ازدواج با وجود علاقه ی کم!

تب‌های اولیه

21 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ازدواج با وجود علاقه ی کم!

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
ازاینکه به جمع خوب شمادوستان گرامی وارد شدم خوشحالم...
امیدوارم حضورمن رو دراین سایت پذیراباشید...
دراولین ارسالم،مسئله ای دارم که خواهشمندم کمکم کنید...چون احساس سردرگمی بهم دست میده.
موردی برای ازدواج بابنده پیداشده...
درصورتیکه احساس میکنم به این خانوم علاقه ی آنچنانی ندارم...یعنی احساس کمی نسبت به ایشون دارم واین علاقه ی کم برای یه ازدواج کافی نیست...
ازطرفی این حس رو دارم که میتونم گزینه ی بهتری روبرای ازدواج پیداکنم...
مسئله ی این خانوم هم به گونه ایست که هرچی میگم قبول میکنه ومیگه چشم...!
ازمن مراسم ازدواج نخواسته...مهریه رو14سکه خواسته....ازطرفی حاضره به خاطرمن چادری بشه...چون خونوادش مذهبی نیستن وخودش ومن هردومذهبی هستیم میخواد بایه آدم مذهبی ازدواج کنه بنابراین باید به قولی توروی خونوادش وایسه...
ولی بااین اوصاف من هنوزعلاقه ی خاص وآنچنانی ندارم به ازدواج بااین خانوم.....ازطرفی خود ایشون ازبنده خواستگاری کرده...
ولی هرشرطی براش میذارم قبول میکنه...
بااین وجودکه میدونم علاقه اولین چیزیه که درازدواج حاصل میشه وهنوزاین حس درمن قوی نشده نسبت به این خانم...آیا میتونم رواین مسئله حساب کنم که بعد ازازدواج علاقه ایجادبشه درمن نسبت به این خانوم؟
به نظرشماازدواج کنم تابعد علاقه پیدابشه یااینکه باید اول علاقه وجودداشته باشه؟؟؟....صلاح خودمرو به درستی نمیدونم...اگه کمک کنید ممنون میشم...

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد حامی

[=&quot]با سلام خدمت شما برادر گرامی. حضور سبزتان را به سایت اسک دین تبریک عرض می کنم.
[=&quot]سؤال زیادی در بخش عمومی و خصوصی ارسال می­شود به همین دلیل سؤالات در نوبت قرار می­گیرد به هرحال عذر ما را پذیرا باشید.
[=&quot]وقتی بخواهیم دو قطعه را با چسب به همدیگر بچسبانیم یا جوش دهیم. ابتدا گرد و غبار و چربی یا جرم بین آن دو را برطرف می­کنیم تا اتصال به خوبی برقرار باشد. هرچه قطعه برای ما حساس­تر باشد تلاش بیشتری برای جرم زدایی می­کنیم. پیوند ازدواج نیز باید محکم باشد چرا که بحث از ارتباط یک عمر است نه زمانی محدود. علاقه نداشتن شما، خود عایق بزرگی است. واگر علاقه ایشان به شما در حد وابستگی و چسبندگی باشد و اصرار از سمت ایشان باشد مشکل دیگری هم در این ارتباط هست. بابا طاهر گفته
[=&quot]چه خوش بی مهربونی هر دو سر بی**که یک سر مهربونی دردسر بی
[=&quot]اگر مجنون دل شوریده ای داشت***دل لیلی از او شوریده تر بی
[=&quot]انسان عاقل روزه شک دار نمی­گیرد. نمی توان به احتمال این که علاقه ای ایجاد شود چنین تصمیم بزرگی بگیرید. متأسفانه برخی مشوق این نوع ازدواج ها هستند و بعد در زندگی هم شعار می دهند فرزند که بیاید علاقه ایجاد می شود و باز می گویند فرزند دوم زندگی تا را محکم تر می کند.
[=&quot]وقتی علاقه نباشد، بسیاری از لزومات یک رابطه مستحکم از بین می رود و چه بسا همین امر سبب شود دل جایی دیگر مشغول شود و انسان فیزیک قلب و ذهنش در کنار همسرش باشد ولی شیمی ذهنش نزد فرد دیگری باشد.
[=&quot]تناسب ها
[=&quot]تناسب و همتایی در ازدواج شرط اتصال و انضمام دو زوج است به قول معروف در و تخته به هم بیایند و علف به دهان بزی شیرین باشد. تناسب در باورهای دینی، ارزش ها، اخلاقیات، شخصیت، ضریب هوشی، اصالت و شأن خانوادگی، سن، زیبایی، چاقی و لاغری و سلامت جسمی و ذهنی و....ضامن زندگی و ازدواج موفق است. مراقب باشید از روی احساس و ترحم این ازدواج را قبول نکنید چرا که انگیزه های احساسی مثل ادکلن زود می پرد.
[=&quot]البته ارتباط شما با آن دختر خانم هم باید برچیده شود چون او به شما وابسته می شود و بعد از این که بفهمد نمی توانید با هم ازدواج کنید به هم می ریزد. می توانید دروغ مصلحتی ای بگویید که او ضربه نخورد.
[=&quot]گاهی دختر و پسر هم با هم مشکلی ندارند و تناسب های لازم از جهت آن دو برقرار است ولی خانواده ها چون نامتناسب می بینند همدیگر را حاضر نیستند دختر و یا پسر را بپذیرند و این خودش به تنهایی برای کدر کردن رابطه ها بینجامد.
[=&quot]مدیریت دل و ذهن
[=&quot]البته اگر شرایط کلی و همتایی های کلی وجود دارد شما به زودی جواب رد ندهید. چندین جلسه با او به طور رسمی و با اشراف خانواده ها صحبت کنید ایشان را از نظر اخلاقی و شخصیتی دقیق تر بسنجید و از مشاور ازدواج کمک بگیرید اگر علاقه ایجاد شده ازدواج کنید.
[=&quot]البته در مورد باورهای دینی نکته مهمی را که باید در نظر داشته باشید این است که باورهای دینی انگیزه های عمیقی باید داشته باشد. اگر ایشان صرفا به خاطر شما و خوشایند شما حجاب را بپذیرید در یک اختلاف هم همه چیز را کنار می گذارد یعنی «باورهای دینی» براساس بینش منطقی شکل می گیرد و برای شبهات ذهنی پاسخ دقیقی یافته باشد.

