جمع بندی دلیلی بر حقانیت شیعه

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دلیلی بر حقانیت شیعه

سلام به همه و خسته نباشید به مدیرت محترم این سایت

من یه جونه 20 ساله هستم و یه سوال میخواستم بپرسم که شاید برای جوانانه دیگه هم پیش اومده باشه و این سوال اینه که :

اگر یه شخص سنی و حتی هرکسه دیگه از ما بچه های شیعه بپرسه چرا شیعه شدیم و چه چیزی در مورد تشیع میدونید چه جواب قانع کننده ای بدیم من خودم عاشق حضرت زهرا هستم و یه غلامم براش

ولی دین هایه دیگه که امامان مارو قبول ندارن چی بگیم که جواب سوالشون رو بدیم ؟؟؟

با نام الله





کارشناس بحث: استاد صادق

سوال:

اگر یه شخص سنی و حتی هرکسه دیگه از ما بچه های شیعه بپرسه چرا شیعه شدیم و چه چیزی در مورد تشیع میدونید چه جواب قانع کننده ای بدیم من خودم عاشق حضرت زهرا هستم و یه غلامم براش

ولی دین هایه دیگه که امامان مارو قبول ندارن چی بگیم که جواب سوالشون رو بدیم ؟؟؟

پاسخ :
باسلام وتقدیر از تلاش شما برای دفاع از اعتقادات تان . با ید گفت در این رابطه دلایل بسیار وجودارد که به اختصار به نمونه های از آن د ر چند محور اشاره می شود :
الف ـ تا وقتی پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) زنده بودند شیعه وسنی نبود .رهبر همه مسلمانان پیامبر بود .
بعد از پیامبر ما شیعیان فقه خودمان را از اهل بیت(علیهم السلام ) گرفتیم و اهل سنت از چهار تا عالم دیگه ،احمد حنبل ، ابو حنیفه ،مالک و شافعی

