جمع بندی قاتل حذيفه كيست و چرا كشته شد؟ دبيله چيست و چه كساني با دبيله مردند ؟

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
قاتل حذيفه كيست و چرا كشته شد؟ دبيله چيست و چه كساني با دبيله مردند ؟

با سلام

چند تا سوال دارم كه مهمترين سوالات در تحليل تاريخ اسلام هستند و از اساتيد و خبرگان تقاضا دارم در تحليل و جواب مشاركت كنند .

اولين سوال اينكه جناب حذيفه بن يمان رضي الله عنه از اركان اصحاب رسول الله (ص) و شاخص اصحاب در شناخت منافقين بود وبايد علت مرگ يا قتلش مشخص شود .

در فهرست كشي از پيامبر (ص) آمده كه اي حذيفه تو مقتولي و در رجال كشي :
وأحدثك يا حذيفة أن ابنك مقتول ؟!

دومين سوال اينكه در احاديث صحيحي وارد شده كه منافقين با دبيله ميميرند و دبيله تير يا زخم ومرضي است كه بر شكم يا قلب منافقين عارض ميشود وايشان را مي كشد حال ميپرسم كه بنابر شواهد مسلم تاريخ معاويه بن ابي سفيان با دبيله مرد اما علت مرگ سايرين چه بود ؟

قال الامام مسلم : حدثنا أبو بكر بن أبي شيبة ، أبنا أسود بن عامر ، ثنا شعبة بن الحجاج ، عن قتادة ، عن أبي نضرة ، عن قيس قال : ' قلت لعمار : أرأيتم صنيعكم هذا الذي صنعتم في أمر علي أرأيا رأيتموه أم ( شيء ) عهده إليكم رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم ؟ فقال : ما عهد إلينا رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم شيئا لم يعهده إلى الناس كافة ، ولكن حذيفة أخبرني عن النبي صلى الله عليه وآله وسلم قال : قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم : في أصحابي اثنا عشر منافقا ، فيهم ثمانية لا يدخلون الجنة حتى يلج الجمل في سم الخياط ، ثمانية منهم ( تميتهم ) الدبيلة - وأربعة لم أحفظ ما قال شعبة فيهم ' . وفي حديث آخر : ' تكفيكهم الدبيلة سراج من النار يظهر في أكتافهم حتى ينجم من صدورهم ' .
رواه مسلم : من طريق شعبة ، عن قتادة ، عن أبي نضرة ، عن قيس بن عباد ، عن عمار ، عن النبي صلى الله عليه وآله وسلم . قال شعبة : أحسبه قال : حدثني حذيفة - يعني عمارا .

قيس می گويد: به عمارگفتم: آيا اين کاری که در مورد علی کرديد (يعنی همراهی با او در جنگ جمل)، با رای خود کرديد يا رسول الله (صلّی الله عليه و آله و سلّم) با شما عهدی بسته بود؟ عمار گفت: پيامبر اکرم (صلّی الله عليه و آله و سلّم) با ما عهدی نکرد که با ديگر مردم نکرده باشد (يعنی هر آنچه به ما گفته به همه ی مردم گفته و آنان نيز بايد چون ما رفتار می کردند)، ولی من از حذيفه شنيدم که از رسول اکرم (صلّی الله عليه و آله و سلّم) نقل می کرد که فرموده اند: (( در ميان اصحاب من دوازده منافق وجود دارد؛ هشت نفر آنان داخل بهشت نمی شوند مگر اين که طناب ضخيم یا شتر در سوراخ سوزن برود(کنايه از عدم امکان) هشت نفر آنان تيرها وزخمها وبیماریها کفايت شان می کند و چهار نفر ... )). آن چه را شعبه راجع به آنان گفت به ياد ندارم!!

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مقداد

خیر البریه;380530 نوشت:
با سلام

چند تا سوال دارم كه مهمترين سوالات در تحليل تاريخ اسلام هستند و از اساتيد و خبرگان تقاضا دارم در تحليل و جواب مشاركت كنند .

اولين سوال اينكه جناب حذيفه بن يمان رضي الله عنه از اركان اصحاب رسول الله (ص) و شاخص اصحاب در شناخت منافقين بود وبايد علت مرگ يا قتلش مشخص شود .

در فهرست كشي از پيامبر (ص) آمده كه اي حذيفه تو مقتولي و در رجال كشي :
وأحدثك يا حذيفة أن ابنك مقتول ؟!

با عرض سلام و ادب

در مورد ارادت حذیفه نسبت به امام علی(ع) و نیز مرگ حذیفه باید عرض کنم:

حذیفه در دوستی و یاری امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(ع) ثابت قدم و استوار بود، و روایات بسیاری از پیامبر (ص) در فضائل حضرت علی (ع) نقل کرده است.

