جمع بندی آیا اسلام، ديني سراسر مغلطه است؟!

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا اسلام، ديني سراسر مغلطه است؟!

[="Tahoma"][="Tahoma"][="Tahoma"]سلام
چند روز پيش يه كليپي ديدم كه نسبت به اسلام شبهاتي را مطرح كرده و منكر وجود خدا شده بود.
متن اين فيلم:
همه مغلطه هایی که از یک مسلمان می شنوید
در بحث با مسلمانان، مغلطه های یکسانی تکرار می شود. این مغلطه ها را حتی در ویدیوهایی که به عنوان پاسخ به ناباوران منتشر می کنند هم تکرار می کنند به امید اینکه با تکرارش، مغلوط بودنش پوشیده بماند. امیدواریم با آوردن این مغلطه ها در اینجا، از آنها بخواهیم پیش از مطرح کردن دوباره شان به دلایل مغلوط بودن گوش بکنند.

1- مغلطه مرد پوشالی در این جا معمولا حرف هایی به ناباوران نسبت داده می شود تا با آن حرف شان را به کرسی بنشانند «من که هرگز خدا را ندیده ام. من هرگز خدا را لمس نکرده ام». اما اگر با ناباوران حرف بزنید می بینید که آنها می گویند «هیچ شاهدی برای وجود خدا نیست». برای محکم کاری، مثلا می گویند روح هم دیده نمی شود، لمس هم نمی شود. این یعنی مسلمانان حتی نمی داند ناباوران چه می اندیشند چرا که بیشتر ناباوران، به وجود روح هم اعتقاد ندارند.

2- مغلطه سوال هدف دار ترفند بعدی است که اینگونه مطرح می شود «چه کسی ماه و زمین و آسمان ها را آفریده است؟» این پرسش پیشاپیش فرض گرفته است که اینها حتما باید آفریننده ای داشته باشند. هیچ شاهدی مبنی بر اینکه کسی اینها را آفریده باشد وجود ندارد. با این حال ناباوران اطلاعات نسبتا مفیدی درباره نحوه شکل گیری این اجرام دارند. آنها می دانند که گرانش و زمانی بسیار طولانی لازم است.

3- تصادفی بودن جهان مغلطه بعدی است که معمولا به فراوانی از مسلمانان شنیده می شود. آنها می گویند از نظر ناباوران، همه چیز تصادفی بوجود امده. وقتی من پایم به فرش گیر می کند و به زمین می خورم، تصادفی رخ داده به این دلیل که هدفم زمین خوردن نبوده. ولی فرگشت و مهبانگ (بیگ بنگ) تصادف نبوده اند، به این دلیل که هدفی در کار نبوده که به اشتباه، چیز دیگری رخ داده باشد.

4-مغلطه دیگر قیاس مع الفارق است درباره مقایسه اشیاه پیچیده همچون ماشین یا هواپیما، با هستی و نتیجه گیری که هر دو می بایست خالقی داشته باشند. درباره ماشین ها، ما می توانیم از استقرا به این نتیجه برسیم که هر ماشینی چطور ساخته می شود چون تجربه ساخت ماشین های متفاوت را داشته ایم. ولی درباره جهان، ما تنها تئوری هایی برای بوجود آمدن جهان ها داریم و تنها جهان خودمان را داریم. نمی دانیم مابقی چطور بوجود می آیند و در واقع از وجودشان خبر نداریم. بنابراین استقرا از یکی به دیگری مجاز نیست. ما تنها می دانیم جهان ما چیزی حدود 13.7 میلیارد سال پیش بوجود آمده. به علاوه این مغلطه، خلقت از هیچ را با خلقت از مواد یکی می گیرد. اولی یعنی خالقی بدون وجود داشتن چیزی، چیزی خلق کرده باشد و دومی یعنی خالقی با جا به جا کردن موادی از پیش موجود، یک چیز جدید خلق بکند. اینها قیاس های مع الفارق اند. همینطور مغلطه مشابهی در مورد موجودات زنده می کنند که می گویند انسان نمی تواند یک پشه خلق بکند. این ادعا مضحک است، اگر منظور خلقت از مواد موجود باشد، دو دهه پیش انسان ها موفق به خلق یک گوسفند شدند. اما ظاهرا منظور گوینده این است که خلقت از هیچ باشد. در این صورت از انسان ها انتظار انجام کاری را دارند که هرگز سندی بر اینکه خدا انجام داده باشد ارایه نکرده اند.

5- ترفند دیگر، موعظه های استانداردی به شیوه پرسش گری است: اینکه زمین چطور دور خورشید می گردد و اینکه قلب انسان چطور می تپد. پاسخ به این سئوال ها، از عهده یک بچه مدرسه ای هم بر می آید اما برای مسلمانان، به دلایلی نامعلوم، ظاهرا شاهدی بر وجود خداست.

6- مغلطه استثنا قایل شدن برای خدای مورد علاقه مسلمانان به این شکل هست که پیشاپیش فرض می گیرند تسلسل باطل است و بنابراین می بایست بر فراز همه خلقت ها، خدایی نشسته است که خودش خلق نشده. معلوم نیست چرا باید چنین باشد و معلوم نیست چرا بایستی این خدا از قانون داشتن خالق مستثنا باشد و معلوم نیست چرا اصلا اگر چنین باشد، این خدا دقیقا همانی ست که در قرآن آمده.

