احساساتی شدن سریع (كظم غيظ يا رفتار جراتمندانه؟!)

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
احساساتی شدن سریع (كظم غيظ يا رفتار جراتمندانه؟!)

باسلام خدمت شمازحمت کشان من مشکلی دارموازشماتقاضای راهنمایی دارم. من پسرمجردی هستم 25ساله که در یک خانواده سنتی دریکی ازشهرستانها ی کوچک بزرگ شده ام .پدر ومادر60ساله ام همیشه باهم دعواومشاجره داشته اند. درخونواده ماهم پدر وهم مادر وهم سه برادر بزرگترم همگی ادمای حساسی هستیم. دراین بین من ازهمه برادرام احساساتی تر هستم.من وقتی مشکلی پیش میاد که کسی اعصابم روخرد میکنه یادچاراندوه میشم سریع بغض میکنم وگریه ام میگیره ونمیتونم حرف بزنم یااز خودم دفاع کنم . البته بعضیهابهم میگند که سعی کن خشمت روبروز بدی ولی وقتی من باکوهی ازاحادیث در فضیلت حلم وکظم غیظ مواجه میشم وهمچنین افرادروادمای انتقادناپذیر وحساس میبینم چاره ای جزاین ندارم یاگفته میشه بایدواردجمع بشی وارتباطات اجتماعیت روبیشتر کنی وقتی من دوروبرم رومیبینم ا فرادی هستندکه بی محاباغیبت ومسخره ودروغ میگندحضوردر چنین جمعهایی که من وصله ناجوراون هستم به نظرم منطقی نمیاد درضمن من ادم مذهبی هستم وسعی میکنم در معاشرت بادیگران ملاکهایدینم رورعایت کنم. ممنونم راهنماییم کنید. تابتونم براحساساتم مسلط باشم .

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد امیدوار

مومد;379950 نوشت:
باسلام خدمت شمازحمت کشان من مشکلی دارموازشماتقاضای راهنمایی دارم. من پسرمجردی هستم 25ساله که در یک خانواده سنتی دریکی ازشهرستانها ی کوچک بزرگ شده ام .پدر ومادر60ساله ام همیشه باهم دعواومشاجره داشته اند. درخونواده ماهم پدر وهم مادر وهم سه برادر بزرگترم همگی ادمای حساسی هستیم. دراین بین من ازهمه برادرام احساساتی تر هستم.من وقتی مشکلی پیش میاد که کسی اعصابم روخرد میکنه یادچاراندوه میشم سریع بغض میکنم وگریه ام میگیره ونمیتونم حرف بزنم یااز خودم دفاع کنم . البته بعضیهابهم میگند که سعی کن خشمت روبروز بدی ولی وقتی من باکوهی ازاحادیث در فضیلت حلم وکظم غیظ مواجه میشم وهمچنین افرادروادمای انتقادناپذیر وحساس میبینم چاره ای جزاین ندارم یاگفته میشه بایدواردجمع بشی وارتباطات اجتماعیت روبیشتر کنی وقتی من دوروبرم رومیبینم ا فرادی هستندکه بی محاباغیبت ومسخره ودروغ میگندحضوردر چنین جمعهایی که من وصله ناجوراون هستم به نظرم منطقی نمیاد درضمن من ادم مذهبی هستم وسعی میکنم در معاشرت بادیگران ملاکهایدینم رورعایت کنم. ممنونم راهنماییم کنید. تابتونم براحساساتم مسلط باشم .

بسمه‌تعالي
با عرض سلام و تحيت و تقديم سپاس محضر شما برادر گرامي

با توجه به نوع تعامل منفي والدين محترم با يكديگر و تاثير آن در سبك تربيتي و همچنين سطح نا ارامي عاطفي در فرزندان، پايين بودن آستانه تحمل يا به عبارتي احساسي بودن، به دور از ذهن نيست.
در بيشتر موارد احساسي بودن، روي ديگري از اضطراب، دلتنگي، بغضهاي فرو خورده و...است، انچنانكه در فرمايشات شما نيز به آن اشاره شد.

بر اين مبنا لازم است حضرتعالي نسبت به امور پيرامون و انتظاراتي كه از خود داريد، واقعيت را مد نظر قرار دهيد و نه ايده‌آل را!
از آنجا كه ظرف ايده‌ال در امور بين فردي و تعاملات اجتماعي، تنها و تنها ذهن است، لذا دسترسي و تحقق آن امكان پذير نيست و در نتيجه ايده‌آل گرايي، ثمري جز احساس نارضايتي ندارد.

لذا شايسته است سطح توقع از خود و ديگران را تعديل نماييد و از سختگيري اجتناب نماييد. به اين منظور؛
- در ارتباط با تعاملات بين فردي و اجتماعي، انعطاف داشته باشيد و مخالفت ديگران با خود و همچنين شما با ديگران را امري طبيعي و مفروض بدانيد.

- با شوخ طبعي، احترام به نظر مخالف، خوش بيني و مثبت انديشي، تمرين لبخند در موقعيتهاي استرس زا، سطح انعطاف‌پذيري، خود را افزايش دهيد.

