ازدواج با خانواده ای سنتی؛ درست یا غلط؟ (لطفا نظر خود را بیان کنید)

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ازدواج با خانواده ای سنتی؛ درست یا غلط؟ (لطفا نظر خود را بیان کنید)

با سلام
ما شنبه شب رفتیم خواستگاری یک دختر 20 ساله که الهیات میخونه و تازه سال اولش تموم شده.
خلاصه کلی سوال به سبکی که از مطالب مشاوره ای همین سایت یاد گرفته بودم طراحی کرده بودم همچنین در این زمینه دو تا کتابم خونده بودم که قرص و محکم بلکه بتونم تو انتخابم اشتباه نکنم.
همون ابتدای امر پدر خانوادشون گفت: "طرح سوال و این صحبت ها اصلا فایده ای نداره سوالا معلوم نیست چهار سال دیگه بهش برمیخورید نمیخورید! شما اگر به مشکلی هم خوردید بیاید پیش پدرتون بگید بالاخره بزرگترا حل می کنند" حقیقت من منتظر بودم پدرم مخالفت کنه با حرف ایشون همینطورهم شد اما بحث رسید به چانه زنی "حالا بزارید یه 2 دقیقه! باهم صحبت کنند" دیدم اینطوریه ، وارد بحث شدم گفتم اقای ... الان بحث بحث اینه که ما یک شریک انتخاب کنیم که 50درصد از مدیریت زندگیمون رو بهش بسپاریم و هدف من از سوالام اینه که ببینم منطق طرف مقابلم چیه و چطوری به مسائل فکر میکنه درمورد یک عمر زندگی که نمیشه ریسک کرد. از طرفی دختر خانوم هم که پدرشون بهشون گفته بودن خبری از سوال و جواب و مذاکره خصوصی نیست اصلا اماده نبودن نه برای سوال پرسیدن و نه برای جواب دادن ، اخرش گفتن خوب برید تو اون اتاق رفتیم از طرفی من با این نوع برخوردی که انتظار نداشتم یه مقدار هنگ کرده بودم سوالامو یکی درمیون پرسیدم و دختر خانوم هم یا کلی جواب میداد و یا میگفت الان امادگی پاسخ ندارم ولی همون کلی جواب دادنش خوب بود ولی کم بود و نمیشد نتیجه گرفت در کل شده بود مثل مصاحبه استخدام من سوال ایشون جواب ، حتی سوالارو وقتی جواب میدادند نمیگفتن نظر شما چیه! اخرشم گفتن سوالارو بدین من بعدا جواب میدم منم که یک چکیده کوچیک فقط در سطح سرخط داشتم تو جیبم دادم بهشون و گفتم جواب دادن سوالا به صورتی ضمنی یه طورایی میشه ازش نتیجه بهتری گرفت ولی غیر ضمنیشم شاید باز بشه ازش یه استفاده ای کرد حالا چون شما سوالی طرح نکردید میتونیم جلسه بعد انشاالله اگر بناشد که باز مذاکره ای داشته باشیم شما هم سوالاتون رو بپرسید و همچنین منتظر سوالاتی دیگر از من باشید.
تو بحث ها بهشون گفتم که یعنی واقعا میشه شما دغدغه ای خط قرمزی چیزی نداشته باشید! به صورتی که پدرتون میگفت شما سوالی ندارید گفت من سوال تو ذهنم داشتم ولی خوب فکر نمیکردم این جلسه باید مطرح کنم.

جلسه ای هم هماهنگ نشد انچه مشخص شد اینه که قراره اخر این هفته برن مشهد بعدش باید دید چی میشه.

حال بحث اینجاس اولش که از جلسه اومدم بیرون گفتم بیخیال اینا خیلی سنتی اند و بدرد من نمیخورن! ولی بعد یکی دو شب که فکر کردم میگم دختره خوب 3.5 سال از من کوچیکتره منم الان خانوادم سنتی اند ولی خودم نیستم درحالی که 3.5 سال پیش منم توهمین مایه ها بودم و یه ادم سنتی بودم احتمالا ایشون هم که دانشجو هستن با مباحث منطقی کنار بیان و بشه باهاشون تعامل کرد و یواش یواش راشون انداخت.
از طرفی خیلی جالب به سوالام جواب میدادن یه سبک خاصی داشت من خودم دوست داشتم طرفم خیلی خجالتی نباشه و سیاست داشته باشه (اونم نه زیاد). با طرز صحبت و رفتارش فهمیدم یه مقداری خودش روشن فکرانه داره عمل می کنه و سعی میکرد در حدی که میتونه بدون استرس جواب بده و اصلا خجالتی هم نبود و در نگاه کردن بهم کوتاهی نمیکرد اصلا به حالتی خشک ننشسته بود انگار خیلی راحت بود و به نوعی ادم ساده ای میزد هرچی هم میگفتم مثبت جواب میداد ولی بعضی چیزا رو جواب نداد که برام خیلی مهم بود بعضی روهم نصفه و خیلی کلی گفت که در کل نمیشد نتیجه ای گرفت. خلاصش نمیدونم از نگاهش به نظر مشخص بود ادم بساز و بی شیله پیله و اهل گذشتی باشه.