1- زید بن صوحان گفت در بصره بودم حذیفه مردم را موعظه می نمود و آنان را از فتنه و آشوبی که پیش می آید می ترسانید. پرسیدند راه نجات و رهایی چیست؟ گفت در آن دسته و جمعیتی باشید که علی (ع) با آنان است، هر چند بودن با ایشان از جنگ کردن و پیش رفتن با دو زانو دشوارتر باشد؛ زیرا از رسول خدا (ص) شنیدم فرمود: علی (ع) امیر نیکان و کشنده بدکاران است هر که او را یاری نماید خدا یاریش کند، و هر که او را خوار سازد خدا خوارش کند.[1]

2- علی بن علقمه ایادی گفت: هنگامی که حسن بن علی (ع) و عمار یاسر برای جمع آوری لشکر به مدائن آمدند حذیفه در حال مریضی (آخر عمر) به دو نفر تکیه داده به میان جمعیت آمد و مردم را به کمک امیرمؤمنان تحریص و تشویق می نمود و آنان را به پیروی از او سفارش می کرد و می گفت: آگاه باشید به خدای که جز او خدایی نیست هر که بخواهد به امیرالمؤمنین حقیقی نگاه کند علی بن ابی طالب را ببیند.[2]

3- ابن زفر گفت: موقع جان دادن حذیفه در بالینش بودم آخرین لحظه زندگیش که پارچه ای روی صورتش افکنده بود سر را زیر پارچه نمودم و گفتم: اکنون که فتنه طلحه و زبیر با علی بن ابی طالب(ع) پیش آمده به من چه دستور می دهی؟ گفت: همین که از دفن من خلاص شدی بر پشت مرکبت بنشین و به علی بن ابی طالب(ع) ملحق شو؛ زیرا او بر حق است و حق از او جدا نمی شود.[3]

حذیفه در اوایل خلافت حضرت علی (ع) در سال 36 هجری از دنیا رفت و در مدائن مدفون گردید.[4]

همانگونه که مشاهده می فرمایید به علت مرگ حذیفه اشاره نشده است،هر چند ظاهر مطالب نقل شده این است که ایشان به مرگ طبیعی از دنیا رفته است.

در مورد این روایت که پیامبر(ص) فرمودند:«وأحدثك يا حذيفة أن ابنك مقتول ؟»؛مسعودی به همراهی دو پسر حذیفه به نام‌های صفوان و سعد، با علی علیه‌السلام در جنگ صفین اشاره کرده و آنان را از شهیدان این جنگ دانسته است.[5]

پی نوشتها:
[1] بحارالانوار، ج 22، ص 109.

[2] پیغمبر و یاران، ج 2، ، صص 248 و 249

[3] بحارالانوار، ج 22، ص 109

[4] ابن عبدالبر، ابوعمر یوسف (م 436)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج 1، ص 334؛ تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجیل، ط اولی، 1412 / 1992. پیغمبر و یاران، ج 2، صص 240.

[5]. علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر ج۳، ص۱۳۱.

با سلام وتشكر از استاد گرامي جناب مقداد

در بررسي كه انجام دادم به مطالبي رسيدم كه خلاصه آن از اين قرار است :

در تاريخ اسلام كفار ومنافقيني بودند كه با همدستي يهود توطئه هايي عليه اسلام وقران كشيدند وتا حد زيادي هم موفق شدند .
مخصوصا در اواخر عمر رسول الله (ص) كه حوادث سهمگيني رخ داد اولين آن نقشه ترور پيامبر(ص) در برگشت از تبوك در عقبه و نقشه بعدي ساختن مسجد ضرار و نقشه بعدي هم دوباره ترور پيامبر وآخرين ضربه را هم در 5 شنبه شوم با ممانعت از نوشتن وصيت پيامبر و تهمت هذيان به ايشان صورت دادند .

در اين بين اصحابي مانند جناب حذيفه بن يمان و عمار ياسر رضي الله عنهم كه در جريان كامل توطئه قتل رسول خدا (ص) بودند و منافقين عقبه را شناخته بودند هميشه مورد توجه خاص وسوال اصحاب بودند مثلا حذيفه به منافق شناسي مشهور بود واگر در نماز جنازه اي حاضر نميشد جناب خليفه يقين پيدا ميكرد كه او منافق است البته جالب است علت سوالات خليفه ثاني از حذيفه وام سلمه را راجع به نفاق خود خليفه هم بدانيم كه چرا همواره در خوف است و ميپرسد كه آيا من از منافقينم ؟!‌

موضوع ديگر دقت در احاديثي است كه جناب حذيفه رحمه الله نقل كرده است كه بايد بر ذكاوت وي تحسين فرستاد كه چگونه با زيركي اساس خلافت خلفاي غاصب را باطل كرده است .

اما موضوع مهم ترس زيادي است كه حذيفه از بيان حقايق دارد همچنانكه خودش ميگفت :

اخبرنا أبو القاسم بن السمرقندي أنبأنا أبو بكر بن الطبري أنبأنا أبو الحسين بن الفضل أنبأنا عبد الله بن جعفر أنبأنا يعقوب بن سفيان نبأنا سليمان بن حرب حدثنا أبو هلال عن قتادة قال قال حذيفة لو كنت على شاطئ نهر وقد مددت يدي لاغرف فحدثتكم بكل ما اعلم ما وصلت يدي إلى فمي حتى اقتل .تاريخ دمشق

يعني اگر به آنچه كه ميدانم {از اسامي وفتن منافقين } واز رسول الله شنيده ام شما را خبر بدهم هنوز دستم به دهانم نرسيده مرا خواهيد كشت وسنگسارم خواهيد کرد !!!!!!!