7- اگر قرار به مستثنا کردن یک چیز از قانون خالق داشتن باشد، چرا نگوییم جهان خودش این استثنا هست که نیاز به خالق نداشته؟
شکل دیگری از ادامه این مغلطه این است که صفات خدا متفاوت است بنابراین انسان نمی تواند آن را بفهمد. خالق بودن لزوما به معنای فراتر بودن از مخلوق نیست. مثلا وقتی انسان ها در آمیزش جنسی فرزندی خلق می کنند، تنها از نظر زمانی از آن فرزند جلو هستند و الا ممکن است فرزندشان قوی تر یا باهوش تر باشد. نیازی نیست مخلوق از خالق ضعیف تر باشد. این جور برداشت، سلیقه ای است.

8- نوع دیگری از مغلطه این است که خدا همانطور که قادر بوده زندگی ببخشد، قدرت این را دارد که زندگی پس از مرگ هم ببخشد. ولی هیچ مدرکی در میان نیست که من را خدا خلق کرده باشد، من را پدر و مادرم خلق کرده اند.

9- مغلطه همه ش در قرآن آمده هم گاه شکل مضحکی به خود می گیرد. مثلا می گویند در قرآن آمده که کوه ها حرکت می کنند (سوره نمل آیه 88) و نتیجه می گیرند قرآن می دونسته که زمین حرکت می کند و کوه ها هم با آن حرکت می کنند. این نهایت بی صداقتی ست که توصیفی که درباره کوه ها آن هم در روز جزا آورده شده را شاهد حرکت زمین در قرآن بگیری.

این همه مغلطه برای اثبات اینکه از میان این همه خدا، فقط خدای مسلمانان راست می گه.

*********البته اين شبهات به هيچ عنوان عقايد من نيست و صرفا جهت اطلاع اسك ديني هاي عزيز و پاسخ كارشناسان محترم ورفع شبهات مطرح شده عليه اسلام و مسلمانان در"گفتمان ديني"مطرح كردم.هرچند برخي شبهات مضحك است اما برخي ديگر كمي پيچيده است و ممكن است افراد ناآگاهي مثل بنده را به بيراهه بكشاند.**********
فكر مي كنم اگه ساير دوستان هم چنين كليپ هايي درانجمن قرار بدن مفيد باشه.
[/][/][/]

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد رئوف

ناگفته هاي ناب;377214 نوشت:
سلام
چند روز پيش يه كليپي ديدم كه نسبت به اسلام شبهاتي را مطرح كرده و منكر وجود خدا شده بود.
متن اين فيلم:
همه مغلطه هایی که از یک مسلمان می شنوید
در بحث با مسلمانان، مغلطه های یکسانی تکرار می شود. این مغلطه ها را حتی در ویدیوهایی که به عنوان پاسخ به ناباوران منتشر می کنند هم تکرار می کنند به امید اینکه با تکرارش، مغلوط بودنش پوشیده بماند. امیدواریم با آوردن این مغلطه ها در اینجا، از آنها بخواهیم پیش از مطرح کردن دوباره شان به دلایل مغلوط بودن گوش بکنند.

1- مغلطه مرد پوشالی در این جا معمولا حرف هایی به ناباوران نسبت داده می شود تا با آن حرف شان را به کرسی بنشانند «من که هرگز خدا را ندیده ام. من هرگز خدا را لمس نکرده ام». اما اگر با ناباوران حرف بزنید می بینید که آنها می گویند «هیچ شاهدی برای وجود خدا نیست». برای محکم کاری، مثلا می گویند روح هم دیده نمی شود، لمس هم نمی شود. این یعنی مسلمانان حتی نمی داند ناباوران چه می اندیشند چرا که بیشتر ناباوران، به وجود روح هم اعتقاد ندارند.

2- مغلطه سوال هدف دار ترفند بعدی است که اینگونه مطرح می شود «چه کسی ماه و زمین و آسمان ها را آفریده است؟» این پرسش پیشاپیش فرض گرفته است که اینها حتما باید آفریننده ای داشته باشند. هیچ شاهدی مبنی بر اینکه کسی اینها را آفریده باشد وجود ندارد. با این حال ناباوران اطلاعات نسبتا مفیدی درباره نحوه شکل گیری این اجرام دارند. آنها می دانند که گرانش و زمانی بسیار طولانی لازم است.

3- تصادفی بودن جهان مغلطه بعدی است که معمولا به فراوانی از مسلمانان شنیده می شود. آنها می گویند از نظر ناباوران، همه چیز تصادفی بوجود امده. وقتی من پایم به فرش گیر می کند و به زمین می خورم، تصادفی رخ داده به این دلیل که هدفم زمین خوردن نبوده. ولی فرگشت و مهبانگ (بیگ بنگ) تصادف نبوده اند، به این دلیل که هدفی در کار نبوده که به اشتباه، چیز دیگری رخ داده باشد.