الان تو نظرم دارم که بعد از مسافرتشون به مشهد از پدرش بخوام که یه طورایی واسه شناخت بیشتر بریم تست های روان شناسی مثل شخصیت و ... رو بدیم ببینیم نظر مشاور و خودمون در مورد نتیجش چی میشه اگر اوکی بود که هیچ اگرم نبود اونم هیچ. شایدم برم فرماشو بگیرم بدم پدره برسونه دست دختره جواب بده برگردونم خودم برم نتایج رو بررسی کنم! اگر کسی درمورد این تست ها تجربه ای داره اصلا بدرد میخوره نمیخوره! لطف کنید بیان کنید.

حالا به نظرتون چیکار کنم؟ به ادامه ی مذاکرات مستقیم پافشاری کنم! چون جلسه اول که درواقع پرید و نشد بهره ای بگیریم ،(در حالی که به نظرم جلسه اصلی جلسه اوله چون من بودم و پدر و مادر احتمالا جلسات بعدی یه جورایی باید باشه که انگار حداقل 70 درصد قضیه حله چون اعضای دیگر خانواده هم یه جورایی انتظار دارن که جلسات! بعدی همراهمون بیان! اون وقت یه جورایی ادم تحت فشار خانواده ممکنه الکی الکی اشتباه کنه)

از طرفی پدر خانواده هم خیلی سنتیه من به دختر خانوم گفتم که سعی کنید خیلی دقیق بررسی کنید و به نظرم خیلی خوبه که ما سعی کنیم یه جورایی راه های تحقیق و شناخت بیشتر رو برای هم باز کنیم نمیدونم حالا ایشون میخواد چه کنه. یه جورایی الکی الکی قضیه پیچیده شد. از طرفی هم کاملا بحث های جلسه اول رو منطقی پیش بردم به طوری که سعی کردم طوری صحبت کنم که نه طرف عاشق بشه و نه من همینطور هم هست حقیقتش مادرم ازم پرسید حالا از ظاهرش خوشت اومد جوابش رو نتونستم بدم چون با اینکه سر جلسه تو نگاههایی که بهش میکردم از خودم این سوال رو میپرسیدم ولی جوابی نداشتم و فقط میدونم که ظاهر متوسطی داشت و خداروشکر ارایش نکرده و فکر میکنم همین ظاهر متوسط کافیه و باید به باطن و میزان ایمان توجه کرد مهم رفتاره چون ممکنه به نظر ظاهرش شاه پریون باشه ولی اصلا اخلاقش اگه مثل یک دختر خانوم مودب نباشه نمیشه باهاش زندگی کرد از طرفی هم من خودم هم ظاهر متوسطی دارم و به نظرم طبق گفته هام از نظر ظاهری باید به مادرم بگم اره خوشم اومد ولی چون مطمئن نبودم گفتم شما هم نظرتون رو بگید چون من فکر میکنم باید به احادیث اعتماد کرد و ایجاد عشق رو به خدا سپرد.

لطفا یه مشاوره درست درمون بدید کلی حرف نزنید چون بیفایده میشه یه مقدار با جزئیات بگید که من مطمئن گام بردارم.

