جمع بندی اثبات بسیط نبودن نفس

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اثبات بسیط نبودن نفس

بزرگوار

اگر فلاسفه بگویند، «نفس» بسیط است و «شئونات آن» مصادر آن هستند.
شما چطور بساطت نفس را رد میکنید؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد اویس

[=Georgia]

سلمان14;376156 نوشت:
بزرگوار

اگر فلاسفه بگویند، «نفس» بسیط است و «شئونات آن» مصادر آن هستند.
شما چطور بساطت نفس را رد میکنید؟


سلام جناب سلمان 14
ظاهرا شما مطلب را درست دریافت نکرده اید
ما در فلسفه نه تنها دلیلی برای رد بساطت نفس نداریم بلکه دلیل بر اثبات آن داریم. «بسیط الحقیقه کل الاشیاء» در عبارات جناب ملاصدرا اشاره به همین حقیقت بساطتت نفس دارد که در عین بساطتش همه قوای خود نیز می باشد و قوای نفس شئون و مظاهر اویند.

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

اویس;378332 نوشت:
در عبارات جناب ملاصدرا اشاره به همین حقیقت بساطتت نفس دارد که در عین بساطتش همه قوای خود نیز می باشد و قوای نفس شئون و مظاهر اویند.

این سوال رو از کابر ask در تاپیک دیگری پرسیدم، مدیران به اینجا انتقالش دادن
ایشون معتقد بود که تنها موجود بسیط، خدای تبارک و تعالی است.
و میگفت که:

ask;376096 نوشت:

غیر خدا مرکب است طبق سخن معصومین پس مخلوق اول هم مرکب است و بسیط نیست و تنها موجود بسیط خداوند تبارک و تعالی است
مَا سِوَى‏ الْوَاحِدِ مُتَجَزِّئٌ‏ وَ اللَّهُ‏ وَاحِدٌ لَا مُتَجَزِّئ‏ وَ لَا مُتَوَهَّمٌ بِالْقِلَّةِ وَ الْكَثْرَةِ وَ كُلُّ مُتَجَزِّئٍ أَوْ مُتَوَهَّمٍ بِالْقِلَّةِ وَ الْكَثْرَةِ فَهُوَ مَخْلُوقٌ دَالُّ عَلَى خَالِقٍ لَهُ

آنچه جز خداى واحد است تجزيه پذير است و خدا واحدى است كه نه تجزيه پذير است و نه كم و بيش در ذات او تصور شود و هر آنچه تجزيه پذير است يا آنچه در آن تصور كم و بيش شود مخلوقى است كه دلالت بر خالق خويش دارد.

الكافي ، ج‏1، ص: 116

در مورد این حدیث چه می فرمایید؟

بله اثباتهایی را دیده ام، حتی یک زمان خودم هم با آیدی قبلی با دیگر دوستان روی این بحث میکردیم که «من درک کننده» مجرد است و مادی نیست، استدلال مان هم روی این موضوع بود که «من درک کننده» ثابت است.

ولی برای بسیط بودن نفس، چه دلایلی هست؟

فکر نمیکنید، افعالی مثل فکر خوانی و .... دلیل بر عدم بسیط بودن نفوس است؟

با تشکر

[=Georgia]یکی از ادله بساطت نفس این است که نفس انسان مى تواند تصوّر معناى واحد را بكند؛ زيرا مى تواند بر بسيارى از چيزها وحدت را حمل و از بسيارى چيزها وحدت را سلب كند. و هيچ كثرتى را نمى توان تصوّر كرد مگر آنكه تصوّر واحد بشود. و اگر نفس قابل تجزيه و تقسيم باشد بايد معناى واحد نيز كه به وسيله نفس تصور شده است قابل تقسيم باشد؛ زيرا تجزيه محلّ مستلزم تجزيه حالّ است، در حالى كه تجزيه و تقسيم معناى واحد محال است. پس لازم است كه نفس منقسم و تجزيه نگردد و يا تصوّرمعناى واحد را نكند و چون بطلان قسم دوّم (عدم تصوّر واحد) روشن است مطلوب يعنى بساطت و عدم تجزيه و تقسيم نفس ثابت مى شود.
اما در مورد عبارتی که نقل نمودید باید بگویم که فرق است بین واحد حقیقی که خداوند متعال است و به هیچ وجه نه در ذات و نه در انیت او ترکیب و تجزیه راه ندارد با واحد غیر حقیقی چون نفس انسان که اگرچه وجود خارجی او بسیط و غیر قابل تجزیه است اما ماهیت او زوج ترکیبی از وجود و عدم است و در ماهیت خویش مرکب می باشد.
توصیه من به دوست گرامی سلمان14 همچنان این است که با صرف نظر از این اشکالات و ایرادات به برنامه ریزی مدون برای فراگیری مبانی حکمت متعالیه و معرفت نفس بپردازند زیرا به قطع و یقین اینگونه سوالات گره چندانی از ابهامات علمی حضرتعالی و دیگر دوستان خواننده محترم در این مساله را باز نخواهد کرد و نیازمند به یک سیر مطالعاتی دقیق و ریشه ای است.

بسم الله الرحمن الرحیم
باسلام و خداقوت

اویس;379900 نوشت:
یکی از ادله بساطت نفس این است که نفس انسان مى تواند تصوّر معناى واحد را بكند؛

استاد عزیز، به نظر حقیر انسان معنای واحد را در نمییابد
بلکه به صورت تعمیم ذهنی، به قول خودمان همچین بگی نگی میفهمد
معنای کثرت را هم به دلیل درک معنای یک می فهمیم،
و البته یکی غیر از واحد است.

