فرزندان زنان سیده که همسرشان سید نیست، سید هستند یا خیر؟

تب‌های اولیه

41 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
فرزندان زنان سیده که همسرشان سید نیست، سید هستند یا خیر؟

با سلام

سئوالی برام پیش اومده ، میگم تکلیف فرزندان زنان سیده که شوهرانشون سید نیستن چیه بالاخره جزء سیدها محسوب میشن یا نه ؟

اگه بله پس چرا الان بهشون نمیگیم سید(درصورتی که اگه باباهاشون سید بودن بهشون بچه سید میگفتیم)؟

اگه خیر پس فرزندان حضرت فاطمه که از ناحیه ایشان به پیامبر منصوب میشدند چه ؟ نکنه بخاطر حضرت علی (علیه السلام) بهشون سید میگن؟

لطفا علاوه بر نظر کاربرهای محترم حتما کارشناس جوابم را بدهند.

آره برای منم سواله چون یه بار شنیدم میگن پنج شنبه ها این افراد که مادرشان سید هستند ،سیدن ولی دلیل منطقی نیست مگه نسب از پدر نیست؟

به نام خدا
سلام

ظاهراً سید نیستند

اوون یک مورد هم ( حضرت فاطمه ی زهرا -سلام الله علیها-)
استثنا هست.

ضمناً بعضی از سادات به بنی هاشم می رسند نه حضرت فاطمه ی زهرا -سلام الله علیها-.
مثلاً به محمد ابن حنفیه می رسند.

وسلام نامی از نامهای خداست.
عرض سلام و ادب و احترام خدمت همه ی دوستان.

فک کنم جوابتون رو تو این دوتا وب سایت پیدا کنید.

پایگاه اطلاع رسانی حوزه
http://www.hawzah.net/fa/question/questionview/62620

پایگاه اطلاع رسانی حوزه علمیه خواهران
http://h-fatemeh-tehran.womenhc.com/?p=24046&more=1&c=1&tb=1&pb=1

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مقداد

همره;376189 نوشت:
با سلام

سئوالی برام پیش اومده ، میگم تکلیف فرزندان زنان سیده که شوهرانشون سید نیستن چیه بالاخره جزء سیدها محسوب میشن یا نه ؟

اگه بله پس چرا الان بهشون نمیگیم سید(درصورتی که اگه باباهاشون سید بودن بهشون بچه سید میگفتیم)؟

اگه خیر پس فرزندان حضرت فاطمه که از ناحیه ایشان به پیامبر منصوب میشدند چه ؟ نکنه بخاطر حضرت علی (علیه السلام) بهشون سید میگن؟

لطفا علاوه بر نظر کاربرهای محترم حتما کارشناس جوابم را بدهند.

با عرض سلام و ادب و با آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما

سيد به معناي آقا و اطاعت شده، رئيس و بزرگ آمده است. سيادت عنواني است اعتباري، نه تكويني و عنواني است براي مردان و زناني كه در طول نسب خويش به حضرت هاشم بن عبد مناف (جدّ دوم رسول خدا) مي‏رسند. هر كس سلسله نسب او به هاشم بن عبد مناف يا فرزندان او برسد، سيد محسوب مي‏شود.(1)

اصطلاحاً به فرزندان هاشم، بني هاشم مي‏گويند. برخي از اينان به عموهاي پيامبر مثل ابوطالب ، عباس و حمزه مي‏رسند. بنابراين فرزندان عباس عموي پيامبر كه اصطلاحاً به آنان بني عباس مي‏گويند، سيد محسوب مي‏شوند. فرزندان ابوطالب به نام‏هاي طالب و عقيل و جعفر طيار و علي(ع) و نسل آنان (تا كنون هر چه هستند) سيدند. پيامبر اسلام از جهت پسرانش (طيب و طاهر و قاسم و ابراهيم) چون در كودكي از دنيا رفتند، نسلي ندارد و فقط از طريق حضرت فاطمه زهرا(س) نسلش ادامه پيدا كرد كه فرزندان حضرت زهرا به نام‏هاي حسن و حسين و زينب و ام كلثوم از طريق پدرشان علي(ع) سيد بودند.

اگر کسی مادرش سید فاطمی باشد او نیز در زمره اولاد پیامبر (ص) قرار می گیرد، ولی به فتوای اکثر فقیهان احکام ویژه سیادت و یا برخی از آن، به او بار نمی شود. برخی از علماء کسانی را که مادرشان سید باشد را سید می دانند و حتی مستحق خمس میدانند مانند: مرحوم سید مرتضی‏رضوان الله تعالی علیه که فتوا داده است که اگر کسی از طرف مادر هم به بنی‏هاشم انتساب داشته باشد خمس به او تعلق می‏گیرد و بعضی از فقهای دیگر نظیر صاحب حدائق هم این فتوا را پذیرفته‏اند.

اما معروف بین امامیه آنست که فقط در صورتی از خمس می‏تواند استفاده کند که انتسابش از طرف پدر باشد و فتوای معمول فقهای ما هم همین است.ولی از نظر محرمیت فرقی بین سیدهای از طریق پدری یا مادر؛با انبیای اعظام وائمه اطهار ومانند آن که ارتباط نسبی از طرف مادر دارند نیست ومساله محرمیت‏یکسان است .

مناسب است متن پرسش و پاسخی در این رابطه از محضر مراجع را خدمت شما عرض کنم:

آیا کسانی که مادر آنان سید است از سادات و فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها محسوب می شوند و احکام سیادت را دارند ؟

حضرت آیت الله خامنه ای :

منتسبین به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از طرف مادر هم از اولاد آن حضرت محسوب می شوند ولی ملاک ترتب آثار و احکام شرعی سیادت انتساب از طرف پدر است .

حضرت آیت الله فاضل لنکرانی :

احکام فقهی(خمس) سید را ندارند اما از ذریه رسول الله محسوب می شوند .

حضرت آیت الله صافی گلپایگانی :

از فرزندان آن حضرت محسوب می شوند

ولی احکام خاص(خمس) منتسبین از طریق پدر به جناب هاشم را ندارند .

حضرت آیت الله سیستانی :

سزاوار احترام خاص سادات هستند ولی مستحق خمس نیستند .

حضرت آیت الله مکارم شیرازی :

حکم سید را دارند ولی خمس نمی توانند بگیرند و از لباس مخصوص سادات نمی توانند استفاده کنند اما شرافت سیادت دارند..

حضرت آیت الله بهجت :

ذریه محسوب میشوند ولی احکام سیادت را ندارند .

حضرت آیت الله تبریزی :

موضوع خمس مربوط به کسیست که هاشمی یعنی منسوب به جناب هاشم از جانب پدر باشد .درمحرمیتشان شکی نیست.

حضرت امام خمینی ره در پاسخ به سؤالی در این زمینه فرموده اند :

:"گرچه منتسبین به پیامبر اكرم «صلى الله علیه و آله» از طرف مادر هم از اولاد رسول اكرم «صلى الله علیه و آله» محسوب می ‏شوند، ولى ملاك ترتب آثار و احكام شرعى سیادت، انتساب از طرف پدر است."

بنابراین کسانی که مادرشان سیده می باشد،احترام سادات را دارند،فقط احکام خاص سادات در مورد آنها جاری نمی شود.

پی نوشت:

(۱) . ابن حجر، ابناء الغمر، ج 1، ص 39 .

سلام
مادر پدر من سید هستن، پس با اوصافی که ذکر شد پدر من به نوعی سید محسوب میشن ولی احکام سادات بر ایشون مترتب نیست
سوال من اینه که آیا من هم از طریق پدرم سید هستم؟ اگر جواب مثبت است فرزند من چطور؟ یعنی فرزند من هم از طرف مادر، که من باشم، به سادات منسوب می شود؟
خلاصه اینکه میتونم امیدوارم باشم از نسل پیامبر صلی الله علیه و آله هستم؟....

نسیم رضوان;376684 نوشت:
سلام
مادر پدر من سید هستن، پس با اوصافی که ذکر شد پدر من به نوعی سید محسوب میشن ولی احکام سادات بر ایشون مترتب نیست
سوال من اینه که آیا من هم از طریق پدرم سید هستم؟ اگر جواب مثبت است فرزند من چطور؟ یعنی فرزند من هم از طرف مادر، که من باشم، به سادات منسوب می شود؟
خلاصه اینکه میتونم امیدوارم باشم از نسل پیامبر صلی الله علیه و آله هستم؟....

با عرض سلام و ادب

انشاءالله که اینگونه خواهد بود.

متشکرم جناب مقداد بخاطر پاسخ خوبتون.

میتونم دلیل اینکه چرا بعضی فقها متولدین مادران سید را سید محسوب نمی کنند که البته بنا به انچه امامیه گفته بپرسم . دلیلشان چه بوده؟

همره;376821 نوشت:
متشکرم جناب مقداد بخاطر پاسخ خوبتون.

میتونم دلیل اینکه چرا بعضی فقها متولدین مادران سید را سید محسوب نمی کنند که البته بنا به انچه امامیه گفته بپرسم . دلیلشان چه بوده؟

با عرض سلام و ادب

ضمن عرض پوزش بخاطر تأخیر بوجود آمده در پاسخ به سوال شما،باید عرض کنم از جمله دلایلی که برخی از بزرگان بدان تمسک کرده و قائل شده اند که سیادت از طرف مادر منتقل نمی شود این است که،این بزرگان در این رابطه که آیا فرزند دختر،فرزند انسان محسوب می شود یا خیر،بحث دارند.از جمله دلایلشان این است که:

الف عرف:
«علامه حلّی» (726ه··· ) در کتاب خمس بعد از ذکر قول مشهور، می گوید: «سید مرتضی علم الهدی (355 436ه··· .ق) معتقد است نوه های دختری (ابن البنت) فرزندان حقیقی محسوب می شوند پس وقف بر اولاد فاطمه، فرزندان دختری وی را نیز شامل است». ولی علامه قول مشهور (نوه های دختری فرزند حقیقی نیست) را ترجیح می دهد: «والاقرب الاول (المشهور)، لنا انه انمایصدق الانتساب حقیقة اذا کان من جهة الاب عرفا فلایقال تمیمی الا لمن انتسب الی تمیم بالاب و لاحارثی الا لمن انتسب الی حارث بالاب ویؤیده قول الشاعر: بنونا بنو ابنائنا و بناتن بنوهن ابناء الرجال الاباعد اقرب، قول مشهور است، زیرا انتساب حقیقی عرفا زمانی صدق می کند که از جهت پدر باشد؛ تمیمی گفته نمی شود مگربه کسی از ناحیه پدر به (قبیله) تمیم منتسب باشد و حارثی گفته نمی شود مگر به کسی که از طرف پدر به (قبیله) حارث منتسب باشد و این گفته شاعر این حرف را تأیید می کند: فرزندان ما، فرزندان پسران ما هستند، و فرزندان دختران ما، فرزندان مردان بیگانه اند». این عرف کدام عرف است؟ جز همان عرف اعراب پیش از اسلام که قبلاً ترسیم کردیم؟ به همان شعر مشهور عرب استدلال می شود و این عرف چنان ریشه دار است که بر ظواهر قرآن ترجیح داده می شود. شهید ثانی (965ه··· .ق) در «مسالک الافهام» بعد از ذکر استدلالهای کسانی که معتقدند از دیدگاه قرآن نوه های دختری فرزند حقیقی هستند می گوید: «وهذه توجیهات حسنة الا ان الدلیل قد قام ایضاعلی ان اولاد البنات لیسوا اولادا حقیقة لثبوت ذلک فی اللغة و العرف وصحة السلب الذی هو علامة المجاز. این توجیهات خوب اند جز اینکه، دلیلی نیز داریم مبنی بر اینکه فرزندان دختر، فرزندان حقیقی نیستند. این امر در لغت و عرف ثابت شده و صحت سلب فرزندی از نوه های دختر، نشانه مجاز بودن اطلاق فرزند بدیشان می باشد». ملاحظه می شود، با اینکه «شهید» استدلالهای طرفداران دو تباری به آیات قرآنی را تحسین می کند ولی نمی تواند خود را از چنبره عرف فارغ سازد، لذا دلیل عرفی را بر دلیل قرآنی مقدم می دارد و صحت سلب را دلیل مجاز می داند. صحت سلب یعنی اینکه شخص می تواند به نوه های دختری خویش بگوید اینها فرزندان من نیستند بلکه فرزندان فلانی (جد پدری) هستند، همچنان که شاعر عرب می گوید: «فرزندان دختران ما (نوه های دختری) فرزندان مردان بیگانه اند» و این صحت سلب که یک دلیل عرفی است، نشان می دهد آنجا هم که به نوه های دختری، فرزند اطلاق می شود به صورت مجاز است، نه حقیقت.