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد حامی

با سلام خدمت شما دوست گرامی.و تشکر از اعتمادتان. پاسخ خودم را در قالب نکات زیر بیان می کنم:
1. هر قوم و قبله رسوم و و شهر فرهنگ و خرده فرهنگ های خاص خود را دارند. گاهی موضوعاتی برای یک خانواده خیلی خیلی مهم است که ممکن است همان ها برای دیگران خیلی سطحی باشد. به عنوان نمونه در خانواده های سنتی تمایل دارند جلسات خواستگاری با احترام به بزرگترها و سخنان آنها بچرخد و تنها به میدان آمدن دختر یا پسر را مناسب نمی دانند.
2. از سویی دیگر هم باید بدانیم که تحقیقات خواستگاری ابعاد و سطوح مختلفی دارد. گاهی با تحقیقات کلی می توان فهمید که اساسا به درد هم می خورند یا نه و اگر اینجا کمی تحقیق شود ممکن است نیازی نباشد بروند در جلسات حضوری با هم مذاکره کنند.
3. بیان سؤالات نباید حالت یک طرفه، بازپرس گونه و مصاحبه گرانه به خود بگیرید. باید قبل از هر چیز این اصل جا بیفتد که تحقیق، مذاکر و گفتگو و شفاف سازی به نفع هر دو خانواده و دختر و پسر است. طوری مطرح نشود که برداشت یا تصور کنند شما خودتان را بالا می بینید و دنبال فردی لایق برای خود هستید. و بهتر است این امر با کلام یک فرد باتجربه و با نفوذ انجام شود که ظرائف کار را بلد است. و روند خواستگاری را جلو ببرد. گاهی لازم است برای شروع مادر و یا خواهر جداگانه جلساتی داشته باشند.
4. مذاکره و پرسش و پاسخ ها، یک قسمت از تحقیق و شناخت طرف مقابل را رقم می زند. ممکن است فردی خودشیفته یا خود کم بین باشد، ممکن است فرد تعصبات خاصی داشته باشد و یا نسبت به جنس مخالف برداشت خاصی داشته باشد و...بنابراین نباید زیاد روی این سخنان حساب باز کرد. گاهی سخنان نسبی است مثلا می پرسید شما محرم نامحرم می کنید می گوید بله ولی با پسر دایی و پسر عمو هم بگو بخند می کند و از دید خودش واقع کار بدی نمی کند. نیز گاهی فرد حرف دلش را به خاطر انتقام، علاقه به فردی دیگر، لجبازی، شرم پنهان یا آشکار، اسرار، ارزش های خانوادگی، اضطراب و.....در صندوقچه دلش نگه دارد. بنابراین در جلسه اول باید کلیات مسأله طرح شود و اصرار بیان همه موضوعات نداشت. به خصوص این که ببینید فرد مقابل مثل شما حضور ذهن ندارد و همراهی نمی کند .(مهم: بنابراین نه زود نتیجه نگیرید)
5. جلسات باید از کلی به جزیی هدایت شود. مسائل جزیی را نباید زود و در جلسات اول طرح کرد.
6. اگر خانواده سنتی است به افکار ایشان احترام بگذارید و خیالشان را راحت کنید که این گفتگوها برای چیست و گمان نکنند شما با ورودتان به ارزش های آنها کاری ندارید.
7. تحقیق ابعاد مختلف دارد: همسایه ها، همکلاسی ها، همکاران، فامیل، معرّف ها، روحانی، معتمد یا و مسجدیان محل، توجه به کارهای او مثل کارهای هنری، نوشته ها، عکس ها و حاشیه ها و اطرافیان، مذاکره با فرد، سخنان و رفتارهای غیر کلامی فرد و خانواده، برداشت های همراهان شما( مادر، خواهر و پدرتان، و..) دشمنان، و مشاور ازدواج(مصاحبه ها، تست ها و...).
8. اگر کسی که بنایی بلد نیست ماله و کمچه و شاغول بخرد بنا می شود؟ خیر، سال ها تلاش و تجربه لازم دارد. تست های روان شناسی شخصیت و بالینی نیاز به تخصص دارد که تفسیر خاص خود را دارند. بنابراین نمی توانیم صرف دست یابی به تست بفهمیم داستان چیست به علاوه این که مشاور از زبان بدن، سخنان، تست، سابقه فردی و تاریخچه خانوادگی، سخنان اطرافیان و استعدادها و علاقه ها و.....کمک می گیرید.
9. به مادرتان هم لازم نیست چیزی بگویید بگویید باید بیشتر آشنا شویم چون ممکن است بگویید خوش آمد بعد به دلیلی این ازدواج صورت نگیرد دل آزرده شود. بگویید کمک مان کنید همدیگر و شخصیت و اخلاق هم را بشناسیم.
10. دعا کنید و صدقه بدهید که آن چه به خیر و صلاح تان است اتفاق بیفتد.
11-[=Calibri] [=&quot]به همتایی خانوادگی و فردی دقت کنید: همتایی در شخصیت، اخلاق، باورهای «عمیق» دینی و فرهنگی، شأن اجتماعی، اصالت خانوادگی، اقتصاد، سن(پسر بزرگتر)، سلامت روانی و جسمی، هوش، تحصیلات، و....[=&quot][=&quot]
تجدد و سنتی بودن در صورتی می تواند مشکل ساز باشد که تجدد بر خلاف و بر ضد ارزش های سنتی فرد در نظر گرفته شود به عنوان نمونه خانواده ای که به شدت مذهبی هستند شاید نپذیرند که داماد یا خانواده اش ماهواره داشته باشند. [=&quot]

