من گفت: آخر این ریش چیست که تو می‌گذاری؟ من را ببین؛ من ریشم را می­زنم. ببین صورتم چقدر قشنگ و نرم است و... . خیلی صادقانه و با صفا اینها را به من گفت. من حال و هوای او را می­شناختم. حال و هوای فرهنگ قبل از انقلاب بود. شروع نکردم به استدلال علمی کردن یا آیه و روایت خواندن که زدن صورت با تیغ چه مضرّاتی دارد و خلاف شرع است و نباید ریش را تراشید. اصلاً وارد این بحث­ها نشدم. با همان حال و هوای جوانی، چون هم خودم بیست و پنج سالم بود؛ هم او شاید سی و یکی دو سالش بود. با همان افقِ فرهنگ قبل از انقلاب، شروع به صحبت با او کردم. گفتم: سؤالی دارم؛ پاسخش را به من راست بگو. گفت: سؤالت را بگو. گفتم: اگر شما دختر خانمی را ببینی و از او خیلی خوشت بیاید و دلت بخواهد یک جوری در دلش جا کنی و توجّه او را به خودت جلب کنی و کاری کنی که دوستت بدارد؛ اگر خبردار شوی آن دختر خانم آقایی را دوست دارد که مثلاً کت و شلوار سُرمه­ای تنش باشد؛ بالاغیرتاً فردا نمی­روی خیّاطی بدهی یک دست کت و شلوار سُرمه­ای برایت بدوزند که تنت کنی؟ گفت: آری. گفتم: هیچ سؤال می­کنی که رنگ سُرمه­ای چرا بهتر از رنگ قهوه‌ای است؟ چه خاصیّتی دارد که انسان کت و شلوار سُرمه­ای بپوشد؟ قطعاً نه. چون اینها برایت مهم نیست. مهم برایت این است که دل آن دختر خانم متوجّه تو شود. تو هم می­دانی که این خانم کسی را دوست دارد که کت و شلوار سُرمه­ای تنش باشد؛ لذا از فردا کت و شلوار سُرمه­ای می­پوشی. گفت: درست می­گویی. آن سال‌ها در آرایش موی سر آقایان، سبک قیصری مد بود. گفتم: اگر خبردار شوی آن دختر خانم آقایی را دوست دارد که موی سرش را مدل قیصری آرایش می­کند. گفتم: بالاغیرتاً همین امروز بعد‌از‌ظهر نمی­روی آرایشگاه، بگویی موی سرم را مدل قیصری بزن؟ گفت: چرا. گفتم: اصلاً هیچ می­پرسی چه خاصیتی دارد انسان مویش را مدل قیصری بزند؟ اگر مدل دیگری بزند؛ چه عیب و مشکلی دارد؟ گفت: نه. گفتم: علّتش معلوم است. فقط برایت مهم است در دل او جا کنی. گفت: درست می‌گویی. گفتم: راستش را به تو بگویم؛ من هم عاشق کسی شده‌ام که مرد­ها را ریشو دوست دارد؛ من هم می­خواهم در دل او راه پیدا کنم. گفت: اِ، عَجب! گفتم: بله، او خدا است. گفت: از کجا می‌دانی او مردهای ریشو را بیشتر دوست دارد؟ گفتم: دلیلش این است که همه‌ی کسانی که او خیلی دوستشان دارد؛ ریش داشته‌اند. یقین دارم پیغمبر اکرم صلّی‌‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم ریشش را نمی‌تراشید؛ امیرالمؤمنین علیه‌السّلام ریشش را نمی­تراشید؛ امام حسن و امام حسین علیهما‌السّلام ریششان را نمی­تراشیدند. خدا اینها را خیلی دوست دارد. چون من هم می­خواهم در دل خدا جا کنم؛ من هم خودم را به شکل آنها در آورده‌ام. اصلاً هم برایم مهم نیست که ریش بگذاری چه خاصیّتی دارد؛ بتراشی چه خاصیّتی دارد و کدام یک زیبا­تر است؟ اصلاً اینها برای من مهم نیست. مهم این است که در دل او راه پیدا کنم. بعد داستانی را هم تعریف کردم که آن را در کتاب حجاب هم نوشته‌ام. روایت است در زمان حضرت موسی علیه‌السّلام، فرعون دلقکی داشت که او را می­خنداند. دلقک برای این­که فرعون را بخنداند؛ مثل حضرت موسی علیه‌السّلام لباس چوپانی بر تن می­کرد؛ چوبی هم شبیه به عصای موسی علیه‌السّلام به دست می­گرفت و جلوی فرعون ادای موسی را در‌می­آورد و فرعون هم قاه‌قاه می‌خندید. او که اَدا در‌می­آورد؛ حضرت موسی خیلی اذیّت می­شد. به امر خدا قرار شد بنی‌اسرائیل مصر را ترک کنند. در مسیرشان به رود خروشان نیل رسیدند. از آن سو هم فرعون با لشکریانش راه افتاده بود که آنها را بگیرد و نابود کند. به امر خدا، حضرت موسی علیه‌السّلام عصایش را به رود نیل زد؛ رود نیل شکافته شد و کف رود نیل زمین خشک شد. بنی اسرائیل از رود نیل عبور کردند و به آن طرفِ رود رسیدند. فرعون و لشکریانش هم به رود رسیدند. آنها هم به دنبال حضرت موسی علیه‌السّلام و همراهانش راه افتادند. تا وسط­ رود نیل هم که آمدند زمین خشک بود. به وسط­ که رسیدند، خدا به آب امر کرد که دوباره به هم وصل شود. همه­ی لشکریان فرعون و خود فرعون غرق شدند. در این ماجرا، از جمع فرعونیان فقط یک نفر غرق نشد و زنده ماند و او همان دلقک بود. حضرت موسی علیه‌السّلام به خدا عرض کرد: خدایا این دلقک که بیش از همه مرا اذیّت کرد! او اَدای مرا در می­آورد و مرا مسخره می­کرد و همه به من قاه‌قاه می­خندیدند! چرا همه از بین رفتند و او نجات پیدا کرد؟ پاسخ آمد که موسی! من تو را دوست می­دارم. این دلقک خود را به شکل تو که محبوب منی در می­آورد. من دلم نیامد او را که خودش را به شکل تو در می­آورد؛ غرق کنم