- واژه‌ها قدرتي جادويي دارند! لذا با حذف الفاظ و واژه‌هاي الزام آور مانند «بايد»، «حتما»، « هميشه»، «هرگز»، «هيچوقت» در مكالمات بين فردي و همچنين حديث نفس و جايگزيني واژه‌‌هايي مانند « بهتر است»، «احتمالا»، «گاهي اوقات» به جاي آنها،سطح اضطراب و احساس حصر را كاهش دهيد.

- مهارت جرات ورزي را فرا بگيريد. موضع ما در قبال ديگران محصور در تسليم (پذيرش اجباري) و يا پرخاش نيست. به تعبيري، اينگونه نيست كه يا بايد در مقابل نظرات مخالف ديگران تسليم شويم و يا با عصبانيت و پرخاش با آنها برخورد كنيم، بلكه مي‌توان مخالفت خود را به ارامي بيان نمود بدون اينكه توهين، عصبانيت و پرخاش صورت بگيريد.
جرات ورزي را، با احترام بيشتر به خود و افكارتان، استفاده از ضمير فاعلي «من»، تمرين «نه» گفتن در قالب عوض كردن موضوع، شوخي و مزاح، بيان عباراتي مانند تا ببينم چي ميشه، اما نظر و برداشت من غير از اينه، از اينكه نميتونم با شما همراه باشم عذر خواهي مي‌كنم و... تمرين كنيد (فضاي مجازي براي آغاز چنين روندي به شما كمك مي‌كند).

- مهارتها و شيوه‌هاي كاهش اضطراب را فرا بگيريد ( ورزش، تنفس عميق، توجه به تغذيه سالم، خواب مناسب و...)

- از خودسرزنشگري و همچنين كمال‌زدگي اجتناب نماييد (توضيحات در مباحث مشابه آمده است)
حضور در جمع و تعاملات اجتماعي را افزايش دهيد و به بهانه اختلاف عقيده و عدم رعايت مسائل شرعي از ناحيه ديگران، خود را از اين حضور محروم نكنيد. چرا كه اولا شما مي‌توانيد مراودات خود را با افراد و مجموعه‌هايي تنظيم كنيد كه مقيد به رعايت مسائل شرعي هستند و ثانيا در صورت تحقق امور خلاف شرع جراتمندانه (بخشهايي از رفتارجراتمندانه توضيح داده شد) نظر خود را بيان كنيد.

- عصبانيت و خشم در مواردي مذموم و ناپسند، در مواردي كاملا طبيعي و در مواردي هم ضرورت دارد.

- كظم غيظ، به معناي كنترل خشم است و نه به معناي كتمان ناراحتي! كنترل خشم انتخابي فعال است و حال اينكه پنهان نمودن هيجان و ناراحتي رفتاري منفعلانه است. خصوصيت رفتارهانه منفلانه دامن زدن به زبانه كشيدن خشم دروني است! پس شما در عين حاليكه خشم خود را كنترل مي‌كنيد، نبايد ناراحتي خود را مخفي نماييد. ضمن اينكه عرض شد بسته به موقعيت در مواردي هم خشم ضرورت دارد و نه كنترل آن. پس اول اينكه كظم غيظ منافاتي با بيان احساس ناراحتي ندارد، ثانيا كظم غيظ در برخي مواقع مورد، تاييد نيست.
نكته‌اي كه قابل يادآوري است اين است كه به نظر مي‌رسد كظم غيظ از موضع قدرت رخ مي‌دهد و نه ضعف و اجبار! بنابراين اگر ما قدرت مخالفت و يا انتقام را نداشته باشيم بلكه مجبور به آن باشيم، كظم غيظي رخ نداده است!!

- هميشه به لطف و كمك خداي بزرگ باور داشته باشيد و ترس به دل خود راه ندهيد.

براي شما برادر ارجمند از درگاه الهي، موفقيت را خواستارم.

و آخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمين

اميدوار;381969 نوشت:
كظم غيظ، به معناي كنترل خشم است و نه به معناي كتمان ناراحتي! كنترل خشم انتخابي فعال است و حال اينكه پنهان نمودن هيجان و ناراحتي رفتاري منفعلانه است. خصوصيت رفتارهانه منفلانه دامن زدن به زبانه كشيدن خشم دروني است! پس شما در عين حاليكه خشم خود را كنترل مي‌كنيد، نبايد ناراحتي خود را مخفي نماييد. ضمن اينكه عرض شد بسته به موقعيت در مواردي هم خشم ضرورت دارد و نه كنترل آن. پس اول اينكه كظم غيظ منافاتي با بيان احساس ناراحتي ندارد، ثانيا كظم غيظ در برخي مواقع مورد، تاييد نيست.

با سلام و تشکر از توضیحات استاد امیدوار که مثل همیشه مفید و دقیق بودند.

متأسفانه این دو مقوله معمولاً با یکدیگر اشتباه گرفته می شوند که شاید علت آن تبلیغ داستان های ایده آل توسط مبلغین باشد.

مثلاً برای ما تعریف می کنند که جناب مالک اشتر در مقابل توهین شخصی که زباله سبزی بروی ایشان پرتاب کرد حتی برنگشت که نگاه کند و در عوض به مسجد رفت و برای او دعا کرد. ضمیمه کردن این داستان ها ما را به این تلقی اشتباه می اندازد که کظم غیظ یعنی هیچ عکس العملی نشان ندهید که یکی از پیامدهای آن انباشت عقده ها و انرژی منفی در درون فرد است. در حالی که طبق فرمایشات شما این کار صحیح نیست.