و قال عطاء بن السائب ، عن أبى البخترى : قال حذيفة : لو حدثتكم بحديث لكذبنى
ثلاثة أثلاثكم ، قال : ففطن له شاب فقال : من يصدقك إذا كذبك ثلاثة أثلاثنا ؟

یعنی اکثر اصحاب سخنان حذیفه را درباره نفاق ومنافقین قبول نخواهند کرد چون اكثرشان منافقند !

و قال الأعمش ، عن عبد الملك بن ميسرة ، عن النزال بن سبرة : كنا مع حذيفة فى
البيت فقال له عثمان : يا أبا عبد الله ما هذا الذى يبلغنى عنك ؟
قال : ما قلته . فقال عثمان : أنت أصدقهم و أبرهم ، فلما خرج قلت : يا أبا
عبد الله ألم تقل ما قلته ؟ قال : بلى ، و لكنى أشترى دينى ببعضه مخافة أن يذهب
كله
. تهذیب الکمال

چقدر ترس داشته از عثمان ! وتقیه جالب او !

عن حذيفة بن اليمان، قال: ان المنافقين اليوم شر منهم على عهد النبي صلى الله عليه وآله، كانوا يومئذ يسرون واليوم يجهرون .صحيح بخاري

وحذيفه بروشني وصراحت اعلام ميكند كه امروز يعني در زمان خلافت عمر ، منافقين از آزادي كامل وآشكار برخوردارند !!!!!!!!!!!!!!

چرا عمر معاويه منافق را كه به امر رسول الله (ص) بايد كشته ميشد نه تنها نكشت بلكه به قدرت رساند وپشتيباني كرد وحتي جواب نامه اصحاب را كه تقاضاي كشتن وي را كرده بودند رد كرد وجواب نداد ؟!!

وكان حذيفة عارفا بالمنافقين أسر إليه رسول الله ص أمرهم وأعلمه أسماءهم . وروي أن عمارا سئل عن أبي موسى فقال لقد سمعت فيه من حذيفة قولا عظيما سمعته يقول صاحب البرنس الأسود ثم كلح كلوحا علمت منه أنه كان ليلة العقبة بين ذلك الرهط . شرح ابن ابي الحديدعن استيعاب

- حدثنا وكيع عن الأعمش عن عمرو بن مرة عن أبي البختري قال قال رجل اللهم أهلك المنافقين فقال حذيفة لو هلكوا ما انتصفتم من عدوكم !!!!!!!.المصنف

صحيح مسلم

13 ـــ باب الأمر بلزوم الجماعة عند ظهور الفتن
قَالَ حُذَيْفَةُ بْنُ الْيَمَانِ = قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّا كُنَّا بِشَرٍّ فَجَاءَ اللَّهُ بِخَيْرٍ فَنَحْنُ فِيهِ فَهَلْ مِنْ وَرَاءِ هَذَا الْخَيْرِ شَرٌّ قَالَ نَعَمْ. قُلْتُ هَلْ وَرَاءَ ذَلِكَ الشَّرِّ خَيْرٌ قَالَ « نَعَمْ ». قُلْتُ فَهَلْ وَرَاءَ ذَلِكَ الْخَيْرِ شَرٌّ قَالَ « نَعَمْ ». قُلْتُ كَيْفَ قَالَ « يَكُونُ بَعْدِى أَئِمَّةٌ لاَ يَهْتَدُونَ بِهُدَاىَ وَلاَ يَسْتَنُّونَ بِسُنَّتِى وَسَيَقُومُ فِيهِمْ رِجَالٌ قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ الشَّيَاطِينِ فِى جُثْمَانِ إِنْسٍ ». قَالَ قُلْتُ كَيْفَ أَصْنَعُ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنْ أَدْرَكْتُ ذَلِكَ قَالَ « تَسْمَعُ وَتُطِيعُ لِلأَمِيرِ وَإِنْ ضُرِبَ ظَهْرُكَ وَأُخِذَ مَالُكَ فَاسْمَعْ وَأَطِعْ

نفاق مرض قلب است و رسول الله (ص) بصراحت ميفرمايند : يَكُونُ بَعْدِى أَئِمَّةٌ لاَ يَهْتَدُونَ بِهُدَاىَ ،

واین احادیث بنیان خلافت خلفای سه گانه را بر باد میدهند ضمن اينكه جناب عمار وحذيفه با ابوبكر هم بيعت نكردند !