[5]. بعد به آن همکارم گفتم: ما که نمی­توانیم مثل پیغمبر و امیرالمؤمنین باشیم؛ مثل ائمّه­ی معصومین باشیم؛ امّا اقلاً ما هم می­توانیم مثل آن دلقک، قیافه­ی ظاهری‌مان را شبیه آنها کنیم. شاید اینجا هم این طرفند یک کاری صورت داد. گفتم: من آن دلقک فرعونم که قیافه­ی موسی را به خود گرفته‌ام و ریش گذاشته‌ام. من که نمی­توانم شبیه به امیرالمؤمنین شوم؛ امّا می­توانم قیافه­ی ظاهری­ام را کمی شبیه به آن حضرت کنم. شاید به سبب این شباهت ظاهری، رحمت الهی شامل حال من هم شد. بحث در مورد محاسن گذاشتن خیلی مفصّل است. من نمی­دانم در طول دوران فقاهت، هیچ فقیه و مرجعی به حِلّیَّت تراشیدن ریش فتوا داده باشد. به لحاظ‌های مختلف برای این کار حرمت قائل‌اند. هم به خاطر خودِ عملِ تراشیدن ریش و هم این­که تشبّه به کفّار است. سنّتِ تراشیدنِ ریش، سنّت کفّار بوده که متأسّفانه این­قدر بین ما رایج شده است. روایت است که از حکومت ایران چند نفر پیک به مدینه آمدند که خدمت رسول الله صلّی‌‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم برسند. حضرت از دور دیدند اینها طبق سنّت زرتشتی‌ها، صورت­ها را تراشیده‌اند و سبیل­های بلندی دارند. حضرت به آنها وقت ملاقات ندادند. فرمودند فردا یا مثلاً چند روز دیگر، به شما وقت می­دهم. بعد از چند روز به خدمت حضرت آمدند و پیامشان را رساندند. بعد پرسیدند: آخر چرا ما را همان روز اوّل نپذیرفتید؟ فرمودند: به این خاطر که قیافه‌ی شما، قیافه‌ی کفّار بود؛ صورت­ها تراشیده و سبیل­ها بلند. من مخصوصاً شما را کمی نگه داشتم تا ریش­هایتان بلند شود؛ آن­وقت قبولتان کنم.