صبح صادق;378596 نوشت:
موردی برای ازدواج بابنده پیداشده...
درصورتیکه احساس میکنم به این خانوم علاقه ی آنچنانی ندارم...یعنی احساس کمی نسبت به ایشون دارم واین علاقه ی کم برای یه ازدواج کافی نیست...
ازطرفی این حس رو دارم که میتونم گزینه ی بهتری روبرای ازدواج پیداکنم...
مسئله ی این خانوم هم به گونه ایست که هرچی میگم قبول میکنه ومیگه چشم...!
ازمن مراسم ازدواج نخواسته...مهریه رو14سکه خواسته....ازطرفی حاضره به خاطرمن چادری بشه...چون خونوادش مذهبی نیستن وخودش ومن هردومذهبی هستیم میخواد بایه آدم مذهبی ازدواج کنه بنابراین باید به قولی توروی خونوادش وایسه...
ولی بااین اوصاف من هنوزعلاقه ی خاص وآنچنانی ندارم به ازدواج بااین خانوم.....ازطرفی خود ایشون ازبنده خواستگاری کرده...
ولی هرشرطی براش میذارم قبول میکنه...
بااین وجودکه میدونم علاقه اولین چیزیه که درازدواج حاصل میشه وهنوزاین حس درمن قوی نشده نسبت به این خانم...آیا میتونم رواین مسئله حساب کنم که بعد ازازدواج علاقه ایجادبشه درمن نسبت به این خانوم؟
به نظرشماازدواج کنم تابعد علاقه پیدابشه یااینکه باید اول علاقه وجودداشته باشه؟؟؟....صلاح خودمرو به درستی نمیدونم...اگه کمک کنید ممنون میشم.

گفتنی ها رو استاد حامی فرمودند
وقتی توضیحاتتون و خوندم ...احساس کردم تو رودبایستی شدید قبول به این ازدواج کردید ....
به دنبال راهی هستید که از این موضوع خلاص بشید
قابل توجه خانوم هایی که این مطلب و می خونن
خاستگاری از اقایون این مشکلات رو هم داره

سلام
باتشکرازپاسخگویی شما:Gol:
یه مسئله ی مهمی که این وسط هست اینه که این دخترخانوم تمامی شرایط بنده روپذیرفته...ازاین بابت کمی نگران میشم که اگه درخواست ایشونونپذیرم وازدواج نکنم ،شاید دیگه نتونم مثل ایشون موردی که تمام شرایطمو قبول کنه پیدا کنم...
دراین مورد باید چیکارکنم؟

صبح صادق;384595 نوشت:
سلام
باتشکرازپاسخگویی شما
یه مسئله ی مهمی که این وسط هست اینه که این دخترخانوم تمامی شرایط بنده روپذیرفته...ازاین بابت کمی نگران میشم که اگه درخواست ایشونو نپذیرم وازدواج نکنم ،شاید دیگه نتونم مثل ایشون موردی که تمام شرایطمو قبول کنه پیدا کنم...
دراین مورد باید چیکارکنم؟