در تکمیل فرمایشات شما آیا می توان گفت که باید حتی الامکان احساس ناراحتی و عصبانیت را بدون فریاد یا توهین یا تحقیر طرف مقابل ابراز کرد؟ بدین ترتیب هم احساس ناخوشایند بیان شده است و هم پیامدهای منفی آن تا حدی کنترل شده است. آیا این برداشت صحیح است؟

با تشکر. :Gol:

مؤمن;382075 نوشت:

با سلام و تشکر از توضیحات استاد امیدوار که مثل همیشه مفید و دقیق بودند.

متأسفانه این دو مقوله معمولاً با یکدیگر اشتباه گرفته می شوند که شاید علت آن تبلیغ داستان های ایده آل توسط مبلغین باشد.

مثلاً برای ما تعریف می کنند که جناب مالک اشتر در مقابل توهین شخصی که زباله سبزی بروی ایشان پرتاب کرد حتی برنگشت که نگاه کند و در عوض به مسجد رفت و برای او دعا کرد. ضمیمه کردن این داستان ها ما را به این تلقی اشتباه می اندازد که کظم غیظ یعنی هیچ عکس العملی نشان ندهید که یکی از پیامدهای آن انباشت عقده ها و انرژی منفی در درون فرد است. در حالی که طبق فرمایشات شما این کار صحیح نیست.

در تکمیل فرمایشات شما آیا می توان گفت که باید حتی الامکان احساس ناراحتی و عصبانیت را بدون فریاد یا توهین یا تحقیر طرف مقابل ابراز کرد؟ بدین ترتیب هم احساس ناخوشایند بیان شده است و هم پیامدهای منفی آن تا حدی کنترل شده است. آیا این برداشت صحیح است؟

با تشکر.

:Gol:

بسمه‌تعالي
با عرض سلام و تحيت محضر حضرتعالي و ديگر عزيزان

بنده هم از حضرتعالي ممنون و متشكرم

با احترام، هرچند شايسته است در مورد حدود و ثغور كظم غيظ، كارشناسان محترم اخلاق داوري كنند اما برحسب آنچه كه بنده از كظم غيظ مي‌فهم فرمايش و برداشت حضرتعالي منطبق با واقع است.

و اخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمين

:Gig:سلام دوستان از راهنماییتون ممنونم امامن هنوزدرست جواب سوالم رومتوجه نشدم من دراین موضوعی که مطرح کردم در واقع سه تاسوال داشتم مشکل اصلی من ناتوانی درکنترل احساسات بوده یعنی اینکه سریع بغض میکنم ودر صورت نیاز به همون رفتارجراتمندانه که گفتیدمن گریه ام میگیره ونمیتونم حرف بزنم وصدام میلرزه واگه بخام ازخودم دفاع کنم به صورت فیزیکی چنان تپش قلبی میگیرم که احساس میکنم الانه که بیفتم زمین. خیس عرق میشم گریه ام میگیره بغض میکنم. مسئله دوم وسوم من درمورد نحوه تعامل در اجتماع رو شماجواب دادید .خیلی متشکرم وانشاالله که بتونم درزندگیم پیاده کنم.

اميدوار;381969 نوشت:
- واژه‌ها قدرتي جادويي دارند! لذا با حذف الفاظ و واژه‌هاي الزام آور مانند «بايد»، «حتما»، « هميشه»، «هرگز»، «هيچوقت» در مكالمات بين فردي و همچنين حديث نفس و جايگزيني واژه‌‌هايي مانند « بهتر است»، «احتمالا»، «گاهي اوقات» به جاي آنها،سطح اضطراب و احساس حصر را كاهش دهيد.

- مهارت جرات ورزي را فرا بگيريد. موضع ما در قبال ديگران محصور در تسليم (پذيرش اجباري) و يا پرخاش نيست. به تعبيري، اينگونه نيست كه يا بايد در مقابل نظرات مخالف ديگران تسليم شويم و يا با عصبانيت و پرخاش با آنها برخورد كنيم، بلكه مي‌توان مخالفت خود را به ارامي بيان نمود بدون اينكه توهين، عصبانيت و پرخاش صورت بگيريد.
جرات ورزي را، با احترام بيشتر به خود و افكارتان، استفاده از ضمير فاعلي «من»، تمرين «نه» گفتن در قالب عوض كردن موضوع، شوخي و مزاح، بيان عباراتي مانند تا ببينم چي ميشه، اما نظر و برداشت من غير از اينه، از اينكه نميتونم با شما همراه باشم عذر خواهي مي‌كنم و... تمرين كنيد (فضاي مجازي براي آغاز چنين روندي به شما كمك مي‌كند).

- مهارتها و شيوه‌هاي كاهش اضطراب را فرا بگيريد ( ورزش، تنفس عميق، توجه به تغذيه سالم، خواب مناسب و...)

- از خودسرزنشگري و همچنين كمال‌زدگي اجتناب نماييد (توضيحات در مباحث مشابه آمده است)
حضور در جمع و تعاملات اجتماعي را افزايش دهيد و به بهانه اختلاف عقيده و عدم رعايت مسائل شرعي از ناحيه ديگران، خود را از اين حضور محروم نكنيد. چرا كه اولا شما مي‌توانيد مراودات خود را با افراد و مجموعه‌هايي تنظيم كنيد كه مقيد به رعايت مسائل شرعي هستند و ثانيا در صورت تحقق امور خلاف شرع جراتمندانه (بخشهايي از رفتارجراتمندانه توضيح داده شد) نظر خود را بيان كنيد.