4-مغلطه دیگر قیاس مع الفارق است درباره مقایسه اشیاه پیچیده همچون ماشین یا هواپیما، با هستی و نتیجه گیری که هر دو می بایست خالقی داشته باشند. درباره ماشین ها، ما می توانیم از استقرا به این نتیجه برسیم که هر ماشینی چطور ساخته می شود چون تجربه ساخت ماشین های متفاوت را داشته ایم. ولی درباره جهان، ما تنها تئوری هایی برای بوجود آمدن جهان ها داریم و تنها جهان خودمان را داریم. نمی دانیم مابقی چطور بوجود می آیند و در واقع از وجودشان خبر نداریم. بنابراین استقرا از یکی به دیگری مجاز نیست. ما تنها می دانیم جهان ما چیزی حدود 13.7 میلیارد سال پیش بوجود آمده. به علاوه این مغلطه، خلقت از هیچ را با خلقت از مواد یکی می گیرد. اولی یعنی خالقی بدون وجود داشتن چیزی، چیزی خلق کرده باشد و دومی یعنی خالقی با جا به جا کردن موادی از پیش موجود، یک چیز جدید خلق بکند. اینها قیاس های مع الفارق اند. همینطور مغلطه مشابهی در مورد موجودات زنده می کنند که می گویند انسان نمی تواند یک پشه خلق بکند. این ادعا مضحک است، اگر منظور خلقت از مواد موجود باشد، دو دهه پیش انسان ها موفق به خلق یک گوسفند شدند. اما ظاهرا منظور گوینده این است که خلقت از هیچ باشد. در این صورت از انسان ها انتظار انجام کاری را دارند که هرگز سندی بر اینکه خدا انجام داده باشد ارایه نکرده اند.

5- ترفند دیگر، موعظه های استانداردی به شیوه پرسش گری است: اینکه زمین چطور دور خورشید می گردد و اینکه قلب انسان چطور می تپد. پاسخ به این سئوال ها، از عهده یک بچه مدرسه ای هم بر می آید اما برای مسلمانان، به دلایلی نامعلوم، ظاهرا شاهدی بر وجود خداست.

6- مغلطه استثنا قایل شدن برای خدای مورد علاقه مسلمانان به این شکل هست که پیشاپیش فرض می گیرند تسلسل باطل است و بنابراین می بایست بر فراز همه خلقت ها، خدایی نشسته است که خودش خلق نشده. معلوم نیست چرا باید چنین باشد و معلوم نیست چرا بایستی این خدا از قانون داشتن خالق مستثنا باشد و معلوم نیست چرا اصلا اگر چنین باشد، این خدا دقیقا همانی ست که در قرآن آمده.

7- اگر قرار به مستثنا کردن یک چیز از قانون خالق داشتن باشد، چرا نگوییم جهان خودش این استثنا هست که نیاز به خالق نداشته؟
شکل دیگری از ادامه این مغلطه این است که صفات خدا متفاوت است بنابراین انسان نمی تواند آن را بفهمد. خالق بودن لزوما به معنای فراتر بودن از مخلوق نیست. مثلا وقتی انسان ها در آمیزش جنسی فرزندی خلق می کنند، تنها از نظر زمانی از آن فرزند جلو هستند و الا ممکن است فرزندشان قوی تر یا باهوش تر باشد. نیازی نیست مخلوق از خالق ضعیف تر باشد. این جور برداشت، سلیقه ای است.

8- نوع دیگری از مغلطه این است که خدا همانطور که قادر بوده زندگی ببخشد، قدرت این را دارد که زندگی پس از مرگ هم ببخشد. ولی هیچ مدرکی در میان نیست که من را خدا خلق کرده باشد، من را پدر و مادرم خلق کرده اند.

9- مغلطه همه ش در قرآن آمده هم گاه شکل مضحکی به خود می گیرد. مثلا می گویند در قرآن آمده که کوه ها حرکت می کنند (سوره نمل آیه 88) و نتیجه می گیرند قرآن می دونسته که زمین حرکت می کند و کوه ها هم با آن حرکت می کنند. این نهایت بی صداقتی ست که توصیفی که درباره کوه ها آن هم در روز جزا آورده شده را شاهد حرکت زمین در قرآن بگیری.

این همه مغلطه برای اثبات اینکه از میان این همه خدا، فقط خدای مسلمانان راست می گه.

*********البته اين شبهات به هيچ عنوان عقايد من نيست و صرفا جهت اطلاع اسك ديني هاي عزيز و پاسخ كارشناسان محترم ورفع شبهات مطرح شده عليه اسلام و مسلمانان در"گفتمان ديني"مطرح كردم.هرچند برخي شبهات مضحك است اما برخي ديگر كمي پيچيده است و ممكن است افراد ناآگاهي مثل بنده را به بيراهه بكشاند.**********
فكر مي كنم اگه ساير دوستان هم چنين كليپ هايي درانجمن قرار بدن مفيد باشه.

با سلام خدمت شما دوست گرامی

در پاسخ به سوالات فوق توجه به مطالب زیر لازم است.

- یکی از مهمترین مغالطاتی که در متن فوق صورت گرفته است، این است که مفهوم کلی به نام مسلمانان را اخذ کرده است و اموری را به آنها نسبت میدهد. به بیان دیگر، در میان مسلمانان اهل اندیشه و محققان و اندیشمندان، به نحو علمی به بررسی مسائل می پردازند و البته ممکن است گروهی که کمتر آگاه باشند، موازین منطقی را کمتر رعایت کنند ولی این مسئله موجب نمی شود که رعایت نکردن موازین منطقی را به همه نسبت بدهیم. این مسئله خود یک مغالطه بزرگ است. این مسئله موجب می شود که اشکال اول در واقع به خود نویسنده بازگردد و نشانگر این مطلب است که نویسنده اساسا با متفکرین دینی آشنایی ندارد.