:god:
یه کم فکر کنید ...........البته تو خلوت .........از خودتون سوال بپرسید و درست جواب بدید
خواستتون چیه ؟

علاقه بحث مهمی هست
بنابرتجربه شخصی خودم میگم یکی از راه های ایجاد علاقه تلقین ویژگی های خوب و مثبت شخص مقابل به خودتون هست.
شما در حال حاضر شخصی رو تو زندگیت داری که خیلی ها ارزو داشتن چنین ادمی رو دارند
شناختتون رو بیشتر کنید
به خانواده تون بگید
اگه تایید کردن
به نظر من رد نکنید چنین فرصتی رو
اگه میبینید هیچ جوره نمیتونید بهش دل ببندید یه فکر دیگه بکنید

اگر ازدواج عاقلانه باشه و بعدش هر دو طرف مدیریت کنن و گذشت داشته باشن علاقه به وجود میاد و علاقه ای که بعد ازدواج به وجود میاد از بین نمیره و بهتر از علاقه ی قبل از ازدواجه که از روی احساسات هست.
اما تو زندگی و گذشت زمانه که مشخص میشه این خانوم همه ی شرایط شما رو پذیرفته تغییر هم سخته و تلاش و مداومت شما رو هم میخواد.

حامی;384548 نوشت:
با سلام خدمت شما برادر گرامی. حضور سبزتان را به سایت اسک دین تبریک عرض می کنم.

سؤال زیادی در بخش عمومی و خصوصی ارسال می­شود به همین دلیل سؤالات در نوبت قرار می­گیرد به هرحال عذر ما را پذیرا باشید.

وقتی بخواهیم دو قطعه را با چسب به همدیگر بچسبانیم یا جوش دهیم. ابتدا گرد و غبار و چربی یا جرم بین آن دو را برطرف می­کنیم تا اتصال به خوبی برقرار باشد. هرچه قطعه برای ما حساس­تر باشد تلاش بیشتری برای جرم زدایی می­کنیم. پیوند ازدواج نیز باید محکم باشد چرا که بحث از ارتباط یک عمر است نه زمانی محدود. علاقه نداشتن شما، خود عایق بزرگی است. واگر علاقه ایشان به شما در حد وابستگی و چسبندگی باشد و اصرار از سمت ایشان باشد مشکل دیگری هم در این ارتباط هست. بابا طاهر گفته

چه خوش بی مهربونی هر دو سر بی**که یک سر مهربونی دردسر بی

اگر مجنون دل شوریده ای داشت***دل لیلی از او شوریده تر بی

انسان عاقل روزه شک دار نمی­گیرد. نمی توان به احتمال این که علاقه ای ایجاد شود چنین تصمیم بزرگی بگیرید. متأسفانه برخی مشوق این نوع ازدواج ها هستند و بعد در زندگی هم شعار می دهند فرزند که بیاید علاقه ایجاد می شود و باز می گویند فرزند دوم زندگی تا را محکم تر می کند.

وقتی علاقه نباشد، بسیاری از لزومات یک رابطه مستحکم از بین می رود و چه بسا همین امر سبب شود دل جایی دیگر مشغول شود و انسان فیزیک قلب و ذهنش در کنار همسرش باشد ولی شیمی ذهنش نزد فرد دیگری باشد.

تناسب ها

تناسب و همتایی در ازدواج شرط اتصال و انضمام دو زوج است به قول معروف در و تخته به هم بیایند و علف به دهان بزی شیرین باشد. تناسب در باورهای دینی، ارزش ها، اخلاقیات، شخصیت، ضریب هوشی، اصالت و شأن خانوادگی، سن، زیبایی، چاقی و لاغری و سلامت جسمی و ذهنی و....ضامن زندگی و ازدواج موفق است. مراقب باشید از روی احساس و ترحم این ازدواج را قبول نکنید چرا که انگیزه های احساسی مثل ادکلن زود می پرد.

البته ارتباط شما با آن دختر خانم هم باید برچیده شود چون او به شما وابسته می شود و بعد از این که بفهمد نمی توانید با هم ازدواج کنید به هم می ریزد. می توانید دروغ مصلحتی ای بگویید که او ضربه نخورد.

گاهی دختر و پسر هم با هم مشکلی ندارند و تناسب های لازم از جهت آن دو برقرار است ولی خانواده ها چون نامتناسب می بینند همدیگر را حاضر نیستند دختر و یا پسر را بپذیرند و این خودش به تنهایی برای کدر کردن رابطه ها بینجامد.