قالوا لما ولي عثمان بن عفان الخلافة أقر أبا موسى الأشعري على البصرة أربع سنين كما أوصى به عمر في الأشعري أن يقر أربع سنين ثم عزله عثمان .طبقات ابن سعد

بنابر وصیت عمر ابوموسی 4 سال در امارت ماند برخلاف سیره عمر بر نگذاشتن عمالش بیش از یکسال !!!!!!!!

واز دقت در روابط حسنه بين عمر و معاويه وابوموسي چنين بدست مي آيد كه سرانجام بطريقي حذيفه را كشته و خاموش كردند زيرا براساس اخبار صحيح جناب حذيفه بعد از قتل عثمان و پايان حكومت منافقين ، آزادي عمل بيشتري پيدا كرده بود و بعلت افشاي چهره منافقين ، اساس خلافت خلفا را بتدريج بر باد ميداد مانند افشاگري كه در خطبه اي كه براي مسلم مجاشعي آن جوان ايراني ايراد كرد و سرانجام مانند حجربن عدي و ميثم تمار و رشيد هجري و مالك اشتر و ساير شيعيان بدست امويان و اعوانشان شهيد شد رحمة الله عليه .

حال اگر دوستان منابعي بيش از منابع ما دارند ارائه دهند تا برغناي بحث افزوده شود .


واما در مورد سوال دوم كه دبيله چيست و چه كساني توسط دبيله مردند ؟

آنچه مسلم است [=Simplified Arabic] معاويه و ابوبكر و عمر وعثمان و عائشه وابوعبيده جراح ومعاذ بن جبل با دبيله مردند .

معاويه كه چنان زخمي در شكم وپشتش ايجاد شد و رسوا گشت كه دوستانش ناچار شدند براي حفظ آبروي معاويه ومنافقين حتي كلمه دبيله را به النقّابة أو الثقّابة!! تحريف كردند تا مردم معني وعده پيامبر و خبر از آينده منافقين را نفهمند !‌

اما در مورد علت مگر ابوبكر كه با خوردن غذايي مسموم شد ومرد .

در مورد علت مرگ عمر هم كه ابولولو با ضربه اي كه به شكم وي زد تا جائيكه در آخرين لحظات كه نبيذ هم ميخورد از آن زخم خارج ميشد ودر شكمش چيزي نمي ماند .

عثمان هم كه با ضربات شمشير به قتل رسيد .

[=Simplified Arabic]عائشه وابوعبيده جراح ومعاذ بن جبل نيز طبق اخبار با دبيله مردند .

خیر البریه;380530 نوشت:
با سلام

چند تا سوال دارم كه مهمترين سوالات در تحليل تاريخ اسلام هستند و از اساتيد و خبرگان تقاضا دارم در تحليل و جواب مشاركت كنند .

اولين سوال اينكه جناب حذيفه بن يمان رضي الله عنه از اركان اصحاب رسول الله (ص) و شاخص اصحاب در شناخت منافقين بود وبايد علت مرگ يا قتلش مشخص شود .

در فهرست كشي از پيامبر (ص) آمده كه اي حذيفه تو مقتولي و در رجال كشي :
وأحدثك يا حذيفة أن ابنك مقتول ؟!

دومين سوال اينكه در احاديث صحيحي وارد شده كه منافقين با دبيله ميميرند و دبيله تير يا زخم ومرضي است كه بر شكم يا قلب منافقين عارض ميشود وايشان را مي كشد حال ميپرسم كه بنابر شواهد مسلم تاريخ معاويه بن ابي سفيان با دبيله مرد اما علت مرگ سايرين چه بود ؟

قال الامام مسلم : حدثنا أبو بكر بن أبي شيبة ، أبنا أسود بن عامر ، ثنا شعبة بن الحجاج ، عن قتادة ، عن أبي نضرة ، عن قيس قال : ' قلت لعمار : أرأيتم صنيعكم هذا الذي صنعتم في أمر علي أرأيا رأيتموه أم ( شيء ) عهده إليكم رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم ؟ فقال : ما عهد إلينا رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم شيئا لم يعهده إلى الناس كافة ، ولكن حذيفة أخبرني عن النبي صلى الله عليه وآله وسلم قال : قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم : في أصحابي اثنا عشر منافقا ، فيهم ثمانية لا يدخلون الجنة حتى يلج الجمل في سم الخياط ، ثمانية منهم ( تميتهم ) الدبيلة - وأربعة لم أحفظ ما قال شعبة فيهم ' . وفي حديث آخر : ' تكفيكهم الدبيلة سراج من النار يظهر في أكتافهم حتى ينجم من صدورهم ' .
رواه مسلم : من طريق شعبة ، عن قتادة ، عن أبي نضرة ، عن قيس بن عباد ، عن عمار ، عن النبي صلى الله عليه وآله وسلم . قال شعبة : أحسبه قال : حدثني حذيفة - يعني عمارا .