- در مورد اشکال دوم : اینکه خداناباوران از تبیین هایی که از نسبت و رابطه پدیده های جهان توسط علوم تجربی بیان شده است، استفاده می کنند، مسئله را حل نمی کند. اینکه روابط بین پدیده های چیست، یک مسئله است و مسئله مهمتر این است که این موجودات چرا شکل گرفته اند و از کجا آمده اند. مسلما چیزی از تصادف ایجاد نمی شود و حتما علتی دارد، از نظر دین داران علت جهان خداست. وجود علت برای پدیده ها امری مسلم است و علوم طبیعی نیز در پی کشف علل پدیده های جهان است ولی از آنجایی که این علوم محدود به عالم مادی است، نمی تواند در مورد علل ماورائی نظر بدهد ولی اصل علتمند بودن پدیده ها، اصل اساسی علوم طبیعی است و قابل انکار نیست.

- در مورد اشکال سوم: در جهان بینی دینی، زندگی انسان معنادار است زیرا انسان مخلوق خداوند است و در این جهان بر اساس هدف و معنایی آفریده شده است و در فرایندی به کمال می رسد. اما نگاه الحادی چنین معنا و هدفی ندارد و این مسئله موجب می شود که زندگی خداناباوران، بی هدف باشد. از نگاه الحادی، جهان در جهت خاصی آفریده نشده است و هیچ غایت و هدف خاصی وجود ندارد، این مسئله تحت این عنوان که جهان تصادف بوده است و امری از پیش تعیین شده نیست، مطرح می شود.

ادامه در پاسخ بعدی ..

ادامه ...

- در مورد اشکال چهارم: ما (در این مرحله) اصراری نداریم که نام موجودی که از جهان خلق شده است را خدا بگذاریم (که در متن مدعی شده اند سندی ارائه نشده که خالق جهان از عدم، خداست) به هرحال همین مقدار که پذیرفته شود که جهان از عدم توسط موجودی ایجاد شده است، کافی است و همان موجود از نظر ما خداست. برای این موجود ممکن است تعابیر مختلفی به کار رود، بحث ما بر روی الفاظ نیست.

- در مورد اشکال پنجم: در اینجا نیز مغالطه ای دیگر صورت گرفته است. اینکه چنین مسائلی مطرح می شود از این روست که شگفتی های جهان بیشتر نشان داده شود. شگفتی هایی که به این مسئله اشاره دارد که جهان بی هدف نبوده و این نظم شگرف از سوی موجودی دانا ایجاد شده است. علوم طبیعی رابطه بین پدیده ها را بیان می کند ولی هیچگاه به چرایی وجود کل این مجموعه و به منشا اصلی آنها پی نمی برد زیرا محدود به ماده است و ماورا ماده از دسترس او خارج است.

- در مورد اشکال ششم: مشکل این مورد این است که سطوح مختلف بحث را خلط می کند. در مرحله نخست بحث بر سر این است که آیا خدایی وجود دارد یا نه؟ که بحث فعلی ما نیز بر روی این سوال است. در مرحله بعد اینکه خدایی که در اسلام معرفی می شود چگونه خدایی است. پس از پذیرش اصل وجود خداوند می توان در مورد خدای معرفی شده در متون اسلامی نیز به بحث نشست. پس از پذیرش اصل وجود خداوند، آنگاه بحث به دلایل نبوت و وحی بر پیامبر می رسد که طی آن ویژگی های بیان شده در متون اسلامی معتبر شمرده می شوند. در مورد مسئله تسلسل نیز بحث روشن است و ظاهرا کسی که این سوال را مطرح کرده اساسا معنای تسلسل را در نظر نگرفته است. اینکه سلسله علل نمی تواند تا بی نهایت ادامه پیدا کند، امر روشنی است و باید موجودی باشد که سرسلسله باشد و به موجود دیگری متکی نباشد. این موجود از نظر ما خداست.

- در مورد اشکال هفتم: مسائل مطرح شده در این مورد، در متون فلسفی و اعتقادی کاملا بحث شده اند و ای کاش کسی که این سوالات را مطرح کرده و مدعی شناخت مسلمانان است، لااقل به خود زحمت بررسی متون علمی را می داد. برای پاسخ به این سوالات متعدد باید مباحث طولانی تر مطرح شود ولی به طور خلاصه عرض می کنم که واجب الوجود(خدا) دارای صفاتی است یکی از این اوصاف تغییر ناپذیری است زیرا تغییر نشانگر داشتن ضعف و رفتن به سوی کمال است در حالیکه واجب الوجود ضعفی ندارد. اما ویژگی تغییر و تبدل در جهان مادی به وفوور دیده می شود فلذا نمی توان ماده را واجب الوجود دانست.
اینکه انسان نمی تواند صفات خدا را کاملا درک کند و تنها در حد فهم خود است، به تنهایی دلیلی بر رد وجود خداوند نیست.
اینکه "خالق لزوما برتر از مخلوق نیست زیرا فرزندان گاهی اوقات از والدین خود برتر اند" یک مغاطله است زیرا والدین فرزندان را خلق نمی کنند. والدین علت حقیقی نیستند بلکه علت اعدادی هستند. علت حقیقی همیشه برتر از مخلوق است و اصطلاحا "معطی شی نمی تواند فاقد شی" باشد. این مباحث به نحو مفصل در فلسفه اسلامی بحث شده است و ای کاش شبهه کننده به جای انتشار جهل خود، کمی به مطالعه می پرداخت.