سلام به استاد امیدوار و دوستان محترم

نکات واقعا ارزشمندی هستند برای کاهش اضطراب، با اجازه استاد بنده هم مطلبی عرض کنم،

دوست بزرگوار مطمئن باشید این حساسیت و بغض شما همانطور که استاد فرمودند ناشی از اضطراب میباشد و این اضطراب یکی از عواملش ممکن است روابط والدینتان باشد. بنده مقداری عزت نفس پایین هم میبینم که باز هم منبعش همان است .

برای درمان اضطراب که منجر به حساسیت بالا و عدم جرات ورزی یک مثلث درمانی وجود دارد و ان :

1- روان درمانی است: که نکات مطرح شده توسط کارشناس محترم را باید زیر نظر یک روانشناس حتما خبره بیاموزید و انجام دهید.

2- ورزش درمانی: که برای کاهش اضطراب غالبا توصیه میشود بخصوص شنا.

3-دارو درمانی : که در مواقع شدید تر توصیه میشود.

لذا شما اگر نتوانستید مطالب گفته شده توسط کارشناس را خودتان انجام دهید حتما با مراجعه به یک روانشناس ماهر این مهارت را بیاموزید.

جهت کمک بیشتر می نویسم که : هرچقدر آرام آرام در جمع خانواده و فامیل و دوستان خوب بیشتر باشید و همینطور شروع به

حرف زدنهای بیشتر کنید اضطراب شما کمتر می شود در ضمن حساسیت زیادتان را با توجه کمتر به مسائل غیر مهم کم کنید

و حتی الامکان سعی کنید در محیطهای اضطراب زا نباشید و البته با تمرین تحمل سعه صدرتان را بیشتر نمایید ......

مومد;383195 نوشت:
:Gig:سلام دوستان از راهنماییتون ممنونم امامن هنوزدرست جواب سوالم رومتوجه نشدم من دراین موضوعی که مطرح کردم در واقع سه تاسوال داشتم مشکل اصلی من ناتوانی درکنترل احساسات بوده یعنی اینکه سریع بغض میکنم ودر صورت نیاز به همون رفتارجراتمندانه که گفتیدمن گریه ام میگیره ونمیتونم حرف بزنم وصدام میلرزه واگه بخام ازخودم دفاع کنم به صورت فیزیکی چنان تپش قلبی میگیرم که احساس میکنم الانه که بیفتم زمین. خیس عرق میشم گریه ام میگیره بغض میکنم. مسئله دوم وسوم من درمورد نحوه تعامل در اجتماع رو شماجواب دادید .خیلی متشکرم وانشاالله که بتونم درزندگیم پیاده کنم.

بسمه‌تعالي
دوست و برادر عزيز سلام عليكم
در ارتباط با بخش اول سوال حضرتعالي لازم به ذكر است كه علائم مذكور بيانگر سطح بالاي اضطراب شماست. لذا پيشنهاد مي‌كنم:
1- با توكل به خداي متعال شيوه‌ها و فنون مهار و كاهش اضطراب كه در ديگر تاپيكها به آن پرداخته شده است را فرا بگيرد و به آن عمل نماييد.

2- به صورت تدريجي و گام به گام با موقعيتهاي اضطراب زا مواجه شويد. چرا كه فرار شما از موضوع اضطراب (صحبت كردن) به شدت اضطراب و طولاني شدن آن مي‌افزايد. بنابراين در صورتيكه در ميان جمع خود را وادار به صحبت كردن و اظهار نظر كنيد، رفته رفته اضطراب شما در اين خصوص كاهش مي‌يابد.
به اين منظور شايسته است در ابتدا به جملات كوتاه بسنده كنيد، از چاشني شوخي و مزاح استفاده كنيد، قبل از صحبت يك نفس عميق و در صورت امكان مقداري آب خنك بنوشيد، شئي مانند خودكار، تسبيح و...در دست داشته باشيد، از سرخ و سفيد شدن خود فاجعه نسازيد و از خود سوال كنيد كه اگر ديگران شاهد اضطراب شما باشند مگر قرار است چه اتفاقي بيفتد؟ تاييد و يا طرد ديگران مگر تا چه اندازه مهم است؟ از آيات و روايات، اشعار و ضرب المثل و... براي چاشني كلام استفاده كنيد و...

در صورتيكه امور فوق را رعايت كنيد كم كم بر شرايط غلبه پيدا خواهيد كرد انشاءالله. و در صورتيكه طي چنين فرايندي براي شما مشكل بود، همانطور كه سركار همره اشاره فرمودند، از نزديك و به صورت حضوري به يك روانشناس باليني مراجعه كنيد.