با سلام
من فکر میکنم اخرش مجبوریم تو خواستگاری منطق رو کنار بزاریم تا خانوم ها جذب شن.
از طرفی هم خانوما مجبورمیشن از حجاب و کرامت خود بکاهند تا آقایون جذب بشن برن خواستگاری! البته شوخی کردم به دل نگیرید:ok:

اخر داستان! اولین خواستگاری :
درکل من سعی کردم تمام نکات رو که تو این سایت بود به کار ببرم( حداقل دو سه بار همه رو خونده بودم) و منطقی برم جلو ولی کسی طرفدار منطق نیست (البته غیر از کسایی که اهل مطالعه هستن و خانواده ای یه مقدار منطقی دارن!) آخرش پدر دختره یه مقدار ناز کرد بابای منم کنسل کرد(به نظر میرسه وصلت با غیر فامیل براشون سخته! یا دوست ندارن) . خواست خودمم همین بود چون یه مقدار سطح سواد خانوادشون پایین بود و به نظر تفاوت در فرهنگ هم داشتیم من خودم زیاد به ظاهرش توجه نکردم و برام زیاد ملاک نبود(همون اولویت دوم) و فقط دنبال این بودم که منطق طرف رو بشناسم ببینم به دردم میخوره یا نه.

تو ادامه ی ماجرایی که در پست قبل گفتم دختر خانوم از طرف پدرش به من سوالایی مکتوب فرستاد و منم تا جایی که می توانستم خیلی پر بار جواب دادم خواستم همچین هرچی تو ذهنمه در مورد سوالشون بریزم بیرون تا درست شناخت بدست بیارن اما اونا جواب سوالای منو تو نصف برگه اچار دادن ولی من جواب 10 سوالشون رو تو 12 برگه آچار تایپ شده و زیبا دادم ولی بهشون حق دادم گفتم بالاخره خانوما همینطورن البته اینو وقتی فهمیدم که یکی از آشناها گفت دخترا کلا همینطور هستن. دو سه روزی بهشون وقت دادیم تا فکر کنند بعد دو سه روز بابام زنگ زد و پدر طرف گفت تو این چند روزه رفتن دیارشون و با بزرگان فامیل مذاکره کردن نتیجه رو قرار شد شب زنگ بزنه بگه. شب هم وقتی زنگ زد گفت من راضی هستم ، فامیل هم راضی هستن ولی دخترم میگه باید بیشتر مطالعه کنم من واسه ازدواج فکر نکردم و آماده نیستم یه یکسال دیگه! پدرم گفت لطفا یه جواب کامل بدید بالاخره یا آره یا نه و یا اینکه دارید فکر میکنید یکسال دیگه که مفهومی نداره یعنی ما یکسال صبر کنیم! اخرش بحث به اینجا رسید که درواقع کنسل شد. البته من ناراحت نشدم و تو این کنسل شدن نکات مثبت زیادی دیدم و امیدوارم خیر در همین باشه و درکل اگر قرار باشه 20 سال دیگه دوباره برم خواستگاری حتما بازم با سبکی منطقی میرم.

گفتم اخر ماجرا رو تعریف کنم که اگر پست بسته میشه لااقل کامل شده باشه شاید به درد کس دیگری بخوره!!
با تشکر