- "وجود" تنها از سوی کسی می تواند اعطا شود که خودش "وجود بالذات" داشته باشد یعنی ذاتا وجود داشته باشد، اموری که خود وجود بالذات ندارند و وجود خود را از موجودات دیگر اخذ کرده اند، نمی توانند وجود بخش موجودات دیگر باشند زیرا خودشان هم در وجودشان محتاج اند. چنین موجوداتی (مانند پدر و مادر) تنها علت اعدادی هستند نه علت حقیقی. علت حقیقی تنها موجودی است که بالذات وجود دارد و آن واجب الوجود است.

- در مورد پایانی هم عرض بنده این است که ممکن است که گروهی ناآگاهانه مطالبی را به دین اسناد دهند و اینکه تبیین ضعیفی از آموزه های دینی ارائه دهند. این مسئله به معنای ضعف اسلام نیست بلکه تبیین آنها مشکل دارد و جستجوگر حقیقت باید به سراغ علما و اندیشمندانی برود که تبیین صحیحی ارائه می کنند و رفتن به سراغ افراد نااگاه، نه تنها اخلاقی نیست و با حقیقت طلبی منافات دارد، بلکه مغالطه ای بسیار بزرگ است.

موفق باشید

ناگفته هاي ناب;377214 نوشت:
2- مغلطه سوال هدف دار ترفند بعدی است که اینگونه مطرح می شود «چه کسی ماه و زمین و آسمان ها را آفریده است؟» این پرسش پیشاپیش فرض گرفته است که اینها حتما باید آفریننده ای داشته باشند. هیچ شاهدی مبنی بر اینکه کسی اینها را آفریده باشد وجود ندارد. با این حال ناباوران اطلاعات نسبتا مفیدی درباره نحوه شکل گیری این اجرام دارند. آنها می دانند که گرانش و زمانی بسیار طولانی لازم است.

این جمله " هیچ شاهدی مبنی بر اینکه کسی اینها را آفریده باشد وجود ندارد " یعنی چی ؟ الان با گفتن این جمله میخواد چی رو ثابت کنه ؟ یعنی میخواد بگه دلیلی نداره ماه و زمین و آسمون آفریننده ایی داشته باشه ؟ این که غلطه .

باید اینجوری میگفت " هیچ شاهدی مبنی بر اینکه ((الله)) اینها را آفریده باشد وجود ندارد . وگرنه حتی اگر ندونیم که چه موجود خاصی این ها رو آفریده ، اما میدونیم که حتما موجود خاصی این ها رو آفریده .

شاهد اینکه الله تمام موجودات رو آفریده ، منوط به شناخت الله هست . وقتی شما بهت به طرق مختلف ثابت بشه الله خالق هست اون موقع همین اعتقاد میشه شاهدی بر اینکه الله همه چیز رو آفریده .

این جمله " این پرسش پیشاپیش فرض گرفته است که اینها حتما باید آفریننده ای داشته باشند " چی میخواد بگه ؟ میخواد بگه این پیش فرض که ماه و زمین و آسمون ها خالق داره غلطه و ما مسلمان ها اشتباه کردیم که همچین پیشفرضی داریم ؟!!!

رئوف;377946 نوشت:
ترفند دیگر، موعظه های استانداردی به شیوه پرسش گری است: اینکه زمین چطور دور خورشید می گردد و اینکه قلب انسان چطور می تپد. پاسخ به این سئوال ها، از عهده یک بچه مدرسه ای هم بر می آید اما برای مسلمانان، به دلایلی نامعلوم، ظاهرا شاهدی بر وجود خداست.

کی گفته صرف معادلات و نظم کیهانی ، اثبات وجود خداست ؟

نظم کیهان مظهر قدرت و دقت خداوندی هست که با دلایل دیگه ثابت شده خالق هست . تازشم ، اگر شما از یک بچه مدرسه ایی بپرسی زمین چطور دور خورشید می گرده ، چه جوابی میده ؟ جوابی که میده ، نحوه چرخش زمین به دور حورشید هست اما مگه دونستن این ساز و کار چیزی از عظمت این ساز و کار کم میکنه که این آقا ادعا کرده چون یک بچه مدرسه ایی میدونه پس هیچ چیز خاصی نیست !!! و اصلا نیازی به خالق و مدبر نداره !!!! چرا ؟ چون یه بچه مدرسه ایی میدونه !!!! . اون بچه مدرسه ایی از کجا میدونه ؟ جز اینه که اون دست رنج بزرگان علم رو فقط و فقط خونده و بعد موقع جواب دادن واسه ما چیزایی که حفظ کرده رو بلغور میکنه ؟!!!