در پناه خداي متعال موفق باشيد
و آخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمين

:Gol:[=Times New Roman][="Arial"]باسلام خدمت دوستان گرامی ازاینکه سعی کردید منوراهنمایی کنید ممنونم [=Calibri],[="Arial"]استادامیدوارگفتهبودن علت عدم توانایی در کنترل احساسات توسط من وجوداضطراب بالای منه .به همینخاطر من شروع به بررسی گذشته خودم وخاطرات تلخ گذشته ام کردم به نظرم رسیدقدریازگذشته ام بگم شایدبهتربشه قضاوت کرد:اون چیزی که من از گذشته ام میبینم دعواهایمکرر پدر ومادرم باهمدیگه [=Calibri],[="Arial"]بابرادرام ودعواهای برادرام باهمدیگه است ومن که کوچکترین بچه خونوادهبودم مکرر شاهدصحنه قهرمادرم واینکه میگفت من از این خونه میرم واحساس ناامنی کهبه من دست میدادبودم[=Calibri],[="Arial"] عدم توانایی برادرام در ارتباط موفقباهمدیگه که سرکوچکترین مسائل باهم درگیریداشتند.ومشاجرات لفظی و فیزیکی[=Calibri],[="Arial"] اینکه ماهیچوقت رفیقکه نه حتی دوستای خوبی برای هم نبودیم افرادی که مرتب از هم انتقادمیکردیم وتنهانیازهای حیاتی مارودورهم سریه سفره جمع میکردبدون اینکه بین برادرام احساس محبتامیزی وجودداشته باشه [=Calibri],[="Arial"]البتهمادرم به شدت مارودوست داشت وپدرم نیز[=Calibri],[="Arial"] منتها پدرم ناتوان درابراز احساساتش بوده .برادرام وخودم هراز گاهی یادر جبهه مادرم بودیم یاجبهه بابامبنابراین به چشم رقیب به هم نگاه میکردیم حالااینوشمابه این موضوع اضافه کنیدکهمااستعدادبالایی در تحصیل داریم .من امروز خداروشکر یک انسان متدین هستم وبرای حلمشکلاتم به دین پناه میارم [=Calibri]>[="Arial"]احسب الناس ان یترکوان یقول امنا وهم لایفتنون[=Calibri]
[=Times New Roman]

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

yanoor;384044 نوشت:
و حتی الامکان سعی کنید در محیطهای اضطراب زا نباشید و البته با تمرین تحمل سعه صدرتان را بیشتر نمایید ......

البته این را نمیشه خیلی عملی کرد
مثلاً فکر کنید، افرادی از همینجا سعی داشته باشند زورکی خودشان را برای شما استاد جلوه دهند و بخواهند شما با تمرین و ... سطح اضطرابتان را کنترل و .. کنید.
البته این خوش بینانه است، بدبینانه اش این است که بخواهند عمداً شما را استرس بدهند.

حالا شما هر چی هم بهشان بگو، آقا، خانم شر مرسان ... ما را به خیر شما حاجتی نبودهو نیست، فایده ندارد.
شما باید زندگی خودت را بکنی، از شر اینها هم به خدا پناه ببری.
منتظر فرصت هم باشی تا شر اینها را کم کنید.

:Gol:باسلام خدمت دوستان گرامی ازاینکه سعی کردید منوراهنمایی کنید ممنونم [=Calibri],استادامیدوارگفته بودن علت عدم توانایی در کنترل احساسات توسط من وجوداضطراب بالای منه .به همین خاطر من شروع به بررسی گذشته خودم وخاطرات تلخ گذشته ام کردم به نظرم رسیدقدری ازگذشته ام بگم شایدبهتربشه قضاوت کرد:اون چیزی که من از گذشته ام میبینم دعواهای مکرر پدر ومادرم باهمدیگه [=Calibri],بابرادرام ودعواهای برادرام باهمدیگه است ومن که کوچکترین بچه خونواده بودم مکرر شاهدصحنه قهرمادرم واینکه میگفت من از این خونه میرم واحساس ناامنی که به من دست میدادبودم[=Calibri], عدم توانایی برادرام در ارتباط موفق باهمدیگه که سرکوچکترین مسائل باهم درگیری داشتند.ومشاجرات لفظی و فیزیکی[=Calibri], اینکه ماهیچوقت رفیق که نه حتی دوستای خوبی برای هم نبودیم افرادی که مرتب از هم انتقادمیکردیم وتنهانیازهای حیاتی مارودورهم سریه سفره جمع میکردبدون اینکه بین برادرام احساس محبتامیزی وجودداشته باشه [=Calibri],البته مادرم به شدت مارودوست داشت وپدرم نیز[=Calibri], منتها پدرم ناتوان درابراز احساساتش بوده .برادرام وخودم هراز گاهی یادر جبهه مادرم بودیم یاجبهه بابام بنابراین به چشم رقیب به هم نگاه میکردیم حالااینوشمابه این موضوع اضافه کنیدکه مااستعدادبالایی در تحصیل داریم .من امروز خداروشکر یک انسان متدین هستم وبرای حل مشکلاتم به دین پناه میارم [=Calibri]>احسب الناس ان یترکوان یقول امنا وهم لایفتنون[=Calibri]