ب حدیث مرسله حماد:

«عن العبدالصالح ابی الحسن الاول(ع): و من کانت امه من بنی هاشم و ابوه من سائر قریش فان الصدقات تحل له ولیس له من الخمس شی ء فانِ اللّه یقول: ادعوهم لابائهم(احزاب،6)».این مرسله به آیه استشهاد می کند، یعنی خداوند می فرماید: آنها را بانام پدرانشان بخوانید، پس فرزند مال پدر و منسوب به پدر است نه مادر.

مفاد این مرسله این است که کسی که مادرش از بنی هاشم و پدرش از سایر قریش باشد از خمس بهره ای ندارد زیرا خدا می فرماید: آنها را به نام پدرانشان بخوانید. (احزاب، 6)

اما این حدیث قابل نقد است چرا که:

ولاً اآیه ربطی به پدرتباری ندارد.این آیه در باره لغو فرزند خواندگی است. با نام پدرانشان بخوانید، یعنی به دیگر مردان منتسب نکنید، بلکه به پدر خونی شان منتسب نمایید. پس در این آیه پدر در مقابل دیگر مردان است نه در مقابل مادر.

ثانیاً مرسله و از نظر سند ضعیف است و نمی تواند با روایات دیگر معارض باشد. ثالثا اگر سند را خدشه نکنیم، نوبت به تعارض می رسد. در این صورت طبق قواعد اصول به قرآن عرضه می شود که قرآن منتسب امی (عیسی) را ذریه می شمارد. رابعاً حکم فقهی خمس ملازمه ای با تبار ندارد، همچنان که عده ای قائلند، ممکن است بگوییم نوه های دختری فرزند هستند و از حیث نسب متصل می باشند ولی از خمس بهره مند نیستند. پس این حدیث، پدرتباری در اسلام را ثابت نمی کند. خامساً اینکه مولی صالح مازندرانی (1080ه··· ) می گوید برفرض صحت صدور روایت از امام کاظم(ع) حمل آن بر تقیه ممکن است. به خصوص اینکه مضمون روایت موافق نظریه حاکم وقت یعنی هارون الرشید می باشد و هارون تلاش زیادی در ترویج پدرتباری به عمل می آورد. و امام کاظم(ع) تحت نظر وی قرار داشت.

مقداد;376680 نوشت:
اگر کسی مادرش سید فاطمی باشد او نیز در زمره اولاد پیامبر (ص) قرار می گیرد، ولی به فتوای اکثر فقیهان احکام ویژه سیادت و یا برخی از آن، به او بار نمی شود. برخی از علماء کسانی را که مادرشان سید باشد را سید می دانند و حتی مستحق خمس میدانند مانند: مرحوم سید مرتضی‏رضوان الله تعالی علیه که فتوا داده است که اگر کسی از طرف مادر هم به بنی‏هاشم انتساب داشته باشد خمس به او تعلق می‏گیرد و بعضی از فقهای دیگر نظیر صاحب حدائق هم این فتوا را پذیرفته‏اند.

با سلام آیا فتاوای خلاف مشهور که نقل فرمودین صرفا برای کسی است که مادرش سید است یا برای هر کس که نسل او از غیر طریق پدر به پیامبر برسد مانند این که مادر بزرگ یا یکی از اجداد غیر از پدر سید باشند؟

شمس;376202 نوشت:
آره برای منم سواله چون یه بار شنیدم میگن پنج شنبه ها این افراد که مادرشان سید هستند ،سیدن ولی دلیل منطقی نیست مگه نسب از پدر نیست؟

:Moteajeb!: :Gig:این عجیب ترین حرفیه که در این هفته شنیدم :khaneh:

مقداد;376680 نوشت:
بنابراین کسانی که مادرشان سیده می باشد،احترام سادات را دارند،فقط احکام خاص سادات در مورد آنها جاری نمی شود.

سلام

اگر ذریه هستند و احترام سادات را دارند و سادات می باشند
چرا احکام خاص سادات نباید برای انها اجرا شود ؟
اگر پیشینیان بدلیل فقر علمی و فرهنگی این اختلاف را گذاشتند
ایا ما هم باید تابع انها باشیم ؟ چرا نباید احکام الان اصلاح شوند ؟
ایا ماباید تابع رسوم غلط و اشتباه پدران و مادران خود باشیم ؟
چرا این مسایل مورد بررسی قرار نمی گیرد و اصلاح نمی شود ؟

dinshenasii;393697 نوشت:
با سلام آیا فتاوای خلاف مشهور که نقل فرمودین صرفا برای کسی است که مادرش سید است یا برای هر کس که نسل او از غیر طریق پدر به پیامبر برسد مانند این که مادر بزرگ یا یکی از اجداد غیر از پدر سید باشند؟

با عرض سلام و ادب

از بحثی که گذشت و مغز کلام و دیدگاه عالمان و فقیهان و به حکم عقل، می توان اینگونه فهمید و استنباط نمود که نباید این شرافت تنها محدود به فرزند اول (اعم از دختر و پسر) باشد بلکه این شرافت برای نسل های بعدی هم قابل انتقال است، زیرا اگر امر شرافت ذریۀ رسول الله بودن به فرزندان مادر سیده ثابت باشد، هیچ مانعی وجود ندارد که از او به فرزند بعدی و به همین کیفیت به نسلهای بعدی منتقل نشود.

اما باید توجه داشت چنانکه گفتیم و مطرح است، بر اصطلاح سادات، احکام خاص فقهی و شرعی و حقوقی مترتب می شود، لذا به فرزندانی که از طرف مادر منتسب به ذریه رسول الله هستند سادات و یا سید در اصطلاح متعارف گفته نمی شود، لکن شرافت و افتخار ذریه رسول الله بودن را دارا هستند.

مقداد;393874 نوشت:
با عرض سلام و ادب

از بحثی که گذشت و مغز کلام و دیدگاه عالمان و فقیهان و به حکم عقل، می توان اینگونه فهمید و استنباط نمود که نباید این شرافت تنها محدود به فرزند اول (اعم از دختر و پسر) باشد بلکه این شرافت برای نسل های بعدی هم قابل انتقال است، زیرا اگر امر شرافت ذریۀ رسول الله بودن به فرزندان مادر سیده ثابت باشد، هیچ مانعی وجود ندارد که از او به فرزند بعدی و به همین کیفیت به نسلهای بعدی منتقل نشود.

اما باید توجه داشت چنانکه گفتیم و مطرح است، بر اصطلاح سادات، احکام خاص فقهی و شرعی و حقوقی مترتب می شود، لذا به فرزندانی که از طرف مادر منتسب به ذریه رسول الله هستند سادات و یا سید در اصطلاح متعارف گفته نمی شود، لکن شرافت و افتخار ذریه رسول الله بودن را دارا هستند.

با تشکر از پاسخ
استاد با توجه به این که مفهوم سیادت اصولا رسیدن نسب به هاشم می باشد(برای فرزندان پیامبر رسیدن به ابوطالب) آیا این موضوع از احکام امضایی اسلام بوده و تاریخچه به وجود اومدن این موضوع چه بوده؟ آیا این موضوع بعدها با وجود اومدن بنی امیه و بنی عباس و همین طور امامان شیعه به وجود اومد یا مربوط به قبل از دوره اسلام بوده؟

سوال :ایا کسی که مادر بزرگش سید است سید است

نسل پیامبر با دخترش حضرت فاطمه(س) ادامه یافت و فرزندان حضرت فاطمه فرزندان پیامبر هستند و پیامبر نسبت به اولاد فاطمه زهرا محرم است و با هیچكدام از نسل فاطمه نمى‏تواند ازدواج كند. اگر فرزندان دختر، فرزند انسان نباشد مى‏توان با دختران او ازدواج كرد. بنابراین هر كس كه نسلش به حضرت فاطمه(س) مى‏رسد، فرزند پیامبر حساب مى‏شود.1
به فتوای تمامی مراجع فعلی کسانی که مادرشان سید است محترمند .منسوب به پیامبر (ص)و اولاد آن حضرت هستند ،همچنین جزو اولاد فاطمه(س) . در نتیجه از محارم آن بانو محسوب می گردند،ولی سید نیستند و نمی توانند خمس بگیرند .
نباید در شناسنامه خود سید بنویسند، زیرا سید بودن از طریق پدر باید باشد.
ائمه اطهار (ع) علاوه بر انتساب به سیادت از طریق مادر ،از طریق پدر یعنی حضرت علی (ع) نیز سید هستند.
انتساب اولاد فاطمه (س) به پیامبر ، به جهت روایت خاصی از حضرت است که فرزندان فاطمه را فرزندان خود نامید.2
در فرض سوال حضرتعالی شما نیز به جهت انتساب با مادر و مادر بزرگتان، محترم و منسوب به این خانواده بزرگوار هستید
موفق باشید
___
1-برگرفته از پرسمان دانشجویی
2-برگرفته از سایت پاسخگو-مرکز ملی پاسخ به سوالات دینی

http://anjoman.tebyan.net/newindex.aspx?pid=17257&threadid=84513&pageindex=5

بی نظیر;393754 نوشت:
سلام

اگر ذریه هستند و احترام سادات را دارند و سادات می باشند
چرا احکام خاص سادات نباید برای انها اجرا شود ؟
اگر پیشینیان بدلیل فقر علمی و فرهنگی این اختلاف را گذاشتند
ایا ما هم باید تابع انها باشیم ؟ چرا نباید احکام الان اصلاح شوند ؟
ایا ماباید تابع رسوم غلط و اشتباه پدران و مادران خود باشیم ؟
چرا این مسایل مورد بررسی قرار نمی گیرد و اصلاح نمی شود ؟


دیدی که اسلام نسبت به زن دارد همواره اینگونه است. شما جایی را سراغ ندارید در احکام دینی مگر اینکه مرد را بر زن برتری داده باشند.
مثلا یک زن و شوهر بچه ای دارند! این بچه متعلق به مرد است و زن هیچ کاره!
در احکام ارث و شهادت و دیه و .... همراه بین زن و مرد تفاوت قایل شده و من جایی را سراغ ندارم که اسلام زن را برابر مرد قرار داده باشد.

بسم رب الشهداء
ای جناب بیخدای بی خبر از خدا و اسلام ناب
تمامى احکام اسلام بر پایه مصالح و مفاسد خاصى استوار است. براى هر حکمى، حکمتى است و در جعل هر قانونى، مصلحتى موجود است. اگر در اسلام از چیزى نهى می‏شود به دلیل آن است که مفسده‏اى دارد و اگر به چیزى امر مى‏شود، از آن جهت است که مصلحتى در آن وجود دارد. البته شاید پى بردن به تمام حکمت و مصالح و مفاسد مترتّب بر احکام برای ما ممکن نباشد، اما با اتکاى به عقل سلیم و نیز واقعیات خارجى موجود و همچنین بیانات بزرگان معصوم ‏(ع) می‏توان به گوشه‏ هایى از آن پى برد.