قيس می گويد: به عمارگفتم: آيا اين کاری که در مورد علی کرديد (يعنی همراهی با او در جنگ جمل)، با رای خود کرديد يا رسول الله (صلّی الله عليه و آله و سلّم) با شما عهدی بسته بود؟ عمار گفت: پيامبر اکرم (صلّی الله عليه و آله و سلّم) با ما عهدی نکرد که با ديگر مردم نکرده باشد (يعنی هر آنچه به ما گفته به همه ی مردم گفته و آنان نيز بايد چون ما رفتار می کردند)، ولی من از حذيفه شنيدم که از رسول اکرم (صلّی الله عليه و آله و سلّم) نقل می کرد که فرموده اند: (( در ميان اصحاب من دوازده منافق وجود دارد؛ هشت نفر آنان داخل بهشت نمی شوند مگر اين که طناب ضخيم یا شتر در سوراخ سوزن برود(کنايه از عدم امکان) هشت نفر آنان تيرها وزخمها وبیماریها کفايت شان می کند و چهار نفر ... )). آن چه را شعبه راجع به آنان گفت به ياد ندارم!!

با عرض سلام و ادب

«دبيله » يعنى آن سختى و جراحت و دمل بزرگى كه در شكم به وجود مى آيد كه غالباً منجر به كشته شدن شخصى كه آن جراحت در او پيدا شده ، مى شود.(1)

اما در رابطه با نحوه مرگ برخی از سران نفاق و کفر مطالبی عرض می کنیم:

در مورد نحوه مرگ ابوبکر در برخی منابع آمده است که در اثر مسمومیت از دنیا رفت و در تاریکی شب و بدون حضور مسلمانان بخاک سپرده شد.(2)

در مورد نحوه مرگ معاذ بن جبل هم آمده است که:

معاذ پس از شرکت در جنگ تبوک در ۲۸ سالگى، توسط پیامبر(ص) به عنوان معلم و کارگزار به یمن فرستاده شد و هنگامى که رسول خدا رحلت فرمود؛ معاذ در یمن بود؛ و زمانی که ابو بکر خلیفه شد، معاذ به فرماندهى منطقه «جند» یمن منصوب شد.(3)
او پس از مدتی به مکه بازگشت، سپس به منطقه شام رفت در آن‌جا و در منطقه‌ای به نام «عمواس» که نام ناحیه‏اى در اردن است به طاعون مبتلا گشته(4) و در روزگار خلافت عمر، در ۳۸ سالگى درگذشت و نسلى از او باقى نماند.(5)

در مورد چگونگی مرگ معاویه هم در منابع اینگونه آمده است:

معاویه در سفر سال 56 ه.ق به حجاز، با نیرنگ از مخالفانش بیعت گرفت و هنگام بازگشت به شام، در ابواء (مکانی در نزدیکی مکه) بیمار و رنجور شد. او نیمه شب در بیرون خیمه اش در چاهی افتاد و پیکرش خشک و فکش کج شد. هنگامی که مردم مکه به عیادتش می رفتند، نزد آنان به ریاکاری دست می یازید و می گفت: مؤمن گاه گرفتار بلا می شود. صالحان پیش از من نیز گرفتار بیماری شده اند؛ امیدوارم من نیز از آنان باشم.
با این حال در خلوت بی تابی می کرد. او در پاسخ مروان که به بی تابی اش اعتراض کرده بود، گفت: به یاد چیزهایی افتادم که فراموش کرده بودم. پس از بهترین وضعی که داشتم، اکنون چنین گرفتار شده ام. می ترسم این مجازات دنیایی به سبب جلوگیری از حق علی بن ابی طالب و کردارم با حجر بن عدی و یارانش باشد. اگر محبتم به یزید نبود، اسباب هدایت خود را فراهم می آوردم و راه درست را تشخیص می دادم.

معاویه در مدت بیماری، بسیار کابوس می دید و هذیان می گفت. وی هر چه آب می نوشید. سیراب نمی شد. گاهی دو روز بیهوش بود و هنگامی که به هوش می آمد، فریاد می زد: مرا با تو چه کار است، حجر! مرا با تو چه کار است عمرو (عمرو بن حمق خزاعی). مرا با تو چه کار است، علی! اگر مجازاتم کنی، در برابر گناهانم کیفر داده ای و اگر بگذاری، تو مهربانی. در این مدت، یزید همواره در کنارش بود. معاویه که در بستر به خود می پیچید، به خویشان و فرزندان می نگریست و می گفت: برایتان بسیار تلاش کردم و سخت کوشیدم و شما را از سفر کردن بی نیاز ساختم. گاه چنان بی هوش می شد که می پنداشتند در گذشته است، ولی دوباره چشمانش را باز می کرد.(6)

در مورد چگونگی مرگ عایشه باید گفت:

درباره چگونگی مرگ عایشه، اختلاف نظر وجود دارد. منابع اهل سنت مرگ او را طبیعی دانسته و گفته‌اند که در سال 58 هـ.ق عایشه از دنیا رفت و ابوهریره بر او نماز خواند. البته قبل از آن نوشته‌اند که ابوهریره نیز در همان سال عمرش به پایان رسید.(7) عایشه در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
اما برخی از منابع شیعه، معاویه را عامل مرگ عایشه می‌دانند. سید بن طاوس دو نقل را در این‌باره از کتاب «اوائل الاشتباه» تألیف ابوعَروبَه(متوفی 318 هـ.ق)(8) نقل کرده است. ابوعروبه در نقل اول خود چنین آورده است: «معاویه در مدینه روی منبر پیامبر مشغول گرفتن بیعت از مردم برای یزید بود که عایشه از اتاقش صدا زد: ساکت باش! ساکت باش! آیا رسم این است که بزرگان، مردم را برای بیعت گرفتن برای پسرشان دعوت کنند؟ معاویه گفت: نه. عایشه گفت: پس در این کارت به چه کسی اقتدا کرده‌ای و از سنت چه کسی پیروی می‌کنی؟ معاویه خجالت زده شد و از منبر پایین آمد و چاهی کَند و با مکر و حیله عایشه را در چاه انداخت و بدین علت عایشه از دنیا رفت».
ولی در نقل دیگری آمده: «عایشه در حالی‌که سوار بر الاغ بود به خانه معاویه رفت. عایشه حرمت معاویه را رعایت نکرد با الاغش به روی فرش‌ها رفت. و الاغ بر آنها ادرار کرد. معاویه از این کار عایشه به مروان شکایت کرد و گفت: من نمی‌توانم این زن را تحمل کنم. با اجازه معاویه، مروان عهده‌دار حل این مشکل شد. او چاهی کَند و کاری کرد که عایشه در آن افتاد. این اتفاق در روز آخر ذی الحجه واقع شد».(9)

در مورد نجوه مرگ ابوعبیده جراح باید گفت:

ابوعبیده در سال ۶۴۰ بر اثر بیماری طاعون درگذشت معاذ پسر جبل بر پیکر او نمازگزارد. او در روستای جبیه بالغور در اردن مدفون گشت. ابوعبیده هنگام مرگ، پنجاه و هشت سال داشت.

در مورد ماجرای نقشه ترور پیامبر(ص) و اسامی شرکت کنندگان در این جنایت به اینک زیر مراجعه فرمایید:

ماجرای رم دادن مرکب پیامبر(ص)

پی نوشتها:
(1). ابن اثیر, نهایه: ج ۲, ص ۹۹.

(2). الطبقات الکبرى، ابن سعد،ج3ص 207 ط: صادر، بیروت.تاریخ ابى زرعه دمشقى، ص 34; تاریخ ابى الفداء، ج 1، ص 222; تاریخ طبرى، ج 2، ص 622; الکامل فى التاریخ، ج 2،/418، 419 و ...

(3). ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، تحقیق: عطا، محمد عبد القادر، ج 7، ص 272، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1410ق.
(4). أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 4، ص 418.

(5). الطبقات الکبری‏، ج 7، ص 273؛

(6). الفتوح، ج 5، ص 250.تاریخ دمشق،ج 59، ص 221. انساب الاشراف، ج 5، ص 158، 160.

(7). ذهبى، محمد بن احمد‏، تاریخ اسلام، تحقیق: تدمرى، عمر عبد السلام، ج 4، ص 164، دار الکتاب العربى، بیروت، چاپ دوم، 1413ق؛ ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 520، دار صادر، بیروت، 1385ق.

(8). اَبوعَروبه، حسین بن محمد بن أبی معشر مودود ابن حماد السلمی الحرانی‏ از مورّخان قرن چهارم هجری است؛ ر.ک: امین عاملی‏، سید محسن، اعیان الشیعة، ج 6، ص 166 – 167، دار التعارف للمطبوعات‏، بیروت، 1406ق.

(9). سید بن طاوس، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ج 2، ص 503، الخیام، قم، چاپ اول، 1399ق.

پرسش:
حذیفه که از بزرگان اصحاب پیامبر(ص) و شاخص اصحاب در شناخت منافقين بود، چگونه كشته شد؟

پاسخ:
با عرض سلام و ادب

در مورد ارادت حذیفه نسبت به امام علی(علیه‌السلام) و نیز مرگ حذیفه باید عرض کنم:

حذیفه در دوستی و یاری امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(علیه‌السلام) ثابت قدم و استوار بود، و روایات بسیاری از پیامبر (ص) در فضائل حضرت علی (علیه‌السلام) نقل کرده است.

1- زید بن صوحان گفت در بصره بودم حذیفه مردم را موعظه می نمود و آنان را از فتنه و آشوبی که پیش می آید می ترسانید. پرسیدند راه نجات و رهایی چیست؟ گفت در آن دسته و جمعیتی باشید که علی (علیه‌السلام) با آنان است، هر چند بودن با ایشان از جنگ کردن و پیش رفتن با دو زانو دشوارتر باشد؛ زیرا از رسول خدا (ص) شنیدم فرمود: علی (علیه‌السلام) امیر نیکان و کشنده بدکاران است هر که او را یاری نماید خدا یاریش کند، و هر که او را خوار سازد خدا خوارش کند.[1]