سلام.بنده هم الآن تو همین موقعیت هستم یعنی هفته ای یکی دوبار برام خواستگار میادو از هر چندتا یکش به صحبت کردن میرسه.متاسفانه پسر درسخون خیلی کمه.منظورم تحصیل کردست.این منطقی که شما میفرمایید در مورد همه پیدا نمیشه.اکثرشون به ظاهر توجه میکنن واصلا هیچ چیز دیگه ای رو ملاک قرارنمیدن.اما این که میفرمایید سطح فرهنگی خونواده ها یکی نیست به نظرم این که بخواید ازین موضوع بگذیرد خیلی اشتباهه.خوب ببینید الآن این که به شما گفتن تا یکسال دیگه یعنی چی؟چه معنی میدی؟شما براتون مبهم بوده اما برای اون خونواده به نظرشون جواب خوبی بوده.یا برای صحبت کردن همه مراجع تقلید گفتن که صحبت برای ازدواج هیچ مشکلی نداره حالا بعضیا شورشو در میارن این تفاوته بزرگیه بین شما واون خانواده

shaparak;382702 نوشت:
هفته ای یکی دوبار برام خواستگار میاد

شما دیگه چه رنجی میکشید!!:Gig:باید براتون دعا کرد خدا صبرتون بده کلا چقدر پول چایی و شیرینی و میوه!! خوبه پشت سرهم میان شیرینی قبلی میرسه به مهمون بعدی!یعنی واقعا از این هفته ای یکی دوتا یکیشم بدردتون نخورد!من دیگه فکر نمیکردم انقدر وضعیت خراب باشه یه مقدار امیدوار شدم پس منم هفته ای یکی دو جا باید برم خواستگاری بلکه یکی پیدا شه البته باید با یه قنادی و گل فروشی قرار داد ببندم:Narahat az:

التماس دعا

hassan.hamidi;383084 نوشت:
شما دیگه چه رنجی میکشید!!باید براتون دعا کرد خدا صبرتون بده کلا چقدر پول چایی و شیرینی و میوه!! خوبه پشت سرهم میان شیرینی قبلی میرسه به مهمون بعدی!یعنی واقعا از این هفته ای یکی دوتا یکیشم بدردتون نخورد!من دیگه فکر نمیکردم انقدر وضعیت خراب باشه یه مقدار امیدوار شدم پس منم هفته ای یکی دو جا باید برم خواستگاری بلکه یکی پیدا شه البته باید با یه قنادی و گل فروشی قرار داد ببندم
التماس دعا
بله متاسفانه هر بار50هزار تومان خرج میشه.اگه خدا بخواد یکیش داره میگیره.شمام به این راحتی پیدا نمیکنید.واقعا برام دعا کنید.

برادر خوبم،
از قدیم می گویند صد بار اندازه کن و یکبار قیچی کن .
در بحث انتخاب همسر بهترین رشش این است که انسان دچار وسواس در انتخاب نشود یعنی نه آنقدر حساس شود که به ریزترین نکات بپردازد و دچار وسواس شود و نه انقدر کلی نگاه کند که مسائل مهم را نادیده بگیرد .
اینکه شما در این خواستگاری به نتیجه قطعی نرسیده اید کاملا طبیعی به نظر می رسد و کمتر خواستگاریهایی پیدا می شود که یک شبه به نتیجه رسیده و همه چیز جمع شود .
از طرفی شما از دو طریق دیگر می توانید به شناخت این فرد برسید شاید هم تا کنون این دو مسیر را طی کرده باشید 1. استفاده از ملاک ها که به بعضی از آنها اشاره فرمودید و 2. [=Yagut]همسر ايده آل از صفاتي بايد برخوردار باشد که هر صفتي از راهي خاص احراز مي گردد.برخي از اين طرق عبارتند از:
1- تحقيق و بررسي از خانواده و چگونگي روابط خانوادگي و فاميلي. چون هر فردي تحت تأثير محيط خانواده به دنيا آمده و رشد کرده است و از آن فضاي فرهنگي و اجتماعي تأثير پذير بوده و هست.
2- تحقيق و شناسايي دوستان و نزديکان و رفقاي صميمي در محل زندگي و سکونت، محل درس و محل کار.
3- گفتگوي مستقيم (ولي تحت نظارت خانواده هاي دو طرف) با يکديگر و اطلاع يافتن از نقطه نظرات همديگر درباره مسائل مختلف و آنچه در آينده مي تواند در زندگي مشترک تان تأثيرگذار باشد و کسب اطلاع از ميزان اهتمام، البته لازم است جلسات دیگری نیز با این خانم صحبت کنید اما لازم نیست در همه جلسات به اتفاق کل خانواده برای صحبت بروید .می توانید با هماهنگی مادرانتان این فرایند را طی کنید .
مجددا تاکید می کنیم به هیچ وجه در این زمینه دچار وسواس نشوید و از خط اعتدال دور نیفتید و در عین حال با دقت و شناخت کافی همسر خود را انتخاب کنید .
موفق و سربلند باشید .

موضوع قفل شده است