چون بزرگان علم به سازوکار چرخش زمین به دور خورشید اون هم با یک عالمه تلاش پی بردن و بعد مات و مبهوت این عظمت و نظم موندن ، چیزی از عظمت سازوکار و نظم کیهان کم میشه ؟ آخه چه ربطی داره ؟

میدونی مثل چیه ؟ مثل اینه که مثلا من برم یه کتاب 300 صفحه ایی در مورد ساخت یک بوگاتی بخونم ، بعدش بگم : من که منم ، میدونم بوگاتی چه طور ساخته میشه ، دیگه چه نیازیه که سازنده داشته باشه !!!

ناگفته هاي ناب;377214 نوشت:
مغلطه استثنا قایل شدن برای خدای مورد علاقه مسلمانان به این شکل هست که پیشاپیش فرض می گیرند تسلسل باطل است و بنابراین می بایست بر فراز همه خلقت ها، خدایی نشسته است که خودش خلق نشده. معلوم نیست چرا باید چنین باشد و معلوم نیست چرا بایستی این خدا از قانون داشتن خالق مستثنا باشد و معلوم نیست چرا اصلا اگر چنین باشد، این خدا دقیقا همانی ست که در قرآن آمده.

معلوم نیست چرا باید چنین باشد ؟!!! واقعا معلوم نیست ؟ واقعا معلوم نیست که چرا باید در نهایت خالقی باشه که خودش خالقی نداشته باشه ؟!!! نه جوووون من واقعا معلوم نیست ؟ بابا روشنفکر . لامپ هزار . پروژکتور .

چرا بایستی این خدا از قانون داشتن خالق مستثنا باشد ؟!!!!! الله الله . الله الله از دست این نویسنده . پ ن پ توقع داری همی طور خدا پشت خدا تا بی نهایت وجود داشته باشه .

چرا اصلا اگر چنین باشد، این خدا دقیقا همانی ست که در قرآن آمده ؟ میدونی چرا ؟ اول حقانیت قرآن و محمد اثبات میشه ، بعدشم که ... .

تشکر میکنم از پاسخگوی محترم جناب رئوف

معلومه که طراح این شبهه ها خیلی بچگانه و سطحی این شبهات رو وارد کرده.

سوال:
آیا اسلام، ديني سراسر مغلطه است؟!

1- مغلطه مرد پوشالی در این جا معمولا حرف هایی به ناباوران نسبت داده می شود تا با آن حرف شان را به کرسی بنشانند «من که هرگز خدا را ندیده ام. من هرگز خدا را لمس نکرده ام». اما اگر با ناباوران حرف بزنید می بینید که آنها می گویند «هیچ شاهدی برای وجود خدا نیست». برای محکم کاری، مثلا می گویند روح هم دیده نمی شود، لمس هم نمی شود. این یعنی مسلمانان حتی نمی داند ناباوران چه می اندیشند چرا که بیشتر ناباوران، به وجود روح هم اعتقاد ندارند.

2- مغلطه سوال هدف دار ترفند بعدی است که اینگونه مطرح می شود «چه کسی ماه و زمین و آسمان ها را آفریده است؟» این پرسش پیشاپیش فرض گرفته است که اینها حتما باید آفریننده ای داشته باشند. هیچ شاهدی مبنی بر اینکه کسی اینها را آفریده باشد وجود ندارد. با این حال ناباوران اطلاعات نسبتا مفیدی درباره نحوه شکل گیری این اجرام دارند. آنها می دانند که گرانش و زمانی بسیار طولانی لازم است.

3- تصادفی بودن جهان مغلطه بعدی است که معمولا به فراوانی از مسلمانان شنیده می شود. آنها می گویند از نظر ناباوران، همه چیز تصادفی بوجود امده. وقتی من پایم به فرش گیر می کند و به زمین می خورم، تصادفی رخ داده به این دلیل که هدفم زمین خوردن نبوده. ولی فرگشت و مهبانگ (بیگ بنگ) تصادف نبوده اند، به این دلیل که هدفی در کار نبوده که به اشتباه، چیز دیگری رخ داده باشد.

4-مغلطه دیگر قیاس مع الفارق است درباره مقایسه اشیاه پیچیده همچون ماشین یا هواپیما، با هستی و نتیجه گیری که هر دو می بایست خالقی داشته باشند. درباره ماشین ها، ما می توانیم از استقرا به این نتیجه برسیم که هر ماشینی چطور ساخته می شود چون تجربه ساخت ماشین های متفاوت را داشته ایم. ولی درباره جهان، ما تنها تئوری هایی برای بوجود آمدن جهان ها داریم و تنها جهان خودمان را داریم. نمی دانیم مابقی چطور بوجود می آیند و در واقع از وجودشان خبر نداریم. بنابراین استقرا از یکی به دیگری مجاز نیست. ما تنها می دانیم جهان ما چیزی حدود 13.7 میلیارد سال پیش بوجود آمده. به علاوه این مغلطه، خلقت از هیچ را با خلقت از مواد یکی می گیرد. اولی یعنی خالقی بدون وجود داشتن چیزی، چیزی خلق کرده باشد و دومی یعنی خالقی با جا به جا کردن موادی از پیش موجود، یک چیز جدید خلق بکند. اینها قیاس های مع الفارق اند. همینطور مغلطه مشابهی در مورد موجودات زنده می کنند که می گویند انسان نمی تواند یک پشه خلق بکند. این ادعا مضحک است، اگر منظور خلقت از مواد موجود باشد، دو دهه پیش انسان ها موفق به خلق یک گوسفند شدند. اما ظاهرا منظور گوینده این است که خلقت از هیچ باشد. در این صورت از انسان ها انتظار انجام کاری را دارند که هرگز سندی بر اینکه خدا انجام داده باشد ارایه نکرده اند.

