آغاز ناله هاي فاطمه(س) پس از غم هجران پدر

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آغاز ناله هاي فاطمه(س) پس از غم هجران پدر

حضرت فاطمه نه اشکش می خشکید و نه ناله اش فرو می نشست. لذا گروهی از بزرگان مدینه خدمت حضرت علی (ع) آمده، عرضه داشتند: ای ابوالحسن، فاطمه (س) شب و روز گریه می کند و ما نه شب ها خواب و آرام و خوشی داریم و نه روزها به هنگام کار و فعالیت آسایش خاطر. خدمت شما رسیده ایم تا بگوییم که از فاطمه (س) بخواهید یا شب گریه کند یا روز.
حضرت علی بن ابی طالب (ع) در پاسخشان فرمود: «پیغامتان را به او می رسانم». سپس به خانه نزد حضرت فاطمه (س) که همچنان به عزاداری مشغول بودند تشریف آوردند. چون حضرت فاطمه (س) متوجه حضور مولا (ع) شدند، برای آسایش و راحتی ایشان اندکی سکوت اختیار کردند. امام (ع) به ایشان فرمودند: ای دخت پیامبر خدا! بزرگان مدینه از من خواسته اند که از تو تقاضا کنم یا شب گریه کنی یا روز». حضرت فاطمه (س) عرضه داشتند: «ای ابوالحسن! زندگی و ماندن من در میان اینان بسی کوتاه خواهد بود و به زودی از میانتان غروب خواهم کرد. به خدا سوگند، نه شب ساکت می مانم نه روز تا این که به پدرم رسول خدا (ص) بپیوندم.»
امیرالمومنین (ع) فرمودند: «ای دخت رسول خدا! هرآنچه خواهی بکن.»
سپس حضرت علی (ع) دور از شهر مدینه، در بقیع اتاقی برای حضرت فاطمه (س) برپا داشتند که «بیت الاحزان» نام گرفت. حضرت زهرا هر روز صبح امام حسن و امام حسین (ع) را جلو انداخته، گریه کنان به بقیع و محل «بیت الاحزان» می رفتند و تا شب میان قبرها به گریه و زاری می پرداختند. شب هنگام، امام علیه السلام تشریف آورده، آنان را به منزل بازمی گرداندند.

******************************************************

گفته اند این خبر ارباب عقول
که چنین آمد در حال رسول (ص)
چون که شمع دل از این خانه برفت
بر هوا دود ز پروانه برفت
عالمی از غم او محزون شد
حضرت فاطمه بس دل خون شد
بس که از فاطمه دل سوخته بود
یثرب از ناله اش افروخته بود
ناله فاطمه بگداخت بسى
کارها را به هم انداخت بسى
زین مصیبت همه اشباه رجال
به علی شکوه کنان پر ز ملال
همه گفتند که گشتیم ملول
بس که نالیده در این شهر بتول
نیست گر پیرو قانون زهرا
مردم آزاری این شهر چرا؟
همه گفتند بگو با زهرا
روزها گریه کند یا شبها
تا دل فاطمه آشفته شده
خانه هامان همه آشفته شده
حرف بر حضرت صدیقه رسید
پای از دامن آن شهر کشید
گفت گر اشک نریزم چه کنم؟
با عدو گر نستیزم چه کنم؟
کوهها یار سزاوار منند
شهدا محرم اسرار منند
چون سخن، از شرر آهم رفت
به سر قبر عمو خواهم رفت
تا بگویم ستم ظالم را
می زنم ناله بنی هاشم را
صبح زهرا چو ز یثرب می رفت
رجعتش تا دم مغرب می رفت
ساکن کلبه احزان شده بود
همدم کوه و بیابان شده بود
آب شد در ره آن خاک، تنش
سوخت رخسار حسین و حسنش
سایبانی که علی ساخته بود
دشمن از کینه اش انداخته بود
گریه بانگی است که عالم گیر است
گریه گر گریه بود شمشیر است
«از شاعر اهل بیت محمد سهرابی»

مرغ دلم زمزمه سر مي دهد

ناله يا فاطمه سر مي دهد

در نظر همسر، دور از پدر

فاطمه پرپر شده در پشت در

فاطمه اي بود و نبود علي

مادر گل هاي كبود علي

سلام یه سوالی دارم چرا ناله میکردن

پس راضی بودن به رضای خدا چه معنائی داره مرگ حقه شهادتم افتخاره دیگه اینا که اهل بیت هستند چرا ناله و شکوایه میکردند؟

این حادثه می تواند در این باره شما را راهنمایی کند.