مدیریت دل و ذهن

البته اگر شرایط کلی و همتایی های کلی وجود دارد شما به زودی جواب رد ندهید. چندین جلسه با او به طور رسمی و با اشراف خانواده ها صحبت کنید ایشان را از نظر اخلاقی و شخصیتی دقیق تر بسنجید و از مشاور ازدواج کمک بگیرید اگر علاقه ایجاد شده ازدواج کنید.

البته در مورد باورهای دینی نکته مهمی را که باید در نظر داشته باشید این است که باورهای دینی انگیزه های عمیقی باید داشته باشد. اگر ایشان صرفا به خاطر شما و خوشایند شما حجاب را بپذیرید در یک اختلاف هم همه چیز را کنار می گذارد یعنی «باورهای دینی» براساس بینش منطقی شکل می گیرد و برای شبهات ذهنی پاسخ دقیقی یافته باشد.


جناب حامی بنده گاهی دیدم این توصیه رو فقط در مورد اقایان به کار میبرند و میگن برای دخترها این علاقه ایجاد میشه ولی برای پسرها خیلی به ندرت . این درسته و یا این توصیه ای عمومی است؟یعنی اگر جنسیت ایشون متفاوت بود(زن بودند) باز همین توصیه رو میکردید که اگر همه ی شرایط متناسب بود از نظر عقلی ولی دل راضی نمیشد!(و درگیری احساسی حتی بعد از چندین جلسه هم ایجاد نشد) باید جواب رد داد؟
ممنون از شما

یکی از زیر بناهای ازدواج موفق علاقه دو طرفه هست.این جور که گفتید علاقه شما دوطرفه نیست
و اگه تن به این ازدواج بدید مسلما زندگی براتون شیرین نمیشه.
بدون رودربایستی این مضوع رو به طرف مقابلتون بگید
یه چیز مهم : نظر من اینه دلها به هم راه دارن اگه طرف شما رو واقعا دوست میداشت مطمئنا شما هم
حس خوبی بهش داشتی

سلام
به عنوان خواهرکوچیکتر میگم:
به هیچ وجه با احساسات اون بنده خدا بازی نکنید!
الان بهشون رک بگین هیچ احساسی بهش ندارین خیلی بهتره تا بذارین بعد اینکه قضیه جدی شد و مطمئن شدین نمیتونین باهاش زندگی کنین؛ تو وحشت تنهایی رهاش کنین که هیچ آبرو و وقت و شخصیت و احساساتشم به بازی بگیرین!
اصلاً اشتباه کردین شرطی رو مطرح کردین!! باید ازشون فرصت برای فکر کردن می گرفتین و نهایتاً خیلی محترمانه بهشون جواب رد می دادین!
رفتار بعضی پسرهای مذهبی عجیب غریبه برام!!!!

تازه این رو هم درنظر بگیرین که اون بنده خدا به خاطر اینکه فک میکنه علاقه دو طرفه اس پای شما وای میسه و خونوادشو بسختی راضی می کنه و بعد که شما علاقمند نشدین و همه چی رو بهم زدین فقط یه لحظه خودتونو جای ایشون بذارین که چه می کنین باهاش!
خونوادش بخاطر رفتار شما به اعتقادات مذهبی ها بدبین میشن! و چقد بهونه دست خونواده شون میدین تا حسابی ایشونو بخاطر اعتقاداتی که حاصلش شده یه رابطه بی فرجام!! بی وفایی !! حاصلش شده تنهایی!! تحت فشار قرار بدن!
تجربه شده اینها جناب!

یه کم انصاف داشته باشین و همین الان به فکر نجات خودتون از آتش دوزخ و آتش آه های اون دختر باشین و ایشونو هم از این شرایط سختی که براش پیش خواهد اومد نجات بدین!

لطفا راهنمایی ام کنید: منم الان یه خواستگار دارم که از همه نظر مناسبه از اخلاق و اعتقادات و معنویات گرفته تا مسائل مادی. ولی با اینکه سه جلسه صحبت کردیم و نظراتمون هم مثل همه ولی احساس میکنم حس خوبی نسبت بهشون ندارم نمیدونم باید چی کار کنم اونا جوابشون مثبته ولی من هنوز نمیدونم. مادرم میگن شاید بخاطر ترس و استرسیه که از ازدواج داری و بعد خطبه محبت ایجاد میشه ولی من میترسم چون اگه ازشون خوشم نیاد نمیتونم باهاشون زندگی کنم. الان مشکلم اینه که 1- نمیدونم این حس خوش نیومدن کاذبه یا واقعی و 2- چون که عقایدشون همون چیزیه که من میخوام میترسم جواب رد بدم. لطفا راهنمایی ام کنین. اگه کسی تجربه اینطوری داشته لطفا بگه