اگر اسلام یک دین کاملاً مادى بود که محور مسائل آن امور مالى و اقتصادى در نظر گرفته مى‏شد و آن گاه دیه زن نصف دیه مرد بود، این اشکال وارد بود که چرا ارزش زن کمتر از مرد است و چرا قیمت زن را نصف قیمت مرد در نظر گرفته‏اند. حال آن که در اسلام ارزش انسان‏ها به روح و روان و کمالات معنوى آنهاست آنچه در اسلام اهمیت دارد و معیار ارزش است، تقواست. انسان مى‏تواند چون موسى کلیم‏الله باشد، همان گونه که مریم (‏ع) نیز با خداوند ارتباط وحیانى داشت. زن و مرد در پیمودن راه تعالى و سعادت و دست یابى به مقامات معنوى، همانند و یکسان هستند و فرقى میان آن دو نیست، مانده به همت هر کدام!
اسلام، دین مساوات است و مرد و زن بودن در این دین هیچ امتیازى نیست. لکن در امر نصف بودن دیه، مصلحتى وجود دارد. چنان که احکام دیگرى در اسلام وجود دارد که به دلیل مصالحى که در آنها وجود دارد، به نفع زنان وضع شده است.
از جمله این که اگر شخص مسلمانى مرتد شود (مرتد فطرى) چنانچه مرد باشد حتى اگر توبه هم کند، به نظر بسیارى از فقها به مرگ محکوم مى‏شود، ولى اگر زن باشد در صورتى که توبه کند، آزاد شده و به زندگى عادى خود برمى‏گردد. یا مجازات شخصى که قوّادى مى‏کند، اگر مرد باشد علاوه بر مجازات بدنى، به شهر دیگرى تبعید مى‏شود، در صورتى که زن تبعید نمى‏شود.
یا در علل فسخ نکاح، اگر مردى بعد از عقد نکاح، دیوانه شد، زن حق دارد نکاح را فسخ کند در صورتى که اگر همین اتفاق براى زن بیفتد، مرد حق فسخ ندارد.

http://www.islamquest.net/fa/archive/question/2379

Ghamari;393984 نوشت:
ای جناب بیخدای بی خبر از خدا و اسلام ناب

ظاهرا شما از این اسلام ناب خبر ندارید.
چون اگر اطلاع داشتید حرف از ناب بودن نمی زدید

Ghamari;393984 نوشت:
مامى احکام اسلام بر پایه مصالح و مفاسد خاصى استوار است. براى هر حکمى، حکمتى است و در جعل هر قانونى، مصلحتى موجود است. اگر در اسلام از چیزى نهى می‏شود به دلیل آن است که مفسده‏اى دارد و اگر به چیزى امر مى‏شود، از آن جهت است که مصلحتى در آن وجود دارد. البته شاید پى بردن به تمام حکمت و مصالح و مفاسد مترتّب بر احکام برای ما ممکن نباشد، اما با اتکاى به عقل سلیم و نیز واقعیات خارجى موجود و همچنین بیانات بزرگان معصوم ‏(ع) می‏توان به گوشه‏ هایى از آن پى برد.

اگر اسلام یک دین کاملاً مادى بود که محور مسائل آن امور مالى و اقتصادى در نظر گرفته مى‏شد و آن گاه دیه زن نصف دیه مرد بود، این اشکال وارد بود که چرا ارزش زن کمتر از مرد است و چرا قیمت زن را نصف قیمت مرد در نظر گرفته‏اند. حال آن که در اسلام ارزش انسان‏ها به روح و روان و کمالات معنوى آنهاست آنچه در اسلام اهمیت دارد و معیار ارزش است، تقواست. انسان مى‏تواند چون موسى کلیم‏الله باشد، همان گونه که مریم (‏ع) نیز با خداوند ارتباط وحیانى داشت. زن و مرد در پیمودن راه تعالى و سعادت و دست یابى به مقامات معنوى، همانند و یکسان هستند و فرقى میان آن دو نیست، مانده به همت هر کدام!
اسلام، دین مساوات است و مرد و زن بودن در این دین هیچ امتیازى نیست. لکن در امر نصف بودن دیه، مصلحتى وجود دارد. چنان که احکام دیگرى در اسلام وجود دارد که به دلیل مصالحى که در آنها وجود دارد، به نفع زنان وضع شده است.


من یک تاپیک ایجاد کرده ام و شما را دعوت می کنم در آنجا این بحث را پیگیری کنید:
http://www.askdin.com/thread30921.html

Ghamari;393984 نوشت:
از جمله این که اگر شخص مسلمانى مرتد شود (مرتد فطرى) چنانچه مرد باشد حتى اگر توبه هم کند، به نظر بسیارى از فقها به مرگ محکوم مى‏شود، ولى اگر زن باشد در صورتى که توبه کند، آزاد شده و به زندگى عادى خود برمى‏گردد. یا مجازات شخصى که قوّادى مى‏کند، اگر مرد باشد علاوه بر مجازات بدنى، به شهر دیگرى تبعید مى‏شود، در صورتى که زن تبعید نمى‏شود.
یا در علل فسخ نکاح، اگر مردى بعد از عقد نکاح، دیوانه شد، زن حق دارد نکاح را فسخ کند در صورتى که اگر همین اتفاق براى زن بیفتد، مرد حق فسخ ندارد.

چون مربوط به تاپیک نیست به یکی از این سه مورد(مورد سوم) پاسخ می دهم:
چون این احکام سودی برای زن ندارد و فقط عوام فریبی است
اگر زن و مردی ازدواج کنند اگر مرد دیوانه شود چون حق طلاق با مرد است اگر زن حق فسخ نداشته باشد چون مرد دیوانه شده و نمی تواند طلاق دهد پس باید تا آخر عمر با او بماند یا نکاح توسط زن فسخ شود اما اگر زن دیوانه شود مرد نیازی به فسخ ندارد به راحتی زنش را طلاق می دهد پس این احکام مانند سایر احکام مثلا ارث که برای مرد سود دارد برای زن سودی ندارد!!

باسلام و صلوات
پسران امامانی که نسبشان به پیامبر ص میرسد همه سید و آقا هستند مگر اینکه!!!
بله مگر اینکه دارد
قبل از آن نکته ای باید بگویم
حتما میدانید که بهترین قبایل در اسلام قبیله قریش و بهترین قبیله طایفه بنی هاشم هستند چه در اصل و نسب و چه در مسائل دیگر، زنانشان بهترین زنان و مردانشان بهترین هستند هم در غیرت و هم در حیا.
قدرتی خداوند به پیامبر ص و امیرالمومنین داد که افرادی را که لایق هستند وارد طایف خود کنند و یا اینکه بی لیاقت ها را از طایفه بیرون کنند.
بعنوان مثال افراد شایسته مثل سلمان فارسی وارد شد و جعفر کذاب و عایشع همسر پیامبر خارج گردید بخواطر نافرمانی احکام خداوند.
در روایات داریم که امام جعفر صادق ع فرمودند در روز قیامت قدرت شفاعت ذریه پیامبر ص زیاد است و قابل احترام هستند.
اما آیا هر شخصی (سیدی) لایق شفاعت است؟
بنده فکر میکنم کسی که از اولاد پیامبر ص هست باید بیشتر به مسائل اسلام اهمیت دهد و پیامبر ص را با انجام واجبات و ترک محرمات خوشحال کند. چنین کسی لایق شفاعت است نه کسی که نه نماز میخواند و نه به مسائل مربوط به حق الناس می پردازد.
حالا با بیان این مسائل سیدهای محترم خود را مثل ما مورد ارزیابی قرار دهند و ببینند که گذشتگان برای این دین چه زحمت ها و مصیبت هایی تحمل گشتند و بنده شخصا برای هر سیدی احترام خاصی قائل هستم چرا که پیامبرم و ذریه اش را دوست دارم و دوست دارم از هر کدامشان نکته ای و پندی بیاموزم و رقابت کنم هرچند یک عمل ایشان دوعمل بنده خواهد بود و قطعا شکست خواهم خورد اما رقابت در کنار رفاقت با اهل بیت زیبا و شایسته است و دوست دارم خنده ایشان را در کنار احترام بشنوم.
پیامبر ص پس از فتح جنگی بر بالای منبر تشریف بردند و فرمودند ای اهل من بخدای واحد که فرقی بین ما نیست و خداوند تقوای را ملاک قرار میدهد خویشاوندی با من دلیل بر انجام هر عملی و ضمانت ما نیست. پس هر کس حساب خود را کند و اعمالش را برای نزدیک شدن به خداوند و ما هماهنگ سازد.
ملاک سید و سیده بودن احترام ویژه ای است که خداوند به پیامبر ص و ذریه اش داده و من باختم.
خدایا بر ما خشم مگیر

بیخدا;393970 نوشت:
دیدی که اسلام نسبت به زن دارد همواره اینگونه است. شما جایی را سراغ ندارید در احکام دینی مگر اینکه مرد را بر زن برتری داده باشند.
مثلا یک زن و شوهر بچه ای دارند! این بچه متعلق به مرد است و زن هیچ کاره!
در احکام ارث و شهادت و دیه و .... همراه بین زن و مرد تفاوت قایل شده و من جایی را سراغ ندارم که اسلام زن را برابر مرد قرار داده باشد.


سلام

من بیخدا و ضد دین نیستم

ولی این حرفتونو قبول دارم که اسلام در حق زنان اجحاف کرده و به مردان امتیازات بسیار
بیشتری داده است

و من ان را ناشی از فرهنگ غلط و جاهلی اعراب می دانم

من معتقدم این قوانین تبعیض امیز باید هم اکنون بر مبنای روح حقیقی اسلام و تعالیم
پیشرفته ان اصلاح شود

بی نظیر;394051 نوشت:

سلام

من بیخدا و ضد دین نیستم

ولی این حرفتونو قبول دارم که اسلام در حق زنان اجحاف کرده و به مردان امتیازات بسیار
بیشتری داده است

و من ان را ناشی از فرهنگ غلط و جاهلی اعراب می دانم

من معتقدم این قوانین تبعیض امیز باید هم اکنون بر مبنای روح حقیقی اسلام و تعالیم
پیشرفته ان اصلاح شود

////////////////////////////////////////

[=arial]اسلام اصلا به هیچ زنی ظلم نمی کند و اتفاقا بر خلاف دنیای غرب نفقه زن بر عهده مرد یا همان شوهر خانم است

ارث زن مال خودش است حقوقش مال خودش است زن می تواند در خانه کار نکند اگرچه همه اخلاقن کار می کنند و حتی به بچه اش شیر ندهد اگرچه همه شیر می دهند و...

حالا اگر در خانواده های ما زنان بعضا مظلوم ترند البته در مورد همه اصلا صدق نمی کند زیرا خودشان حقوقشان را زیر پا می گذارند

در کتاب نظام حقوقی زن در اسلام شهید مطهری هم ذکر شده

سلام خانم بی نظیر
بنده قبلا در این مساءل بسیار شبهه داشتم و بسیار تحقیق و گفت و گو با اساتید و تعقل در این زمینه داشتم...
بله همانطور که دوستمان اشاره داشت دین اسلام اجحافی نکرده و جالب است بدانید تمام احکام بر اساس علم روانشناسی و جامعه شناسی و انساشناسی و خبه جرات میگویم در این احکام تمام علوم دخیل شده اند...

باور کنید بنده بعد از تمام شبهاتم که البته از خداوند هم برای برطرف شدنشان استمداد طلبیدم به این نتیجه رسیدم زن در طول تاریخ بالاتر از خداوند مدافعی نداشته... باور بفرمایید بنده شخصی هستم که قبلا بسیار شبهه داشتم و بسیار بحث و جدل که الان با تلاش و توکل به این نتیجه با قاطعیت رسیده ام.

yanoor;394103 نوشت:
ارث زن مال خودش است

مگه ارث مرد مال کیه؟! فقط وظیفه مرد نفقه است آنهم به شرط تمکین!!!!
yanoor;394103 نوشت:
حقوقش مال خودش است

اصلا زن بدون اجازه شوهرش نمی تواند کار کند که حقوق داشته باشد و اگر هم به اجازه شوهرش کار کند و پول در بیاورد خیلی فرقی نمی کند تا اینکه مرد به او پول دهد!!
yanoor;394103 نوشت:
زن می تواند در خانه کار نکند

آنوقت مرد هم زن دیگری می گیرد تا کار های خانه را انجام دهد(:khandeh!:)
yanoor;394103 نوشت:
و حتی به بچه اش شیر ندهد اگرچه همه شیر می دهند و...