مومد;384456 نوشت:
باسلام خدمت دوستان گرامی ازاینکه سعی کردید منوراهنمایی کنید ممنونم ,استادامیدوارگفته بودن علت عدم توانایی در کنترل احساسات توسط من وجوداضطراب بالای منه .به همین خاطر من شروع به بررسی گذشته خودم وخاطرات تلخ گذشته ام کردم به نظرم رسیدقدری ازگذشته ام بگم شایدبهتربشه قضاوت کرد:اون چیزی که من از گذشته ام میبینم دعواهای مکرر پدر ومادرم باهمدیگه ,بابرادرام ودعواهای برادرام باهمدیگه است ومن که کوچکترین بچه خونواده بودم مکرر شاهدصحنه قهرمادرم واینکه میگفت من از این خونه میرم واحساس ناامنی که به من دست میدادبودم, عدم توانایی برادرام در ارتباط موفق باهمدیگه که سرکوچکترین مسائل باهم درگیری داشتند.ومشاجرات لفظی و فیزیکی, اینکه ماهیچوقت رفیق که نه حتی دوستای خوبی برای هم نبودیم افرادی که مرتب از هم انتقادمیکردیم وتنهانیازهای حیاتی مارودورهم سریه سفره جمع میکردبدون اینکه بین برادرام احساس محبتامیزی وجودداشته باشه ,البته مادرم به شدت مارودوست داشت وپدرم نیز, منتها پدرم ناتوان درابراز احساساتش بوده .برادرام وخودم هراز گاهی یادر جبهه مادرم بودیم یاجبهه بابام بنابراین به چشم رقیب به هم نگاه میکردیم حالااینوشمابه این موضوع اضافه کنیدکه مااستعدادبالایی در تحصیل داریم .من امروز خداروشکر یک انسان متدین هستم وبرای حل مشکلاتم به دین پناه میارم >احسب الناس ان یترکوان یقول امنا وهم لایفتنون

با سلام.

البته بنده در مورد توصیه ائمه (ع) در شرایط مشابه اطلاعاتی ندارم. اما میدونم علم رو از هر جایی که میشه باید گرفت و بکار بست.

برداشتی که حقیر از صحبت شما داشتم و اصلاً برام نامأنوس هم نبود اینه که سطح اضطراب و ترس شما خیلی بالاست. اغلب چنین ترسی فقط از دعوای لفظی پدر و مادر که به قول شما هردو هم فرزندانشون رو دوست دارند ایجاد نمیشه. بسیاری اوقات این ترسها نتیجه تحقیر مکرر یا مشاهده تحقیر مداوم عزیزان و بخصوص مشاجرات فیزیکی هست.

با شرایطی که شما تشریح فرمودید به نظرم رفتاردرمانی یا درمانهای شناختی کافی نیست و باید از داروهای کاهش اضطراب هم استفاده کنید که میتونه گیاهی باشه اما تأثیرش از داروی شیمیایی کمتره و دیرتر پاسخ میده. خلاصه این که به نظر حقیر بهتره علاوه بر روانشناس یا حتی قبل از اون به روانپزشک هم مراجعه بفرمایید تا با داروهای کم عوارض به تسریع روند بهبودی شما کمک کنه. بخصوص اگر با تمرین راه های رفتاری به نتیجه نرسیدید.

اما یک نکته روانشناختی دیگه این که سعی کنید جرأت ورزی رو به تدریج تمرین کنید نه این که یک دفعه بخواید بین جمعی از مخالفین تمرینش کنید. مثلاً از جمع های صمیمی و غیراضطرابی و با مخالفت های کوچیک شروع کنید تا بتونید احساسات مثبت رو تقویت کنید. مخالفت رو هم از موضوعاتی آغاز کنید که در اونها تخصص دارید. با عباراتی مثل شاید این دیدگاه هم درست باشه که ... شاید بشه اینطوری گفت که ... یه چیزی که من تو کتابا خوندم اینه که ...
یعنی شخص خودتون رو در مقابل نظر دیگران قرار ندید.

موفق باشید. :Gol:

دوستان لطف کنین بازم نظربدبن.من احتیاج به راهنمایی دارم.

:Gol:[=Times New Roman][="Arial"]سلام دوستان ببینید من میخام به توصیه های شما در موردراههای کاهشاضطراب وترس عمل کنم ولی به نظرم اینها همه برخوردبامعلوله نه علت وعلت که ظاهراتجارب تلخ گذشته منه همچنان باقیه وهرزمانی به شکلی بروز وظهور میکنه ورفتارمنوتحت تاثیرقرار میده بنابراین تصمیم دارم که حضور خداوندروبه عنوان امنیت دهنده درکنارخودم حس کنم ازطریق مباحث عقلی وعرفانی .چون اون کسیه که درشرایط مختلف معز ومذل اونه وقدرت مقابله به من میده وبرخوردمنوطوری تنظیم میکنه کهبهترین نتایج ازش بروز کنه.ازطرفی میخام در گذشته ام دنبال نقاط مثبت بگردم ودستخداوندرودرمشکلات گذشته پیداکنم تاازیاداوری اونها چیزهای خوب هم ببینم ولی چندان موفق نشدم .چون به نظرم خیلی ازاین روشهای روانشناسی که متکیبرغیرخداهستند وبرداشت ناقصی ازقوانین حاکم برطبیعتند نظریه هستندنه اصول وقاعده ودایمادر حال جرح وتعدیلند .همچنین بهنظرمن البته[=Calibri],[="Arial"] روش ائمه ما در برخوردباچنین مشکلاتی همینبوده چون یقینامسائل حادتری به ائمه ارجاعمیشده وانهاهمه رابه توحیدواقعی رهنمون میکردندواگه راههای کارگشاتری وجودداشتچیزی ازانها دراحادیث میامد نظرشماچیه*
[=Times New Roman]