2- علی بن علقمه ایادی گفت: هنگامی که حسن بن علی(علیه‌السلام) و عمار یاسر برای جمع آوری لشکر به مدائن آمدند حذیفه در حال مریضی (آخر عمر) به دو نفر تکیه داده به میان جمعیت آمد و مردم را به کمک امیرمؤمنان تحریص و تشویق می نمود و آنان را به پیروی از او سفارش می کرد و می گفت: آگاه باشید به خدای که جز او خدایی نیست هر که بخواهد به امیرالمؤمنین حقیقی نگاه کند علی بن ابی طالب را ببیند.[2]

3- ابن زفر گفت: موقع جان دادن حذیفه در بالینش بودم آخرین لحظه زندگیش که پارچه ای روی صورتش افکنده بود سر را زیر پارچه نمودم و گفتم: اکنون که فتنه طلحه و زبیر با علی بن ابی طالب(علیه‌السلام) پیش آمده به من چه دستور می دهی؟ گفت: همین که از دفن من خلاص شدی بر پشت مرکبت بنشین و به علی بن ابی طالب(علیه‌السلام) ملحق شو؛ زیرا او بر حق است و حق از او جدا نمی شود.[3]

حذیفه در اوایل خلافت حضرت علی (علیه‌السلام)در سال 36 هجری از دنیا رفت و در مدائن مدفون گردید.[4]

همانگونه که مشاهده می فرمایید به علت مرگ حذیفه اشاره نشده است،هر چند ظاهر مطالب نقل شده این است که ایشان به مرگ طبیعی از دنیا رفته است.

در مورد این روایت که پیامبر(ص) فرمودند:«وأحدثك يا حذيفه أن ابنك مقتول ؟»؛مسعودی به همراهی دو پسر حذیفه به نام‌های صفوان و سعد، با علی (علیه‌السلام) در جنگ صفین اشاره کرده و آنان را از شهیدان این جنگ دانسته است.[5]

پرسش:
با توجه به اينكه در احاديث صحيحي وارد شده كه منافقين با دبيله ميميرند!دبيله چيست و چه كساني با دبيله مردند ؟

پاسخ:
با عرض سلام و ادب
«دبيله » يعنى آن سختى و جراحت و دمل بزرگى كه در شكم به وجود مى آيد كه غالباً منجر به كشته شدن شخصى كه آن جراحت در او پيدا شده ، مى شود.[6]

اما در رابطه با نحوه مرگ برخی از سران نفاق و کفر مطالبی عرض می کنیم:
در مورد نحوه مرگ ابوبکر در برخی منابع آمده است که در اثر مسمومیت از دنیا رفت و در تاریکی شب و بدون حضور مسلمانان بخاک سپرده شد.[7]

نحوه مرگ معاذ بن جبل:

معاذ پس از شرکت در جنگ تبوک در ۲۸ سالگى، توسط پیامبر(ص) به عنوان معلم و کارگزار به یمن فرستاده شد و هنگامى که رسول خدا رحلت فرمود؛ معاذ در یمن بود؛ و زمانی که ابوبکر خلیفه شد، معاذ به فرماندهى منطقه «جند» یمن منصوب شد.[8]
او پس از مدتی به مکه بازگشت، سپس به منطقه شام رفت در آن‌جا و در منطقه‌ای به نام «عمواس» که نام ناحیه‏ اى در اردن است به طاعون مبتلا گشته[9] و در روزگار خلافت عمر، در ۳۸ سالگى درگذشت و نسلى از او باقى نماند.[10]

چگونگی مرگ معاویه:
معاویه در سفر سال 56 ه.ق به حجاز، با نیرنگ از مخالفانش بیعت گرفت و هنگام بازگشت به شام، در ابواء (مکانی در نزدیکی مکه) بیمار و رنجور شد. او نیمه شب در بیرون خیمه اش در چاهی افتاد و پیکرش خشک و فکش کج شد. هنگامی که مردم مکه به عیادتش می رفتند، نزد آنان به ریاکاری دست می یازید و می گفت: مؤمن گاه گرفتار بلا می شود. صالحان پیش از من نیز گرفتار بیماری شده اند؛ امیدوارم من نیز از آنان باشم.

با این حال در خلوت بی تابی می کرد. او در پاسخ مروان که به بی تابی اش اعتراض کرده بود، گفت: به یاد چیزهایی افتادم که فراموش کرده بودم. پس از بهترین وضعی که داشتم، اکنون چنین گرفتار شده ام. می ترسم این مجازات دنیایی به سبب جلوگیری از حق علی بن ابی طالب و کردارم با حجر بن عدی و یارانش باشد. اگر محبتم به یزید نبود، اسباب هدایت خود را فراهم می آوردم و راه درست را تشخیص می دادم.