چونکه اصلا زن بچه ای ندارد که بخواهد به او شیر دهد! بچه طبق اسلام مال مرد است و مرد ولی اوست و اگر طلاق بگیرند دیگر زن بچه ای نخواهد داشت هر چند با زحمت مادر بچه به دنیا می آید بزرگ می شود و ...
در واقع زن (معذرت می خواهم از تشبیه) طبق قرآن مثل زمین کشاورزی می ماند (آیه قرآن است که نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّىٰ شِئْتُمْ) که باید به آن کود و آب بدهید (نفقه) و بچه از آن برداشت کنید و صرفا وسیله ای ابزاریست! و در این میان زمین کشاورزی هیچ سهمی در محصول ندارد!!!

بله!
حقیقتا اسلام به زن ظلم نمی کند!!!!

همره;394104 نوشت:
سلام خانم بی نظیر
بنده قبلا در این مساءل بسیار شبهه داشتم و بسیار تحقیق و گفت و گو با اساتید و تعقل در این زمینه داشتم...
بله همانطور که دوستمان اشاره داشت دین اسلام اجحافی نکرده و جالب است بدانید تمام احکام بر اساس علم روانشناسی و جامعه شناسی و انساشناسی و خبه جرات میگویم در این احکام تمام علوم دخیل شده اند...

باور کنید بنده بعد از تمام شبهاتم که البته از خداوند هم برای برطرف شدنشان استمداد طلبیدم به این نتیجه رسیدم زن در طول تاریخ بالاتر از خداوند مدافعی نداشته... باور بفرمایید بنده شخصی هستم که قبلا بسیار شبهه داشتم و بسیار بحث و جدل که الان با تلاش و توکل به این نتیجه با قاطعیت رسیده ام.


اگر ممکن است به من بگویید به شما چه جوابی دادند که این شبهه بر طرف شد؟! چون معمولا در این گونه موارد روی به تحریف حقایق می آورند و قضیه زشتی را طوری بیان می کنند که زیبا باشد!
البته من خودم مرد هستم.

بی نظیر;394051 نوشت:
من معتقدم این قوانین تبعیض امیز باید هم اکنون بر مبنای روح حقیقی اسلام و تعالیم
پیشرفته ان اصلاح شود

بله
اما چه کسی و چگونه باید این قوانین را اصلاح کند؟

yanoor;394103 نوشت:
اسلام اصلا به هیچ زنی ظلم نمی کند و اتفاقا بر خلاف دنیای غرب نفقه زن بر عهده مرد یا همان شوهر خانم است

ارث زن مال خودش است حقوقش مال خودش است زن می تواند در خانه کار نکند اگرچه همه اخلاقن کار می کنند و حتی به بچه اش شیر ندهد اگرچه همه شیر می دهند و...

حالا اگر در خانواده های ما زنان بعضا مظلوم ترند البته در مورد همه اصلا صدق نمی کند زیرا خودشان حقوقشان را زیر پا می گذارند

در کتاب نظام حقوقی زن در اسلام شهید مطهری هم ذکر شده

ایا اینکه زن حق طلاق ندارد ظلم نیست ؟
ایا اینکه بچه مال پدر است ظلم نیست ؟
ایا شهادت دوزن با یک زن برابر است ظلم نیست ؟
ایا دیه زن نصف مرد است ظلم نیست ؟
نیست ؟
ایا اینکه مرد می تواند چها زن و بی نهایت صیغه بگیرد ظلم نیست ؟
ایا اینکه زن تنها باید به شوهرش اکتفا کند ولی مرد می تواند ازادانه با هزار زن به اسم صیغه باشد ظلم نیست ؟
ایا ناقص العقل خواندن زنان ظلم نیست ؟
ایا حق قضاوت را از انها گرفتن ظلم نیست ؟ایا اجازه زن دست مرد است ظلم نیست ؟
ایا مرد قیم زن است ظلم نیست ؟

بخدا از زن بودن خودم شرمسارم با این تبعیضات :Ghamgin:

همره;394104 نوشت:
سلام خانم بی نظیر
بنده قبلا در این مساءل بسیار شبهه داشتم و بسیار تحقیق و گفت و گو با اساتید و تعقل در این زمینه داشتم...
بله همانطور که دوستمان اشاره داشت دین اسلام اجحافی نکرده و جالب است بدانید تمام احکام بر اساس علم روانشناسی و جامعه شناسی و انساشناسی و خبه جرات میگویم در این احکام تمام علوم دخیل شده اند...

باور کنید بنده بعد از تمام شبهاتم که البته از خداوند هم برای برطرف شدنشان استمداد طلبیدم به این نتیجه رسیدم زن در طول تاریخ بالاتر از خداوند مدافعی نداشته... باور بفرمایید بنده شخصی هستم که قبلا بسیار شبهه داشتم و بسیار بحث و جدل که الان با تلاش و توکل به این نتیجه با قاطعیت رسیده ام.

سلام

والا من از جواب هیچ کارشناسی قانع نشدم ممنون می شم شما مطالب ارزشمند خودتونو با من در میان بزارید

بی نظیر;394146 نوشت:
ایا اینکه زن حق طلاق ندارد ظلم نیست ؟
ایا اینکه بچه مال پدر است ظلم نیست ؟
ایا شهادت دوزن با یک زن برابر است ظلم نیست ؟
ایا دیه زن نصف مرد است ظلم نیست ؟
نیست ؟
ایا اینکه مرد می تواند چها زن و بی نهایت صیغه بگیرد ظلم نیست ؟
ایا اینکه زن تنها باید به شوهرش اکتفا کند ولی مرد می تواند ازادانه با هزار زن به اسم صیغه باشد ظلم نیست ؟
ایا ناقص العقل خواندن زنان ظلم نیست ؟
ایا حق قضاوت را از انها گرفتن ظلم نیست ؟ایا اجازه زن دست مرد است ظلم نیست ؟
ایا مرد قیم زن است ظلم نیست ؟

بخدا از زن بودن خودم شرمسارم با این تبعیضات :Ghamgin:


جواب هایی که می دهند تا حقیقت مخفی بماند:
1-می توان حق طلاق را شرط ازدواج کرد!!!!(البته هر چیزی را می توان شرط ازدواج کرد مثلا اینکه به مرد به زن نفقه ندهد و می توان در شرایط عقد تمام مزایای نداشته زن را هم از او گرفت و این را هم می توان انجام دادا)
2-بچه در حقیقت هزینه هایش مال پدر و ... است و کودک خردسال تا زمانی که شیر می خورد بعد از طلاق می تواند پیش مادر بماند(البته فکر نکنید دلیلش این است که مادر به او شیر دهد!!!) و همچنین اگر پدر مشکلی داشته باشد و یا در زندان باشد و ...(البته این ها به خاطر شان زن است نه اینکه چون بچه را مثلا نمی توان به زندان برد!!)
3-شهادت زن کمتر قبول می شود برای اینکه زن به جا هایی که از جرم و جنایت پر است رجوع نشود (و اصلا مربوط به نقص عقل زنان و یا فراموشی زنان طبق آیه قرآن نیست فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَن تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَىٰ )
4-دیه زن که نصف است ربطی به انسانیت ندارد و این دیه یک مبلغی است تا برای بازماندگان باشد(به هیچ عنوان دیه تعیین اعتبار نیست اما چون نقش مرد با ارزش تر است اگر بمیرد مشکل ایجاد می شود اما وقتی شخصی هزار زن صیغه ای دارد یکی از آن ها بمیرد خسارت زیادی وارد نمی شود!!)
5-بر طبق عواطف و احساسات زنان و مردان اینگونه است که زن باید با یکی باشد اما مرد می تواند با هزاران نفر باشد(البته این روانشاسی را هنوز علم کشف نکرده چون علم تجربی کنونی نقص های فراوانی دارد! ان شاء الله امام زمان ظهور کند اندکی از علوم روشن می شود!!)
6-زنان ناقص العقل نیستند بلکه این تعبیر که تمام ائمه از اول بیان کرده اند در شان عایشه بوده که با امام جنگید(البته اینکه امام اسم عایشه را نیاورده و گفته النساء که یعنی تمام زنان هم مربوط به عقل ناقص آنزمان بوده و در این زمان هم عقل زنان کامل است اما باز هم نمی توانند جامعه را مدیریت کنند نه به این دلیل که نمی توانند بلکه به دلیل روحیه زنان که با مدیریت سازگار نیست مثال برای اینکه زنان برای این کار خوب نیستند هم آلمان است!!!)
7-اینکه زنان قضاوت نکنند هم مربوط به احساسات است نه اینکه زنان ناقص العقل باشند بلکه زنان توانایی مدیریت احساسات را ندارند!!(البته مردان هم گاها خشمشان ممکن است بر تصمیمشان غلبه کند اما مردان کلا برای مدیریت خوب هستند و در این بین باید گروهی باشد که مرد ها مدیر آن ها باشند و آن زنان هستند!!!)
و .......

این ها تماما عقلانی(!) است،شما هم باور کنید مردان همواره به دنبال سلطه و تسلط بر زنان نیستند و دین مبین اسلام امد و تمام این ها را از بین برد! آنهم زمانی که دختران خود را زنده به گور می کردند!!

البته نکته ای که در این بین فراموش شد این بود که واقعا مردان در دلیل آوری و به قولی ماس مالی وقایع استاد هستند!!! فکر نکنید به این مغالطه یا تزویر می گویند!خیر! به این می گویند پوشاندن حقیقت زشت با روکشی زیبا!!!!
به جای اینکه از الفاظ بد استفاده کنی می توان با الفاظ خوب زنان را مسلمان نگه داشت!! به همین راحتی که بیان کردم!!!!!!

نقل قول:
سئوالی برام پیش اومده ، میگم تکلیف فرزندان زنان سیده که شوهرانشون سید نیستن چیه بالاخره جزء سیدها محسوب میشن یا نه ؟

اگه بله پس چرا الان بهشون نمیگیم سید(درصورتی که اگه باباهاشون سید بودن بهشون بچه سید میگفتیم)؟

اگه خیر پس فرزندان حضرت فاطمه که از ناحیه ایشان به پیامبر منصوب میشدند چه ؟ نکنه بخاطر حضرت علی (علیه السلام) بهشون سید میگن؟

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صلی علی محمد و آله الطیبین الطاهرین .

آیا فرزند علویه یا سیده که شوهرش سید نیست سید است یا خیر . ؟

بدون کوچکترین تردیدی قطعا و جزما سید نیست و هیچ گونه آثار سیادت بر آن مترتب نمی شود به هیچ عنوان .

خب آیا احترام سادات از طرف پدر را دارد . ؟

خیر , سادات بنو علی و الزهراء سلام الله علیهم بر حسب دستور شارع مقدس احترام خاص و ویژه دارند که فرزندان سیده ایی که شوهرش سید نیست ندارند قطعا و جزما .

البته این کلام معناش این نیست که اصلا احترام خاص ندارند بی شک دارند هر چی باشد اولاد سببی پیامبر اکرم , حضرت امیر و حضرت زهراء سلام الله علیهم هستند و بی شک حائز احترام خاصی هستن ولی نه اون احترام و عنایت ویژه سادات .

بله , سیادات از هاشم سلام الله علیه اطلاق شد و از طرف حضرت امیر صلوات الله علیه به فرزندان آن رسید . ( البته نا گفته نماند قضیه حضرت پیامبر اقدس و حضرت امیر مومنین صلوات الله علیهما خاص است که نمی خوام وارد بحثش شوم . )

پس آیا فرزندان سیده که شوهرش سید نیست فرزندان رسول الله صلی الله علیه و آله نیستن . ؟

بله همینطوره فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله که در ادعیه و روایات آمده نیستن آما یه نوع انتساب به آن حضرت دارند بنا بر گفته مقدس خود رسول اکرم صلی الله علیه و آله : کل نسب و سبب منقطع یوم القیامه إلا نسبی و سببی .