:Gol:سلام دوستان ببینید من میخام به توصیه های شما در موردراههای کاهش اضطراب وترس عمل کنم ولی به نظرم اینها همه برخوردبامعلوله نه علت وعلت که ظاهراتجارب تلخ گذشته منه همچنان باقیه وهرزمانی به شکلی بروز وظهور میکنه ورفتارمنوتحت تاثیرقرار میده بنابراین تصمیم دارم که حضور خداوندروبه عنوان امنیت دهنده درکنارخودم حس کنم ازطریق مباحث عقلی وعرفانی .چون اون کسیه که درشرایط مختلف معز ومذل اونه وقدرت مقابله به من میده وبرخوردمنوطوری تنظیم میکنه که بهترین نتایج ازش بروز کنه.ازطرفی میخام در گذشته ام دنبال نقاط مثبت بگردم ودستخداوندرودرمشکلات گذشته پیداکنم تاازیاداوری اونها چیزهای خوب هم ببینم ولی چندان موفق نشدم .چون به نظرم خیلی ازاین روشهای روانشناسی که متکی برغیرخداهستند وبرداشت ناقصی ازقوانین حاکم برطبیعتند نظریه هستندنه اصول وقاعده ودایمادر حال جرح وتعدیلند .همچنین به نظرمن البته[=Calibri], روش ائمه ما در برخوردباچنین مشکلاتی همین بوده چون یقینامسائل حادتری به ائمه ارجاع میشده وانهاهمه رابه توحیدواقعی رهنمون میکردندواگه راههای کارگشاتری وجودداشت چیزی ازانها دراحادیث میامد نظرشماچیه*

بسمه تعالی
دوست ارجمند و گرامی! سؤال شما را با دقت خواندم و از سختی هایی که کشیده اند متأثر شدم. در پاسخ سؤال شما مطالبی را به اختصار مطرح می کنم، امیدوارم مفید و مؤثر واقع شود.
ما در جامعه‌اي زندگي مي‌كنيم كه افراد آن درك‌هاي متفاوت، اخلاق‌ گوناگون، طبع‌ها و سليقه‌هاي متباين از هم دارند. بنابراين، چگونه مي‌توان در ميان چنين انسانهايي بدون شناخت روحيات آنها و بدون آن كه با اصول و مهارت‌هاي اجتماعي آشنا باشيم، زندگي كرد؟ شيوة برخورد با ديگران و آشنايي با اصول و مهارت‌هاي روابط اجتماعي از اهميت ويژه‌اي برخوردار است زيرا همة ما بخش عمده اي از زندگاني خود را در ارتباط با ديگران سپري مي‌كنيم و تحقيقات نشان داده است كه 75 درصد اوقات روزانة ما صرف ارتباط با ديگران مي‌شود و شايد بتوان گفت كه 75 درصد موفقيت‌هاي ما نيز به روابط ما با ديگران وابسته است.(1) اين كه مي‌بينيم برخي افراد در روابط اجتماعي خود موفق هستند و قدرت تأثيرگذاري و نفوذ بر ديگران را دارند، اگر خوب دقت كنيم و رفتار آنها را مورد تجزيه و تحليل قرار دهيم، مي‌بينم كه آنها در اثر تمرين و تجربه يك سري اصول و مهارتهايي را فرا گرفته‌اند كه اگر ما نيز آنها را رعايت كنيم و به جا و مناسب بكار بريم، روابط ما با ديگران بهبود مي‌يابد و مي‌توانيم هم در خانواده و هم در جامعه سازگاري بيشتري داشته باشيم و با همة افراد و سليقه‌هاي مختلف كنار بياييم.

1. پذيرش بدون قيد و شرط ديگران:
با هر كس كه ملاقات مي‌كنيد اولين چيزي كه از شما انتظار دارد اين است كه مورد پذيرش و قبول شما واقع شود. همان گونه كه شما دوست داريد ديگران شما را بپذيرند. قبول داشتن و پذيرش ديگران به اين معني است كه ما از داوري و قضاوت دربارة ديگران كه سليقه‌ها و اخلاق متفاوت از ما دارند، اجتناب نموده و صرفاً به عنوان يك شهروند يا فردي از جامعه بپذيريم. يكي از مشكلات اصلي كه نمي‌توانيم با افراد داراي اخلاق گوناگون كنار بياييم، همين نكته است يعني ما عادت نكرده‌ايم كه ديگران را بدون قيد و شرط بپذيريم و اغلب، رفتار و موضعگيري ما در قبال ديگران به اين صورت است كه مي‌گوييم: «اگر مطابق ميل من رفتار كني قبولت دارم.» بسياري از مشكلات خانواده‌ها و روابط ناسالم والدين ـ فرزندان از همين جا ناشي مي‌شود. اگر در سطح جامعه و خانواده روابط افراد بر مبناي اصل پذيرش بدون قيد و شرط شكل بگيرد و افراد سليقه‌ها و اخلاق متفاوت ديگران را تحمل كنند، بسياري از مشكلات اجتماعي حل مي‌شود و صفا و صميميت در خانواده و جامعه حاكم مي‌گردد.