5- ترفند دیگر، موعظه های استانداردی به شیوه پرسش گری است: اینکه زمین چطور دور خورشید می گردد و اینکه قلب انسان چطور می تپد. پاسخ به این سئوال ها، از عهده یک بچه مدرسه ای هم بر می آید اما برای مسلمانان، به دلایلی نامعلوم، ظاهرا شاهدی بر وجود خداست.

6- مغلطه استثنا قایل شدن برای خدای مورد علاقه مسلمانان به این شکل هست که پیشاپیش فرض می گیرند تسلسل باطل است و بنابراین می بایست بر فراز همه خلقت ها، خدایی نشسته است که خودش خلق نشده. معلوم نیست چرا باید چنین باشد و معلوم نیست چرا بایستی این خدا از قانون داشتن خالق مستثنا باشد و معلوم نیست چرا اصلا اگر چنین باشد، این خدا دقیقا همانی ست که در قرآن آمده.

7- اگر قرار به مستثنا کردن یک چیز از قانون خالق داشتن باشد، چرا نگوییم جهان خودش این استثنا هست که نیاز به خالق نداشته؟
شکل دیگری از ادامه این مغلطه این است که صفات خدا متفاوت است بنابراین انسان نمی تواند آن را بفهمد. خالق بودن لزوما به معنای فراتر بودن از مخلوق نیست. مثلا وقتی انسان ها در آمیزش جنسی فرزندی خلق می کنند، تنها از نظر زمانی از آن فرزند جلو هستند و الا ممکن است فرزندشان قوی تر یا باهوش تر باشد. نیازی نیست مخلوق از خالق ضعیف تر باشد. این جور برداشت، سلیقه ای است.

8- نوع دیگری از مغلطه این است که خدا همانطور که قادر بوده زندگی ببخشد، قدرت این را دارد که زندگی پس از مرگ هم ببخشد. ولی هیچ مدرکی در میان نیست که من را خدا خلق کرده باشد، من را پدر و مادرم خلق کرده اند.

9- مغلطه همه ش در قرآن آمده هم گاه شکل مضحکی به خود می گیرد. مثلا می گویند در قرآن آمده که کوه ها حرکت می کنند (سوره نمل آیه 88) و نتیجه می گیرند قرآن می دونسته که زمین حرکت می کند و کوه ها هم با آن حرکت می کنند. این نهایت بی صداقتی ست که توصیفی که درباره کوه ها آن هم در روز جزا آورده شده را شاهد حرکت زمین در قرآن بگیری.

پاسخ:

- یکی از مهمترین مغالطاتی که در متن فوق صورت گرفته است، این است که مفهوم کلی به نام مسلمانان را اخذ کرده است و اموری را به آنها نسبت میدهد. به بیان دیگر، در میان مسلمانان اهل اندیشه و محققان و اندیشمندان، به نحو علمی به بررسی مسائل می پردازند و البته ممکن است گروهی که کمتر آگاه باشند، موازین منطقی را کمتر رعایت کنند ولی این مسئله موجب نمی شود که رعایت نکردن موازین منطقی را به همه نسبت بدهیم. این مسئله خود یک مغالطه بزرگ است. این مسئله موجب می شود که اشکال اول در واقع به خود نویسنده بازگردد و نشانگر این مطلب است که نویسنده اساسا با متفکرین دینی آشنایی ندارد.

- در مورد اشکال دوم : اینکه خداناباوران از تبیین هایی که از نسبت و رابطه پدیده های جهان توسط علوم تجربی بیان شده است، استفاده می کنند، مسئله را حل نمی کند. اینکه روابط بین پدیده های چیست، یک مسئله است و مسئله مهمتر این است که این موجودات چرا شکل گرفته اند و از کجا آمده اند. مسلما چیزی از تصادف ایجاد نمی شود و حتما علتی دارد، از نظر دین داران علت جهان خداست. وجود علت برای پدیده ها امری مسلم است و علوم طبیعی نیز در پی کشف علل پدیده های جهان است ولی از آنجایی که این علوم محدود به عالم مادی است، نمی تواند در مورد علل ماورائی نظر بدهد ولی اصل علتمند بودن پدیده ها، اصل اساسی علوم طبیعی است و قابل انکار نیست.