[6] ما اگر بخواهیم پیغمبر ما را هم قبول کند؛ بهتر نیست محاسن داشته باشیم؟ نکند پذیرفتن ما هم به خاطر همین ظاهرمان به تأخیر بیفتد. گرچه دلم نمی­خواهد کسی از دوستان به خاطر ذکر این نکته برنجد؛ ولی نباید حقّ مطلب را هم نگفته گذاشت. نهایت محبّت و صمیمیت است که انسان خیرخواهانه نکته­ای را به برادرش توجّه دهد. کما این­که برای خانم­ها هم در بحث حجاب، همین ماجرا را در کتاب حجاب نوشته‌ام که آنها هم نگاه کنند؛ خدا زن چادری را بیشتر دوست دارد. این که مقنعه و مانتو و ...، حجاب اسلامی است، یا نیست؛ من اصلاً کاری به این حرف­ها ندارم. آیا دلت می‌خواهد خدا دوستت داشته باشد؟ آیا دلت می­خواهد در دل خدا جا کنی؟ خدا زن چادری را بیشتر می­پسندد. چطور تو وقتی از یک خواستگار خوشت می­آید و می­خواهی او هم تو را بپسندد؛ شبیه سلیقه­ی خواستگارت لباس می­پوشی. یا فردا که ازدواج کردی، برای این که شوهرت تو را دوست بدارد؛ به رنگی که شوهرت بیشتر دوست دارد لباس می­پوشی؛ به مدلی که شوهرت بیشتر دوست دارد لباس می­پوشی و کار بسیار خوبی هم است؛ بابت این کار به تو ثواب هم می­دهند. پس چرا آن­گونه که خدا دوست می­دارد، جامه بر تن نمی‌کنی؟ حجاب اختیار نمی‌کنی؟ چادر اختیار نمی‌کنی؟ بعد هم همان داستان دلقک ... . حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها که خدا دوستش دارد و حَبیبه­ی خدا است؛ چادر داشت یا نداشت؟ من اصلاً کاری به این ندارم که چادر خاصیت دارد یا ندارد. پس چرا تو خودت را مانند آن دلقک، شبیه به حضرت زهرا نمی­کنی تا به اصطلاح، در دل خدا راه پیدا کنی؟ اینها نکته­های جنبی­ بود که در رابطه با بحث آماده شدن برای رفتن به سمت نماز عرض کردم.رجب اسم یکی از نهرهای بهشت است و ماه رجب ماه ریزش رگبار باران رحمت الهی است. امیدواریم خداوند به برکت امیرالمؤمنین علیه‌السّلام ، به برکت ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السّلام و با ماء ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السّلام، روح و جان و جسم و فکر و قلب و سرّ و خفیّ و اَخفای همه‌ی ما را تطهیر بفرماید؛ إن­شاءالله.................................................. 1. کلینی، کافی، ج 3. ص 22.2. متّقی هندی، کنز العمّال، ج 1، ص 603 و مجلسی، بحار، ج 73، ص 130.3. مجلسی، بحار، ج 73، ص 129.4. مجلسی، بحار، ج 81، ص 330.5. نعمت الله جزایری، انوار النعمانیّه، ج 3، ص 310.6. محدّث نوری، مستدرک الوسائل، ج 1، ص 406. منبع: مقدّمه‌ای بر مبحث «نماز» از کتاب «مصباح الهدیٰ»، استاد مهدی طیّب

به نظر حقیر حسی که از نماز به ما میرسه خیلی مهمه

به نام خدا

سلام علیکم

جمع بندی: آیا در نماز فقط حرکاتش مهم است؟
سوال:آیا در نماز فقط حرکات نماز مهم است که باید مثل گفته شرع باشد. یا اینکه اذکارنماز هم چنین است؟
جواب:نماز جزو عباداتی است که شکل خواندن آن واجزاء وحرکات آن از طرف نبی بزرگوار اسلام وائمه اطهار(ع) برای ما بیان شده اند وما نمی توانیم به آن چیزی اضافه کنیم وتفصیل مباحث مربوط به نماز واحکام آن در کتاب الصلاة کتب فقهی از قبیل فروع کافی، من لایحضره الفقیه، اسبصار ، وسائل الشیعة وهزاران کتاب فقهی دیگر به تفصیل مورد بحث قرار گرفته است از نیت وتکبیرة الاحرام گرفته تا سلام نماز وما نمی توانیم چیزی به آن اضافه کنیم. اما آنچه در مورد سجده فرمودید: به ما گفته شده که در سجده یا رکوع باید ذکر گفته شود واین ذکر از سه سبحان الله ویا یک سبحان ربی ....کمتر نباشد، واگر کسی به جای اینها ذکر دیگری بگوید باز اشکال ندارد ولی باید ذکر باشد نه دعا. ویا بعد از تکبیر الاحراو در رکعت اول ودر رکعت دوم باید حمد خواند وبعد حمدسوره و هر سوره ای خوانده شود اشکال ندارد مگر سوره هایی که آیات سجده دارد.
مساله به این شکل است که احکام مفصل آن در توضیح المسائل نوشته می شود وآزادی که قرار وجود دارد در بعضی اذکار هست. نه اعمال وحرکات نماز وآنهم دارای احکام خاصی است که هر کس باید بر اساس فتاوای مرجع تقلید خود عمل کند.
بطورخلاصه: حرکات نماز توقیفی است وباید عین گفته شرع بیان شود. در مورد اذکار هم بایدهمه عربی باشند. وفقط در قنوت می توان به هر زبانی دعا کرد. اما بقیه موارد بایدعربی باشد. در رکوع وسجده باید ذکر گفته شود نه دعا. ودر حمد وسوره هم که حمد ثابتاست. ولی بعد آن می توان هر سوره ای را خواند.

موضوع قفل شده است