والا انگیزه لازم برای معرفت نفس همین است، که اول این مشکل را حل کنم که اصالت وجود درست است، که تا الان با نادرستی آن مواجه شده ام.
اما اگر صحبت شما از معرفت نفس مشاهده نظم در ساختار وجودی انسان باشد، بله حرف شما استاد گرامی را میفهمم.

با تشکر،

سلمان14;381138 نوشت:
والا انگیزه لازم برای معرفت نفس همین است، که اول این مشکل را حل کنم که اصالت وجود درست است، که تا الان با نادرستی آن مواجه شده ام.
اما اگر صحبت شما از معرفت نفس مشاهده نظم در ساختار وجودی انسان باشد، بله حرف شما استاد گرامی را میفهمم.

با سلام

طرح اصالت وجود توسط صدرا به هدف آماده سازی ذهن فیلسوف جهت پذیرش عرفان نظری بوده است. و ربطی به معرفت نفس که هدفش عرفان عملی است ندارد. هرچند در عرفان نظری مبانی آن طرح شده است.
ز هجرت می کشم بار جهانی
که گويی
من جهانی را ستونم


موفق باشید.

سلام علیکم

کنکاش;381185 نوشت:
طرح اصالت وجود توسط صدرا به هدف آماده سازی ذهن فیلسوف جهت پذیرش عرفان نظری بوده است. و ربطی به معرفت نفس که هدفش عرفان عملی است ندارد. هرچند در عرفان نظری مبانی آن طرح شده است.
ز هجرت می کشم بار جهانی
که گويی
من جهانی را ستونم

متوجه نشدم،
چطور ربطی ندارد، وقتی ایشون می فرمایند، حکمت متعالیه؟؟؟؟؟؟

و راستی این شعر چه ربطی داشت؟:Gig:

موید باشید.

سلمان14;381214 نوشت:
متوجه نشدم،
چطور ربطی ندارد، وقتی ایشون می فرمایند، حکمت متعالیه؟؟؟؟؟؟

سلام

معرفت نفس اگر صرفاً بخواهید نظری مطالعه بفرمایید که باید از مبانی فلسفی آن در حکمت متعالیه شروع بفرمایید و ادامه دهید. این که بخواهید اصالت وجود برای شما اثبات شود باز هم باید حکمت متعالیه را پیگیری کنید چون همانجا به این مقوله پرداخته شده است.
اما اگر منظور از معرفت نفس به صورت عرفان عملی است، به نظر من بدون مبانی نظری هم می توان در آن راه گام نهاد و نیازی به پیمودن راه فلسفی و نظری ندارد. البته به هر حال بدون استاد نباید در این راه گام نهاد.

منظور این بود. (شعر هم جنبه تشویق داشت. ربط خاصی نداشت)

در پناه حق

[="Georgia"][="Blue"]

سلمان14;381138 نوشت:
استاد عزیز، به نظر حقیر انسان معنای واحد را در نمییابد
بلکه به صورت تعمیم ذهنی، به قول خودمان همچین بگی نگی میفهمد
معنای کثرت را هم به دلیل درک معنای یک می فهمیم،
و البته یکی غیر از واحد است.

والا انگیزه لازم برای معرفت نفس همین است، که اول این مشکل را حل کنم که اصالت وجود درست است، که تا الان با نادرستی آن مواجه شده ام.


متاسفانه عدم درک صحیح مبانی حکمت متعالیه موجب گشته که با هر جوابی چند سال جدید دیگر برای حضرتعالی ایجاد میشود. به نظر می رسد این نوع سوالات شما نیز علی رغم ضرورت فراگیری پرداخت به مبانی، مربوط به بخش اعتقادات باشد لذا از ادامه این نوع سوالات در بخش اخلاق و عرفان خودداری فرمایید.
[/]

اویس;381329 نوشت:
متاسفانه عدم درک صحیح مبانی حکمت متعالیه موجب گشته که با هر جوابی چند سال جدید دیگر برای حضرتعالی ایجاد میشود. به نظر می رسد این نوع سوالات شما نیز علی رغم ضرورت فراگیری پرداخت به مبانی، مربوط به بخش اعتقادات باشد لذا از ادامه این نوع سوالات در بخش اخلاق و عرفان خودداری فرمایید.

بنده همچین جوابی را پیش بینی میکردم، سوالم را در بخش اعتقادات سایت نوشته بودم
همکاران سایت و مدیران اون رو به اینجا انتقال داده اند.
از لطف شما سپاسگزارم.

[="Georgia"][="Blue"]جمع بندی

سوال
لطفا یکی از ادله بساطت نفس را بیان فرمایید.

پاسخ
یکی از ادله بساطت نفس این است که نفس انسان مى تواند تصوّر معناى واحد را بكند؛ زيرا مى تواند بر بسيارى از چيزها وحدت را حمل و از بسيارى چيزها وحدت را سلب كند. و هيچ كثرتى را نمى توان تصوّر كرد مگر آنكه تصوّر واحد بشود. و اگر نفس قابل تجزيه و تقسيم باشد بايد معناى واحد نيز كه به وسيله نفس تصور شده است قابل تقسيم باشد؛ زيرا تجزيه محلّ مستلزم تجزيه حالّ است، در حالى كه تجزيه و تقسيم معناى واحد محال است. پس لازم است كه نفس منقسم و تجزيه نگردد و يا تصوّرمعناى واحد را نكند و چون بطلان قسم دوّم (عدم تصوّر واحد) روشن است مطلوب يعنى بساطت و عدم تجزيه و تقسيم نفس ثابت مى شود.

موضوع قفل شده است