حیا;395314 نوشت:
لطفا راهنمایی ام کنید: منم الان یه خواستگار دارم که از همه نظر مناسبه از اخلاق و اعتقادات و معنویات گرفته تا مسائل مادی. ولی با اینکه سه جلسه صحبت کردیم و نظراتمون هم مثل همه ولی احساس میکنم حس خوبی نسبت بهشون ندارم نمیدونم باید چی کار کنم اونا جوابشون مثبته ولی من هنوز نمیدونم. مادرم میگن شاید بخاطر ترس و استرسیه که از ازدواج داری و بعد خطبه محبت ایجاد میشه ولی من میترسم چون اگه ازشون خوشم نیاد نمیتونم باهاشون زندگی کنم. الان مشکلم اینه که 1- نمیدونم این حس خوش نیومدن کاذبه یا واقعی و 2- چون که عقایدشون همون چیزیه که من میخوام میترسم جواب رد بدم. لطفا راهنمایی ام کنین. اگه کسی تجربه اینطوری داشته لطفا بگه

سلام البته نظر شخصیمو کوتاه میگم و بعدش ان شاء الله کارشناسا میان و راهنمایی بیشتر می کنن
دخترخانم ها تعهداتشونو جدی تر می گیرن! باور کنین.حتی اگه علاقه ی زیادی هم نباشه بخاطر حیای درونی و فاداری بیشتری که دارن پایبند قول و قرارها می مونن و کم کم علاقه ایجاد میشه. و زندگی رو روال عادیش می افته.
اگه بدتون میاد ازشون و نپذیرین ایشونو خب این شاید منطقی باشه(بسته به این که به چه دلایلی و با چه معیارایی از ایشون بدتون اومده) ولی اگه از ایشون بدتون نمیاد و فقط هنوز علاقه ای ایجاد نشده خب خواهر من چه محبتی ازشون دیدین که علاقه ایجاد بشه؟ صبور باشین و بهشون یه کم زمان بدین!

اون که برای اون برادر نوشتم نباید قضیه رو جلو می بردین بخاطر اینه که قصه برعکسه! پسر اولش علاقه نداشته باشه و باعلاقه ی کم بیاد جلو اگه بهردلیل این علاقه ایجاد نشه، سردی بینشون حکمفرما میشه و تعهدی که به دخترخانوم دارن رو راحت تر از یه خانوم فراموش میکنن!

خیر باشه ان شاء الله.

hoorshid;392873 نوشت:

جناب حامی بنده گاهی دیدم این توصیه رو فقط در مورد اقایان به کار میبرند و میگن برای دخترها این علاقه ایجاد میشه ولی برای پسرها خیلی به ندرت . این درسته و یا این توصیه ای عمومی است؟یعنی اگر جنسیت ایشون متفاوت بود(زن بودند) باز همین توصیه رو میکردید که اگر همه ی شرایط متناسب بود از نظر عقلی ولی دل راضی نمیشد!(و درگیری احساسی حتی بعد از چندین جلسه هم ایجاد نشد) باید جواب رد داد؟
ممنون از شما

به نظر حقیر حساسیت قضیه برای آقا و خانوم در این مساله متفاوته
آقا اگه در این شرایط(علاقه خودش کم باشه و شروع از طرف خانوم باشه و آقادرواقع بخاطر مصالحی غیر از علاقه ی طبیعی که از ملاکای درست گرفته میشه)بیاد جلو برای ازدواج خیلی زودتر از یه خانوم کم میاره و چه بسا فاجعه آفرین بشه

اما خانوما محبت می بینن و علاقمند میشن
حتی یه خانوم با یه سلام محبت آمیز میتونه دلبسته بشه!(توهین به جنس خانوم نباشه؛ خودم هم خانومم منظور اینه که جنبه ی احساس در خانوما قوی تره و رفتاری محبتی و احساسی اثر بیشتری رو خانوم داره. وگه نه چه بسا که با چندین جلسه هم هنوز دختری دلبسته نشه)
معمولاً پسرهای مذهبی ماخوذ به حیا، تو جلسات معارفه به خانوم محبتی نمی کنن! پس علاقه ایجاد نشدن برای خانوم میتونه طبیعی باشه! و کم کم که قضیه جدی شد و آقا اجازه میده به خودش رفتار محبت آمیز داشته باشه، کم کم خانوم نرم میشه و علاقه لازم ایجاد میشه!

البته این نظر شخصیمه و قطعاً استثنابردار هست اما تاجایی که آقایون و خانوما رو شناختم عمومشون به این صورت بوده!