خب پس قضیه فرزند بودن امام حسن و حسین سلام الله علیهم چه می شود ؟

این هم درسته ولی متاسفانه نیاز به شرح و توضیح داره که فعلا وقتش نیست در ضمن این که به هر حال سیادت از طرف حضرت امیر سلام الله علیه ثابت و به طور کل قضیه حضرات ائمة صلوات الله علیهم فرق می کند .

باید واقعیت را گفت و ابایی نداشت ما ایرانیها خیلی به نسب و حسب اهمیت نمی دیم فکر می کنیم عرب نیز چنین فکر می کند بله قضیه امامان ما حسن و حسین سلام الله علیهم فرق می کند و بنی امیه و بنی العباس سعی کردند که وانمود کنند که فرزندان پیامبر نیستن ولی خب تلاش آنها به جایی نرسید زیرا این مساله بر عموم واضح و آشکار بوده و هست و آنها از راه مغالطه وارد شدن که متاسفانه بعضی از اعلام ما هم در این مغلطه گرفتار شدند .

نقل قول:
سلام

من بیخدا و ضد دین نیستم

ولی این حرفتونو قبول دارم که اسلام در حق زنان اجحاف کرده و به مردان امتیازات بسیار
بیشتری داده است

و من ان را ناشی از فرهنگ غلط و جاهلی اعراب می دانم

من معتقدم این قوانین تبعیض امیز باید هم اکنون بر مبنای روح حقیقی اسلام و تعالیم
پیشرفته ان اصلاح شود

اسلام عزیز بهترین جایگاه را برای زن در نظر گرفته و تقنین کرده .

اما از دید فرهنگ ما ایرانیها ( و هر کس بخواد فرهنگ خود را بر فرهنگ اسلام تحمیل کند ) بله ظلم به زن شده و تا وقتی از این دید نگاه کنیم متاسفانه هیچ جوابی در کار نخواهد بود و اصلا نیاز به جواب نخواهیم داشت .

البته در سایت یه سری جوابهایی داده شده که آدما با تجرید قرهنگ و عقاید خود خوب بهش فکر کنن خواهند دید هیچ دینی هیچ پیامبری و هیچ شخصیتی به زن بهاء نداده به اندازه ایی که اسلام به آن داده است .

یونس بن عبد الرحمن;394193 نوشت:

آیا فرزند علویه یا سیده که شوهرش سید نیست سید است یا خیر . ؟

بدون کوچکترین تردیدی قطعا و جزما سید نیست و هیچ گونه آثار سیادت بر آن مترتب نمی شود به هیچ عنوان .

خب آیا احترام سادات از طرف پدر را دارد . ؟

خیر , سادات بنو علی و الزهراء سلام الله علیهم بر حسب دستور شارع مقدس احترام خاص و ویژه دارند که فرزندان سیده ایی که شوهرش سید نیست ندارند قطعا و جزما .

البته این کلام معناش این نیست که اصلا احترام خاص ندارند بی شک دارند هر چی باشد اولاد سببی پیامبر اکرم , حضرت امیر و حضرت زهراء سلام الله علیهم هستند و بی شک حائز احترام خاصی هستن ولی نه اون احترام و عنایت ویژه سادات .

بله , سیادات از هاشم سلام الله علیه اطلاق شد و از طرف حضرت امیر صلوات الله علیه به فرزندان آن رسید . ( البته نا گفته نماند قضیه حضرت پیامبر اقدس و حضرت امیر مومنین صلوات الله علیهما خاص است که نمی خوام وارد بحثش شوم . )

پس آیا فرزندان سیده که شوهرش سید نیست فرزندان رسول الله صلی الله علیه و آله نیستن . ؟

بله همینطوره فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله که در ادعیه و روایات آمده نیستن آما یه نوع انتساب به آن حضرت دارند بنا بر گفته مقدس خود رسول اکرم صلی الله علیه و آله : کل نسب و سبب منقطع یوم القیامه إلا نسبی و سببی .

خب پس قضیه فرزند بودن امام حسن و حسین سلام الله علیهم چه می شود ؟

این هم درسته ولی متاسفانه نیاز به شرح و توضیح داره که فعلا وقتش نیست در ضمن این که به هر حال سیادت از طرف حضرت امیر سلام الله علیه ثابت و به طور کل قضیه حضرات ائمة صلوات الله علیهم فرق می کند .

باید واقعیت را گفت و ابایی نداشت ما ایرانیها خیلی به نسب و حسب اهمیت نمی دیم فکر می کنیم عرب نیز چنین فکر می کند بله قضیه امامان ما حسن و حسین سلام الله علیهم فرق می کند و بنی امیه و بنی العباس سعی کردند که وانمود کنند که فرزندان پیامبر نیستن ولی خب تلاش آنها به جایی نرسید زیرا این مساله بر عموم واضح و آشکار بوده و هست و آنها از راه مغالطه وارد شدن که متاسفانه بعضی از اعلام ما هم در این مغلطه گرفتار شدند .

به این میگویند بدون هیچ دلیل و مدرک ، حکم و فتوی دادن و باید و نباید تعیین کردن!!!

لطفا دلیل و مدرک معتبر از ثقلین برای سطر بسطر گفته های خود بیاورید و گرنه گفته هایتان به اندازه پر مگسی ارزش و اعتباری ندارد!

الحمد لله رب العالمین

یونس بن عبد الرحمن;394195 نوشت:
اسلام عزیز بهترین جایگاه را برای زن در نظر گرفته و تقنین کرده .

اما از دید فرهنگ ما ایرانیها ( و هر کس بخواد فرهنگ خود را بر فرهنگ اسلام تحمیل کند ) بله ظلم به زن شده و تا وقتی از این دید نگاه کنیم متاسفانه هیچ جوابی در کار نخواهد بود و اصلا نیاز به جواب نخواهیم داشت .

البته در سایت یه سری جوابهایی داده شده که آدما با تجرید قرهنگ و عقاید خود خوب بهش فکر کنن خواهند دید هیچ دینی هیچ پیامبری و هیچ شخصیتی به زن بهاء نداده به اندازه ایی که اسلام به آن داده است .

مگر ظلم باید به فرهنگ ها بستگی داشته باشه ؟ این چطور استدلالیه ؟
مثلا کتک زدن در فرهنگ اسلام ظلم نیست ولی در فرهنگ ما ایرانیها ظلم است ؟
مگر ظلم و ستم امری نسبی است ؟
مگر ما اعتقاد نداریم دستورات اسلام بهترین دستورات برای زندگی در سراسر دنیا و در همه زمانهاست ؟
پس باید فرهنگ ان هم نمونه و قابل عرضه و دفاع در مقابل همه فرهنگ ها باشد
اینکه اسلام از بقیه ادیان به زنها بیشتر شخصیت داده هم دوای درد نیست
ما باید از چه دیدی به این مطلب نگاه کنیم که ظلم به زنان نباشد ؟
از دید عرب جاهلی حتما
اما بزرگوار ان دوران از اسمش پیداست جاهلیت
ما الان دوست داریم از دید حقوق بشر و از دید یک انسان عاقل به حقوق زن نگاه کنیم
و این همه اجحاف و تبعیض در ان نبینیم .

به امید ان روز

بی نظیر;393754 نوشت:
سلام اگر ذریه هستند و احترام سادات را دارند و سادات می باشند چرا احکام خاص سادات نباید برای انها اجرا شود ؟ اگر پیشینیان بدلیل فقر علمی و فرهنگی این اختلاف را گذاشتند ایا ما هم باید تابع انها باشیم ؟ چرا نباید احکام الان اصلاح شوند ؟ ایا ماباید تابع رسوم غلط و اشتباه پدران و مادران خود باشیم ؟ چرا این مسایل مورد بررسی قرار نمی گیرد و اصلاح نمی شود ؟
با عرض سلام و ادب مسائل شرعی باید بر طبق منابع شرعی استنمباط و بیان شوند،اینگونه نیست که این موضوع مورد بررسی و توجه علما قرار نگرفته باشد،همانگونه که قبلاً عرض شد برخی از فقها همچون سید مرتضی و صاحب حدائق معتقدند کسی که از طرف مادر به بنی هاشم منسوب باشد،احکام سیادت از قبیل تعلق خمس بر او مترتب می شود. اما برخی از فقهاء با توجه به بررسی هایی که کرده اند،معتقدند از باب احترام و حرمت سیادت،دارای حرمت هستند ولی احکام خاص همچون تعلق خمس بر آنها مترتب نمی شود. بنابراین این موضوع هم مانند برخی دیگر از موضوعات فقهی اختلافی می باشد و این بدان معنا نیست که در موردآن بحث و بررسی علمی صورت نگرفته است.

dinshenasii;393960 نوشت:
با تشکر از پاسخ
استاد با توجه به این که مفهوم سیادت اصولا رسیدن نسب به هاشم می باشد(برای فرزندان پیامبر رسیدن به ابوطالب) آیا این موضوع از احکام امضایی اسلام بوده و تاریخچه به وجود اومدن این موضوع چه بوده؟ آیا این موضوع بعدها با وجود اومدن بنی امیه و بنی عباس و همین طور امامان شیعه به وجود اومد یا مربوط به قبل از دوره اسلام بوده؟

با عرض سلام و ادب

بحث سیادت قبل از بنی امیه و بنی عباس و ائمه(ع) بوده است.

توضیح بیشتر اینکه:

كلمه‏ ى «سيد» در اصل به معناى كسى است كه صاحب مجد و عظمت است. و به همين اعتبار، نسل پيامبر اسلام را سيد مى‏ گويند. از سخنان ابن شهر آشوب به دست مى‏ آيد كه در قرن ششم هجرى قمرى كلمه ‏ى سيد رواج كامل داشت و اولاد پيامبر را سيد مى ‏گفتند.
تحقيقات نشان مى ‏دهد كه در قرن چهارم و پنجم كلمه «سيد» به همراه قرينه بر اولاد پيامبر اطلاق مى ‏شد و در قرن ششم بدون قرينه استعمال مى‏ گرديد. در عصر حاضر، در ايران به بنى هاشم سيد مى‏ گويند و به غير آن به كسى سيد نمى ‏گويند. در حجاز كسانى را كه از طريق امام حسين به پيامبر مى ‏رسند، سيد مى‏ گويند. در قسطنطنيه عموم مردم را سيد مى‏ گويند و در آنجا كلمه سيد دلالت بر هاشمى بودن ندارد. در عهد صفوى به اولاد پيامبر كلمه‏ ى ميرزا را اطلاق مى‏ كردند ولى در زمان ما ميرزا دلالت بر هاشمى بودن ندارد، (1).

.... مامقانى مى ‏نويسد: در غير حجاز كلمه سيد به بنى هاشم و بنى عبدالمطلب اطلاق مى ‏شود. در كشورهاى عربى شيعيان اين كلمه را به اولاد هاشم و عبدالمطلب اطلاق مى‏ كنند ولى عرب غير شيعه آن را در معناى لغوى آن بكار مى‏ برند، (2).

عبدالمطلب در ميان مردم عرب با عنوان سَيِّدُ البطحاء و ابو السّادة العشرة معروف بود و چون داراى شرف و سيادت بود، او را «سَيِّد» مى ‏ناميدند و در همان زمان تمام عرب، سيادت، سرورى و زعامت او را پذيرفتند. قبيله‏ ى قريش زعامت و سيادت او را قبول كردند و عرب ديگر هم او را به عنوان زعيم و رئيس پذيرفتند.(3).

در «كتاب حذف من نسب قريش» كه در قرن سوم نوشته شده اين عبارت آمده است: «فكان عبدالمطلب سيد قريش فى عصره لا ينازع السودد»، (ص 4). معناى اين جمله به فارسى چنين است: پس عبدالمطلب در عصر خود سرور و زعيم بى‏ رقيب قبيله‏ ى قريش بود.

ابرهه براى تخريب كعبه با نيروهاى خود در نزديكى مكه استقرار يافت. عبدالمطلب به نزد ابرهه رفت. ابرهه در ضمن سخنانش، به عبدالمطلب گفت: «يحقّ لك ان تكون سيِّد قومك ؛ تو را مى ‏سزد كه سيِّد و زعيم قوم خودت باشى»، (4).