2. از بدبيني و سوء ظن نسبت به ديگران پرهيز كنيم:
تفاوتهاي فردي يكي از موضوعاتي است كه در روان شناسي به اثبات رسيده است به اين معنا كه انسانها هم از لحاظ ظاهري و هم از لحاظ اخلاقي و روحي يا به تعبير دقيقتر ويژگي‌هاي شخصي كاملا متفاوت از يكديگراند.(2) اين كه مي‌بينيم افراد اخلاق متفاوت از هم دارند، مربوط به تيپ شخصيتي آنها است، يعني شخصيت آنان اين گونه شكل گرفته است. براي آن كه بتوانيم با افراد داراي اخلاق و روحيات متفاوت كنار بياييم و زندگي كنيم، بايد از برچسب زدن و قضاوت و پيش داوري جداً پرهيز نموده و نسبت به ديگران نگرشي مثبت داشته باشيم. اگر هم بنا است اخلاق و رفتار ديگران را اصلاح كنيم در ابتدا چاره‌اي نيست، جز اين كه في الجمله آنان را بپذيريم و رابطة عاطفي برقرار كنيم. اين كه چرا شخصيت و اخلاق ديگران متفاوت است و چه عواملي باعث شده تا شخصيت آنان اين گونه شكل بگيرد، موضوع ديگري است. آن چه براي ما مهم است اين است كه چگونه با اين افراد كنار بياييم و اخلاق و رفتار آنان را در دراز مدت اصلاح كنيم. براي رسيدن به اين هدف بايد نسبت به آنان نگرشي مثبت داشته و از قضاوت و پيش داوري پرهيز كنيم.

3. به نظرات و پيشنهادات ديگران گوش دهيم:
يكي ديگر از عواملي كه مي‌تواند در بهبود روابط اجتماعي مؤثر باشد و زمينة ارتباط سالم با ديگران حتي آنهايي را كه اخلاق متفاوت دارند، فراهم سازد، اين است كه در هنگام صحبت و گفتگو با آنان، اجازه دهيم تا نظرات و پيشنهادات خود را بيان كنند. روان شناسان معتقدند «يكي از بهترين نوازش‌ها، گوش دادن به حرف ديگران است. بگذاريد ديگران حرف‌شان را تمام كنند، حوصله داشته باشيد و به ديگران فرصت دهيد. سرتان را تند تند تكان ندهيد و بي‌تابي نكنيد، زيرا معناي اين حركات چيزي نيست جز اين كه مي‌خواهيد به مخاطب خود بگوييد: زودتر حرفت را بزن، من حوصله ندارم....»(3)
افرادي كه در روابط اجتماعي خود موفق هستند و مي‌توانند با افراد مختلف دوست شوند و بر آنها نفوذ داشته باشند، كليد موفقيت آنان در اين است كه سعي مي‌كنند به نظرات و پيشنهادات ديگران گوش دهند و در مواردي هم بپذيرند. شما نيز اگر مي‌خواهيد در روابط اجتماعي خود موفق شويد و با افراد داراي اخلاق و سليقه‌هاي متفاوت دوست و صميمي شويد، بايد اين مهارتها را تمرين كنيد و ياد بگيريد.

4. از ضمير «من» استفاده كنيد:
اخلاق و رفتار ديگران چه بسا ممكن است باعث ناراحتي شما شود، در اين گونه موارد شما اگر بگوييد: «تو مرا ناراحت كردي» قطعا به طرف بر مي‌خورد و موضعگيري مي‌كند لذا بهتر است در بيان و توصيف احساستان از ضمير «من» استفاده كنيد. «من ناراحتم».

5. احساس خود را نسبت به رفتار ديگران بيان كنيد نه نسبت به خود آنها:
يكي از مسايلي كه باعث به هم خوردن روابط ما با ديگران مي‌شود و نمي‌توانيم با ديگران رابطة صميمي داشته باشيم اين است كه وقتي از ديگران رفتار ناشايستي مشاهده مي‌كنيم، شخصيت آنها را زير سؤال مي‌بريم و مي‌گوييم فلاني آدم بدي است. در اين گونه موارد بايد از قضاوت دربارة ‌شخصيت افراد پرهيز نموده و نسبت به رفتار آنان قضاوت كنيم. مثلاً بگوييم شما آدم بزرگواري هستيد، اگر سعي كنيد برخي رفتارهايي را كه در شأن شما نيست، ترك نموده و از اين پس اين گونه عمل كنيد، ‌خيلي بهتر است.
رعايت اين نكات مي‌تواند در روابط اجتماعي ما با ديگر افرادي كه اخلاق متفاوت از ما دارند، مفيد و راهگشا باشد.



[/HR]پاورقی:
1. براي مطالعه بيشتر ر.ك : شجاعي . محمد صادق . مجلة حديث زندگي . شمارة يك . ص 28 ـ 32 . سال دوم . 1382 .
2. براي مطالعه بيشتر ر.ك : رنجبر زاده . ذبيح الله . مهر بورزيم زندگي كنيم . ص 4 . نشر زهره . چاپ اول . 1379 .
3. مراجعه شود به : پي فرگاس . جوزف . روان شناسي تعامل اجتماعي . ترجمه : بيگي . خشايار و فيروز بخت . مهرداد . ص 294 ـ 336 . انتشارات ابجد . چاپ اول . 1373 .
موضوع قفل شده است