سلام.
برادرم، جناب صبح صادق

صبح صادق;378596 نوشت:
بااین وجودکه میدونم علاقه اولین چیزیه که درازدواج حاصل میشه وهنوزاین حس درمن قوی نشده نسبت به این خانم...آیا میتونم رواین مسئله حساب کنم که بعد ازازدواج علاقه ایجادبشه درمن نسبت به این خانوم؟
به نظرشماازدواج کنم تابعد علاقه پیدابشه یااینکه باید اول علاقه وجودداشته باشه؟؟؟....صلاح خودمرو به درستی نمیدونم...اگه کمک کنید ممنون میشم...

حقیر 100% با نظر سرکار eslamic110 موافقم. اگر علیرغم این همه علاقه و پذیرش شرایط از طرف آن دختر خانم هنوز به ایشان علاقه و دلبستگی پیدا ننموده‌اید، تا دیر نشده به این رابطه پایان دهید. چون حقیقتاً آسیب بسیار جدی به روح لطیف ایشان و احساسات پاکشان وارد خواهد شد.
اگر نکات مثبت وجودی شما زیاد باشد، قطعا بازهم دختر خانمی دیگر پیدا خواهد شد که بشما علاقمند گردد.

موفق باشید:Gol:

سلام به جناب صبح صادق و اسلامیک 110
متأسفانه ما انسانها بخاطر قلبهای آلوده به گناهامان نمی توانیم به حس های درونی خود اعتماد کنیم. به همین خاطر بزرگان ما توصیه نموده اند مدتی تقوالی الهی را بیشتر مورد توجه قرار دهیم و به عبادت بیشتری مشغول شویم و بعد به ندای قلبمان اعتماد کنیم.
بخصوص جناب صبح صادق توجه کنند که وقتی کسی مورد اصرار عاطفی قرار می گیرد، می شود اهل ناز و طرف اصرار کننده اهل نیاز. اگر شما به خواستگاری آن دختر می رفتید و اگر او با بعضی عقائد شما مخالفت می کرد و بعد شما او را مجاب می کردید و به این وسیله شما می شدید اهل نیاز به احتمال قوی نسبت به آن دختر احساس خوبی داشتید.
لذا به نظرم می رسد این ازدواج می تواند مطلوب باشد.
نکته آخر این که من هم قبول دارم ازدواج امری مهم در زندگی است ولی باید توجه داشت که مهمتر از انتخاب اصلح برای ازدواج، تقویت ارزشهای انسانی و در دینی در خود است تا انسان با کمک این ارزشها بتواند بحرانها زندگی را مدیریت کند باید بیشتر دغدغه این ارزشها را داشته باشید تا دغدغه انتخاب اصلح. آن گونه که ما انتخاب اصلح را مهم تلقی می کنیم بزرگان ما مهم تلقی نمی کردند. البته منظور من تأکید زیاد روی انتخاب اصلح است نه انتخاب صالح. انتخاب صالح باید مورد اهمیت اول باشد در این شکی نیست.

روح بخش;395407 نوشت:
سلام به جناب صبح صادق و اسلامیک 110
متأسفانه ما انسانها بخاطر قلبهای آلوده به گناهامان نمی توانیم به حس های درونی خود اعتماد کنیم. به همین خاطر بزرگان ما توصیه نموده اند مدتی تقوالی الهی را بیشتر مورد توجه قرار دهیم و به عبادت بیشتری مشغول شویم و بعد به ندای قلبمان اعتماد کنیم.
بخصوص جناب صبح صادق توجه کنند که وقتی کسی مورد اصرار عاطفی قرار می گیرد، می شود اهل ناز و طرف اصرار کننده اهل نیاز. اگر شما به خواستگاری آن دختر می رفتید و اگر او با بعضی عقائد شما مخالفت می کرد و بعد شما او را مجاب می کردید و به این وسیله شما می شدید اهل نیاز به احتمال قوی نسبت به آن دختر احساس خوبی داشتید.
لذا به نظرم می رسد این ازدواج می تواند مطلوب باشد.
نکته آخر این که من هم قبول دارم ازدواج امری مهم در زندگی است ولی باید توجه داشت که مهمتر از انتخاب اصلح برای ازدواج، تقویت ارزشهای انسانی و در دینی در خود است تا انسان با کمک این ارزشها بتواند بحرانها زندگی را مدیریت کند باید بیشتر دغدغه این ارزشها را داشته باشید تا دغدغه انتخاب اصلح. آن گونه که ما انتخاب اصلح را مهم تلقی می کنیم بزرگان ما مهم تلقی نمی کردند. البته منظور من تأکید زیاد روی انتخاب اصلح است نه انتخاب صالح. انتخاب صالح باید مورد اهمیت اول باشد در این شکی نیست.