به اين ترتيب، در آن عصر، در ميان مردم، تنها عبدالمطلب را سيد مى ‏گفتند و هر گاه اين كلمه تنها و بدون قيد ياد مى‏ شد، عبدالمطلب را شامل مى‏ گرديد و عرب آن زمان به هر كسى سيد نمى ‏گفتند.
توجه داشته باشيم كه اصل در سيادت و سيد بودن، داراى مجد، شرف و عظمت بودن است و به نسل پيامبر اسلام، هم كه اطلاق مى ‏شود به خاطر همين اصل است و كلمه سيد در لغت به معناى كسى است كه بالاتر از او كسى نيست، (5).

از آنچه گذشت روشن شد كه جدّ همه سادات هاشم يا عبدالمطلب است و همه فرزندان عبدالمطلب و فرزندان آن فرزندان همه سادات هستند. پيامبر ما، حضرت على، حضرت زهرا و همه‏ ى امامان دوازده‏ گانه، سيد و سالار همه‏ ى مؤمنان هستند ونسل هاشم از آغاز تا به امروز همه سادات و سرور ما هستند.
بر اين اساس، «سيد» و «سيده» که هم اکنون در ميان ما معروف است به عبدالمطلب و از او به هاشم مي رسد. همه کساني که نسبت خانوادگي آنها به عبدالمطلب مي رسد، سيد هستند چه ايراني و چه غير ايراني و نسل همه سادات عربي است چه ساداتي که هم اکنون به زبان عربي حرف مي زنند و چه ساداتي که به زبان فارسي و غير فارسي حرف مي زنند.

پی نوشتها:

(1). جامع الأنساب، آيت‏الله روضاتى، ج 1، ص 32.

(2). علم النسب، ج 1، ص 144.

(3). بحارالانوار، ج 15، ص 123 و 127.

(4). بحارالانوار، ج 15، ص 130، س 15.

(5). علم النسب، محمدرضا مامقانى، جزء اول، ص 144 و جزء دوم، ص 104.

بیخدا;393970 نوشت:

دیدی که اسلام نسبت به زن دارد همواره اینگونه است. شما جایی را سراغ ندارید در احکام دینی مگر اینکه مرد را بر زن برتری داده باشند.
مثلا یک زن و شوهر بچه ای دارند! این بچه متعلق به مرد است و زن هیچ کاره!
در احکام ارث و شهادت و دیه و .... همراه بین زن و مرد تفاوت قایل شده و من جایی را سراغ ندارم که اسلام زن را برابر مرد قرار داده باشد.

جناب بیخدا!

اگر اطلاعات مختصری از دین اسلام و احکام آن و نیز فلسفه و چرایی اختلافات موجود بین زن و مرد در برخی احکام داشته باشید،اینگونه بی سند و مدرک سخن برانید و اگر کمی وقت گذاشته بودید و در این رابطه مطالعات هر چند سطحی می کردید اکنون مدعی نمی شدید که جایی را سراغ ندارید که اسلام زن و مرد را برابر قرار داده باشد.اتفاقاً اسلام زن و مرد را در اصل انسانیت و رسیدن به کمالات معنوی یکی دانسته و از قضا در قرآن کریم آنجا که می خواهد برای مومنان الگویی معرفی نماید،چند زن را بعنوان الگو معرفی می کند و می فرماید:

و ضرب الله مثلا للذين آمنوا امرات فرعون اذ قالت رب ابن لى عندك بيتا فى الجنة و نجنى من فرعون و عمله و نجنى من القوم الظالمين .

«و خداوند براى مومنان به همسر فرعون مثل زده است ، در آن هنگام كه گفت : پروردگارا! خانه اى براى من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و كار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهايى بخش».

و مريم ابنت عمران التى اءحصنت فرجها فنفخنا فيه من روحنا و صدقت بكلمات ربها و كتبه و كانت من القانتين . (تحريم 11 - 12)

«و همچنين به مريم دختر عمران كه دامان خود را پاك نگه داشت و ما از روح خود در او دميديم او كلمات پروردگار و كتابهايش را تصديق كرد و از مطيعان فرمان خدا بود».

در نظام تكليف و برنامه تكامل انساني، هيچ تفاوتي بين زن و مرد وجود ندارد و تساوي كامل برقرار است. براي دريافت بهتر اين موضوع، كافي است اين آيه را به دقت بخوانيم: «ومن يعمل من الصالحات ... ؛ هر كه از زن و مرد مؤمن كاري شايسته كند به بهشت وارد مي‏شود و ذره‏ اي به او ستم نمي‏شود»، (النساء ، آيه 124) و «ان المسلمين والمسلمات ... ؛ خداوند كليه زنان و مردان مسلمان... براي همه آنها خدا مغفرت و پاداش بزرگ مهيا ساخته است»، (الاحزاب ، آيه 35). هم چنين آيات فراوان ديگر مانند: آل عمران، آيه 195 - النحل ، آيه 97 - غافر ، آيه 40 - حجرات ، آيه 13 و...

در رابطه با مواردی هم که شما بعنوان نمونه برتری دادن مردان بر زنان بر شمرده اید همچون تفاوت در ارث،دیه،شهادت و .... باید عرض کنیم:

اگر مقصود از تساوي نظام عدل است، نظام حقوقي اصيل اسلام عين عدل مي‏باشد. لازم است، به اين نكته تأكيد شود كه مساوات همواره عدل نيست؛ بلكه گاهي مساوات ضد عدل است؛ مثلاً اگر يك كارگر ساده و يك متخصص عالي رتبه هر دو به مقدار مساوي مزد دريافت كنند، تساوي بين آنها برقرار شده ولي عدالت برقرار نشده است. لذا اين قضيه كه: «مساوات همواره عدالت است» گزينه‏اي ناموجّه مي‏نمايد. اگر از اين دريچه به نظام حقوقي اسلام نظر شود، درخواهيم يافت نظام حقوقي اسلام نظامي عادلانه است؛ مثلاً در مورد ارث، ارث مردان در مواردي دوبرابر حق ارث زنان است كه البته تساوي برقرار نشده، ولي عدالت برقرار است؛ زيرا مردان موظف به پرداخت نفقه‏اند و هم چنين به طور عام در زمينه‏هاي فعّال اقتصادي و مشاغل سخت اشتغال دارند. روشن است كه اختصاص سهم بيشتري از ميراث به جهت مسؤوليت افزون‏تري است كه نظام حقوقي اسلام براي آنان در نظر گرفته است.

از موارد ديگر، مسأله ديه و قصاص است. از ديدگاه شرع مقدس اسلام، نان‏آور و متكفل هزينه‏هاي خانواده‏ها مردان هستند. حال اگر مردي عمدا زني را كشت، به طور طبيعي بايد بتوان او را قصاص نموده و كشت، ولي سرنوشت عائله او چه مي‏شود؟ (لازم به ذكر است قوانين براساس مصالح عام و غالب وضع مي‏شوند و همواره استثناهايي وجود دارد) در اين مورد اگر اولياي مقتول بخواهند مرد را قصاص كنند، شرع مي‏گويد بايد نيمي از ديه را پرداخت نمايند تا به اندازه‏اي مشكل عائله برطرف گردد. بر اين اساس مي‏بينيم كه نظام حقوقي اسلام در اين موارد درصدد تعادل جامعه و حفظ نهاد خانواده و جلوگيري از پاشيده شدن فزون‏تر آن است. گفتني است از نظر گناه و عقوبت اخروي هيچ تفاوتي بين كشتن زن و يا مرد وجود ندارد، تفاوت تنها در ديه و قصاص است.

اما در مورد شهادت
در اسلام، شهادت زن همچون شهادت مرد، به عنوان يك اصل، پذيرفته شده است؛ اگر چه در برخي موارد ميزان اثبات شهادت مرد و زن متفاوت است. گاه فقط گواهي و شهادت زن پذيرفته شده و گاه فقط گواهي مرد. و در بسياري موارد نيز شهادت هر دو، يا به طور مستقل يابه طور مركب و به هم آميخته قبول مي‏شود.

نکته مهم و قابل توجه این است که شهادت اصولاً حق نيست؛ بلكه تكليفي است بر عهده شاهد و كسي كه تحمل شهادت مي‏كند، نمي‏تواند آن را كتمان نمايد. بنابراينشهادت به عنوان حقي از حقوق نيست تا گفته شود، چرا در برخي موارد اين حق از زن‏ها دريغ شده و يا تبعيض ايجاد شده است؛ بلكه به عنوان تكليف، مقرر گشته است. پس معلوم مي‏شود در مواردي كه شهادت زن پذيرفته نيست، او معاف از تكليف بوده و در نتيجه وظيفه ‏اش نسبتبه مرد، سبك‏تر است.

علاوه بر این اگر قبول شهادت مرد و عدم قبول آن از زن در برخي موارد، دليل بر نقصان و تبعيض باشد، آن طرف قضيه هم بايد صادق باشد كه در مواردي اصلاً شهادت مرد چيزي را اثبات نمي‏كند و شهادت زن است كه ارزشمند شمرده شده است، (اثبات ولادت،اثبات با كره بودن، اثبات عيبهاي زنانگي در موارد مورد اختلاف و ادّعا و...)در حالي كه هيچ كدام دليل بر فضيلت و نقصان نيست؛ بلكه براي بيان حقايق و روشن شدن آنها است.
پس ما مي‏توانيم با مطالعه هم جانبه و پيوسته در متون اسلامي، به اسرار و حكمت‏هاي احكام پي ببريم و شبهات را از ذهن خود بزداييم.

براي آگاهي بيشتر ر.ك:
1- نظام حقوق زن در اسلام، شهيد مطهري
2- زن در آيينه جمال و جلال، آيت‏ الله‏ جوادي آملي
3- قرآن و مقام زن، سيد علي كمالي
4- فلسفه حقوق، قدرت الله خسروشاهي، انتشارات مؤسسه آموزشي پژوهشي امام خميني
5- قوانين فقه اسلامي، ج 1، دكتر صبحي محمصاني، ترجمه: جمال‏الدين جمالي محلاتي
6- روشنفكر و روشنفكرنما، داود الهامي
7- زن از ديدگاه اسلام، رباني خلخالي
8- درآمدي بر نظام شخصيت زن در اسلام، محمد رضا زيبايي ‏نژاد - محمد

فرزندان زنان سیده

جمع بندی:

پرسش:
فرزندان زنان سیده که همسرشان سید نیست، سید هستند یا خیر؟ اگه خیر پس فرزندان حضرت فاطمه(س) که از ناحیه ایشان به پیامبر(ص) منصوب میشدند چرا سید محسوب می شوند؟ آیا بخاطر حضرت علی (علیه السلام) به آنها سید میگویند؟

پاسخ:
با عرض سلام و ادب و با آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما

سيد به معناي آقا و اطاعت شده، رئيس و بزرگ آمده است. سيادت عنواني است اعتباري، نه تكويني و عنواني است براي مردان و زناني كه در طول نسب خويش به حضرت هاشم بن عبد مناف (جدّ دوم رسول خدا) مي‏رسند. هر كس سلسله نسب او به هاشم بن عبد مناف يا فرزندان او برسد، سيد محسوب مي‏شود.(1)

اصطلاحاً به فرزندان هاشم، بني هاشم مي‏گويند. برخي از اينان به عموهاي پيامبر مثل ابوطالب ، عباس و حمزه مي‏رسند. بنابراين فرزندان عباس عموي پيامبر كه اصطلاحاً به آنان بني عباس مي‏گويند، سيد محسوب مي‏شوند. فرزندان ابوطالب به نام‏هاي طالب و عقيل و جعفر طيار و علي(ع) و نسل آنان (تا كنون هر چه هستند) سيدند. پيامبر اسلام از جهت پسرانش (طيب و طاهر و قاسم و ابراهيم) چون در كودكي از دنيا رفتند، نسلي ندارد و فقط از طريق حضرت فاطمه زهرا(س) نسلش ادامه پيدا كرد كه فرزندان حضرت زهرا به نام‏هاي حسن و حسين و زينب و ام كلثوم از طريق پدرشان علي(ع) سيد بودند.