خداى تعالى به حضرت محمد(ص) فرزندی عطا فرمود که نامش را ابراهیم گذارد و ابراهیم تنها فرزندى بود که خداى تعالى از غیر خدیجه به آن حضرت عطا کرده بود ولى تقدیرات الهى در سال نهم، پس از آنکه هیجده ماه از عمر ابراهیم گذشت او را از پیغمبر باز گرفت و مرگش فرا رسید، و مرگ وى حضرت محمد (ص)را سخت داغدار کرد بدانسان که در فقدان او گریست و این چند جمله را که امام صادق(ع)از آن حضرت روایت کرده است در مرگ او بر زبان آورد:
«تدمع العین و یحزن القلب و لا نقول ما یسخط الرب، و انا بک یا ابراهیم لمحزونون‏». (1)
[چشم گریان، و دل محزون و اندوهناک است ولى سخنى که موجب خشم پروردگار گردد بر زبان جارى نخواهم ساخت، اما بدان اى ابراهیم که ما در فقدان و مرگ تو اندوهناک و محزون هستیم. ]
و چون برخى به آن حضرت اعتراض کردند که اى رسول خدا مگر تو ما را از گریه نهى نکردى؟فرمود: نه، من نگفتم در مرگ عزیزانتان گریه نکنید، زیرا گریه نشانه ترحم و مهربانى است و کسى که دلش به حال دیگران نسوزد و مهر و محبت نداشته باشد مورد رحمت الهى قرار نخواهد گرفت.
آنچه من گفته‏ام این است که در سوک و فقدان عزیزان خود فریاد نزنید و صورت خود را مخراشید و گریبان چاک نزنید و از سخنانى که نشانه اعتراض و نارضایتى است ‏خوددارى کنید.

گمنام;10656 نوشت:
پس راضی بودن به رضای خدا چه معنائی داره مرگ حقه شهادتم افتخاره دیگه اینا که اهل بیت هستند چرا ناله و شکوایه میکردند؟


ببخشيدا

اگه فردا يه نفر اومد زد دم كوش شما و حقتونو از شما گرفت و دست شما هم به جايي بند نبود راضي ميشين به رضاي خدا و دم بر نمي اوريد؟؟

دين شما اين را به شما كفته؟؟؟؟



گمنام;10656 نوشت:
چرا ناله میکردن پس راضی بودن به رضای خدا چه معنائی داره مرگ حقه شهادتم افتخاره دیگه اینا که اهل بیت هستند چرا ناله و شکوایه میکردند؟

با سلام

اهل بيت بر شهيد شدنشان ناله نمي كردندو هراسي هم از مرك در راه خدا نداشتند

ناله شان از دست كساني بود كه دين خدا را به بيراهه مي بردند

دست اهل بيت كه از همه جا كوتاه شد

مردم كه به ياريشان نشتافتند و ماجراي چند ماه پيش غدير را ناديده كرفتند

خواص كه زبان در دهان بربستند و بر گمراهي اصحاب نظاره گر شدند

اصحاب كه خدا مي داند مسلمان بودند يا از ترس مرك مسلمان شده بودند و حق مولا ضايع كردند

اين وسط علي ماند و فاطمه

علي كه مرد بود و جواب سلامش را نمي دادند چه رسد بر فاطمه

فاطمه را هم كه در كوچه ......

بچه ها هم كه بچه بودند

چه مي كردند؟؟؟؟ علي و فاطمه!!!

مي نشستند و به ديني كه براي استواريش خون دلها خورده بودند را به بيراه مي بردند بشريت را به ضلالت مي كشاندند؟؟؟

يا همراه انها مي شدند و مسير تاريخ عوض مي شد؟؟

فاطمه زن بود و به فرمان امامش كوتاه امد

نشست و دم بر نياورد

بچه ها كه بچه بودند

علي هم تنها بود و خانه نشين

راه رساندن دين حق به آيندگان چه بود؟؟

چگونه مظلوميت خود به عالم مي رساندند؟؟

چگونه ناراحتي خود به دنيا اعلام مي كردند؟؟

هيچ فكر كرده ايد كه چرا پيامبر از ناراحتي كردن فاطمه دم مي زند و غضب او را غضب خداوند مي داند ؟؟
مگركسي جرات مي كرد دختر پيامبر را در زمان پيامبر بيازارد