سلام علیکم حاج آقا ممنون از تشریف فرمایی تون اگه مقدوره سوال سرکار حیا رو هم جواب بدین؛ توصیه شخصی من به اطرافیانم همون نظر شخصیم بوده که درجوابشون نوشتم ؛ دوس دارم بدونم چقد به حقیقت نزدیکه!

ثانیاً توصیتون به جناب صبح صادق بود دیگه؟
توکلتون به خدا خیلی تحسین برانگیزه که یه توصیه ی دوطرفه می کنین و نگران نیستین از اینکه فرد فقط یه وجهش رو متوجه بشه یا عمل کنه!
ممکنه فردی بر مبنای این بخش از توصیتون که ترغیب به ازدواجه اقدام کنه، و وجه دیگه که بالابردن توان خودش در مدیریت مشکلاته، مغفول واقع بشه!
اونوقت اون دختر آسیب بیشتر نمی بینه؟
نه اینکه بخوام ایرادی بگیرم به شما نه ایراد از فراموشی ما آدم هاست که حتی مشاوره گرفتن هامون هم انتخابیه! یعنی فقط برای یه سری مسائلی که خودمون میخوایم مشاوره میگیریم و نکته ی مهم تر و بیشتر بهمون گوشزد بشه فراموشش می کنیم!
اینکه حتی از پاسخ دادن به امثال ما، ابایی ندارید ؛ حرف رو میزنین ولو اینکه میدونین برداشت های یه وجهی، انتخابی از حرفاتون میتونه منتج به نتایجی بشه که مطلوب هیچ کس نیس! این تعجبمو برانگیخته:Ghamgin:

کلاً این برام سواله بهردلیل خانوم چندان که باید به دل آقا ننشسته! این مساله مهمی نیس؟ و مدیریت شدنیه؟ سوالمو بهتر بپرسم مدیریت مشکلات بعدی که تبعه ی این علاقه ی کم اولیه اس، کار هرکسی میتونه باشه؟

سلام.
خواهرم، سرکار حیا.

حیا;395314 نوشت:
لطفا راهنمایی ام کنید: منم الان یه خواستگار دارم که از همه نظر مناسبه از اخلاق و اعتقادات و معنویات گرفته تا مسائل مادی. ولی با اینکه سه جلسه صحبت کردیم و نظراتمون هم مثل همه ولی احساس میکنم حس خوبی نسبت بهشون ندارم نمیدونم باید چی کار کنم اونا جوابشون مثبته ولی من هنوز نمیدونم. مادرم میگن شاید بخاطر ترس و استرسیه که از ازدواج داری و بعد خطبه محبت ایجاد میشه ولی من میترسم چون اگه ازشون خوشم نیاد نمیتونم باهاشون زندگی کنم. الان مشکلم اینه که 1- نمیدونم این حس خوش نیومدن کاذبه یا واقعی و 2- چون که عقایدشون همون چیزیه که من میخوام میترسم جواب رد بدم. لطفا راهنمایی ام کنین. اگه کسی تجربه اینطوری داشته لطفا بگه

حقیر کارشناس نیستم. اما نظر شخص خود را می‌گویم تا خودتان از نظر منطقی و عقلانی بررسی کنید:

بنظرم در حالت عادی پس از سه جلسه صحبت کردن، شاید نتوان با قطعیت اینگونه نتیجه گرفت: « از همه نظر مناسبه از اخلاق و اعتقادات و معنویات گرفته تا مسائل مادی »

بلکه بهتر است به حس درونیتان بیشتر اعتماد کنید چون گیرنده خوبی برای امواج مثبت طرف مقابل است.

تجربه شخصی حقیر: کسی که از منظر اخلاقی و اعتقادی در حد نسبتاً قابل قبولی باشد، قطعاً اعمالش و سخنانش چنان نیروئی دارند که به دل بنشیند و حس خوبی را به مخاطب القاء کند.
اگر بعد از سه جلسه صحبت، هنوز آن حس مثبت درونی را نسبت به ایشان پیدا نکرده‌اید، آن حس را جدی تر بگیرید نسبت به اعلام نظر در مورد مناسب بودن معنویات و اخلاقیات ایشان.