اگر کسی مادرش سید فاطمی باشد او نیز در زمره اولاد پیامبر (ص) قرار می گیرد، ولی به فتوای اکثر فقیهان احکام ویژه سیادت و یا برخی از آن، به او بار نمی شود. برخی از علماء کسانی را که مادرشان سید باشد را سید می دانند و حتی مستحق خمس میدانند مانند: مرحوم سید مرتضی‏رضوان الله تعالی علیه که فتوا داده است که اگر کسی از طرف مادر هم به بنی‏هاشم انتساب داشته باشد خمس به او تعلق می‏گیرد و بعضی از فقهای دیگر نظیر صاحب حدائق هم این فتوا را پذیرفته‏اند.

اما معروف بین امامیه آنست که فقط در صورتی از خمس می‏تواند استفاده کند که انتسابش از طرف پدر باشد و فتوای معمول فقهای ما هم همین است.ولی از نظر محرمیت فرقی بین سیدهای از طریق پدری یا مادر؛با انبیای اعظام وائمه اطهار ومانند آن که ارتباط نسبی از طرف مادر دارند نیست ومساله محرمیت‏یکسان است .

مناسب است متن پرسش و پاسخی در این رابطه از محضر مراجع را خدمت شما عرض کنم:

آیا کسانی که مادر آنان سید است از سادات و فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها محسوب می شوند و احکام سیادت را دارند ؟

حضرت آیت الله خامنه ای :

منتسبین به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از طرف مادر هم از اولاد آن حضرت محسوب می شوند ولی ملاک ترتب آثار و احکام شرعی سیادت انتساب از طرف پدر است .

حضرت آیت الله فاضل لنکرانی :

احکام فقهی(خمس) سید را ندارند اما از ذریه رسول الله محسوب می شوند .

حضرت آیت الله صافی گلپایگانی :

از فرزندان آن حضرت محسوب می شوند

ولی احکام خاص(خمس) منتسبین از طریق پدر به جناب هاشم را ندارند .

حضرت آیت الله سیستانی :

سزاوار احترام خاص سادات هستند ولی مستحق خمس نیستند .

حضرت آیت الله مکارم شیرازی :

حکم سید را دارند ولی خمس نمی توانند بگیرند و از لباس مخصوص سادات نمی توانند استفاده کنند اما شرافت سیادت دارند..

حضرت آیت الله بهجت :

ذریه محسوب میشوند ولی احکام سیادت را ندارند .

حضرت آیت الله تبریزی :

موضوع خمس مربوط به کسیست که هاشمی یعنی منسوب به جناب هاشم از جانب پدر باشد .درمحرمیتشان شکی نیست.

حضرت امام خمینی ره در پاسخ به سؤالی در این زمینه فرموده اند :

:"گرچه منتسبین به پیامبر اكرم «صلى الله علیه و آله» از طرف مادر هم از اولاد رسول اكرم «صلى الله علیه و آله» محسوب می ‏شوند، ولى ملاك ترتب آثار و احكام شرعى سیادت، انتساب از طرف پدر است."

بنابراین کسانی که مادرشان سیده می باشد،احترام سادات را دارند،فقط احکام خاص سادات در مورد آنها جاری نمی شود.

پرسش:

چرا بعضی از فقها فرزندان زنان سیده را سید محسوب نمی کنند؟

پاسخ:

با عرض سلام و ادب
از جمله دلایلی که برخی از بزرگان بدان تمسک کرده و قائل شده اند که سیادت از طرف مادر منتقل نمی شود این است که،این بزرگان در این رابطه که آیا فرزند دختر،فرزند انسان محسوب می شود یا خیر،بحث دارند.و برای این امربه دلایلی استناد کرده اند که البته این دلایل قابل نقد و بررسی است:
الف عرف:
«علامه حلّی» (726ه••• ) در کتاب خمس بعد از ذکر قول مشهور، می گوید: «سید مرتضی علم الهدی (355 436ه••• .ق) معتقد است نوه های دختری (ابن البنت) فرزندان حقیقی محسوب می شوند پس وقف بر اولاد فاطمه، فرزندان دختری وی را نیز شامل است». ولی علامه قول مشهور (نوه های دختری فرزند حقیقی نیست) را ترجیح می دهد: «والاقرب الاول (المشهور)، لنا انه انمایصدق الانتساب حقیقة اذا کان من جهة الاب عرفا فلایقال تمیمی الا لمن انتسب الی تمیم بالاب و لاحارثی الا لمن انتسب الی حارث بالاب ویؤیده قول الشاعر: بنونا بنو ابنائنا و بناتن بنوهن ابناء الرجال الاباعد اقرب، قول مشهور است، زیرا انتساب حقیقی عرفا زمانی صدق می کند که از جهت پدر باشد؛ تمیمی گفته نمی شود مگربه کسی از ناحیه پدر به (قبیله) تمیم منتسب باشد و حارثی گفته نمی شود مگر به کسی که از طرف پدر به (قبیله) حارث منتسب باشد و این گفته شاعر این حرف را تأیید می کند: فرزندان ما، فرزندان پسران ما هستند، و فرزندان دختران ما، فرزندان مردان بیگانه اند». این عرف کدام عرف است؟ جز همان عرف اعراب پیش از اسلام که قبلاً ترسیم کردیم؟ به همان شعر مشهور عرب استدلال می شود و این عرف چنان ریشه دار است که بر ظواهر قرآن ترجیح داده می شود.
شهید ثانی (965ه••• .ق) در «مسالک الافهام» بعد از ذکر استدلالهای کسانی که معتقدند از دیدگاه قرآن نوه های دختری فرزند حقیقی هستند می گوید: «وهذه توجیهات حسنة الا ان الدلیل قد قام ایضا علی ان اولاد البنات لیسوا اولادا حقیقة لثبوت ذلک فی اللغة و العرف و صحة السلب الذی هو علامة المجاز. این توجیهات خوب اند جز اینکه، دلیلی نیز داریم مبنی بر اینکه فرزندان دختر، فرزندان حقیقی نیستند. این امر در لغت و عرف ثابت شده و صحت سلب فرزندی از نوه های دختر، نشانه مجاز بودن اطلاق فرزند بدیشان می باشد». ملاحظه می شود، با اینکه «شهید» استدلالهای طرفداران دو تباری به آیات قرآنی را تحسین می کند ولی نمی تواند خود را از چنبره عرف فارغ سازد، لذا دلیل عرفی را بر دلیل قرآنی مقدم می دارد و صحت سلب را دلیل مجاز می داند. صحت سلب یعنی اینکه شخص می تواند به نوه های دختری خویش بگوید اینها فرزندان من نیستند بلکه فرزندان فلانی (جد پدری) هستند، همچنان که شاعر عرب می گوید: «فرزندان دختران ما (نوه های دختری) فرزندان مردان بیگانه اند» و این صحت سلب که یک دلیل عرفی است، نشان می دهد آنجا هم که به نوه های دختری، فرزند اطلاق می شود به صورت مجاز است، نه حقیقت.

ب حدیث مرسله حماد:

«عن العبدالصالح ابی الحسن الاول(ع): و من کانت امه من بنی هاشم و ابوه من سائر قریش فان الصدقات تحل له ولیس له من الخمس شی ء فانِ اللّه یقول: ادعوهم لابائهم(احزاب،6)».این مرسله به آیه استشهاد می کند، یعنی خداوند می فرماید: آنها را بانام پدرانشان بخوانید، پس فرزند مال پدر و منسوب به پدر است نه مادر.

مفاد این مرسله این است که کسی که مادرش از بنی هاشم و پدرش از سایر قریش باشد از خمس بهره ای ندارد زیرا خدا می فرماید: آنها را به نام پدرانشان بخوانید. (احزاب، 6)

اما این حدیث قابل نقد است چرا که:
اولاً آیه ربطی به پدرتباری ندارد.این آیه در باره لغو فرزند خواندگی است. با نام پدرانشان بخوانید، یعنی به دیگر مردان منتسب نکنید، بلکه به پدر خونی شان منتسب نمایید. پس در این آیه پدر در مقابل دیگر مردان است نه در مقابل مادر.

ثانیاً مرسله و از نظر سند ضعیف است و نمی تواند با روایات دیگر معارض باشد. ثالثا اگر سند را خدشه نکنیم، نوبت به تعارض می رسد. در این صورت طبق قواعد اصول به قرآن عرضه می شود که قرآن منتسب امی (عیسی) را ذریه می شمارد. رابعاً حکم فقهی خمس ملازمه ای با تبار ندارد، همچنان که عده ای قائلند، ممکن است بگوییم نوه های دختری فرزند هستند و از حیث نسب متصل می باشند ولی از خمس بهره مند نیستند. پس این حدیث، پدرتباری در اسلام را ثابت نمی کند. خامساً اینکه مولی صالح مازندرانی (1080ه••• ) می گوید برفرض صحت صدور روایت از امام کاظم(ع) حمل آن بر تقیه ممکن است. به خصوص اینکه مضمون روایت موافق نظریه حاکم وقت یعنی هارون الرشید می باشد و هارون تلاش زیادی در ترویج پدرتباری به عمل می آورد. و امام کاظم(ع) تحت نظر وی قرار داشت.

پرسش:
بنا بر اینکه فرزندان زنان سیده را سید بدانیم،آیا این فقط شامل فرزندان این زنان خواهد شد یا شامل نوه های آنها هم می شود؟

پاسخ:
با عرض سلام و ادب

از بحثی که گذشت و مغز کلام و دیدگاه عالمان و فقیهان و به حکم عقل، می توان اینگونه فهمید و استنباط نمود که نباید این شرافت تنها محدود به فرزند اول (اعم از دختر و پسر) باشد بلکه این شرافت برای نسل های بعدی هم قابل انتقال است، زیرا اگر امر شرافت ذریۀ رسول الله بودن به فرزندان مادر سیده ثابت باشد، هیچ مانعی وجود ندارد که از او به فرزند بعدی و به همین کیفیت به نسلهای بعدی منتقل نشود.

اما باید توجه داشت چنانکه گفتیم و مطرح است، بر اصطلاح سادات، احکام خاص فقهی و شرعی و حقوقی مترتب می شود، لذا به فرزندانی که از طرف مادر منتسب به ذریه رسول الله هستند سادات و یا سید در اصطلاح متعارف گفته نمی شود، لکن شرافت و افتخار ذریه رسول الله بودن را دارا هستند.

پرسش:
آیا موضوع سیادت از احکام امضایی اسلام بوده و تاریخچه به وجود آمدن این موضوع چه بوده است؟ آیا این موضوع بعدها با وجود آمدن بنی امیه و بنی عباس و همین طور امامان شیعه به وجود آمد یا مربوط به قبل از دوره اسلام بوده است؟

پاسخ:
با عرض سلام و ادب

بحث سیادت قبل از بنی امیه و بنی عباس و ائمه(ع) بوده است.

توضیح بیشتر اینکه:

كلمه‏ ى «سيد» در اصل به معناى كسى است كه صاحب مجد و عظمت است. و به همين اعتبار، نسل پيامبر اسلام را سيد مى‏ گويند. از سخنان ابن شهر آشوب به دست مى‏ آيد كه در قرن ششم هجرى قمرى كلمه ‏ى سيد رواج كامل داشت و اولاد پيامبر را سيد مى ‏گفتند.
تحقيقات نشان مى ‏دهد كه در قرن چهارم و پنجم كلمه «سيد» به همراه قرينه بر اولاد پيامبر اطلاق مى ‏شد و در قرن ششم بدون قرينه استعمال مى‏ گرديد. در عصر حاضر، در ايران به بنى هاشم سيد مى‏ گويند و به غير آن به كسى سيد نمى ‏گويند. در حجاز كسانى را كه از طريق امام حسين به پيامبر مى ‏رسند، سيد مى‏ گويند. در قسطنطنيه عموم مردم را سيد مى‏ گويند و در آنجا كلمه سيد دلالت بر هاشمى بودن ندارد. در عهد صفوى به اولاد پيامبر كلمه‏ ى ميرزا را اطلاق مى‏ كردند ولى در زمان ما ميرزا دلالت بر هاشمى بودن ندارد. [2].