معاویه در مدت بیماری، بسیار کابوس می دید و هذیان می گفت. وی هر چه آب می نوشید. سیراب نمی شد. گاهی دو روز بیهوش بود و هنگامی که به هوش می آمد، فریاد می زد: مرا با تو چه کار است، حجر! مرا با تو چه کار است عمرو (عمرو بن حمق خزاعی). مرا با تو چه کار است، علی! اگر مجازاتم کنی، در برابر گناهانم کیفر داده ای و اگر بگذاری، تو مهربانی. در این مدت، یزید همواره در کنارش بود. معاویه که در بستر به خود می پیچید، به خویشان و فرزندان می نگریست و می گفت: برایتان بسیار تلاش کردم و سخت کوشیدم و شما را از سفر کردن بی نیاز ساختم. گاه چنان بی هوش می شد که می پنداشتند در گذشته است، ولی دوباره چشمانش را باز می کرد.[11]

چگونگی مرگ عایشه:
درباره چگونگی مرگ عایشه، اختلاف نظر وجود دارد. منابع اهل سنت مرگ او را طبیعی دانسته و گفته‌اند که در سال 58 هـ.ق عایشه از دنیا رفت و ابوهریره بر او نماز خواند. البته قبل از آن نوشته‌اند که ابوهریره نیز در همان سال عمرش به پایان رسید.[12] عایشه در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
اما برخی از منابع شیعه، معاویه را عامل مرگ عایشه می‌دانند. سید بن طاوس دو نقل را در این‌باره از کتاب «اوائل الاشتباه» تألیف ابوعَروبَه(متوفی 318 هـ.ق)[13] نقل کرده است. ابوعروبه در نقل اول خود چنین آورده است: «معاویه در مدینه روی منبر پیامبر مشغول گرفتن بیعت از مردم برای یزید بود که عایشه از اتاقش صدا زد: ساکت باش! ساکت باش! آیا رسم این است که بزرگان، مردم را برای بیعت گرفتن برای پسرشان دعوت کنند؟ معاویه گفت: نه. عایشه گفت: پس در این کارت به چه کسی اقتدا کرده‌ای و از سنت چه کسی پیروی می‌کنی؟ معاویه خجالت زده شد و از منبر پایین آمد و چاهی کَند و با مکر و حیله عایشه را در چاه انداخت و بدین علت عایشه از دنیا رفت».
ولی در نقل دیگری آمده: «عایشه در حالی‌که سوار بر الاغ بود به خانه معاویه رفت. عایشه حرمت معاویه را رعایت نکرد با الاغش به روی فرش‌ها رفت. و الاغ بر آنها ادرار کرد. معاویه از این کار عایشه به مروان شکایت کرد و گفت: من نمی‌توانم این زن را تحمل کنم. با اجازه معاویه، مروان عهده‌دار حل این مشکل شد. او چاهی کَند و کاری کرد که عایشه در آن افتاد. این اتفاق در روز آخر ذی الحجه واقع شد».[14]

در مورد نحوه مرگ ابوعبیده جراح باید گفت:
ابوعبیده در سال ۶۴۰ بر اثر بیماری طاعون درگذشت معاذ پسر جبل بر پیکر او نمازگزارد. او در روستای جبیه بالغور در اردن مدفون گشت. ابوعبیده هنگام مرگ، پنجاه و هشت سال داشت.

پی نوشتها:
[1] بحارالانوار، ج 22، ص 109.
[2] پیغمبر و یاران، ج 2، ، صص 248 و 249
[3] بحارالانوار، ج 22، ص 109
[4] ابن عبدالبر، ابوعمر یوسف (م 436)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج 1، ص 334؛ تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجیل، ط اولی، 1412 / 1992. پیغمبر و یاران، ج 2، صص 240.
[5]. علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر ج۳، ص۱۳۱.
[6]. ابن اثیر, نهایه: ج ۲, ص ۹۹.
[7]. الطبقات الکبرى، ابن سعد،ج3ص 207 ط: صادر، بیروت.تاریخ ابى زرعه دمشقى، ص 34; تاریخ ابى الفداء، ج 1، ص 222; تاریخ طبرى، ج 2، ص 622; الکامل فى التاریخ، ج 2،/418، 419 و ...
[8]. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، تحقیق: عطا، محمد عبد القادر، ج 7، ص 272، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1410ق.
[9]. أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 4، ص 418.
[10]. الطبقات الکبری‏، ج 7، ص 273؛
[11]. الفتوح، ج 5، ص 250.تاریخ دمشق،ج 59، ص 221. انساب الاشراف، ج 5، ص 158، 160.
[12]. ذهبى، محمد بن احمد‏، تاریخ اسلام، تحقیق: تدمرى، عمر عبد السلام، ج 4، ص 164، دار الکتاب العربى، بیروت، چاپ دوم، 1413ق؛ ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 520، دار صادر، بیروت، 1385ق.
[13]. اَبوعَروبه، حسین بن محمد بن أبی معشر مودود ابن حماد السلمی الحرانی‏ از مورّخان قرن چهارم هجری است؛ ر.ک: امین عاملی‏، سید محسن، اعیان الشیعة، ج 6، ص 166 – 167، دار التعارف للمطبوعات‏، بیروت، 1406ق.
[14]. سید بن طاوس، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ج 2، ص 503، الخیام، قم، چاپ اول، 1399ق.

موضوع قفل شده است