حاج سید مهندس دکتر;395659 نوشت:
بنظرم در حالت عادی پس از سه جلسه صحبت کردن، شاید نتوان با قطعیت اینگونه نتیجه گرفت: « از همه نظر مناسبه از اخلاق و اعتقادات و معنویات گرفته تا مسائل مادی » بلکه بهتر است به حس درونیتان بیشتر اعتماد کنید چون گیرنده خوبی برای امواج مثبت طرف مقابل است. تجربه شخصی حقیر: کسی که از منظر اخلاقی و اعتقادی در حد نسبتاً قابل قبولی باشد، قطعاً اعمالش و سخنانش چنان نیروئی دارند که به دل بنشیند و حس خوبی را به مخاطب القاء کند.
اگر بعد از سه جلسه صحبت، هنوز آن حس مثبت درونی را نسبت به ایشان پیدا نکرده‌اید، آن حس را جدی تر بگیرید نسبت به اعلام نظر در مورد مناسب بودن معنویات و اخلاقیات ایشان.
ممنون از راهنماییتان. راستش این حرفتون بیشتر مردد و نگرانم کردم شاید حق با شما باشه نمیدونم. در مورد این حرفتون این مطلب هم شاید بد نباشه که بگم: قبلا یه خواستگار طلبه داشتم از اونایی که نور بالا میزنن ولی خب با اینکه قرار جلسه بعد رو هم گذاشتیم ولی نیومدن و نشد من همون جلسه اول که با هاشون صحبت کردم احساس کردم همونیه که میخوام ولی خب نشد اما با ایشون با اینکه 3 جلسه صحبت کردم و همه سوالهام رو هم خوب پاسخ دادن ولی مرددم. برام دعا کنین

سلام.
خواهرم، سرکار حیا.

حیا;395772 نوشت:
ممنون از راهنماییتان. راستش این حرفتون بیشتر مردد و نگرانم کردم شاید حق با شما باشه نمیدونم. در مورد این حرفتون این مطلب هم شاید بد نباشه که بگم: قبلا یه خواستگار طلبه داشتم از اونایی که نور بالا میزنن ولی خب با اینکه قرار جلسه بعد رو هم گذاشتیم ولی نیومدن و نشد من همون جلسه اول که با هاشون صحبت کردم احساس کردم همونیه که میخوام ولی خب نشد اما با ایشون با اینکه 3 جلسه صحبت کردم و همه سوالهام رو هم خوب پاسخ دادن ولی مرددم. برام دعا کنین

حقیر فقط نظرات شخصیم را که کارشناسانه نیز نیست بیان میکنم. امیدوارم باعث سردرگمی شما نشود.
اما با توجه به فرمایشتان، بنظرم هر دوی این برادران بزرگوار به نوعی به هم شباهت دارند منتها با دو عملکرد مختلف.
نفر اول احتمالاً نورش قوی نبوده و به همین جهت سعی کرده با نور بالا خودش را پر نور جلوه دهد. و همینکه دیگر نیامده شاید لطف خداوند به شما باشد.
نفر دوم هم احتمالاً نورش قوی نیست. در غیر اینصورت بر دل شما روشنی را اثر می‌بخشید.

امیدوارم با توکل به خداوند متعال، به یاری و مدد حضرتش بتوانید بهترین تصمیم را اتخاذ نمائید.

موفق باشید:Gol:

[="Tahoma"][="Teal"]سلام خواهرجان:Gol:
الان اصل مشکل اینجاس که این آقا هیچ جذابیتی برا شما نداره؟ یا نه باتموم جذابیتاش هنوز علاقه ای بهش نداری؟
اگه مورد دومه بنده فک می کنم مشکل بزرگی نیس و بازمان درست میشه.
اما اگه مورد اوله باید ریشه یابی بشه که چرا باوجود اینکه علی الظاهر ملاک ها رو داره باز برای شما جذابیت نداره.
حرف حاج سید مهندس دکتر وقتی می تونه درست باشه که این ریشه یابی بدرستی انجام بشه. شاید ایشون خود واقعی شو نشون نداده که خوبیاش جذب کنندس نیس اما فقط شاید! شاید هم شما به یه سری از ویژگی هاش حساسیت حتی ناخودآگاه داری که باعث میشه متوجه خوبیاش اونطور که باید نباشی. یا شاید دلایل دیگه ای داره.
من با صحبت حاج آقا خیلی موافقم که میگن نداهای درونی ما آدمای معمولی خیلی قابل اعتماد نیس؛ چون ما تو زندگیمون خیلی دغدغه ی تقوا نداریم! تقوای ظاهری چرا زیاد اهل مراقبه ی ظاهر رفتاریمون هستیم اما تقوای قلبی خیلی نداریم! تو خیلی از مسائل زود تسلیم عرف و مسائل عرفی میشیم. یه جاهایی دلخواه های ما پررنگ تر از دلخواه های خدا میشه؛ همه ی اینا باعث میشه من نوعی تو اعتماد به نظر شخصیم و ندای درونیم خیلی موفق نباشم.

باز ان شاء الله خدا تو رو متوجه اونچه خیرت هست بکنه. برات دعامیکنم . برام دعا کن.:Sham:[/]

موضوع قفل شده است