.... مامقانى مى ‏نويسد: در غير حجاز كلمه سيد به بنى هاشم و بنى عبدالمطلب اطلاق مى ‏شود. در كشورهاى عربى شيعيان اين كلمه را به اولاد هاشم و عبدالمطلب اطلاق مى‏ كنند ولى عرب غير شيعه آن را در معناى لغوى آن بكار مى‏ برند.[3].

عبدالمطلب در ميان مردم عرب با عنوان سَيِّدُ البطحاء و ابو السّادة العشرة معروف بود و چون داراى شرف و سيادت بود، او را «سَيِّد» مى ‏ناميدند و در همان زمان تمام عرب، سيادت، سرورى و زعامت او را پذيرفتند. قبيله‏ ى قريش زعامت و سيادت او را قبول كردند و عرب ديگر هم او را به عنوان زعيم و رئيس پذيرفتند.[4].

در «كتاب حذف من نسب قريش» كه در قرن سوم نوشته شده اين عبارت آمده است: «فكان عبدالمطلب سيد قريش فى عصره لا ينازع السودد»، (ص 4). معناى اين جمله به فارسى چنين است: پس عبدالمطلب در عصر خود سرور و زعيم بى‏ رقيب قبيله‏ ى قريش بود.

ابرهه براى تخريب كعبه با نيروهاى خود در نزديكى مكه استقرار يافت. عبدالمطلب به نزد ابرهه رفت. ابرهه در ضمن سخنانش، به عبدالمطلب گفت: «يحقّ لك ان تكون سيِّد قومك ؛ تو را مى ‏سزد كه سيِّد و زعيم قوم خودت باشى»[5].

به اين ترتيب، در آن عصر، در ميان مردم، تنها عبدالمطلب را سيد مى ‏گفتند و هر گاه اين كلمه تنها و بدون قيد ياد مى‏ شد، عبدالمطلب را شامل مى‏ گرديد و عرب آن زمان به هر كسى سيد نمى ‏گفتند.
توجه داشته باشيم كه اصل در سيادت و سيد بودن، داراى مجد، شرف و عظمت بودن است و به نسل پيامبر اسلام، هم كه اطلاق مى ‏شود به خاطر همين اصل است و كلمه سيد در لغت به معناى كسى است كه بالاتر از او كسى نيست[6].

از آنچه گذشت روشن شد كه جدّ همه سادات هاشم يا عبدالمطلب است و همه فرزندان عبدالمطلب و فرزندان آن فرزندان همه سادات هستند. پيامبر ما، حضرت على، حضرت زهرا و همه‏ ى امامان دوازده‏ گانه، سيد و سالار همه‏ ى مؤمنان هستند ونسل هاشم از آغاز تا به امروز همه سادات و سرور ما هستند.
بر اين اساس، «سيد» و «سيده» که هم اکنون در ميان ما معروف است به عبدالمطلب و از او به هاشم مي رسد. همه کساني که نسبت خانوادگي آنها به عبدالمطلب مي رسد، سيد هستند چه ايراني و چه غير ايراني و نسل همه سادات عربي است چه ساداتي که هم اکنون به زبان عربي حرف مي زنند و چه ساداتي که به زبان فارسي و غير فارسي حرف مي زنند.

پرسش:
اسلام همیشه نسبت به زن دید منفی ای داشته است و این اختصاص به فرق گذاشتن بین فرزندان زنان سیده و مردان سید ندارد. در احکام ارث و شهادت و دیه و .... همراه بین زن و مرد تفاوت قایل شده و جایی را سراغ نداریم که اسلام زن را برابر مرد قرار داده باشد.

پاسخ:
اگر اطلاعات مختصری از دین اسلام و احکام آن و نیز فلسفه و چرایی اختلافات موجود بین زن و مرد در برخی احکام داشته باشید،این گونه بی سند و مدرک سخن برانید و اگر کمی وقت گذاشته بودید و در این رابطه مطالعات هر چند سطحی می کردید اکنون مدعی نمی شدید که جایی را سراغ ندارید که اسلام زن و مرد را برابر قرار داده باشد.اتفاقاً اسلام زن و مرد را در اصل انسانیت و رسیدن به کمالات معنوی یکی دانسته و از قضا در قرآن کریم آنجا که می خواهد برای مومنان الگویی معرفی نماید،چند زن را بعنوان الگو معرفی می کند و می فرماید:

"و ضرب الله مثلا للذين آمنوا امرات فرعون اذ قالت رب ابن لى عندك بيتا فى الجنة و نجنى من فرعون و عمله و نجنى من القوم الظالمين ".

«و خداوند براى مومنان به همسر فرعون مثل زده است ، در آن هنگام كه گفت : پروردگارا! خانه اى براى من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و كار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهايى بخش».

"و مريم ابنت عمران التى اءحصنت فرجها فنفخنا فيه من روحنا و صدقت بكلمات ربها و كتبه و كانت من القانتين ". (تحريم 11 - 12)

«و همچنين به مريم دختر عمران كه دامان خود را پاك نگه داشت و ما از روح خود در او دميديم او كلمات پروردگار و كتابهايش را تصديق كرد و از مطيعان فرمان خدا بود».

در نظام تكليف و برنامه تكامل انساني، هيچ تفاوتي بين زن و مرد وجود ندارد و تساوي كامل برقرار است. براي دريافت بهتر اين موضوع، كافي است اين آيه را به دقت بخوانيم: «ومن يعمل من الصالحات ... ؛ هر كه از زن و مرد مؤمن كاري شايسته كند به بهشت وارد مي‏شود و ذره‏ اي به او ستم نمي‏شود»، (النساء ، آيه 124) و «ان المسلمين والمسلمات ... ؛ خداوند كليه زنان و مردان مسلمان... براي همه آنها خدا مغفرت و پاداش بزرگ مهيا ساخته است»، (الاحزاب ، آيه 35). هم چنين آيات فراوان ديگر مانند: آل عمران، آيه 195 - النحل ، آيه 97 - غافر ، آيه 40 - حجرات ، آيه 13 و...

در رابطه با مواردی هم که شما بعنوان نمونه برتری دادن مردان بر زنان بر شمرده اید همچون تفاوت در ارث،دیه،شهادت و .... باید عرض کنیم:

اگر مقصود از تساوي نظام عدل است، نظام حقوقي اصيل اسلام عين عدل مي‏باشد. لازم است، به اين نكته تأكيد شود كه مساوات همواره عدل نيست؛ بلكه گاهي مساوات ضد عدل است؛ مثلاً اگر يك كارگر ساده و يك متخصص عالي رتبه هر دو به مقدار مساوي مزد دريافت كنند، تساوي بين آنها برقرار شده ولي عدالت برقرار نشده است. لذا اين قضيه كه: «مساوات همواره عدالت است» گزينه‏اي ناموجّه مي‏نمايد. اگر از اين دريچه به نظام حقوقي اسلام نظر شود، درخواهيم يافت نظام حقوقي اسلام نظامي عادلانه است؛ مثلاً در مورد ارث، ارث مردان در مواردي دوبرابر حق ارث زنان است كه البته تساوي برقرار نشده، ولي عدالت برقرار است؛ زيرا مردان موظف به پرداخت نفقه‏اند و هم چنين به طور عام در زمينه‏هاي فعّال اقتصادي و مشاغل سخت اشتغال دارند. روشن است كه اختصاص سهم بيشتري از ميراث به جهت مسؤوليت افزون‏تري است كه نظام حقوقي اسلام براي آنان در نظر گرفته است.

از موارد ديگر، مسأله ديه و قصاص است. از ديدگاه شرع مقدس اسلام، نان‏آور و متكفل هزينه‏هاي خانواده‏ها مردان هستند. حال اگر مردي عمدا زني را كشت، به طور طبيعي بايد بتوان او را قصاص نموده و كشت، ولي سرنوشت عائله او چه مي‏شود؟ (لازم به ذكر است قوانين براساس مصالح عام و غالب وضع مي‏شوند و همواره استثناهايي وجود دارد) در اين مورد اگر اولياي مقتول بخواهند مرد را قصاص كنند، شرع مي‏گويد بايد نيمي از ديه را پرداخت نمايند تا به اندازه‏اي مشكل عائله برطرف گردد. بر اين اساس مي‏بينيم كه نظام حقوقي اسلام در اين موارد درصدد تعادل جامعه و حفظ نهاد خانواده و جلوگيري از پاشيده شدن فزون‏تر آن است. گفتني است از نظر گناه و عقوبت اخروي هيچ تفاوتي بين كشتن زن و يا مرد وجود ندارد، تفاوت تنها در ديه و قصاص است.

اما در مورد شهادت
در اسلام، شهادت زن همچون شهادت مرد، به عنوان يك اصل، پذيرفته شده است؛ اگر چه در برخي موارد ميزان اثبات شهادت مرد و زن متفاوت است. گاه فقط گواهي و شهادت زن پذيرفته شده و گاه فقط گواهي مرد. و در بسياري موارد نيز شهادت هر دو، يا به طور مستقل يابه طور مركب و به هم آميخته قبول مي‏شود.

نکته مهم و قابل توجه این است که شهادت اصولاً حق نيست؛ بلكه تكليفي است بر عهده شاهد و كسي كه تحمل شهادت مي‏كند، نمي‏تواند آن را كتمان نمايد. بنابراينشهادت به عنوان حقي از حقوق نيست تا گفته شود، چرا در برخي موارد اين حق از زن‏ها دريغ شده و يا تبعيض ايجاد شده است؛ بلكه به عنوان تكليف، مقرر گشته است. پس معلوم مي‏شود در مواردي كه شهادت زن پذيرفته نيست، او معاف از تكليف بوده و در نتيجه وظيفه ‏اش نسبتبه مرد، سبك‏تر است.

علاوه بر این اگر قبول شهادت مرد و عدم قبول آن از زن در برخي موارد، دليل بر نقصان و تبعيض باشد، آن طرف قضيه هم بايد صادق باشد كه در مواردي اصلاً شهادت مرد چيزي را اثبات نمي‏كند و شهادت زن است كه ارزشمند شمرده شده است، (اثبات ولادت،اثبات با كره بودن، اثبات عيبهاي زنانگي در موارد مورد اختلاف و ادّعا و...)در حالي كه هيچ كدام دليل بر فضيلت و نقصان نيست؛ بلكه براي بيان حقايق و روشن شدن آنها است.
پس ما مي‏توانيم با مطالعه هم جانبه و پيوسته در متون اسلامي، به اسرار و حكمت‏هاي احكام پي ببريم و شبهات را از ذهن خود بزداييم.

براي آگاهي بيشتر ر.ك:
1- نظام حقوق زن در اسلام، شهيد مطهري
2- زن در آيينه جمال و جلال، آيت‏ الله‏ جوادي آملي
3- قرآن و مقام زن، سيد علي كمالي
4- فلسفه حقوق، قدرت الله خسروشاهي، انتشارات مؤسسه آموزشي پژوهشي امام خميني
5- قوانين فقه اسلامي، ج 1، دكتر صبحي محمصاني، ترجمه: جمال‏الدين جمالي محلاتي
6- روشنفكر و روشنفكرنما، داود الهامي
7- زن از ديدگاه اسلام، رباني خلخالي
8- درآمدي بر نظام شخصيت زن در اسلام، محمد رضا زيبايي ‏نژاد - محمد

پی نوشت:
[1]. ابن حجر، ابناء الغمر، ج 1، ص 39 .
[2]. جامع الأنساب، آيت‏الله روضاتى، ج 1، ص 32.
[3]. علم النسب، ج 1، ص 144.
[4]. بحارالانوار، ج 15، ص 123 و 127.
[5]. بحارالانوار، ج 15، ص 130، س 15.
[6]. علم النسب، محمدرضا مامقانى، جزء اول، ص 144 و جزء دوم، ص 104.

موضوع قفل شده است