اين حرفها بوي معجزه و اينده گويي از حضرت رسول نمي دهد

خانم كريه مي كرد و ابراز انزجار مي نمود

اشك مي ريخت در ملاء عام

گريه مي كرد پيش مردم

مي خواست بگويد ناراضي ام از حكومت غاصبان

بيت الاحزان به راه مي انداخت

به قبر شهداي احد مي رفت

بين مردم گريه مي كرد تا همه بدانند و به اينده گان برسانند كه دختر پيامبر از غاصبان خلافت ناراضي است

محيا;10737 نوشت:

ببخشيدا

اگه فردا يه نفر اومد زد دم كوش شما و حقتونو از شما گرفت و دست شما هم به جايي بند نبود راضي ميشين به رضاي خدا و دم بر نمي اوريد؟؟

دين شما اين را به شما كفته؟؟؟؟

سلام بله دین من دقیقا همین ر وگفته

بدی را بدی کردن سگساری است

بدی را نیکی کردن هنر است

این است سخن خواجه انصاری

گمنام;10745 نوشت:
سلام بله دین من دقیقا همین ر وگفته بدی را بدی کردن سگساری است بدی را نیکی کردن هنر است این است سخن خواجه انصاری

تو از خواجه عبدالله مي كويي كه خاك پاي مولا من هم نمي شود

ولي من از كسي مي گويم و رفتار كسي را اسلام مي دانم كه خداوند رفتار و گفتارش را براي ما حجت قرار داده است

در ضمن كارشناسا بگن كه واقعا اسلام كفته اگه بهت سيلي زدند براي گرفتن حق خودت قيام نكن؟

گمنام;10745 نوشت:
سلام بله دین من دقیقا همین ر وگفته بدی را بدی کردن سگساری است بدی را نیکی کردن هنر است این است سخن خواجه انصاری

گمنام عزیز

گریه وناله زهرا ازغم هجران پدر بود.

رابطه او و پدرش مانند هرپدر و فرزند ی نبود.
او کسی بود که از غضبش٬ پدرش غضبناک و ازغضب پدرش٬ خداوند مهربان غضبناک می شد.

و او چاره ای نداشت
قلبش مجروح بود و نفسش سوزان و داغدار پدری که او ام ابیهایش بود.

گریه او برای بیداری انسانیت بود.

زهرا می دید که چگونه امت پدرش مانند شتری افسار گسیخته رو به قهقرا می تازد.
می دید که چگونه حق را پایمال و باطل را حق جلوه می دهند .
می دید که چگونه در کینه توزی سنت پدرش را تاویل می کنند.

این گفتار اوست:

کدام محنتی بزرگتر از تغییر مجرای اسلام است و تبدیل احکام، و غصب حقوق اهل‌بیت و با قساوت قلب و خشونت با آنان رفتار نمودن؟

و او چه نیکو صبر کرد
با داغ هجر پدرو سینه ای سوزان وقلبی دردمند و تصلیت مردان مردنمایی که با گذاشتن زخم های کبود او را تصلیت گفتند .

و می گوید:

و ما بر این اذیت‌ها و آزارها و دشواری‌ها صبر می‌کنیم. آری آن اذیت‌ها و آزارهایی که بر ما رساندید بر آنها صبر می‌کنیم: ولی چه صبری! مانند کسی که می‌بیند با چاقو اعضا بدن او را قطع می‌کنند ولی باید صبر نماید.
و مانند کسی صبر می‌کنیم که وی را با سنان و نیزه هدف قرار داده و در شکم وی نیزه را فرو برده باشند.

برای او راهی باقی نگزارده بودند تا حقش را بگیرد
تا حق را بنمایاند
تا مردم را از خوابی وحشت زا بیدار کند.

سکوت او مهر تاییدی بود بر اعمال جنایتکارانه غاصبان.

پس خروشید...........

گریست ...............

جانش را از جان نیمه جانش از قلب مجروحش فریاد زد.

گمنام عزیز
ضمنا چه کسی گفته که خدا به پایمال شدن حق بنده اش راضیست.
اینجا که تنها حرف از حق بنده خدا نیست بلکه حرف از حق خدا هم هست .

وااسفاها که
حق خدا از جایگاهش خارج شد.

موضوع قفل شده است