اولا : ما که فقه مان را از اهل بیت(علیهم السلام ) گرفتیم سه تا آیه داریم ،قرآن راجع به اهل بیت(علیهم السلام ) وقتی به کلمه اهل بیت(علیهم السلام ) که می رسه می فرماید : یطهرکم تطهیرا ( احزاب ۳۳ )
یطهرکم یعنی معصومند .هیچ کس نگفته یطهرکم مال ابو حنیفه و شافعی هست .نه شیعه گفته نه سنی .
دوما : اهل بیت قرن اول هجری بودند ، اما چهار تا عالم سنی یعنی ابوحنیفه و شافعی و مالکی و احمد حنبل مال قرن دوم هجری بودند .
اهل بیت یک قرن از اونها جلوتر بودند .
قرآن می فرماید "و السابقون السابقون اولئک المقربون " (واقعه ۱۰و۱۱)
سوما : تمام اهل بیت شهید شدند ، یکی از علماء اهل سنت سیلی نخوردند .
قرآن می فرماید : "فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما " (نساء ۹۵)
ما شیعه هستیم بدلیل اینکه:
یک : ما فقه مان را اهل بیت
(علیهم السلام ) گرفتیم معصومند (یطهرکم تطهیرا )
دو :یک قرن جلوترند ( و السابقون السابقون )
سوم : همه ائمه شهید شدند ( قتلوا فی سبیل الله )
شما اهل سنت اگر می توانید یک آیه بخوانید که چرا دینت را از ابوحنیفه گرفتید؟
ب ـ
دو. دیدگاه عقلى‏
1. لزوم رهبرى در جامعه، امرى انکارناپذیر است.
2. رهبرى در جامعه اسلامى، باید براساس احکام و قوانین الهى باشد.
3. احکام الهى به دست کسى اجرا مى‏ شود که به طور کامل به زوایاى آن احکام، آگاه و نسبت به آنها متعهّد باشد. به عبارت دیگر اگر پیامبر نیست، پیشواى امت - از نظر شرایط و اوصاف - باید نزدیک‏ترین فرد به آن حضرت باشد.
4. به شهادت تاریخ و گواهى بسیارى از صحابه و تابعین و اعتراف خلفا، هیچ کس در جهات یاد شده قابل مقایسه با امامان معصوم
(علیهم السلام ) نبوده است. حتى خلفا در موارد بسیارى، احساس نیاز به آنان مى‏کردند؛ چنان که خلیفه دوم خود گفت «لولا على لهلک عمر اگر علی نبود عمر هلاک می شد(1)
ج ـ محور سوم مسئله این است که حضرت زهرا(سلام الله عليها) سند تشخیصی حقانيت عقيده شيعه زیرا :
1-حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) در ميان فرزندان نبي مكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) جايگاه كاملاً ويژه اي داشت و هم از ديگر فرزندانش و هم از ديگر صحابه امتياز ويژه اي داشت .
2-صديقه طاهره تنها كسي كه است كه رسول اكرم به صراحت درباره او فرمود ، سيدة نساء اهل الجنة ؛ خانم و بانوي زنان بهشتيان است .صحيح بخاري ، ج4 ، ص183 .
3- هيثمي از عائشه ام المؤمنين نقل مي كند( هيثمي در مجمع الزوائد مي آورد و رجالش هم تصيحح مي كند .مجمع الزوائد ، ج9 ، ص201.) كه :مارأيت افضل من فاطمة غير أبيها .
جز رسول اكرم ، كسي در فضيلت به حضرت صديقه طاهره نمي رسد .
يا :ما رأيت احدا اصدق من فاطمة .
راستگوتر از فاطمه در كره زمين نبود.
-ابن حجر هم در كتاب الإصابة ، ج8 ، ص264 مي گويد اين روايت سندش به شرط شيخين صحيح است .
4-همچنين روايات متعددي كه محبوبترين زنها در نزد پيامبر حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها بوده.
(مسند احمد ، ج4 ، ص275 و باز هيثمي در مجمع الزوائد ، ج9 ، 202 مي گويد روايت صحيح است .)
5- ابن حجر عسقلاني نقل مي كند از سبكي از استوانه هاي علمي اهل سنت ، كه حضرت صديقه طاهره از خديجه و از عائشه فضيلتش بالاتر بوده است .فتح الباري ، ج7 ، ص105 .
6- مناوي نقل مي كند كه فاطمه زهرا از خلفاي اربعه ، به اتفاق علماي اهل سنت افضل بوده است .فيض القدير ، ج4 ، ص556 .
7-نكته ديگر ما مي بينيم كه در كتاب هاي معتبر اهل سنت غضب فاطمه زهرا و رضاي فاطمه زهرا معادل با رضاي خداي عالم و غضب خداي عالم قرار گرفته است .
ان الله يغضب لغضبك يا فاطمه و يرضي لرضاك .المستدرك ، با سند صحيح ، ج3 ، ص153
فاطمة بضعة مني ، فمن اغضبها اغضبني. فاطمه پاره تن من است ، هركس او را به غضب بياورد ، مرا به غضب آورده .صحیح بخاری
فاطمة بضعة مني ، يؤذيني ما آذاها .هر آن چه كه زهرا را اذيت كند ، مرا اذيت كرده است .صحیح مسلم
نکته راهبردی :ما بر اين عقيده هستيم كه نبي مكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) ، از بيان اين روايات و احاديث اين بود كه الگويي براي امت اسلامي معين كند ، يعني اگر بعد از نبي مكرم جامعه اسلامي دچار تلاطم شد دچار فتنه شد ، دچار اختلاف شد ، تنها يادگار نبي مكرم ، فاطمه زهرا
(سلام الله عليها) به هر سو رو كرد حق هست و رضاي خداوند در آن سو است و اگر نسبت به هر طرفي و هر فردي غضب كرد ، ناخشنود شد ، قطعاً خدا و پيامبر هم از او غضبناك و نا خشنود است.ما بر اين عقيده هستيم كه قضيه حضرت زهرا(سلام الله عليها) سند حقانيت عقيده شيعه است
برادران اهل سنت می گویند ما به همان نسبتي كه حضرت زهرا
(سلام الله عليها) و حضرت علي (علیه السلام)را دوست داريم ، جناب ابوبكر و عمر را دوست داريم . طبق روايت صحيح بخاري ، پيامبر اكرم فرمود : فاطمه غضبش ، غضب من و رضايتش رضايت من است . در صحيح بخاري و مسلم صراحت دارد كه فاطمه زهرا (سلام الله عليها)از ابوبكر و عمر غضبناك از دنيا رفتند ؛ فلم تزل مهاجرته حتي توفيت . واين نشان گر اين است كه وقتي فاطمه زهرا (سلام الله عليها) از آن ها راضي نيست ، پيامبر هم از آن دو نفر راضي نيست ، خدا هم راضي نيست . محبت كسي كه پيامبر و خدا از او راضي نيست، خلاف شريعت ، و خلاف شرع و خلاف عقل است ؟! فغضبت فاطمه بنت رسول الله فهجرت أبابكر ؛ از ابابكر قهر كرد . با اين كه قهر كردن يك امر منفي است . فلم تزل مهاجرته حتي توفيت ؛ تا آخرين لحظه حيات هم جناب حضرت زهرا(سلام الله عليها) از ابوبكر راضي نشدند . آيا اين غضب فاطمه دليل بر عدم مشروعيت آن ها نيست ؟آيا اين دليل بر آن نيست كه آن ها بر يك مسندي نشسته اند كه مرضي حضرت زهرا(سلام الله عليها) نيست و مرضي حضرت زهرا(سلام الله عليها) نباشد ، مرضي نبي مكرم نيست و مرضي خداي عالم نيست .
----------------------------------------------------------

پاورقی :
1. «محمد عبدالرؤف، المناوى، فیض القدیر، شرح الجامع الصغیر، (بیروت : دارالکتب العلمیه، الطبعه الاولى)، ج 4، ص 470»

موضوع قفل شده است