- در مورد اشکال سوم: در جهان بینی دینی، زندگی انسان معنادار است زیرا انسان مخلوق خداوند است و در این جهان بر اساس هدف و معنایی آفریده شده است و در فرایندی به کمال می رسد. اما نگاه الحادی چنین معنا و هدفی ندارد و این مسئله موجب می شود که زندگی خداناباوران، بی هدف باشد. از نگاه الحادی، جهان در جهت خاصی آفریده نشده است و هیچ غایت و هدف خاصی وجود ندارد، این مسئله تحت این عنوان که جهان تصادف بوده است و امری از پیش تعیین شده نیست، مطرح می شود.
- در مورد اشکال چهارم: ما (در این مرحله) اصراری نداریم که نام موجودی که از جهان خلق شده است را خدا بگذاریم (که در متن مدعی شده اند سندی ارائه نشده که خالق جهان از عدم، خداست) به هرحال همین مقدار که پذیرفته شود که جهان از عدم توسط موجودی ایجاد شده است، کافی است و همان موجود از نظر ما خداست. برای این موجود ممکن است تعابیر مختلفی به کار رود، بحث ما بر روی الفاظ نیست.

- در مورد اشکال پنجم: در اینجا نیز مغالطه ای دیگر صورت گرفته است. اینکه چنین مسائلی مطرح می شود از این روست که شگفتی های جهان بیشتر نشان داده شود. شگفتی هایی که به این مسئله اشاره دارد که جهان بی هدف نبوده و این نظم شگرف از سوی موجودی دانا ایجاد شده است. علوم طبیعی رابطه بین پدیده ها را بیان می کند ولی هیچگاه به چرایی وجود کل این مجموعه و به منشا اصلی آنها پی نمی برد زیرا محدود به ماده است و ماورا ماده از دسترس او خارج است.

- در مورد اشکال ششم: مشکل این مورد این است که سطوح مختلف بحث را خلط می کند. در مرحله نخست بحث بر سر این است که آیا خدایی وجود دارد یا نه؟ که بحث فعلی ما نیز بر روی این سوال است. در مرحله بعد اینکه خدایی که در اسلام معرفی می شود چگونه خدایی است. پس از پذیرش اصل وجود خداوند می توان در مورد خدای معرفی شده در متون اسلامی نیز به بحث نشست. پس از پذیرش اصل وجود خداوند، آنگاه بحث به دلایل نبوت و وحی بر پیامبر می رسد که طی آن ویژگی های بیان شده در متون اسلامی معتبر شمرده می شوند. در مورد مسئله تسلسل نیز بحث روشن است و ظاهرا کسی که این سوال را مطرح کرده اساسا معنای تسلسل را در نظر نگرفته است. اینکه سلسله علل نمی تواند تا بی نهایت ادامه پیدا کند، امر روشنی است و باید موجودی باشد که سرسلسله باشد و به موجود دیگری متکی نباشد. این موجود از نظر ما خداست.

- در مورد اشکال هفتم: مسائل مطرح شده در این مورد، در متون فلسفی و اعتقادی کاملا بحث شده اند و ای کاش کسی که این سوالات را مطرح کرده و مدعی شناخت مسلمانان است، لااقل به خود زحمت بررسی متون علمی را می داد. برای پاسخ به این سوالات متعدد باید مباحث طولانی تر مطرح شود ولی به طور خلاصه عرض می کنم که واجب الوجود(خدا) دارای صفاتی است یکی از این اوصاف تغییر ناپذیری است زیرا تغییر نشانگر داشتن ضعف و رفتن به سوی کمال است در حالیکه واجب الوجود ضعفی ندارد. اما ویژگی تغییر و تبدل در جهان مادی به وفوور دیده می شود فلذا نمی توان ماده را واجب الوجود دانست.
اینکه انسان نمی تواند صفات خدا را کاملا درک کند و تنها در حد فهم خود است، به تنهایی دلیلی بر رد وجود خداوند نیست.
اینکه "خالق لزوما برتر از مخلوق نیست زیرا فرزندان گاهی اوقات از والدین خود برتر اند" یک مغاطله است زیرا والدین فرزندان را خلق نمی کنند. والدین علت حقیقی نیستند بلکه علت اعدادی هستند. علت حقیقی همیشه برتر از مخلوق است و اصطلاحا "معطی شی نمی تواند فاقد شی" باشد. این مباحث به نحو مفصل در فلسفه اسلامی بحث شده است و ای کاش شبهه کننده به جای انتشار جهل خود، کمی به مطالعه می پرداخت.

- "وجود" تنها از سوی کسی می تواند اعطا شود که خودش "وجود بالذات" داشته باشد یعنی ذاتا وجود داشته باشد، اموری که خود وجود بالذات ندارند و وجود خود را از موجودات دیگر اخذ کرده اند، نمی توانند وجود بخش موجودات دیگر باشند زیرا خودشان هم در وجودشان محتاج اند. چنین موجوداتی (مانند پدر و مادر) تنها علت اعدادی هستند نه علت حقیقی. علت حقیقی تنها موجودی است که بالذات وجود دارد و آن واجب الوجود است.

- در مورد پایانی هم عرض بنده این است که ممکن است که گروهی ناآگاهانه مطالبی را به دین اسناد دهند و اینکه تبیین ضعیفی از آموزه های دینی ارائه دهند. این مسئله به معنای ضعف اسلام نیست بلکه تبیین آنها مشکل دارد و جستجوگر حقیقت باید به سراغ علما و اندیشمندانی برود که تبیین صحیحی ارائه می کنند و رفتن به سراغ افراد نااگاه، نه تنها اخلاقی نیست و با حقیقت طلبی منافات دارد، بلکه مغالطه ای بسیار بزرگ است.

موضوع قفل شده است